عبدالله بن جعفر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶۱: خط ۲۶۱:
* {{یادکرد کتاب | همان = | نام خانوادگی = الزبیری | نام = مصعب بن عبدالله | پیوند نویسنده = الزبیری | مترجم = | کوشش = | عنوان = [[نسب قریش]] | ترجمه عنوان = | پیوند = | ویرایش = | سری = | جلد = | تاریخ = | سال = | ماه = | ناشر = دارالمعارف للطباعة و النشر | مکان = | زبان = ar | جداکننده = }}
* {{یادکرد کتاب | همان = | نام خانوادگی = الزبیری | نام = مصعب بن عبدالله | پیوند نویسنده = الزبیری | مترجم = | کوشش = | عنوان = [[نسب قریش]] | ترجمه عنوان = | پیوند = | ویرایش = | سری = | جلد = | تاریخ = | سال = | ماه = | ناشر = دارالمعارف للطباعة و النشر | مکان = | زبان = ar | جداکننده = }}
* {{یادکرد کتاب | همان = | نام خانوادگی = العسقلانی | نام = احمد بن علی بن محمد ابن حجر | پیوند نویسنده = العسقلانی | مترجم = | کوشش = | عنوان = [[الاصابه فی تمییز الصحابه]] | ترجمه عنوان = | پیوند = | ویرایش = | سری = | جلد = | تاریخ = | سال = | ماه = | ناشر = دارالکتاب العربی | مکان = [[بیروت]] | زبان = ar | جداکننده = }}
* {{یادکرد کتاب | همان = | نام خانوادگی = العسقلانی | نام = احمد بن علی بن محمد ابن حجر | پیوند نویسنده = العسقلانی | مترجم = | کوشش = | عنوان = [[الاصابه فی تمییز الصحابه]] | ترجمه عنوان = | پیوند = | ویرایش = | سری = | جلد = | تاریخ = | سال = | ماه = | ناشر = دارالکتاب العربی | مکان = [[بیروت]] | زبان = ar | جداکننده = }}
* {{یادکرد کتاب | همان = | نام خانوادگی = الکوفی | نام = ابراهیم بن محمد الثقفی ابن حجر | پیوند نویسنده = الکوفی | مترجم = | کوشش = و تعلیقات سیدجمال الدین حسینی ارموی | عنوان = [[الغارات]] | ترجمه عنوان = | پیوند = | ویرایش = | سری = | جلد = | تاریخ = | سال = ۲۵۳۵ شاهنشاهی | ماه = | ناشر = انتشارات انجمن آثار ملی | مکان = [[تهران]] | زبان = ar | جداکننده = }}
* {{یادکرد کتاب | همان = | نام خانوادگی = الکوفی | نام = ابراهیم بن محمد الثقفی ابن حجر | پیوند نویسنده = الکوفی | مترجم = | کوشش = و تعلیقات سیدجمال الدین حسینی ارموی | عنوان = [[الغارات]] | ترجمه عنوان = | پیوند = | ویرایش = | سری = | جلد = | تاریخ = | سال = ۲۵۳۵ شاهنشاهی | ماه = | ناشر = انتشارات انجمن آثار ملی | مکان = [[تهران]] | زبان = | جداکننده = }}
* {{یادکرد کتاب | همان = | نام خانوادگی = امین | نام = سید محسن | پیوند نویسنده = سید محسن امین | مترجم = | کوشش = حسن الامین | عنوان = [[اعیان الشیعه]] | ترجمه عنوان = | پیوند = | ویرایش = | سری = | جلد = | تاریخ = | سال = ۱۴۰۶ ه | ماه = | ناشر = دارالتعارف للمطبوعات | مکان = [[بیروت]] | زبان = ar | جداکننده = }}
* امین، سیدمحسن: اعیان الشیعه، به کوشش حسن الامین (بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ ه).
* {{یادکرد کتاب | همان = | نام خانوادگی = بلاذری | نام = احمدبن یحیی | پیوند نویسنده = احمد بن یحیی بلاذری | مترجم = | کوشش = محمد حمیدالله | عنوان = [[انساب الاشراف]] | ترجمه عنوان = نسب‌نامهٔ بزرگان | پیوند = | ویرایش = | سری = | جلد = | تاریخ = | سال = | ماه = | ناشر = دارالمعارف | مکان = [[مصر]] | زبان = ar | جداکننده = }}
* بلاذری: احمدبن یحیی: انساب الاشراف، به کوشش محمد حمیدالله (مصر، دارالمعارف، بی تا).
* {{یادکرد کتاب | همان = | نام خانوادگی = ذهبی | نام = شمس الدین محمد بن احمد | پیوند نویسنده = شمس‌الدین محمد بن احمد ذهبی | مترجم = | کوشش = و تحقیق زیر نظر شعیب الاز نووط | عنوان = [[سیر اعلام النبلاء]] | ترجمه عنوان = | پیوند = | ویرایش = | سری = | جلد = | تاریخ = | سال = چاپ هفتم ۱۴۱۰ ه | ماه = | ناشر = مؤسسة الرسالة | مکان = [[بیروت]] | زبان = ar | جداکننده = }}
* ذهبی، شمس الدین محمدبن احمد: سیر اعلام النبلاء، تحقیق زیر نظر شعیب الاز نووط (چاپ هفتم: بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۰ ه).
* شهر آشوب، محمدبن علی بن: مناقب آل ابی طالب (چاپ سنگی: بمبئی، بی تا، ۱۳۱۳ ه).
* شهر آشوب، محمدبن علی بن: مناقب آل ابی طالب (چاپ سنگی: بمبئی، بی تا، ۱۳۱۳ ه).
* شیخ مفید، محمدبن محمدبن النعمان: الاختصاص، به کوشش علی اکبر الغفاری (تهران، مؤسسة النشر الاسلامی، بی تا).
* شیخ مفید، محمدبن محمدبن النعمان: الاختصاص، به کوشش علی اکبر الغفاری (تهران، مؤسسة النشر الاسلامی، بی تا).

نسخهٔ ‏۹ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۱۹

عبدالله جعفر ابوطالب برادرزادهٔ علی بن ابی‌طالب و شوهر زینب کبری بود. دو فرزند او در جریان نبرد عاشورا کشته شدند.

شناسنامه

پدرش جعفر ابوطالب و مادرش اسمای عمیس خثعمیه است. وی برادر مادری محمد ابوبکر بود.

کنیه‌اش ابوجعفر بود.[۱] «ابومحمد» و «ابوهاشم» را نیز از کنیه‌های او گفته‌اند.[۲]

نقل روایت

او از ابوبکر، عثمان، عمار یاسر روایت نقل کرده‌است. برخی نیز از او روایت نقل کرده‌اند. فرزندانش اسماعیل، اسحاق، معاویه، محمد باقر، قاسم بن محمد، عروة بن زبیر و شعبی نیز از او روایت نقل کرده‌اند.[۳]

زندگی‌نامه

زادن

او هنگامی که خانواده‌اش به حبشه مهاجرت کرده‌بودند، آن‌جا زاده شد.[۴] وی نخستین فرزند جعفر و نیز نخستین زادهٔ مسلمان حبشه بود.[۵]

در منبع‌هایی آمده‌است که هنگام مرگ محمد ده‌ساله بوده‌است.[۶] با این حساب حدودا زادهٔ سال دوم یا سوم هجری بوده‌است.

کودکی

سال ۷ هجری با پدر و مادرش به مدینه آمد.

در سال ۸ هجری جعفر ابوطالب در غزوه مؤته کشته شد. محمد به خانه‌اش رفت و فرزندانش را در آغوش گرفت و گریست و گفت: «عبدالله را آفرینش و خصلت مانند من است ... پروردگارا! تبار جعفر را نیک گردان و کاروکاسبی عبدالله را برکت ده». وی سرپرستیشان را به دوش گرفت و گفت «در دنیا و بازپسین سرپرستتان ام».[۷]

از عبدالله نقل شده که محمد من و برادرم را به خانه‌اش برد. سلما زن خدمت‌گزارش برایمان جو آرد کرده با روغن زیتون پخت و با فلفل بمان داد. سه روز خانهٔ محمد بودیم و هر شب همراهش خانهٔ یکی از زنانش می‌رفتیم.[۸]

روایت کرده‌اند که روزی محمد را عبدالله را دید که با گل چیزی درست می‌کند. بش گفت چه می‌کنی؟ گفت چیزی درست کرده می‌فروشم، با پولش خرما می‌خرم و می‌خورم. محمد دعایش کرد و گفت: خدایا! به کاروکاسبی عبدالله برکت ده. عبدالله گفته از آن پس هرچه خریده درش سود کرده‌است.[۹]

ازدواج

ازدواج با زینب

علی فرزندان برادرش جعفر را خیلی دوست می‌داشت و برای همین دخترش زینب را به او داد.

در پی وابستگی ایشان به علی، همراه او از مدینه به کوفه رفتند. البته زینب بی شوهرش همراه حسین به کربلا رفت و سالی دیگر درگذشت.

ازدواج با لیلی بنت مسعود

هنگامی که علی را کشتند، چهار تن از زنانش زنده بودند، از جمله «لیلای[۱۰] مسعود نهشلیه».[۱۱]

پس از مرگ علی، او با لیلی نیز ازدواج کرد.

از این ازدواج سه پسر یحیی و هارون و صالح، دو دختر ام‌ابیها و ام‌محمد زاده شدند.

ام‌ابیها با عبدالملک مروان ازدواج کرد و پس از طلاق همسر علی عبدالله عباس شد.[۱۲]

ازدواج با ام‌کلثوم کبری

ام کلثوم پس از آن که عمر را کشتند، با عون جعفر سپس محمد جفر سپس با برادرش عبدالله ازدواج کرد.[۱۳]

چیز خاصی دربارهٔ تاریخ و چون این ازدواج نگفته‌اند، ولی اگر این ام کلثوم همان دختر فاطمه و خواهر زینب یا دختری دیگر علی را بوده‌است طبق احکام دینی اسلام[۱۴] پس از درگذشت زینب با او ازدواج کرده‌است. این ازدواج فرزندی نداشته‌است.[۱۵]

فرزندان زینب و عبدالله

منبع‌های اسلامی فرزندان زینب و عبدالله را با خیلی اختلاف آورده‌اند.

ابن اسحاق [۱۶] در کتاب خود فرزندانشان را دو نفر به نام‌های علی و ام‌ابیها آورده‌است؛[۱۷] زبیری[۱۸] سه پسر به نام‌های جعفر اکبر، علی، عون اکبر و دو دختر به نام‌های ام‌کلثوم و ام‌عبدالله را نام برده‌است؛[۱۹] برخی دیگر هم نام‌هایشان را علی، عون اکبر، جعفر اصغر، عباس، محمد، ام کلثوم ثبت کرده‌اند؛[۲۰]. عمری[۲۱] هم ایشان را عباس، جعفر، ابراهیم و علی اصغر -که به زینبیان معروف بودند- آورده‌است.[۲۲]

گویا ام‌ابیها -که بن اسحاق او را فرزند زینب کبری (س) ‌آورده، از فرزندان او نیست؛ زیرا بیشتر منبه‌ها گفته‌اند که مادرش لیلی مسعود بوده‌است.

ام‌ابیها را هم با عبدالملک مروان گرفت، ولی پس از مدتی طلاقش داد و او علی بن عبدالله بن عباس او را گرفت.[۲۳]

دیگر دختر زینب کبری ام‌کلثوم را معاویه در برابر پرداخت دین عبدالله بن جعفر، خواستگاری کرد که عبدالله اختیار دخترش را به حسین علی واگذاشت امام حسین با این که مروان حکم، به فرمان معاویه با چندی برای رضایت حسین در خانه‌اش گرد آمده‌بودند، با گرفتن وکالت از ام‌کلثوم، او را به همسری قاسم بن محمد بن جعفر درآورد.[۲۴] پس از قاسم، حجاج یوسف فرماندار مکه و مدینه ام‌کلثوم را گرفت.[۲۵] گفته‌اند حجاج برای خوار کردن خاندان ابوطالب ام‌کلثوم را از عبدالله جعفر -که آن هنگام درمانده و تنگ‌دست شده بود- خواستگاری کرد[۲۶] و برایش نودهزار دینار کابین تعیین کرد ولی خالد بن یزید به این خواستگاری اعتراض کرده به عبدالملک گفت: قبیله‌ای دوست داشتنی‌تر از قبیله قریش ندارم؛ چگونه می‌گذاری حجاج یوسف که ناقریشی و زیردست تُست با بنی هاشم ازدواج کند؟ به درخواست خالد، عبدالملک به حجاج نامه نوشت و دستور داد ام‌کلثوم را طلاق دهد.[۲۷]

مرگ

تاریخ درگذشتش را با اختلاف، سال ۸۰، ۸۴، ۸۵، ۸۷، ۹۰ و سنش را در هنگام مرگ ۶۷، ۸۰، ۹۰، ۹۲ سال[۲۸] نوشته‌اند.

سالی که عبدالله مرد در مکه سیلی برزگ آمد و آسیب فراوان به حاجیان زد[۲۹] در زمان عبدالملک در مدینه مردو ابان بن عثمان فرماندار مدینه برایش نماز گذارد. ابان که بر مرگ او می‌گریست، گفت: «به خدا در تو هیچ بدی‌ای نبود؛ زاتی نیکوکار و شریف بودی».

پیکر عبدالله را با حضور فراوان مردم مدینه، در بقیع به خاک سپردند.[۳۰] (۶۴) هم‌چنین برخی گفته‌اند: دربارهٔ زمان و جای درگذشت عبدالله سخن دیگری هم هست که زمان خلافت سلیمان بن عبدالملک در ابواء مرد و خودش برایش نماز خواند.[۳۱]

جایگاه اجتماعی

رابطه با علی

او مانند پدرش بسی مورد عنایت محمد و علی بود.

علی حتی او را در کنار فرزندانش حسن و حسین شمرده‌است. آورده‌اند پس از ماجرای حکمیت در نبرد صفین، در پاسخ خوارج که می‌گفتند چرا نمی‌جنگی، گفت: به خدا به این بی‌پروا نبوده‌ام و به دنیا رغبتی نداشته‌ام و از مرگ نمی‌هراسیدم، امام ترسیدم ایشان [حسنین] را بکشند و نسل پیغمبر خدا ببرد و نمی‌خواستم ایشان [[[محمد حنفیه]] و عبدالله] را بکشند؛ زیرا می‌دانم برای من این‌جایند و برای همین هرچه قوم خواستند شکیفتم.[۳۲]

هنگام بدرههٔ ابوذر -که عثمان تبعیدش کرده‌بود و دستور داده‌بود کسی بدرقه‌اش نکند- همراه حسنین و عقیل ابوطالب با علی پیش ابوذر آمد و او را بدرقه‌ کرد.[۳۳]

هنگامی که ولید بن عقبه فرماندار وقت کوفه که مست کرده‌بود و نماز صبح را چهار رکعت گزارد، و عثمان با گواهی کوفیان و اصرار علی ناگزیر شد تازیانه‌اش زند، عبدالله بود که ولید را حد زد.[۳۴]

در نبرد جمل جلو سپاه محمد حنفیه درفش‌دار بود و چپ و راست حسنین و پشت عبدالله بود و پشتشان هاشمیان و مهاجران و انصار سالخورده بودند.[۳۵]

در جنگ صفین نیز راست سواران را به حسنین، راست پیادگان را به عبدالله، چپ سواران را به محمد حنفیه و و محمد ابوبکر داد.[۳۶]

او از مشاوران و رایزنان علی بن ابی طالب نیز بود. در برکناری قیس بن سعد از مصر و گماشتن محمد ابوبکر جایش نقش داشت. امام به پیشنهاد او محمد را گماشت.[۳۷]

در منبع‌ها آمده‌است که معاویه برای قیس نامه‌ای نوشت و گفت اگر با او بیعت کند استانداری عراق را به او دهد. قیس که نمی‌خواست با او درگیر شود جواب نرمی داد و معاویه در نامه‌ای دیگر تهدیدش کرد و قیس نیز در پاسخ پای‌بندی به امام علی را یادآوری کرد. معاویه نیز شایعه کرد که قیس باش ساخت کرده‌است. پس از رسیدن خبر به امام علی، با حسنین مشورت کرد و عبدالله پیشنهاد برکناری‌اش کرد ولی حضرت نپذیرفت و گفت نمی‌توانم چنین چیزی را دربارهٔ قیس پذیرم[۳۸].

پس از آن که قیس نامه نوشت که بزرگان از همراهی‌اش سر باززده‌اند، امام به پیشنهاد عبدالله بش دستور جنگ داد ولی خودداری کرد و برای حضرت نوشت که از تو تعجب می‌کنم و اگر پذیری ولشان می‌کنم.[۳۹] پس از این عبدالله خواست که قیس را برکنار کند و محمد را گمارد و حضرت نیز چنین کرد.[۴۰]

جالب این‌جاست که امیرمومنان به درخواست عبدالله فرمان جنگ با بزرگان سرباززده و برکناری قیس را داده‌است.یر به گواهی تاریخ حضرت تنها هنگام آشوب دستور جنگ می‌داده‌است. احتمالا دلیل‌های دگیری نیز بوده‌است که پوشیده است. شاید اندیشه‌های عمومی که معاویه شایعه کرده‌بود[۴۱] و شاید تمایل شخصی او نیز موثر بوده‌باشد.[۴۲]

وی دبیر و کاتب علی نیز بود.[۴۳]

او مشکلات مردم را نیز به امام می‌رسانده‌است. باری دهگانان مشکل‌هایشان را از راه به امیرمومنان رساندند و علی مشکل‌هایشان را حل کرد، برای همین ۴۰۰٬۰۰۰ درهم هدیه برایش آورند ولی نپذیرفت و گفت: ما گروهی ایم که برای کار نیک مزد نمی‌ستانیم.[۴۴]

گفته‌اند علی روزهای پایانی عمرش روزی را در خانهٔ امام حسن، روزی را در خانهٔ حسین و روزی را در خانهٔ عبدالله (و دختر خودش زینب همسرش) افطار می‌کرد.[۴۵]

شب شهادت امام نیز با حسنین در غسل حضرت یاریشان کرد.[۴۶] نیز درخواست قصاص پسر ملجم را داشت و آمده‌است که با او برخورد سنگینی کرد.[۴۷]

رابطه با حسنین

همیشه به امام حسن و امام حسین احترام می‌کرد.

باری معاویه بش گفت: «تو پسر «ذوالجناحین»[۴۸] و سرور هاشمیان ای» گفت «هرگز! سرور هاشمیان حسن و حسین اند و دربارهٔ این هیچ‌کس باشان بحثی ندارد».[۴۹]

باری دگیر بش گفت: جرا این همه حسن و حسین را دوست داری؟ ایشان از تو بهتر نیستند و پردشان هم از پدرت به نیست. اگر مادرشان دختر پیامببر خدا نبود می‌گفتم مادرت اسما دست کمی از او ندارد. عبدالله خشمگین گفت: دانش و شناخت تو ایشان پدر مادرشان را کمی بیش نیست. بچه که بودم چیزی‌هایی که پیامبر دربارهٔ‌شان می‌گفت می‌شنیدم و به یاد سپردم.[۵۰]

چون معاویه دخترش ام‌کلثوم را خواستگاری کرد گفت: «فرمانفرمایی [امام حسین] دارم که تا نگذارد نمی‌توانم ام‌کلثوم را به کسی دهم.»[۵۱]

وقتی حسین علی آهنگ عراق را کرد، نامه‌ای بدو نوشت و با پسرانش عون و محمد برایش فرستاد که «تو را سوگند به عراق مرو و در مکه مان. اگر بکشندت، خانگیان و یارانت درمانند، روشنایی‌های اسلام فرونشیند و امیدهایی که مسلمانان بت بسته‌اند ببرد. رفتن را مشتاب تا برسم.»[۵۲]

وی از عمر سعید عاص کارگزار مدینه برای امام حسین امان‌نامه گرفت و با برادرش یحیای سعید پیش امام رفت؛ ولی برنگشت و گفت: «پیغمبر خدا را خواب دیدم که فرمود کاری کنم.». هنگامی که ازش پرسیدند چه بود گفت: «به کسی نگویم تا پروردگارم را بینم.». بی دستاورد بازگشتند.[۵۳]

بحث فراوان است که چرا عبدلله همراه امام نرفت و دقیق مشخص نیست، ولی همسرش زینب کبری مهرهٔ کلیدی کربلا پس از امام حسین بود بود و فرزندانش در کربلا شهید شدند. چون بنده‌اش به تسلیت بش گفت: «این گزند و رنج از حسین به ما برخورد کرد، اعصابش خرد شد و گفت: «تو که پسر کنیزی بدبوی ای را چه به حسین؟ به خدا دلم مس‌خواهد با او بوده ازش جدا نمی‌شدم و در رکابش کشته می‌شدم. چیزی که بر من گران می‌آید شهادت حسین است. اگر خود نبودم تا یاری‌اش کنم خدا را شکر فرزندانم در رکابش به شهادت رسیدند.»[۵۴]

رابطه با معاویه

درپی جایگاه اجتماعی و جاافتادگی عبدالله خلیفگان نیز بش احترام می کردند. معاویه سالی ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ درهم بش مقرری می‌داد و یزید دو برابر بش می‌داد.[۵۵] دهش‌های معاویه گاهی صدای امویان را درمی‌آورد. می‌گفتند به ما که نزدیکانت ایم صدهزار درهم می‌دهی و به عبدالله این‌گونه می‌دهی.[۵۶] این رفتار معاویه احتمالا یا برای جذب او و استوار کردن پایه‌های حکومتی یا برای کوچک‌نمایی امیرمومنان و حسنین در برابر او بوده‌است.

عبدالله در مجلس خلیفگان شرکت می‌کرد و گاهی با ایشان تندی می‌کرد. باری عمرو عاص به علی دشنام داد و زشتی بزرگی بش نسبت داد. عبدالله برافروخت و لرزان از خشم به معایویه گفت: معاویه! تا کی باید خشمت را فروخوریم؟ تا کی باید سخنان ناخوشایندت را شکیفته و بی‌ادبی‌هایت را برتابیم؟ زنان در سوگت بگریاند![۵۷] گرفتیم حرمت دین را نگه نمی‌داری و قبول نداری تا از ناروا بازداردت، آیا ادب مجلس‌هایت حکم نمی‌کند که حرمت همنشینت را نگه داری؟ به خدا اگر خویشاوندی و وابستگی‌ات به مهرورزی وامی‌داشتت[۵۸] یا کمی از اسلام پاسداری می‌کردی، هرگز این کنیززادگان با آبروی قومت بازی نمی‌کردند ... به خدا اگر خدا پاره‌ای حق‌هایمان را در دست تو نگذاشته‌بود هرگز پیشت نمی‌آمدم.[۵۹]

ویژگی‌های فردی

عبدالله میان مردم و حکومت‌ها از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار بود. وی در پی برقراری آرامش میان مردم بود و بخشنده بود.

صلح‌جویی

یک‌بار وقتی از شام برمی‌گشت میان قومی برای قتلی بیم جنگ می‌رفت و با با بخشیدن ۳۰۰٬۰۰۰ درهم فتنه را خاموش کرد.[۶۰]

او حتی می‌خواست امام حسین را از جنگ بازدارد -گرچه بعد از این کارش پشیمان شد- و به یزید گفت نجنگد. او نیز گفت: «سپاهم آهنگ پیکار با زبیر بن عوام را دارد که در مکه بر ما شوریده‌است. اگر مردم مدینه اقرار کنند که پیروی می‌کنند، کاری با ایشان نداریم». عبدالله به سران مدینه نوشت و خبرشان کرد ولی سر باززدند و گفتند: «هرگز نخواهیم گذاشت سپاه یزید به مدینه آید».[۶۱]

وی عبیدالله بن قیس رقیات از یاران مصعب زبیر و ستایشگرش را که عبدالملک مروان حکم قتلش را داده‌بود پناه داد و پایمردی و شفاعتش را کرد.[۶۲]

بخشندگی

برخی گفته‌اند گزارش شکیبایی و رادمردی و بخشندگی‌اش فراوان و نشمردنی و ذکرنکردنی بوده‌است.[۶۳] او را «جواد» و «بحرالجود» (دریای بخشندگی) لقب داده‌بودند. خودش می‌گفت: در شگفت ام از کسی که با پولش بنده‌ای می‌خرد و با نیکی آزاد مردان را بندهٔ خود نمی‌کند.[۶۴] در پاسخ نکوهندگانش می‌گفت: خداوند بلند مرتبه به گشایشش عادتم داده‌است و من نیز بندگانش را به گشایش عادت داده‌ام؛ بیم دارم عادت ازشان برگیرم که او نیز عادت ازم برگیرد.[۶۵]

بارها شده که هرچه پول بش رسید در راه خدا داد[۶۶]

گفته‌اند که هنگام مرگ تهی‌دست شده‌بود و نیازمندی پیشش آمد و از حاکم شکایت کرد و کمک خواست، او نیز ندار بود و ردایش را بخشید. به روایتی نیز به مسحد جامع رفته گفت: «خدایا! مرا عادتی داده‌ای، من نیز بندگانت را مطابقش عادت داده‌ام؛ اگر ازم بریده‌ایش، پس زنده‌ام مدار». همان روز یا چند روز پس از او بیمار شد و با همان بیماری درگذشت.[۶۷]

پی‌نوشت و منبع

  1. مصعب بن عبدالله الزبیری، همان، ص ۸۲ و اسماعیل بن ابراهیم جعفی (البخاری)، التاریخ الکبیر (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا) ج ۵، ص ۷.
  2. احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، به کوشش محمد حمیدالله (مصر، دارالمعارف، بی تا) ج ۲، ص ۶۷ و ابن حجر العسقلانی، همان، ج ۲، ص ۲۸۰.
  3. احمدبن علی بن محمد (ابن حجر العسقلانی)، الاصابه فی تمییز الصحابه (بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا) ج ۴، ص ۲۸۰.
  4. مصعب بن عبدالله زبیری، نسب قریش (دارالمعارف للطباعة و النشر) ص ۸۱؛ محمدبن منیع البصری (ابن سعد)، الطبقات الکبری (بیروت، دارصادر، بی تا) ج ۸، ص ۲۸۱.
  5. یوسف بن عبدالله بن محمدبن عبدالبر، استیعاب فی اسماء الاصحاب (بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا) ج ۲، ص ۲۶۷ و ابوالحسن علی بن محمد الجزری (ابن اثیر)، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، به کوشش علی محمد معوض و معاد احمد عبدالموجود (چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ ه) ج ۱، ص ۱۹۹.
  6. احمدبن علی بن محمد (ابن حجر العسقلانی)، الاصابه فی تمییز الصحابه (بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا) ج ۴، ص ۲۸۰.
  7. ابن سعد، همان، ج ۳، ص ۳۷ و ابن حجر العسقلانی، همان، ص ۲۸۱.
  8. ابن سعد، همان، ج ۳، ص ۳۷ و ابن حجر العسقلانی، همان، ص ۲۸۱.
  9. ابن سعد، همان، ج ۳، ص ۳۷ و ابن حجر العسقلانی، همان، ص ۲۸۱.
  10. در زبان پارسی «لیلی» و در عربی «لیلیٰ» (لیلا) است.
  11. محمدبن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب (چاپ سنگی: بمبئی، بی تا، ۱۳۱۳ ه) ج ۳، ص ۱۶۲
  12. محمدبن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب (چاپ سنگی: بمبئی، بی تا، ۱۳۱۳ ه) ج ۳، ص ۱۶۲
  13. ابن سعد، همان؛ هم چنین ر. ک: ابن حجر العسقلانی، همان، و شمس الدین محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، تحقیق زیر نظر شعیب الاز نووط (چاپ هفتم: بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۰ ه) ج ۳، ص ۵۰۲.
  14. در اسلام ازدواج هم‌زمان با دو خواهر نمی‌شود.
  15. ابن سعد، همان؛ هم چنین ر. ک: ابن حجر العسقلانی، همان، و شمس الدین محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، تحقیق زیر نظر شعیب الاز نووط (چاپ هفتم: بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۰ ه) ج ۳، ص ۵۰۲.
  16. (م.۱۵۱ه)
  17. سیره ابن اسحاق
  18. (م.۲۳۶ه)
  19. مصعب بن عبدالله الزبیری، همان، ص ۸۲
  20. احمدبن یحیی بلاذری، همان؛ عبدالله بن مسلم (ابن قتیبه)، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه (چاپ دوم: قاهره، دارالمعارف، بی تا) ص ۲۰۷ و ابن اثیر، همان
  21. (م.۴۹۰ه)
  22. ابن الحسن علی بن محمد العمری، المجدی فی انساب الطالبیین، به کوشش محمدمهدی دامغانی (چاپ اول: قم کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۹ ه) ص ۲۹۷
  23. مصعب بن عبدالله الزبیری، همان، ص ۸۳; هم چنین ر. ک: احمدبن یحیی بلاذری، همان، ص ۶۷
  24. ر. ک: همان و مصعب بن عبدالله الزبیری، همان ص ۸۲
  25. مصعب بن عبدالله الزبیری، همان، ص ۸۳
  26. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده (چاپ پنجم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، بی تا) ج ۱، ص ۱۷۱
  27. محمدبن محمدبن عبدربه، عقدالقرید، به کوشش عبدالمجید الترجبنی (چاپ اول: بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۳ ه) ج ۷، ص ۱۳۲
  28. ر. ک: احمدبن یحیی بلاذری، همان؛ احمدبن ابی یعقوب یعقوبی، همان؛ علی بن حسین مسعودی، همان؛ یوسف بن عبدالله بن محمدبن عبدالبر، همان، ص ۲۶۷؛ ابوعبدالله محمدبن عمر فخررازی، الشجرة المبارکه، به کوشش مصطفی السقا و دیگران (بیروت، دارالقلم، بی تا) ص ۲۰۳ و ابن اثیر، همان، ص ۲۰۱
  29. علی بن حسین مسعودی، همان و یوسف بن عبدالله بن محمدبن عبدالبر، همان
  30. ابن اثیر، همان
  31. ر. ک: احمدبن علی الحسینی (ابن عنبه)، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب (بیروت، درالمکتبة الحیاة، بی تا) ص ۵۶
  32. محمدبن جریرطبری، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، (چاپ سوم؛ بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ ه) ج ۳، ص ۱۰۷؛ هم چنین ر. ک: محمدبن محمدبن النعمان (شیخ مفید)، الاختصاص، به کوشش علی اکبر الغفاری (تهران، مؤسسة النشر الاسلامی، بی تا) ص ۱۷۹
  33. علی بن حسین مسعودی، همان ص ۶۹۸
  34. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش مرکز تحقیق التراث الهئیة المصریة العامة للکتاب، ص ۱۳۰ و عزالدین محمدبن محمدبن اثیر، الکامل فی التاریخ (بیروت، دارصادر و داربیروت، ۱۳۸۵ ه) ج ۳، ص ۱۰۷
  35. علی بن حسین مسعودی، همان ص ۷۱۸
  36. محمدبن علی بن اعثم کوفی، همان، ص ۵۳۴
  37. ابراهیم بن محمد الثقفی الکوفی، الغارات، به کوشش و تعلیقات سیدجمال الدین حسینی ارموی (تهران، انتشارات انجمن آثار ملی، ۲۵۳۵ شاهنشاهی) ج ۱، ص ۲۱۲ به بعد
  38. همان، ص ۲۱۷
  39. همان، ص ۲۱۹
  40. احمدبن ابی یعقوبی، همان، ج ۲، ص ۷۸
  41. ابراهیم بن محمد الثقفی الکوفی، همان، ص ۲۱۶
  42. همان، ص ۲۱۹
  43. ابن مسکویه، تجارب الامم، ترجمه ابوالقاسم امامی (چاپ اول: تهران، انتشارات سروش، ۱۳۶۹ ش) ج ۱، ص ۵۴ و محمدبن شهرآشوب، همان ص ۱۶۲.
  44. احمدبن یحیی بلاذری، همان ص ۵۳
  45. سعیدبن هبة الله (قطب الدین راوندی)، الخرائج و الخرائج (قم، مؤسسة الامام المهدی، ۱۴۰۹ ه) ج ۱، ص ۲۰۱
  46. ابن سعد، همان، ص ۳۷ و محمدبن جریرطبری، همان، ص ۱۵۸
  47. احمدبن یحیی بلاذری، همان، ص ۵۰؛ ابن سعد، همان، ص ۴۰ و غیاث الدین عبدالکریم (ابن طاووس) فرحة الغری (قم، منشورات الرضی، بی تا) ص ۱۹
  48. لقب پدرش «جعفر ابوطالب»، او که در جنگ دو دستش را باخت، پیغمبر به او وعدهٔ دو بال در بهشت کرد.
  49. ابوحامد هبة الله بن محمد (ابن ابی الحدید)، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (چاپ دوم: بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۸۵ ه) ج ۳، ص ۳۱۶
  50. سلیم بن قیس، اسرار آل محمد (چاپ دوازدهم) ص ۲۲۰
  51. ر. ک: همان
  52. محمدبن جریرطبری، همان، ص ۲۹۷؛ محمدبن النعمان (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی (انتشارات العلمیة الاسلامیه، بی تا) ص ۲۱۹ و محمدبن علی بن اعثم کوفی، همان، ص ۸۷۰
  53. محمدبن جریرطبری، همان و شیخ مفید، همان
  54. شیخ مفید، همان، ص ۲۴۷؛ هم چنین ر. ک: عزالدین محمدبن محمدبن اثیر، همان ج ۳، ص ۸۹
  55. احمدبن یحیی بلاذری، همان، ص ۴۵؛ هم چنین ر. ک: ابن حجر العسقلانی، همان، ص ۲۸۱
  56. احمدبن یحیی بلاذری، همان، ص ۵۳
  57. ضرب‌المثل عربی، یعنی بروایی زیر گل
  58. خواهر او ام‌حبیبه زن پیغمبر بود، شاید به این اشاره دارد.
  59. ابن ابی الحدید، همان ص ۳۱۴- ۳۱۵
  60. احمدبن یحیی بلاذری، همان، ص ۴۶
  61. محمدبن جریر طبری، همان، ج ۵، ص ۱۴۶
  62. محمدبن یزید مبرد، الکامل فی اللغة، به کوشش تغارید بیضون و نعیم زر زور (چاپ ۲: بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۹ ه) ج ۱، ص ۵۳۸
  63. یوسف بن عبدالله بن محمدبن عبدالبر، همان، ص ۲۶۸؛ ابن اثیر، همان، ص ۲۰۱ و ابن حجر العسقلانی، همان، ص ۲۸۱
  64. احمدبن یحیی بلاذری، همان
  65. علی بن حسین مسعودی، همان، ج ۱، ص ۱۷۰
  66. ر. ک: احمدبن یحیی بلاذری، همان، ص ۴۵ و ۵۰ و ابن حجر العسقلانی، همان
  67. ر. ک: احمدبن یحیی بلاذری، همان، ص ۶۱؛ احمدبن ابی یعقوب، همان، ص ۲۲۹ و علی بن حسین مسعودی، همان
  • ابن ابی الحدید، ابوحامد هبة الله بن محمد (۱۳۸۵ ه). شرح نهج البلاغه (به عربی). به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم. بیروت: داراحیاء التراث العربی. تاریخ وارد شده در |سال= را بررسی کنید (کمک)

- ابن طاووس، غیاث الدین عبدالکریم (۱۳۸۵ ه). فرحة الغری (به عربی). قم: منشورات الرضی. تاریخ وارد شده در |سال= را بررسی کنید (کمک)