اسرار گنج دره جنی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
'''''اسرار گنج دره جنی''''' فیلمی است ایرانی ساخته [[ابراهیم گلستان]]. وی در سال ۱۳۵۳ کتابی نیز به همین نام بر اساس آن فیلم نوشتهاست. |
'''''اسرار گنج دره جنی''''' فیلمی است ایرانی ساخته [[ابراهیم گلستان]]. وی در سال ۱۳۵۳ کتابی نیز به همین نام بر اساس آن فیلم نوشتهاست. |
||
فیلم اشارات مکرری به شخصیت [[محمدرضا شاه پهلوی]] و روند نوسازی سطحی او دارد. کارگردان که از مشکلدار بودن موضوع آگاه بود و امکان توقیف فیلم را میداد، از مجموعه بازیگران فیلمهای [[صمد (شخصیت)|صمدآقا]] استفاده کرد و با دادن ظاهری کمیک آن را به اکران رسانید. |
|||
[[جشنهای دوهزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران|جشنهای دوهزار و پانصد ساله]] و قراردادهای خارجی ایران در زمان سلطنت محمدرضا شاه به طور نمادین در این فیلم به نمایش آمده و زیر تیغ نقد [[ابراهیم گلستان|گلستان]] قرار گرفته است.<ref>ابراهیم گلستان، نامه به سیمین. مهرنامه، شماره ۲۱ اردیبشهت ۱۳۹۱،صفحه ۲۵</ref> |
|||
== دیگر عوامل == |
== دیگر عوامل == |
نسخهٔ ۴ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۵۳
اسرار گنج دره جنی | |
---|---|
کارگردان | ابراهیم گلستان |
تهیهکننده | ابراهیم گلستان |
نویسنده | فیلمنامه: ابراهیم گلستان |
بازیگران | پرویز صیاد مری آپیک شهناز تهرانی محمود بهرامی صادق بهرامی جهانگیر فروهر لرتا مهدی فخیم زاده عنایت بخشی باقر صحرارودی |
کشور | ایران |
اسرار گنج دره جنی فیلمی است ایرانی ساخته ابراهیم گلستان. وی در سال ۱۳۵۳ کتابی نیز به همین نام بر اساس آن فیلم نوشتهاست.
دیگر عوامل
- مدیر فیلمبرداری: ابراهيم گلستان
- صدا: محمود هنگوال
- تدوین: ابراهيم گلستان
- موسیقی فیلم: فرهاد مشکات
- ساخت مجسمهها: کاوه گلستان
- نقاشی: بهمن دادخواه
- محصول: كارگاه فيلم گلستان
- سال ساخت: ۱۳۵۳
- تاریخ اکران: ۱۳۵۳
خلاصه فیلم
داستان از آنجا شروع میشود که گروهی مهندس نقشهبردار مشغول عملیات نقشهبرداری زمینی در منطقهای کوهستانی جهت راهسازی هستند که در دستگاه دیدیاب یکی از آنان مردی روستایی با گاوش مشغول شخم زدن زمین دیده می شود. مرد روستایی (با بازی پرویز صیاد) هنگام شخم زمین، در حفرهای گنجی شایان پیدا می کند. او به خانه می رود و می خواهد به یمن یافتن گنج، گاوش را - تنها سرمایه قبلیاش- برای روستاییان قربانی کند. زنش بیخبر از ماجرای گنج گمان می کند که او دیوانه شده و دست به دامن دوستان و اقوام می شود؛ آنها وقتی سر میرسند که مرد، گاو را سر بریده است. جمعیت خشمگین به دنبال زن مرد روستایی را کتک می زنند و گاو را نیز با خود میبرند. زن نیز همراه پسرش به خانه برادرش میرود.
مرد تصمیم می گیرد پنهانی و اندک اندک، گنج را به پول تبدیل کند. او که به پول زیادی رسیده در پی فراهم کردن زندگی مجللی برای خود، به حیف و میل آن میپردازد و اموالی میخرد که کاربردی برایش ندارند. مرد هر آن چه را یافته، از طلا و جواهرات، کمکمک به شهر می برد و به عتیقهخری میفروشد. عتیقهچی موضوع را با زن خود در میان میگذارد. زرگر و همسرش تصمیم می گیرند تمام گنج مرد روستایی را یافته و خود صاحب آن شوند؛ او را به خانهشان دعوت می کنند و پذیرایی مفصلی میکنند. ایشان مرد روستایی را تشویق میکنند که اکنون که وضع مالی مرد روستایی تغییر کرده او با زنی شهری ازدواج کند. آنها به دختری که کلفتشان است (با بازی شهناز تهرانی)، آموزش میدهند تا برای مرد دلبری کند. کلفت نقش خود را خوب بازی می کند و دل مرد روستایی را می برد.
مرد روستایی باور میکند که زن زرگر، زرگر و کلفتشان خیرخواه او هستند. زن زرگر به مرد روستایی یاد می دهد که چگونه لباس بپوشد و کجاها برود و چگونه خرید کند. اما در عمل، خود درصدی از پولی که او برای خرید میپردازد را به چنگ میآورد.
مرد روستایی در ظاهرهیبت شهریها را پیدا کرده اما تصمیمش این است تا به ده برگردد، و از روستاییانی که کتکش زدهاند زهرچشمی بگیرد. وی به این فکر میافتد که خانهاش را نوسازی کند و در آن اشیا شیک و لوکس بگذارد و به هم ولایتیهایش خودی نشان بدهد و فخر بفروشد. برای این کار جوانکی هنردوست و معتاد که از اقوام زن زرگر است به کمکش میآید.
از سوی دیگرقهوهچی بین راهی (با بازی محمود بهرامی)، به سفرهای متعدد مرد روستایی به تهران شک میکند و دنبال این است تا بداند که وی چرا به دفعات به شهر میرود و باز میگردد. قهوهچی به پرس و جو از احوال مرد روستایی در روستا میپردازد اما چیزی دستگیرش نمیشود. ژاندارم منطقه به قهوهچی و رفتارش مشکوک میشود و تصور میکند که او مشغول قاچاق مواد مخدر است. از معلم ده که زینال پور نام دارد می خواهد زاغ سیاه قهوهچی را چوب بزند اما معلم ادعای شرف و حیثیت کرده و از انجام این کار شانه خالی می کند. سپس برای کسب خبر دست به دامن برادر زن مرد روستایی می شود ولی او هم جوابش می کند.
مرد روستایی بی خبر از این همه دسیسه با بسیاری خریدهای لوکسش وارد ده می شود. آنها را در خانه جا می دهد و از معلم ده، زینال پور، که حالا نام فامیلش را به اصرار مرد روستایی به لشکویی (جایی که معلم در آن جا به دنیا آمده) تغییر داده، می خواهد که خانه را نیز بازسازی کند. معلم به طرز خنده آوری بنای قدیمی را سرهم بندی می کند و برای او عمارت و باغی نیز سرهم میکند. در نهایت محیطی مهیا می شود که هیچ جایش به جای دیگر نمی خورد. خانه و باغ پر از مجسمه های لوکس است.
مرد روستایی دستور می دهد دور باغش را حصار و سیمخاردار بکشند تا مردم ده نتوانند وارد خانهاش بشوند و در محوطهای وسیع جشن عروسی مفصلی می گیرد و زن جدید، که همان کلفت خانه زرگر باشد، را به خانه میآورد. همسر اول مرد نیز غمگین و ناراحت به زور در جشن عروسی هوویش شرکت میکند.
هیچ کدام از مردم ده در جشن عروسی حضور ندارند و خبرندارند که مرد روستایی چگونه به این ثروت رسیده است. در این جشن بریز و بپاش زیادی دیده میشود. غذاهای ایرانی و خارجی سرو می شود و میهمانانی از شهر به چشم میخورند.
چند روز بعد از عروسی، نقاشی به راهنمایی معلم به ده می آید تا تصویری از نوعروس و داماد بکشد. اما در حین کشیدن تصویر لرزهای ناشی از انفجارهای راهسازان خانه ای که از پای بست ویران بوده را به ویرانی کامل میکشد و همه چیز از بین می رود. مرد روستایی از معلم ده گله می کند که چرا برای او خانه خوبی نساخته است.
قبل از وقوع انفجار زرگر، قهوهچی، کدخدای ده، و ژاندارم حفره گنج را یافتهاند و به وجود گنج آگاهی پیدا کردهاند. اما همگی در پی زدوخوردهایی و در نهایت وقوع انفجار زیر زمین و در حفره گنج مدفون میشوند.
پس از انفجار و از بین رفتن عمارت پوشالی مرد روستایی، همسر سابق مرد ، همسرجدید، زن زرگر، نقاش و معلم که حالا سر و سری با زرگر دارد بار خودشان را به سوی شهر میبندند و مرد روستایی را تنها میگذارند. مرد روستایی اندکی بعد درمی یابد که حفره گنجش مسدود شده و دیگر نمی تواند به آن دسترسی پیدا کند. کسی هنوز نمیداند که قهوه چی، زرگر، ژاندارم و کدخدا از بین رفته اند.
مرد روستایی تنها ماندهاست و همه چیز مانند خواب و خیالی به نظر میرسد.
جایزهها
منابع
- وبسایت سوره سینما