فوگ: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بازخوانی و اصلاح
←‏محتوای فوگ: اصلاح جمله
خط ۳۲: خط ۳۲:


=== محتوای فوگ ===
=== محتوای فوگ ===
محتوای فوگ یک [[فرم (موسیقی)|فرم]] با ساختاری [[کنترپوان|کنترپوانتیک]] است که در دو یا چند صدا و بر پایۀ یک [[زمینه موسیقایی|درونمایه]] ('''سوژه''') ساخته می‌شود.{{یاد|دیدگاه دیگری وجود دارد که فوگ یک فرم موسیقایی نیست بلکه یک تکنیک آهنگسازی است، چراکه علاوه بر چیدمان محتوایی، دارای ساختاری [[هارمونی|هارمونیک]] نیز هست.{{sfn|Tovey|1962|p=17}}{{sfn|Ratz|1951|loc=Chapter 3}}}} سوژه در ابتدا معرفی و تعریف شده، سپس مجدداً در تمامی قطعه بارها بازنوازی، [[تقلید (موسیقی)|تقلید]] و تکرار می‌شود. ساختار اصلی فوگ بر مبنای [[چندصدایی|پولیفونی]] (چند‌صدایی مستقل) می‌باشد و دارای سه بخش اصلیِ [[گشایش (موسیقی)|اکسپوزیسیون]]، [[بسط و گسترش موسیقی|بسط‌ و‌ گسترش]]، و «ورود نهایی» ([[بازگشایش]]) که حاوی بازگشت سوژه به [[پایه (موسیقی)|تونیک]] است.{{sfn|Benward|1985|p=45}}
محتوای فوگ یک [[فرم (موسیقی)|فرم]] با ساختاری [[کنترپوان|کنترپوانتیک]] است که در دو یا چند صدا و بر پایۀ یک [[زمینه موسیقایی|درونمایه]] ('''سوژه''') ساخته می‌شود.{{یاد|دیدگاه گستردۀ دیگری وجود دارد که معتقد است فوگ تنها یک فرم موسیقایی نیست بلکه حاوی یک تکنیک آهنگسازی نیز هست، چراکه علاوه بر چیدمان محتوایی، دارای یک ساختار [[هارمونی|هارمونیک]] است.{{sfn|Tovey|1962|p=17}}{{sfn|Ratz|1951|loc=Chapter 3}}}} سوژه در ابتدا معرفی و تعریف شده، سپس مجدداً در تمامی قطعه بارها بازنوازی، [[تقلید (موسیقی)|تقلید]] و تکرار می‌شود. ساختار اصلی فوگ بر مبنای [[چندصدایی|پولیفونی]] (چند‌صدایی مستقل) می‌باشد و دارای سه بخش اصلیِ [[گشایش (موسیقی)|اکسپوزیسیون]]، [[بسط و گسترش موسیقی|بسط‌ و‌ گسترش]]، و «ورود نهایی» ([[بازگشایش]]) که حاوی بازگشت سوژه به [[پایه (موسیقی)|تونیک]] است.{{sfn|Benward|1985|p=45}}


==== اکسپوزیسیون ====
==== اکسپوزیسیون ====

نسخهٔ ‏۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۵۲

صفحهٔ اول نسخهٔ خطی قطعهٔ «ریچرکار» اثر: یوهان سباستین باخ

فوگ (به انگلیسی: Fugue) واژه‌ای برگرفته از ریشه‌ای لاتین و به معنای فرار و ناپایداری است. مفهومِ فوگ در موسیقی، یک فرم با ساختاری کنترپوانتیک است که در دو یا چند صدا و بر یک درونمایه یا سوژه ساخته می‌شود. سوژه در ابتدا معرفی و تعریف شده سپس مجدداً در تمامی قطعه بارها بازنوازی، تقلید و تکرار می‌شود. این تکرار و توالی هر بار در درجه و گام‌های متفاوتی بیان می‌شود.

ساختار فوگ معمولا دارای سه بخش اصلیِ گشایش (اکسپوزیسیون)، بسط‌ و‌ گسترش و بازگشایش است. اکسپوزیسیون مهمترین بخش فوگ است که در دو نوعِ «فوگ تونال» و «فوگ رئال» ساخته می‌شود که پس از آن نوع سومی به‌نام «فوگ تقلیدی» نیز از آن استخراج می‌گردد. در ادامه و با استفاده از مدولاسیون، قالب‌های متفاوتی مانند: اپیزودها، کُنتر-اکسپوزیسیون‌ها، اِستِرتوها و غیره شکل می‌گیرد. به‌طور کلی بسط و گسترشِ سوژه و کنترسوژه است که به یک قطعۀ موسیقی در فرم فوگ، وحدت سراسری می‌بخشد.

در موسیقی قرون وسطی، این اصطلاح به‌طور گسترده‌ای برای نشان دادن هر گونه اثر در سبک کانن بود، در دورهٔ رنسانس به نوعی سبک «موسیقی تقلیدی» یا ایمیتاسیون شناخته می‌شد. در قرن هجدهم به نام «فوگ» خوانده شد که به عنوان فرایندی کامل‌تر از پدیدهٔ «موسیقی تقلیدی» به حساب می‌آمد. پس از دورهٔ باروک و تکامل این سبک توسط آهنگسازانی چون باخ، پیچیدگی در سبک‌ها رو به افول نهاد و نقش فوگ در آثار کمرنگ شده و به جای آن فرم سونات در سمفونی‌ها رواج یافت. اما با این حال آهنگسازانی نظیر موتزارت، بتهوون و حتی آهنگسازان مدرنی چون شوستاکوویچ آثاری در این زمینه خلق کردند.

تاریخچه

اصطلاح فوگ به موسیقی قرون وسطی برمی‌گردد. فوگ ابتدا به نوعی کنترپوان تقلیدی از جمله کانن‌ها که امروزه به‌عنوان فرمی جدا شناخته می‌شود، نامیده می‌شد.[۱] از فوگ به‌عنوان یک اصطلاح در موسیقی برای اولین بار در سال ۱۳۳۰م، استفاده شد. زمانی که یک تئوریسین موسیقی به نام «ژاکوب لیژ»[الف]، یک اثر خود را به‌نام «موسیقی آینه‌ای» نوشت.[۲] فوگ از روش تقلید ظهور کرد، هنگامی که تکرار موسیقی، از نت متفاوت دیگری شروع می‌شود.[۳] قبل از قرن شانزدهم، فوگ در اصل یک سبک بود،[۴] تا این تاریخ آثاری با تکنیک‌هایی شبیه فوگ‌نویسی در قطعات سازی و آوازی و فرم‌هایی چون فانتزیا، کاپریس، کانزونا[ب][پ] و «ریچرکار»[ت][ث] یافت می‌شود که در قرن هجدهم، فوگ با ترکیبی از این فرم‌های متضاد تکامل یافت.[۸]

پیشگامان هنر فوگ‌نویسی در دورۀ رنسانس

جوزفو زارلینو آهنگساز، نویسنده و نظریه‌پرداز در دورهٔ رنسانس، یکی از اولین کسانی بود که تفاوت بین دو نوع کنترپوان‌نویسی در فوگ و کانن (که به‌نام تقلید خوانده می‌شد) را تشخیص داد.[۴] در ابتدا، این امر برای کمک به بداهه‌نوازی بود ولی در دههٔ ۱۵۵۰م، این شیوه ترکیبی شد. سپس روش پالسترینا آهنگساز ایتالیایی است که آثارش بر اساس کنترپوان مدال و موسیقی تقلیدی، و نوشتار «فوگ مانند» وی مبنای «موتِت»ها[ج][چ] بود.[۱۰] سبک «پالسترینا» در روش‌های تقلیدی و «موتِت»ها از فوگ امروزی متفاوت است و هر متن و موضوعی به‌طور جداگانه معرفی می‌شد، در حالی که سوژهٔ فوگ در فرم جدید، سراسری است. با این حال سبک پولیفونیکِ پالسترینا مورد تایید کشیشان بود و در کلیسای امروزی نیز اعتبار آن همچنان به قوت خود باقیست.[ح][۱۲]

در موسیقی قرون وسطی، این اصطلاح به‌طور گسترده‌ای برای نشان‌دادن هر گونه اثر در سبک کانن بود، در دورهٔ رنسانس به نوعی سبک «موسیقی تقلیدی» یا ایمیتاسیون شناخته می‌شد. در قرن هجدهم به نام «فوگ» خوانده شد که به‌عنوان فرایندی کامل‌تر از پدیدهٔ «موسیقی تقلیدی» به حساب می‌آمد.[۱۳] در دوره باروک نام فوگ به نوعی از آهنگسازی منظم و گسترده نسبت داده شد و آن را عالی‌ترین شیوهٔ نگارش در دانشِ کنترپوان می‌دانستند.[۱۴] پس از دورهٔ باروک و تکامل این سبک توسط آهنگسازانی چون باخ، پیچیدگی در سبک‌ها رو به افول نهاد و نقش فوگ در آثار کمرنگ شده و به جای آن فرم سونات در سمفونی‌ها رواج یافت. اما با این حال آهنگسازانی نظیر موتزارت، بتهوون و حتی آهنگسازان مدرنی چون شوستاکوویچ آثاری در این زمینه خلق کردند.[۱۵]

ساختار فوگ

تعریف

یوهان سباستیان باخ، شایسته‌ترین آهنگساز فوگ در تاریخ موسیقی.[۱۶]

فوگ یا فوگا[خ] از ریشه‌ای لاتین و کلمه‌ای قدیمی است و درلغت به معنی فرار، ناپایداری و پرواز (از شاخه‌ای به شاخه‌ای پریدن) است. این کلمه در آثار مصنّفان کهن نیز یافت می‌شود ولی با مفهومی که موسیقیدانان جدیدتر به‌کار برده‌اند متفاوت است.[۱۷][۱۸] فوگ اوجِ موسیقی کنترپوانتیک به‌خصوص در دورهٔ باروک به‌ شمار می‌آید و بیشتر در این دوره بود که برای موسیقی سازی رواج یافت و برای سازهایی مانند ارگ و هاپسیکورد مناسب بود، زیرا این سازها بر خلاف پیانو، با شدت یکسانی به صدا درمی‌آیند و به خوبی تعادل بین بخش‌های کنترپوانتیک و تقلیدی را حفظ می‌کنند.[۱۹]

تعریف جامعی از فنِ فوگ امکان‌پذیر نیست. فوگ‌ها از نظرِ سبکِ آهنگسازان و دوره‌های زمانی با یکدیگر تفاوت دارند و حتی فوگ‌های یک آهنگساز هم ممکن است از لحاظ سبک و محتوا با هم فرق داشته باشد. اما یک الگوی اصلی و قابل تشخیص وجود دارد که تمام فوگ‌های بزرگ را با عالی‌ترین شکل، معنا و مفهوم می‌بخشد.[۲۰] فوگ‌ها از ابتدا تاکنون برای هر نوع از سبک‌های موسیقی سازی، آوازی، ارکسترال، ساز تنها و سایر آنسامبل‌ها ساخته شده‌است. ساختار فوگ حداقل از دوصدا تا حتی هفت صدا را در بر می‌گیرد ولی اکثر فوگ‌ها برای سه یا چهار صدا ساخته شده‌اند؛ در آثار آهنگسازان مختلف فوگ‌های دوصدایی کمیاب و ساخت فوگ پنج‌صدایی، شش‌صدایی و هفت‌صدایی، به‌علت استفاده از کنترپوان سخت و پیچیده، امکان‌پذیر اما غیرمعمول است.[۲۱]

محتوای فوگ

محتوای فوگ یک فرم با ساختاری کنترپوانتیک است که در دو یا چند صدا و بر پایۀ یک درونمایه (سوژه) ساخته می‌شود.[د] سوژه در ابتدا معرفی و تعریف شده، سپس مجدداً در تمامی قطعه بارها بازنوازی، تقلید و تکرار می‌شود. ساختار اصلی فوگ بر مبنای پولیفونی (چند‌صدایی مستقل) می‌باشد و دارای سه بخش اصلیِ اکسپوزیسیون، بسط‌ و‌ گسترش، و «ورود نهایی» (بازگشایش) که حاوی بازگشت سوژه به تونیک است.[۲۴]

اکسپوزیسیون

فوگ با اکسپوزیسیون (گشایش) یا «بیانِ سوژهٔ اصلی» که مهمترین بخش آن است، بر اساس قوانینی از پیش تعیین‌شده شروع می‌شود اما در ادامه و در بخش‌های بعدی، آهنگساز آزادی‌های بیشتری به‌دست می‌آورد.[۲۵][۲۶]

سوژه و جواب سوژه

شرحِ ساختمانِ شروع یک فوگ برای چهار صدا در بخش اکسپوزیسیون عبارتند از: تونیک(صدای اول)نمایان(صدای دوم) ← تونیک(صدای سوم) ← نمایان(صدای چهارم).

۱. ابتدا سوژه اصلی در صدای اول و در تونیک (پایه)، بدون همراهی معرفی می‌شود (سوژهٔ اصلی باید از نظر ریتم و ملودی جذاب، گیرا و قابل بسط و گسترش باشد).[ذ][۲۸]

۲. پس از آن صدای دوم همان ملودی را به‌عنوان جواب سوژه، در نمایان (دومینانت) یا زیرنمایان می‌دهد (در این مرحله صدای اول به صورت کنترپوان آزاد، صدای دوم را همراهی می‌کند). در شیوه‌ای دیگر صدای اول می‌تواند در یک قالب ثابت و متضاد (کنتر سوژه[ر]) با سوژه اصلی طرح‌ریزی شود و هر بار با سوژه اصلی تکرار شود.[۲۹][۳۰][۳۱]

دو نوع جواب به سوژه وجود دارد که با هم متفاوتند:

  • جواب حقیقی[ز]: به معنی انتقال دقیق هر یک از نت‌های سوژه به یک پنجم درست بالاتر یا یک چهارم درست پایین‌تر است (این نوع جواب زمانی استفاده می‌شود که نت پنجم گام در سوژه نباشد یا پس از درجات دوم، چهارم یا ششم گام بیاید).[۳۲] در حقیقت سوژه از تونیک به طرفِ درجاتی غیر از دومینانت حرکت می‌کند و جواب از دومینانت شروع و کاملاً شبیه سوژه است.[۳۳]
مثال: «جواب رئال» یا حقیقی از فوگ شمارهٔ ۲ در دو مینور از کلاویه خوش‌آهنگ اثر باخ، در این مثال سوژه از پایهٔ گام شروع شده و جواب را در دومینانت داده‌است.
  • جواب تنال[ژ]: سوژه از درجهٔ پنجم (نمایان) گام شروع شده و درجهٔ اول (تونیک) جواب سوژه را می‌دهد (یا بالعکس).[۳۴] ویژگی «جواب تنال» در این است که به‌طور کامل دارای شکلی ظاهری شبیه سوژه نیست، بدین‌صورت که اگر سوژه از تونیک شروع شود، حرکتی بالارونده یا پایین‌رونده به طرف دومینانت دارد و به‌همین ترتیب جوابِ سوژه، از دومینانت حرکتی بالارونده یا پایین‌رونده به سوی تونیک دارد.[۳۵]
مثال: «جواب تنال» از فوگ شماره ۱۶ در سل مینور اثر باخ، در این مثال سوژه از پنجم گام (نت قرمز) شروع می‌شود و صدای دوم، جواب را در تونیک (نت آبی) داده‌است.
  • جواب تقلیدی: در این جواب آهنگساز آزادی‌های بیشتری دارد و ممکن است جواب، دچار تغییراتی نسبت به سوژه شود یا حتی آن را کوتاه‌تر کند. امتیاز دیگر این نوع جواب آن است که آهنگساز در هر زمانی که بخواهد، می‌تواند جواب سوژه را وارد کند. یا جواب را غیر از فاصلۀ چهارم، پنجم و اکتاو بدهد. جواب تقلیدی به سوژه در فاصله‌های دوم، سوم، ششم و هفتم، تنوع و خوشایندی بیشتری در موسیقی ایجاد می‌کند. همچنین می‌توان هر نوع از فوگ رئال یا تنال را با استفاده از مدولاسیون، تبدیل به فوگ تقلیدی کرد.[۳۶] «فوگ تقلیدی» نوع سومی از جواب است که با استخراج از «فوگ رئال» و «فوگ تنال»، زمینه را برای خلق شکل‌های دیگری از فوگ فراهم می‌کند.[۳۷]

در اکثر فوگ‌ها قبل از ورود صدای سوم، قسمت کوتاهی به نام کُدِتا[س] آورده می‌شود که شامل چند ضرب یا میزان، کنترپوان آزاد است، این قسمت به آهنگساز فرصت می‌دهد تا به «تونیک» مدولاسیون نماید و صدای سوم، با جذابیت بیشتری وارد شود.[۳۸]

۳. صدای سوم دوباره سوژهٔ اصلی را در تونیک تکرار می‌کند. (در این مرحله نیز صدای اول و دوم، سوژه را به‌صورت کنترپوان، همراهی می‌کنند). در موارد نادری «صدای سوم» می‌تواند مجدداً در «دومینانت» باشد (تونیک ← دومینانت ← دومینانت ← تونیک).[۳۹] در هر قسمت از فوگ ممکن است «ورود نادرست» از سوژه وجود داشته باشد. ورودی‌های نادرست اغلب به‌صورت اختصاری از ابتدای سوژه استخراج می‌شوند، این کار به‌خاطر افزایش تأثیر برای «ورود درست» سوژه انجام می‌گیرد.[۴۰]

مثال از «ورود نادرست» سوژه، فوگ شماره ۲ در دو مینور از کلاویه خوش‌آهنگ (کتاب اول)، اثر یوهان سباستیان باخ. در این قسمت میزان ۷–۶، قبل از ورود صدای سوم در باس، ورودی نادرست (به رنگ قرمز) در بخش آلتو اتفاق می‌افتد و سپس «ورودی درست» (به رنگ آبی) نمایان می‌شود.

۴. صدای چهارم جواب سوژه را در دومینانت می‌دهد و سه صدای دیگر بر اساس کنترپوان، سوژه را همراهی می‌کنند.[۴۱] پس از صدای چهارم، اکسپوزیسیون به‌عنوان مهمترین بخش، پایان می‌گیرد و سپس با یک قسمت کوتاه (اپیزود[ش]) که حالتی متضاد با سوژه دارد، فوگ وارد مرحلۀ «بسط و گسترش» سوژه و کنترسوژه می‌شود.[۴۲][۴۳]

«فوگ برای چهار صدا» از کوارتت زهی در دو دیز مینور اپوس ۱۳۱ اثر بتهوون. در این مثال «صدای اول» (ویولن یک) سوژه را از دومینانت شروع می‌کند، «صدای دوم» (ویولن دو) جواب سوژه را در تونیک می‌دهد ، «صدای سوم» (ویولن آلتو) مجدداً سوژه را در دومینانت بیان می‌کند و «صدای چهارم» (ویلنسل) جواب را در تونیک می‌دهد.
کنترسوژه و کنترپوان آزاد

ملودی ثابتی که سوژه یا جواب را همراهی کند، کنترسوژه می‌نامند. در فوگ دو‌بخشی می‌توان تنها یک کنترسوژه داشت. در سه‌بخشی دو کنترسوژه، در چهار‌بخشی سه کنترسوژه و … به نسبت افزایش بخش‌ها، می‌توان کنترسوژه داشت. اگر فقط یک بخش کنترسوژه داشته باشد، بقیه بخش‌ها با کنترپوان آزاد همراهی می‌شوند.[۴۴] به‌طور کلی «بسط و گسترش» سوژه و کنترسوژه است که به یک قطعۀ موسیقی در فرم فوگ، وحدت می‌بخشد.[۴۵]

مثال از کاربرد «کنترسوژه» برای سه صدا

بسط و گسترش

در بسط و گسترش فوگ از انواع فنون از جمله کانن، سکانس، تغییر در ریتم سوژه یا جواب، تزیین سوژه، ساده‌کردن سوژه، تغییر مکان اجزا سوژه، حذف اجزا سوژه، تکرار اجزا سوژه، انتقال سوژه از یک صوت به صوت دیگر، فشرده‌کردن سوژه، افزودن سوژه و غیره، استفاده می‌شود.[۴۶]

اپیزود

اپیزودها نقش مهمی در بسط و گسترش فوگ ایفا می‌کنند و از سوژه استخراج می‌شوند.[ص] اپیزودها در فواصل سوژهٔ فوگ، توجه شنونده را از سوژهٔ اصلی منحرف کرده تا ورودِ دوبارهٔ سوژه را جذاب، جلوه و کیفیت مخصوصی بدهد. اپیزودها نقش رابط را در تکرارهای فوگ دارند و از سوژه روان‌تر و ساده‌تر است.[۴۸]

کنتر-اکسپوزیسیون

پس از اکسپوزیسیون، فوگ وارد ورودی‌های دیگری می‌شود. قسمت‌هایی که سوژه و جواب به صورت‌های گوناگون و متعدد وارد می‌شوند، «کنتر-اکسپوزیسیون»[ض] یا «اکسپوزیسیون دوم» نامیده می‌شوند. یک فوگ دارای کنتر-اکسپوزیسیون‌های متعددی است که به وسیلهٔ اپیزودها از هم جدا می‌شوند و فقط دارای دو ورودیِ سوژه و جواب است که به ترتیب معکوس نیز می‌شوند. باخ در اکثر فوگ‌های خود در این مرحله، از تونیک، نمایان، گام نسبی و نمایان آن، و گاهی زیرنمایان استفاده کرده‌است ولی در فوگ‌های آهنگسازان کلاسیک و رومانتیک مانند بتهوون، از گام‌های دورتری برای قسمت «کنتر-اکسپوزیسیون» استفاده شده‌است.[۴۹][۵۰]

فشردگی سوژه

استرتو[ط] به معنی فشرده‌سازی و عبارت است از تکنیکی که سعی می‌کند جواب سوژه را در بخش «بسط و گسترش»، هرچه ممکن است به سوژه نزدیک کند و زمانی استفاده می‌شود که آهنگساز قصد دارد سوژه را بیشتر جلوه دهد و تأثیری زیبا و مؤثر ایجاد کند. همچنین استرتو گاهی اوقات به قسمت پایانی (کدا) فوگ وصل می‌شود.[۵۱]

یک مثال از «استرتو»: فوگ در دو ماژور اثر «یوهان کاسپار فردیناند فیشر»[ظ] که به پایان فوگ ختم می‌شود.

قسمت پایانی

قسمت پایانی یا کدا، غالباً با تکرار سوژه یا قسمت‌هایی از آن بر روی نت پدال در دومینانت یا تونیک و یا در قالب یک «استرتو» به انتها می‌رسد.[۵۲]

قسمت پایانی «هنر فوگ» شماره ۴ اثر: باخ

آنالیز فوگ

آنالیز فوگ، از مهمترین بخش‌های یادگیری هنر فوگ است. اولین نکتهٔ مهم آنالیز فوگ، شناسایی بخش‌های اصلی آن مانند: سوژه، جواب، کنترسوژه و کنترپوان آزاد است، در بخش‌های بعدی می‌توان تکنیک‌هایی مانند: کنتر-اکسپوزیسیون‌ها، استرتوها، کُدِتاها، اپیزودها و کدا یا پایان را شناسایی کرد و سپس وارد کشفِ جرئیات آن شد. شناخت کاملِ هویت فوگ، هیجان‌انگیزترین قسمت آنالیز است.[۵۳]

آنالیز بصری بخشی از فوگ شماره ۲ در دو مینور میزان ۱۲–۷، اثر باخ. دربارهٔ این پرونده بشنوید

مثال بالا گزیده‌ای از فوگ شماره ۲ در دو مینور (BWV 847)، میزان‌های ۷ تا ۱۲، از کتاب اول کلاویه خوش‌آهنگ است که کاربرد بسیاری از ویژگی‌های شرح داده شده در ساختار فوگ را نشان می‌دهد. فوگ برای ساز شستی‌دار و سه صدا با قواعد کنترسوژه ساخته شده‌است.[۵۴] این گزینه مربوط به آخرین ورودی در بخش اکسپوزیسیون است: سوژه در بخش پایین و کنترسوژه۱ در بخش بالا به صدا در می‌آیند و در عین حال صدای میانی کنترسوژه۲ را بیان می‌کند که با ریتم مشخصی از سوژه به پایان می‌رسد و همیشه سوژه را به همان ترتیب و مانند ابتدا همراهی می‌کند. در ادامه با یک اپیزود از تونیک به گام نسبی (دو مینور ← می بمل ماژور) و با استفاده از سکانس در بخش پایینی، شکل فوگ با حرکتی کانونیک در دو بخش بالایی به فاصلهٔ چهارم درست، تغییر می‌کند.[۵۵] پس از اپیزود، ورود سوژه به می بمل ماژور با یک شبهه کادانس کامل در اواسط میزان با علامت عرضی مشخص می‌شود. در اینجا باخ کنترسوژه۲ را تغییر داده‌است تا با مد جدید سازگار باشد.[۵۶]

مثال از ساختار یک فوگ برای سه صدا در دورهٔ باروک
بیان اول اولین ورود میانی دومین
ورود میانی
ورود پایانی در تونیک
تونیک نمایان تونیک (ن. اضافه) گام نسبی، مینور/ماژور پنجم گام نسبی زیر نمایان تونیک تونیک
سوپرانو سوژه کنترسوژه۱ کُ
دِ
ت
ا
کنترسوژه۲ جواب ا
پ
ی
ز
و
د
کنترسوژه۱ کنترسوژه۲ ا
پ
ی
ز
و
د
سوژه ا
پ
ی
ز
و
د
کنترسوژه۱ کنترپوان
آزاد
ک
و
د
ا
آلتو جواب کنترسوژه۱ کنترسوژه۲ سوژه کنترسوژه۱ کنترسوژه۲ سوژه کنترسوژه۱
باس سوژه کنترسوژه۱ کنترسوژه۲ جواب کنترسوژه۱ کنترسوژه۲ سوژه

انواع فوگ

فوگ علاوه بر اینکه برای دو‌صدا، سه‌صدا، چهار‌صدا، پنج‌صدا و بیشتر نوشته می‌شود، دارای شکل‌های مختلف دیگری نیز هست و بدین شرح است:[۵۷]

  • فوگ با دو سوژه، فوگ با سه سوژه و فوگ با چهار سوژه. این نوع از فوگ‌ها فرق چندانی با فوگ دارای یک سوژه ندارند و فقط در زمان ورود، عملکردی شبیه کنترسوژه دارند.
  • فوگتا:[ع] به معنی فوگ کوچک می‌باشد که شامل یک اکسپوزیسیون ابتدایی، اپیزود و تکرار سوژه در پایان است.
  • فوگاتو:[غ] اغلب در یک قطعه هوموفونیک در یک پاساژ کوتاه فوگ‌وار، در فرم اکسپوزیسیون وارد شده و مجدداً به بافت هموفونیک بر می‌گردد.
  • فوگ همراهی‌شده: در این شکل، سازهای ارکستر بخش‌های مختلف فوگ را دوبله می‌کنند یا مستقل از فوگ با صداهایی تزیینی فوگ را همراهی می‌کنند.
  • کنترفوگ:[ف] فوگی است که در آن از معکوس ملودیک در جواب استفاده شده باشد یا معکوس ملودیکِ سوژه، در قسمت اکسپوزیسیون ارائه شده باشد. گاهی کنترفوگ‌ها دارای جواب معکوس و شکل افزودن آن به‌طور همرمان است.
  • فوگ معکوس:[ق] فوگی است که کل اجزا آن مانند: سوژه‌ها، جواب‌ها، کنترپوان‌ها و غیره، بتوانند به صورت معکوس نیز ارائه شوند.

پی‌نوشت‌ها

یادداشت

  1. Jacobus of Liege
  2. Canzona
  3. قطعات آوازی که شبیه قطعات سازی هستند و پاساژهایی شبیه فوگ دارند.[۵]
  4. Ricercare
  5. «ریچرکار» به معنی جستجوکردن، نوعی فرم پیشرو برای شروع فوگ‌نویسی بود.[۶][۷]
  6. Motet
  7. نوعی موسیقی آوازی مذهبی.[۹]
  8. اعتبار و محبوبیت پالسترینا به حدی بود که برخی او را «شاهزادۀ موسیقی» و برخی دیگر وی را «پدر موسیقی» می‌خواندند.[۱۱]
  9. Fuga
  10. دیدگاه گستردۀ دیگری وجود دارد که معتقد است فوگ تنها یک فرم موسیقایی نیست بلکه حاوی یک تکنیک آهنگسازی نیز هست، چراکه علاوه بر چیدمان محتوایی، دارای یک ساختار هارمونیک است.[۲۲][۲۳]
  11. اصطلاحِ سوژه، «صدای پیشرو» یا «صدای راهنما» هم معنا می‌شود و در مقابل، جواب سوژه را «صدای دنباله‌رو» نیز می‌نامند.[۲۷]
  12. Countersubject
  13. Real answer
  14. Tonal answer
  15. Codetta
  16. Episode
  17. آندره گدالژ می‌گوید: «اپیزود فوگ معمولاً مبتنی بر یک سری تقلید از سوژه است که تکه‌تکه شده‌اند».[۴۷]
  18. Counter-exposition
  19. Stretto
  20. Johann Caspar Ferdinand Fischer
  21. Fugetta
  22. Fugatto
  23. Counter Fugue
  24. Invertible Fugue

پانویس

  1. Walker 2000, p. 7.
  2. Mann 1960, p. 9.
  3. زندباف، فرم در موسیقی، ۵۹.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ Walker 2000, pp. 9–10.
  5. وجدانی، فرهنگ تفسیری موسیقی، ۹۶.
  6. وجدانی، فرهنگ تفسیری موسیقی، ۵۱۵.
  7. زندباف، فرم در موسیقی، ۸۰.
  8. Walker. 2001.
  9. وجدانی، فرهنگ تفسیری موسیقی، ۳۸۴.
  10. Perkins 1999, pp. 880–81.
  11. ل-وینک، چگونه خوب بشنویم، ۲۵۵.
  12. ل-وینک، چگونه خوب بشنویم، ۲۵۶-۲۵۷.
  13. Ratner 1980, p. 263.
  14. کروبینی، کنترپوان و فوگ، ۶۹.
  15. Walker 2001.
  16. ل-وینک، چگونه خوب بشنویم، ۳۷۱.
  17. کروبینی، کنترپوان و فوگ، ۶۹.
  18. کودکا، فرهنگ اصطلاحات موسیقی، ۶۸–۶۹.
  19. ل-وینک، چگونه خوب بشنویم، ۳۷۰-۳۷۱.
  20. ورال، فوگ و انوانسیون، ۷.
  21. DeVoto 2021.
  22. Tovey 1962, p. 17.
  23. Ratz 1951, Chapter 3.
  24. Benward 1985, p. 45.
  25. زندباف، فرم در موسیقی، ۵۹.
  26. Gedalge 1964, p. 70.
  27. کروبینی، کنترپوان و فوگ، ۷۰.
  28. کروبینی، کنترپوان و فوگ، ۷۰.
  29. کروبینی، کنترپوان و فوگ، ۷۰.
  30. Morris 1958, p. 47.
  31. Gedalge 1964, p. 12.
  32. ورال، فوگ و انوانسیون، ۲۳.
  33. کروبینی، کنترپوان و فوگ، ۷۶.
  34. کروبینی، کنترپوان و فوگ، ۷۱.
  35. کروبینی، کنترپوان و فوگ، ۷۴.
  36. کروبینی، کنترپوان و فوگ، ۷۴.
  37. کروبینی، کنترپوان و فوگ، ۶۹.
  38. ورال، فوگ و انوانسیون، ۳۴.
  39. ورال، فوگ و انوانسیون، ۳۳.
  40. Verrall 1966, p. 12.
  41. ورال، فوگ و انوانسیون، ۳۶.
  42. کروبینی، کنترپوان و فوگ، ۷۳–۷۴.
  43. ورال، فوگ و انوانسیون، ۳۸.
  44. ورال، فوگ و انوانسیون، ۳۵.
  45. کروبینی، کنترپوان و فوگ، ۸۱.
  46. ورال، فوگ و انوانسیون، ۷۹.
  47. Gedalge 1964.
  48. ورال، فوگ و انوانسیون، ۴۶.
  49. ورال، فوگ و انوانسیون، ۷۳–۷۴.
  50. Gedalge 1964, p. 108.
  51. ورال، فوگ و انوانسیون، ۹۳.
  52. زندباف، فرم در موسیقی، ۶۴.
  53. ورال، فوگ و انوانسیون، ۱۳۱–۱۳۲.
  54. Bach 1997.
  55. Verrall 1966, p. 33.
  56. Dreyfus 1996, p. 178.
  57. ورال، فوگ و انوانسیون، ۱۲۸-۱۲۹-۱۳۰.

منابع

فارسی

  • کودکا، رافائل (۱۳۶۲). فرهنگ اصطلاحات موسیقی. ترجمهٔ فریدون ناصری. تهران: انتشارات پارت.
  • کروبینی، لوئیجی (۱۳۶۸). کنترپوان و فوگ. ترجمهٔ محسن الهامیان. تهران: انتشارات برگ.
  • ل-وینک، ریچارد (۱۳۶۶). چگونه خوب بشنویم. ترجمهٔ پرویز منصوری. تهران: کتاب زمان.
  • ورال، جان (۱۳۷۰). فوگ و انوانسیون. ترجمهٔ هوشنگ کامکار. تهران: انتشارات پارت.
  • وجدانی، بهروز (۱۳۷۱). فرهنگ تفسیری موسیقی. تهران: انتشارات مترجم.
  • زندباف، حسن (۱۳۶۴). فرم در موسیقی. تهران: انتشارات پارت.

انگلیسی

  • DeVoto, Mark (2021). "fugue". Encyclopedia Britannica.
  • Mann, Alfred (1960). The Study of Fugue. London: Oxford University Press.
  • Perkins, Leeman L. (1999). Music in the Age of the Renaissance. New York: W. W. Norton & Company.
  • Morris, R. O. (1958). Contrapuntal Technique in the Sixteenth Century. London: Oxford University Press.
  • Verrall, John W. (1966). Fugue and Invention in Theory and Practice. Palo Alto: Pacific Books. OCLC 1173554.
  • Tovey, Donald Francis (1962). Essays in Music Analysis Volume I: Symphonies. London: Oxford University Press.
  • Benward, Bruce (1985). Music in Theory and Practice. Vol. 2 (3rd ed.). Dubuque: Wm. C. Brown Publishers. ISBN 0-697-03633-2.
  • Walker., Paul (2001). Fugue (In Root, Deane L. ed.). The New Grove Dictionary of Music and Musicians. Oxford University Press.
  • Bach, Johann Sebastian (1997). "Fuge Nr. 2". In Heinemann, Ernst-Günter (ed.). Das Wohltemperierte Klavier I. Munich: G. Henle Verlag.
  • Gedalge, André (1964) [1901]. Traité de la fugue [Treatise on Fugue]. trans. A. Levin. Mattapan: Gamut Music Company. OCLC 917101.
  • Walker, Paul (2001). Fugue, §6: Late 18th century (In Root, Deane L. ed.). The New Grove Dictionary of Music and Musicians. Oxford University Press.
  • Ratner, Leonard G. (1980). Classic Music: Expression, Form, and Style. London: Collier Macmillan Publishers. ISBN 9780028720203. OCLC 6648908.
  • Dreyfus, Laurence (1996). "Figments of the Organicist Imagination". Bach and the Patterns of Invention. Cambridge, Mass., and London: Harvard University Press.
  • Walker, Paul Mark (2000). Theories of Fugue from the Age of Josquin to the Age of Bach. Eastman studies in music. Vol. 13. Rochester: University of Rochester Press. ISBN 9781580461504. OCLC 56634238.
  • Ratz, Erwin (1951). Einführung in die Musikalische Formenlehre: Über Formprinzipien in den Inventionen J. S. Bachs und ihre Bedeutung für die Kompositionstechnik Beethovens [Introduction to Musical Form: On the Principles of Form in J. S. Bach's Inventions and their Import for Beethoven's Compositional Technique] (first edition with supplementary volume ed.). Vienna: Österreichischer Bundesverlag für Unterricht, Wissenschaft und Kunst.

برای مطالعه بیشتر

  • Horsley, Imogene (1966). Fugue: History and Practice. New York/London: Free Press/Collier-Macmillan.
  • Kerman, Joseph (2015). The Art of Fugue: Bach Fugues for Keyboard, 1715–1750 (به انگلیسی). University of California Press. doi:10.1525/luminos.1. ISBN 9780520962590.

پیوند به بیرون