نسوس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
صفحه‌ای جدید حاوی «200px|farme|thumb|left|هراکلس و نسوس (۱۵۹۹)، فلورانس '''نسوس'''...» ایجاد کرد
 
MSDousti (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده: Giambologna herculesenesso.jpg|200px|farme|thumb|left|هراکلس و نسوس (۱۵۹۹)، فلورانس]]
[[پرونده: Giambologna herculesenesso.jpg|200px|farme|thumb|left|هرکول و نسوس (۱۵۹۹)، فلورانس]]
'''نسوس''' {{یونانی|Νέσσος}} در [[اساطیر یونانی]] فرزند [[سانتاروس]]، موجودی افسانه‌ای با بالا تنهٔ انسان و پایین تنه اسب و یکی از [[سانتور|سانتورهای]] اهالی [[تسالی]] بود که پس از مشارکت در جنگ [[لاپیت‌ها]] به میهن خود بازگشت و درانتها به دست [[هراکلس]] کشته شد. نسوس برای نقشی که در ربودن [[دیانیرا]] همسر هراکلس داشت، شناخته شده است.<ref>[http://edweb.sdsu.edu/people/bdodge/scaffold/gg/centaur.html سانتورها و نسوس] نوشته John M. Hunt - بازبینی در ۲۴ آوریل ۲۰۱۳</ref><ref>[http://www.theoi.com/Georgikos/KentaurosNessos.html داستان نسوس] در وبگاه .theoi</ref>
'''نسوس''' {{یونانی|Νέσσος}} در [[اساطیر یونانی]] فرزند [[سانتاروس]]، موجودی افسانه‌ای با بالا تنهٔ انسان و پایین تنه اسب و یکی از [[سانتور|سانتورهای]] اهالی [[تسالی]] بود که پس از مشارکت در جنگ [[لاپیت‌ها]] به میهن خود بازگشت و درانتها به دست [[هرکول]] کشته شد. نسوس برای نقشی که در ربودن [[دیانیرا]] همسر هرکول داشت، شناخته شده است.<ref>[http://edweb.sdsu.edu/people/bdodge/scaffold/gg/centaur.html سانتورها و نسوس] نوشته John M. Hunt - بازبینی در ۲۴ آوریل ۲۰۱۳</ref><ref>[http://www.theoi.com/Georgikos/KentaurosNessos.html داستان نسوس] در وبگاه .theoi</ref>


== نسوس و هراکلس ==
== نسوس و هرکول ==
''نسوس'' از سرزمین مادری خود [[آرکادیا]] توسط هراکلس رانده شده بود و بعداز آن خود را مسئول رودخانه‌ای به نام آینوس نمود. او حتی ادعا می‌کرد به خاطر شخصیت پسندیده‌اش توسط خدایان به این سمت منصوب گردیده است. بعد از سال‌ها مامور شد همسر هراکلس، دیانیرا را از رودخانه عبور دهد درحالی که هراکلس خودش به تنهایی عبور می‌کرد. نسوس از این فرصت استفاده نمود و با قصد تجاوز به این تازه عروس، دیانیرا را بر پشت خود سوار کرده و سعی در فرار داشت. هراکلس از نقشه او با خبر شد و با پرتاب تیری که به زهر [[هایدرا]] آغشته بود به سینه نسوس او را ازپا درآورد. نسوس هنگام مرگ به دیانیرا گفت قسمتی از خون او را نگه دارد و هنگامی که حس کرد هراکلس را دارد از دست می‌دهد از آن به عنوان داروی عشق بر روی هراکلس استفاده کند و تا ابد معشوق او باقی بماند. دیانیرا نیز ناآگاهانه حرف او را پذیرفت.
''نسوس'' از سرزمین مادری خود [[آرکادیا]] توسط هرکول رانده شده بود و بعداز آن خود را مسئول رودخانه‌ای به نام آینوس نمود. او حتی ادعا می‌کرد به خاطر شخصیت پسندیده‌اش توسط خدایان به این سمت منصوب گردیده است. بعد از سال‌ها مامور شد همسر هرکول، دیانیرا را از رودخانه عبور دهد درحالی که هرکول خودش به تنهایی عبور می‌کرد. نسوس از این فرصت استفاده نمود و با قصد تجاوز به این تازه عروس، دیانیرا را بر پشت خود سوار کرده و سعی در فرار داشت. هرکول از نقشه او با خبر شد و با پرتاب تیری که به زهر [[هایدرا]] آغشته بود به سینه نسوس او را ازپا درآورد. نسوس هنگام مرگ به دیانیرا گفت قسمتی از خون او را نگه دارد و هنگامی که حس کرد هرکول را دارد از دست می‌دهد از آن به عنوان داروی عشق بر روی هرکول استفاده کند و تا ابد معشوق او باقی بماند. دیانیرا نیز ناآگاهانه حرف او را پذیرفت.


مدتی بعد، هنگامی که دیانیرا اعتماد خود را نسبت به هراکلس به سبب [[یولا]] از دست داده بود یکی از لباس‌های هرکول را با خون نسوس شست و به او داد تا به تن کند. دیانیرا به طور اتفاقی قسمتی از خون نسوس از دستش افتاده و برروی زمین ریخت. خون نسوس براثر تابش آفتاب شروع به بخار شدن کرد. او سریعا سم داخل خون را تشخیص داد و پیامی برای هشدار در مورد زهرآلود بودن لباس به هراکلس فرستاد، اما دیگر بسیار دیر شده بود و خون به مانند یک زهر بر روی هراکلس اثر کرد و باعث مرگ او شد. پس از مرگ هراکلس، [[هرا]] بالاخره دلش به رحم آمد و اجازه داد بدن بیجانش بر روی زمین باقی بماند و او را به [[المپ]] برد، جایی که هراکلس تبدیل به یک خدا و فناناپذیز گشت.<ref>[http://www.pantheon.org/articles/n/nessus.html نسوس و هراکلس] نوشته Micha F. Lindemans - بازبینی در ۲۴ آوریل ۲۰۱۳</ref><ref>[http://www.zanestein.com/nessus.htm نسوس] نوشته Zane B. Stein</ref>
مدتی بعد، هنگامی که دیانیرا اعتماد خود را نسبت به هرکول به سبب [[یولا]] از دست داده بود یکی از لباس‌های هرکول را با خون نسوس شست و به او داد تا به تن کند. دیانیرا به طور اتفاقی قسمتی از خون نسوس از دستش افتاده و برروی زمین ریخت. خون نسوس براثر تابش آفتاب شروع به بخار شدن کرد. او سریعا سم داخل خون را تشخیص داد و پیامی برای هشدار در مورد زهرآلود بودن لباس به هرکول فرستاد، اما دیگر بسیار دیر شده بود و خون به مانند یک زهر بر روی هرکول اثر کرد و باعث مرگ او شد. پس از مرگ هرکول، [[هرا]] بالاخره دلش به رحم آمد و اجازه داد بدن بیجانش بر روی زمین باقی بماند و او را به [[المپ]] برد، جایی که هرکول تبدیل به یک خدا و فناناپذیز گشت.<ref>[http://www.pantheon.org/articles/n/nessus.html نسوس و هرکول] نوشته Micha F. Lindemans - بازبینی در ۲۴ آوریل ۲۰۱۳</ref><ref>[http://www.zanestein.com/nessus.htm نسوس] نوشته Zane B. Stein</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۱ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۴۵

هرکول و نسوس (۱۵۹۹)، فلورانس

نسوس (به یونانی: Νέσσος) در اساطیر یونانی فرزند سانتاروس، موجودی افسانه‌ای با بالا تنهٔ انسان و پایین تنه اسب و یکی از سانتورهای اهالی تسالی بود که پس از مشارکت در جنگ لاپیت‌ها به میهن خود بازگشت و درانتها به دست هرکول کشته شد. نسوس برای نقشی که در ربودن دیانیرا همسر هرکول داشت، شناخته شده است.[۱][۲]

نسوس و هرکول

نسوس از سرزمین مادری خود آرکادیا توسط هرکول رانده شده بود و بعداز آن خود را مسئول رودخانه‌ای به نام آینوس نمود. او حتی ادعا می‌کرد به خاطر شخصیت پسندیده‌اش توسط خدایان به این سمت منصوب گردیده است. بعد از سال‌ها مامور شد همسر هرکول، دیانیرا را از رودخانه عبور دهد درحالی که هرکول خودش به تنهایی عبور می‌کرد. نسوس از این فرصت استفاده نمود و با قصد تجاوز به این تازه عروس، دیانیرا را بر پشت خود سوار کرده و سعی در فرار داشت. هرکول از نقشه او با خبر شد و با پرتاب تیری که به زهر هایدرا آغشته بود به سینه نسوس او را ازپا درآورد. نسوس هنگام مرگ به دیانیرا گفت قسمتی از خون او را نگه دارد و هنگامی که حس کرد هرکول را دارد از دست می‌دهد از آن به عنوان داروی عشق بر روی هرکول استفاده کند و تا ابد معشوق او باقی بماند. دیانیرا نیز ناآگاهانه حرف او را پذیرفت.

مدتی بعد، هنگامی که دیانیرا اعتماد خود را نسبت به هرکول به سبب یولا از دست داده بود یکی از لباس‌های هرکول را با خون نسوس شست و به او داد تا به تن کند. دیانیرا به طور اتفاقی قسمتی از خون نسوس از دستش افتاده و برروی زمین ریخت. خون نسوس براثر تابش آفتاب شروع به بخار شدن کرد. او سریعا سم داخل خون را تشخیص داد و پیامی برای هشدار در مورد زهرآلود بودن لباس به هرکول فرستاد، اما دیگر بسیار دیر شده بود و خون به مانند یک زهر بر روی هرکول اثر کرد و باعث مرگ او شد. پس از مرگ هرکول، هرا بالاخره دلش به رحم آمد و اجازه داد بدن بیجانش بر روی زمین باقی بماند و او را به المپ برد، جایی که هرکول تبدیل به یک خدا و فناناپذیز گشت.[۳][۴]

منابع

  1. سانتورها و نسوس نوشته John M. Hunt - بازبینی در ۲۴ آوریل ۲۰۱۳
  2. داستان نسوس در وبگاه .theoi
  3. نسوس و هرکول نوشته Micha F. Lindemans - بازبینی در ۲۴ آوریل ۲۰۱۳
  4. نسوس نوشته Zane B. Stein