غزالی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
به نسخهٔ 27843734 ویرایش محمد حامد شیخی 110 برگردانده شد: اورشلیم=بیت‌المقدس:) . (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۸۴: خط ۸۴:


== کتاب‌شناسی ==
== کتاب‌شناسی ==
[[پرونده:Al-Ihya.jpg|بندانگشتی|چپ|کتاب [[احیاء علوم الدین|احیاء العلوم]] با موضوع [[تصوف]] و اخلاق، غزالی این کتاب را در [[فلسطین اشغالی|فلسطین]] و [[دمشق]] نوشته‌است.]]
[[پرونده:Al-Ihya.jpg|بندانگشتی|چپ|کتاب [[احیاء علوم الدین|احیاء العلوم]] با موضوع [[تصوف]] و اخلاق، غزالی این کتاب را در [[اورشلیم]] و [[دمشق]] نوشته‌است.]]
[[پرونده:Alchemy of Happiness.png|بندانگشتی|چپ|نسخه خطی از کتاب [[کیمیای سعادت]].]]
[[پرونده:Alchemy of Happiness.png|بندانگشتی|چپ|نسخه خطی از کتاب [[کیمیای سعادت]].]]
[[پرونده:Munqidh min al-dalal (last page).jpg|بندانگشتی|آخرین صفحه از اتوبیوگرافی غزالی ([[المنقذ من الضلال]]) استانبول.]]
[[پرونده:Munqidh min al-dalal (last page).jpg|بندانگشتی|آخرین صفحه از اتوبیوگرافی غزالی ([[المنقذ من الضلال]]) استانبول.]]

نسخهٔ ‏۲۰ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۴۳

محمد غزالی
نام هنگام تولدابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی
زادهٔ۴۵۰ هـ.
۱۰۵۸ مـ.
توس، ایران
درگذشت۳ دی ۴۹۰
۱۴ جمادی‌الثانی ۵۰۵
۱۹ دسامبر ۱۱۱۱
توس، ایران
آرامگاهطابران توس، ایران
۳۶°۲۹′۳۱٫۱۸″ شمالی ۵۹°۳۰′۴۲٫۲۴″ شرقی / ۳۶٫۴۹۱۹۹۴۴°شمالی ۵۹٫۵۱۱۷۳۳۳°شرقی / 36.4919944; 59.5117333
دیگر نام‌هازین الدین الطوسی
حیطهفلسفه، کلام، فقه، تصوف
استادانعبدالملک جوینی

ابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی، ملقب به حجت‌الاسلام زین الدین الطوسی و امام محمد غزالی (۴۵۰ — ۵۰۵ ه‍.ق) همه‌چیزدان، فیلسوف، متکلم و فقیه ایرانی[۱] و یکی از بزرگترین مردان تصوف سدهٔ پنجم هجری است. او در غرب بیشتر با نام‌های Al-Ghazali و Algazel شناخته می‌شود.

زندگی

محمد غزالی به سال ۴۵۰ هجری قمری در توس از اعمال خراسان دیده به جهان گشود. در دوران کودکی در زادگاهش تعلیمات خود را فرا گرفت. پدرش از رشتن پشم، گذران زندگی می‌کرد. آنچه می‌رشت در دکانی در بازار پشم فروشان می‌فروخت و بدین سبب او را غزالی می‌گفتند. پدر محمد غزالی اهل ورع و تقوی بود و غالباً در مجالس فقیهان حضور می‌یافت. دو پسر داشت: محمد و احمد. این دو هنوز خردسال بودند که او از دنیا رفت. طبق وصیت وی، پسرانش را به یکی از دوستانش که ابوحامد احمد بن محمد الراذکانی نام داشت و صوفی مسلک بود سپردند. آن مرد نیز به وصیت عمل کرد تا آنگاه که میراث پدر به پایان رسید. روزی به آن‌ها گفت: «هر چه از پدر برای شما مانده در وجه شما به‌کار بردم. من مردی فقیر هستم و از دارایی بی‌نصیب. اکنون باید برای تحصیل فقه به مدرسه‌ای بروید تا با آنچه به عنوان ماهیانه می‌گیرید، نانی بدست آورید که مرا سخت کیسه تهی است». محمد و برادرش احمد ناگزیر به یکی از مدارس طلاب در نیشابور رفتند و به تحصیل ادامه دادند. ابوحامد محمد غزالی بی‌اندازه باهوش و تندذهن بود. علوم دینی و ادبی را نزد احمد الراذکانی فراگرفت و سپس مدتی در یکی از مدارس طوس به تحصیل پرداخت. آنگاه به جرجان نزد ابونصر اسماعیل رفت. بعد از مدتی دوباره به زادگاه خود، طوس برگشت و مدت سه سال در طوس به مطالعه و تکرار دروس پرداخت.

غزالی و امام الحرمین

غزالی در سال ۴۷۰ هجری قمری به نیشابور رفت و در آنجا با امام‌الحرمین جوینی آشنا شد و تا وفاتش که در سال ۴۷۸ هجری قمری بود، ملازمش بود. تحصیلات غزالی تنها فقه نبود؛ او در علم اختلاف مذاهب، جدل، منطق و فلسفه هم دانش اندوخت تا آنجا که بر همه اقران خود تفوق یافت. در میان چند تن شاگردان ابوالمعالی جوینی که همگی از علماء و فضلای آن دوره بودند بر همه تقدم یافت و امام‌الحرمین به داشتن چنین شاگردی بخود می‌بالید.

در بارگاه وزیر نظام‌الملک

بعد از وفات استادش الجوینی، غزالی به قصد دیدار خواجه نظام‌الملک طوسی، وزیر سلطان ملکشاه سلجوقی پسر آلب ارسلان از نیشابور بیرون آمد. وی وزیر نظام الملک را در لشکرگاهش ملاقات نمود. نظام‌الملک را از غزالی که هم‌شهریش نیز بود خوش آمد، اکرامش کرد و بر دیگرانش مقدم داشت و غزالی مدت شش ماه در کنف حمایت او زیست. سپس او را به تدریس در نظامیه بغداد و توجه به امور آن مأمور کرد. غزالی در سال ۴۸۳ هجری وارد بغداد شد و با موفقیت زیاد به کار پرداخت و سخت مورد توجه و اقبال دانش‌پژوهان گردید. حلقه درس او هر روز گسترش بیشتر یافت و فتواهای شرعی او مشهورتر شد. تا آنجا که صیت اشتهارش دور و نزدیک را بگرفت. محمد غزالی در بغداد در ضمن تدریس به تفکر و تألیف در فقه و کلام و رد بر فرقه‌های گوناگون چون باطنیه، اسماعیلیه و فلاسفه نیز مشغول بود.

در این مرحله از نخستین مرحله‌های حیاتش بود که در معتقدات دینی و همه معارف حسی و عقلی خود به شک افتاد؛ ولی این شک بیش از دوماه به طول نینجامید و پس از آن به تحقیق در فرقه‌های گوناگون پرداخت و در علم کلام استادی یافت و در آن علم صاحب تألیف و تصنیف شد. آنگاه به تحصیل فلسفه همت گماشت؛ ولی بی‌آنکه از استادی استعانت جوید، خود به مطالعه کتاب‌ها فلسفی پرداخت. غزالی وقت‌های فراغت از تصنیف و تدریس علوم شرعی را به مطالعه کتاب‌های فلسفی اختصاص داده بود و این کار سه سال مدت گرفت. چون از فلسفه فراغت یافت به مطالعه کتاب‌های تعلیمیه و اطلاع از دقایق مذهب ایشان اشتغال جست. در این مرحله از عمر بود که به تألیف مقاصد الفلاسفه و تهافت الفلاسفه و المستظهرین که همان کتاب «فضایح الباطنیه و فضائل المستظهریه» باشد و برخی کتاب‌های فقهی و کلامی دیگر توفیق یافت.

سفر به شامات

غزالی در سال ۴۸۸ هجری از خراسان راهی شام شد و در آنجا نزدیک به دو سال بماند؛ که هیچ‌کار جز عزلت و خلوت و ریاضت و مجاهدت نداشت. مدتی در مسجد دمشق اعتکاف نمود. سپس از شام به بیت‌المقدس رفت و هر روز به مسجد قبه الصخره می‌رفت و خویش را در آنجا محبوس می‌داشت و گاه به آب و جارو کردن مسجد و خدمت‌گزاری زائران می‌پرداخت. تا اینکه داعیه حج در او پدید آمد و به حجاز رفت. بر سر راه حجاز در الخلیل چنان‌که خود در زندگینامهٔ خودنوشتش «المنقذ من الضلال» آورده‌است، بر سر تربت ابراهیم خلیل با خدا عهد کرد که دو کار را دیگر هرگز نکند، از پادشاهان صله نگیرد و وارد مجادلات کلامی با دیگر متکلمان نگردد. سپس شوق دیدار و درخواست‌های کودکان به وطن کشیدش و با آنکه نمی‌خواست بدانجا بازگردد عزم توس (طوس) کرد؛ ولی در طوس نیز خلوت گزید و تا دل را تصفیه کند به ذکر پرداخت. حادثه‌های زمان و مهم‌های عیال و ضررهای معاش از مقصد بازش می‌داشت و آرامش خاطر او را برهم می‌زد. این حال ده سال به‌طول انجامید و غزالی در این مدت مشهورترین کتاب‌های خود و به‌ویژه احیاء علوم الدین را تألیف کرد.

بازگشت به نیشابور

در سال ۴۹۹ هجری قمری از عزلت بیرون آمد و قصد نیشابور کرد. در نظامیه این شهر به تدریس مشغول شد. علت بازگشت او به نیشابور و تدریس در نظامیه، با آنکه در بغداد از تدریس اعراض کرده بود و از این ماجرا ده سال می‌گذشت، فرمان پادشاه بود؛ زیرا این اصرار به قدری شدید شده بود که اگر استنکاف می‌ورزید، بیم جان خویش داشت. اما پادشاهی که غزالی را فرا خوانده بود، محمد برادر برکیارق سلجوقی بود که در سال ۴۹۸ هجری به پادشاهی رسیده بود و شاید از عوامل بازگشت به نظامیه نیشابور، فخرالملک وزیر، پسر نظام الملک طوسی بود که در بغداد غزالی را به تدریس واداشته بود. توقف غزالی در نیشابور بیش از دو سال به طول نینجامید که بار دیگر تدریس را ترک گفت و در توس عزلت گزید. در خانهٔ خود را به روی آشنا و بیگانه فروبست و با اینکه سلطان سنجر او را به تدریس خواند، غزالی از رفتن سر باز زد و عذر خواست و همچنان در خانهٔ خود منزوی ماند تا اینکه بعد از دو سال بدرود حیات گفت.

درگذشت

تابوت احتمالی غزالی

محمد غزالی در روز دو شنبه ۳ دی ۴۹۰ شمسی، ۱۴ جمادی‌الثانی سال ۵۰۵ هجری قمری، و در سن ۵۵ سالگی در شهر توس (طوس) درگذشت و در طابران توس بخاک سپرده شد. مدفن او در سال 1374 شمسی در پی کاوش باستانشناسی در حدود 800 متری مدفن فردوسی در بیرون حصار قدیمی پیدا شد. منقول است در زمان مرگ بر بالای سرش کاغذی یافتند که در آن توصیه کرده بود یاران برمرگ او جزع نکنند و جسم وی را تنها به‌منزله جامه یا خانه‌ای تلقی کنند که یک‌چند در آن به‌سر برده و بعد ترکش کرده‌است.

دیدگاه‌ها

منع از لعن یزید

یکی از نظرات امام محمد غزالی، حمایت از یزید و منع از مذمت و نفرین وی است. او معتقد بود نفرین مسلمانان جایز نیست و یزید مسلمان است و سوء ظن به او حرام است. فغانی و سنائی این دیدگاه غزالی را شدیدا مورد انتقاد قرار داده اند. [۱]

امام اول شیعیان، باعث اختلاف در میان مسلمانان

امام محمد غزالی در بخشی از رساله‌اش سخنانی درباره امام اول شیعیان بیان می‌کند و معتقد بود که سیاست‌ها و رفتارهای علی باعث اختلاف میان امت شده است. [۲]

همراهی غزالی با عباسیان

دلیل بی‌مهری شیعیان به او نیز موضع تند او علیه شیعه و به زعم او ظهور خرافات در مذهب شیعه و غلو آنان در مورد امامان آن‌هاست. غزالی از نظریه‌هایی که به دستگاه خلافت عباسی مشروعیت می‌بخشید، دفاع می‌کرد و با نظریه‌های مخالف خلافت مقابله می‌کرد. تمام افرادی که در دستگاه قدرت نبودند ـ به ویژه شیعیان، باطنیه و اسماعیلیه ـ مورد غضب غزالی قرار می‌گرفتند. همین مسئله باعث شد که وی در میان شیعیان محبوبیتی نداشته باشد. [۳]

فلسفه

غزالی از آن دسته افرادی بود که به دوری مسلمانان از خردگرایی و نفی فلسفه تأثیر زیادی گذاشت. وی به‌رغم اینکه ماهیت فلسفه را دچار مشکل نمی‌دانست، اما پرداخت به آن را مایهٔ ضعف ایمان مسلمانان دانست.

کتاب مشهور تهافت الفلاسفه که شاید مهم‌ترین نقد و رد آرای ارسطویی مشربان در تاریخ فلسفه باشد را غزالی به شیوه‌ای فلسفی و نقادانه نگاشت. غزالی در این کتاب چهارده مسئله را بر فلاسفه مورد ایراد قرار داده‌است و به عقیده خود تناقض‌گویی‌های فلاسفه را آشکار کرده‌است. غزالی که در بیشتر مباحث مذاق عرفان و تصوف دارد و در کم‌ترین آن‌ها مذاق کلامی دارد، از جمله ابوعلی سینا را به سبب چند مسئله که یکی از آن‌ها مسئله بی‌آغاز بودن جهان هستی است تکفیر می‌کند. ابن رشد اندلسی به غزالی پاسخ گفته‌است و نام کتاب خویش را «تهافت التهافت» گذاشته‌است.[۴]

اسلوب و شیوه منطقی‌ای که غزالی در نگارش تهافت الفلاسفه به‌کار برد امروز فلسفه نقادی نامیده می‌شود. ایرادهایی که غزالی بر مشائیان وارد نموده‌است، ذاتاً فلسفی هستند و بعدها در فلسفه مغرب زمین همگی از سوی فیلسوفان بزرگی چون دکارت، هیوم و کانت به شرح و تفصیل بسیار طرح شده‌اند. نفی علیت، اعتباری بودن اخلاق، حمله به استقراء، عدم اعتماد به یافته‌های حسی، حجیت عقل و… که غزالی در این کتاب آن‌ها را به شیوه‌ای منطقی و عقلی طرح نموده، همگی مسائلی فلسفی به‌شمار می‌آیند که در سده‌های نو، خود مایه و انگیزه پدیدآمدن مکتب‌های جدید فلسفی شده‌اند.

اختلاف میان فلاسفه و متکلمان

غزالی در کتاب معروف تهافت الفلاسفة اختلافات موجود میان فیلسوفان و متکلمان را سه نوع می‌داند:

  1. اختلاف لفظی: مانند اختلاف بر سر صانع یا جوهر نامیدن خداوند عالم؛
  2. اختلاف در اموری که به اصل و اساس دیانت بازنمی‌گردد: مانند تفسیری که از کسوف دارند؛
  3. اختلاف دربارهٔ مسائل اساسی و اصلی دین: این قسم از اختلافات مربوط است به یکی از اصول دین، مانند اعتقاد به حدوث عالم و صفات صانع و حشر اجساد و اَبدان که همه این‌ها مورد انکار فیلسوفان است.[۵]

حدوث عالم

غزالی مانند بسیاری از متکلمان معتقد به حدوث عالم می‌باشد و انکار حدوث عالم را نه فقط به معنای محروم شدن از استدلال بر وجود خدا، بلکه حتی به معنای انکار وجود خداوند می‌داند؛ زیرا قدم بودن عالم به معنای بی‌نیازی آن از صانع است و از این روی، جمع بین اعتقاد به قدم عالم و اذعان به وجد خداوند را که در میان فیسوفان دیده می‌شود نیرنگ و دورویی به‌شمار می‌آورد.[۶]

علت رویکرد غزالی به منطق

کسانی که با فلسفه و روش فلسفی مخالف بوده‌اند، مخالف منطق نیز بوده‌اند؛ اما شاید تنها غزالی است که از این حکم مستثناست و این استثنا سبب می‌شود به جد این پرسش به میان آید که چرا غزالی به منطق روی خوش نشان داده‌است و چرا به گونه‌ای منطق را ستوده که گویا آن را نشئت گرفته از وحی الهی می‌داند. از نظر برخی، آنچه باعث روی آوردن غزالی به منطق شده‌است و موجب گشته تا وی برای آن اعتبار و اهمیت زیادی قائل شود این است که او با متفکران اسماعیلیه به مبارزه علمی برخاسته بود و می‌کوشید مسئله امامت را از درجه اعتبار ساقط کند و در اعتقاد راسخ اسماعیلیان به امامت خدشه وارد سازد. او برای این کار حربه‌ای لازم داشت که در علوم نقلی به دست نمی‌آمد و از این روی، منطق را بهترین ابزاری برای مبارزه و مناظره با متفکران اسماعیلی دید تا با سبک و اسلوب برهانی در عقاید آنان خدشه وارد آورد.[۷]

کتاب‌شناسی

کتاب احیاء العلوم با موضوع تصوف و اخلاق، غزالی این کتاب را در اورشلیم و دمشق نوشته‌است.
نسخه خطی از کتاب کیمیای سعادت.
آخرین صفحه از اتوبیوگرافی غزالی (المنقذ من الضلال) استانبول.

در میان متفکران اسلامی، هیچ‌یک به اندازه محمد غزالی تألیف و تصنیف نکرده‌است. گویند تألیف‌هایش را شمار کردند و بر روزهای عمرش تقسیم نمودند، هر روز چهار جزوه شد و تردیدی در آن نیست که بسیاری از این آثار که اسامی بیشتر آن‌ها در تاریخ نهضت‌های فکری اسلامی از رودکی تا سهروردی آمده‌است، منسوب به اوست. می‌گویند تعداد کتاب‌هایی که در طول زمان به وی نسبت داده‌اند شش برابر رقمی است که خود وی دو سال پیش از مرگش در نامه‌ای به سنجر یادآور شده‌است: «بدان که این داعی در علوم دینی هفتاد کتاب کرد…» و همین موضوع کار پژوهش را بر اهل تحقیق تا حدی دشوار نموده‌است. از جمله خاورشناسان و دانشمندانی که در مورد تألیفات غزالی تحقیق کرده‌اند می‌توان گشه، مک دونالد، گلدزیهر، لویی ماسینیون، اسین پلاسیسوس، مونتگمری وات، موریس بوژیر، میشل آلار، و عبدالرحمن بدوی را نام برد. خصوصاً دکتر عبدالرحمن بدوی دانشمند مصری، با یاری گرفتن از مجموعه تألیفات خاورشناسان قبل از خود، کتاب مؤلفات الغزالی را به نگارش درآورده که در سال ۱۹۶۰ چاپ شده‌است. در این کتاب از ۴۵۷ کتاب اصلی و منسوب یاد شده به مؤلف، ۷۲ تای آن‌ها را بی‌تردید متعلق به غزالی دانسته و در صحت بقیه تردید نموده‌است. این ۷۲ کتاب یا رساله را بدوی به ترتیب تاریخی در پنج مرحله تنظیم نموده‌است که به شرح زیر می‌باشد:

سایر کتابها، که یا در صحت انتساب آن تردید وجود دارد یا با نامهایی متفاوت از کتب فوق خوانده شده‌است.

منابع

  1. Guntern, Gottlieb (2010). The Spirit of Creativity: Basic Mechanisms of Creative Achievements (به انگلیسی). University Press of America. p. 379. ISBN 978-0-7618-5051-9. Persian polymath Al-Ghazali (1058-1111) published several treatises on the theory of atornism, on medicine, ...
  2. admin (۲۰۱۵-۰۳-۰۷). «غزالی: علی باعث اختلاف میان امت شده است». پژوهشی درباره محیی الدین ابن عربی، عرفان و تصوف. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۰۵-۰۸.
  3. admin (۲۰۱۵-۰۳-۰۷). «غزالی: علی باعث اختلاف میان امت شده است!». پژوهشی درباره محیی الدین ابن عربی، عرفان و تصوف. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۰۵-۰۸.
  4. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه. بازدید: نوامبر ۲۰۱۵.
  5. تهافت الفلاسفة. صص. ۴۳.
  6. تهافت الفلاسفة. صص. ۸۹.
  7. ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام. صص. ۱۷۰.
  • الغزالی، ابی حامد، محمد بن محمد الطوسی. (احیاء علوم الدین) جلد یکم، دارالمعرفة للطباعة والنشر، بیروت چاپ سال ۱۹۴۵ میلادی به (عربی).
  • دکتر:القبانی، الشیخ محمد، رشید، (مکاشفة القلوب، المقرب الی حضرة علام الغیوب) دار احیاء العلوم: بیرت، چاب دهم، انتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
  • الأنصاری، محمد، ابن منظور، (لسان العرب) ، جلد هیجدهم، دار احیاء التراث العربی للنشر: بیرت، چاب سوم، انتشار سال ۱۹۸۸۷ میلادی به (عربی).
  • خدیو جم، حسین. مقدمه کتاب کیمیای سعادت، نوشته امام محمد غزالی طوسی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دهم، ۱۳۸۲.
  • دکتر: زرین‌کوب، عبدالحسین. «فرار از مدرسه» دربارهٔ زندگی و اندیشه امام محمد غزالی، انتشارات امیرکبیر، چاپ سال ۱۳۸۵.
  • دکتر: سروش، عبدالکریم. «قصه ارباب معرفت». انتشارات صراط، چاپ ۱۳۷۵
  • میان محمد شریف، نصرالله پورجوادی، «تاریخ فلسفه در اسلام».

پیوند به بیرون