کشواد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
{{شاهنامه-خرد}}
{{شاهنامه-خرد}}


[[رده:شخصیت‌های شاهنامه]]
[[رده:پهلوانان ایرانی شاهنامه]]
[[رده:پهلوانان ایرانی شاهنامه]]
[[رده:اساطیر ایرانی]]
[[رده:اساطیر ایرانی]]

نسخهٔ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۴۹

کشواد
اطلاعات کلی
نامکشواد
دودمانگودرزیان یا کشوادیان یا کشوادگان
درفششیر پیکر
ملیتایران،
خانواده
نام نیاکاوه آهنگر
نام پدرقارن
فرزندگودرز
نوه هاهجیر، بهرام، گیو، رهام، نستوه، شیدوش

کشواد پهلوان بزرگ ایرانی از زمان منوچهر شاه تا حدود زمان شاه نوذر است[۱] سپاه قدرتمند ایران در جنگ پشنگ از قارن‌کاوگان در قلب سپاه، سام‌نریمان در میمنه، و از کشواد در میسره بهره می‌گیرد و سپاهی همیشه پیروز بوده‌است. سهراب به هجیر که در اسارت اوست اینگونه طعنه می‌زند:

بدو گفت سهراب از آزادگانسیه بخت گودرز کشوادگان
چرا چون ترا خواند باید پسربدین زور و این دانش و این هنر

کشواد در شاهنامه

در شاهنامه از او به عنوان کشواد زرین کلاه یاد شده‌است. پسران کشواد را کشوادگان می‌گویند که گودرز هم از کشوادگان بود که با تربیت فرزندان پهلوان در راه اعتلای ایران، به فرزندان گودرز هم گودرزیان اطلاق شده‌است.

چو شیدوش و کشواد و قارن به همزدند اندرین رای بر بیش و کم
چو برزین و چون قارن رزم زنچو خراد و کشواد لشکر شکن

کشواد بزرگ دودمان کشوادگان محسوب می‌گردد. گودرز پسر کشواد از برزگان و نام‌آوران ایرانی و از حاکمان نواحی اردبیل در شاهنامه است که تا آخرین دم، در جنگ‌های ایران و توران مشارکت دارد. حضور کشوادگان بار دیگر در زمان سهراب و زمانیکه او به جنگ ایرانیان آمده و هجیر نوه کشواد را در اسارت دارد مطرح است. سهراب او را با خود بالای تپه‌ای مشرف به اردوگاه ایرانیان آورده تا هجیر پدرش رستم را به او بشناساند.[۲] نوبت خیمه و سرا پرده کشواد که می‌رسد از هجیر می‌پرسد:

دگر گفت کان سرخ پرده سرایسواران بسی گِردش اندر به پای
یکی شیر پیکر درفشی به زردرفشان یکی در میانش گهر
چنین گفت کان فرّ آزداگانجهانگیر گودرز کشوادگان[۳]

تبارنامه

کشواد
گودرز
گیوشیدوشنستوهرهامبهرامهجیر
بیژن

پانویس

  1. (منوچهر-زو-کیقباد-نوذر)
  2. سهراب مادرش تورانی بود که از بدو تولد تا بحال پدرش را ندیده فقط نشانی از او داشت
  3. شاهنامه. جلد دوم. سهراب، ص ۱۰۷

منابع

  • حسین، الهی قمشه‌ای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.