لئو تولستوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Zhoahmrde (بحث | مشارکت‌ها)
Zhoahmrde (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۴۶: خط ۴۶:
== اصلاحات اجتماعی و تعلیم و تربیت کودکان ==
== اصلاحات اجتماعی و تعلیم و تربیت کودکان ==
{{نوارکناری آنارشیسم|listname}}
{{نوارکناری آنارشیسم|listname}}
لئو به لحاظ توجه احترام‌آمیزی که به آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان داشت، در سال ۱۸۵۷ به مدت پنج سال از کشورهای اروپای غربی و با مشاهیر اروپا مانند: [[چارلز دیکنز]]، [[ایوان تورگنیف]]، [[فریدریش فروبل]] و [[آدلف دیستروِگ]]، دیدار کرد. پس از بازگشت به کشورش، براساس تجارب نو آموخته، دست به یک رشته اصلاحات آموزشی زد و در همین راستا به پیروی از [[ژان ژاک روسو]]، به تأسیس مدارس ابتدایی در روستاها پرداخت. تولستوی از سال [[۱۸۵۵ (میلادی)|۱۸۵۵]] به‌تناوب در زادگاه خود [[ژاسناژا پولژانا]]، [[مسکو]] و [[سن پترزبورگ]] اقامت گزید. لئو در نامه‌ای به یکی از خویشاوندانش که اداره امور دربار و مباشرت املاک [[تزار]] روسیه را بر عهده داشت، چنین نوشته‌است:
لئو به لحاظ توجه احترام‌آمیزی که به آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان داشت، در سال ۱۸۵۷ به مدت پنج سال از کشورهای اروپای غربی و با مشاهیر اروپا مانند: [[چارلز دیکنز]]، [[ایوان تورگنیف]]، [[فریدریش فروبل]] و [[آدلف دیستروِگ]]، دیدار کرد. پس از بازگشت به کشورش، براساس تجارب نو آموخته، دست به یک رشته اصلاحات آموزشی زد و در همین راستا به پیروی از [[ژان ژاک روسو]]، به تأسیس مدارس ابتدایی در روستاها پرداخت. تولستوی از سال [[۱۸۵۵ (میلادی)|۱۸۵۵]] به‌تناوب در زادگاه خود یاسنایا پالیانا، [[مسکو]] و [[سن پترزبورگ]] اقامت گزید. لئو در نامه‌ای به یکی از خویشاوندانش که اداره امور دربار و مباشرت املاک [[تزار]] روسیه را بر عهده داشت، چنین نوشته‌است:
:: «هرگاه به مدرسه قدم می‌گذارم، با مشاهده چهره‌های کثیف و تکیده، موهای ژولیده و برق چشمانِ این کودکان فقیر، دستخوش ناآرامی و انزجار می‌شوم و همان حالتی به‌من دست می‌دهد که بارها از دیدن شرابخواران مست، بر من مستولی شده‌است. ای خدای بزرگ! چگونه می‌توانم آن‌ها را نجات دهم؟ نمی‌دانم به کدام یک کمک کنم. من آموزش و پرورش را تنها برای توده‌ها می‌خواهم و نه کسی دیگر، مگر بتوانم [[پوشکین]]ها و [[لومونوسف]]های آینده را از غرق شدن رهایی بخشم.»
:: «هرگاه به مدرسه قدم می‌گذارم، با مشاهده چهره‌های کثیف و تکیده، موهای ژولیده و برق چشمانِ این کودکان فقیر، دستخوش ناآرامی و انزجار می‌شوم و همان حالتی به‌من دست می‌دهد که بارها از دیدن شرابخواران مست، بر من مستولی شده‌است. ای خدای بزرگ! چگونه می‌توانم آن‌ها را نجات دهم؟ نمی‌دانم به کدام یک کمک کنم. من آموزش و پرورش را تنها برای توده‌ها می‌خواهم و نه کسی دیگر، مگر بتوانم [[پوشکین]]ها و [[لومونوسف]]های آینده را از غرق شدن رهایی بخشم.»



نسخهٔ ‏۳ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۰۹

لئون تولستوی
پرتره لئو تولستوی اثر ایلیا رپین سال ۱۸۸۷
پرتره لئو تولستوی اثر ایلیا رپین سال ۱۸۸۷
نام اصلی
لئو نیکُلایویچ تولستوی
زاده۹ سپتامبر ۱۸۲۸ میلادی
یاسنایا پالیانا از توابع استان تولا
درگذشته۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ (۸۲ سال)
ایستگاه راه‌آهن آستاپوفو
آرامگاهیاسنایا پالیانا
پیشهنویسنده و فعال سیاسی-اجتماعی
زمینه کاریرمان‌نویس
ملیت روسیه
همسر(ها)سوفیا آندر ژونا برس
فرزند(ان)تاتیانا
ایلیا
لئو
آلکسیی
پدر و مادرکنت نیکلا ایلیچ
ماری نیکلایونا
امضا
صدای لئو تولستوی
لئو تولستوی در سال ۱۸۹۷

لِف نیکلایویچ تولستوی (تالستوی) ((به روسی: Лев Никола́евич Толсто́й)؛ ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پالیانا – ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ در یاسنایا پالیانا)، فعال سیاسی-اجتماعی و نویسنده روسی بود. تولستوی از نویسندگان نامی تاریخ معاصر روسیه به‌شمار می‌آید. رمانهای جنگ و صلح و آنا کارنینا تولستوی از بهترین‌های ادبیات داستانی جهان هستند. تولستوی در روسیه بسیار محبوب است و سکه طلای یادبود به احترام وی ضرب شده‌است. تولستوی در زمان زنده بودنش شهرت و محبوبیتی جهانی داشت اما به سادگی زندگی می‌کرد. نام تولستوی در زبان انگلیسی معمولاً به صورت «لئو تولستوی» نوشته می‌شود.

تولستوی در روز ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ درگذشت و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد.

زندگی‌نامه

لف نیکولایویچ تولستوی Лев Николаевич Толсто́й بیست و هشتم اوت ۱۸۲۸ میلادی در خانواده‌ای اشرافی و با پیشینهٔ بسیار قدیمی در یاسنایا پالیانا ( ۱۶۰کیلومتری جنوب مسکو از تابع شهر تولا) زاده شد. پدر او؛ کنت گراف نیکلای ایلیچ تولستوی Граф Никола́й Ильи́ч Толсто́й و مادرش شاهزاده خانم؛ ماریا نیکلایونا والکونسکایا Княгиня Мари́я Никола́евна Волко́нская بود. مادرش را در دو سالگی و پدرش را در نه سالگی از دست داد و پس از آن تحت سرپرستی عمه‌اش تاتیانا قرار گرفت. او در سال ۱۸۴۴م. در رشتهٔ زبان‌های شرقی در دانشگاه قازان نام‌نویسی کرد، ولی پس از سه سال، در تاریخ ۱۸۴۶م. تغییر رشته داد و خود را به دانشکدهٔ حقوق منتقل کرد[۱] تا با کسب دانش وکالت به وضعیت نابسامان ۳۵۰ نفر کشاورز روزمزد، که پس از مرگ پدر و مادرش به او انتقال یافته‌بودند، رسیدگی کند و با اصلاحات اراضی خود به شرایط رنج‌آور اجتماعی آنان خاتمه دهد.[۲]

او در سال ۱۸۴۷ میلادی دانشکده حقوق را رها می کند و به زادگاهش بازمی گردد. سال ۱۸۵۱ تولستوی وارد ارتش می شود و به ماموریت قفقاز که در آن زمان تازه به دست روس ها افتاده بود می رود. در تابستان همان سال، اثر خود «کودکی» را می نویسد. این داستان سال بعد در مجله معاصر، چاپ می شود.[۳] تولستوی هنگام خدمت در ارتش تزار، نوشتن به صورت حرفه ای را آغاز می کند. حضور وی در جنگ، دست مایه اصلی برای رمان ها و داستان ها در اختیارش می گذارد و با نگاه جستجوگرش میان مردم و محیط پیرامون، بر غنای آثارش می افزاید. در ۱۸۵۴ به سواستوپُل رفته و به سپاه کریمه می پیوندند. در این زمان او به درجه ستوانی ارتقا یافته و به دفاع از میهن می پردازد. نتیجه این دوران را در «حکایت های سواستوپُل» که حاوی سه داستان خواندنی ست منعکس می کند. [۴] تولستوی در این داستان ها کوشیده است با استفاده از احساسات شخصی که در جنگ تجربه کرده، چهره ای متفاوت از آن را نشان دهد. وی جنگ را پشت مراسم رسمی به تصویر می کشد. در سال ۱۸۵۶ از ارتش کناره گیری می کند و به زادگاه خود بازمی گردد. پس از آن سفری شش ماهه را به کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان، ایتالیا و سوییس آغاز می کند تا باشیوه زندگی، فرهنگ و عقاید مردم این کشورها آشنا شود. در سال ۱۸۵۸ میلادی داستان «سه مرگ» را منتشر می کند و در سال ۱۸۵۹ دبستانی برای کودکان و دهقان زادگان یاسنایا پالیانا می سازد.[۵]

اصلاحات اجتماعی و تعلیم و تربیت کودکان

لئو به لحاظ توجه احترام‌آمیزی که به آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان داشت، در سال ۱۸۵۷ به مدت پنج سال از کشورهای اروپای غربی و با مشاهیر اروپا مانند: چارلز دیکنز، ایوان تورگنیف، فریدریش فروبل و آدلف دیستروِگ، دیدار کرد. پس از بازگشت به کشورش، براساس تجارب نو آموخته، دست به یک رشته اصلاحات آموزشی زد و در همین راستا به پیروی از ژان ژاک روسو، به تأسیس مدارس ابتدایی در روستاها پرداخت. تولستوی از سال ۱۸۵۵ به‌تناوب در زادگاه خود یاسنایا پالیانا، مسکو و سن پترزبورگ اقامت گزید. لئو در نامه‌ای به یکی از خویشاوندانش که اداره امور دربار و مباشرت املاک تزار روسیه را بر عهده داشت، چنین نوشته‌است:

«هرگاه به مدرسه قدم می‌گذارم، با مشاهده چهره‌های کثیف و تکیده، موهای ژولیده و برق چشمانِ این کودکان فقیر، دستخوش ناآرامی و انزجار می‌شوم و همان حالتی به‌من دست می‌دهد که بارها از دیدن شرابخواران مست، بر من مستولی شده‌است. ای خدای بزرگ! چگونه می‌توانم آن‌ها را نجات دهم؟ نمی‌دانم به کدام یک کمک کنم. من آموزش و پرورش را تنها برای توده‌ها می‌خواهم و نه کسی دیگر، مگر بتوانم پوشکینها و لومونوسفهای آینده را از غرق شدن رهایی بخشم.»

تولستوی هیچ‌گاه تفاوتی بین کودکان قائل نشد و دانش‌آموزان نخبه را از دیگران متمایز نکرد تا درخورِ توان و استعداد هر کودک، آموزش مناسب را به آن‌ها ارزانی دارد. پس از این‌که مدارس از سوی اداره سلطنتی تزار تعطیل شد، تولستوی به فعالیت‌های فرهنگی و اهداف تربیتیِ مورد علاقه‌اش ادامه داد. او با انتشار کتاب‌های سرگرم‌کننده با ترکیبی از علوم طبیعی و انسانی، همچنین داستان‌های آموزشی به‌ویژه داستان‌های ازوپ، کودکان را با ارزش‌های اخلاقی، اجتماعی و معنوی آشنا نمود. میلیون‌ها کودک روسی تا دهه دوم قرن بیستم با آموزش الفبای تولستوی، سال اول دبستان را آغاز نمودند. با اتخاذ این روش، تولستوی توانست در جنبش اصلاحات آموزشی وایجاد مدارس آزاد به گونه سامرهیل، مؤثر واقع شود.

ازدواج و زندگی خانوادگی

تولستوی در سال ۱۸۶۲ با دختر هجده ساله‌ای با سَلَفِ آلمانی، به نام سوفیا آندر ژونا برس (۱۸۴۴ - ۱۹۱۹)، ازدواج کرد و رمان‌های جاودانه‌ای به نام جنگ و صلح و آنا کارنینا را تألیف و منتشر ساخت. پشتیبانی همسر جوانش از فعالیت‌های ادبی تولستوی که به روایتی ۱۴۰۰ صفحه از پیش نویس جنگ و صلح را بیش از هفت بار پاکنویس کرده‌است، شایسته احترام است. رابطه این دو عاشقانه، ولی پرتنش بود. دفترچه یادداشتی که تولستوی در دوران پیش از ازدواج شرح زندگی خود را در آن می‌نوشت به دست سوفیا افتاد. در این دفترچه یادداشت شرح خوشگذرانی‌ها و عیاشی‌های تولستوی نوشته شده بود. تأثیر این مطالب بر سوفیا سنگین بود به‌طوری‌که می‌نویسد این دوران زننده و ناخوشایند و زندگی او در آن موقع غیرقابل پذیرش است. غرق شدن تولستوی در مسایل فلسفی در سال‌های بعد نیز مشکلات زیادی برای این دو به همراه داشت. آن‌ها با همدیگر ۱۳ فرزند مشترک داشتند که ۴ تا از آن‌ها در کودکی مردند.[۲]

جنگ و صلح، آناکارنینا

جنگ و صلح رمانی طولانی است که در آن بیش از ۵۸۰ شخصیت با دقت توصیف شده‌اند. سه سال پیش نسخهٔ کوتاه شده‌ای از این رمان به زبان انگلیسی منتشر شد. در این نسخه ۶۰۰ صفحه از نسخهٔ اصلی که ۱۵۰۰ صفحه داشت، حذف شده‌است. این حذف شامل بحث‌های فلسفی کتاب است که به یکدستی ماجرا لطمه نمی‌زند. دلیل این کارها ارائه یک نسخه جذاب و پرماجرا از کتاب است که مناسب جوانان امروزی نیز باشد. شاهکار تولستوی، جنگ و صلح، یکی از معتبرترین منابع تحقیق و بررسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی قرن نوزدهم روسیه است. همچنین حماسهٔ مقاومت روس‌ها را در برابر حملهٔ ناپلئون بازگو می‌کند. منتقدان آن را یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های جهان و فراتر از آن یک رمان در بردارنده دیدگاه‌های فلسفی نویسنده دربارهٔ زندگی و تاریخ می‌دانند.[۲]

به گفته تولستوی آناکارنینا اولین رمان واقعی او و یک داستان حماسی منثور است. این رمان ماجرایی دراماتیک از عشق و سرخوردگی و شکست دارد. نسخهٔ بازنویسی شده‌ای از آنا کارنینا از اچ وینترز، نویسندهٔ جوان آمریکایی اقتباسی امروزی از این کتاب است. در این روایت، در کنار حوادث و شخصیت‌های رمان اصلی شخصیت‌های تخیلی امروزی نیز حضور دارند.[۲] وی در دفتر خاطراتش در اواسط سال ۱۸۵۰ چنین می‌نویسد:

«چیزی در درونم شعله‌ور است که بیش از نیکی دلبستهٔ آنم: شکوه و جلال.»

انقلاب درونی

تولستوی، در اوج اشتهار، مبتلا به سرگشتگی و ناامید از بهبود وضعیت جامعه شد و در مرز انحطاط فکری و شکست روحی قرار گرفت. او به‌عنوان عضوی از اداره کل آمار و سرشماری در مسکو در سال ۱۸۸۲ میلادی با فقر روزافزون کارگران که در مقام مقایسه با محرومیت دهقانان از ابعاد وسیع‌تری برخوردار بود، آشنا شد. با تأثیرپذیری از این واقعیت تلخ، به منظور کمک‌رسانی به کشاورزان و جلوگیری از مهاجرت دسته جمعی آنان به شهرها، اقدام به ایجاد تشکیلاتی نمود که پشتیبانی از روستاییانی که محصولاتشان در اثر حوادث و آفات طبیعی آسیب دیده بود، در دستور کار خود قرار داد. او خود نیز با ترک سیگار و الکل و کناره‌گیری از تفریحات مخصوص مانند شکار حیوانات، اعلام همدردی نمود و اعتراف کرد: «چه لذایذ ظالمانه‌ای!»[نیازمند منبع]

از جمله فعالیت‌های اجتماعی تولستوی، حمایت از زندانیان سیاسی، مذهبی و سربازان فراری بود. از سال ۱۸۸۱ میلادی به بعد، در نتیجه مطالعات و تحقیقات بیش‌تر در حیطه ادیان، گرایش و تعلقات مذهبی وی نیز شدت یافت و در همین رابطه نسبت به ترجمه دوبارهٔ انجیل به زبان روسی اقدام کرد.

تضادهای بیرونی

اشتهار تولستوی هرچه بیشتر در خارج از روسیه وسعت می‌یافت، به همان نسبت نیز در داخل روسیه مورد طعن و لعن و انزجار دستگاه‌های دولتی و مراجع ارتودوکس قرار می‌گرفت. نوشته‌هایش پیش از انتشار توقیف و شایعه روانی بودن او به سرعت پراکنده می‌شد. پلیس تزاری کوچک‌ترین حرکت وی را زیر نظر گرفته بود. هنگامی که به پشتیبانی از مریدانش برخاست و برای آزادی آن‌ها از بازداشت، تمام مسئولیت‌ها را که به عنوان مدرک جرم مطرح بودند به عهده گرفت، به او گفتند:

«جناب کنت، جاه و جلال شما به قدری بزرگ است که زندان‌های ما گنجایش آن را ندارد!»

کلیسای ارتدکس و اتهام ارتداد

تصویری از بیست سالگی تولستوی به سال ۱۸۴۸ میلادی
تصویری از تولستوی به سال ۱۹۰۸ میلادی
تصویری از تولستوی در اتاق مطالعه اش به سال ۱۹۰۸ میلادی
تصویری از اتاق خواب تولستوی که از سال ۱۹۱۰ میلادی آنجا را ترک کرد

انتشار رمان رستاخیز بهانه‌ای بود در دست مرجع عالی کلیسای ارتدکس، تا در تاریخ ۱۹۰۱ میلادی به دلایل زیر، تولستوی را به‌عنوان مرتد معرفی نماید:

  • تکذیب وحدت تثلیث مقدس در وجود خدای واحد.
  • تکذیب بکارت مریم مقدس، قبل و بعد از تولد مسیح.
  • تکذیب رستاخیز مسیح، و ضدیت با مظهر لاهوتی ـ ناسوتیِ مسیح پسر خدا.
  • تکذیب وقوع معجزه در مراسم عشای ربانی. (تولستوی، معجزه را به‌طور عام و اعجازِ تبدیل نان به تنِ مسیح را به‌طور خاص نفی کرده‌است)

تولستوی، مبارزات سوسیالیست‌ها را نیز در جهت برقراری دیکتاتوری پرولتاریا، مردود دانسته و به عنوان پرچمدار انسان‌دوستی و مخالف با جنگ و خون‌ریزی شناخته شده‌است. آثار او نیز، جاده‌صاف‌کن انقلاب ۱۹۰۵ روسیه نام گرفته‌است.

سال‌های پایانی

علاوه بر فشارهای حکومت، سخت‌گیری‌های پلیس تزاری و ضبط پیش‌نویس رمان‌هایش در سال ۱۹۰۸، مشکلات خانوادگی هم مزید بر آن شد. تولستوی، در آخرین روزهای حیات خود، به‌اتفاق پزشکِ خانوادگی و دختر کوچکش، همسر خود را ترک و به‌سوی جنوب روسیه سفر کرد. این آخرین سفر تولستوی در تاریخ هفتم نوامبر ۱۹۱۰ در ایستگاه راه‌آهن آستاپوفو به پایان رسید. دو روز بعد، در زادگاهش به خاک سپرده شد.

آثار تولستوی

رمان

رمانچه

  • حاجی‌مراد، ترجمهٔ رشید ریاحی (چاپ قبلی با ترجمهٔ حسین صادق‌اوغلی)
  • مرگ ایوان ایلیچ، ترجمهٔ لاله بهنام و کاظم انصاری (طبق شرح فوق)
  • سونات کرویتزر (موسیقی مرگ)، ترجمهٔ عبدالله شاه سیاه، با نام «سونات کرویتْسِر»، در کتاب مرگ ایوان ایلیچ و داستان‌های دیگر (شامل سه داستانِ بابا سرگئی (پدر سرگی)، مرگ ایوان ایلیچ و سونات کرویتْسِر) ترجمهٔ کاظم انصاری، انتشارات جامی
  • سونات کرویتسر، ترجمهٔ بنفشه جعفر، انتشارات روزگار
  • کوپن تقلبی، ترجمهٔ رضا علیزاده
  • سعادت خانوادگی و داستان‌های دیگر (شامل دو سوار و زمین‌نورد)، ترجمهٔ حسین تفرشیان و گامایون، انتشارات جامی

(موسیقی مرگ و مرگ ایوان ایلیچ و پدرسرگیوس) ترجمه هوشنگ اسماعیلیان

داستان کوتاه

نمایشنامه

  • بار دانش، ترجمهٔ عباس‌علی عزتی، نشر چشمه، ۱۳۹۱.
  • نوری در تاریکی می‌درخشد و پتر خباز (دو نمایشنامه)، ترجمهٔ عباس‌علی عزتی، انتشارات افراز، ۱۳۹۲.

هنر و ادبیات

سایر آثار

ادبیات در بارهٔ تولستوی

پانویس

  1. کتاب نیوز
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ «تولستوی؛ صدمین سالروز مرگ خالق «جنگ و صلح»». دیچه‌وله فارسی. ۱۹ نوامبر ۲۰۱۰. دریافت‌شده در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۰.
  3. Толстой С. М. «Толстой и Толстые». Очерки из истории рода = „Tolstoï et les Tolstoï“. Essais de histoire de la famille / Пер. с фр. Н. И. Азаровой. — М. : Сов. Россия, 1990. — 228 с.
  4. Бурнашева Н. И. Комментарии. «Севастополь в декабре месяце» // Толстой Л. Н. Полн. собр. соч. : в 100 т. — Худ. произведения : в 18 т / Подг. текста и комм. Н. И. Бурнашевой; ред. тома Л. Д. Громова-Опульская. — М. : Наука, 2002. — Т. II. — С. 393—394. — ISBN 5-02-022757-9.
  5. ابراهیمی ترکمان، ابوذر و شفیعی، فرزانه، راه رفتن با کفش های تولستوی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، ۱۳۹۲، صص ۱۲-۱۱، شابک ۲-۳۸۹-۱۲۱-۶۰۰-۹۷۸
  6. اختریان، محمود (۱۳۸۴اطلاعات عمومی پیام، عالمگیر، شابک ۹۶۴-۹۳۶۰۸-۰-۸ پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)

منابع

پیوند به بیرون

تولستوی و هنر در محدودهٔ اخلاقِ تنها

فهرست نویسندگان روس

آ ا ب پ ت ج چ خ د ر ز ژ س ش ف ک گ ل م ن و ه ی