سینا کرونی
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. (مارس ۲۰۱۳) |
مصطفی قلی خان کرونی (متخلص به سینا) و نامی به سینا کرونی فرزند ملک محمد، در رمضان ۱۲۹۳ ه. ق در منطقهی کرونِ اصفهان به دنیا آمد.[۱]
زندگی[ویرایش]
از تحصیلات قدیمی برخودار بود. پس از مهاجرت به اصفهان، به شغل آموزگاری مشغول شد و با حضور در محافل شعر اصفهان، هم چون انجمن میرزا عباس خان شیدا که در ۱۳۳۴ ق تشکیل شد به ساختن انواع شعر، به ویژه قصیده و غزل مشغول شد.[۱] سینا کرونی هیچ گاه ازدواج نکرد و در اواخر عمر به جنون مبتلا شد و در ۱۳۵۳ ق جنازهاش را در یکی از چاههای قناتهای سده و اندان پیدا کردند.
دیوان سرودهها[ویرایش]
دیوان سینا کرونی در سال ۱۳۲۵ ق در ۲۳۸ صفحه، به صورت چاپ سنگی منتشر شده است. خود «سینا کرونی» قطعه زیر را در تاریخ چاپ دیوان خود سروده است:
از بعد هزار و سيصد و بيست | گر زان كه بر او فزون كني پنج | |
از رنج من و ز لطف يزدان | اندوخته شد ز خامه، اين گنج | |
دانستن انتهاي اين رنج | كس را نرسد به جز سخنسنج | |
با اين همه رنج شادم از آنك | كس گنج نبرده است بيرنج[۲] |
*
نمونهٔ سرودهها[ویرایش]
خورشید رخی راه قمر میزد و میرفت | آتش به دل اهل نظر میزد و میرفت | |
چون پای نهادی به زمین در فلک از حسن | خورشید رخش ره به قمر میزد و میرفت | |
بر باد دهم جان و دل خویش که بر خاک | در پیش گل روی تو سر میزد و میرفت | |
با چهره افروخته بر هر که گذر کرد | آتش به دل سوخته در میزد و میرفت | |
آن تنگ دهان چون لب شیرین بگشودی | بس خنده که بر تنگ شکر میزد و میرفت | |
مجنون تو بسیار بدیدیم چو فرهاد | کز عشق تو بر کوه و کمر میزد و میرفت | |
نازم صنمی را که به هر روز ز وعده | بر آب لبش نقش دگر میزد و میرفت | |
از عشق بتی، سیم تنی، منطق سینا | در نظم سخن سکه به زر میزد و میرفت |
*
به جهان تا اثري هست ز آب و گل ما | نيست جز مهر تو اي جانِ جهان، در دل ما | |
تا به سوداي سر زلف تو، دل بنهاديم | جز پريشاني خاطر، نبود حاصل ما | |
از پي معرفت عشق، بياور جامي | كه جز از باده دگر حل نشود مشكل ما | |
اين جدايي نفتادي به ميان من و يار | نشدي گر تن خاكي به ميان، حائل ما | |
تا غم روي تو در دل بنهفتم جانا | عالمي گشته ز فيض غم دل، مايل ما | |
تا كه خونريزي چشم تو نديدند به چشم | كس ندانست ز مردم كه بود قاتل ما | |
نيستم بيش ز جاني و از آن ميترسم | كه قبولت نشود تحفه ناقابل ما | |
دل به دنيا چو نهادم خبر از جان برسيد | رخت بر بند كه اين جا نبود منزل ما | |
گر چو «سينا» هوس باده كنم نيست عجب | كه بر اين آب سرشتند از اول گل ما[۳] |
*
پانوشت[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- تذکره شعرای نجف آباد، مهدی اکرامیان (اشک).
- دیباچه دیار نون، علی یزدانی نجف آبادی، بهار ۱۳۷۲.
- فرهنگ شاعران زبان فارسی، عبدالرفیع حقیقت (رفیع)، چاپ اول: اسفند ۱۳۶۸، شرکت مولفان و مترجمان ایران.
- دیوان مصطفی قلی خان کرونی متخلص به سینا؛ چاپ سنگی؛ 1325 ه.ق.