کاربر:Fazlollah430
بی صدا گشته ام و ساکت و غمگین و خموش ناله و شور و صدایم همه از نای تو بود
حرف هایم همه و پوچند و همه حشو و عبث معنی حرف و سخن جمله ز معنای تو بود
بدی اندر دل من سرو خرامان و چمان رونق باغ دلم قامت رعنای تو بود
روشنی بخش دل و منزل و کویم تو بدی شمس تابان جهانم رخ زیبای تو بود
آن غروبی که وداع کردی و رفتی ز برم ذره ذره ی وجودم به تمنای تو بود
ساغر بی می و احوال خمارم بنگر هستی و مستی ام از باده ی اعلای تو بود