نبرد ادسا: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[نسخهٔ بررسی‌شده][نسخهٔ بررسی‌شده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۱۸: خط ۲۱۸:


=== نقش‌برجسته دارابگرد ===
=== نقش‌برجسته دارابگرد ===
[[پرونده:Darabgard_rock-face_Sahand_Ace.jpg|بندانگشتی|چپ|۱.[[دارابگرد]], [[داراب]]]]
[[پرونده:Darabgard_rock-face_Sahand_Ace.jpg|بندانگشتی|چپ|۱.[[دارابگرد]]، [[داراب]]]]
{{اصلی|نقش شاپور}}
{{اصلی|نقش شاپور}}
در چهار کیلومتری جنوب داراب در دامنه کوهی به نام «پهنا»، نقش‌برجسته‌ای از دوران ساسانیان وجود دارد. در این نقش، شاپور یکم سوار بر اسب در میان سنگ‌نگاره به گونه تمام‌رخ دیده می‌شود و سه امپراتور رومی در جلوی او قرار دارند. این نگاره در بالای [[چشمه آب]] و برکه‌ای پر از نی قرار دارد. این نگاره ۹٫۱۰ در ۵٫۴۰ متر است. در این نگاره شاپور تاجی شبیه تاج پدرش [[اردشیر بابکان|اردشیر اول]] بر سر دارد.<ref>{{پک|جوادی، شاد قزوینی|۱۳۸۸|ک=سنگ‌نگاره‌های ساسانی |ص=۲۱۹}}</ref> دست چپ شاپور بر سر والرین است و در دست راستش چیزی مسطح و چهارگوش دارد. اسب به زیبایی تمام توسط هنرمند حجاری شده‌است. زیر پای اسب گوردیان سوم افتاده‌است، که در سن ۱۹ سالگی در میشه<ref group="یادداشت">Misiche, Mesiche, یا Massice</ref> در کرانه [[فرات]] کشته شد. در این نگاره نیز به اقتضای سن کم او بدون ریش است. پشت سر شاپور ۱۸ شخص بلندپایه ایرانی ایستاده‌اند. سمت راست شاه یعنی مقابل او، رومی‌ها هستند که با نگرانی به شاپور نگاه می‌کنند.<ref>{{پک|J. Church|2015|ک=Helmet and Spear: Stories from the Wars of the Greeks and Romans|ص=۲۹۹}}</ref> قیصر دیگری به سوی شاپور می‌شتابد و دست‌های خود را ملتمسانه به سوی شاپور دراز کرده، فیلیپ عرب است که پس از مرگ گوردیان، صلح را به مبلغ نیم میلیون دینار از شاپور خریداری کرد.<ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۸۸|ک=تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان|ص=۲۸۶}}</ref><ref>{{پک|جوادی، شاد قزوینی|۱۳۸۸|ک=سنگ‌نگاره‌های ساسانی |ص=۲۱۹}}</ref>
در چهار کیلومتری جنوب داراب در دامنه کوهی به نام «پهنا»، نقش‌برجسته‌ای از دوران ساسانیان وجود دارد. در این نقش، شاپور یکم سوار بر اسب در میان سنگ‌نگاره به گونه تمام‌رخ دیده می‌شود و سه امپراتور رومی در جلوی او قرار دارند. این نگاره در بالای [[چشمه آب]] و برکه‌ای پر از نی قرار دارد. این نگاره ۹٫۱۰ در ۵٫۴۰ متر است. در این نگاره شاپور تاجی شبیه تاج پدرش [[اردشیر بابکان|اردشیر اول]] بر سر دارد.<ref>{{پک|جوادی، شاد قزوینی|۱۳۸۸|ک=سنگ‌نگاره‌های ساسانی |ص=۲۱۹}}</ref> دست چپ شاپور بر سر والرین است و در دست راستش چیزی مسطح و چهارگوش دارد. اسب به زیبایی تمام توسط هنرمند حجاری شده‌است. زیر پای اسب گوردیان سوم افتاده‌است، که در سن ۱۹ سالگی در میشه<ref group="یادداشت">Misiche, Mesiche, یا Massice</ref> در کرانه [[فرات]] کشته شد. در این نگاره نیز به اقتضای سن کم او بدون ریش است. پشت سر شاپور ۱۸ شخص بلندپایه ایرانی ایستاده‌اند. سمت راست شاه یعنی مقابل او، رومی‌ها هستند که با نگرانی به شاپور نگاه می‌کنند.<ref>{{پک|J. Church|2015|ک=Helmet and Spear: Stories from the Wars of the Greeks and Romans|ص=۲۹۹}}</ref> قیصر دیگری به سوی شاپور می‌شتابد و دست‌های خود را ملتمسانه به سوی شاپور دراز کرده، فیلیپ عرب است که پس از مرگ گوردیان، صلح را به مبلغ نیم میلیون دینار از شاپور خریداری کرد.<ref>{{پک|آشتیانی|۱۳۸۸|ک=تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان|ص=۲۸۶}}</ref><ref>{{پک|جوادی، شاد قزوینی|۱۳۸۸|ک=سنگ‌نگاره‌های ساسانی |ص=۲۱۹}}</ref>

نسخهٔ ‏۱۷ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۵۲

نبرد ادسا
موقعیت
نتایج پیروزی قاطع ساسانیان
تغییرات
قلمرو
ادسا، انطاکیه، کاپادوکیه و آسیای صغیر به تسخیر ساسانیان درآمد.
فرماندهان و رهبران
شاپور یکم
والرین[یادداشت ۱] (اسیر)

نبرد اِدِسا بخشی از جنگ‌های ایران و روم بود که در سال ۲۶۰ میلادی بین شاپور یکم، شاهنشاه ساسانی و والرین امپراتور روم در مکانی به نام ادسا[یادداشت ۲] در ترکیه امروزی روی داد. پانزده سال پس از آخرین جنگ ایران و روم، رومی‌ها به فرماندهی امپراتور جدید خود، والریانوس، که پیر و شکسته بود، به جنگ با ساسانیان آمدند، ولی سپاهیان ساسانی آنان را محاصره کرده، والرین و بسیاری از افسران ارشد او کشته شده یا به اسارت درآمدند.

سپس، به پیشروی در آسیای صغیر ادامه داد و شهرهای قیصریه و کاپادوکیه را نیز تسخیر کرد. اما، پس از آن، شاپور درگیر جنگ فرسایشی با اذینه، شاه پالمیرا (تدمر) شد که از ۲۶۰ تا ۲۶۴ میلادی طول کشید و تلفات و خسارات زیادی بر سپاه ساسانی وارد کرد و نهایتاً، سبب از دست رفتن انطاکیه و قسمتی از ارمنستان بزرگ شد.

پس از نبرد ادسا، شاپور همه اسرا را به ایالت خوزستان تبعید کرد و با استفاده از سربازان و مهندسان رومیِ به‌اسارت درآمده، آغاز به ساخت و ساز بناها و راه‌ها کرد، که از جمله این ساخت‌وسازها می‌توان به ساخت بنای پل شوشتر، سد شادُروان، پل قدیم دزفول و شهرهای جدید اشاره کرد. همچنین، شاپور دستور داد چندین کتیبه و نقش برجسته از جمله کتیبه شاپور یکم بر کعبه زرتشت برای نمایش پیروزی‌های وی بر رومیان در مناطق مختلف حجاری شود.

منبع‌شناسی

شاپور یکم ساسانی که در جنگ با رومیان بر والرین قیصر روم چیره گشت به موجب نقش‌های به جای مانده از این پیروزی، اطلاعات زیادی دربارهٔ وی در تاریخ ایرانیان، رومیان و سریانیان ثبت شده‌است. بازنمایی روابط بین رومیان و ساسانیان، که بر علائق و سیاست مستقل شرقی تأکید دارد، بدیهی است که نباید شواهد و روایات شرقی را نادیده انگارد.[۱] ف. هویسه:[یادداشت ۳] در منابع تاریخی روایات نسبتاً هماهنگ با محتوایی همسان اساساً از سوی مورخان رومی، یونانی، مسیحی و سریانی بیشتر قابل اعتماد دانسته شده‌است. در منابع نسبت داده شده به خود ساسانیان اطلاعات تاریخی، سیاسی و حتی دینی آن گونه که باید و شاید بدون تحلیل و تفسیر علمی، پژوهشگران را دچار سردرگمی می‌نماید.[۲]

تاریخ‌نگاری رومی

آمین مارسلن اهل انطاکیه اورونتس بود و به ادامه نگارش تاریخ معروف تاریخ تاسیتوس پرداخت و تنها جنگ‌های ایران و روم در قرن ۴ را از دیدگاه خود نوشت. از تاریخ او تنها مجلدات ۱۴ تا ۳۱ باقی‌مانده که مشتمل بر وقایع سال‌های ۳۵۳ تا ۳۷۸ م است. آمین مارسلن خود در جنگ‌های ایران و روم، به ویژه در جنگ سال ۳۶۳ م حضور داشته و اطلاعات بسیار مهمی دربارهٔ ایران و ایرانیان بر گزارش خود افزوده‌است. وی مدعی بود که به بایگانی شاهنشاهی ساسانی دسترسی داشته‌است.[۳] همچنین، اورلیوس ویکتور از مورخین سده چهارم میلادی است و در تاریخی که به نام خود نگاشته‌است، اشاراتی به تاریخ دوره ساسانی کرده‌است که برای تدوین و مطالعه این دوران سودمند است. تاریخ اورلیوس در سال ۳۶۰ م خاتمه یافته‌است.[۴] تربلیوس پولیو در دوران دیوکلتین می‌زیست. تألیفی با عنوان تاریخ قیصران روم دارد که می‌توان اطلاعاتی را از آن، دربارهٔ حوادث اوایل عهد ساسانی استخراج نمود.[۵] دکزی پوس آتنی در نیمه دوم سده سوم میلادی می‌توان اطلاعاتی دربارهٔ اوایل دوران ساسانی در بخش‌هایی که از گزارش‌های او باقی مانده‌است، به دست آورد.[۶] لاکتانتیوس فیرمیانوس از مورخان یهودی بود و آثار او حاوی گزارش‌هایی اغراق‌آمیز دربارهٔ رفتار خشونت‌آمیز شاپور ساسانی با والرین، امپراتور شکست خورده روم بود.[۷] یوتروپیوس مورخ رومی است که در سده چهارم میلادی می‌زیست وی تاریخ روم را از ابتدای بنای آن تا سال ۳۶۳ م، یعنی مرگ یوان، امپراتور روم، تدوین نمود و سعی کرد در قضاوت‌های خود بی‌طرف باشد. به هر حال تألیف او برای آگاهی از تاریخ ساسانی مفید است.[۸]

از منابع متأخرتر، پروکوپیوس قیصری یکی از نویسندگان برجسته و درجه اول در تدوین جنگ‌های ایران و روم محسوب می‌شود. این مورخ اواخر سده پنجم و اوایل سده ششم، منشی یکی از سرداران معروف بیزانس به نام بلیساریوس بود و همراه با وی در جنگ‌های بسیاری، از جمله جنگ با ایرانیان شرکت کرد. تألیف او شامل چند جلد کتاب است که جلدهای اول و دوم مربوط به جنگ‌های روم و ایران است. منتقدین تاریخ، این کتاب پروکوپ را هیستوریکن خوانده‌اند و معتقدند که تألیف یکی از مهم‌ترین آثاری است که تاکنون دربارهٔ تاریخ روم نوشته شده‌است. پروکوپ در این تألیف، از شیوه نگارش هرودوت استفاده کرده و سعی نموده جانب بی‌طرفی را رعایت کند.[۹] همچنین، سونکلوس است که (و. ۸۱۰ م) که کتابی تحت عنوان تاریخ ایام سلطنت ساسانی نوشته و اطلاعات خود را از یادداشت‌های آگاثیاس اقتباس کرده‌است.[۱۰]

کتیبه‌ها و تاریخ‌نگاری ساسانی

بازمانده‌های متنی، کتیبهها، چرم‌نبشته‌ها، پاپیروسها و سفالینه‌های منقوش به چند زبان و خط را شامل می‌شود.[۱۱] از بازمانده‌های متنی مربوط به نبرد می‌توان از، کتیبه‌های شاپور یکم بر کعبهٔ زرتشت نام بُرد.[۱۲]

گزارش‌ها به متونی گفته می‌شود که به زبان‌ها و در دوره‌های گوناگونی نوشته شده‌اند.[۱۳] شایان ذکر است که اساس نوشته‌های همهٔ تاریخ‌نگاران مسلمان (تاریخ‌های عربی و فارسی)، خدای‌نامههای رسمی دربار ساسانی بوده‌است که این خدای‌نامهها نیز از رویدادهای مندرج در سالنامه‌های رسمی دربار ساسانی به‌عنوان منبع بهره برده‌اند. خدای‌نامه در اواخر عصر ساسانی به زبان پارسی میانه تدوین شده‌بود. عنوان ترجمهٔ این کتاب به زبان عربی زیر نام سیر الملوک العجم و در فارسی شاهنامه بوده‌است. امروزه هیچ‌یک از ترجمه‌های مستقیم عربی خدای‌نامه و نیز اصل متن پارسی میانهٔ خدای‌نامه در دست نیست.[۱۴]

(از ورسای) بخش‌های آسای کتیبه سه زبانی شاپور یکم (فارسی میانه، پارتی و یونانی) را که دربارهٔ گزارش اقدامات اوست به آلمانی برگرداند و همچنین ام. اشپرنگلینگ-هینزن[یادداشت ۴] (از مونستر) ترجمهٔ گزیده‌هایی مهم از نوشته‌های عربی و سریانی را به انجام رساند.[۱۵]

منابع تاریخی دوره اسلامی

امپراتوری ساسانی در طول حاکمیت و بقای خود زمان درازی را در جنگ با رومیان، بیزانس و اقوام شرقی سپری کرد. مورخان مسلمان بخش قابل توجهی از روایات خود را دربارهٔ ساسانیان به همین جنگ‌ها و تا حدودی به منازعات و اختلافات داخلی ساسانیان اختصاص داده‌اند.[۱۶] افزون بر این بی تردید نوشته‌های بیشماری که توسط نویسندگان و مورخان گمنام تألیف و تدوین شده‌است و به فارسی و عربی ترجمه گردیده مورد استفاده از جمله مورخان عرب قرار گرفته و از آن‌ها چیزی مستند در دست نیست. از جمله می‌توان گفت که این نوشته‌ها اخیرالذکر توسط جغرافیدانان عرب نیز مورد بهره‌برداری قرار گرفته‌است، از آن جمله می‌توان از محمد بن مثیار الاصفهانی،[یادداشت ۵] هشام بن قاسم الاصفهانی[یادداشت ۶] و شمار دیگری را نام برد. شاهنامه فردوسی نیز از این دست منابع است که مبتنی بر خدای‌نامه تصنیف و تنظیم شده و حکیم ابوالقاسم فردوسی این کار بزرگ را به انجام رسانیده‌است. نوشته خدای‌نامه توسط عبدالله بن مقفع به عربی ترجمه گردید که اثری از آن در دست نمی‌باشد. گویا همین ترجمه عربی به فارسی برگردانده شده‌است.[۱۷]

پژوهشگران بر این باورند که براساس ترجمهٔ ابن مقفع و ترجمه‌های به زبان عربی، تاریخ ساسانیان در آثار مورخانی چون ابن قتیبه دینوری در عیون الاخبار و کتاب المعاریف و اوتیخیوس مسیحی[یادداشت ۷] در کتاب نظم الجوهر[یادداشت ۸] و نیز نزد ثعالبی، یعقوبی، حمزه اصفهانی، فردوسی در شاهنامه و نیز طبری و مسعودی و دینوری، نوشته شده‌است.[۱۸] بدیهی است مورخان نامبرده کوشیده‌اند با کسب اطلاعات گوناگون از منابع عمدتاً ایرانی و با توجه به آثار بازمانده از عصر ساسانی پس از سقوط این سلسله به دست اعراب مسلمان مانند برجها، کاخ‌ها، معابد و آتشکدهها و نقوش و کتیبهها به چگونگی اداره امور جامعه توسط شاهان ساسانی و طبعاً نظام حاکم بر جامعه ایرانی و سرنوشت جنگ‌های آنان پی ببرند.[۱۹]

با آنکه تاریخ نگاران مسلمان در مقایسه با مسیحیان کمتر جدلی و استدلالی هستند، باز هم آگاهی‌ها را با تصورات اسلامی سازگار می‌کنند و آن‌ها را تحد معقول خود دگرگون می‌سازند و داستان‌ها و آگاهی‌های دگرگون شده را به خوانندگان عرضه می‌کنند. برای تنظیم و دریافت آگاهی‌هایی که بدانان می‌رسد عبارت‌های متن‌های گذشته را به نحوی که خود بفهمند دگرگون می‌سازند. چنان‌که طبری مطلب مربوط به نخستین تصرف انطاکیه را به دست شاپور اول با دستگیری والریوس درهم پیچیده و آشفته کرده و اعمال شاپور را با از آن دیگران درآمیخته است. به گفته کریستین سن، آثار دو کتاب پارسی میانه آیین‌نامه (Ayēn یا ewēnnāmak) و کتاب گاهنامک در چند اثر عربی مانند کتاب التاج جاحظ و اثر مسعودی درج شده‌است.[۲۰]

طبری در تاریخ طبری می‌نویسد: شاپور به سال یازدهم پادشاهی خویش سوی نصیبین رفت که سپاه روم آنجا بود و مدتی شهر را محاصره کرد. آنگاه از سوی خراسان خبرها آمد که باید آنجا می‌شد و آهنگ خراسان کرد و کار آنجا را سامان داد، آنگاه سوی نصیبین بازگشت.[۲۱] گویند؛ حصار شهر فرو ریخت شکافی پدید آمد که شاپور از آنجا درآمد و بکشت و اسیر گرفت و مال بسیار که از قیصر آنجا بود بدست آورد. سپس از نصیبین سوی شام و دیار روم رفت و بسیاری از شهرهای آنجا را بگشود. گویند؛ از جمله شهرها که گشود قالوقیه و قذوقیه (کیلیکیه و کاپادوکیه) بود و در انطاکیه والریانوس پادشاه روم را محاصره کرد و به اسیری گرفت و با گروهی بسیار ببرد و به جندی‌شاپور مقر داد.[۲۲]

مسعودی در مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر: اسارت قیصر را به شاپور دوم نسبت می‌دهد و می‌نویسد که پس از ساختن سد شوشتر، قیصر به جانب روم بازگشت و در بعضی تاریخ‌ها هست که شاپور قیصر را با طناب بست و پی پاشنه‌های پای او را برید یا داغ کرد.[۲۳] بلعمی در تاریخ بلعمی: از هنر و عدل و فروتنی و تنظیم امور سپاه به وسیلهٔ شاپور تمجید می‌کند و سیرت او را از اردشیر نیکوتر می‌داند، و می‌افزاید؛ قیصر روم اسیر شد و او را در شوشتر جای داد و گفت که سد شادروان را بسازد، سپس او را آزاد کرد، بینی او را برید و او را مخیر کرد تا به زمین روم بازگردد.[۲۴] ابوحنیفه دینوری هم در اخبار الطوال آزاد شدن والریان را بعد از ساختن بند قیصر تأیید می‌کند.[۲۵]

زمینه‌های تاریخی

شاپور یکم در ۲۵۲ تا ۲۵۳ میلادی سری دوم از جنگ‌هایش علیه امپراتوری روم را آغاز کرد. او در این جنگ‌ها شکست سنگینی را به رومیان تحمیل کرد و یک ارتش قوی رومی را در نبرد بربلیسوس شکست داد و استان‌های شرقی انطاکیه (انتیوش) را به چنگ آورد.[۲۶]

ارمنستان بزرگ از زمان اشکانیان از عوامل عمدهٔ بروز اختلاف و آغاز جنگ و درگیری میان ایران و روم بود. موقعیت ارمنستان که در شمال غربی ایران در منطقه‌ای کوهستانی قرار داشت، برای هر دو سو از نظر نظامی بسیار مهم بود. روم با در دست داشتن ارمنستان می‌توانست هر وقت که بخواهد ایران را از شمال غرب و غرب مورد تاخت و تاز قرار دهد و با تصرف راه‌های نظامی آن، ایران را از ذخایر نظامی خود در شرق محروم سازد، چرا که پایتخت شاهنشاهی ساسانی در تیسفون در کنار رود دجله و فرات جای داشت. ارمنستان برای دولت ایران سر پل مهمی بود که از آن طریق می‌توانست به آسیای صغیر حمله کرده و خود را به دریای سیاه برساند.[یادداشت ۹] با پشتیبانی دولت روم،[۲۷] ارمنستان در سال ۲۵۳ میلادی کوششی برای بازیابی استقلال ازدست‌رفتهٔ خود کرد. اما سپاه شاپور در دفع این اقدام با قاطعیت عمل کرد و تا چندین سال پس از مرگ او نیز تیرداد[یادداشت ۱۰] پسر خسرو و مدعی تاج و تخت ارمنستان، برای تجربهٔ تازه‌ای در این زمینه جرأت نیافت. از دست دادن ارمنستان برای روم شکستی بزرگ بود.[۲۸] گرجستان نیز که در گذشته متحد روم و ارمنستان بود، در این دوران از شاپور شکست خورد و آن‌گونه که از رویدادنامه‌های گرجی برمی‌آید، پسری از وی به نام مهران سوم، بنیان‌گذار خسرویانی‌ها در گرجستان شد که بعدها آیین مسیحیت را برگزیدند.[۲۹] پیروزی بر گرجستان و ارمنستان و رفع هرگونه دغدغه از جانب آن نواحی، شاپور را به یورش به سوریه هم تحریک کرد.[۳۰]

با اینکه حملاتی به مرزهای شرقی ساسانیان صورت گرفت، اما شاپور از جنگ در جبههٔ غربی منصرف نشد و نصیبین در سال ۲۵۴ میلادی و دورا اروپوس را در سال ۲۵۶ میلادی به تصرف خود درآورد.[۳۱] در سال ۲۵۸ میلادی شاپور زمان را برای جنگ با روم مناسب دید، چرا که ارتش روم در مرزهای شمالی امپراتوری روم در اروپا به شدت درگیر نبرد با ژرمن‌ها بود. در مرکز نیز تغییرات مداوم امپراتوران، قدرت روم را ضعیف کرده بود.[۳۲] در این زمان یک پناهنده سریانی از انطاکیه به نام کوریادس که شاپور به او وعدهٔ امپراتوری روم را داده بود، حاضر شد سپاه شاپور را تا انطاکیه راهنمایی کند. گویا شاپور می‌خواست انطاکیه را پایگاه استواری برای تاخت آوردن به روم سازد.[۳۳] وی از سوریه تا پای دیوار انطاکیه پیش رفت و در کاپادوکیه نیز تاخت و تاز کرد. پسر وی، هرمزد اردشیر، در آن نواحی شهر طوانه و قیصریه را گرفت و غنایم بسیار از خزانه‌های فرمانروایان این نواحی را به دست آورد. در سال ۲۶۰ میلادی، شهر انطاکیه توسط سپاهیان شاپور به محاصره درآمد و امپراتور والرین تصمیم گرفت این شهر مهم را باز پس گیرد که در نتیجهٔ آن جنگی درگرفت.[۳۴] این بار والرین تصمیم گرفت برای مقابله با شاپور، عملیاتی دیگر را برای جنگ با او انتخاب کند.[۳۵]

نبرد ادسا و اسارت والرین

امپراتور والرین در سال ۲۵۳ میلادی بر تخت نشست. والرین، امپراتور شصت ساله، با تجهیز سپاهی بزرگ از جنوب اروپا به انطاکیه رفت تا شکست پیشین در برابر ساسانیان را جبران کند. والرین به سرعت در سال ۲۵۹ میلادی انطاکیه را از ساسانیان پس گرفت و برای جشن گرفتن این پیروزی آغازین خود، سکه‌های پیروزی ضرب کرد. خیلی زود ثابت شد که این جشن زودهنگام بوده، چرا که والرین تنها با سربازان درجه دوم پادگان ساسانیان مقابله کرده بود. شاپور در حقیقت سواره‌نظام و ارتش اصلی خویش را حفظ کرده بود.[۳۶][۳۷] در این نبرد که در نزدیک شهر ادسا روی داد،[۳۸] والرین بدون این که جانب احتیاط را رعایت کند، نیروی پیاده‌نظام خود را نزدیک ادسا مستقر کرد که یک منطقه مسطح و ایدئال برای عملیات سواره نظام بود. این همان منطقه‌ای بود که بیش از دویست سال پیش سربازان کراسوس به دست سواره‌نظام اشکانیان نابود شده بودند.[۳۹][یادداشت ۱۱]

سپاه روم با این که عظیم‌تر از لشکر ایران بود، هرچه تلاش کرد نتوانست از محاصره خلاص شوند.[۴۰] والرین تلاش کرد با دادن غرامت و تاوان، شاپور را به صلح راضی کند،[۴۱] ولی پیشنهادش رد شد و او ناچار به جنگیدن شد، ولیکن نتوانست محاصره را بشکند. در این میان سربازان او سر به شورش برداشتند و او ناچار به گریختن شد، ولی در هنگام گریز، با بخش عمدهٔ سپاهش به دست شاپور اسیر شدند.[۴۲][۴۳] والرین، به همراه صاحب‌منصبان لشکری و کشوری، فرمانروایان ایالات، سناتورها و افسران ارشد توسط ایرانیان به اسرات درآمدند و به قلمرو ساسانیان تبعید شدند. پس از اسارت والرین، احتمالاً در سال ۲۶۰ میلادی شهرهای رومی بسیاری از جمله انطاکیه به قلمرو ساسانیان درآمدند.[۴۴]

شاپور در سنگ‌نبشته خود در کعبه زرتشت، خبر از طیف وسیعی از زندانیان رومی که از تمام امپراتوری آمدند می‌دهد: «والریانوس قیصر به پذیره ما آمد و با او بود از سرزمین ژرمانیا، از سرزمین ریشیا، از سرزمین نیرکوس، از سرزمین داکیا، از سرزمین پندانیا، از سرزمین میسیا، از سرزمین آستاریا، از سرزمین هیسپانیا،[یادداشت ۱۲] از سرزمین افریقا، از سرزمین تراکیا، از سرزمین بوتنیا، از سرزمین آسیا، از سرزمین پامپیا، از سرزمین آسوریا، از سرزمین لوکونیا، از سرزمین گلاتینا، از سرزمین لوکیا،[یادداشت ۱۳] از سرزمین کیلیکیه،[یادداشت ۱۴] از سرزمین کاپادوکیه،[یادداشت ۱۵] از سرزمین فریگیا، از سرزمین سوریه، از سرزمین فنیقیه،[یادداشت ۱۶] از سرزمین یهودیا،[یادداشت ۱۷] از سرزمین ارابیا، از سرزمین مورن، از سرزمین روتاس، از سرزمین اسنیوس و از سرزمین میانرودان،[یادداشت ۱۸] سپاهی هفتاد هزارنفر؛ و در آن سوی حرّان و رها حمله بزرگی بر والریانوس قیصر بود(=شد)».[۴۵][۴۶]

والرین پس از تسلیم، به اسارت شاپور درآمد و در خدمت شاپور بود و شاه ایران از او به عنوان خدمتکار استفاده می‌کرد.[۴۷] داستان‌هایی دربارهٔ اسارت والرین وجود دارد، یکی از آن‌ها این است که شاپور هنگام سوار شدن بر روی اسب پای خود را بر پشت والرین می‌گذاشته، این داستان شاید درست باشد، اما دباغی کردن جسد والرین و پرکردن آن توسط کود حیوانی به دستور شاپور احتمالاً درست نیست.[۴۳][۴۸]

شیوهٔ به اسارت درآمدن والرین توسط ساسانیان به گونه‌های متفاوتی آمده‌است، که توسط برخی از تاریخ‌نگاران ثبت شده‌است. تاریخ‌نگارانی هستند که می‌گویند والرین با میل و رغبت خود به اسارت درآمده‌است، زیرا در طول اقامت خود در ادسا، سربازان رومی به دلیل گرسنگی شورش کرده بودند. آن‌ها پس از آن شورش به دنبال از بین بردن امپراتور خود درآمدند؛ و او از ترس شورش سربازان خود، به سمت ساسانیان فرار کرد زیرا ممکن بود توسط مردم و سربازان خود کشته شود. والرین خود و سپاهیانش را تسلیم دشمن کرد در زمانی که قدرت ارتش رومی را در دست داشت. سربازان فرار و خیانت را از وی آموختند، و تنها چند دسته از آن‌ها فرار کردند. امپراتور در جنگ به اسارت ایرانیان درآمد یا اینکه با میل خود تسلیم آنان شد ولی شاپور غیرمحترمانه با او رفتار کرد.[۴۹]

نتیجه و اقدامات بعد جنگ

محمد بن جریر طبری در تاریخ طبری، چنین آورده‌است:

شاپور در انطاکیه، والریانوس (والرین) پادشاه روم را محاصره کرد و به اسیری گرفت و با گروهی بسیار به جندی‌شاپور مقر داد، و او را واداشت تا به کمک رومیان سد شوشتر را بسازد و مال بسیار از او گرفت و بینی‌اش را برید و آزادش کرد و به قولی او را کشت.

طبری، تاریخ طبری، ۵۹۰.

پیامدها

این جنگ پیامدهای بسیار برجسته‌ای داشت. والرین به همراه ۲۰هزار تن از سربازان و افسران ارشد خود به اسارت گرفته شد.[۵۰] این شکست سنگین سپاه روم، سبب سقوط آسیای غربی به دست سپاه ساسانی شد. شاپور در ۲۶۰ میلادی، آسیای صغیر را نیز به چنگ آورد و چنان‌که مورخان نوشته‌اند، تا سال‌ها در آسیای غربی و آسیای صغیر بدون مزاحمت جدی به تاخت و تاز سرگرم بود. حال آنکه رومی‌ها به دلیل ضعف داخلی قادر به بیرون کردن او از مرزهای شرقی خود نبودند.[۵۱] شاپور از مباهات دربارهٔ این پیروزی هرگز خسته نشد. به گفتهٔ خودش، او به دنبال شکست دادن والرین در ادسا، توانست ۳۷ شهر در ایالات سوری از جمله کیلیکیه را به چنگ آورد. افزون بر آن، گویا کار به تسخیر دوبارهٔ انطاکیه، کشیده شده بود.[۵۲] همچنین شکست والرین و اسارت او در جنوب امپراتوری، سبب ضعف قدرت سیاسی روم در دیگر نقاط امپراتوری شد، به گونه‌ای که ژرمن‌ها از آلپ گذشته و به شمال ایتالیا تاختند و گوت‌ها نیز با گذر از دانوب، یونان را به چنگ آوردند.[۵۳]

شاپور پس از اسارت والرین، یکی از بزرگان انطاکیه به نام سیریادیس را به امپراتوری روم برگزید. سپس از فرات گذشت و در آسیای صغیر به پیروزی‌های چشمگیری دست یافت، شهر مازاکا در کاپادوکیه را به دست آورد و چون از کاپادوکیه و نقاط دیگر آسیای صغیر فراغت یافت، در صدد فتح تدمر (پالمیرا) برآمد. تدمر که بر سر راه میان‌رودان به دمشق جای داشت، بدست امپراتور روم دقیانوس بنا شده بود و همین موقعیت جغرافیایی، موجب گسترش بازرگانی آن شهر گردیده بود. بازرگانان کالاهای خود را در این شهر متمرکز ساخته، از آنجا به نقاط مختلف بازارهای شرق می‌فرستادند.[۵۴]

نبرد شاپور با اذینه

  پادشاهی پالمیرا

  مناطق امپراتوری روم تحت اختیار اذینه

هنگامی که شاپور در راه شامات بود، اذینه حکمران تدمر تحفه‌ها و هدایای گرانبهایی نزد او فرستاد. اما به گونه‌ای که نوشته‌اند، پادشاه ساسانی پیشکش‌های وی را نپذیرفت و فرستادگان وی را به فرات انداخت. این کار برای اذینه گران تمام شد و وقتی که شاپور پس از جنگ با رومیان از راه آسیای صغیر به ایران بازمی‌گشت، گروهی از عربان به فرمان اذینه بار و بنهٔ او را به غارت بردند و سپاهیان ایران با تحمل رنج و سختی فراوان و دادن تلفات بسیار به ایران بازگشتند.[۵۵] در نیمه دوم سال ۲۶۰ اولین ضدحمله را به ساسانیان وارد کرد. موفقیت‌های نظامی مذکور در بین‌النهرین بخشی دیگر از جنگ با ساسانیان[یادداشت ۱۹] است، که اوذینه همراه با واحدهای پالمیری و قوای رومی به دستور قیصر گالینوس به انجام رساند.[۵۶] افزون بر آن، اذینه به تعقیب آنان شتافت، تیسفون را به محاصره درآورد، پس از آنکه زیان‌های فراوانی به آن شهر وارد آورد، بیشتر شهرهای شامات را از فرمانروایان ایرانی گرفت، با گالینوس[یادداشت ۲۰] فرزند والرین، که به امپراتوری روم رسیده بود، متحد شد و دولت روم به او لقب اگوستوس داد.[۵۷] اینکه سرزمین‌ها و شهرهای متصرفی شاپور فقط در مدت کوتاه در دست ساسانیان باقی ماند، مربوط به حملات اذینه بود. وی به سفارش و دستور رومی‌ها منافع قدرت غربی در برابر دعاوی ساسانیان حفظ می‌کرد. اذینه پالمیری، که از طرف امپراتور گالینوس اختیارات تام داشت،[۵۸] بخصوص شرکت دادن اذینه در سرکوب تجاوزاتی که علیه گالینوس پیش از این صورت گرفته بود،[یادداشت ۲۱] موجب شد که قیصر به این حکمران پالمیری برای جنگ‌های بعدی در شرق قدرت کامل تفویض کند.[۵۹]

ساسانیان بدون هیچ نتیجه‌ای تا سال ۲۶۵ جنگ خود با پالمیرا را ادامه دادند تا اینکه اذینه به قتل رسید و زن او به نام زنوبی به همراه پسرش وَهب‌اللات،[یادداشت ۲۲] زمام امور را در دست گرفتند.[۶۰][۶۱]

مؤلف هیستوریا آوگوستا، سی ستمگر:[یادداشت ۲۳]

اگر امیر پالمیر اوذینه، پس از اسیر شدن والرین، هنگام ضعف قدرت رومیان، حکومت را به دست نگرفته بود، شرق از دست می‌رفت. اما وی، پس از آنکه نخستین بار عنوان «شاه» یافت، سپاهی فراهم آورد، با همسرش زنوبیا، پسرانش به جنگ ساسانیان شتافت.

وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۴۶.

اسیران رومی

بقایای پل شادروان یا بند قیصر

برخی از محققان ادعا شاپور مبنی بر اینکه؛ والرین و برخی از ارتش روم را به شهر بیشاپور، جایی که آن‌ها در شرایط نسبتاً خوبی زندگی می‌کردند فرستاد. شاپور سربازان باقی‌مانده را در طرح‌های مهندسی و توسعه شهرسازی استفاده کرد، زیرا رومیان کاسب و صنعتگران ماهری بودند. بند قیصر (سد سزار) یکی از ساخته‌های مهندسان رومی واقع در نزدیکی شهرستان باستانی شوش است.[۶۲]

شاپور چون علاقه زیادی به عمران و آبادانی داشت و اسرای رومی هم در معماری و مهندسی دستی توانا داشتند، آنان را به کار سدسازی و راه‌سازی و ساختمان‌سازی گماشت و حتی والرین را هم به ساختن سدی (بند قیصر) در نزدیکی شوشتر (شوستر) فرستاد. شاپور چندین شهر احداث کرد و از شهرهای مهمی که بنا نمود؛ شهر بیشاپور در نزدیکی کازرون، شهر جندی‌شاپور در دزفول و شهر نیشاپور در خراسان بود.[۶۳] سپس شاپور بعد از این فتح، سیریادس یکی از سرداران پناهنده رومی را به امپراتوری روم برگزید و لقب قیصری به او داد و والرین را مجبور کرد که به زانو درآمده و تکریم امپراتور جدید روم را به جا آورد.[۶۴] والرین ظاهراً تا پایان عمر در اسارت شاپور ماند و پسرش، گالینوس، هم که در روم جای او را گرفت. شاپور، والرین را با مقامات و افسران ارشد در شهر جندی‌شاپور سکونت داد.[۶۵][۶۶]

این رویداد به گونه‌ای که از نوشته‌های مورخان دیده می‌شود، گویای رفتار سخت و بی‌رحمانه شاپور با امپراتور اسیرشده بوده‌است. توضیح آنکه شاپور او را به بندگی و خدمت‌گذاری واداشت و دست‌های او را زنجیر کرده، هنگام سوارشدن پای خود را بر پشت والرین می‌گذاشت.[۶۷] رفتار وحشیانه شاپور با امپراتور والرین او را بسیار ناراحت و خسته کرده به‌طوری‌که به شاپور پیشنهاد غرامت فراوان داده‌است، شاپور از این پیشنهاد بسیار عصبانی شده و دستور به ذوب کردن سکه‌های طلا را داد. سپس والرین را مجبور به خوردن آن کرد، گویا امپراتور بعد از این عمل کشته شد. سپس به دستور شاپور[۶۸] پوست او را کنده و از کود دامی پر کرده و در معبدی پارسی به یادگاری حفظ و نگاه داشتند.[۶۹][۷۰]

ادوارد گیبون درستی این داستان را زیر سؤال می‌برد. او می‌افزاید هر سرنوشتی که وی در ایران بدان دچار شد، این یک چیز قطعی است که وی تنها امپراتور روم بود که به دست دشمن افتاد و مابقی عمرش را در اسارت گذراند.[۷۱]

بنا به نوشتهٔ مورخان قدیم، شاپور والرین را در قید و بند و غل و زنجیر نهاد و کمال رنج و خشونت را دربارهٔ وی روا داشت. اما مورخان و پژوهشگران امروز برآنند که این روایت ساخته و پرداختهٔ وقایع‌نگاران کلیسایی است که در آن زمان با ایران و ایرانی کینه و دشمنی داشتند و می‌خواستند با انتشار این‌گونه گفتارها، ایرانیان را خوار و کم‌ارج سازند. یکی از طرفداران عقیدهٔ اخیر، یوستی پژوهشگر معروف است که پس از رد اتهامات برشمرده، چنین می‌گوید: شاپور از وجود اسیران رومی در بنای پل شوشتر و سد شادروان استفاده کرده‌است.[۷۲]

کریستین‌سن در کتاب ایران در زمان ساسانیان می‌نویسد: والریانوس امپراتور روم اسیر ایرانیان شد. تصویر شاپور در نقش رستم گویای آن است که شاپور با اشارهٔ شاهانه، امپراتور مغلوب را امان می‌دهد. شاپور دست راست خود را به علامت بخشایش به جانب امپراتور که در مقابل او زانو زده، دراز کرده‌است. امپراتور در کمال خضوع به زمین زانو زده و هر دو دست را به سوی شاهنشاه دراز کرده و امان می‌خواهد. سرنوشت والریانوس معلوم نیست، قدر متقن این است که در اسارت جان داد. وفات او در شهر گندی‌شاپور واقع شد.[۷۳]

فردوسی در وصف ساخت پل شوشتر توسط اسرای رومی در شاهنامه فردوسی چنین می‌سراید:

مینیاتوری از به اسارت بردن والرین و تسلیمش به شاپور یکم، شاهنامه فردوسی.
مینیاتوری از شاپور یکم درحال بریدن بینی و گوش والرین. جوهر و رنگدانه بر روی کاغذ، شاهنامه فردوسی (نسخه خطی والترز)، نوشتهٔ محمد میرک بن میر محمد الحسینی
همی برد هر سو برانوش رابدو داشتی در سخن گوش را
یکی رود بد پهن در شوشترکه ماهی نکردی برو بر گذر
برانوش را گفت گر هندسیپلی ساز آنجا چنان چون رسی
که ما بازگردیم و آن پل به جایبماند به دانایی رهنمای
به رش کرده بالای این پل هزاربخواهی ز گنج آنچه آید به کار
تو از دانشی فیلسوفان رومفراز آر چندی بران مرز و بوم
چو این پل برآید سوی خان خویشبرو تازیان باش مهمان خویش
ابا شادمانی و با ایمنیز بد دور وز دست اهریمنی
به تدبیر آن پل باستاد مردفراز آوردیش بران کارکرد
بپردخت شاپور گنجی برانکه زان باشد آسانی مردمان
چو شد شه برانوش کرد آن تمامپلی کرد بالا هزارانش گام
چو شد پل تمام او ز ششتر برفتسوی خان خود روی بنهاد تفت

وضعیت مسیحیت و مسیحیان

بعد از پیروزی در جنگ علاوه بر مقامات بالای دولتی، مقامات بالای دینی من‌جمله مسیحیان، روحانیون و مقامات بلندپایه مذهبی به سرزمین ساسانیان وارد شدند و هیئت‌های متشکلی پدید آمدند.[۷۴]

کتیبه شاپور در کعبه زرتشت (نقش رستم)

مکان کتیبه‌های شاپور یکم در کعبه زرتشت

«کتیبه شاپور یکم در کعبه زرتشت» بر دیوار ساختمان کعبه زرتشت در نقش رستم در استان فارس کنده شده‌است. ساختمان کعبه به صورت مکعب است و بر سه ضلع آن به سه زبان فارسی میانه، زبان پارتی و زبان یونانی کتیبه‌هایی نگاشته شده‌است. تحریر پهلوی دارای ۳۵ سطر و بر دیوار شرقی، تحریر پارتی دارای ۳۰ سطر و بر دیوار غربی و تحریر یونانی دارای ۷۰ سطر و بر دیوار جنوبی نگاشته شده‌است. تحریر یونانی و پارتی نسبت به تحریر پهلوی آسیب کمتری دیده‌است. همچنین در تحریر پارتی و یونانی توافق بیشتری دیده می‌شود و این دو با تحریر پهلوی تفاوت‌هایی دارند[۷۵][۷۶]

تحریر پارتی

(سطر ۱۸)(در) سومین فرصت، هنگامی که ما کرهه (حران) و ادسا (رها) پیش تاخته و کرهه و ادسا را محاصره گرفته بودیم، قیصر والرین علیه ما حرکت کرد، (سطر ۱۹) و بود با او… (سطر ۲۱)(لشکری) به قدرت ۷۰٬۰۰۰ (تن). (سطر ۲۲) و در آن سوی کرهه و ادسا نبرد بزرگی با قیصر والرین روی داد، قیصر والرین (از طرف ما) خودمان با دست‌هایمان اسیر شد، و بقیه، فرمانده محافظان (و) سناتورها و افسران، که فرماندهان آن (لشکر) بودند، همه به اسارت افتادند و به فارس هدایت شدند.[۷۷]

تحریر یونانی

(سطر ۱۸)(در) سومین فرصت، هنگامی که علیه کرهه (حران) و ادسا پیش تاختیم و کرهه و ادسا را محاصره گرفته بودیم، قیصر والرین علیه ما حرکت کرد، (سطر ۱۹) و بود با او… (سطر ۲۱)(لشکری) به قدرت ۷۰٬۰۰۰ (تن). (سطر ۲۲) و در آن سوی کرهه و ادسا با والرین نبرد بزرگی بین ما روی داد؛ و ما قیصر والرین را با دست‌های خودمان گرفتیم و بقیه، فرمانده محافظان و سناتورها و افسران، (همه را) که فرماندهان آن قدرت (لشکری) بودند، همه آن‌ها را با دستان خود گرفتیم و نفی بلد کردیم به فارس.[۷۸][۷۹]

تصویر به اسارت گرفتن والرین بر روی نگین

تصویر اسارت والرین توسط شاپور، حکاکی‌شده بر روی نگین، ۳۵۰ میلادی، نگهداری شده در تالار مدال‌های کتابخانه ملی، پاریس.

تصویر به اسارت گرفتن والرین بر چیزی که به نگین مضبوط در گنجینه نشان‌های کتابخانه ملی فرانسه، پاریس موسوم است، و نبرد تن‌به‌تن منقوش در روی آن که پیروزی ساسانیان را مجسم می‌کند، بسیار قابل توجه است.[۸۰] شاپور اسب را تاخته، سینه به سینه اسب والرین آورده، و دست راست را دراز کرده مچ دست والرین را چنان گرفته، که انگشتان امپراتور راست گشته‌است. امپراتور از خشم شمشیر کشیده، اما شاپور شمشیر خود را بیرون نیاورده است، و معلوم است که هدف سازنده از این نقش این بوده که نبرد تن به تن این دو فرمانروا را تصویر کند و مرحله اسارت امپراتور روم را بنماید، زیرا در هنر قدیم، گرفتن مچ کسی، علامت اسارت او محسوب می‌شده‌است.[۸۱] این همان حالتی است که در نقش برجسته‌های مربوط به پیروزی شاپور نیز دیده می‌شود. در این‌جا نیز همان حرکت سمبولیک و رازگون که در سنگ‌نگاره‌های شاپور به مفهوم اسارت والرین آمده، تکرار و تأیید گردیده‌است ولی تفسیر رومی این نگین از وقایع، چندان اطمینان بخش نیست. ظاهراً کوشیده‌اند با ملامت کردن شاپور، که پیروزی خود را نه با سلاح، بلکه تنها با حیله‌گری به چنگ آورده‌است، که مایه شرمساری است، توجیهی پیدا کنند. با صرف نظر از چنین تلاش‌هایی برای توجیه مطلب، شواهد بیشتر هم حاکی از این است که اسارت والرین تا چه حد برای معاصران و نسل‌های آینده تأثیرگذار بوده‌است.[۸۲]

نقش‌برجسته‌های پیروزی شاپور بر امپراتوران روم

در زمان شاپور اول سه امپراتور روم به ایران تاخت آوردند. نخستین آن‌ها گوردیانوس جوان[یادداشت ۲۴] بود که در سال ۲۴۲ میلادی کشته شد. دیگری فیلیپ عرب[یادداشت ۲۵] بود که در برابر شاپور ناچار به تسلیم شد و پذیرفت که سالیانه به ساسانیان برای حملات پی‌درپی‌ای که به آنجا نموده و خساراتی که وارد کرده بود، باج بپردازد.[یادداشت ۲۶] در پایان والرین بود که در سال ۲۶۰ میلادی با ۷۰ هزار سرباز و سناتور رومی اسیر ساسانیان شد.[۸۳][۸۴] در همین راستا شاپور دستور داد تا سنگ‌تراشان سنگ‌نگاره‌های متعدد و باشکوهی را با دقت و هنرمندی خیره‌کننده در گذرگاه‌های اصلی و شاهراه‌های عبور و مرور قشون و مردم کنده‌کاری نموده و با ظرافت رویدادهای مهم تاریخی دوران حکومت قدرتمند خویش را بر دل صخره‌های محکم کوه حک نمایند، تا مردم آن دوران از این فتوحات و دستاوردهای ساسانیان آگاه شده و از آن پند بگیرند.[۸۵]

نقش‌برجسته دارابگرد

۱.دارابگرد، داراب

در چهار کیلومتری جنوب داراب در دامنه کوهی به نام «پهنا»، نقش‌برجسته‌ای از دوران ساسانیان وجود دارد. در این نقش، شاپور یکم سوار بر اسب در میان سنگ‌نگاره به گونه تمام‌رخ دیده می‌شود و سه امپراتور رومی در جلوی او قرار دارند. این نگاره در بالای چشمه آب و برکه‌ای پر از نی قرار دارد. این نگاره ۹٫۱۰ در ۵٫۴۰ متر است. در این نگاره شاپور تاجی شبیه تاج پدرش اردشیر اول بر سر دارد.[۸۶] دست چپ شاپور بر سر والرین است و در دست راستش چیزی مسطح و چهارگوش دارد. اسب به زیبایی تمام توسط هنرمند حجاری شده‌است. زیر پای اسب گوردیان سوم افتاده‌است، که در سن ۱۹ سالگی در میشه[یادداشت ۲۷] در کرانه فرات کشته شد. در این نگاره نیز به اقتضای سن کم او بدون ریش است. پشت سر شاپور ۱۸ شخص بلندپایه ایرانی ایستاده‌اند. سمت راست شاه یعنی مقابل او، رومی‌ها هستند که با نگرانی به شاپور نگاه می‌کنند.[۸۷] قیصر دیگری به سوی شاپور می‌شتابد و دست‌های خود را ملتمسانه به سوی شاپور دراز کرده، فیلیپ عرب است که پس از مرگ گوردیان، صلح را به مبلغ نیم میلیون دینار از شاپور خریداری کرد.[۸۸][۸۹] در کیلومتر ۱۵جاده سلماس به ارومیه در نزدیکی روستای خان‌تختی و روی کوه پیرچاووش واقع شده، سوار سمت چپ اردشیر اول است و سوار سمت راست شاپور اول ساسانی که در مقام ولیعهدی است و تاجی همانند پدرش دارد.]] نقش برجسته دارابگرد از جمله بحث‌برانگیزترین نقوش برجسته دوره ساسانی به‌شمار می‌آید که دارای چندین نظریه است:

  • از جمله مسافران اروپائی که از محل بازدید نموده‌اند، سر ویلیام اوزلی است که محل مذکور را در سال ۱۸۱۱ میلادی مورد بازدید قرار می‌دهد. وی از این نقش به عنوان صحنه پیروزی شاپور یکم یاد می‌کند.[۹۰]
  • سی سال پس از آن نیز دو نفر فرانسوی به نام‌های اوژن فلاندن معمار و پاسکال کوست نقاش، از محل دیدار می‌کنند. این دو نفر طرح ساده‌ای از نقش مذکور تهیه و آن را به شاهپور نسبت می‌دهند.[۹۱]
  • در سال ۱۹۳۴ م که سر اورال اشتاین اولین عکس‌برداری را از این نقش برجسته به عمل آورده، همچون سایرین آن را به شاپور یکم منسوب می‌دارد. ظاهراً سه نفر اخیر در انتساب نقش به دومین پادشاه ساسانی از نقل قول مردم بومی پیروی نموده‌اند.[۹۲]
  • سایر محققان نیز به تبعیت از اسلاف خویش این نظریه را پذیرفته‌اند. حتی ارنست هرتسفلد نیز که در ۱۹۳۸ میلادی روشی برای تشخیص هویت شاهان ساسانی از طریق فرم تزیین تاج آن‌ها ابداع نمود، در این مورد خاص ایده دیگری داشته و نقش را همچون دیگر پژوهشگران قدیمی به شاپور یکم نسبت می‌دهد. رومن گیرشمن نیز چنین نظری داده‌است.[۹۳]
  • نظریه‌ای بر پایه مطالعات سکه شناسی ولادیمیر لوکونین[یادداشت ۲۸] استوار است. وی یادآور می‌شود که شاپور در آغاز حکومت خویش با تاجی کنگره‌دار همراه با یک گوی شبیه تاج پدرش بر روی سکه‌ها ظاهر شده‌است، این مورد را می‌توان در نقش‌برجسته سلماس مربوط به اوایل دوره ساسانی به خوبی مشاهده نمود.[۹۴]
  • در میان محققان تنها دو نفر فرضیهٔ بالا را رد کرده‌اند. نخستین آن‌ها بی. سی. مک‌درموت[یادداشت ۲۹] هست که پیرامون سال ۱۹۵۴ میلادی نقش‌برجسته را به عنوان تصویر پیروزی اردشیر اول بر رومیان گزارش نمود. جامع‌ترین بررسی که در مورد این مسئله انجام شده مربوط به ژرژینا هرمان[یادداشت ۳۰] است وی در گزارش خود می‌نویسد: ما چاره‌ای نداریم جز اینکه در این مورد از روش ابداعی هرتسفلد صرف نظر کرده و پادشاه را به عنوان اردشیر اول بشناسیم لذا وی برای اثبات نظریه خویش بررسی دقیقی را بر روی تمام نقش برجسته‌های ساسانی منسوب به این دو پادشاه انجام داده و نهایتاً چنین نتیجه می‌گیرد از نظر سبک و سلیقه رایج آن روز، نقش دارابگرد نمی‌تواند صحنه پیروزی اردشیر بر فیلیپ عرب امپراتور روم یا بر والرین دیگر امپراتور روم باشد. از سوی دیگر نیز این نقش نمی‌تواند تازه‌تر از سال‌های ۲۴۶–۲۳۰ میلادی کنده شده باشد این نقش باید نمایانگر پیروزی اردشیر بر سه پادشاه محلی در مسیر لشکرکشی اردشیر باشد.[۹۵]

۲. نقش‌برجسته اول پیروزی شاپور اول بر رومیان و دیهیم‌ستانی از اهورامزدا

۲.بیشاپور، کازرون

این سنگ نگاره با ۹٫۲۰ متر پهنا و ۵٫۵۰ متر بلندی به شدت آسیب دیده‌است. دو اتفاق مهم زمان شاپور یعنی آیین دیهیم‌ستانی[یادداشت ۳۱] او از اهورامزدا و جریان پیروزی او بر امپراتور روم را در هم بافته‌است.[۹۶] در این نقشه برجسته شاپور یکم (راست) در حال گرفتن دیهم شاهی از اهورامزدا (چپ) است. در زیر پای اسب شاپور جسد گوردیان سوم، و در زیر پای اسب اهورامزدا جسد اهریمن مشاهده می‌شود. شخصی زانو زده به حالت ملتمسانه جلوی شاپور نقش بسته‌است که فیلیپ عرب، امپراتور روم بوده که درخواست صلح از شاپور را دارد. این نقش‌برجسته به مرور زمان آسیب‌های فراوانی دیده‌است.[۹۷]

در زیر سم اسب اهورامزدا، اهریمن قرار دارد و در زیر سم اسب شاپور به گفته مک درموت، گوردیان سوم. گوردیان جوان در آن هنگام تازه ۱۹ ساله بود. هماهنگ با این سن، در همه نگاره‌های شاپور که جسد گوردیان به زیر پای اسب شاهنشاه افتاده‌است، بدون ریش به تصویر کشیده شده. گوردیان در این نقش برجسته به زحمت قابل شناسایی است زیرا آسیب‌های بسیاری دیده‌است.[۹۸]

اما دربارهٔ فرد زانو زده دو نظریه وجود دارد:

  • در نظریه والتر هینتس، والرین در حال زانو زدن در برابر شاه سوار است. والرین در اینجا با شنل شال‌مانند و مواج خود بر دوش، مسلح است و شمشیر رومی خود را از حمایل بازوی چپ آویخته‌است. یعنی یا باکی از مسلح بودنش نیست یا به احترام امپراتور بودنش خلع سلاح نشده‌است. مهم این است که او بر سر راهی که به روم ختم می‌شود و مخاطبان رومی فراوانی دارد در حضور شاپور زانو زده و ملتمس است. در این نظریه، از فیلیپ عرب خبری نیست. به نظر هینتس احتمالاً رویداد مربوط به او چندان مهم نبوده‌است که در اینجا نتوان از حضور او صرف نظر کرد.
  • در نظریه دوم که خیلی از تاریخ‌نگاران بر آن باور دارند، شخص ملتمس را فیلیپ عرب عنوان کرده‌اند و تاریخ نقش‌برجسته را مربوط به تاجگذاری دوم شاپور در سال ۲۴۳ میلادی می‌دانند.[۹۹]

۳. نقش‌برجسته دوم پیروزی شاپور یکم و دشمنان رومی

۳. بیشاپور، کازرون

سنگ‌نگاره دیگری به پهنای ۱۲٫۴۰ متر و ارتفاع ۴٫۶۹ متر در بیشاپور از شاپور به یادگار مانده‌است. در این نگاره شاپور سوار بر اسب است. جسد گوردیان، با نوار برگ غار در پیرامون سر، زیر پاهای اسب افتاده‌است. شاپور با دست راست والرین را گرفته‌است[۱۰۰] و امپراتور با توجه به سنت دربار ایران، دست‌ها را در آستین پنهان کرده‌است. فلیپ عرب نیز ملتمسانه جلو شاپور زانو زده و باز هم مسلح است و شمشیر رومی خود را از حمایل بازوی چپ آویخته‌است و شنل شال‌مانند و موّاج خود را بر دوش دارد.[۱۰۱] یافتن سبب رفتار متفاوت شاپور با والرین و فیلیپ آسان است. فلیپ عرب در سال ۲۴۴ میلادی با پرداخت غرامت به شاپور با او پیمان صلح بست، اما والرین در حال نبرد با او دستگیر شد. نفری که درست پشت سر والرین ایستاده‌است و ساعد و مچ دست چپش را با خونسردی به دسته شمشیر تکیه داده‌است، به سه دلیل باید هرمزد اردشیر ولیعهد شاپور بوده باشد. ریش او درباری است، دست راست را به نشانه احترام بلند نکرده‌است و سوم اینکه نوار ویژه فرمانروایی در پشت گردن او مواج است. نفر سمت راست که هیئتی فاخر هر دو دست را به نشانه احترام بلند کرده‌است، نیز می‌تواند شاپور بیدخش[یادداشت ۳۲] باشد. همان کسی که در نگاره داراب با ارابه جنگی، امپراطوران اسیر را به حضور شاه آورده بود. با این تفاوت که در اینجا از ارابه خبری نیست. فرشتهٔ شناوری نیز در بالای سر شاپور در حال دادن دیهیم شاهی[یادداشت ۳۳] به اوست. به گمان در طرح مجلس‌های جانبی پیرامون این نگاره بزرگ از طرح نگاره‌هایی که به صورت ردیف‌هایی مطبق در پلکان آپادانا در تخت جمشید آمده‌اند استفاده شده‌است.[یادداشت ۳۴] در دو سوی نگارهٔ شاپور با مهمانان اسیر، مجلس‌هایی نیز در چهار ردیف مطبق کنده شده‌است، که در آن‌ها بلندپایگان ساسانی، اسیران رومی و حاملان[۱۰۲] غنیمت‌های جنگی، هر یک به‌طور جداگانه به نمایش درآمده‌اند.[۱۰۳][۱۰۴]

۴. نقش‌برجسته سوم شاپور یکم و دشمنان رومی

۴. بیشاپور، کازرون

این سنگ‌نگاره با ۱۱ متر طول و ۴٫۲۰ متر ارتفاع، در کرانه سمت راست رودخانه در بیشاپور قرار دارد. گوردیان سوم در زیر اسب شاپور به چشم می‌خورد. در اینجا هنرمند سنگ‌تراش دست‌های گوردیان را به صورتی طبیعی آکنده از بدبختی به نمایش گذاشته‌است.[۱۰۵][۱۰۶] در این سنگ‌نگاره، فیلیپ عرب به زانو درآمده، ملتمسانه‌تر دیده می‌شود و والرین، دست در دست ایستاده کنار شاپور (که به احتمال زیاد در اسارت ساسانیان درگذشت) تعجب‌آور است. زیرا در این سنگ‌نگاره فیلیپ عرب به پرداخت باج تحمیل شده به حالت زانوزده نقش بسته ولی والرین که به اسارت درآمده ایستاده‌است، که احتمالاً شاپور از به نقش بستن والرین به حالت زانوزده خودداری کرده‌است.[۱۰۷] ولیعهد هرمزد اردشیر و شاپور بیدخش نایب‌السلطنه شاپور در کنار هم قرار دارند و بیدخش در حالی که دست چپ خود را بر شمشیر دارد با دست راست خود حلقه پیروزی را به شاپور تقدیم می‌کند. این صحنه را می‌توان یکی از کارهای هنری بسیار موفق دوره ساسانی به‌شمار آورد. این نگاره که ساختار و هنجار هنری سرزنده متفاوتی دارد و یکی از پرچهره‌ترین و پرکارترین نگاره‌های دوره ساسانی است، آسیب فراوانی از گذشت زمان دیده‌است.[۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰]

۵. نقش‌برجسته شاپور یکم و امپراتوران روم

۵. نقش رستم، مرودشت
تصویر بدون ریش از والرین بر روی سکه‌اش

سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم، در سه کیلومتری شمال تخت جمشید و در ده‌متری شرق آرامگاه داریوش بزرگ قرار گرفته و حدود ۱۱ متر طول و ۵ متر عرض دارد. این سنگ‌نگاره صحنهٔ اسارت والرین و درخواست صلح فیلیپ عرب را نشان می‌دهد که به دستور شاپور اول در حدود سال ۲۶۲ میلادی تراشیده شده‌است.[۱۱۱][۱۱۲] این نقش سه‌برابر اندازهٔ طبیعی است و از حیث دقت در جزئیات و ظریف‌کاری یکی از بهترین نقش‌های دورهٔ ساسانی است و مشخص است که از روی طبیعت ساخته شده؛ زیرا حتی لباس والرین درست مطابق جامه‌های رومی‌های آن زمان است.[۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵]

شاپور بر اسب بسیار زیبایی سوار است و تاج کروی بزرگی که به صورت بسیار برجسته کنده‌کاری شده‌است، بر سر دارد که در سکه‌های او هم دیده می‌شود و نوارهایی از پشت سرش آویزان است و نیز بالاپوشی در پشت سر او هست و شلوار گشادی بر تن دارد. نوارهای شاهی از کفش‌های شاپور آویخته و چین و شکن لباسش بسیار دلپذیر نموده شده‌است. شمشیر راست و بلند شاپور در نیام است و وی دست چپ را بر دسته آن نهاده، و دست راست را دراز کرده،[۱۱۶] مچ در آستین نهفته یک رومی بر پای ایستاده را گرفته‌است.[۱۱۷] در پشت سر شاپور کرتیر[یادداشت ۳۵] ایستاده‌است. احتمالاً تصویر او در زمان بهرام دوم در حدود سال ۲۸۰ میلادی به نگاره شاپور اضافه شده‌است. سنگ‌نگاره و نبشته را به دستور کرتیر موبد موبدان کنده‌اند. در این نگاره وی انگشت سبابهٔ دست راست را به نشانهٔ ستایش به سوی شاپور دراز کرده‌است و حالت احترام به خود گرفته، در پایین‌تنهٔ کرتیر، سنگ‌نوشته‌ای به خط و زبان فارسی میانه کنده‌اند که بسیار آسیب دیده‌است.[۱۱۸][۱۱۹]

اسب شاپور زین و برگ آراسته دارد و دُمش گره خورده و نوار بلند و پرچین و شکنی از آن آویخته‌است.[۱۲۰] اسب اندازه‌ای تقریباً طبیعی دارد و پای راست را خم کرده و حالت درنگ به خود گرفته‌است. پیش روی اسب، مردی در جامهٔ رومی زانوی چپ را بر زمین نهاده‌است و زانوی راست را خم ساخته و دست‌ها را به حالت التماس به جانب شاهنشاه دراز کرده‌است؛ این شخص میان‌سال است و ریش کوتاه و مجعدی دارد و جامه‌اش ردای امپراتوری رومی (توگا)[یادداشت ۳۶] می‌باشد و بر سرش تاجی از برگ درخت غار دارد، که امپراطوران بر سر می‌نهادند و مشابه دیهیم امپراتوری است. او شمشیر نیام‌شده‌ای[یادداشت ۳۷] به کمر آویخته که دسته‌اش حالت صلیب دارد.[۱۲۱] کنار این رومی زانوزده، یک‌نفر دیگر رو به شاهنشاه ایستاده که بی‌ریش است. اما دیهیمی از برگ غار بر سر دارد و نوار کوچکی پشت سرش افشان شده و شمشیری از کمر آویخته‌است و دستش در آستین سردوخته مخفی گردیده و مچ چپش را شاپور گرفته‌است. هر دوی این افراد، رومی هستند و از ردای امپراتوری و تاج برگ غار آن‌ها پیداست که امپراتور می‌باشند.[۱۲۲][۱۲۳]

ولی در مورد هویت آن‌ها بحث بسیار شده‌است. تا سال ۱۹۵۴ همه می‌گفتند آنکه زانو زده، والرین است که از شاه امان می‌خواهد و آنکه ایستاده، کردیاس نامی از اهالی سوریه‌است که گفته‌اند شاپور او را به امپراتوری برنشانید.[۱۲۴]

اما در آن سال مک‌درموت این فرضیه را رد کرد و گیرشمن و برخی دیگر نیز با وی هم‌آواز شدند. مک‌درموت متوجه شد که کردیاس اصلاً در تاریخ جنگ‌های شاپور که خودش بر کعبه زرتشت نقد کرده‌است نیامده و هیچ سکه‌ای از او در دست نیست و چنین شخصی در تاریخ روم به امپراتوری شناخته نمی‌باشد. زمان روی دادن درگیری میان شاپور و والرین محل اختلاف است و تاریخ‌دانان به سال ۲۵۸، ۲۵۹ و حتی ۲۶۰ میلادی اشاره کرده‌اند.[۱۲۵] از سوی دیگر، شاپور در شرح جنگ‌هایش از سه امپراتور رومی نام می‌برد: گردیان جوان که کشته شد، فیلیپ عرب که به درخواست صلح آمده و پانصد هزار سکهٔ زرین باج داد و والرین که گرفتار شده و در نقوش شاپور هم سه امپراتور را نموده‌اند؛ امپراتوری جوان که زیر پای اسب شاپور به خاک افتاده (در دارابگرد و بیشاپور) و بنابراین گردیان است؛ امپراطوری‌که مچ دستش را شاپور گرفته و بنا بر رسم کهن، گرفتن مچ دست علامت اسارت بوده همان والرین می‌باشد.[۱۲۶]

چیزی که استدلال مک‌درموت را تأیید می‌کرد این بود که سکه‌های والرین او را بی‌ریش نشان می‌دهد و فرد ایستاده که شاپور مچش را گرفته (اسیرش کرده) نیز بی‌ریش است، در حالی که سکه‌های فیلیپ عرب او را با ریش کوتاه و مجعدی می‌نمایند و آنکه در پیش شاپور زانو زده نیز درست همین نوع ریش را دارد. افزون بر آن، گردن والرین روی سکه‌ها بسیار ستبر است و فرد ایستاده از کنار اسب شاه نیز گردن ستبر دارد.[۱۲۷] نظریه مک درمونت توسط والتر هینتس، ژان گاژه، هوبرتوس فون گال و مانفرد راین، رد شده‌است. آن‌ها قیصر زانو زده را والرین و قیصر ایستاده را فیلیپ عرب می‌دانند. در رد نظر مک‌درموت این دلایل آورده شده‌است:[۱۲۸]

  • این موضوع از نخست غیرممکن است که در نگاره‌ها، والرین که شکست فاحش‌تری داشته‌است، با تحقیر کمتری به نمایش درآمده باشد. در عوض آن قیصری که با شاپور دوستانه به کنار آمده‌است، یعنی فیلیپ عرب، در وضعیتی تلخ و حالت زانو زده. به این موضوع ژان گاژه[یادداشت ۳۸] نیز با تأکید پرداخته‌است: «آیا می‌توان به سادگی پذیرفت که از سه امپراتور شکست‌خورده از شاپور اول، والرین که بار منفی بیشتری داشت، کمتر از آن دو دیگر امپراتور رومی در برابر شاپور تحقیر شده باشد؟[۱۲۹]
  • به نظر مک‌دورموت که دلیلش تکیه بر سکه دارد، پیکرتراش نگاره به هنگام کار سکه‌هایی را برای مدل در دست داشته‌است. اما بنا به نظر والتر هینتس این برداشت دست کم دربارهٔ والرین خیلی مشکوک است. چون قیصر سال‌ها پس از ۲۶۰ میلادی در ایران در اسارت به سر برد. در این باره دلیل اصلی مک‌درموت این است که والرین در سکه‌ها بدون ریش آمده‌است و چون قیصرِ ملتمسِ نگاره‌ها ریش دارد، پس نمی‌تواند والرین باشد. بر عکس چنین پیداست که قیصر ایستاده ریش ندارد و از همین روی می‌تواند والرین باشد. هر دو نظر اشتباه است. نه والرین همواره و در همهٔ سکه‌هایش بدون ریش است و نه قیصر ایستاده در نگارهٔ نقش رستم. والرین بیشتر در سکه‌های ضرب شهرستان‌ها ریش دارد (هوبرتوس فون گال[یادداشت ۳۹] مرا متوجه این هنجار کرد).[۱۳۰]

یوحنا مالالاس مورخ بیزانسی حتی می‌گوید که والرین ریشی انبوه داشته‌است. به این ترتیب همان گونه که از پیش معمول بود برای این که قیصر ملتمس در نگاره‌های شاپور را والرین بخوانیم، مانعی نیست.[۱۳۱]

  • از سوی دیگر تاکنون چنین به نظر می‌رسید که قیصر ایستاده بدون ریش است. در نگارهٔ داراب این جور پیداست. در نگارهٔ ۲ بیشاپور واقعیت روشن نیست. در نگارهٔ ۳ بیشاپور به سبب آسیبی که نگاره دیده‌است چیزی را نمی‌توان تشخیص داد. در نقش رستم هم چنین به نظر می‌رسد که قیصر ایستاده ریش ندارد. تا بالاخره «تِلِه اُبجِکتیو» روشن کرد که قیصر ایستاده ته‌ریش دارد. مثل این که در میدان نبرد چند روزی نتوانسته‌است ریش خود را بتراشد.[۱۳۲]
  • در دهم آوریل ۱۹۶۷ والتر هینتس و مانفرد راین متوجه ته‌ریش فیلیپ عرب در تندیس نیم‌تنهٔ او در واتیکان شدند، که کاملاً با نگارهٔ قیصر ایستاده در نقش رستم برابری می‌کند. در حقیقت این برابری را نمی‌توان انکار کرد. فیلیپ عرب بر خلاف ریش آرایش‌شدهٔ والرین، در مقامِ قیصر سربازان، نوعی ته‌ریش نظامی دارد. این واقعیت، هم در نگارهٔ نقش رستم پیداست و هم به وضوح در تندیس او در واتیکان.[۱۳۳]
  • جز این هم، اگر بگذریم از نوک افزودهٔ بینی در تندیس واتیکان که بیشتر شبیه بینی رومی‌هاست تا از آنِ عربی مانند فیلیپ عرب، تشابه میان نگاره و تندیس به گونه‌ای چشمگیر زیاد است. هم در نگاره و هم در تندیس، پیشانی قیصر نسبتاً کوتاه است و در هر دو جا شیار عمیقی است که از پره بینی تا به کنار دهان امتداد دارد. به عبارتی دیگر، قیصر ایستاده در نقش رستم و به این ترتیب در همهٔ نگاره‌های پیروزی شاپور بر فیلیپ عرب است.[۱۳۴]

نگاره‌هایی از تحقیر والرین توسط شاپور

لاکتانتیوس،[یادداشت ۴۰] اشاره کرده بود که والرین در زمان اسارت و تا پیش از مرگ، مورد توهین و تحقیرهای قابل توجی واقع شده‌بود، به عنوان نمونه، موظف شده‌بود تا هرگاه شاپور قصد سوارشدن بر روی اسبش را داشت، به عنوان پله انسانی در زیر اسب شاه به شکل چهار زانو قرار بگیرد تا شاه با رفتن بر روی او راحت‌تر سوار بر اسبش شود. براساس ادعای لاکتانتیوس، پس از تحمل بدرفتاری‌های طولانی و تحقیرهای از این دست، والرین تحملش را از دست داد و از شاپور خواست تا با دریافت غرامت قابل توجهی، وی را رها کند. در پاسخ به جسارت والرین، بر اساس یکی از روایت‌ها، شاپور او را مجبور می‌کند تا طلای مذاب بخورد و در نهایت از عوارض خوردن طلای مذاب کشته می‌شود. دیگر روایت این است که والرین پس از وادار شدن به مصرف طلای مذاب نمی‌میرد، اما شاپور دستور می‌دهد تا پوست او کنده شود و پس از پرشدن با کاه، به معبدی[یادداشت ۴۱] منتقل شود. لاکتانتیوس مدعی شده بود که تنها پس از شکست ساسانیان از امپراتوری روم بود که باقی‌ماندهٔ پیکر والرین به سبک رومی‌ها سوزانده شد و خاکسپاری برایش ترتیب داده‌شد. در مورد نقش شاهزاده‌ای چینی که او هم در اسارت شاپور بود، در حوادثی که منجر به مرگ والرین شد، در میان تاریخ‌نگاران بحث وجود دارد. والرین تا پیش از اسارت، باورمندان مسیحی و رهبران جامعه مسیحی روم را با قساوت تمام، تار و مار کرده‌بود و با توجه به تعلق لاکتانتیوس به باورهای مسیحیت و تلاش وی بر تأثیرگذاری بر کنستانتین یکم با تعریف عاقبت تراژیک والرین، که نشان از تحقیر بی‌سابقهٔ امپراتور ضدمسیحی روم توسط دشمنان تاریخی رومی‌ها داشت، به عنوان منبع مرجع و بی‌طرف حوادث، مورد شک است.[۱۳۵]

نمودار زمانی

سال (میلادی) رویداد
۲۵۲ تسخیر ارمنستان توسط شاپور یکم
۲۵۳ والرین به عنوان امپراتور روم تاجگذاری کرد
۲۵۳ پیشروی شاپور یکم به سوی بین‌النهرین و سوریه؛ پیروزی ساسانیان در باربالیسوس
۲۵۳ نخستین فعالیت‌های اذینه پالمیری
۲۵۳ یا ۲۵۴ پیشروی ساسانیان برای فتح کاپادوکیه
۲۵۴ تسخیر نصیبین توسط شاپور یکم
۲۵۶ تسخیر دورا اروپوس توسط شاپور یکم
۲۵۶ رد پیشنهاد اتحاد با اذینه توسط شاپور یکم و نزدیک شدن اوذینه به امپراتوری روم
۲۵۹ بازپس‌گیری انطاکیه توسط والرین
۲۶۰ پیروزی شاپور یکم در ادسا؛ اسیر شدن والرین، سناتورها، افسران ارشد و سربازان رومی و تبعیدشان به ایالت خوزستان
۲۶۰ پیشروی ساسانیان تا انطاکیه، قیصریه و کاپادوکیه، که به تسخیر این شهرها انجامید
۲۶۰ اولین حمله متقابل اذینه به سپاه ساسانی و شکست آنان
۲۶۲ حمله اذینه به بین‌النهرین و تسخیر متصرفات شاپور یکم که قبلاً آنجا را تسخیر کرده بود
۲۶۳ حمله اذینه به نزدیکی تیسفون، پایتخت ساسانیان که باعث ویرانی‌های فراوانی شد
۲۶۳ محاصره تیسفون توسط اذینه که در نهایت به دلیل مشکلات لجستیکی در نبرد در قلمرو دشمن، اذینه را مجبور به دست‌کشیدن از محاصره کرد
۲۶۳ اذینه به دلیل پیروزی‌های پی‌درپی، از طرف گالینوس به لقب قیصری نائل شد و شرق امپراتوری روم در اختیار وی گذاشته شد
۲۶۷ قتل اذینه
۲۶۷ به سلطنت رسیدن ملکه زنوبیا
۲۶۷ تأسیس امپراتوری پالمیرا توسط ملکه زنوبیا

جستارهای وابسته

یادداشت‌ها

  1. به لاتین: Publius Licinius Valerianus Augustus
  2. به انگلیسی:Edessa، به یونانی:Ἔδεσσα، به عربی:الرها
  3. Ph.Huyse
  4. M.Sprengling-Hinsen
  5. M.ibn Mitar al-Isfahani
  6. Hisam ibn Qasem al-Isfahani
  7. Eutychius,der Christ
  8. Nazm ou Gauhar
  9. ارمنستان با سلسله جبال آرارات، یکی از همسایگان با سابقه ایران محسوب می‌شود که در طول تاریخ باستانی ایران نقش اساسی در روابط ایران با غرب ایفا نموده‌است. پیوندهای جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی میان ایران و ناحیه ارمنستان پیشینه‌ای بس طولانی دارد که از سدهٔ اول میلادی تا اواخر عصر ساسانی به دلیل شرایط و موقعیت جغرافیایی خاص و منحصر به فرد خود و نیز وضعیت استراتژیک منطقه، توجه دو امپراتوری ساسانی و روم را به این منطقه سوق داد. با سقوط دولت پارت، مناسبات بین دولت ساسانی و ارمنستان تغییر کرد، چرا که هم نژادهای پارتی در ارمنستان به دشمنی با ساسانیان برخاستند و در این راستا به جانب روم و سپس بیزانس متمایل شدند و این امر نیز یکی از دلایل جنگ ساسانیان و روم بر سر منطقه ارمنستان محسوب می‌شود.
  10. با شنیدن خبر کشته شدن خسرو، اردشیر بابکان، که از این اتفاق بسیار خوشحال بود، بی‌درنگ به همراه سپاهیانش به ارمنستان حمله کرد و در نهایت موفق شد این سرزمین را به تصرف خود درآورد. طی این حملات همهٔ اعضای خاندان سلطنتی کشته یا اسیر شدند و تنها تیرداد، پسر خسرو، که کودکی خُرد بود، به کمک معلمش به سرزمین رم گریخت.
  11. جنگ حران (کاره)، در منطقه‌ای در شمال میان‌رودان (بین‌النهرین) بین اورفه و راس‌العین بین سپاه اشکانی و روم رخ داد و با شکست سپاه روم به پایان رسید. در ۶ مه سال ۵۳ پیش از میلاد، سپاه کراسوس سردار رومی، با سپاه سورِنا سردار اشکانی که از اهالی سیستان و فرمانروای آن بود آماده نبرد با یکدیگر شدند و سرانجام در ۹ ژوئن سال ۵۳ پیش از میلاد، پس از یک نبرد خونین، کراسوس سردار رومی کشته شد.
  12. تلفظ:/hɪˈspeɪniəˌ -ˈspæ-/؛ به لاتین: [hɪˈspa:nja]
  13. لیکیه، به لیکیا:Trm̃misa، به یونانی: Λυκία، به لاتین:Lycia، به ترکی:Likya
  14. کیلیکیه، کیلیکیا یا قیلیقیا به ارمنی:Կիլիկիա، به یونانی:Κιλικία، به ترکی:Kilikya
  15. به پارسی باستان:Haspaduja، به معنای «جای اسب‌های زیبا»، به یونانی:Καππαδοκία، به ترکی: Kapadokya
  16. تلفظ:/fᵻˈnɪʃə/، به یونانی:Φοινίκη، به عربی:فینیقیه
  17. به لاتین:Iudæa، به عبری:יהודה، به یونانی:Ιουδαία
  18. تلفظ:/ˌmɛsəpəˈteɪmiə/، به عربی:بلاد الرافدین، به یونانی:Μεσοποταμία
  19. جنگ‌های ۲۶۲–۲۶۴
  20. Publius Licinius Egnatius Gallienus
  21. بین سال ۲۶۰ نا ۲۶۱
  22. Lucius Iulius (Julius) Aurelius Septimius Vabalathus Athenodorus
  23. Scriptores Historiae Augustae, Tyranni Triginta
  24. به لاتین: Marcus Antonius Gordianus
  25. به لاتین: Marcus Julius Philippus
  26. فیلیپ عرب علاوه به پرداخت باج ۵۰۰هزار دیناری، ایالت‌های ارمنستان و بین‌النهرین را نیز به امپراتوری ساسانی واگذار کرد.
  27. Misiche, Mesiche, یا Massice
  28. vlqadimir lukonin
  29. b.c.macdermot
  30. gerogina Hermann
  31. منظور از آیین دیهم‌ستانی همان آیین تاج‌گذاری است.
  32. شاپور بیدخش نایب السلطنه شاپور یکم بوده‌است.
  33. دیهم شاهی، تاجی که مخصوص پادشاهان است. اصل کلمه داهیم بود و دیهیم امالهٔ آن است و داهم نیز گفته‌اند.
  34. ساسانیان خود را وارث هخامنشیان و شاهان آن خود را از نوادگان شاهان هخامنشی می‌دانستند، تمدن و فرهنگ در گذر زمان رشد یافته بود، ولی همان تشکیلات اداری هخامنشی را پذیرفته و ضمن پربار نمودن آن را احیا کردندو حتی سعی به احیای هنر هخامنشیان نیز کردند. چنان‌که در کتیبه شاپور یکم در کعبه زرتشت شاهد آن هستیم که به تقلید از شاهان هخامنشی به ۳زبان دورهٔ خود، کتیبه را نگاشته‌اند. همچنین این نقش‌برجسته که به صورت ردیفی کنده شده‌است، تقریباً شبیه به نقش‌برجسته‌های پلکان آپادانا است.
  35. کرتیر روحانی برجسته زمان ساسانیان بوده‌است.
  36. مردان، توگا را در مراسم ویژه می‌پوشیدند. پوشیدن توگا نشان می‌داد که شخص، شهروند رم است. برده‌ها اجازه نداشتند توگا بپوشند. شهروند رمی عادی توگای سفید روشن می‌پوشید و توگای سناتورها تزئینات بنفش داشت، در حالیکه توگای امپراتور یک دست بنفش بود.
  37. نیام به معنی غلاف شمشیر است.
  38. Jean Gage
  39. Hubertus von Gall
  40. لاکتانتیوس(۲۵۰ تا ۳۲۵ میلادی)، که از منابع نخستین مسیحی و از مشاوران کنستانتین یکم، امپراتور روم بود.
  41. احتمالاً معبد آناهیتا واقع در بیشاپور بوده‌است.
  42. Matthäus Merian
  43. Laurent de Premierfait

پانویس

  1. وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۳.
  2. آژند، ایران باستان، ۱۶۷.
  3. جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 253-254.
  4. جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 254.
  5. جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
  6. جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
  7. جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
  8. جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 257.
  9. جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 254.
  10. جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
  11. ویدن‌گرن، تاریخ ایران کمبریج، ۸۷۴.
  12. ویدن‌گرن، تاریخ ایران کمبریج، ۸۸۶.
  13. ویدن‌گرن، تاریخ ایران کمبریج، ۸۷۷.
  14. کریستن‌سن، ایران در زمان ساسانیان، ۷۲.
  15. وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۴.
  16. محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشها، ۸۸.
  17. محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشها، ۸۹.
  18. آژند، ایران باستان، ۱۶۷.
  19. آژند، ایران باستان، ۱۶۸.
  20. فرای، تاریخ باستانی ایران، 462-464.
  21. طبری، تاریخ طبری (تاریخ‌الامم و الرسل و الملوک)، ۵۹۰.
  22. طبری، تاریخ طبری (تاریخ‌الامم و الرسل و الملوک)، ۵۹۱.
  23. مسعودی، مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر، ۲۵۳.
  24. بلعمی، تاریخ بلعمی، ۸۹۰.
  25. ابوحنیفه احمد این داود دینوری; کهدوی دامغانی, محمود (۲۰۰۲). اخبار الطوال (۵ ed.). تهران: نشر نی. p. ۷۳. ISBN 9789643120009.
  26. Grant, The Roman emperors, 226.
  27. آژند، ایران باستان، ۱۵۸ و ۱۵۹.
  28. آژند، ایران باستان، ۱۴۱.
  29. بابایی، تاریخ ارتش ایران، ۲۳۹.
  30. بابایی، تاریخ ارتش ایران، ۲۳۹.
  31. آژند، ایران باستان، ۱۴۱.
  32. محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشها، ۸۳.
  33. زرین‌کوب، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، ۴۲۹.
  34. آژند، ایران باستان، ۱۴۱.
  35. Grant, The Roman emperors, 226.
  36. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۱۸۸.
  37. Potter 2004, p.255
  38. بابایی، تاریخ ارتش ایران، ۲۴۰.
  39. محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی، ۸۳.
  40. آژند، ایران باستان، ۱۴۱.
  41. زرین‌کوب، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، ۴۲۹.
  42. زرین‌کوب، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، ۴۳۰.
  43. ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ David Vagi (2001) [Coinage and History of the Roman Empire: C 82 BC - AD 480: Vol. 1] [Routledge]
  44. Bowman,Garnsey,Cameron، The Cambridge Ancient History، ۴۶۹.
  45. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۱۸۸.
  46. Ball، Rome in the East: The Transformation of an Empire، ۱۳۹.
  47. بابایی، تاریخ ارتش ایران، ۲۴۰.
  48. Bennighof، Sassanid Persia.
  49. H. Dodgeon, N. C. Lieu، The Roman Eastern Frontier and the Persian Wars AD 226-363، ۵۵.
  50. Dodgeon, N. C. Lieu، The Roman Eastern Frontier and the Persian Wars AD 226-363، ۵۵.
  51. بابایی، تاریخ ارتش ایران، ۲۴۳.
  52. وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۳ و ۱۴.
  53. بابایی، تاریخ ارتش ایران، ۲۴۳.
  54. محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی، ۸۸.
  55. محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی، ۸۹.
  56. وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۴۶.
  57. محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی، ۸۹.
  58. وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۵.
  59. وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۴۶.
  60. آرتور کریستنسن و ۱۳۸۲، ایران در زمان ساسانیان.
  61. Historia Augusta - Due Gallieni, 10.1.
  62. Zarinkoob (1999), p. 195
  63. نژاد اکبری مهربان، شاهنشاهی ساسانیان، ۳۴.
  64. نژاد اکبری مهربان، شاهنشاهی ساسانیان، ۳۳.
  65. آژند، ایران باستان، ۱۴۲.
  66. J. Church، Helmet and Spear: Stories from the Wars of the Greeks and Romans، ۲۹۱.
  67. نژاد اکبری مهربان، شاهنشاهی ساسانیان، ۳۴.
  68. J. Church، Helmet and Spear: Stories from the Wars of the Greeks and Romans، ۲۹۱.
  69. نژاد اکبری مهربان، شاهنشاهی ساسانیان، ۳۴.
  70. J. Church، Helmet and Spear: Stories from the Wars of the Greeks and Romans، ۲۹۱.
  71. Gibbon and Hart Milman, “10”, Decline and Fall of the Roman Empire, 285 & 286.
  72. آژند، ایران باستان، ۱۴۳ و ۱۴۴.
  73. کریستین‌سن، ایران در زمان ساسانیان، ۳۱۱.
  74. وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۴.
  75. تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۶.
  76. Ball، Rome in the East: The Transformation of an Empire، ۱۳۹.
  77. وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۶۴.
  78. وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۶۴.
  79. Ball، Rome in the East: The Transformation of an Empire، ۱۳۹.
  80. وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۶۵.
  81. J. Church، Helmet and Spear: Stories from the Wars of the Greeks and Romans، ۳۰۱.
  82. وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۶۶.
  83. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۴.
  84. آژند، ایران باستان، ۱۴۴.
  85. آژند، ایران باستان، ۱۴۴.
  86. جوادی، شاد قزوینی، سنگ‌نگاره‌های ساسانی، ۲۱۹.
  87. J. Church، Helmet and Spear: Stories from the Wars of the Greeks and Romans، ۲۹۹.
  88. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۶.
  89. جوادی، شاد قزوینی، سنگ‌نگاره‌های ساسانی، ۲۱۹.
  90. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۶.
  91. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۶.
  92. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۶.
  93. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۶ و ۲۸۷.
  94. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
  95. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
  96. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
  97. جوادی، شاد قزوینی، سنگ‌نگاره‌های ساسانی، ۲۱۹.
  98. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
  99. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
  100. جوادی، شاد قزوینی، سنگ‌نگاره‌های ساسانی، ۲۱۷.
  101. جوادی، شاد قزوینی، سنگ‌نگاره‌های ساسانی، ۲۱۷.
  102. جوادی، شاد قزوینی، سنگ‌نگاره‌های ساسانی، ۲۱۷.
  103. جوادی، شاد قزوینی، سنگ‌نگاره‌های ساسانی، ۲۱۸.
  104. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
  105. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
  106. Dignas, Winter، Rome and Persia in Late Antiquity: Neighbours and Rivals، ۱.
  107. Dignas, Winter، Rome and Persia in Late Antiquity: Neighbours and Rivals، ۱.
  108. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
  109. خنجی، تاریخ ایران - شاپور اول، ۱۱.
  110. جوادی، شاد قزوینی، سنگ‌نگاره‌های ساسانی، ۲۱۸.
  111. J. Church، Helmet and Spear: Stories from the Wars of the Greeks and Romans، ۲۹۸.
  112. نفیسی، تاریخ تمدن ایران ساسانی، ۱۰۹.
  113. نفیسی، تاریخ تمدن ایران ساسانی، ۲۵۱.
  114. خنجی، تاریخ ایران - شاپور اول، ۱۱.
  115. جوادی، شاد قزوینی، سنگ‌نگاره‌های ساسانی، ۲۱۷.
  116. جوادی، شاد قزوینی، سنگ‌نگاره‌های ساسانی، ۲۱۷.
  117. J. Church، Helmet and Spear: Stories from the Wars of the Greeks and Romans، ۲۹۸.
  118. آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۸.
  119. هینتس، یافته‌های تازه از ایران باستان، 343.
  120. جوادی، شاد قزوینی، سنگ‌نگاره‌های ساسانی، ۲۱۷.
  121. Schmidt, Persepolis, 127.
  122. شهبازی، راهنمای مصور نقش رستم، ۱۰۵.
  123. هینتس، یافته‌های تازه از ایران باستان، 343.
  124. شهبازی، راهنمای مصور نقش رستم، ۱۰۵.
  125. Yarshater, Cambridge History, 126.
  126. شهبازی، راهنمای مصور نقش رستم، ۱۰۶.
  127. شهبازی، راهنمای مصور نقش رستم، ۱۰۶.
  128. Gage، Comment Sapor a-t-il trimophe de Valerian، 379.
  129. Gage، Comment Sapor a-t-il trimophe de Valerian، 379.
  130. Delbrueck، Die Munzbidniss von Maximinus bis Carinus، 27.
  131. هینتس، یافته‌های تازه از ایران باستان، 343.
  132. هینتس، یافته‌های تازه از ایران باستان، 344.
  133. هینتس، یافته‌های تازه از ایران باستان، 344.
  134. هینتس، یافته‌های تازه از ایران باستان، 344.
  135. Meijer, Emperors don't die in bed, 95.

منابع

  • آژند، یعقوب (۱۳۸۵). ایران باستان. تهران: انتشارات مولی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۶۷۱-۰۰-۷.
  • اقبال آشتیانی، عباس (۱۳۸۸). تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان. تهران: دبیر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۶۲۱-۳۳-۰.
  • تفضلی، احمد (۱۳۷۶). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن. شابک ۹۶۴-۵۹۸۳-۱۴-۲.
  • زرین‌کوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران قبل از اسلام. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۰۲۶-۳۰-۶.
  • شهبازی، علیرضا شاپور (۱۳۵۷). شرح مصور نقش رستم. تهران: بنداد تحقیقات هخامنشی.
  • علی بابایی، غلامرضا (۱۳۸۹). تاریخ ارتش ایران (از ۵۵۸ پیش از میلاد تا ۱۳۵۷ شمسی). تهران: انتشارات محقق. شابک ۹۶۴-۷۵۱۸-۱۴-۵.
  • محمودآبادی، اصغر (۱۳۸۶). شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی اسلامی و غربی. انتشارات افسر. شابک ۳-۱۸-۶۲۰۵-۹۶۴.
  • نژاد اکبری مهربان، مریم (۱۳۸۶). شاهنشاهی ساسانیان. تهران: انتشارات کتاب پارسه. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۰۲۶-۳۰-۶.
  • نفیسی، سعید (۱۳۸۴). تاریخ تمدن ایران ساسانی. تهران: انتشارات اساطیر. شابک ۹۶۴-۳۳۱-۱۷۰-۸.
  • وینتر و دیگناس (۱۳۸۶). روم و ایران. ترجمهٔ جهانداری. تهران: نشر و پژوهش فرزان‌روز. شابک ۹۶۴-۳۲۱-۲۸۱-۵.
  • هینتس، والتر (۱۳۸۷). یافته‌های تازه از ایران باستان. ترجمهٔ پرویز رجبی. تهران: ققنوس. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۱-۶۳۸-۵.
  • دورانت، ویلیام‌جیمز (۱۳۸۳). تاریخ تمدن (عصر ایمان) بخش اول. ترجمهٔ ابوالقاسم پاینده، ابوالقاسم طاهری و ابوطالب صارمی. تهران: علمی و فرهنگی. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۲۲۵-۹.
  • فرای، ریچارد (۱۳۴۴). میراث باستان ایران. ترجمهٔ مسعود رجب‌نیا. تهران: علمی و فرهنگی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۱۱۱-۹.
  • بلعمی، ابوعلی (۱۳۸۰). تاریخ بلعمی. ترجمهٔ به تصحیح محمدتقی بهار و محمد پروین گنابادی. تهران. شابک ۹۶۴-۴۰۱-۰۹۴-۹.
  • نویسنده ناشناخته است (۱۳۸۳). مجمل التواریخ و القصص. ترجمهٔ به تصحیح محمدتقی بهار ملک‌الشعرا و ویرایستاری علی اصغر عبداللهی. تهران: دنیای کتاب. شابک ۹۶۴-۵۸۷۰-۷۳-۹.
  • طبری، محمد بن جریر (۱۳۸۰). تاریخ طبری (تاریخ‌الامم و الرسل و الملوک). ترجمهٔ ابوالقاسم پاینده. تهران: اساطیر.
  • کریستین سن، آرتور (۱۳۸۵). ایران در زمان ساسانیان. ترجمهٔ رشید یاسمی. تهران: صدای معاصر.
  • خنجی، امیرحسین (۱۳۸۸). تاریخ ایران - شاپور اول.
  • جوادی، شاد قزوینی، شهره، دکتر پریسا (۱۳۸۸). سنگ‌نگاره‌های ساسانی. تهران: انتشارات بلخ.