حافظ: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
جابجایی بخش ها |
ادغام از زندگی حافظ |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
== زندگینامه == |
== زندگینامه == |
||
[[پرونده:Hafez 890104 58T.jpg|left|300px|thumb|آرامگاه خواجه حافظ شيرازى]] |
[[پرونده:Hafez 890104 58T.jpg|left|300px|thumb|آرامگاه خواجه حافظ شيرازى]] |
||
{{اصلی|زندگی حافظ}} |
|||
از '''زندگی حافظ''' اطلاع چندانی در دست نیست، و در اشعار او که میتواند یگانه منبع موثّق زندگی او باشد اشارات اندکی از زندگی شخصی و خصوصی او یافت میشود. آنچه از فحوای [[تذکره]]ها بدست میآید بیشتر افسانههایی است که از این شخصیّت در ذهن عوام ساخته و پرداخته شده است. با این همه آنچه با تکیه به اشارات دیوان او و برخی منابع معتبر قابل بیان است آن است که او در خانوادهای از نظر مالی در حد متوسط جامعه زمان خویش متولد شده است.( با این حساب که کسب علم و دانش در آن زمان اصولاً مربوط به خانوادههای مرفه و بعضاً متوسط جامعه بوده است.) در نوجوانی [[قرآن]] را با چهارده روایت آن از بر کرده و از همین رو به حافظ ملقب گشته است. |
|||
در بارهٔ سال دقیق تولد او بین [[مورخین]] و حافظشناسان اختلاف نظر وجود دارد. دکتر [[ذبیح الله صفا]] ولادت او را در ۷۲۷ ه. ق <ref>صفا، ذبیح الله [[تاریخ ادبیات ایران]]</ref> و دکتر [[قاسم غنی]] آن را در ۷۱۷ <ref>غنی، قاسم. تاریخ عصر حافظ</ref> میدانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه [[دهخدا]] بر اساس [[قطعه]]ای از حافظ ولادت او را قبل از این سالها و حدود ۷۱۰ ه. ق تخمین میزنند.<ref>دهخدا، علیاکبر. لغتنامه دهخدا، مدخل حافظ</ref> آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری و بعد از ۷۱۰ واقع شده و به گمان غالب بین ۷۲۰ تا ۷۲۹ ه. ق روی دادهاست. |
|||
در دوران امارت شاه شیخ [[ابواسحاق]] (متوفی ۷۵۸ ه.ق) به دربار راه پیدا کرده و احتمالاً شغل دیوانی پیشه کرده است. (در [[قطعه]] ای با مطلع "خسروا، دادگرا، شیردلا، بحرکفا / ای جلال تو به انواع هنر ارزانی" شاه جلال الدین مسعود برادر بزرگ شاه ابواسحاق را خطاب قرار داده و در همان قطعه بصورت ضمنی قید میکند که سه سال در دربار مشغول است. شاه مسعود تنها کمتر از یکسال و در سنه ۷۴۳ حاکم شیراز بوده است و از این رو میتوان دریافت که حافظ از اوان جوانی در دربار شاغل بوده است). علاوه بر شاه ابواسحاق در دربار شاهان آل مظفر شامل شاه [[شیخ مبارزالدین]]، [[شاه شجاع]]، [[شاه منصور]] و [[شاه یحیی]] نیز راه داشته است. شاعری پیشه اصلی او نبوده و امرار معاش او از طریق شغلی دیگر (احتمالاً دیوانی) تامین میشده است. در این خصوص نیز اشارات متعددی در دیوان او وجود دارد که بیان کننده اتکای او به شغلی جدای از شاعری است، از جمله در تعدادی از این اشارات به درخواست وظیفه (حقوق و مستمری) اشاره دارد.<ref>از کوچه رندان، عبدالحسین زرینکوب</ref> |
|||
در مورد سال درگذشت او اختلاف کمتری بین مورخین دیده میشود و به نظر اغلب آنان ۷۹۲ ه. ق است. از جمله در کتاب [[مجمل فصیحی]] نوشته [[فصیح خوافی]] (متولد ۷۷۷ ه. ق) که معاصر حافظ بوده و همچنین [[نفحات الانس]] تالیف [[جامی]] (متولد ۸۱۷ ه. ق) به صراحت این تاریخ بهعنوان سال وفات خواجه قید شدهاست. محل تولد او [[شیراز]] بوده و در همان شهر نیز روی بر نقاب خاک کشیده است. |
|||
نزدیک به یک قرن پیش از تولّد او (یعنی در سال ۶۳۸ ه. ق - ۱۲۴۰ م) [[ابن عربی|محیالدّین عربی]] دیده از جهان فروبسته بود، و ۵۰ سال قبل از آن (یعنی در سال ۶۷۲ ه. ق - ۱۲۷۳ م) [[جلالالدین محمد بلخی|مولانا جلالالدّین محمد بلخی]] درگذشته بود. |
|||
در بارهٔ سال دقیق تولد او بین [[مورخین]] و حافظشناسان اختلاف نظر وجود دارد. دکتر [[ذبیح الله صفا]] ولادت او را در ۷۲۷ ه. ق <ref>صفا، ذبیح الله [[تاریخ ادبیات ایران]]</ref> و دکتر [[قاسم غنی]] آن را در ۷۱۷ <ref>غنی، قاسم. تاریخ عصر حافظ</ref> میدانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه [[دهخدا]] بر اساس [[قطعه]]ای از حافظ ولادت او را قبل از این سالها و حدود ۷۱۰ ه. ق تخمین میزنند.<ref>دهخدا، علیاکبر. لغتنامه دهخدا، مدخل حافظ</ref> آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری و بعد از ۷۱۰ واقع شده و به گمان غالب بین ۷۲۰ تا ۷۲۹ ه. ق روی دادهاست. |
|||
بعد از مرگ پدرش، برادرانش که هر کدام بزرگتر از او بودند، به سویی روانه شدند و شمس الدین با مادرش در شیراز ماند و روزگار آنها در تهیدستی میگذشت. |
|||
در مورد سال درگذشت او اختلاف کمتری بین مورخین دیده میشود و به نظر اغلب آنان ۷۹۲ ه. ق است. از جمله در کتاب [[مجمل فصیحی]] نوشته [[فصیح خوافی]] (متولد ۷۷۷ ه. ق) که معاصر حافظ بوده و همچنین [[نفحات الانس]] تالیف [[جامی]] (متولد ۸۱۷ ه. ق) به صراحت این تاریخ بهعنوان سال وفات خواجه قید شدهاست. محل تولد او [[شیراز]] بوده و در همان شهر نیز روی بر نقاب خاک کشیده است. |
|||
همین که به سن جوانی رسید، در نانوایی به خمیرگیری مشغول شد، تا آنکه عشق به تحصیل کمالات او را به مکتب خانه کشاند. تحصیل علوم و کمالات را در زادگاه خود کسب کرد و مجالس درس علماء و فضلای بزرگ شهر خود را درک نمود. او قرآن کریم را از حفظ کرده بود و بنابر تصریح صاحبان نظر، تخلص حافظ نیز از همین امر نشأت گرفته است. |
|||
حافظ در سن 38 سالگی همسر خویش را از دست داد. و پس از او بار دیگر زمانه نامهربانی خود را به او نمایان ساخت و این بار فرزندش را از او گرفت.<ref>[http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=3854&id=29743 ظ…ظ‡ط¯ظˆغŒظ‘طھ ط¯ط± ط´ط¹ط± طط§ظپط¸<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> |
|||
درباره نحوه زندگی حافظ هیچ اطلاع دقیقی در دست نیست. حتی به مقدار یک خط منبعی که هم عصر او باشد و خاطرهای از حافظ نقل کرده باشد وجود ندارد. اولین شرححالهای مکتوب در مورد حافظ مربوط به بیش از ۱۰۰ سال پس از وفات اوست. تمام شرححالهایی که در حال حاضر در مورد حافظ نوشته میشود بر اساس برداشت شخصی نویسنده از اشعار او و برخی نشانههای تاریخی است که بهطور مستقیم ربطی به حافظ ندارد. مانند شرححال شاهان همعصر حافظ و یا احوال عمومی شهر شیراز در آن روزگار. |
|||
== حافظ و اسلام == |
|||
''حافظ'' یعنی ''نگه دارنده'' و به کسی گفته میشود که بتواند [[قرآن]] را از حفظ بخواند. |
|||
== علاقه به شیراز == |
|||
علاقه ودید حافظ به شیراز از منظر دیوان او و غزلیاتش بخوبی مشهود است و این اشارات با رویدادهای تاریخی زمان حافظ تطابق دارد. بنابراین در دیوان حافظ اگر غزلی شیوا و دلپسند خوانده می شود یقین در خلال ابیات آن رمزآسا و یا آشکارا واقعه ای در روانش و در اندیشه اش سیر می کند. چراکه حافظ را نباید یک شاعر ساده اندیش و مبالغه گو به شمار آورد. زیرا وی پیش از اینکه حتی شاعر باشد به مسایل دینی و فلسفی و عرفانی کاملاً آشنایی داشته و بینش وی در منتهای دریافت تأملات و دقایق اجتماعی است. لذا دید و دلبستگی حافظ به شیراز از دو منظر قابل بررسی است: یکی مطابقت سروده هایش با رخدادهای جامعه که گاهی بر وفق مراد وی است و دیگر طبیعت متنوع و چهارفصل شیراز در آن برهه از زندگی حافظ. |
|||
حافظ بعد از تحصیلات و کنجکاوی اش در فراگیری علوم زمان به عنفوان جوانی می رسد. شهر شیراز به یمین دولت شیخ ابواسحق اینجو حکمران فارس از امنیت و آرامش کاملی برخوردار بود و مردم از جمله شاعر جوان ما با کمال آسایش و راحتی روزگار می گذرانیدند. اماکن خیر در شهر،مساجد، مدارس و خانقاهها و املاک فراوانی که برآنها وقف کرده بودند بوفور یافت می شد. شیخ ابواسحق پادشاهی آزادی خواه بود که مردم را در آزادیهای احتماعی مخیر می داشت. شیراز در یک زمینی هموار بنا شده بود که دور شهر بارویی از زمان آل بویه برجا مانده بود. بدین ترتیب حافظ جوان نیز در این جامعه آزاد بو اسحاقی با شعف و مصلحت جویی زندگی می کرد و مسایل سیاسی زمان را به دقت زیر نظر داشت. شیراز که به گفته ابن بطوطه بهشت روی زمین بشمار می آمد و از هر سو طرب و شادمانی بر آن بارز، در این روز ها شاهدجنب و جوش حافظ جوان بود که هم از ثروت بهره داشت و هم از دانش. او از حافظان قرآن بود و در همین زمان قاریان در شهر بودند که به آواز خوش قرآن می خواندند.<ref>دیوان حافظ- محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی- انتشارات اقبال ۱۳۵۳</ref> |
|||
با یورش محمدمبارزالدین حکمران کرمان ویزد به شهر شیراز سلطنت ابو اسحاق در هم پیچیده شد و این واقعه در شعر حافظ بازتابی تأسف انگیز دارد. |
|||
راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی / خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود |
|||
دیدی آن قهقه کبک خرامان حافظ / که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود |
|||
دوران بعد از بواسحاق زمان استبداد مبارزالدین بود که اشعاری حاکی از خشم شاعر را به دنبال دارد. اوپادشاهی تندخو و ستمکار و متعصب بود بطوریکه حافظ اغلب او را «محتسب» می نامد و از اینکه آزادی و امنیت مردم را ضایع کرده حافظ در اندیشه آزاردادن اوست. ازاین جهت برخلاف عقیده محتسب به سرودن اشعاری تند به الفاظی از (می- میخانه- باده- مغ) می پردازد. |
|||
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم / خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود |
|||
اگرچه باده فرحبخش و باد گلبیزست / به بانگ چنگ مخور باده که محتسب تیزست |
|||
محتسب داند که حافظ عاشق است / وآصف ملک سلیمان نیز هم |
|||
حافظ ستم بر همشهریان را برنمی تافت و رندانه در احقاق حق مردم تلاش می کرد تا اینکه شاه شجاع پدر ریاکارش را کور کرد و خود به جای او نشست و حافظ نیز چنین بشارتی را به شیرازیها می دهد که : |
|||
ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند / وز وی جهان برست و بت میگسار هم |
|||
دوران حکومت شاه شجاع دوباره آزادی و شادمانی مردم را به دنبال داشت و حافظ نیز به مراد دیرینه خود رسید که : |
|||
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش / که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش |
|||
نکته دوم راجع به علاقه ودید حافظ به شیراز چنانکه گذشت طبیعت سرسبز و مناظر بدیع و باغات دلگشای شیراز بود. بهار شیراز و عطر دل انگبزبهار نارنج آن لطف خاصی داشت و درختان سرو که باغها را پوشانده بودند و انواع میوه هاکه در خاک شیراز پرورش می یافت دل از بیننده می ربود. گردشگاههای فروان که از زمان سعدی نیز باقی مانده بود مردم را به طرف خود می کشانید.<ref>تاریخ ادبیات – دکتر رضا زاده شفق- انتشارات شهسواری ۱۳۲۰</ref> |
|||
تنها حافظ نبود که «نسیم خاک مصلی و آب رکناباد» او را اجازه سیروسفر نمی داد. در بین تفرجگاههای شهر یکی «تکیه سعدی» نزدیک سرچشمه رکناباد در تنگ الله اکبر و دیگر باغ و زاویه سعدی. از نگاه حافظ |
|||
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم / عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است |
|||
فرق است از آب خضر که ظلمات جای اوست / تا آب ما که منبعش الله اکبر است |
|||
شاعر آرمان طلب شیراز با نگاه تیزبین خود به بهار باصفای شهرش «نسیم روضه» شیراز را بدرقه راه مسافران می کند. |
|||
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس / نسیم روضه شیراز پیک راهت بس |
|||
شاعر رند شیراز بر خلاف سعدی بزگوار دل از شیراز بر نکند و به سفر طولانی نپرداخت و یا اگر به سفری رفت یقین طولانی نبوده است.بلکه عمر خود را در شیراز که از صفا و زیبایی آن شهر و همچنین گلگشت مصلی و آب رکناباد خوشدل بود ،صرف نمود .زیبایی طبیعت و روانی طبع شاعر نگرش عمیق او را در محیط پیرامون خود عجین کرده بود. لذا با نگاهی دقیق به مجموع عغیبگویی نکرده، ولی از آنجا که به ژرفی و با پرمعنایی زیسته است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته، کار بزرگ هنری او آینهدار طلعت |
|||
<ref> |
|||
اشاره است به بیت زیر: |
|||
{{شعر}} |
|||
{{ب|دل سراپردهٔ محبّت اوست | دیده آئینهدار طلعت اوست}} |
|||
{{پایان شعر}} |
|||
</ref> |
|||
و طینت فارسیزبانان گردیده است.<ref>حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل. ص ۳۶</ref> |
|||
{{شعر}} |
|||
{{ب|مرا تا [[عشق (ادبیات عرفانی کهن)|عشق]] تعلیم سخن کرد | حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود}} |
|||
{{ب|مگو دیگر که حافظ نکتهدانست | که ما دیدیم و محکم جاهلی بود}} |
|||
{{پایان شعر}} |
|||
== زبان و هنر شعری == |
|||
همچون همهٔ هنرهای راستین، شعر حافظ پرعمق، چندوجهی، تعبیرپذیر، و تبیینجوی است. او هیچگاه ادعای کشف و غیبگویی نکرده، ولی از آنجا که به ژرفی و با پرمعنایی زیسته است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته، کار بزرگ هنری او آینهدار طلعت |
|||
<ref> |
|||
اشاره است به بیت زیر: |
|||
{{شعر}} |
|||
{{ب|دل سراپردهٔ محبّت اوست | دیده آئینهدار طلعت اوست}} |
|||
{{پایان شعر}} |
|||
</ref> |
|||
و طینت فارسیزبانان گردیده است.<ref>حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل. ص ۳۶</ref> |
|||
{{شعر}} |
|||
{{ب|مرا تا [[عشق (ادبیات عرفانی کهن)|عشق]] تعلیم سخن کرد | حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود}} |
|||
{{ب|مگو دیگر که حافظ نکتهدانست | که ما دیدیم و محکم جاهلی بود}} |
|||
{{پایان شعر}} |
|||
خط ۳۴۸: | خط ۲۷۱: | ||
گشتهام در جهان و آخر کار / دلبری برگزیدهام که مپرس<ref>[http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=3854&id=29743 ظ…ظ‡ط¯ظˆغŒظ‘طھ ط¯ط± ط´ط¹ط± طط§ظپط¸<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> |
گشتهام در جهان و آخر کار / دلبری برگزیدهام که مپرس<ref>[http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=3854&id=29743 ظ…ظ‡ط¯ظˆغŒظ‘طھ ط¯ط± ط´ط¹ط± طط§ظپط¸<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> |
||
== علاقه به شیراز == |
|||
علاقه ودید حافظ به شیراز از منظر دیوان او و غزلیاتش بخوبی مشهود است و این اشارات با رویدادهای تاریخی زمان حافظ تطابق دارد. بنابراین در دیوان حافظ اگر غزلی شیوا و دلپسند خوانده می شود یقین در خلال ابیات آن رمزآسا و یا آشکارا واقعه ای در روانش و در اندیشه اش سیر می کند. چراکه حافظ را نباید یک شاعر ساده اندیش و مبالغه گو به شمار آورد. زیرا وی پیش از اینکه حتی شاعر باشد به مسایل دینی و فلسفی و عرفانی کاملاً آشنایی داشته و بینش وی در منتهای دریافت تأملات و دقایق اجتماعی است. لذا دید و دلبستگی حافظ به شیراز از دو منظر قابل بررسی است: یکی مطابقت سروده هایش با رخدادهای جامعه که گاهی بر وفق مراد وی است و دیگر طبیعت متنوع و چهارفصل شیراز در آن برهه از زندگی حافظ. |
|||
حافظ بعد از تحصیلات و کنجکاوی اش در فراگیری علوم زمان به عنفوان جوانی می رسد. شهر شیراز به یمین دولت شیخ ابواسحق اینجو حکمران فارس از امنیت و آرامش کاملی برخوردار بود و مردم از جمله شاعر جوان ما با کمال آسایش و راحتی روزگار می گذرانیدند. اماکن خیر در شهر،مساجد، مدارس و خانقاهها و املاک فراوانی که برآنها وقف کرده بودند بوفور یافت می شد. شیخ ابواسحق پادشاهی آزادی خواه بود که مردم را در آزادیهای احتماعی مخیر می داشت. شیراز در یک زمینی هموار بنا شده بود که دور شهر بارویی از زمان آل بویه برجا مانده بود. بدین ترتیب حافظ جوان نیز در این جامعه آزاد بو اسحاقی با شعف و مصلحت جویی زندگی می کرد و مسایل سیاسی زمان را به دقت زیر نظر داشت. شیراز که به گفته ابن بطوطه بهشت روی زمین بشمار می آمد و از هر سو طرب و شادمانی بر آن بارز، در این روز ها شاهدجنب و جوش حافظ جوان بود که هم از ثروت بهره داشت و هم از دانش. او از حافظان قرآن بود و در همین زمان قاریان در شهر بودند که به آواز خوش قرآن می خواندند.<ref>دیوان حافظ- محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی- انتشارات اقبال ۱۳۵۳</ref> |
|||
با یورش محمدمبارزالدین حکمران کرمان ویزد به شهر شیراز سلطنت ابو اسحاق در هم پیچیده شد و این واقعه در شعر حافظ بازتابی تأسف انگیز دارد. |
|||
راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی / خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود |
|||
دیدی آن قهقه کبک خرامان حافظ / که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود |
|||
دوران بعد از بواسحاق زمان استبداد مبارزالدین بود که اشعاری حاکی از خشم شاعر را به دنبال دارد. اوپادشاهی تندخو و ستمکار و متعصب بود بطوریکه حافظ اغلب او را «محتسب» می نامد و از اینکه آزادی و امنیت مردم را ضایع کرده حافظ در اندیشه آزاردادن اوست. ازاین جهت برخلاف عقیده محتسب به سرودن اشعاری تند به الفاظی از (می- میخانه- باده- مغ) می پردازد. |
|||
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم / خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود |
|||
اگرچه باده فرحبخش و باد گلبیزست / به بانگ چنگ مخور باده که محتسب تیزست |
|||
محتسب داند که حافظ عاشق است / وآصف ملک سلیمان نیز هم |
|||
حافظ ستم بر همشهریان را برنمی تافت و رندانه در احقاق حق مردم تلاش می کرد تا اینکه شاه شجاع پدر ریاکارش را کور کرد و خود به جای او نشست و حافظ نیز چنین بشارتی را به شیرازیها می دهد که : |
|||
ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند / وز وی جهان برست و بت میگسار هم |
|||
دوران حکومت شاه شجاع دوباره آزادی و شادمانی مردم را به دنبال داشت و حافظ نیز به مراد دیرینه خود رسید که : |
|||
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش / که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش |
|||
نکته دوم راجع به علاقه ودید حافظ به شیراز چنانکه گذشت طبیعت سرسبز و مناظر بدیع و باغات دلگشای شیراز بود. بهار شیراز و عطر دل انگبزبهار نارنج آن لطف خاصی داشت و درختان سرو که باغها را پوشانده بودند و انواع میوه هاکه در خاک شیراز پرورش می یافت دل از بیننده می ربود. گردشگاههای فروان که از زمان سعدی نیز باقی مانده بود مردم را به طرف خود می کشانید.<ref>تاریخ ادبیات – دکتر رضا زاده شفق- انتشارات شهسواری ۱۳۲۰</ref> |
|||
تنها حافظ نبود که «نسیم خاک مصلی و آب رکناباد» او را اجازه سیروسفر نمی داد. در بین تفرجگاههای شهر یکی «تکیه سعدی» نزدیک سرچشمه رکناباد در تنگ الله اکبر و دیگر باغ و زاویه سعدی. از نگاه حافظ |
|||
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم / عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است |
|||
فرق است از آب خضر که ظلمات جای اوست / تا آب ما که منبعش الله اکبر است |
|||
شاعر آرمان طلب شیراز با نگاه تیزبین خود به بهار باصفای شهرش «نسیم روضه» شیراز را بدرقه راه مسافران می کند. |
|||
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس / نسیم روضه شیراز پیک راهت بس |
|||
شاعر رند شیراز بر خلاف سعدی بزگوار دل از شیراز بر نکند و به سفر طولانی نپرداخت و یا اگر به سفری رفت یقین طولانی نبوده است.بلکه عمر خود را در شیراز که از صفا و زیبایی آن شهر و همچنین گلگشت مصلی و آب رکناباد خوشدل بود ،صرف نمود .زیبایی طبیعت و روانی طبع شاعر نگرش عمیق او را در محیط پیرامون خود عجین کرده بود. لذا با نگاهی دقیق به مجموع عغیبگویی نکرده، ولی از آنجا که به ژرفی و با پرمعنایی زیسته است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته، کار بزرگ هنری او آینهدار طلعت |
|||
<ref> |
|||
اشاره است به بیت زیر: |
|||
{{شعر}} |
|||
{{ب|دل سراپردهٔ محبّت اوست | دیده آئینهدار طلعت اوست}} |
|||
{{پایان شعر}} |
|||
</ref> |
|||
و طینت فارسیزبانان گردیده است.<ref>حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل. ص ۳۶</ref> |
|||
{{شعر}} |
|||
{{ب|مرا تا [[عشق (ادبیات عرفانی کهن)|عشق]] تعلیم سخن کرد | حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود}} |
|||
{{ب|مگو دیگر که حافظ نکتهدانست | که ما دیدیم و محکم جاهلی بود}} |
|||
{{پایان شعر}} |
|||
== زبان و هنر شعری == |
|||
همچون همهٔ هنرهای راستین، شعر حافظ پرعمق، چندوجهی، تعبیرپذیر، و تبیینجوی است. او هیچگاه ادعای کشف و غیبگویی نکرده، ولی از آنجا که به ژرفی و با پرمعنایی زیسته است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته، کار بزرگ هنری او آینهدار طلعت |
|||
<ref> |
|||
اشاره است به بیت زیر: |
|||
{{شعر}} |
|||
{{ب|دل سراپردهٔ محبّت اوست | دیده آئینهدار طلعت اوست}} |
|||
{{پایان شعر}} |
|||
</ref> |
|||
و طینت فارسیزبانان گردیده است.<ref>حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل. ص ۳۶</ref> |
|||
{{شعر}} |
|||
{{ب|مرا تا [[عشق (ادبیات عرفانی کهن)|عشق]] تعلیم سخن کرد | حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود}} |
|||
{{ب|مگو دیگر که حافظ نکتهدانست | که ما دیدیم و محکم جاهلی بود}} |
|||
{{پایان شعر}} |
|||
خط ۴۰۴: | خط ۳۹۵: | ||
* اشعار برگزیدهٔ پنجاهگانهٔ حافظ (یا حافظ به ۲ زبان)، گردآوری آرتور جی. آربری (Arthur J. Arberry)، انتشارات پدیده، ۱۳۶۷ |
* اشعار برگزیدهٔ پنجاهگانهٔ حافظ (یا حافظ به ۲ زبان)، گردآوری آرتور جی. آربری (Arthur J. Arberry)، انتشارات پدیده، ۱۳۶۷ |
||
* {{یادکرد|کتاب= [[دیوان حافظ تصحیح خانلری]](جلد دوم)|نویسنده= حافظ، خواجه شمسالدین محمد |ناشر =انتشارات خوارزمی|چاپ=دوم|شهر=[[تهران]] |کوشش= به تصحیح و توضیح �اءالدّین خرّمشاهی، کورش منصوری، و حسین مطیعی امین، در ۴ مجلّد، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۴ |
* {{یادکرد|کتاب= [[دیوان حافظ تصحیح خانلری]](جلد دوم)|نویسنده= حافظ، خواجه شمسالدین محمد |ناشر =انتشارات خوارزمی|چاپ=دوم|شهر=[[تهران]] |کوشش= به تصحیح و توضیح �اءالدّین خرّمشاهی، کورش منصوری، و حسین مطیعی امین، در ۴ مجلّد، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۴ |
||
* اشعار برگزیدهٔ پنجاهگانهٔ حافظ (یا حافظ به ۲ زبان)، گردآوری آرتور جی. آربری (Arthur J. Arberry)، انتشارات پدیده، ۱۳۶۷ |
|||
* خرّمشاهی، بهاءالدّین. ''حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ''، بخش اوّل، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳ |
|||
* خرّمشاهی، بهاءالدّین. ''حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ''، بخش دوّم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹. ISBN 964-445-174-0 |
|||
* خرّمشاهی، بهاءالدّین. ''ذهن و زبان حافظ''، چاپ هفتم، انتشارات ناهید، تهران، 1380. ISBN 964-6205-18-6 |
|||
{{چپچین}} |
{{چپچین}} |
||
* Wilberforce Clarke, ''The Divan-I- Hafiz'', The Octagon Press Ltd., London, 1891 A.D. |
* Wilberforce Clarke, ''The Divan-I- Hafiz'', The Octagon Press Ltd., London, 1891 A.D. |
نسخهٔ ۹ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۰۰
حافظ (شمس الدین محمد بن بهاءالدّین شیرازی) | |
---|---|
زادهٔ | حدود ۷۲۷ شیراز |
درگذشت | ۷۹۲ شیراز |
پیشه | شعر ،فلسفه ،عرفان |
خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ - ۷۹۲ هجری قمری)، شاعر بزرگ سده هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیشتر شعرهای او غزل هستند.
زندگینامه
از زندگی حافظ اطلاع چندانی در دست نیست، و در اشعار او که میتواند یگانه منبع موثّق زندگی او باشد اشارات اندکی از زندگی شخصی و خصوصی او یافت میشود. آنچه از فحوای تذکرهها بدست میآید بیشتر افسانههایی است که از این شخصیّت در ذهن عوام ساخته و پرداخته شده است. با این همه آنچه با تکیه به اشارات دیوان او و برخی منابع معتبر قابل بیان است آن است که او در خانوادهای از نظر مالی در حد متوسط جامعه زمان خویش متولد شده است.( با این حساب که کسب علم و دانش در آن زمان اصولاً مربوط به خانوادههای مرفه و بعضاً متوسط جامعه بوده است.) در نوجوانی قرآن را با چهارده روایت آن از بر کرده و از همین رو به حافظ ملقب گشته است.
در دوران امارت شاه شیخ ابواسحاق (متوفی ۷۵۸ ه.ق) به دربار راه پیدا کرده و احتمالاً شغل دیوانی پیشه کرده است. (در قطعه ای با مطلع "خسروا، دادگرا، شیردلا، بحرکفا / ای جلال تو به انواع هنر ارزانی" شاه جلال الدین مسعود برادر بزرگ شاه ابواسحاق را خطاب قرار داده و در همان قطعه بصورت ضمنی قید میکند که سه سال در دربار مشغول است. شاه مسعود تنها کمتر از یکسال و در سنه ۷۴۳ حاکم شیراز بوده است و از این رو میتوان دریافت که حافظ از اوان جوانی در دربار شاغل بوده است). علاوه بر شاه ابواسحاق در دربار شاهان آل مظفر شامل شاه شیخ مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز راه داشته است. شاعری پیشه اصلی او نبوده و امرار معاش او از طریق شغلی دیگر (احتمالاً دیوانی) تامین میشده است. در این خصوص نیز اشارات متعددی در دیوان او وجود دارد که بیان کننده اتکای او به شغلی جدای از شاعری است، از جمله در تعدادی از این اشارات به درخواست وظیفه (حقوق و مستمری) اشاره دارد.[۱]
در بارهٔ سال دقیق تولد او بین مورخین و حافظشناسان اختلاف نظر وجود دارد. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ ه. ق [۲] و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷ [۳] میدانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعهای از حافظ ولادت او را قبل از این سالها و حدود ۷۱۰ ه. ق تخمین میزنند.[۴] آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری و بعد از ۷۱۰ واقع شده و به گمان غالب بین ۷۲۰ تا ۷۲۹ ه. ق روی دادهاست.
در مورد سال درگذشت او اختلاف کمتری بین مورخین دیده میشود و به نظر اغلب آنان ۷۹۲ ه. ق است. از جمله در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح خوافی (متولد ۷۷۷ ه. ق) که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانس تالیف جامی (متولد ۸۱۷ ه. ق) به صراحت این تاریخ بهعنوان سال وفات خواجه قید شدهاست. محل تولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز روی بر نقاب خاک کشیده است.
غزلیات
حافظ را چیرهدستترین غزل سرای زبان فارسی دانستهاند[۵] موضوع غزل وصف معشوق، می، و مغازله است و غزلسرایی را باید هنری دانست ادبی، که درخور سرود و غنا و ترانهپردازی است.
با آنکه حافظ غزل عارفانهٔ مولانا و غزل عاشقانهٔ سعدی را پیوند زده، نوآوری اصلی او در تک بیتهای درخشان، مستقل، و خوشمضمون فراوانی است که سروده است. استقلالی که حافظ از این راه به غزل داده به میزان زیادی از ساختار سورههای قرآن تأثیر گرفتهاست، که آن را انقلابی در آفرینش اینگونه شعر دانستهاند.[۶]
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ | به قرآنی که اندر سینه داری |
- نمونهای از اشعار
پیش از اینت بیش از این اندیشهٔ عشّاق بود | مهرورزی تو با ما شهرهٔ آفاق بود | |
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشینلبان | بحث سرّ عشق و ذکر حلقهٔ عشّاق بود | |
پیش ازین کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند | منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود | |
سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد | ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود | |
حسن مهرویان مجلس گرچه دل میبرد و دین | بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود | |
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد | دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود |
رباعیات
چندین رباعی به حافظ نسبت داده شده که هر چند از ارزش ادبی والایی، همسنگ عزلهای او برخوردار نیستند اما در انتساب برخی از آنها تردید زیادی وجود ندارد. در تصحیح خانلری از دیوان حافظ تعدادی از این رباعیات آورده شده که ده رباعی در چند نسخهٔ مورد مطالعه او بودهاند و بقیه فقط در یک نسخه ثبت بودهاست. دکتر پرویز ناتل خانلری در باره رباعیات حافظ مینویسد: «هیچ یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی، ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این غزلسرا نمیافزاید.»[۷]
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت | وز بستر عافیت برون خواهم خفت | |
باور نکنی خیال خود را بفرست | تا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت[۸] |
هر دوست که دم زد از وفا دشمن شد | هر پاک روی که بود تردامن شد | |
گویند شب آبستن غیب است عجب | چون مرد ندید از که آبستن شد[۹] |
دیوان حافظ
دیوان حافظ که مشتمل بر حدود ۵۰۰ غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه و تعدادی رباعی است، تا کنون بیش از چهارصد بار به اشکال و شیوههای گوناگون، به زبان فارسی و دیگر زبانهای جهان بهچاپ رسیده است. شاید تعداد نسخههای خطّی ساده یا تذهیب شدهٔ آن در کتابخانههای ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ترکیه و حتی کشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر باشد.[۱۰]
حافظ و پیشینیان
یکی از بابهای عمده در حافظشناسی مطالعهٔ کمی و کیفی میزان، گستره، مدل، و ابعاد تأثیر پیشینیان و همعصران بر هنر و سخن اوست. این نوع پژوهش را از دو دیدگاه عمده دنبال کردهاند: یکی از منظر استقلال، یگانگی، بینظیری، و منحصربهفرد بودن حافظ، و اینکه در چه مواردی او اینگونه است. دوّم از دیدگاه تشابهات و همانندیهای آشکار و نهانی که مابین اشعار حافظ و دیگران وجود دارد.
از نظر یکتا بودن، هر چند حافظ قالبهای شعری استادان پیش از خود و شاعران معاصرش همچون خاقانی، نظامی، سنایی، عطار، مولوی، عراقی، سعدی، امیر خسرو، خواجوی کرمانی و سلمایی دارد
همین ویژگی کممانند، و نیز عالَمگیری و رواج بیمانند شعر اوست، که از دیرباز شرحنویسان زیادی را برآن داشته تا بر دیوان اشعار حافظ شرح بنویسند. بیشتر شارحان حافظ از دو قلمرو بزرگ زبان و ادبیّات فارسی، یعنی شبه قارّهٔ هند و امپراتوری عثمانی، به صورت زیر برخاستهاند.
شارحان ترک
- ۱. سودی بسنوی (درگذشت: ۱۰۰۰ ه.ق)، نویسندهٔ شرح چهار جلدی بر دیوان حافظ
- ۲. سروری (درگذشت: ۹۶۹ ه.ق)
- ۳. شمعی (درگذشت: ۱۰۰۰ ه.ق)
- ۴. سید محمد قونیوی متخلص به وهبی (درگذشت: ۇچشم میخورد.[۱۱]
تأثیر حافظ بر شعر دورههای بعد
تبحر حافظ در سرودن غزل بوده و با ترکیب اسلوب و شیوه شعرای پیشین خود سبکی را بنیان نهاده که اگر چه پیرو سبک عراقی است اما با تمایز ویژه به نام خود او شهرت دارد. برخی از حافظپژوهان شعر او را پایهگذار سبک هندی میدانند که ویژگی اصلی آن استقلال نسبی ابیات یک غزل است.[۱۲]
در مقدمه نسخه قزوینی و ستایشگر آمده است:
غزل سرایی حافظ بدان رسید که چرخ | نوای زهره و رامشگری بهشت از یاد | |
بداد داد بیان در غزل بدان وجهی | که هیچ شاعر از این گونه داد نظم نداد | |
چوشعر عذب روانش زبر کند گویی | هزار رحمت حق بر روان حافظ باد |
حافظ در جهان
سرودههای شاعران بزرگ برای حافظ
گوته
گوته، نابغهترین ادیب آلمانی، «دیوان غربی - شرقی» خود را تحت تاثیر «دیوان حافظ» سرود، و فصل دوم آن را با نام «حافظنامه» به اشعاری در مدح حافظ اختصاص داد که از جملهٔ آنها میتوان به دو شعر زیر اشاره کرد:
- حافظا، در غزلهایت میشنوم
- که شاعران را بزرگ داشتهای.
- بنگر که اینک پاسخی فراخورت میدهم:
- بزرگ اویی است که این سپاس به بزرگداشتِ اوست.[۱۳]
- خود را با تو برابر گرفتن، حافظا
- راستی که دیوانگی است!
- کشتییی پُر شتاب و خروشان
- به پهنهٔ پُر موج دریا در میآید،
- و مغرور و دلیر به دلِ خیزابها میزند.
- آن و دمی است که اقیانوس درهماش بشکند.
- ولی این تختهبند پوده همچنان به پیش میراند.
- در غزلهای سبکخیز و تندآهنگِ تو
- خنکای سیال دریا است،
- و فورانِ کوهوار آتش نیز.
- و گدازهها مرا در خود غرق میکنند.
- با این همه خیالی نیز درونم را میآکند
- و شجاعتام میبخشد.
- مگر نه آنکه من نیز در سرزمینِ خورشید
- زیسته و عشق ورزیدهام!
نیچه
یکی دیگر از شاعران و فیلسوفان نامآور آلمان، نیچه، نیز در دیوان «اندرزها و حکمتها»، یکی از شعرهای خود را با نام «به حافظ (آوای نوشانوش، پرسش یک آبنوش)» به او تقدیم کردهاست:
- میخانهای که تو برای خویش
- پیافکندهای
- فراختر از هر خانهای است
- جهان از سر کشیدن مییی
- که تو در اندرون آن میاندازی،
- ناتوان است.
- پرندهای، که روزگاری ققنوس بود
- در ضیافت توست
- موشی که کوهی را بزاد
- خود گویا تویی
- تو همهای، تو هیچی
- میخانهای، مییی
- ققنوسی، کوهی و موشی،
- در خود فرو میروی ابدی،
- از خود میپروازی ابدی،
- رخشندگی همهٔ ژرفاها،
- و مستی همهٔ مستانی
- - تو و شراب؟[۱۴]
ترجمههای دیوان حافظ
تا کنون، شعر حافظ به دهها زبان در تمامی دنیا ترجمه شدهاست. ازجمله قدیمیترین این ترجمهها میتوان موارد زیر را برشمرد:[۱۵]
- ۱. تاریخ: ۱۶۸۰ م، نویسنده: F. Meninski، نام و نوع اثر: Linguarum Orientalium اوّلین غزل دیوان حافظ - الا یا ایهاالسّاقی ... - به نثر لاتین ترجمه شد، محل انتشار: وین
- ۲. تاریخ: ۱۷۶۷ م، نویسنده: T. Hyde، نام و نوع اثر: Syntagma dissertationum اوّلین غزل دیوان حافظ - الا یا ایهاالسّاقی ... - به نثر لاتین ترجمه شد، محل انتشار: آکسفورد
- ۳. تاریخ: ۱۷۷۱ م، نویسنده: de Reviski، نام و نوع اثر: Specimen poeseos Persicae شانزده غزل از ابتدای دیوان حافظ به نثر لاتین ترجمه شد، محل انتشار: ذکر نشده
- ۴. تاریخ: ۱۷۷۴ م، نویسنده: J. Richardson، نام و نوع اثر: Specimen, Persian Poetry شانزده غزل از ابتدای دیوان حافظ به انگلیسی ترجمه شد، محل انتشار: لندن
شرح حافظ
شعر حافظ بنا به ماهیّت و طبیعتش شرحطلب است. این امر، به هیچ وجه ناشی از دشواری یا دیریابی آن نیست، بلکه نشان از چندپهه است که حافظ سرسخت و بیباک به مبارزه با این بیماری پرداخته. حافظ رندانه در هوای پلشت زمان خود، جهانی آرمانی و انسانی آرمانی آفریده. آشنایی حافظ با ادبیات فارسی و عرب بر آشنایی او از دین اسلام - که کتاب اصلی آن قرآن به زبان عربی است - افزود و او را تبدیل به رندی آزاد اندیش کرد بهگونهای که بخش زیادی از دیوان حافظ به مبارزه با ریاکاران اختصاص داده شده است:
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد | هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز |
به کوی می فروشانش ز جامی بر نمیگیرند | زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمیارزد |
او تعصبات را کنار گذاشته و فارغ از هر قید و بندی به مبارزه با کسانی برخاست که دین و قدرت خود را بهعنوان سنگر و سلاحی برای تجاوز به حٱ۲۴۴ ه.ق)[۱۶]
حافظپژوهان شبه قاره
این گروه بیشتر از دستهٔ پیشین به شعر حافظ و شرحنگاری برآن رویآوردهاند. تنها از ربع نخست سدهٔ یازدهم هجری تا ربع اوّل سدهٔ دوازدهم (حدود ۱۰۰ سال) ۹ شرح کوچک و بزرگ در منطقهٔ پنجاب نوشتهشدهاست. بهعنوان نمونه میتوان این دو را ذکر کرد:
- ۱. مرجالبحرین توسّط ختمی لاهوری در سال ۱۰۲۶ ه.ق
- ۲. مولانا عبدالله خویشگی قصوری که ۴ شرح بر دیوان خواجه نوشت (۱۱۰۶ ه.ق)
فال حافظ
دیشب بهسیل اشک ره خواب میزدم | نقشی بهیاد خطّ تو بر آب میزدم | |
چشمم بهروی ساقی و گوشم بهقول چنگ | فالی به چشم و گوش درین باب میزدم | |
ساقی به صوت این غزلم کاسه میگرفت | میگفتم این سرود و می ناب میزدم | |
خوش بود وقت حافظ و فالِ مراد و کام | بر نام عمر و دولتِ احباب میزدم |
مشهور است که امروز در خانهٔ هر ایرانی یک دیوان حافظ یافت میشود. ایرانیان طبق رسوم قدیمی خود در روزهای عید ملی یا مذهبی نظیر نوروز بر سر سفره هفت سین، و یا شب یلدا، با کتاب حافظ فال میگیرند. برای این کار، یک نفر از بزرگان خانواده یا کسی که بتواند شعر را به خوبی بخواند یا کسی که دیگران معتقدند به اصطلاح خوب فال میگیرد ابتدا نیت میکند، یعنی در دل آرزویی میکند. سپس به طور تصادفی صفحهای را از کتاب حافظ میگشاید و با صدای بلند شروع به خواندن میکند. کسانی که ایمان مذهبی داشته باشند هنگام فال گرفتن فاتحهای میخوانند و سپس کتاب حافظ را میبوسند، آنگاه با ذکر اورادی آن را میگشایند و فال خود را میخوانند.
برخی حافظ را «لسان الغیب» میگویند یعنی کسی که از غیب سخن میگوید و بر اساس بیتی از شعر حافظ او معتقد است که هیچ کس زبان غیب نیست:
ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان | کدام محرم دل ره در این حرم دارد |
یکی از صنایع شعری ایهام است بدین معنی که از یک کلمه معانی متفاوتی برداشت میشود. ایهام در اشعار حافظ بهصورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته. همچنین از مهمترین خصوصیات شعر حافظ گستردگی مطالب ذکر شده در یک غزل اوست؛ بهگونهای که در یک غزل از موضوعهای فراوانی حرف میزند. از طرفی هر بیت شعر حافظ نیز بهطور مستقل قابل تفسیر است. این ویژگیهای شعر حافظ باعث شده که هر کس با هر نیتی که دیوان حافظ را بگشاید و غزلی از آن را بخواند در مورد نیت خود کلمه یا جملهای در آن مییابد و فرد فکر میکند که حافظ نیت او را خوانده و به وی جواب داده است. غافل از اینکه این ویژگی شعر حافظ است و در بقیه غزلیات او نیز کلمات یا جملاتی همخوان با نیت صاحب فال وجود دارد.
حافظ زمانی که درمانده میشود به فال روی میآورد:
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش | زدهام فالی و فریاد رسی میآید |
افکار حافظ
روزگار حافظ روزگار زهد فروشی و ریاورزی بود�بوده است. آنان بهجای آنکه بهراستی مردان خدا باشند و روندگان راه حقیقت، اغلب، خرقهداران و پشمینهپوشانی بودند که بویی از عشق نابرده به تندخویی شهرت داشتند[۱۷] و پای از سرای طبیعت بیرون نمینهادند.[۱۸]
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد | بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد |
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد | ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد |
در برابر صوفی، حافظ از عارف با نیکویی و احترام یادکردهوق دیگران مورد استفاده قرار میدهند. حافظ در این مبارزه به کسی رحم نمیکند شیخ، مفتی، قاضی و محتسب همه از کنایات و اشعار او آسیب میبینند.
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب | چون نیک بنگری همه تزویر میکنند | |
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی | دام تزویر مکن چون دگران قرآن را |
او باده نوشی را برتر از زهدفروشی ریاکاران میداند:
بادهنوشی که در او روی و ریایی نبود | بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست | |
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب | بهتر ز طاعتی که ز روی ریا کنند |
برخی حافظ رامانند نیچه و گوته فیلسوفی حساس به مسائل وجودی انسان میدانند که آزاداندیش است و دروغستیز و ضدخرافات.
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن | که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست |
واژههای کلیدی حافظ
در دیوان حافظ کلمات و معانی دشوار فراوانی یافت میشود که هر یک نقش اساسی و عمدهای را در بیان و انتقال پیامها و اندیشههای عمیق برعهده دارد. بهعنوان نقطهٔ شروع برای آشکار شدن و درک این مفاهیم، ابتدا باید با سیر ورود تدریجی آنها در ادبیات عرفانی که از سدهٔ ششم و با آثار سنایی و عطار و دیگران آغاز گردیده آشنا شد. از جملهٔ مهمترین آن ها میتوان به واژهگانی چون رند و صوفی و می اشاره کرد:
خدا را کم نشین با خرقهپوشان | رخ از «رند»ان بیسامان مپوشان | |
در این خرقه بسی آلودگی هست | خوشا وقت قبای «می»فروشان | |
در این «صوفی»وشان دَردی ندیدم | که صافی باد عیش دُردنوشان |
رند
شاید کلمهای دشواریابتر از رند در اشعار حافظ یافت نشود. کتابهای لغت آنرا به عنوان زیرک، بیباک، لاابالی، و منکر شرح میدهند، ولی حافظ از همین کلمهٔ بدمعنی، واژه پربار و شگرفی آفریده است که شاید در دیگر فرهنگها و در زبانهای کهن و نوین جهان معادلی نداشته باشد.
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست | رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی | |
آدمی در عالم خاکی نمیآید بهدست | عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی |
صوفی
حافظ، همواره، صوفی را بهبدی یاد کرده و این بهسبب ظاهرسازی و ریاکاری صوفیان زمان او م مینگرند.
آرامگاه حافظ همچنین مکانی فرهنگی است. بهعنوان مثال، برنامههای مختلف شعرخوانی توسط شاعران مشهور یا کنسرت خوانندگان بهویژه موسیقی سنتی ایرانی و عرفانی در کنار آن برگزار میشود.
حافظ شیرازی در شعری پیشبینی کرده است که مرقدش پس از او، زیارتگاه خواهد شد:
بر سر تربت ما چون گذری، همّت خواه | که زیارتگه رندان جهان خواهد بود |
عشق حافظ
حافظ درباره عشق الهی که موضوع غزلهای عرفانی اوست، صحبت میکند. در مورد عشق انسانی هم وقتی از معشوقان جسمانی و مادی صحبت میکند، خاطر نشان میکند که عشق وی همچون امری است که به یک سابقه ازلی ارتباط دارد. در غزلهای عرفانی حافظ، عشق مجازی همچون پردهای به نظر میآید که عشق الهی در ورای آن پنهان است.
درد عشقی کشیدهام که مپرس / زهر هجری کشیدهام که مپرس
گشتهام در جهان و آخر کار / دلبری برگزیدهام که مپرس[۱۹]
علاقه به شیراز
علاقه ودید حافظ به شیراز از منظر دیوان او و غزلیاتش بخوبی مشهود است و این اشارات با رویدادهای تاریخی زمان حافظ تطابق دارد. بنابراین در دیوان حافظ اگر غزلی شیوا و دلپسند خوانده می شود یقین در خلال ابیات آن رمزآسا و یا آشکارا واقعه ای در روانش و در اندیشه اش سیر می کند. چراکه حافظ را نباید یک شاعر ساده اندیش و مبالغه گو به شمار آورد. زیرا وی پیش از اینکه حتی شاعر باشد به مسایل دینی و فلسفی و عرفانی کاملاً آشنایی داشته و بینش وی در منتهای دریافت تأملات و دقایق اجتماعی است. لذا دید و دلبستگی حافظ به شیراز از دو منظر قابل بررسی است: یکی مطابقت سروده هایش با رخدادهای جامعه که گاهی بر وفق مراد وی است و دیگر طبیعت متنوع و چهارفصل شیراز در آن برهه از زندگی حافظ.
حافظ بعد از تحصیلات و کنجکاوی اش در فراگیری علوم زمان به عنفوان جوانی می رسد. شهر شیراز به یمین دولت شیخ ابواسحق اینجو حکمران فارس از امنیت و آرامش کاملی برخوردار بود و مردم از جمله شاعر جوان ما با کمال آسایش و راحتی روزگار می گذرانیدند. اماکن خیر در شهر،مساجد، مدارس و خانقاهها و املاک فراوانی که برآنها وقف کرده بودند بوفور یافت می شد. شیخ ابواسحق پادشاهی آزادی خواه بود که مردم را در آزادیهای احتماعی مخیر می داشت. شیراز در یک زمینی هموار بنا شده بود که دور شهر بارویی از زمان آل بویه برجا مانده بود. بدین ترتیب حافظ جوان نیز در این جامعه آزاد بو اسحاقی با شعف و مصلحت جویی زندگی می کرد و مسایل سیاسی زمان را به دقت زیر نظر داشت. شیراز که به گفته ابن بطوطه بهشت روی زمین بشمار می آمد و از هر سو طرب و شادمانی بر آن بارز، در این روز ها شاهدجنب و جوش حافظ جوان بود که هم از ثروت بهره داشت و هم از دانش. او از حافظان قرآن بود و در همین زمان قاریان در شهر بودند که به آواز خوش قرآن می خواندند.[۲۰]
با یورش محمدمبارزالدین حکمران کرمان ویزد به شهر شیراز سلطنت ابو اسحاق در هم پیچیده شد و این واقعه در شعر حافظ بازتابی تأسف انگیز دارد.
راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی / خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقه کبک خرامان حافظ / که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود
دوران بعد از بواسحاق زمان استبداد مبارزالدین بود که اشعاری حاکی از خشم شاعر را به دنبال دارد. اوپادشاهی تندخو و ستمکار و متعصب بود بطوریکه حافظ اغلب او را «محتسب» می نامد و از اینکه آزادی و امنیت مردم را ضایع کرده حافظ در اندیشه آزاردادن اوست. ازاین جهت برخلاف عقیده محتسب به سرودن اشعاری تند به الفاظی از (می- میخانه- باده- مغ) می پردازد.
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم / خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود
اگرچه باده فرحبخش و باد گلبیزست / به بانگ چنگ مخور باده که محتسب تیزست
محتسب داند که حافظ عاشق است / وآصف ملک سلیمان نیز هم
حافظ ستم بر همشهریان را برنمی تافت و رندانه در احقاق حق مردم تلاش می کرد تا اینکه شاه شجاع پدر ریاکارش را کور کرد و خود به جای او نشست و حافظ نیز چنین بشارتی را به شیرازیها می دهد که :
ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند / وز وی جهان برست و بت میگسار هم
دوران حکومت شاه شجاع دوباره آزادی و شادمانی مردم را به دنبال داشت و حافظ نیز به مراد دیرینه خود رسید که :
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش / که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش
نکته دوم راجع به علاقه ودید حافظ به شیراز چنانکه گذشت طبیعت سرسبز و مناظر بدیع و باغات دلگشای شیراز بود. بهار شیراز و عطر دل انگبزبهار نارنج آن لطف خاصی داشت و درختان سرو که باغها را پوشانده بودند و انواع میوه هاکه در خاک شیراز پرورش می یافت دل از بیننده می ربود. گردشگاههای فروان که از زمان سعدی نیز باقی مانده بود مردم را به طرف خود می کشانید.[۲۱]
تنها حافظ نبود که «نسیم خاک مصلی و آب رکناباد» او را اجازه سیروسفر نمی داد. در بین تفرجگاههای شهر یکی «تکیه سعدی» نزدیک سرچشمه رکناباد در تنگ الله اکبر و دیگر باغ و زاویه سعدی. از نگاه حافظ
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم / عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
فرق است از آب خضر که ظلمات جای اوست / تا آب ما که منبعش الله اکبر است
شاعر آرمان طلب شیراز با نگاه تیزبین خود به بهار باصفای شهرش «نسیم روضه» شیراز را بدرقه راه مسافران می کند.
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس / نسیم روضه شیراز پیک راهت بس
شاعر رند شیراز بر خلاف سعدی بزگوار دل از شیراز بر نکند و به سفر طولانی نپرداخت و یا اگر به سفری رفت یقین طولانی نبوده است.بلکه عمر خود را در شیراز که از صفا و زیبایی آن شهر و همچنین گلگشت مصلی و آب رکناباد خوشدل بود ،صرف نمود .زیبایی طبیعت و روانی طبع شاعر نگرش عمیق او را در محیط پیرامون خود عجین کرده بود. لذا با نگاهی دقیق به مجموع عغیبگویی نکرده، ولی از آنجا که به ژرفی و با پرمعنایی زیسته است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته، کار بزرگ هنری او آینهدار طلعت [۲۲] و طینت فارسیزبانان گردیده است.[۲۳]
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد | حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود | |
مگو دیگر که حافظ نکتهدانست | که ما دیدیم و محکم جاهلی بود |
زبان و هنر شعری
همچون همهٔ هنرهای راستین، شعر حافظ پرعمق، چندوجهی، تعبیرپذیر، و تبیینجوی است. او هیچگاه ادعای کشف و غیبگویی نکرده، ولی از آنجا که به ژرفی و با پرمعنایی زیسته است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته، کار بزرگ هنری او آینهدار طلعت [۲۴] و طینت فارسیزبانان گردیده است.[۲۵]
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد | حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود | |
مگو دیگر که حافظ نکتهدانست | که ما دیدیم و محکم جاهلی بود |
پانویس
- ↑ از کوچه رندان، عبدالحسین زرینکوب
- ↑ صفا، ذبیح الله تاریخ ادبیات ایران
- ↑ غنی، قاسم. تاریخ عصر حافظ
- ↑ دهخدا، علیاکبر. لغتنامه دهخدا، مدخل حافظ
- ↑ Arthur Arberry ص ۲۲۴
- ↑ حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل. ص ۳۴
- ↑ خانلری ۱۰۹۴
- ↑ خانلری ۱۰۹۷، در ۵ نسخه مورد برسی خانلری و به گزارش خانلری در دیوان کمال اسماعیل چاپ بحرالعلومی، صفحه ۸۲۷ آمده است.
- ↑ خانلری ۱۰۹۹، در ۲ نسخه مورد برسی خانلری.
- ↑ ذهن و زبان حافظ. ص ۲۶۵ - ۲۶۷
- ↑ خرمشاهی، حافظنامه...، بخش اول صفحهٔ ۴۰
- ↑ حافظ نامه، خرمشاهی
- ↑ دیوان غربی - شرقی، یوهان ولفگانگ فون گوته، محمود حدادی، نشر بازتابنگار، شابک: ۰-۱-۹۲۸۳۱-۹۶۴
- ↑ اکنون میان دو هیچ/مجموعه اشعار نیچه، فریدریش ویلهلم نیچه، علی عبداللهی، نشر جامی، شابک: ۳-۱۱-۷۴۶۸-۹۶۴
- ↑ Wilberforce Clarke, The Divan-I- Hafiz صفحه xviii
- ↑ لاهوری ۲
- ↑ اشاره است به بیت زیر:
پشمینهپوش تندخو، کز عشق نشنیدست بو از مستیَش رمزی بگو، تا ترک هشیاری کند - ↑ اشاره است به بیت زیر:
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون کجا بهکوی طریقت گذر توانی کرد؟ - ↑ ظ…ظ‡ط¯ظˆغŒظ‘طھ ط¯ط± ط´ط¹ط± طط§ظپط¸
- ↑ دیوان حافظ- محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی- انتشارات اقبال ۱۳۵۳
- ↑ تاریخ ادبیات – دکتر رضا زاده شفق- انتشارات شهسواری ۱۳۲۰
- ↑
اشاره است به بیت زیر:
دل سراپردهٔ محبّت اوست دیده آئینهدار طلعت اوست - ↑ حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل. ص ۳۶
- ↑
اشاره است به بیت زیر:
دل سراپردهٔ محبّت اوست دیده آئینهدار طلعت اوست - ↑ حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل. ص ۳۶
جستارهای وابسته
- دیوان حافظ
- ادبیات فارسی
- فال
- قرآن
- غزل
- تلمیع
- خواجوی کرمانی
- محمد گلندام
- گوته
- دیوان غربی-شرقی
- آرتور آربری
- حافظ شیراز به روایت احمد شاملو
- غزلیات حافظ (براساس نسخهٔ مورخ ۸۱۳ هجری)
- [[فهرست نسخهها� و عارف را اغلب همان صوفی راستین، با کردار و سیمایی رندانه دانسته است.
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک | جهدی کن و سرحلقهٔ رندان جهان باش[۱] |
می
می بده تا دهمت آگهی از سر قضا | که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست | |
مگر که لاله بدانست بیوفایی دهر | که تا بزاد و بشد[۲]، جام می ز کف ننهاد |
آرامگاه حافظ
آرامگاه حافظ در شهر شیراز و در منطقهٔ حافظیّه در فضایی آکنده از عطر و زیبایی گلهای جانپرور، درآمیخته با شور اشعار خواجه، واقع شدهاست. امروزه این مکان یکی از جاذبههای مهمّ گردشگری بهشمار میرود و بسیاری از مشتاقان شعر و اندیشهةای حافظ را از اطراف جهان به این مکان میکشاند.
در زبان اغلب مردم ایران، رفتن به حافظیّه معادل با زیارت آرامگاه حافظ گردیدهاست. اصطلاح زیارت که بیشتر برای اماکن مقدّسی نظیر کعبه و بارگاه امامان بهکار میرود، بهخوبی نشانگر آن است که حافظ چه چهرهٔ مقدّسی نزد ایرانیان دارد. برخی از معتقدان به آیینهای مذهبی و اسلامی، رفتن به آرامگاه او را با آداب و رسوم مذهبی همراه میکنند. از جمله با وضو به آنجا میروند و در کنار آرامگاه حافظ به نشان احترام، کفش خود را از پای بیرون میآورند. سایر دلباختگان حافظ نیز به این مکان بهعنوان سمبلی از عشق راستین و نمادی از رندی عارفانه با دیدهٔ احترام پرویز ناتل خانلری(سال ۱۳۷۵)
- خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳
- خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش دوّم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹. ISBN:ISBN 964-445-174-0
- خداوندان عرش ادب ، نویسنده دکتر امید مجد ،انتشارات امید مجد ، شهریور ۱۳۸۱
- خرّمشاهی، بهاءالدّین. ذهن و زبان حافظ، چاپ هفتم، انتشارات ناهید، تهران، ۱۳۸۰، ISBN:۹۶۴-۶۲۰۵-۱۸-۶
- خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظ، چاپ سوّم، انتشارات طرح نو، تهران، ۱۳۷۸. ISBN:۹۶۴-۵۶۲۵-۲۹-۷
- لاهوری، ابوالحسن عبدالرّحمن ختمی. شرح عرفانی غزلهای حافظ، با تصحیح و تعلیقات ب�ی خطی غزلیات حافظ]]
- حافظ به روایت عباس کیارستمی
منابع
- صفا، ذبیح اللّه، تاریخ ادبیات در ایران (۵ جلد)، انتشارات فردوس، ۱۳۶۷.
- سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران (۲ جلد)، ترجمه سید محمدتقی فخرداعی گیلانی.
- اختر، عبادالله. دیوان حافظ با ترجمه و شرح اردو، پیشگفتار از دکتر محمّد ریاض خان، ناشران: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان - اسلامآباد، و مؤسسهٔ الکتاب گنج بخش رود - لاهور، ۱۳۹۹ هجری / ۱۹۷۹م
- اشعار برگزیدهٔ پنجاهگانهٔ حافظ (یا حافظ به ۲ زبان)، گردآوری آرتور جی. آربری (Arthur J. Arberry)، انتشارات پدیده، ۱۳۶۷
- {{یادکرد|کتاب= دیوان حافظ تصحیح خانلری(جلد دوم)|نویسنده= حافظ، خواجه شمسالدین محمد |ناشر =انتشارات خوارزمی|چاپ=دوم|شهر=تهران |کوشش= به تصحیح و توضیح �اءالدّین خرّمشاهی، کورش منصوری، و حسین مطیعی امین، در ۴ مجلّد، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۴
- اشعار برگزیدهٔ پنجاهگانهٔ حافظ (یا حافظ به ۲ زبان)، گردآوری آرتور جی. آربری (Arthur J. Arberry)، انتشارات پدیده، ۱۳۶۷
- خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳
- خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش دوّم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹. ISBN 964-445-174-0
- خرّمشاهی، بهاءالدّین. ذهن و زبان حافظ، چاپ هفتم، انتشارات ناهید، تهران، 1380. ISBN 964-6205-18-6
- Wilberforce Clarke, The Divan-I- Hafiz, The Octagon Press Ltd., London, 1891 A.D.
- Shehzad Ahmad Khan, Studies in persian Poetry, Royal Book Company, Karachi
- Arberry, A. J., Fifty Poems of Hafiz, Published by The Syndics of the Cambridge University Press, ۱۹۶۲ (First edition 1947)
پیوند به بیرون
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به حافظ در ویکیگفتاورد موجود است. |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ حافظ موجود است. |
- دیوان حافظ در ریرا کتابخانهٔ آزادِ فارسی
- نرمافزار دیوان حافظ برای تلفن همراه
- کلک خیال انگیز از حافظ، شورای گسترش زبان و ادبیّات فارسی
- [http://www.iraninstitute.com/1386/860801/html/art.htm#s764322 مرزی براۇاءالدّین خرّمشاهی، کورش منصوری، و حسین مطیعی امین، در ۴ مجلّد، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۴
- مرزی برای حافظ نیست، مهدی طاهری
- نفس باد صبا
- دیوان حافظ به همراه قرائت غزلیات
- بخش ویژهٔ چاپ های دیوان شعر و آثار مربوط به حافظ - سایت کتابنامه
- تصاویر مقبره خواجه حافظ محمد شیرازی و محوطه حافظیه با توضیحات دو زبانه
- Wilberforce Clarke, The Divan-I- Hafiz, The Octagon Press Ltd., London, 1891 A.D.
- Shehzad Ahmad Khan, Studies in persian Poetry, Royal Book Company, Karachi
- Arberry, A. J., Fifty Poems of Hafiz, Published by The Syndics of the Cambridge University Press, ۱۹۶۲ (First edition 1947)