خانقاه: تفاوت میان نسخهها
با فرض حسن نیت ویرایش 45.116.128.162 (بحث) خنثیسازی شد: لطفا مطالب افزوده را با منبع بیفزایید. (توینکل) برچسب: خنثیسازی |
|||
خط ۸: | خط ۸: | ||
برخی را عقیده بر این است که خانقاه از لغت «خان» بمعنی سفره گرفته شدهاست یا از تخفیف لغت «خانه آقا» که اشاره به محل سکونت یا دفن «پیر» یا «قطب» آن خانه دارد. |
برخی را عقیده بر این است که خانقاه از لغت «خان» بمعنی سفره گرفته شدهاست یا از تخفیف لغت «خانه آقا» که اشاره به محل سکونت یا دفن «پیر» یا «قطب» آن خانه دارد. |
||
خانقاه، یک واژه [[معرب]] است که از [[فارسی]] [[وامگیری زبانی|وامگرفته شده]]، و به معنای «محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند.»<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = الجُر | نام = خلیل | پیوند نویسنده = | عنوان = فرهنگ لاروس عربی به فارسی | ترجمه = سید حمید طبیبیان | جلد = یکم | سال = ۱۳۸۱ | ناشر = [[انتشارات امیرکبیر|امیرکبیر]] |مکان = [[تهران]] | شابک = 964003301| صفحه = ۸۸۶}}</ref> |
خانقاه، یک واژه [[معرب]] است که از [[فارسی]] [[وامگیری زبانی|وامگرفته شده]]، و به معنای «محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند.»<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = الجُر | نام = خلیل | پیوند نویسنده = | عنوان = فرهنگ لاروس عربی به فارسی | ترجمه = سید حمید طبیبیان | جلد = یکم | سال = ۱۳۸۱ | ناشر = [[انتشارات امیرکبیر|امیرکبیر]] |مکان = [[تهران]] | شابک = 964003301| صفحه = ۸۸۶}}</ref> |
||
در لفظ محاوره دری که در افغانستان رایج است ، خنج به معنی خط کشیدن نیز هست، خنج کردن خط کردن را گویند که خانقاه همان خنج گاه است و خطی دایره واری بود که دراویش جهت چله نشینی به دور خویش می کشیدند و چهل روز از آن خارج نمی شدند و اندک اندک این مکان خنج شده که دراویش متعدد در یک مکان جهت چله نشینی استفاده می کردند به خنجگاه تغییر نام داده و مبدل به خانقاه شده است. |
|||
== پیدایش == |
== پیدایش == |
نسخهٔ ۲۸ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۵۰
خانگاه یا خانقاه از ریشه کلمه خُنگ (خنج) (همچنین گونههای آن با عنوانهای «زاویه»، «دویره»، «رباط») (به ترکی استانبولی: Tekke، «تکه/تکیه») به محل زندگی، آموزش، و گردهمآیی و فعالیت درویشان و صوفیان گفته میشود. درگاه و آستانه بیشتر به خانقاههائی گفته میشد که محل زندگی پیر یا مدفن وی بودهاست. در دورههای گذشته سالک در سیر و سلوک جغرافیائی خود بعنوان استراحتگاه و توقف از وجود خانقاهها استفاده میکرد.
بررسی معنائی
واژه خانقاه معرب خانگاه فارسی و از دو کلمه خانه و گاه تشکیل شدهاست. جمع آن خوانق و خانقاهات است. برخی را عقیده بر این است که خانقاه از لغت «خان» بمعنی سفره گرفته شدهاست یا از تخفیف لغت «خانه آقا» که اشاره به محل سکونت یا دفن «پیر» یا «قطب» آن خانه دارد. خانقاه، یک واژه معرب است که از فارسی وامگرفته شده، و به معنای «محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند.»[۱]
پیدایش
در سرتاسر جهان اسلام، بخصوص مناطق تأثیر یافته از اسلام ایرانی، خانقاهها وجود داشته و اکنون کم و بیش وجود دارند. از آسیای مرکزی و سراسر خاورمیانه گرفته تا شمال آفریقا و شبه قاره هند آثاری از آنها باقیماندهاست. شاید بتوان گفت تأسیس خانقاهها مرهون طریقت کرامیّه و سرسلسله آن ابوعبدالله محمد ابن کرام(۲۵۵ قمری) میباشد اما قرن چهارم قمری آغار به کار رسمی خانقاهها در خراسان است، اما اصطلاح «زاویه» و «رباط» از زمان خلافت اسلامی در قرن اول متداول بوده و به قرارگاهها و استراحتگاههای مرزی اطلاق میشد. در امپراتوری عثمانی هرچند اصطلاح زاویه برای خانقاهها استفاده میشد، ولی از آن زمان به بعد بطور عمده خانقاهها بنام «تکه» نامیده شدند.
هرچند تاریخ دقیق پیدایش خانقاهها مشخص نیست، ولی هسته اولیه آنها از مجالس ذکر زهاد و عرفایی که در یک مجلس دور هم به عبادت و ذکر مشغول میشدند تشکیل شدهاست. شاید بتوان گفت اولین آثار اینگونه مجالس در بصره بوده و در قوت القلوب اثر ابوطالب مکی آمدهاست که مجالس ذکر در منزل حسن بصری (۲۵۸ قمری) تشکیل میشده و اشخاصی مانند ایوب سختیانی و مالک دینار و محمد واسع در این مجالس حضور داشته و ادامه دهنده جلسات بودهاند. در این زمان هنوز اطلاق کلمه خانقاه و صوفی به این مکان و اشخاص متداول نبودهاست. از این حلقه، عبدالواحد ابن زاید، رباط عٌبادان (آبادان کنونی) را درنزدیکی بصره پایهگذاری کرد که افرادی مانند سلیمان دارانی و بشر حافی و سری سقطی (۲۴۴قمری) در این رباط اقامت و به سیر و سلوک مشغول بودند. برای اولین بار، در نوشتههای ابن حوقل، ساکنین رباط عبادان (آبادان) را صوفی نامیدهاست و نیز کلمه «دویره» برای نخستین بار به محفل عبدالرحمان سلمی (۴۱۲ قمری) و بعداً به محل درس و زندگی ابوسعید ابوالخیر اطلاق شدهاست. برای توصیف محل زندگی و مقبره بایزید بسطامی (۲۶۰ قمری) و سهل تستری(۲۸۲ قمری) از کلمه «صومعه» استفاده شدهاست.[۲]
هرچند پیدایش اولیه خانقاهها از خراسان بود، ولی در اکثر شهرهای ایران و خاورمیانه و شمال هند نیز گسترش یافتهاست. در دوره ایلخانی ساخت خانقاهها رشد بیشتری گرفته و بناهایی مثل شنبغازان و ربع رشیدی در آذربایجان از آن جمله است.[۳]
ساختمان
ساختار اغلب خانقاههای اولیه، ساده بوده و شبیه خانه یا مسجد ساخته میشد، هرچند خانقاههای آسیای مرکزی و هند دارای بنای آجری با تزئین آجرکاری و گچ بری و کاشیکاری که اغلب با مناره ساخته میشدند. در منطقه آناتولی در قرن هفتم قمری خانقاهها گسترش بیشتر یافتند و معمولاً علاوه بر صحن و حجرهها، دارای صحن بزرگ محل اجتماع گنبددار، پذیرائی مسافران و سالکان، آشپزخانه، خلوتخانه و گاه کتابخانه بودند این ساختار در مورد خانقاههای آسیای مرکزی و چین نیز وجود داشتهاست.[۳]
سلسله مراتب
هرچند سلسله مراتب ساختار انسانی خانقاهها بستگی زیادی به نوع و روش طریقتها داشتهاست، اما همه آنها تاحدی از یک ساختار کلی تبعیت میکنند. بستگی به انواع طریقتها در راس هرم خانقاه، قطب، پیر، یا شیخ قرار دارد که اجرای آئینها و ارشاد و آموزش مریدان را عهدهدار است، هم اوست که در موقع احتضار و قبل از مرگ جانشین خود را تعیین میکند. در مرتبه بعد خادم خاص است که رابط شیخ با سالکان و مسئول تهیه لوازم و تدارک غذا و مکان مریدان و سالکان است، در بعضی طریقتها خادم خاص بنام نقیب، نایب، و وکیل نامیده میشود. پس از خادم خاص، خادم خانقاهی قرار دارد که وظیفه خدمات و آشپزی و نظافت را عهده دارند و پس از آن مقیمان قرار دارند که به دو گروه اهل خلوت و اهل صحبت تقسیم میشوند و پس از آن مریدان عادی.[۴]
آداب خانقاه
با گسترش خانقاهها و انشعاب طریقتهای مختلف، علاوه بر برگزاری آئینهای رسمی دینی و مذهبی، آداب و روشهای متعدد دیگری ابداع و برقرار گردید. هرچند آداب هر طریقه اختصاصی برای آن طریقه بوده ولی آداب مشترکی نیز در بین خانقاهها متداول بودهاست. ازجمله آدابی که تقریباً مشترک بوده میتوان به آداب تشرف (خرقه پوشی- سرتراشی) آداب تنبیه و تصغیر (پایماچان- قربانی- خرقه سوزی- کفشداری) و آداب سماع (سماع- دف نوازی) و آدابی مثل چله نشینی و ذکر اشاره کرد.[۴] در بعضی طریقتها مثل نقشبندیّه و قلندریّه این آئینها و آداب به حداقل بوده ولی در دیگر خانقاهها اجرا میشدهاست.
شعری از سنائی دربارهٔ خانقاه
خانقاه از دید صوفیان سلسله نعمتاللهی
جواد نوربخش ملقب به نورعلیشاه میگوید: «خانقاه خلوتخانه صوفیان است و قرارگاه آنان، مجلس اهل حال است و مکتب سیر کمال. سالکان الی الله در آن آیند تا زنگ تعیّن از آیینهٔ دل بزدایند. کعبهٔ عاشقان است و قبلهٔ صادقان. حریم اهل راز است و محراب پاکدلان بینیاز. مأمن رندان سینهچاک است و از خود گذشتگان بیباک، منزل ارباب وفا است و اصحاب صفا. در فضایش جز نوای دوست نشنوی، و در هوایش جز نسیم محبت و وفا نبویی. طالبانش دل و دین دادهاند و برای جانبازی و فداکاری آماده. ساکنانش از همه چیز جز خدا بیگانهاند و از همهٔ عقلا برکنار و دیوانه. بزرگانش از ما و من برکنارند و دعوی انا الحق دارند. آری عاشق شگفتیها دارد که عقل آنها را جنون میشمارد، همت دلیرانهای باید که عقال عقل را بگشاید و به فتوای جنون از خود بیرون شود و به خانقاه درآید، تا از هرچه گمان برد فزونتر آید و دریابد که خانقاه ملک عرش است و عرش ملکوت خانقاه.»[۶]
خانقاهها و آرامگاهها
-
آرامگاه ابو عثمان سعید بن سلام مغربی
-
خواجه معین الدین چشتی
-
بقعه شیخ رکن الدین ابوالفتح در شهر مولتان
-
مزار آفاقخواجه، مقدسترین مکان برای مسلمانان ناحیه سینکیانگ است.
خانقاههای مشهور ایران
- مطهریه (تهران)
- صفی علیشاه (تهران)
- علی بن سهل (اصفهان)
- پاقلعه (اصفهان)
- گنبد سبز (مشهد)
- چهل تنان (شیراز)
- هفت تنان (شیراز)
- شمسالدین برهان (بوکان)
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ الجُر، خلیل (۱۳۸۱). فرهنگ لاروس عربی به فارسی. ج. یکم. ترجمهٔ سید حمید طبیبیان. تهران: امیرکبیر. ص. ۸۸۶. شابک ۹۶۴۰۰۳۳۰۱ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: length (کمک). - ↑ دانشنامه ایرانیکا
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ دانشنامه جهان اسلام ۱
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ دانشنامه جهان اسلام۲
- ↑ فرهنگ نوربخش، دکتر جواد نوربخش، جلد ۸، خانقاه نعمت اللّی (لندن)، ۱۳۷۷، ص۸۷
- ↑ آداب خانقاه، دکتر جواد نوربخش، انتشارات خانقاه نعمتاللهی، تهران ۱۳۳۴ (چاپ اول) و ۱۳۵۵ همراه با ترجمه انگلیسی (چاپ دوم)
منابع
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به خانقاه در ویکیگفتاورد موجود است. |
- Bowering, Gerhard (آوریل 2010). "Kanaqah". دانشنامه ایرانیکا (به انگلیسی). Vol. ۱۵. p. ص ۴۵۶.
{{cite encyclopedia}}
: External link in
(help)|مقاله=
- ارجح، اکرم. «خانقاه(۱)». دانشنامه جهان اسلام. ج. ۱۴. پیوند خارجی در
|مقاله=
وجود دارد (کمک) - منفرد، افسانه. «خانقاه(۲)». دانشنامه جهان اسلام. ج. ۱۴. پیوند خارجی در
|مقاله=
وجود دارد (کمک)