پیش‌نویس:ساختار طبقاتی دوره قاجار

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

طبقات اجتماعی

در ایران یا همان پرشیای زمان قاجار تفاوت بین قشر کوچک درباریان، مقامات دولتی، رهبران ایلات، خواص مذهبی، زمینداران و بازرگانان بزرگ در طبقه بالای جامعه و اکثریت دهقانان و مردم عشایر و کارگران کشاورز و صنایع سنتی در طبقه پایین جامعه مثل گذشته حفظ شد. در اسناد قاجاریه این تفاوت معمولاً با این واژگان بیان می‌شد اعیان و اشراف از یک طرف و از طرف دیگر عوام الناس یا عامه رعیت یا کلماتی چون خواص و عوام یا اغنیا و فقرا و یا اقویا و ضعفا این ادبیات بیانگر نابرابری در سه سطحِ موقعیت اجتماعی، منابع مادی و قدرت بود. بین کسانی که از قدرت و امتیازات ویژه در طبقه بالا برخوردار بودند و اکثریت رعیت، اقشار میانی نیز وجود داشتند که به اوسط الناس شناخته می‌شدند و شامل خواص محلی، اربابان محلات شهری و روستایی، مقامات مذهبی محلی، زمینداران، اربابان و بازرگانان خرد، مغازه‌داران و صنعتگران و غیره بودند. برخلاف این اختلافات طبقاتی، زندگی روزمره ی مردم در ایران قاجار شامل ارتباطات روزمره ی محدود ولی ضمنی بین طبقات روستایی و عشایری و اقشار شهری می‌شد که مایل به کاهش این اختلافات حداقل در سطح ذهنی بین طبقه ممتاز و اکثریت اقشار محروم جامعه بودند.

هرچند هیچ آمار رسمی و قابل اعتمادی از آمار جمعیتی در این دوره در دسترس نیست تخمین زده می‌شود که کل جمعیت کشور در این دوره ۵ الی ۶ میلیون نفر در اوایل قرن ۱۹ بوده است که از این تعداد دو پنجم ایلات و عشایر دو پنجم روستاییان و یک پنجم ساکن شهرها بودند.

در اواسط قرن ۱۹ این جمعیت به طور تقریبی به ۱۲ میلیون نفر افزایش یافت. همچنین جمعیت عشایر به یک چهارم کاهش یافت و جمعیت بخش شهری تقریباً بدون تغییر باقی ماند. یعنی حدوداً همان ۲۰ درصد که در ابتدای قرن بود و جمعیت روستایی تقریباً به یک دوم افزایش یافت. ساختار سه گانه سنتی عشایر_روستاییان_مردم شهری کماکان به عنوان ویژگی‌های غالب ساختار جامعه ایرانی در دوره قاجار با توجه به اختلافات بین این سه بخش و همچنین فعالیت‌های اقتصادی آنها، وضعیت سیاسی و اجتماعی و روابط طبقاتی و سبک زندگی‌شان حفظ شد.

اقشار صاحب نفوذ

اقشار ممتاز در زمان قاجار شامل: شاهزادگان و سران قبایل یا عشایر حکمرانان و فرماندهان نظامی بروکرات‌های سطح بالا و علما می‌شدند این گروه‌ها معمولاً به خاطر منافع مشترک به وسیله ازدواج یا معاملات اقتصادی به یکدیگر پیوند می‌خوردند همچنین گروه‌های رقیب و جناح‌های سیاسی درون ایشان شکل می‌گرفت. تعجب آور نیست که تضادهای داخلی بین خواص شهری اغلب، اقشار میانی و عامه مردم را نیز درگیر می‌کرد.

اعضای اقشار ممتاز مالیاتی نمی‌پرداختند و معمولاً به آنها مزایا یا همان تیول و مقرری ماهیانه و رانت تعلق می‌گرفت. در اواخر قرن ۱۹ این پرداختی‌ها قسمت اعظم هزینه‌های دولت از بودجه کشور را در بر می‌گرفت که در آن زمان این بودجه ۳۹.۶ میلیون قِران بود بودجه سال ۱۸۸۹ برای مثال ۲۶.۸ درصد از این بودجه به یارانه ها و مقرری‌های دیوان شاه و حرمسرا و شاهزادگان و ایلات قاجاری و قوای نظامی ۷.۳ درصد حقوق کارکنان و ۲۰.۲ درصد مقرری مقامات رسمی و علما اختصاص می‌یافت.

بررسی بودجه سال‌های دیگر نشان می‌دهد که مقرری علما و سادات حدود ۶ درصد از بودجه کل کشور را در بر می‌گرفته است شاهزادگان برجسته قاجار و سران قدرتمند قبایل یا همان ایلات و نخبگان نظامی که معمولاً به واسطه زمینداری طبقه‌بندی می‌شدند ستون فقرات حکمرانی در این دوره بودند.

شاهزادگان قاجار

هزاران شاهزاده ی قاجار از ۷۰۰ فرزند زنده و نوادگان فتحعلی شاه پدید آمدند. که از این میان قدرتمندترین ایشان ۲۶ پسر و ۲۲ دختر  ولیعهد فتحعلی شاه، عباس میرزا بودند.

حاکمان اولیه قاجار به رسم سنت‌های عشایری تفاوت اساسی بین شمشیر و قلم قائل بودند و "اهل شمشیر" را از استفاده از قلم منع می‌کردند و همچنین مخالف اعطای امتیاز فرمانداری به "اهل قلم" بودند.

برای مثال فتحعلی شاه وقتی متوجه شد پسرش کیومرث میرزا ابوالملوک بعضی مهارت‌های بروکراتیک را آموخته با نصب او به فرمانروایی قم مخالفت کرد و چنین گفت: "شاهزاده‌ای که چگونگی فراهم کردن سیاهه مالیات را آموخته دیگر مناسب فرمان راندن نیست." جالب اینکه فتحعلی شاه برادر هشتم خود و پسر چهلمش را به فرمانروایی ولایات و ایالات گمارد.

در دوره اول ۴۰ ساله سلطنت ناصرالدین شاه از ۳۲۵ فرماندار، والی‌ها و حاکمان ۱۸۲ منصب معمولاً در ایالات بزرگ به خان‌ها و شاهزادگان قاجار سپرده می‌شد. ۱۴۳ ایالت باقیمانده به سران قبایل سپرده می‌شد که این مناطق معمولاً مناطقی با اهمیت کمتر بودند.

جایگاه یک شاهزاده قجری به ربط و نسب خونی‌اش با شاه، جایگاه پدرش و اصل و نَسَب مادرش و همچنین دستاوردهای خود او بستگی داشت.

این شاهزادگان از قدرتمندترین شان که در کنار شاه قرار داشتند مثل: مسعود میرزا ظل السلطان، مظفرالدین میرزا ولیعهد و کامران میرزا نایب السلطنه طی حکومت ناصرالدین شاه تا شاهزادگان فرماندار ایالات و ولایات و همچنین شاهزادگان رتبه متوسط که هیچ جایگاه رسمی نداشتند و تنها از طریق اقوام دولتمندشان امرار معاش می‌کردند و عده‌ای از ایشان که مشاغل سطوح پایین‌تری مثل منشی تلگرافخانه‌ها ، کاتبان و مشاغل مرتبط با سرگرمی و غیره را به عهده می‌گرفتند، را شامل می‌شدند.

سران قبایل

در قدرت و جایگاه اجتماعی قبایل بزرگی همچون افشار،عرب، بختیاری، بلوچ، کرد، لر، قراگوزلو، قشقایی، ترکمن، بعد از شاهزادگان پرنفوذ بیشترین قدرت را داشتند.

آنها قوای نظامی سنتی پرشیا یا همان ایران را تشکیل می‌دادند با کاهش قدرت حکومت مرکزی در اواخر و پس از صفویان در قرن ۱۸ بسیاری از سران قبایل قدرت خود را به مناطق اطراف محدوده قدرت سنتی‌شان گسترش دادند. به ویژه آنها که در مناطق مرزی و موظف به حفاظت از مرزها بودند کم کم داعیه استقلال و خودمختاری کردند.

شاهان قاجار تلاش می‌کردند که سران قبایل را تابع حاکمان گماشته خود کنند ولی در بسیاری از موارد این تبعیت فقط اسمی بود.

سران قبایل که تحت قیمومت مقامات رسمی بودند با پرداخت خراج و مالیات عملاً به انجام امور مربوط به قبیله خود می‌پرداختند. خانهای بزرگ چنین قبایل قدرتمندی مثل ایل بختیاری و قشقایی و ایلخانی و ایلبیگی که رهبران موروثی قبایل خود بودند اسماً توسط شاه  به مقام خویش منصوب می‌شدند و بر مناطق ایل خود حکومت می‌کردند.

استراتژی دیگر کنترل سران قبایل برانگیختن تضاد و دشمنی بین قبایل مختلف و حتی در خود قبایل بود تا بتوانند آنها را ابزار سیاست دولت کنند.

  بیشتر سران قبایل در فاز اول انقلاب مشروطه اغلب مخالف یا نسبت به آن بی‌تفاوت بودند. تنها در فاز دوم بود که بعضی سران قبایل به ویژه خان‌های بختیاری در درگیری بین محمدعلی شاه و مشروطه‌خواهان به آنها پیوستند تا قدرت خویش را به سیاست‌های ملی گسترش دهند.

فرماندهان نظامی

در شروع عصر قاجار تفاوت خاصی میان سران قبایل و فرماندهان نظامی وجود نداشت یا اگر بود بسیار اندک بود

قوای نظامی قاجار به طور سنتی شامل ترکیبی سست از گروه‌های بزرگ و بی‌نظم سواره نظام تحت رهبری سران قبایل، سواره نظام نامنظم ایالتی و پیاده نظامی مسلح عمدتاً چریک‌های داوطلب و گروه کوچکی از پیاده نظام رسمیِ دولتی بود.

ارتش نیمه منظم چریک‌های مسلح که توسط عباس میرزا و به کمک افسران اروپایی در سال ۱۸۲۰ بنیانگذارده شده بود توسط امیرکبیر در اواسط قرن ۱۹ گسترش یافت.

این کار با وضع عوارض روستایی بر اساس یک سیستم مالیاتی به نام بنچه در هر دِه و قبیله و منطقه میسر شد.  در اواخر قرن ۱۹ این نیروها شامل بیش از ۱۰۰ هنگ کوچک نیمه منضبط نظامی بودند که وظیفه‌شان تقویت قدرت دفاعی دولت مرکزی بود. با تاسیس دیویزیون قزاق تحت راهنمایی افسران روس در سال ۱۸۷۹ اولین ارتش پیاده نظام مسلح مدرن برای ایران به ارمغان آمد.

مدت‌ها بعد با افزایش قدرت قوای نظامی دولت و گسترش آن به ایالات و استان‌ها، بروکرات‌های شهری و نخبگان نظامی به قدرت سیاسی و امتیازات اقتصادی دست یافتند و این کم کم موجب کاهش قدرت سران قبایل شد عامل مهم این تغییر در تعادل قدرت، دیویزیون‌ها یا تیپ‌های پیاده نظام مسلح تحت کنترل دولت مرکزی بودند  که البته تا دهه اول حکومت پهلوی در ۱۹۲۰ این امر میسر نشد این ارتش منظم توانست قوای نظامی ایلاتی را ریشه کن کند.

قشر بروکراتیک دیوان سالار

دستگاه اجرایی دولت قاجار یک دیوان سالاری خانوادگی بود که منجر به پدید آمدن یک قشر بروکراتیک شامل دو گروه عمده نظامیان و قلمیان شد هسته اصلی بروکراسی دولت شامل مستوفی‌ها (  مستوفی یک عنوان بروکراتیک در دربار قاجار بود)  و منشی‌ها بود که هر دو فقط تحصیلات سنتی و کتابت ساده می‌دانستند  و تحت نظر وزرا در پایتخت و ولایات کار می‌کردند.  پس از تجربه صفویان قاجاریان مقام مستوفی الممالکی ( وزیر امور مالی)  و بعدتر صدارت اعظم را بنا نهادند.

بروکراسی قاجار کم کم تا اواخر قرن ۱۹ گسترش یافت. به طوری که در اواخر حکومت قاجاریان جایگاه‌های بروکراتیک اصلی در اختیار نخست وزیر بود. که شامل چهار وزیر اعظم یعنی وزیر امور مالی وزیر امور داخلی وزیر امور خارجی و وزیر جنگ می‌شد.

وزرای دیگر کابینه که اهمیتشان کمتر بود عبارت بودند از وزرا یا همان فرمانداران ایالات سردفتران دیوان و وزرا و باشیان بیوتات سلطنتی.

انگیزه‌ای قوی برای مستوفی‌ها وجود داشت که یک گروه قدرتمند و ذینفع به ویژه در دهه‌های آخر حکومت قاجار ایجاد کنند

مستوفی‌ها معمولاً از اراک آشتیان فراهان گروکان و از ایالت مازندران شهرهای نور و علی آباد استخدام می‌شدند بعضی از اقوام مستوفیان حتی به مقام‌های بالاتری در دستگاه بروکراسی به واسطه ازدواج با خانواده‌های با نفوذ می‌رسیدند یک نمونه خوب از این دست خاندانی بود که اصالتاً اهل منطقه تفرش فراهان بود و شامل چندین سردفتر با نفوذی چون مستوفی‌الممالک  قائم مقام الدوله و میرزا هدایت الله وزیر دفتر بود.

فرزندان مستوفی‌الممالک دفتر وزیر امور مالیه را برای سه نسل اداره می‌کردند دو نفر آخرشان میرزا یوسف خان و میرزا حسن خان حتی به مقام نخست وزیری رسیدند.  اعضای با نفوذ دیگر این خاندان حسن وثوق یا وثوق الدوله احمد قوام یا قوام السلطنه محمد مصدق یا مصدق السلطنه و احمد متین دفتری هم به عنوان وزیر و هم نخست وزیر در اوایل قرن بیستم خدمت کردند

نهادینه سازی تدریجی ساختار بروکراتیک طی قرن ۱۹ به بالا رفتن موقعیت نسبی اهل قلم کمک کرد.

مثلاً به مستوفی‌های اعظم و لشکر نویسان القاب احترام آمیزی هم سطح القاب نظامیان تراز اول داده می‌شد. نشانه دیگر جایگاه مهم بروکرات‌ها در اواخر قرن ۱۹ ترفیع مکرر ایشان به فرمانداری ایالات و ولایات بود.

اقشار صاحب نفوذ و ملاکان

موقعیت سیاسی یا اجتماعی به اعضای  طبقات صاحب نفوذ امکان کنترل زمین‌ها و املاک بزرگ را می‌داد.

یک نفر با جایگاه طیولداری یا همان اربابی می‌توانست مقدار قابل توجهی از زمین‌ها یا همان طیول‌های منطقه را در اختیار خود داشته باشد.

مثلاً مسعود میرزا ظل السلطان و خواهرش بانوی عظما که تصدی امور کشاورزی اصفهان را بر عهده داشتند توانستند ۹۲ روستا با جمعیت ۱۵۰ هزار نفر را به تصرف خود درآورند.

عبدالله خان امیر نظام سردار اکرم یک امیر تومان (  لقب معادل ژنرال) ایل قراگزلو به تدریج مقدار زیادی زمین‌های کشاورزی را تصرف کرد.

از این املاک سهم الارث پسر کوچکترش حسین قلی سردار اکرم به تنهایی ۹۶ روستا که هر کدام حدود ۵۰۰ متر مربع خانه روستایی و جمعیتی بالغ بر ۱۵۰ تا ۲۰۰۰ نفر و درآمد سالانه ۱۵۰ هزار تومان داشت بود. گفته می‌شود ملک منصور میرزا پسر مظفرالدین شاه مقدار بسیار زیادی از زمین‌های دولتی را غصب کرده بود. که شامل روستاها و املاک شخصی در فارس در مدت زمان مسئولیتش می‌شد.

اقبال السلطنه از خان های قدرتمند و ثروتمند ماکو  صاحب ۱۵۰ روستا و ۲۵۰ روستای غصبی در اوایل دوران مشروطه در تبریز بود.  شیخ خزعل خان قبایل عرب املاک خود را در خوزستان به اندازه بیش از ۱۰۰ مایل در اوایل قرن ۲۰ گسترش داد و بر مناطق تحت کنترلش ادعای استقلال و خودمختاری داشت میر علم خان شوکت الملک املاک بسیاری در جنوب خراسان و سیستان داشت و یک حاکم نیمه مستقل در منطقه بود.

همچنین علمای صاحب نفوذ از عناوین مذهبی و قدرت سیاسی خود جهت به دست آوردن چنین منافعی استفاده می‌کردند.

فروش زمین‌های دولتی و املاک دولتمردان به تجار بزرگ در نیمه دوم قرن ۱۹ یک گروه جدید بازرگان صاحب زمین را به طبقه متمکن اضافه کرد. که شامل افرادی چون حاج محمد حسن امین الضرب حاج ابوالقاسم رئیس التجار حاج معین التجار بوشهری حاج کاظم ملک التجار ارباب جمشید بهمن و برادران تومانیان بود.

به طور کلی یک زمین‌دار هر قدر محدوده‌اش بزرگتر بود و زمین‌های بیشتری داشت قدرت و نفوذ بیشتری داشت و هرچه زمان بیشتری از املاکش دور بود مباشرش بیشتر دهقانان نگونبخت را استثمار می‌کرد.

با زندگی در شهرها ملاکان امکان بیشتری برای نگه داشتن روابطشان با قدرتمندان داشتند و بنابراین بهتر می‌توانستند از منافع و املاکشان محافظت کنند بعضی از ایشان قوای مسلح مخصوص خود را داشتند مثلاً سردار اکرم قراگزلو  می‌توانست هنگ خود را شامل ۸۰۰ سوار نظام از ۹۶ روستای  خود در ۲۴ ساعت بسیج کند در حالی که زمینداران کوچک به زحمت می‌توانستند ۱۰۰ نفر را به میدان بیاورند این زمینداران به استفاده از این جایگاه ممتاز حتی بعد از انقلاب مشروطه ادامه دادند مثلاً به کمک کنترلشان بر ۵ جلسه اول مجلس تا پایان حکومت قاجار سهم کرسی‌های نمایندگان زمینداران در مجلس از ۲۱ درصد در جلسه اول به ۳۰ درصد در جلسه دوم و تا ۴۹ درصد در جلسه پنجم افزایش یافت.

سلسله مراتب مذهبی

در ایران قاجار نهادهای مذهبی یا همان اربابان عمامه جایگاه‌های متفاوتی از بالاترین تا پایین‌ترین سطوح مراتب اجتماعی داشتند طبیعت کارکرد اجتماعی‌شان و حضورشان در تمام طبقات اجتماعی روحانیون آنها را قادر ساخت که نقش میانجی بین طبقات صاحب نفوذ و عامه مردم بازی  و ساختار اجتماعی طبقات را حفظ کنند. در بالاترین سطوح سلسله مراتب مذهبی قضات یا مجتهدین بودند که عالم‌ترینشان مجتهد اعلم خوانده می‌شد. گروهی از روحانیون وابسته به حکومت که مثل این مجتهدها استقلال سیاسی و پایگاه اجتماعی نداشتند توسط شاه به امامت جمعه در مساجد جامع گماشته می‌شدند در اغلب موارد این جایگاه‌ها موروثی بود مثلاً امام جمعه تهران و امام جمعه‌ها و شیخ الاسلام‌های اصفهان شیراز تبریز از زمان صفویه دفاتر خود را نگه داشته بودند در سطوح میانی نهادهای مذهبی، مدرسین بودند تعداد بسیار بیشتری از ملایان به عنوان امام جماعت یا پیش نماز و یا وُعاظ در محلات شهری فعالیت می‌کردند در نهایت در انتهای سلسله مراتب مذهبی اهل منبرها بودند که شامل مداحان و روضه‌خوانان امام حسین می‌شدند. در اواخر  عصر قاجار در حدود سال ۱۹۲۰ اهل عمامه شهر تهران شامل ۱۰۸ مجتهد و علمای صاحب نفوذ ۱۰۳ پیش نماز ۱۸ مدرس ۹۰ واعظ ۲۱۰ طلبه یا همان دانش آموزان علوم دینی ۳۹۱ روضه خوان ۱۰۷ مداح ۹۲ قاری ۱۸۰ متولی و خادم اماکن مذهبی و ۵۵ نفر دیگر از سطوح مختلف معممین بودند. در خصوص موقعیت اقتصادی اجتماعی و وابستگی‌های سیاسی ایشان رهبران علما را می‌توان به سه گروه عمده شامل ۱_وابستگان دیوان سلطنتی ۲_آنان که مرتبط با طبقه زمینداران ایالتی و یا خودشان زمین‌دار و ملاک بودند و ۳_ آنان که به طبقه متوسط یا پایین جامعه تعلق داشتند و از این طریق امرار معاش می‌کردند تقسیم کرد.

نمونه گروه اول حاج میرزا زین العابدین و ظهیرالاسلام و پسرش حاج میرزا ابوالقاسم که از نسل امامان جمعه تهران بودند که با دختران مظفرالدین شاه و ناصرالدین شاه ازدواج کردند هستند.

بسیاری از اعضای این خاندان ملاکان و زمینداران ثروتمند و چهره‌های رهبری در سیاست شدند ایشان همچنین از زندگی اشرافی و کالسکه شخصی بهره‌مند بودند.

تعجب آور نیست که از شاه در مقابل شورش‌های تنباکو در ۱۸۹۰ و انقلاب مشروطه در ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۱ حمایت می‌کردند. گروه دوم شامل بسیاری روحانیون به ویژه در ایالات که از قدرت مذهبی و فقهی یا حقوقی خود جهت ثروت اندوزی و تاثیرگذاری سیاسی استفاده می‌کردند می‌شد قضات مذهبی و امامان جمعه با مقامات دولتی و عناصر قدرتمند در محدوده قضاوت خودشان روابط تنگاتنگی داشتند آنها مشتاقانه در مراسم دولتی شرکت و با شاه وزیران و دولتمردان دیدار می‌کردند و آنها هم در عوض به دیدار ایشان می‌رفتند.

آنها همچنین در سیاست روزمره شهرها دخالت می‌کردند و توانایی برانگیختن شورش‌ها به ویژه علیه اقلیت‌های مذهبی آنها را در جایگاه قدرتمندی در ارتباط با دولتمردان با نفوذ قرار داد.

بعضی از ایشان درگیر رباخواری با نرخ سود تا ۴۰ تا ۵۰ درصد _احتکار غلات و سرمایه‌گذاری در املاک بودند.

مثلاً حجت الاسلام محمد باقر شفتی در سال ۱۸۴۴ یک شبکه گسترده املاک و مستغلات شامل ۴۰۰ کاروانسرا ۲۰۰۰ حجره مغازه و بسیاری روستا در اصفهان بروجرد یزد و شیراز اندوخته بود املاک او شامل چندین واحد بزرگ بود که هفت پسر او و خانواده ایشان و ۱۰۰ نفر از طرفدارانش در آنها سکونت داشتند. گفته می‌شد شیخ محمدتقی نجفی حاکم شهر در اصفهان بعد از شاهزاده ظل السلطان ثروتمندترین و با نفوذترین فرد شهر بود.

حاج آقا محسن مجتهد سلطان آبادی روحانی بدنام دیگر درآمد سالیانه‌اش از ۹۹ روستای حاصلخیز به ۶۰ تا ۷۰ هزار تومان در سال می‌رسید گفته می‌شد که او یک نصف شاه در ایالت بود و ۱۱۰ مرد مسلح داشت و تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر نظر دستگاه سیاسی برای انتخاب یا عزل دولت مردان در منطقه خود داشت.

نمونه دیگر از علمای ثروتمند و قدرتمند حاج ملا رفیع شریعتمدار در رشت ، سال ۱۸۷۵ حاج ملا علی خانی در تهران سال ۱۸۸۸ حاج میرزا جواد مجتهد سال ۱۸۹۵ و آقا میرزا حسن مجتهد سال ۱۹۱۹ در تبریز بودند. اکثر این گروه در مقابله محمدعلی شاه و مشروطه‌خواهان طرف شاه را گرفتند. گروه سومِ علما شامل مجتهدین زاهد و معممین متوسط الرتبه در شهرهای بزرگ بود که جهت امرار معاش به حمایت بازاریان و زمینداران خرد وابسته بودند.

آقا شیخ هادی نجم آبادی در سال ۱۹۰۲ و سید محمد طباطبایی سال ۱۹۲۰ در تهران حاج فاضل مجتهد خراسانی در سال ۱۹۲۳ در مشهد میرزا محمدتقی حجت الاسلام سال ۱۸۹۴ در تبریز و آقا سید محمد باقر دورچه‌ای در اصفهان که به واسطه دانش و تقوا و زهدشان بسیار مورد احترام بودند نمونه‌هایی از این گروه هستند.

بسیاری از افراد این گروه به طبقه روشنفکر نوظهور و فعال در انقلاب مشروطه پیوستند علاوه بر گروه‌هایی که ذکرشان رفت اربابان عمامه در هر شهر شامل جماعت بسیار زیادی از ملایان بود که تنها با مکر و فریب خود امرار معاش می‌کردند و از روحانیگری  جز اسمی از آن چیزی نداشتند.

آنها از طالع بینی نامه نویسی و نوشتن قراردادهایی برای برخی از افراد نادان طبقه اهل قلم و کارهایی از این دست امرار معاش می‌کردند و به زندگی فلاکت بارشان ادامه می‌دادند. هیچ چیز پست‌تر از شخصیت ایشان وجود نداشت دورویی و هرزگی و قدرت طلبی ایشان موضوع بسیاری از داستان‌ها و ضرب المثل‌هاست در نهایت طبق بسیاری از روایات تعداد بسیار زیادی از طلاب در مراکز مذهبی کم سواد و بی‌شرم بودند و فقط از موقوفات و اعانات خیریه که از طرف جامعه بود امرار معاش می‌کردند.

سادات و مشایخ با نفوذ صوفیه احتمالاً بخشی از نهادهای مذهبی بودند البته نه از طبقه روحانی و سلسله مراتب مذهبی در بسیاری از شهرها سادات  شخصیتی حقوقی بود که توسط پیری با نفوذ اداره می‌شد که گاهی لقب نقیب السادات یا نقیب الاشراف داشت سادات با نفوذ از پرداخت مالیات معاف بودند و گاهی هم کمک هزینه یا طول دریافت می‌کردند مدعیان روز افزون این القاب در اواخر قرن ۱۹ که بسیاری از این ادعاهاشان بر اساس شجره‌نامه‌های جعلی مطرح می‌شد و در فقر و فلاکت به سر می‌بردند باعث تردید جدی در موقعیت حقیقی نجیب‌زادگی در ایران اسلامی شد‌.

طبقه متوسط

طبقه متوسط شامل بازرگانان و علمای میان رده زمینداران خرد اعیان محلی و در درجه به نسبت پایینتری استادان صنعتگر و مغازه‌داران یا کاسبان بودند.

طبقه متوسط بازار

در سلسله مراتب بازار در قسمت فوقانی این طبقه تجار یا عمده فروشان قرار داشتند که در کنار اصناف و علما سبک زندگی سنتی شهری و ارزش‌های مشخص‌تری نسبت به گروه‌های دیگر اجتماعی داشتند برخلاف موقعیت بالایشان و تاثیر عمیقشان بر خود بازار نزد حاکمان از اهمیت کمتری نسبت به علمای بلند مرتبه در سلسله مراتب مذهبی یا افراد صاحب نفوذ در سطوح بالای بروکراسی برخوردار بودند پایین‌تر از بازرگانان در موقعیت اجتماعی و اقتصادی کدخدایان و ریش سفیدان در صنایع و معاملات قرار داشتند صنعتگران و مغازه‌داران در گروه‌هایی سازمان یافته بودند که بر اساس معیارهای پیچیده طبقه‌بندی می‌شدند برخی از این معیارها شامل اصل فعالیتشان سطح مهارتشان نوع موادی که در صنعتشان به کار می‌رفت بود و اهمیت نسبی محصولاتشان برای جامعه و ارزش نسبی آن در تجارت بر اساس ارزش‌های اخلاقی عمومی تعیین می‌شد.

اعضای هر صنف در حجره ای طاقی در بازار کار می‌کردند  معمولاً بزرگان بازار به نمایندگی از طرف جمع آنها انتخاب می‌شدند و توسط مقامات از ایشان مالیات جمع آوری می‌شد میرزا حسین تحویل‌دار ۱۶۸ گروه یا جماعات از تاجران صنعتگران که در اصفهان در سال ۱۸۷۰ مشغول به فعالیت بودند را توصیف کرده است.

بازاریان طبقه متوسط نقشی اساسی در قیام تنباکو در ۱۸۹۰ و انقلاب مشروطه در ۱۹۰۵ ایفا کردند اهمیت سیاسی آنها در جنبش‌های بعدی در نظام‌نامه انتخابات در ۱۹۰۶ مشخص شد. که در آن به دو تا از شش گروه از استادان صنعتگر و تجار حق انتخاب نماینده خودشان در جلسه اول مجلس داده شد از ۱۶۱ نماینده منتخب ۲۸ نفر بازرگانان و ۲۹ نفر استادان صنعتگر و مغازه‌داران بودند نمایندگان بازار به شکل فعال در مناظرات و تصمیمات مجلس شرکت می‌کردند به ویژه در اموری مثل پاسخگویی اعضای کابینه دولت در برابر مجلس امور مالی ایالتی و تاسیس بانک ملی یا همان بانک مرکزی.

زمینداران خرد

زمینداران کوچک کسانی بودند که مالک یک روستای کوچک یا سهامی از چند روستا بودند بسیاری از زمینداران خرد یا همان زراع مثل دهقانان زمین‌های خود را به کمک تعدادی کارگر زیر کشت می‌بردند نداشتن ارتباطات سیاسی باعث می‌شد که در برابر اشراف صاحب نفوذ آسیب پذیر باشند که اگر خودشان زمین ایشان را مصادره نمی‌کردند می‌توانستند شرایطی فراهم کنند که زمینشان مصادره شود و در همین حین به عوض حمایت از اموالشان مجبورشان می‌کردند که سهمی از آن را به فردی صاحب نفوذ واگذار کنند مثلاً در روستایی در اراک از ۲۰۰ زمین‌دار کوچک خواسته شد ۵۰ نفر از ۹۴ سرباز به عنوان عوارض فراهم کنند این کار در زمان قحطی ۱۸۷۱ در ایران کاری غیر ممکن بود آنها چاره‌ای جز ترک روستایشان نداشتند وقتی در آخرین تلاششان از حاج آقا محسن مجتهد برای حفاظت کمک خواستند او این کار را فقط در ازای القای حق مالکیتشان بر املاکشان انجام داد در جایی دیگر یک شاهد عینی نقل می‌کند یک زمین‌دار ایل نشین خرد معقول دید به عنوان فراش یا پیش خدمت به خدمت دولت درآید که بتواند از زمین کوچکش محافظت کند.

مردم عادی یا عامه رعیت

عامه رعیت شامل دهقانان مردمان ایلنشین کارگران سطح پایین در ساخت و ساز و شهرها و کارگاه‌های روستایی و خدمات و گروه‌هایی مثل دراویش فقیر و گدایان و راهزنان بودند.

دهقانان و مردمان ایلنشین یا عشایر

اکثریت بزرگ عامه رعیت دهقانان و مردم ایلنشین بودند آنها تولید کنندگان اصلی ثروت در کشور بودند و بار اصلی مالیات و خدمت اجباری بر دوش ایشان بود.

در روستاهای ساکن  یعنی غیر عشایری دو دسته کشاورز وجود داشتند.۱_ اکثریتی از سهامداران به معنی کشاورزان سهمی و کشاورزان خوش نشین یا همان اجاره نشین ۲_ اقلیتی از کارگران مزدی

مضارعه یا سهامداری و اجاره یا خوش نشینی هر دو توسط شریعت اسلام حرام اعلام شده بود

در واقع سهامداران با کاشت سهمی سهمی از محصول از دو پنجم تا سه پنجم بر اساس ویژگی‌های محصول یعنی زمین آب کارگر دانه و گاوآهن می‌بردند.

کشاورز اجاره‌نشین یا خوش نشین اجاره‌ای ثابت به شکل پول نقد یا خدمات به صاحب زمین می‌پرداخت و هر دو حقی بر کاشت و حقی بر اعیان داشتند که به عنوان حق نسق و حق ریشه شناخته می‌شد آنهایی که بر زمین‌های بایر و نیمه بایر کار می‌کردند توسط صاحب زمین در گروه‌های کوچک به نام‌های بنا صحرا طاق و غیره دسته‌بندی می‌شدند و به این ترتیب برای صاحب زمین آسان‌تر بود که سهم محصولشان را بدهد و برای کشاورز کاشت و آبیاری راحت‌تر می‌شد هرچند دهقانان رسماً در اسارت و بردگی نبودند حقوقشان معمولا توسط صاحب زمین پایمال می‌شد به ویژه در زمان غیبت مالکی که از نفوذ و قدرت برخوردار بود. اعتماد السلطنه در نوشته‌ای در ۱۸۸۹ اشاره می‌کند که در زمان‌های گذشته دهقانان جرات مهاجرت به مکانی دیگر را نداشتند چون وقتی آنها دستگیر می‌شدند صاحب زمین آنها را تنبیه می‌کرد هرچند این وابستگی دهقانان به اندازه اسارت دهقانان روسی نبود ولی به تسلط هرچه بیشتر زمینداران بر دهقانان می‌انجامید ناصرالدین شاه فرمانی صادر کرد که حداقل دهقانان اسماً در جابجایی کاملاً آزاد بودند.

ظهور طبقات جدید

در ایران پیشا مدرن طبقه روشنفکر یا اهل قلم شامل دو گروه متمایز بود: ۱_ عالمان مذهبی و۲_ روشنفکران غیر مذهبی. اغلب روشنفکران غیر مذهبی بروکرات‌ها بودند اما آنها همچنین شامل نویسندگان تاریخ نگاران جغرافیدانان تبارشناسان یا همان نسب شناسان ستاره شناسان فیزیکدانان و شعرا که اغلب معاششان در گرو روابط نزدیکشان با مقامات بود می‌شدند.

هر دوی این گروه‌ها مذهبی و غیرمذهبی بر ادبیات فارسی و عربی مسلط بودند همچنین علوم تجربی و انسانی سنتی و خداشناسی اسلامی می‌دانستند

ورود افکار غربی در اواخر سده نوزدهم باعث به وجود آمدن شکاف بین قشر روشنفکران غیر مذهبی و مذهبی شد بازگشت دانشجویان از اروپا تاسیس مدارس مدرن در ایران سفرهای بین‌المللی و حضور اروپاییان در بسیاری شهرهای بزرگ منجر به معرفی ارزش‌ها و عقاید غربی به ایرانیان شد.

فارغ التحصیلان نهادهای آموزشی خارجی و همچنین مدرسه دارالفنون (دانشگاه پلی تکنیک تهران که بعدها امیرکبیر نام گرفت) که در سال ۱۸۵۱ به دست امیرکبیر تاسیس شد و بعدتر در ۱۹۰۱ مدرسه علوم سیاسی هسته یک طبقه مدرن از بروکرات‌های حرفه‌ای در ایران را بنا نهاد.

این افراد نقش اساسی در مدرن کردن بروکراسی دولتی و نهادهای نظامی در نیمه دوم سده نوزدهم ایفا کردند و ایدئولوژی انقلاب مشروطه به دست آنها پایه‌ریزی شد.

بازرگانان یا تجار بزرگ

گروهی از تجار بزرگ از فرصت‌های بازرگانی جدید در اواخر قرن ۱۹ جهت ثروت اندوزی از قبل تجارت بین‌المللی به خوبی استفاده کردند.

بعضی از ایشان زبان‌های خارجی آموختند و به طور گسترده شروع به سفرهای بین‌المللی کردند و از این راه عواملی را در خارج از کشور جهت تجارت گماشتند و به تدریج شروع به بکارگیری ابزار تجارت مدرن مثل شرکت‌های سهامی کردند.

بعضی در معادن راهسازی حمل و نقل ارتباطات و به شکل محدودی در ساخت و ساز سرمایه‌گذاری کردند مهمترین نمونه از این دست تجار حاج محمد حسن امین الضرب بود او در تجارت خارجی و داخلی بانکداری صنایع و معادن مشارکت داشت و از این راه ثروتی در حدود ۲۵ میلیون تومان اندوخت.

نیاز شدید دولت به سرمایه و ناتوانی‌اش بعد از قیام تنباکو در ۱۸۹۱ موجب افزایش نفوذ سیاسی تجار شد.

آنها در برابر مالیات‌های روزافزون و گمرکات مقاومت کردند و علیه تصمیمات خودسرانه مقامات تظاهرات می‌کردند ایشان از جاده‌های ناامن برای تجارت اعتراض داشتند و خواستار استقلال بیشتر در امور خود شدند مثلاً در تظاهراتی علیه تجاوزات امپریال بانک بریتانیا گروهی از بازرگانان و صرافان، بانکی در شیراز تاسیس کردند اکثر تجار شیراز فوراً حساب‌هایی در آن بانک باز کردند و معامله با امپریال بانک را متوقف کردند.

این حرکت زنگ خطر را برای بریتانیایی‌هایی که شعاع السلطنه پسر مظفرالدین شاه را مجبور کرده بودند فرمانی در ژوئن ۱۹۰۱ امضا کند و به موجب آن اسکناس‌های بانک‌های محلی را با اسکناس‌های امپریال بانک جایگزین کند به صدا درآورد.

بعد از این واقعه تجار همچنین مستقیماً در سیاست درگیر شدند. مثلاً طی قیام تنباکو بازرگانان تهران، تبریز، شیراز و مشهد به علما کمک کردند تا تظاهراتی ترتیب دهند آنها ۱۵ سال بعد نقشی حتی مهمتر در انقلاب مشروطه ایفا کردند.

منابع[ویرایش]

۱. https://www.iranicaonline.org/articles/class-system-v.

۲.e.g., U.K., Parlia­ment, Accounts and Papers, 1867-68, 19, pp. 255-58

۳. کتاب Curzon, Persian Question II

۴.روزنامه "وقایع اتفاقیه"

۵.روزنامه "صبح صادق"

۶.کتاب "بامداد رجال" اثر مهدی بامداد.