قتل‌عام هینترکایفک

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
قتل عام هینترکایفک
پنج روز پس از حمله
موقعیتوایدهوفن، بایرن، آلمان
تاریخ۳۱ مارس ۱۹۲۲ (۱۹۲۲-03-۳۱)
هدفخانواده گروبر
گونه حمله
Home invasion، کشتار جمعی
اسلحهکلنگ
کشته‌ها۶
مرتکباننامعلوم

قتل عام هینترکایفِک (به انگلیسی: Hinterkaifeck murders) در تاریخ ۳۱ مارس سال ۱۹۲۲، شش ساکن یک مزرعه کوچک در باواریا حدود ۷۰ کیلومتری شمال مونیخ آلمان توسط ضارب ناشناس به قتل رسیدند. شش قربانی شامل:

  • آندریاس گروبر (با ۶۳ سال سن)
  • سیتسیلیا گروبر (با ۷۲ سال سن)
  • دختر بیوه آنها، ویکتوریا گابریل (با ۳۵ سال سن)
  • دختر ویکتوریا، سیتسیلیا (با ۷ سال سن)
  • ژوزف (با ۲ سال سن)
  • خدمتکار، ماریا باومگارتنر (با ۴۴ سال سن)

این افراد مرده و مضروب پیدا شدند. قاتل مدت ۳ روز با وجود ۶ جسد قربانیانش در همان خانه‌شان سپری کرده‌است. از این جنایت به عنوان یکی از مخوف‌ترین و گیج کننده‌ترین جنایات حل نشده تاریخ آلمان یاد می‌شود.

موقعیت[ویرایش]

مزرعه هینترکایفک در حدود سال ۱۸۶۳ ساخته شد.

کمتر از یک سال پس از قتل، و تحقیقات آن، مزرعه به طور کامل تخریب شد. شواهد دیگری فاش شد، از جمله یک کلنگ پنهان شده در اتاق زیر شیروانی و یک چاقوی قلمی که در یونجه های انبار پیدا شد.

قتل‌عام[ویرایش]

مقدمه[ویرایش]

مدت اندکی قبل از جنایت، حوادث عجیب و غریبی در هینترکایفک و حوالی آن اتفاق افتاده بود. شش ماه قبل خدمت کار این خانواده از کار خود استعفا داده بود و دلایل ترک خانه را مسرانه این ادعا را کرد که صداهای عجیبی از اتاق زیر شیروانی می‌شنیده و معتقد بو خانه توسط اجنه و ارواح تسخیرشده است. آندریاس گروبر در مارس ۱۹۲۲ روزنامه ای متعلق به مونیخ در ملک خود پیدا کرد او به یاد نمی‌آورد که این روزنامه را خریده باشد لذا تصور می‌کرد پستچی این روزنامه را آنجا گم کرده‌است اما این نتیجه‌گیری اشتباه بود چرا که هیچ‌کس در آن ناحیه مشتری آن روزنامه نبود. همچنین گروبر چند روز قبل از حادثه به همسایه‌ها راجع به پیدا کردن رد پایی روی برف‌های تازه نشسته که از جنگل به طرف انبار تجهیزات مزرعه (machine house) به طرف درب شکسته منتهی می‌شد گفته بود. بعداً در طول شب، آنها صدای قدم‌هایی را در اتاق زیر شیروانی شنیدند، اما گروبر هنگام جستجو، کسی را پیدا نکرد. اگر چه او راجع به این قضایا با چندین نفر صحبت کرده بود اما از پذیرفتن کمک سایرین خودداری نموده لذا جزئیات این وقایع به پلیس ارائه نشد. به گفته یکی از دوستان مدرسه ای کازیلیا گابریل هفت ساله، دختر جوان گزارش داد که مادرش ویکتوریا شب قبل از جنایت پس از یک دعوای خشونت آمیز از مزرعه فرار کرده و چند ساعت بعد در جنگل پیدا شده است.

روز واقعه[ویرایش]

بعد از ظهر روز جمعه ۳۱ مارس ۱۹۲۲، خدمتکار جدید، ماریا، به مزرعه رسید. خواهر ماریا وی را تا آنجا همراهی کرده و پس از مدت کوتاهی ماندن از مزرعه خارج شد. او به احتمال زیاد آخرین کسی بود که ساکنان را زنده دیده بود. به نظر می‌رسد که در اواخر عصر، ویکتوریا گابریل، دختر هفت ساله او سیتسیلیا و پدر و مادرش آندریاس و سیتسیلیا، فریفته شده و در اصطبل محل سکونت خود یکی پس از دیگری به قتل رسیدند. عامل/عاملان از یک کلنگ متعلق به خانواده مقتول استفاده کرده و با ضرباتی بر سر قربانیان آن‌ها را از بین بردند سپس قاتل/قاتلان با همان آلت قتاله به خانه رفته و در این‌جا جوزف خوابیده را در گهواره و ماریا را در تخت خواب به قتل می‌رساند.

کشف[ویرایش]

چهار روز بین زمان قتل‌ها و کشف اجساد فاصله بود. در ۱ آوریل دو فروشنده قهوه که برای تحویل سفارش به آن جا رفته بودند وقتی پاسخی از در زدن نیافتند در اطراف حیاط شروع به جستجو کردند اما کسی را نیافتند فقط قبل از ترک محل متوجه این شدند که درب انبار تجهیزات مزرعه باز بوده‌است. سیتسیلیا گروبر برای چند روز بدون عذر در مدرسه غایب شد و خانواده برای مراسب عبادت یکشنبه حضور نداشتند.

تعمیر کار آلبرت هوفنر در تاریخ ۴ آوریل به مزرعه رفت تا موتور دستگاه خردکن غذا را تعمیر کند. وی اظهار داشت که هیچ‌یک از اعضای خانواده را ندیده و چیزی جز صدای حیوانات مزرعه و سگ داخل انبار را نشنیده‌است. پس از یک ساعت انتظار، او تصمیم گرفت که شروع به تعمیر کردن کند، که تقریباً پروسه تعمیر در مدت زمان چهار و نیم ساعت به طول انجامید.

حوالی ساعت ۳:۳۰ بعد از ظهر، شخصی به نام لورنز شلیتن باوئر(احتمالاً از همسایگان) پسر و پسر خوانده خود را به مزرعه یا همان هینترکایفک فرستاد تا ببیند آیا می‌توانند با خانواده ارتباط برقرار کنند. هنگامی که آنها اظهار کردند که هیچ‌کس را آن جا نمی‌بینند، لورنز همان روز با دو تن دیگر به مزرعه رفت. آنها با ورود به انبار، اجساد آندریاس گروبر، همسرش سیتسیلیا گروبر، دخترش ویکتوریا و نوه اش سیتسیلیا را که در انبار کشته شده بودند، پیدا کردند. اندکی بعد، آنها جنازه‌های خدمتکار، ماریا باومگارتنر و کوچک‌ترین عضو خانواده، پسر ویکتوریا، یوزف، را در خانه یافتند.

تحقیقات[ویرایش]

بازرس گئورگ رینگروبر و بخشش تحقیقاتش در مورد قتل تحقیق کردند. تحقیقات اولیه به دلیل تعداد افرادی که با صحنه جنایت تعامل داشتند، اجساد و اقلام را به اطراف جابجا می کردند و حتی در آشپزخانه غذا می پختند و می خوردند، با مشکل مواجه شد. روز پس از کشف اجساد، پزشک دادگاه یوهان باپتیست اومولر کالبد شکافی را از بدن مقتولین انجام داد. مشخص شد که کلنگ محتمل ترین سلاح قتل است، اگرچه خود آلت قتاله در صحنه پیدا نشد. شواهد نشان می‌دهد که سیتسیلیای ۷ ساله تا چندین ساعت پس از حمله زنده بوده است - او در حالی که روی کاه دراز کشیده بود موهای خود را به صورت دسته‌ای دریده بود. جمجمه قربانیان برداشته شد و برای بررسی بیشتر به مونیخ فرستاده شد.

پلیس ابتدا با مشکوک شدن به انگیزه سرقت، از هنرمندان دوره گرد، ولگردها و چندین نفر از ساکنان روستاهای اطراف بازجویی کرد، اما با پیدا شدن مقدار زیادی پول در خانه، آنها این نظریه(سرقت) را رها کردند. واضح بود که عامل یا عاملان چند روز در مزرعه مانده بودند. شخصی به گاوهای مزرعه غذا داده بود، کل نان آشپزخانه را مصرف کرده بود و گوشت موجود در انبار را خورده بود.

بدون هیچ مدرک واضحی که بتوان از صحنه جنایت به دست آورد، پلیس شروع به تهیه فهرستی از مظنونان کرد. با وجود دستگیری‌های مکرر، هیچ قاتلی پیدا نشد و پرونده‌ها در سال ۱۹۵۵ بسته شدند. آخرین بازجویی‌ها در سال ۱۹۸۶، قبل از بازنشستگی سربازرس، کنراد مولر، انجام شد.

تناقضات[ویرایش]

در سوابق بازرسی کمیسیون دادگاه، اشاره شد که قربانیان احتمالاً بخاطر سر و صدای حیوانات که در اصطبل بودند به انبار کشیده شدند. با این حال، تحقیقات بعدی نشان داد که حتی صدای جیغ انسان هم از طویله تا خانه شنیده نمیشود.

در شب بعد از جنایت، سه روز قبل از کشف اجساد , هنرمند دوره گرد مایکل پلوکل تصادفاً از کنار هینترکایفک گذشت. او متوجه شد که تنور خانه توسط شخصی گرم شده‌است. آن شخص با فانوس به او نزدیک شده بود و او را کور کرده بود و در نتیجه با عجله به راه خود ادامه داد. پلوکل همچنین متوجه شد که دود تنور بوی تهوع آوری دارد. این حادثه پی‌گیری نشد و هیچ تحقیقی برای تعیین آنچه که آن شب در تنور سوزانده شده بود انجام نشد.

در ۱ آوریل در ساعت ۰۰: ۳ بامداد، کشاورز و قصاب, سیمون ریبلاندر، در راه بازگشت به خانه نزدیک Brunnen, دو فرد مرموز را در حاشیه جنگل دید.وقتی غریبه‌ها او را دیدند برگشتند تا صورتشان معلوم نشود. بعدها، هنگامی که سیمون درباره قتل در هینترکایفک شنید, فکر کرد که ممکن است آن دو غریبه در این قتل دخیل باشند.

مظنونین[ویرایش]

کارل گابریل[ویرایش]

کارل گابریل، شوهر ویکتوریا گابریلِ بیوه بود. بنا بر گزارش ها، او در دسامبر ۱۹۱۴، در طول جنگ جهانی اول، بر اثر یک گلوله در آراس، فرانسه کشته شد، اما جسد او هرگز پیدا نشد. پس از جنایت، مردم شروع به گمانه زنی در مورد اینکه آیا او واقعاً در جنگ کشته شده است یا خیر کردند. ویکتوریا در غیاب شوهرش حامله شده بود و پسرش جوزف را به دنیا آورد. شایعه شده بود که این پسر محصول یک "رابطه" محارم بین ویکتوریا و پدرش آندریاس بوده است که در دادگاه مستند شده و در دهکده شناخته شده است. مشخص شد که آندریاس به دخترش تجاوز می کند و دادگاه هر دوی آنها را به اتهام زنای با محارم محکوم کرد.

پس از پایان جنگ جهانی دوم، اسیران جنگی از منطقه شروبن‌هاوزن که پیش از موعد از اسارت شوروی آزاد شدند، ادعا کردند که توسط یک افسر آلمانی زبان شوروی که ادعا می‌کرد قاتل هینترکایفک است، به خانه فرستاده شده‌اند. با این حال، برخی از مردان بعداً اظهارات خود را اصلاح کردند که اعتبار آنها را کاهش داد. بسیاری این نظریه را مطرح کردند که افسر شوروی مورد نظر ممکن است کارل گابریل باشد، زیرا کسانی که ادعا می کردند گابریل را پس از گزارش مرگ او دیده اند، شهادت دادند که او می خواست به روسیه برود.

لورنز شلیتن باوئر[ویرایش]

مدت کوتاهی پس از مرگ همسر اولش در سال ۱۹۱۸، گمان می رفت که لورنز شلیتن باوئر با ویکتوریا گابریل رابطه داشته و پدر جوزف بوده است. شلیتن باوئر در اوایل تحقیقات به دلیل چندین اقدام مشکوک بلافاصله پس از کشف اجساد مورد سوء ظن مردم محلی قرار گرفت. زمانی که شلیتن باوئر و دوستانش برای پیدا کردن افراد خانه وارد شدند، مجبور شدند برای ورود به انبار یک دروازه را بشکنند زیرا همه درها قفل بودند. با این حال، بلافاصله پس از پیدا کردن چهار جسد در انبار، شلیتن باوئر ظاهراً قفل در ورودی را با کلید باز کرد و (به طور مشکوکی) به تنهایی وارد خانه شد. یک کلید خانه چندین روز قبل از قتل گم شده بود، اگرچه ممکن است به شلیتن باوئر، به عنوان همسایه یا معشوق بالقوه ویکتوریا، کلید داده شده باشد. شلیتن باوئر وقتی از همراهانش پرسیده شد که چرا تنها به خانه رفته است در حالی که مشخص نیست قاتل ممکن است هنوز آنجا باشد یا خیر، ظاهرا شلیتن باوئر اظهار داشت که به دنبال پسرش جوزف رفته است. مشخص است که شلیتن باوئر اجساد را در صحنه جرم آشفته کرده بود، بنابراین به طور بالقوه تحقیقات را به خطر انداخته بود.

سال‌ها بعد، به دلیل اظهارنظرهای عجیب شلیتن‌باوئر، سوء ظن مردم آن منطقه نسبت به این فرد همچنان وجود داشت و علت این سوء ظن ها آگاهی این فرد از جزئیاتی بود که فقط قاتل به یاد می‌آورد. طبق اطلاعاتی که در پرونده‌ وجود داشت، معلم مدرسه آن منطقه، هانس یبلاگر، شلیتن‌باوئر را در حال بازدید از بقایای هینترکایفک تخریب‌شده در سال ۱۹۲۵ مشاهده کرد. شلیتن باوئر پس از پرسیدن دلیل حضور او در آنجا، اظهار داشت که تلاش مجرم برای دفن بقایای خانواده در انبار توسط زمین یخ زده متوقف شده‌است. این به عنوان شواهدی درنظر گرفته شد که شلیتن‌باوئر از شرایط زمین در زمان قتل‌عام اطلاع دقیقی داشت، اگرچه به‌عنوان همسایه و آشنا با سرزمین آنجا، ممکن است فقط حدس خوبی زده باشد. یک گمانه‌زنی دیگر این بود که شلیتن‌باوئر پس از اینکه ویکتوریا خواستار حمایت مالی از جوزف جوان شد، همه اعضای خانواده را به قتل رساند. شلیتن باوئر پیش از مرگش در سال ۱۹۴۱، چندین ادعای مدنی را برای تهمت علیه افرادی که او را "قاتل هینترکایفک" توصیف می کردند، انجام داد و برنده شد.

کارل اس و آندریاس اس[ویرایش]

در سال ۱۹۷۱، زنی به نام ترز تی. نامه ای با اشاره به رویدادی در دوران جوانی خود نوشت: در سن ۱۲ سالگی، شاهد ملاقات مادرش از سوی مادرِ برادران کارل و آندریاس اس بود. این زن(مادرِ کارل و آندریاس) ادعا کرد که پسرانش دو قاتل هینترکایفک بودند. مادر گفت: «آندریاس از اینکه چاقویش را گم کرده پشیمان شد». در واقع، هنگامی که مزرعه در سال ۱۹۲۳ تخریب شد، یک چاقوی جیبی پیدا شد که نمی‌توان آن را به وضوح متعلق به کسی دانست. با این حال، چاقو می توانست متعلق به یکی از قربانیان قتل باشد. این مسیر بدون نتیجه دنبال شد. کرزنز ریگر، خدمتکار سابق هینترکایفک، مطمئن بود که قبلاً در حین نظافت خانه، چاقو را در حیاط دیده است.

پیتر وبر[ویرایش]

پیتر وبر توسط جوزف بتز به عنوان مظنون معرفی شد. این دو(پیتر و بتز) در زمستان ۱۹۱۹-۱۹۲۰ به عنوان کارگر با هم کار میکردند و در یک اتاق مشترک بودند. به گفته بتز، وبر از مزرعه ای دورافتاده به نام هینترکایفک صحبت کرد. وبر می‌دانست که تنها یک زوج پیر با دختر و دو فرزندش در آنجا زندگی می کنند. به احتمال زیاد او از رابطه زناشویی بین گروبر و دخترش اطلاع داشته است. بتز در جلسه ای شهادت داد که وبر برای گرفتن پول خانواده پیشنهاد کشتن پیرمرد را داده بود. وقتی بتز به این پیشنهاد پاسخ نداد، وبر از صحبت در مورد آن دست کشید.

برادران بیچلر و گئورگ سیگل[ویرایش]

خدمتکار سابق، کرزنز ریگر، از نوامبر ۱۹۲۰ تا حدود سپتامبر ۱۹۲۱ در هینترکایفک کار می کرد. او به برادران آنتون و کارل بیکلر مشکوک بود که مرتکب قتل شده اند. آنتون بیکلر در برداشت سیب زمینی در هینترکایفک کمک کرده بود و بنابراین محل را می دانست. ریگر گفت که بیکلر اغلب در مورد خانواده گروبر و گابریل با او صحبت می کرد. خدمتکار همچنین در بازجویی خود تأکید کرد که سگ مزرعه که به همه پارس می کرد، هرگز برای آنتون پارس نکرد. علاوه بر این، او گزارش داد که شبانه با یک غریبه از پنجره خود صحبت می کند. او فکر می کرد که آنتون و کارل بیکلر می توانستند با گئورگ سیگل، که در هینترکایفک کار می کرد و از ثروت خانواده خبر داشت، این قتل را انجام دهند. ظاهراً سیگل در نوامبر ۱۹۲۰ وارد خانه شده بود و تعدادی از اقلام را دزدیده بود، اگرچه او آن را انکار کرد. او اظهار داشت که دستهٔ آلت قتاله(کلنگ) را زمانی که در هینترکایفک کار می کرد ساخته بود و می دانست که این ابزار در راهرو انبار نگهداری می‌شد.

برادران تالر[ویرایش]

بر اساس بیانیه خدمتکار سابق کرزنز ریگر، برادران تالر نیز مظنون بودند. این برادران پیش از جنایت چندین سرقت کوچک در آن ناحیه انجام داده بودند. ریگر گفت که یوزف تالر شب‌ها پشت پنجره او می‌ایستاد و از او درباره خانواده سؤال می‌پرسید، اما او(ریگر) پاسخی نمی‌داد. جوزف تالر در گفتگو مدعی شد که می داند کدام یک از اعضای خانواده در کدام اتاق خوابیده است و اظهار داشت که آنها پول زیادی دارند. ریگر در طول گفت و گوی خود متوجه شد فرد دیگری در آن نزدیکی است. به گفته او، جوزف تالر و مرد غریبه به انبار تجهیزات(محل قتل) نگاه کرده و چشمان خود را به سمت بالا چرخاندند.

پل مولر[ویرایش]

بیل جیمز،نویسنده، در کتاب خود، مردی از قطار، ادعا می‌کند که مردی معروف به پل مولر، یک مهاجر آلمانی، ممکن است مسئول قتل‌ها بوده باشد. مولر تنها مظنون قتل یک خانواده ماساچوست در سال ۱۸۹۸ بود و جیمز معتقد است مولر بر اساس تحقیقات در بایگانی روزنامه های آمریکایی ده ها قربانی را کشته است. قتل‌عام هینترکایفک شباهت های زیادی به جنایات مشکوک مولر در ایالات متحده دارد، از جمله قتل‌عام یک خانواده در خانه دورافتاده، استفاده از لبه تیز ابزار کشاورزی به عنوان سلاح (تبر)، حرکت و چیدن اجساد قربانیان و نداشتن انگیزه سرقت برای قتل. جیمز مشکوک است که مولر، که در رسانه‌های معاصر به عنوان یک مهاجر آلمانی توصیف می‌شود، ممکن است تا سال ۱۹۱۲ پس از اینکه کاراگاهان خصوصی و روزنامه‌نگاران متوجه الگوهای قتل‌های خانوادگی در سراسر خطوط دولتی شده‌اند، ایالات متحده را به مقصد میهن خود ترک کرده باشد.

منابع[ویرایش]