کاریکلماتور: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
Gharouni (بحث | مشارکت‌ها)
جز ویرایش‌های دارای حسن نیت Raedea2 (بحث) برگردانی شد (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
Gharouni (بحث | مشارکت‌ها)
جز «کاریکلماتور» را محافظت کرد: افزودن مداوم مطالب بدون منبع یا با منبع ضعیف ([ویرایش=تنها کاربران تأییدشده] (زمان سرآمدن ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۰:۳۰ (UTC)) [انتقال=تنها کاربران تأییدشده] (زمان سرآمدن ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۰:۳۰ (UTC)))
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۰:۳۰

کاریکَلِماتور (آمیختهٔ کاریکاتور و کلمات) نامی است که پرویز شاپور در سال ۱۳۴۷ بر نوشته‌های خود که در مجلهٔ خوشه به سردبیری احمد شاملو چاپ می‌شد گذاشت. این واژه حاصل پیوند دو واژه ی «کاریکاتور» و «کلمه» است. به دید شاملو، نوشته‌های شاپور کاریکاتورهایی است که با کلمه بیان شده‌است.[۱]

-کاریکلماتور نثر است. -بازی زبانی دارد تا بتواند گفتنی‌ها را دیدنی کند (تصویری) -طنز دارد. -کاریکلماتور از نظر معنایی، صراحت دارد. -کاریکلماتور از چند معنایی واژه‌ها سود می‌برد. -کاریکلماتور، معمولاً از بدیهیات و روزمره‌ها و دم دستی هاست. -سابقه‌ای در ادبیات کهن به عنوان یک ژانر ندارد. اما می‌شود نمونه‌هایی در نثر و نظم پیدا کرد. -ایجاز از ویژگی‌های کاریکلماتور است. -در کاریکلماتور نوعی نازک اندیشی مانند سبک هندی دیده می‌شود. -غافل‌گیری دارد که با غافل‌گیری شعری متفاوت است. -نوع لذت در کاریکلماتور با شعر متفاوت است.

نمونه‌هایی از کاریکَلِماتورهای پرویز شاپور

  • وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات فرستادند.
  • اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان می‌سازم.
  • به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
  • به یاد ندارم نابینائی به من تنه زده باشد.
  • قلبم پرجمعیت‌ترین شهر دنیاست.
  • به نگاهم خوش آمدی.
  • چرا همیشه نمیشه!!
  • پایین آمدن درخت از گربه.
  • قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است.
  • زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی‌رود.
  • جارو، شکم خالی سطل زباله را پر می‌کند.
  • فوّاره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی‌شوند.
  • هر درخت پیر، صندلی جوانی می‌تواند باشد.
  • باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده، به آبپاش مرخصی داد.
  • فاصله بین دو باران را سکوت ناودان پر می‌کند.
  • فریاد زندگی در سکوت گورستان ته‌نشین می‌شود.
  • برای اینکه پشه‌ها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشه بند بیرون می‌گذارم.
  • گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.
  • روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!
  • غم، کلکسیون خنده‌ام را به سرقت برد.
  • بلبل مرتاض، روی گل خاردار می‌نشیند![۲]

کاریکلماتوری از محسن ابراهیم

  • توفان، دامن طبیعت را بالا زد[۳]

چند کاریکلماتور از رسول مرادی

  • با خوردن پیاز، سیر نشدم
  • در جگرکی، همهٔ سیخها تو دل برو هستند
  • برای جلوگیری از بی نمکی، شورش کردم
  • نقاش قمار باز، رنگ می‌بازد
  • تابلوی دور زدن ممنوع را دور زدم

نمونه‌هایی از كامران سخن پرداز

  • صدا، کلمات سکوت را نقطه چین می کند.
  • مرگ، تنها خاطره عزرائیل در زندگی است.
  • هم "سوزن" و هم "سوء ظن"، هر دو کارشان وصله چسبانی است.
  • دل" یکی از انواع "بستنی" هاست که اگر "سرد"ش کنند، "آب" می شود!
  • تیروئیدش کم کار بود، اخراجش کرد.
  • «نون» ناسزا در دهانش «بیات» شده است.
  • نانش که آجر شد، زد تو کار بساز و بفروش، همه آجرهایش نان شد.
  • دلسرد بود، داغ دیده هم شد، شکست.
  • برف: از ماست که سرماست.
  • «دار»م از زلف سیاهش گله چندان كه مپرس.[۴]

نمونه‌هایی از کاریکَلِماتورهای احمدرضا بهرامپور عمران

رفتنت برایم آمد نداشت .

تن فروشی بهتر از وطن فروشی است .

گل گاوزبان گل زبان نفهمی است .

گوسفند ها، سرزده وارد قصابی می شوند.

غاز معترض تخم‌ مرغ می‌گذارد.

خیلی از خواننده های بعد از انقلاب، خارج می خوانند.

هرچه لگد به بختم زدم، بیدار نشد.

نمونه هایی از کاریکلماتورهای متین یحیی زاده

تنها مرزی که نیاز به ویزا ندارد "مرز جنون" است.

به احترام عزرائیل، قلب ها می ایستند.

ژنرال خسته روی جنگ نرم می خوابد.

حسابدارتر از فرشته اعمالم نیافتم.

هیچ مرده ای گورش را گم نمی کند.

پرگار متعصب بجای دایره چهارگوش می کشید.

با نان هایی که آجر کرده بود کاخ ساخت.

بهار وقتی رسید که زیر پای آدم برفی سبز شده بود.

خروسی که فمینیست شده بود قدقد می کرد.

برای بیدار کردن وجدانم، ساعتم را کوک می کنم.

هیچ فرشته ای آدم نمی شود.

فحشا از سر و کول فقر بالا می رود.

در عزای مرگ جوانیم، موهای سفیدم را سیاه می کنم.

از نگاه دلال خوب است که منظومه ی شمسی مشتری دارد.

ثروتمند تنها خطی را که نمی تواند بخواند «خط فقر» است.

کرم های دهان، جوابشان دندان شکن است.

هیچ منجمی زمان وقوع «دل گرفتگی» را نمی داند.

نقاشی که خانه نداشت آجر روی آجر می کشید.

شاخ و برگ فکرش را که هرس کرد کوته فکر شد.

نمونه‌ای از کاریکَلِماتورهای هادی صمدپور

  • عاشق زمینم ، که بار زنده و مرده مان را به دوش می کشد.
  • آدم بدجنس، زود خراب می شود.
  • سیل سیلی آسمان به صورت زمین است.
  • بهار راهب فصل هاست.
  • ابر زمین را گلوله باران می کند.
  • آسانسور اختلاف طبقاتی را کاهش می دهد.
  • زمین لرزه دل زمین را می شکند.
  • عاشق مرگ هستم که حتی وقتی تحویلش نمی گیرم تحویلم می گیرد.
  • عاشق ریاضیات هستم که حد هر کسی را نشان می دهد.
  • عاشق لحظات گذران زندگی هستم که از خوبی و بدیهایم می گذرند.
  • زندانی عقیدتی آنقدر در زندان ماند که عتیقه شد.
  • تنها آدمی که بود و نبودنش هیچ فرقی نمی کند، آدم بی وجود است.
  • لب هایت را کشیدم نشئه شدم.
  • روز روشن ،در ملا عام جیب مردم را خالی می کند ، گرانی.
  • در دلم را تخته کرده ام ،دلداری نمی صرفد تا وقتی که نفر سوم مفت وارد می شود.
  • آدم آویزان همه را به چشم چوب رختی می بیند .

[۵]

منابع

  1. کاریکلماتور چیست؟
  2. گزیدهٔ کاریکلماتورهای پرویز شاپور، انتشارات مروارید، چاپ اول، ۱۳۷۱.
  3. دیوانه‌ای هستم که، محسن ابراهیم< تهران، نشر گل آقا، 1350/2536
  4. كتاب "كاريكامراناتور؛ كاريكلماتورهاى كامران سخن پرداز"، چاپ اول، اردبيل: سخن پرداز، ١٣٩٠.
  5. زیرسیبیلی، انتشارات نسل روشن، چاپ اول، 1398.

٥ - کتاب رفتنت برایم آمد نداشت. مجموعه کاریکلماتورهای احمدرضا بهرامپور عمران. تهران: انتشارات مروارید. 1396

٦_کتاب شکرپنیر مجموعه کاریکلماتور از محفل طنز گروه ادبی سیمرغ متین یحیی زاده تهران:انتشارات گیوا 1398

٧_ مجموعه آثار رسول مرادی، نسخهٔ الکترونیکی