جورجیس
جورجیس فرزند بختیشوع است که در طب اطلاعات فراوانی داشت و در انواع معالجات و مداوات خبره بود. جورجیس به منصور خلیفه عباسی خدمت میکرد و طبیب او بود. نزد منصور از مقامی والا و منزلتی رفیع برخوردار بود. وی کتابهای فراوانی جهت منصور از یونانی به عربی ترجمه کرد.
نخستین بار که منصور، جورجیس را خواست، سال یکصد و چهل وهشت هجری قمری بود و آن وقتی بود که منصور بیمار شد؛ به طوری که معدهاش مختل و اشتهایش قطع گردیده بود و هرچه معالجه میکرد کسالتش بیشتر میشد. منصور به ربیع دستور داد که طبیبان را جمع تا با آنها به مشورت بپردازد. چون طبیبان در محضر منصور گرد آمدند به آنها گفت: آیا طبیبی را در ولایات و شهرستانها میشناسید که ماهر و مطلع باشد؟ همگی جواب دادند: میان اطبایی که ما میشناسیم کسی بهتر از جورجیس وجود ندارد.[۱] او رئیس پزشکان گندی شاپور است و در طب مهارت فراوان و مصنفات معتبری دارد. منصور فوراً قاصدی را فرستاد تا او را (جورجیس) به بغداد بفرستند. چون قاصد به محل رسید به نزد حاکم رفت. حاکم، جورجیس را احضار و به او دستور داد که با قاصد خلیفه حرکت کند.[۲][۳] جورجیس گفت: کارهایی دارم که باید انجام دهم، ناچار باید چند روزی بمانم و کارهای خود را انجام بدهم و بعد با هم حرکت کنیم. قاصد خلیفه به او گفت: اگر فردا با میل و رغبت با من نیایی تو را به زور خواهم برد. جورجیس امتناع کرد. حاکم شهر او را توقیف نمود و چون توقیف شد رؤسای شهر به اتفاق مطران اجتماع نموده و به جورجیس سفارش کردند که با قاصد حرکت کند. جورجیس سفارشهای خود را به پسرش (بختیشوع) در مورد بیمارستان و کارهای مربوط به آن را مطرح نمود.[۴] چون جورجیس به بغداد رسید منصور امر کرد وی را به نزدش آوردند و چون به نزد خلیفه رسید او را به دو زبان فارسی و عربی ستایش کرد. خلیفه از قیافه و منظره و منطق او بسیار خوشش آمد و او را در برابر خود نشاند. خلیفه پرسشهایی از او نمود و جورجیس به آرامی جواب آنها را داد. منصور گفت: تو را آنگونه دیدم که میخواستم و مشتاق آن بودم. سپس درد خود را به تفصیل برای جورجیس و اینکه چگونه این علت برایش به وجود آمده بود، بیان نمود. پس از دو سال (سال ۱۵۰هـ. ق) منصور به جورجیس گفت: کسی را بفرست که پسرت را نزد ما بیاورد زیرا شنیدهام که او هم مثل تو طبیب خوبی است. جورجیس گفت: گندی شاپور احتیاج زیادی به او دارد و اگر او از آنجا بیاید وضع بیمارستان آنجا مختل میگردد به علاوه مردم شهر هم به او مراجعه میکنند.[۵] در سال ۱۵۲ هجری قمری جورجیس به شدت بیمار شد و از خلیفه درخواست نمود که با بازگشت او به جندیشاپور موافقت نماید تا او خانواده و فرزندانش را ببیند. خلیفه با درخواست جورجیس موافقت نمود و دستور داد در صورتی که در بین راه فوت شد حتماً جنازه او را به خانوادهاش تحویل نمایند تا در آن سرزمین دفن شود؛ همانطور که جورجیس خواسته بود. جورجیس زنده به جندیشاپور رسید و صحت یافت؛ ولی پس از مدتی از بام افتاد و نتوانست به خدمت منصور بازگردد؛ ولی ابراهیم شاگرد خود را با عریضه معذرت به خدمت منصور روانه کرد. کتاب «کناش جورجیس» از آثار اوست و حنین بن اسحاق آن را از سریانی به عربی ترجمه کرد[۶]
منابع[ویرایش]
- ↑ مؤلفات و مصنفات ابوبکر محمد بن زکریای رازی، دکتر محمود نجمآبادی، انتشارات دانشگاه تهران، 1371
- ↑ نسبنامه دودمان علامه تنکابنی، صمصامالدین علامه، ص19، 1371
- ↑ تاریخ طب در ایران پس از اسلام، دکتر محمود نجمآبادی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1375
- ↑ دیباچه بر نسخه تکثیری از چاپ سنگی مطلبالسؤال، دکتر محمدمهدی اصفهانی، مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل دانشگاه علوم پزشکی ایران، 1382
- ↑ مجموعه برخی از آثار طبی رازی (نسخ خطی به خط منصور بن ولیاله طبیب (قرن 11))، مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل دانشگاه علوم پزشکی ایران، 1387
- ↑ (ابن ابیأصیبعه، 1349ش. ص 317ـ322).