ویکیپدیا:ویکیپروژه مترجمان/پسانوگرایی
پیشنهاد شده است که این صفحه با پسانوگرایی ادغام شود. (بحث) |
«عصر پس از مدرن گرائی» مفهومی است که توصیف آن فی ما بین تحصیل کردهها، روشنفکران، و مورخان بدلیل دلالت ضمنی آن به بسیاری از عقاید داغ مورد مناقشه که دوران تاریخی مدرن را بسر رسیده میدانند، بسیار مشکل و بحث انگیز است. در هر حال، اکثر این افراد بر سر این مسئله که از اواخر قرن بیستم مفهوم «عصر پس از مدرن گرائی» یا «پست مدرنیسم» در مقولاتی مانند فلسفه، هنر، تئوری انتقاد، ادبیات، معماری، تفسیر تاریخ، و فرهنگ تأثیر داشته توافق نظر دارند. این مفهوم تعریفی ساده دارد که بطور کلی شامل عوامل زیر میگردد:
- این اعتقاد که عواملی از قبیل تمایلات فرهنگی، افسانه، استعاره و مفاهیم سیاسی شکل دهنده کلیه ارتباطات میباشند.
(«لطفا بخش نسبیت گرائی را ببینید]]»)
- این اعتقاد که عواملی از قبیل تمایلات فرهنگی، افسانه، استعاره و مفاهیم سیاسی شکل دهنده کلیه ارتباطات میباشند.
- ادعای آن که مفهوم و تجربه مصنوعات فردی انسان و نه ساخته هدف یک نویسنده یا داستان سرا میباشند.
(«لطفا بخش اگزستانسیالیسم یا وجود نگری را ببینید]]»)
- ادعای آن که مفهوم و تجربه مصنوعات فردی انسان و نه ساخته هدف یک نویسنده یا داستان سرا میباشند.
- شعر تمسخر آمیز، هجو، خود ارجاع، و بذله گوئی
(«لطفا بخش بدون ملاطفت ، بدون آموزش را ببینید»)
- شعر تمسخر آمیز، هجو، خود ارجاع، و بذله گوئی
- قبولی جامعهای تحت سلطه رسانههای جمعی که در آن هیچ نوع اصالتی دیده نشده و فقط رونوشتی از وقایع گذشته میباشد.
(«لطفا بخش سرمایه داری از نوع اخیر را ببینید»)
- قبولی جامعهای تحت سلطه رسانههای جمعی که در آن هیچ نوع اصالتی دیده نشده و فقط رونوشتی از وقایع گذشته میباشد.
- مفهوم جهانی سازی از لحاظ فرهنگی یک نوع جمع گرا بوده که عمیقا جوامع جهانی فاقد هر نوع مرکز قدرت غالب سیاسی ، ارتباطات، یا محصولات ذهنی را به هم اتصال میدهد. در عوض، جهان نیز به سمت تمرکز زدائی در تمام شئونات و مراحل جهانی در حرکت میباشد.
توجه داشته باشید که پست مدرنیتی واژهای جداگانهاست که توصیف کننده اوضاع اجتماعی یا فرهنگی عصر پس از مدرن گرائی یا پست مدرنیسم میباشد.
چهار چوب بحث[ویرایش]
از پست مدرنیسم غالبا بهعنوان جریانی از اعتقادات یاد میشود که از طریق معکوس نمودن شماری از انگاشتهای بنیادین مدرن گرائی، با مدرن گرائی جایگزین گشته یا در حال جایگزینی میباشند. بهعنوان مثال، مدرن گرائی اهمیت بسیار زیادی به مفاهیمی از قبیل منطق، مادیت و پیشرفت از یک سو و مفاهیمی که ریشه در روشنفکری داشته و جریانات اثبات گرائی و واقع گرائی اواخر قرن ۱۹ ازسوی دیگر، قائل است – در حالیکه پست مدرنیسم اصولا وجود واقعی این مطلوبات را زیر سوال میبرد.
بحث طرفداران پست مدرنیسم اغلب آن است که مطلوبهای واقعی آنها در نتیجه شرایط خاص اقتصادی و اجتماعی شامل آنچه بهعنوان «سرمایه داری اخیر» و حضور دائمی رسانههای پخش و حرکت جامعه بسوی دوره تاریخی تازه در اثر فشار چنین اوضاعی، بوجود میآیند. بهرحال، گروه کثیری از متفکرین و نویسندگان مفهوم پست مدرنیسم را بهعنوان بهترین عصر، تنوع یا گسترش مدرن گرائی و نه واقعا یک عصر یا تفکر مجزا لحاظ مینمایند.
-
مخلص کلام آنکه، بحث طرفداران پست مدرنیسم بر این پایهاست که اقتصاد و شرایط تکنولوژیکی عصر ما به تمرکز زدائی جامعه تحت سلطه رسانههای جمعی که در آن اعتقادات ارائه کننده ارجاعات داخلی و کپی یکدیگر و بدون هیچ نوع اصالت، ثبات یا هدف برای مقاصد ارتباطات، مفاهیم هستند، انجامیدهاند. جهانی سازی که محصول ابداعات در زمینههای ارتباطات، تولید و حمل و نقل است، گاهی بهعنوان نیروئی که محرک آن عدم تمرکز در زندگی مدرن است شناخته شدهاست
که نهایتا باعث ایجاد جامعهای جمع گرا که دارای ارتباطات عمیق درون جهانی بوده و فاقد هر گونه مرکز قدرت غالب سیاسی ، ارتباطات، یا محصولات ذهنی میباشد، خواهد گردید.
تحصیل کردگان طرفدار پست مدرن اعتقاد دارند که چنین جامعهای تمرکز زدا بطور غیر قابل اجتناب پاسخها / ادراکاتی را ایجاد مینماید که بهعنوان پست مدرن خوانده میشوند. این پاسخها عبارتاند از رد آنچه که اشتباه بهنظر میآید، تحمیل پیوستگی فرا – داستانی و استیلا، شکستن قالبهای طبقاتی، اتحاد ساختار و سبکهای ادبی، و در هم کوبیدن طبقاتی که نتیجه تمرکز اصلیت و دیگر فرمهای تحمیل مصنوعی دستور است. در عوض، آنها به اختلاط عوامل، بازی و ساختن عقاید برگرفته از متون مختلف و نابودی سمبلها و تبدیل به پایههای پویای قدرت و جایگذاری با آنچه این سمبلها معانی خود را از آن بهعنوان دلالت کننده بر گرفتهاند، ارج مینهند. که در آن، این موضوع با عصر پس از ساختار گرائی در فلسفه، کمینه گرائی در هنر و موسیقی، ظهور پاپ و ظهور رسانههای گروهی در ارتباط میباشد.
اعتقاد دانش پژوهانی که انشقاق مفهوم پست مدرن بهعنوان یک دوره مشخص پذیرفتهاند، آنست که جامعه بطور کلی از تفکرات مدرن پرهیز نموده و در عوض ایده هائی را جذب میکند که ریشه در عکس العمل به محدودیتها و ممنوعیتهای آن ایدهها دارند. بهرحال زمان حاضر، یک دوره تاریخی جدید بحساب میآید. در حالیکه خصوصیات زندگی پست مدرنیسم گاهی بسختی قابل درک هستند، اکثر محققان پست مدرن اشاره به تغییرات محکم و قابل مشاهده تکنولوژیکی و اقتصادی دارند که روشهای جدید فکری را به ارمغان آوردهاند.
مخالفان این ایده بر سر این مسئله که این اعتقاد ارائه کننده آزادی است مخالفت میکنند، اما در عوض به خلاقیت و ریشه کن ساختن سازمان با عواملی از قبیل اعتقاد به توحید و ضربه غیر مستقیم معتقدند. آنها عقیده دارند که مفهوم پست مدرنیسم پیچیده و غامض بوده و ادعای راسخ در خصوص علومی که اشتباه هستند، دارند.
اغلب در خصوص این مبحث همچنین ادعاهای شدیداللحن سیاسی بگوش میرسد. که در این زمینه نظریه پردازان محافظه کار سختترین انتقادات را بر پست مدرنسیم وارد میسازند. همچنین در رابطه با اینکه این تغییرات تکنولوژیک و فرهنگی معرف یک دوره تاریخی جدید هستند یا صرفاً بسط دورهای مدرن، اختلاف نظر وجود دارد. از آن گذشته ادعای دیگران و نظرات موید آنکه فرهنگ وارد دوره پست – مدرنیسم گردیده و معتقدند که عصر پست مدرنیسم حتی قبلا به پایان رسیده ، موضوعات را هر چه بیشتر پیچیده میکند.
توصیفات پست مدرنیسم[ویرایش]
- «پست مدرنیسم در باره فرا – داستانی تردید زیاد دارد. »جین-فرانکویز لیوتارد [۱]
- «نسلی که دوره سیر کانال رشد یافته تحمل پذیرش تفکرات خطی و استدلالات تحلیلی را از دست دادهاست.» چاک کلسون [۲]
- « پست مدرنیسم توسط بی نظمی موقت آن، بی اعتنائی به تفکرات خطی، اختلاط فرمهای افسانهای و آزمایشات آن با زبان.» توصیف شدهاست." بری لوئیس، کازائو ایشیگارو.
- « سحر آمیز بودن بخطر سحرآمیز بودن.» – مو سزیسلاک، سمپسونها [۳]
- « ترکیب خود پرستی و پوچ گرائی معرف واقعی پست مدرنیسم است،»ال گور [۴]
دلالت ضمنی[ویرایش]
دلالت ضمنی پست مدرنیسم بر این عقیدهاست که دانش طبقاتی گردیدهاست. از طریق «کامپیوتریزه شدن جامعه» و استیلای رسانههای جمعی، دانش سیال و سبک گردیدهاست. بنابر این در حال حاضر سکوی قدرت به چگونگی کنترل دانش برمی گردد. همچنان که عوامل بیشتری توان اداره کردن و کنترل دانش را مییابند، قدرت دولتها کاهش مییابد. در واقع وجود دولتها به آنچه تحت کنترل دارند وابسته گردیدهاست. کارکرد دولتها بطور کارآ و از طریق آنها به قاطبه ملت گزارش و از این رهگذر یعنی تعالیم ملت، دولتها قادر به تصمیم گیری در امورات جاری میگردند.
نقش، کاربرد صحیح و معنای پست مدرنیسم همچنان مورد بحثهای شدید قرار داشته و در معنا مورد اختلاف گسترده قرار دارد.
اصطلاح[ویرایش]
همانند قسمتهای دیگر، کاربری اصطلاح نیز منوط به عوامل مشکل ساز نامتوازن و تفرقه انگیز میباشد. برخی افراد تعاریف موجز و دقیق پست مدرنیسم را اغلب در تئوریهائی از قبیل نسبیت گرائی، پوچ گرا ، ضد روشنفکری یا ضد مدرن بکار میبرند. دیگران اعتقاد دارند که جهان چنان عمیق دست خوش تغییرات گشته که این اصطلاح تقربیا بر همه چیز قابل اطلاق شدهاست و بنابر این پست مدرنیسم را در گستره فرهنگ مورد استعمال قرار میدهند. مردم نیز که اعتقاد دارند پست مدرنیسم واقعا فقط یک جنبه عصر مدرن است، نیز آن را بهعنوان اصطلاحاتی از قبیل « عصر معاصر مدرن گرائی» مورد استفاده قرار میدهند".
این اصطلاح بر هیچ چیز بجز آنهائی که بهدنبال تفکرات مدرن میآیند، دلالت نمیکند. اصطلاح «پست مدرن» را میتوان بهعنوان تناقضی بین اللملی که منعکس کننده روح کنایه یا حماقتی که گاهی با آن شناخته میشود، بکار برد.
مراحل توسعه پست مدرنیسم[ویرایش]
از مدرن گرائی[ویرایش]
تجدد گرائی به دوره زمانی یا اوضاعی اطلاق میگردد که با انقلاب صنعتی یا نهضت روشنفکری شناسائی میشود. گفته میشود یکی از «کاربرد»های تجدد گرائی پرورش پیشرفت و ترقی است که از طریق بکارگیری اصول منطق، سلسله مراتب در جوانب عمومی و هنری زندگی بدست میآید. («لطفا بخشهای عصر فرا صنعتی ، عصر اطلاعاترا ببینید»).
اگرچه میتوان امتیازات مفیدی را بین اعصار مدرن گرائی و فرا مدرن گرا قائل شد، ولی این مسئله باعث حذف تشابهات حاضر بین این دو عصر نمیگردد. یکی از شاخص ترین تفاوتها بین مدرن گرائی و فرا مدرن گرائی نگرانی از جامعیت یا کلیت است. در حالی که هدف هنرمندان مدرن گرا تسخیر جامعیت یا کلیت در برخی صحنه هاست، فرا مدرن گرا این تمایل را بهعنوان فرا داستانها تخطئه مینمایند."
این کاربری به فیلسوفانی همانند جین – فرانکویز لیوتارد و جین بادریلارد نسبت داده شدهاست. لیوتارد مفهوم تجدد گرائی یا مدرن گرائی را بهعنوان یک وضعیت فرهنگی که دارای خصوصیت تغییر مداوم در جهت پیشرفت است میشناسد. او همچنین فرا مدرن گرائی را ارائه کننده حداعلی این پیشرفت میداند که در آن تغییرات مکرر بصورت وضعی عادی در آمده و پندار پیشرفت به کهنگی میگراید. بهدنبال انتقادات لودویک ویتجن اشتاین از امکان وجود دانش محض و کل، لیوتارد نیز اعتقاد دارد که انواع داستانسرائی شاخص پیشرفت از قبیل اثبات گرائی علم، مارکسیسم و ساختار گرائی بهعنوان روش نائل شدن به پیشرفت، از بین رفته تلقی میگردد.
در نویسندگانی از قبیل جان رالستون سال اعتقاد دارند که پست مدرنیسم نشانگر سر خوردگی انباشته شده در اثر مواعید پروژه روشنفکری و پیشرفت علوم و در نتیجه در مرکز قرار گرفتن تفکر مدرن میباشد.
متفکران شاخص فلسفی[ویرایش]
متفکرانی اواسط و اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، مانند سورن کایرک گارد و فردریش نیتزش از طریق پیاده سازی مادیت و تاکید بروی بدبینی (خصوصا در اخلاقیات و هنجارهای جامعه) زمینه تحرکات روشنفکری قرن بیستم که با نام اگزیستانسیالیسم شناخته میشود، را فراهم آوردند. نویسندگانی مانند ژان پل سارتر، آلبرت کاموس و ساموئل بکت بسمت اعتقادات سورن کایرک گارد و فردریش نیتزش جذب و نوعی فردیت و پریشانی که متفکران، نویسندگان و هنرمندان معاصر را تحت تأثیر بسیار زیاد قرار داده بود را خلق نمودند. از سوی دیگر دیدگاه مهم اعتماد گرای کارل بارت در خصوص مذهب و سبک زندگی بهعنوان هتک حرمت منطق و برپائی مادیت محسوب میگردید. دوره فرا استعمارگری بعد از جنگ جهانی دوم مروج ایدهای است که بر طبق آن یک شخص نمیتواند اعتقادات یا سبک زندگی دارای هدف برتر، داشته باشد. این نظرات بعدها توسط فلاسفه بنیاد گرایان از قبیل هیدگر و پس از او لودویک ویتجن اشتاین و سپس دریدا کسی که اساس علم را مورد بازبینی مجدد قرار داد برگزیده شدند. بحث اینان در خصوص آن بود که منطق گرائی نه دارای اطمینان و نه دارای شفافیت اظهارات مدرنیستها یا منطق گرایان است. همچنین روانشناسان نیز به یک تمایل شناخت اشاره میکنند که به تمایل انسان به حقیقت توجه دارد.
ویژگیهای فرهنگ فرا مدرن در دهه ۱۹۲۰ و با ظهور نهضت هنری دادا شروع به رشد ونمو نمود. هر دو جنگ جهانی (حتی شاید ذهنیت یک جنگ جهانی)،
در فرا مدرن گرائی تأثیر داشتند؛ در واقع مفاهیم پست مدرنیسم بطور مشخص، پس از خاتمه جنگ جهانی دوم ظاهر گردیدند. برخی نیز شکوفائی جریانات ضد استقرار دهههای ۱۹۶۰ را بهعنوان اولین نشانههای ظهور پست مدرنیسم مطرح میسازند. این تئوری برخی از شالودههای اولیه و محکم خود را از فرهنگستان فرانسه کسب نمود. در سال ۱۹۷۹ جین فرانکویز لیوتارد اثری کوتاه ولی تأثیر گذار را با عنوان اوضاع پست مدرن : یک گزارش از علم نوشت". همچنین، ریچارد رورتی نیز در سال(۱۹۷۹) اقدام به نوشتن اثر فلسفه و آئینه طبیعت کرد. از سوی دیگر افرادی چون جین بادریلارد ، میشل فاکالت، و رولاند بارتیز نیز بنحوی قاطع در شکل گیری تئوری پست مدرنیسم دهه ۱۹۷۰ نقش داشتند.
منتقدین مارکسیست معتقدند که فرا مدرن گرائی نشانهای از «سرمایه گذاری معاصر» بوده و سعی در نفی سازمان بخصوص سازمانهای دولتی دارد. فردریک جیمزسون منتقد ادبی و دیوید هاروی جرافیا دان نیز فرا مدرن گرائی را بهعنوان «سرمایه گذاری معاصر» یا «انباشت انعطاف پذیر» معرفی مینمایند. خصوصیت این وضعیت که آن را سرمایه داری مالی میخوانند، انتقال سرمایه و کار و آنچه هاروی آن را «فشرده سازی زمان و مکان» مینامد، را تسهیل میسازد. آنها میگویند این امر با تفکیک طرح شده توسط سیستم برتون وود که از نظر آنان معرف نظم اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم میباشد، همزمان گردیدهاست. (همچنین بخش مصرف گرائی، تئوری انتقاد راببینید) همچنین متفکران دیگر اظهار میدارند که فرا مدرن گرائی عکس العمل طبیعی نسبت به عملکرد رسانههای گروهی و جوامع شرطی شده بهوسیله مفاهیم تولید انبوه و سیاست انبوه میباشد.
این جریان باعث تغییر جهت انشعابات سیاسی نیز شدهاست: بهنظر میرسد عقاید ضد ایدئولوژیک آن بشدت همساز با و هادی بسوی نهضت زن گرائی، جریانات تساوی نژادی، جریانات احیای حقوق همجنس گرایی،
اکثر صور هرج و مرج طلبی اواخر قرن بیستم، و حتی جریانات صلح طلبی و اقسام مختلف این جریانات در نهضت ضد جهانی سازی معاصر، میباشند. بدون تعجب خواهد بود اگر بدانیم، هیچیک از این سازمانها بصورت جامع کلیه جوانب حرکت پست مدرنیسم را در تعریفی قاطع از آن، شامل نگشته و فقط انعکاس دهنده آن، و در سبک حقیقی پست مدرنیسم، برخی از ایدهای اساسی آن را به عاریت میگیرند.
>!—بسیار خوب من میدانم که یک میز راهی مناسب جهت فراگیری دروس تاریخ است، اما بگذارید این قسمت را «شفاف» ساخته و از بزرگنمائی موضوع و سخت ساختن جملات پرهیز نمائیم--< >سبک بلاک کت=«زمینه: سفید؛ حد: ۰ پیکسل مشکی سالید؛ پدینگ: ۱ ای ام؛»<
تأثیر گذار | سال | تأثیر |
---|---|---|
""سورن کیرک گارد"" | سی. ۱۸۴۳ | ""حقیقت در فردیت است""، تاکید بر اهمیت تجربه و نسبیت افکار قاطع و محض |
"" فردریش نیتزش"" | سی. ۱۸۸۰ | عدم وجود ارزشهای ثابت، خدا فانی گشتهاست |
"" نهضت دادا"" | سی. ۱۹۲۰ | تمرکزی بر چهارچوب سازی اشیاء و سخن سرائی که از خود کار مهمتر است |
سی. ۱۹۳۰ | دیدگاه اعتماد گرائی به مذهب موجب شکوفائی فردیت گردید | |
"" مارتین هیدگر"" | سی. ۱۹۳۰ | رد زمینههای فلسفی برای مفاهیم «فردیت» و «مادیت» |
""لودویک وتجن اشتاین"" | سی. ۱۹۵۰ | ضد بنیاد گرائی، عدم یقین، یک فلسفه زبان |
""توماس ساموئل کان"" | سی. ۱۹۶۲ | اثبات تغییرات سریع پایههای علمی دانش بر اجماع موقت دانشمندان وابداع واژه «انتقال الگو» |
ویلارد کواین | سی. ۱۹۶۲ | بسط ایده عدم تعین ترجمه، نسبیت هستی شناسی و علم پی بردن علت از معلول تکذیب شده |
""جکوز دریدا"" | سی. ۱۹۷۰ | بازبینی مجدد پایههای نویسندگی و اثرات عام آن بر فلسفه تخریب |
""مایکل فاکالت"" | سی. ۱۹۷۵ | بازبینی قدرت استدلال در «انضباط و تنبیه» با مدل قرار دادن نمایشگاه دوربین بنت هام |
""جین – فرانکویز لیوتارد"" | سی. ۱۹۷۹ | مخالفت با جهانی سازی، فرا داستانی و عمومیت |
""ریچارد رورتی"" | سی. ۱۹۷۹ | فلسفه که بگونهای اشتباه روشهای علمی را مورد تقلید قرار داده است؛ بر سر رفع مشکلات فلسفی سنتی بحث مینماید. |
""جین بادریلارد"" | سی. ۱۹۸۱ | ""نماد و مشابه سازی""
>/جدول< >/بلاک کت< |
پدیده تفسیر مجدد یا «بی معنا بودن کلمه در متن اصلی»[ویرایش]
اصطلاح تفسیر مجدد جهت تفکیک کاربرد عقاید انتقادی، یا تئوری یا «متن» یا « محصول مصنوعی» که در خصوص مفهوم فرا مدرن گرائی مورد استفاده قرار میگیرد. معنای یک تفسیر مجدد جهت تعیین یک چهار چوب منابع و مفروضاتی که اساس متن یا محصول مصنوع را تشکیل میدهند، بکار میرود.
در استفاده اصلی یک « تفسیر مجدد »، «وقوع» مهم متنی است که توسط بسیاری از نویسندگان و فلاسفه پست مدرنیسم مورد توصیف و تحلیل قرار گرفتهاست. آنها اعتقاد دارند که جوانب مختلف یک متن بخودی خود تعیین کننده اعتبار یا مفروضاتی است که تضادهای داخلی باعث حذف مرزها یا طبقه بندیهای است که کار بر آن استوار گردیده یا اظهار گردیدهاست. تفکر فرا ساختار گرا با جکوز دریدا آغاز گردید. او که ابداع کننده این اصطلاح بود اعتقاد داشت که وجود پدیده «بی معنا بودن کلمه در متن اصلی» دلالت بر آن دارد که هیچ نوع جوهر باطنی در متن وجود ندارد بلکه صرفاً تقابل یک اختلاف است. این یک تفکر قیاسی در حوزه ایدههای علمی است که فقط تناوب آن حقیقی است بدان معنا که هیچ فرم ثبت شده در یک جمعیت ژنتیک وجود نداشته یا اینکه تفاوت ادراک در یک متن در بین مفاهیم سیاه و سفید آن است. یک تفسیر مجدد در زمانی بوجود میآید که یک مفهوم عمیق تر متن در برابر فرم «سطحی» متن قرار میگیرد. البته این عقیدهای مخصوص فرا ساختار گراها نیست. ولی با نظریه سطحی ادبیات در ارتباط بوده و قدمت آن به زمان افلاطون برمی گردد. این ایده بعدها توسط متفکرین مدرن از قبیل لئو استراوس بسط یافت. بحث دریدا آن بود که تفسیر مجدد اثبات کننده آن است که متون معانی چند گانهای داشته و «تفاوت» بین معانی مختلف یک متن ممکن است با تحلیل کامل و شفاف سازی متن امکان پذیر گردد.
بطور متداول، تحلیل کامل متن توصیف کننده «بی معنا بودن کلمه در متن اصلی» است که گاها بنام «پدیده تفسیر مجدد » خوانده میشود. بحث دریدا آن بود که بهرحال تفسیر مجدد یک روش یا ابزار نیست، بلکه رخ دادن در خود متن است. نوشتار هائی که در خصوص پدیده تفسیر مجدد مطرح شدهاند احتمالاً اشاره
به مفهوم آکادمیک آن بهعنوان «مطالب تفسیر مجدد» در همخوانی با نمای کلمه دارند.
اگر چه ممکن است بهنظر آید که توجه اصلی پدیده «بی معنا بودن کلمه در متن اصلی» بر «متن» متمرکز گردیده ولیکن وجود آن بیش از این موضوع برای فرا مدرن گرائی اهمیت دارد. از نظر دریدا، یکی از اثرات پدیده تفسیر مجدد یا «بی معنا بودن کلمه در متن اصلی» آن است که متن را میتوان بگونه وسیع تعریف نمود که نه فقط بهعنوان محاط کلمات نوشته شده بلکه بهعنوان طیفی در بر گیرنده کل سمبلها و پدیدههای تفکر غربی مطرح گردد. بهنظر دریدا نتیجه پدیده تفسیر مجدد یا «بی معنا بودن کلمه در متن اصلی» آن است که دیگر هیچ فیلسوف غربی قادر به درنوردیدن موفق شبکه وسیع متون و رسیدن به معنای «مهم» فارغ از متن نخواهد بود. این معنا از نظر آنان در «فرا سوی» متن قرار دارند.
مورد استفاده دیگر این اصطلاح که بیشتر مرسوم است جهت اشاره به تقابلات بین منظور اصلی و نمای سطحی یک عمل و مفروضات آن دارد. بدان معنا که یک عمل در هنگام جایگزینی در متن به « تفسیر مجدد » مفروضات میپردازد. بهعنوان مثال، اگر کسی از جنس مخالف درگذرد، میگویند که نقش جنسیت را « تفسیر مجدد» نمودهاست. زیرا بین ظاهر مصنوعی و واقعیت جنسیتی فرد ناسازگاری وجود دارد.
ساخت اجتماعی، ساختار گرائی، فرا ساختار گرائی[ویرایش]
مفسران جامعه اغلب در تقابل با پدیده تقسیر مجدد قرار دارند. البته هر دو اینان بهعنوان مواردی از سنن اقلیمی چه از نوع تحلیل سنتی یا غیر آن بحساب میآیند. این موضوع بطوری عمیق با تز جبر گرائی اجتماعی که در اکثر سالهای قرن بیستم در علم اجتماعی حاکمیت داشت، در هم پیچیده و در ارتباطی گسترده میباشد. این اصطلاح در ابتدا در کتاب تفسیر اجتماعی حقیقت اثر پیتر برگر و توماس لاکمن بکار برده شد. اصطلاحات ساختار گرائی و فرا ساختار گرائی اغلب در سنن اقلیمی بکار برده میشوند. ماوریس مرلیو-پانتی اصلی ترین مروج ساختار گرائی است که بخوبی در فلسفه کلود لوی-استراوس تجسم یافتهاست. مایکل فاکالت نیز از ساختار گرایان بشمار میرفت ولیکن بعدا به فرا ساختار گرائی رو آورده و در نهایت هم از طرفداری آن سخن بمیان آورد. ساختار گرائی بطور تاریخی راه فرا ساختار گرائی را هموار ساخت. غالبا نقش فراساختار گرائی در تحلیل سنتی کاهش داده شدهاست، اگر چه شخصیتهای مهم تحلیل سنتی در قرن بیستم از جمله توماس کوهن و شناخت شناسی او و همچنین مفهوم سازی نسبیت هستی شناسی کوئین نشانگر تشابه زیاد کارهای انجام شده در سنن اقالیم در بخش عدم وجود [حقیقت] محض و همچنین انعطاف پذیری زبان است. در سنن اقالیم، اکثر کارها تاکید بر این واقعیت دارند که قدرت قابل شبیه سازی نبوده و اینکه جامعه واقعیت را در حالی میسازد که افراد آن بدون قدرت یا چیزی شبیه به آن هستند. در اکثر اوقات هم منابع اقالیم و هم منابع تحلیلی تقاضای یک فردیت را دارند که شدیدا از نظریه امانوئل کانت الهام گرفتهاست. البته اینان آن قسمت از نظربه کانت را که به تفاوتهای علت و معلولی / و قبل از آن میپردازد را بطور گسترده نفی مینمایند. هر دو اینان اعتقاد به کاهش گفتگوی نژادهای اصلی بجای الهام گیری شدید از نظرات پس از هولوکاست که به مسئولیت نژادی پرداخته و خیلی بندرت تعریف گشتهاند، دارند. یکی از تفاوتهای عمده بین منابع تحلیلی فرا مدرن گرا با منابع اقلیمی فرا مدرن گرا وجود دارد آنست که تحلیل سنتی حامی اصلی حداقل برخی از انگارههای لیبرالیسم است و این در حالیست که بسیاری از منابع اقلیمی بصورت ضمنی یا حتی بصورت کامل در عقاید مارکسیسم غرق شدهاند.
همچنین بخش ظهور فرا مدرن گرائی
انتقاد[ویرایش]
گاهی اصطلاح فرا مدرن گرائی بطور تحقیر آمیزی برای توصیف تمایلاتی که بهعنوان نسبیت گرا، ضد روشنگری یا ضد مدرن خصوصا در ارتباط با انتقادات منطق گرائی، عام گرائی یا علم شناخته میشوند، بکار میرود. این اصطلاح همچنین گاهی جهت توصیف تمایلات سیستمهای سنتی و غیر مطلق اخلاقیات موجود در جامعه استفاده میگردد. انتقادات انجام شده از پست مدرنیسم با در نظر گرفتن ذات غیر منسجم این اصطلاح، بسیار پیچیده هستند. در بسیاری از موارد نیز انتقادات بطور شفاف بسوی فرا ساختار گرائی و تحرکات فلسفی و آکادمیکی سوق داده شده که بیش از اصطلاح گسترده تر پست مدرنیسم رشد داشتهاند.
بهعنوان سیاست[ویرایش]
مایکل فاکالت بطور آشکار عنوان پست مدرن بودن را در مصاحبات رد نمودهاست، ولی از نظر برخی او حامی نوعی انتقاد بنام «پست مدرنیسم» است زیرا این واژه با به زیر سوال بردن قواعد جهانی رو شنفکری، در هم شکننده طبیعت انتقادی آرمانی و برتر واژه مدرن بحساب میآید. در سال (۱۹۹۰) گیدن با اشاره به اینکه نقد روشنفکری جهانی نقطه تمرکز فیلسوفان عصر مدرن و بطور شاخص نیتزش است، به رد توصیف نمائی انتقاد نوین پرداخت. پست مدرنیسم در حالت هائی که روش نقد نامشخص است، بهعنوان ستون درگیریهای سیاسی بحساب میآید. تکرار مطالب این مناظرات بین مفاهیم وجوب گرائی و ضد بنیاد گرائی، عام گرائی و نسبیت گرائی انجام و این در هنگامی است که مدرنیسم در اول و پست مدرنیسم در بعد از آن میآید. به همین دلیل است تئوریسین هائی با عقاید مختلف از قبیل نیتزش، لاکان، فاکالت، دریدا و باتلر با لیبل "فرا مدرن گراً شناخته میشوند. نه به این دلیل که اینان گروههای روشنفکر را در هر مقطع تاریخ شکل دادهاند، بلکه بخاطر آنکه از نظر منتقدین، آنها امکان قضاوتهای نژادی، هنجاری و جهانی را رد نمودهاند. یک تفسیر پیچیده از این مباحثه را میتوان در آثار سیلا بن حبیب (۱۹۹۵) و جودیت باتلر (۱۹۹۵) در ارتباط با سیاستهای فمینیسم پیدا نمود. بهنظر بن حبیب نقد پست مدرنیسم شامل سه جزء است: یک مفهوم ضد بنیاد گرائی از موضوع، هویت و مرگ تاریخی (نشانهها و مراحل غایت شناسی) ، مرگ متافیزیک که بهعنوان جستجوی حقیقت – که میتواند انواع قوی و ضعیف داشته باشد- تعریف شدهاست. بن حبیب اعتقاد دارد که در مقابل این مواضع که از نظر او تعیین کننده پایه هائی است که سیاستمداران فمینیسم میتوانند انواع مقتدر پست مدرنیسم را یافته احتمال سازمان دهی، حس اعتماد به نفس و تخصیص تاریخ زنان بنام آیندهای آزاد را از بین ببرند. امتناع از پذیرش عقاید هنجاری باعث از بین رفتن احتمال مدینه فاضله، تمرکز در تفکرات نژادی و اعمال دمکراتیک خواهد بود.
باتلر در جواب بن حبیب میگوید که استفاده او از «فرا مدرن گرائی» هذیانی گسترده در خصوص فلسفه ضد بنیاد گرائی و علی الخصوص فرا ساختار گرائی است.
- « شماری از وضعیتها را به پست مدرنیسم نسبت میدهند – کل مبحث اینجا آنست که همانطوریکه مباحثه بهعنوان امری اخطار دهنده که تمام اشیاء از آن ناشی میشوند، اصل قضیه نابود شدهاست. من هیچگاه نمیتوانم دوباره بگویم »من"؛ هیچ واقعیتی وجود ندارد فقط بازنمائی آن است. این خصوصیات که به انحاء مختلف به فرا مدرن گرا و فرا ساختار گرا نسبت داده میشوند با یکدیگر آمیخته شده و گاهی نیز با تفسیر مجدد آمیخته میشوند که بهعنوان انجمن عاری از تبعیض فمینیسم فرانسه، تفسیر مجدد، تحلیل روانی لاکان، تحلیل فاکالتی، سخت گرائی رورتی، مطالعات فرهنگی و ... در واقعیت، با این جریانات مخالفت شدهاست: تنها در فرانسه تحلیل روانی لاکان بطور رسمی با فرا ساختار گرائی مخالفت نمود، که نظرات فاکالتی بندرت با نظرات طرفداران دریدا ارتباط دارند... لیوتارد از این اصطلاح جانبداری نموده ولی نمیتواند مثالی از مفهوم اعمال مابقی پست مدرنیستها ارائه دهد. کار لیوتارد بهعنوان مثال پرداختن به نکات مبهم کار دریدا میباشد.
باتلر از این مبحث جهت تعریف «فرا مدرن گرائی» بجهت نمایش اینکه چطور فلسفه در روابط قدرت تاثیر میگذارد، بهره میجوید. او با این اعتقاد که نقد موضوع پایان کار نبوده و بلکه آغاز تحلیل سوالاتی در باره «جهان» و قواعد «قابل مشاهده» است که اولین مرحله کار درخواست محسوب میگردد، به دفاع از نقد فرا ساختار گرائی میپردازد.
مباحث ادامه مییابند.
بهعنوان روشنفکری و هنرمندی منافقانه[ویرایش]
چارلز مارای، یکی از منتقدین فرا مدرن گرائی، این لفظ را به این شرح توصیف مینماید:
با اسلوب روشنفکری معاصر، اشاره من به رشته تفکراتی است که در هنگام شنیدن کلماتی از قبیل فرهنگ چند گانه، جنسیت، تفسیر مجدد، صحیح از جنبه سیاسی و مردان سفید پوست مرده به ذهن متبادر میگردند. در مفهومی وسیعتر، سبکهای معاصر روشنفکری همچنین محاط بر حلقههای مشخص تحقیر تکنولوژی و روشهای علمی هستند. در درون این طرز فکر، خصومت با این عقیده که قضاوتهای تبعیض آمیز در بیان هنر و ادبیات از یک سو و از سوی دیگر با ایده سلسله مراتب ارزش وجودی و نهایتا با ایده وجود حقیقت مفعولی، وجود دارد. پست مدرنیسم بمانند برچسب پوششی بر این دیدگاه است.
— چارلز مارای، [۱]
مفهوم «مادیت» در مرکز مباحثات قرار داشته و بمنزله معنای آن محسوب میگردد. امتناع از پذیرفتن امکان عملی مادیت بهعنوان معرفی موضع پست مدرن انجام و ادعاهای طرح شده در اساس مادیت و ماهیت تعریف پذیر آن مورد ستیزه قرار گرفتند. و همین ستیزه جوئی موکد در مورد مفهوم مادیت است که در بسیاری از تئوریهای انتقاد معاصر مشهود بوده و نقطه مشترک حمله منتقدان به پست مدرنیسم بحساب میآید. بسیاری از منتقدین پست مدرنیسم را بهعنوان پدیدهای زودگذر که نمیتوان آن را بسادگی تعریف نمود معرفی مینمایند. علت عدم تعریف آن هم این است که حداقل بهعنوان یک فلسفه، فرا مدرن گرائی ارائه کننده چیزی بیش از یکسری حدس و گمان نامتجانس که در بی اعتمادی در مدرن گرائی با هم متحد گشتهاند، نمیباشد.
شاخص ترین انتقاد معاصر بر فرا مدرن گرائی هنری توسط جان گاردنر مطرح شدهاست. او مینویسد که طبقه بندی «پست مدرن» / «مدرن» در امور هنری جاری بهعنوان یک تهاجم تو خالی، خنجر زدن به هیچ- تلقی میگردد که عبارتاند از تحرکی بمنظور اجتناب از نفس عمل انتقاد، که بهنظر گاردنر قضاوت ارزش معنوی هنر میباشد.
جریان هنری استاکیست اقدام به انتشار یکسری اعلامیه تحقیر کننده پست مدرنیسم نمود زیرا این جریان مسائلی مانند «ماتریالیسم علمی، پوچ گرائی و ورشکستگی روحانی» را از آثار آن میدانستند. [۵]
بهعنوان یک برتری اشتباه[ویرایش]
این انزجار فرا مدرن گراها از مدرن گرائی و تبعات اشتیاق آنها به نشان دادن خود در برابر آن، باعث بروز انتقاداتی گردید. بحث هائی در این باب در گرفت که مدرن گرائی واقعا یک حرکت آهسته در جهت یکپارچگی نبوده و در واقع خود آن دارای پویائی ذاتی و قابلیت تغییر پذیری است، بنابر این سیر تکاملی از «مدرن» به « فرا مدرن» باید بهعنوان بک درجه و نه یک نوع – و یک تداوم و نه یک «ایست» دیده شود. یکی از تئوریسین هائی این دیدگاه را برگزید مارشال برمن بود که در عنوان کتاب خود با نام «کل اجسام جامد در هوا ذوب میشوند» (۱۹۸۲) (نقل قولی از [[کارل مارکس { مارکس]]) ذات بی ثبات «تجربه مدرن گرائی» را انعکاس میدهد.
همانگونه که اشاره شد پست مدرنیسم# مراحل توسعه پست مدرنیسم برخی تئوریسینها مانند هابرماوس معتقدند که تمایز در نظر گرفته شده جهت تفکیک «مدرن» و «پست مدرن» وجود ندارد، بلکه مفهوم دوم چیزی بیش از مفهوم توسعه یافته و جاری چهار چوب «مدرن» نمیباشد. بسیاری از کسانی که این ایده را حمایت کردند، افراد تحصیل کرده و با تکیه بر ماکسیست بودهاند. مانند سیلا بن حبیب ، تری اگلتون، فردریک جیمزسون، و دیوید هاروی (جغرافی دان اجتماعی). نگرانی این افراد از آن بود که فرا مدرن گرائی بروی ارزشهای روشنفکری تاثیر کرده و راه پیشرفتهای فرهنگی سیاسی را غیرممکن با حد اقل مشکل سازد. بهعنوان مثال، « چطور با وجود قرار داشتن در شرایط تبعیض آمیز و غیر عادلانه، میتوانیم بر تغییرات شرایط زندگی مردم بینوا اثر گذار گردیم. در حالیکه اعتبار مسائل فراگیر مانند »جهان واقعی« و »عدالت« را زیر بنا نمیدانیم؟» چگونه هر نوع پیشرفت از طربق فلسفهای که عمیقا نسبت به هر اندیشه پیشرفت و جنبههای اتحادی آن بدبین است، امکان پذیر است؟ منتقدین منظر صبر و تحمل پست مدرنیسم جمع گرای جامعه را که در آن هر ایدئولوژی سیاسی معتبر یا همانند دیگران زائد فرض شده را مورد این اتهام قرار میدهند که نهایتا باعث ترغیب انفرادی افراد به آرامش گرائی بی احساس میگردد. این استدلال باعث شد تا هابرماوس به مقایسه پست مدرنیسم با محافظه کاری پرداخته و به حفظ وضعیت موجود اهتمام ورزد.
نظر این منتقدین اغلب آنست که در واقعیت، خصوصیات فرا مدرن گرائی بندرت مورد پذیرش واقع میشوند، اگر اصلاً بشوند. اند امدش؛ و آنکه اگر پذیرفته شوند، چیزی بجز افراط گرائی ناقص درون گرائی عاید ما نگردیدهاست. آنها به تداوم پروژههای روشنفکری و مدرن گرائی به همان تازگی و خوبی که میتوان در علوم، جریانات حقوق سیاسی، هر ایده دانشگاهی ومانند آن یافت، اشاره مینمایند.
از نظر برخی منتقدین، بهنظر میرسد که حقیقتا درخشان سازی تمایزات نابودی مادیت و موقعیت اعطاء شده از یک سو و در حالیکه جامعه علمی در حال ادامه پروژه زمینه بی نظیر اتحاد انواع نظمهای علمی به سوی یک تئوری همگانی از سوی دیگر است، ادامه دارد. خصومت نسبت به سلسلههای مراتب ارزش و مادیت برای آنها و در زمانیکه پست مدرنیسم سعی در تجزیه و تحلیل این مراتب با معیارهای مشخصا مادی داشته و اظهاراتی طبقه بندی شده در باره آنها ارائه میدهد، مشکل ساز گردیدهاست.
بهعنوان خطابتی پوچ[ویرایش]
انتقاد از فرا مدرن گرائی بهعنوان خطابهای پوچ، که خیلی بی معنی بوده و در اثر مسائل سوکال آورده شدهاست. جائی که یک فیزیک دان بنام آلن سوکال اقدام به نوشتن عمدی مقالهای هجو در خصوص تعبیر فیزیک و متافیزیک در اصول فرا مدرن گرائی نمود که بهرحال توسط موسسه سوشیال تکست، یک روزنامه که او و اکثر جامعه علمی آن را پست مدرنیست میدانستند، منتشر گردید. جالب است که بدانیم موسسه سوشیال تکست هرگز اذعان ننمود که چاپ و انتشار این مقاله یک اشتباه بوده ولیکن اقدام به حمابت یک مقاله ضد مطلب بالا نمود که در آن به دفاع از اشتباه بودن «اعتبار تفسیر» مقاله سوکال پرداخت. این در حالیست که نویسنده نیز مقاله خود را تکذیب نمود. (بخش برخط زیر را ملاحظه بفرمائید Postmodernism Generator)
همچنین ببینید[ویرایش]
- [[ساختار فرا مدرن گرا==
فرا مدرن گرائی تئوری[ویرایش]
- لیست منتقدین فرا مدرن گرائی
- تئوری مسابقه انتقادی
- آیین محلی
- مطالعات رسانهای
- عصر پس از فرا مدرن گرائی
- بازگشت گرائی
فرا مدرن گرائی فرهنگی و سیاسی[ویرایش]
فرا مدرن گرائی در قانون[ویرایش]
فرا مدرن گرائی در مذهب[ویرایش]
یادداشت ها[ویرایش]
>منابع /<
منابع و خواندنی اضافه[ویرایش]
کتاب ها[ویرایش]
- اشلی، ریچارد و واکر، آر. بی. جی. (۱۹۹۰)« صحبت با زبان تبعیدیها.» «فصلنامه مطالعات بین المللی» جلد ۳۴، شماره ۶۸-۲۵۹ ۳.
- آنتونی گیدنز | گیدنز، آنتونی]] (۱۹۹۱) مدرن گرائی و هویت شخصی، کمبریج: انتشارات پولی.
- برمن، مارشال (۱۹۸۲) « کلیه مواد جامد در هوا ذوب میگردند: تجربه مدرن گرائی» (شابک ۵-۰۱۰۹۶۲-۱۴-۰).
- براس، تام، «روستائیان، مردم گرائی و پشت مدرنیسم» (لندن: گاس، ۲۰۰۰).
- کالینیکوس، آلکس، «تقابل با پشت مدرنیسم: یک منتقد مارکسیست» (کمبریج: انتشارات پولیتی، ۱۹۹۹).
- باومن، زیگموند (۲۰۰۰) «مدرن گرائی بی ثبات». کمبریج: انتشارات پولیتی.
- بک، اولریچ (۱۹۸۶) «جامعه مخاطره: بسوی مدرن گرائی جدید».
- بن حبیب، سیلا (۱۹۹۵) «فمینیسم و پست مدرنیسم» در (ای. دی. نیکولسون) «مشاجرات فمینیسم: یک تغییر فلسفی». نیویورک: روتلدج.
- باتلر، جودیت(۱۹۹۵) « بنیادهای تصادفی» در (ای. دی. نیکولسون) «مشاجرات فمینیسم: یک تغییر فلسفی». نیویورک: روتلدج.
- کستلز، مانوئل (۱۹۹۶) «جامعه شبکه ای».
- فارل، جان. «هذیان گوئی و فرا مدرن گرائی،»کلام آخر در «هذیان گوئی و فرا مدرن گرائی: سروانتس به راسیو» (کورنل یو پی،۲۰۰۶)، ۳۲۷-۳۰۹.
- هاروی، دیوید (۱۹۸۹) «وضعیت فرا مدرن گرائی: یک درخواست در ریشههای تغییرات فرهنگی» (شابک ۱-۱۶۲۹۴-۶۳۱-۰)
- هیکز، استیفن آر. سی. (۲۰۰۴) « توصیف پست مدرنیسم: بدبینی گرائی و جامعه گرائی از راسیو به فاکالت» (شابک ۵-۶۴۶-۵۹۲۴۷-۱)
- جیمزسون، فردریک (۱۹۹۱) «پست مدرنیسم، یا، منطق فرهنگی سرمایه داری معاصر» (شابک ۲-۱۰۹۰-۸۲۲۳-۰)
- لیو تارد، جین-فرانکویز (۱۹۸۴) «وضعیت پست مدرن: گزارشی در باره علم» (شابک ۴-۱۱۷۳-۸۱۶۶-۰)
- مانوئل، پیتر. «موسیقی بهعنوان یک سمبل، موسیقی بهعنوان یک تمثال: قبل از مدرن، مدرن، و زیبائی شناسی پست مدرن در موسیقیهای زیر مجموعه فرهنگ،» موسیقی مشهور۲/۱، ۱۹۹۵، صفحات ۲۳۹-۲۲۷.
- ناتولی، جوزف (۱۹۹۷) « یک مقدمه به فرا مدرن گرائی» (شابک ۵-۰۶۱-۵۷۷۱۸-۱)
- نوریس، کریستوفر (۱۹۹۰) « فرا مدرن گرائی چه ایرادی دارد: تئوری انتقاد و آخر فلسفه» (شابک ۲-۴۱۳۷-۸۰۱۸-۰)
- پنگل، توماس ال.، « گرامی داشتن دمکراسی: چالش عصر فرا مدرن»، بالتیمور، انتشارات دانشگاه جانز هاپکینز، ۱۹۹۱ شابک ۰۸۰۱۸۴۶۳۵۸
- سوکال، آلن و جین بریکمونت (۱۹۹۸) « هجو مد روز: استفاده ناصحیح روشنفکران پست مدرن از علوم» (شابک ۸-۲۰۴۰۷-۳۱۲-۰)
- ویت، جونیور، جین ادوارد (۱۹۹۴) «عصر پست مدرن: یک راهنمای مسیحی به افکار و فرهنگ معاصر» (شابک ۵-۷۶۸-۸۹۱۰۷-۰)
پیوندهای (لینک) خارجی[ویرایش]
- [۵] کریتیکوز: ژورنال اصوات، متن و تصاویر فرهنگ فرا مدرن
- Post Postmodern Life Blues:. یک آهنگ از لوک تن قیاس کردنزندگی پی از پست مدرنیسم
- [۶]راهنمای پست مدرنیسم از دبیرستان تورنتو
- [۷]توصیف ساده تر از فرا مدرن گرائی
- Stanford Encyclopedia of Philosophy's entry on postmodernism
- The Christian Cadre's Postmodernism Page
- [۸], مولد پست مدرنیسم: ارتباطات از هر جای دیگر ] بطور اتفاقی مقالات پست مدرنیسم را ارائه میدهد
- Discourses of Postmodernism. Multilingual Bibliography
- Modernity, postmodernism and the tradition of dissent, by Lloyd Spencer (۱۹۹۸)
- Dueling Paradigms: Modernist V. Postmodernist Thought
- Essay on Postmodern Design and Planning
- Keith DeRose (Philosophy, Yale): Characterizing a Fogbank: What Is Postmodernism, and Why Do I Take Such a Dim View of it?
- Why I am Not a Postmodernist
- Postmodernism and History by historian ریچارد جی. ایوانز, outlining the possible dangers of Postmodernism with respect to historical revisionism (negationism)
- My Postmodern Art Gallery at the Saguaro Lounge - satire of Postmodern artistic philosophy
- How to Deconstruct Almost Anything--My Postmodern Adventure
- Postmodernist.com
- Postmodernism disrobed by Richard Dawkins
- Postmodernism and truth by philosopher دنیل دنت
- «What Is Postmodernism?»
*پست مدرنیسم
ای. ان.: فرا مدرن گرائی