گوتفرید لایبنیتس: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
از آن چه گفته شد، شاید به نظر آید، که دوگانه حقیقت عقل-حقیقت واقع نزد لایبنیتس کمابیش همان چیزی است، که به [[گزاره تحلیلی-گزاره ترکیبی|گزاره تحلیلی و ترکیبی]] میشناسیم. اما چنین نیست و لایبنیتس بر این باور است، که هر محمولی در موضوع ش گنجیده است و همه گزارههای صادق '''تحلیلی''' و '''ضروری''' اند. مراد ش از «تحلیل» گذشتن از امور ذاتاً پسین به امور ذاتاً پیشین و رسیدن به مفهومهای بدیهی اولی است. او برای مراد ش تحلیلِ اعداد را مثال میزند: با تحلیل اعداد بزرگتر سرانجام به «یک»ها میرسیم. نیز «ضرورت» از نگاه او دو گونه است: ضرورت مطلق و ضرورت مشروط. لایبنیتس بر این باور است، که همه چیزهای ممکن (به امکان خاص) با هم شدنی یا ممکن (به امکان عام) نیستند. به دیگر سخن ضرورتاً انواعی هستند، که هرگز وجود خارجی نداشته اند و نخواهند داشت. |
از آن چه گفته شد، شاید به نظر آید، که دوگانه حقیقت عقل-حقیقت واقع نزد لایبنیتس کمابیش همان چیزی است، که به [[گزاره تحلیلی-گزاره ترکیبی|گزاره تحلیلی و ترکیبی]] میشناسیم. اما چنین نیست و لایبنیتس بر این باور است، که هر محمولی در موضوع ش گنجیده است و همه گزارههای صادق '''تحلیلی''' و '''ضروری''' اند. مراد ش از «تحلیل» گذشتن از امور ذاتاً پسین به امور ذاتاً پیشین و رسیدن به مفهومهای بدیهی اولی است. او برای مراد ش تحلیلِ اعداد را مثال میزند: با تحلیل اعداد بزرگتر سرانجام به «یک»ها میرسیم. نیز «ضرورت» از نگاه او دو گونه است: ضرورت مطلق و ضرورت مشروط. لایبنیتس بر این باور است، که همه چیزهای ممکن (به امکان خاص) با هم شدنی یا ممکن (به امکان عام) نیستند. به دیگر سخن ضرورتاً انواعی هستند، که هرگز وجود خارجی نداشته اند و نخواهند داشت. |
||
به باور لایبنیتس در هر گزاره صادق محمول در خود موضوع گنجیده است. حقایق عقل، گزارههایی اند، که عقل آدمی با توان تحلیل کرانمند ش به ضرورت محمول برای موضوع پیمیبرد، از همین رو این دسته را حقایق عقل مینامد. اما در باره حقایق واقع، اگرچه باز محمول در موضوع گنجیده و در نتیجه برای آن ضروری است، اما این ضرورت را دریافتن، نیاز به تحلیلی بیکران دارد، که از توان عقل کرانمند آدمی بیرون است. در همان مثال اعداد، حقایق عقل مانند اعداد گویا اند، که با تحلیلی کرانمند به «یک» میرسیم، اما حقایق واقع به اعداد گنگ میمانند، که هرچند در مجموعه اعداد حقیقی جایی دارند، اما عقل آدمی نمیتواند اعشار شان را درست معین کند. |
به باور لایبنیتس در هر گزاره صادق محمول در خود موضوع گنجیده است. حقایق عقل، گزارههایی اند، که عقل آدمی با توان تحلیل کرانمند ش به ضرورت محمول برای موضوع پیمیبرد، از همین رو این دسته را حقایق عقل مینامد. اما در باره حقایق واقع، اگرچه باز محمول در موضوع گنجیده و در نتیجه برای آن ضروری است، اما این ضرورت را دریافتن، نیاز به تحلیلی بیکران دارد، که از توان عقل کرانمند آدمی بیرون است. در همان مثال اعداد، حقایق عقل مانند اعداد گویا اند، که با تحلیلی کرانمند به «یک» میرسیم، اما حقایق واقع به اعداد گنگ میمانند، که هرچند در مجموعه اعداد حقیقی جایی دارند، اما تحلیل بیپایان شان از توان عقل آدمی بیرون است و نمیتواند اعشار شان را درست معین کند. |
||
== حسابان == |
== حسابان == |
نسخهٔ ۲۹ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۱۶
گوتفرید ویلهلم لایبنیتس (به آلمانی: Gottfried Wilhelm Leibniz) (۱۶۴۶–۱۷۱۶)، فیلسوف، منطقدان، ریاضیدان، فیزیکدان، حقوقدان، تاریخدان و دیپلمات آلمانی بود، که نقش بهسزایی در سیاست اروپای زمان خود بازی کرد. او بنیادگذار دستگاه اعداد دودویی است. همچنین محاسبات دیفرانسیل و انتگرال را که در کنار معادلات دیفرانسیل زمینه بسیاری از پیشرفتهای بشر شدند، همزمان ولی کاملاً مستقل از آیزاک نیوتن به دست آورد. همین مایه باعث اختلاف او با نیوتون بر سر این که کدام زودتر مبدع این علم بودهاند، گردید، که البته ظاهراً نیوتون پیروز این بازی شد و اکثر کشفیات به نام او ثبت شد، هرچند که نمادها و نشانههایی که امروزه بهطور گسترده استفاده میکنیم، نشانههایی اند، که لایبنیتس نخستین بار به کار گرفت. (بهطور مثال نماد dy/dx برای مشتق تابع (y(x در نقطه x یا نماد (∫) برای انتگرال)
او از بزرگترین فیلسوفان تاریخ فلسفه و در شمار خِردگرایان پیرو رنه دکارت است. منطق نزد او، که «میاندیشم» دکارت را بسیار مهم میداند، بسیار ارجمند است و در فلسفه ش جایگاه و اثری چشمگیر و هویدا دارد.
در مکانیک کلاسیک، او بر این عقیده بود که زمان و مکان نسبی اند، در حالی که نیوتون بر عقیده خودش مبنی بر مطلق بودن زمان و مکان اصرار میورزید.
اگرچه لایبنیتس مورخ حرفهای نبود، اما به سبب حضور ش در دربار شاهگزین هانوفر مامور تالیف تاریخ خاندان برونسویک شد، تالیفی که تا پایان عمر ش ادامه داشت.
در روزگاری که عثمانیان وین را در محاصره داشتند و شاهگزینان آلمانی امپراتوری مقدس روم سخت در جنگ با سپاهیان عثمانی بودند، لایبنیتس سخت پیگیر آشتی برقرار کردن میان دولتهای مسیحی اروپا بود و برای تشویق فرمانروایان این دولتها به اختلافات را کنارگذاشتن، با بسیاری از ایشان، از جمله پتر یکم تزار روسیه و لوئی چهاردهم پادشاه فرانسه نامهنگاری میکرد.
لایبنیتس اهل وسعت نظر بود و میکوشید تمام مسالک و معتقدات بشری را باهم سازش دهد و با این که هواخواه دکارت بود، از او کورکورانه پیروی نمیکرد و میگفت: «فلسفه دکارت بهمنزله دهلیز حقیقت است، از آن باید وارد شد اما نباید آنجا متوقف ماند.» با این که لایبنیتس تألیفات فراوانی داشت، کتابهای اندکی از او بهجا ماندهاست؛ یکی به نام شعور انسان و دیگری به نام خداجویی و هر دو این کتابها به زبان فرانسوی نوشته شدهاست.[نیازمند منبع]
لایبنیتس همچنین در ۱۶۸۴ (میلادی) مجله نامه دانشوران را در لایپزیک و در ۱۷۰۰ (میلادی) انجمن دانشهای برلین را بنیاد گذاشت و خودش نخستین رییس آن شد، که بعدها به فرهنگستان پروس آوازه یافت.
فلسفه
لایبنیتس مانند جرج بارکلی، فیلسوف ایرلندی، قائل به وجود ماده نبود و آن را توهم و زاییدهٔ ذهن انسان میدانست. فلسفهٔ لایبنیتس بر دو اصل امتناع تناقض و دلیل کافی استوار است. اصل امتناع تناقض بیان میدارد، که از میان دو گزارهٔ متناقض تنها یکی میتواند درست باشد. اصل جهت کافی مدعی است که بدون جهت و علل کافی هیچ چیز در عالم موجود نمیشود و هیچ گزارهای صدق نمیکند. با کاربرد این دو اصل، لایبنیتس نتیجه میگیرد که بهموجب اصل امتناع تناقض هر قضیه تحلیلی صادق است و بهسبب اصل جهت کافی، هر قضیهٔ صادق چون از جهات و مقدمات کافی نتیجهگیری میشود، پس تحلیلی است؛ بنا بر این، قضایای صادق و قضایای تحلیلی همارز اند.
لایبنیتس این جهان را بهترین جهانِ ممکن برای زندگی انسان که خدا میتوانسته بیافریند، میدانست و معتقد بود هیچ چیزی در جهان بیهوده نیست و حتی پدیدههای شر مانند زلزله، قحطی و سیل، زمینهساز خیر اند و این حداقل «شرّ گزاف» است، که برای خلق جهانی متعادل ممکن بودهاست. در بحث «شرّ اخلاقی» او بر این باور بود، که اختیار و آزادی انسان عمدتاً باعث تولید شرٌ اخلاقی (مثل قتل و جنایت و دزدی…) میشود.[۱] او همچنین جهان را متشکل از ذرات بسیار کوچک و هماهنگ خداگونه به نام «مُنادها» میدانست و حتی کتابی به نام مُنادولوژی دارد.
الاهیات ش را بیشتر متأثر از اسپینوزا و دکارت میدانند. اگر آرمان خردگرایان را این بدانیم، که بر پایه ایدههای فطری یا بنیادهای بدیهی خرد نظامی بسازند و پیشکشند، که گذشته از منطق، ریاضی و هندسه، شناخت جهان بیرون از ذهن را هم، با همان درجه از یقین، به دست دهد، لایبنیتس بیشتر از هر فلیسوفی به این آرمان نزدیک شد. هرچند این آرمان هرگز محقق نشد و اگرچه فلسفه لایبنیتس پیایند پژوهشهای منطقی او نیست، اما او توانست دستکم فلسفه ش را با منطق مرتبط کند و در هم تاثیر دهد. از دیگر سو لایبنیتس بیشتر از دیگر فیلسوفان دوره جدید از فلسفه مدرسی و مابعدالطبیعه سدههای میانه آگاه بود. همچنین او کتاب پژوهشهای نو را در پاسخ به تجربهگرایان، بهویژه اشکالهای جان لاک در کتاب پژوهشهایی در باره فاهمه انسان، نوشت و از نگره ایدههای فطری دفاع کرد.
حقیقت عقل و حقیقت واقع
سخن در باره فلسفه لایبنیتس را میتوان از این جا آغازید، که در نگاه او هر گزارهای یا صورتی موضوعی-محمولی دارد یا میتوان آن را به گزاره یا گزارههایی تحلیل کرد، که صورت موضوعی-محمولی داشته باشد. نیز در نگاه او حقیقت گزارهای صادق است، گزارهای که مطابق با واقع است، چه این واقع محقق و بالفعل باشد، چه ممکن. از همین نکته تفاوت حقایق عقل و حقایق واقع آشکار میشود. حقایق عقل گزارههایی ضروری اند، که یا بهخودیخود بدیهی اند یا میتوان به گزارههای بدیهی فروکاست شان، اما حقایق واقع گزارههایی نه ضروری، بلکه ممکن اند، زیرا میتوان نقیض شان را هم تصور کرد، در حالی که تصور نقیض گزارههای ضروری به تناقض میانجامد. به دیگر سخن حقایق عقل به طور پیشینی برای ما بدیهی اند یا دستِکم با استنتاجی لِمی بدیهی میشوند و آدمی با تصور درست موضوع و محمول بهتنهایی به درستی و صدق شان گواهی میدهد، اما حقایق واقع ضروری نیستند و به طور پسینی از آنها آگاه ایم و از همین رو برای صدق نیازمند مرجح یا دلیل کافی اند.
به باور لایبنیتس حقایق عقل محدود به گزارههای ریاضی و منطقی نیستند. بلکه هر گزارهای که چیستی یا ذات اشیا را گزارش میدهد، ضرورت دارد، اما آن چه وابسته وجود چیزی است، حقیقت واقع است. به دیگر سخن «وجود»، در جای محمول، در هیچ موضوعی گنجیده یا مندرج نیست. وجود جزو تعریف هیچ چیزی نیست و موجوداتی که بالفعل وجود دارند، وجود شان امکانی است. این که «برادر لایبنیتس مرد است» بنا به تعریف «برادر» حقیقت عقل است، اما این که «لایبنیتس نویسنده کتاب منادولوژی است»، حقیقت واقع است، چون خود نیازمند این است، که نویسندهای به نام لایبنیتس وجود داشته باشد، که دستبهکار منادولوژی شود. تنها گزارهای وجودی که ضروری است و نمیتوان در شمار حقیقتهای واقع گنجاند، گزاره «خدا هست» است. هستی خدا حقیقت عقل است و ضروری.
ضرورت مطلق و مشروط
از آن چه گفته شد، شاید به نظر آید، که دوگانه حقیقت عقل-حقیقت واقع نزد لایبنیتس کمابیش همان چیزی است، که به گزاره تحلیلی و ترکیبی میشناسیم. اما چنین نیست و لایبنیتس بر این باور است، که هر محمولی در موضوع ش گنجیده است و همه گزارههای صادق تحلیلی و ضروری اند. مراد ش از «تحلیل» گذشتن از امور ذاتاً پسین به امور ذاتاً پیشین و رسیدن به مفهومهای بدیهی اولی است. او برای مراد ش تحلیلِ اعداد را مثال میزند: با تحلیل اعداد بزرگتر سرانجام به «یک»ها میرسیم. نیز «ضرورت» از نگاه او دو گونه است: ضرورت مطلق و ضرورت مشروط. لایبنیتس بر این باور است، که همه چیزهای ممکن (به امکان خاص) با هم شدنی یا ممکن (به امکان عام) نیستند. به دیگر سخن ضرورتاً انواعی هستند، که هرگز وجود خارجی نداشته اند و نخواهند داشت.
به باور لایبنیتس در هر گزاره صادق محمول در خود موضوع گنجیده است. حقایق عقل، گزارههایی اند، که عقل آدمی با توان تحلیل کرانمند ش به ضرورت محمول برای موضوع پیمیبرد، از همین رو این دسته را حقایق عقل مینامد. اما در باره حقایق واقع، اگرچه باز محمول در موضوع گنجیده و در نتیجه برای آن ضروری است، اما این ضرورت را دریافتن، نیاز به تحلیلی بیکران دارد، که از توان عقل کرانمند آدمی بیرون است. در همان مثال اعداد، حقایق عقل مانند اعداد گویا اند، که با تحلیلی کرانمند به «یک» میرسیم، اما حقایق واقع به اعداد گنگ میمانند، که هرچند در مجموعه اعداد حقیقی جایی دارند، اما تحلیل بیپایان شان از توان عقل آدمی بیرون است و نمیتواند اعشار شان را درست معین کند.
حسابان
جستارهای وابسته
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به گوتفرید لایبنیتس در ویکیگفتاورد موجود است. |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ گوتفرید لایبنیتس موجود است. |
منابع
- ↑ تاریخچه کوتاهی از فلسفه، نایجل واربرتون، نشر ققنوس ٩٣
- تاریخ فلسفه، ج۴، فردریک چارلز کاپلستون، برگردان غلامرضا اعوانی.
- Aiton, Eric J. ، 1985. Leibniz: A Biography. Hilger (UK).
- Hall, A. R. ، 1980. Philosophers at War: The Quarrel between Newton and Leibniz. Cambridge Univ. Press.
- Hostler, J. ، 1975. Leibniz's Moral Philosophy. UK: Duckworth.
- زادگان ۱۶۴۶ (میلادی)
- درگذشتگان ۱۷۱۶ (میلادی)
- علم و فناوری در جمهوری هلند
- گوتفرید لایبنیتس
- اخلاقگرایی اقتصادی
- اعضای انجمن سلطنتی
- اعضای خارجی انجمن سلطنتی
- اعضای فرهنگستان علوم پروس
- اهالی قلمرو ساکسونی
- اهالی لایپزیگ
- تاریخ حساب دیفرانسیل و انتگرال
- تاریخ روانشناسی
- تاریخ زبانشناسی
- تحلیلگران ریاضی
- جبرگرایان
- خالقان زبان فراساخته
- خردگرایان
- دانشمندان اهل آلمان
- دانشآموختگان دانشگاه لایپزیگ
- ریاضیدانان اهل آلمان
- ریاضیدانان سده ۱۷ (میلادی) اهل آلمان
- ریاضیدانان سده ۱۸ (میلادی)
- شناختشناسان
- فیزیکدانان اهل آلمان
- فیلسوفان آموزش و پرورش
- فیلسوفان اهل آلمان
- فیلسوفان دوران پیش از مدرن
- فیلسوفان ذهن
- فیلسوفان ریاضیات
- فیلسوفان زبان
- فیلسوفان سده ۱۷ (میلادی)
- فیلسوفان سده ۱۷ (میلادی) اهل آلمان
- فیلسوفان سده ۱۸ (میلادی)
- فیلسوفان سده ۱۸ (میلادی) اهل آلمان
- فیلسوفان عصر روشنگری
- فیلسوفان علم
- فیلسوفان فناوری
- فیلسوفان قانون
- فیلسوفان مسیحی
- فیلسوفان هنر
- کتابدارهای اهل آلمان
- لغتشناسان اهل آلمان
- لوتریانهای اهل آلمان
- مسیحیان اهل آلمان
- منطقدانان اهل آلمان
- نوآوران
- نویسندگان سده ۱۷ (میلادی) اهل آلمان
- نویسندگان سده ۱۸ (میلادی) اهل آلمان
- نویسندگان لاتین سده ۱۷ (میلادی)
- نویسندگان لاتین سده ۱۸ (میلادی)
- نظریهپردازان سیاست
- نظریهپردازان سیاست اهل آلمان
- نظریهپردازان موسیقی اهل آلمان
- هستیشناسان