امپریالیسم زبانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amirhosseinkarimi33 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Amirhosseinkarimi33 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
فلیپ سان ( 1992) در واکنش به رویکرد نئو استعماری کشورهای انگلیسی زبان برای احیای سلطه خود در کشورهای در سابق مستعمره از طریق گسترش و ترویج مدلهای آموزش زبان انگلیسی، نظریه امپریالیسم زبانی را تبیین کرد. پنی کوک (1994) با رویکردی مشابه مدلهای آموزش زبان انگلیسی را انعکاس خاستگاه شبه سیاسی طرفداران آنها بر می شمارد. ازسوی دیگر، مودیانو(2007) معتقد است انگلیسی پیش شرط مشارکت در شمار گسترد ه ای از فعالیت هااست و تاکید می کند دهکده جهانی با پشتوانه انگلیسی در حال شکل گیری است.
فلیپ سان ( 1992) در واکنش به رویکرد نئو استعماری کشورهای انگلیسی زبان برای احیای سلطه خود در کشورهای در سابق مستعمره از طریق گسترش و ترویج مدلهای آموزش زبان انگلیسی، نظریه امپریالیسم زبانی را تبیین کرد. پنی کوک (1994) با رویکردی مشابه مدلهای آموزش زبان انگلیسی را انعکاس خاستگاه شبه سیاسی طرفداران آنها بر می شمارد. ازسوی دیگر، مودیانو (2007) معتقد است انگلیسی پیش شرط مشارکت در شمار گسترد ه ای از فعالیت ها است و تاکید می کند دهکده جهانی با پشتوانه انگلیسی در حال شکل گیری است.


== مدل جهانشمول تدریس زبان انگلیسی ==
== مدل جهانشمول تدریس زبان انگلیسی ==

نسخهٔ ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۲۱

فلیپ سان ( 1992) در واکنش به رویکرد نئو استعماری کشورهای انگلیسی زبان برای احیای سلطه خود در کشورهای در سابق مستعمره از طریق گسترش و ترویج مدلهای آموزش زبان انگلیسی، نظریه امپریالیسم زبانی را تبیین کرد. پنی کوک (1994) با رویکردی مشابه مدلهای آموزش زبان انگلیسی را انعکاس خاستگاه شبه سیاسی طرفداران آنها بر می شمارد. ازسوی دیگر، مودیانو (2007) معتقد است انگلیسی پیش شرط مشارکت در شمار گسترد ه ای از فعالیت ها است و تاکید می کند دهکده جهانی با پشتوانه انگلیسی در حال شکل گیری است.

مدل جهانشمول تدریس زبان انگلیسی

براون (2002)در مورد تدریس زبان انگلیسی به نکته مهمی اشاره می کند، بیش از یکصد سال است که حرفه آموزش زبان در تعقیب ناموفق مدلی واحد و جهانشمول برای آموزش زبان است. گزارش های تاریخی مملو از مدلهای آموزش زبان است که یکی پس از دیگری جانشین یکدیگر شده اند.فیلپ سان (1992) همچنین به مدلهای آموزش زبان انگلیسی به مثابه ابزارهای امپریالیسم زبانی می نگرد. ریچاردز( 2002) می گوید استدلال طرفداران نظریه امپریالیسم زبانی این است که آموزش و پرورش و خصوصا زبان انگلیسی فعالیتهای خنثی سیاسی نمی باشند. به بیان دیگر تسلط به زبان انگلیسی [آنطور که ادعا شده]باعث افزایش قدرت و کنترل جمعیت اندک بهره مند [از آن]می گردد.

تاثیر فرهنگ بر آموزش زبان خارجی

یکی از جنبه های بحث برانگیز آموزش و یادگیری زبان انگلیسی که در هزاره سوم میلادی توجه بسیاری از صاحب نظران را معطوف به خود کرده است، جنبه های هژمونیک زبان انگلیسی است. با وجود این ، متاسفانه مطالعات اندکی درخصوص اهداف سلطه جویانه و هژمونیک کشورهای انگلیسی زبان در اشاعه و ترویج زبان در بافتار اجتماعی- سیاسی ایران صورت گرفته است. اما در مقابل، در خصوص تاثیر اجتناب ناپذیر فرهنگ بر آموزش زبان خارجی، کتابهای متعددی در کشورهای دیگر به چاپ رسیده است و همچنان مطالعات در این خصوص ادامه دارد( محسنی وکریمی، 2012).

بسیاری از محققین خارجی نیز در کتابها و مقالات خود بر تاثیر انکار ناپذیر فرهنگ بر زبان آموزی، عمدتا بدون اشاره به استفاده های امپریالیستی از زبان، تاکید می کنند. برای مثال،الی هینکل (2005)می نویسد «زبانشناسان کاربردی و معلمان انگلیسی متوجه اند که زبان دوم و خارجی را بندرت بشود بدون آگاهی از فرهنگ جامعه ای که به آن زبان تکلم می کنند، آموخت و تدریس کرد». در پارادایم متعارف آموزش زبان انگلیسی غالبا گفته می شود که آموزش انگلیسی را نمی توان از آموزش فرهنگ گویشوران بومی آن زبان جدا کرد( هیدو هوریب، 2008). بر همین اساس بسیاری از معلمین زبان بر وجود رابطه مهم بین زبان و فرهنگ سخنوران بومی و بر لزوم ادغام آن فرهنگ در آموزش زبان تاکید دارند. کراوفورد- لانگ (1984) قاطعانه بیان می کند که مطالعه زبان بدون مطالعه فرهنگ سخنوران بومی آن زبان کار عبثی است. با وجود این، بسیاری از مردم گسترش جهانی انگلیسی و کاربرد روزافزون آن را به عنوان زبان میانجی می دانند. در بسیاری از کشورهای غیر انگلیسی، زبان انگلیسی به عنوان زبان بین المللی و نه زبان انگلو- امریکن آموخته می شود. اسمیت (1987) بر این باور است که لزومی ندارد گویشوران غیر بومی انگلیسی را همانند بومی آن زبان بکار برند. اگر این منطق پذیرفته شود، ارتباط مستقیم و معمولی بین زبان انگلیسی و فرهنگهای گویشوران بومی، دیگر پیش فرض انگاشته نخواهد شد ( هیدو هوریب، 2008). بدین ترتیب، فرهنگ پذیری انگلیسی بدین معناست که انگلیسی دیگر وابسته به فرهنگ امریکایی نمی باشد. اما این به منزله تدریس انگلیسی در خلاء فرهنگی نمی باشد. بلکه بر اساس نظر کاچور (1992) انگلیسی بیانگر مجموعه ای از فرهنگها و نه یک دو فرهنگ خاص می باشد.

آیا زبان حائز ویژگی هژمونیک است؟

از سوی دیگر پژوهشگرانی نیز هستند که به تحقیق در مقوله امپریالیسسم زبانی از نگاه نقادانه پرداخته اند. برای مثال، سورش کاناگاراج ( 1999 )نویسنده سریلانکایی در کتاب مقاومت در برابر امپریالیسم زبانی در آموزش زبان، تلاش کرده است معلم های زبان را نسبت به جنبه های سیاسی و زوایای پنهان آموزش زبان آگاهی دهد. شوهامی (2006) در مورد این زوایای پنهان می گوید «روشی است که به موجب آن زبان، با ماهیت شفاف، پویا و سیال برای مقاصد عقیدتی و سیاسی مورد سوءاستفاده قرار می گیرد.» محمد اکبری(2004)نیز در تحقیقی تحت عنوان امپریالیسم زبانی، دمکراسی زبانی و آموزش زبان،ایده دمکراسی زبانی را مطرح و تاکید کرده است کاربران انگلیسی زبان تفاوتهای فرهنگی و تنوع موجود در گونه های متفاوت انگلیسی را بپذیرند. به بیان دیگر با بهره گیری از پدیده دمکراسی زبانی راه برای سوء استفاده های امپریالیستی از زبان تا حد امکان مسدود گردد.

اساسا ویدو سان (1998) معتقد است زبان فی نفسه حائز ویژگی هژمونیک نمی باشد. وی می افزاید اگر زبان دارای قدرت امپریالیستی باشد هیچ گاه نمی توانیم چنین قدرت ماورای کنترل را به چالش بکشیم. بنابر این، زبان نیست که کنترل هژمونیک دارد، بلکه کاربرانند که از آن به عنوان ابزار هژمونیک استفاده می کنند.

بر طبق تعریف تر پان یر ( 1991) هژمونی چیزی بیش از تفوق صرف یک عنصر بر عنصر دیگر است. به بیان دیگر، عامل پذیرش است که شالوده این مفهوم را می سازد. به عنوان مثال، گریبس(1995) چگونگی تبدیل شدن زبان مجله پزشکی مکزیک به انگلیسی را این گونه به تصویر می کشد. در وهله نخست، خلاصه مقالات به انگلیسی منتشر و پس از مدتی مقالات نیز برای انتشار به انگلیسی ترجمه می شد. سرانجام مسئولان نشریه ویرستاری امریکایی را برای ویرایش مقالات استخدام کردند و نشریه پس از آن تنها مقالات نوشته شده به انگلیسی را پذیرش می کند. گرادول (1997) همچنین پیش بینی می کند این تغییر زبان در کشورهای دیگر نیز اتفاق بیفتد. بدیهی است تنها در حوزه های علمی نیست که این تغییر زبانی بوقوع می پیوندد، بلکه در انتشار کتاب بطور کلی این روند مشاهده می شود.در مقالات دانشگاهی که هر ساله منتشر می شوند بیش از 50 درصد از میلیون ها مقالات دانشگاهی به انگلیسی نوشته می شود که این درصد هر ساله رو به افزایش است (سویلس، 1987). بنابر این، امروزه زبان انگلیسی زبان بلامنازع علوم و فناوری است و نشریات علمی در بسیاری از کشورها به انگلیسی انتشار می یابند.

حوزه های بین المللی زبان انگلیسی از نظر گرادول

انگلستان در حوزه انتشار کتاب در جهان با 504/101 عنوان در سال 1996 از دیگر کشورها پیشی گرفت. گرادول همچنین تاکید می کند در بیش از شصت کشور عناوین کتاب به انگلیسی انتشار می یابد.رشته فیزیک جزو عناوین کتابی است که عمدتا در سراسر جهان به انگلیسی منتشر می گردد. در زمینه پژوهش و تحقیق، زبان انگلیسی نقش موثری ایفا می نماید. گرادول با تاکید بر محققین آلمانی که عمدتا نسبت به کاربرد زبان مادری خود اصرار دارند نشان می دهد که انگلیسی را حتی آلمانی ها نیز تا کنون خصوصا در حوزه پژوهش نتوانسته اند نادیده بگیرند. گرادول همچنین 12 حوزه بین المللی انگلیسی را به این شرح بر می شمارد.

  • انگلیسی زبان کاری سازمانها و کنفرانس های بین المللی است.
  • انگلیسی امروزه زبان علم و فناوری گشته است.
  • انگلیسی زبان بانکداری بین المللی، امور اقتصادی و تجاری است.
  • انگلیسی زبان آگهی تجاری برای برند های جهانی است.
  • زبان محصولات شنیداری- بصری- فرهنگی است.
  • زبان گردشگری بین المللی است.
  • زبان آموزش متوسطه است.
  • زبان ایمنی بین المللی در هوا و دریاست.
  • انگلیسی زبان حقوق بین الملل است.
  • زبان واسط در ترجمه حضوری و غیر حضوری است.
  • زبان انتقال فناوری است.
  • زبان ارتباط اینترنتی است.

منابع

  • Brown، H. D. (2002). English Language teaching in the post – method era Toward better diagnosis، treatment، and assessment.In Jack Richards and Willy Renandya (Eds.).Methodology in language teaching: An anthology of current practice. Cambridge: Cambridge University Press
  • Crawford-Lange، L. M. & Lange، D. L. (1984). Doing the unthinkable in the second language classroom: A process for the integration of language and culture. In T. V. Higgs (Ed.)، Teaching for proficiency: The organizing principle (pp. 139-177). Lincolnwood، IL: National Textbook Company.
  • Hinkel، E. (2005). Culture in second language teaching and learning.United States of America: Cambridge University Press
  • Horibe، H (2008). The place of culture in teaching English as an international language (EIL). JALT Journal، Vol. 30، No.2
  • Graddol، D. (1997). The future of English? A guide to forecasting the opularity of English language in the 21st century. The digital edition created by the English Company (UK) Ltd
  • Gribbs، W.W. (1995، August). "'Lost science in the third world.Scientific American pp.76-83
  • Kachru، B. B. (1992) .The Other tongue، English across cultures: Models for non-native Englishes. Urbana: University of Illinois Press.241-55.
  • Modiano، M. (2007).Linguistic imperialism، cultural integrity، and ELTELT Journal،55، ; ProQuest Educational Journal، 339.
  • Mohseni and Karimi (2012). "Linguistic Imperialism and EFL Learning in Iran: a Survey among High School Students in Tehran". Iranian EFL journal, volume 8-3 , 327- 346
  • Penycook، A. (1994). The culture politics of English as an international Language. London: Longman.
  • Phillipson، R. (1992) cited in Daniel Spichtinger (2000). The Spread of English and its Appropriation.DiplomarbeitzurErlangung des Magistergrades der Philosophieeingereichtan der GeisteswissenschaftlichenFakultät der Universität Wien.
  • Richards، J. C. (December 2002). 30 Years of TEFL/TESL: A Personal Reflection.RELC Journal.
  • Shohamy، E. (2006). Language policy: Hidden agendas and approaches. New York: Routledge.
  • Smith، L. E. (Ed.) (1987). Discourse across cultures. New York: Prentice Hall.
  • Swales، J. (1987).Utilizing the literatures in teaching a research paper TESOL Quarterly، 31(1)، 41-68.
  • Trepanier، R. (1991). Towards an alternative media strategy: Gramsci’s theory inpractice. Unpublished master’s thesis، University of Simon Fraser، Vancouver، Canada.
  • Widdoson، H. (1998).EIL: Squaring the circle. A reply.World Englishess 17/3، 379-401.