پرش به محتوا

لقب‌های قاجاری

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

لقب‌های قاجاری در دورهٔ قاجار، جدا از القابِ شغلی، اعطای لقب‌های توصیفی و امتیازی هم معمول شد و زیاده‌روی در دادنِ القاب در روزگارِ ناصرالدین‌شاه کار را به جایی رساند که به‌ناچار، آوردنِ القاب را در مکتوبات (نامه‌های) اداری و رسمی ممنوع ساختند

پس از سقوطِ قاجاریه و روی کار آمدنِ پهلوی، القابِ رسمی و احترامی، با مصوّبِهٔ ۱۵ اردیبهشتِ ۱۳۰۴ ه‍. ش، (مصوبهٔ مربوط به القاب و مناصبِ مخصوصِ نظام و القابِ کشوری) ملغیٰ شد. برابرِ این قانون، مناصبِ مخصوصِ نظام (سپه‌سالاری، سپهداری، سرداری، سپهبدی، امیریِ مطلق و مُضاعف، امیرنویانی، امیرتومانی، امیرپنجی (میرپنجی) و سایرِ القابی که در آن مضاف یا مضافٌ‌الیهِ سپاه، لشکر، جنگ، سالار و نظام بود)، ملغیٰ و اعطای این القاب منسوخ و استفاده از آن‌ها ممنوع شد. نیز این قانون مقرّر داشت که همهٔ القابِ کشوری هم پس از سه ماه ملغیٰ خواهند بود.

در همین سال‌ها بود که اختیار کردنِ نام خانوادگی نیز الزامی شد، و در نتیجه بسیاری از کسانی که لقب داشتند، جزء اصلی یا مضافِ آن را، عیناً یا با افزودنِ پسوندی مانند یای نسبت، برای نام خانوادگی خود برگزیدند؛ مانندِ علاء، قوام و قوامی (به‌جایِ علاءالسّلطنه، قوام‌السّلطنه، قوام‌المُلک).

کریم شیره‌ای انتقادهای بسیار تندی از شاه و درباریان می‌کرد؛ ازجمله، لقب‌های درباریان را به‌شدت و با کلمات زشت مسخره می‌کرد.[۱]

واژه‌هایی که در ترکیب ساخت القاب قاجاری با بیش از یک پسوند (ـ سلطنه، ـ دوله، ...) استفاده شده‌اند عبارتند از: آصف، اختر، ادیب، ارفع، اعتضاد، اعتماد، اعلم، اقبال، اکرم، امین، بدیع، بهادر، جلال، حسام، حشمت، حکیم، ذُکاء، رکن، ساعد، سالار، سدید، سراج، سعد، سیف، شجاع، شمس، شهاب، صارم، صدر، صمصام، صنیع، صولت، ضیاء، ضیغم، ظهیر، عاصم، عضد، علاء، عماد، عین، فخر، قوام، قویم، کمال، لسان، لقمان، مجد، مجلل، مُحاسب، محتشم، مخبر، مستشار، مستوفی، مُشار، مشیر، مصباح، مصدق، مصور، معاون، معتمَد، معین، مکرّم، منصور، مؤتمن، مورخ، مهندس، ناصر، نجم، ندیم، نصرت، نصیر، نظام، وکیل، یمین.

معنی لقب‌ها

[ویرایش]

در جدول زیر معانی بخش‌هایی از القاب قاجاری که در جلوی پیشوندهایی مانند ـ سلطنه (ـ السّلطنه)، ـ دوله (ـ الدّوله)ـ ملک (ـ المُلک)، و غیره آمده درج شده‌است:

واژه معنی واژه معنی واژه معنی واژه معنی واژه معنی واژه معنی
اجلال بزرگ‌داشت اِعزاز گرامی‌داشت بهاء نیکویی ذُکاء خورشید سَهام کماندار صمصام تیغ بُران
احترام آزرم اعظم بزرگ‌تر بهادر پهلوان رایض رام‌کننده سهم تیر صنیع پرورده
احتشام شکوه اعلم داناتر بیان سخنوری رشید راه‌یافته سیف شمشیر صولت هیبت
احسن بهترین افتخار نازش تاج تاج رضی خرسند شجاع دلیر ضَرغام شیر
اَحیا بشرم‌تر افسر تاج ترجمان مترجم رفعت بلندا شرف بزرگواری ضیاء روشنایی
اختر ستاره افضل برتر ثقة مورد اعتماد رفیع بلندپایه شعاع پرتو ضَیغَم شیر
ادیب سخنور اقبال خوشبختی جلال شکوه رکن پایه شفا درمان ظفر پیروزی
ارشد رساتر اکرم گرامی‌تر جلیل بزرگوار ساعد یاور شمس خورشید ظل سایه
ارفع بلندتر امین درستکار جمال زیبایی سالار سردار شهاب درخش ظَهیر پشتیبان
اسعد نیکتر انتصار یاری‌دهی حاجب پرده‌دار سَدید استوار شوکت جاه و جلال عاصم نگهدار
اشجع دلاورتر انتظام سامان‌مندی حُسام شمشیر بران سِراج چراغ شیخ پیر عدل دادگری
اشرف مهتر انیس همدم حشمت شکوه سرور سرور صارم شمشیر تیز عزت سرفرازی
اعتصام گناه‌پرهیزی بدیع نوپیدا حکیم فرزانه سَطوَت هیبت صحت درستی عزیز گرامی
اعتضاد یاری‌خواست برهان‌ دلیل قاطع خازن نگهبان سعد نیک صدر پیش‌نشین عَضُد بازو
اعتلاء فراز آمدن بصیر بینا خَبیر آگاه سعید نیک‌بخت صدیق دوست علاء بلندی
اعتماد تکیه بنان سرانگشت خطیب سخنور سلطان پیشوا صفا پاکی عماد ستون
عمید مهتر لقمان نام مردی دانا مستشار رایزن مُعتَضِد یاری‌کننده منشور فرمان نجیب باگُهر
عنایت توجه مبصر بینشمند مستعان فراخوانده به یاری معتمد مورد اعتماد مُنشی نویسنده نَدیم هم‌نشین
عیسی نام فرد مترجم برگردان مستعین یاری‌جو مُعِّز عزت‌بخش منصور کامکار نُزهَت خُرمی
عین چشم مُتعَّهـِد پیمانگر مُستوفی آمارگیر مُعَزَّز گرامی‌داشته مُنطِق گویا نصرت پیروزی
فُؤاد دل متین استوار مسعود نیکبخت مُعظَم کلان مهر خورشید نصیر یاری‌گر
فخر نازش مجاهد کوشا مُشار رهنموده معمار مهراز مهندس اندازه‌دان نظام سامان
فصیح زبان‌آور مجد بزرگواری مشاور رایزن مُعَیِّر عیارگیر مُؤتَمَن قابل اعتماد نظم سامان
فَطن دانا مجلل پرشکوه مِشکات چراغ‌دان معین یاور موثق معتمد نَقیب سرپرست
قائم استوار مجید گرامی مُشیر رایزنی‌کننده مفتاح کلید مورخ رویدادنگار نواب جانشین
قائم‌مقام جانشین مُحاسِب شمارگر مصباح چراغ مفتوح گشوده مُوَقَّر سنگین و رنگین وُثوق پایداری
قوام استواری مُحتَسِب شمارنده مصدق راستگو مُفَخَّم کلان مُؤیـِّد نیروبخش وثیق استوار
قَویم نیکوقامت مُحتَشَم دارای خدم و حشم مُصَوِّر نگارگر مُقبـِل نیک‌بخت ناصر یاور وحید یگانه
کاشف یابنده مخبر گزارشگر مُطاع پیرودار مُقَوِّم ارزیاب ناظر نگرنده وَقار آرامیدگی
کمال رسایی مُختار گزیننده مطیع پیرو مُکَرَّم گرامی‌داشته نایب جانشین وکیل کارگزار
لسان زبان مدیر گرداننده مظفر پیروزمند ممتحن آزماینده نایل دست‌یاب هژبر شیر
لقاء دیدار مزین آراسته معاون دستیار مُنتَصِر چیره نجم ستاره یمین سمت راست

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]

فصل‌نامهٔ فرهنگستانِ زبان و ادبِ فارسی، تابستانِ ۱۳۷۴، سالِ اول، شمارهٔ دوم (شمارهٔ مسلسل: ۲)، تابستانِ ۱۳۷۴ [www.persianacademy.ir/UserFiles/image/naame02.pdf]