۲۳ سال: تفاوت میان نسخهها
Farhangirani (بحث | مشارکتها) کمی ویرایش سجاوندی برچسب: متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
Farhangirani (بحث | مشارکتها) ←نقد: نقد دروغ مطرح شده در مقاله بر ضد علی دشتی (+ منبع) برچسب: متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
جی نورزر در نقد بیست و سال موفقیت آن در تکثیر گسترده اش را ناشی از مجادلاتی میداند که این کتاب برانگیخته. او این کتاب را چیزی بیش از تلاشی بی پرده برای اسطوره زدایی از نبوت محمد پیامبر و بازگشت به منابع اولیهای چون ابن اسحاق و تاریخ طبری نمیداند. او دشتی را به خاطر برخورداری از تربیت معمول حوزوی و تسلط قابل توجه بر زبان عربی برای خلق این مطالعه بهطور برجستهای شایسته میداند.<ref name="zkaca">{{یادکرد وب | عنوان=Review on JSTOR | وبگاه=JSTOR | پیوند=https://www.jstor.org/stable/4311009?seq=1#page_scan_tab_contents | کد زبان=en | تاریخ بازبینی=2018-01-31}}</ref> به اعتقاد بریگیت هوفمان استاد اسلامشناسی دانشگاه بامبرگ کتاب دقیق پژوهش شده و خواندنی است. در ایران بسیار تکثیر شده ولی از نقطه نظر علمی دید جدیدی نسبت به زندگی محمد به دست نمیدهد.<ref name="i5hxe">{{یادکرد وب | عنوان=Review on JSTOR | وبگاه=JSTOR | پیوند=https://www.jstor.org/stable/1571217?Search=yes&resultItemClick=true&searchText=Twenty-Three&searchText=Years:&searchText=A&searchText=Study&searchText=of&searchText=the&searchText=Prophetic&searchText=Career&searchText=of&searchText=Mohammad&searchUri=%2Faction%2FdoBasicSearch%3Ffilter%3D%26amp%3BQuery%3DTwenty-Three%2BYears%253A%2BA%2BStudy%2Bof%2Bthe%2BProphetic%2BCareer%2Bof%2BMohammad | کد زبان=en | تاریخ بازبینی=2018-01-31}}</ref> [[احمد صدری]] کتاب را بیشتر این جهانی و گاه به گاه حاوی توهین به مقدسات و تهمتهای ناروا به پیامبر اسلام میداند و نحوه برخورد با دشتی که به گفته او مختصراً احضار، بازجویی و سپس آزاد شد را نشانهٔ مدارای نقدهای منطقی از اسلام از سوی مسلمانان میداند.<ref name="u5vur">{{یادکرد وب | عنوان=What Rushdie Wrote and Wrought on JSTOR | وبگاه=JSTOR | پیوند=https://www.jstor.org/stable/20007003?seq=1#page_scan_tab_contents | کد زبان=en | تاریخ بازبینی=2018-01-31}}</ref> |
جی نورزر در نقد بیست و سال موفقیت آن در تکثیر گسترده اش را ناشی از مجادلاتی میداند که این کتاب برانگیخته. او این کتاب را چیزی بیش از تلاشی بی پرده برای اسطوره زدایی از نبوت محمد پیامبر و بازگشت به منابع اولیهای چون ابن اسحاق و تاریخ طبری نمیداند. او دشتی را به خاطر برخورداری از تربیت معمول حوزوی و تسلط قابل توجه بر زبان عربی برای خلق این مطالعه بهطور برجستهای شایسته میداند.<ref name="zkaca">{{یادکرد وب | عنوان=Review on JSTOR | وبگاه=JSTOR | پیوند=https://www.jstor.org/stable/4311009?seq=1#page_scan_tab_contents | کد زبان=en | تاریخ بازبینی=2018-01-31}}</ref> به اعتقاد بریگیت هوفمان استاد اسلامشناسی دانشگاه بامبرگ کتاب دقیق پژوهش شده و خواندنی است. در ایران بسیار تکثیر شده ولی از نقطه نظر علمی دید جدیدی نسبت به زندگی محمد به دست نمیدهد.<ref name="i5hxe">{{یادکرد وب | عنوان=Review on JSTOR | وبگاه=JSTOR | پیوند=https://www.jstor.org/stable/1571217?Search=yes&resultItemClick=true&searchText=Twenty-Three&searchText=Years:&searchText=A&searchText=Study&searchText=of&searchText=the&searchText=Prophetic&searchText=Career&searchText=of&searchText=Mohammad&searchUri=%2Faction%2FdoBasicSearch%3Ffilter%3D%26amp%3BQuery%3DTwenty-Three%2BYears%253A%2BA%2BStudy%2Bof%2Bthe%2BProphetic%2BCareer%2Bof%2BMohammad | کد زبان=en | تاریخ بازبینی=2018-01-31}}</ref> [[احمد صدری]] کتاب را بیشتر این جهانی و گاه به گاه حاوی توهین به مقدسات و تهمتهای ناروا به پیامبر اسلام میداند و نحوه برخورد با دشتی که به گفته او مختصراً احضار، بازجویی و سپس آزاد شد را نشانهٔ مدارای نقدهای منطقی از اسلام از سوی مسلمانان میداند.<ref name="u5vur">{{یادکرد وب | عنوان=What Rushdie Wrote and Wrought on JSTOR | وبگاه=JSTOR | پیوند=https://www.jstor.org/stable/20007003?seq=1#page_scan_tab_contents | کد زبان=en | تاریخ بازبینی=2018-01-31}}</ref> |
||
البته این ادعای صدری، نمیتواند درست باشد؛ چون به گفتۀ [[علی اکبر سعیدی سیرجانی|سعیدی سیرجانی]]: «در زندان، آزار و شکنجه زیادی به شادروان علی دشتی، وارد میکنند و حتی در زندان، بر اثر شکنجه، لگن خاصره ایشان آسیب میبیند...<ref>http://www.perslit.com/23-Saal-ali-dashti-bahramchubineh.pdf</ref>. زندهیاد علی دشتی در حالی که خود در بستر درد و اندوه، گرفتار بود؛ اما بیش از هر چیز، نگران سرنوشت کشور و میهنش بود، و تاب و تحمل دیدن سقوط ایران را به درۀ فنا نداشت و بالآخره در حالی که آثار شکنجه بر پیکر استخوانی او هویدا بود، با درد و اندوه و در فضایی بسیار غمانگیز... در ۸۸ سالگی، درگذشت».<ref>http://www.perslit.com/23-Saal-ali-dashti-bahramchubineh.pdf</ref> |
|||
=== منشأ ادیان در حس خود پسندی انسان === |
=== منشأ ادیان در حس خود پسندی انسان === |
نسخهٔ ۱ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۲۳:۵۷
در بیطرفی این مقاله اختلافنظر وجود دارد. |
بیست و سه سال (منظور: ۲۳ سال دورۀ پیغمبری محمد بن عبدالله)، کتابی دربارهٔ زندگی محمد پیامبر اسلام نوشتهٔ علی دشتی، نویسنده و پژوهشگر ایرانی است. این کتاب در سال ۱۹۷۳ میلادی نوشته شدهاست اما به دلایلی بدون ذکر نام نویسنده[۱] در سال ۱۹۷۴ در بیروت انتشار یافته است.
بهرام چوبینه در پیشگفتار کتاب ۲۳ سال، نوشته است: «[روح الله] خمینی در صفحات نخست کتاب [ولایت فقیه] خود میپرسد: آیا قوانینی که پیامبر اسلام در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن، بیست و سه سال زحمت طاقتفرسا کشید، فقط برای مدت محدودی بود؟! علی دشتی این پرسش را... با زیرکی و دلیری، در کتاب بیهمتای بیست و سه سال، پاسخ میگوید».[۲] همچنین مینویسد: «وی... در صدد یک چالش علنی علیه خرافات و عقاید پوچ مذهبیونی برآمد که از نادانی و ناآگاهی توده مذهبی، سود میبرند. وی معتقد بود [که] نه بحث بر سر تاریخ اسلام و اندیشههای اسلامی، در انحصار ملایان حوزه علوم دینی است و نه زمان سکوت در مقابل امواج کوهپیکر خرافات است».[۳]
علی دشتی پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در حالی که که در میانهٔ دههٔ هشتاد زندگیاش بود، دستگیر، زندانی و در دادگاه انقلاب به اتهام نوشتن کتاب بیست و سه سال و نقد اسلام، به اعدام محکوم شد.[۴] دشتی نوشتههای خود را توسط گروههای زیر زمینی مخالف دولت ایران منتشر ساخت.[۵] این کتاب از کتابهای ممنوعه در ایران بهشمار میآید.
خلاصه
دشتی در این کتاب، عقاید پایهای مسلمانان را مورد انتقاد قرار داده و معتقد است که قرآن متن مستقیماً فرستاده شده از سوی خدا نیست، بلکه سخنان محمد و ناشی از وجدان پاک و سیرت وی و مداقات او در رفتار آدمیان و طبیعت، بودهاست. همچنین دشتی بر این باور بود که قرآن چیز جدیدی برای ارائه نداشته بلکه محمد تنها افکار و عقاید دیگر را به انتخاب خودش جمعآوری کرده و با مخلوطی از مسایل شخصی، مدعی ارائه کلام خدا شدهاست. تلاش دشتی در این کتاب تمرکز ویژهای روی نشان دادن شخصیتی دوگانه از محمد دارد و معتقد است پیامبر اسلام پس از هجرت از مکه به مدینه و دست یافتن به ارتشی نسبتاً قوی دچار دگرگونیهایی شد.
دشتی از نویسندگانی که وقایع زندگی محمد و خود قرآن را با توسل به معجزات تشریح میکنند بیزار است. او دربارهٔ نیروهای روانشناسانه و جامعهشناسانهای که پیامبر را در تلاشش برای ایجاد یک دین پیچیده و ساختن دولتی مبتنی بر آن به پیش بردند به درازا سخن میگوید. به اعتقاد دشتی قرآن از نبوغ خلاق محمد و نه از خدا نشات میگیرد. او وجود خدا را انکار نمیکند؛ ولی فکر میکند خدا بزرگتر از آن است که زحمت جزییات زندگی پیغمبر عرب، زنان، صحابه و دشمنان او را به خود بدهد. به اعتقاد او پیغمبر، انسانی بود با فضایل و ضعفها که نسبت به احساسات شدید آسیبپذیر بود و جایزالخطا بود ولی مجموعاً شخصی بود شایسته قدسیت. او گر چه الهی نبود از همهٔ همنوعان خود والاتر بود.[۶]
حمید الگار استاد دانشگاه برکلی در مقالهای که در ژورنال خاور میانه در سال ۱۹۸۷ چاپ شد کتاب را چنین توصیف میکند:[۷]
آنچه که برای دشتی حیاتی است این بوده که در این کتاب پیامبر را به عنوان یکی از چندین مردان بزرگ در تاریخ تقلیل دهد. در میان شخصیتهای قرن بیستم، او پیامبر را قابل مقایسه با لنین میداند، با این تفاوت که به گفته او لنین ترشرو تر بود (صفحه ۸ کتاب). او مینویسد تبلیغ اسلام «پاسخی به شرایط اجتماعی مکّه است» (صفحه ۱۹۵). در بیان خود، دشتی داستان زندگی پیامبر و اصحابش را به رابطه خشونت و طمع، یا ناآرامی و سردرگمی تقلیل دادهاست. روایتی که دشتی بیان میکند، تا حد زیادی یادآور روایت شرق شناسان چند نسل پیش و مربوط به زمانی است که هنوز درجهای از آگاهی و و تمدن شایع نشده بود. با این حال، علاوه بر اتهام معروف تغییر رویه پیامبر پس از هجرت به مدینه، دشتی عنصر مشخص خود را نیز میافزاید: توهین نژادی بی شرمانه نسبت به اعراب که در این کتاب دائماً به صورت موجوداتی وحشی و کودن تصویر شدهاند؛ چه پیش از اسلام و چه پس از آن. (به خصوص نگاه کنید به ص ۱۹۵) گواه این مسئله که نشان میدهد دشتی بهتر بود استعدادهای خود را در زمینه دیگری به کار میگرفت در برخورد او با متافیزیک قرآن مشهود است. با طعنههای فراوان و بینشی اندک به این حضیض میرسیم که به قول دشتی سوره فاتحه نمیتواند کلام خدا باشد چون سه آیه اول آن خدا را به عنوان سوم شخص مخاطب قرار میدهند و اینکه اگر خدا گوینده بود، قطعاً اول شخص را به کار میبرد (صص ۱۴۸–۱۴۹). جای سؤال دارد که چرا اف آر سی بگلی این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردهاست. اگر اثری جدی و اصیل در شناخت زندگی پیامبر میبود، همه کسانی که قدرت خواندن اثر اصلی را نداشتند مدیون مترجم میشدند؛ ولی در این مورد اینطور نیست. باز هم تأکید میکنم که اگر کتاب بازتاب دهنده وضعیت روشنفکران ایرانی میبود، با وجود فقدان ارزش علمی باز هم میتوانست مفید و شایان توجه باشد.
بیست و سه سال کتابی یگانه است و نسبت به پیامبر اسلام با احترام برخورد میکند و حتی سعی در تقدیس او دارد.[۱] با این وجود چیزی که دشتی را آزار میدهد رشد پیوسته افسانهها و معجزات در خصوص او در طول سدههای بعدی است. دشتی با تحسین تکلیف محمد بسیاری از سو برداشتها و دروغ پردازیهای غربی دربارهٔ او خصوصاً در قرون وسطی را قویا محکوم میکند.[۸]
این کتاب با وجود تلاش هر دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی به منع چاپ آن به تیراژ گسترده تکثیر شد و مهمترین عامل دردسرهایی بود که دشتی در دههٔ آخر عمرش به آنها گرفتار شد.[۱][۹]
نقد
از زمان انتشار کتاب بیست و سه سال به صورت زیر زمینی نقدهایی هم بر آن نوشته شدهاست که از جملهٔ آنها میتوان به کتابهای «خیانت در گزارش تاریخ» و «راز بزرگ رسالت» اشاره کرد. نویسندگان هر دو نقد مذکور علاوه بر وارد کردن ایرادهایی، دشتی را به کوتاهی در امانتداری در نقل قول از منابع متهم نمودهاند. کتاب «خیانت در گزارش تاریخ» تألیف سید مصطفی حسینی طباطبایی در سه جلد نگاشته شدهاست.[۱۰][۱۱] طباطبایی علی دشتی را با استناد به کتاب خودش متهم به عدم آشنایی ابتدایی با زبان عربی را میکند و این که چگونه کسی که حتی آشنایی ابتدایی با زبان عربی ندارد، در مورد قرآن نظر میدهد. برای نمونه قرآن در سوره شعرا آیه ۱۹۸ میفرماید: «وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَی بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ» که معنی آن چنین است: «و اگر نازل میکردیم آن را بر برخی غیر عرب زبانان» اما در کتاب ۲۳ سال صفحه ۷۳ چنین ترجمه شدهاست: «کاش قرآن بر غیر عرب نازل شده بود».[نیازمند منبع] طباطبایی در نقد خود به ناسزاگویی و عکسالعملهای تند روی آورده که به اعتقاد پال اسپراکمن نشان دهنده عقاید متعصبان ایران است. او چنین مسایلی را دلیل انتشار کتاب به صورت گمنام میداند. اسپراکمن کتاب را دارای شماری اغلاط چاپی و سهوی جزیی میداند. به اعتقاد او ایراد اینگونه اغلاط این است که برای امثال حسینی طباطبایی این فرصت را ایجاد میکند تا هر لغزشی را به مثابه «غرض ورزی» و «نادانی» نویسنده وانمود کنند.[۹]
جی نورزر در نقد بیست و سال موفقیت آن در تکثیر گسترده اش را ناشی از مجادلاتی میداند که این کتاب برانگیخته. او این کتاب را چیزی بیش از تلاشی بی پرده برای اسطوره زدایی از نبوت محمد پیامبر و بازگشت به منابع اولیهای چون ابن اسحاق و تاریخ طبری نمیداند. او دشتی را به خاطر برخورداری از تربیت معمول حوزوی و تسلط قابل توجه بر زبان عربی برای خلق این مطالعه بهطور برجستهای شایسته میداند.[۸] به اعتقاد بریگیت هوفمان استاد اسلامشناسی دانشگاه بامبرگ کتاب دقیق پژوهش شده و خواندنی است. در ایران بسیار تکثیر شده ولی از نقطه نظر علمی دید جدیدی نسبت به زندگی محمد به دست نمیدهد.[۱۲] احمد صدری کتاب را بیشتر این جهانی و گاه به گاه حاوی توهین به مقدسات و تهمتهای ناروا به پیامبر اسلام میداند و نحوه برخورد با دشتی که به گفته او مختصراً احضار، بازجویی و سپس آزاد شد را نشانهٔ مدارای نقدهای منطقی از اسلام از سوی مسلمانان میداند.[۱۳]
البته این ادعای صدری، نمیتواند درست باشد؛ چون به گفتۀ سعیدی سیرجانی: «در زندان، آزار و شکنجه زیادی به شادروان علی دشتی، وارد میکنند و حتی در زندان، بر اثر شکنجه، لگن خاصره ایشان آسیب میبیند...[۱۴]. زندهیاد علی دشتی در حالی که خود در بستر درد و اندوه، گرفتار بود؛ اما بیش از هر چیز، نگران سرنوشت کشور و میهنش بود، و تاب و تحمل دیدن سقوط ایران را به درۀ فنا نداشت و بالآخره در حالی که آثار شکنجه بر پیکر استخوانی او هویدا بود، با درد و اندوه و در فضایی بسیار غمانگیز... در ۸۸ سالگی، درگذشت».[۱۵]
منشأ ادیان در حس خود پسندی انسان
دشتی مینویسد «آدمیان نمیخواهند در ردیف سایر جانوران کره زمین باشند. چون اندیشه دارند، از دورترین زمانی که حافظه بشر به خاطر دارد قایل به مؤثری در عالم بوده پیوسته پنداشتهاند وجودی این دستگاه را بکار انداخته و در خیر و شر مؤثر بودهاست. مبنای این عقیده هر چه باشد خواه اندیشه، خواه غرور و خودپسندی و متمایزبودن از سایر حیوانات، بشر را به ایجاد دیانات برانگیختهاست»[۱۶]
طباطبایی در مقابل معتقد است خودپسندی موجب میشود تا آدمی، مقامی والاتر از خود را در جهان نبیند و در برابر او به خضوع و بندگی نیفتد و در نتیجه مبنای الحاد و خدانشناسی میگردد نه انگیزه خداشناسی.[۱۷]
ادعای از یک سنخ بودن کار فیلسوفان، مصلحان اجتماعی و پیامبران
دشتی در کتابش همه این افراد را مصلحانی میداند که بشریت را به سوی خیر رهنمون کردهاند. او با انحصار پیامبران به اقوام سامی این نامگذاری را مربوط به جایی که این افراد از آن ظهور کردهاند میداند و تفاوت ریشهای بین آنها قائل نمیشود:
«این تحول و این سیر به طرف خوبی مرهون بزرگانی است که گاهی به اسم فیلسوف، گاهی به نام مصلح، گاهی به نام قانونگزار و گاهی به عنوان پیغمبر ظاهر شدهاند.»[۱۶]
در مقابل، معتقدین به نبوت اختلافاتی در مورد طبیعت کار کسانی که در تاریخ به نام پیامبر مشهور شدند با فیلسوفان و دیگر مصلحان اجتماعی بیان میکنند. مثلاً طباطبایی میگوید فلاسفه و قانونگذاران در محیطهای متمدّن ظهور کرده و از دانش دیگران سود جستهاند و آموزگاران و استادان در تحریک نبوغ آنها تأثیر فراوان داشتهاند امّا کسانی که با نام انبیاء خوانده میشوند به مکتب و مدرسه نرفتند و زیر تأثیر استادان قرار نگرفتند. او از این گفته علی دشتی کمک میگیرد که در جای دیگر کتاب گفته بود «امّا باید انصاف داد که این امر از شأن حضرت محمد نمیکاهد؛ که مردی أُمّی، پرورش یافته در محیطی آلوده به اوهام و خرافات، در محیطی که فسق و ستم رایج است و ضابطهای جز زور و قساوت وجود ندارد به نشر ملکات فاضله برخیزد و مردم را از شرک و تباهی نهی کند و پیوسته برای آنها از اقوام گذشته سخن گوید، [این] نشانه نبوغ فطری و تأییدات روحی و صدای وجدان پاک و انسانی اوست»[۱۸]
از جمله تفاوتهای دیگری که طباطبایی به آن اشاره میکند این نکتهاست که پیامبران عقاید خود را دربارهٔ جهان هستی و فرجام آفرینش و فلسفه وجود، هیچگاه تغییر ندادند امّا نظر فلاسفه و دانشمندان و مصلحان در این باره تغییر و تفاوت بسیار یافت[۱۹]
انکار نبوت توسط زکریای رازی و ابوالعلاء معری
دشتی در کتابش مینویسد: «بسی از دانشمندان فکور و روشن بین، چون زکریای رازی و ابوالعلاء معری منکر اصل نبوتند.»[۲۰]
طباطبایی معتقد است بر خلاف ادعای دشتی بسیار نادرند دانش مندانی که به خدا معتقد ولی منکر نبوت باشند. علاوه بر این او با استناد به نقل و قولی از ابن سینا[۲۱] زکریای رازی را صرفاً در پزشکی -و نه در فلسفه و دین- صاحب نظر میداند.[۲۲] در مورد معری نیز قضاوتهای مختلف وجود دارد.[۲۳][۲۴][۲۵][۲۶]
جبر گرایی و بیفایده انگاشتن نبوت
دشتی با این استدلال که چرا باید شرّ و بدی در نهاد خلق نهاده شود، نیاز به فرستادن رسول را زیر سؤال میبرد. علاوه بر این او عقاید متکلمین را به چالش میکشد و میگوید: «علمای کلام میگویند: خداوند شرّ و بدی نیافریده و این طبیعت آدمی است که استعداد شرّ و خیر هر دو در آن هست، ما میگوییم: این طبیعت را که امکان شرّ و بدی و همچنین امکان خیر و شرّ در او هست کی به این افراد دادهاست؟!» او طبیعت افراد را ناشی از خصوصیات به ارث رسیده از پدر و مادر در بدو تولد میشمرد که اراده آدمی در آن اثری ندارد. او در ادامه با بیان این مثال که «نمی توان سیاهپوست را با موعظه سفید کرد» نبوّت را بیفایده میداند.[۲۷] جعفر سبحانی در مقابل میگوید انسانی که جز کار خوب کار دیگری نتواند انجام دهد انسان آزاد نیست بلکه ماشینی است که هر طوری او را ساختهاند کار میکند. خوبی و بدی در عمل انسان در صورتی مفهوم پیدا میکند که انسان با کمال اختیار و حریت آن را انجام دهد. اگر کمال به صورت اجبار و بهطور ناخواسته -مثلاً صرفاً با توارث از والدین- در درون انسان پدید آید، هرگز فضیلت اخلاقی و ملاک برتری شمرده نمیشود.[۲۸] علاوه بر این دانشمندان معاصر همچون استیون پینکر معتقدند ترس از جبر گرایی در مبحث ژنتیک و تکامل یک اشتباه است و مسئولیتپذیری منافاتی با تحت تأثیر بودن رفتار انسان ندارد؛ مادامی که رفتار انسان به تحسین و سرزنش واکنش نشان دهد.[۲۹]
طباطبایی معتقد است[۳۰] دشتی با گفتن این حرف که طبیعت انسانها غیرقابل تغییر است حرف قبلی خود را نقض کردهاست که در آن گفته بود:
«اعجاز محمّد در این است که از پای ننشست و با تمام اهانتها و آزارها مقاومت کرد و از هیچ تدبیری روی نگردانید تا اسلام را بر جزیرهالعرب تحمیل کرد، قبایل مختلف اعراب را در تحت یک لوا درآورد، اعرابی که از امور ماوراءالطبیعه به کلی بیگانهاند و مطابق طبیعت بدوی خود به محسوسات روی میآوردند و جز جلب نفع آنی هدفی ندارند، جز تعدّی و دستدرازی به خواسته دیگران کاری از آنها ساخته نیست»[۳۱]
ادعای تأثیرپذیری از حنفیان
دشتی در کتابش از گروهی به نام حنفیان نام میبرد که در حجاز عقاید یکتا پرستانهای داشتند. او مینویسد:
«پس دعوت به ترک بتپرستی و روی آوردن به خداوند بزرگ یک امر بیسابقه نبودهاست ولی آنچه بیسابقه است اصرار و پافشاری در این امر است. اعجاز محمد در این است که از پای ننشست و با تمام اهانتها و آزارها مقاومت کرد و از هیچ تدبیری روی نگردانید»[۳۲]
نویسنده کتاب خیانت در گزارش تاریخ در مقابل معتقد است مفاهیمی از یکتاپرستی که توسط پیامبر اسلام آورده شده به هیچ وجه قابل مقایسه با آنچه که پیش از این در حجاز گفته میشد نبودهاست:[۳۳]
((اسلام برای توحید مفهومی بسیار بالاتر از آن آورده که در اندیشه دیگران راه یافته بود، کجا و چه وقت و در کدام شعر، عربِ جاهلی خدایی را معرّفی میکرد که: «اوّل و آخر و ظاهر و باطن» باشد؟! خدایی که «به هر سو روی گردانیم با او روبرو میشویم» خدایی که «بر همه أشیاء محیط» و در عین حال «از رگ گردن به انسان نزدیکتر» است؟ خدایی که «هیچ برگی بر زمین نمیافتد مگر که او میداند» و «هموزن ذرّهای در آسمانها و زمین بر او پنهان نمیماند»))
به اعتقاد او عکسالعمل مشرکین حجاز به آنچه که پیامبر اسلام آورده بود نشان گر نخستین برخورد آنها با چنین مفاهیمی بود بهطوریکه به آن نسبت سحر میدادند
ادعای فراگیری قرآن از دانشمندان اهل کتاب
دشتی در کتابش مینویسد: «محمد در مسافرتهای خود به شام با راهبان و کشیشان مسیحی تماسهایی داشتهاست… وی موقع عبور از سرزمینهای عاد و ثمود و مدین، اساطیر و روایت آن سرزمینها را شنیده و در خود مکه با اهل کتاب آمد و شد داشتهاست.»
در مقابل منتقدین میگویند پیامبر اسلام به گواهی منابع تاریخی همچون سیره ابن هشام و تاریخ طبری دو بار بیشتر به شام مسافرت نداشتهاست؛ یک بار در ۱۲ سالگی به همراه عمویش ابوطالب و بار دیگر در ۲۵ سالگی به عنوان سرپرست کاروان تجاری خدیجه. با توجه به حجم مطالب قرآن و اینکه آیات قرآن بر اساس حوادث زمانه (از ۴۰ سالگی تا ۶۳ سالگی پیامبر اسلام) بیان میشدهاست، منتقدین فرض یادگیری مطالب از راهبان مسیحی در آن دیدارها را غیر محتمل میدانند. علاوه بر این، بسیاری از روایات و داستانهای مشترک با کتابهای ادیان دیگر -مانند تورات و انجیل- به شکلی متفاوت در قرآن گفته شدهاست.[۳۴]
ادعای ناشناخته بودن پیامبر اسلام
دشتی در کتابش مینویسد «نه آوازهای در مکه بوده و نه کمترین اثری از رسالت مردی به نام محمد، و حتی ابوطالب هم که حامی و ولی او بود از این آوازهها و نشانهها بیخبر بود، از همین روی اسلام نیاورده از دنیا رفت.»[۳۵]
در مقابل منتقدین با مقایسه آیاتی از قرآن و تورات در مورد دعای ابراهیم در حق اسماعیل میگویند بشارت آمدن اولیای الهی از نسل اسماعیل در تورات آمده بود:
پروردگارا پیامبری از خودشان در میانشان مبعوث ساز که آیات تو را برای آنها بخواند و به آنها کتاب و حکمت تعلیم دهد و آنان را تزکیه و پاکیزه گرداند. خداوندا تو عزیز و حکیم هستی.[۳۶]
و اما در خصوص اسماعیل، تو را اجابت فرمودم. اینک او را برکت داده، بارور گردانم، و او را بسیار کثیر گردانم. دوازده رئیس از وی پدید آیند، و امتی عظیم از وی بوجود آورم.[۳۷]
و مهاجرت گروهی از یهودیان به شبه جزیره عربستان را به پیشبینی مبعوث شدن پیامبر موعود در آن سرزمین مربوط میدانند.[۳۹] آنها به آیاتی از قرآن اشاره میکنند که در آن گفته شده بود دانشمندان مسیحی و یهودی حتی نشانههای ظاهری پیامبر اسلام را به خوبی میدانستند:
کسانی که به آنها کتاب داده شدهاست محمد را همچون فرزندان خود میشناسند ولی گروهی از آنها حق را پنهان میکنند در حالی که میدانند.[۴۰]
علاوه بر این جعفر سبحانی با استناد به اشعاری که ابوطالب سروده و فداکاریهایی که برای پیامبر اسلام نموده بود معتقد است ابوطالب به پیامبر اسلام ایمان آورده بود.[۴۱] محمد حسین طباطبایی نیز اجماع روایات شیعه را موافق ایمان آوردن ابوطالب میداند.[۴۲]
مصطفی طباطبایی با اشاره به گفتگویی در انجیل[۴۳] که در آن از پیغمبری مورد انتظار یهودیان غیر از مسیح ذکر میشود، این ادعای دشتی را مورد انتقاد قرار میدهد.[۴۴]
ادعای معجزه نداشتن پیامبر اسلام
دشتی مینویسد «برای یک ایرانی که از در و دیوارش معجزه میبارد و هر امامزادهای، حتی مجهول النسب، پیوسته معجزه میکند، از مرور قرآن به شگفتی میافتد که اثری از معجزه در آن نیست. شاید بیش از بیست موضع در قرآن دیده میشود که منکران از حضرت محمد معجزه خواستند و او یا سکوت کرده یا سر باز زده و بدین اکتفاء کردهاست که بگوید من بشری هستم چون شما و خویشتن را فقط مأمور ابلاغ دانسته و فرمودهاست من مبشّر و مُنذِرم»[۴۵]
در مقابل منتقدین با اشاره به برخی از آیات قرآن این ادعا را زیر پرسش میبرند و وجود نسبت سحر و جادو به پیامبر اسلام در عصر بعثت را دلیلی بر سر زدن آثار فرا طبیعی از او میدانند:[۴۶]
رستاخیز نزدیک شد و ماه شکافت (شق القمر). اگر معجزهای بینند از آن روی برمیگرداند و میگویند همان سحر و جادوی مستمر است.[۴۷]
هر موقع آیات و معجزهای میدیدند آن را مسخره میکردند و میگفتند که این جز جادوی آشکار چیزی نیست.[۴۸]
جعفر سبحانی این مسئله را تأیید میکند که هر فرستاده الهی باید معجزه داشته باشد و با برشمردن آیات قرآن، اخبار غیبی هم چون پیشبینی پیروزی رومیان در جنگ، و شق القمر را نمونه معجزات پیامبر اسلام میداند. اما در پاسخ به این مسئله که چرا گاهی پیامبر از انجام معجزات درخواستی خودداری میکرد به چند مورد اشاره میکند. از جمله میگوید برخی از این معجزههای درخواستی (مثل دیدن خداوند) امر محال بودند. هم چنین انتخاب معجزه دست خود پیامبر نیست -بلکه از جانب خدا به او عطا میشود- و این مسئله محدود به پیامبر اسلام نیست. علاوه بر این سبحانی معتقد است «هدف از درخواست اعجاز این است که در پرتو آن به صدق گفتار مدعی نبوت پی ببرند. بنا بر این هرگاه در میان درخواست کنندگان معجزه گروه حقیقت جوو و بی غرض باشند که با دیدن اعجاز ایمان بیاورند، در این صورت موافقت با درخواست معجزه بی اشکال خواهد بود؛ ولی اگر درخواست کنندگان مردمی لجوج و بازیگر باشند هدفی جز تفریح و سرگرمی به سان سرگرمی با عمل مرتاض نداشته باشند، در آن صورت ساحت مقدس پیامبر اسلام بالاتر از آن است که با درخواست آنها موافقت نماید.[۴۹]»
هر گاه قرآن کوهها را از بیخ برکند و زمین را قطعه قطعه کند و مردگان را زنده نماید باز آنان ایمان نخواهند آورد.[۵۰]
یا چنانکه ادعا میکنی، آسمان را پارهپاره بر [سر] ما فرو اندازی، یا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آوری.[۵۱]
به علاوه او معتقد است برخی از این معجزات درخواستی به گونهای بودند که در صورت انکار آنها توسط مشرکین، آنها دچار عذاب الهی میشدند و این با هدفی که پیامبران برای آن برانگیخته شدهاند هماهنگی ندارد. زیرا از نظر او هدف از بعثت پیامبران و آوردن معجزه راهنمایی مردم است نه نابود ساختن آنها.[۵۲]
کسانی پیش از آنان بودند معجزههای پیامبران خود را تکذیب کردند عذاب از آن جایی که احساس نمیکردند آنان را فرا گرفت.[۵۳]
خواست خدا در گمراهی مشرکین
دشتی با اشاره به آیه ۱۰۷ سوره انعام که در آن گفته شده
وَلو شاءَاﷲ ما اَشرکوا (اگر خدا میخواست مشرک نمیشدند)
مینویسد: «پس خدا خواستهاست که مشرک شوند. بنده ضعیف با خواست خدای توانا چه میتواند کرد؟ پس محمد هم نمیتواند آنها را از شرک بتپرستی منصرف کند برای آن که شرک آنها معلول اراده خداوند است، پس آنها معلول نیستند. بنا بر این چرا آنها را به عذاب آخرت بیم میدهند؟»[۵۴]
در مقابل منتقدین بر خلاف تصور دشتی معتقدند خواست خدا بر ایمان یا کفر بندگان تعلق نمیگیرد. زیرا در آن صورت ایمان و کفر بندگان از حوزه اختیار بندگان خارج خواهد بود و در نتیجه نه ایمان آنها مایه کمال میشود و نه کفر آنها مایه نقص میگردد. از این جهت قرآن تعلق یک چنین ارادهای را نسبت به ایمان یا کفر بندگان نفی میکند.[۵۵]
ادعای شخصیت جدید برای محمد در مدینه
دشتی به جملهای از سیره ابن هشام اشاره میکند که در آن محمد به مردم مدینه که برای پیمان بستن نزد او آمده بودند چنین میگوید:
بل الدم الدم، الهدم الهدم. أنا منکم و أنتم منی. أحارب من حاربتم و أسالم من سالمتم
دشتی این جمله را چنین ترجمه میکند:
خون، خون، ویرانی، ویرانی. من از شمایم، شما از منید. با هر کس جنگ کنید، میجنگم و با هر کس سازش کنید، سازش میکنم
و در ادامه مینویسد: ((آیا تکرار کلمههای «خون» و «انهدام» جمله معروف «مارا» انقلابی معروف فرانسه را به خاطر نمیآورد که مینوشت: «من خون میخواهم» ؟)) و از آنجا نتیجه میگیرد که این جملات نشان دهنده خواستههای درونی و آرزوهای خفته محمد است که در روح او نهفتهاست. از نظر دشتی این جمله آشکارکننده خودِ نهفته محمد است:
«و از این رو خودِ نهفتهاش مینماید و محمدی که باید جزیرة العرب را به اطاعت درآورد، از گریبان محمدی که سیزده سال موعظه کرده و سودی به بار نیاورده است، سر بیرون میکشد.»[۵۶]
در مقابل طباطبایی با استناد به گفته ابن قتیبه دینوری جمله مذکور را ضربالمثلی معروف در عربی میداند:
عرب هنگام پیمانبستن با یکدیگر و در وقت قراردادِ پناهندگی، میگفت: خون من، خون تو است و حرمت من، حرمت تو است[۵۷]
بر خلاف نظر دشتی، طباطبایی میگوید محمد «همان رسم معمول عرب را بازگو کرده و شعار تازهای را بمیان نیاورد تا نماینده روحیّه مخصوص او باشد.» طباطبایی به این نکته اشاره میکند که در خود سیره ابن هشام[۵۸] که مورد استناد دشتی است، در ادامه توضیح داده شده که منظور از کلمه هدم، همانا حرمت است و نه ویرانی.[۵۹]
از نظر طباطبایی «اقداماتی که پیامبر در مدینه نمود واکنشهای تازهای بود در برابر رویدادهای اجتناب ناپذیر». به گفته او کسی که پنجاه و سه سال از عمرش میگذرد، شخصیت و منشش از هر جهت شکل گرفته و با یک مسافرت دگرگون نمیشود. از نظر طباطبایی مقاومت مسلحانه در برابر آزار و شکنجههای مشرکان در مکه به دلیل اندک و ضعیف بودن مسلمانان غیرممکن بود و نتیجهای جز نابودی مسلمانان نداشت. وگرنه به اعتقاد او وعده روزانه دوزخ دادن به مشرکان نمونهای از روحیه مقاومت و اعتراض در پیامبر مکی است. بهطور نمونه به آیات مکّی از قرآن اشاره میکند که خبر از شکست قریبالوقوع مشرکان دادهاست و بدین وسیله استدلال میکند که تغییری در خلق و خوی محمد رخ ندادهاست:
این گروه (مشرکان) بزودی شکست میخورند و پشت خواهند کرد[۶۰]
به علاوه او به نمونهای از اعترافات شرق شناسانی همچون ایگناز گلدزیهر و گیبون -که به اعتقاد او دشتی متأثر از آنهاست- در زمینه نیکخویی، آزاد منشی و بزرگواری پیامبر اسلام در مدینه اشاره میکند.[۶۱][۶۲][۶۳][پانویس ۱]
یادداشتها
- ↑ عبدالحسین زرین کوب در این باره مینویسد: «کسانی که در سیرت او خواستهاند محققانه سخن برانند شیوه زندگی او را که در مدینه داشت با سیرتی که در مکه نشان میداد تفاوت نهادهاند. البته در مدینه که وی عنوان رهبر و پیشوای امّت داشتهاست شیوه زندگیاش با روش زندگی مردی که در مکه عرضه جور و استخفاف مخالفان بودهاست تفاوت داشتهاست. لیکن این نکته را نمیتوان نشانه دوگانگی احوال روحانی او دانست. با تفاوتی که در زندگی مکه و زندگی مدینه او هست در هر دو جا سیرت وی بر پای پاکی و درستی بودهاست. در هر دو جا رفق و مدارا و جوانمردی و شفقت دستور کارش بهشمار میآمدهاست.» بامداد اسلام ص ۴۰
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ "DAŠTĪ, ʿALĪ – Encyclopaedia Iranica" (به انگلیسی). 1982-01-16. Retrieved 2018-01-31.
{{cite web}}
: Unknown parameter|وبگاه=
ignored (help)نگهداری یادکرد:تاریخ و سال (link) - ↑ http://www.perslit.com/23-Saal-ali-dashti-bahramchubineh.pdf
- ↑ http://www.perslit.com/23-Saal-ali-dashti-bahramchubineh.pdf
- ↑ احسان نراقی؛ آن که ملامت کشید و خوش ماند، بیبیسی فارسی
- ↑ خیانت در گزارش تاریخ، ج ۱ صفحهٔ ۶–۸
- ↑ "Vol. 29, No. 1, July 1995 of Middle East Studies Association Bulletin on JSTOR" (به انگلیسی). Retrieved 2018-01-31.
{{cite web}}
: Unknown parameter|وبگاه=
ignored (help) - ↑ Twenty Three Years: A Study of the Prophetic Career of Mohammad by Ali Dashti; F. R. C.Bagley, Review by: Hamid Algar, Middle East Journal, Vol. 41, No. 2 (Spring, 1987), pp. 311-312 [۱]
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ "Review on JSTOR" (به انگلیسی). Retrieved 2018-01-31.
{{cite web}}
: Unknown parameter|وبگاه=
ignored (help) - ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ «بیست و سه سال*:بررسی کارنامهءسیاسی محمد twenty three years a study of the prophetic career of mohammad» (به عربی). دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۱-۳۱. از پارامتر ناشناخته
|وبگاه=
صرف نظر شد (|وبگاه=
پیشنهاد میشود) (کمک) - ↑ راز بزرگ رسالت، چاپ ۱۳۸۶، ص ۳۷: «چه بسا مطلبی را از کتابی نقل میکند که در آن کتاب موجود نیست، چه بسا آیه را غلط مینویسد، گاهی مطلبی را از تفسیر جلالین نقل میکند و میگوید تفسیر جلالین مدرک آن را ننوشتهاست در حالی که تفسیر جلالین مدرک آن را نوشتهاست.»
- ↑ خیانت در گزارش تاریخ، ج ۱ ص ۱۰: «کمتر کسی از خوانندگان درصدد برمیاید تا مندرجات کتاب را پیگیری کند و آنها را با منابع تاریخ اسلام تطبیق دهد که اگر کسی حوصله این کار را داشته باشد بزودی در مییابد کتاب بیست و سه سال، آیتی است از تحریف تاریخ و قلب مدارک اسلامی و دگرگونساختن مندرجات کتابها»
- ↑ "Review on JSTOR" (به انگلیسی). Retrieved 2018-01-31.
{{cite web}}
: Unknown parameter|وبگاه=
ignored (help) - ↑ "What Rushdie Wrote and Wrought on JSTOR" (به انگلیسی). Retrieved 2018-01-31.
{{cite web}}
: Unknown parameter|وبگاه=
ignored (help) - ↑ http://www.perslit.com/23-Saal-ali-dashti-bahramchubineh.pdf
- ↑ http://www.perslit.com/23-Saal-ali-dashti-bahramchubineh.pdf
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ بیست و سه سال ص ۶۲
- ↑ خیانت در گزارش تاریخ ج ۱ ص ۲۵۵
- ↑ بیست و سه سال ص ۸۷
- ↑ خیانت در گزارش تاریخ ج ۱ صص ۲۵۸–۲۶۱
- ↑ بیست و سه سال، ص ۶۰
- ↑ تاریخ علوم عقلی در تمدّن اسلامی، اثر دکتر ذبیحالله صفا، ص ۱۷۶: «... محمّد بن زکریای رازی آن خودپسند یاوهسرا که در بیاناتش نسبت به الهیّات از حدّ خویش که شکافتن زخمها و نظرکردن در ادرار و مدفوع بیماران است در گذشته و ناخواسته خود را رسوا ساخته و جهل خویش را آشکار نمودهاست»
- ↑ خیانت در گزارش تاریخ ج ۱ ص ۱۹۹
- ↑ راز بزرگ رسالت ص ۸۸–۸۹
- ↑ «ابوالعلاء معری گردباد روزگار». کیهان فرهنگی» مهر ۱۳۸۲ - شماره ۲۰۴.
- ↑ «مسائل روز: جشن هزار ساله تولد ابوالعلاء معری». یادگار» آبان ۱۳۲۳ - شماره ۳.
- ↑ «زندگی و فلسفه ابوالعلاء معری». کیهان فرهنگی» شهریور ۱۳۶۸ - شماره ۶۶.
- ↑ بیست و سه سال، صص ۶۱–۶۰
- ↑ راز بزرگ رسالت صفحهٔ ۹۰
- ↑ Pinker, S.(2002) The Blank Slate: The Modern Denial of Human Nature. London:Penguin. p.179 ISBN 0-14-200334-4
- ↑ خیانت در گزارش تاریخ، ج ۱ ص ۲۱۳
- ↑ بیست و سه سال ص ۵۹
- ↑ بیست و سه سال صفحهٔ ۵۷
- ↑ خیانت در گزارش تاریخ ج ۱ ص ۱۵۴
- ↑ راز بزرگ رسالت صص ۲۶۰–۲۶۷
- ↑ بیست و سه سال ص ۵۰
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۲۹
- ↑ عهد عتیق، باب پیدایش(Genesis)، فصل ۱۷، شماره ۲۰. ترجمه فاضل خان همدانی- ویلیام گلن- هنری مارتین قابل دسترسی در اینجا
- ↑ نویسنده کتاب راز بزرگ رسالت آیه یادشده در تورات را چنین برگردان میکند: «ابراهیم! دعای تو را در حق اسماعیل شنیدم. اینک او را برکت دادم و او را بارور و بزرگ گردانیدم به مادماد و دوازده امام که از نسل او خواهد بود و او را امت عظیمی خواهم نمود.» و در ادامه توضیح میدهد که مقصود از «ماد ماد» در عبری محمد است.
- ↑ تاریخ تحلیلی اسلام، محمد نصیری رضی، ص ۱۰۰
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۴۶
- ↑ راز بزرگ رسالت بخش دوازدهم
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان ج هفتم ص ۸۰
- ↑ انجیل یوحنا، باب اول قابل دسترسی در اینجا: «[یهودیان خطاب به یحیی نبی] اگر شما نه الیاس هستید نه مسیح نه آن پیغمبر، پس چه حق دارید مردم را غسل تعمید دهید؟»
- ↑ خیانت در گزارش تاریخ ج ۱ ص ۵۰–۵۱
- ↑ بیست و سه سال ص ۷۶
- ↑ راز بزرگ رسالت ص ۴۷۶–۴۷۸
- ↑ سوره قمر، آیات ۱–۲. نویسنده کتاب راز بزرگ رسالت معتقد است علت وجود فعل ماضی در جمله «ماه شکافت» همانا اشاره به واقعه شق القمر توسط پیامبر اسلام است.
- ↑ سوره صافات، آیه ۱۲۴. نویسنده کتاب راز بزرگ رسالت با این استدلال که کلمه «آیه» در این جمله نکره آمادهاست استدلال میکند که منظور از آن خود قرآن نیست بلکه معجزهای است غیر از قرآن.
- ↑ راز بزرگ رسالت ص ۵۴۰
- ↑ سوره رعد آیه ۳۱
- ↑ سوره اسراء آیه ۹۲
- ↑ راز بزرگ رسالت صفحهٔ ۵۴۷
- ↑ سوره زمر آیه ۲۵
- ↑ بیست و سه سال ص ۷۹
- ↑ راز بزرگ رسالت ص ۵۲۳
- ↑ بیست و سه سال ص ۱۰۲
- ↑ تاریخ الطبری، الجزء الثانی، ص ۳۶۳ (حاشیه)
- ↑ السّیرة النبویّة، القسم الأوّل، ص ۴۴۳
- ↑ خیانت در گزارش تاریخ، ج ۳، ص ۶۰–۶۱
- ↑ سوره قمر، آیه ۴۵
- ↑ خیانت در گزارش تاریخ، ج ۳، صص ۷۳–۷۷
- ↑ گفتاورد از گیبون به نقل از جان دونپورت در کتاب: «عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن» ترجمه غلامرضا سعیدی، صفحه ۲۱۸:((جنگهای مسلمین بوسیله پیغمبر تجویز شده بود ولی در میان تعلیمات و سرمشقهای زندگانی وی، خلفاء درسهایی از عفو و اغماض و تسامح را انتخاب کردند و نتیجه آن این شد که مشرکین تقریباً خودبخود خلع سلاح شدند))
- ↑ گفتاورد از گلدزیهر: ((آنچه که امروز در روابط دولتهای اسلامی میبینیم که به نوعی تسامح مذهبی شبیهاست و ظواهر آن را در کتب جهانگردان قرن هیجدهم میلادی نیز مییابیم، این موضوع به مبدأ آزادی مذهبی بازمیگردد که در نیمة اوّل قرن هفتم میلادی (دوران رسالت پیامبر اسلام) به اهل کتاب بخشیده شدهاست تا ایشان به آزادی، مراسم دینی خود را به جای آورند. روح تسامح و آسانگیری از قدیم در اسلام وجود داشته و این همان روحی است که مسیحیان معاصر نیز بدان اعتراف دارند و ریشة آن را باید در قرآن یافت))
برای مطالعهٔ بیشتر
- «کتاب بیست و سه سال به صورت فایل متنی
- «خیانت در روایت تاریخ»، سید مصطفی طباطبایی، در نقد کتاب بیست و سه سال علی دشتی به صورت فایل متنی
- «راز بزرگ رسالت» یا «نقد کتاب بیست و سه سال»، جعفر سبحانی تبریزی به همت مؤسسه امام صادق (ع).
- «سی سال پس از مرگ علی دشتیی