سید جلالالدین اشرف: تفاوت میان نسخهها
جز ربات: مرتبسازی ردهها؛ زیباسازی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
مسئولان شهرستان آستانه اشرفیه برای توسعه این حرم مطهر طرحی موسوم به طرح حرم را برنامه ریزی نمودند که طی این طرح با گسترش حرم شهرستان به یکی از بزترین نقاط سیاحتی، زیارتی استان بلکه کشور شود. |
مسئولان شهرستان آستانه اشرفیه برای توسعه این حرم مطهر طرحی موسوم به طرح حرم را برنامه ریزی نمودند که طی این طرح با گسترش حرم شهرستان به یکی از بزترین نقاط سیاحتی، زیارتی استان بلکه کشور شود. |
||
هم اکنون آستانه اشرفیه چهارمین شهر مذهبی ایران از این نظر میباشد. |
هم اکنون آستانه اشرفیه چهارمین شهر مذهبی ایران از این نظر میباشد. |
||
==پیوند به بیرون== |
|||
{{انبار-رده|Jalaleddin ashraf Shrine}} |
|||
{{امامزاده-خرد}} |
{{امامزاده-خرد}} |
نسخهٔ ۱۷ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۰۵
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
این مقاله به هیچ منبع و مرجعی استناد نمیکند. |
بارگاه سید جلال الدین اشرف در استان گیلان قرار دارد. هر ساله هزاران نفر برای زیارت او به این محل میآیند. بارگاه سید جلال الدین اشرف در شهرستان آستانه اشرفیه از شهرهای شرقی استان گیلان واقع شدهاست. فاصله آن تا رشت ۳۵ و تا لاهیجان ۵ کیلومتر است.
زادگاه
او در سال ۱۸۰ ق. در مدینة زاده شد. پدرش موسی بن جعفر و مادر او «نجمه» است و ظاهراً کوچکترین فرزند از میان فرزندان امام هفتم به شمار میروند.
در نام او اختلاف است. برخی او را حسن بن موسی الکاظم و برخی ابراهیم اصغر معروف به مرتضی، نامیدهاند. در هر صورت به برادر اعیانی علی بن موسی معرفی کردهاند.
اما ایةالله شیخ محمد مهدوی لاهیجانی مؤلف کتاب «سادات متقدمه گیلان» مینویسد:
نام سید جلال الدین اشرف، ابراهیم المرتضی اصغر ملّقب به جلال الدین است. او برادر اعیانی حضرت ولی الله الامام الثامن علی بن موسی الرضا علیه السلام میباشد برادر اعیانی یعنی برادر پدری و مادری ثامن الائمه:می باشند.
لقب جلال الدین
بر مطالعه کنندگان تراجم و انساب و سیر و اخبار معلوم است که عدهای از سادات، به این گونه القاب ملقب بودهاند چه آنکه یکی از اولاد موسی بن جعفر سید حسین ملقب به «علاءالدین» است که قبرش در شیراز است. پس ممکن است است لقب برادرش جلال الدین باشد که در بلده آستانه لاهیجان مدفون است.» و اما لقب اشرف را از عموی جدّ پدرش «عمر الاشرف ابن امام زین العابدین اتخاذ نمودهاست. اما در حقیقت اشرف نشانه برتری و شایستگی او نسبت به سایر برادران و ملاک تمیز او از سایر جلال الدینها در میان علویان محسوب میشود.»[۳]
سید جلال الدین اشرف در سه سالگی پدرش را (سنة ۱۸۳ ق.) از دست داد. او به مدد و همّت برادرش حضرت علی بن موسی در زادگاهش پرورش یافت.[۴] سید جلال الدین در بغداد
در سال ۲۰۱ ق. در حالی که ۲۱ سال داشت برای دیدن برادرش علی بن موسی همانند بسیاری از سادات و علویان از مدینه به بغداد آمد و تا سال ۲۰۴ در این شهر اقامت داشت. علت توقف او در بغداد معلوم نیست ولی برخی از مورخان معتقدند که وی در بغداد به امر برادرش علی بن موسی مشغول به تبلیغ بود، تا این که در سال ۲۰۳ ق. خبر قتل علی بن موسی به او رسید و در این زمان سادات و بزرگان و شیعیان برای عرض تسلیت خدمت او رسیدند و برای اولین بار در آن مجلس مسأله نهضت و مقابله با حاکم زمان مأمون عباسی مطرح شد و لذا سید اشرف در سال ۲۰۴ ق. وقتی که مأمون از مرو عازم بغداد شد، آن شهر را ترک کرد و به ایران مهاجرت نمود و همانند اغلب سادات و علویان به نقاط امن ایران پناهنده شد و به صورت مخفیانه مشغول ترویج و تبلیغ شریعت محمدی و علوی گردید و مقدمات کار نهضت و قیام را فراهم میساخت. مهاجران آل ابیطالبعلیه السلام
خلفای عباسی که با استفاده از شهرت و محبوبیت آل ابی طالب و با طرح شعارهای فریبنده به قدرت رسیده بودند. از همان ابتدا علویان بالاخص امامان معصوم شیعه را سدّی برای پیشبرد اهداف و مقاصد خود میدانستند. بنابراین با تمام وجود سعی میکردند که آنها را از میان بردارند. البته هر وقت که لازم بود و موقعیت ایجاب میکرد، ظاهراً علویان پسر عموی عزیزشان بودند و هرگاه فرصتی دست میداد آنها را زندانی و شهید میکردند. مأمون همانند سایر خلفای عباسی وقتی خطر شورش علویان را در اوایل خلافت خود احساس کرد. جهت فرو نشاندن شورشهای آنان، امام رضا علیه السلام را طبق نقشهای به مرو دعوت کرد و مقام ولایتعهدی را به ایشان تفویض نمود و برای آن حضرت از مردم بیعت گرفت و تا حدی با این سیاست به تحکیم و تثبیت حکومت خویش پرداخت. اما افشاگریها و مخالفت امام نسبت به اقدامات مأمون موجب شد که این خلیفه ستمگر عباسی چهره واقعی خویش را نشان داده و امام رضا علیه السلام را به شهادت برساند. از سوی دیگر وقتی خبر ولایتعهدی حضرت رضا علیه السلامبه مدینه رسید. علویان به شوق ملازمت آن حضرت و به جهت همکاری و تبلیغ و تحکیم دین مبین اسلام متوجه ایران شدند. اما شهادت حضرت رضا علیه السلامهمه آنان را غافلگیر کرد و به دنبال سختگیری کارگزاران خلیفه عباسی در مناطق مختلف کشور، متواری و عدهای در نبردی نابرابر به شهادت رسیدند و گروهی از سادات همانند سید جلال الدین اشرف به کوهستانهای گیلان پناهنده شدند و حتی حیلههای مرموزانه مأمون همانند عزاداری، لباس سیاه پوشیدن، و ازدواج دخترش با حضرت جوادعلیه السلام که به منظور کاهش عکس العملهای علویان بود، مؤثر واقع نشد و شورش سادات در اقصی نقاط کشور بر علیه مأمون تداوم یافت.[۵] علت انتخاب گیلان
گیلان که بخش جلگهای و نواحی ساحلی دریا را شامل میشد. بخش کوچکی از سرزمین پرآوازه دیلمان[۶] بود.
پس از روی کار آمدن خلفای اموی و عباسی دیلمیان همواره در حال مبارزه با خلفا و مورد ظلم و تعدّی آنها بودند. دیلمیان از راه پناه دادن به آل علیعلیه السلام میخواستند به هر کیفیت شده خلفا را براندازند و مظلوم را یاری دهند.
از نوشتة ابوالفرج اصفهانی، چنین بر میاید علویان که جان آنان از ناحیه خلفا در معرض خطر بود با راهنمایی و توصیة برامکه به دیلمان پناه میبردند. وی مینویسد: «یحیی بن عبدالله بن الحسن پس از واقعة فخّ (محلی در نزدیکی مکه که در آنجا میان حسین بن علی بن الحسن با هادی عباسی در سال ۱۶۹ ق. واقعة مرعوف رخ داد.) مدتی نهانی میزیست و گمنام در شهرها میگشت. فضل بن یحیی برمکی از مکان او مطلع شد، به وی پیغام داد که از آن مکان خارج گردد و آهنگ دیلمان بنماید و فرمانی نوشت که کسی در راهها متعرّض وی نگردد. یحیی به طور ناشناس به دیلم رفت و او نخستین علوی مشهور از نوادهگان امام حسن مجتبیعلیه السلام بود که به دیلم یا گیلان پناه برد. اما رواج اسلام در گیلان در زمان وی اتفاق نیافتاد.»[۷]
آل علیعلیه السلام که از اوایل خلافت بنیعباس از ناحیة آنان و عمالشان سخت در رنج و شکنجه بودند مهم ترین پناهگاهشان در ایران، ناحیة طبرستان و دیلمان بود. به خصوص ناحیة دیلم که هم صعب العبور بود و هم کوههای بلند و جنگلهای انبوه و موقعیت اقلیمی ویژه منطقه باعث شده بود که جنگ و لشکر کشی و تصرّف آن از سوی دشمنان غیر ممکن باشد و مردم دیلم نیز از ایشان نگهداری و طرفداری میکردند. پناه بردن سادات علوی در زمان متوکل عباسی، یعنی در قرن سوم هجری شدت پیدا کرد و عدّه قابل توجهی از آنها خود را به نقاط امن دیلمان رسانیدند و مردم دیلم خصوصاً سرداران دیلمی که عباسیان را دشمن میداشتند، علویان را تحت حمایت گرفتند و وسایل زندگی و معیشت آنان را نیز فراهم ساختند. پناهندگان که به اصول عقاید علوی آشنایی داشتند در تماس و معاشرت با مردم دیلم، آنها را تحت تأثیر قرار داده و با تعالیم اسلام ناب محمدی آشنا ساختند.[۸]
سید جلال الدین اشرف دومین چهرة علوی مشهور است که بعد از یحیی بن عبدالله وارد سرزمین گیلان گردید. البته در مسیر راه به گیلان با موانع و جنگهایی رو به رو بود که شرح آن خواهد آمد. سال ورود سید اشرف به گیلان را ۲۰۶ و یا ۲۱۰ ق. دانستهاند.
وی در حدود ۲۰ سال در آن سامان حکومت داشتهاست گرچه برخی ورود سید اشرف را در زمان حیات امام رضا علیه السلام دانستهاند و میگویند: وی در زمان حیات امام رضا علیه السلام به عنوان وکیل و نماینده تام الاختیار حضرت و یا برای تبلیغ به ناحیة دیلم مهاجرت نمودهاست که این قول را اکثر مورخان ضعیف میشمارند و اعتقاد دارند که وی بعد از شهادت امام رضا علیه السلام به این ناحیه پناهنده شدهاست. نهضت سید اشرف
سید جلال الدین اشرف هنگام ورود به دیلمان ظاهراً اولین مقابله و نبرد را در حوالی زنجان و قزوین که در آن عصر دارالمرز بین اعراب مسلمان و دیلمیان بود با خوارج و لشکریان خلفای عباسی داشتهاست. گویا برخی از مأموران حکومتی، آن حضرت را شناسایی نموده و در صدد دستگیری وی بر میایند که حضرت با تعدادی از یاران و همراهانش با آنان درگیر شده و این جنگ به مدت ۴ ماه به طول میانجامد. سرکردگی سپاه عباسی را در ناحیه زنجان و قزوین و طارم مردی به نام «بابا ملحد» به عهده داشت. حضرت به کمک قبایل دیلمی و مردان ترک زبان استا جلو موفق گردید زنجان را در ذی الحرام سال ۲۰۶ ق. فتح نماید. در این نبرد قیس فرزند باباملحد به دست سید جلال الدین کشته شد.
مؤلف جنگ نامه سید جلال الدین اشرف مینویسد:
«وقتی دو لشکر در مقابل هم صف آرایی کردند، در این هنگام قیس پسر بابا ملحد به پیشنهاد پدر به میدان آمد که از هیبت و شکوهش ترسی عظیم در دل مسلمانان راه یافت. حسن بیک فرمانده حضرت به اذن ایشان به میدان رفت ولی حضرت از او چنین خواست: ای حسن بیک! تو برو در جای خود باش که کشنده او منم.» اما چون حضرت وارد میدان شد، قیس از دیدن جمال نورانی و سیمای روحانیاش وحشت کرد. چنان که آهسته جلو آمد و حضرت را به ترک جنگ و توبه! دعوت کرد. حضرت نیز او را به بیعت با امام محمدتقیعلیه السلام دعوت کرد که او نپذیرفت. حضرت نیز تیری در کمان نهاد و سر او را نشانه رفت و با همان تیر او را به خاک افکند.» لشکریان با دیدن این صحنه پراکنده، عدهای کشته و تعدادی از آنان به طرف رودخانه «قزل اوزن»[۹] در نزدیکی طارم و رودبار متواری شدند.»[۱۰]
کمک و حمایت دیلمیان در همراهی سید اشرف و تار و مار کردن لشکر کفر و خوارج در پیروزی نهضت حضرت در فتح زنجان و قزوین، طارم، کوهدم (رودبار) نقش اساسی و کلیدی داشتهاست. خصوصاً آنکه در فتح زنجان گروهی از دیلمیان به سرکردگی مردی رشید به نام «هاشم» شکست لشکر بابا ملحد به حمایت از سید اشرف آمدند و موفق شدند شهر زنجان را از لوث وجود ناپاکان پاکسازی نمایند.
جنگهای سید اشرف عبارتند از:
۱. زنجان در سال ۲۰۶ ق.
۲. فتح طارم و حوالی آن؛ در این مناطق عدّای از مسیحیان به دست آن بزرگوار مسلمان گردیدند که تعداد آنان را تا ۱۲۰۰ نفر نوشتهاند. پیوستن آنان به لشکر سید، در پاکسازی بقایای خوارج که در آن مناطق جا خوش کرده بودند تأثیر شگفتی داشتهاست.
۳. فتح رودبار (کوهدم) (سال ۲۰۶ ق.)
۴. فتح رشت در سال ۲۰علیه السلام ق. وی در یکی از روزهای سال ۲۰علیه السلام ق. باشکوه و عظمت وارد شهر رشت شد. مردم کوچه و بازار به استقبال او شتافتند و مقدم او را گرامی داشتند. حضرت در جمع مردم رشت خطاب به بزرگان لشکر خود چنین فرمود:
«دوستان دانسته باشید که من خروج کردهام به قول جدّ خود امیرالمؤمنین علی بن ابیطالبعلیه السلام عمل کردهام. در اثنای سخنان وی، یکی از بزرگان رشت که مردی ثروتمند به نام پاسکا[۱۱] بود؛ آن حضرت را متهم به دروغگویی نمود. حضرت هم فرمود: بعضی از مزدوران شک دارند و من دعا میکنم؛ اگر خروج من حق است آتش بدین پیر گمراه (پاسکا) بیفتد و او را بسوزاند و آنگاه حضرت دو رکعت نماز گزارد و سر به سجده گذاشت و شروع به مناجات کرد. پاسکا در حالی که دستهایش بسته بود با حیرت نگاه میکرد و از ترس عرق میریخت. ناگهان بادی وزید و ابری سیاه پدیدار شد و آتش از آن جهید و بر پاسکا افتاد و سوزانید. وقتی مردم این معجزه را از حضرت مشاهده کردند به آن حضرت تعظیم کرده و دعوت آن بزرگوار را که همانا بیعت با امام جوادعلیه السلام بود پذیرفتند. سید به مدت ۹ ماه در رشت حکومت کرد و تمام دارایی پاسکا را بین مردم تقسیم کرد.[۱۲]
۵. فتح لاهیجان و سیاهکل (برفجان) در سال ۲۰۸ ق.
۶. فتح شهرها و آبادیهای غرب گیلان در سال ۲۱۰ ق.
مناطق غربی گیلان که تحت تأثیر و نفوذ حکومت نعمان بن نوفل از نوادگان شمر بن ذی الجوشن بود در یک نبرد تمام عیار در دو مرحله توسط سید اشرف فتح گردید نعمان متواری شد و بنا به گفتة مورخان به شهر (شهران) مازندران گریخت و در آنجا اقامت گزید.
شیوة حکومتی سید این بود که هر شهری را که فتح مینمود یکی از سرداران امین و با لیاقت خود را برای رسیدگی به امور مردم آن شهر منصوب میکردند و خود به امور مهمتر میپرداختند.
۷. فتح شهران (شهری در حوالی بابل مازندران) در سال ۲۱۱ ق.
سید بعد از فتح نواحی مرکزی و غربی گیلان به مقر حکومتی خود یعنی لاهیجان بازگشت و در این هنگام به او گزارش دادند که نعمان بن نوفل بعد از فرار به مازندران به کمک برخی از امرای آن سامان همانند منصور بن عبدود به تجدید قوا پراخته و برای سرکوبی نهضت سید، به سوی گیلان در حرکت هستند. آنان وقتی به کجور (شهری حوالی نور و نوشهر) رسیدند، سپاه سید جلال الدین اشرف ر در مقابل خود دیده و بعد از رد و بدل کردن پیامهایی مبنی بر تسلیم یکدیگر، سرانجام جنگ سختی درگرفت. در این جنگ ۱۸۵ نفر از لشکریان حضرت جلال الدین شهید و هزاران نفر از لشکر دشمن به هلاکت رسیده یا به اسارت در آمدند و سرانجام حضرت موفق به فتح این شهر (شهران) گردید. نعمان فرار کرده و در حدود سال ۲۱۲ ق. در مازندران به دست ما زیار دستگیر و به بغداد فرستاده شد و در آنجا به دستور مأمون به قتل رسید.[۱۳] اوّلین کاروان زیارتی از شمال
سید اشرف پس از فتح شهران در سال ۲۱۱ ق. تصمیم گرفت به زیارت مرقد مطهر برادرش امام رضا علیه السلام برود و لذا طی سخنانی برای سپاهیان خود فرمود:
«ای دوستان خاندان علی! هرچه وظیفه شما بود انجام دادید. اکنون به شما رخصت میدهم که بر سر اهل و عیال خود بر گردید که من برای زیارت برادرم ثامن الائمهعلیه السلام به خراسان خواهم رفت...» ولی سرداران سپاه گفتند: «ای فرزند رسول الله! از آن زمانی که خانههای خود را به خونخواهی امام حسینعلیه السلام و امام رضا علیه السلام ترک کردیم، دست از جان شستهایم و اکنون دست از دامن تو باز نخواهیم داشت. سپس آن حضرت مصایبی را که بر پدر و جد بزرگوارش گذشته بود یادآوری کرد و مؤمنان زار زار گریستند.» حضرت با عدهای از سرداران رشید اسلام به صورت کاروانی از مازندران به سوی مرقد امام رضا علیه السلام حرکت کرد و میتوان گفت که بعد از هشت سال از شهادت حضرت اوّلین کاروان زیارتی منطقه شمال ایران، گیلان و مازندران به مشهد مقدس رفتهاست. حضرت با سرداران خود به هر جا که میرسیدند مردم به استقبال آنها میشتافتند و احترام لازم را به جا میآوردند. زیارت مرقد مطهّر
چون به نواحی طوس رسیدند در کنار چراگاهی شترانی را در حال چرا دیدند و گنبدی را مشاهده کردند. حضرت پیاده شد و آهسته جلو رفت و دست مبارک خود را زیر گنبد بر زمین نهاد و شروع به درد دل کرد و به شدت گریست. همه با دیدن این منظره غمانگیز فهمیدند که آنجا مرقد مطهر امام رضا علیه السلام است. کاروان هم به گریه افتادند. حضرت مدتی در آنجا اقامت گزید و بساط عزاداری و اطعام به راه انداخت و در آن مدت کرامات بسیاری از ایشان مشاهده شد. که همه را متحیر کرد. سید جلال الدین اشرف بعد از زیارت مرقد مطهر برادرش به سوی گیلان حرکت کرد.[۱۴] تشکیل حکومت شیعی
سید جلال الدین با جماعتی از سادات حسنی و حسینی وقتی به گیلان رسید در لاهیجان و بر مسند رهبری تکیه زد و اموری را به برادرش امیرشمس الدین واگذار کرده و خود غالباً با سرداران و یارانش به سر میبرد. نواحی فتح شده توسط حضرت میان سردارانش تقسیم شد و هریک را برای حکمرانی منطقهای فرستاد. این سرداران که به عنوان والی و نماینده حضرت به قسمتهای مختلف گیلان فرستاده شدند، عبارتند از:
سید هاشم در دیلمان، حسن بیک در طارم و نواحی زنجان، امیر سلطان در رشت، سید محمد در سیاهکل (برفجان)، سید حمزه در کوهدم (رودبار) عبدالرحمن اژدر در هوسم (رودسر) امیرسید شمس الدین به عنوان جانشین حضرت در لاهیجان (که هم اکنون قبر این بزرگوار زیارتگاه مشهوری است.)
سید جلال الدین در لاهیجان نماز جمعه را اقامه کرد و ترویج شریعت نموده و در خطابهها از احادیث پدر و اجدادش، روایاتی نقل میکرد و حکومت مستقلی تشکیل داد و به عنوان رهبری روحانی و معنوی از نزدیک ناظر امور حکومتی بود. در حقیقت نخستین حکومت شیعی در سال ۲۱۱ ق. در گیلان تشکیل شد و تا سال ۲۲۳ و یا به قول دیگر ۲۳۰ ق. تداوم یافت. هرچند حضرت جنگهایی در این مناطق با برخی از مخالفان محلی داشتهاست. تا این که حضرت توسط سرداران خود با خبر شد که مخالفان و دشمنان وی به سرکردگی مردی به نام چهل گوش عموی نعمان بن نوفل در مرزهای بین دیلمیان و اعراب در حوالی قزوین دست به شورش بر علیه او زدهاند و قصد نفوذ به قلمرو حکومت سید را دارند. حضرت ابتدا او را دعوت به اسلام علوی کرد ولی در جواب طی نامهای به حضرت نوشت:
«بین من و فرزندان موسی بن جعفر جز شمشیر چارهای نیست.»[۱۵]
وقتی نامه به حضرت رسید با لشکری انبوه به آن مناطق رهسپار شد و در حوالی رودبار به نام «دارستان»[۱۶] طی نبردی خونین و جنگی سهمگین، متأسّفانه لشکر حضرت شکست خورد و حضرت بدنش نیز مجروح گردید. وی در منزل شیخ مفید الدین که پیرمردی نود و چند ساله بود فرود آمد. حضرت وضو گرفت. اما خون به شدت از بدن مبارکش جاری بود. شیخ مفید الدین نقل میکند که حضرت صد و چهارده زخم بر پیکر مبارکش دیده میشد. اما به آن زخمی که «چهل گوش» بر پهلوی حضرت زده بود شهید شد.[۱علیه السلام ] شهادت و مدفن
بنا به نقل مشهور حضرت سید جلال الدین اشرف در ۱۴ رمضان سال ۲۲۳ یا ۲۳۰ ق. به شهادت رسید. شیخ مفیدالدین که مردی پارسا بود طبق وصیت پیکر مبارک حضرت را غسل داده و آن را در تابوت گذارده و به کمک اهالی تا کنار رودخانه خروشان سفید رود تشیع و آنگاه تابوت را در آب سفید رود رها کرد.
پیکر پاک آن رهبر مجاهد بعد از گذشت حدود ۱۰۰ کیلومتر در حوالی لاهیجان و در قریة «اکیم» به ساحل رسید و توسط عدهای از مردم از آب گرفته و در همان کنار ساحل بدون هیچ گونه تشریفاتی به خاک سپرده شد. بعدها رودخانه تغییر مسیر داده و هم اکنون فاصله حرم آن حضرت تا رودخانه سفید رود حدود ۴ کیلومتر است.
در سال ۳۱۱ ق. گنبدی توسط گوهرشاد خانم بنت کیا رستم از خاندان شیعی آل بویه بر روی قبر آن حضرت بنا نهاده شد.[۱۸] محل دفن آن حضرت در آبادی بینام و نشان بعدها به نامهای کوچان، جلالیه، اشرفیه و هم اکنون آستانه اشرفیه معروف است. و مردم به زبان محلی آن را (پَلا آستانه)، یعنی امامزاده بزرگ میخوانند. ختام مسک
ایت الله مهدوی محقق نامدارگیلان نکاتی را به اختصار درباره آن حضرت مینویسد:
«اینکه سید جلال الدین اشرف، همان ابراهیم المرتضی اصغر فرزند امام همام حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام است، ظاهراً تردیدی در آن نیست. والعلم عندالله، اما وی لقب جلال الدین را در زنجان به جهت تقیه انتخاب کرد تا شناخته نشود. او با ۱۵۰ نفر از سادات حسنی و حسینی عازم جیلان شد که برادرش میرشمس الدین ابن موسی الکاظم علیه السلام و خواهرش فاطمه اخری او را در این سفر همراهی میکردند. او مردی دانا، شجاع، کریم، فاضل، عالم، نبیل، راوی حدیث از پدر و برادرش، و در نهایت درجه تقوی و گشاده دستی بود. تعدادی از همراهان آن بزرگوار از فرزندان امام باقرعلیه السلام هستند که امروز مراقد آنان در گوشه و کنار صفحات گیلان به چشم میخورد. خروج و قیام سید جلال الدین بین دو قیام یحیی بن عبدالله که در سال ۱علیه السلام ۶ ق. رخ داد و قیام حسن بن زید معروف به داعی کبیر در سنة ۲۵۰ ق. در مازندران واقع شدهاست. سید جلال الدین وجود ناپاک خارجیان را از صفحه روزگار برانداخت و چون به شهر لاهیجان رسید مردم آن شهر از آن بزرگوار استقبال کردند و سید جلال الدین مدت نوزده سال به فرمانروایی مشغول بود تا آنکه در سال بیستم جهان را بدرود نمود. او توسط امیر چهلگوش نبیره شمر بن ذیالجوشن به شهادت رسید و برای آنکه بدنش توسط مخالفان سوزانده یا هتک نشود وصیت کرد که چون وفات یافتم بعد از تغسیل و تکفین جنازه مرا در تابوتی نهید و آن تابوت را در آب سفید رود اندازید و شما از عقب آن تابوت باشید. هرجا که آب تابوت مرا بیرون اندازد مرغ سفیدی بیاید یکی بر بالای جنازه نشیند و یکی دیگر به پایین، جنازه مرا در همان مکان دفن کنید. پس به همان دستور رفتار گردید تا آنکه تابوت در قریه «اکیم» از آب بیرون آمد. لذا همانجا مدفون گردید و مشهدی عالی بر او بساختند و بروز کرامات همه ساله از آن موضع مطهر ظاهر میشد و میشود. کثیری از سرداران آن حضرت در صفحات گیلان دارای مزاری معروف هستند.[۱۹] پینوشتها:
۱. بعضی از امامزادگان به عنوان وکیل امام معصوم یا رهبر و پیشوای دستهای از شیعیان به عنوان سلطان خطاب شدهاند همانند سلطان علی بن امام محمد باقر و حضرت سید جلال الدین اشرف مؤلف بحرالانساب در کنار سلطان علی بن موسی الرضا، نام سلطان سید جلال الدین اشرف را آوردهاست. ر. ک: اختران تابناک، ذبیح الله محلاتی، ج ۱، ص ۴، تصحیح محمد جواد نجفی، چاپ اسلامیه، ۱۳۴۹، جنگ نامه سید جلال الدین اشرف، تألیف عبدالمهدی لنگرودی، به سال ۱۰علیه السلام ۱ ق. و تصحیح محمد روشن، تهران، سازمان انتشارات علمی، ۱۳۶۶.
۲. نور علم، نشریه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دوره ۴، ش ۱، س ۷.
۳. سادات متقدمه گیلان، محمد مهدوی لاهیجانی، ص ۲۳۹.
۴. همان، ص ۲۰۱ به نقل از بحرالانساب، ج ۲، ص ۱۶۱ طبع بمبئی.
۵. در این باره به منابع مختلف همانند: زندگانی سیاسی امام هشتم(ع)، تألیف جعفر مرتضی حسینی، منتهی الامال، محدث قمی؛ بحارالانوار، علامه مجلسی و نظایر آن مراجعه شود.
۶. درباره سرزمین دیلمان و موقعیت جغرافیایی آن به کتاب عضد الدوله دیلمی و آل بویه تألیف علی اصغر فقیهی مراجعه شود.
۷. آل بویه، ص ۵۹؛ مقاتل الطالبیین، ص ۴۶۵؛ عضد الدوله، ص ۹، کتاب گیلان، جمعی از پژوهشگران ایران، ج ۱، ص علیه السلام ۷.
۸. کتاب گیلان، ص علیه السلام علیه السلام، پیشینة تاریخی فرهنگی اهیجان، محمدعلی قربانی، ص ۸۰، فتوح البلدان، بلاذری، ص ۳۹۸؛ تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، ص ۱علیه السلام ۸.
۹. رودخانه قزول اوزن شاخهای از سفید رود است که از کوههای چهل چشمه کردستان سرچشمه میگیرد و با پیوستن به شاهرود، سفید رود را تشکیل میدهند.
۱۰. جنگنامه سید جلال الدین اشرف، ص ۴۵.
۱۱. پاسکا شیخی بود که عده زیادی مرید داشت و با دربار حاکم محلی رابطه داشت و با دعای حضرت و به کرامت خاندان رسالت به آتش قهر الهی دچار شد و به هلاکت رسید. ر. ک: نهضت انقلاب، ص۲۲۹.
۱۲. نهضت انقلاب، ص ۶۱.
۱۳. درباره جنگها، سرداران، تعداد شهدا، نام فرماندهان دشمنان و اسامی شهرها بنگرید: جنگ نامه چاپی محمد روشن، جنگ نامه خطی بهاءالدین املشی، سادات متقدمه گیلان، ولایات دارالمرز ایران، گیلان ه. ل. رابینو، تاریخ گیلان و دیلمستان، سید ظهیرالدین مرعشی، تاریخ نهضت سید جلال الدین اشرف، قاسم غلامی، از آستارا تا استرآباد منوچهر ستوده، کتاب گیلان ۳ جلدی جمعی از پژوهشگران ایران و....
۱۴. نهضت انقلاب، ص ۶۱.
۱۵. همان، ص ۱۱۰ تا ۱۰علیه السلام، آستارا تا استرآباد، ج ۴، ص علیه السلام ۸.
۱۶. دارستان نام روستایی در ۹ کیلومتری غرب شهر رودبار است که آرامگاه شیخ مفید الدین در این قریه میباشد. مطابق روایات، نعش حضرت را به این محله منتقل و در جایی که امروز مسجد است غسل داده و در تابوت نهاده و تا کنار سفید رود تشییع کرده و به آب سپردند. ر. ک: نهضت، ص ۱۳۰؛ نامها و نامدارهای گیلان، جهانگیر سرتیپ پور، ص.
۱۷. سادات متقدمه گیلان، ص ۲۰۳.
۱۸. همان، ص ۲۳۹.
۱۹. همان، ص ۲۱۵، با کمی تلخیص.
پدیدآورنده: محمد تقی ادهم نژاد
سید جلال الدین اشرف از فرزندان امام موسی کاظم و تنها برادر تنی امام رضا (ع) است. امازاده سید جلال الدین اشرف در شهرستان آستانه اشرفیه واقع در ۳۵ کیلومتری شهر رشت مدفون است. بارگاه سید جلال از قدیم الایام پذیرای گردشگران بومی وغیر بومی که به قصد زیارت به شهرستان آستانه اشرفیه سفر میکردند بودهاست. این بارگاه از نظر موقعیت جغرافیائی در مرکز شهر آستانه اشرفیه واقع شده و مهمترین عامل پیشرفت شهرستان شدهاست. مسئولان شهرستان آستانه اشرفیه برای توسعه این حرم مطهر طرحی موسوم به طرح حرم را برنامه ریزی نمودند که طی این طرح با گسترش حرم شهرستان به یکی از بزترین نقاط سیاحتی، زیارتی استان بلکه کشور شود. هم اکنون آستانه اشرفیه چهارمین شهر مذهبی ایران از این نظر میباشد.
پیوند به بیرون
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ سید جلالالدین اشرف موجود است. |