علی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[نسخهٔ بررسی‌شده][نسخهٔ بررسی‌شده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Behzadbot (بحث | مشارکت‌ها)
اصلاح
خط ۳: خط ۳:
{{جعبه اطلاعات علی}}
{{جعبه اطلاعات علی}}
{{علی بن ابی‌طالب|expanded=all}}
{{علی بن ابی‌طالب|expanded=all}}
'''علی بن ابی‌طالب''' (به [[زبان عربی|عربی]]: علیّ بن أبی طالب؛ زادهٔ [[۱۳ رجب]] ۳۰ [[عام‌الفیل]] برابر با ۲۳ قبل از [[هجرت محمد|هجرت]] – درگذشتهٔ [[۲۱ رمضان]] [[۴۰ (قمری)|۴۰]] قمری) [[امامت|امام]] اول تمامی شاخه‌های مذهب [[شیعه]]، خلیفهٔ چهارم از [[خلفای راشدین]] [[سنی|اهل سنت]]، و پسرعمو و داماد [[محمد]] است.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> او فرزند [[ابوطالب]] و [[فاطمه بنت اسد]]، همسر [[فاطمه زهرا|فاطمهٔ زهرا]]، و پدر [[حسن مجتبی|حسن]]، [[حسین بن علی|حسین]]، و [[زینب]] است.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> وی از سال ۳۵ تا ۴۰ هجری، کمتر از پنج سال، به‌عنوان خلیفه بر [[خلافت راشدین|خلافت اسلامی]]<ref>[http://www.britannica.com/topic/Rashidun Rashidun Caliphs], Written by: The Editors of Encyclopædia Britannica.</ref> جز [[شام (سرزمین)|شام]] حکومت کرد. او در میان طیف وسیعی از مسلمانان از جایگاه برجسته‌ای برخوردار است.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref>
'''علی بن ابی‌طالب''' (به [[زبان عربی|عربی]]: علیّ بن أبی طالب؛ زادهٔ [[۱۳ رجب]] ۳۰ [[عام‌الفیل]] برابر با ۲۳ قبل از [[هجرت محمد|هجرت]] – درگذشتهٔ [[۲۱ رمضان]] [[۴۰ (قمری)|۴۰]] قمری) [[امامت|امام]] اول تمامی شاخه‌های مذهب [[شیعه]]، خلیفهٔ چهارم از [[خلفای راشدین]] [[سنی|اهل سنت]]، و پسرعمو و داماد [[محمد]] است.<ref name="ReferenceA">{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> او فرزند [[ابوطالب]] و [[فاطمه بنت اسد]]، همسر [[فاطمه زهرا|فاطمهٔ زهرا]]، و پدر [[حسن مجتبی|حسن]]، [[حسین بن علی|حسین]]، و [[زینب]] است.<ref name="Poonawala"/> وی از سال ۳۵ تا ۴۰ هجری، کمتر از پنج سال، به‌عنوان خلیفه بر [[خلافت راشدین|خلافت اسلامی]]<ref>[http://www.britannica.com/topic/Rashidun Rashidun Caliphs], Written by: The Editors of Encyclopædia Britannica.</ref> جز [[شام (سرزمین)|شام]] حکومت کرد. او در میان طیف وسیعی از مسلمانان از جایگاه برجسته‌ای برخوردار است.<ref name="EI3"/>


در کودکی به دلیل بدهکار شدن پدرش، [[محمد]] سرپرستی او را بر عهده گرفت. پس از دعوت محمد، علی در سن حدوداً ۹ تا ۱۱ سالگی از [[فهرست نخستین مسلمانان|اولین ایمان‌آورندگان به اسلام]] گشت؛<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> پذیرش دعوت او را در [[یوم الدار]] علناً اعلام کرد<ref>{{پک|Momen|1985|ک=Introduction to Shi‘i Islam|زبان=en|ص=12}}</ref><ref>{{پک|Tabatabaei|1979|ک=Shi'ite Islam|زبان=en|ص=39}}</ref> و محمد او را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> گفته می‌شود در شب [[لیلة المبیت]] به [[هجرت محمد]] کمک کرد<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> و محمد پس از مهاجرت به [[مدینه]] و ایجاد [[پیمان برادری]] بین مسلمانان، او را به‌عنوان برادر خویش انتخاب کرد.<ref>{{پک|Meri|2005|ک=Medieval Islamic Civilization|زبان=en|ص=36}}</ref> او در مدینه در اغلب جنگ‌ها [[پرچم‌دار]] سپاه اسلام بود و به دلاوری مشهور گشت.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref>
در کودکی به دلیل بدهکار شدن پدرش، [[محمد]] سرپرستی او را بر عهده گرفت. پس از دعوت محمد، علی در سن حدوداً ۹ تا ۱۱ سالگی از [[فهرست نخستین مسلمانان|اولین ایمان‌آورندگان به اسلام]] گشت؛<ref name="EI3"/> پذیرش دعوت او را در [[یوم الدار]] علناً اعلام کرد<ref>{{پک|Momen|1985|ک=Introduction to Shi‘i Islam|زبان=en|ص=12}}</ref><ref>{{پک|Tabatabaei|1979|ک=Shi'ite Islam|زبان=en|ص=39}}</ref> و محمد او را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید.<ref name="EI3"/> گفته می‌شود در شب [[لیلة المبیت]] به [[هجرت محمد]] کمک کرد<ref name="EI3"/> و محمد پس از مهاجرت به [[مدینه]] و ایجاد [[پیمان برادری]] بین مسلمانان، او را به‌عنوان برادر خویش انتخاب کرد.<ref>{{پک|Meri|2005|ک=Medieval Islamic Civilization|زبان=en|ص=36}}</ref> او در مدینه در اغلب جنگ‌ها [[پرچم‌دار]] سپاه اسلام بود و به دلاوری مشهور گشت.<ref name="EI3"/>


مسئلهٔ حق وی در [[جانشینی محمد|خلافت پس از محمد]] منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> محمد در بازگشت از [[حجةالوداع]] در [[غدیر خم]] جملهٔ «هر که من [[ولی (اسلام)|ولی]] او هستم، این علی ولی او است» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب [[امامت]] و [[خلافت]] در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر می‌کنند.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Dakake|2008|ک=Charismatic Community|زبان=en|ص=34–40}}</ref><ref>{{پک|Tabatabaei|1979|ک=Shi'ite Islam|زبان=en|ص=40}}</ref> پس از درگذشت [[محمد]]، زمانی که علی مشغول کفن و دفن وی بود، جمعی از مسلمانان در [[سقیفه بنی‌ساعده|سقیفهٔ بنی‌ساعده]] گرد هم آمدند و بعد از مشورت با یکدیگر دربارهٔ انتخاب جانشین او، سرانجام با [[ابوبکر]] به‌عنوان خلیفه بیعت کردند.<ref>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=57}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=26–27, 30–43 and 356–60}}</ref> علی بن ابی‌طالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد. علی در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگ‌ها شرکت نکرد<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> و جز در مورد [[عثمان بن عفان#به خلافت رسیدن عثمان|انتخاب خلیفهٔ سوم]] فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سه‌گانه می‌خواستند، در امور دینی، قضایی، و سیاسی به آن‌ها مشورت می‌داد.<ref>{{پک|لباف|۱۳۸۵|ک=مظلومی گمشده در سقیفه|ص=۱۹۰–۷۷}}</ref>
مسئلهٔ حق وی در [[جانشینی محمد|خلافت پس از محمد]] منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد.<ref name="ReferenceA"/> محمد در بازگشت از [[حجةالوداع]] در [[غدیر خم]] جملهٔ «هر که من [[ولی (اسلام)|ولی]] او هستم، این علی ولی او است» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب [[امامت]] و [[خلافت]] در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر می‌کنند.<ref name="ReferenceA"/><ref>{{پک|Dakake|2008|ک=Charismatic Community|زبان=en|ص=34–40}}</ref><ref>{{پک|Tabatabaei|1979|ک=Shi'ite Islam|زبان=en|ص=40}}</ref> پس از درگذشت [[محمد]]، زمانی که علی مشغول کفن و دفن وی بود، جمعی از مسلمانان در [[سقیفه بنی‌ساعده|سقیفهٔ بنی‌ساعده]] گرد هم آمدند و بعد از مشورت با یکدیگر دربارهٔ انتخاب جانشین او، سرانجام با [[ابوبکر]] به‌عنوان خلیفه بیعت کردند.<ref name="ReferenceB">{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=57}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=26–27, 30–43 and 356–60}}</ref> علی بن ابی‌طالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد. علی در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگ‌ها شرکت نکرد<ref name="ReferenceC">{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> و جز در مورد [[عثمان بن عفان#به خلافت رسیدن عثمان|انتخاب خلیفهٔ سوم]] فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سه‌گانه می‌خواستند، در امور دینی، قضایی، و سیاسی به آن‌ها مشورت می‌داد.<ref>{{پک|لباف|۱۳۸۵|ک=مظلومی گمشده در سقیفه|ص=۱۹۰–۷۷}}</ref>


پس از کشته‌شدن [[عثمان بن عفان|عثمان]]، او به‌عنوان [[خلفای راشدین|چهارمین خلیفهٔ مسلمانان]] برگزیده شد. دوران خلافت وی با نخستین [[شورش‌ها در زمان خلافت علی|جنگ‌های داخلی میان مسلمانان]] و شورش‌هایی نظیر شورش ایرانیان هم‌زمان بود. علی با دو نیروی مخالف مجزا مواجه شد: گروهی به رهبری [[عایشه]]، [[طلحه]]، و [[زبیر بن عوام|زبیر]] در مکه که خواهان برگزاری شورا برای تعیین خلافت بودند و گروهی دیگر به رهبری [[معاویه پسر ابی‌سفیان|معاویه]] در شام که انتقام خون عثمان را خواستار بودند. چهار ماه پس از خلافت، علی در [[جنگ جمل|جمل]] گروه اول را شکست داد؛ اما سرانجام [[نبرد صفین|جنگ صفین]] با معاویه به لحاظ نظامی بی‌نتیجه بود و در نتیجه [[حکمیت]] به لحاظ سیاسی بر ضد علی تمام شد. سپس در سال ۳۸ هجری با [[خوارج]] که قبول حکمیت توسط علی را [[بدعت]] می‌دانستند و بر او شوریدند، در [[نبرد نهروان|نهروان]] جنگید و آنان را شکست داد.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> او سرانجام در [[مسجد کوفه]] به ضرب شمشیر یکی از خوارج به نام [[ابن ملجم مرادی]] کشته شد،<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> در خارج شهر کوفه دفن شد، و بعدها [[حرم علی بن ابی‌طالب|حرم او]] و شهر [[نجف]] پیرامون مدفن او ساخته شد.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref>
پس از کشته‌شدن [[عثمان بن عفان|عثمان]]، او به‌عنوان [[خلفای راشدین|چهارمین خلیفهٔ مسلمانان]] برگزیده شد. دوران خلافت وی با نخستین [[شورش‌ها در زمان خلافت علی|جنگ‌های داخلی میان مسلمانان]] و شورش‌هایی نظیر شورش ایرانیان هم‌زمان بود. علی با دو نیروی مخالف مجزا مواجه شد: گروهی به رهبری [[عایشه]]، [[طلحه]]، و [[زبیر بن عوام|زبیر]] در مکه که خواهان برگزاری شورا برای تعیین خلافت بودند و گروهی دیگر به رهبری [[معاویه پسر ابی‌سفیان|معاویه]] در شام که انتقام خون عثمان را خواستار بودند. چهار ماه پس از خلافت، علی در [[جنگ جمل|جمل]] گروه اول را شکست داد؛ اما سرانجام [[نبرد صفین|جنگ صفین]] با معاویه به لحاظ نظامی بی‌نتیجه بود و در نتیجه [[حکمیت]] به لحاظ سیاسی بر ضد علی تمام شد. سپس در سال ۳۸ هجری با [[خوارج]] که قبول حکمیت توسط علی را [[بدعت]] می‌دانستند و بر او شوریدند، در [[نبرد نهروان|نهروان]] جنگید و آنان را شکست داد.<ref name="EI3"/> او سرانجام در [[مسجد کوفه]] به ضرب شمشیر یکی از خوارج به نام [[ابن ملجم مرادی]] کشته شد،<ref name="ReferenceC"/> در خارج شهر کوفه دفن شد، و بعدها [[حرم علی بن ابی‌طالب|حرم او]] و شهر [[نجف]] پیرامون مدفن او ساخته شد.<ref name="EI3"/>


علی‌رغم تأثیر اختلاف‌های مذهبی در تاریخ‌نگاری مسلمانان، منابع توافق دارند که علی شخصیتی عمیقاً مذهبی و سرسپرده به اسلام و حکومت عادلانه مطابق با [[قرآن]] و [[سنت (دین)|سنت]] بود. وی سخت‌گیرانه وظایف مذهبی را مراعات می‌کرد و از متاع دنیوی دوری می‌جست. برخی نویسندگان وی را فاقد مهارت و انعطاف‌پذیری سیاسی می‌دانند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> به نوشتهٔ [[ویلفرد مادلونگ]] خودداری او از مشارکت در بازی جدید فریبکاری سیاسی و فرصت‌طلبی هوشمندانه که در زمان خلافت وی در دولت اسلامی ریشه دوانده بود، هرچند وی را از کامیابی در زندگی محروم ساخت، اما سبب شد در نظر ستایشگرانش به‌عنوان نمونه‌ای از تقوای اسلام نخستین و فاسدنشده و همچنین فتوت عربی پیش از اسلام جلوه‌گر شود.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=310}}</ref> تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخش‌هایی از فرهنگ عمومی اسلامی شده‌است و نویسندگان عرب‌زبان به فصاحت بی‌نظیر خطبه‌ها و سخنان علی اشاره کرده‌اند.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> چندین کتاب به احادیث، خطبه‌ها، و دعاهای روایت‌شده از وی اختصاص یافته‌است که معروف‌ترین آن ''[[نهج البلاغه]]'' می‌باشد. همچنین اشعار و نوشته‌های متعدد به زبان‌های مختلف در مدح و بیان جایگاه علی بخشی از ادبیات و فرهنگ دینی ملل مسلمان را تشکیل می‌دهد.
علی‌رغم تأثیر اختلاف‌های مذهبی در تاریخ‌نگاری مسلمانان، منابع توافق دارند که علی شخصیتی عمیقاً مذهبی و سرسپرده به اسلام و حکومت عادلانه مطابق با [[قرآن]] و [[سنت (دین)|سنت]] بود. وی سخت‌گیرانه وظایف مذهبی را مراعات می‌کرد و از متاع دنیوی دوری می‌جست. برخی نویسندگان وی را فاقد مهارت و انعطاف‌پذیری سیاسی می‌دانند.<ref name="Poonawala"/> به نوشتهٔ [[ویلفرد مادلونگ]] خودداری او از مشارکت در بازی جدید فریبکاری سیاسی و فرصت‌طلبی هوشمندانه که در زمان خلافت وی در دولت اسلامی ریشه دوانده بود، هرچند وی را از کامیابی در زندگی محروم ساخت، اما سبب شد در نظر ستایشگرانش به‌عنوان نمونه‌ای از تقوای اسلام نخستین و فاسدنشده و همچنین فتوت عربی پیش از اسلام جلوه‌گر شود.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=310}}</ref> تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخش‌هایی از فرهنگ عمومی اسلامی شده‌است و نویسندگان عرب‌زبان به فصاحت بی‌نظیر خطبه‌ها و سخنان علی اشاره کرده‌اند.<ref name="ReferenceA"/> چندین کتاب به احادیث، خطبه‌ها، و دعاهای روایت‌شده از وی اختصاص یافته‌است که معروف‌ترین آن ''[[نهج البلاغه]]'' می‌باشد. همچنین اشعار و نوشته‌های متعدد به زبان‌های مختلف در مدح و بیان جایگاه علی بخشی از ادبیات و فرهنگ دینی ملل مسلمان را تشکیل می‌دهد.


== تاریخ‌نگاری ==
== تاریخ‌نگاری ==
{{اصلی|تاریخ‌نگاری دوران اولیه اسلام}}
{{اصلی|تاریخ‌نگاری دوران اولیه اسلام}}
دربارهٔ زندگانی علی گزارش‌های فراوانی در متون تاریخی آمده‌است؛ چنان‌که مورخان اسلامی پس از محمد، بیشترین حجم مطلب را به زندگی او اختصاص داده‌اند.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> از این جهت که شخصیت علی برای مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) دارای اهمیت مذهبی، سیاسی، فقهی و روحانی است، زندگی او به طرق مختلف تحلیل و تفسیر شده و اسناد تاریخی موجود نیز تحت تأثیر ملاحظات فرقه‌ای قرار گرفته‌است.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref>
دربارهٔ زندگانی علی گزارش‌های فراوانی در متون تاریخی آمده‌است؛ چنان‌که مورخان اسلامی پس از محمد، بیشترین حجم مطلب را به زندگی او اختصاص داده‌اند.<ref name="ReferenceA"/> از این جهت که شخصیت علی برای مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) دارای اهمیت مذهبی، سیاسی، فقهی و روحانی است، زندگی او به طرق مختلف تحلیل و تفسیر شده و اسناد تاریخی موجود نیز تحت تأثیر ملاحظات فرقه‌ای قرار گرفته‌است.<ref name="EI3"/>


منابع تاریخی دست اول در خصوص زندگی علی [[قرآن]]، [[حدیث]] و همچنین نوشته‌های [[تاریخ‌نگاری اسلامی|تاریخ‌نگاری اولیهٔ مسلمانان]] است. منابع دست دوم شامل کتاب‌های تاریخی نوشته‌شده توسط مسلمانان سنی و شیعه و نیز [[مسیحیان عرب]] و [[هندوها]]ی ساکن در [[خاورمیانه]] و [[آسیا]] و شمار اندکی از تاریخ‌نگاران نوین غربی است. هرچند بسیاری از منابع اولیهٔ اسلامی تا حدی نسبت به علی رنگ تعصب — در برخی موارد مثبت و در برخی موارد منفی — به خود گرفته‌است.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
منابع تاریخی دست اول در خصوص زندگی علی [[قرآن]]، [[حدیث]] و همچنین نوشته‌های [[تاریخ‌نگاری اسلامی|تاریخ‌نگاری اولیهٔ مسلمانان]] است. منابع دست دوم شامل کتاب‌های تاریخی نوشته‌شده توسط مسلمانان سنی و شیعه و نیز [[مسیحیان عرب]] و [[هندوها]]ی ساکن در [[خاورمیانه]] و [[آسیا]] و شمار اندکی از تاریخ‌نگاران نوین غربی است. هرچند بسیاری از منابع اولیهٔ اسلامی تا حدی نسبت به علی رنگ تعصب — در برخی موارد مثبت و در برخی موارد منفی — به خود گرفته‌است.<ref name="ReferenceA"/>


دانشمندان غربی پیشین، غالباً به روایات و گزارش‌های گرد آمده در دوره‌های بعد از اسلام متمایل بودند که شیعه و سنی با توجه به مواضع مذهبی‌شان بیشتر به روایت آن‌ها علاقه داشته‌اند. برخی محققان بر این باورند که این روایات ساختگی هستند. این دیدگاه سبب شده که بسیاری از روایات قطعی نیز به علت متواتر بودنشان در دوره‌های بعد از اسلام، جعلی تلقی شوند. [[لئون کائتانی]] گزارش‌های تاریخی منسوب به [[ابن‌عباس]] و [[عایشه]] را عمدتاً ساختگی می‌پندارد؛ در حالی که روایات بدون سند گزارش‌شده توسط تاریخ‌نویسان اولیه مانند [[ابن اسحاق]] را معتبر می‌داند. [[ویلفرد مادلونگ]] این دیدگاه را که تنها روایت‌شدن در «منابع اولیه» را ملاک درستی روایات بدانیم و بخش اعظمی از روایات را به بهانهٔ اینکه بعدها توسط شیعه و سنی نقل شده‌اند جعلی تلقی کنیم، رد کرده‌است. به گفتهٔ وی، این دیدگاه کائتانی بی‌اساس است. مادلونگ و برخی از مورخان، روایات نقل‌شده در دوره‌های بعد را به خودی خود رد نمی‌کنند؛ بلکه ملاک آن‌ها برای درستی این روایات، سازگار بودن آن‌ها با دیگر حوادث روایت شده‌است.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|ص=xi, 19 and 20|زبان=en}}</ref>
دانشمندان غربی پیشین، غالباً به روایات و گزارش‌های گرد آمده در دوره‌های بعد از اسلام متمایل بودند که شیعه و سنی با توجه به مواضع مذهبی‌شان بیشتر به روایت آن‌ها علاقه داشته‌اند. برخی محققان بر این باورند که این روایات ساختگی هستند. این دیدگاه سبب شده که بسیاری از روایات قطعی نیز به علت متواتر بودنشان در دوره‌های بعد از اسلام، جعلی تلقی شوند. [[لئون کائتانی]] گزارش‌های تاریخی منسوب به [[ابن‌عباس]] و [[عایشه]] را عمدتاً ساختگی می‌پندارد؛ در حالی که روایات بدون سند گزارش‌شده توسط تاریخ‌نویسان اولیه مانند [[ابن اسحاق]] را معتبر می‌داند. [[ویلفرد مادلونگ]] این دیدگاه را که تنها روایت‌شدن در «منابع اولیه» را ملاک درستی روایات بدانیم و بخش اعظمی از روایات را به بهانهٔ اینکه بعدها توسط شیعه و سنی نقل شده‌اند جعلی تلقی کنیم، رد کرده‌است. به گفتهٔ وی، این دیدگاه کائتانی بی‌اساس است. مادلونگ و برخی از مورخان، روایات نقل‌شده در دوره‌های بعد را به خودی خود رد نمی‌کنند؛ بلکه ملاک آن‌ها برای درستی این روایات، سازگار بودن آن‌ها با دیگر حوادث روایت شده‌است.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|ص=xi, 19 and 20|زبان=en}}</ref>
خط ۲۴: خط ۲۴:


== تولد و دودمان ==
== تولد و دودمان ==
بر طبق منابع تاریخی قدیمی‌تر، علی در روز سیزدهم [[رجب]] و حدود سال ۶۰۰ میلادی در مکه متولد شد. پدر وی [[ابوطالب]]، [[شیخ|رئیس]] قبیله [[بنی هاشم]]،<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> و مادرش [[فاطمه بنت اسد]] است.
بر طبق منابع تاریخی قدیمی‌تر، علی در روز سیزدهم [[رجب]] و حدود سال ۶۰۰ میلادی در مکه متولد شد. پدر وی [[ابوطالب]]، [[شیخ|رئیس]] قبیله [[بنی هاشم]]،<ref name="Poonawala"/> و مادرش [[فاطمه بنت اسد]] است.


=== اختصاص تولد در کعبه ===
=== اختصاص تولد در کعبه ===
بسیاری از منابع، بخصوص منابع شیعه، چنین نوشته‌اند که وی تنها کسی است که در خانهٔ [[کعبه]] به دنیا آمد. علی از طرف پدر و مادر با محمد خویشاوند است. وقتی پدر محمد درگذشت، ابوطالب که عموی محمد بود، قیم وی شد. وقتی که مادر محمد درگذشت، فاطمه بنت اسد نقش مادر را برایش داشت.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> روبرت گلیو می‌نویسد مسلمان بودن یا نبودن ابوطالب مورد بحث و مناقشه است و وی نمونهٔ خوبی در بحث‌های [[دین‌شناسی]] پیرامون وضعیت افراد پرهیزگار درگذشته قبل از رسالت محمد است.<!-- این جمله بیشتر مرتبط با مقاله ابوطالب است و پیشنهاد می‌کنم منتقل شود. --> فاطمه بنت اسد آشکارا اسلام آورد و مورد توجه محمد بود<!-- این جمله بیشتر مرتبط با مقاله فاطمه بنت اسد است و پیشنهاد می‌کنم منتقل شود. --> و گفته می‌شود اولین کسی است که ولایت علی را به رسمیت شناخت.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref>
بسیاری از منابع، بخصوص منابع شیعه، چنین نوشته‌اند که وی تنها کسی است که در خانهٔ [[کعبه]] به دنیا آمد. علی از طرف پدر و مادر با محمد خویشاوند است. وقتی پدر محمد درگذشت، ابوطالب که عموی محمد بود، قیم وی شد. وقتی که مادر محمد درگذشت، فاطمه بنت اسد نقش مادر را برایش داشت.<ref name="ReferenceA"/> روبرت گلیو می‌نویسد مسلمان بودن یا نبودن ابوطالب مورد بحث و مناقشه است و وی نمونهٔ خوبی در بحث‌های [[دین‌شناسی]] پیرامون وضعیت افراد پرهیزگار درگذشته قبل از رسالت محمد است.<!-- این جمله بیشتر مرتبط با مقاله ابوطالب است و پیشنهاد می‌کنم منتقل شود. --> فاطمه بنت اسد آشکارا اسلام آورد و مورد توجه محمد بود<!-- این جمله بیشتر مرتبط با مقاله فاطمه بنت اسد است و پیشنهاد می‌کنم منتقل شود. --> و گفته می‌شود اولین کسی است که ولایت علی را به رسمیت شناخت.<ref name="EI3"/>
{{شجرنامه اطرافیان محمد}}
{{شجرنامه اطرافیان محمد}}


خط ۳۳: خط ۳۳:
=== در مکه ===
=== در مکه ===
==== کودکی ====
==== کودکی ====
زمانی که علی ۶ ساله بود، پدرش، ابوطالب که ریاست بنی‌هاشم را بر عهده داشت، دچار مشکل مالی گردید. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان سنش از ۳۰ سال گذشته بود، برای سبک کردن بار عائلهٔ وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانهٔ محمد، تحت نظر او قرار گرفت.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref>
زمانی که علی ۶ ساله بود، پدرش، ابوطالب که ریاست بنی‌هاشم را بر عهده داشت، دچار مشکل مالی گردید. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان سنش از ۳۰ سال گذشته بود، برای سبک کردن بار عائلهٔ وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانهٔ محمد، تحت نظر او قرار گرفت.<ref name="ReferenceC"/>


==== اسلام‌آوردن ====
==== اسلام‌آوردن ====
[[پرونده: Levha (panel) in honor of Imam 'Ali.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|حدیثی که پس از شجاعت و جنگ‌آوری علی در [[جنگ احد]] به [[محمد]] نسبت داده می‌شود، با این مضمون: «هیچ جوانمردی همچون علی و هیچ شمشیری همچون [[ذوالفقار]] نیست».]]
[[پرونده:Levha (panel) in honor of Imam 'Ali.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|حدیثی که پس از شجاعت و جنگ‌آوری علی در [[جنگ احد]] به [[محمد]] نسبت داده می‌شود، با این مضمون: «هیچ جوانمردی همچون علی و هیچ شمشیری همچون [[ذوالفقار]] نیست».]]


هنگامی که محمد اعلام دریافت [[وحی]] الهی نمود، علی که در آن زمان ۱۰ ساله بود به او ایمان آورد و مسلمان شد.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
هنگامی که محمد اعلام دریافت [[وحی]] الهی نمود، علی که در آن زمان ۱۰ ساله بود به او ایمان آورد و مسلمان شد.<ref name="ReferenceA"/><ref name="Poonawala"/>


به گفتهٔ مورخانی چون ابن اسحاق<ref>{{پک|Watt|1953|ک=Muhammad at Mecca|زبان=en|ص=86}}</ref> و [[ابن حزم]]<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> و محققانی چون [[جان اسپوزیتو]]<ref>{{پک|Esposito|2004|ک=Oxford dictionary of Islam|زبان=en|ص=15}}</ref> علی اولین مردی بود که اسلام آورد. دانشنامهٔ بریتانیکا<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> و جان اسپوزیتو،<ref>{{پک|Esposito|2004|ک=Oxford dictionary of Islam|زبان=en|ص=15}}</ref> علی را دومین فرد مسلمان بعد از خدیجه می‌دانند.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> طبری روایت‌های مختلفی را که هر کدام علی، [[ابوبکر]] و [[زید پسر حارثه]] را اولین فرد مذکر اسلام‌آورنده معرفی می‌کنند نقل می‌کند و [[تصمیم نهایی]] در مورد هویت اولین فرد را به خواننده وا می‌گذارد.<ref>{{پک|Watt|1961|ک=Muhammad: Prophet and Statesman|زبان=en|ص=34}}</ref> طبق برخی منابع (ابن سعد، طبقات الکبری؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک) ابوبکر اولین مردی بود که مسلمان شد. این در حالی است که همین ادعا برای علی و [[زید بن حارثه]] هم وجود دارد.<ref>{{پک|Watt|1986|ف=Abū Bakr|ک=EI2|زبان=en}}</ref>
به گفتهٔ مورخانی چون ابن اسحاق<ref>{{پک|Watt|1953|ک=Muhammad at Mecca|زبان=en|ص=86}}</ref> و [[ابن حزم]]<ref name="Poonawala"/> و محققانی چون [[جان اسپوزیتو]]<ref name="ReferenceD">{{پک|Esposito|2004|ک=Oxford dictionary of Islam|زبان=en|ص=15}}</ref> علی اولین مردی بود که اسلام آورد. دانشنامهٔ بریتانیکا<ref name="ReferenceA"/> و جان اسپوزیتو،<ref name="ReferenceD"/> علی را دومین فرد مسلمان بعد از خدیجه می‌دانند.<ref name="ReferenceA"/> طبری روایت‌های مختلفی را که هر کدام علی، [[ابوبکر]] و [[زید پسر حارثه]] را اولین فرد مذکر اسلام‌آورنده معرفی می‌کنند نقل می‌کند و [[تصمیم نهایی]] در مورد هویت اولین فرد را به خواننده وا می‌گذارد.<ref>{{پک|Watt|1961|ک=Muhammad: Prophet and Statesman|زبان=en|ص=34}}</ref> طبق برخی منابع (ابن سعد، طبقات الکبری؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک) ابوبکر اولین مردی بود که مسلمان شد. این در حالی است که همین ادعا برای علی و [[زید بن حارثه]] هم وجود دارد.<ref>{{پک|Watt|1986|ف=Abū Bakr|ک=EI2|زبان=en}}</ref>


به گفتهٔ لئورا وچا ولیری علی جزء اولین ایمان‌آورندگان بود، چه نفر دوم (پس از خدیجه) چه نفر سوم (پس از خدیجه و ابوبکر) که مورد جدال شیعه و سنی است.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref>
به گفتهٔ لئورا وچا ولیری علی جزء اولین ایمان‌آورندگان بود، چه نفر دوم (پس از خدیجه) چه نفر سوم (پس از خدیجه و ابوبکر) که مورد جدال شیعه و سنی است.<ref name="ReferenceC"/>


==== از اسلام‌آوردن تا هجرت ====
==== از اسلام‌آوردن تا هجرت ====
دعوت محمد به اسلام در مکه ۱۳ سال به طول انجامید که از این ۱۳ سال، ۳ سال به‌طور مخفیانه بود. در پایان این ۳ سال و در ابتدای دعوت علنی، محمد ۴۰ تن از خویشان و بستگان خود از [[بنی‌هاشم]] را به میهمانی دعوت کرد. مطابق با روایت [[تاریخ طبری]]، [[عزالدین بن اثیر]] و [[ابوالفداء]]، محمد در این میهمانی از خویشانش پرسید چه کسی حاضر است او را در این کار یاری کند و اعلام کرد هر کس او را یاری کند، برادر، وصی و جانشین او خواهد بود. اما هیچ‌یک از بستگانش پاسخ مثبت نداد مگر علی. پیامبر در پاسخ به علی سکوت کرد و برای بار دوم و سوم این درخواست را تکرار نمود که باز تنها علی پاسخ مثبت داد. پس از بار سوم، پیامبر علی را برادر، وصی و جانشین خود خواند در حالی که در آن زمان، علی نوجوانی ۱۳ یا ۱۴ ساله بیش نبود و این کار پیامبر باعث تمسخر او در میان خویشاوندانش و طعنه به ابی‌طالب، پدر علی، شد که در آن مجلس حضور داشت.<ref>{{پک|Momen|1985|ک=Introduction to Shi‘i Islam|ص=12|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Tabatabaei|1979|ک=Shi'ite Islam|ص=39|زبان=en}}</ref> بدین ترتیب، پیامبر وی را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> [[محمدحسین طباطبایی]] در ''[[تفسیر المیزان]]'' در خصوص [[شأن نزول]] [[آیه انذار|آیهٔ انذار]] (آیهٔ ۲۱۴ سورهٔ [[شعراء]]) احادیث مرتبط با این واقعه را بیان کرده‌است.<ref>{{یادکرد وب |نام خانوادگی=طباطبایی |نام=سید محمدحسین| عنوان=ترجمه تفسیر المیزان |نشانی=http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_137.htm#link314 |پیوند بایگانی=https://web.archive.org/web/20130719124716/http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_137.htm |تاریخ بایگانی=۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۳}}</ref>
دعوت محمد به اسلام در مکه ۱۳ سال به طول انجامید که از این ۱۳ سال، ۳ سال به‌طور مخفیانه بود. در پایان این ۳ سال و در ابتدای دعوت علنی، محمد ۴۰ تن از خویشان و بستگان خود از [[بنی‌هاشم]] را به میهمانی دعوت کرد. مطابق با روایت [[تاریخ طبری]]، [[عزالدین بن اثیر]] و [[ابوالفداء]]، محمد در این میهمانی از خویشانش پرسید چه کسی حاضر است او را در این کار یاری کند و اعلام کرد هر کس او را یاری کند، برادر، وصی و جانشین او خواهد بود. اما هیچ‌یک از بستگانش پاسخ مثبت نداد مگر علی. پیامبر در پاسخ به علی سکوت کرد و برای بار دوم و سوم این درخواست را تکرار نمود که باز تنها علی پاسخ مثبت داد. پس از بار سوم، پیامبر علی را برادر، وصی و جانشین خود خواند در حالی که در آن زمان، علی نوجوانی ۱۳ یا ۱۴ ساله بیش نبود و این کار پیامبر باعث تمسخر او در میان خویشاوندانش و طعنه به ابی‌طالب، پدر علی، شد که در آن مجلس حضور داشت.<ref>{{پک|Momen|1985|ک=Introduction to Shi‘i Islam|ص=12|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Tabatabaei|1979|ک=Shi'ite Islam|ص=39|زبان=en}}</ref> بدین ترتیب، پیامبر وی را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید.<ref name="EI3"/> [[محمدحسین طباطبایی]] در ''[[تفسیر المیزان]]'' در خصوص [[شأن نزول]] [[آیه انذار|آیهٔ انذار]] (آیهٔ ۲۱۴ سورهٔ [[شعراء]]) احادیث مرتبط با این واقعه را بیان کرده‌است.<ref>{{یادکرد وب |نام خانوادگی=طباطبایی |نام=سید محمدحسین| عنوان=ترجمه تفسیر المیزان |نشانی=http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_137.htm#link314 |پیوند بایگانی=https://web.archive.org/web/20130719124716/http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_137.htm |تاریخ بایگانی=۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۳}}</ref>


در این دوران (۶۱۰ تا ۶۲۲ میلادی) که محمد نخستین وحی‌های خود را دریافت می‌کرد، علی به همراه زید بن حارثه، پسرخواندهٔ محمد؛ ابوبکر، از بزرگان قبیله قریش؛ و خدیجه از یاران وفادار محمد بودند. او کمک کرد که هستهٔ اولین جامعهٔ اسلامی شکل بگیرد. در این سال‌ها، وی بیشتر وقت خود را صرف تأمین مایحتاج مؤمنان در مکه به‌خصوص فقرایشان از طریق تقسیم دارایی خود میانشان و کمک در امور روزمرهٔ آن‌ها می‌کرد.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
در این دوران (۶۱۰ تا ۶۲۲ میلادی) که محمد نخستین وحی‌های خود را دریافت می‌کرد، علی به همراه زید بن حارثه، پسرخواندهٔ محمد؛ ابوبکر، از بزرگان قبیله قریش؛ و خدیجه از یاران وفادار محمد بودند. او کمک کرد که هستهٔ اولین جامعهٔ اسلامی شکل بگیرد. در این سال‌ها، وی بیشتر وقت خود را صرف تأمین مایحتاج مؤمنان در مکه به‌خصوص فقرایشان از طریق تقسیم دارایی خود میانشان و کمک در امور روزمرهٔ آن‌ها می‌کرد.<ref name="ReferenceA"/>


==== مهاجرت به مدینه ====
==== مهاجرت به مدینه ====
منابع شیعی و سنی تصدیق می‌کنند که حوادث رخ‌داده در سال ۶۲۲ میلادی، مهم‌ترین بخش از زندگی محمد را تشکیل می‌دهد. محمد که می‌دانست دشمنانش در حال کشیدن نقشه برای قتل وی بودند، از علی خواست که به جای وی در بسترش بخوابد.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> شبی که محمد از مکه به مدینه هجرت کرد، علی جان خود را به خطر انداخت و در بستر محمد خوابید.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> محمد به همراه ابوبکر مخفیانه مکه را ترک کرد و چندین روز بعد به یثرب، که زین پس مدینه نامیده شد، رسید و این هجرت، مبدأ [[تقویم هجری]] گردید. وقتی دشمنان با خنجرهای آخته وارد خانهٔ محمد شدند، از دیدن علی بسیار شگفت‌زده شدند و به وی آسیبی نرساندند.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> بنا بر تفسیر [[سید محمدحسین طباطبایی]] در ''[[المیزان]]''، آیهٔ ۲۰۷ [[سوره بقره|سورهٔ بقره]] به این امر اشاره دارد:<ref>{{یادکرد وب |نام خانوادگی=طباطبایی |نام=سید محمدحسین| عنوان=ترجمه تفسیر المیزان |نشانی=http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j2/alm00012.htm#link129 |پیوند بایگانی=https://web.archive.org/web/20120331170631/http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j2/alm00012.htm |تاریخ بایگانی=۳۱ مارس ۲۰۱۲}}</ref> «از مردم کسانی هستند که جان خود را در راه جلب رضایت خداوند تقدیم می‌دارند و خداوند به بندگان خود رئوف است». علی در انتظار فرمان جدید، چند روز دیگر در کنار خانوادهٔ محمد ماند.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> محمد از علی خواست که اموالی را که قبلاً مردم به وی به امانت داده بودند به صاحبانش بازگرداند و علی این کار را انجام داد. پس از انجام این کار، علی مکه را به مقصد مدینه ترک کرد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> به دستور محمد، علی به [[قبا]] در حومهٔ شهر مدینه رفت. طبق برخی منابع، علی یکی از اولین کسانی از مهاجرین بود که به مدینه رفت. در این زمان وی ۲۲ یا ۲۳ سال داشت.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
منابع شیعی و سنی تصدیق می‌کنند که حوادث رخ‌داده در سال ۶۲۲ میلادی، مهم‌ترین بخش از زندگی محمد را تشکیل می‌دهد. محمد که می‌دانست دشمنانش در حال کشیدن نقشه برای قتل وی بودند، از علی خواست که به جای وی در بسترش بخوابد.<ref name="ReferenceA"/> شبی که محمد از مکه به مدینه هجرت کرد، علی جان خود را به خطر انداخت و در بستر محمد خوابید.<ref name="Poonawala"/> محمد به همراه ابوبکر مخفیانه مکه را ترک کرد و چندین روز بعد به یثرب، که زین پس مدینه نامیده شد، رسید و این هجرت، مبدأ [[تقویم هجری]] گردید. وقتی دشمنان با خنجرهای آخته وارد خانهٔ محمد شدند، از دیدن علی بسیار شگفت‌زده شدند و به وی آسیبی نرساندند.<ref name="ReferenceA"/> بنا بر تفسیر [[سید محمدحسین طباطبایی]] در ''[[المیزان]]''، آیهٔ ۲۰۷ [[سوره بقره|سورهٔ بقره]] به این امر اشاره دارد:<ref>{{یادکرد وب |نام خانوادگی=طباطبایی |نام=سید محمدحسین| عنوان=ترجمه تفسیر المیزان |نشانی=http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j2/alm00012.htm#link129 |پیوند بایگانی=https://web.archive.org/web/20120331170631/http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j2/alm00012.htm |تاریخ بایگانی=۳۱ مارس ۲۰۱۲}}</ref> «از مردم کسانی هستند که جان خود را در راه جلب رضایت خداوند تقدیم می‌دارند و خداوند به بندگان خود رئوف است». علی در انتظار فرمان جدید، چند روز دیگر در کنار خانوادهٔ محمد ماند.<ref name="ReferenceA"/> محمد از علی خواست که اموالی را که قبلاً مردم به وی به امانت داده بودند به صاحبانش بازگرداند و علی این کار را انجام داد. پس از انجام این کار، علی مکه را به مقصد مدینه ترک کرد.<ref name="Poonawala"/> به دستور محمد، علی به [[قبا]] در حومهٔ شهر مدینه رفت. طبق برخی منابع، علی یکی از اولین کسانی از مهاجرین بود که به مدینه رفت. در این زمان وی ۲۲ یا ۲۳ سال داشت.<ref name="ReferenceA"/>


=== در مدینه ===
=== در مدینه ===
==== ازدواج با فاطمه ====
==== ازدواج با فاطمه ====
{{اصلی|زندگی زناشویی فاطمه زهرا و علی بن ابی‌طالب}}
{{اصلی|زندگی زناشویی فاطمه زهرا و علی بن ابی‌طالب}}
مدت کمی پس از رفتن علی به مدینه، محمد به علی گفت که خداوند به وی فرمان داده‌است که دخترش، [[فاطمه زهرا|فاطمه]]، را به ازدواج وی درآورد. با اینکه [[چندهمسری]] مجاز بود، علی در زمان حیات فاطمه، با زن دیگری ازدواج نکرد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> ازدواج علی با فاطمه، دارای اهمیت معنوی خاصی برای تمام مسلمانان است. زیرا به‌عنوان ازدواجی میان مهم‌ترین شخصیت‌های مقدس از خویشان محمد تلقی می‌گردد. محمد که تقریباً هر روز به دیدار دخترش می‌رفت، با این ازدواج به علی نزدیک‌تر شد و یک بار به وی گفت که تو برادر من در این دنیا و آخرت هستی. پس از درگذشت فاطمه، علی با زنان دیگری ازدواج نمود و صاحب فرزندان بسیار دیگری شد.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> خانواده‌ای که از ازدواج این دو تشکیل شد، مکرراً از سوی محمد مورد ستایش قرار می‌گرفت و محمد از آن در واقعه‌هایی مانند رویداد [[مباهله]] و حدیث [[آل عبا]]، به‌عنوان [[اهل بیت]] یاد کرد. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند [[آیه تطهیر|آیهٔ تطهیر]]، از [[اهل بیت]] به بزرگی یاد شده‌است.<ref>[http://tanzil.net/#33:33 قرآن، سورهٔ احزاب، آیهٔ ۳۳]</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=14–15}}</ref>
مدت کمی پس از رفتن علی به مدینه، محمد به علی گفت که خداوند به وی فرمان داده‌است که دخترش، [[فاطمه زهرا|فاطمه]]، را به ازدواج وی درآورد. با اینکه [[چندهمسری]] مجاز بود، علی در زمان حیات فاطمه، با زن دیگری ازدواج نکرد.<ref name="ReferenceC"/> ازدواج علی با فاطمه، دارای اهمیت معنوی خاصی برای تمام مسلمانان است. زیرا به‌عنوان ازدواجی میان مهم‌ترین شخصیت‌های مقدس از خویشان محمد تلقی می‌گردد. محمد که تقریباً هر روز به دیدار دخترش می‌رفت، با این ازدواج به علی نزدیک‌تر شد و یک بار به وی گفت که تو برادر من در این دنیا و آخرت هستی. پس از درگذشت فاطمه، علی با زنان دیگری ازدواج نمود و صاحب فرزندان بسیار دیگری شد.<ref name="ReferenceA"/> خانواده‌ای که از ازدواج این دو تشکیل شد، مکرراً از سوی محمد مورد ستایش قرار می‌گرفت و محمد از آن در واقعه‌هایی مانند رویداد [[مباهله]] و حدیث [[آل عبا]]، به‌عنوان [[اهل بیت]] یاد کرد. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند [[آیه تطهیر|آیهٔ تطهیر]]، از [[اهل بیت]] به بزرگی یاد شده‌است.<ref>[http://tanzil.net/#33:33 قرآن، سورهٔ احزاب، آیهٔ ۳۳]</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=14–15}}</ref>


==== مأموریت‌های مهم ====
==== مأموریت‌های مهم ====
علی در این دوران از سوی محمد، چندین مأموریت مهم را عهده‌دار شد. محمد وی را به‌عنوان یکی از کاتبان متن قرآن منصوب کرد. نقش علی در تدوین نسخهٔ مکتوب قرآن، یکی از مهم‌ترین مشارکت‌های وی در اسلام محسوب می‌گردد.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> پس از هجرت، محمد هنگامی که میان [[مهاجرین]] و [[انصار]] پیوند برادری می‌بست، علی را به‌عنوان برادر خویش برگزید. علی در سال ۹ هجری، نویسندهٔ متن [[صلح حدیبیه]] بود. در سال ۶۳۰ میلادی، سال قبل از [[فتح مکه]]، هنگامی که ابوبکر [[حج]] را رهبری می‌کرد، محمد سورهٔ «[[توبه (سوره)|برائت از مشرکان (توبه)]]» را<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> توسط علی به مکیان ابلاغ کرد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> یک سال بعد از آن محمد، علی را برای گسترش تعالیم اسلام، به [[یمن]] فرستاد، که از آن به [[سریه علی بن ابی‌طالب]] یاد می‌شود.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> علی کسی بود که برای شکستن [[بت‌پرستی|بت]]های درون کعبه و دیگر بت‌هایی که توسط قبیله‌های [[قبیله اوس|اوس]] و [[قبیله خزرج|خزرج]] و [[قبیله طیء|طیء]] پرستیده می‌شد، انتخاب شد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> همچنین علی مأموریت یافت تا کشمکش‌ها را حل و فصل و شورش‌های قبائل گوناگون را سرکوب کند.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
علی در این دوران از سوی محمد، چندین مأموریت مهم را عهده‌دار شد. محمد وی را به‌عنوان یکی از کاتبان متن قرآن منصوب کرد. نقش علی در تدوین نسخهٔ مکتوب قرآن، یکی از مهم‌ترین مشارکت‌های وی در اسلام محسوب می‌گردد.<ref name="ReferenceA"/> پس از هجرت، محمد هنگامی که میان [[مهاجرین]] و [[انصار]] پیوند برادری می‌بست، علی را به‌عنوان برادر خویش برگزید. علی در سال ۹ هجری، نویسندهٔ متن [[صلح حدیبیه]] بود. در سال ۶۳۰ میلادی، سال قبل از [[فتح مکه]]، هنگامی که ابوبکر [[حج]] را رهبری می‌کرد، محمد سورهٔ «[[توبه (سوره)|برائت از مشرکان (توبه)]]» را<ref name="ReferenceA"/><ref name="Poonawala"/> توسط علی به مکیان ابلاغ کرد.<ref name="Poonawala"/> یک سال بعد از آن محمد، علی را برای گسترش تعالیم اسلام، به [[یمن]] فرستاد، که از آن به [[سریه علی بن ابی‌طالب]] یاد می‌شود.<ref name="ReferenceA"/> علی کسی بود که برای شکستن [[بت‌پرستی|بت]]های درون کعبه و دیگر بت‌هایی که توسط قبیله‌های [[قبیله اوس|اوس]] و [[قبیله خزرج|خزرج]] و [[قبیله طیء|طیء]] پرستیده می‌شد، انتخاب شد.<ref name="Poonawala"/> همچنین علی مأموریت یافت تا کشمکش‌ها را حل و فصل و شورش‌های قبائل گوناگون را سرکوب کند.<ref name="ReferenceA"/>


==== در جنگ‌ها ====
==== در جنگ‌ها ====
[[پرونده:Combat between Ali ibn Abi Talib and Amr Ben Wad near Medina.JPG|انگشتی|300px|نقاشی تخیلی از نبرد تن به تن مابین علی بن ابی‌طالب (سمت چپ) و [[عمرو بن عبدود]] (سمت راست) در [[جنگ خندق]]]]
[[پرونده:Combat between Ali ibn Abi Talib and Amr Ben Wad near Medina.JPG|انگشتی|300px|نقاشی تخیلی از نبرد تن به تن مابین علی بن ابی‌طالب (سمت چپ) و [[عمرو بن عبدود]] (سمت راست) در [[جنگ خندق]]]]
علی به جز [[جنگ تبوک]]<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> که در آن به فرمان محمد جانشین او در [[مدینه]] بود،<ref>{{پک|مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ک=دانشنامه بزرگ اسلامی|ص=جلد ۱۴، صفحه ۵۷۶۵}}</ref> در تمام [[غزوه]]‌ها شرکت داشت. او معمولاً علم‌دار سپاه محمد بود و در دو غزوه ([[فتح خیبر|خیبر]] در سال ششم هجری<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> و یمان به سال ده هجری<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>) فرمانده سپاه اسلام بود.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> شجاعت علی در سفرهای نظامی به افسانه مبدل گشت. وی به همراه [[حمزه]]، [[ابودجانه]] و [[زبیر]] به خاطر حملاتش به دشمن شناخته می‌گردد. گفته می‌شود که در [[جنگ بدر]] به تنهایی بیش از یک‌سوم افراد دشمن را کشت. در سال ۵ هجری، او به دست خود، دشمنانی را که از سوی محمد به مرگ محکوم شده بودند، اعدام کرد و به همراه زبیر، بر کشتار قبیلهٔ [[بنی‌قریظه]] نظارت نمود.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> او قاطعانه در جنگ‌های [[جنگ احد|احد]] مصادف با ۶۲۵ میلادی<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> و [[جنگ حنین|حنین]] مصادف با ۶۳۰ میلادی<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> از محمد محافظت کرد. پیروزی مسلمانان در [[جنگ خیبر]] را به شجاعت وی نسبت می‌دهند. علی در آهنین و سنگین خیبر را به‌عنوان سپر خود به کار برد،<ref>{{پک|Poonawala|۲۰۱۱|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> طبق روایتی، [[جبرئیل]] به رزم علی و شمشیرش [[ذوالفقار]] که از محمد گرفته بود، اشاره کرد و به محمد گفت «جوانمردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار وجود ندارد». علی با جنگجوی بزرگ [[قریش]]، طلحه بن ابی طلحه جنگید. طلحه مدام رجز می‌خواند که هر مسلمانی را که به مصافش بیاید شکست می‌دهد. وقتی طلحه از علی شکست خورد، با بیان جمله «کرم الله وجهه» از وی تقاضای رحمت کرد. این دعای خیر، یکی از القاب علی گردید که بیشتر توسط اهل سنت به کار برده می‌شود. این عبارت که معمولاً با کلمات دیگری همراه می‌شود، به منظور درود فرستادن و دعای خیر کاربرد دارد.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
علی به جز [[جنگ تبوک]]<ref name="ReferenceA"/> که در آن به فرمان محمد جانشین او در [[مدینه]] بود،<ref>{{پک|مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ک=دانشنامه بزرگ اسلامی|ص=جلد ۱۴، صفحه ۵۷۶۵}}</ref> در تمام [[غزوه]]‌ها شرکت داشت. او معمولاً علم‌دار سپاه محمد بود و در دو غزوه ([[فتح خیبر|خیبر]] در سال ششم هجری<ref name="ReferenceA"/> و یمان به سال ده هجری<ref name="ReferenceA"/>) فرمانده سپاه اسلام بود.<ref name="ReferenceC"/> شجاعت علی در سفرهای نظامی به افسانه مبدل گشت. وی به همراه [[حمزه]]، [[ابودجانه]] و [[زبیر]] به خاطر حملاتش به دشمن شناخته می‌گردد. گفته می‌شود که در [[جنگ بدر]] به تنهایی بیش از یک‌سوم افراد دشمن را کشت. در سال ۵ هجری، او به دست خود، دشمنانی را که از سوی محمد به مرگ محکوم شده بودند، اعدام کرد و به همراه زبیر، بر کشتار قبیلهٔ [[بنی‌قریظه]] نظارت نمود.<ref name="ReferenceC"/> او قاطعانه در جنگ‌های [[جنگ احد|احد]] مصادف با ۶۲۵ میلادی<ref name="ReferenceA"/> و [[جنگ حنین|حنین]] مصادف با ۶۳۰ میلادی<ref name="ReferenceA"/> از محمد محافظت کرد. پیروزی مسلمانان در [[جنگ خیبر]] را به شجاعت وی نسبت می‌دهند. علی در آهنین و سنگین خیبر را به‌عنوان سپر خود به کار برد،<ref>{{پک|Poonawala|۲۰۱۱|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> طبق روایتی، [[جبرئیل]] به رزم علی و شمشیرش [[ذوالفقار]] که از محمد گرفته بود، اشاره کرد و به محمد گفت «جوانمردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار وجود ندارد». علی با جنگجوی بزرگ [[قریش]]، طلحه بن ابی طلحه جنگید. طلحه مدام رجز می‌خواند که هر مسلمانی را که به مصافش بیاید شکست می‌دهد. وقتی طلحه از علی شکست خورد، با بیان جمله «کرم الله وجهه» از وی تقاضای رحمت کرد. این دعای خیر، یکی از القاب علی گردید که بیشتر توسط اهل سنت به کار برده می‌شود. این عبارت که معمولاً با کلمات دیگری همراه می‌شود، به منظور درود فرستادن و دعای خیر کاربرد دارد.<ref name="ReferenceA"/>


==== فتح مکه ====
==== فتح مکه ====
{{اصلی|فتح مکه}}
{{اصلی|فتح مکه}}
در سال ۶۳۰ میلادی مردم مکه تسلیم شدند و محمد مکه را فتح کرد. وی از علی خواست تا ضمانت کند که این پیروزی بدون خون‌ریزی خواهد بود چرا که محمد مسلمانان فاتح را از انتقام‌گیری از مکیان مغلوب منع کرده بود. محمد به وی دستور داد تا کعبه را از بت‌های [[دوران جاهلیت]] پاک کند.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
در سال ۶۳۰ میلادی مردم مکه تسلیم شدند و محمد مکه را فتح کرد. وی از علی خواست تا ضمانت کند که این پیروزی بدون خون‌ریزی خواهد بود چرا که محمد مسلمانان فاتح را از انتقام‌گیری از مکیان مغلوب منع کرده بود. محمد به وی دستور داد تا کعبه را از بت‌های [[دوران جاهلیت]] پاک کند.<ref name="ReferenceA"/>


==== غدیر خم ====
==== غدیر خم ====
خط ۷۲: خط ۷۲:
{{شیعه}}
{{شیعه}}
[[پرونده:Investiture of Ali Edinburgh codex.jpg|انگشتی|راست|225px|نقاشی انتصاب علی توسط محمد در غدیر خم، کتاب ''[[آثار الباقیه عن القرون الخالیه]]'' [[ابوریحان بیرونی]]، ۱۳۰۷ یا ۱۳۰۸ میلادی]]
[[پرونده:Investiture of Ali Edinburgh codex.jpg|انگشتی|راست|225px|نقاشی انتصاب علی توسط محمد در غدیر خم، کتاب ''[[آثار الباقیه عن القرون الخالیه]]'' [[ابوریحان بیرونی]]، ۱۳۰۷ یا ۱۳۰۸ میلادی]]
هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی بازمی‌گشت، خطابه‌ای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شده‌است. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را به‌عنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد (کلمهٔ مولا مرتبط است با ولایت (به کسر واو) یا وَلایت (به فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبهٔ معنوی و قدرت معنی می‌دهد) باید او را نیز به‌عنوان مولایش بپذیرد. شیعیان این بیان را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام می‌دانند. در مقابل اهل سنت این بیان را تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی می‌دانند و نیز اظهار خواسته‌اش که علی به‌عنوان پسرعمو و فرزندخوانده‌اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی‌اش پس از مرگ شود.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> به گفتهٔ مادلونگ علی در [[خلافت علی بن ابی طالب|دوران خلافتش]] در [[کوفه]] با استناد به این واقعه بر برتری جایگاه خود بر خلفای پیشین تأکید کرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=253}}</ref>
هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی بازمی‌گشت، خطابه‌ای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شده‌است. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را به‌عنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد (کلمهٔ مولا مرتبط است با ولایت (به کسر واو) یا وَلایت (به فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبهٔ معنوی و قدرت معنی می‌دهد) باید او را نیز به‌عنوان مولایش بپذیرد. شیعیان این بیان را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام می‌دانند. در مقابل اهل سنت این بیان را تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی می‌دانند و نیز اظهار خواسته‌اش که علی به‌عنوان پسرعمو و فرزندخوانده‌اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی‌اش پس از مرگ شود.<ref name="ReferenceA"/> به گفتهٔ مادلونگ علی در [[خلافت علی بن ابی طالب|دوران خلافتش]] در [[کوفه]] با استناد به این واقعه بر برتری جایگاه خود بر خلفای پیشین تأکید کرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=253}}</ref>


== از درگذشت محمد تا خلافت ==
== از درگذشت محمد تا خلافت ==
=== جانشینی محمد ===
=== جانشینی محمد ===
{{نوشتار اصلی|جانشینی محمد|سقیفه}}
{{نوشتار اصلی|جانشینی محمد|سقیفه}}
پس از درگذشت محمد، در حالی که علی، [[عباس]] و دو پسرش، فضل و قثم، و دو بردهٔ آزادشدهٔ پیامبر، زید و شغران،<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=23}}</ref> به همراه [[طلحه]] و [[زبیر]] و جمعی از [[صحابه|صحابهٔ]] محمد، مشغول خاکسپاری‌اش بودند،<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> گروهی از صحابه در محلی به نام [[سقیفه|سقیفه بنی ساعده]] جمع شدند و دربارهٔ جانشین محمد به بحث و جدل پرداختند. نتیجهٔ این بحث و جدل‌ها، انتخاب [[ابوبکر]] به‌عنوان جانشین محمد بود.<ref>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=57}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|ص=26–27, 30–43 and 356–60|زبان=en}}</ref> [[انصار]] در سقیفه بنی ساعده از [[سعد بن عباده]] حمایت می‌کردند، اما [[مهاجرین|مهاجران]] این را نپذیرفته و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیک‌تر به محمد می‌دانستند. در میان مهاجران عده‌ای نیز به سرکردگی علی و شامل زبیر، طلحه، [[عباس بن عبدالمطلب]]، [[مقداد]]، [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر غفاری]] و [[عمار بن یاسر]]، علی را وارث مشروع محمد می‌دانستند. پوناوالا معتقد است تاریخ‌نگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجران مشهور به نام‌های ابوبکر و [[عمر]] و [[ابوعبیده جراح]] برطرف گردید. آنان انصار را جمع کرده و به آن‌ها ابوبکر را تحمیل کردند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام [[اوس]] و [[خزرج]] و عدم فعالیت [[بنی‌هاشم]] در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
پس از درگذشت محمد، در حالی که علی، [[عباس]] و دو پسرش، فضل و قثم، و دو بردهٔ آزادشدهٔ پیامبر، زید و شغران،<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=23}}</ref> به همراه [[طلحه]] و [[زبیر]] و جمعی از [[صحابه|صحابهٔ]] محمد، مشغول خاکسپاری‌اش بودند،<ref name="ReferenceC"/> گروهی از صحابه در محلی به نام [[سقیفه|سقیفه بنی ساعده]] جمع شدند و دربارهٔ جانشین محمد به بحث و جدل پرداختند. نتیجهٔ این بحث و جدل‌ها، انتخاب [[ابوبکر]] به‌عنوان جانشین محمد بود.<ref name="ReferenceB"/><ref name="ReferenceE">{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|ص=26–27, 30–43 and 356–60|زبان=en}}</ref> [[انصار]] در سقیفه بنی ساعده از [[سعد بن عباده]] حمایت می‌کردند، اما [[مهاجرین|مهاجران]] این را نپذیرفته و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیک‌تر به محمد می‌دانستند. در میان مهاجران عده‌ای نیز به سرکردگی علی و شامل زبیر، طلحه، [[عباس بن عبدالمطلب]]، [[مقداد]]، [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر غفاری]] و [[عمار بن یاسر]]، علی را وارث مشروع محمد می‌دانستند. پوناوالا معتقد است تاریخ‌نگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجران مشهور به نام‌های ابوبکر و [[عمر]] و [[ابوعبیده جراح]] برطرف گردید. آنان انصار را جمع کرده و به آن‌ها ابوبکر را تحمیل کردند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام [[اوس]] و [[خزرج]] و عدم فعالیت [[بنی‌هاشم]] در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.<ref name="Poonawala"/>


این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران [[ابوبکر]] و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی انتخاب شده‌است و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد.<ref>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=57}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|ص=26–27, 30–43 and 356–60|زبان=en}}</ref> علاوه بر آن، طبری در تاریخ خود نقل کرده‌است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله [[زبیر]] در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آن‌ها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=43}}</ref>
این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران [[ابوبکر]] و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی انتخاب شده‌است و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد.<ref name="ReferenceB"/><ref name="ReferenceE"/> علاوه بر آن، طبری در تاریخ خود نقل کرده‌است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله [[زبیر]] در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آن‌ها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=43}}</ref>


هنگامی که این افراد که از اولین مخالفان ابوبکر بودند به‌تدریج ابوبکر را به رسمیت شناختند، علی تا شش ماه از بیعت با ابوبکر سر باز زد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> دانشنامهٔ بریتانیکا می‌نویسد علی پس از اتمام مراسم تدفین محمد، در یک عمل انجام‌شده قرار گرفت ولی اعتراضی نکرد.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> دانشنامهٔ ایرانیکا می‌نویسد که علی و [[بنی‌هاشم]] تا قبل از درگذشت فاطمه (حدود شش ماه) از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
هنگامی که این افراد که از اولین مخالفان ابوبکر بودند به‌تدریج ابوبکر را به رسمیت شناختند، علی تا شش ماه از بیعت با ابوبکر سر باز زد.<ref name="ReferenceC"/> دانشنامهٔ بریتانیکا می‌نویسد علی پس از اتمام مراسم تدفین محمد، در یک عمل انجام‌شده قرار گرفت ولی اعتراضی نکرد.<ref name="ReferenceA"/> دانشنامهٔ ایرانیکا می‌نویسد که علی و [[بنی‌هاشم]] تا قبل از درگذشت فاطمه (حدود شش ماه) از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.<ref name="Poonawala"/>


به گفتهٔ مادلونگ، علی به خاطر خویشاوندی نزدیک و ارتباط صمیمی با محمد، و نیز به خاطر دانش فراوان از اسلام از ابتدا و شایستگی در به خدمت گرفتن احکام آن، شخصاً به‌شدت معتقد بود که بهترین شخص برای جانشینی محمد است. خط مشی‌هایی که توسط ابوبکر و عمر پایه‌ریزی شده بود، از دیدگاه علی بی‌مورد تلقی می‌شد. او به ابوبکر گفته بود که علت تأخیر در بیعت وفاداریش با ابوبکر به‌عنوان خلیفهٔ مسلمانان، اعتقاد به ارجحیت تعلق این عنوان به خودش بوده‌است. او این عقیده را هنگامی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت می‌کرد نیز ترک نکرد. او که معتقد بود جانشین بر حق محمد است، هنگامی که مطمئن شد همه از او روی گردانده‌اند، برای حفظ وحدت اسلام با ابوبکر بیعت نمود. اگر جامعهٔ مسلمانان یا بخش کوچکی از آنان، به او اقبال پیدا می‌کردند، وی دیگر خلافت را تنها «حق» خود نمی‌دانست، بلکه آن را «وظیفهٔ» خود قلمداد می‌کرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=141}}</ref> هر چند عباس، عموی محمد، و آنچنان که گفته می‌شود [[ابوسفیان]]، از علی خواستند تا جامعهٔ اسلامی را در کنترل خاندان بنی‌هاشم بگیرد، او هیچ تلاشی در این زمینه نکرد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> اما بنا بر نقل منابع تاریخی علی بعداً در نامه به معاویه نوشت که علت رد این پیشنهاد بیم پراکندگی امت بوده‌است.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=41}}</ref>
به گفتهٔ مادلونگ، علی به خاطر خویشاوندی نزدیک و ارتباط صمیمی با محمد، و نیز به خاطر دانش فراوان از اسلام از ابتدا و شایستگی در به خدمت گرفتن احکام آن، شخصاً به‌شدت معتقد بود که بهترین شخص برای جانشینی محمد است. خط مشی‌هایی که توسط ابوبکر و عمر پایه‌ریزی شده بود، از دیدگاه علی بی‌مورد تلقی می‌شد. او به ابوبکر گفته بود که علت تأخیر در بیعت وفاداریش با ابوبکر به‌عنوان خلیفهٔ مسلمانان، اعتقاد به ارجحیت تعلق این عنوان به خودش بوده‌است. او این عقیده را هنگامی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت می‌کرد نیز ترک نکرد. او که معتقد بود جانشین بر حق محمد است، هنگامی که مطمئن شد همه از او روی گردانده‌اند، برای حفظ وحدت اسلام با ابوبکر بیعت نمود. اگر جامعهٔ مسلمانان یا بخش کوچکی از آنان، به او اقبال پیدا می‌کردند، وی دیگر خلافت را تنها «حق» خود نمی‌دانست، بلکه آن را «وظیفهٔ» خود قلمداد می‌کرد.<ref name="ReferenceF">{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=141}}</ref> هر چند عباس، عموی محمد، و آنچنان که گفته می‌شود [[ابوسفیان]]، از علی خواستند تا جامعهٔ اسلامی را در کنترل خاندان بنی‌هاشم بگیرد، او هیچ تلاشی در این زمینه نکرد.<ref name="ReferenceC"/> اما بنا بر نقل منابع تاریخی علی بعداً در نامه به معاویه نوشت که علت رد این پیشنهاد بیم پراکندگی امت بوده‌است.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=41}}</ref>


در مورد جانشینی علی، مورخان و دانشوران [[تاریخ اسلام]] عموماً یا دیدگاه اهل سنت را پذیرفته‌اند یا اینکه حقیقت موضوع را غیرقابل کشف دانسته و از آن رد شده‌اند. یکی از مورخانی که از این سنت رایج جدا شده‌است [[ویلفرد مادلونگ]] می‌باشد.<ref>{{پک|Lewinstein|2001|ک=Reveiw of The Succession to Muhammad|زبان=en|ص=326}}</ref> ویلفرد مادلونگ در [[دانشنامه اسلام|دانشنامهٔ اسلام]] اصلی‌ترین ادعاهای شیعه را دیدگاه خود شخص علی می‌داند زیرا به عقیدهٔ او علی خود را شایسته‌ترین فرد برای خلافت در مقایسه با دیگر صحابه می‌دانست و کل جامعهٔ مسلمانان را به دلیل روی گرداندن از خودش ملامت می‌کرد، اما در عین حال رفتار ابوبکر و عمر در مسند خلافت را می‌ستود و تخریب شخصیت آن‌ها را نکوهش می‌کرد.<ref>{{پک|Madelung|1986|ف=S̲h̲īʿa|ک=EI2|زبان=en}}</ref> مادلونگ معتقد است که از آنجایی که در رسوم عربان آن زمان، خصوصاً رسوم قریش، جانشینی موروثی معمول بوده و قرآن بر اهمیت پیوند خونی میان پیامبران و خصوصاً اهل بیت تأکید ورزیده‌است و اینکه انصار از خلیفه‌شدن علی حمایت می‌کردند، ابوبکر می‌دانست که تشکیل یک شورا برای انتخاب خلیفه به انتخاب علی می‌انجامد و به همین دلیل به شکل حساب‌شده‌ای جریان‌های سیاسی را برای خلیفه‌شدن خودش هدایت کرد.<ref>{{پک|Newman|1999|ف=Review of The Succession to Muhammad|زبان=en|ص=403–5}}</ref> از طرف دیگر [[لئورا وچا ولیری]] در دانشنامهٔ اسلام این موضوع را که علی واقعاً امید داشت تا جانشین پیامبر شود، مورد تردید می‌داند زیرا اعراب طبق سنت، رئیس خود را از میان ریش‌سفیدان انتخاب می‌کردند و علی در آن زمان تنها کمی بیش از سی سال سن داشت و اعتبار لازم برای جانشینی محمد را طبق سنن اعراب نداشت؛ ولیری معتقد است که شیعیان با حدیث‌سازی یا تفسیر به مطلوب کلمات منتسب به محمد، بر این موضوع پای می‌فشارند که پیامبر قصد داشته تا علی را به عنوان جانشین خود برگزیند، حال آنکه جای هیچ شکی نیست که در هنگام واپسین بیماری، محمد سخنی در مورد جانشین خود بیان ننمود.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref>
در مورد جانشینی علی، مورخان و دانشوران [[تاریخ اسلام]] عموماً یا دیدگاه اهل سنت را پذیرفته‌اند یا اینکه حقیقت موضوع را غیرقابل کشف دانسته و از آن رد شده‌اند. یکی از مورخانی که از این سنت رایج جدا شده‌است [[ویلفرد مادلونگ]] می‌باشد.<ref>{{پک|Lewinstein|2001|ک=Reveiw of The Succession to Muhammad|زبان=en|ص=326}}</ref> ویلفرد مادلونگ در [[دانشنامه اسلام|دانشنامهٔ اسلام]] اصلی‌ترین ادعاهای شیعه را دیدگاه خود شخص علی می‌داند زیرا به عقیدهٔ او علی خود را شایسته‌ترین فرد برای خلافت در مقایسه با دیگر صحابه می‌دانست و کل جامعهٔ مسلمانان را به دلیل روی گرداندن از خودش ملامت می‌کرد، اما در عین حال رفتار ابوبکر و عمر در مسند خلافت را می‌ستود و تخریب شخصیت آن‌ها را نکوهش می‌کرد.<ref>{{پک|Madelung|1986|ف=S̲h̲īʿa|ک=EI2|زبان=en}}</ref> مادلونگ معتقد است که از آنجایی که در رسوم عربان آن زمان، خصوصاً رسوم قریش، جانشینی موروثی معمول بوده و قرآن بر اهمیت پیوند خونی میان پیامبران و خصوصاً اهل بیت تأکید ورزیده‌است و اینکه انصار از خلیفه‌شدن علی حمایت می‌کردند، ابوبکر می‌دانست که تشکیل یک شورا برای انتخاب خلیفه به انتخاب علی می‌انجامد و به همین دلیل به شکل حساب‌شده‌ای جریان‌های سیاسی را برای خلیفه‌شدن خودش هدایت کرد.<ref>{{پک|Newman|1999|ف=Review of The Succession to Muhammad|زبان=en|ص=403–5}}</ref> از طرف دیگر [[لئورا وچا ولیری]] در دانشنامهٔ اسلام این موضوع را که علی واقعاً امید داشت تا جانشین پیامبر شود، مورد تردید می‌داند زیرا اعراب طبق سنت، رئیس خود را از میان ریش‌سفیدان انتخاب می‌کردند و علی در آن زمان تنها کمی بیش از سی سال سن داشت و اعتبار لازم برای جانشینی محمد را طبق سنن اعراب نداشت؛ ولیری معتقد است که شیعیان با حدیث‌سازی یا تفسیر به مطلوب کلمات منتسب به محمد، بر این موضوع پای می‌فشارند که پیامبر قصد داشته تا علی را به عنوان جانشین خود برگزیند، حال آنکه جای هیچ شکی نیست که در هنگام واپسین بیماری، محمد سخنی در مورد جانشین خود بیان ننمود.<ref name="ReferenceC"/>


ویلفرد مادلونگ می‌نویسد، علی نمی‌توانسته که بر مبنای قرابت خویشاوندی با محمد، امیدوار به خلیفه‌شدن پس از عمر بوده باشد. زیرا [[قریش]] از جمع‌شدن پیامبری و [[خلافت]] در یک قبیله حمایت نمی‌کردند. وی معتقد است که این مهم از سنخ «کودتای صورت‌گرفته توسط ابوبکر و عمر» در [[سقیفه بنی‌ساعده]] نیست، بلکه از حسادت عمیق قریش نسبت به علی نشئت می‌گیرد؛ بنابراین تنها شانس علی برای شرکت در امور مسلمین، مشارکت کامل وی در اهل شورا می‌توانست باشد که توسط عمر پایه‌ریزی شده بود. [[ابن‌عباس]] روایت می‌کند که در جایی عمر به وی گفته که علی در واقع شایسته‌ترین شخص برای جانشینی محمد بوده، اما ما از وی به دو دلیل ترسیدیم. وقتی ابن‌عباس مشتاقانه از عمر در مورد این دو دلیل سؤال می‌کند، عمر در پاسخ به وی می‌گوید، اولی جوان بودن و دومی علاقهٔ زیاد علی به خاندان بنی‌هاشم. بر اساس این روایت، تمامی آرزوهای علی و هوادارانش برای احراز خلافت به ناامیدی مبدل گردید. عمر در خلال این پاسخ، به سقیفه بنی‌ساعده اشاره می‌کند. در این اشاره، عمر به عقیده‌اش دربارهٔ تشکیل شورا به‌عنوان مبنایی برای تعیین خلیفه اشاره کرده و عملاً، از این به بعد، هر گونه تعیین خلیفه بدون مشورت را تقبیح می‌نماید؛ بنابراین با این کار، خلافت نمی‌توانست در انحصار قبیله‌ای خاص باشد و به تمامی قریش تعلق داشت.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=68}}</ref>
ویلفرد مادلونگ می‌نویسد، علی نمی‌توانسته که بر مبنای قرابت خویشاوندی با محمد، امیدوار به خلیفه‌شدن پس از عمر بوده باشد. زیرا [[قریش]] از جمع‌شدن پیامبری و [[خلافت]] در یک قبیله حمایت نمی‌کردند. وی معتقد است که این مهم از سنخ «کودتای صورت‌گرفته توسط ابوبکر و عمر» در [[سقیفه بنی‌ساعده]] نیست، بلکه از حسادت عمیق قریش نسبت به علی نشئت می‌گیرد؛ بنابراین تنها شانس علی برای شرکت در امور مسلمین، مشارکت کامل وی در اهل شورا می‌توانست باشد که توسط عمر پایه‌ریزی شده بود. [[ابن‌عباس]] روایت می‌کند که در جایی عمر به وی گفته که علی در واقع شایسته‌ترین شخص برای جانشینی محمد بوده، اما ما از وی به دو دلیل ترسیدیم. وقتی ابن‌عباس مشتاقانه از عمر در مورد این دو دلیل سؤال می‌کند، عمر در پاسخ به وی می‌گوید، اولی جوان بودن و دومی علاقهٔ زیاد علی به خاندان بنی‌هاشم. بر اساس این روایت، تمامی آرزوهای علی و هوادارانش برای احراز خلافت به ناامیدی مبدل گردید. عمر در خلال این پاسخ، به سقیفه بنی‌ساعده اشاره می‌کند. در این اشاره، عمر به عقیده‌اش دربارهٔ تشکیل شورا به‌عنوان مبنایی برای تعیین خلیفه اشاره کرده و عملاً، از این به بعد، هر گونه تعیین خلیفه بدون مشورت را تقبیح می‌نماید؛ بنابراین با این کار، خلافت نمی‌توانست در انحصار قبیله‌ای خاص باشد و به تمامی قریش تعلق داشت.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=68}}</ref>
خط ۹۱: خط ۹۱:
=== خلافت ابوبکر ===
=== خلافت ابوبکر ===
{{گاهشمار زندگی علی بن ابی‌طالب}}
{{گاهشمار زندگی علی بن ابی‌طالب}}
علی در این دوران زندگی منزوی ای در پیش گرفت و عمدتاً به فعالیت‌های مذهبی مشغول بود. او خود را وقف مطالعه و آموزش قرآن کرد.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> اولین قرآن جمع‌آوری‌شده از لحاظ تاریخی، به وی نسبت داده می‌شود. دانش وی از قرآن و سنت به کمک خلفای پیشینش در مسائل شرعی می‌آمد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> او به ابوبکر و عمر در امور مربوط به دولت نیز مشاوره می‌داد<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> و به‌عنوان «مشاوری باارزش» شناخته می‌شد، البته این که خلیفه دوم، عمر، مشورت‌های او را می‌پذیرفت یا خیر مورد تردید است.<ref name="Donzel"/>
علی در این دوران زندگی منزوی ای در پیش گرفت و عمدتاً به فعالیت‌های مذهبی مشغول بود. او خود را وقف مطالعه و آموزش قرآن کرد.<ref name="ReferenceA"/> اولین قرآن جمع‌آوری‌شده از لحاظ تاریخی، به وی نسبت داده می‌شود. دانش وی از قرآن و سنت به کمک خلفای پیشینش در مسائل شرعی می‌آمد.<ref name="Poonawala"/> او به ابوبکر و عمر در امور مربوط به دولت نیز مشاوره می‌داد<ref name="ReferenceA"/> و به‌عنوان «مشاوری باارزش» شناخته می‌شد، البته این که خلیفه دوم، عمر، مشورت‌های او را می‌پذیرفت یا خیر مورد تردید است.<ref name="Donzel"/>


علی با وجود این که در زمان زندگانی محمد تقریباً در تمام حوادث اسلام شرکت داشت،<ref name="Donzel">{{پک|Donzel|1994|ک=Islamic desk reference|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|زبان=en|ص=28-30}}</ref> در [[جنگ‌های رده]] و [[فتوحات مسلمانان]] شرکت نکرد. کارهای انجام‌شده توسط علی بعد از خلافتش، نشانگر این است که وی با سیاست‌های خلفای پیشینش موافق نبود. عدم موافقت وی با سیاست‌های خلفای پیشین را می‌توان از جوابش به [[عبدالرحمن بن عوف]] در شورای انتخاب خلیفه مبنی بر پذیرش قرآن و سنت و سیاست‌های ابوبکر و عمر حدس زد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
علی با وجود این که در زمان زندگانی محمد تقریباً در تمام حوادث اسلام شرکت داشت،<ref name="Donzel">{{پک|Donzel|1994|ک=Islamic desk reference|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|زبان=en|ص=28-30}}</ref> در [[جنگ‌های رده]] و [[فتوحات مسلمانان]] شرکت نکرد. کارهای انجام‌شده توسط علی بعد از خلافتش، نشانگر این است که وی با سیاست‌های خلفای پیشینش موافق نبود. عدم موافقت وی با سیاست‌های خلفای پیشین را می‌توان از جوابش به [[عبدالرحمن بن عوف]] در شورای انتخاب خلیفه مبنی بر پذیرش قرآن و سنت و سیاست‌های ابوبکر و عمر حدس زد.<ref name="Poonawala"/>


=== خلافت عمر ===
=== خلافت عمر ===
دانشنامهٔ بریتانیکا می‌نویسد علی خلافت عمر را پذیرفت و حتی دخترش، [[ام کلثوم بنت علی|ام کلثوم]]، را به ازدواج وی درآورد.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
دانشنامهٔ بریتانیکا می‌نویسد علی خلافت عمر را پذیرفت و حتی دخترش، [[ام کلثوم بنت علی|ام کلثوم]]، را به ازدواج وی درآورد.<ref name="ReferenceA"/>


پس از درگذشت فاطمه، علی در زمان خلافت عمر نیز، میراث پدری فاطمه را مطالبه کرد؛ اما پاسخ عمر همان پاسخ ابوبکر بود. البته عمر حاضر شد برخی از املاک مدینه را که جزء ارث فاطمه محسوب می‌شد، به پسران [[عباس بن عبدالمطلب]] بازگرداند که نمایندهٔ [[بنی‌هاشم]] بودند؛ ولی املاک [[فدک]] و [[خیبر]] کماکان به‌عنوان املاک دولتی باقی ماند و به بنی‌هاشم عودت داده نشد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=62–64}}</ref>
پس از درگذشت فاطمه، علی در زمان خلافت عمر نیز، میراث پدری فاطمه را مطالبه کرد؛ اما پاسخ عمر همان پاسخ ابوبکر بود. البته عمر حاضر شد برخی از املاک مدینه را که جزء ارث فاطمه محسوب می‌شد، به پسران [[عباس بن عبدالمطلب]] بازگرداند که نمایندهٔ [[بنی‌هاشم]] بودند؛ ولی املاک [[فدک]] و [[خیبر]] کماکان به‌عنوان املاک دولتی باقی ماند و به بنی‌هاشم عودت داده نشد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=62–64}}</ref>


به نوشتهٔ برخی مورخان مسلمان، علی از مشاوران عمر بود. مشاوره‌های علی بیشتر در مورد [[شریعت|امور شرعی]] و بخاطر احاطه‌اش بر قرآن و سنت بود. هرچند جای تردید است عمر توصیه‌های سیاسی علی را پذیرفته باشد یا نه. در طول زمامداری عمر و عثمان، علی هیچ سمت رسمی اداری، نظامی، یا سیاسی را قبول نکرد، به جز سمت نیابت شهر مدینه در زمانی که عمر به سفر [[فلسطین]] و [[سوریه]] رفته بود، در دوران خلافت عمر و عثمان او در هیچ‌یک از جنگ‌های این دو خلیفه حضور نداشت.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref>
به نوشتهٔ برخی مورخان مسلمان، علی از مشاوران عمر بود. مشاوره‌های علی بیشتر در مورد [[شریعت|امور شرعی]] و بخاطر احاطه‌اش بر قرآن و سنت بود. هرچند جای تردید است عمر توصیه‌های سیاسی علی را پذیرفته باشد یا نه. در طول زمامداری عمر و عثمان، علی هیچ سمت رسمی اداری، نظامی، یا سیاسی را قبول نکرد، به جز سمت نیابت شهر مدینه در زمانی که عمر به سفر [[فلسطین]] و [[سوریه]] رفته بود، در دوران خلافت عمر و عثمان او در هیچ‌یک از جنگ‌های این دو خلیفه حضور نداشت.<ref name="ReferenceC"/>


کائتانی بر این باور است که [[ابولؤلؤ]] (قاتل عمر) تنها مجری توطئهٔ قتلی بوده‌است که از سوی اصحابی چون علی، طلحه، و زبیر طراحی شده بود و [[عبید الله بن عمر]] (که در [[جنگ صفین]] در سال ۳۷ هجری کشته شد) به این توطئه معتقد بوده اما دست به عملی دیوانه‌وار (کشتن [[هرمزان]] و دخترش) زده‌است. دانشنامهٔ اسلام معتقد است محققانی چون لاوی دلا ویدا و مادلونگ نشان داده‌اند که این دیدگاه کائتانی بی‌پایه و اساس است.<ref>{{پک|Levi Della Vida|Bonner|2000|ف=ʿUmar (I) b. al-K̲h̲aṭṭāb|ک=EI2|زبان=en}}</ref>
کائتانی بر این باور است که [[ابولؤلؤ]] (قاتل عمر) تنها مجری توطئهٔ قتلی بوده‌است که از سوی اصحابی چون علی، طلحه، و زبیر طراحی شده بود و [[عبید الله بن عمر]] (که در [[جنگ صفین]] در سال ۳۷ هجری کشته شد) به این توطئه معتقد بوده اما دست به عملی دیوانه‌وار (کشتن [[هرمزان]] و دخترش) زده‌است. دانشنامهٔ اسلام معتقد است محققانی چون لاوی دلا ویدا و مادلونگ نشان داده‌اند که این دیدگاه کائتانی بی‌پایه و اساس است.<ref>{{پک|Levi Della Vida|Bonner|2000|ف=ʿUmar (I) b. al-K̲h̲aṭṭāb|ک=EI2|زبان=en}}</ref>


==== انتخاب خلیفهٔ سوم ====
==== انتخاب خلیفهٔ سوم ====
در هنگام درگذشت عمر، شورایی برای انتخاب خلیفهٔ بعدی تشکیل شد. اعضای این شورا شامل علی، [[عثمان]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[سعد بن ابی وقاص]] بودند. از آنجایی که طلحه دقیقاً بعد از انتخاب عثمان به مدینه بازگشت، سعد بن ابی‌وقاص به‌عنوان نمایندهٔ رسمی وی در شورای انتخاب خلیفه حضور داشت. علی و عثمان دو نامزد نهایی بودند، ولی در نهایت، رأی به نفع عثمان اعلام گشت. عثمان برادرزن عبدالرحمن بن عوف بود. علاوه بر این، عمر به عبدالرحمن بن عوف در انتخاب خلیفهٔ بعدی، اختیارات بیشتری داده بود و در هنگام خلافتش نیز به رأی او تکیه داشت. علی به اتکای قرابت خویشاوندی‌اش با محمد، ادعای خود برای خلافت را قاطعانه مطرح کرد. در حالی که عثمان، نامزدی خود را منفعلانه پیش می‌برد. عبدالرحمن بن عوف، علاوه بر صحبت جداگانه با دو نامزد، شبانه با سران قریش مشورت کرد و از حمایت قاطع آنان از عثمان مطلع شد. قبیلهٔ بنی‌امیه با وجود عثمان به‌عنوان نامزد خویشاوند، دیگر لزومی به حمایت از علی ندیدند که نسبت خویشاوندی دورتری به آن‌ها داشت. قبیلهٔ بنی‌مخزوم نیز علیه علی، از عثمان حمایت کردند. عبدالله بن ابی ربیعه، رهبر بنی‌مخزوم و فرمانروای الجند، به عبدالرحمن بن عوف هشدار داد که اگر با علی بیعت کند با نافرمانی قبیله‌اش و اگر با عثمان بیعت کند با اطاعت قبیله‌اش مواجه خواهد شد. در واقع علی در شورای انتخاب خلیفه، حامی نداشت. علی و عثمان هر دو در صورت عدم موفقیت در انتخاب، به انتخاب دیگری راضی بودند. بر حسب بعضی روایات، علی موفق شد که عبدالرحمن بن عوف را متقاعد کند که به جای حمایت از عثمان، از وی حمایت کند. گرچه این مهم را می‌توان در خوشبینانه‌ترین حالت، حمایتی ضعیف به حساب آورد. علاوه بر این، زبیر که بعد از درگذشت محمد از حامیان علی بود، در اینجا از عثمان حمایت می‌کرد؛ بنابراین عبدالرحمن بن عوف، دلیلی قاطع برای صدور رأی به نفع عثمان داشت. او رأی خود را در مسجد و در ملأ عام و با حضور هر دو نامزد اعلام کرد؛ بنابراین فشار زیادی بر روی علی وجود داشت که همان‌جا بیعت خود با عثمان را اعلام کند و او با اکراه موافقت کرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=70–72}}</ref>
در هنگام درگذشت عمر، شورایی برای انتخاب خلیفهٔ بعدی تشکیل شد. اعضای این شورا شامل علی، [[عثمان]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[سعد بن ابی وقاص]] بودند. از آنجایی که طلحه دقیقاً بعد از انتخاب عثمان به مدینه بازگشت، سعد بن ابی‌وقاص به‌عنوان نمایندهٔ رسمی وی در شورای انتخاب خلیفه حضور داشت. علی و عثمان دو نامزد نهایی بودند، ولی در نهایت، رأی به نفع عثمان اعلام گشت. عثمان برادرزن عبدالرحمن بن عوف بود. علاوه بر این، عمر به عبدالرحمن بن عوف در انتخاب خلیفهٔ بعدی، اختیارات بیشتری داده بود و در هنگام خلافتش نیز به رأی او تکیه داشت. علی به اتکای قرابت خویشاوندی‌اش با محمد، ادعای خود برای خلافت را قاطعانه مطرح کرد. در حالی که عثمان، نامزدی خود را منفعلانه پیش می‌برد. عبدالرحمن بن عوف، علاوه بر صحبت جداگانه با دو نامزد، شبانه با سران قریش مشورت کرد و از حمایت قاطع آنان از عثمان مطلع شد. قبیلهٔ بنی‌امیه با وجود عثمان به‌عنوان نامزد خویشاوند، دیگر لزومی به حمایت از علی ندیدند که نسبت خویشاوندی دورتری به آن‌ها داشت. قبیلهٔ بنی‌مخزوم نیز علیه علی، از عثمان حمایت کردند. عبدالله بن ابی ربیعه، رهبر بنی‌مخزوم و فرمانروای الجند، به عبدالرحمن بن عوف هشدار داد که اگر با علی بیعت کند با نافرمانی قبیله‌اش و اگر با عثمان بیعت کند با اطاعت قبیله‌اش مواجه خواهد شد. در واقع علی در شورای انتخاب خلیفه، حامی نداشت. علی و عثمان هر دو در صورت عدم موفقیت در انتخاب، به انتخاب دیگری راضی بودند. بر حسب بعضی روایات، علی موفق شد که عبدالرحمن بن عوف را متقاعد کند که به جای حمایت از عثمان، از وی حمایت کند. گرچه این مهم را می‌توان در خوشبینانه‌ترین حالت، حمایتی ضعیف به حساب آورد. علاوه بر این، زبیر که بعد از درگذشت محمد از حامیان علی بود، در اینجا از عثمان حمایت می‌کرد؛ بنابراین عبدالرحمن بن عوف، دلیلی قاطع برای صدور رأی به نفع عثمان داشت. او رأی خود را در مسجد و در ملأ عام و با حضور هر دو نامزد اعلام کرد؛ بنابراین فشار زیادی بر روی علی وجود داشت که همان‌جا بیعت خود با عثمان را اعلام کند و او با اکراه موافقت کرد.<ref name="ReferenceG">{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=70–72}}</ref>


[[ویلفرد مادلونگ]] می‌نویسد، گرچه ممکن بود عمر نگران احتمال انتخاب علی به‌عنوان خلیفه باشد، اما مدرکی وجود ندارد که وی مستقیماً خواسته باشد تا بر شورا علیه علی تأثیر بگذارد. او چند وقت قبل در حضور عبدالرحمن بن عوف به او در مورد آرزوی قبیلهٔ بنی‌هاشم در مورد «حق خلافت انحصاری» این قبیله و «حق پای‌مال‌شده» علی، هشدار داده بود. چنین فکری بدون شک در اذهان عمومی نیز وجود داشته‌است. علاوه بر این، قتل عمر در مدتی اندک پس از آن، هر گونه مصالحه بین حامیان خلافت قریش و علی را منتفی می‌نماید. عبدالرحمن بن عوف به‌طور کامل بر احساسات عمر آگاه بود. او ممکن است نام خود را از میان نامزدهای خلافت بیرون کشیده باشد تا بتواند رأیی قاطع جمع‌آوری کرده و از آن علیه علی استفاده کند. اما به نظر می‌رسد که این عمل ابتکار خودش باشد، نه یک عمل تمرین‌شدهٔ پیشنهادی از سوی عمر.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=70–72}}</ref>
[[ویلفرد مادلونگ]] می‌نویسد، گرچه ممکن بود عمر نگران احتمال انتخاب علی به‌عنوان خلیفه باشد، اما مدرکی وجود ندارد که وی مستقیماً خواسته باشد تا بر شورا علیه علی تأثیر بگذارد. او چند وقت قبل در حضور عبدالرحمن بن عوف به او در مورد آرزوی قبیلهٔ بنی‌هاشم در مورد «حق خلافت انحصاری» این قبیله و «حق پای‌مال‌شده» علی، هشدار داده بود. چنین فکری بدون شک در اذهان عمومی نیز وجود داشته‌است. علاوه بر این، قتل عمر در مدتی اندک پس از آن، هر گونه مصالحه بین حامیان خلافت قریش و علی را منتفی می‌نماید. عبدالرحمن بن عوف به‌طور کامل بر احساسات عمر آگاه بود. او ممکن است نام خود را از میان نامزدهای خلافت بیرون کشیده باشد تا بتواند رأیی قاطع جمع‌آوری کرده و از آن علیه علی استفاده کند. اما به نظر می‌رسد که این عمل ابتکار خودش باشد، نه یک عمل تمرین‌شدهٔ پیشنهادی از سوی عمر.<ref name="ReferenceG"/>


عبدالرحمن بن عوف سه شرط عمل به قرآن، سنت محمد، و روش خلفای پیشین را به علی عرضه کرد که علی تنها دو شرط اول را پذیرفت؛ در حالی که عثمان هر سه شرط را پذیرفت. بنا بر روایت ''[[شرح نهج البلاغه]]'' [[ابن ابی الحدید]]، علی در این هنگام به برتری خود در امر خلافت تأکید کرد؛ اما چون اقبال عمومی به عثمان بود، ناچار شد که با وی بیعت کند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=70–72}}</ref><ref>{{پک|Dakake|2008|ک=Charismatic Community|زبان=en|ص=41}}</ref><ref>{{پک|Momen|1985|ک=Introduction to Shi‘i Islam|زبان=en|ص=21}}</ref>
عبدالرحمن بن عوف سه شرط عمل به قرآن، سنت محمد، و روش خلفای پیشین را به علی عرضه کرد که علی تنها دو شرط اول را پذیرفت؛ در حالی که عثمان هر سه شرط را پذیرفت. بنا بر روایت ''[[شرح نهج البلاغه]]'' [[ابن ابی الحدید]]، علی در این هنگام به برتری خود در امر خلافت تأکید کرد؛ اما چون اقبال عمومی به عثمان بود، ناچار شد که با وی بیعت کند.<ref name="ReferenceG"/><ref>{{پک|Dakake|2008|ک=Charismatic Community|زبان=en|ص=41}}</ref><ref>{{پک|Momen|1985|ک=Introduction to Shi‘i Islam|زبان=en|ص=21}}</ref>


=== خلافت عثمان ===
=== خلافت عثمان ===
بنا بر نظر [[سید حسین نصر]] در دانشنامهٔ بریتانیکا، علی عثمان را به عنوان خلیفه به رسمیت می‌شناخت. اما موضع بی‌طرفی را بین هواداران و مخالفان وی اتخاذ کرده بود.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> اما بنا بر نظر رابرت گلیو در دانشنامهٔ اسلام، علی حداقل به لحاظ معنوی سردستهٔ مخالفان عثمان بود. در دوران خلافت عثمان، علی به همراه صحابهٔ دیگری از محمد از جمله طلحه و زبیر از منتقدان عثمان بود. او عنوان می‌داشت که عثمان از سنت پیامبر دچار انحراف شده‌است. مهم‌ترین موارد اختلاف با عثمان بر سر اجرای [[حدود شرعی]] بود. علی اصرار داشت که «حدود الهی» باید اجرا شود. از جمله در قضیهٔ شراب‌نوشی [[ولید]]، حاکم کوفه، گفته می‌شود حد به دست خود علی اجرا شد. در قضیهٔ تبعید [[ابوذر غفاری|ابوذر]] از مدینه، با وجود ممنوعیت تعیین‌شده توسط عثمان، علی با فرزندانش ابوذر را بدرقه کرد.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> همچنین به نوشتهٔ [[اسماعیل پوناوالا|پوناوالا]] در دانشنامهٔ ایرانیکا، به روایت [[ابن اعثم]] علی می‌دانست که عثمان جرئت نداشت، بر ضد وی عمل کند. در چند موقعیت، علی با عثمان بر سر اجرای حدود اسلامی اختلاف نظر داشت. علی علناً نسبت به ابوذر غفاری اظهار همدردی کرده و قاطعانه در دفاع از عمار یاسر سخن رانده بود.<ref>ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> به نوشته ون دانزل، علی از لحاظ دینی عثمان را [[بدعت]]‌گزار می‌دانست و از لحاظ سیاسی نیز از مخالفان عثمان بود.<ref name="Donzel">{{پک|Donzel|1994|ک=Islamic desk reference|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|زبان=en|ص=28-30}}</ref> وچیا واله یری می‌گوید علی از بدو انتخاب عثمان به مخالفانش پیوست، اپوزیسیونی که به‌تدریج گسترش می‌یافت.
بنا بر نظر [[سید حسین نصر]] در دانشنامهٔ بریتانیکا، علی عثمان را به عنوان خلیفه به رسمیت می‌شناخت. اما موضع بی‌طرفی را بین هواداران و مخالفان وی اتخاذ کرده بود.<ref name="ReferenceA"/> اما بنا بر نظر رابرت گلیو در دانشنامهٔ اسلام، علی حداقل به لحاظ معنوی سردستهٔ مخالفان عثمان بود. در دوران خلافت عثمان، علی به همراه صحابهٔ دیگری از محمد از جمله طلحه و زبیر از منتقدان عثمان بود. او عنوان می‌داشت که عثمان از سنت پیامبر دچار انحراف شده‌است. مهم‌ترین موارد اختلاف با عثمان بر سر اجرای [[حدود شرعی]] بود. علی اصرار داشت که «حدود الهی» باید اجرا شود. از جمله در قضیهٔ شراب‌نوشی [[ولید]]، حاکم کوفه، گفته می‌شود حد به دست خود علی اجرا شد. در قضیهٔ تبعید [[ابوذر غفاری|ابوذر]] از مدینه، با وجود ممنوعیت تعیین‌شده توسط عثمان، علی با فرزندانش ابوذر را بدرقه کرد.<ref name="EI3"/> همچنین به نوشتهٔ [[اسماعیل پوناوالا|پوناوالا]] در دانشنامهٔ ایرانیکا، به روایت [[ابن اعثم]] علی می‌دانست که عثمان جرئت نداشت، بر ضد وی عمل کند. در چند موقعیت، علی با عثمان بر سر اجرای حدود اسلامی اختلاف نظر داشت. علی علناً نسبت به ابوذر غفاری اظهار همدردی کرده و قاطعانه در دفاع از عمار یاسر سخن رانده بود.<ref>ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> به نوشته ون دانزل، علی از لحاظ دینی عثمان را [[بدعت]]‌گزار می‌دانست و از لحاظ سیاسی نیز از مخالفان عثمان بود.<ref name="Donzel"/> وچیا واله یری می‌گوید علی از بدو انتخاب عثمان به مخالفانش پیوست، اپوزیسیونی که به‌تدریج گسترش می‌یافت.


مردم در برخی از شهرها و مناطق علیه عثمان شورش کردند و به سوی مدینه رو آوردند. عثمان در ابتدا حکم مجازات شورشیان را صادر کرد اما وقتی توسط پیک سریعی که عبدالله بن سعد فرستاده بود، از قصد شورشیان آگاه شد، چون نمی‌خواست که راه برای خشونت دیگر قشرها باز شود، تمایلی به پذیرش شورشیان نشان نداد. پس به دیدار علی رفت و از او خواست که با شورشیان دیدار کرده و آن‌ها را به بازگشت به شهر و دیارشان وادارد. عثمان ضمن اینکه خود را از این پس ملزم به پیروی از توصیه‌های علی می‌کرد، به وی اختیار تام داد تا هر گونه که می‌خواهد با شورشیان مذاکره کند. علی به وی یادآوری کرد که قبلاً هم با وی در این باره صحبت کرده بود، ولی عثمان ترجیح داده که از مروان بن حکم و بنی‌امیه حرف‌شنوی کند. عثمان قول داد که از این پس، از آنان روی گردانده و از علی حرف‌شنوی کرده و دستور داد که دیگر انصار و مهاجران به علی بپیوندند. او همچنین از عمار خواست که به این گروه بپیوندد ولی وی این پیشنهاد را رد کرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=119}}</ref>
مردم در برخی از شهرها و مناطق علیه عثمان شورش کردند و به سوی مدینه رو آوردند. عثمان در ابتدا حکم مجازات شورشیان را صادر کرد اما وقتی توسط پیک سریعی که عبدالله بن سعد فرستاده بود، از قصد شورشیان آگاه شد، چون نمی‌خواست که راه برای خشونت دیگر قشرها باز شود، تمایلی به پذیرش شورشیان نشان نداد. پس به دیدار علی رفت و از او خواست که با شورشیان دیدار کرده و آن‌ها را به بازگشت به شهر و دیارشان وادارد. عثمان ضمن اینکه خود را از این پس ملزم به پیروی از توصیه‌های علی می‌کرد، به وی اختیار تام داد تا هر گونه که می‌خواهد با شورشیان مذاکره کند. علی به وی یادآوری کرد که قبلاً هم با وی در این باره صحبت کرده بود، ولی عثمان ترجیح داده که از مروان بن حکم و بنی‌امیه حرف‌شنوی کند. عثمان قول داد که از این پس، از آنان روی گردانده و از علی حرف‌شنوی کرده و دستور داد که دیگر انصار و مهاجران به علی بپیوندند. او همچنین از عمار خواست که به این گروه بپیوندد ولی وی این پیشنهاد را رد کرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=119}}</ref>


علی در این زمان بدون آنکه مستقیماً با عثمان مخالفت کند، تأثیری بازدارنده بر وی داشت. او انتقادات دیگر صحابه را به گوش عثمان می‌رساند و از جانب عثمان با مخالفانی که از دیگر استان‌ها به مدینه آمده بودند، مذاکره کرد که به نظر می‌رسد این امر سبب بروز بدگمانی بین علی و اقوام عثمان گشت. بعداً که شورشیان منزل عثمان را محاصره کردند، علی با اصرار بر اینکه عثمان نباید از آب منع شود، تلاش کرد تا از شدت حصر بکاهد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> وقتی عثمان در معرض خطر حمله قرار گرفت، علی پسرانش را به منظور محافظت از خانهٔ وی روانه کرد. وقتی عثمان را شورشیان کشتند، علی پسرانش را به دلیل محافظت نامناسب از خانهٔ عثمان مؤاخذه کرد.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
علی در این زمان بدون آنکه مستقیماً با عثمان مخالفت کند، تأثیری بازدارنده بر وی داشت. او انتقادات دیگر صحابه را به گوش عثمان می‌رساند و از جانب عثمان با مخالفانی که از دیگر استان‌ها به مدینه آمده بودند، مذاکره کرد که به نظر می‌رسد این امر سبب بروز بدگمانی بین علی و اقوام عثمان گشت. بعداً که شورشیان منزل عثمان را محاصره کردند، علی با اصرار بر اینکه عثمان نباید از آب منع شود، تلاش کرد تا از شدت حصر بکاهد.<ref name="Poonawala"/> وقتی عثمان در معرض خطر حمله قرار گرفت، علی پسرانش را به منظور محافظت از خانهٔ وی روانه کرد. وقتی عثمان را شورشیان کشتند، علی پسرانش را به دلیل محافظت نامناسب از خانهٔ عثمان مؤاخذه کرد.<ref name="ReferenceA"/>


== خلافت ==
== خلافت ==
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:


=== برگزیدگی به خلافت ===
=== برگزیدگی به خلافت ===
به نوشته مادلونگ پس از کشته‌شدن عثمان به دست شورشیانی از [[مصر]] و [[کوفه]] و [[بصره]]، نظرها بر علی و [[طلحه]] بود. در میان اهالی مصر، حامیانی برای طلحه وجود داشت. در حالی که بصریان و کوفیان که به مخالفت‌های علی با ظلم و بیداد توجه داشتند و اکثر [[انصار]]، آشکارا تمایل بر خلافت علی داشتند و بالاخره حرف آنان به کرسی نشست. در این میان [[مالک اشتر]] که رهبر کوفیان بود، به نظر می‌رسد که نقش اصلی را در تأمین امنیت برای خلیفه‌شدن علی داشته‌است.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=141}}</ref> به نوشته پوناوالا پیش از قتل عثمان شورشیان بصری طرفدار طلحه و شورشیان کوفی طرفدار [[زبیر]] بودند، اما با قتل عثمان هر دو گروه به علی گرویدند. با قتل عثمان، بنی امیه از مدینه گریختند و کنترل شهر در دست مصریان، [[مهاجرین]] برجسته و انصار قرار گرفت. آن‌ها از علی برای خلافت دعوت کردند و وی پس از چند روز این منصب را پذیرفت.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
به نوشته مادلونگ پس از کشته‌شدن عثمان به دست شورشیانی از [[مصر]] و [[کوفه]] و [[بصره]]، نظرها بر علی و [[طلحه]] بود. در میان اهالی مصر، حامیانی برای طلحه وجود داشت. در حالی که بصریان و کوفیان که به مخالفت‌های علی با ظلم و بیداد توجه داشتند و اکثر [[انصار]]، آشکارا تمایل بر خلافت علی داشتند و بالاخره حرف آنان به کرسی نشست. در این میان [[مالک اشتر]] که رهبر کوفیان بود، به نظر می‌رسد که نقش اصلی را در تأمین امنیت برای خلیفه‌شدن علی داشته‌است.<ref name="ReferenceF"/> به نوشته پوناوالا پیش از قتل عثمان شورشیان بصری طرفدار طلحه و شورشیان کوفی طرفدار [[زبیر]] بودند، اما با قتل عثمان هر دو گروه به علی گرویدند. با قتل عثمان، بنی امیه از مدینه گریختند و کنترل شهر در دست مصریان، [[مهاجرین]] برجسته و انصار قرار گرفت. آن‌ها از علی برای خلافت دعوت کردند و وی پس از چند روز این منصب را پذیرفت.<ref name="Poonawala"/>


علی و پسرش، [[محمد حنفیه]]، در مسجد بودند که خبر کشته‌شدن عثمان به گوششان رسید. آن‌ها سریعاً مسجد را به قصد خانه ترک کردند. بر طبق روایت محمد حنفیه، اصحاب بسیاری با علی ملاقات کرده و خواستند با وی بیعت کنند. در ابتدا علی مخالفت کرد، ولی بعداً گفت که هر گونه بیعت باید در ملأ عام و در مسجد باشد. صبح روز بعد، شنبه، علی به مسجد رفت. وی با هوادارانش به سمت بازار رفت و آن‌ها به وی اصرار کردند که خلافت را بپذیرد. روایات کوفی حاکی از این است که مالک اشتر اولین کسی بود که با وی بیعت نمود.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=142–143}}</ref> به نظر می‌رسد که علی شخصاً از اعمال فشار بر روی دیگران برای بیعت با خودش، خودداری می‌کرد. به این ترتیب افرادی نظیر [[سعد بن ابی‌وقاص]]، [[عبدالله بن عمر]] و [[اسامه بن زید]] از بیعت با علی خودداری کردند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=145}}</ref>
علی و پسرش، [[محمد حنفیه]]، در مسجد بودند که خبر کشته‌شدن عثمان به گوششان رسید. آن‌ها سریعاً مسجد را به قصد خانه ترک کردند. بر طبق روایت محمد حنفیه، اصحاب بسیاری با علی ملاقات کرده و خواستند با وی بیعت کنند. در ابتدا علی مخالفت کرد، ولی بعداً گفت که هر گونه بیعت باید در ملأ عام و در مسجد باشد. صبح روز بعد، شنبه، علی به مسجد رفت. وی با هوادارانش به سمت بازار رفت و آن‌ها به وی اصرار کردند که خلافت را بپذیرد. روایات کوفی حاکی از این است که مالک اشتر اولین کسی بود که با وی بیعت نمود.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=142–143}}</ref> به نظر می‌رسد که علی شخصاً از اعمال فشار بر روی دیگران برای بیعت با خودش، خودداری می‌کرد. به این ترتیب افرادی نظیر [[سعد بن ابی‌وقاص]]، [[عبدالله بن عمر]] و [[اسامه بن زید]] از بیعت با علی خودداری کردند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=145}}</ref>
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
[[پرونده:First Fitna map.png|بندانگشتی|۳۵۰|سه رنگ در این تصویر قلمروی [[حکومت خلفای راشدین]]
[[پرونده:First Fitna map.png|بندانگشتی|۳۵۰|سه رنگ در این تصویر قلمروی [[حکومت خلفای راشدین]]
در زمان [[عثمان بن عفان|عثمان]] را نشان می‌دهد. پس از [[شورش‌ها در زمان خلافت علی بن ابی‌طالب]] بعضی قسمت‌ها زیر نظر علی خارج شد؛ قسمت سبز زیر نظر علی، قسمت قرمز زیر نظر معاویه و قسمت آبی زیر نظر [[عمرو عاص]] بود.]]
در زمان [[عثمان بن عفان|عثمان]] را نشان می‌دهد. پس از [[شورش‌ها در زمان خلافت علی بن ابی‌طالب]] بعضی قسمت‌ها زیر نظر علی خارج شد؛ قسمت سبز زیر نظر علی، قسمت قرمز زیر نظر معاویه و قسمت آبی زیر نظر [[عمرو عاص]] بود.]]
علی پس از برگزیده‌شدن به خلافت از قاتلان [[عثمان]] و همچنین از فرقه‌ای که برای او جایگاه فوق بشری قائل بودند دوری جست.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref>
علی پس از برگزیده‌شدن به خلافت از قاتلان [[عثمان]] و همچنین از فرقه‌ای که برای او جایگاه فوق بشری قائل بودند دوری جست.<ref name="ReferenceC"/>


خلافت علی از همان روزهای نخست با آشوب همراه شد.<ref name="دائرةالمعارف فارسی"/> هنگامی که علی به خلافت رسید، مرزهای اسلامی از غرب تا مصر و از شرق تا ارتفاعات شرقی [[ایران]] پیش رفته بود. اما اوضاع [[حجاز]] در این ایام، ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل والیانی بود که قبلاً عثمان آن‌ها را منصوب کرده بود. او کسانی را که از نظرش قابل اعتماد بودند، به جای برکنارشدگان گماشت. در هنگام عزل و نصب والیان، [[ابن‌عباس]] و [[مغیرة بن شعبه]] وی را به احتیاط و عملکرد مصلحت‌آمیز دعوت کردند. اما علی به حرف این دو عمل نکرد. [[ویلفرد مادلونگ]] معتقد است که علی عمیقاً از وظیفهٔ اسلامی خود آگاه بود و در راه حفظ شریعت اسلام، حاضر نبود که مصلحتی را بر حقی مقدم بشمارد؛ به‌طوری‌که حتی حاضر بود در این راه با مخالفانش پیکار کند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=148–49}}</ref> یکی از مهم‌ترین مخالفان علی، [[معاویه]] بود. معاویه فرماندار [[شام]] و از خویشان عثمان بود که بدین سبب خونخواهی قاتلان عثمان را حق خود می‌دانست.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> او با علی [[بیعت]] نکرد.<ref name="Donzel"/>
خلافت علی از همان روزهای نخست با آشوب همراه شد.<ref name="دائرةالمعارف فارسی"/> هنگامی که علی به خلافت رسید، مرزهای اسلامی از غرب تا مصر و از شرق تا ارتفاعات شرقی [[ایران]] پیش رفته بود. اما اوضاع [[حجاز]] در این ایام، ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل والیانی بود که قبلاً عثمان آن‌ها را منصوب کرده بود. او کسانی را که از نظرش قابل اعتماد بودند، به جای برکنارشدگان گماشت. در هنگام عزل و نصب والیان، [[ابن‌عباس]] و [[مغیرة بن شعبه]] وی را به احتیاط و عملکرد مصلحت‌آمیز دعوت کردند. اما علی به حرف این دو عمل نکرد. [[ویلفرد مادلونگ]] معتقد است که علی عمیقاً از وظیفهٔ اسلامی خود آگاه بود و در راه حفظ شریعت اسلام، حاضر نبود که مصلحتی را بر حقی مقدم بشمارد؛ به‌طوری‌که حتی حاضر بود در این راه با مخالفانش پیکار کند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=148–49}}</ref> یکی از مهم‌ترین مخالفان علی، [[معاویه]] بود. معاویه فرماندار [[شام]] و از خویشان عثمان بود که بدین سبب خونخواهی قاتلان عثمان را حق خود می‌دانست.<ref name="ReferenceA"/> او با علی [[بیعت]] نکرد.<ref name="Donzel"/>


=== شیوه زمامداری ===
=== شیوه زمامداری ===
<!--علی پس از رسیدن به خلافت تمامی اموال و زمین‌ها و بخشش‌هایی را که عثمان و خلفای ماقبل در زمان خلافتشان به بعضی از اشراف داده بودند، پس گرفت. -->
<!--علی پس از رسیدن به خلافت تمامی اموال و زمین‌ها و بخشش‌هایی را که عثمان و خلفای ماقبل در زمان خلافتشان به بعضی از اشراف داده بودند، پس گرفت. -->
وی مخالف تمرکز کنترل خلیفه بر روی درآمدهای استانی بود. او امتیازات مبتنی بر جایگاه قبیله‌ای و سابقه در اسلام را ملغی کرد و غنائم و بیت‌المال را به‌طور مساوی بین تمامی مسلمانان تقسیم کرد. او همچنین در توزیع بیت‌المال از تعصبات قومی و قبیله‌ای خودداری می‌کرد؛ به‌طوری‌که حاضر نشد به برادرش، [[عقیل بن ابی‌طالب]]، بیشتر از سهمش از بیت‌المال بدهد. در حکومت وی، تمامی مسلمانان، چه آن‌هایی که سابقه‌ای طولانی در اسلام داشتند و چه آن‌هایی که به‌تازگی مسلمان شده بودند از دیدگاه توزیع بیت‌المال، یکسان نگریسته می‌شدند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=150 and 264}}</ref> ایرا لاپیدوس معتقد است علی که بر مبنای از خودگذشتگی‌اش در خدمت به محمد و اسلام ادعای خلافت کرده بود، حال به خاطر اینکه قاتلان عثمان وی را در رسیدن به مسند [[خلافت]] حمایت کرده بودند، خود را به خطر انداخته بود.<ref>{{پک|Lapidus|2002|ک=History of Islamic Societies|زبان=en|ص=46}}</ref> همچنین علی بر خلاف عمر، پیشنهاد داد که تمام درآمدهای دیوانی توزیع گردد و چیزی از آن اندوخته نشود.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
وی مخالف تمرکز کنترل خلیفه بر روی درآمدهای استانی بود. او امتیازات مبتنی بر جایگاه قبیله‌ای و سابقه در اسلام را ملغی کرد و غنائم و بیت‌المال را به‌طور مساوی بین تمامی مسلمانان تقسیم کرد. او همچنین در توزیع بیت‌المال از تعصبات قومی و قبیله‌ای خودداری می‌کرد؛ به‌طوری‌که حاضر نشد به برادرش، [[عقیل بن ابی‌طالب]]، بیشتر از سهمش از بیت‌المال بدهد. در حکومت وی، تمامی مسلمانان، چه آن‌هایی که سابقه‌ای طولانی در اسلام داشتند و چه آن‌هایی که به‌تازگی مسلمان شده بودند از دیدگاه توزیع بیت‌المال، یکسان نگریسته می‌شدند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=150 and 264}}</ref> ایرا لاپیدوس معتقد است علی که بر مبنای از خودگذشتگی‌اش در خدمت به محمد و اسلام ادعای خلافت کرده بود، حال به خاطر اینکه قاتلان عثمان وی را در رسیدن به مسند [[خلافت]] حمایت کرده بودند، خود را به خطر انداخته بود.<ref>{{پک|Lapidus|2002|ک=History of Islamic Societies|زبان=en|ص=46}}</ref> همچنین علی بر خلاف عمر، پیشنهاد داد که تمام درآمدهای دیوانی توزیع گردد و چیزی از آن اندوخته نشود.<ref name="Poonawala"/>
پس از خلافت، بسیاری از قبیلهٔ [[قریش]] از او روی گرداندند، چون او از حقوق عشیرهٔ [[بنی‌هاشم]] که عشیرهٔ پیامبر بود دفاع می‌نمود. همچنین او به این متهم شد که از مجازات قاتلان عثمان خودداری و سمت‌های اداری را از طرفداران عثمان پاک‌سازی کرده‌است.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
پس از خلافت، بسیاری از قبیلهٔ [[قریش]] از او روی گرداندند، چون او از حقوق عشیرهٔ [[بنی‌هاشم]] که عشیرهٔ پیامبر بود دفاع می‌نمود. همچنین او به این متهم شد که از مجازات قاتلان عثمان خودداری و سمت‌های اداری را از طرفداران عثمان پاک‌سازی کرده‌است.<ref name="ReferenceA"/>


=== نبرد جمل ===
=== نبرد جمل ===
{{نوشتار اصلی|نبرد جمل}}
{{نوشتار اصلی|نبرد جمل}}
[[پرونده:Ali and Aisha at the Battle of the Camel.jpg|انگشتی|250px|نقاشی نبرد جمل از ''[[روضة الصفا]]'' [[میرخواند]]، سال ۷۲–۱۵۷۱، دورهٔ [[صفویان]]]]
[[پرونده:Ali and Aisha at the Battle of the Camel.jpg|انگشتی|250px|نقاشی نبرد جمل از ''[[روضة الصفا]]'' [[میرخواند]]، سال ۷۲–۱۵۷۱، دورهٔ [[صفویان]]]]
[[عایشه]] که در جریان شورش علیه عثمان از مخالفان وی حمایت می‌کرد، پس از [[طواف]] خانه [[کعبه]]، در راه بازگشت به [[مدینه]] خبر قتل عثمان و به خلافت رسیدن علی را شنید. سپس به [[مکه]] بازگشت و فعالانه به تبلیغ علیه علی پرداخت و چهار ماه بعد طلحه و زبیر به وی پیوستند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> علاوه بر [[عایشه]]، افرادی از [[بنی‌امیه]] که از [[مدینه]] فرار کرده‌بودند و بر طبق نظر روبرت گلیو خلافت را در انحصار بنی امیه می‌دیدند<ref name="EI3"/> و اهدافشان با طلحه و زبیر متفاوت بود، در [[مکه]] جمع شده و به والیان عزل شده [[بصره]] و [[یمن]] پیوستند که از [[بیت المال]] برای خود پول آورده‌بودند.<ref name="Poonawala"/>
[[عایشه]] که در جریان شورش علیه عثمان از مخالفان وی حمایت می‌کرد، پس از [[طواف]] خانه [[کعبه]]، در راه بازگشت به [[مدینه]] خبر قتل عثمان و به خلافت رسیدن علی را شنید. سپس به [[مکه]] بازگشت و فعالانه به تبلیغ علیه علی پرداخت و چهار ماه بعد طلحه و زبیر به وی پیوستند.<ref name="ReferenceC"/> علاوه بر [[عایشه]]، افرادی از [[بنی‌امیه]] که از [[مدینه]] فرار کرده‌بودند و بر طبق نظر روبرت گلیو خلافت را در انحصار بنی امیه می‌دیدند<ref name="EI3"/> و اهدافشان با طلحه و زبیر متفاوت بود، در [[مکه]] جمع شده و به والیان عزل شده [[بصره]] و [[یمن]] پیوستند که از [[بیت المال]] برای خود پول آورده‌بودند.<ref name="Poonawala"/>


درخصوص انگیزه شورش علیه علی توضیحات متعددی ارائه شده‌است. پوناوالا می‌نویسد [[طلحه]] و [[زبیر]] که پیشتر از آرزوهای سیاسی خود ناامید شده‌بودند، وقتی با مخالفت علی در خصوص سپردن حکومت [[بصره]] و [[کوفه]] مواجه شدند، ناامیدیشان افزون‌تر گردید. این دو وقتی شنیدند که هوادارانشان در [[مکه]] جمع شده‌اند، از علی درخواست کردند که اجازه دهد که برای [[عمره]] مدینه را ترک گویند. پس از آن، این دو بیعت خود با علی را شکستند و مسئولیت قتل [[عثمان]] را به گردن وی انداختند و از وی خواستند که قاتلان را محاکمه کند.<ref name="Poonawala"/> [[لئورا وچا ولیری|واله یری]] می‌نویسد طلحه و زبیر و عایشه درخواست داشتند که [[حدود شرعی]] باید برای همه به‌طور مساوی برپا داشته شود و یک سری اصلاحات باید انجام گیرد. از آنجایی که این سه تن در سرنوشت عثمان به نوبه خود مسئول بودند، علت شورششان در راستای درخواست خونخواهی عثمان و مقصودی که از اصلاحات مد نظر داشتند، مبهم به نظر می‌رسد. به نظر می‌رسد که انگیزه‌های اجتماعی و اقتصادی که به خاطر ترس از تأثیرگذاری تندرویان بر علی برانگیخته شده بود، توضیح قانع‌کننده تری باشد تا احساسات شخصی. هرچند در میان مخالفان عثمان، افراد میانه‌رو بدون شک خواستار تغییر سیاست‌های وی بودند؛ ولی هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که کار به تغییرات اساسی سیاست‌ها بکشد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> برخی مورخین نظیر مادلونگ بر این باورند که این چند تن کشته شدن [[عثمان]] را بهانه‌ای برای مخالفت با علی و جاه طلبی خود قرار دادند، زیرا آنها، خلافت علی را با منافع خود، سازگار نمی‌دیدند. از سوی دیگر، شورشیان مدعی بودند که خون [[عثمان]] نیازی به قصاص ندارد، زیرا وی به خاطر عمل نکردن به [[قرآن]] و سنت [[محمد]] کشته شده‌است.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=147–48}}</ref><ref>{{پک|Lewis|1991|ک=Political Language of Islam|زبان=en|ص=214}}</ref><ref>{{پک|Tabatabaei|1979|ک=Shi'ite Islam|زبان=en|ص=191}}</ref> واله یری معتقد است علت واقعی این شورشها علیه علی، رویکرد بخشایشگر علی نسبت به مقصران در این قضیه (که این تفکر را القا می‌کرد که آنان مجازات نخواهند شد)، عدم برخورد قاطعی از سوی علی با شورشیان و سیاست محبوب «ضد اشرافی گری قریش» توسط علی بوده‌است.<ref name="al-D̲j̲amal">{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref>
درخصوص انگیزه شورش علیه علی توضیحات متعددی ارائه شده‌است. پوناوالا می‌نویسد [[طلحه]] و [[زبیر]] که پیشتر از آرزوهای سیاسی خود ناامید شده‌بودند، وقتی با مخالفت علی در خصوص سپردن حکومت [[بصره]] و [[کوفه]] مواجه شدند، ناامیدیشان افزون‌تر گردید. این دو وقتی شنیدند که هوادارانشان در [[مکه]] جمع شده‌اند، از علی درخواست کردند که اجازه دهد که برای [[عمره]] مدینه را ترک گویند. پس از آن، این دو بیعت خود با علی را شکستند و مسئولیت قتل [[عثمان]] را به گردن وی انداختند و از وی خواستند که قاتلان را محاکمه کند.<ref name="Poonawala"/> [[لئورا وچا ولیری|واله یری]] می‌نویسد طلحه و زبیر و عایشه درخواست داشتند که [[حدود شرعی]] باید برای همه به‌طور مساوی برپا داشته شود و یک سری اصلاحات باید انجام گیرد. از آنجایی که این سه تن در سرنوشت عثمان به نوبه خود مسئول بودند، علت شورششان در راستای درخواست خونخواهی عثمان و مقصودی که از اصلاحات مد نظر داشتند، مبهم به نظر می‌رسد. به نظر می‌رسد که انگیزه‌های اجتماعی و اقتصادی که به خاطر ترس از تأثیرگذاری تندرویان بر علی برانگیخته شده بود، توضیح قانع‌کننده تری باشد تا احساسات شخصی. هرچند در میان مخالفان عثمان، افراد میانه‌رو بدون شک خواستار تغییر سیاست‌های وی بودند؛ ولی هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که کار به تغییرات اساسی سیاست‌ها بکشد.<ref name="ReferenceC"/> برخی مورخین نظیر مادلونگ بر این باورند که این چند تن کشته شدن [[عثمان]] را بهانه‌ای برای مخالفت با علی و جاه طلبی خود قرار دادند، زیرا آنها، خلافت علی را با منافع خود، سازگار نمی‌دیدند. از سوی دیگر، شورشیان مدعی بودند که خون [[عثمان]] نیازی به قصاص ندارد، زیرا وی به خاطر عمل نکردن به [[قرآن]] و سنت [[محمد]] کشته شده‌است.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=147–48}}</ref><ref>{{پک|Lewis|1991|ک=Political Language of Islam|زبان=en|ص=214}}</ref><ref>{{پک|Tabatabaei|1979|ک=Shi'ite Islam|زبان=en|ص=191}}</ref> واله یری معتقد است علت واقعی این شورشها علیه علی، رویکرد بخشایشگر علی نسبت به مقصران در این قضیه (که این تفکر را القا می‌کرد که آنان مجازات نخواهند شد)، عدم برخورد قاطعی از سوی علی با شورشیان و سیاست محبوب «ضد اشرافی گری قریش» توسط علی بوده‌است.<ref name="al-D̲j̲amal">{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref>


پس از آنکه طلحه و زبیر در جمع‌آوری حامیان در [[حجاز]] ناکام ماندند، به امید پیدا کردن نیرو و منابع لازم برای بسیج‌کردن حامیان عراقی، با چند صد سرباز<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> عزم [[بصره]] کردند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> وقتی علی از این موضوع مطلع شد، همراه با سپاهی،<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> تعقیبشان کرد اما به آن‌ها نرسید.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> علی چاره‌ای نداشت جز آنکه از تصرف عراق به دست این گروه ممانعت کند، چرا که [[شام]] فقط از معاویه اطاعت می‌کرد. در مصر نیز هرج و مرج حکمفرما بود؛ بنابراین با از کف رفتن عراق، عملاً استان‌های شرقی وابسته به آن، شامل ایران، نیز از دست می‌رفت.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref>
پس از آنکه طلحه و زبیر در جمع‌آوری حامیان در [[حجاز]] ناکام ماندند، به امید پیدا کردن نیرو و منابع لازم برای بسیج‌کردن حامیان عراقی، با چند صد سرباز<ref name="ReferenceC"/> عزم [[بصره]] کردند.<ref name="Poonawala"/> وقتی علی از این موضوع مطلع شد، همراه با سپاهی،<ref name="ReferenceC"/> تعقیبشان کرد اما به آن‌ها نرسید.<ref name="Poonawala"/> علی چاره‌ای نداشت جز آنکه از تصرف عراق به دست این گروه ممانعت کند، چرا که [[شام]] فقط از معاویه اطاعت می‌کرد. در مصر نیز هرج و مرج حکمفرما بود؛ بنابراین با از کف رفتن عراق، عملاً استان‌های شرقی وابسته به آن، شامل ایران، نیز از دست می‌رفت.<ref name="ReferenceC"/>


شورشیان بصره را تصرف کرده<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> و بسیاری از مردم را کشتند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در بصره سپاه عایشه به بیت‌المال حمله برده، و نیز [[عثمان بن حنیف]]، والی منصوب علی، را مجبور کردند که قصر حکومتی را ترک کند و موی سر و ریشش را کندند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> علی ترجیح داد به جای اینکه به بصره لشکر کشد، حمایت کوفه را جلب کند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> [[ابوموسی اشعری]]، والی کوفه، پیش از نبرد جمل با علی بیعت نمود. اما وقتی که جنگ بین طلحه و زبیر و عایشه با علی بالا گرفت، ابوموسی موضعی بی‌طرف اتخاذ کرد و با وجود تحت فشار گذاشتنش، از تصمیمش منصرف نشد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|۱۹۸۶|ف=al-As̲h̲ʿarī, Abū Mūsā|ک=EI2|زبان=en|ش=2}}</ref> وی مردم کوفه را به بی‌طرفی در جنگ داخلی بین مسلمانان فرا خواند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> سرانجام حامیان علی وی را از کوفه بیرون راندند و علی نامه‌ای شدیدالحن به او نوشت و عزلش کرد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=al-As̲h̲ʿarī, Abū Mūsā|ک=EI2|زبان=en|ش=2}}</ref> نمایندگان علی ([[مالک اشتر]]، [[ابن‌عباس]]، فرزندش حسن، و [[عمار بن یاسر]]) تلاش بسیاری برای جلب حامی برای سپاه علی کردند تا بالاخره ۶ یا ۷ یا ۱۲ هزار نفر را به سپاه علی ملحق کردند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> مادلونگ می‌نویسد حسن توانست لشکر شش یا هفت هزار نفره فراهم آورد و آنان را به [[ذی قار]] آورد و به علی ملحق شد.<ref>{{پک|Madelung|2003|ف=Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
شورشیان بصره را تصرف کرده<ref name="EI3"/> و بسیاری از مردم را کشتند.<ref name="Poonawala"/> در بصره سپاه عایشه به بیت‌المال حمله برده، و نیز [[عثمان بن حنیف]]، والی منصوب علی، را مجبور کردند که قصر حکومتی را ترک کند و موی سر و ریشش را کندند.<ref name="al-D̲j̲amal"/> علی ترجیح داد به جای اینکه به بصره لشکر کشد، حمایت کوفه را جلب کند.<ref name="al-D̲j̲amal"/> [[ابوموسی اشعری]]، والی کوفه، پیش از نبرد جمل با علی بیعت نمود. اما وقتی که جنگ بین طلحه و زبیر و عایشه با علی بالا گرفت، ابوموسی موضعی بی‌طرف اتخاذ کرد و با وجود تحت فشار گذاشتنش، از تصمیمش منصرف نشد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|۱۹۸۶|ف=al-As̲h̲ʿarī, Abū Mūsā|ک=EI2|زبان=en|ش=2}}</ref> وی مردم کوفه را به بی‌طرفی در جنگ داخلی بین مسلمانان فرا خواند.<ref name="al-D̲j̲amal"/> سرانجام حامیان علی وی را از کوفه بیرون راندند و علی نامه‌ای شدیدالحن به او نوشت و عزلش کرد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=al-As̲h̲ʿarī, Abū Mūsā|ک=EI2|زبان=en|ش=2}}</ref> نمایندگان علی ([[مالک اشتر]]، [[ابن‌عباس]]، فرزندش حسن، و [[عمار بن یاسر]]) تلاش بسیاری برای جلب حامی برای سپاه علی کردند تا بالاخره ۶ یا ۷ یا ۱۲ هزار نفر را به سپاه علی ملحق کردند.<ref name="al-D̲j̲amal"/> مادلونگ می‌نویسد حسن توانست لشکر شش یا هفت هزار نفره فراهم آورد و آنان را به [[ذی قار]] آورد و به علی ملحق شد.<ref name="ReferenceH">{{پک|Madelung|2003|ف=Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>


علی به بصره نزدیک شد و باب مذاکرات با طلحه و زبیر و عایشه را باز کرد. همه در آن زمان فکر می‌کردند توافق بین طرفین حاصل شده‌است، اما جنگ بین دو سپاه ناگهان آغاز شد. در منابع دربارهٔ آغازگر جنگ روایات گوناگونی آمده‌است. طبق برخی روایات، علی به لشکریانش دستور داد که جنگی را آغاز نکنند، اما پس از آنکه برخی از حامیان علی کشته شدند، وی خود را مستحق دانست که جنگ را علیه برخی مخالفانش از اهل قبله آغاز کند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> وجه تسمیهٔ این جنگ این است که عایشه در مرکز میدان جنگ و بر روی شتری سوار بود.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> عایشه در این جنگ آسیبی ندید اما جنگ حول شترش بسیار شدید بود. سپاه علی پیروز شد و یاران علی زانوی شتر را قطع کردند و شتر به همراه عایشه به زمین نشست. اما عملاً پیش از این هم جنگ به پایان رسیده بود، چرا که طلحه توسط تیری که بسیاری از منابع آن را کار [[مروان بن حکم]] می‌دانند، زخمی شده و پس از آنکه او را به خانه‌ای بردند، درگذشت.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> زبیر نیز پس از اینکه با علی دیدار کرد و علی وی را به یاد سخنی از محمد در مورد خودش انداخت، در مشروعیت جنبشی که به راه انداخته بود، دچار تردید شد و میدان جنگ را ترک کرد. کسانی از قبیله [[بنی‌تمیم]] او را تعقیب کردند و به طرز توطئه‌آمیزی کشتندش.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> روبرت گلیو معتقد است که گرچه در مورد فرار و خیانت و حقارت در این جنگ در منابع اغراق شده، اما این دلایل به خوبی نشان‌دهندهٔ بی‌ثباتی مخالفان علی و حاکی از علت پیروزی آسان علی در این جنگ است.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> محاسبهٔ آمار دقیق رزمندگان در این جنگ و کشته‌شدگان غیرممکن است. چرا که منابع در مورد تلفات جنگ، اعدادی بین ۶٬۰۰۰ تا ۳۰٬۰۰۰ تن گزارش می‌دهند؛ ولیری می‌نویسد عدد ۳۰٬۰۰۰ اغراق است، زیرا شمار افرادی که از مدینه به همراه علی آمدند و افرادی که بعداً به وی پیوستند سر جمع به‌سختی به ۱۵٬۰۰۰ تن می‌رسد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref>
علی به بصره نزدیک شد و باب مذاکرات با طلحه و زبیر و عایشه را باز کرد. همه در آن زمان فکر می‌کردند توافق بین طرفین حاصل شده‌است، اما جنگ بین دو سپاه ناگهان آغاز شد. در منابع دربارهٔ آغازگر جنگ روایات گوناگونی آمده‌است. طبق برخی روایات، علی به لشکریانش دستور داد که جنگی را آغاز نکنند، اما پس از آنکه برخی از حامیان علی کشته شدند، وی خود را مستحق دانست که جنگ را علیه برخی مخالفانش از اهل قبله آغاز کند.<ref name="al-D̲j̲amal"/> وجه تسمیهٔ این جنگ این است که عایشه در مرکز میدان جنگ و بر روی شتری سوار بود.<ref name="Poonawala"/> عایشه در این جنگ آسیبی ندید اما جنگ حول شترش بسیار شدید بود. سپاه علی پیروز شد و یاران علی زانوی شتر را قطع کردند و شتر به همراه عایشه به زمین نشست. اما عملاً پیش از این هم جنگ به پایان رسیده بود، چرا که طلحه توسط تیری که بسیاری از منابع آن را کار [[مروان بن حکم]] می‌دانند، زخمی شده و پس از آنکه او را به خانه‌ای بردند، درگذشت.<ref name="al-D̲j̲amal"/> زبیر نیز پس از اینکه با علی دیدار کرد و علی وی را به یاد سخنی از محمد در مورد خودش انداخت، در مشروعیت جنبشی که به راه انداخته بود، دچار تردید شد و میدان جنگ را ترک کرد. کسانی از قبیله [[بنی‌تمیم]] او را تعقیب کردند و به طرز توطئه‌آمیزی کشتندش.<ref name="al-D̲j̲amal"/> روبرت گلیو معتقد است که گرچه در مورد فرار و خیانت و حقارت در این جنگ در منابع اغراق شده، اما این دلایل به خوبی نشان‌دهندهٔ بی‌ثباتی مخالفان علی و حاکی از علت پیروزی آسان علی در این جنگ است.<ref name="EI3"/> محاسبهٔ آمار دقیق رزمندگان در این جنگ و کشته‌شدگان غیرممکن است. چرا که منابع در مورد تلفات جنگ، اعدادی بین ۶٬۰۰۰ تا ۳۰٬۰۰۰ تن گزارش می‌دهند؛ ولیری می‌نویسد عدد ۳۰٬۰۰۰ اغراق است، زیرا شمار افرادی که از مدینه به همراه علی آمدند و افرادی که بعداً به وی پیوستند سر جمع به‌سختی به ۱۵٬۰۰۰ تن می‌رسد.<ref name="al-D̲j̲amal"/>


عایشه بازداشت گردید اما با احترام با وی رفتار شد و علی وی را تحت مراقبت<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> به مدینه فرستاد و در این تصمیم سر سخت بود. او به سپاه عایشه امان داد<ref name="al-D̲j̲amal">{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> و آن‌ها را پس از اخذ بیعت آزاد نمود. در خصوص بیعت برخی از سپاه جمل همچون [[مروان]] گزارش‌ها مختلف است و برخی مورخان گفته‌اند علی آن‌ها را بدون اخذ بیعت بخشید. همچنین مانع تصاحب اموالشان توسط سپاهیانش به‌عنوان غنیمت جنگی شد. این عمل علی، باعث بروز ناآرامی‌هایی در سپاهش گردید. مطلبی مهم‌تر که باعث شد تندرویان سپاه علی وی را متهم به خروج از دین بکنند، این بود که علی مانع از به کنیزی گرفتن زنان و فرزندان و گرفتن اموال کشته شدگان جنگ در سپاه عایشه گردید و تنها اموالی که در میدان جنگ به دست می‌آمد را مجاز به گرفتن دانست. آنان از علی پرسیدند که چطور ریختن خون این افراد حلال بوده اما اموالشان حرام است و بعدها حروریان (خوارج) از این پس این مسئله را یکی از اتهامات وارده بر علی مبنی بر خروج از دین به حساب می‌آوردند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=179-180}}</ref>
عایشه بازداشت گردید اما با احترام با وی رفتار شد و علی وی را تحت مراقبت<ref name="ReferenceC"/> به مدینه فرستاد و در این تصمیم سر سخت بود. او به سپاه عایشه امان داد<ref name="al-D̲j̲amal"/> و آن‌ها را پس از اخذ بیعت آزاد نمود. در خصوص بیعت برخی از سپاه جمل همچون [[مروان]] گزارش‌ها مختلف است و برخی مورخان گفته‌اند علی آن‌ها را بدون اخذ بیعت بخشید. همچنین مانع تصاحب اموالشان توسط سپاهیانش به‌عنوان غنیمت جنگی شد. این عمل علی، باعث بروز ناآرامی‌هایی در سپاهش گردید. مطلبی مهم‌تر که باعث شد تندرویان سپاه علی وی را متهم به خروج از دین بکنند، این بود که علی مانع از به کنیزی گرفتن زنان و فرزندان و گرفتن اموال کشته شدگان جنگ در سپاه عایشه گردید و تنها اموالی که در میدان جنگ به دست می‌آمد را مجاز به گرفتن دانست. آنان از علی پرسیدند که چطور ریختن خون این افراد حلال بوده اما اموالشان حرام است و بعدها حروریان (خوارج) از این پس این مسئله را یکی از اتهامات وارده بر علی مبنی بر خروج از دین به حساب می‌آوردند.<ref name="al-D̲j̲amal"/><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=179-180}}</ref>


=== از جنگ جمل تا جنگ صفین ===
=== از جنگ جمل تا جنگ صفین ===
علی وارد بصره شد و پول‌هایی را که در بیت‌المال یافت، به‌طور مساوی میان حامیانش تقسیم کرد. این امر احتمالاً نشانهٔ این است که وی به کهنه‌مسلمانانی که از روزهای اول به اسلام خدمت کرده بودند و تازه‌مسلمانانی که در فتوحات نقش داشتند، یکسان مواجب می‌داد و سپس برای جلب حمایت کوفیان علیه معاویه، به آن شهر رفت.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> مردم بصره با علی بیعت کردند. علی، ابن‌عباس را والی بصره نمود و [[زیاد بن ابیه]] را به دستیاری ابن‌عباس گماشت. به نوشتهٔ ولیری، مالک اشتر به خاطر این موضوع خشمگین شد چرا که پسران عباس، یکی والی بصره، یکی والی مکه، و دیگری والی یمن شده بودند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1991|ف=al-D̲j̲amal|ک=EI2|زبان=en}}</ref> علی موفق به تشکیل ائتلافی گسترده شد که دو گروه جدید را به حامیانش افزود. اولی [[قرا]] که آخرین امیدشان در بازیابی نفوذ خود را در علی می‌دیدند و دومی رهبران قبائل سنتی که مجذوب مساوات وی در تقسیم غنائم شده بودند. شکل‌گیری موفقیت‌آمیز این ائتلاف را که افراد گوناگونی چون عمار بن یاسر (مهاجر)، [[قیس بن سعد عباده]] (انصار)، مالک اشتر ([[قرا]])، و [[اشعث بن قیس]] (رهبر سابق [[جنگ‌های ارتداد|جنگ‌های رده]] و از رؤسای قبائل کوفی) را در بر می‌گرفت، می‌توان به پای شخصیت فرهمند علی گذاشت.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
علی وارد بصره شد و پول‌هایی را که در بیت‌المال یافت، به‌طور مساوی میان حامیانش تقسیم کرد. این امر احتمالاً نشانهٔ این است که وی به کهنه‌مسلمانانی که از روزهای اول به اسلام خدمت کرده بودند و تازه‌مسلمانانی که در فتوحات نقش داشتند، یکسان مواجب می‌داد و سپس برای جلب حمایت کوفیان علیه معاویه، به آن شهر رفت.<ref name="Poonawala"/> مردم بصره با علی بیعت کردند. علی، ابن‌عباس را والی بصره نمود و [[زیاد بن ابیه]] را به دستیاری ابن‌عباس گماشت. به نوشتهٔ ولیری، مالک اشتر به خاطر این موضوع خشمگین شد چرا که پسران عباس، یکی والی بصره، یکی والی مکه، و دیگری والی یمن شده بودند.<ref name="al-D̲j̲amal"/> علی موفق به تشکیل ائتلافی گسترده شد که دو گروه جدید را به حامیانش افزود. اولی [[قرا]] که آخرین امیدشان در بازیابی نفوذ خود را در علی می‌دیدند و دومی رهبران قبائل سنتی که مجذوب مساوات وی در تقسیم غنائم شده بودند. شکل‌گیری موفقیت‌آمیز این ائتلاف را که افراد گوناگونی چون عمار بن یاسر (مهاجر)، [[قیس بن سعد عباده]] (انصار)، مالک اشتر ([[قرا]])، و [[اشعث بن قیس]] (رهبر سابق [[جنگ‌های ارتداد|جنگ‌های رده]] و از رؤسای قبائل کوفی) را در بر می‌گرفت، می‌توان به پای شخصیت فرهمند علی گذاشت.<ref name="Poonawala"/>


پس از نبرد جمل، چون علی همچنان به سیاست برابری و عدالت در توزیع مالیات و غنائم پایبند بود، توانست حمایت اصحاب محمد به‌خصوص انصار، رهبران قبائل، و [[قرا]] را که خواهان داشتن رهبری پیرو [[احکام اسلام]] بودند، از آن خود کند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Shaban|1971|ک=Islamic History|زبان=en|ص=72}}</ref>
پس از نبرد جمل، چون علی همچنان به سیاست برابری و عدالت در توزیع مالیات و غنائم پایبند بود، توانست حمایت اصحاب محمد به‌خصوص انصار، رهبران قبائل، و [[قرا]] را که خواهان داشتن رهبری پیرو [[احکام اسلام]] بودند، از آن خود کند.<ref name="Poonawala"/><ref>{{پک|Shaban|1971|ک=Islamic History|زبان=en|ص=72}}</ref>


از جمله تغییراتی که علی در زمان خلافتش انجام داد این بود که جنگجویان مسلمان را از غارت و اخذ غنیمت و تقسیم آن میان خود پس از فتوحات منع کرد. به جای آن مالیات اخذشده از شهرها را به‌عنوان حقوق و نه غنیمت جنگی و به میزان ثابتی میان جنگجویان توزیع می‌کرد. گزارش شده‌است که این اولین مورد اختلافی بود که میان علی و گروهی که بعداً [[خوارج]] را تشکیل دادند، پیش‌آمد.<ref>{{پک|Heck|2004|ک=EQ|ف=Politics and the Quran|زبان=en}}</ref>
از جمله تغییراتی که علی در زمان خلافتش انجام داد این بود که جنگجویان مسلمان را از غارت و اخذ غنیمت و تقسیم آن میان خود پس از فتوحات منع کرد. به جای آن مالیات اخذشده از شهرها را به‌عنوان حقوق و نه غنیمت جنگی و به میزان ثابتی میان جنگجویان توزیع می‌کرد. گزارش شده‌است که این اولین مورد اختلافی بود که میان علی و گروهی که بعداً [[خوارج]] را تشکیل دادند، پیش‌آمد.<ref>{{پک|Heck|2004|ک=EQ|ف=Politics and the Quran|زبان=en}}</ref>
خط ۱۶۶: خط ۱۶۶:
{{نوشتار اصلی|جنگ صفین}}
{{نوشتار اصلی|جنگ صفین}}
[[پرونده:Balami - Tarikhnama - Battle of Siffin (cropped).jpg|انگشتی|400px|نقاشی جنگ صفین از کتاب ''تاریخ‌نما'' اثر بلعمی، ابتدای سدهٔ ۱۴ میلادی]]
[[پرونده:Balami - Tarikhnama - Battle of Siffin (cropped).jpg|انگشتی|400px|نقاشی جنگ صفین از کتاب ''تاریخ‌نما'' اثر بلعمی، ابتدای سدهٔ ۱۴ میلادی]]
علی بی‌درنگ پس از کامیابی در ساکت کردن شورش [[طلحه]] و [[زبیر]]، به شام در شمال سرزمین‌های اسلامی روی آورد. معاویه حاکم سرزمین شام بود. او در زمان عمر به فرمانداری این منطقه گماشته و در زمان عثمان در آنجا تثبیت شده بود. میان شورش‌های طلحه و زبیر با شورش معاویه یک تفاوت اصلی بود که در مورد نخست، طلحه و زبیر به دنبال شورا و برگزیدن یک خلیفهٔ دیگر بودند ولی معاویه ادعا می‌کرد که به خونخواهی عثمان برخاسته‌است و درخواست مجازات قاتلان وی را دارد.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> دانشنامهٔ ایرانیکا می‌نویسد علی معتقد بود که عثمان به این دلیل کشته شد که مردم به خاطر اعمال مستبدانهٔ وی تحت ظلم بودند؛ بنابراین آن‌ها مشمول مجازات نمی‌شوند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> علی نامه‌ای برای معاویه نوشت و آن را به دست [[جریر بن عبدالله بجلّی]]، فرماندار پیشین همدان که از سوی عثمان برگزیده شده بود، داد تا به دست معاویه برساند و از او بیعت بگیرد ولی معاویه به بهانه‌های گوناگون جریر را در آن سرزمین نگه داشت و در این مدت [[دمشق]] را آمادهٔ نبرد با علی کرد.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> علی در این نامه اشاره می‌کند که:
علی بی‌درنگ پس از کامیابی در ساکت کردن شورش [[طلحه]] و [[زبیر]]، به شام در شمال سرزمین‌های اسلامی روی آورد. معاویه حاکم سرزمین شام بود. او در زمان عمر به فرمانداری این منطقه گماشته و در زمان عثمان در آنجا تثبیت شده بود. میان شورش‌های طلحه و زبیر با شورش معاویه یک تفاوت اصلی بود که در مورد نخست، طلحه و زبیر به دنبال شورا و برگزیدن یک خلیفهٔ دیگر بودند ولی معاویه ادعا می‌کرد که به خونخواهی عثمان برخاسته‌است و درخواست مجازات قاتلان وی را دارد.<ref name="EI3"/> دانشنامهٔ ایرانیکا می‌نویسد علی معتقد بود که عثمان به این دلیل کشته شد که مردم به خاطر اعمال مستبدانهٔ وی تحت ظلم بودند؛ بنابراین آن‌ها مشمول مجازات نمی‌شوند.<ref name="Poonawala"/> علی نامه‌ای برای معاویه نوشت و آن را به دست [[جریر بن عبدالله بجلّی]]، فرماندار پیشین همدان که از سوی عثمان برگزیده شده بود، داد تا به دست معاویه برساند و از او بیعت بگیرد ولی معاویه به بهانه‌های گوناگون جریر را در آن سرزمین نگه داشت و در این مدت [[دمشق]] را آمادهٔ نبرد با علی کرد.<ref name="EI3"/> علی در این نامه اشاره می‌کند که:
{{نقل قول|مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، هم بدان سان بیعت مرا پذیرفتند، پس کسی که حاضر است نتواند دیگری را خلیفه گیرد و آنکه غایب است نتواند کردهٔ دیگران را نپذیرد . . .}}
{{نقل قول|مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، هم بدان سان بیعت مرا پذیرفتند، پس کسی که حاضر است نتواند دیگری را خلیفه گیرد و آنکه غایب است نتواند کردهٔ دیگران را نپذیرد . . .}}
همچنین او در این نامه به معاویه هشدار داد که در صورت زیر پا گذاشتن خواستهٔ عموم مردم و بدعت گذاشتن، با او پیکار خواهد کرد.<ref>{{پک|al-Minqarī|Hārūn|1963|ک=Waqʿat Ṣiffīn|زبان=en|ص=29}}</ref> معاویه به خودمختار بودن شام به رهبری خودش اصرار می‌ورزید ولی علی مدعی بود که تمامی استان‌های حکومت اسلامی، باید به‌طور مساوی با مشکلات جامعهٔ مسلمانان روبرو شوند. معاویه به بهانهٔ مشارکت نداشتن در انتخاب علی، حامیان شامی خود را بسیج کرده و از بیعت با علی سرباز زد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> میان علی و معاویه چندین بار نامه‌نگاری شد و علی از حق قانونی‌اش به‌عنوان حاکم دفاع کرد. معاویه نامهٔ علی را با دیرکرد پاسخ داد و در این میان خود را آمادهٔ نبرد با او کرد. سپس نامه‌ای به علی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که حکومتش را به شرطی می‌پذیرد که در جایگاه خود باقی بماند و فرمانداری مصر را هم در دست بگیرد. چون علی این درخواست را نپذیرفت، معاویه نامهٔ اعلام جنگ و درخواست قصاص قاتلان عثمان را به جریر داد تا به دست علی رساند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
همچنین او در این نامه به معاویه هشدار داد که در صورت زیر پا گذاشتن خواستهٔ عموم مردم و بدعت گذاشتن، با او پیکار خواهد کرد.<ref>{{پک|al-Minqarī|Hārūn|1963|ک=Waqʿat Ṣiffīn|زبان=en|ص=29}}</ref> معاویه به خودمختار بودن شام به رهبری خودش اصرار می‌ورزید ولی علی مدعی بود که تمامی استان‌های حکومت اسلامی، باید به‌طور مساوی با مشکلات جامعهٔ مسلمانان روبرو شوند. معاویه به بهانهٔ مشارکت نداشتن در انتخاب علی، حامیان شامی خود را بسیج کرده و از بیعت با علی سرباز زد.<ref name="Poonawala"/> میان علی و معاویه چندین بار نامه‌نگاری شد و علی از حق قانونی‌اش به‌عنوان حاکم دفاع کرد. معاویه نامهٔ علی را با دیرکرد پاسخ داد و در این میان خود را آمادهٔ نبرد با او کرد. سپس نامه‌ای به علی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که حکومتش را به شرطی می‌پذیرد که در جایگاه خود باقی بماند و فرمانداری مصر را هم در دست بگیرد. چون علی این درخواست را نپذیرفت، معاویه نامهٔ اعلام جنگ و درخواست قصاص قاتلان عثمان را به جریر داد تا به دست علی رساند.<ref name="Poonawala"/>


علی با وجود سختی‌های بسیار که در داخل برایش پیش آمده بود توانست در ذیحجهٔ ۳۶ هجری سپاهی در [[عراق]] فراهم آورد و آن را روانهٔ [[صفین]] کند. چند زد و خورد میان دو سپاه صورت گرفت تا آغاز [[ماه محرم]] که جنگ متوقف شد. یک ماه میان دو سپاه گفتگو صورت گرفت ولی هنگامی که کاملاً روشن شد که گفتگو بی‌نتیجه است، در صفر ۶۵۷ میلادی، جنگ دوباره از سر گرفته شد. در مجموع این جنگ سه ماه طول کشید که بیشتر آن به گفتگو میان دو سپاه سپری می‌شد. جنگ برای هر دو گروه بسیار آسیب داشت و نتیجهٔ آن نامشخص بود تا آنجا که پس از یک هفته کارزار سخت، هنگامی که به نظر می‌رسید سحرگاه فردا علی پیروز خواهد شد در شب آخر به نام [[لیلةالهریر|''لیله الهریر'' (شب ناله)]]، [[عمرو عاص]] به معاویه پیشنهاد کرد که تا سربازانش قرآن‌ها را بر سر نیزه بلند کنند تا در سپاه علی اختلاف و چنددستگی افتد. معاویه که از اختلاف نظرها در سپاه علی آگاه بود از این وضعیت بهره برد و این پیشنهاد را پذیرفت.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
علی با وجود سختی‌های بسیار که در داخل برایش پیش آمده بود توانست در ذیحجهٔ ۳۶ هجری سپاهی در [[عراق]] فراهم آورد و آن را روانهٔ [[صفین]] کند. چند زد و خورد میان دو سپاه صورت گرفت تا آغاز [[ماه محرم]] که جنگ متوقف شد. یک ماه میان دو سپاه گفتگو صورت گرفت ولی هنگامی که کاملاً روشن شد که گفتگو بی‌نتیجه است، در صفر ۶۵۷ میلادی، جنگ دوباره از سر گرفته شد. در مجموع این جنگ سه ماه طول کشید که بیشتر آن به گفتگو میان دو سپاه سپری می‌شد. جنگ برای هر دو گروه بسیار آسیب داشت و نتیجهٔ آن نامشخص بود تا آنجا که پس از یک هفته کارزار سخت، هنگامی که به نظر می‌رسید سحرگاه فردا علی پیروز خواهد شد در شب آخر به نام [[لیلةالهریر|''لیله الهریر'' (شب ناله)]]، [[عمرو عاص]] به معاویه پیشنهاد کرد که تا سربازانش قرآن‌ها را بر سر نیزه بلند کنند تا در سپاه علی اختلاف و چنددستگی افتد. معاویه که از اختلاف نظرها در سپاه علی آگاه بود از این وضعیت بهره برد و این پیشنهاد را پذیرفت.<ref name="Poonawala"/>


==== قرآن سر نیزه کردن و متارکه جنگ ====
==== قرآن سر نیزه کردن و متارکه جنگ ====
سپاهیان معاویه قرآن به سرنیزه‌ها آویختند و درخواست کردند تا جنگ ادامه پیدا نکند و در مقابل کار به داوری بر اساس قرآن گذاشته شود. این کار سپاه علی را دچار سردرگمی و تردید کرد. در حالی که علی بر ادامه جنگ اصرار داشت و به آن‌ها هشدار می‌داد که معاویه مرد دین نیست و این فریب و نیرنگ است، [[قرا]] نمی‌توانستند به دعوت به قرآن را اجابت نکنند و حتی برخی از آن‌ها وی را تهدید کردند که اگر به جنگ ادامه دهد وی تحویل سپاه دشمن دهند یا با وی همچون عثمان عمل کنند. علی در مواجهه با تهدید سپاهیانش متارکه جنگی را پذیرفت و به علت اصرار سربازانش، به ناچار به حکمیت قرآن تن داد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=238}}</ref>
سپاهیان معاویه قرآن به سرنیزه‌ها آویختند و درخواست کردند تا جنگ ادامه پیدا نکند و در مقابل کار به داوری بر اساس قرآن گذاشته شود. این کار سپاه علی را دچار سردرگمی و تردید کرد. در حالی که علی بر ادامه جنگ اصرار داشت و به آن‌ها هشدار می‌داد که معاویه مرد دین نیست و این فریب و نیرنگ است، [[قرا]] نمی‌توانستند به دعوت به قرآن را اجابت نکنند و حتی برخی از آن‌ها وی را تهدید کردند که اگر به جنگ ادامه دهد وی تحویل سپاه دشمن دهند یا با وی همچون عثمان عمل کنند. علی در مواجهه با تهدید سپاهیانش متارکه جنگی را پذیرفت و به علت اصرار سربازانش، به ناچار به حکمیت قرآن تن داد.<ref name="ReferenceI">{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=238}}</ref>


پوناوالا در این باره می‌نویسد که کاملاً روشن بود که درخواست صلح، نه برای علی که برای اهل [[عراق]] که بیشتر سپاه علی را تشکیل می‌دادند، بود تا از این رهگذر، با دستاویز قرار دادن تعصب مردم در اعتقادات مذهبی، علی را از هوادارانش جدا کند. فریب جنگی این کار برای علی روشن بود، اما شمار اندکی از سربازان او می‌خواستند جنگ را ادامه دهند. [[اشعث بن قیس]] که قدرتمندترین رهبر قبیله‌ای کوفه بود، اصرار به قبول دعوت معاویه داشت. علی جنگ را متوقف کرد و اشعث را فرستاد تا از هدف معاویه آگاه شود. معاویه پیشنهاد کرد که هر دو طرف، داوری را برگزینند تا با هم به تصمیمی بر پایهٔ قرآن برسند و این تصمیم برای هر دو بی‌درنگ اجرا شود.<ref name="Poonawala">{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بسیاری از تاریخ پژوهان معتقدند که این، ترفندی حساب شده از سوی [[معاویه]] بود.<ref name="EI3">{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref><ref>{{Harvnb|Madelung|۱۹۹۷|pp=۲۴۱–۲۵۹}}{{Harvnb|Lapidus|۲۰۰۲|p=۴۷}}{{Harvnb|Holt|Lambton|Lewis|۱۹۷۰|pp=۷۰–۷۲}}{{Harvnb|Tabatabaei|۱۹۷۹|p=53 and 54}}</ref>
پوناوالا در این باره می‌نویسد که کاملاً روشن بود که درخواست صلح، نه برای علی که برای اهل [[عراق]] که بیشتر سپاه علی را تشکیل می‌دادند، بود تا از این رهگذر، با دستاویز قرار دادن تعصب مردم در اعتقادات مذهبی، علی را از هوادارانش جدا کند. فریب جنگی این کار برای علی روشن بود، اما شمار اندکی از سربازان او می‌خواستند جنگ را ادامه دهند. [[اشعث بن قیس]] که قدرتمندترین رهبر قبیله‌ای کوفه بود، اصرار به قبول دعوت معاویه داشت. علی جنگ را متوقف کرد و اشعث را فرستاد تا از هدف معاویه آگاه شود. معاویه پیشنهاد کرد که هر دو طرف، داوری را برگزینند تا با هم به تصمیمی بر پایهٔ قرآن برسند و این تصمیم برای هر دو بی‌درنگ اجرا شود.<ref name="Poonawala">{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بسیاری از تاریخ پژوهان معتقدند که این، ترفندی حساب شده از سوی [[معاویه]] بود.<ref name="EI3">{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref><ref>{{Harvnb|Madelung|۱۹۹۷|pp=۲۴۱–۲۵۹}}{{Harvnb|Lapidus|۲۰۰۲|p=۴۷}}{{Harvnb|Holt|Lambton|Lewis|۱۹۷۰|pp=۷۰–۷۲}}{{Harvnb|Tabatabaei|۱۹۷۹|p=53 and 54}}</ref>
خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:
=== پیدایش گروه خوارج ===
=== پیدایش گروه خوارج ===
{{نوشتار اصلی|خوارج}}
{{نوشتار اصلی|خوارج}}
به نوشته پوناوالا در خلال شکل‌گیری توافق بر سر حکمیت، ائتلاف حامیان علی شروع به از هم پاشیدگی نمود. مسئله توسل به سنت، باید مهم‌ترین دلیل واکنش [[قرا]] بوده باشد. آن‌ها با توافق مواقفت کردند، چرا که آن دعوت به صلح و به کار بردن قرآن بود. در آن زمان‌بندهای توافق‌نامه هنوز تعیین نشده بود و در آن موردی که علی دیگر امیرالمؤمنین تلقی نخواهد شد، وجود نداشت. از آن جدی تر، گسترش اختیارات داوران از قرآن به سنتی که ابهام‌آمیز است، اعتبار قرآن را به خطر می‌انداخت؛ بنابراین معادل حکم کردن افراد در امر دین (تحکیم الرجال فی الدین) به حساب می‌آمد. از این رو، آنان شعار «حکم کردن جز سزاوار خدا نیست.» (لا حکم الا الله) را برافراشتند. در این زمان، شامیان ادعا کردند که این توافق‌نامه، تأییدی است بر اینکه قرآن در موردن عادلانه بودن یا نبودن کشته شدن عثمان، حکم کند؛ ولی [[قرا]] شکی نداشتند که او عادلانه کشته شده‌است. وی بر این باور است که پیش کشیدن مسئله قتل عثمان توسط معاویه در این مقطع حساس، باید به طفره رفتن قبلی وی از این موضوع مرتبط باشد. کل ماجرا یک تلاش سازمان یافته برای تخریب ائتلاف علی به نظر می‌رسد. [[قرا]] به علی گفتند که اگر همانند آنان به خاطر پذیرش حکمیت، توبه نکند، آنان از وی اعلان برائت خواهند نمود. در هنگام بازگشت لشکر علی به کوفه، بعضی از [[قرا]] در [[حرورا]] توقف نمودند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
به نوشته پوناوالا در خلال شکل‌گیری توافق بر سر حکمیت، ائتلاف حامیان علی شروع به از هم پاشیدگی نمود. مسئله توسل به سنت، باید مهم‌ترین دلیل واکنش [[قرا]] بوده باشد. آن‌ها با توافق مواقفت کردند، چرا که آن دعوت به صلح و به کار بردن قرآن بود. در آن زمان‌بندهای توافق‌نامه هنوز تعیین نشده بود و در آن موردی که علی دیگر امیرالمؤمنین تلقی نخواهد شد، وجود نداشت. از آن جدی تر، گسترش اختیارات داوران از قرآن به سنتی که ابهام‌آمیز است، اعتبار قرآن را به خطر می‌انداخت؛ بنابراین معادل حکم کردن افراد در امر دین (تحکیم الرجال فی الدین) به حساب می‌آمد. از این رو، آنان شعار «حکم کردن جز سزاوار خدا نیست.» (لا حکم الا الله) را برافراشتند. در این زمان، شامیان ادعا کردند که این توافق‌نامه، تأییدی است بر اینکه قرآن در موردن عادلانه بودن یا نبودن کشته شدن عثمان، حکم کند؛ ولی [[قرا]] شکی نداشتند که او عادلانه کشته شده‌است. وی بر این باور است که پیش کشیدن مسئله قتل عثمان توسط معاویه در این مقطع حساس، باید به طفره رفتن قبلی وی از این موضوع مرتبط باشد. کل ماجرا یک تلاش سازمان یافته برای تخریب ائتلاف علی به نظر می‌رسد. [[قرا]] به علی گفتند که اگر همانند آنان به خاطر پذیرش حکمیت، توبه نکند، آنان از وی اعلان برائت خواهند نمود. در هنگام بازگشت لشکر علی به کوفه، بعضی از [[قرا]] در [[حرورا]] توقف نمودند.<ref name="Poonawala"/>


علی که گرفتار نافرمانی جمعی از سپاهش شده بود که بعداً [[خوارج]] نامیده شدند، ابتدا پسرعمویش، [[عبدالله بن عباس]]، را به‌عنوان نمایندهٔ خود برای مذاکره به حرورا فرستاد و سپس خود شخصاً برای بحث به آنجا رفت. علی توانست آنان را قانع کند که از نافرمانی دست بردارند که چگونگی این امر چندان روشن نیست. پس از اینکه علی به کوفه بازگشت به‌صراحت اعلام کرد که به شرایط منعقدشده در عهدنامهٔ صفین وفادار خواهد ماند. حروریان که همراه علی به کوفه بازگشته بودند، با شنیدن این سخن خشمگین شدند. در نتیجهٔ این سخن علی، خوارج با یکدیگر پنهانی ملاقات کرده و از خود پرسیدند که آیا ماندن در سرزمینی که بی‌عدالتی بر آن حکمفرماست، با تکالیفی که بر ذمهٔ بندگان خداست، سازگار می‌باشد. کسانی که ترک آن سرزمین را بایسته دانستند، پنهانی گریختند و از هم‌فکران خود در بصره خواستند که آنان نیز چنین کنند و در [[نهروان]] گرد هم آمدند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=Ḥarūrāʾ|ک=EI2|زبان=en|ش=3}}</ref> به باور فرد دونر ممکن است علت مخالفت برخی از خوارج ترس از آن بوده باشد که علی با معاویه سازش کرده و در پی آن، آنان برای حساب پس دادن در مورد شورش خود علیه عثمان فرا خوانده شوند.<ref>{{پک|Donner|1999|ف=Muhammad and the Caliphate|زبان=en|ص=16}}</ref>
علی که گرفتار نافرمانی جمعی از سپاهش شده بود که بعداً [[خوارج]] نامیده شدند، ابتدا پسرعمویش، [[عبدالله بن عباس]]، را به‌عنوان نمایندهٔ خود برای مذاکره به حرورا فرستاد و سپس خود شخصاً برای بحث به آنجا رفت. علی توانست آنان را قانع کند که از نافرمانی دست بردارند که چگونگی این امر چندان روشن نیست. پس از اینکه علی به کوفه بازگشت به‌صراحت اعلام کرد که به شرایط منعقدشده در عهدنامهٔ صفین وفادار خواهد ماند. حروریان که همراه علی به کوفه بازگشته بودند، با شنیدن این سخن خشمگین شدند. در نتیجهٔ این سخن علی، خوارج با یکدیگر پنهانی ملاقات کرده و از خود پرسیدند که آیا ماندن در سرزمینی که بی‌عدالتی بر آن حکمفرماست، با تکالیفی که بر ذمهٔ بندگان خداست، سازگار می‌باشد. کسانی که ترک آن سرزمین را بایسته دانستند، پنهانی گریختند و از هم‌فکران خود در بصره خواستند که آنان نیز چنین کنند و در [[نهروان]] گرد هم آمدند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=Ḥarūrāʾ|ک=EI2|زبان=en|ش=3}}</ref> به باور فرد دونر ممکن است علت مخالفت برخی از خوارج ترس از آن بوده باشد که علی با معاویه سازش کرده و در پی آن، آنان برای حساب پس دادن در مورد شورش خود علیه عثمان فرا خوانده شوند.<ref>{{پک|Donner|1999|ف=Muhammad and the Caliphate|زبان=en|ص=16}}</ref>
خط ۱۹۲: خط ۱۹۲:
[[پرونده:Hakob Hovnatanian - Ali ibn Abi Talib.jpg|بندانگشتی|200px|شمایل علی بن ابی‌طالب، اثر [[هاکوپ هوناتانیان]]]]
[[پرونده:Hakob Hovnatanian - Ali ibn Abi Talib.jpg|بندانگشتی|200px|شمایل علی بن ابی‌طالب، اثر [[هاکوپ هوناتانیان]]]]
{{اصلی|حکمیت}}
{{اصلی|حکمیت}}
اولین دیدار داوران در ماه رمضان<ref name="Poonawala"/> یا شوال ۳۷ هجری مصادف با فوریه یا مارس ۶۵۸ میلادی، در منطقه بی‌طرف [[دومةالجندل]] برگزار شد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=254}}</ref> نتیجه دیدار این شد که اعمالی که عثمان به آن‌ها متهم شده بود، مستبدانه نبود و وی ناعادلانه کشته شده و معاویه حق خون خواهی از وی را دارد. مادلونگ می‌گوید، این تصمیم، یک مصالحه سیاسی بود که بر اساس تحقیق قضایی صورت نگرفته بود. با این حال، رأی به بیگناهی عثمان تبدیل به یکی از عقاید دینی اهل سنت گردید. این حکم مطلوب عمروعاص بود، زیرا مانع از پیوستن افراد بی‌طرف به علی می‌شد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=255-256}}</ref>
اولین دیدار داوران در ماه رمضان<ref name="Poonawala"/> یا شوال ۳۷ هجری مصادف با فوریه یا مارس ۶۵۸ میلادی، در منطقه بی‌طرف [[دومةالجندل]] برگزار شد.<ref name="ReferenceJ">{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=254}}</ref> نتیجه دیدار این شد که اعمالی که عثمان به آن‌ها متهم شده بود، مستبدانه نبود و وی ناعادلانه کشته شده و معاویه حق خون خواهی از وی را دارد. مادلونگ می‌گوید، این تصمیم، یک مصالحه سیاسی بود که بر اساس تحقیق قضایی صورت نگرفته بود. با این حال، رأی به بیگناهی عثمان تبدیل به یکی از عقاید دینی اهل سنت گردید. این حکم مطلوب عمروعاص بود، زیرا مانع از پیوستن افراد بی‌طرف به علی می‌شد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=255-256}}</ref>


موضوع اصلی، اما، رفع اختلاف مسلمانان در خصوص خلیفه بود. به نوشته مادلونگ ابوموسی شخصی بی‌طرف و صلح‌جو بود، اما در این زمان حاضر به متهم کردن علی یا خلع وی و پذیرش خلافت معاویه نبود. وضعیت ایدئال برای ابوموسی تشکیل [[شورای خلافت]] متشکل از افراد بی‌طرف بود. عمرو عاص بر آن بود که جلوی هر تصمیمی در خصوص خلافت علی یا تشکیل شورای خلافت را بگیرد. البته به زعم مادلونگ، در این زمان هنوز بحث خلافت معاویه مطرح نبود. بدین ترتیب مادلونگ تصریح می‌کند که برخلاف برداشت واله یری، حکمیت در دستیابی به هدف اصلیش که رفع اختلاف و پایان فتنه بود شکست خورد، هرچند برای معاویه دستاورد سیاسی بزرگی داشت و شامیان تا ذی‌الحجه (آوریل-مه) سال ۳۷ با معاویه به‌عنوان خلیفه بیعت کردند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=254-257}}</ref>
موضوع اصلی، اما، رفع اختلاف مسلمانان در خصوص خلیفه بود. به نوشته مادلونگ ابوموسی شخصی بی‌طرف و صلح‌جو بود، اما در این زمان حاضر به متهم کردن علی یا خلع وی و پذیرش خلافت معاویه نبود. وضعیت ایدئال برای ابوموسی تشکیل [[شورای خلافت]] متشکل از افراد بی‌طرف بود. عمرو عاص بر آن بود که جلوی هر تصمیمی در خصوص خلافت علی یا تشکیل شورای خلافت را بگیرد. البته به زعم مادلونگ، در این زمان هنوز بحث خلافت معاویه مطرح نبود. بدین ترتیب مادلونگ تصریح می‌کند که برخلاف برداشت واله یری، حکمیت در دستیابی به هدف اصلیش که رفع اختلاف و پایان فتنه بود شکست خورد، هرچند برای معاویه دستاورد سیاسی بزرگی داشت و شامیان تا ذی‌الحجه (آوریل-مه) سال ۳۷ با معاویه به‌عنوان خلیفه بیعت کردند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=254-257}}</ref>
خط ۱۹۸: خط ۱۹۸:
کوفیان به ابوموسی معترض شدند و وی به مکه گریخت. علی رأی صادر شده را تقبیح کرد و اعلام نمود دو حکم قرآن را پشت سر انداخته و نهایتاً به وفاق هم نرسیدند. سپس از مردم خواست مجدداً برای جنگ با معاویه گرد آیند.<ref name="Poonawala"/><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=257}}</ref>
کوفیان به ابوموسی معترض شدند و وی به مکه گریخت. علی رأی صادر شده را تقبیح کرد و اعلام نمود دو حکم قرآن را پشت سر انداخته و نهایتاً به وفاق هم نرسیدند. سپس از مردم خواست مجدداً برای جنگ با معاویه گرد آیند.<ref name="Poonawala"/><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=257}}</ref>


حکمیت دوم احتمالاً در محرم سال ۳۸ هجری مصادف با ژوئن یا ژوئیه ۶۵۸ میلادی<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=254}}</ref> یا شعبان آن سال مصادف با ژانویه ۶۵۹ میلادی در [[اذرح]] رخ داد.<ref name="Poonawala"/> مادلونگ می‌نویسد با توجه به اینکه علی دیگر ابوموسی را نماینده خود نمی‌دانست و کسی را نیز به نمایندگی تعیین نکرده بود، در این واقعه مشارکتی نداشت. از سوی دیگر بزرگان دینی مدینه که در حکمیت اول شرکتی نداشتند کوشیدند تا از این طریق بحران خلافت را حل کنند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=238}}</ref> پوناوالا می‌گوید پس از حکمیت اول علی و معاویه هیچ‌کدام دیگر خلیفه به حساب نمی‌آمدند و حاکمانی شورشی تلقی می‌گردیدند. اما به‌عنوان دو رقیب برای خلافت به حساب می‌آمدند. به نظر می‌آید که داوران و دیگر افراد نامدار، به استثنای نمایندگان علی، با یکدیگر ملاقات کردند تا در مورد انتخاب خلیفه جدید به بحث بپردازند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=}}</ref>
حکمیت دوم احتمالاً در محرم سال ۳۸ هجری مصادف با ژوئن یا ژوئیه ۶۵۸ میلادی<ref name="ReferenceJ"/> یا شعبان آن سال مصادف با ژانویه ۶۵۹ میلادی در [[اذرح]] رخ داد.<ref name="Poonawala"/> مادلونگ می‌نویسد با توجه به اینکه علی دیگر ابوموسی را نماینده خود نمی‌دانست و کسی را نیز به نمایندگی تعیین نکرده بود، در این واقعه مشارکتی نداشت. از سوی دیگر بزرگان دینی مدینه که در حکمیت اول شرکتی نداشتند کوشیدند تا از این طریق بحران خلافت را حل کنند.<ref name="ReferenceI"/> پوناوالا می‌گوید پس از حکمیت اول علی و معاویه هیچ‌کدام دیگر خلیفه به حساب نمی‌آمدند و حاکمانی شورشی تلقی می‌گردیدند. اما به‌عنوان دو رقیب برای خلافت به حساب می‌آمدند. به نظر می‌آید که داوران و دیگر افراد نامدار، به استثنای نمایندگان علی، با یکدیگر ملاقات کردند تا در مورد انتخاب خلیفه جدید به بحث بپردازند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=}}</ref>


معاویه کوشید تا ادعای خلافت خود را که در شام تثبیت کرده بود، از طریق اقناع بزرگان دینی که بی‌طرف مانده بودند به کل امت اسلامی گسترش دهد؛ لذا، بزرگانی از [[تابعین]] را نیز دعوت کرد. عمروعاص از خلافت معاویه حمایت می‌کرد، اما ابوموسی اشعری در پی تشکیل شورای خلافت یا گزینش دامادش [[عبدالله بن عمر]] بود. عمروعاص ابوموسی را فریفت و وی به شکل ابلهانه‌ای به آلت تحقق امیال معاویه تبدیل شد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=283-284}}</ref> پوناوالا می‌نویسد عبدالله بن عمر به خاطر فقدان اجماعی بر روی خلیفه شدنش، این پیشنهاد را رد نمود. پس از آن، ابوموسی اشعری به عمروعاص پیشنهاد کرد که هر دو علی و معاویه از خلافت عزل شده و کار تعیین خلیفه به شورا موکل شود و عمروعاص پیشنهادش را پذیرفت. ابوموسی در ملأ عام مورد توافقش با عمرو عاص را اعلام کرد ولی عمروعاص برخلاف توافق پیشین بیان داشت که علی را عزل و خلافت معاویه را تأیید کرد.<ref name="Poonawala"/> این امر سبب شد ابوموسی برآشوبد و حکمیت را ترک کند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=285}}</ref>
معاویه کوشید تا ادعای خلافت خود را که در شام تثبیت کرده بود، از طریق اقناع بزرگان دینی که بی‌طرف مانده بودند به کل امت اسلامی گسترش دهد؛ لذا، بزرگانی از [[تابعین]] را نیز دعوت کرد. عمروعاص از خلافت معاویه حمایت می‌کرد، اما ابوموسی اشعری در پی تشکیل شورای خلافت یا گزینش دامادش [[عبدالله بن عمر]] بود. عمروعاص ابوموسی را فریفت و وی به شکل ابلهانه‌ای به آلت تحقق امیال معاویه تبدیل شد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=283-284}}</ref> پوناوالا می‌نویسد عبدالله بن عمر به خاطر فقدان اجماعی بر روی خلیفه شدنش، این پیشنهاد را رد نمود. پس از آن، ابوموسی اشعری به عمروعاص پیشنهاد کرد که هر دو علی و معاویه از خلافت عزل شده و کار تعیین خلیفه به شورا موکل شود و عمروعاص پیشنهادش را پذیرفت. ابوموسی در ملأ عام مورد توافقش با عمرو عاص را اعلام کرد ولی عمروعاص برخلاف توافق پیشین بیان داشت که علی را عزل و خلافت معاویه را تأیید کرد.<ref name="Poonawala"/> این امر سبب شد ابوموسی برآشوبد و حکمیت را ترک کند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=285}}</ref>
خط ۲۱۴: خط ۲۱۴:
=== شورش‌ها ===
=== شورش‌ها ===
{{نوشتار اصلی|شورش‌ها در زمان خلافت علی}}
{{نوشتار اصلی|شورش‌ها در زمان خلافت علی}}
در دوران خلافت علی جنگ‌های داخلی بین مسلمانان و شورش ایرانیان به راه افتاد. شورش ایرانیان در آخرین سال خلافت علی اتفاق افتاد که توسط سپاهیان ارسالی خلیفه سرکوب شد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=۱}}</ref> مثلاً شورشیان در شرق ایران، مالیات خود را به قبائل کوفی و بصری پرداخت نکردند.<ref>{{پک|Lapidus|2002|ک=A History of Islamic Societies|زبان=en|ص=47}}</ref>
در دوران خلافت علی جنگ‌های داخلی بین مسلمانان و شورش ایرانیان به راه افتاد. شورش ایرانیان در آخرین سال خلافت علی اتفاق افتاد که توسط سپاهیان ارسالی خلیفه سرکوب شد.<ref name="ReferenceK">{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=۱}}</ref> مثلاً شورشیان در شرق ایران، مالیات خود را به قبائل کوفی و بصری پرداخت نکردند.<ref name="ReferenceL">{{پک|Lapidus|2002|ک=A History of Islamic Societies|زبان=en|ص=47}}</ref>


در حالی که در سال‌های ۴۱–۳۵ هجری، مسلمانان مشغول جنگ‌های داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل خلافت اسلامی خارج شد. حتی بازماندگان [[سلسله ساسانی|سلسلهٔ ساسانی]] به تلاش‌هایی برای بازیابی حکومتشان در شهرهای [[طخارستان]] و [[نیشابور]] دست زدند. مسلمانان با تکیه بر خراج و مالیات موفق شدند دوباره کنترل مناطق آشوب‌زده را در دست گرفته و شورش‌ها علیه والیان و افراد تحت حمایتشان را بخوابانند. [[هپتالیان]] شهرهای [[بادغیس]]، [[هرات]]، و [[فوشنج]] همانند [[اهالی نیشابور]] از دادن مالیات به حاکمان عرب سر باز زدند. مردم شهر [[زرنج|زرنگ]] هم مقر حکومتی حاکم خود را سرنگون کردند. از طرفی دیگر بدویان عرب نیز به شهرهای [[سیستان]] حمله برده، آنجا را تصرف کردند. در سال ۳۶ هجری، فرمان‌های علی به اشخاص برجستهٔ محلی مبنی بر دادن خراج به [[ماهویه]]، مرزبان [[مرو]]، باعث بروز شورش‌هایی در شرق [[خراسان]] علیه حکومت علی گردید که تا درگذشت علی ادامه داشت.<ref>{{پک|Morony|1987|ف=ARAB ii|ک=EI2|زبان=en}}</ref>
در حالی که در سال‌های ۴۱–۳۵ هجری، مسلمانان مشغول جنگ‌های داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل خلافت اسلامی خارج شد. حتی بازماندگان [[سلسله ساسانی|سلسلهٔ ساسانی]] به تلاش‌هایی برای بازیابی حکومتشان در شهرهای [[طخارستان]] و [[نیشابور]] دست زدند. مسلمانان با تکیه بر خراج و مالیات موفق شدند دوباره کنترل مناطق آشوب‌زده را در دست گرفته و شورش‌ها علیه والیان و افراد تحت حمایتشان را بخوابانند. [[هپتالیان]] شهرهای [[بادغیس]]، [[هرات]]، و [[فوشنج]] همانند [[اهالی نیشابور]] از دادن مالیات به حاکمان عرب سر باز زدند. مردم شهر [[زرنج|زرنگ]] هم مقر حکومتی حاکم خود را سرنگون کردند. از طرفی دیگر بدویان عرب نیز به شهرهای [[سیستان]] حمله برده، آنجا را تصرف کردند. در سال ۳۶ هجری، فرمان‌های علی به اشخاص برجستهٔ محلی مبنی بر دادن خراج به [[ماهویه]]، مرزبان [[مرو]]، باعث بروز شورش‌هایی در شرق [[خراسان]] علیه حکومت علی گردید که تا درگذشت علی ادامه داشت.<ref name="ReferenceM">{{پک|Morony|1987|ف=ARAB ii|ک=EI2|زبان=en}}</ref>


بعد از جنگ صفین، هنگامی که علی مشغول سرکوب شورش‌های خوارج در عراق و [[فارس (سرزمین)|فارس]] بود، مردمان مناطق [[عراق عجم|جبال]]، فارس، و [[کرمان]] در سال ۳۹ هجری از دادن مالیات سر باز زده و شروع به شورش کردند که روز به روز شدت می‌یافت و مردم این مناطق مأمورین جمع‌آوری مالیات را از شهرهای خود بیرون راندند.<ref>{{پک|Morony|1987|ف=ARAB ii|ک=EI2|زبان=en}}</ref>
بعد از جنگ صفین، هنگامی که علی مشغول سرکوب شورش‌های خوارج در عراق و [[فارس (سرزمین)|فارس]] بود، مردمان مناطق [[عراق عجم|جبال]]، فارس، و [[کرمان]] در سال ۳۹ هجری از دادن مالیات سر باز زده و شروع به شورش کردند که روز به روز شدت می‌یافت و مردم این مناطق مأمورین جمع‌آوری مالیات را از شهرهای خود بیرون راندند.<ref name="ReferenceM"/>


=== سال آخر خلافت ===
=== سال آخر خلافت ===
پس از قضیهٔ حکمیت، هر چند علی حکم برکناری را نپذیرفت و خود را کماکان خلیفهٔ مسلمانان می‌نامید اما هر روز از وفاداران به او کاسته می‌شد. وقتی علی مشغول رفع شورش خوارج بود، معاویه کنترل مصر را در دست گرفت.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> در این زمان معاویه نیز طرفدارانی داشت که او را خلیفه می‌دانستند.<ref name="Donzel"/> دانشنامهٔ ایرانیکا می‌نویسد وی در اواخر سال ۳۹ هجری، سپاهیان علی را در مصر شکست داد و عمرو عاص را حاکم آنجا نمود. در همین زمان، علی کنترل حجاز را نیز از دست داد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در سال ۴۰ هجری علی حتی کنترلی بر شهرهای مکه و مدینه نیز نداشت. علی عملاً به شهر کوفه محدود شده بود و در موضعی تدافعی قرار داشت تا آنجایی که اقدامی در برابر لشکرکشی‌های معاویه به قلب عراق، [[یمن]] و [[عربستان]] نکرد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> افکار عمومی عرب به جانشینی معاویه تمایل داشت، چرا که وی توسط نیروهای منظمی پشتیبانی می‌شد و می‌توانست قدرت را در میان نخبگان عرب حفظ و خلافت اسلامی را کنترل کند.<ref>{{پک|Lapidus|2002|ک=A History of Islamic Societies|زبان=en|ص=47}}</ref>
پس از قضیهٔ حکمیت، هر چند علی حکم برکناری را نپذیرفت و خود را کماکان خلیفهٔ مسلمانان می‌نامید اما هر روز از وفاداران به او کاسته می‌شد. وقتی علی مشغول رفع شورش خوارج بود، معاویه کنترل مصر را در دست گرفت.<ref name="ReferenceC"/> در این زمان معاویه نیز طرفدارانی داشت که او را خلیفه می‌دانستند.<ref name="Donzel"/> دانشنامهٔ ایرانیکا می‌نویسد وی در اواخر سال ۳۹ هجری، سپاهیان علی را در مصر شکست داد و عمرو عاص را حاکم آنجا نمود. در همین زمان، علی کنترل حجاز را نیز از دست داد.<ref name="Poonawala"/> در سال ۴۰ هجری علی حتی کنترلی بر شهرهای مکه و مدینه نیز نداشت. علی عملاً به شهر کوفه محدود شده بود و در موضعی تدافعی قرار داشت تا آنجایی که اقدامی در برابر لشکرکشی‌های معاویه به قلب عراق، [[یمن]] و [[عربستان]] نکرد.<ref name="ReferenceC"/> افکار عمومی عرب به جانشینی معاویه تمایل داشت، چرا که وی توسط نیروهای منظمی پشتیبانی می‌شد و می‌توانست قدرت را در میان نخبگان عرب حفظ و خلافت اسلامی را کنترل کند.<ref name="ReferenceL"/>


در سال آخر خلافت علی، مردم کوفه و بصره پس از حملات لشکریان معاویه به شهرهای عراق، ماهیت واقعی معاویه را شناختند و دوباره با علی بر ضد معاویه متحد شدند. با این حال نگرش مردم نسبت به علی در این مقطع زمانی، به شدت متفاوت بود. فقط اقلیت کوچکی از آن‌ها معتقد بودند که علی بهترین شخص پس از محمد برای خلافت است؛ در حالی که اکثریت مردم او را به علت دشمنی با معاویه مورد حمایت قرار دادند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=309}}</ref>
در سال آخر خلافت علی، مردم کوفه و بصره پس از حملات لشکریان معاویه به شهرهای عراق، ماهیت واقعی معاویه را شناختند و دوباره با علی بر ضد معاویه متحد شدند. با این حال نگرش مردم نسبت به علی در این مقطع زمانی، به شدت متفاوت بود. فقط اقلیت کوچکی از آن‌ها معتقد بودند که علی بهترین شخص پس از محمد برای خلافت است؛ در حالی که اکثریت مردم او را به علت دشمنی با معاویه مورد حمایت قرار دادند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=309}}</ref>
خط ۲۲۸: خط ۲۲۸:
{{اصلی|کشته شدن علی}}
{{اصلی|کشته شدن علی}}


تعدادی از خوارج تصمیم به قتل علی، معاویه، و عمرو عاص به صورت هم‌زمان گرفتند تا به عقیدهٔ خود اسلام را از دست این سه تن که مسئول جنگ‌های داخلی بودند، خلاص کنند<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> که تنها موفق به کشتن علی شدند و معاویه و عمرو عاص جان سالم به در بردند.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
تعدادی از خوارج تصمیم به قتل علی، معاویه، و عمرو عاص به صورت هم‌زمان گرفتند تا به عقیدهٔ خود اسلام را از دست این سه تن که مسئول جنگ‌های داخلی بودند، خلاص کنند<ref name="ReferenceC"/> که تنها موفق به کشتن علی شدند و معاویه و عمرو عاص جان سالم به در بردند.<ref name="ReferenceA"/>


در منابع روز ضربت خوردن علی [[۱۷ رمضان|۱۷]]، [[۱۹ رمضان|۱۹]]، و [[۲۱ رمضان]] گزارش شده‌است. اما [[شیخ مفید]] روز ۱۹ را صحیح‌تر می‌داند و [[ابن ابی الحدید]] نیز می‌نویسد چون این سه تن کارشان را عبادت می‌دانستند بنابراین آن را در [[شب قدر]] ۱۹ رمضان قرار دادند تا ثواب بیشتری برده باشند. روز درگذشت علی هم در منابع از ۱۱ تا ۲۱ رمضان گزارش شده‌است و مدت تحمل ضربت را دو یا سه روز دانسته‌اند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=Ibn Muld̲j̲am|ک=EI2|زبان=en|ش=5}}</ref>
در منابع روز ضربت خوردن علی [[۱۷ رمضان|۱۷]]، [[۱۹ رمضان|۱۹]]، و [[۲۱ رمضان]] گزارش شده‌است. اما [[شیخ مفید]] روز ۱۹ را صحیح‌تر می‌داند و [[ابن ابی الحدید]] نیز می‌نویسد چون این سه تن کارشان را عبادت می‌دانستند بنابراین آن را در [[شب قدر]] ۱۹ رمضان قرار دادند تا ثواب بیشتری برده باشند. روز درگذشت علی هم در منابع از ۱۱ تا ۲۱ رمضان گزارش شده‌است و مدت تحمل ضربت را دو یا سه روز دانسته‌اند.<ref name="ReferenceN">{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=Ibn Muld̲j̲am|ک=EI2|زبان=en|ش=5}}</ref>


علی هنگامی که مشغول خواندن [[نماز صبح]] در مسجد کوفه بود و به روایتی دیگر در کنار در مسجد<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> توسط [[عبدالرحمن بن ملجم]] و با یک شمشیر زهرآگین از ناحیهٔ سر<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> ضربت خورد. عبدالرحمن این عمل را به قصد انتقام‌گیری از وی در قبال کشتار نهروان انجام داد. دو روز بعد در ۱۹ یا ۲۱ رمضان ۴۰ هجری، علی در سن ۶۲ یا ۶۳ سالگی<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> درگذشت.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
علی هنگامی که مشغول خواندن [[نماز صبح]] در مسجد کوفه بود و به روایتی دیگر در کنار در مسجد<ref name="ReferenceC"/> توسط [[عبدالرحمن بن ملجم]] و با یک شمشیر زهرآگین از ناحیهٔ سر<ref name="EI3"/> ضربت خورد. عبدالرحمن این عمل را به قصد انتقام‌گیری از وی در قبال کشتار نهروان انجام داد. دو روز بعد در ۱۹ یا ۲۱ رمضان ۴۰ هجری، علی در سن ۶۲ یا ۶۳ سالگی<ref name="ReferenceC"/> درگذشت.<ref name="Poonawala"/>


علی از مدت‌ها قبل می‌دانست که کشته می‌شود، حال یا محمد به وی گفته بود یا خودش این مطلب را حس کرده بود. روایات زیادی وجود دارد که در آن محمد یا علی خبر می‌دهند که ریش علی از خون فرق سرش رنگین می‌شود. عمدتاً در منابع شیعی بر روی این مطلب تأکید شده‌است که علی با وجود آگاه بودن از سرنوشتش، کس دیگری را به جای خود به امامت نماز جماعت نگذاشت و با وجود اینکه دیگران به وی در مورد احتمال کشته‌شدنش هشدار داده بودند، با خواندن ابیاتی هراس از مرگ را نفی کرده بود. علی حتی پیش‌بینی کرده بود که ابن ملجم قاتلش خواهد بود. رابطهٔ بین علی و ابن ملجم تنش‌برانگیز بود. با این همه، علی در مقام خلیفه هیچ اقدامی علیه ابن ملجم انجام نداد. به روایت ابن سعد، علی گفته بود «چگونه کسی را بکشم که هنوز مرا نکشته‌است»؟ حتی وقتی کسی از قبیلهٔ مراد یا کسی که از زبان خود ابن ملجم نقشهٔ قتل را شنیده بود، در این باره به علی هشدار داد، علی پاسخ داد که هر انسانی را دو فرشته که بر روی شانه‌هایش قرار دارند، تا لحظهٔ مرگ حافظ‌اند و آن لحظه را تقدیر معین می‌کند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=Ibn Muld̲j̲am|ک=EI2|زبان=en|ش=5}}</ref>
علی از مدت‌ها قبل می‌دانست که کشته می‌شود، حال یا محمد به وی گفته بود یا خودش این مطلب را حس کرده بود. روایات زیادی وجود دارد که در آن محمد یا علی خبر می‌دهند که ریش علی از خون فرق سرش رنگین می‌شود. عمدتاً در منابع شیعی بر روی این مطلب تأکید شده‌است که علی با وجود آگاه بودن از سرنوشتش، کس دیگری را به جای خود به امامت نماز جماعت نگذاشت و با وجود اینکه دیگران به وی در مورد احتمال کشته‌شدنش هشدار داده بودند، با خواندن ابیاتی هراس از مرگ را نفی کرده بود. علی حتی پیش‌بینی کرده بود که ابن ملجم قاتلش خواهد بود. رابطهٔ بین علی و ابن ملجم تنش‌برانگیز بود. با این همه، علی در مقام خلیفه هیچ اقدامی علیه ابن ملجم انجام نداد. به روایت ابن سعد، علی گفته بود «چگونه کسی را بکشم که هنوز مرا نکشته‌است»؟ حتی وقتی کسی از قبیلهٔ مراد یا کسی که از زبان خود ابن ملجم نقشهٔ قتل را شنیده بود، در این باره به علی هشدار داد، علی پاسخ داد که هر انسانی را دو فرشته که بر روی شانه‌هایش قرار دارند، تا لحظهٔ مرگ حافظ‌اند و آن لحظه را تقدیر معین می‌کند.<ref name="ReferenceN"/>


شب قبل از واقعه، ابن ملجم به همراه وَردان و شَبیب بن بَجَره شمشیرهایشان را به زهر آغشتند و کنار در مسجد منتظر ماندند تا علی به منظور اقامهٔ نماز صبح به مسجد وارد شود. به محض ظاهر شدن علی، شبیب به وی حمله برد اما شمشیرش به لغاز در اصابت کرد و خطا رفت. شبیب فرار کرد و در میان جمعیت گم شد. وردان نیز بی‌سروصدا گریخت، به خانه رفت و حریر از سینه باز کرد. چون پسرعمویش او را در این حالت دید، مشکوک شد و وی را کشت. تنها ابن ملجم باقی‌مانده بود. او در حالی که فریاد می‌کشید «ای علی، حکمیت خاص خداست، نه تو و یارانت» ضربتی به فرق سر علی وارد آورد و خواست بگریزد که ابو اَدماء همدانی وی را به زمین افکند. علی به خانه‌اش بازگشت و ابن ملجم را پیش وی آوردند. ابن مجلم به علی گفت که ۴۰ روز شمشیرش را تیز می‌کرده و از خدا خواسته‌است که با آن شرورترین مردان را بکشد. علی در پاسخ گفت خود ابن ملجم با همین شمشیر کشته خواهد شد و وی را شرورترین مردان نامید.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=Ibn Muld̲j̲am|ک=EI2|زبان=en|ش=5}}</ref>
شب قبل از واقعه، ابن ملجم به همراه وَردان و شَبیب بن بَجَره شمشیرهایشان را به زهر آغشتند و کنار در مسجد منتظر ماندند تا علی به منظور اقامهٔ نماز صبح به مسجد وارد شود. به محض ظاهر شدن علی، شبیب به وی حمله برد اما شمشیرش به لغاز در اصابت کرد و خطا رفت. شبیب فرار کرد و در میان جمعیت گم شد. وردان نیز بی‌سروصدا گریخت، به خانه رفت و حریر از سینه باز کرد. چون پسرعمویش او را در این حالت دید، مشکوک شد و وی را کشت. تنها ابن ملجم باقی‌مانده بود. او در حالی که فریاد می‌کشید «ای علی، حکمیت خاص خداست، نه تو و یارانت» ضربتی به فرق سر علی وارد آورد و خواست بگریزد که ابو اَدماء همدانی وی را به زمین افکند. علی به خانه‌اش بازگشت و ابن ملجم را پیش وی آوردند. ابن مجلم به علی گفت که ۴۰ روز شمشیرش را تیز می‌کرده و از خدا خواسته‌است که با آن شرورترین مردان را بکشد. علی در پاسخ گفت خود ابن ملجم با همین شمشیر کشته خواهد شد و وی را شرورترین مردان نامید.<ref name="ReferenceN"/>


علی در اجرای شرع اسلامی سخت گیر بود و در مورد قصاص قاتلش نیز منابع تقریباً حاکی از آن هستند که وی گفت که دقیقاً یک ضربت به ابن ملجم وارد شود. اما برخی منابع این‌گونه بیان نشده‌اند. برخی منابع می‌نویسند که علی فرمان داد صبر شود تا اثر ضربت بر وی معلوم شود، اگر زنده ماند خود در مورد وی تصمیم می‌گیرد. شیخ مفید روایت می‌کند که علی گفت، این قاتل همانند قاتل محمد پیامبر اسلام است و باید کشته و جسدش سوزانده شود. برخی روایات حاکی از آنند که علی به حسن و هاشمیان توصیه کرد که به بهانه خون خواهی از وی، خون مسلمانان را نریزند و قاتلش باید دقیقاً به همان صورتی که علی کشته شد کشته شود. روایتی از [[ابوالعباس مبرد]] حاکی از آن است که علی وی را به کل بخشید. روایت دیگر می‌گویند علی فرمان داد که به ابن ملجم غذا و محل استراحت مناسب داده شود و اگر علی بمیرد، ابن ملجم را به وی ملحق کنند تا در آن دنیا خدا بین وی و علی قضاوت کند.<ref name = "EI">{{پک|Veccia Vaglieri|۱۹۸۶|ف=Ibn Muld̲j̲am|ج=۳|ص=۸۸۷–۹۰|زبان=en}}</ref>
علی در اجرای شرع اسلامی سخت گیر بود و در مورد قصاص قاتلش نیز منابع تقریباً حاکی از آن هستند که وی گفت که دقیقاً یک ضربت به ابن ملجم وارد شود. اما برخی منابع این‌گونه بیان نشده‌اند. برخی منابع می‌نویسند که علی فرمان داد صبر شود تا اثر ضربت بر وی معلوم شود، اگر زنده ماند خود در مورد وی تصمیم می‌گیرد. شیخ مفید روایت می‌کند که علی گفت، این قاتل همانند قاتل محمد پیامبر اسلام است و باید کشته و جسدش سوزانده شود. برخی روایات حاکی از آنند که علی به حسن و هاشمیان توصیه کرد که به بهانه خون خواهی از وی، خون مسلمانان را نریزند و قاتلش باید دقیقاً به همان صورتی که علی کشته شد کشته شود. روایتی از [[ابوالعباس مبرد]] حاکی از آن است که علی وی را به کل بخشید. روایت دیگر می‌گویند علی فرمان داد که به ابن ملجم غذا و محل استراحت مناسب داده شود و اگر علی بمیرد، ابن ملجم را به وی ملحق کنند تا در آن دنیا خدا بین وی و علی قضاوت کند.<ref name = "EI">{{پک|Veccia Vaglieri|۱۹۸۶|ف=Ibn Muld̲j̲am|ج=۳|ص=۸۸۷–۹۰|زبان=en}}</ref>
خط ۲۴۳: خط ۲۴۳:
[[پرونده:Meshed ali usnavy (PD).jpg|انگشتی|230px|مقبرهٔ علی در [[نجف]]]]
[[پرونده:Meshed ali usnavy (PD).jpg|انگشتی|230px|مقبرهٔ علی در [[نجف]]]]
{{اصلی|حرم علی بن ابی‌طالب}}
{{اصلی|حرم علی بن ابی‌طالب}}
علی بن ابی‌طالب را در نزدیکی کوفه دفن کردند اما مزارش از ترس نبش قبر و بی‌حرمتی به آن پنهان نگه داشته شد.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=۱}}</ref> تا آنکه در زمان [[هارون‌الرشید]]، خلیفهٔ [[عباسیان|عباسی]]، در سال ۷۹۱ میلادی در فاصلهٔ چند کیلومتری از کوفه محل مزارش مشخص و آرامگاهی در آنجا ساخته شد. پس از آن این منطقه تبدیل به شهر [[نجف]] شد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Ring|Salkin|Boda|1996|ک=Dictionary of Historic Places|زبان=en|ص=1-PA69I}}</ref>
علی بن ابی‌طالب را در نزدیکی کوفه دفن کردند اما مزارش از ترس نبش قبر و بی‌حرمتی به آن پنهان نگه داشته شد.<ref name="ReferenceK"/> تا آنکه در زمان [[هارون‌الرشید]]، خلیفهٔ [[عباسیان|عباسی]]، در سال ۷۹۱ میلادی در فاصلهٔ چند کیلومتری از کوفه محل مزارش مشخص و آرامگاهی در آنجا ساخته شد. پس از آن این منطقه تبدیل به شهر [[نجف]] شد.<ref name="Poonawala"/><ref>{{پک|Ring|Salkin|Boda|1996|ک=Dictionary of Historic Places|زبان=en|ص=1-PA69I}}</ref>


== همسران و فرزندان ==
== همسران و فرزندان ==
{{اصلی|فرزندان علی}}
{{اصلی|فرزندان علی}}
{{همچنین ببینید|علویان|خاندان علی}}
{{همچنین ببینید|علویان|خاندان علی}}
علی ۹ زن و چندین [[کنیز]] داشت و دارای ۱۴ پسر و ۱۹ دختر بود که از میان آنان [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن]]، [[حسین بن علی|حسین]]، [[عباس بن علی|عباس]]، و [[محمد حنفیه]] مشهورترند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> طبق منابع شیعی تعداد کل فرزندان علی ۲۷ یا ۲۸ بود. مادر محمد حنفیه، کنیزی آزادشده به نام [[خوله دختر جعفر حنفیه]] بود.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> از میان فرزندان علی، ۵ نفر صاحب نسل شدند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref>
علی ۹ زن و چندین [[کنیز]] داشت و دارای ۱۴ پسر و ۱۹ دختر بود که از میان آنان [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن]]، [[حسین بن علی|حسین]]، [[عباس بن علی|عباس]]، و [[محمد حنفیه]] مشهورترند.<ref name="Poonawala"/> طبق منابع شیعی تعداد کل فرزندان علی ۲۷ یا ۲۸ بود. مادر محمد حنفیه، کنیزی آزادشده به نام [[خوله دختر جعفر حنفیه]] بود.<ref name="EI3"/> از میان فرزندان علی، ۵ نفر صاحب نسل شدند.<ref name="ReferenceC"/>


[[فاطمه زهرا|فاطمهٔ زهرا]]، دختر محمد و [[خدیجه]]، همسر علی بن ابی‌طالب، مادر حسن و حسین، و یکی از پنج عضو [[آل عبا]]ست.<ref>{{پک|Donzel|1994|ک=Islamic desk reference|ف=Fatima|زبان=en|ص=98}}</ref> نسل علی از فاطمهٔ زهرا به‌عنوان ''شریف'' یا ''[[سید]]'' شناخته می‌شوند. آن‌ها به‌عنوان تنها نسل بازمانده از محمد، مورد احترام [[شیعه]] و [[سنی]]اند.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> علی تا زمانی که فاطمه زنده بود همسر دیگری نداشت، اما پس از او با زنان متعددی ازدواج کرد. به‌جز ۴ فرزندی که از فاطمه داشت، بقیه فرزندانش از همسران دیگر او بودند.<ref name="دائرةالمعارف فارسی"/>
[[فاطمه زهرا|فاطمهٔ زهرا]]، دختر محمد و [[خدیجه]]، همسر علی بن ابی‌طالب، مادر حسن و حسین، و یکی از پنج عضو [[آل عبا]]ست.<ref>{{پک|Donzel|1994|ک=Islamic desk reference|ف=Fatima|زبان=en|ص=98}}</ref> نسل علی از فاطمهٔ زهرا به‌عنوان ''شریف'' یا ''[[سید]]'' شناخته می‌شوند. آن‌ها به‌عنوان تنها نسل بازمانده از محمد، مورد احترام [[شیعه]] و [[سنی]]اند.<ref name="ReferenceA"/> علی تا زمانی که فاطمه زنده بود همسر دیگری نداشت، اما پس از او با زنان متعددی ازدواج کرد. به‌جز ۴ فرزندی که از فاطمه داشت، بقیه فرزندانش از همسران دیگر او بودند.<ref name="دائرةالمعارف فارسی"/>
{{نوادگان علی}}
{{نوادگان علی}}


حسن بزرگترین پسر علی و فاطمهٔ زهرا و دومین امام شیعه است که طبق روایات در ۶۲۵ میلادی در مدینه به دنیا آمد. بعد از درگذشت علی، برای مدت کوتاهی در کوفه بر بخشی از سرزمین‌های مسلمانان خلافت کرد و سپس طبق [[صلح حسن و معاویه|عهدنامهٔ صلح با معاویه]] از قدرت کناره گرفت. او در ۶۷۰ میلادی در مدینه مسموم شد و درگذشت.<ref>{{پک|Madelung|2003|ف=Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> حسین دومین پسر علی و فاطمه زهرا و سومین امام شیعه است که طبق بیشتر روایات در ۶۲۶ میلادی در مدینه به دنیا آمد. وی در سال ۶۸۰ میلادی علیه [[یزید]] قیام کرد و در [[نبرد کربلا]] به همراه یارانش کشته شد. در این نبرد علاوه بر حسین، شش تن دیگر از فرزندان علی نیز کشته شدند که چهار نفر آن‌ها پسران فاطمهٔ کلابیه معروف به [[ام‌البنین]] بودند. همچنین سه پسر حسن و دو فرزند حسین در نبرد کشته شدند.<ref>{{پک|Madelung|2004|ف=Ḥosayn b. ʿAli|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
حسن بزرگترین پسر علی و فاطمهٔ زهرا و دومین امام شیعه است که طبق روایات در ۶۲۵ میلادی در مدینه به دنیا آمد. بعد از درگذشت علی، برای مدت کوتاهی در کوفه بر بخشی از سرزمین‌های مسلمانان خلافت کرد و سپس طبق [[صلح حسن و معاویه|عهدنامهٔ صلح با معاویه]] از قدرت کناره گرفت. او در ۶۷۰ میلادی در مدینه مسموم شد و درگذشت.<ref name="ReferenceH"/> حسین دومین پسر علی و فاطمه زهرا و سومین امام شیعه است که طبق بیشتر روایات در ۶۲۶ میلادی در مدینه به دنیا آمد. وی در سال ۶۸۰ میلادی علیه [[یزید]] قیام کرد و در [[نبرد کربلا]] به همراه یارانش کشته شد. در این نبرد علاوه بر حسین، شش تن دیگر از فرزندان علی نیز کشته شدند که چهار نفر آن‌ها پسران فاطمهٔ کلابیه معروف به [[ام‌البنین]] بودند. همچنین سه پسر حسن و دو فرزند حسین در نبرد کشته شدند.<ref>{{پک|Madelung|2004|ف=Ḥosayn b. ʿAli|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>


[[خاندان علی]] رهبری مسلمانان را منحصر به [[اهل البیت]] می‌دانستند و در دوران‌های مختلف قیام‌های متعددی بر ضد حاکمان وقت انجام دادند. از مهم‌ترین این قیام‌ها می‌توان [[نبرد کربلا]]، قیام [[مختار ثقفی]] از طرف محمد حنفیه، قیام [[زید بن علی]] و قیام [[یحیی بن زید]] بر ضد [[امویان]] را نام برد. بعدها خاندان علی بر ضد [[عباسیان]] نیز قیام کردند که از مهم‌ترین آنان می‌توان به [[قیام صاحب فخ]] و قیام [[محمد ابن عبدالله نفس زکیه]] اشاره کرد. در حالی که هیچ‌یک از این قیام‌ها موفق نبود، سرانجام [[ادریسیان]]، [[فاطمیان]]، و [[علویان طبرستان]] توانستند اولین حکومت‌ها از خاندان علی را تشکیل دهند.<ref>{{پک|Daftary|2014|ف=ʿAlids|ک=EI3|زبان=en}}</ref>
[[خاندان علی]] رهبری مسلمانان را منحصر به [[اهل البیت]] می‌دانستند و در دوران‌های مختلف قیام‌های متعددی بر ضد حاکمان وقت انجام دادند. از مهم‌ترین این قیام‌ها می‌توان [[نبرد کربلا]]، قیام [[مختار ثقفی]] از طرف محمد حنفیه، قیام [[زید بن علی]] و قیام [[یحیی بن زید]] بر ضد [[امویان]] را نام برد. بعدها خاندان علی بر ضد [[عباسیان]] نیز قیام کردند که از مهم‌ترین آنان می‌توان به [[قیام صاحب فخ]] و قیام [[محمد ابن عبدالله نفس زکیه]] اشاره کرد. در حالی که هیچ‌یک از این قیام‌ها موفق نبود، سرانجام [[ادریسیان]]، [[فاطمیان]]، و [[علویان طبرستان]] توانستند اولین حکومت‌ها از خاندان علی را تشکیل دهند.<ref>{{پک|Daftary|2014|ف=ʿAlids|ک=EI3|زبان=en}}</ref>
خط ۳۱۱: خط ۳۱۱:
== جایگاه در تفکر اسلامی ==
== جایگاه در تفکر اسلامی ==
{{اصلی|امامت و ولایت علی بن ابی طالب}}
{{اصلی|امامت و ولایت علی بن ابی طالب}}
تمام مسلمانان شیعه و سنی برای علی جایگاه سیاسی، فقهی، و معنوی والایی قائل هستند. تنها در دوره‌ای پس از جنگ صفین، خوارج برای او احترام کمتری قائل بودند.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> شیعیان افرادی را که با علی یا دیگر اهل البیت آشکارا دشمنی می‌کنند [[ناصبی]] می‌نامند.<ref>{{پک|سجادی‌زاده|1390|ک=واکاوی مفهوم ناصب|ص=۹۴–۶۵}}</ref>
تمام مسلمانان شیعه و سنی برای علی جایگاه سیاسی، فقهی، و معنوی والایی قائل هستند. تنها در دوره‌ای پس از جنگ صفین، خوارج برای او احترام کمتری قائل بودند.<ref name="EI3"/> شیعیان افرادی را که با علی یا دیگر اهل البیت آشکارا دشمنی می‌کنند [[ناصبی]] می‌نامند.<ref>{{پک|سجادی‌زاده|1390|ک=واکاوی مفهوم ناصب|ص=۹۴–۶۵}}</ref>


=== اهل سنت ===
=== اهل سنت ===
[[پرونده:Kalligráfia Hagia Sophia.jpg|انگشتی|240px|عبارت «علی رضی الله عنه» در موزهٔ [[ایاصوفیه]]]]
[[پرونده:Kalligráfia Hagia Sophia.jpg|انگشتی|240px|عبارت «علی رضی الله عنه» در موزهٔ [[ایاصوفیه]]]]
از آنجایی که علی یکی از [[خلفای راشدین]] و از [[صحابه|صحابهٔ]] نزدیک محمد بود، جایگاه بلندی در اندیشهٔ [[اهل سنت]] دارد. هرچند این جایگاه از ابتدا به این صورت نبود و عنوان خلیفهٔ راشد برای علی تنها پس از آنکه [[احمد بن حنبل]]، علی را در زمرهٔ خلفای راشدین آورد، از جانب اهل سنت مشروع تلقی شد. بعدها مؤلفان سنی به‌وفور نظرات فقهی، قضایی، و تاریخی علی را گزارش کردند و برخی تلاش کردند از سخنان علی علیه تشیع استفاده کرده و دکترین اهل سنت را پشتیبانی کنند. در میان اهل سنت، علی جایگاهی همانند سه خلیفهٔ دیگر دارد و بر مبنای نظریهٔ سابقون، در جایگاهی پایین‌تر از آنان است. بزرگ‌ترین مشکل اهل سنت، ترفیع مقام علی توسط محمد در احادیثی مانند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» است که برای حل این مشکل به تفسیر این حدیث پرداخته‌اند. همچنین، اکثر نویسندگان سنی به برتری دانش علی در شریعت و روایت حدیث از پیامبر اذعان دارند ولی این موارد را دلیلی بر تعیین جایگاه سیاسی او توسط محمد نمی‌دانند.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref>
از آنجایی که علی یکی از [[خلفای راشدین]] و از [[صحابه|صحابهٔ]] نزدیک محمد بود، جایگاه بلندی در اندیشهٔ [[اهل سنت]] دارد. هرچند این جایگاه از ابتدا به این صورت نبود و عنوان خلیفهٔ راشد برای علی تنها پس از آنکه [[احمد بن حنبل]]، علی را در زمرهٔ خلفای راشدین آورد، از جانب اهل سنت مشروع تلقی شد. بعدها مؤلفان سنی به‌وفور نظرات فقهی، قضایی، و تاریخی علی را گزارش کردند و برخی تلاش کردند از سخنان علی علیه تشیع استفاده کرده و دکترین اهل سنت را پشتیبانی کنند. در میان اهل سنت، علی جایگاهی همانند سه خلیفهٔ دیگر دارد و بر مبنای نظریهٔ سابقون، در جایگاهی پایین‌تر از آنان است. بزرگ‌ترین مشکل اهل سنت، ترفیع مقام علی توسط محمد در احادیثی مانند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» است که برای حل این مشکل به تفسیر این حدیث پرداخته‌اند. همچنین، اکثر نویسندگان سنی به برتری دانش علی در شریعت و روایت حدیث از پیامبر اذعان دارند ولی این موارد را دلیلی بر تعیین جایگاه سیاسی او توسط محمد نمی‌دانند.<ref name="EI3"/>


=== شیعیان ===
=== شیعیان ===
[[پرونده:Levha, or Calligraphic Panel, Praising 'Ali WDL6852.png|بندانگشتی|لوحی متعلق به [[شیعیان هند]] در مدح علی که با خط نستعلیق و در حدود سده‌های ۱۸ و ۱۹ میلادی نوشته شده‌است. عبارت روی لوح خوانده می‌شود: «امام الانس و الجنه، وصی المصطفی حقا».<ref>{{یادکرد وب |عنوان=Levha (panel praising 'Ali) |نشانی=http://memory.loc.gov/cgi-bin/query/h?intldl/ascsbib:@field(DOCID+@lit(ascs000076)) |بازبینی=30 May 2014 |ناشر=[[کتابخانه ملی کنگره ایالات متحده آمریکا|Library of Congress]] |کد زبان= en}}</ref>]]
[[پرونده:Levha, or Calligraphic Panel, Praising 'Ali WDL6852.png|بندانگشتی|لوحی متعلق به [[شیعیان هند]] در مدح علی که با خط نستعلیق و در حدود سده‌های ۱۸ و ۱۹ میلادی نوشته شده‌است. عبارت روی لوح خوانده می‌شود: «امام الانس و الجنه، وصی المصطفی حقا».<ref>{{یادکرد وب |عنوان=Levha (panel praising 'Ali) |نشانی=http://memory.loc.gov/cgi-bin/query/h?intldl/ascsbib:@field(DOCID+@lit(ascs000076)) |بازبینی=30 May 2014 |ناشر=[[کتابخانه ملی کنگره ایالات متحده آمریکا|Library of Congress]] |کد زبان= en}}</ref>]]
در اعتقادات [[شیعه]]، علی جایگاه والایی دارد و اعتقاد به حقانیت او در رهبری مسلمانان، باور تعیین‌کنندهٔ شیعیان است. سخنان او مرجعی برای [[فقه]] شیعیان است و از همه مهم‌تر، شیعیان باور دارند که علی بر بقیهٔ صحابه برتری داشته و توسط محمد به جانشینی‌اش منصوب شده بود. تقوا و اخلاق علی آغازگر نوعی عرفان در میان شیعیان بوده که آنان را به [[تصوف|صوفیان سنی مذهب]] نزدیک می‌کند.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> در میان [[شیعیان دوازده‌امامی]]، باور به [[امامت]] علی از [[اصول شیعه|اصول مذهب]] است.<ref>[http://shia.ir/fa/persian/articleView?articleId=2959/ وب سایت آیت‌الله سبحانی - اصول دین»]</ref> عبارت «علی ولی‌الله» در [[اذان]] شیعیان گنجانده شده‌است؛<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> اگرچه شیعیان عبارت «علی ولی‌الله» را به قصد قربت در [[اذان]] و [[اقامه]] می‌گویند و از باب تشریع آن را جزو [[اذان]] و [[اقامه]] نمی‌دانند.<ref>[http://www.sistani.org/persian/book/50/50//سایت آیت‌الله سیستانی - اذان و اقامه»]</ref> [[مستعلیه]] مقام علی را برتر از امام می‌دانند. هر دوی این مذاهب به [[عصمت]]، [[علم غیب]]، و [[شفاعت]] علی اعتقاد دارند.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> حجم گسترده‌ای از ادبیات مذهبی شیعه به زبان‌های مختلف نظیر [[زبان عربی|عربی]]، [[زبان فارسی|فارسی]]، [[زبان اردو|اردو]] و [[زبان ترکی|ترکی]] به علی اختصاص یافته‌است.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
در اعتقادات [[شیعه]]، علی جایگاه والایی دارد و اعتقاد به حقانیت او در رهبری مسلمانان، باور تعیین‌کنندهٔ شیعیان است. سخنان او مرجعی برای [[فقه]] شیعیان است و از همه مهم‌تر، شیعیان باور دارند که علی بر بقیهٔ صحابه برتری داشته و توسط محمد به جانشینی‌اش منصوب شده بود. تقوا و اخلاق علی آغازگر نوعی عرفان در میان شیعیان بوده که آنان را به [[تصوف|صوفیان سنی مذهب]] نزدیک می‌کند.<ref name="EI3"/> در میان [[شیعیان دوازده‌امامی]]، باور به [[امامت]] علی از [[اصول شیعه|اصول مذهب]] است.<ref>[http://shia.ir/fa/persian/articleView?articleId=2959/ وب سایت آیت‌الله سبحانی - اصول دین»]</ref> عبارت «علی ولی‌الله» در [[اذان]] شیعیان گنجانده شده‌است؛<ref name="EI3"/> اگرچه شیعیان عبارت «علی ولی‌الله» را به قصد قربت در [[اذان]] و [[اقامه]] می‌گویند و از باب تشریع آن را جزو [[اذان]] و [[اقامه]] نمی‌دانند.<ref>[http://www.sistani.org/persian/book/50/50//سایت آیت‌الله سیستانی - اذان و اقامه»]</ref> [[مستعلیه]] مقام علی را برتر از امام می‌دانند. هر دوی این مذاهب به [[عصمت]]، [[علم غیب]]، و [[شفاعت]] علی اعتقاد دارند.<ref name="EI3"/> حجم گسترده‌ای از ادبیات مذهبی شیعه به زبان‌های مختلف نظیر [[زبان عربی|عربی]]، [[زبان فارسی|فارسی]]، [[زبان اردو|اردو]] و [[زبان ترکی|ترکی]] به علی اختصاص یافته‌است.<ref name="ReferenceA"/>


[[غالیان]]، شیعیان تندرو، اعتقاد داشتند که علی دسترسی به ارادهٔ خدا داشته‌است. مثلاً [[نصیریه]] اعتقاد داشتند که خداوند در علی [[حلول]] کرده‌است یا [[خطابیه]] مقام علی را بالاتر از محمد می‌دانستند. در زمان فعلی، شیعیان و سنیان به [[علویان (سوریه)|علویان]] و [[بکتاشیه]] با دید شک‌آلود به قائل شدن الوهیت برای علی نگاه می‌کنند. کردهای [[اهل حق]] نیز اعتقادات مشابهی آمیخته با [[تناسخ]] در مورد علی دارند.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref>
[[غالیان]]، شیعیان تندرو، اعتقاد داشتند که علی دسترسی به ارادهٔ خدا داشته‌است. مثلاً [[نصیریه]] اعتقاد داشتند که خداوند در علی [[حلول]] کرده‌است یا [[خطابیه]] مقام علی را بالاتر از محمد می‌دانستند. در زمان فعلی، شیعیان و سنیان به [[علویان (سوریه)|علویان]] و [[بکتاشیه]] با دید شک‌آلود به قائل شدن الوهیت برای علی نگاه می‌کنند. کردهای [[اهل حق]] نیز اعتقادات مشابهی آمیخته با [[تناسخ]] در مورد علی دارند.<ref name="EI3"/>


=== صوفیان ===
=== صوفیان ===
[[پرونده:Asadullah.gif|260px|بندانگشتی|خطاطی صفات علی به شکل [[شیر (گربه‌سان)|شیر]] که در میان [[علویان (ترکیه)|علویان ترکیه]] مرسوم است.]]
[[پرونده:Asadullah.gif|260px|بندانگشتی|خطاطی صفات علی به شکل [[شیر (گربه‌سان)|شیر]] که در میان [[علویان (ترکیه)|علویان ترکیه]] مرسوم است.]]
علی دارای جایگاهی محوری در میان اسطوره‌های [[طریقت]]های مختلف گشت و تقریباً همه طریقت‌های [[تصوف]]، سلسلهٔ معنوی خود را از طریق علی به محمد می‌رسانند. یکی از باورهای اصلی صوفیه این است که مقام معنوی [[ولی (اسلام)|ولایت]]، که از محمد به علی به ارث رسیده‌است، فرد صوفی را قادر به پیمودن راه به سوی خدا می‌کند. جایگاه علی به‌عنوان راوی برجستهٔ سخنان محمد، او را رهبر معنوی بسیاری از حرکت‌های تصوف در قرن‌های بعدی کرد. تصور علی به‌عنوان پیرو زاهد محمد، در میان صوفیان همانند سنیان و شیعیان وجود دارد. صوفیان معتقدند محمد [[علوم خفیه]] شامل [[جفر]] را به علی آموخت.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> [[ابن عربی]] در کتاب [[در مکنون و جوهر مصون]] خود آورده‌است که علی نخستین کس در عالم اسلام است که [[مربع جادویی|مربع]] صد اندر صد را کشیده‌است.<ref>{{پک|حسن‌زاده آملی|۱۳۶۵|ک=هزار و یک نکته|ص=۶۹۴}}</ref><ref>{{پک|کتانی||ک=نظام الحکومة النبویة|ص=۱۸۹}}</ref>
علی دارای جایگاهی محوری در میان اسطوره‌های [[طریقت]]های مختلف گشت و تقریباً همه طریقت‌های [[تصوف]]، سلسلهٔ معنوی خود را از طریق علی به محمد می‌رسانند. یکی از باورهای اصلی صوفیه این است که مقام معنوی [[ولی (اسلام)|ولایت]]، که از محمد به علی به ارث رسیده‌است، فرد صوفی را قادر به پیمودن راه به سوی خدا می‌کند. جایگاه علی به‌عنوان راوی برجستهٔ سخنان محمد، او را رهبر معنوی بسیاری از حرکت‌های تصوف در قرن‌های بعدی کرد. تصور علی به‌عنوان پیرو زاهد محمد، در میان صوفیان همانند سنیان و شیعیان وجود دارد. صوفیان معتقدند محمد [[علوم خفیه]] شامل [[جفر]] را به علی آموخت.<ref name="ReferenceA"/><ref name="EI3"/> [[ابن عربی]] در کتاب [[در مکنون و جوهر مصون]] خود آورده‌است که علی نخستین کس در عالم اسلام است که [[مربع جادویی|مربع]] صد اندر صد را کشیده‌است.<ref>{{پک|حسن‌زاده آملی|۱۳۶۵|ک=هزار و یک نکته|ص=۶۹۴}}</ref><ref>{{پک|کتانی||ک=نظام الحکومة النبویة|ص=۱۸۹}}</ref>


=== فلسفه و عرفان اسلامی ===
=== فلسفه و عرفان اسلامی ===
به نوشتهٔ [[سید حسین نصر]] در [[دانشنامه بریتانیکا]] در [[فلسفه اسلامی|فلسفهٔ اسلامی]] متأخر به‌خصوص آموزه‌های [[ملاصدرا]]، موسوم به [[حکمت متعالیه]]، خطبه‌ها و احادیث علی به‌عنوان مرجع اصلی دانش فلسفی یا حکمت الهی تلقی می‌شود و وی را نخستین فردی می‌دانند که از اصطلاحات عربی برای بیان آرای فلسفی بهره جسته‌است. همچنین گفتهٔ وی «به آنچه گفته شده‌است بنگر؛ نه آنکه آن را گفته» ویژگی اصلی اندیشهٔ اسلامی را بیان می‌کند که طبق آن مکتب‌ها بر اشخاص ارجح‌اند و افکار بر مبنای ارزش درونمایهٔ آن داوری می‌شود؛ نه بر مبنای مراجع تاریخی آن‌ها.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
به نوشتهٔ [[سید حسین نصر]] در [[دانشنامه بریتانیکا]] در [[فلسفه اسلامی|فلسفهٔ اسلامی]] متأخر به‌خصوص آموزه‌های [[ملاصدرا]]، موسوم به [[حکمت متعالیه]]، خطبه‌ها و احادیث علی به‌عنوان مرجع اصلی دانش فلسفی یا حکمت الهی تلقی می‌شود و وی را نخستین فردی می‌دانند که از اصطلاحات عربی برای بیان آرای فلسفی بهره جسته‌است. همچنین گفتهٔ وی «به آنچه گفته شده‌است بنگر؛ نه آنکه آن را گفته» ویژگی اصلی اندیشهٔ اسلامی را بیان می‌کند که طبق آن مکتب‌ها بر اشخاص ارجح‌اند و افکار بر مبنای ارزش درونمایهٔ آن داوری می‌شود؛ نه بر مبنای مراجع تاریخی آن‌ها.<ref name="ReferenceA"/>


== آثار ==
== آثار ==
تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخش‌هایی از فرهنگ عمومی اسلامی شده‌است و به‌عنوان [[ضرب‌المثل]] و کلمات قصار در زندگی روزمره نقل می‌شوند. همچنین، این سخنان اساس آثار ادبی گردیده و به صورت اشعار در زبان‌های گوناگون وارد شده‌اند. در قرن ۸ میلادی، نویسندگان ادبی همچون [[عبدالحمید کاتب|عبدالحمید یحیی امیری]]، به فصاحت بی‌نظیر خطبه‌ها و سخنان علی اشاره کرده‌اند. [[جاحظ]]، ادیب عرب در قرن سوم هجری، نیز بر همین عقیده‌است.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref>
تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخش‌هایی از فرهنگ عمومی اسلامی شده‌است و به‌عنوان [[ضرب‌المثل]] و کلمات قصار در زندگی روزمره نقل می‌شوند. همچنین، این سخنان اساس آثار ادبی گردیده و به صورت اشعار در زبان‌های گوناگون وارد شده‌اند. در قرن ۸ میلادی، نویسندگان ادبی همچون [[عبدالحمید کاتب|عبدالحمید یحیی امیری]]، به فصاحت بی‌نظیر خطبه‌ها و سخنان علی اشاره کرده‌اند. [[جاحظ]]، ادیب عرب در قرن سوم هجری، نیز بر همین عقیده‌است.<ref name="ReferenceA"/>


=== نهج‌البلاغه ===
=== نهج‌البلاغه ===
{{اصلی|نهج‌البلاغه}}
{{اصلی|نهج‌البلاغه}}
[[پرونده: Folio from a Nahj al-Balagha.gif|انگشتی|200px|صفحه‌ای قدیمی از ''نهج‌البلاغه'']]
[[پرونده:Folio from a Nahj al-Balagha.gif|انگشتی|200px|صفحه‌ای قدیمی از ''نهج‌البلاغه'']]
در قرن ۱۰ میلادی، یکی از محققان برجستهٔ شیعی به نام [[سید رضی|سید شریف رضی]] تعداد زیادی از خطبه‌ها، نامه‌ها، و سخنان کوتاه علی با موضوعات گوناگون را در کتابی به نام ''[[نهج‌البلاغه]]'' جمع‌آوری کرد که به یکی از پرطرفدارترین و تأثیرگذارترین کتب جهان اسلام مبدل گشت. با این حال، این کتاب تقریباً به‌طور کامل تا قرن ۲۰ میلادی در تحقیقات غربی نادیده گرفته شد. با وجود اینکه برخی محققین غربی در صحت آن تردید دارند، اما صحتش هیچ‌گاه نزد اکثر مسلمانان جای سؤال نداشته‌است. ''نهج‌البلاغه'' کماکان به‌عنوان منبعی مذهبی و مرجعی الهام‌بخش و ادبی در میان شیعه و سنی مطرح است.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> در میان گفته‌های منسوب به علی، نامهٔ او به مالک اشتر دربارهٔ حکومت صالحانه مورد توجه زیادی قرار گرفته‌است.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref>
در قرن ۱۰ میلادی، یکی از محققان برجستهٔ شیعی به نام [[سید رضی|سید شریف رضی]] تعداد زیادی از خطبه‌ها، نامه‌ها، و سخنان کوتاه علی با موضوعات گوناگون را در کتابی به نام ''[[نهج‌البلاغه]]'' جمع‌آوری کرد که به یکی از پرطرفدارترین و تأثیرگذارترین کتب جهان اسلام مبدل گشت. با این حال، این کتاب تقریباً به‌طور کامل تا قرن ۲۰ میلادی در تحقیقات غربی نادیده گرفته شد. با وجود اینکه برخی محققین غربی در صحت آن تردید دارند، اما صحتش هیچ‌گاه نزد اکثر مسلمانان جای سؤال نداشته‌است. ''نهج‌البلاغه'' کماکان به‌عنوان منبعی مذهبی و مرجعی الهام‌بخش و ادبی در میان شیعه و سنی مطرح است.<ref name="ReferenceA"/> در میان گفته‌های منسوب به علی، نامهٔ او به مالک اشتر دربارهٔ حکومت صالحانه مورد توجه زیادی قرار گرفته‌است.<ref name="EI3"/>
[[سید حسین مدرسی طباطبایی]] به کتاب ''مدارک نهج‌البلاغه''، اثر [[رضا استادی]]، اشاره می‌کند که در آن اسنادی ارائه شده‌است که سخنان موجود در ''نهج‌البلاغه'' را به علی می‌رساند.<ref>{{پک|Modarressi|2003|ف=Tradition and Survival|ص=14|زبان=en}}</ref>
[[سید حسین مدرسی طباطبایی]] به کتاب ''مدارک نهج‌البلاغه''، اثر [[رضا استادی]]، اشاره می‌کند که در آن اسنادی ارائه شده‌است که سخنان موجود در ''نهج‌البلاغه'' را به علی می‌رساند.<ref>{{پک|Modarressi|2003|ف=Tradition and Survival|ص=14|زبان=en}}</ref>


خط ۳۴۶: خط ۳۴۶:
[[پرونده:The Mushaf of Imam Ali.jpg|انگشتی|200px|دست‌نوشتهٔ قرآن منسوب به علی بن ابی‌طالب که در کتابخانهٔ [[حرم امام علی]] نگهداری می‌شود. این صفحه به [[سوره بروج|سوره البروج]] آیات ۳–۱ مربوط است.]]
[[پرونده:The Mushaf of Imam Ali.jpg|انگشتی|200px|دست‌نوشتهٔ قرآن منسوب به علی بن ابی‌طالب که در کتابخانهٔ [[حرم امام علی]] نگهداری می‌شود. این صفحه به [[سوره بروج|سوره البروج]] آیات ۳–۱ مربوط است.]]
{{اصلی|مصحف علی}}
{{اصلی|مصحف علی}}
''[[مصحف علی|مُصحَف علی]]'' به نسخه‌ای از [[قرآن]] گفته می‌شود که توسط علی بن ابی‌طالب گردآوری شده‌است. علی یکی از اولین گردآورندگان قرآن بود و سوره‌های قرآن را به ترتیب تاریخ نزول چیده بود. همچنین روایت شده‌است که این مصحف شامل مطالب تفسیری مانند [[نسخ در قرآن|نسخ]] آیات نیز بود. منابع شیعی می‌نویسند که پس از درگذشت محمد، علی مصحفش را به گروه حکومتی جمع‌آوری قرآن عرضه کرد ولی با مخالفت [[صحابه]] روبرو و مجبور شد قرآن را به خانه‌اش برگرداند.<ref>{{پک|Modarressi|2003|ف=Tradition and Survival|زبان=en|ص=2–4}}</ref> گرچه وجود تاریخی مصحف علی مسلم است، اما به مانند دیگر [[مصحف|مصحف صحابه]] چیزی به‌عنوان واقعیت خارجی در دسترس نیست.<ref>{{پک|رامیار|۱۳۹۰|ک=تاریخ قرآن|ص=۳۷۳|نقطه=نه}}{{پک|خرمشاهی|۱۳۷۹|ف=مصحف امام علی|ک=بینات}}</ref> گروه‌هایی از شیعیان در طول تاریخ به تفاوت‌های عمدهٔ این مصحف با قرآن فعلی اعتقاد داشتند ولی با مخالفت جمع کثیری از روحانیون و قرآن‌پژوهان شیعه مواجه شده‌اند.<ref>{{پک|Modarressi|1993|ف=Early Debates|ک=Studia Islamica|زبان=en|ص=17}}</ref><ref>{{پک|Bar-Asher|2004|ف=Shīʿism and the Qurʾān|ک=EQ|زبان=en}}</ref> علی از [[قاریان هفتگانه|قاریان]] اصلی قرآن هم بود و قرائتی از او بر جای مانده که، به گفتهٔ برخی نویسندگان کتاب‌های قرائات قرآن، با قرائت [[عاصم کوفی|حفص از عاصم]] یکی است.<ref>{{پک|Modarressi|2003|ف=Tradition and Survival|زبان=en|ص=2–4}}</ref>
''[[مصحف علی|مُصحَف علی]]'' به نسخه‌ای از [[قرآن]] گفته می‌شود که توسط علی بن ابی‌طالب گردآوری شده‌است. علی یکی از اولین گردآورندگان قرآن بود و سوره‌های قرآن را به ترتیب تاریخ نزول چیده بود. همچنین روایت شده‌است که این مصحف شامل مطالب تفسیری مانند [[نسخ در قرآن|نسخ]] آیات نیز بود. منابع شیعی می‌نویسند که پس از درگذشت محمد، علی مصحفش را به گروه حکومتی جمع‌آوری قرآن عرضه کرد ولی با مخالفت [[صحابه]] روبرو و مجبور شد قرآن را به خانه‌اش برگرداند.<ref name="ReferenceO">{{پک|Modarressi|2003|ف=Tradition and Survival|زبان=en|ص=2–4}}</ref> گرچه وجود تاریخی مصحف علی مسلم است، اما به مانند دیگر [[مصحف|مصحف صحابه]] چیزی به‌عنوان واقعیت خارجی در دسترس نیست.<ref>{{پک|رامیار|۱۳۹۰|ک=تاریخ قرآن|ص=۳۷۳|نقطه=نه}}{{پک|خرمشاهی|۱۳۷۹|ف=مصحف امام علی|ک=بینات}}</ref> گروه‌هایی از شیعیان در طول تاریخ به تفاوت‌های عمدهٔ این مصحف با قرآن فعلی اعتقاد داشتند ولی با مخالفت جمع کثیری از روحانیون و قرآن‌پژوهان شیعه مواجه شده‌اند.<ref>{{پک|Modarressi|1993|ف=Early Debates|ک=Studia Islamica|زبان=en|ص=17}}</ref><ref>{{پک|Bar-Asher|2004|ف=Shīʿism and the Qurʾān|ک=EQ|زبان=en}}</ref> علی از [[قاریان هفتگانه|قاریان]] اصلی قرآن هم بود و قرائتی از او بر جای مانده که، به گفتهٔ برخی نویسندگان کتاب‌های قرائات قرآن، با قرائت [[عاصم کوفی|حفص از عاصم]] یکی است.<ref name="ReferenceO"/>


=== کتاب علی ===
=== کتاب علی ===
{{اصلی|کتاب علی}}
{{اصلی|کتاب علی}}
بر اساس روایات فراوانی از قرن دوم هجری، ''[[کتاب علی]]'' مجموعه‌ای از سخنان محمد است که علی گردآوری کرده‌است. در نقل است که علی در پیشگاه محمد مطالبی را بر روی ورقی از پوست می‌نوشت که از او می‌شنید. روایتی دیگر می‌گوید که فقیه مکه در اوایل قرن دوم از این کتاب آگاه بود و مطمئن بود که نوشتهٔ علی است. در مورد محتوای کتاب گفته شده‌است که کتاب شامل همهٔ چیزهایی که مردم به آن نیاز دارند بود؛ مانند مواردی در احکام [[حلال (اسلام)|حلال]] و حرام و حتی [[دیه|دیهٔ]] خراش‌ها. وجود مطالبی در مورد [[جفر]] نیز روایت شده‌است.<ref>{{پک|Modarressi|2003|ف=Tradition and Survival|ص=2–17|زبان=en}}</ref>
بر اساس روایات فراوانی از قرن دوم هجری، ''[[کتاب علی]]'' مجموعه‌ای از سخنان محمد است که علی گردآوری کرده‌است. در نقل است که علی در پیشگاه محمد مطالبی را بر روی ورقی از پوست می‌نوشت که از او می‌شنید. روایتی دیگر می‌گوید که فقیه مکه در اوایل قرن دوم از این کتاب آگاه بود و مطمئن بود که نوشتهٔ علی است. در مورد محتوای کتاب گفته شده‌است که کتاب شامل همهٔ چیزهایی که مردم به آن نیاز دارند بود؛ مانند مواردی در احکام [[حلال (اسلام)|حلال]] و حرام و حتی [[دیه|دیهٔ]] خراش‌ها. وجود مطالبی در مورد [[جفر]] نیز روایت شده‌است.<ref name="ReferenceP">{{پک|Modarressi|2003|ف=Tradition and Survival|ص=2–17|زبان=en}}</ref>


=== آثار دیگر ===
=== آثار دیگر ===
آثار دیگری نیز به علی نسبت داده شده‌است. از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: ''[[دعای کمیل]]'' که علی آن را به شاگردش [[کمیل بن زیاد]] آموخت و در حقیقت [[دعا]]یی طولانی است که هنوز هم توسط شیعیان خوانده می‌شود.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref> ''کتاب الدیات'' که دستورالعملی در مورد نحوهٔ محاسبهٔ [[دیه]]هاست و در کتاب‌هایی مانند ''[[من لایحضره الفقیه]]'' به صورت کامل آمده‌است. ''مسند علی'' به مجموعه احادیثی از پیامبر اسلام گفته می‌شود که راوی اول آن‌ها علی است و در مسندهای روایی اهل سنت مانند ''[[مسند احمد حنبل]]'' آمده‌اند. بعدها افرادی احادیث علی را گردآوری کرده و آن را یک‌جا مسند علی نامیدند. در منابع قدیمی، گزارش‌های مختلفی دربارهٔ اینکه آیا علی شعر می‌سروده‌است یا نه وجود دارد. مؤلفان متعددی دیوان اشعاری را به علی نسبت داده‌اند ولی بسیاری از این اشعار سرودهٔ دیگران است. روش قضاوت علی نیز مورد توجه اصحابش بوده و توسط آنان گردآوری شده‌است.<ref>{{پک|Modarressi|2003|ف=Tradition and Survival|ص=2–17|زبان=en}}</ref>
آثار دیگری نیز به علی نسبت داده شده‌است. از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: ''[[دعای کمیل]]'' که علی آن را به شاگردش [[کمیل بن زیاد]] آموخت و در حقیقت [[دعا]]یی طولانی است که هنوز هم توسط شیعیان خوانده می‌شود.<ref name="EI3"/> ''کتاب الدیات'' که دستورالعملی در مورد نحوهٔ محاسبهٔ [[دیه]]هاست و در کتاب‌هایی مانند ''[[من لایحضره الفقیه]]'' به صورت کامل آمده‌است. ''مسند علی'' به مجموعه احادیثی از پیامبر اسلام گفته می‌شود که راوی اول آن‌ها علی است و در مسندهای روایی اهل سنت مانند ''[[مسند احمد حنبل]]'' آمده‌اند. بعدها افرادی احادیث علی را گردآوری کرده و آن را یک‌جا مسند علی نامیدند. در منابع قدیمی، گزارش‌های مختلفی دربارهٔ اینکه آیا علی شعر می‌سروده‌است یا نه وجود دارد. مؤلفان متعددی دیوان اشعاری را به علی نسبت داده‌اند ولی بسیاری از این اشعار سرودهٔ دیگران است. روش قضاوت علی نیز مورد توجه اصحابش بوده و توسط آنان گردآوری شده‌است.<ref name="ReferenceP"/>


== ویژگی‌های ظاهری و اخلاقی ==
== ویژگی‌های ظاهری و اخلاقی ==
[[زرین کوب]] می‌نویسد علی میانه‌بالا و فراخ‌شانه بود؛ و چهره‌ای خندان داشت. وی سخنوری توانا بود و در سخنانش ایمان و حق طلبی جلوه دارد. در معیشت زاهد بود و غالباً خود را گرسنه نگه می‌داشت و حتی وقتی تهیدست نبود به تجمل و تفنن نمی‌پرداخت. جنگجویی دلیر بود و در تقوا نمونهٔ کمال محسوب می‌شد. سرزنشگران وی را به جهت دقت و احتیاط در رعایت حق و دین طعنه می‌زدند و عامه مسلمانان مظهر پارسایی و درستی می‌شناختند. پایبندی به سیره محمد سبب می‌شد از مصلحت گرایی در سیاست بپرهیزد<ref>{{پک|عبدالحسین زرین‌کوب|۱۳۴۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۳۴۷ و ۳۴۸}}</ref> [[لئورا وچا ولیری]] در دانشنامهٔ اسلام می‌نویسد علی مردی با سر طاس و بدنی چاق و تنومند بود و پاهای کوتاه و کتفی فراخ داشت. چشم‌هایش دچار التهاب و بیماری بود. بدنی پرموی و ریشی بلند و سفید داشت که تا نزدیک سینه‌اش می‌رسید. وی می‌گوید که علی خشن و گوشه‌گیر بود. علی به خاطر دانش عمیقش از قرآن مشهور بود و بهترینِ قاریان قرآن به حساب می‌آمد.<!--این جمله چه ربطی به این بخش داره!: لئورا وچا ولیری این مطلب را که علی کتاب قرآنی جدید با تفسیر متفاوت داشت را رد می‌کند. --><ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref> در مقابل گفته شده‌است که علی تنها در جنگ خیبر دچار چشم درد شد و بر طبق روایتی توسط محمد شفا یافت. همچنین گزارهٔ دانشنامهٔ اسلام در مورد خشن و گوشه‌گیر بودن علی مورد انتقاد قرار گرفته‌است.<ref>{{پک|تقی‌زاده داوری|۱۳۸۵|ک=تصویر امامان شیعه|ص=۸۰–۷۹}}</ref> علی از لحاظ جسمانی بسیار نیرومند بود و در میان دشمنان خود به شجاعت و بی‌باکی شناخته می‌شد. او هیچ‌گاه در مقابل دشمنانش ضعف و سستی بروز نداد. علی علاوه بر تسلط به [[قرآن]] و [[سنت (دین)|سنت]]، در [[فن خطابه]] نیز مهارت داشت.<ref name="دائرةالمعارف فارسی"/>
[[زرین کوب]] می‌نویسد علی میانه‌بالا و فراخ‌شانه بود؛ و چهره‌ای خندان داشت. وی سخنوری توانا بود و در سخنانش ایمان و حق طلبی جلوه دارد. در معیشت زاهد بود و غالباً خود را گرسنه نگه می‌داشت و حتی وقتی تهیدست نبود به تجمل و تفنن نمی‌پرداخت. جنگجویی دلیر بود و در تقوا نمونهٔ کمال محسوب می‌شد. سرزنشگران وی را به جهت دقت و احتیاط در رعایت حق و دین طعنه می‌زدند و عامه مسلمانان مظهر پارسایی و درستی می‌شناختند. پایبندی به سیره محمد سبب می‌شد از مصلحت گرایی در سیاست بپرهیزد<ref>{{پک|عبدالحسین زرین‌کوب|۱۳۴۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۳۴۷ و ۳۴۸}}</ref> [[لئورا وچا ولیری]] در دانشنامهٔ اسلام می‌نویسد علی مردی با سر طاس و بدنی چاق و تنومند بود و پاهای کوتاه و کتفی فراخ داشت. چشم‌هایش دچار التهاب و بیماری بود. بدنی پرموی و ریشی بلند و سفید داشت که تا نزدیک سینه‌اش می‌رسید. وی می‌گوید که علی خشن و گوشه‌گیر بود. علی به خاطر دانش عمیقش از قرآن مشهور بود و بهترینِ قاریان قرآن به حساب می‌آمد.<!--این جمله چه ربطی به این بخش داره!: لئورا وچا ولیری این مطلب را که علی کتاب قرآنی جدید با تفسیر متفاوت داشت را رد می‌کند. --><ref name="ReferenceC"/> در مقابل گفته شده‌است که علی تنها در جنگ خیبر دچار چشم درد شد و بر طبق روایتی توسط محمد شفا یافت. همچنین گزارهٔ دانشنامهٔ اسلام در مورد خشن و گوشه‌گیر بودن علی مورد انتقاد قرار گرفته‌است.<ref>{{پک|تقی‌زاده داوری|۱۳۸۵|ک=تصویر امامان شیعه|ص=۸۰–۷۹}}</ref> علی از لحاظ جسمانی بسیار نیرومند بود و در میان دشمنان خود به شجاعت و بی‌باکی شناخته می‌شد. او هیچ‌گاه در مقابل دشمنانش ضعف و سستی بروز نداد. علی علاوه بر تسلط به [[قرآن]] و [[سنت (دین)|سنت]]، در [[فن خطابه]] نیز مهارت داشت.<ref name="دائرةالمعارف فارسی"/>


علی به [[اسلام]] سخت پایبند و در مورد آن سخت‌گیر بود. اگر به حقانیت چیزی اعتقاد داشت، بدون اغماض و [[تسامح]] با آن برخورد می‌کرد، اگرچه بر خلاف مصالح وی یا سیاست بود. رفتار او با اشراف، اعیان، عامه مردم، [[عرب]] و ملت‌های مغلوب مسلمانان یکسان بود و ملاک برتری افراد را [[تقوا]] قرار می‌داد. در امور مالی تا حد وسواس سخت‌گیر بود و معتقد بود [[بیت‌المال]] باید به تساوی میان افراد تقسیم شود. چندین بار نزدیکانش بابت این مسئله از او رنجیدند. علی در زندگی شخصی خود ساده و بی‌پیرایه بود. تنها در کوچه و بازار می‌رفت و اگر در هنگام خرید فروشنده‌ای او را می‌شناخت، از او خرید نمی‌کرد.<ref name="دائرةالمعارف فارسی"/>
علی به [[اسلام]] سخت پایبند و در مورد آن سخت‌گیر بود. اگر به حقانیت چیزی اعتقاد داشت، بدون اغماض و [[تسامح]] با آن برخورد می‌کرد، اگرچه بر خلاف مصالح وی یا سیاست بود. رفتار او با اشراف، اعیان، عامه مردم، [[عرب]] و ملت‌های مغلوب مسلمانان یکسان بود و ملاک برتری افراد را [[تقوا]] قرار می‌داد. در امور مالی تا حد وسواس سخت‌گیر بود و معتقد بود [[بیت‌المال]] باید به تساوی میان افراد تقسیم شود. چندین بار نزدیکانش بابت این مسئله از او رنجیدند. علی در زندگی شخصی خود ساده و بی‌پیرایه بود. تنها در کوچه و بازار می‌رفت و اگر در هنگام خرید فروشنده‌ای او را می‌شناخت، از او خرید نمی‌کرد.<ref name="دائرةالمعارف فارسی"/>
خط ۳۶۳: خط ۳۶۳:
{{مرتبط|امیرالمؤمنین|ابوتراب}}
{{مرتبط|امیرالمؤمنین|ابوتراب}}
[[پرونده:Reverse of 1 Qiran Iranian Coin - Fath Ali Shah Qhajar - 1830.jpg|300px|بندانگشتی|چپ|سکه ۱ قرانی متعلق به دوران پادشاهی [[فتح علی شاه قاجار]] که بر روی ان عبارت '''اسداله''' (به معنی شیر خدا) لقب علی بن ابی طالب حک شده‌است.]]
[[پرونده:Reverse of 1 Qiran Iranian Coin - Fath Ali Shah Qhajar - 1830.jpg|300px|بندانگشتی|چپ|سکه ۱ قرانی متعلق به دوران پادشاهی [[فتح علی شاه قاجار]] که بر روی ان عبارت '''اسداله''' (به معنی شیر خدا) لقب علی بن ابی طالب حک شده‌است.]]
نام‌ها و عناوین مختلفی در سنت اسلامی به علی نسبت داده شده‌است که برخی از آن‌ها بیانگر ویژگی‌های شخصی او و برخی مشتق‌شده از قسمت‌های خاصی از زندگی اوست. برخی از این عناوین عبارت‌اند از: ابوالحسن، [[ابوتراب]]، مرتضی، اسدالله (شیر خدا)، حیدر (شیر) و به‌طور خاص در میان شیعه: [[امیرالمؤمنین]] و مولی المتقین. به‌عنوان مثال، لقب ابوتراب لحظه‌ای را به یاد می‌آورد که محمد وارد مسجدی شد و دید علی در آنجا که پر از خاک است، خوابیده‌است و محمد به وی گفت ای ابوتراب، برخیز.<ref>{{پک|Nasr|2012|ف=ʿAlī|ک=Britannica|زبان=en}}</ref> لئورا وچا ولیری در باب لقب ابوتراب بر این باور است که احتمالاً توسط دشمنان علی به وی داده شده و روایاتی ساختگی در سده‌های بعد به وجود آمده‌است که به این لقب جلوهٔ افتخارآمیز داده شود.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=۱}}</ref> [[شیعیان دوازده‌امامی]] لقب امیرالمؤمنین را منحصر به علی می‌دانند.<ref>{{پک|Gibb|1986|ف=Amīr al-Muʾminīn|ک=EI2|زبان=en}}</ref> و با توجه به احادیثی، این لقب را اعطاشده از طرف خداوند به علی می‌دانند که بنابر برخی گزارش‌های تاریخی شیعی توسط پیامبر اسلام به او در غدیر خم ابلاغ‌شده و از همگان خواسته‌شده تا با لقب امیرالمؤمنین بر او سلام گویند.<ref>{{پک|منتظری مقدم|۱۳۸۷|ک=بررسی کاربردهای لقب «امیرالمؤمنین»|ص=۱۲۷–۵۲}}</ref>
نام‌ها و عناوین مختلفی در سنت اسلامی به علی نسبت داده شده‌است که برخی از آن‌ها بیانگر ویژگی‌های شخصی او و برخی مشتق‌شده از قسمت‌های خاصی از زندگی اوست. برخی از این عناوین عبارت‌اند از: ابوالحسن، [[ابوتراب]]، مرتضی، اسدالله (شیر خدا)، حیدر (شیر) و به‌طور خاص در میان شیعه: [[امیرالمؤمنین]] و مولی المتقین. به‌عنوان مثال، لقب ابوتراب لحظه‌ای را به یاد می‌آورد که محمد وارد مسجدی شد و دید علی در آنجا که پر از خاک است، خوابیده‌است و محمد به وی گفت ای ابوتراب، برخیز.<ref name="ReferenceA"/> لئورا وچا ولیری در باب لقب ابوتراب بر این باور است که احتمالاً توسط دشمنان علی به وی داده شده و روایاتی ساختگی در سده‌های بعد به وجود آمده‌است که به این لقب جلوهٔ افتخارآمیز داده شود.<ref name="ReferenceK"/> [[شیعیان دوازده‌امامی]] لقب امیرالمؤمنین را منحصر به علی می‌دانند.<ref>{{پک|Gibb|1986|ف=Amīr al-Muʾminīn|ک=EI2|زبان=en}}</ref> و با توجه به احادیثی، این لقب را اعطاشده از طرف خداوند به علی می‌دانند که بنابر برخی گزارش‌های تاریخی شیعی توسط پیامبر اسلام به او در غدیر خم ابلاغ‌شده و از همگان خواسته‌شده تا با لقب امیرالمؤمنین بر او سلام گویند.<ref>{{پک|منتظری مقدم|۱۳۸۷|ک=بررسی کاربردهای لقب «امیرالمؤمنین»|ص=۱۲۷–۵۲}}</ref>
{{-}}
{{-}}


خط ۴۷۰: خط ۴۷۰:
{{عشره مبشره}}
{{عشره مبشره}}
{{مستند کردن}}
{{مستند کردن}}

[[رده:علی بن ابی‌طالب|علی بن ابی‌طالب]]
[[رده:علی بن ابی‌طالب|علی بن ابی‌طالب]]
[[رده:افراد ایزد انگاشته]]
[[رده:افراد ایزد انگاشته]]

نسخهٔ ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۳۸

خطا: پارامتر تغییرمسیر ناموجود (راهنما). الگو:جعبه اطلاعات علی

علی بن ابی‌طالب (به عربی: علیّ بن أبی طالب؛ زادهٔ ۱۳ رجب ۳۰ عام‌الفیل برابر با ۲۳ قبل از هجرت – درگذشتهٔ ۲۱ رمضان ۴۰ قمری) امام اول تمامی شاخه‌های مذهب شیعه، خلیفهٔ چهارم از خلفای راشدین اهل سنت، و پسرعمو و داماد محمد است.[۱] او فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد، همسر فاطمهٔ زهرا، و پدر حسن، حسین، و زینب است.[۲] وی از سال ۳۵ تا ۴۰ هجری، کمتر از پنج سال، به‌عنوان خلیفه بر خلافت اسلامی[۳] جز شام حکومت کرد. او در میان طیف وسیعی از مسلمانان از جایگاه برجسته‌ای برخوردار است.[۴]

در کودکی به دلیل بدهکار شدن پدرش، محمد سرپرستی او را بر عهده گرفت. پس از دعوت محمد، علی در سن حدوداً ۹ تا ۱۱ سالگی از اولین ایمان‌آورندگان به اسلام گشت؛[۴] پذیرش دعوت او را در یوم الدار علناً اعلام کرد[۵][۶] و محمد او را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید.[۴] گفته می‌شود در شب لیلة المبیت به هجرت محمد کمک کرد[۴] و محمد پس از مهاجرت به مدینه و ایجاد پیمان برادری بین مسلمانان، او را به‌عنوان برادر خویش انتخاب کرد.[۷] او در مدینه در اغلب جنگ‌ها پرچم‌دار سپاه اسلام بود و به دلاوری مشهور گشت.[۴]

مسئلهٔ حق وی در خلافت پس از محمد منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد.[۱] محمد در بازگشت از حجةالوداع در غدیر خم جملهٔ «هر که من ولی او هستم، این علی ولی او است» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب امامت و خلافت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر می‌کنند.[۱][۸][۹] پس از درگذشت محمد، زمانی که علی مشغول کفن و دفن وی بود، جمعی از مسلمانان در سقیفهٔ بنی‌ساعده گرد هم آمدند و بعد از مشورت با یکدیگر دربارهٔ انتخاب جانشین او، سرانجام با ابوبکر به‌عنوان خلیفه بیعت کردند.[۱۰][۱۱] علی بن ابی‌طالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد. علی در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگ‌ها شرکت نکرد[۱۲] و جز در مورد انتخاب خلیفهٔ سوم فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سه‌گانه می‌خواستند، در امور دینی، قضایی، و سیاسی به آن‌ها مشورت می‌داد.[۱۳]

پس از کشته‌شدن عثمان، او به‌عنوان چهارمین خلیفهٔ مسلمانان برگزیده شد. دوران خلافت وی با نخستین جنگ‌های داخلی میان مسلمانان و شورش‌هایی نظیر شورش ایرانیان هم‌زمان بود. علی با دو نیروی مخالف مجزا مواجه شد: گروهی به رهبری عایشه، طلحه، و زبیر در مکه که خواهان برگزاری شورا برای تعیین خلافت بودند و گروهی دیگر به رهبری معاویه در شام که انتقام خون عثمان را خواستار بودند. چهار ماه پس از خلافت، علی در جمل گروه اول را شکست داد؛ اما سرانجام جنگ صفین با معاویه به لحاظ نظامی بی‌نتیجه بود و در نتیجه حکمیت به لحاظ سیاسی بر ضد علی تمام شد. سپس در سال ۳۸ هجری با خوارج که قبول حکمیت توسط علی را بدعت می‌دانستند و بر او شوریدند، در نهروان جنگید و آنان را شکست داد.[۴] او سرانجام در مسجد کوفه به ضرب شمشیر یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی کشته شد،[۱۲] در خارج شهر کوفه دفن شد، و بعدها حرم او و شهر نجف پیرامون مدفن او ساخته شد.[۴]

علی‌رغم تأثیر اختلاف‌های مذهبی در تاریخ‌نگاری مسلمانان، منابع توافق دارند که علی شخصیتی عمیقاً مذهبی و سرسپرده به اسلام و حکومت عادلانه مطابق با قرآن و سنت بود. وی سخت‌گیرانه وظایف مذهبی را مراعات می‌کرد و از متاع دنیوی دوری می‌جست. برخی نویسندگان وی را فاقد مهارت و انعطاف‌پذیری سیاسی می‌دانند.[۲] به نوشتهٔ ویلفرد مادلونگ خودداری او از مشارکت در بازی جدید فریبکاری سیاسی و فرصت‌طلبی هوشمندانه که در زمان خلافت وی در دولت اسلامی ریشه دوانده بود، هرچند وی را از کامیابی در زندگی محروم ساخت، اما سبب شد در نظر ستایشگرانش به‌عنوان نمونه‌ای از تقوای اسلام نخستین و فاسدنشده و همچنین فتوت عربی پیش از اسلام جلوه‌گر شود.[۱۴] تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخش‌هایی از فرهنگ عمومی اسلامی شده‌است و نویسندگان عرب‌زبان به فصاحت بی‌نظیر خطبه‌ها و سخنان علی اشاره کرده‌اند.[۱] چندین کتاب به احادیث، خطبه‌ها، و دعاهای روایت‌شده از وی اختصاص یافته‌است که معروف‌ترین آن نهج البلاغه می‌باشد. همچنین اشعار و نوشته‌های متعدد به زبان‌های مختلف در مدح و بیان جایگاه علی بخشی از ادبیات و فرهنگ دینی ملل مسلمان را تشکیل می‌دهد.

تاریخ‌نگاری

دربارهٔ زندگانی علی گزارش‌های فراوانی در متون تاریخی آمده‌است؛ چنان‌که مورخان اسلامی پس از محمد، بیشترین حجم مطلب را به زندگی او اختصاص داده‌اند.[۱] از این جهت که شخصیت علی برای مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) دارای اهمیت مذهبی، سیاسی، فقهی و روحانی است، زندگی او به طرق مختلف تحلیل و تفسیر شده و اسناد تاریخی موجود نیز تحت تأثیر ملاحظات فرقه‌ای قرار گرفته‌است.[۴]

منابع تاریخی دست اول در خصوص زندگی علی قرآن، حدیث و همچنین نوشته‌های تاریخ‌نگاری اولیهٔ مسلمانان است. منابع دست دوم شامل کتاب‌های تاریخی نوشته‌شده توسط مسلمانان سنی و شیعه و نیز مسیحیان عرب و هندوهای ساکن در خاورمیانه و آسیا و شمار اندکی از تاریخ‌نگاران نوین غربی است. هرچند بسیاری از منابع اولیهٔ اسلامی تا حدی نسبت به علی رنگ تعصب — در برخی موارد مثبت و در برخی موارد منفی — به خود گرفته‌است.[۱]

دانشمندان غربی پیشین، غالباً به روایات و گزارش‌های گرد آمده در دوره‌های بعد از اسلام متمایل بودند که شیعه و سنی با توجه به مواضع مذهبی‌شان بیشتر به روایت آن‌ها علاقه داشته‌اند. برخی محققان بر این باورند که این روایات ساختگی هستند. این دیدگاه سبب شده که بسیاری از روایات قطعی نیز به علت متواتر بودنشان در دوره‌های بعد از اسلام، جعلی تلقی شوند. لئون کائتانی گزارش‌های تاریخی منسوب به ابن‌عباس و عایشه را عمدتاً ساختگی می‌پندارد؛ در حالی که روایات بدون سند گزارش‌شده توسط تاریخ‌نویسان اولیه مانند ابن اسحاق را معتبر می‌داند. ویلفرد مادلونگ این دیدگاه را که تنها روایت‌شدن در «منابع اولیه» را ملاک درستی روایات بدانیم و بخش اعظمی از روایات را به بهانهٔ اینکه بعدها توسط شیعه و سنی نقل شده‌اند جعلی تلقی کنیم، رد کرده‌است. به گفتهٔ وی، این دیدگاه کائتانی بی‌اساس است. مادلونگ و برخی از مورخان، روایات نقل‌شده در دوره‌های بعد را به خودی خود رد نمی‌کنند؛ بلکه ملاک آن‌ها برای درستی این روایات، سازگار بودن آن‌ها با دیگر حوادث روایت شده‌است.[۱۵]

هنگامی که کتابت بین مسلمانان رواج یافت، جزوه و مقالات متعددی بین سال‌های ۷۵۰ و ۹۵۰ میلادی نوشته شد. به گفتهٔ رابینسون، حداقل ۲۱ گزارش مجزا دربارهٔ نبرد صفین نوشته شده‌است. ابومخنف، یکی از مورخان مشهور این دوره بود که سعی کرد تمام روایات شفاهی را جمع‌آوری کند. مورخان قرن ۹ و ۱۰ میلادی روایات در دسترس را جمع‌آوری، انتخاب و مرتب کردند. با این حال، بسیاری از این کتاب‌ها و مقالات امروز در دست نیست؛ به جز مواردی که بعداً در آثاری مانند تاریخ الرسل و الملوک محمد بن جریر طبری مورد استفاده قرار گرفته‌اند.[۱۶]

تولد و دودمان

بر طبق منابع تاریخی قدیمی‌تر، علی در روز سیزدهم رجب و حدود سال ۶۰۰ میلادی در مکه متولد شد. پدر وی ابوطالب، رئیس قبیله بنی هاشم،[۲] و مادرش فاطمه بنت اسد است.

اختصاص تولد در کعبه

بسیاری از منابع، بخصوص منابع شیعه، چنین نوشته‌اند که وی تنها کسی است که در خانهٔ کعبه به دنیا آمد. علی از طرف پدر و مادر با محمد خویشاوند است. وقتی پدر محمد درگذشت، ابوطالب که عموی محمد بود، قیم وی شد. وقتی که مادر محمد درگذشت، فاطمه بنت اسد نقش مادر را برایش داشت.[۱] روبرت گلیو می‌نویسد مسلمان بودن یا نبودن ابوطالب مورد بحث و مناقشه است و وی نمونهٔ خوبی در بحث‌های دین‌شناسی پیرامون وضعیت افراد پرهیزگار درگذشته قبل از رسالت محمد است. فاطمه بنت اسد آشکارا اسلام آورد و مورد توجه محمد بود و گفته می‌شود اولین کسی است که ولایت علی را به رسمیت شناخت.[۴]

حیات محمد

در مکه

کودکی

زمانی که علی ۶ ساله بود، پدرش، ابوطالب که ریاست بنی‌هاشم را بر عهده داشت، دچار مشکل مالی گردید. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان سنش از ۳۰ سال گذشته بود، برای سبک کردن بار عائلهٔ وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانهٔ محمد، تحت نظر او قرار گرفت.[۱۲]

اسلام‌آوردن

حدیثی که پس از شجاعت و جنگ‌آوری علی در جنگ احد به محمد نسبت داده می‌شود، با این مضمون: «هیچ جوانمردی همچون علی و هیچ شمشیری همچون ذوالفقار نیست».

هنگامی که محمد اعلام دریافت وحی الهی نمود، علی که در آن زمان ۱۰ ساله بود به او ایمان آورد و مسلمان شد.[۱][۲]

به گفتهٔ مورخانی چون ابن اسحاق[۱۷] و ابن حزم[۲] و محققانی چون جان اسپوزیتو[۱۸] علی اولین مردی بود که اسلام آورد. دانشنامهٔ بریتانیکا[۱] و جان اسپوزیتو،[۱۸] علی را دومین فرد مسلمان بعد از خدیجه می‌دانند.[۱] طبری روایت‌های مختلفی را که هر کدام علی، ابوبکر و زید پسر حارثه را اولین فرد مذکر اسلام‌آورنده معرفی می‌کنند نقل می‌کند و تصمیم نهایی در مورد هویت اولین فرد را به خواننده وا می‌گذارد.[۱۹] طبق برخی منابع (ابن سعد، طبقات الکبری؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک) ابوبکر اولین مردی بود که مسلمان شد. این در حالی است که همین ادعا برای علی و زید بن حارثه هم وجود دارد.[۲۰]

به گفتهٔ لئورا وچا ولیری علی جزء اولین ایمان‌آورندگان بود، چه نفر دوم (پس از خدیجه) چه نفر سوم (پس از خدیجه و ابوبکر) که مورد جدال شیعه و سنی است.[۱۲]

از اسلام‌آوردن تا هجرت

دعوت محمد به اسلام در مکه ۱۳ سال به طول انجامید که از این ۱۳ سال، ۳ سال به‌طور مخفیانه بود. در پایان این ۳ سال و در ابتدای دعوت علنی، محمد ۴۰ تن از خویشان و بستگان خود از بنی‌هاشم را به میهمانی دعوت کرد. مطابق با روایت تاریخ طبری، عزالدین بن اثیر و ابوالفداء، محمد در این میهمانی از خویشانش پرسید چه کسی حاضر است او را در این کار یاری کند و اعلام کرد هر کس او را یاری کند، برادر، وصی و جانشین او خواهد بود. اما هیچ‌یک از بستگانش پاسخ مثبت نداد مگر علی. پیامبر در پاسخ به علی سکوت کرد و برای بار دوم و سوم این درخواست را تکرار نمود که باز تنها علی پاسخ مثبت داد. پس از بار سوم، پیامبر علی را برادر، وصی و جانشین خود خواند در حالی که در آن زمان، علی نوجوانی ۱۳ یا ۱۴ ساله بیش نبود و این کار پیامبر باعث تمسخر او در میان خویشاوندانش و طعنه به ابی‌طالب، پدر علی، شد که در آن مجلس حضور داشت.[۲۱][۲۲] بدین ترتیب، پیامبر وی را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید.[۴] محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان در خصوص شأن نزول آیهٔ انذار (آیهٔ ۲۱۴ سورهٔ شعراء) احادیث مرتبط با این واقعه را بیان کرده‌است.[۲۳]

در این دوران (۶۱۰ تا ۶۲۲ میلادی) که محمد نخستین وحی‌های خود را دریافت می‌کرد، علی به همراه زید بن حارثه، پسرخواندهٔ محمد؛ ابوبکر، از بزرگان قبیله قریش؛ و خدیجه از یاران وفادار محمد بودند. او کمک کرد که هستهٔ اولین جامعهٔ اسلامی شکل بگیرد. در این سال‌ها، وی بیشتر وقت خود را صرف تأمین مایحتاج مؤمنان در مکه به‌خصوص فقرایشان از طریق تقسیم دارایی خود میانشان و کمک در امور روزمرهٔ آن‌ها می‌کرد.[۱]

مهاجرت به مدینه

منابع شیعی و سنی تصدیق می‌کنند که حوادث رخ‌داده در سال ۶۲۲ میلادی، مهم‌ترین بخش از زندگی محمد را تشکیل می‌دهد. محمد که می‌دانست دشمنانش در حال کشیدن نقشه برای قتل وی بودند، از علی خواست که به جای وی در بسترش بخوابد.[۱] شبی که محمد از مکه به مدینه هجرت کرد، علی جان خود را به خطر انداخت و در بستر محمد خوابید.[۲] محمد به همراه ابوبکر مخفیانه مکه را ترک کرد و چندین روز بعد به یثرب، که زین پس مدینه نامیده شد، رسید و این هجرت، مبدأ تقویم هجری گردید. وقتی دشمنان با خنجرهای آخته وارد خانهٔ محمد شدند، از دیدن علی بسیار شگفت‌زده شدند و به وی آسیبی نرساندند.[۱] بنا بر تفسیر سید محمدحسین طباطبایی در المیزان، آیهٔ ۲۰۷ سورهٔ بقره به این امر اشاره دارد:[۲۴] «از مردم کسانی هستند که جان خود را در راه جلب رضایت خداوند تقدیم می‌دارند و خداوند به بندگان خود رئوف است». علی در انتظار فرمان جدید، چند روز دیگر در کنار خانوادهٔ محمد ماند.[۱] محمد از علی خواست که اموالی را که قبلاً مردم به وی به امانت داده بودند به صاحبانش بازگرداند و علی این کار را انجام داد. پس از انجام این کار، علی مکه را به مقصد مدینه ترک کرد.[۲] به دستور محمد، علی به قبا در حومهٔ شهر مدینه رفت. طبق برخی منابع، علی یکی از اولین کسانی از مهاجرین بود که به مدینه رفت. در این زمان وی ۲۲ یا ۲۳ سال داشت.[۱]

در مدینه

ازدواج با فاطمه

مدت کمی پس از رفتن علی به مدینه، محمد به علی گفت که خداوند به وی فرمان داده‌است که دخترش، فاطمه، را به ازدواج وی درآورد. با اینکه چندهمسری مجاز بود، علی در زمان حیات فاطمه، با زن دیگری ازدواج نکرد.[۱۲] ازدواج علی با فاطمه، دارای اهمیت معنوی خاصی برای تمام مسلمانان است. زیرا به‌عنوان ازدواجی میان مهم‌ترین شخصیت‌های مقدس از خویشان محمد تلقی می‌گردد. محمد که تقریباً هر روز به دیدار دخترش می‌رفت، با این ازدواج به علی نزدیک‌تر شد و یک بار به وی گفت که تو برادر من در این دنیا و آخرت هستی. پس از درگذشت فاطمه، علی با زنان دیگری ازدواج نمود و صاحب فرزندان بسیار دیگری شد.[۱] خانواده‌ای که از ازدواج این دو تشکیل شد، مکرراً از سوی محمد مورد ستایش قرار می‌گرفت و محمد از آن در واقعه‌هایی مانند رویداد مباهله و حدیث آل عبا، به‌عنوان اهل بیت یاد کرد. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند آیهٔ تطهیر، از اهل بیت به بزرگی یاد شده‌است.[۲۵][۲۶]

مأموریت‌های مهم

علی در این دوران از سوی محمد، چندین مأموریت مهم را عهده‌دار شد. محمد وی را به‌عنوان یکی از کاتبان متن قرآن منصوب کرد. نقش علی در تدوین نسخهٔ مکتوب قرآن، یکی از مهم‌ترین مشارکت‌های وی در اسلام محسوب می‌گردد.[۱] پس از هجرت، محمد هنگامی که میان مهاجرین و انصار پیوند برادری می‌بست، علی را به‌عنوان برادر خویش برگزید. علی در سال ۹ هجری، نویسندهٔ متن صلح حدیبیه بود. در سال ۶۳۰ میلادی، سال قبل از فتح مکه، هنگامی که ابوبکر حج را رهبری می‌کرد، محمد سورهٔ «برائت از مشرکان (توبه)» را[۱][۲] توسط علی به مکیان ابلاغ کرد.[۲] یک سال بعد از آن محمد، علی را برای گسترش تعالیم اسلام، به یمن فرستاد، که از آن به سریه علی بن ابی‌طالب یاد می‌شود.[۱] علی کسی بود که برای شکستن بتهای درون کعبه و دیگر بت‌هایی که توسط قبیله‌های اوس و خزرج و طیء پرستیده می‌شد، انتخاب شد.[۲] همچنین علی مأموریت یافت تا کشمکش‌ها را حل و فصل و شورش‌های قبائل گوناگون را سرکوب کند.[۱]

در جنگ‌ها

نقاشی تخیلی از نبرد تن به تن مابین علی بن ابی‌طالب (سمت چپ) و عمرو بن عبدود (سمت راست) در جنگ خندق

علی به جز جنگ تبوک[۱] که در آن به فرمان محمد جانشین او در مدینه بود،[۲۷] در تمام غزوه‌ها شرکت داشت. او معمولاً علم‌دار سپاه محمد بود و در دو غزوه (خیبر در سال ششم هجری[۱] و یمان به سال ده هجری[۱]) فرمانده سپاه اسلام بود.[۱۲] شجاعت علی در سفرهای نظامی به افسانه مبدل گشت. وی به همراه حمزه، ابودجانه و زبیر به خاطر حملاتش به دشمن شناخته می‌گردد. گفته می‌شود که در جنگ بدر به تنهایی بیش از یک‌سوم افراد دشمن را کشت. در سال ۵ هجری، او به دست خود، دشمنانی را که از سوی محمد به مرگ محکوم شده بودند، اعدام کرد و به همراه زبیر، بر کشتار قبیلهٔ بنی‌قریظه نظارت نمود.[۱۲] او قاطعانه در جنگ‌های احد مصادف با ۶۲۵ میلادی[۱] و حنین مصادف با ۶۳۰ میلادی[۱] از محمد محافظت کرد. پیروزی مسلمانان در جنگ خیبر را به شجاعت وی نسبت می‌دهند. علی در آهنین و سنگین خیبر را به‌عنوان سپر خود به کار برد،[۲۸] طبق روایتی، جبرئیل به رزم علی و شمشیرش ذوالفقار که از محمد گرفته بود، اشاره کرد و به محمد گفت «جوانمردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار وجود ندارد». علی با جنگجوی بزرگ قریش، طلحه بن ابی طلحه جنگید. طلحه مدام رجز می‌خواند که هر مسلمانی را که به مصافش بیاید شکست می‌دهد. وقتی طلحه از علی شکست خورد، با بیان جمله «کرم الله وجهه» از وی تقاضای رحمت کرد. این دعای خیر، یکی از القاب علی گردید که بیشتر توسط اهل سنت به کار برده می‌شود. این عبارت که معمولاً با کلمات دیگری همراه می‌شود، به منظور درود فرستادن و دعای خیر کاربرد دارد.[۱]

فتح مکه

در سال ۶۳۰ میلادی مردم مکه تسلیم شدند و محمد مکه را فتح کرد. وی از علی خواست تا ضمانت کند که این پیروزی بدون خون‌ریزی خواهد بود چرا که محمد مسلمانان فاتح را از انتقام‌گیری از مکیان مغلوب منع کرده بود. محمد به وی دستور داد تا کعبه را از بت‌های دوران جاهلیت پاک کند.[۱]

غدیر خم

نقاشی انتصاب علی توسط محمد در غدیر خم، کتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه ابوریحان بیرونی، ۱۳۰۷ یا ۱۳۰۸ میلادی

هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی بازمی‌گشت، خطابه‌ای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شده‌است. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را به‌عنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد (کلمهٔ مولا مرتبط است با ولایت (به کسر واو) یا وَلایت (به فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبهٔ معنوی و قدرت معنی می‌دهد) باید او را نیز به‌عنوان مولایش بپذیرد. شیعیان این بیان را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام می‌دانند. در مقابل اهل سنت این بیان را تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی می‌دانند و نیز اظهار خواسته‌اش که علی به‌عنوان پسرعمو و فرزندخوانده‌اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی‌اش پس از مرگ شود.[۱] به گفتهٔ مادلونگ علی در دوران خلافتش در کوفه با استناد به این واقعه بر برتری جایگاه خود بر خلفای پیشین تأکید کرد.[۲۹]

از درگذشت محمد تا خلافت

جانشینی محمد

پس از درگذشت محمد، در حالی که علی، عباس و دو پسرش، فضل و قثم، و دو بردهٔ آزادشدهٔ پیامبر، زید و شغران،[۳۰] به همراه طلحه و زبیر و جمعی از صحابهٔ محمد، مشغول خاکسپاری‌اش بودند،[۱۲] گروهی از صحابه در محلی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند و دربارهٔ جانشین محمد به بحث و جدل پرداختند. نتیجهٔ این بحث و جدل‌ها، انتخاب ابوبکر به‌عنوان جانشین محمد بود.[۱۰][۳۱] انصار در سقیفه بنی ساعده از سعد بن عباده حمایت می‌کردند، اما مهاجران این را نپذیرفته و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیک‌تر به محمد می‌دانستند. در میان مهاجران عده‌ای نیز به سرکردگی علی و شامل زبیر، طلحه، عباس بن عبدالمطلب، مقداد، سلمان فارسی، ابوذر غفاری و عمار بن یاسر، علی را وارث مشروع محمد می‌دانستند. پوناوالا معتقد است تاریخ‌نگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجران مشهور به نام‌های ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح برطرف گردید. آنان انصار را جمع کرده و به آن‌ها ابوبکر را تحمیل کردند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام اوس و خزرج و عدم فعالیت بنی‌هاشم در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.[۲]

این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی انتخاب شده‌است و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد.[۱۰][۳۱] علاوه بر آن، طبری در تاریخ خود نقل کرده‌است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آن‌ها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد.[۳۲]

هنگامی که این افراد که از اولین مخالفان ابوبکر بودند به‌تدریج ابوبکر را به رسمیت شناختند، علی تا شش ماه از بیعت با ابوبکر سر باز زد.[۱۲] دانشنامهٔ بریتانیکا می‌نویسد علی پس از اتمام مراسم تدفین محمد، در یک عمل انجام‌شده قرار گرفت ولی اعتراضی نکرد.[۱] دانشنامهٔ ایرانیکا می‌نویسد که علی و بنی‌هاشم تا قبل از درگذشت فاطمه (حدود شش ماه) از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.[۲]

به گفتهٔ مادلونگ، علی به خاطر خویشاوندی نزدیک و ارتباط صمیمی با محمد، و نیز به خاطر دانش فراوان از اسلام از ابتدا و شایستگی در به خدمت گرفتن احکام آن، شخصاً به‌شدت معتقد بود که بهترین شخص برای جانشینی محمد است. خط مشی‌هایی که توسط ابوبکر و عمر پایه‌ریزی شده بود، از دیدگاه علی بی‌مورد تلقی می‌شد. او به ابوبکر گفته بود که علت تأخیر در بیعت وفاداریش با ابوبکر به‌عنوان خلیفهٔ مسلمانان، اعتقاد به ارجحیت تعلق این عنوان به خودش بوده‌است. او این عقیده را هنگامی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت می‌کرد نیز ترک نکرد. او که معتقد بود جانشین بر حق محمد است، هنگامی که مطمئن شد همه از او روی گردانده‌اند، برای حفظ وحدت اسلام با ابوبکر بیعت نمود. اگر جامعهٔ مسلمانان یا بخش کوچکی از آنان، به او اقبال پیدا می‌کردند، وی دیگر خلافت را تنها «حق» خود نمی‌دانست، بلکه آن را «وظیفهٔ» خود قلمداد می‌کرد.[۳۳] هر چند عباس، عموی محمد، و آنچنان که گفته می‌شود ابوسفیان، از علی خواستند تا جامعهٔ اسلامی را در کنترل خاندان بنی‌هاشم بگیرد، او هیچ تلاشی در این زمینه نکرد.[۱۲] اما بنا بر نقل منابع تاریخی علی بعداً در نامه به معاویه نوشت که علت رد این پیشنهاد بیم پراکندگی امت بوده‌است.[۳۴]

در مورد جانشینی علی، مورخان و دانشوران تاریخ اسلام عموماً یا دیدگاه اهل سنت را پذیرفته‌اند یا اینکه حقیقت موضوع را غیرقابل کشف دانسته و از آن رد شده‌اند. یکی از مورخانی که از این سنت رایج جدا شده‌است ویلفرد مادلونگ می‌باشد.[۳۵] ویلفرد مادلونگ در دانشنامهٔ اسلام اصلی‌ترین ادعاهای شیعه را دیدگاه خود شخص علی می‌داند زیرا به عقیدهٔ او علی خود را شایسته‌ترین فرد برای خلافت در مقایسه با دیگر صحابه می‌دانست و کل جامعهٔ مسلمانان را به دلیل روی گرداندن از خودش ملامت می‌کرد، اما در عین حال رفتار ابوبکر و عمر در مسند خلافت را می‌ستود و تخریب شخصیت آن‌ها را نکوهش می‌کرد.[۳۶] مادلونگ معتقد است که از آنجایی که در رسوم عربان آن زمان، خصوصاً رسوم قریش، جانشینی موروثی معمول بوده و قرآن بر اهمیت پیوند خونی میان پیامبران و خصوصاً اهل بیت تأکید ورزیده‌است و اینکه انصار از خلیفه‌شدن علی حمایت می‌کردند، ابوبکر می‌دانست که تشکیل یک شورا برای انتخاب خلیفه به انتخاب علی می‌انجامد و به همین دلیل به شکل حساب‌شده‌ای جریان‌های سیاسی را برای خلیفه‌شدن خودش هدایت کرد.[۳۷] از طرف دیگر لئورا وچا ولیری در دانشنامهٔ اسلام این موضوع را که علی واقعاً امید داشت تا جانشین پیامبر شود، مورد تردید می‌داند زیرا اعراب طبق سنت، رئیس خود را از میان ریش‌سفیدان انتخاب می‌کردند و علی در آن زمان تنها کمی بیش از سی سال سن داشت و اعتبار لازم برای جانشینی محمد را طبق سنن اعراب نداشت؛ ولیری معتقد است که شیعیان با حدیث‌سازی یا تفسیر به مطلوب کلمات منتسب به محمد، بر این موضوع پای می‌فشارند که پیامبر قصد داشته تا علی را به عنوان جانشین خود برگزیند، حال آنکه جای هیچ شکی نیست که در هنگام واپسین بیماری، محمد سخنی در مورد جانشین خود بیان ننمود.[۱۲]

ویلفرد مادلونگ می‌نویسد، علی نمی‌توانسته که بر مبنای قرابت خویشاوندی با محمد، امیدوار به خلیفه‌شدن پس از عمر بوده باشد. زیرا قریش از جمع‌شدن پیامبری و خلافت در یک قبیله حمایت نمی‌کردند. وی معتقد است که این مهم از سنخ «کودتای صورت‌گرفته توسط ابوبکر و عمر» در سقیفه بنی‌ساعده نیست، بلکه از حسادت عمیق قریش نسبت به علی نشئت می‌گیرد؛ بنابراین تنها شانس علی برای شرکت در امور مسلمین، مشارکت کامل وی در اهل شورا می‌توانست باشد که توسط عمر پایه‌ریزی شده بود. ابن‌عباس روایت می‌کند که در جایی عمر به وی گفته که علی در واقع شایسته‌ترین شخص برای جانشینی محمد بوده، اما ما از وی به دو دلیل ترسیدیم. وقتی ابن‌عباس مشتاقانه از عمر در مورد این دو دلیل سؤال می‌کند، عمر در پاسخ به وی می‌گوید، اولی جوان بودن و دومی علاقهٔ زیاد علی به خاندان بنی‌هاشم. بر اساس این روایت، تمامی آرزوهای علی و هوادارانش برای احراز خلافت به ناامیدی مبدل گردید. عمر در خلال این پاسخ، به سقیفه بنی‌ساعده اشاره می‌کند. در این اشاره، عمر به عقیده‌اش دربارهٔ تشکیل شورا به‌عنوان مبنایی برای تعیین خلیفه اشاره کرده و عملاً، از این به بعد، هر گونه تعیین خلیفه بدون مشورت را تقبیح می‌نماید؛ بنابراین با این کار، خلافت نمی‌توانست در انحصار قبیله‌ای خاص باشد و به تمامی قریش تعلق داشت.[۳۸]

خلافت ابوبکر

گاه‌شمار زندگی علی بن ابی‌طالب
رویدادهای زندگی علی بن ابی‌طالب
در مکه
۵۹۹ ولادت در ۱۷ مارس برابر با ۱۳ رجب ۲۴ قبل از هجرت
۶۱۰ مسلمان‌شدن پس از اولین آیات قرآن
۶۱۳ قبول دعوت محمد در یوم‌الدار
۱۹–۶۱۷ شعب ابی‌طالب
۶۲۲ لیلة المبیت
در مدینه
۶۲۲ هجرت به مدینه
عقد اخوت با محمد
۶۲۳ ازدواج با فاطمه زهرا
۶۲۴ غزوهٔ بدر و کشته‌شدن بسیاری از قریش به دست علی
۶۲۵ تولد حسن مجتبی
غزوهٔ احد و دفاع از محمد پس از فرار مسلمانان
۶۲۶ تولد حسین بن علی
۶۲۷ غزوه خندق: کشتن عمرو بن عبدود
۶۲۸ صلح حدیبیه
غزوه خیبر
تولد زینب
۶۲۹ غزوهٔ مؤته
۶۳۰ فتح مکه و غزوهٔ حنین
۶۳۱ مباهله با مسیحیان نجران
۶۳۲ غدیر خم
پس از محمد تا پیش از خلافت
۶۳۲ انتخاب ابوبکر به خلافت در سقیفه بنی‌ساعده
مرگ فاطمه
۶۴۴ قتل عمر بن خطاب و شرکت علی در شورای انتخاب خلیفه
۶۴۸ ولادت عباس بن علی
خلافت
۶۵۶ انتخاب علی به عنوان خلیفه
آغاز شورش‌ها
جنگ جمل
۶۵۷ انتقال مرکز حکمرانی به کوفه
نبرد صفین
۶۵۸ حکمیت
جنگ با خوارج
۶۵۹ شکست فرماندار علی از عمرو عاص در مصر
غارت عراق، حجاز، و یمن توسط معاویه
۶۶۰ معاویه خود را خلیفه خواند.
۶۶۱ کشته‌شدن در ۲۸ ژانویه مصادف با ۲۱ رمضان به ضربهٔ شمشیر ابن ملجم مرادی در مسجد کوفه

علی در این دوران زندگی منزوی ای در پیش گرفت و عمدتاً به فعالیت‌های مذهبی مشغول بود. او خود را وقف مطالعه و آموزش قرآن کرد.[۱] اولین قرآن جمع‌آوری‌شده از لحاظ تاریخی، به وی نسبت داده می‌شود. دانش وی از قرآن و سنت به کمک خلفای پیشینش در مسائل شرعی می‌آمد.[۲] او به ابوبکر و عمر در امور مربوط به دولت نیز مشاوره می‌داد[۱] و به‌عنوان «مشاوری باارزش» شناخته می‌شد، البته این که خلیفه دوم، عمر، مشورت‌های او را می‌پذیرفت یا خیر مورد تردید است.[۳۹]

علی با وجود این که در زمان زندگانی محمد تقریباً در تمام حوادث اسلام شرکت داشت،[۳۹] در جنگ‌های رده و فتوحات مسلمانان شرکت نکرد. کارهای انجام‌شده توسط علی بعد از خلافتش، نشانگر این است که وی با سیاست‌های خلفای پیشینش موافق نبود. عدم موافقت وی با سیاست‌های خلفای پیشین را می‌توان از جوابش به عبدالرحمن بن عوف در شورای انتخاب خلیفه مبنی بر پذیرش قرآن و سنت و سیاست‌های ابوبکر و عمر حدس زد.[۲]

خلافت عمر

دانشنامهٔ بریتانیکا می‌نویسد علی خلافت عمر را پذیرفت و حتی دخترش، ام کلثوم، را به ازدواج وی درآورد.[۱]

پس از درگذشت فاطمه، علی در زمان خلافت عمر نیز، میراث پدری فاطمه را مطالبه کرد؛ اما پاسخ عمر همان پاسخ ابوبکر بود. البته عمر حاضر شد برخی از املاک مدینه را که جزء ارث فاطمه محسوب می‌شد، به پسران عباس بن عبدالمطلب بازگرداند که نمایندهٔ بنی‌هاشم بودند؛ ولی املاک فدک و خیبر کماکان به‌عنوان املاک دولتی باقی ماند و به بنی‌هاشم عودت داده نشد.[۴۰]

به نوشتهٔ برخی مورخان مسلمان، علی از مشاوران عمر بود. مشاوره‌های علی بیشتر در مورد امور شرعی و بخاطر احاطه‌اش بر قرآن و سنت بود. هرچند جای تردید است عمر توصیه‌های سیاسی علی را پذیرفته باشد یا نه. در طول زمامداری عمر و عثمان، علی هیچ سمت رسمی اداری، نظامی، یا سیاسی را قبول نکرد، به جز سمت نیابت شهر مدینه در زمانی که عمر به سفر فلسطین و سوریه رفته بود، در دوران خلافت عمر و عثمان او در هیچ‌یک از جنگ‌های این دو خلیفه حضور نداشت.[۱۲]

کائتانی بر این باور است که ابولؤلؤ (قاتل عمر) تنها مجری توطئهٔ قتلی بوده‌است که از سوی اصحابی چون علی، طلحه، و زبیر طراحی شده بود و عبید الله بن عمر (که در جنگ صفین در سال ۳۷ هجری کشته شد) به این توطئه معتقد بوده اما دست به عملی دیوانه‌وار (کشتن هرمزان و دخترش) زده‌است. دانشنامهٔ اسلام معتقد است محققانی چون لاوی دلا ویدا و مادلونگ نشان داده‌اند که این دیدگاه کائتانی بی‌پایه و اساس است.[۴۱]

انتخاب خلیفهٔ سوم

در هنگام درگذشت عمر، شورایی برای انتخاب خلیفهٔ بعدی تشکیل شد. اعضای این شورا شامل علی، عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص بودند. از آنجایی که طلحه دقیقاً بعد از انتخاب عثمان به مدینه بازگشت، سعد بن ابی‌وقاص به‌عنوان نمایندهٔ رسمی وی در شورای انتخاب خلیفه حضور داشت. علی و عثمان دو نامزد نهایی بودند، ولی در نهایت، رأی به نفع عثمان اعلام گشت. عثمان برادرزن عبدالرحمن بن عوف بود. علاوه بر این، عمر به عبدالرحمن بن عوف در انتخاب خلیفهٔ بعدی، اختیارات بیشتری داده بود و در هنگام خلافتش نیز به رأی او تکیه داشت. علی به اتکای قرابت خویشاوندی‌اش با محمد، ادعای خود برای خلافت را قاطعانه مطرح کرد. در حالی که عثمان، نامزدی خود را منفعلانه پیش می‌برد. عبدالرحمن بن عوف، علاوه بر صحبت جداگانه با دو نامزد، شبانه با سران قریش مشورت کرد و از حمایت قاطع آنان از عثمان مطلع شد. قبیلهٔ بنی‌امیه با وجود عثمان به‌عنوان نامزد خویشاوند، دیگر لزومی به حمایت از علی ندیدند که نسبت خویشاوندی دورتری به آن‌ها داشت. قبیلهٔ بنی‌مخزوم نیز علیه علی، از عثمان حمایت کردند. عبدالله بن ابی ربیعه، رهبر بنی‌مخزوم و فرمانروای الجند، به عبدالرحمن بن عوف هشدار داد که اگر با علی بیعت کند با نافرمانی قبیله‌اش و اگر با عثمان بیعت کند با اطاعت قبیله‌اش مواجه خواهد شد. در واقع علی در شورای انتخاب خلیفه، حامی نداشت. علی و عثمان هر دو در صورت عدم موفقیت در انتخاب، به انتخاب دیگری راضی بودند. بر حسب بعضی روایات، علی موفق شد که عبدالرحمن بن عوف را متقاعد کند که به جای حمایت از عثمان، از وی حمایت کند. گرچه این مهم را می‌توان در خوشبینانه‌ترین حالت، حمایتی ضعیف به حساب آورد. علاوه بر این، زبیر که بعد از درگذشت محمد از حامیان علی بود، در اینجا از عثمان حمایت می‌کرد؛ بنابراین عبدالرحمن بن عوف، دلیلی قاطع برای صدور رأی به نفع عثمان داشت. او رأی خود را در مسجد و در ملأ عام و با حضور هر دو نامزد اعلام کرد؛ بنابراین فشار زیادی بر روی علی وجود داشت که همان‌جا بیعت خود با عثمان را اعلام کند و او با اکراه موافقت کرد.[۴۲]

ویلفرد مادلونگ می‌نویسد، گرچه ممکن بود عمر نگران احتمال انتخاب علی به‌عنوان خلیفه باشد، اما مدرکی وجود ندارد که وی مستقیماً خواسته باشد تا بر شورا علیه علی تأثیر بگذارد. او چند وقت قبل در حضور عبدالرحمن بن عوف به او در مورد آرزوی قبیلهٔ بنی‌هاشم در مورد «حق خلافت انحصاری» این قبیله و «حق پای‌مال‌شده» علی، هشدار داده بود. چنین فکری بدون شک در اذهان عمومی نیز وجود داشته‌است. علاوه بر این، قتل عمر در مدتی اندک پس از آن، هر گونه مصالحه بین حامیان خلافت قریش و علی را منتفی می‌نماید. عبدالرحمن بن عوف به‌طور کامل بر احساسات عمر آگاه بود. او ممکن است نام خود را از میان نامزدهای خلافت بیرون کشیده باشد تا بتواند رأیی قاطع جمع‌آوری کرده و از آن علیه علی استفاده کند. اما به نظر می‌رسد که این عمل ابتکار خودش باشد، نه یک عمل تمرین‌شدهٔ پیشنهادی از سوی عمر.[۴۲]

عبدالرحمن بن عوف سه شرط عمل به قرآن، سنت محمد، و روش خلفای پیشین را به علی عرضه کرد که علی تنها دو شرط اول را پذیرفت؛ در حالی که عثمان هر سه شرط را پذیرفت. بنا بر روایت شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، علی در این هنگام به برتری خود در امر خلافت تأکید کرد؛ اما چون اقبال عمومی به عثمان بود، ناچار شد که با وی بیعت کند.[۴۲][۴۳][۴۴]

خلافت عثمان

بنا بر نظر سید حسین نصر در دانشنامهٔ بریتانیکا، علی عثمان را به عنوان خلیفه به رسمیت می‌شناخت. اما موضع بی‌طرفی را بین هواداران و مخالفان وی اتخاذ کرده بود.[۱] اما بنا بر نظر رابرت گلیو در دانشنامهٔ اسلام، علی حداقل به لحاظ معنوی سردستهٔ مخالفان عثمان بود. در دوران خلافت عثمان، علی به همراه صحابهٔ دیگری از محمد از جمله طلحه و زبیر از منتقدان عثمان بود. او عنوان می‌داشت که عثمان از سنت پیامبر دچار انحراف شده‌است. مهم‌ترین موارد اختلاف با عثمان بر سر اجرای حدود شرعی بود. علی اصرار داشت که «حدود الهی» باید اجرا شود. از جمله در قضیهٔ شراب‌نوشی ولید، حاکم کوفه، گفته می‌شود حد به دست خود علی اجرا شد. در قضیهٔ تبعید ابوذر از مدینه، با وجود ممنوعیت تعیین‌شده توسط عثمان، علی با فرزندانش ابوذر را بدرقه کرد.[۴] همچنین به نوشتهٔ پوناوالا در دانشنامهٔ ایرانیکا، به روایت ابن اعثم علی می‌دانست که عثمان جرئت نداشت، بر ضد وی عمل کند. در چند موقعیت، علی با عثمان بر سر اجرای حدود اسلامی اختلاف نظر داشت. علی علناً نسبت به ابوذر غفاری اظهار همدردی کرده و قاطعانه در دفاع از عمار یاسر سخن رانده بود.[۴۵] به نوشته ون دانزل، علی از لحاظ دینی عثمان را بدعت‌گزار می‌دانست و از لحاظ سیاسی نیز از مخالفان عثمان بود.[۳۹] وچیا واله یری می‌گوید علی از بدو انتخاب عثمان به مخالفانش پیوست، اپوزیسیونی که به‌تدریج گسترش می‌یافت.

مردم در برخی از شهرها و مناطق علیه عثمان شورش کردند و به سوی مدینه رو آوردند. عثمان در ابتدا حکم مجازات شورشیان را صادر کرد اما وقتی توسط پیک سریعی که عبدالله بن سعد فرستاده بود، از قصد شورشیان آگاه شد، چون نمی‌خواست که راه برای خشونت دیگر قشرها باز شود، تمایلی به پذیرش شورشیان نشان نداد. پس به دیدار علی رفت و از او خواست که با شورشیان دیدار کرده و آن‌ها را به بازگشت به شهر و دیارشان وادارد. عثمان ضمن اینکه خود را از این پس ملزم به پیروی از توصیه‌های علی می‌کرد، به وی اختیار تام داد تا هر گونه که می‌خواهد با شورشیان مذاکره کند. علی به وی یادآوری کرد که قبلاً هم با وی در این باره صحبت کرده بود، ولی عثمان ترجیح داده که از مروان بن حکم و بنی‌امیه حرف‌شنوی کند. عثمان قول داد که از این پس، از آنان روی گردانده و از علی حرف‌شنوی کرده و دستور داد که دیگر انصار و مهاجران به علی بپیوندند. او همچنین از عمار خواست که به این گروه بپیوندد ولی وی این پیشنهاد را رد کرد.[۴۶]

علی در این زمان بدون آنکه مستقیماً با عثمان مخالفت کند، تأثیری بازدارنده بر وی داشت. او انتقادات دیگر صحابه را به گوش عثمان می‌رساند و از جانب عثمان با مخالفانی که از دیگر استان‌ها به مدینه آمده بودند، مذاکره کرد که به نظر می‌رسد این امر سبب بروز بدگمانی بین علی و اقوام عثمان گشت. بعداً که شورشیان منزل عثمان را محاصره کردند، علی با اصرار بر اینکه عثمان نباید از آب منع شود، تلاش کرد تا از شدت حصر بکاهد.[۲] وقتی عثمان در معرض خطر حمله قرار گرفت، علی پسرانش را به منظور محافظت از خانهٔ وی روانه کرد. وقتی عثمان را شورشیان کشتند، علی پسرانش را به دلیل محافظت نامناسب از خانهٔ عثمان مؤاخذه کرد.[۱]

خلافت

برگزیدگی به خلافت

به نوشته مادلونگ پس از کشته‌شدن عثمان به دست شورشیانی از مصر و کوفه و بصره، نظرها بر علی و طلحه بود. در میان اهالی مصر، حامیانی برای طلحه وجود داشت. در حالی که بصریان و کوفیان که به مخالفت‌های علی با ظلم و بیداد توجه داشتند و اکثر انصار، آشکارا تمایل بر خلافت علی داشتند و بالاخره حرف آنان به کرسی نشست. در این میان مالک اشتر که رهبر کوفیان بود، به نظر می‌رسد که نقش اصلی را در تأمین امنیت برای خلیفه‌شدن علی داشته‌است.[۳۳] به نوشته پوناوالا پیش از قتل عثمان شورشیان بصری طرفدار طلحه و شورشیان کوفی طرفدار زبیر بودند، اما با قتل عثمان هر دو گروه به علی گرویدند. با قتل عثمان، بنی امیه از مدینه گریختند و کنترل شهر در دست مصریان، مهاجرین برجسته و انصار قرار گرفت. آن‌ها از علی برای خلافت دعوت کردند و وی پس از چند روز این منصب را پذیرفت.[۲]

علی و پسرش، محمد حنفیه، در مسجد بودند که خبر کشته‌شدن عثمان به گوششان رسید. آن‌ها سریعاً مسجد را به قصد خانه ترک کردند. بر طبق روایت محمد حنفیه، اصحاب بسیاری با علی ملاقات کرده و خواستند با وی بیعت کنند. در ابتدا علی مخالفت کرد، ولی بعداً گفت که هر گونه بیعت باید در ملأ عام و در مسجد باشد. صبح روز بعد، شنبه، علی به مسجد رفت. وی با هوادارانش به سمت بازار رفت و آن‌ها به وی اصرار کردند که خلافت را بپذیرد. روایات کوفی حاکی از این است که مالک اشتر اولین کسی بود که با وی بیعت نمود.[۴۷] به نظر می‌رسد که علی شخصاً از اعمال فشار بر روی دیگران برای بیعت با خودش، خودداری می‌کرد. به این ترتیب افرادی نظیر سعد بن ابی‌وقاص، عبدالله بن عمر و اسامه بن زید از بیعت با علی خودداری کردند.[۴۸]

در مقابل دیدگاه برخی دیگر از تاریخ پژوهان آن است، انتخاب علی به‌عنوان خلیفهٔ جدید، در جوی انجام گرفت که پر از التهاب و ترس و وحشت بود. کائتانی معتقد است، این انتخاب بدون موافقت قبلی صحابیون نامدار محمد که قطعاً وقایع قتل عثمان را پیش‌بینی می‌کردند، صورت گرفت. دلاویدا معتقد است که انتخاب علی به‌عنوان خلیفه، به این دلیل نبود که وی و خانواده‌اش جایگاهی بالا داشتند یا به این دلیل که وی وفادار به محمد بوده‌است، بلکه بیشتر به این خاطر بوده که انصار که نفوذ دوبارهٔ خود در شهرشان، مدینه، را بازیافته بودند، وی را حمایت کردند و از طرف دیگر بنی‌امیه نیز دچار پریشانی و اغتشاش شده بودند. اما دولت نوپای علی از همان بدو تأسیس مورد حملهٔ صحابی‌هایی قرار گرفت که به آرزوهایشان نرسیده بودند و نیز مورد حملهٔ معاویه که تنها والی از بنی‌امیه بود که توانسته بود کنترل مقر امارتش، شام، را حفظ کند.[۴۹]

آغاز خلافت

بخشی‌از مجموعه مقالات:
مذهب اهل سنت

مذاهب فقهی

حنفی · مالکی · شافعی · حنبلی

ارکان دین اسلام

شهادتین · نماز · روزه · حج · زکات

خلفای راشدین

ابوبکر · عمر · عثمان · علی

صحابه

سعید بن زید · زبیر · طلحه
سعد بن ابی‌وقاص · عبدالرحمن بن عوف
ابوعبیده جراح

مبانی فقه

قرآن · سنت · اجماع · قیاس · اجتهاد

کتب حدیث

صحیح بخاری · صحیح مسلم · سنن نسایی
سنن ابوداود · سنن ترمذی· سنن ابن ماجه
الموطأ · مسند احمد بن حنبل

مکان‌های مقدس

مکه · مدینه · بیت‌المقدس

سه رنگ در این تصویر قلمروی حکومت خلفای راشدین در زمان عثمان را نشان می‌دهد. پس از شورش‌ها در زمان خلافت علی بن ابی‌طالب بعضی قسمت‌ها زیر نظر علی خارج شد؛ قسمت سبز زیر نظر علی، قسمت قرمز زیر نظر معاویه و قسمت آبی زیر نظر عمرو عاص بود.

علی پس از برگزیده‌شدن به خلافت از قاتلان عثمان و همچنین از فرقه‌ای که برای او جایگاه فوق بشری قائل بودند دوری جست.[۱۲]

خلافت علی از همان روزهای نخست با آشوب همراه شد.[۵۰] هنگامی که علی به خلافت رسید، مرزهای اسلامی از غرب تا مصر و از شرق تا ارتفاعات شرقی ایران پیش رفته بود. اما اوضاع حجاز در این ایام، ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل والیانی بود که قبلاً عثمان آن‌ها را منصوب کرده بود. او کسانی را که از نظرش قابل اعتماد بودند، به جای برکنارشدگان گماشت. در هنگام عزل و نصب والیان، ابن‌عباس و مغیرة بن شعبه وی را به احتیاط و عملکرد مصلحت‌آمیز دعوت کردند. اما علی به حرف این دو عمل نکرد. ویلفرد مادلونگ معتقد است که علی عمیقاً از وظیفهٔ اسلامی خود آگاه بود و در راه حفظ شریعت اسلام، حاضر نبود که مصلحتی را بر حقی مقدم بشمارد؛ به‌طوری‌که حتی حاضر بود در این راه با مخالفانش پیکار کند.[۵۱] یکی از مهم‌ترین مخالفان علی، معاویه بود. معاویه فرماندار شام و از خویشان عثمان بود که بدین سبب خونخواهی قاتلان عثمان را حق خود می‌دانست.[۱] او با علی بیعت نکرد.[۳۹]

شیوه زمامداری

وی مخالف تمرکز کنترل خلیفه بر روی درآمدهای استانی بود. او امتیازات مبتنی بر جایگاه قبیله‌ای و سابقه در اسلام را ملغی کرد و غنائم و بیت‌المال را به‌طور مساوی بین تمامی مسلمانان تقسیم کرد. او همچنین در توزیع بیت‌المال از تعصبات قومی و قبیله‌ای خودداری می‌کرد؛ به‌طوری‌که حاضر نشد به برادرش، عقیل بن ابی‌طالب، بیشتر از سهمش از بیت‌المال بدهد. در حکومت وی، تمامی مسلمانان، چه آن‌هایی که سابقه‌ای طولانی در اسلام داشتند و چه آن‌هایی که به‌تازگی مسلمان شده بودند از دیدگاه توزیع بیت‌المال، یکسان نگریسته می‌شدند.[۵۲] ایرا لاپیدوس معتقد است علی که بر مبنای از خودگذشتگی‌اش در خدمت به محمد و اسلام ادعای خلافت کرده بود، حال به خاطر اینکه قاتلان عثمان وی را در رسیدن به مسند خلافت حمایت کرده بودند، خود را به خطر انداخته بود.[۵۳] همچنین علی بر خلاف عمر، پیشنهاد داد که تمام درآمدهای دیوانی توزیع گردد و چیزی از آن اندوخته نشود.[۲] پس از خلافت، بسیاری از قبیلهٔ قریش از او روی گرداندند، چون او از حقوق عشیرهٔ بنی‌هاشم که عشیرهٔ پیامبر بود دفاع می‌نمود. همچنین او به این متهم شد که از مجازات قاتلان عثمان خودداری و سمت‌های اداری را از طرفداران عثمان پاک‌سازی کرده‌است.[۱]

نبرد جمل

نقاشی نبرد جمل از روضة الصفا میرخواند، سال ۷۲–۱۵۷۱، دورهٔ صفویان

عایشه که در جریان شورش علیه عثمان از مخالفان وی حمایت می‌کرد، پس از طواف خانه کعبه، در راه بازگشت به مدینه خبر قتل عثمان و به خلافت رسیدن علی را شنید. سپس به مکه بازگشت و فعالانه به تبلیغ علیه علی پرداخت و چهار ماه بعد طلحه و زبیر به وی پیوستند.[۱۲] علاوه بر عایشه، افرادی از بنی‌امیه که از مدینه فرار کرده‌بودند و بر طبق نظر روبرت گلیو خلافت را در انحصار بنی امیه می‌دیدند[۴] و اهدافشان با طلحه و زبیر متفاوت بود، در مکه جمع شده و به والیان عزل شده بصره و یمن پیوستند که از بیت المال برای خود پول آورده‌بودند.[۲]

درخصوص انگیزه شورش علیه علی توضیحات متعددی ارائه شده‌است. پوناوالا می‌نویسد طلحه و زبیر که پیشتر از آرزوهای سیاسی خود ناامید شده‌بودند، وقتی با مخالفت علی در خصوص سپردن حکومت بصره و کوفه مواجه شدند، ناامیدیشان افزون‌تر گردید. این دو وقتی شنیدند که هوادارانشان در مکه جمع شده‌اند، از علی درخواست کردند که اجازه دهد که برای عمره مدینه را ترک گویند. پس از آن، این دو بیعت خود با علی را شکستند و مسئولیت قتل عثمان را به گردن وی انداختند و از وی خواستند که قاتلان را محاکمه کند.[۲] واله یری می‌نویسد طلحه و زبیر و عایشه درخواست داشتند که حدود شرعی باید برای همه به‌طور مساوی برپا داشته شود و یک سری اصلاحات باید انجام گیرد. از آنجایی که این سه تن در سرنوشت عثمان به نوبه خود مسئول بودند، علت شورششان در راستای درخواست خونخواهی عثمان و مقصودی که از اصلاحات مد نظر داشتند، مبهم به نظر می‌رسد. به نظر می‌رسد که انگیزه‌های اجتماعی و اقتصادی که به خاطر ترس از تأثیرگذاری تندرویان بر علی برانگیخته شده بود، توضیح قانع‌کننده تری باشد تا احساسات شخصی. هرچند در میان مخالفان عثمان، افراد میانه‌رو بدون شک خواستار تغییر سیاست‌های وی بودند؛ ولی هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که کار به تغییرات اساسی سیاست‌ها بکشد.[۱۲] برخی مورخین نظیر مادلونگ بر این باورند که این چند تن کشته شدن عثمان را بهانه‌ای برای مخالفت با علی و جاه طلبی خود قرار دادند، زیرا آنها، خلافت علی را با منافع خود، سازگار نمی‌دیدند. از سوی دیگر، شورشیان مدعی بودند که خون عثمان نیازی به قصاص ندارد، زیرا وی به خاطر عمل نکردن به قرآن و سنت محمد کشته شده‌است.[۵۴][۵۵][۵۶] واله یری معتقد است علت واقعی این شورشها علیه علی، رویکرد بخشایشگر علی نسبت به مقصران در این قضیه (که این تفکر را القا می‌کرد که آنان مجازات نخواهند شد)، عدم برخورد قاطعی از سوی علی با شورشیان و سیاست محبوب «ضد اشرافی گری قریش» توسط علی بوده‌است.[۵۷]

پس از آنکه طلحه و زبیر در جمع‌آوری حامیان در حجاز ناکام ماندند، به امید پیدا کردن نیرو و منابع لازم برای بسیج‌کردن حامیان عراقی، با چند صد سرباز[۱۲] عزم بصره کردند.[۲] وقتی علی از این موضوع مطلع شد، همراه با سپاهی،[۱۲] تعقیبشان کرد اما به آن‌ها نرسید.[۲] علی چاره‌ای نداشت جز آنکه از تصرف عراق به دست این گروه ممانعت کند، چرا که شام فقط از معاویه اطاعت می‌کرد. در مصر نیز هرج و مرج حکمفرما بود؛ بنابراین با از کف رفتن عراق، عملاً استان‌های شرقی وابسته به آن، شامل ایران، نیز از دست می‌رفت.[۱۲]

شورشیان بصره را تصرف کرده[۴] و بسیاری از مردم را کشتند.[۲] در بصره سپاه عایشه به بیت‌المال حمله برده، و نیز عثمان بن حنیف، والی منصوب علی، را مجبور کردند که قصر حکومتی را ترک کند و موی سر و ریشش را کندند.[۵۷] علی ترجیح داد به جای اینکه به بصره لشکر کشد، حمایت کوفه را جلب کند.[۵۷] ابوموسی اشعری، والی کوفه، پیش از نبرد جمل با علی بیعت نمود. اما وقتی که جنگ بین طلحه و زبیر و عایشه با علی بالا گرفت، ابوموسی موضعی بی‌طرف اتخاذ کرد و با وجود تحت فشار گذاشتنش، از تصمیمش منصرف نشد.[۵۸] وی مردم کوفه را به بی‌طرفی در جنگ داخلی بین مسلمانان فرا خواند.[۵۷] سرانجام حامیان علی وی را از کوفه بیرون راندند و علی نامه‌ای شدیدالحن به او نوشت و عزلش کرد.[۵۹] نمایندگان علی (مالک اشتر، ابن‌عباس، فرزندش حسن، و عمار بن یاسر) تلاش بسیاری برای جلب حامی برای سپاه علی کردند تا بالاخره ۶ یا ۷ یا ۱۲ هزار نفر را به سپاه علی ملحق کردند.[۵۷] مادلونگ می‌نویسد حسن توانست لشکر شش یا هفت هزار نفره فراهم آورد و آنان را به ذی قار آورد و به علی ملحق شد.[۶۰]

علی به بصره نزدیک شد و باب مذاکرات با طلحه و زبیر و عایشه را باز کرد. همه در آن زمان فکر می‌کردند توافق بین طرفین حاصل شده‌است، اما جنگ بین دو سپاه ناگهان آغاز شد. در منابع دربارهٔ آغازگر جنگ روایات گوناگونی آمده‌است. طبق برخی روایات، علی به لشکریانش دستور داد که جنگی را آغاز نکنند، اما پس از آنکه برخی از حامیان علی کشته شدند، وی خود را مستحق دانست که جنگ را علیه برخی مخالفانش از اهل قبله آغاز کند.[۵۷] وجه تسمیهٔ این جنگ این است که عایشه در مرکز میدان جنگ و بر روی شتری سوار بود.[۲] عایشه در این جنگ آسیبی ندید اما جنگ حول شترش بسیار شدید بود. سپاه علی پیروز شد و یاران علی زانوی شتر را قطع کردند و شتر به همراه عایشه به زمین نشست. اما عملاً پیش از این هم جنگ به پایان رسیده بود، چرا که طلحه توسط تیری که بسیاری از منابع آن را کار مروان بن حکم می‌دانند، زخمی شده و پس از آنکه او را به خانه‌ای بردند، درگذشت.[۵۷] زبیر نیز پس از اینکه با علی دیدار کرد و علی وی را به یاد سخنی از محمد در مورد خودش انداخت، در مشروعیت جنبشی که به راه انداخته بود، دچار تردید شد و میدان جنگ را ترک کرد. کسانی از قبیله بنی‌تمیم او را تعقیب کردند و به طرز توطئه‌آمیزی کشتندش.[۵۷] روبرت گلیو معتقد است که گرچه در مورد فرار و خیانت و حقارت در این جنگ در منابع اغراق شده، اما این دلایل به خوبی نشان‌دهندهٔ بی‌ثباتی مخالفان علی و حاکی از علت پیروزی آسان علی در این جنگ است.[۴] محاسبهٔ آمار دقیق رزمندگان در این جنگ و کشته‌شدگان غیرممکن است. چرا که منابع در مورد تلفات جنگ، اعدادی بین ۶٬۰۰۰ تا ۳۰٬۰۰۰ تن گزارش می‌دهند؛ ولیری می‌نویسد عدد ۳۰٬۰۰۰ اغراق است، زیرا شمار افرادی که از مدینه به همراه علی آمدند و افرادی که بعداً به وی پیوستند سر جمع به‌سختی به ۱۵٬۰۰۰ تن می‌رسد.[۵۷]

عایشه بازداشت گردید اما با احترام با وی رفتار شد و علی وی را تحت مراقبت[۱۲] به مدینه فرستاد و در این تصمیم سر سخت بود. او به سپاه عایشه امان داد[۵۷] و آن‌ها را پس از اخذ بیعت آزاد نمود. در خصوص بیعت برخی از سپاه جمل همچون مروان گزارش‌ها مختلف است و برخی مورخان گفته‌اند علی آن‌ها را بدون اخذ بیعت بخشید. همچنین مانع تصاحب اموالشان توسط سپاهیانش به‌عنوان غنیمت جنگی شد. این عمل علی، باعث بروز ناآرامی‌هایی در سپاهش گردید. مطلبی مهم‌تر که باعث شد تندرویان سپاه علی وی را متهم به خروج از دین بکنند، این بود که علی مانع از به کنیزی گرفتن زنان و فرزندان و گرفتن اموال کشته شدگان جنگ در سپاه عایشه گردید و تنها اموالی که در میدان جنگ به دست می‌آمد را مجاز به گرفتن دانست. آنان از علی پرسیدند که چطور ریختن خون این افراد حلال بوده اما اموالشان حرام است و بعدها حروریان (خوارج) از این پس این مسئله را یکی از اتهامات وارده بر علی مبنی بر خروج از دین به حساب می‌آوردند.[۵۷][۶۱]

از جنگ جمل تا جنگ صفین

علی وارد بصره شد و پول‌هایی را که در بیت‌المال یافت، به‌طور مساوی میان حامیانش تقسیم کرد. این امر احتمالاً نشانهٔ این است که وی به کهنه‌مسلمانانی که از روزهای اول به اسلام خدمت کرده بودند و تازه‌مسلمانانی که در فتوحات نقش داشتند، یکسان مواجب می‌داد و سپس برای جلب حمایت کوفیان علیه معاویه، به آن شهر رفت.[۲] مردم بصره با علی بیعت کردند. علی، ابن‌عباس را والی بصره نمود و زیاد بن ابیه را به دستیاری ابن‌عباس گماشت. به نوشتهٔ ولیری، مالک اشتر به خاطر این موضوع خشمگین شد چرا که پسران عباس، یکی والی بصره، یکی والی مکه، و دیگری والی یمن شده بودند.[۵۷] علی موفق به تشکیل ائتلافی گسترده شد که دو گروه جدید را به حامیانش افزود. اولی قرا که آخرین امیدشان در بازیابی نفوذ خود را در علی می‌دیدند و دومی رهبران قبائل سنتی که مجذوب مساوات وی در تقسیم غنائم شده بودند. شکل‌گیری موفقیت‌آمیز این ائتلاف را که افراد گوناگونی چون عمار بن یاسر (مهاجر)، قیس بن سعد عباده (انصار)، مالک اشتر (قرا)، و اشعث بن قیس (رهبر سابق جنگ‌های رده و از رؤسای قبائل کوفی) را در بر می‌گرفت، می‌توان به پای شخصیت فرهمند علی گذاشت.[۲]

پس از نبرد جمل، چون علی همچنان به سیاست برابری و عدالت در توزیع مالیات و غنائم پایبند بود، توانست حمایت اصحاب محمد به‌خصوص انصار، رهبران قبائل، و قرا را که خواهان داشتن رهبری پیرو احکام اسلام بودند، از آن خود کند.[۲][۶۲]

از جمله تغییراتی که علی در زمان خلافتش انجام داد این بود که جنگجویان مسلمان را از غارت و اخذ غنیمت و تقسیم آن میان خود پس از فتوحات منع کرد. به جای آن مالیات اخذشده از شهرها را به‌عنوان حقوق و نه غنیمت جنگی و به میزان ثابتی میان جنگجویان توزیع می‌کرد. گزارش شده‌است که این اولین مورد اختلافی بود که میان علی و گروهی که بعداً خوارج را تشکیل دادند، پیش‌آمد.[۶۳]

جنگ صفین

نقاشی جنگ صفین از کتاب تاریخ‌نما اثر بلعمی، ابتدای سدهٔ ۱۴ میلادی

علی بی‌درنگ پس از کامیابی در ساکت کردن شورش طلحه و زبیر، به شام در شمال سرزمین‌های اسلامی روی آورد. معاویه حاکم سرزمین شام بود. او در زمان عمر به فرمانداری این منطقه گماشته و در زمان عثمان در آنجا تثبیت شده بود. میان شورش‌های طلحه و زبیر با شورش معاویه یک تفاوت اصلی بود که در مورد نخست، طلحه و زبیر به دنبال شورا و برگزیدن یک خلیفهٔ دیگر بودند ولی معاویه ادعا می‌کرد که به خونخواهی عثمان برخاسته‌است و درخواست مجازات قاتلان وی را دارد.[۴] دانشنامهٔ ایرانیکا می‌نویسد علی معتقد بود که عثمان به این دلیل کشته شد که مردم به خاطر اعمال مستبدانهٔ وی تحت ظلم بودند؛ بنابراین آن‌ها مشمول مجازات نمی‌شوند.[۲] علی نامه‌ای برای معاویه نوشت و آن را به دست جریر بن عبدالله بجلّی، فرماندار پیشین همدان که از سوی عثمان برگزیده شده بود، داد تا به دست معاویه برساند و از او بیعت بگیرد ولی معاویه به بهانه‌های گوناگون جریر را در آن سرزمین نگه داشت و در این مدت دمشق را آمادهٔ نبرد با علی کرد.[۴] علی در این نامه اشاره می‌کند که:

مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، هم بدان سان بیعت مرا پذیرفتند، پس کسی که حاضر است نتواند دیگری را خلیفه گیرد و آنکه غایب است نتواند کردهٔ دیگران را نپذیرد . . .

همچنین او در این نامه به معاویه هشدار داد که در صورت زیر پا گذاشتن خواستهٔ عموم مردم و بدعت گذاشتن، با او پیکار خواهد کرد.[۶۴] معاویه به خودمختار بودن شام به رهبری خودش اصرار می‌ورزید ولی علی مدعی بود که تمامی استان‌های حکومت اسلامی، باید به‌طور مساوی با مشکلات جامعهٔ مسلمانان روبرو شوند. معاویه به بهانهٔ مشارکت نداشتن در انتخاب علی، حامیان شامی خود را بسیج کرده و از بیعت با علی سرباز زد.[۲] میان علی و معاویه چندین بار نامه‌نگاری شد و علی از حق قانونی‌اش به‌عنوان حاکم دفاع کرد. معاویه نامهٔ علی را با دیرکرد پاسخ داد و در این میان خود را آمادهٔ نبرد با او کرد. سپس نامه‌ای به علی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که حکومتش را به شرطی می‌پذیرد که در جایگاه خود باقی بماند و فرمانداری مصر را هم در دست بگیرد. چون علی این درخواست را نپذیرفت، معاویه نامهٔ اعلام جنگ و درخواست قصاص قاتلان عثمان را به جریر داد تا به دست علی رساند.[۲]

علی با وجود سختی‌های بسیار که در داخل برایش پیش آمده بود توانست در ذیحجهٔ ۳۶ هجری سپاهی در عراق فراهم آورد و آن را روانهٔ صفین کند. چند زد و خورد میان دو سپاه صورت گرفت تا آغاز ماه محرم که جنگ متوقف شد. یک ماه میان دو سپاه گفتگو صورت گرفت ولی هنگامی که کاملاً روشن شد که گفتگو بی‌نتیجه است، در صفر ۶۵۷ میلادی، جنگ دوباره از سر گرفته شد. در مجموع این جنگ سه ماه طول کشید که بیشتر آن به گفتگو میان دو سپاه سپری می‌شد. جنگ برای هر دو گروه بسیار آسیب داشت و نتیجهٔ آن نامشخص بود تا آنجا که پس از یک هفته کارزار سخت، هنگامی که به نظر می‌رسید سحرگاه فردا علی پیروز خواهد شد در شب آخر به نام لیله الهریر (شب ناله)، عمرو عاص به معاویه پیشنهاد کرد که تا سربازانش قرآن‌ها را بر سر نیزه بلند کنند تا در سپاه علی اختلاف و چنددستگی افتد. معاویه که از اختلاف نظرها در سپاه علی آگاه بود از این وضعیت بهره برد و این پیشنهاد را پذیرفت.[۲]

قرآن سر نیزه کردن و متارکه جنگ

سپاهیان معاویه قرآن به سرنیزه‌ها آویختند و درخواست کردند تا جنگ ادامه پیدا نکند و در مقابل کار به داوری بر اساس قرآن گذاشته شود. این کار سپاه علی را دچار سردرگمی و تردید کرد. در حالی که علی بر ادامه جنگ اصرار داشت و به آن‌ها هشدار می‌داد که معاویه مرد دین نیست و این فریب و نیرنگ است، قرا نمی‌توانستند به دعوت به قرآن را اجابت نکنند و حتی برخی از آن‌ها وی را تهدید کردند که اگر به جنگ ادامه دهد وی تحویل سپاه دشمن دهند یا با وی همچون عثمان عمل کنند. علی در مواجهه با تهدید سپاهیانش متارکه جنگی را پذیرفت و به علت اصرار سربازانش، به ناچار به حکمیت قرآن تن داد.[۶۵]

پوناوالا در این باره می‌نویسد که کاملاً روشن بود که درخواست صلح، نه برای علی که برای اهل عراق که بیشتر سپاه علی را تشکیل می‌دادند، بود تا از این رهگذر، با دستاویز قرار دادن تعصب مردم در اعتقادات مذهبی، علی را از هوادارانش جدا کند. فریب جنگی این کار برای علی روشن بود، اما شمار اندکی از سربازان او می‌خواستند جنگ را ادامه دهند. اشعث بن قیس که قدرتمندترین رهبر قبیله‌ای کوفه بود، اصرار به قبول دعوت معاویه داشت. علی جنگ را متوقف کرد و اشعث را فرستاد تا از هدف معاویه آگاه شود. معاویه پیشنهاد کرد که هر دو طرف، داوری را برگزینند تا با هم به تصمیمی بر پایهٔ قرآن برسند و این تصمیم برای هر دو بی‌درنگ اجرا شود.[۲] بسیاری از تاریخ پژوهان معتقدند که این، ترفندی حساب شده از سوی معاویه بود.[۴][۶۶]

پوناوالا می‌نویسد که در این زمان به نظر می‌رسد که معاویه هیچ گونه تلاشی برای مسائلی از قبیل خون خواهی عثمان و بازگشت به شورای انتخاب خلیفه که قبلاً بر روی آن پافشاری می‌کرد، انجام نمی‌داد. اکثر سربازان علی در این شرایط به حکمیت راضی بودند و حال به دنبال تعیین داور از سپاه علی بودند که باید با عمروعاص نماینده شامیان روبرو گردد. این مهم که داور، نماینده علی باشد یا نماینده عراقی‌ها که عمدتاً کوفی بودند، شکاف بیشتری در سپاه علی به وجود آورد. انتخاب علی ابن‌عباس یا مالک اشتر بود اما اشعث بن قیس و قرا آن را رد کرده و بر روی ابوموسی اشعری پافشاری کردند. ابوموسی مخالف علی بود و پیش‌تر، مردم کوفه را از یاری علی بازمی‌داشت. علی سرانجام به انتخاب ابوموسی رضایت داد.[۲]

توافق حکمیت در ۱۵ صفر سال ۳۷ (حدوداً ۲ اوت ۶۵۷) منعقد شد. در هنگام طرح توافق برای حکمیت علی مجبور به زدودن عنوان امیرالمؤمنین از مقابل نامش شد، تا توافق پیش رفت. معاویه اعتراض کرد که اگر از دید وی علی به واقع خلیفه بود، معاویه هرگز با وی نمی‌جنگید. بندهای اصلی توافق‌نامه مطابق با خواست جناح صلح طلب تنظیم شد. طبق توافقنامه بنا شد، وظیفه داوران نامبرده آن باشد که بر اساس احکام قرآن به توافق برسند و در هر موردی که نتوانند حکم آن را در قرآن بیابند از راهنمایی‌های سنت عادل و مورد اتفاق که در موردش بین دو طرف اختلافی نیست، استفاده کنند. موضوع حکمیت به‌طور مشخص تصریح نشد اما قرار شد که بر اساس مصلحت امت تصمیم بگیرند و امت را دچار شقاق و جنگ نکنند. زمان اولیه برای توافق هفت ماه بعد، ماه رمضان، مقرر شد و شرایطی برای مکان، شهود و دیگر شرایط تشکیل جلسه تعیین شد. به نوشته مادلونگ روشن بوده‌است که هر رأیی بر خلاف قرآن نامعتبر خواهد بود.[۲][۶۷]

به نوشته مادلونگ نه تنها شرایط حکمیت علیه علی بود، بلکه نفس پذیرش حکمیت یک شکست سیاسی برایش محسوب می‌شد. از یک سو حکمیت باور پیروان علی به حقانیت موضعشان را سست کرد و باعث شکاف در سپاه علی شد و از سوی دیگر به شامیان اطمینان داد که ادعاهای فریبکارانه معاویه اساسی استوار در قرآن دارد. این امر پیروزی اخلاقی برای معاویه محسوب می‌شد. بدین ترتیب در شرایطی که هم علی و هم معاویه می‌دانستند که حکمیت در پایان شکست خواهد خورد، معاویه که در حال شکست در جنگ بود فرصتی یافت تا موضعش در شام را مستحکم کند و علیه علی تبلیغات نماید.[۶۸]

پیدایش گروه خوارج

به نوشته پوناوالا در خلال شکل‌گیری توافق بر سر حکمیت، ائتلاف حامیان علی شروع به از هم پاشیدگی نمود. مسئله توسل به سنت، باید مهم‌ترین دلیل واکنش قرا بوده باشد. آن‌ها با توافق مواقفت کردند، چرا که آن دعوت به صلح و به کار بردن قرآن بود. در آن زمان‌بندهای توافق‌نامه هنوز تعیین نشده بود و در آن موردی که علی دیگر امیرالمؤمنین تلقی نخواهد شد، وجود نداشت. از آن جدی تر، گسترش اختیارات داوران از قرآن به سنتی که ابهام‌آمیز است، اعتبار قرآن را به خطر می‌انداخت؛ بنابراین معادل حکم کردن افراد در امر دین (تحکیم الرجال فی الدین) به حساب می‌آمد. از این رو، آنان شعار «حکم کردن جز سزاوار خدا نیست.» (لا حکم الا الله) را برافراشتند. در این زمان، شامیان ادعا کردند که این توافق‌نامه، تأییدی است بر اینکه قرآن در موردن عادلانه بودن یا نبودن کشته شدن عثمان، حکم کند؛ ولی قرا شکی نداشتند که او عادلانه کشته شده‌است. وی بر این باور است که پیش کشیدن مسئله قتل عثمان توسط معاویه در این مقطع حساس، باید به طفره رفتن قبلی وی از این موضوع مرتبط باشد. کل ماجرا یک تلاش سازمان یافته برای تخریب ائتلاف علی به نظر می‌رسد. قرا به علی گفتند که اگر همانند آنان به خاطر پذیرش حکمیت، توبه نکند، آنان از وی اعلان برائت خواهند نمود. در هنگام بازگشت لشکر علی به کوفه، بعضی از قرا در حرورا توقف نمودند.[۲]

علی که گرفتار نافرمانی جمعی از سپاهش شده بود که بعداً خوارج نامیده شدند، ابتدا پسرعمویش، عبدالله بن عباس، را به‌عنوان نمایندهٔ خود برای مذاکره به حرورا فرستاد و سپس خود شخصاً برای بحث به آنجا رفت. علی توانست آنان را قانع کند که از نافرمانی دست بردارند که چگونگی این امر چندان روشن نیست. پس از اینکه علی به کوفه بازگشت به‌صراحت اعلام کرد که به شرایط منعقدشده در عهدنامهٔ صفین وفادار خواهد ماند. حروریان که همراه علی به کوفه بازگشته بودند، با شنیدن این سخن خشمگین شدند. در نتیجهٔ این سخن علی، خوارج با یکدیگر پنهانی ملاقات کرده و از خود پرسیدند که آیا ماندن در سرزمینی که بی‌عدالتی بر آن حکمفرماست، با تکالیفی که بر ذمهٔ بندگان خداست، سازگار می‌باشد. کسانی که ترک آن سرزمین را بایسته دانستند، پنهانی گریختند و از هم‌فکران خود در بصره خواستند که آنان نیز چنین کنند و در نهروان گرد هم آمدند.[۶۹] به باور فرد دونر ممکن است علت مخالفت برخی از خوارج ترس از آن بوده باشد که علی با معاویه سازش کرده و در پی آن، آنان برای حساب پس دادن در مورد شورش خود علیه عثمان فرا خوانده شوند.[۷۰]

حکمیت

شمایل علی بن ابی‌طالب، اثر هاکوپ هوناتانیان

اولین دیدار داوران در ماه رمضان[۲] یا شوال ۳۷ هجری مصادف با فوریه یا مارس ۶۵۸ میلادی، در منطقه بی‌طرف دومةالجندل برگزار شد.[۷۱] نتیجه دیدار این شد که اعمالی که عثمان به آن‌ها متهم شده بود، مستبدانه نبود و وی ناعادلانه کشته شده و معاویه حق خون خواهی از وی را دارد. مادلونگ می‌گوید، این تصمیم، یک مصالحه سیاسی بود که بر اساس تحقیق قضایی صورت نگرفته بود. با این حال، رأی به بیگناهی عثمان تبدیل به یکی از عقاید دینی اهل سنت گردید. این حکم مطلوب عمروعاص بود، زیرا مانع از پیوستن افراد بی‌طرف به علی می‌شد.[۷۲]

موضوع اصلی، اما، رفع اختلاف مسلمانان در خصوص خلیفه بود. به نوشته مادلونگ ابوموسی شخصی بی‌طرف و صلح‌جو بود، اما در این زمان حاضر به متهم کردن علی یا خلع وی و پذیرش خلافت معاویه نبود. وضعیت ایدئال برای ابوموسی تشکیل شورای خلافت متشکل از افراد بی‌طرف بود. عمرو عاص بر آن بود که جلوی هر تصمیمی در خصوص خلافت علی یا تشکیل شورای خلافت را بگیرد. البته به زعم مادلونگ، در این زمان هنوز بحث خلافت معاویه مطرح نبود. بدین ترتیب مادلونگ تصریح می‌کند که برخلاف برداشت واله یری، حکمیت در دستیابی به هدف اصلیش که رفع اختلاف و پایان فتنه بود شکست خورد، هرچند برای معاویه دستاورد سیاسی بزرگی داشت و شامیان تا ذی‌الحجه (آوریل-مه) سال ۳۷ با معاویه به‌عنوان خلیفه بیعت کردند.[۷۳]

کوفیان به ابوموسی معترض شدند و وی به مکه گریخت. علی رأی صادر شده را تقبیح کرد و اعلام نمود دو حکم قرآن را پشت سر انداخته و نهایتاً به وفاق هم نرسیدند. سپس از مردم خواست مجدداً برای جنگ با معاویه گرد آیند.[۲][۷۴]

حکمیت دوم احتمالاً در محرم سال ۳۸ هجری مصادف با ژوئن یا ژوئیه ۶۵۸ میلادی[۷۱] یا شعبان آن سال مصادف با ژانویه ۶۵۹ میلادی در اذرح رخ داد.[۲] مادلونگ می‌نویسد با توجه به اینکه علی دیگر ابوموسی را نماینده خود نمی‌دانست و کسی را نیز به نمایندگی تعیین نکرده بود، در این واقعه مشارکتی نداشت. از سوی دیگر بزرگان دینی مدینه که در حکمیت اول شرکتی نداشتند کوشیدند تا از این طریق بحران خلافت را حل کنند.[۶۵] پوناوالا می‌گوید پس از حکمیت اول علی و معاویه هیچ‌کدام دیگر خلیفه به حساب نمی‌آمدند و حاکمانی شورشی تلقی می‌گردیدند. اما به‌عنوان دو رقیب برای خلافت به حساب می‌آمدند. به نظر می‌آید که داوران و دیگر افراد نامدار، به استثنای نمایندگان علی، با یکدیگر ملاقات کردند تا در مورد انتخاب خلیفه جدید به بحث بپردازند.[۷۵]

معاویه کوشید تا ادعای خلافت خود را که در شام تثبیت کرده بود، از طریق اقناع بزرگان دینی که بی‌طرف مانده بودند به کل امت اسلامی گسترش دهد؛ لذا، بزرگانی از تابعین را نیز دعوت کرد. عمروعاص از خلافت معاویه حمایت می‌کرد، اما ابوموسی اشعری در پی تشکیل شورای خلافت یا گزینش دامادش عبدالله بن عمر بود. عمروعاص ابوموسی را فریفت و وی به شکل ابلهانه‌ای به آلت تحقق امیال معاویه تبدیل شد.[۷۶] پوناوالا می‌نویسد عبدالله بن عمر به خاطر فقدان اجماعی بر روی خلیفه شدنش، این پیشنهاد را رد نمود. پس از آن، ابوموسی اشعری به عمروعاص پیشنهاد کرد که هر دو علی و معاویه از خلافت عزل شده و کار تعیین خلیفه به شورا موکل شود و عمروعاص پیشنهادش را پذیرفت. ابوموسی در ملأ عام مورد توافقش با عمرو عاص را اعلام کرد ولی عمروعاص برخلاف توافق پیشین بیان داشت که علی را عزل و خلافت معاویه را تأیید کرد.[۲] این امر سبب شد ابوموسی برآشوبد و حکمیت را ترک کند.[۷۷]

نبرد نهروان

پس از حکمیت اول، هنگامی که علی دریافت معاویه بیعت با خود به‌عنوان خلیفه را پذیرفته‌است،[۷۸] سعی کرد سپاه تازه‌ای را سامان دهد و از مسلمانان خواست با کسانی بجنگند که بر شیوه کسری و قیصر حکومت می‌کنند و بندگان خدا را به خدمت می‌گیرند. وی از خوارج نیز برای پیوستن به جنگ علیه معاویه دعوت کرد، اما آنان پافشاری کردند که علی اول اقرار به توبه از کفری کند که از نظرشان با پذیرش حکمیت مرتکب شده بود.[۲][۷۹] پوناوالا می‌گوید در این هنگام، فقط انصار، باقی‌ماندگان قرا به رهبری مالک اشتر و تعداد کمی از مردان قبایلشان، به علی وفادار ماندند. علی با سپاه جدیدش کوفه را به منظور براندازی معاویه ترک کرد.[۲]

در حالی که علی در راه شام بود، خوارج دست به کشتن افرادی زدند، که با آن‌ها اختلاف دیگاه داشتند؛ لذا سپاه علی و بخصوص اشعث بن قیس از وی خواستند که نخست با خوارج برخورد کند، چون از جانب آن‌ها برای خویشان و اموال خود احساس ناامنی می‌کردند؛ لذا علی در ابتدا به نهروان رفت تا با مخالفان تعامل کند. هرچند نظر اکثریت سپاه بر این بود، اما برخی سپاه را ترک کردند. علی از خوارج خواست که قاتلان را تسلیم کنند، اما آن‌ها در پاسخ گفتند جملگی این قتل‌ها را مرتکب شده و ریختن خود شیعیان علی را حلال می‌دانند.[۸۰]

نبرد نهروان به روایت بلاذری در ۹ صفر سال ۳۸ هجری (حدوداً ۱۷ ژوئیه سال ۶۵۸ میلادی) و به روایت ابومخنف در ذی الحجه سال ۳۷ هجری مقارن با نیمه ماه مه سال ۶۵۸ میلادی رخ داد. علی و برخی از اصحابش از خوارج خواستند که دست از دشمنی و جنگ بردارند، اما آن‌ها نپذیرفتند. سپس علی پرچم عفو را دست ابوایوب انصاری داد و اعلام کرد هر کس نزد آن پرچم برود و همچنین اگر کسی از خوارج نهروان را ترک کند و مرتکب قتلی نشده باشد، در امان است. بدین ترتیب صدها تن از خوارج از سپاهشان جدا شدند و از حدود ۴۰۰۰ نفر تنها ۱۵۰۰ یا ۱۸۰۰ تن باقی ماندند. نهایتاً علی منتظر ماند تا خوارج نبرد را آغاز کنند و سپس با سپاهی حدوداً چهارده هزار نفری به باقی‌مانده لشکر خوارج یورش برد. از سپاه علی بین ۷ تا ۱۳ نفر کشته شدند، حال آنکه تقریباً همه خوارجی که دست به شمشیر بردند کشته و زخمی شدند. علی دستور داد زخمیان خوارج به قبایلشان تحویل گردند تا مداوا شوند.[۸۱]

مادلونگ می‌نویسد نبرد با خوارج چالش‌برانگیزترین رخداد دوران خلافت علی بود. هرچند از دید یک دولتمرد عادی جنگ با شورشیان بیعت شکن خون‌ریزی که آشکارا تهدید به قتل دیگران می‌کردند معقول و بلکه ضروری بود، اما اینان پیش از این از همراهان علی و همچون خود وی از مخلص‌ترین باورمندان به قرآن بودند. آن‌ها می‌توانستند از پرشورترین متحدان علی در مقابله با انحراف از قرآن باشند. اما علی نمی‌توانست به درخواست آنان اقرار به کفر خود کند یا دیگر مسلمانان را کافر بداند. یا آنکه از قتل‌هایی که مرتکب شده بودند چشم پوشی کند. به هر حال بعد از این رخداد، اولویت نخست علی آن که مجدداً در میان قرا وفاق ایجاد کند. هرچند علی درصدد بود که مستقیماً از نهروان به سوی شام لشکرکشی کند، اما سپاهش به رهبری اشعث بن قیس با شکوه از فقدان توشه جنگی او را مجبور به حرکت به سمت کوفه کردند و در آنجا لشکرگاه را ترک کردند.[۸۲] پوناوالا می‌نویسد کشتار منتجه از سوی بسیاری از افراد، تقبیح شد و فرار کردن سربازان از سپاه علی، وی را مجبور کرد تا به کوفه بازگردد و نتواند به سمت معاویه لشکر کشی کند.[۲]

شورش‌ها

در دوران خلافت علی جنگ‌های داخلی بین مسلمانان و شورش ایرانیان به راه افتاد. شورش ایرانیان در آخرین سال خلافت علی اتفاق افتاد که توسط سپاهیان ارسالی خلیفه سرکوب شد.[۸۳] مثلاً شورشیان در شرق ایران، مالیات خود را به قبائل کوفی و بصری پرداخت نکردند.[۸۴]

در حالی که در سال‌های ۴۱–۳۵ هجری، مسلمانان مشغول جنگ‌های داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل خلافت اسلامی خارج شد. حتی بازماندگان سلسلهٔ ساسانی به تلاش‌هایی برای بازیابی حکومتشان در شهرهای طخارستان و نیشابور دست زدند. مسلمانان با تکیه بر خراج و مالیات موفق شدند دوباره کنترل مناطق آشوب‌زده را در دست گرفته و شورش‌ها علیه والیان و افراد تحت حمایتشان را بخوابانند. هپتالیان شهرهای بادغیس، هرات، و فوشنج همانند اهالی نیشابور از دادن مالیات به حاکمان عرب سر باز زدند. مردم شهر زرنگ هم مقر حکومتی حاکم خود را سرنگون کردند. از طرفی دیگر بدویان عرب نیز به شهرهای سیستان حمله برده، آنجا را تصرف کردند. در سال ۳۶ هجری، فرمان‌های علی به اشخاص برجستهٔ محلی مبنی بر دادن خراج به ماهویه، مرزبان مرو، باعث بروز شورش‌هایی در شرق خراسان علیه حکومت علی گردید که تا درگذشت علی ادامه داشت.[۸۵]

بعد از جنگ صفین، هنگامی که علی مشغول سرکوب شورش‌های خوارج در عراق و فارس بود، مردمان مناطق جبال، فارس، و کرمان در سال ۳۹ هجری از دادن مالیات سر باز زده و شروع به شورش کردند که روز به روز شدت می‌یافت و مردم این مناطق مأمورین جمع‌آوری مالیات را از شهرهای خود بیرون راندند.[۸۵]

سال آخر خلافت

پس از قضیهٔ حکمیت، هر چند علی حکم برکناری را نپذیرفت و خود را کماکان خلیفهٔ مسلمانان می‌نامید اما هر روز از وفاداران به او کاسته می‌شد. وقتی علی مشغول رفع شورش خوارج بود، معاویه کنترل مصر را در دست گرفت.[۱۲] در این زمان معاویه نیز طرفدارانی داشت که او را خلیفه می‌دانستند.[۳۹] دانشنامهٔ ایرانیکا می‌نویسد وی در اواخر سال ۳۹ هجری، سپاهیان علی را در مصر شکست داد و عمرو عاص را حاکم آنجا نمود. در همین زمان، علی کنترل حجاز را نیز از دست داد.[۲] در سال ۴۰ هجری علی حتی کنترلی بر شهرهای مکه و مدینه نیز نداشت. علی عملاً به شهر کوفه محدود شده بود و در موضعی تدافعی قرار داشت تا آنجایی که اقدامی در برابر لشکرکشی‌های معاویه به قلب عراق، یمن و عربستان نکرد.[۱۲] افکار عمومی عرب به جانشینی معاویه تمایل داشت، چرا که وی توسط نیروهای منظمی پشتیبانی می‌شد و می‌توانست قدرت را در میان نخبگان عرب حفظ و خلافت اسلامی را کنترل کند.[۸۴]

در سال آخر خلافت علی، مردم کوفه و بصره پس از حملات لشکریان معاویه به شهرهای عراق، ماهیت واقعی معاویه را شناختند و دوباره با علی بر ضد معاویه متحد شدند. با این حال نگرش مردم نسبت به علی در این مقطع زمانی، به شدت متفاوت بود. فقط اقلیت کوچکی از آن‌ها معتقد بودند که علی بهترین شخص پس از محمد برای خلافت است؛ در حالی که اکثریت مردم او را به علت دشمنی با معاویه مورد حمایت قرار دادند.[۸۶]

کشته شدن

تعدادی از خوارج تصمیم به قتل علی، معاویه، و عمرو عاص به صورت هم‌زمان گرفتند تا به عقیدهٔ خود اسلام را از دست این سه تن که مسئول جنگ‌های داخلی بودند، خلاص کنند[۱۲] که تنها موفق به کشتن علی شدند و معاویه و عمرو عاص جان سالم به در بردند.[۱]

در منابع روز ضربت خوردن علی ۱۷، ۱۹، و ۲۱ رمضان گزارش شده‌است. اما شیخ مفید روز ۱۹ را صحیح‌تر می‌داند و ابن ابی الحدید نیز می‌نویسد چون این سه تن کارشان را عبادت می‌دانستند بنابراین آن را در شب قدر ۱۹ رمضان قرار دادند تا ثواب بیشتری برده باشند. روز درگذشت علی هم در منابع از ۱۱ تا ۲۱ رمضان گزارش شده‌است و مدت تحمل ضربت را دو یا سه روز دانسته‌اند.[۸۷]

علی هنگامی که مشغول خواندن نماز صبح در مسجد کوفه بود و به روایتی دیگر در کنار در مسجد[۱۲] توسط عبدالرحمن بن ملجم و با یک شمشیر زهرآگین از ناحیهٔ سر[۴] ضربت خورد. عبدالرحمن این عمل را به قصد انتقام‌گیری از وی در قبال کشتار نهروان انجام داد. دو روز بعد در ۱۹ یا ۲۱ رمضان ۴۰ هجری، علی در سن ۶۲ یا ۶۳ سالگی[۱۲] درگذشت.[۲]

علی از مدت‌ها قبل می‌دانست که کشته می‌شود، حال یا محمد به وی گفته بود یا خودش این مطلب را حس کرده بود. روایات زیادی وجود دارد که در آن محمد یا علی خبر می‌دهند که ریش علی از خون فرق سرش رنگین می‌شود. عمدتاً در منابع شیعی بر روی این مطلب تأکید شده‌است که علی با وجود آگاه بودن از سرنوشتش، کس دیگری را به جای خود به امامت نماز جماعت نگذاشت و با وجود اینکه دیگران به وی در مورد احتمال کشته‌شدنش هشدار داده بودند، با خواندن ابیاتی هراس از مرگ را نفی کرده بود. علی حتی پیش‌بینی کرده بود که ابن ملجم قاتلش خواهد بود. رابطهٔ بین علی و ابن ملجم تنش‌برانگیز بود. با این همه، علی در مقام خلیفه هیچ اقدامی علیه ابن ملجم انجام نداد. به روایت ابن سعد، علی گفته بود «چگونه کسی را بکشم که هنوز مرا نکشته‌است»؟ حتی وقتی کسی از قبیلهٔ مراد یا کسی که از زبان خود ابن ملجم نقشهٔ قتل را شنیده بود، در این باره به علی هشدار داد، علی پاسخ داد که هر انسانی را دو فرشته که بر روی شانه‌هایش قرار دارند، تا لحظهٔ مرگ حافظ‌اند و آن لحظه را تقدیر معین می‌کند.[۸۷]

شب قبل از واقعه، ابن ملجم به همراه وَردان و شَبیب بن بَجَره شمشیرهایشان را به زهر آغشتند و کنار در مسجد منتظر ماندند تا علی به منظور اقامهٔ نماز صبح به مسجد وارد شود. به محض ظاهر شدن علی، شبیب به وی حمله برد اما شمشیرش به لغاز در اصابت کرد و خطا رفت. شبیب فرار کرد و در میان جمعیت گم شد. وردان نیز بی‌سروصدا گریخت، به خانه رفت و حریر از سینه باز کرد. چون پسرعمویش او را در این حالت دید، مشکوک شد و وی را کشت. تنها ابن ملجم باقی‌مانده بود. او در حالی که فریاد می‌کشید «ای علی، حکمیت خاص خداست، نه تو و یارانت» ضربتی به فرق سر علی وارد آورد و خواست بگریزد که ابو اَدماء همدانی وی را به زمین افکند. علی به خانه‌اش بازگشت و ابن ملجم را پیش وی آوردند. ابن مجلم به علی گفت که ۴۰ روز شمشیرش را تیز می‌کرده و از خدا خواسته‌است که با آن شرورترین مردان را بکشد. علی در پاسخ گفت خود ابن ملجم با همین شمشیر کشته خواهد شد و وی را شرورترین مردان نامید.[۸۷]

علی در اجرای شرع اسلامی سخت گیر بود و در مورد قصاص قاتلش نیز منابع تقریباً حاکی از آن هستند که وی گفت که دقیقاً یک ضربت به ابن ملجم وارد شود. اما برخی منابع این‌گونه بیان نشده‌اند. برخی منابع می‌نویسند که علی فرمان داد صبر شود تا اثر ضربت بر وی معلوم شود، اگر زنده ماند خود در مورد وی تصمیم می‌گیرد. شیخ مفید روایت می‌کند که علی گفت، این قاتل همانند قاتل محمد پیامبر اسلام است و باید کشته و جسدش سوزانده شود. برخی روایات حاکی از آنند که علی به حسن و هاشمیان توصیه کرد که به بهانه خون خواهی از وی، خون مسلمانان را نریزند و قاتلش باید دقیقاً به همان صورتی که علی کشته شد کشته شود. روایتی از ابوالعباس مبرد حاکی از آن است که علی وی را به کل بخشید. روایت دیگر می‌گویند علی فرمان داد که به ابن ملجم غذا و محل استراحت مناسب داده شود و اگر علی بمیرد، ابن ملجم را به وی ملحق کنند تا در آن دنیا خدا بین وی و علی قضاوت کند.[۸۸]

آرامگاه

مقبرهٔ علی در نجف

علی بن ابی‌طالب را در نزدیکی کوفه دفن کردند اما مزارش از ترس نبش قبر و بی‌حرمتی به آن پنهان نگه داشته شد.[۸۳] تا آنکه در زمان هارون‌الرشید، خلیفهٔ عباسی، در سال ۷۹۱ میلادی در فاصلهٔ چند کیلومتری از کوفه محل مزارش مشخص و آرامگاهی در آنجا ساخته شد. پس از آن این منطقه تبدیل به شهر نجف شد.[۲][۸۹]

همسران و فرزندان

علی ۹ زن و چندین کنیز داشت و دارای ۱۴ پسر و ۱۹ دختر بود که از میان آنان حسن، حسین، عباس، و محمد حنفیه مشهورترند.[۲] طبق منابع شیعی تعداد کل فرزندان علی ۲۷ یا ۲۸ بود. مادر محمد حنفیه، کنیزی آزادشده به نام خوله دختر جعفر حنفیه بود.[۴] از میان فرزندان علی، ۵ نفر صاحب نسل شدند.[۱۲]

فاطمهٔ زهرا، دختر محمد و خدیجه، همسر علی بن ابی‌طالب، مادر حسن و حسین، و یکی از پنج عضو آل عباست.[۹۰] نسل علی از فاطمهٔ زهرا به‌عنوان شریف یا سید شناخته می‌شوند. آن‌ها به‌عنوان تنها نسل بازمانده از محمد، مورد احترام شیعه و سنیاند.[۱] علی تا زمانی که فاطمه زنده بود همسر دیگری نداشت، اما پس از او با زنان متعددی ازدواج کرد. به‌جز ۴ فرزندی که از فاطمه داشت، بقیه فرزندانش از همسران دیگر او بودند.[۵۰]

حسن بزرگترین پسر علی و فاطمهٔ زهرا و دومین امام شیعه است که طبق روایات در ۶۲۵ میلادی در مدینه به دنیا آمد. بعد از درگذشت علی، برای مدت کوتاهی در کوفه بر بخشی از سرزمین‌های مسلمانان خلافت کرد و سپس طبق عهدنامهٔ صلح با معاویه از قدرت کناره گرفت. او در ۶۷۰ میلادی در مدینه مسموم شد و درگذشت.[۶۰] حسین دومین پسر علی و فاطمه زهرا و سومین امام شیعه است که طبق بیشتر روایات در ۶۲۶ میلادی در مدینه به دنیا آمد. وی در سال ۶۸۰ میلادی علیه یزید قیام کرد و در نبرد کربلا به همراه یارانش کشته شد. در این نبرد علاوه بر حسین، شش تن دیگر از فرزندان علی نیز کشته شدند که چهار نفر آن‌ها پسران فاطمهٔ کلابیه معروف به ام‌البنین بودند. همچنین سه پسر حسن و دو فرزند حسین در نبرد کشته شدند.[۹۱]

خاندان علی رهبری مسلمانان را منحصر به اهل البیت می‌دانستند و در دوران‌های مختلف قیام‌های متعددی بر ضد حاکمان وقت انجام دادند. از مهم‌ترین این قیام‌ها می‌توان نبرد کربلا، قیام مختار ثقفی از طرف محمد حنفیه، قیام زید بن علی و قیام یحیی بن زید بر ضد امویان را نام برد. بعدها خاندان علی بر ضد عباسیان نیز قیام کردند که از مهم‌ترین آنان می‌توان به قیام صاحب فخ و قیام محمد ابن عبدالله نفس زکیه اشاره کرد. در حالی که هیچ‌یک از این قیام‌ها موفق نبود، سرانجام ادریسیان، فاطمیان، و علویان طبرستان توانستند اولین حکومت‌ها از خاندان علی را تشکیل دهند.[۹۲]


جایگاه در تفکر اسلامی

تمام مسلمانان شیعه و سنی برای علی جایگاه سیاسی، فقهی، و معنوی والایی قائل هستند. تنها در دوره‌ای پس از جنگ صفین، خوارج برای او احترام کمتری قائل بودند.[۴] شیعیان افرادی را که با علی یا دیگر اهل البیت آشکارا دشمنی می‌کنند ناصبی می‌نامند.[۹۳]

اهل سنت

عبارت «علی رضی الله عنه» در موزهٔ ایاصوفیه

از آنجایی که علی یکی از خلفای راشدین و از صحابهٔ نزدیک محمد بود، جایگاه بلندی در اندیشهٔ اهل سنت دارد. هرچند این جایگاه از ابتدا به این صورت نبود و عنوان خلیفهٔ راشد برای علی تنها پس از آنکه احمد بن حنبل، علی را در زمرهٔ خلفای راشدین آورد، از جانب اهل سنت مشروع تلقی شد. بعدها مؤلفان سنی به‌وفور نظرات فقهی، قضایی، و تاریخی علی را گزارش کردند و برخی تلاش کردند از سخنان علی علیه تشیع استفاده کرده و دکترین اهل سنت را پشتیبانی کنند. در میان اهل سنت، علی جایگاهی همانند سه خلیفهٔ دیگر دارد و بر مبنای نظریهٔ سابقون، در جایگاهی پایین‌تر از آنان است. بزرگ‌ترین مشکل اهل سنت، ترفیع مقام علی توسط محمد در احادیثی مانند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» است که برای حل این مشکل به تفسیر این حدیث پرداخته‌اند. همچنین، اکثر نویسندگان سنی به برتری دانش علی در شریعت و روایت حدیث از پیامبر اذعان دارند ولی این موارد را دلیلی بر تعیین جایگاه سیاسی او توسط محمد نمی‌دانند.[۴]

شیعیان

لوحی متعلق به شیعیان هند در مدح علی که با خط نستعلیق و در حدود سده‌های ۱۸ و ۱۹ میلادی نوشته شده‌است. عبارت روی لوح خوانده می‌شود: «امام الانس و الجنه، وصی المصطفی حقا».[۹۴]

در اعتقادات شیعه، علی جایگاه والایی دارد و اعتقاد به حقانیت او در رهبری مسلمانان، باور تعیین‌کنندهٔ شیعیان است. سخنان او مرجعی برای فقه شیعیان است و از همه مهم‌تر، شیعیان باور دارند که علی بر بقیهٔ صحابه برتری داشته و توسط محمد به جانشینی‌اش منصوب شده بود. تقوا و اخلاق علی آغازگر نوعی عرفان در میان شیعیان بوده که آنان را به صوفیان سنی مذهب نزدیک می‌کند.[۴] در میان شیعیان دوازده‌امامی، باور به امامت علی از اصول مذهب است.[۹۵] عبارت «علی ولی‌الله» در اذان شیعیان گنجانده شده‌است؛[۴] اگرچه شیعیان عبارت «علی ولی‌الله» را به قصد قربت در اذان و اقامه می‌گویند و از باب تشریع آن را جزو اذان و اقامه نمی‌دانند.[۹۶] مستعلیه مقام علی را برتر از امام می‌دانند. هر دوی این مذاهب به عصمت، علم غیب، و شفاعت علی اعتقاد دارند.[۴] حجم گسترده‌ای از ادبیات مذهبی شیعه به زبان‌های مختلف نظیر عربی، فارسی، اردو و ترکی به علی اختصاص یافته‌است.[۱]

غالیان، شیعیان تندرو، اعتقاد داشتند که علی دسترسی به ارادهٔ خدا داشته‌است. مثلاً نصیریه اعتقاد داشتند که خداوند در علی حلول کرده‌است یا خطابیه مقام علی را بالاتر از محمد می‌دانستند. در زمان فعلی، شیعیان و سنیان به علویان و بکتاشیه با دید شک‌آلود به قائل شدن الوهیت برای علی نگاه می‌کنند. کردهای اهل حق نیز اعتقادات مشابهی آمیخته با تناسخ در مورد علی دارند.[۴]

صوفیان

خطاطی صفات علی به شکل شیر که در میان علویان ترکیه مرسوم است.

علی دارای جایگاهی محوری در میان اسطوره‌های طریقتهای مختلف گشت و تقریباً همه طریقت‌های تصوف، سلسلهٔ معنوی خود را از طریق علی به محمد می‌رسانند. یکی از باورهای اصلی صوفیه این است که مقام معنوی ولایت، که از محمد به علی به ارث رسیده‌است، فرد صوفی را قادر به پیمودن راه به سوی خدا می‌کند. جایگاه علی به‌عنوان راوی برجستهٔ سخنان محمد، او را رهبر معنوی بسیاری از حرکت‌های تصوف در قرن‌های بعدی کرد. تصور علی به‌عنوان پیرو زاهد محمد، در میان صوفیان همانند سنیان و شیعیان وجود دارد. صوفیان معتقدند محمد علوم خفیه شامل جفر را به علی آموخت.[۱][۴] ابن عربی در کتاب در مکنون و جوهر مصون خود آورده‌است که علی نخستین کس در عالم اسلام است که مربع صد اندر صد را کشیده‌است.[۹۷][۹۸]

فلسفه و عرفان اسلامی

به نوشتهٔ سید حسین نصر در دانشنامه بریتانیکا در فلسفهٔ اسلامی متأخر به‌خصوص آموزه‌های ملاصدرا، موسوم به حکمت متعالیه، خطبه‌ها و احادیث علی به‌عنوان مرجع اصلی دانش فلسفی یا حکمت الهی تلقی می‌شود و وی را نخستین فردی می‌دانند که از اصطلاحات عربی برای بیان آرای فلسفی بهره جسته‌است. همچنین گفتهٔ وی «به آنچه گفته شده‌است بنگر؛ نه آنکه آن را گفته» ویژگی اصلی اندیشهٔ اسلامی را بیان می‌کند که طبق آن مکتب‌ها بر اشخاص ارجح‌اند و افکار بر مبنای ارزش درونمایهٔ آن داوری می‌شود؛ نه بر مبنای مراجع تاریخی آن‌ها.[۱]

آثار

تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخش‌هایی از فرهنگ عمومی اسلامی شده‌است و به‌عنوان ضرب‌المثل و کلمات قصار در زندگی روزمره نقل می‌شوند. همچنین، این سخنان اساس آثار ادبی گردیده و به صورت اشعار در زبان‌های گوناگون وارد شده‌اند. در قرن ۸ میلادی، نویسندگان ادبی همچون عبدالحمید یحیی امیری، به فصاحت بی‌نظیر خطبه‌ها و سخنان علی اشاره کرده‌اند. جاحظ، ادیب عرب در قرن سوم هجری، نیز بر همین عقیده‌است.[۱]

نهج‌البلاغه

صفحه‌ای قدیمی از نهج‌البلاغه

در قرن ۱۰ میلادی، یکی از محققان برجستهٔ شیعی به نام سید شریف رضی تعداد زیادی از خطبه‌ها، نامه‌ها، و سخنان کوتاه علی با موضوعات گوناگون را در کتابی به نام نهج‌البلاغه جمع‌آوری کرد که به یکی از پرطرفدارترین و تأثیرگذارترین کتب جهان اسلام مبدل گشت. با این حال، این کتاب تقریباً به‌طور کامل تا قرن ۲۰ میلادی در تحقیقات غربی نادیده گرفته شد. با وجود اینکه برخی محققین غربی در صحت آن تردید دارند، اما صحتش هیچ‌گاه نزد اکثر مسلمانان جای سؤال نداشته‌است. نهج‌البلاغه کماکان به‌عنوان منبعی مذهبی و مرجعی الهام‌بخش و ادبی در میان شیعه و سنی مطرح است.[۱] در میان گفته‌های منسوب به علی، نامهٔ او به مالک اشتر دربارهٔ حکومت صالحانه مورد توجه زیادی قرار گرفته‌است.[۴] سید حسین مدرسی طباطبایی به کتاب مدارک نهج‌البلاغه، اثر رضا استادی، اشاره می‌کند که در آن اسنادی ارائه شده‌است که سخنان موجود در نهج‌البلاغه را به علی می‌رساند.[۹۹]

غرر الحکم و درر الکلم

غرر الحکم و درر الکلم مجموعه‌ای از کلمات قصار علی بن ابی‌طالب است که توسط ابوالفتح عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد تمیمی آمدی، از علمای امامی قرن پنجم هجری، گردآوری شده‌است.[۱۰۰]

مصحف علی

دست‌نوشتهٔ قرآن منسوب به علی بن ابی‌طالب که در کتابخانهٔ حرم امام علی نگهداری می‌شود. این صفحه به سوره البروج آیات ۳–۱ مربوط است.

مُصحَف علی به نسخه‌ای از قرآن گفته می‌شود که توسط علی بن ابی‌طالب گردآوری شده‌است. علی یکی از اولین گردآورندگان قرآن بود و سوره‌های قرآن را به ترتیب تاریخ نزول چیده بود. همچنین روایت شده‌است که این مصحف شامل مطالب تفسیری مانند نسخ آیات نیز بود. منابع شیعی می‌نویسند که پس از درگذشت محمد، علی مصحفش را به گروه حکومتی جمع‌آوری قرآن عرضه کرد ولی با مخالفت صحابه روبرو و مجبور شد قرآن را به خانه‌اش برگرداند.[۱۰۱] گرچه وجود تاریخی مصحف علی مسلم است، اما به مانند دیگر مصحف صحابه چیزی به‌عنوان واقعیت خارجی در دسترس نیست.[۱۰۲] گروه‌هایی از شیعیان در طول تاریخ به تفاوت‌های عمدهٔ این مصحف با قرآن فعلی اعتقاد داشتند ولی با مخالفت جمع کثیری از روحانیون و قرآن‌پژوهان شیعه مواجه شده‌اند.[۱۰۳][۱۰۴] علی از قاریان اصلی قرآن هم بود و قرائتی از او بر جای مانده که، به گفتهٔ برخی نویسندگان کتاب‌های قرائات قرآن، با قرائت حفص از عاصم یکی است.[۱۰۱]

کتاب علی

بر اساس روایات فراوانی از قرن دوم هجری، کتاب علی مجموعه‌ای از سخنان محمد است که علی گردآوری کرده‌است. در نقل است که علی در پیشگاه محمد مطالبی را بر روی ورقی از پوست می‌نوشت که از او می‌شنید. روایتی دیگر می‌گوید که فقیه مکه در اوایل قرن دوم از این کتاب آگاه بود و مطمئن بود که نوشتهٔ علی است. در مورد محتوای کتاب گفته شده‌است که کتاب شامل همهٔ چیزهایی که مردم به آن نیاز دارند بود؛ مانند مواردی در احکام حلال و حرام و حتی دیهٔ خراش‌ها. وجود مطالبی در مورد جفر نیز روایت شده‌است.[۱۰۵]

آثار دیگر

آثار دیگری نیز به علی نسبت داده شده‌است. از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: دعای کمیل که علی آن را به شاگردش کمیل بن زیاد آموخت و در حقیقت دعایی طولانی است که هنوز هم توسط شیعیان خوانده می‌شود.[۴] کتاب الدیات که دستورالعملی در مورد نحوهٔ محاسبهٔ دیههاست و در کتاب‌هایی مانند من لایحضره الفقیه به صورت کامل آمده‌است. مسند علی به مجموعه احادیثی از پیامبر اسلام گفته می‌شود که راوی اول آن‌ها علی است و در مسندهای روایی اهل سنت مانند مسند احمد حنبل آمده‌اند. بعدها افرادی احادیث علی را گردآوری کرده و آن را یک‌جا مسند علی نامیدند. در منابع قدیمی، گزارش‌های مختلفی دربارهٔ اینکه آیا علی شعر می‌سروده‌است یا نه وجود دارد. مؤلفان متعددی دیوان اشعاری را به علی نسبت داده‌اند ولی بسیاری از این اشعار سرودهٔ دیگران است. روش قضاوت علی نیز مورد توجه اصحابش بوده و توسط آنان گردآوری شده‌است.[۱۰۵]

ویژگی‌های ظاهری و اخلاقی

زرین کوب می‌نویسد علی میانه‌بالا و فراخ‌شانه بود؛ و چهره‌ای خندان داشت. وی سخنوری توانا بود و در سخنانش ایمان و حق طلبی جلوه دارد. در معیشت زاهد بود و غالباً خود را گرسنه نگه می‌داشت و حتی وقتی تهیدست نبود به تجمل و تفنن نمی‌پرداخت. جنگجویی دلیر بود و در تقوا نمونهٔ کمال محسوب می‌شد. سرزنشگران وی را به جهت دقت و احتیاط در رعایت حق و دین طعنه می‌زدند و عامه مسلمانان مظهر پارسایی و درستی می‌شناختند. پایبندی به سیره محمد سبب می‌شد از مصلحت گرایی در سیاست بپرهیزد[۱۰۶] لئورا وچا ولیری در دانشنامهٔ اسلام می‌نویسد علی مردی با سر طاس و بدنی چاق و تنومند بود و پاهای کوتاه و کتفی فراخ داشت. چشم‌هایش دچار التهاب و بیماری بود. بدنی پرموی و ریشی بلند و سفید داشت که تا نزدیک سینه‌اش می‌رسید. وی می‌گوید که علی خشن و گوشه‌گیر بود. علی به خاطر دانش عمیقش از قرآن مشهور بود و بهترینِ قاریان قرآن به حساب می‌آمد.[۱۲] در مقابل گفته شده‌است که علی تنها در جنگ خیبر دچار چشم درد شد و بر طبق روایتی توسط محمد شفا یافت. همچنین گزارهٔ دانشنامهٔ اسلام در مورد خشن و گوشه‌گیر بودن علی مورد انتقاد قرار گرفته‌است.[۱۰۷] علی از لحاظ جسمانی بسیار نیرومند بود و در میان دشمنان خود به شجاعت و بی‌باکی شناخته می‌شد. او هیچ‌گاه در مقابل دشمنانش ضعف و سستی بروز نداد. علی علاوه بر تسلط به قرآن و سنت، در فن خطابه نیز مهارت داشت.[۵۰]

علی به اسلام سخت پایبند و در مورد آن سخت‌گیر بود. اگر به حقانیت چیزی اعتقاد داشت، بدون اغماض و تسامح با آن برخورد می‌کرد، اگرچه بر خلاف مصالح وی یا سیاست بود. رفتار او با اشراف، اعیان، عامه مردم، عرب و ملت‌های مغلوب مسلمانان یکسان بود و ملاک برتری افراد را تقوا قرار می‌داد. در امور مالی تا حد وسواس سخت‌گیر بود و معتقد بود بیت‌المال باید به تساوی میان افراد تقسیم شود. چندین بار نزدیکانش بابت این مسئله از او رنجیدند. علی در زندگی شخصی خود ساده و بی‌پیرایه بود. تنها در کوچه و بازار می‌رفت و اگر در هنگام خرید فروشنده‌ای او را می‌شناخت، از او خرید نمی‌کرد.[۵۰]

نام‌ها و عناوین

سکه ۱ قرانی متعلق به دوران پادشاهی فتح علی شاه قاجار که بر روی ان عبارت اسداله (به معنی شیر خدا) لقب علی بن ابی طالب حک شده‌است.

نام‌ها و عناوین مختلفی در سنت اسلامی به علی نسبت داده شده‌است که برخی از آن‌ها بیانگر ویژگی‌های شخصی او و برخی مشتق‌شده از قسمت‌های خاصی از زندگی اوست. برخی از این عناوین عبارت‌اند از: ابوالحسن، ابوتراب، مرتضی، اسدالله (شیر خدا)، حیدر (شیر) و به‌طور خاص در میان شیعه: امیرالمؤمنین و مولی المتقین. به‌عنوان مثال، لقب ابوتراب لحظه‌ای را به یاد می‌آورد که محمد وارد مسجدی شد و دید علی در آنجا که پر از خاک است، خوابیده‌است و محمد به وی گفت ای ابوتراب، برخیز.[۱] لئورا وچا ولیری در باب لقب ابوتراب بر این باور است که احتمالاً توسط دشمنان علی به وی داده شده و روایاتی ساختگی در سده‌های بعد به وجود آمده‌است که به این لقب جلوهٔ افتخارآمیز داده شود.[۸۳] شیعیان دوازده‌امامی لقب امیرالمؤمنین را منحصر به علی می‌دانند.[۱۰۸] و با توجه به احادیثی، این لقب را اعطاشده از طرف خداوند به علی می‌دانند که بنابر برخی گزارش‌های تاریخی شیعی توسط پیامبر اسلام به او در غدیر خم ابلاغ‌شده و از همگان خواسته‌شده تا با لقب امیرالمؤمنین بر او سلام گویند.[۱۰۹]

دیدگاه‌ها در مورد علی

در مورد هیچ‌یک از مردان صدر اسلام، مانند علی نظرات موافق و مخالف گوناگون اظهار نشده‌است. برخی از پیروان او، چنان در مورد او غلو کرده‌اند که او را به مرتبه خداوندی نیز رسانده‌اند (این فرقه غُلاة نام دارند). در آن سو برخی از مخالفان سرسختش، عناد با وی را به جایی رسانده‌اند که لعن و دشنام وی (سَب علی) را در بالای منابر مجاز می‌شمرند.[۵۰]

اهل سنت

در میان اهل سنت، از لحاظ کلامی مرتبه فضیلت علی را نسبت به دیگر خلفای راشدین، به همان ترتیب خلافتش (پس از ابوبکر، عمر و عثمان) می‌دانند و او را از عشره مبشره می‌شمارند. برخی از علمای کلامی سنی مقام او را برتر از عثمان اما پس از ابوبکر و عمر می‌دانند. برخی از فرقه‌های معتزله که به مفضله مشهورند نیز علی را افضل صحابه و خلفا می‌دانند، اما از آن‌جا که امامت کسی که فضل کمتری دارد (مفضول به افضل) را جایز می‌دانند، خلافت خلفای پیش از علی را صحیح می‌شمارند.[۵۰]

شیعه

شیعه امامیه علی را پس از محمد افضل‌الناس (برترین مردم) می‌دانند و خلافت را نیز حق او می‌دانند، حتی در زمان خلفای پیشین؛ بنابراین شیعه سه خلیفه اول را برحق نمی‌دانند.[۵۰]

در احادیث

نبیل حسین می‌نویسد سنی‌های حامی علی بر این باورند که نوعی علی‌ستیزی را می‌توان در روایات تاریخی و احادیث اسلام مشاهده کرد و هم سو بودن سنی‌ها با سلسلهٔ بنی‌امیه باعث شده‌است که محدثان اولیه با گرایش شیعی، فاقد اعتبار و از سوی دیگر، راویان حدیث با گرایش ضد علی معتبر دانسته شوند.[۱۱۰]

ایگناز گلدزیهر ضمن مقایسهٔ دو نسخه از سخنان محمد دربارهٔ علی که در جنگ خیبر پس از دادن پرچم به او بر زبان آورده‌است، اذعان می‌دارد که در روایات، اضافاتی به نفع علی وجود دارد. اما از طرف دیگر برای اثبات دیدگاه خود دربارهٔ وجود علی‌ستیزی در روایات، دو نسخهٔ متفاوت از حدیث «مؤمن در حالی که نور ایمان در قلبش است، زنا نمی‌کند و مؤمن در حالی که نور ایمان در قلبش است، دزدی نمی‌کند» را بررسی کرده، نتیجه می‌گیرد که در برخی کتب، به حدیث مزبور جملهٔ «مؤمن غلو نمی‌کند» اضافه شده‌است تا شیعیان «کافر» قلمداد شوند و این جملات اضافی در لوای حدیث موجه و معتبر اصلی، به مرور زمان در اذهان مسلمانان جای بگیرد.[۱۱۱]

مایکل کوپرسن در کتاب تاریخ‌نگاری سنتی عربی می‌نویسد عباسیان پس از آنکه پایه‌های قدرت خود را مستحکم کردند، به ساخت احادیث جعلی برای بنی‌امیه و نیز علویان مبادرت ورزیدند. آنان در روایات خود خلافت بنی‌امیه را خلافت فرزندان دشمنان محمد دانستند و دربارهٔ خلافت فرزندان علی نیز سعی داشتند تأکید کنند که خلافت بیشتر از آنکه به فرزندان دختر محمد تعلق داشته باشد، به فرزندان عموی محمد تعلق داشته‌است و مدعی بودند که فرزندان علی خلافت را از شجرهٔ خود به شجرهٔ عباس انتقال داده‌اند.[۱۱۲]

پل کوب می‌نویسد در شام، احادیث راجع به تقوای علی تا زمان اسماعیل بن عیاش حمصی (درگذشته به سال ۱۸۱ یا ۱۸۲ هجری) ناشناخته بودند و حتی تا قرن سوم هجری هر کسی در مسجد امویان، مخفیانه در بحث‌های مربوط به «فضائل علی» شرکت می‌جست، به احتمال زیاد مورد هجمه قرار می‌گرفت.[۱۱۳]

سال‌شمار امامت امامان دوازده‌گانه شیعه

۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
|
۶۳۲
|
۶۵۲
|
۶۷۲
|
۶۹۲
|
۷۱۲
|
۷۳۲
|
۷۵۲
|
۷۷۲
|
۷۹۲
|
۸۱۲
|
۸۳۲
|
۸۵۲
|
۸۷۲

سال میلادی

۱۲
|
۸۷۴
|
۹۸۸
|
۱۱۰۲
|
۱۲۱۶
|
۱۳۳۰
|
۱۴۴۴
|
۱۵۵۸
|
۱۶۷۲
|
۱۷۸۶
|
۱۹۰۰
|
۲۰۱۴

سال میلادی

  (۴) سجاد، از ۶۸۰ تا ۷۱۲ (۳۲ سال)

توضیحات
  • این الگو بر مبنای اندیشهٔ شیعه دوازده‌امامی است.
  • در اندیشهٔ شیعی دورهٔ امامت و خلافت الهی علی بن ابی‌طالب از درگذشت پیامبر اسلام آغاز شده‌است. دورهٔ زمامداری وی بر مسلمین پس از کشته شدن عثمان بن عفان آغاز شد.
  • آغاز امامت هر امام مصادف با درگذشت امام پیشین است.
  • دورهٔ امامت حجت بن الحسن از لحظهٔ درگذشت امام پیشین خود آغاز شده‌است و چون به عقیدهٔ شیعیان دوازده امامی وی زنده و از نظرها پنهان است؛ بنابراین، امامت حجت بن الحسن تا زمان ظهور وی و پس از آن تا زمان از دنیا رفتن او ادامه دارد.
  • مقیاس نمودار در ردیف نخست با مقیاس ردیف دوم (مرتبط با حجت بن الحسن) یکسان نیست.


جستارهای وابسته

پانویس

  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ ۱٫۱۱ ۱٫۱۲ ۱٫۱۳ ۱٫۱۴ ۱٫۱۵ ۱٫۱۶ ۱٫۱۷ ۱٫۱۸ ۱٫۱۹ ۱٫۲۰ ۱٫۲۱ ۱٫۲۲ ۱٫۲۳ ۱٫۲۴ ۱٫۲۵ ۱٫۲۶ ۱٫۲۷ ۱٫۲۸ ۱٫۲۹ ۱٫۳۰ ۱٫۳۱ ۱٫۳۲ ۱٫۳۳ ۱٫۳۴ ۱٫۳۵ ۱٫۳۶ ۱٫۳۷ ۱٫۳۸ ۱٫۳۹ ۱٫۴۰ ۱٫۴۱ ۱٫۴۲ ۱٫۴۳ Nasr, “ʿAlī”, Britannica.
  2. ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ ۲٫۱۰ ۲٫۱۱ ۲٫۱۲ ۲٫۱۳ ۲٫۱۴ ۲٫۱۵ ۲٫۱۶ ۲٫۱۷ ۲٫۱۸ ۲٫۱۹ ۲٫۲۰ ۲٫۲۱ ۲٫۲۲ ۲٫۲۳ ۲٫۲۴ ۲٫۲۵ ۲٫۲۶ ۲٫۲۷ ۲٫۲۸ ۲٫۲۹ ۲٫۳۰ ۲٫۳۱ ۲٫۳۲ ۲٫۳۳ ۲٫۳۴ ۲٫۳۵ ۲٫۳۶ ۲٫۳۷ ۲٫۳۸ ۲٫۳۹ ۲٫۴۰ ۲٫۴۱ ۲٫۴۲ ۲٫۴۳ ۲٫۴۴ Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  3. Rashidun Caliphs, Written by: The Editors of Encyclopædia Britannica.
  4. ۴٫۰۰ ۴٫۰۱ ۴٫۰۲ ۴٫۰۳ ۴٫۰۴ ۴٫۰۵ ۴٫۰۶ ۴٫۰۷ ۴٫۰۸ ۴٫۰۹ ۴٫۱۰ ۴٫۱۱ ۴٫۱۲ ۴٫۱۳ ۴٫۱۴ ۴٫۱۵ ۴٫۱۶ ۴٫۱۷ ۴٫۱۸ ۴٫۱۹ ۴٫۲۰ ۴٫۲۱ ۴٫۲۲ ۴٫۲۳ ۴٫۲۴ ۴٫۲۵ ۴٫۲۶ ۴٫۲۷ Gleave, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI3.
  5. Momen, Introduction to Shi‘i Islam, 12.
  6. Tabatabaei, Shi'ite Islam, 39.
  7. Meri, Medieval Islamic Civilization, 36.
  8. Dakake, Charismatic Community, 34–40.
  9. Tabatabaei, Shi'ite Islam, 40.
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57.
  11. Madelung, Succession to Muhammad, 26–27, 30–43 and 356–60.
  12. ۱۲٫۰۰ ۱۲٫۰۱ ۱۲٫۰۲ ۱۲٫۰۳ ۱۲٫۰۴ ۱۲٫۰۵ ۱۲٫۰۶ ۱۲٫۰۷ ۱۲٫۰۸ ۱۲٫۰۹ ۱۲٫۱۰ ۱۲٫۱۱ ۱۲٫۱۲ ۱۲٫۱۳ ۱۲٫۱۴ ۱۲٫۱۵ ۱۲٫۱۶ ۱۲٫۱۷ ۱۲٫۱۸ ۱۲٫۱۹ ۱۲٫۲۰ ۱۲٫۲۱ ۱۲٫۲۲ ۱۲٫۲۳ ۱۲٫۲۴ ۱۲٫۲۵ Veccia Vaglieri, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI2.
  13. لباف، مظلومی گمشده در سقیفه، ۱۹۰–۷۷.
  14. Madelung, Succession to Muhammad, 310.
  15. Madelung, Succession to Muhammad, xi, 19 and 20.
  16. Robinson, Islamic Historiography, 28 and 34.
  17. Watt, Muhammad at Mecca, 86.
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ Esposito, Oxford dictionary of Islam, 15.
  19. Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 34.
  20. Watt, “Abū Bakr”, EI2.
  21. Momen, Introduction to Shi‘i Islam, 12.
  22. Tabatabaei, Shi'ite Islam, 39.
  23. طباطبایی، سید محمدحسین. «ترجمه تفسیر المیزان». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۳.
  24. طباطبایی، سید محمدحسین. «ترجمه تفسیر المیزان». بایگانی‌شده از اصلی در ۳۱ مارس ۲۰۱۲.
  25. قرآن، سورهٔ احزاب، آیهٔ ۳۳
  26. Madelung, Succession to Muhammad, 14–15.
  27. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، جلد ۱۴، صفحه ۵۷۶۵.
  28. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  29. Madelung, Succession to Muhammad, 253.
  30. Madelung, Succession to Muhammad, 23.
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ Madelung, Succession to Muhammad, 26–27, 30–43 and 356–60.
  32. Madelung, Succession to Muhammad, 43.
  33. ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ Madelung, Succession to Muhammad, 141.
  34. Madelung, Succession to Muhammad, 41.
  35. Lewinstein, Reveiw of The Succession to Muhammad, 326.
  36. Madelung, “S̲h̲īʿa”, EI2.
  37. Newman, “Review of The Succession to Muhammad”, 403–5.
  38. Madelung, Succession to Muhammad, 68.
  39. ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ ۳۹٫۲ ۳۹٫۳ ۳۹٫۴ Donzel, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Islamic desk reference, 28-30.
  40. Madelung, Succession to Muhammad, 62–64.
  41. Levi Della Vida and Bonner, “ʿUmar (I) b. al-K̲h̲aṭṭāb”, EI2.
  42. ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ ۴۲٫۲ Madelung, Succession to Muhammad, 70–72.
  43. Dakake, Charismatic Community, 41.
  44. Momen, Introduction to Shi‘i Islam, 21.
  45. ref>Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  46. Madelung, Succession to Muhammad, 119.
  47. Madelung, Succession to Muhammad, 142–143.
  48. Madelung, Succession to Muhammad, 145.
  49. Levi Della Vida and Khoury, “ʿUt̲h̲mān b. ʿAffān”, EI2.
  50. ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ ۵۰٫۲ ۵۰٫۳ ۵۰٫۴ ۵۰٫۵ ۵۰٫۶ «علی»، دائرةالمعارف فارسی.
  51. Madelung, Succession to Muhammad, 148–49.
  52. Madelung, Succession to Muhammad, 150 and 264.
  53. Lapidus, History of Islamic Societies, 46.
  54. Madelung, Succession to Muhammad, 147–48.
  55. Lewis, Political Language of Islam, 214.
  56. Tabatabaei, Shi'ite Islam, 191.
  57. ۵۷٫۰۰ ۵۷٫۰۱ ۵۷٫۰۲ ۵۷٫۰۳ ۵۷٫۰۴ ۵۷٫۰۵ ۵۷٫۰۶ ۵۷٫۰۷ ۵۷٫۰۸ ۵۷٫۰۹ ۵۷٫۱۰ ۵۷٫۱۱ Veccia Vaglieri, “al-D̲j̲amal”, EI2.
  58. Veccia Vaglieri, “al-As̲h̲ʿarī, Abū Mūsā”, EI2.
  59. Veccia Vaglieri, “al-As̲h̲ʿarī, Abū Mūsā”, EI2.
  60. ۶۰٫۰ ۶۰٫۱ Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  61. Madelung, Succession to Muhammad, 179-180.
  62. Shaban, Islamic History, 72.
  63. Heck, “Politics and the Quran”, EQ.
  64. al-Minqarī and Hārūn, Waqʿat Ṣiffīn, 29.
  65. ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ Madelung, Succession to Muhammad, 238.
  66. (Madelung ۱۹۹۷، صص. ۲۴۱–۲۵۹)(Lapidus ۲۰۰۲، ص. ۴۷)(Holt، Lambton و Lewis ۱۹۷۰، صص. ۷۰–۷۲)(Tabatabaei ۱۹۷۹، ص. 53 and 54)
  67. Madelung, Succession to Muhammad, 242-243.
  68. Madelung, Succession to Muhammad, 245.
  69. Veccia Vaglieri, “Ḥarūrāʾ”, EI2.
  70. Donner, “Muhammad and the Caliphate”, 16.
  71. ۷۱٫۰ ۷۱٫۱ Madelung, Succession to Muhammad, 254.
  72. Madelung, Succession to Muhammad, 255-256.
  73. Madelung, Succession to Muhammad, 254-257.
  74. Madelung, Succession to Muhammad, 257.
  75. Madelung, Succession to Muhammad.
  76. Madelung, Succession to Muhammad, 283-284.
  77. Madelung, Succession to Muhammad, 285.
  78. Madelung, Succession to Muhammad, 257-258.
  79. Madelung, Succession to Muhammad, 258-259.
  80. Madelung, Succession to Muhammad, 259.
  81. Madelung, Succession to Muhammad, 259-261.
  82. Madelung, Succession to Muhammad, 261-262.
  83. ۸۳٫۰ ۸۳٫۱ ۸۳٫۲ Veccia Vaglieri, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI2.
  84. ۸۴٫۰ ۸۴٫۱ Lapidus, A History of Islamic Societies, 47.
  85. ۸۵٫۰ ۸۵٫۱ Morony, “ARAB ii”, EI2.
  86. Madelung, Succession to Muhammad, 309.
  87. ۸۷٫۰ ۸۷٫۱ ۸۷٫۲ Veccia Vaglieri, “Ibn Muld̲j̲am”, EI2.
  88. Veccia Vaglieri, “Ibn Muld̲j̲am”, 3:‎ 887–90.
  89. Ring, Salkin and Boda, Dictionary of Historic Places, 1-PA69I.
  90. Donzel, “Fatima”, Islamic desk reference, 98.
  91. Madelung, “Ḥosayn b. ʿAli”, Iranica.
  92. Daftary, “ʿAlids”, EI3.
  93. سجادی‌زاده، واکاوی مفهوم ناصب، ۹۴–۶۵.
  94. "Levha (panel praising 'Ali)" (به انگلیسی). Library of Congress. Retrieved 30 May 2014.
  95. وب سایت آیت‌الله سبحانی - اصول دین»
  96. آیت‌الله سیستانی - اذان و اقامه»
  97. حسن‌زاده آملی، هزار و یک نکته، ۶۹۴.
  98. کتانی، نظام الحکومة النبویة، ۱۸۹.
  99. Modarressi, “Tradition and Survival”, 14.
  100. رضوی، نگاهی به غررالحکم و جواهرالکلم، ۸۹–۷۸.
  101. ۱۰۱٫۰ ۱۰۱٫۱ Modarressi, “Tradition and Survival”, 2–4.
  102. رامیار، تاریخ قرآن، ۳۷۳؛ خرمشاهی، «مصحف امام علی»، بینات.
  103. Modarressi, “Early Debates”, Studia Islamica, 17.
  104. Bar-Asher, “Shīʿism and the Qurʾān”, EQ.
  105. ۱۰۵٫۰ ۱۰۵٫۱ Modarressi, “Tradition and Survival”, 2–17.
  106. عبدالحسین زرین‌کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۳۴۷ و ۳۴۸.
  107. تقی‌زاده داوری، تصویر امامان شیعه، ۸۰–۷۹.
  108. Gibb, “Amīr al-Muʾminīn”, EI2.
  109. منتظری مقدم، بررسی کاربردهای لقب «امیرالمؤمنین»، ۱۲۷–۵۲.
  110. Husayn, Nebil A. "Alid loyalist" (به انگلیسی). Archived from the original on 14 May 2014. Retrieved 1 July 2013.
  111. Goldziher, Muslim Studies, 120.
  112. Cooperson, Classical Arabic Biography, 25.
  113. Cobb, White Banners, 169.

منابع

پیوند به بیرون

علی بن ابی‌طالب
شاخه‌ای از قریش
زادهٔ: ۱۳ رجب ۲۳ قبل ه‍. درگذشتهٔ: ۲۱ رمضان ۴۰ ه‍.ق
عنوان‌های شیعی
پیشین:
محمد
به عنوان خاتم‌الانبیا
امام امامیه
امام زیدیه
امام کیسانیه
امام اسماعیلیهٔ باطنیه

۴۰–۱۱
پسین:
حسن بن علی
به عنوان امام
اساس
در مذهب اسماعیلیهٔ مستعلیه

۴۰–۱۱
امام اسماعیلیهٔ نزاریه
۴۰–۱۱
پسین:
حسن بن علی
به عنوان مُستودع
پسین:
حسین بن علی
به عنوان امام
مناصب سیاسی
پیشین:
محمد
— عنوان ادعا شده —
جانشین محمد
۳۵–۱۱
علت لغو تصدی:
رویداد سقیفه
انتخاب به خلافت
پیشین:
عثمان بن عفان
خلیفه
۴۰–۳۵
پسین:
حسن بن علی
عنوان طایفه‌ای
پیشین:
عباس بن عبدالمطلب
رئیس بنی‌هاشم
۴۰–۳۲
پسین:
حسن بن علی