کاریکلماتور: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
[[رده:ادبیات ایران]] |
[[رده:ادبیات ایران]] |
||
[[رده:ویکیسازی رباتیک]] |
[[رده:ویکیسازی رباتیک]] |
||
- کدو تنبل. محمدپناه رحمت. انتشارات مدید. 1395 تهران. |
نسخهٔ ۲۸ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۱۳
کاریکَلِماتور (آمیختهٔ کاریکاتور و کلمات) نامی است که پرویز شاپور در سال ۱۳۴۷ بر نوشتههای خود که در مجلهٔ خوشه به سردبیری احمد شاملو چاپ میشد گذاشت. این واژه حاصل پیوند دو واژه «کاریکاتور» و «کلمه» است. به دید شاملو، نوشتههای شاپور کاریکاتورهایی است که با کلمه بیان شدهاست.
نمونههایی از کاریکلماتورهای پرویز شاپور
- وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
- اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
- به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
- به یاد ندارم نابینائی به من تنه زده باشد.
- قلبم پرجمعیتترین شهر دنیاست.
- به نگاهم خوش آمدی.
- چرا همیشه نمیشه!!
- پایین آمدن درخت از گربه.
- قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است.
- زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمیرود.
- جارو، شکم خالی سطل زباله را پر میکند.
- فوّاره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمیشوند.
- هر درخت پیر، صندلی جوانی میتواند باشد.
- باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده، به آبپاش مرخصی داد.
- فاصله بین دو باران را سکوت ناودان پر میکند.
- فریاد زندگی در سکوت گورستان تهنشین میشود.
- برای اینکه پشهها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشه بند بیرون میگذارم.
- گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.
- روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!
- غم، کلکسیون خندهام را به سرقت برد.
- بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند![۱]
چند کاریکلماتور از عمران صلاحی
- در پای درختها تبرها، این بود خلاصه خبرها
- تنها درآمد امسال پدرمان بود![۲]
کاریکلماتوری از محسن ابراهیم
- طوفان، دامن طبیعت را بالا زد[۳]
کاریکلماتوری از رضا عبدیایی
- نفسم را «این شهر» گرفته و پس نمیدهد
- عمق سالها تشنگی را چاههای سیراب از نفت نمیفهمند[۴]
چند کاریکلماتور از رسول مرادی
- با خوردن پیاز، سیر نشدم
- در جگرکی، همهٔ سیخها تو دل برو هستند
- برای جلوگیری از بی نمکی، شورش کردم
- نقاش قمار باز، رنگ میبازد
- تابلوی دور زدن ممنوع را دور زدم[۵]
نمونههایی از کامران سخن پرداز
- صدا، کلمات سکوت را نقطه چین میکند.
- مرگ، تنها خاطره عزرائیل در زندگی است.
- هم "سوزن" و هم "سوء ظن"، هر دو کارشان وصله چسبانی است.
- دل" یکی از انواع "بستنی" هاست که اگر "سرد"ش کنند، "آب" میشود!
- تیروئیدش کمکار بود، اخراجش کرد.
- «نون» ناسزا در دهانش «بیات» شدهاست.
- نانش که آجر شد، زد تو کار بساز و بفروش، همه آجرهایش نان شد.
- دلسرد بود، داغ دیده هم شد، شکست.
- برف: از ماست که سرماست.
- «دار» م از زلف سیاهش گله چندان که مپرس.[۶]
نمونههایی از کاریکَلِماتورهای احمدرضا بهرامپور عمران
رفتنت برایم آمد نداشت.
تنفروشی بهتر از وطن فروشی است.
گل گاوزبان گل زبان نفهمی است.
گوسفندها، سرزده وارد قصابی میشوند.
غاز معترض تخم مرغ میگذارد.
خیلی از خوانندههای بعد از انقلاب، خارج میخوانند.
هرچه لگد به بختم زدم، بیدار نشد.[۷]
نمونههایی از کاریکلماتورهای متین یحیی زاده
تنها مرزی که نیاز به ویزا ندارد «مرز جنون» است.
به احترام عزرائیل، قلبها میایستند.
ژنرال خسته روی جنگ نرم میخوابد.
حسابدارتر از فرشته اعمالم نیافتم.
هیچ مردهای گورش را گم نمیکند.
پرگار متعصب بجای دایره چهارگوش میکشید.
با نانهایی که آجر کرده بود کاخ ساخت.
بهار وقتی رسید که زیر پای آدمبرفی سبز شده بود.
خروسی که فمینیست شده بود قدقد میکرد.
برای بیدار کردن وجدانم، ساعتم را کوک میکنم.
هیچ فرشته ای آدم نمیشود.
فحشا از سر و کول فقر بالا میرود.
در عزای مرگ جوانیم، موهای سفیدم را سیاه میکنم.
از نگاه دلال خوب است که منظومهٔ شمسی مشتری دارد.
ثروتمند تنها خطی را که نمیتواند بخواند «خط فقر» است.
کرمهای دهان، جوابشان دندان شکن است.
هیچ منجمی زمان وقوع «دل گرفتگی» را نمیداند.
نقاشی که خانه نداشت آجر روی آجر میکشید.
شاخ و برگ فکرش را که هرس کرد کوته فکر شد.[۸]
نمونهای از کاریکَلِماتورهای هادی صمدپور
- عاشق زمینم، که بار زنده و مردهمان را به دوش میکشد.
- آدم بدجنس، زود خراب میشود.
- سیل سیلی آسمان به صورت زمین است.
- بهار راهب فصل هاست.
- ابر زمین را گلولهباران میکند.
- آسانسور اختلاف طبقاتی را کاهش میدهد.
- زمین لرزه دل زمین را میشکند.
- عاشق مرگ هستم که حتی وقتی تحویلش نمیگیرم تحویلم میگیرد.
- عاشق ریاضیات هستم که حد هر کسی را نشان میدهد.
- عاشق لحظات گذران زندگی هستم که از خوبی و بدیهایم میگذرند.
- زندانی عقیدتی آنقدر در زندان ماند که عتیقه شد.
- تنها آدمی که بود و نبودنش هیچ فرقی نمیکند، آدم بی وجود است.
- لبهایت را کشیدم نشئه شدم.
- روز روشن، در ملأ عام جیب مردم را خالی میکند، گرانی.
- در دلم را تخته کردهام، دلداری نمی صرفد تا وقتی که نفر سوم مفت وارد میشود.
- آدم آویزان همه را به چشم چوب رختی میبیند.[۹]
نمونهای از کاریکَلِماتورهای رحمت محمدپناه
- یک تن ماهی 200 گرم است.
- تجویز پزشک به مرد فقیر "نان درمانی" بود.
- تنبل شرکت بالش بنیان تاسیس کرد.
- ناخوشایندترین تساوی: پارک = پنچر
- روی تابلوی گوسفندفروش نوشته شده بود: "پخش زنده"
- شعر خوبی بود. مخصوصاً قافیه اش خیلی ردیف بود.
- ای کاش حقوقم "عندالمطالبه" بود.
- کفش کهنه در کفشداری خجالت کشید.
- دانشمند فرزندانش را به پارک علم و فناوری برد.
منابع
- ↑ گزیدهٔ کاریکلماتورهای پرویز شاپور، انتشارات مروارید، چاپ اول، ۱۳۷۱.
- ↑ گزینه اشعار عمران صلاحی<تهران، مروارید،
- ↑ دیوانهای هستم که، محسن ابراهیم<تهران، نشر گل آقا، 1350/2536
- ↑ یادکرد کتاب|عنوان= مجموعه کاریکلماتور نویسنده، نسخه الکترونیکی
- ↑ مجموعه آثار رسول مرادی، نسخهٔ الکترونیکی.
- ↑ کتاب "کاریکامراناتور؛ کاریکلماتورهای کامران سخن پرداز"، چاپ اول، اردبیل: سخن پرداز، ١٣٩٠.
- ↑ رفتنت برایم آمد نداشت. مجموعه کاریکلماتورهای احمدرضا بهرامپور عمران. تهران: انتشارات مروارید. 1396.
- ↑ شکرپنیر مجموعه کاریکلماتور از محفل طنز گروه ادبی سیمرغ متین یحیی زاده تهران:انتشارات گیوا 1398.
- ↑ زیرسیبیلی، انتشارات نسل روشن، چاپ اول، 1398.
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به کاریکلماتور در ویکیگفتاورد موجود است. |
- کدو تنبل. محمدپناه رحمت. انتشارات مدید. 1395 تهران.