بحث:عنوان پیشنهادی

Page contents not supported in other languages.
افزودن مبحث
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
آخرین نظر: ۳ ماه پیش توسط Imankhoddam

نمایشنامه¬ی مارا/ساد در مقیاس کلان در سال¬های پس از انقلاب فرانسه رخ می¬دهد، هنگامی که همه چیز به دست حاکمان فاسد و کاسبکار افتاده و بی¬عدالتی موجب می-شود آنکه خواستار حقوق و مالکیت مردم است و حذف طبقات، کشته ¬شود و افرادی که فریاد آزادی سر می¬دهند سر از تیمارستان در آورند. این نمایشنامه سرشار از جنبه¬های ناهنجاری و ناهم¬نوایی افراد است. کسانی که ظلم فرادستان و تسلط ایشان بر انقلاب را تاب نیاوردند و همگی در پی بازپس گیری این حقوقِ ستم¬دیده به منحرفان اجتماعی بدل و دیوانه خطاب شده¬اند؛ نوعی برچسب زنی که در تمام نمایشنامه جاری است، چنان که عقاید مارا تند و بیهوده، و خودش دروغگو، فریبکار، دزد و دیوانه خوانده می¬شود و سخنان ساد ناکارآمد و خودش نیز بی¬احساس. در پایان نمایش سخنانی از کودکی مارا به میان می¬آید و چنین برداشت می¬شود که روحیه¬¬ی خشن و خونریز امروز مارا نتیجه¬ی خصمانه شمرده و سرکوب شدن کنش¬های اجتماعی او در کودکیست. ظلم پدر و مادر، سختگیری مدیر مدرسه... در تمام طول نمایش سخن از نقد نابرابری¬های اجتماعی و طبقات و قشربندی رانده می-شود. اما چنان که ساد مطرح می¬کند مبارزه¬ و حذف آن ناممکن است، زیرا همگان سودای برتر بودن به سر می¬¬پرورانند و ارزشمندی اقشار و امور شغلی مختلف به هیچ شکل یکسان و برابر نیست، و هرکس بتواند دیگری را معدوم می¬کند تا خود برتری یابد؛ چنان که جهان همواره مملو از دو دسته¬ی فرمانده و فرمانبرداران بوده. حائز اهمیت ترین شکل تقابل در مارا/ساد، میان آرمان فردگرایی و آرمان انقلاب است، آن هم در حالی که عقل و جنون تمیز داده نمی¬شوند و درهم آمیخته¬اند. در مکالمات مارکی دو ساد و ژان پل مارا پیوسته عقاید طرفین در خصوص مفهوم انقلاب مطرح می-شود. ساد آن را فردی و درونی می¬داند و مارا آن را نیازمند شورش بیرونی، جنگ و خونریزی. تیمارستان می¬تواند استعاره¬ای از جهان فعلی ما باشد، چنان که آن کس که سخن از آزادی می¬زند نابه¬هنجار، کج¬رو و منحرف است و جایی در میاد مردم عادی و زندگی روزمره ندارد، اما آنان که مصرف¬گرایی را به اوج رسانده و به اختیار خود در خدمت طبقات فرادست و اقشار سرمایه¬دار قرار می¬گیرند اشخاصی هم¬نوا دانسته می¬شوند. نقش دین در مارا/ساد همچون محرکی پنهان برای مبارزه با اهداف انقلاب مردم است. هنگامی که شارلوت کورده مسحورِ خواب، از نقشش که قتل مارا است باز می¬ماند، این خواهرهای روحانی¬اند که او را بلند کرده و برای نقشش آماده می¬سازند. همچنین یکی از بیماران شارنتون، ژاک رو، کسی که امروز بلندتر و بی¬تاب تر از همه فریاد آزادی سرمی-دهد و سوسیالیستی افراطی¬ست، روزگاری کشیش بوده و کلیسا افکارش را برنتافته. اختلاف فرهنگی و طبقاتی در میان شخصیت¬ها به وفور دیده می¬شود، زیرا همه از اقشار مختلف جامعه به شارنتون پس رانده شده¬اند. اما این اختلاف موجب بیگانگی و نزاع نیست و همگی در یک چیز اتفاق نظر دارند و آن هم اعتقاد به انقلاب است. کسی انقلاب و شورش بیرونی و کسی نوع درونی آن را مد نظر دارد و همگی در پی حقوق خویش هستند. اکثر افراد از قشر پرولتاریا هستند، و آنان که از طبقات بالاتر به شارنتون آمده¬اند، مانند ژاک رو ی کشیش و مارکی دو ساد، نیز با فرودستان هم کلامند. تنها بورژوای این جماعت کوچکِ مقیم شارنتون، مدیر آن کولمیه است که از انتقادورزی هراس دارد و محافظه¬کارانه از اموال و جاه و جایگاهش حراست می¬کند. در نهایت هنگام قتل مارا به دست کورده ی خواب¬زده، در درنگی اتفاقات خونین سال-های پس از انقلاب فرانسه تا زمان حالِ نمایش بازگو، و منجر به قتل مارا و قانون شکنی کورده ¬می¬شود. جدال مارکسیستی مارا، اینگونه، چنان که ساد هشدار داده بود به آخر می¬رسد و موجب ایجاد شورشی در میان بیماران شارنتون می¬شود.

Imankhoddam (بحث) ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۰۲ (UTC)پاسخ