کاربر:حشمت شفایی
بیهویتی
در صف انتظار هستم هر کسی را که اسم اش را میخواند نزد داکتر میرود. مرد ها در دهلیز انتظار میکشند بانوان در یک اتاق مخصوص. نفر بیستم در لیست منام. بلند صدا میزند رحیم! خانمی نزد داکتر میرود. بعد از چند شماره باز هم اسمی از مرد گرفته میشود خانمی با طفلکی که در بغل دارد وارد اتاق داکتر میشود. نگاه من به ساعت است. یک ساعتی میگذرد. چندین شماره باقی مانده تا نوبت من برسد. در همین لحظه دو بانوی قوی هیکل وارد دهلیز میشوند. مسوول ثبت نام برای شان میگوید: به کدام اسم ثبت کنم؟ - یکی از آنها با صدای نرم میگوید: به اسم فاروق ثبت کن. در حالی که هیچ مردی با ایشان نیست؛ اما ترجیح میدهند با اسم مردانه ثبت لیست شوند.
- ذهنم درگیر این سوالات میشود. - چرا تا به حال زنهای این کشور یا بیهویت اند و یا با اسم شوهر و پدر شان در اجتماع یاد میشوند؟ - آیا اشکالی دارد اگر بانوی اسماش در جمع مردان گرفته شود؟ - مانع اصلی بیهویتی بانوان چه بوده میتواند؟ - نهانگذاشتن هویت بانوان با خرافات چه ربطی دارد ؟
بعد از چند لحظه اسمم را صدا میزند و این بار نوبت من است. وارد اتاق داکتر میشوم. بعد از پیشنهاد داکتر صاحب نسخه ام را میگیرم دنبال ادویه به ادویهفروشی میروم؛ ولی هنوز هم ذهنم مشغول پیدا کردن جواب قانعکنندهای سوالات بالایی است.