دودمان گاوباریان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از گاوباریان)
دابویگان گاوباری

۶۴۲–۷۵۹/۷۶۰
نگارهٔ اسپهبد خورشید بر روی یک درهم طبری تپورستان
نگارهٔ اسپهبد خورشید بر روی یک درهم طبری
نقشه سرزمین فدشوارگر در زمان فرخان بزرگ
نقشه سرزمین فدشوارگر در زمان فرخان بزرگ
پایتختدولاب (فومنات کنونی)
زبان(های) رایجطبری و زبان پارسی میانه
دین(ها)
مزدیسنا
حکومتپادشاهی
اسپهبد 
• ۶۴۰–۶۶۰
گیل گیلانشاه (نخستین)
• ۷۴۹–۷۶۰
اسپهبد خورشید (واپسین)
دوره تاریخیدوران اواخر باستان
• بنیان‌گذاری
۶۴۲
• عباسیان
۷۵۹/۷۶۰
واحد پولدرهم طبری
پیشین
پسین
ساسانیان
عباسیان
امروز بخشی از

دودمان گاوبارگان یا دودمان دابویگان یا دابویگان گاوباری دودمانی از شاهزادگان ساسانی است که از سال ۶۴۲ تا سال ۷۶۱ میلادی در برههٔ زمانی ۱۱۹ سال بر طبرستان و گیلان فرمانروایی داشت.[۱]

گرچه شاهنشاهی ساسانی در پی شکست از عرب‌ها فرو پاشید و یزدگرد سوم واپسین پادشاه ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی کشته شد، ولی تیره‌هایی از شاهزادگان ساسانی همچنان تا سده‌ها در سرزمین طبرستان فرمانروایی داشتند. نامدارترین این شاهزادگان، شاخهٔ نخست گاوبارگانند.[۲] گاوباره از این دودمان، نخست بر گیلان و دیلمان و سپس بر طبرستان چیره شد. دابویه پسر گاوباره همچنان در گیلان جای گزیده بود ولی پسرش فرخان به طبرستان آمد و استان را از تاخت و تاز ترکان از سوی خاور و تازش دیلمیان از سوی باختر استوار ساخت و شهر ساری را پایه‌گذاری و پایتخت خود نمود و سرزمین خود را تا نیشابور در خراسان گسترش داد. اگرچه فرخان و جانشینانش دادخواست فرمانروایی خود بر گیلان و دیلمان را نگه داشتند، ولی آن سرزمین‌ها در واقع زیر فرمان فرماندهان و شاهان خودسر بودند. سرزمین‌های کوهستان طبرستان به‌طور مؤثر در فرمانروایی دو دودمان باوندیان و آل قارن بوده که سروری و مهتری گاوبارگان را پذیرفته بودند. در واقع واپایش دابویگان بر رویان و زمین‌های جلگه‌ای (پست) طبرستان تا تمیشه فراگیری داشته و گرگان به دست مرزبان ساماندهی می‌شده‌است.[۳][۴]سرزمین باوندیان طبرستان، در پایین دریای کاسپین و خاورِ گیلان و باخترِ استرآباد، در برگیرندهٔ شهرهای آمل، ساری، مهروان و آبسکون بود.[۵]

ریشه‌شناسی نام[ویرایش]

دابو در زبان طبری به‌معنای «یاغی» یا «سرکش» است.[۶]

تبار خاندان گاوباره[ویرایش]

تبار این خاندان به جاماسب ساسانی فرزند پیروز یکم می‌رسد. جاماسب که در پایان برههٔ نخست شاهنشاهی قباد یکم در سال ۴۹۶ میلادی به تخت شاهی ایران نشسته بود، پس از پنج سال با بازگشت قباد از پادشاهی کناره گرفت و از بیم قباد به ارمنستان رفت و پیرامون آن سرزمین را به چنگ آورد. پس از جاماسب، فرزندانش بر آن سرزمین‌ها فرمان می‌راندند. فرزند او نرسی کامگار به دستور انوشیروان دیوار دربند را ساخت. نوهٔ او پیروز به گیلان آمد و از شاهزادگان گیلانی همسر گزید. او را پسری آمد که نامش گیلانشاه نهادند. فرزند گیلانشاه به نام گیل گیلانشاه و سرشناس به گاوباره است و سر دودمان گاوبارگان بوده‌است.[۲]

پادشاهان گاوبارگان[ویرایش]

نگاره‌ای از اسپهبد دازمهر

گیل گیلانشاه از سال ۶۴۲ میلادی بر گیلان و رویان فرمان می‌راند. در سال ۶۵۲ میلادی به فرمان یزدگرد سوم به فرمانروایی طبرستان گمارده شد. پس از او فرزند بزرگش، دابویه جانشین پدر شد و فرزند کهتر به نام پادوسبان بر رستمدار فرمانروایی یافت و دودمانی که پایه‌ریزی کرد (پادوسبانیان) تا زمان صفویان پابرجا بود. فرزندان دابویه شاخهٔ نخست گاوبارگانند. دابویه در سال ۷۱۱ میلادی درگذشت و فرزندش به نام فرخان بزرگ یا اسپهبد فرخان که عرب‌ها به او لقب ذوالمناقب داده‌اند، پادشاه شد. در زمان پادشاهی او عرب‌ها چندین بار آهنگ طبرستان کردند ولی پیوسته شکست می‌یافتند. اسپهبد دازمهر فرزند و جانشین فرخان بزرگ است که از سال ۷۲۸ تا ۷۴۰ میلادی بر طبرستان فرمانروا بوده‌است. پس از درگذشت اسپهبد دازمهر نوبت به فرمانروایی فرزندش خورشید رسید ولی چون خورشید بیش از شش سال نداشت، برادر دازمهر، به نام فرخان کوچک جانشینی فرمانروایی را بر دوش گرفت و تا ۷۴۸ میلادی در برههٔ هشت سال در این جایگاه بر جای بود و به نام اسپهبد فرمان می‌راند.

نابودی[ویرایش]

غار اسپهبد خورشید در سوادکوه

اسپهبد خورشید از ۷۴۸ تا ۷۶۱ میلادی پادشاهی کرد و لقب فدشوار مرزبان داشت و در چهارده سالگی، فرمانروایی یافت. آغاز این دوره در اوج توانمندی گذشت ولی در پایان آن که همزمان با فرمانروایی منصور عباسی بود، با نیرنگ مهدی فرزند منصور و فرماندار ری سپاهیان عباسی به سرزمین خورشید راه یافتند. خورشید گریخت و به گیلان رفت، ساز لشکر کرد و پس از دو سال با انگیزهٔ پس گرفتن طبرستان بدانجا روی نهاد. در همین زمان آگاهی یافت که فرزندان و زنان خاندان او در بند کشیده شده‌اند و راهی بغداد گشته‌اند. این خبر را تاب نیاورد و با زهر به زندگی خویش پایان داد و داستان تیرهٔ نخست گاوبارگان به انجام رسید. این رویداد برابر با سال ۷۶۱ میلادی، ۱۳۹ هجری خورشیدی، ۱۳۰ سال یزدگردی و ۲۷۳ تبرستانی بود.[۷]

تبارنامه دابویگان[ویرایش]

پیروز یکم
جاماسبقباد یکم
بهواطنرسی کامگارخسرو انوشیروان
نیای شاهان بعدی ساسانی
کیوس
نیای باوندیان
سرخابوهرز دیلمی
گشاینده و حاکم یمن
فیروز
گیلانشاه
گیل گاوباره
دابویهپادوسبان یکم
مؤسس پادوسپانیان
فرخان بزرگ
سارویهدادمهرفرخان کوچکآذرمیدخت گران‌گوشوار
گشنسپطوسجلواناناسپهبد خورشیدیاکند
فهرانوندرندفرخان
دادمهرهرمزدوندادهرمزهمسر منصوربرادر زن منصور
همسر عباس بن محمد
شکله
همسر المهدی
اسپهبد خورشیدفرخان کوچکدادمهرفرخان بزرگدابویهگیل گیلانشاه


پانویس[ویرایش]

  1. تاریخ تبرستان جلد اول، ص۹۰ بند ۴
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ فرهنگ ایران باستان، ص ۵۲
  3. Gīlānšāh’s son Gīl, known as Gāvbāra, extended his rule from Gīlān over Deylamān and later Ṭabarestān and was said to have been granted by Yazdegerd III (632-51) the title Gīl-Gīlān Faršvādgaršāh, by which the later Dabuyid espahbads of Ṭabarestān were known. Faršvādgar (Pātašvārgar) was the old name of the mountains of Ṭabarestān. Gāvbāra’s son Dābūya continued to reside in Gīlān, but Dābūya’s son Farroḵān (Farḵān) moved to Ṭabarestān and fortified the country against Turkish invasions from the east and Deylamite raids from the west. He is reported to have founded the towns of Sārīa (Sārī) and Eṣfahbodān. The latter, apparently located between Sārīa and Āmol, 2 miles from the coast of the Caspian Sea (Ebn al-Faqīh, pp. 303, 310), was the private residence of the espahbads, while Āmol remained the capital of the province. Farroḵān briefly expanded his rule to Khorasan as far as Nīšāpūr and seems to have been granted the title “espahbad of Khorasan” by Yazdegerd in the confused state of affairs during the Arab conquest of Persia. In 31/651-52 he offered the defeated Yazdegerd his country, but the latter refused and fled farther east, where he died (Ṭabarī, I, p. 2875). Although Farroḵān and his successors retained nominal sovereignty over Gīlān and Deylamān, those provinces were virtually independent under local chiefs and kings. The mountains of Ṭabarestān were effectively ruled by two dynasties, the Bāvand (see āl-e bāvand) and the Qārenvand, who nominally recognized Dabuyid overlordship. Actual Dabuyid control was confined to Rūyān and the lowlands of Ṭabarestān as far as Tamīša (Ṭamīs). Gorgān was ruled by a marzbān, (Wilfred Madelung), “DABUYIDS,” Encyclopædia Iranica, online edition
  4. Frye, R.N.; Fisher, W.B.; Frye, R.N.; Avery, P.; Boyle, J.A.; Gershevitch, I.; Yarshater, E.; Jackson, P. (1975). The Cambridge History of Iran. Cambridge histories online (به انگلیسی). Cambridge University Press. p. 198. Retrieved 2020-07-01.
  5. ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۵۶، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش).
  6. واژه‌نامه بزرگ تبری، گروه پدید آورندگان به سرپرستی: جهانگیر نصراشرفی و حیسن صمدی، ۱۳۷۷، بخش دال.
  7. فرهنگ ایران باستان، ص ۵۷

منابع[ویرایش]

  • اعظمی سنگسری، چراغعلی. نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، سال دوازدهم، شمارهٔ پانزده. تهران: چاپ کاویان. اسفند ۱۳۵۲