اسفار بن شیرویه: تفاوت میان نسخهها
جز ربات:مرتبسازی عنوانها+تمیزکاری (۱.۵) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تاریخ گیلان}} |
|||
{{تاریخ تبرستان}} |
|||
'''اسفار بن شیرویه''' فرماندهی نظامی از [[لاهیجان]] در [[گیلان]] بود. در اوایل قرن چهارم هجری، پس از سقوط سیطره خلیفه بر شمال غربی ایران، او سهمی زودگذر از قدرت در [[تبرستان]]، [[دیلم]] و سرزمینهای در طول لبه جنوبی کوههای البرز داشت. بنا بر [[حمزه اصفهانی]]، او از قبیله [[گیل]]ی ورداد آوندان برخاسته بود. او در نزاع بر سر کنترل تبرستان در پی مرگ حاکم علوی آن [[حسن بن علی الاطروش]] ناصر للحق در ۳۰۴ مشهور شد؛ در این نزاعها حسن بن قاسم ([[داعی صغیر]]) نهایتاً پیروز شد. این همان دورهای بود که سامانیان تلاش میکردند قدرتشان را بسوی شرق از خراسان به ایالات حاشیه خزر گسترش داده با شیعه زیدی آنجا بجنگند و از تسنن علیه آن حمایت کنند. افسار در این زمان به عنوان مخالف و رقیبی برای قدرت رهبر دیلمی [[ماکان کاکی]] و در اتحاد با محمد بن مظفر محتاجی سپهسالار سامانی در خراسان بر میخیزد. او توانست تنها برای مدتی تبرستان را از علویان بگیرد ولی در پی آن از سوی امیر [[نصر بن احمد سامانی]] به عنوان فرماندار [[گرگان]] منصوب شد. او به کمک دیگر سرباز جویای نام گیلانی، [[مرداویج |مرداویج بن زیار]] موفق شد حکمرانی داعی [[حسن بن قاسم]] را شکست داده و سرکوب کند. |
'''اسفار بن شیرویه''' فرماندهی نظامی از [[لاهیجان]] در [[گیلان]] بود. در اوایل قرن چهارم هجری، پس از سقوط سیطره خلیفه بر شمال غربی ایران، او سهمی زودگذر از قدرت در [[تبرستان]]، [[دیلم]] و سرزمینهای در طول لبه جنوبی کوههای البرز داشت. بنا بر [[حمزه اصفهانی]]، او از قبیله [[گیل]]ی ورداد آوندان برخاسته بود. او در نزاع بر سر کنترل تبرستان در پی مرگ حاکم علوی آن [[حسن بن علی الاطروش]] ناصر للحق در ۳۰۴ مشهور شد؛ در این نزاعها حسن بن قاسم ([[داعی صغیر]]) نهایتاً پیروز شد. این همان دورهای بود که سامانیان تلاش میکردند قدرتشان را بسوی شرق از خراسان به ایالات حاشیه خزر گسترش داده با شیعه زیدی آنجا بجنگند و از تسنن علیه آن حمایت کنند. افسار در این زمان به عنوان مخالف و رقیبی برای قدرت رهبر دیلمی [[ماکان کاکی]] و در اتحاد با محمد بن مظفر محتاجی سپهسالار سامانی در خراسان بر میخیزد. او توانست تنها برای مدتی تبرستان را از علویان بگیرد ولی در پی آن از سوی امیر [[نصر بن احمد سامانی]] به عنوان فرماندار [[گرگان]] منصوب شد. او به کمک دیگر سرباز جویای نام گیلانی، [[مرداویج |مرداویج بن زیار]] موفق شد حکمرانی داعی [[حسن بن قاسم]] را شکست داده و سرکوب کند. |
||
خط ۱۱: | خط ۱۳: | ||
[[رده:اهالی لاهیجان]] |
[[رده:اهالی لاهیجان]] |
||
[[رده:تاریخ گیلان]] |
[[رده:تاریخ گیلان]] |
||
[[رده:تاریخ طبرستان]] |
نسخهٔ ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۵۷
از مجموعه مقالههای: |
تاریخ گیلان |
---|
درگاه گیلان |
بخشی از مجموعه مقالات تاریخ طبرستان و دیلم |
گرگان • طبرستان • گیلان • تالش |
اسفار بن شیرویه فرماندهی نظامی از لاهیجان در گیلان بود. در اوایل قرن چهارم هجری، پس از سقوط سیطره خلیفه بر شمال غربی ایران، او سهمی زودگذر از قدرت در تبرستان، دیلم و سرزمینهای در طول لبه جنوبی کوههای البرز داشت. بنا بر حمزه اصفهانی، او از قبیله گیلی ورداد آوندان برخاسته بود. او در نزاع بر سر کنترل تبرستان در پی مرگ حاکم علوی آن حسن بن علی الاطروش ناصر للحق در ۳۰۴ مشهور شد؛ در این نزاعها حسن بن قاسم (داعی صغیر) نهایتاً پیروز شد. این همان دورهای بود که سامانیان تلاش میکردند قدرتشان را بسوی شرق از خراسان به ایالات حاشیه خزر گسترش داده با شیعه زیدی آنجا بجنگند و از تسنن علیه آن حمایت کنند. افسار در این زمان به عنوان مخالف و رقیبی برای قدرت رهبر دیلمی ماکان کاکی و در اتحاد با محمد بن مظفر محتاجی سپهسالار سامانی در خراسان بر میخیزد. او توانست تنها برای مدتی تبرستان را از علویان بگیرد ولی در پی آن از سوی امیر نصر بن احمد سامانی به عنوان فرماندار گرگان منصوب شد. او به کمک دیگر سرباز جویای نام گیلانی، مرداویج بن زیار موفق شد حکمرانی داعی حسن بن قاسم را شکست داده و سرکوب کند.
افسار دیگر کنترلش را بر ری، قزوین و دیگر بخشهای جبال، ابتدا در ظاهر به نمایندگی از سامانیان و سپس به عنوان حکمرانی مستقل مستقر کرده بود و نشان سلطنت ری را در مخالفت با امیر نصر و المقتدر، خلیفه عباسی استفاده میکرد.
گفته شده او در قزوین بسیاری از ساکنین را قتل عام کرده، بازارها را سوزانده، مؤذنین را کشته، مساجد را نابود کرده، و برپایی نماز را ممنوع کرده (این آخری نشان میدهد که افسار مسلمان نبوده بلکه ملی گرایی بوده که از سلطه عربها متنفر بوده و امیدوار بوده یک امپراطوری ایرانی را احیا کند)؛ او بعداً بر همه از جمله تجار خارجی در قزوین مالیات اعمال کرد، که مبلغ عظیمی شد. افراط او منجر شد نایب سابقش مرداویج تصمیم به حذف او بگیرد. مرداویج با محمد بن مسافر حاکم مسافری یا سالاری طارم، همپیمان شد و افسار تا خراسان تعقیب شد و مجبور شد گنجی را که در قلعه الموت در دیلم مخفی کرده بود را رها کند. افسار در پی رسیدن به بیهق با امید نجات دادن گنجش در الموت بازگشت ولی در طالقان بین قزوین و زنجان احتمالاً در ۳۱۹ اسیر مرداویج و کشته شد.