M.barkhordari تمرین 2

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

خلف ابن احمد[ویرایش]

تولد : ۳۲۷ قمری ، درگذشت : ۳۹۳ قمری ، القاب : خلف بانویه _ ولی الدوله

خلف بن ابوجعفر بن لیث ، آخرین امیرصفاری بود . او پس از قتل پدرش ابوجعفر احمد ، درسال ۳۰۲ باحمایت غلامان سامانی حکومت را بدست آورد.خلف بن احمد از اکابر برجسته جهان بود ، او فردی بسیارسخاوتمند وشجاع وهمینطور اهل ادب بود تاجایی که ، فصلا علاقه داشتند روایات خودشان را به اسم او نام گذاری کنند. امیر خلف اکابر عالم را جمع کرد تا تفسیر قرآن را به کتابت درآورند .آنان با استفاده از امثال وادبیات تفسیر قرآن را نوشته ،۲۰ هزار دینار صرف تفسیر قرآن کرد واین نسخه تفسیردرمدرسه صابونی نیشابور جای داده شد اما طی یک سری اتفاقات نسخه را ازاینجا به اصفهان بردند ودرمیان کتب آل خجند ، صاحب تفسیریمنی آن کتاب قرار دادند و به احتمال زیاداین نسخه اکنون در عراق است ، احتمالاً این تفسیر ۱۰۰جلداست واکثر نسخه های معتبر مفقودالاثر شده که قدمت آن بسیار طولانی است . بسیاری از شعرا همچون بدیع همدانی ، شیخ ابوالفتح بستی از خلف بن احمد شعرسروده اند . خلف بن احمد بعد ازاینکه موفق شد سیستان را فتح کند ،حرف از استقلال به میان آورد و وقتی که سبکتگین به هندوستان رفت او به بست (شهری در جنوب غربی افغانستان) رفت و بست را گرفت و سکه به نام خود ضرب کرد و خطبه خواند . خلف بعداز اینکه استقلال یافت پسرخودش طاهر را برتخت پادشاهی نشاند اما او بعد از مدتی سرکشی کرده وبه امور مملکت بی‌توجه شد و همین امر موجب شد که خلف از جانشینی او صرف نطر کند . خلف ابتکاری برای جبران اشتباهش به کار برد ،او خودش را به بیماری زد و دربستر بیماری خوابید و طاهر برای عیادت تزد پدرش رفت و توسط مأموران پدر دستگیر و زندانی شد ،اما طاهر بعد از سه روز در زندان فوت شد ومردم بعد از شنیدن این خبر از خلف بن احمد ناامید شدند وبسیاری ازطرفداران وحامیان او همچون طاهربن ربیب و ...از حمایت او دست برداشتند و دست به عصیان زدند و شهری که دارالاماره نام داشت ، تسخیر کردند و خطبه خواندند و سکه به نام سلطان محمود غزنوی ضرب کردند و شعار برای دعوت او پیش گرفتند و شرح کامل این حوادث را نوشته و برای سلطان محمود ارسال کردند و از درخواست کردند که به سوی آنان بیاید.سلطان محمود پذیرفت و راهی سیستان شد ،خلف در آن هنگام درحصارطلق قرار داشت و این قلعه دارای هفت برجک بود ، دور این قلعه خندق عمیقی کشیدند ، سلطان محمود با تعداد زیاد لشکریانش از راه رسید ، آن خندق را با چوب و خاروخاش پرکردند وبافیل های عظیم به سمت دروازه اصلی رفتند اما سربازان خلف از داخل قلعه دفاع کردند و جنگ دو ،سه روزی به تعویق افتاد ، علما وسادات خراسان به نصحیت خلف پرداختند واورا راصی کردند که نزد سلطان محمود برود وازاو عذرخواهی کند وسیستان رابه او واگذار کند ،سلطان محمود هم با آغوشی باز وگرم از خلف استقبال کرد و جشنی راه انداخت به او بسیار احترام و عزت گذاشت و سرانجام خلف به جوزجان رفت چند سال بعد فوت شد .[۱]

منابع[ویرایش]

[۲]
  1. ادموند کلیفورد باسورث، تاریخ سیستان، ۲۴۸تا۲۵۳.
  2. کلیفوردباسورث، ادموند (۱۳۷۰). تاریخ سیستان. تهران: امیرکبیر.