ملت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Sf124 (بحث | مشارکت‌ها)
جز یک حرف به صورت جا به جا نوشته شده بود
با فرض حسن نیت ویرایش Sf124 (بحث) خنثی‌سازی شد: منبع؟. (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۱: خط ۱:
{{بهبود منبع}}
{{بهبود منبع}}
'''ملت''' به '''''گروهی''''' از انسانهای دارای [[فرهنگ]]، [[ریشه نژادی]] مشترک و [[در قلمرو جغرافیایی مشخص و تحت سیطره ی یک قدرت منسجم و مقتدر|زبان]] واحد اطلاق می‌گردد که دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند.<ref>"Nation", ''The [[New Oxford American Dictionary]]'', Second Edn. , [[Erin McKean]] (editor), 2051 pages, May 2005, Oxford University Press, ISBN 0-19-517077-6.</ref>


مِلَّت را می‌توان یک واحد بزرگ انسانی تعریف کرد که طی تکامل تاریخی به وجود آمده و بر شالوده اشتراک سرزمین و اقتصاد و تاریخ و فرهنگ ملی استوار است. عامل پیوند آن فرهنگ و آگاهی مشترک است. از این پیوند است که احساس تعلق به یکدیگر و احساس وحدت میان افراد متعلق با آن واحد پدید می‌آید. از جمله ویژگی‌های هر ملت اشغال یک قلمرو جغرافیایی مشترک است و احساس دلبستگی و وابستگی به سرزمین معین. علاوه بر آن، نیروی حیاتی پیوند دهندهٔ ملّت از احساس تعلق قوی به [[تاریخ]] خویش، [[دین]] خویش، [[فرهنگ]] ویژهٔ خویش و نیز [[زبان]] خویش برمی‌خیزد.
=== برداشت های مختلف ===
نظزیه پردازان عناصر تشکیل دهنده ملت را در عناصر مشترکی مانند [[فرهنگ]] و زبان مشترک و پیشینه تاریخی مشترک و وجود یک سازمان سیاسی واحد جست و جو کرده اند.


وجود مشتُرکات تاریخی، فرهنگی-عقیدتی، مذهبی و منافع مشتُرک اقتصادی بین گروه‌های مختلف ساکن یک سرزمین عوامل اصلی ایجاد یک ملت واحد محسوب می‌شوند. هر چه این مشترکات بیشتر باشند احساس تعلق داشتن به یک ملت واحد، بین اعضای آن ملیت افزایش می‌یابد، به طوریکه می‌توانند باعث ایجاد احساس تعلق به یک ملیت بین چندین گروه زبانی-قومی متفاوت گردد.
سنت فکری انقلاب فرانسه سرچشمه یکی از برداشت های اصلی درباره عامل تشکیل دهنده ملت است بر حسب آن [[سنت]] نه وحدت فرهنگی یا زبانی یا [[قومیت|قومی]] بلکه وحدت در سازمان سیاسی است.


به طور مثال ایرانیان با وجود تفاوت‌های زبانی و حتی نژادی در بیشتر دوران ۳۰۰۰ سال گذشته دارای تجربه تاریخی مشترکی بوده‌اند، مذهب مشترک داشته (زرتشت – اسلام) و از رسوم مشترکی برخوردارند (شب یلدا، چهارشنبه سوری، عید نوروز و سیزده بدر).
یکی از انقلابیون [[فرانسه]] گفته است ملت مجموعه افرادی هستند که تحت حکومت یک [[قانون]] به سر میبرند.


پیش از پیدایش ملت‌ها، اشکال تاریخی دیگر اشتراک افراد وجود داشته نظیر [[طایفه]]، [[قبیله]] و [[قوم]]. ملت ممکن است به عنوان یک جماعت تاریخی و دارای بافت فرهنگی خاص امّا بدون خودمختاری سیاسی یا داشتن دولت وجود داشته باشد.
برداشت دوم برداشت تاریخی است برخی نویسندگان آلمانی مانند [[نووالیس]] و [[یوهان گوتلیب فیشته]] عوامل فرهنگی و زبان را عامل تشکیل دهنده ملت میدانند.


از نظر زمانی پیدایش ملت‌ها مربوط به دوره تلاشی [[فئودالیسم]] و ریشه گرفتن و استحکام شیوه تولید [[سرمایه داری]] و جامعه صنعتی و پیدایش بازار واحد است. سرمایه داری به تفرقه قومی پایان می‌دهد و اهالی را ازنظر اقتصادی به هم وابسته ساخته و تمرکز سیاسی ایجاد نموده و شرایط پیدایش و قوام ملت‌ها را فراهم می‌سازد در روند قوام ملت‌ها، تشکیل [[دولت]]‌های ملی تأثیر زیادی دارد. [[نژاد]]، [[زبان]] و [[مذهب]] مشترک شرط ضرور برای موجودیت یک ملت نیست.
برداشت سوم که برداشت جامع تری است که از حد دونظریه سیاسی و فرهنگی پارا فراتر میزارد و در عین حال آن را حفظ هم میکند.


== رابطه زبان و ملیت ==
بر طبق برداشت سوم نباید تنها ملت را در وحدت قومی یا فرهنگی دید.برای تکوین هویت قومی خصوصیات فرهنگی لازم است اما هویت ملی فراتر از هویت قومی_فرهنگی است و وجود چندین قومیت نباید مانع تشکیل هویت ملی شود.
زبان مشترک به تنهایی نمی‌تواند دلیل بر هویت ملی مشترک و تعریف یک ملت باشد، نمونه‌های عینی بسیاری نیز وجود دارند که اثبات کننده این نظریه است. چه بسیارند مردمی که زبانی مشتُرک دارند ولی خود را از هم جدا و متعلق به هویت و ملیتی متفاوت می‌داند.


بهترین نمونه این مردم، انگلیسی زبان‌ها بویژه در بریتانیای بزرگ و ایرلند است. علی‌رغم آنکه مردم دو کشور از یک زبان مشتُرک یعنی انگلیسی برخوردارند ولی از نظر تاریخی و هویتی خود را به طور کامل دو ملت متفاوت می‌دانند و اگر کسی یک ایراندی را با نام زبان او یعنی انگلیسی، یک انگلیسی خطاب کند به مانند یک توهین به او خواهد بود.
[[ارنست رنان]] نویسنده فرانسوی این برداشت قومی_فرهنگی را مورد انتقاد قرار داد. به نظر او عامل تکوین هویت ملی داشتن تاریخی مشترکی از درد ها و رنج های همگانی و خاطرات مشترک تاریخیست.


جالبتر آنکه در جزایر بریتانیا که متشکل از سه ملت اسکاتلند در شمال، انگلیس در مرکز و جنوب و ولز در غرب آن است (در ایران به غلط آن را به نام یک بخش آن یعنی انگلیس می‌شناسند)، اسکاتلندی‌ها و ولزی‌ها متنفر هستند از آنکه انگلیسی نامیده شوند و بویژه اسکاتلندی‌ها دارای روحیه استقلال طلبی بالایی هستند. مشابه همین مطلب بین مردم دو کشور ایالات متحده و انگلیس وجود دارد.
پس هویت ملی صرفا براساس قومیت و زبان و... نیست.از سوی دیگر شرط عمده تکوین [[هویت ملی]] پیدایش اراده باهم زیستن است. در صورت وجود چنان [[تاریخ]] وخاطرات عمومی و چنین اراده مشترک مردم به رغم تفاوت های فرهنگی_قومی و زبانی ملت واحدی را تشکیل میدهند.

مشابه همین امر را می‌توان در میان ملل اسپانیایی زبان یافت. مردم تمامی کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی به غیر از برزیل، اسپانیایی زبان هستند، ولی هرگز این امر باعث تبدیل آنها به یک ملت و کشور واحد نشده است.

ملل مختلف عرب با وجود داشتن زبان و مذهب کاملاً مشتُرک و تلاشهای فراوان سیاست‌مدارن عرب برای تبلیغ ایدئولوژی پان عربیسم، هنوز هم خود را مللی متفاوت از یکدیگر می‌دانند و دارای اختلافات فراوان فرهنگی و سیاسی هستند.

مثال دیگر مردم کشورهای آلمان و اطریش است.

از طرف دیگر چه بسیار ملت‌هایی که مردم آنها به چندین زبان مختلف صحبت می‌کنند ولی خود را متعلق به یک ملت می‌دانند. مهمترین این ملت‌ها، ملت‌های چین، هند و سوئیس هستد.

در کشور هندوستان بیش از ۱۵۰۰ زبان مادری مختلف وجود دارد و هند متنوع‌ترین کشور جهان از نظر زبان و نژاد محسوب می‌شود در حالی که مردم آن خود را هندی و متعلق به هویت هندی می‌دانند. یک بنگالی، پنجابی و .. همگی با وجود تفاوت زبان مادری خود را هندی می‌دانند.

چین نیزنمونه دیگر چنین ملت‌هایی است که در آن شش خانواده زبانی مختلف و صدها زبان محلی متفاوت وجود دارد، تفاوت این زبان‌ها به حدی است که مردم مناطق مختلف چین در صورت ندانستن زبان چینی استاندارد قادر به مکالمه و فهم یکدیگر نبوده و به مترجم احتیاج دارند ولی با وجود این تنوع زبانی گسترده تمامی این مردمان خود را چینی دانسته و جهانیان نیز آنها را به نام یک ملت واحد یعنی چین می‌شناسد.

سویس دیگر کشوری است که مردم آن به چهار زبان مختلف آلمانی، فرانسه، ایتالیایی و رومنش صحبت می‌کنند ولی همگی خود را سوئیسی می‌دانند و نه آلمانی یا به طور مثال فرانسوی.

زبان می‌تواند به عنوان یکی و فقط یکی ازشرایط لازم و نه کافی برای تعریف یک ملت به حساب آید؛ ولی تلاش برای تعریف هویت و ملیت بر اساس زبان مشتُرک بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های فرهنگی، پیشینه تاریخی وعلایق و مشتُرکات با تعریف ملت سازگاری ندارد.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
* [[ملی‌گرایی]]

== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}[[حسین بشیریه]]<اموزش علوم سیاسی>{{ویکی‌انبار-رده|Nations}}
{{ویکی‌انبار-رده|Nations}}


{{جامعه-خرد}}
{{جامعه-خرد}}

نسخهٔ ‏۸ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۲۱:۳۲

ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق می‌گردد که دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند.[۱]

مِلَّت را می‌توان یک واحد بزرگ انسانی تعریف کرد که طی تکامل تاریخی به وجود آمده و بر شالوده اشتراک سرزمین و اقتصاد و تاریخ و فرهنگ ملی استوار است. عامل پیوند آن فرهنگ و آگاهی مشترک است. از این پیوند است که احساس تعلق به یکدیگر و احساس وحدت میان افراد متعلق با آن واحد پدید می‌آید. از جمله ویژگی‌های هر ملت اشغال یک قلمرو جغرافیایی مشترک است و احساس دلبستگی و وابستگی به سرزمین معین. علاوه بر آن، نیروی حیاتی پیوند دهندهٔ ملّت از احساس تعلق قوی به تاریخ خویش، دین خویش، فرهنگ ویژهٔ خویش و نیز زبان خویش برمی‌خیزد.

وجود مشتُرکات تاریخی، فرهنگی-عقیدتی، مذهبی و منافع مشتُرک اقتصادی بین گروه‌های مختلف ساکن یک سرزمین عوامل اصلی ایجاد یک ملت واحد محسوب می‌شوند. هر چه این مشترکات بیشتر باشند احساس تعلق داشتن به یک ملت واحد، بین اعضای آن ملیت افزایش می‌یابد، به طوریکه می‌توانند باعث ایجاد احساس تعلق به یک ملیت بین چندین گروه زبانی-قومی متفاوت گردد.

به طور مثال ایرانیان با وجود تفاوت‌های زبانی و حتی نژادی در بیشتر دوران ۳۰۰۰ سال گذشته دارای تجربه تاریخی مشترکی بوده‌اند، مذهب مشترک داشته (زرتشت – اسلام) و از رسوم مشترکی برخوردارند (شب یلدا، چهارشنبه سوری، عید نوروز و سیزده بدر).

پیش از پیدایش ملت‌ها، اشکال تاریخی دیگر اشتراک افراد وجود داشته نظیر طایفه، قبیله و قوم. ملت ممکن است به عنوان یک جماعت تاریخی و دارای بافت فرهنگی خاص امّا بدون خودمختاری سیاسی یا داشتن دولت وجود داشته باشد.

از نظر زمانی پیدایش ملت‌ها مربوط به دوره تلاشی فئودالیسم و ریشه گرفتن و استحکام شیوه تولید سرمایه داری و جامعه صنعتی و پیدایش بازار واحد است. سرمایه داری به تفرقه قومی پایان می‌دهد و اهالی را ازنظر اقتصادی به هم وابسته ساخته و تمرکز سیاسی ایجاد نموده و شرایط پیدایش و قوام ملت‌ها را فراهم می‌سازد در روند قوام ملت‌ها، تشکیل دولت‌های ملی تأثیر زیادی دارد. نژاد، زبان و مذهب مشترک شرط ضرور برای موجودیت یک ملت نیست.

رابطه زبان و ملیت

زبان مشترک به تنهایی نمی‌تواند دلیل بر هویت ملی مشترک و تعریف یک ملت باشد، نمونه‌های عینی بسیاری نیز وجود دارند که اثبات کننده این نظریه است. چه بسیارند مردمی که زبانی مشتُرک دارند ولی خود را از هم جدا و متعلق به هویت و ملیتی متفاوت می‌داند.

بهترین نمونه این مردم، انگلیسی زبان‌ها بویژه در بریتانیای بزرگ و ایرلند است. علی‌رغم آنکه مردم دو کشور از یک زبان مشتُرک یعنی انگلیسی برخوردارند ولی از نظر تاریخی و هویتی خود را به طور کامل دو ملت متفاوت می‌دانند و اگر کسی یک ایراندی را با نام زبان او یعنی انگلیسی، یک انگلیسی خطاب کند به مانند یک توهین به او خواهد بود.

جالبتر آنکه در جزایر بریتانیا که متشکل از سه ملت اسکاتلند در شمال، انگلیس در مرکز و جنوب و ولز در غرب آن است (در ایران به غلط آن را به نام یک بخش آن یعنی انگلیس می‌شناسند)، اسکاتلندی‌ها و ولزی‌ها متنفر هستند از آنکه انگلیسی نامیده شوند و بویژه اسکاتلندی‌ها دارای روحیه استقلال طلبی بالایی هستند. مشابه همین مطلب بین مردم دو کشور ایالات متحده و انگلیس وجود دارد.

مشابه همین امر را می‌توان در میان ملل اسپانیایی زبان یافت. مردم تمامی کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی به غیر از برزیل، اسپانیایی زبان هستند، ولی هرگز این امر باعث تبدیل آنها به یک ملت و کشور واحد نشده است.

ملل مختلف عرب با وجود داشتن زبان و مذهب کاملاً مشتُرک و تلاشهای فراوان سیاست‌مدارن عرب برای تبلیغ ایدئولوژی پان عربیسم، هنوز هم خود را مللی متفاوت از یکدیگر می‌دانند و دارای اختلافات فراوان فرهنگی و سیاسی هستند.

مثال دیگر مردم کشورهای آلمان و اطریش است.

از طرف دیگر چه بسیار ملت‌هایی که مردم آنها به چندین زبان مختلف صحبت می‌کنند ولی خود را متعلق به یک ملت می‌دانند. مهمترین این ملت‌ها، ملت‌های چین، هند و سوئیس هستد.

در کشور هندوستان بیش از ۱۵۰۰ زبان مادری مختلف وجود دارد و هند متنوع‌ترین کشور جهان از نظر زبان و نژاد محسوب می‌شود در حالی که مردم آن خود را هندی و متعلق به هویت هندی می‌دانند. یک بنگالی، پنجابی و .. همگی با وجود تفاوت زبان مادری خود را هندی می‌دانند.

چین نیزنمونه دیگر چنین ملت‌هایی است که در آن شش خانواده زبانی مختلف و صدها زبان محلی متفاوت وجود دارد، تفاوت این زبان‌ها به حدی است که مردم مناطق مختلف چین در صورت ندانستن زبان چینی استاندارد قادر به مکالمه و فهم یکدیگر نبوده و به مترجم احتیاج دارند ولی با وجود این تنوع زبانی گسترده تمامی این مردمان خود را چینی دانسته و جهانیان نیز آنها را به نام یک ملت واحد یعنی چین می‌شناسد.

سویس دیگر کشوری است که مردم آن به چهار زبان مختلف آلمانی، فرانسه، ایتالیایی و رومنش صحبت می‌کنند ولی همگی خود را سوئیسی می‌دانند و نه آلمانی یا به طور مثال فرانسوی.

زبان می‌تواند به عنوان یکی و فقط یکی ازشرایط لازم و نه کافی برای تعریف یک ملت به حساب آید؛ ولی تلاش برای تعریف هویت و ملیت بر اساس زبان مشتُرک بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های فرهنگی، پیشینه تاریخی وعلایق و مشتُرکات با تعریف ملت سازگاری ندارد.

جستارهای وابسته

منابع

  1. "Nation", The New Oxford American Dictionary, Second Edn. , Erin McKean (editor), 2051 pages, May 2005, Oxford University Press, ISBN 0-19-517077-6.