خویشتن‌آگاهی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Alireza masarati (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Alireza masarati (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱: خط ۱:
{{همچنین ببینید|خودآگاهی}}
{{همچنین ببینید|خودآگاهی}}
'''ابن سینا دانشمند و پزشگ و فیلسوف بزرگ ایرانی در باره خویشتن آگاهی فرضیه ای دارد به نام انسان در خلاء یا انسان در فضا که برخی به غلط آن را انسان پرنده ترجمه کرده اند. در این نظریه ابن سینا می گوید: اگر فرض کنیم رابطه انسان با تمام حواسش را قطع کنیم. نه ببیند، نه بشنود، نه لمس کند(حتی انگشتانش به هم تماس نداشته باشند و در حالت بی وزنی در فضا معلق باشد) نه بویی حس کند، این انسان خود را درک می کند. مشابه نوزاد که در لحظه اول تولد هیچ علم و ذهنی ندارد، ولی خود و حالات خود مانند رنج و درد و لذت خود را به طور نا خود آگاه درک می کند.‌ این نظریه چند مضوع را اثبات می کند. اثبات می کند که تجربه درونی انسان نیز تجربه و حس است و باید به تجربه و حواس بیرونی افزوده شود.'''
'''ابن سینا دانشمند و پزشگ و فیلسوف بزرگ ایرانی در باره خویشتن آگاهی فرضیه ای دارد به نام انسان در خلاء یا انسان در فضا که برخی به غلط آن را انسان پرنده ترجمه کرده اند. در این نظریه ابن سینا می گوید: اگر فرض کنیم رابطه انسان با تمام حواسش را قطع کنیم. نه ببیند، نه بشنود، نه لمس کند(حتی انگشتانش به هم تماس نداشته باشند و در حالت بی وزنی در فضا معلق باشد) نه بویی حس کند، این انسان خود را درک می کند. مشابه نوزاد که در لحظه اول تولد هیچ علم و ذهنی ندارد، ولی خود و حالات خود مانند رنج و درد و لذت خود را به طور نا خود آگاه درک می کند.‌ این نظریه چند موضوع را اثبات می کند. اثبات می کند که تجربه درونی انسان نیز تجربه و حس است و باید به تجربه و حواس بیرونی افزوده شود.'''





نسخهٔ ‏۱ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۴۰

ابن سینا دانشمند و پزشگ و فیلسوف بزرگ ایرانی در باره خویشتن آگاهی فرضیه ای دارد به نام انسان در خلاء یا انسان در فضا که برخی به غلط آن را انسان پرنده ترجمه کرده اند. در این نظریه ابن سینا می گوید: اگر فرض کنیم رابطه انسان با تمام حواسش را قطع کنیم. نه ببیند، نه بشنود، نه لمس کند(حتی انگشتانش به هم تماس نداشته باشند و در حالت بی وزنی در فضا معلق باشد) نه بویی حس کند، این انسان خود را درک می کند. مشابه نوزاد که در لحظه اول تولد هیچ علم و ذهنی ندارد، ولی خود و حالات خود مانند رنج و درد و لذت خود را به طور نا خود آگاه درک می کند.‌ این نظریه چند موضوع را اثبات می کند. اثبات می کند که تجربه درونی انسان نیز تجربه و حس است و باید به تجربه و حواس بیرونی افزوده شود.


(به انگلیسی: Self-awareness)، آگاهی از خویشتن، جدا از افکاری است که در نقطه‌ای از زمان در حال روی دادن هستند. بدون خویشتن‌آگاهی، فرد، افکاری را که در حال روی دادن هستند به‌عنوان خویشتن درک و باور می‌کند. خویشتن‌آگاهی به یک فرد امکان انتخاب افکاری که اندیشیده می‌شوند را به‌جای اندیشیدن افکار برانگیخته از رویدادهای انباشته‌شده که منجر به شرایط آن لحظه می‌شوند، می‌دهد. خویشتن‌آگاهی موجب لحظاتِ خاموشِ ظهور، با درک و آگاهی خویشتن از متفکربودن فکرها، به‌جای اندیشه‌هایی که لحظهٔ آگاهی را پر می‌کنند می‌شود. خویشتن‌آگاهی از خودآگاهی متمایز است. خود اگاهی به شناخت عمیق و احساس و ادراک اشاره می کند.

منابع