سالارالدوله: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز ربات: تصحیح جایگذاری کاما، شمارگان هزارگان; زیباسازی |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
هنگام [[ایران در جنگ جهانی اول|جنگ جهانی اول]] باز هم به [[ایران]] آمد و کاری از پیش نبرد و سرانجام به کشور عثمانی پناه برد و ساکن کشور مصر گردید که در اسکندریه در خردادماه سال ۱۳۳۸ درگذشت. |
هنگام [[ایران در جنگ جهانی اول|جنگ جهانی اول]] باز هم به [[ایران]] آمد و کاری از پیش نبرد و سرانجام به کشور عثمانی پناه برد و ساکن کشور مصر گردید که در اسکندریه در خردادماه سال ۱۳۳۸ درگذشت. |
||
==زندگی== |
== زندگی == |
||
سالارالدوله را از لحاظ اخلاقی فاقدهرگونه ثبات شخصیتی دانستهاند. اکثرمنابع درباره اودیدمثبتی ندارندواوراشخصی ساده لوح معرفی میکننداحمدکسروی ازاوبه عنوان«شــــاهزاده سبکسر»و«سبکمغز»ومورگان شوسترآمریکایی ازاوبه عنوان«دیوانه»یاد میکند..گروته درسفرنامه خود مینویسد: |
سالارالدوله را از لحاظ اخلاقی فاقدهرگونه ثبات شخصیتی دانستهاند. اکثرمنابع درباره اودیدمثبتی ندارندواوراشخصی ساده لوح معرفی میکننداحمدکسروی ازاوبه عنوان«شــــاهزاده سبکسر»و«سبکمغز»ومورگان شوسترآمریکایی ازاوبه عنوان«دیوانه»یاد میکند..گروته درسفرنامه خود مینویسد: |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به فرنگ در سال ۱۳۰۶ه.ق هنگام عبور از تبریزبه اولقب سالارالدوله داد. |
ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به فرنگ در سال ۱۳۰۶ه.ق هنگام عبور از تبریزبه اولقب سالارالدوله داد. |
||
سالارالدوله درسال۱۳۱۵ ه.ق با وزارت وپیشکاری زین العابدین خان حسام الملک قراگزلو به حکمرانی ایالت کرمانشاهان وسرحد داری عراقین تعیین شد.اومدت ۶ ماه درکرمانشاه حکمرانی رابرعهده داشت.وی ظلم وتعدی بسیاری به مردم نمودمردم کرمانشاه نیزازاوبه مظفرالدین شاه شکایت نمودند,مظفرالدین شاه نیزاورامعزول ساخت.در سال ۱۳۱۶ه.ق اورابه حکومت منطقه خمسه (زنجان) فرستادندکه پیشکاری او در این دوره میرزا محمود خان مدیرالدوله بود.در آنجا نیز ظلم وستم را ازحدگذرانیده، اورا معزول کردند.باقر عاقلی درذیل حوادث سال۱۳۱۸ه.ق مینویسد:«فرمانفرمایی خوزستان، لرستان، بروجرد و بختیاری وریاست ایلات آن حدودبه انضمام ریاست تمام قشون آن صفحه به ابوالفتح میرزاسالارالدوله واگذارشد».در این مدت پیشکاری او را میرزا شفیع مستشارالملک گرگانی برعهده داشت.در این ایام بود که با دختر غلامرضاخان والی پشتکوه ازدواج کرد، تا در شورشهای بعدی از آنها به عنوان متحدی نیرومند استفاده نماید.او در طول ایام حکمرانی خود به راهنماییهای همراهانش توجهی نملآکرده و ازسربیرحمی وقساوت با مردم رفتار ملآکرد.درسال۱۳۲۳ه.ق حکومت همدان وکردستان را به اوداده بودند راضی نشده بود.ولی بعد از مدتی موافقت کرد وبه کردستان رفت. او از همان بدو ورود به کردستان شروع به ظلم وستم به اهالی مظلوم آن دیارکرد. |
سالارالدوله درسال۱۳۱۵ ه.ق با وزارت وپیشکاری زین العابدین خان حسام الملک قراگزلو به حکمرانی ایالت کرمانشاهان وسرحد داری عراقین تعیین شد.اومدت ۶ ماه درکرمانشاه حکمرانی رابرعهده داشت.وی ظلم وتعدی بسیاری به مردم نمودمردم کرمانشاه نیزازاوبه مظفرالدین شاه شکایت نمودند, مظفرالدین شاه نیزاورامعزول ساخت.در سال ۱۳۱۶ه.ق اورابه حکومت منطقه خمسه (زنجان) فرستادندکه پیشکاری او در این دوره میرزا محمود خان مدیرالدوله بود.در آنجا نیز ظلم وستم را ازحدگذرانیده، اورا معزول کردند.باقر عاقلی درذیل حوادث سال۱۳۱۸ه.ق مینویسد:«فرمانفرمایی خوزستان، لرستان، بروجرد و بختیاری وریاست ایلات آن حدودبه انضمام ریاست تمام قشون آن صفحه به ابوالفتح میرزاسالارالدوله واگذارشد».در این مدت پیشکاری او را میرزا شفیع مستشارالملک گرگانی برعهده داشت.در این ایام بود که با دختر غلامرضاخان والی پشتکوه ازدواج کرد، تا در شورشهای بعدی از آنها به عنوان متحدی نیرومند استفاده نماید.او در طول ایام حکمرانی خود به راهنماییهای همراهانش توجهی نملآکرده و ازسربیرحمی وقساوت با مردم رفتار ملآکرد.درسال۱۳۲۳ه.ق حکومت همدان وکردستان را به اوداده بودند راضی نشده بود.ولی بعد از مدتی موافقت کرد وبه کردستان رفت. او از همان بدو ورود به کردستان شروع به ظلم وستم به اهالی مظلوم آن دیارکرد. |
||
مردوخ مینویسد: |
مردوخ مینویسد: |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
«در دوره شاهزاده بگیر و ببند وجرم و زور و کلاه کاغذی شدت پیدا کرده اطمینان مالی وجانی برای احدی باقی نبود.» |
«در دوره شاهزاده بگیر و ببند وجرم و زور و کلاه کاغذی شدت پیدا کرده اطمینان مالی وجانی برای احدی باقی نبود.» |
||
عاقبت به دلیل این همه ظلم وجنایت به مردم |
عاقبت به دلیل این همه ظلم وجنایت به مردم, آنها تلگرافاتی به مرکز مخابره کردند عین الدوله هم که صدر اعظم ورئیس الوزراء بود دل خوشی از سالارالدوله نداشت تلگرافات تظلم را ترتیب اثر داده, در ۱۱ شوال همان سال سالارالدوله را احضار کرد و او دیگر به عنوان حکمران به کردستان بر نگشت.بعد از برکناری مدتی در اعتراض ونارضایتی به سر میبرد تا اینکه در سال ۱۳۲۵ه.ق دست به شورش زد که در فصل بعدی به آن خواهیم پرداخت.<ref>ایل کلهر در دوره مشروطیت، علیرضا گودرزی، انتشارات کرمانشاه، ۱۳۸۱ ص۴۱</ref> |
||
== منابع == |
== منابع == |
نسخهٔ ۱۰ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۴:۴۶
سالارالدوله | |||||
---|---|---|---|---|---|
شاهزاده قاجار | |||||
زاده | ۱۲۹۸ (قمری) ۱۲۶۰ خورشیدی تبریز | ||||
درگذشته | ۱۳۳۸ خورشیدی اسکندریه, مصر | ||||
| |||||
پدر | مظفرالدین شاه |
ابوالفتح میرزا سالارالدوله پسر سوم مظفرالدین شاه بود.
او در سال۱۲۶۰(۱۲۹۸ ه.ق) درشهر تبریز به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی و نظامی در تبریز به حکومت در چند ایالت ایران منصوب شد که اغلب با شکایت اهالی از رفتارش معزول میشد.
پس از مشروطه از ایران رفت و در حمایت از برادرش محمدعلی شاه در کردستان دست به شورش زد و سنندج را گرفت و از مجلس شورای ملی خواست تا با شاه مخلوع همکاری کند.
شاهان قاجار | |
---|---|
نام | دورهٔ پادشاهی |
۱۱۷۵–۱۱۶۱ | |
بعد از عزل محمدعلی شاه در وین با برادر خود ملاقات نموده و برای بازگشت سلطنت برادر از راه عثمانی به ایران آمد و با لشگری از ایل کلهر و سنجابی و لر توانست کرمانشاه و همدان را تصرف کند و همچنین قوای امیر مفخم بختیاری را در نزدیک ملایر شکست داده با حدود سی هزار قشون به سوی تهران بیاید که در نزدیکی ساوه از قوای فرمان خان شکست خورد ولی چون مجلس برای توقیف یا اعدام او ۲۵ هزارتومان جایزه تعیین نمود به عثمانی فرار کرد و چند سال بعد بار دیگر به کردستان آمد و لشگری جمع آوری کرد و به همدان تاخت ولی از قوای یپرمخان شکست خورد و بار دیگر از ایران گریخت. بعد به وساطت روسها حکومت گیلان به او سپرده شد اما بار دیگر طغیان کرد و قزاقان ساخلوی گرگان از او حمایت نمودند ولی بار دیگر شکست خورد و از ایران اخراج شد.
هنگام جنگ جهانی اول باز هم به ایران آمد و کاری از پیش نبرد و سرانجام به کشور عثمانی پناه برد و ساکن کشور مصر گردید که در اسکندریه در خردادماه سال ۱۳۳۸ درگذشت.
زندگی
سالارالدوله را از لحاظ اخلاقی فاقدهرگونه ثبات شخصیتی دانستهاند. اکثرمنابع درباره اودیدمثبتی ندارندواوراشخصی ساده لوح معرفی میکننداحمدکسروی ازاوبه عنوان«شــــاهزاده سبکسر»و«سبکمغز»ومورگان شوسترآمریکایی ازاوبه عنوان«دیوانه»یاد میکند..گروته درسفرنامه خود مینویسد: «او همیشه با اروپائیان رفتاری دوستانه داشت وهمواره میکوشید با فرهنگ وتمدن اروپائی بیشتر آشنا گردد.» اودر ادامه مینویسد:«در اینجا(کرمانشاه)شخصیتهای زیادی که سالارالدوله را از نزدیک میشناختند اظهار ملآدارندکه او یک تئوریسین ذهن گرا است و از قدرت سازماندهی برخودار نیست و نملآداند چگونه باید عملاً هدفش را دنبال کند.شاهزاده سالارالدوله به ناپلئون عشق ملآورزیدو تمام آثارش را به زبان فرانسه، که آن را خوب ملآدانست خوانده بود.او همچنین به مطالعه کتب نظامی، بخصوص آنهایی که به کاربرد توپخانه مربوط میشد علاقه وافری داشت.»
ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به فرنگ در سال ۱۳۰۶ه.ق هنگام عبور از تبریزبه اولقب سالارالدوله داد.
سالارالدوله درسال۱۳۱۵ ه.ق با وزارت وپیشکاری زین العابدین خان حسام الملک قراگزلو به حکمرانی ایالت کرمانشاهان وسرحد داری عراقین تعیین شد.اومدت ۶ ماه درکرمانشاه حکمرانی رابرعهده داشت.وی ظلم وتعدی بسیاری به مردم نمودمردم کرمانشاه نیزازاوبه مظفرالدین شاه شکایت نمودند, مظفرالدین شاه نیزاورامعزول ساخت.در سال ۱۳۱۶ه.ق اورابه حکومت منطقه خمسه (زنجان) فرستادندکه پیشکاری او در این دوره میرزا محمود خان مدیرالدوله بود.در آنجا نیز ظلم وستم را ازحدگذرانیده، اورا معزول کردند.باقر عاقلی درذیل حوادث سال۱۳۱۸ه.ق مینویسد:«فرمانفرمایی خوزستان، لرستان، بروجرد و بختیاری وریاست ایلات آن حدودبه انضمام ریاست تمام قشون آن صفحه به ابوالفتح میرزاسالارالدوله واگذارشد».در این مدت پیشکاری او را میرزا شفیع مستشارالملک گرگانی برعهده داشت.در این ایام بود که با دختر غلامرضاخان والی پشتکوه ازدواج کرد، تا در شورشهای بعدی از آنها به عنوان متحدی نیرومند استفاده نماید.او در طول ایام حکمرانی خود به راهنماییهای همراهانش توجهی نملآکرده و ازسربیرحمی وقساوت با مردم رفتار ملآکرد.درسال۱۳۲۳ه.ق حکومت همدان وکردستان را به اوداده بودند راضی نشده بود.ولی بعد از مدتی موافقت کرد وبه کردستان رفت. او از همان بدو ورود به کردستان شروع به ظلم وستم به اهالی مظلوم آن دیارکرد.
مردوخ مینویسد: «هنگام رسیدن به میان کسبه از توی کالسکه خودش امر میداد وبا دست هم اشاره میکردکه به خاک بیفتید, به خاک بیفتید مردم بیچاره هم به خاک افتاده و زمین اطاعت را بوسیدند خود شاهزاده از خاک افتادن مردم میخندید.به توپخانه مرتضی خان شجاع لشکر اردلان را که ریاست توپخانه را داشت امر داد دراز کشیدند و کتک کاری کردند که چرا توپ کم صدا بود.»
مردوخ پس از آوردن سخنان سالارالدوله که بیشتر راجع به تهدید مردم وترساندن آنها بود مینویسد: «در دوره شاهزاده بگیر و ببند وجرم و زور و کلاه کاغذی شدت پیدا کرده اطمینان مالی وجانی برای احدی باقی نبود.»
عاقبت به دلیل این همه ظلم وجنایت به مردم, آنها تلگرافاتی به مرکز مخابره کردند عین الدوله هم که صدر اعظم ورئیس الوزراء بود دل خوشی از سالارالدوله نداشت تلگرافات تظلم را ترتیب اثر داده, در ۱۱ شوال همان سال سالارالدوله را احضار کرد و او دیگر به عنوان حکمران به کردستان بر نگشت.بعد از برکناری مدتی در اعتراض ونارضایتی به سر میبرد تا اینکه در سال ۱۳۲۵ه.ق دست به شورش زد که در فصل بعدی به آن خواهیم پرداخت.[۱]
منابع
- مسعود بهنود: (کشته شدگان بر سر قدرت، ص. ۲۰۷ - ۱۷۹)
- تاریخ انقلاب مشروطیت. رحیم نامور. انتشارات چاپار ۱۹۵۸
- ایل کلهر در دوره مشروطیت. علیرضا گودرزی. انتشارات کرمانشاه، ۱۳۸۱، فصل دوم به بعد
- ↑ ایل کلهر در دوره مشروطیت، علیرضا گودرزی، انتشارات کرمانشاه، ۱۳۸۱ ص۴۱