حزب نیروی سوم: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''حزب نیروی سوم''' به رهبری خلیل ملكی و توسط گروهی از روشنفكران حزب توده در سال |
'''حزب نیروی سوم''' به رهبری خلیل ملكی و توسط گروهی از روشنفكران حزب توده در سال ۱۳۲۶، تشکیل شد. خلیل ملکی و یارانش به دلیل وابستگی علنی حزب توده به شوروی و انحراف سازمان از اصول حزبی، از آن حزب انشعاب کردند. |
||
ملكی و یارانش، در جریان ملی كردن صنعت نفت، به [[جبهه ملی]] پیوستند و به دلیل سابقه فعالیتهای حزبی و داشتن اطلاعات سیاسی و اجتماعی و سازمان دهی، موجب گسترش «سازمان نگهبان آزادی» در میان اقشار دیگری از روشنفكران، دانشجویان و كارگرن شدند. ملكی در سال ۱۳۳۰ در دوران نخست وزیری دكتر [[محمد مصدق]] همراه با دكتر [[مظفر بقائی]] «[[حزب زحمتكشان ملت ایران]]» را تأسیس كرد. حزب زحمتكشان با گرایش سوسیالیستی، از دولت مصدق جانبداری میكرد. |
ملكی و یارانش، در جریان ملی كردن صنعت نفت، به [[جبهه ملی]] پیوستند و به دلیل سابقه فعالیتهای حزبی و داشتن اطلاعات سیاسی و اجتماعی و سازمان دهی، موجب گسترش «سازمان نگهبان آزادی» در میان اقشار دیگری از روشنفكران، دانشجویان و كارگرن شدند. ملكی در سال ۱۳۳۰ در دوران نخست وزیری دكتر [[محمد مصدق]] همراه با دكتر [[مظفر بقائی]] «[[حزب زحمتكشان ملت ایران]]» را تأسیس كرد. حزب زحمتكشان با گرایش سوسیالیستی، از دولت مصدق جانبداری میكرد. |
نسخهٔ ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۰۸
حزب نیروی سوم به رهبری خلیل ملكی و توسط گروهی از روشنفكران حزب توده در سال ۱۳۲۶، تشکیل شد. خلیل ملکی و یارانش به دلیل وابستگی علنی حزب توده به شوروی و انحراف سازمان از اصول حزبی، از آن حزب انشعاب کردند.
ملكی و یارانش، در جریان ملی كردن صنعت نفت، به جبهه ملی پیوستند و به دلیل سابقه فعالیتهای حزبی و داشتن اطلاعات سیاسی و اجتماعی و سازمان دهی، موجب گسترش «سازمان نگهبان آزادی» در میان اقشار دیگری از روشنفكران، دانشجویان و كارگرن شدند. ملكی در سال ۱۳۳۰ در دوران نخست وزیری دكتر محمد مصدق همراه با دكتر مظفر بقائی «حزب زحمتكشان ملت ایران» را تأسیس كرد. حزب زحمتكشان با گرایش سوسیالیستی، از دولت مصدق جانبداری میكرد.
تعریف نیروی سوم
نیروی سوم یك نظریه سیاسی در اروپا بود، که خلیل ملکی آنرا برای ایران تئوریزه کرد. این نظریه در بُعد داخلی به وجود نیروی سوم در برابر دو نیروی هیأت حاكمه و حزب توده اشاره داشت و در بُعد خارجی و جهانی در برابر دو ابرقدرت جهان سرمایه داری و شوروی.
این دیدگاه از دوره قاجاری که ایران همواره مورد استعمار و تجاوز و خیانت دو ابرقدرت روسیه و انگلیس بود، در میان سیاستمداران ایرانی محبوبیت داشت. در آن دوران فرانسه و آلمان این نقش را به عهده داشتند. پس از مشروطیت، آمریکا نیز گهگاه به عنوان نیروی سوم مورد اتکای برخی از سیاستمداران دلزده از روسیه و انگلیس بود. در دوره رضاشاه، به وضوح ایران به سمت آلمان گرایش داشت و تقریبا همه ساخت و سازها با کمک و مشاوره آلمان انجام میشد. اشغال ایران و شکست آلمان در جنگ جهانی دوم از یک سو و جایگزینی امپراتوری استعماری روسیه تزاری با شوروی کمونیستی، باعث از میان رفتن این موازنه شد. به گونه ای که بیشتر آرمانخواهان ایرانی از جمله خلیل ملکی جوان، به شوروی نه به چشم همان روسیه پیشین، که با عنوان «منجی ملتها از یوغ استبداد و استعمار» نگاه میکردند. حال آنکه بودند دیگرانی چون احمد قوام و برخی از چهره های جبهه ملی، آمریکا را نیرویی مستقل از استعمار روسیه و انگلیس میدانستند.
در این میان خلیل ملکی و یارانش به مرور نه تنها از حزب توده - حزب کمونیست مورد حمایت شوروی در ایران - بریدند، بلکه از دولت شوروی هم ناامید شده و به جای آنکه نیروی سوم را در «یک ابرقدرت جهانی» ببینند، آنرا در «قشر زحمتکشان ایرانی» یافتند.
حزب نیروی سوم در تعریف این نیرو میگوید: «این نیرو از قدرتهای بزرگ الهام نمیگیرد، آنهایی كه از هیات حاكمه متحد به كلّی مأیوسند و از رهبران حزب توده به عنوان عُمال اجنبی انتظاری ندارند، نیروی سوماند زحمتكشانی كه آرزوی این را دارند كه مالك دسترنج خود گردند و این انتظار را به غلط یا صحیح از دكتر صدق دارند نیروی سوماند. روشنفكرانی كه خود را در خدمت طبقۀ سوم قرار دادهاند و راه حل مشكلات خارجی و داخلی را مطابق فرضیههای سوسیالیستی، تنها راه چاره میدانند و یا نیروی ملت ایران، رشد و تكامل سوسیالیسم را ضروری میدانند، نیروی سوماند.[۱]
برنامههای حزب 1-ارائه كمونیسم مستقل و سوسیالیسم ایرانی؛ 2-واقع بینی در برخورد با ماركسیم؛ 3-تأكید بر هویت ملی و منافع كشور در برابر كمونیسم بین الملل؛ 4-بی طرفی مثبت در سیاستهای جهانی و مواجهه با اردوگاههای قدرت؛ 5-آینده نگری و تحلیلهای نو؛ 6-استقلال همه جانبه؛ 7-واقع بینی در برخورد با مذهب؛ 8-طرح و تحلیل نقاط ضعف روشنفكران و پیوند دادن آنها با جامعه و مردم؛ 9-تحلیل صحیح، كار بردی و واقعگرا؛ 10-تحلیل تاریخی از مبارزه
انشعاب در زحمتکشان
همكاری ملکی و بقایی تا اوایل مرداد 1331 ادامه داشت. ولی پس از فاش شدن ملاقات پنهانی دكتر عیسی سپهبدی، یكی از دوستان دكتر بقائی با قوام السلطنه، در دورۀ زمامداری پنج روزهاش، پس از استعفای مصدق در 26 تیرماه 1331، اختلاف نظر شدیدی بروز كرد و منجربه تجزیه شدن حزب زحمتكشان و تشکیل حزب زحمتكشان ملت ایران - نیروی سوم به رهبری خلیل ملكی و یارانش در مهرماه سال 1331 گردید. [۲]
شاخه بقائی دست از حمایت مصدق برداشت و سمت آیتالله كاشانی رفت و مخالف مصدق شد ولی شاخه ملكی (نیروی سوم) تا 28 مرداد 1332، در عین حال كه در نشریات خود مواضع انتقادی نسبت به دولت مصدق داشت از دولت مصدق در برابر مخالفان تودهای و دریاریاش حمایت می كرد. عمده انتقادات نیروی سوم از دكتر مصدق به سیاستهای اقتصادی و اجتماعی او مربوط میشد. آنها بر این نظر بودند كه حكومت به جای اتكاء به حمایت سرمایه داران میبایست به توزیع عادلانه ثروت بپردازد و اقتصاد را تنظیم كند. آنچه برای نیروی سوم در این مقطع اهمیت داشت اصلاحات اقتصادی و اجتماعی به شكل موازی بود كه در مقالات منتشره در روزنامه نیروی سوم و ماهنامه علم و زندگی، متعلق به حزب بسیار دیده میشود.[۳] رهبران و فعالان نیروی سوم عبارت بودند از: خلیل ملكی، جلال آل احمد، محمد علی فنجی، مسعود حجازی، داریوش آشوری، مرتضی مظفری و علی اصغر حاج سید جوادی.
انحلال حزب
پس از كودتای 28 مرداد 1332، بیشتر رهبران و فعالان سازمانهای سیاسی هوادار دولت مصدق، دستگیر یا فراری شدند. ملكی نیز در شهریور همان سال دستگیر و در خرم آباد زندانی گردید. در همین اوان، موج انتقادات از ملكی كه عمدتاً از جانب دكتر فنجی و حجازی از درون حزب برخاست، موجب انشعاب در حزب ( به نام حزب سوسیالیست) شد كه مهمترین علت آن ملاقات ملكی با شاه در چند ماه قبل از كودتا بود كه این انشعابها و انتقادات به متلاشی شدن نیروی سوم انجامید.[۴] ملكی بعد از آزادی از زندان به فعالیتهای مطبوعاتی پرداخت و در سال 1339 جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی را تأسیس كرد كه این جامعه هم بعد از مرگ ملكی و آل احمد در سال 1348 مثل دیگر احزاب قائم به شخص، فعالیتش محدود شد. پس از انقلاب اسلامی نیز جامعه سوسیالیستها بار دیگر به رهبری رضا شایان به جبهه ملی چهارم پیوستند و فعالیت خود را آغاز نمودند؛ ولی، با فرو پاشی جبهه ملی، این گروه نیز از صحنه سیاسی كشور محو شد.
پانویس
- ↑ مدير شانچي، محسن؛ احزاب سياسي ايران، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1375، ص 148 تا 160.
- ↑ نجاتي، غلام رضا؛ تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1373، ج 1، صص 158 – 157.
- ↑ آذري شهرضايي، رضا؛ جامعه سوسياليستهاي نهضت ملي ايران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1383، صص 34 – 33.
- ↑ مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، خليل ملكي به روايت اسناد ساواك تهران، وزارت اطلاعات، 1379، ص 10.