کنیز: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: نیازمند بازبینی |
Mahdy Saffar (بحث | مشارکتها) جز ویرایش 5.237.32.79 (بحث) به آخرین تغییری که Mahdy Saffar انجام داده بود واگردانده شد |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
کنیز واژهای ترکیبی است از «کن + یز». «کن» به معنای «زن» بوده و «یز»، «پسوند تصغیر» است. |
کنیز واژهای ترکیبی است از «کن + یز». «کن» به معنای «زن» بوده و «یز»، «پسوند تصغیر» است. |
||
== پانویس == |
|||
مطابق مقاله نوادرفقهی خوارج ومعتزله اقای حسین مدرسی طباطبایی حمزیه خوارج کنیز گیری رابدعت می خواندند ودسته ای از فقها مانند حسن بصری نزدیکی به ملک یمین راجایز نمی دانستند یعنی برای امیزش باکنیز رضایت اونیز لازم بوده == پانویس == |
|||
{{پانویس}} |
{{پانویس}} |
||
نسخهٔ ۹ ژوئن ۲۰۱۵، ساعت ۱۶:۱۵
کَنیز یا کَنیزَک در گذشته به معنای پیشخدمت مونث بودهاست ولی بیشتر به معنای برده مونث از این واژه سود برده میشود.
پیرامون واژه
فرهنگ فارسی دهخدا دربارهٔ کنیز چنین نوشتهاست[۱]:
پرستار و خدمتکار زنان باشد و به عربی جاریه خوانند. (برهان). زن مملوکه و پرستار زنان. (غیاث). خادمه و آن را برای تصغیر کنیزک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). اَمه. مولاة. مقابل غلام. عبد. مولی. بنده. زن که بخرند خدمت را. صیغه. جاریه. داه. دده. برده مادینه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ترنی. (منتهی الارب). بردهای که دختر یا زن باشد و داه و لاچین و خدمتکار و پرستار زنانه و جاریه.(ناظم الاطباء). اوستا، «کنیا، کینین، کینیکا» (دختر جوان). پهلوی، کنیک. هندی باستان، «کنیه، کنیه». و این کلمه مرکب است از: کن (زن) + ییز (پسوند تصغیر) = یزه (دوشیزه). با پهلوی، پازند «کنیچک» قیاس شود. امروزه به معنی زن است و مجازاً به معنی پرستار استعمال میشود. (از حاشیه برهان چ معین)
در زبان پهلوی نیز واژه به ریختهای kanig و kanizag بوده که در هر دو شکل معنای دختر و نیز دختر پیشخدمت را میدهد.
کنیز واژهای ترکیبی است از «کن + یز». «کن» به معنای «زن» بوده و «یز»، «پسوند تصغیر» است.
پانویس
- ↑ فرهنگ فارسی دهخدا
منابع
- فرهنگ فارسی دهخدا