پاریس (اسطوره‌شناسی): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fateme notghi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Fateme notghi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''پاریس''' دومین پسر پریام و هکوبا می باشد او اهل ترووا بود او را بر سر راه گذاشتند زیرا هکوبا پدرش رویایی در خواب دید که او به دنیا آمده و شهر را ویران کرده است او از یک خرس شیر خورد و چوپانی او را نجات داده و بزرگ کرد و نام الکساندر یا الکساندروسذ به معنی پشتیبان یا مدافع را بر او گذاشت زیرا پاریس در نگهداری و مراقبت از گله های چوپان مهارت داشت و زمانی که پاریس به بلوغ رسید بهترووا بازگشت و در مسابقاتی شرکت کرد که به یادگار از مرگ او برگزار می شد او در همه ی مسابقات برنده شد و خواهرش به نام کاساندرا او را شناخت زیرا او جامه ای را پوشیده بود که در کودکی او را بر سر راه گذاشته بودند خانواده اش بازگشت او را خوش آمد گفتند و برای اولین بار او را پاریس نامیدند اما او دوباره به تپه ها برگشت تا به زندگی روستایی اش ادامه دهد او در دامنه ی کوه آیدا معشوق دنونه یا اوینونه ی پری شد و از او صاحب پسری گشت اما زمانی که زئوس به او دستور داد که میان هرا و آتنه و افرودیته بر سر سیب زرین که بین آن تفرقه بود داوری کند زندگی اش کاملا دگرگون شد این سیب باید به زیبا ترین آن ها داده می شد و اریس این سیب را میان مهمانان عروسی پلئوس و تتیس انداخت تا با این کارش انتقام کنار گذاشتن او را از این مهمانی بگیرند و اما هرمس سه ایزد بانو را به کوه ایدا برد و هر کدام از آنها برهنه در برابر پاریس که جذاب ترین مرد روی زمین بود ظاهر شدند و به پاریس رشوه هایی را پیشنهاد کردند هرا فرمانروایی آسیا را به پاریس پیشنهاد کرد و آتنه خرد را به او پیشنهاد داد و اما افرودیته عشق زیبا ترین زن جهان را به او پیشنهاد کرد و پاریس به سود افرودیته داوری کرد و با اغین کارش تخم جنگ بد فرجام ترووا و دشمنی خستگی نا پذیر هرا نسبت به ترووا کاشته شد پاریس بدون لحظه ای درنگ اوینونه را ترک کرد و افرودیته او را به اسپارت فرستاد جایی که هلن همسر منلائوس در آنجا زندگی می کرد منلائوس به پاریس خوش آمد گفت اما پاریس منتظر بود تا منلائوس اسپارت را ترک کند تا بتواند با هلن فرار کند هلن به همان اندازا که پاریس عاشق او شده بود عاشقش شد و با او فرار کرد و پس از گذراندن اولین شب زندگی خود در جزیره ی کرانای که در جنوب مانی بود هر دو راهی ترووا شدند زمانی که منلائوس فهمید که همسرش هلن رفته است قهرمانان یونان را دعوت کرد تا با توجه به پیمانشان که با هم بسته بودند از حق او دفاع کنند ناوگان یونان ابتدا در آئولیس گرد آمد و سپس راهی تووا شد بین آن ها جنگی شروع شد که ده سال طول کشید و در این زمان پریس دزر کمانداری از همه بیشتر پیشرفت کرد اما مهم تریت شاهکار او زدن پاشنه ی آشیل در زمان نبرد در برابر دروازه ی سکایان بود و این کار با راهنمایی آپولون به نتیجه رسید اما فیلوکتتس بر او زخمی رگبار زد که پیکان آن را هرمس راهبری کرده بود پاریس از ترووا به سمت کوه ایدا رفت و در آنجا از معشوقه ی پیشین خود اوینونه التماس کرد که زخمش را درمان کند اما اوینونه این کار را قبول نکرد و از این کار سر باز زد و پاریس جان خود را از دست داد و اوینونه هم خود را از فرط این غم دار زد
'''پاریس''' دومین پسر پریام و هکوبا می باشد او اهل ترووا بود او را بر سر راه گذاشتند زیرا هکوبا پدرش رویایی در خواب دید که او به دنیا آمده و شهر را ویران کرده است او از یک خرس شیر خورد و چوپانی او را نجات داده و بزرگ کرد و نام الکساندر یا الکساندروسذ به معنی پشتیبان یا مدافع را بر او گذاشت زیرا پاریس در نگهداری و مراقبت از گله های چوپان مهارت داشت و زمانی که پاریس به بلوغ رسید بهترووا بازگشت و در مسابقاتی شرکت کرد که به یادگار از مرگ او برگزار می شد او در همه ی مسابقات برنده شد و خواهرش به نام کاساندرا او را شناخت زیرا او جامه ای را پوشیده بود که در کودکی او را بر سر راه گذاشته بودند خانواده اش بازگشت او را خوش آمد گفتند و برای اولین بار او را پاریس نامیدند اما او دوباره به تپه ها برگشت تا به زندگی روستایی اش ادامه دهد او در دامنه ی کوه آیدا معشوق دنونه یا اوینونه ی پری شد و از او صاحب پسری گشت اما زمانی که زئوس به او دستور داد که میان هرا و آتنه و افرودیته بر سر سیب زرین که بین آن تفرقه بود داوری کند زندگی اش کاملا دگرگون شد این سیب باید به زیبا ترین آن ها داده می شد و اریس این سیب را میان مهمانان عروسی پلئوس و تتیس انداخت تا با این کارش انتقام کنار گذاشتن او را از این مهمانی بگیرند و اما هرمس سه ایزد بانو را به کوه ایدا برد و هر کدام از آنها برهنه در برابر پاریس که جذاب ترین مرد روی زمین بود ظاهر شدند و به پاریس رشوه هایی را پیشنهاد کردند هرا فرمانروایی آسیا را به پاریس پیشنهاد کرد و آتنه خرد را به او پیشنهاد داد و اما افرودیته عشق زیبا ترین زن جهان را به او پیشنهاد کرد و پاریس به سود افرودیته داوری کرد و با اغین کارش تخم جنگ بد فرجام ترووا و دشمنی خستگی نا پذیر هرا نسبت به ترووا کاشته شد پاریس بدون لحظه ای درنگ اوینونه را ترک کرد و افرودیته او را به اسپارت فرستاد جایی که هلن همسر منلائوس در آنجا زندگی می کرد منلائوس به پاریس خوش آمد گفت اما پاریس منتظر بود تا منلائوس اسپارت را ترک کند تا بتواند با هلن فرار کند هلن به همان اندازا که پاریس عاشق او شده بود عاشقش شد و با او فرار کرد و پس از گذراندن اولین شب زندگی خود در جزیره ی کرانای که در جنوب مانی بود هر دو راهی ترووا شدند زمانی که منلائوس فهمید که همسرش هلن رفته است قهرمانان یونان را دعوت کرد تا با توجه به پیمانشان که با هم بسته بودند از حق او دفاع کنند ناوگان یونان ابتدا در آئولیس گرد آمد و سپس راهی تووا شد بین آن ها جنگی شروع شد که ده سال طول کشید و در این زمان پریس دزر کمانداری از همه بیشتر پیشرفت کرد اما مهم تریت شاهکار او زدن پاشنه ی آشیل در زمان نبرد در برابر دروازه ی سکایان بود و این کار با راهنمایی آپولون به نتیجه رسید اما فیلوکتتس بر او زخمی رگبار زد که پیکان آن را هرمس راهبری کرده بود پاریس از ترووا به سمت کوه ایدا رفت و در آنجا از معشوقه ی پیشین خود اوینونه التماس کرد که زخمش را درمان کند اما اوینونه این کار را قبول نکرد و از این کار سر باز زد و پاریس جان خود را از دست داد و اوینونه هم خود را از فرط این غم دار زد
{{پک|مایک دیکسون کندی |1385|ک=دانشنامه ی اساطیر یونان و روم |ص=147و148}}
{{پک|مایک دیکسون کندی |1385|ک=دانشنامه ی اساطیر یونان و روم |ص=147و148}}
==پانویس==
{{پانویس}}
==منابع==
*{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= دیکسون کندی|نام=مایک |کتاب= دانشنامه ی اساطیر یونان و روم | ناشر=طهوری |سال= 1385|مکان=تهران |شابک=}}

نسخهٔ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۲۲:۲۰

پاریس دومین پسر پریام و هکوبا می باشد او اهل ترووا بود او را بر سر راه گذاشتند زیرا هکوبا پدرش رویایی در خواب دید که او به دنیا آمده و شهر را ویران کرده است او از یک خرس شیر خورد و چوپانی او را نجات داده و بزرگ کرد و نام الکساندر یا الکساندروسذ به معنی پشتیبان یا مدافع را بر او گذاشت زیرا پاریس در نگهداری و مراقبت از گله های چوپان مهارت داشت و زمانی که پاریس به بلوغ رسید بهترووا بازگشت و در مسابقاتی شرکت کرد که به یادگار از مرگ او برگزار می شد او در همه ی مسابقات برنده شد و خواهرش به نام کاساندرا او را شناخت زیرا او جامه ای را پوشیده بود که در کودکی او را بر سر راه گذاشته بودند خانواده اش بازگشت او را خوش آمد گفتند و برای اولین بار او را پاریس نامیدند اما او دوباره به تپه ها برگشت تا به زندگی روستایی اش ادامه دهد او در دامنه ی کوه آیدا معشوق دنونه یا اوینونه ی پری شد و از او صاحب پسری گشت اما زمانی که زئوس به او دستور داد که میان هرا و آتنه و افرودیته بر سر سیب زرین که بین آن تفرقه بود داوری کند زندگی اش کاملا دگرگون شد این سیب باید به زیبا ترین آن ها داده می شد و اریس این سیب را میان مهمانان عروسی پلئوس و تتیس انداخت تا با این کارش انتقام کنار گذاشتن او را از این مهمانی بگیرند و اما هرمس سه ایزد بانو را به کوه ایدا برد و هر کدام از آنها برهنه در برابر پاریس که جذاب ترین مرد روی زمین بود ظاهر شدند و به پاریس رشوه هایی را پیشنهاد کردند هرا فرمانروایی آسیا را به پاریس پیشنهاد کرد و آتنه خرد را به او پیشنهاد داد و اما افرودیته عشق زیبا ترین زن جهان را به او پیشنهاد کرد و پاریس به سود افرودیته داوری کرد و با اغین کارش تخم جنگ بد فرجام ترووا و دشمنی خستگی نا پذیر هرا نسبت به ترووا کاشته شد پاریس بدون لحظه ای درنگ اوینونه را ترک کرد و افرودیته او را به اسپارت فرستاد جایی که هلن همسر منلائوس در آنجا زندگی می کرد منلائوس به پاریس خوش آمد گفت اما پاریس منتظر بود تا منلائوس اسپارت را ترک کند تا بتواند با هلن فرار کند هلن به همان اندازا که پاریس عاشق او شده بود عاشقش شد و با او فرار کرد و پس از گذراندن اولین شب زندگی خود در جزیره ی کرانای که در جنوب مانی بود هر دو راهی ترووا شدند زمانی که منلائوس فهمید که همسرش هلن رفته است قهرمانان یونان را دعوت کرد تا با توجه به پیمانشان که با هم بسته بودند از حق او دفاع کنند ناوگان یونان ابتدا در آئولیس گرد آمد و سپس راهی تووا شد بین آن ها جنگی شروع شد که ده سال طول کشید و در این زمان پریس دزر کمانداری از همه بیشتر پیشرفت کرد اما مهم تریت شاهکار او زدن پاشنه ی آشیل در زمان نبرد در برابر دروازه ی سکایان بود و این کار با راهنمایی آپولون به نتیجه رسید اما فیلوکتتس بر او زخمی رگبار زد که پیکان آن را هرمس راهبری کرده بود پاریس از ترووا به سمت کوه ایدا رفت و در آنجا از معشوقه ی پیشین خود اوینونه التماس کرد که زخمش را درمان کند اما اوینونه این کار را قبول نکرد و از این کار سر باز زد و پاریس جان خود را از دست داد و اوینونه هم خود را از فرط این غم دار زد مایک دیکسون کندی، دانشنامه ی اساطیر یونان و روم، 147و148.

پانویس

منابع

  • دیکسون کندی، مایک (۱۳۸۵). دانشنامه ی اساطیر یونان و روم. تهران: طهوری.