پیش‌نویس:زنان در شاهنشاهی اشکانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

ازمایشی

زنان در شاهنشاهی اشکانی

با آنکه اشکانیان نزدیک به پانصد سال حکومت کردند اما شواهد ناچیزی در خصوص زنان این دوره در دست است. زنان خاندان سلطنتی نیز، که معمولاً در بالاترین رده‌های اجتماعی کشور قرار دارند، از این قاعده مستثنی نیستند. با مطالعة منابع اندک یونانی و رومی و بررسی آثاری از قبیل سکه‌ها، نقش برجسته‌ها، الواح بابلی و چرم نوشته‌های اورامان می‌توان اطلاعات مفیدی دربارة ملکه‌ها و زنان خاندان سلطنتی به دست آورد. هدف از این پژوهش بررسی جایگاه زنان خاندان سلطنتی، شناسایی زنان سرشناس و میزان قدرت و فعالیت آنان در دربار است. با بررسی منابع مکتوب و داده‌های باستان شناختی همچون سکه‌ها، کتیبه‌های میخیِ بابلی و چرم نوشته‌های اورامان نام تعدادی ملکه، ملکة مادر و برخی از زنان در دربار شاهان محلی این دوره شناسایی شد. این اسناد بر اهمیت سیاسی برخی زنان و قدرت کسانی همچون رینو، آنزاز و موزا، تا رسیدن به مقام نایب السلطنگی صحّه می‌گذارد. در این دوره زنان خاندان شاهی از طریق ازدواج با دولتمردان ارمنی، سلوکی و همچنین مقامات اشکانی، به مثابه ابزاری سیاسی برای تأمین منافع شاهان اشکانی بودند.


---

مقدمه. وضعیت مسئله دار منابع مکتوب و باستان شناسی برای امپراطوری اشکانی خود را در بحث زنان در دوره اشکانی گسترش می دهد. اسناد کمی به دست ما رسیده است که ما را قادر می سازد درک درستی از زنان اشکانی بدست آوریم ، و اینها چیزی بیش از نام و عنوان زنان سلطنتی را نشان نمی دهد. منابع کلاسیک برخی اطلاعات در مورد سیاست ازدواج پادشاهان اشکانی و حضور زنان در اطرافیان پادشاه را ارائه می دهند. با خیال راحت می توان تصور کرد که موقعیت زنان نجیب اشکانی منعکس کننده موقعیت زنان سلطنتی است ، البته در مقیاس متوسط ​​تر. قطعاً چنین به نظر می رسید که اشراف اشکانی در خانه های زنانه با زنان همراه می شدند ، نمونه آن 200 واگنی است که زنان سورنا را حمل می کرد (پلوت ، کراس 21). منابع اجازه بحث جزئی درباره ترتیب رتبه بندی در میان زنان دادگاه و همچنین نفوذ سیاسی و استقلال اقتصادی احتمالی آنها را نمی دهند. بر اساس شیوه های هخامنشی و سلوکی می توان فرض کرد که زنان سلطنتی اشکانی نیز دارای زمین و املاک و همچنین کارخانه های ساختمانی هستند. تأثیر سلوکیان بر پادشاهان اولیه اشکانی ، که در بیان سلطنت محسوس است (به عنوان مثال ، دیادام ، اسناد یونانی در عنوان سلطنتی ، تأثیر در هنر و معماری) ، ممکن است به نمایش عمومی زنان سلطنتی اشکانی گسترش یافته باشد. هنوز هیچ اطلاعاتی روشن نشده است که به ما اجازه دهد در مورد وضعیت حقوقی و اقتصادی زنان غیر سلطنتی در دوره اشکانی بحث کنیم.

مشهورترین زن جنگجو در این دوره سوره (درگذشته 224 م) دختر پادشاه اشکانی آرتابانوس چهارم (حدود 213-224 م) بود که وی نیز به عنوان مشاور و سرلشکر ارتش وی خدمت می کرد. او نیروهای پدرش را در برابر ارتش اردشیر اول (224-240 م. م.) ، که امپراتوری اشکانی را سرنگون و ساسانیان را تأسیس کرد ، رهبری کرد. پس از آنكه اردشیر اول پدرش را در جنگ كشت ، سورا قصد انتقام جویی را داشت و تصور می شود كه او نیز مدتی پس از مرگ پدرش توسط اردشیر در جنگ كشته شده است.[۱]

موسی (همچنین به نام ترموسا) یک ملکه اشکانی بود و به همراه پسرش فراتس پنجم (حدود 2 قبل از میلاد - 2 م.) حاکم مشترک بود. او هنگامی که به عنوان صیغه توسط امپراطور روم آگوستوس (حدود 27 پ.م. -14 م.) به عنوان فراروی چهارم (حدود 37-2 پ.م.) به عنوان صیغه به دربار امپراتوری اشکانی آمد (247 پ.م.-224 م.) معاهده ارمنستان سال 20 قبل از میلاد. موسی با استفاده از جذابیت ها و استعدادهای مختلف خود را به نفع فراتس چهارم ارتقا داد و سرانجام همسر اصلی وی شد. مدتی بعد ، وی را مسموم کرد و پس از مرگ وی ، تخت سلطنت را به دست گرفت و با فراتس پنجم حکومت کرد. هر دو در سال 2 م توسط اشراف اشکانی ترور شدند ، اما از موسی به عنوان زنی پرانرژی ، جاه طلب و در نهایت موفق یاد می شود - حتی اگر سلطنت او کوتاه مدت بود - که توانست نقش خود را به عنوان یکی از صیغه های پادشاه برای ملکه شدن کنار بگذارد.[۱]


[۲]

جستارهای وابسته[ویرایش]

تعدد زوجات در نزد پارتيها متداول بود، و ليكن بيش از يك زن عقدى نمى توانستند داشته باشند (ژوستن، كتاب 41 بند 3). تعدد زنان غيرعقدى درميان آنها و بخصوص در خانواده سلطنتى از زمانى متداول شده بود كه به ثروت رسيده بودند، زيرا زندگانى صحراگردى مانع از داشتن زنهاى متعدد است. شاهان اشكانى زن عقدى خود را از شاهزاده خانمها يا لااقل زنان پارتى انتخاب مى كردند. زن قبل از فوت شوهرش نمى توانست شوهر ديگرى انتخاب كند، يعنى طلاق جايز نبود و ليكن زن محترمه، در صورت عدم رضايت، از شوهر خود به آسانى طلاق م ىگرفت. مرد فقط در چهار مورد مى توانست زن خود را طلاق بدهد: 1. وقتى كه زن عقيمه بود 2. اگر به جادوگرى م ىپرداخت 3. هرگاه اخلاقش فاسد بود 4. اگر ايام قاعده را از شوهر پنهان مى كرد. بعضى از مورخان خارجى ازدواج شاهان اشكانى را با اقوام و خويشان نزديك با نهايت نفرت ذكر مى كنند؛ چنين نسبتى را نيز هرودت، به كمبوجيه و پلوتارك، به اردشير دوم هخامنشى داد هاند. بعضى از نويسندگان پارسى زرتشتى اين نسبت را رد كرده مى گويند

را در مورد اشكانيان نبايد به معنى حقيقى فهميد. كليه شاهزاده خانمها را « خواهر » كلمه شاهان پارتى خواهر مى خواندند، زيرا از يك دودمان و خانواده بودند و دختر عمو و نوه عمو و غيرها نيز در تحت اين عنوان درمى آمدند. ولى چون در تاريخنويسى بايد حقيقت را جستجو كرد و نوشت، حاق مسأله اين است كه ازدواج با اقرباى خيلى نزديك در ايران پسنديده بود، و ظاهرا جهت آن را حفظ خانواده و پاكى نژاد « خوتك دس » قديم موسوم به قرار م ىدادند. ولى معلوم است كه زرتشتيهاى ازمنه بعد آن را مثل ساير ملل، فوق العاده مذموم دانسته اند؛ چنانكه امروزه هم از چنين نسبتى كاملا منزه مى باشند. زنهاى پارتيها با مردها خلطه و آميزش نداشتند و ليكن بعضى از ملكه ها بطورى كه از سكه هاى شاهان اشكانى و بعضى آثار ديگر معلوم مى شود، در مجالس جشن حاضر مى شدند؛ چنانكه فرهاد پنجم با مادر خود به تخت نشست و سكه هاى او صورت مادر و فرزند را داراست ... قاعده عمومى بر جدا بودن زنها از مردها بود، زيرا اندرون نجباى پارتى از بيرونى جدا بوده و زنها در زندگانى خارجى مردها شركت نمى كردند. مقام زنها نزد پارتيها پست تر از مقام آنها نزد ماديها و پارسيها بود. يكى از خصايص دوره اشكانى عدم مداخله زنها در امور دولتى؛ است. كه برخلاف بعضى از شاهان هخامنشى در اين دوره نفوذ حرمسرا و خواجه سرايان در امور دربارى و دولتى هيچ ديده نمى شود. جناياتى كه در خانواده واقع مى شد مثل قتل زن به دست شوهر يا پسر و دختر به دست پدر و يا خواهر به دست برادر و يا جنايتى مابين پسران و برادران، به عدليه

رجوع نمى شد و بايستى خود خانواده قرارى در موارد اينگونه جنايات بدهد، زيرا به عقيده پارتيها اين نوع جنايات به حقوق عمومى مربوط نبود و تصور مى كردند كه فقط به حقوق خانواده خلل وارد مى آورد. و ليكن اگر دختر يا خواهر شوهردار موضوع چنين جنايتى واقع م ىشد، امر به عدليه محول م ىگشت، زيرا زنى كه شوهر مى كرد جزو خانواده شوهر محسوب م ىشد. از مجازاتهاى اين دوره اطلاعاتى در دست نيست، همينقدر معلوم است كه مجازات خيانت زن به شوهر خيلى سخت بود.


و مرد حق كشتن زن را داشته، و ديگر اينكه اگر كسى مرتكب عمل شنيعى برضد طبيعت مى شد، بايستى خودكشى كند، و در اين باب پارتيها به اندازه اى سخت بودند كه هيچ استثنايى را روانمى داشتند. اين است مختصر اطلاعاتى كه از اخلاق پارتى به ما رسيده «49» . است

49 ). ايران باستان، پيشين، ص 2693 به بعد. )


در مورد فعاليت سياسى زنان دربارى در عصر اشكانيان بايد گفت هروقت كه پادشاهى ضعيف زمامدار بود، مداخله زنان در كارهاى سياسى بيشتر بود. مشير الدوله در تاريخ اشكانيان مى نويسد: ملكه از حيث مقام، خيلى پست تر از شاه نبود. تاج يا نيمتاج بر سر مى گذارد، گردنبندهاى متعدد ظريف و زيبا به خود مى آويخت. زنان عقدى شاه از ملكه جدا و هريك قصرى جداگانه داشتند. قصور را بر بلندى مى ساختند و با پلكان وارد آن م ىشدند. به قول شيروانى قصر در بابل از مفرغ بود و اشعه آفتاب و ماه از آن منعكس « دفيلوسترانوس » م ىشد. رواقها و چهارطاقيها را با سيم وزر زينت م ىدادند. به موجب بعضى مدارك، زنان شاه از مردان جدا بودند و در امور مملكت مداخله اى مادر فرهاد پنجم با پسرش بر تخت سلطنت م ىنشست و زمام امور را « موزا » نداشتند؛ فقط در دست داشت. ظاهرا ارزش اقتصادى و اجتماعى زنان در نقاط مختلف كشور اشكانى يكسان و همانند نبوده است. بطورى كه گوتشميد در تاريخ خود متذكر شده است سكنه فرغانه، باكتريه، و پارت نه تنها از نظر قيافه و خصوصيات بدنى بلكه از لحاظ آداب و عادات نيز با يكديگر شباهتهايى به زنان احترام بسيار مى گذاشته اند، چندان كه مرد مطيع اراده زنش بوده است. » . داشتند از مقام آزاد زنان، نزد قوم كوشانى در باكتريه زمان خودش، سخن «50» باردزانس مى گويد.

Bardesanes.(50)

در مورد پارتيها كاملا برعكس اين بود، زيرا در مستور نگاهداشتن زنان كه از رسوم شرقى گوتشميد در جاى ديگر از كتاب خود نمونه اى از ازدواج با «. است، افراط مى كردند محارم را در عصر پارتيان ذكر مى كند و مى نويسد: را به زنى گرفت و از سال دوم ميلادى نقش زن و « ت هآموزا اورانيا » ... فرهاد مادر خود شوهر توأما به روى سكه ها ديده مى شود. چنين ازدواجى كه اوستا بخصوص آن را تجويز كرده است، بطور حتم باعث ناراحتى و عدم رضايت زيردستان و افراد ملت نشده بلكه پا را از اين هم فراتر مى توان گذاشت و پيش بينى مى توان كرد كه فرهاد با اين اقدام مى خواسته دل روحانيان متنفذ را به دست بياورد، زيرا اين پادشاه جوان، منفور ملت (مراد «51» . از ملت در اينجا نجيب- زادگان است) بود

51 ). تاريخ ايران و ممالك همجوار آن، پيشين، ص 98 به بعد. )

مشير الدوله در تاريخ خود به روش انزواطلبى مغها در عصر اشكانيان اشاره مى كند و ازجمله مى نويسد:

مغها لباس سفيد دربر مى كردند و به سه درجه تقسيم م ىشدند. آنها كه در درجه اول قرار « كلمان اسكندرانى » . داشتند، جاندارى را نمى كشتند و غذاى حيوانى نمى خوردند از اين اطلاعات، اگر «. درميان مغها فرقه اى بود كه زواج را ممنوع مى دانست » : مى گويد صحيح باشد، برمى آيد كه مذاهب هندى در دوره اشكانيان به ايران سرايت كرده بود، زيرا احتراز كردن از كشتن جانداران مخالف دين زرتشت است، و موافق تعليمات آن بايد جانوران موذى يا مخلوقات اهريمن را نيست و نابود كرد. ديگر آنكه در مذهب زرتشت ترك دنيا و احتراز از زناشويى كارى است نكوهيده و كسى كه اين كار كند دوست هرمز نيست؛ پيرو هرمز كسى است كه خانواده تأسيس كند، زمين را شخم بزند، حشم تربيت كند، كاريز بكند، زمين موات را احياء دارد و غيره و غيره (سعى و عمل با درستى و «52» (. راست

. 52 ). ايران باستان، پيشين، ص 2692 )

ما از وضع اجتماعى زنان ايران از حمله اسكندر به بعد، اطلاع كافى نداريم، ولى در شهر اسكندريه كه در حدود دويست سال قبل از ميلاد يك شهر بين المللى بود و در آن در حدود پانصد هزار نفر از ملل و نژادهاى مختلف يونانى، مصرى، ايرانى، يهودى،

سوريه اى، عرب و سياهپوست به فعاليتهاى مختلف بازرگانى و دادوستد سرگرم بودند، زنها از آزادى نسبى برخوردار بودند « پولى بيوس » شكوه مى كند كه بهترين خانه ها متعلق به زنان روسپى بود. زنهاى

تمام طبقات آزادانه در خيابانها م ىگشتند و از دكانها خريد مى كردند و با مردها آميزش داشتند. بعضى از آنها در ادبيات و دانشجويى شهرت يافتند. ملكه ها و خانمهاى دربارى مقدونى، از آرسنو ملكه بطلميوس دوم تا « كلئوپاترا » معشوقه « آنتونى » «53» ... عملا در سياست دخالت مى كردند ،

به عقيده پروفسور « مينورسكى »

عده اى از صاحبنظران، منظومه ويس و رامين در حدود نه قرن پيش، يعنى پنجاه سال پس از آنكه فردوسى شاهنامه را به پايان رسانيده، پرداخته شده است. اصل پهلوى، و زمينه جغرافيايى داستان، اسامى شخصيتها و اماكن، طرز حكومت و اوضاع كلى جامعه، طرز عش قبازى و ازدواج (زناشويى خواهر و برادر) بطورى كه در ويس- و رامين توصيف شده با هيچيك از ادوار تاريخى ايران جز دوره اشكانيان



تعيين دقيق اينكه ويس و رامين به چه زمانى مربوط است امرى دشوار است. اشكانيان در » حدود پنج قرن ( 247 پيش از ميلاد تا 224 ميلادى) بر ايران فرمانروايى كردند. جانشينان آنها يعنى ساسانيان بيش از آنچه عباسيان با امويان كردند در از ميان بردن خاطره «54» «. و تاريخ آنان كوشيدند

فخر الدين اسعد گرگانى در باب اوضاع و احوالى كه او را به تنظيم اين داستان برانگيخته، چنين مى گويد:

مرا يك روز گفت آن قبله دين: چه گويى در حديث ويس و «»؟ رامين كان حديثى سخت زيباست » : بگفتم ز گردآورده شش مرد داناست و ليكن پهلوى باشد زبانش نداند هركه برخواند بيانش ...كجا آن لفظها منسوخ گشتست قابل انطباق نيست.


در اين داستان، بسيارى از خصوصيات اجتماعى زنان در ايران باستان، محروميتهاى جنسى، عدم رعايت تناسب سنى، مداخله نامحدود پدر و مادر در امر ازدواج جوانان، رابطه محرمانه زنان دربارى و زنان وابسته به طبقات مرفه با مردان ديگر، در تلو منظومه منعكس شده است. در اين داستان، ويس دخترى است پاكيزه دامن، شرمگين و زيبا كه با رعايت جانب عفت در جستجوى كام و مراد است. نخست دل به مهر برادر مى بندد ...


اما تقدير بازى ديگرى در پيش دارد، پيرمردى به عنف او را از مادر و برادر جدا مى كند و به كاخ خود مى برد. شاهزاده زيبا كه از قاتل پدر خود نفرتى فراوان دارد، جامه ماتم به بر مى كند ... اما آنچه به اين غم جانشكر نيرو م ىبخشد، فروريختن كاخ اميد و آرزوى اوست. وى عروسى است كه سرنوشت در شب زفاف او را از كنار داماد مهربان ربوده و به چنگ مردى فرتوت و نفرت انگيز و ناشناس كه دست به خون پدرش آلوده دارد، افكنده «55» . است

53 ). تاريخ تمدن (كتاب دوم- بخش سوم)، پيشين، ص 185 )
. 54 ). ويس و رامين، به اهتمام دكتر محجوب، ص 55 )
55 ). همان، ص


سرانجام ويس، با پايمردى دايه خود، به رامين دست مى يابد و عاشق و معشوق به هم » مى رسند. وقتى شوهر سالخورده از اين ماجراى غم انگيز آگاه مى شود او را سرزنش مى كند، اما ويس كه از شور عاشقى سر از پاى نمى شناسد، خطاب به شاه مى گويد:


مر او را گفت شاه كامكارا » :

چه ترسانى به پادافراه ما را سخنها هرچه گفتى راست گفتى نكو كردى كه آهو نانهفتى كنون خواهى بكش خواهى برانم و گر خواهى برآور ديدگانم وگر خواهى به بند جاودان دار وگر خواهى برهنه كن به بازار كه رامينم گزين دو جهانست .» .» تنم را جان و جانم را روانست


علت دادن اين جواب تلخ، علاوه بر عشق شديدى كه ويس به رامين مى ورزد، قصد تلافى است، مى خواهد قاتل پدر را برنجاند و از او حتى به قيمت رسوايى و برهنه گشتن خويش انتقام بگيرد ... ويس مرتكب بزرگترين گناهان مى شود، بارها به شوهر خود دروغ م ىگويد و قسم ناحق مى خورد، شب از خانه اى كه موبد درهاى آن را بسته است، بيرون مى آيد و به كنار رامين م ىرود و چون موبد فرام ىرسد و رامين مى گريزد، م ىگويد كه از ستمهاى شوهر با يزدان رازونياز مى كرده است ... ويس و رامين كارنامه عاشقى مردى است كه قريب دو هزار سال پيش از اين م ىزيسته و از نازك خياليهاى فيلسوفان آگاهى درستى نداشته ... عاشق و معشوق در اين منظومه همسر و همشأنند، هيچ اثرى از نياز و

«56» . كوچكى فوق العاده عاشق و ناز بيپايان معشوق در آن هويدا نیست
56 ). همان، ص 81 به بعد (به اختصار). )

ويس و رامين

داستانى است كه قهرمانان آن از طبقه فرمانروا انتخاب شده اند ... زنى كه نامش در منظومه مادر ويس است كه زنى « شهرو » ، بيش از هركس ديگر با احترام و همدردى ياد م ىشود نژاده و از نسل جمشيد است، اما همين زن چندين شوهر كرده و از هريك فرزندان آورده است و معلوم نيست به چه مناسبت تعهد مى كند كه دختر نازاده خويش را به موبد فرتوت بدهد. سپس قول خود را از ياد م ىبرد و بى آنكه به تشريفات مذهبى اعتنا كند، داد از داور را گواه م ىگيرد و دختر را به برادرش مى دهد و مهر موبد را نيز در پاى عقدنامه لازم نمى شمارد. و سرانجام همين شهر و در مقابل مال و خواسته فراوانى كه موبد بدو م ىدهد، دختر عقد كرده خود را به موبد يعنى به قاتل پدر مى سپارد و برادر جوانش را ناكام و محروم مى كند ... در سراسر منظومه، دروغ، ريا، فريب، بيوفايى، پيمان شكنى جايى ممتاز دارد. عشرت طلبى و كامجويى و ب ىبندوبارى شاهزادگان و فرمانروايان اين دوران با هرزمان كه تنها و » ؛ توصيفى كه پلوتارك از سورنا كرده است، بى تناسب نيست چه او محرمانه سفر مى كرد، هزار شتر زير بار داشت و دويست ارابه زنان و كنيزان او را مى بردند «... ... در دنباله زنان ب ىبندوبار ... با قاشقك و عود در ارابه ها بودند

استاكلبرگ مانند مينورسكى اين داستان را مربوط به قبل از اسلام مى داند و مى گويد عقايد پارسى زرتشتى، مانند ازدواج خواهر و برادر و تأثير ستارگان در » : سرنوشت انسان، در منظومه فراوان است. نامهاى فارسى و عربى ستارگان به تناوب ذكر مى شود. عقايد زردشتى جاى جاى در منظومه به چشم م ىخورد؛ مانند خون گشادن از » « ويس و ناپاك شدن او در شب زفاف و محروم ماندن ويرو از وى و جز اينها، قراينى است كه ارتباط داستان را به عهد اشكانيان مى رساند

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ "World History Encyclopedia". Twelve Great Women of Ancient Persia (به انگلیسی). Retrieved 2021-04-04.
  2. "WOMEN i. In Pre-Islamic Persia – Encyclopaedia Iranica". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). 2000-01-01. Retrieved 2021-04-04.