ریشهشناسی: تفاوت میان نسخهها
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB |
Arfarshchi (بحث | مشارکتها) برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:The story of a word.jpg|بندانگشتی|260px|تحول تاریخی پیشنهاد شده برای واژه [[مادر]] توسط [[هندریک ویلن فان لون]]]] |
[[پرونده:The story of a word.jpg|بندانگشتی|260px|تحول تاریخی پیشنهاد شده برای واژه [[مادر]] توسط [[هندریک ویلن فان لون]]]] |
||
{{زبانشناسی}} |
{{زبانشناسی}} |
||
'''ریشهشناسی''' |
'''ریشهشناسی'''<ref>{{یادکرد فرهنگستان | مصوب=ریشهشناسی | بیگانه=etymology | بیگانه در فارسی= اتیمولوژی | حوزه=زبانشناسی | دفتر=ششم | بخش=فارسی | سرواژه=ریشهشناسی}}</ref> یا '''واژهپژوهی''' یا '''علم اشتقاق''' یا '''اِتیمولوژی''' {{به انگلیسی|etymology}}، [[علم]] مطالعهٔ [[تاریخی]] واژهها و بررسی تحول شکل واژهها میباشد. مسائلی مانند اینکه چه موقع وارد زبانی شدهاند، از چه منبعی وارد شدهاند و اینکه در طول زمان چه تغییری در ساختار و معنای آنها ایجاد شدهاست، در این حیطه بررسی میگردد. |
||
پیش از سده نوزدهم، بهویژه پیش از ظهور [[نودستوریان]]، اشتقاق به معنای شناخت اصل و تاریخ لغت، بر اساس درستی استوار نبوده و اگر هم اشتقاقات درستی احیاناً در نوشتههای پیشینیان آنها آمدهاست کمتر چنین بوده که از مقدمات درست به نتایج درست رسیده باشد. به عبارت دیگر، غالب اشتقاقات آنان را باید اشتقاق عامیانه بهشمار آورد. با شناخت تحولات تاریخی آواها، و اساساً با شناخت چگونگی تحول زبانها و روابط میان آنها و جمع آوردن متون و منابع مختلف از زبانها و لهجههای مختلف، کار ریشهشناسی پیشرفتهای بسیاری کردهاست. به تبع این، راه بر ریشهشناسیهای [[شبه علم|شبهعلمی]] هم باز شده؛ ریشهشناسیهایی که ظاهراً بر اصول درست آواشناختی و معناشناختی استوارند، ولی در واقع اشتقاقات غلطی هستند که در پشت ظاهر علمی پنهاناند. این ریشهشناسیها را میتوان '''شبهریشهشناسی''' نامید.<ref>قائممقامی، احمدرضا: ریشهشناسی، شبهریشهشناسی. در [http://www.persianacademy.ir/fa/X0109931.aspx وبگاه فرهنگستان زبان]. ۱۳۹۳/۹/۸.</ref> |
پیش از سده نوزدهم، بهویژه پیش از ظهور [[نودستوریان]]، اشتقاق به معنای شناخت اصل و تاریخ لغت، بر اساس درستی استوار نبوده و اگر هم اشتقاقات درستی احیاناً در نوشتههای پیشینیان آنها آمدهاست کمتر چنین بوده که از مقدمات درست به نتایج درست رسیده باشد. به عبارت دیگر، غالب اشتقاقات آنان را باید اشتقاق عامیانه بهشمار آورد. با شناخت تحولات تاریخی آواها، و اساساً با شناخت چگونگی تحول زبانها و روابط میان آنها و جمع آوردن متون و منابع مختلف از زبانها و لهجههای مختلف، کار ریشهشناسی پیشرفتهای بسیاری کردهاست. به تبع این، راه بر ریشهشناسیهای [[شبه علم|شبهعلمی]] هم باز شده؛ ریشهشناسیهایی که ظاهراً بر اصول درست آواشناختی و معناشناختی استوارند، ولی در واقع اشتقاقات غلطی هستند که در پشت ظاهر علمی پنهاناند. این ریشهشناسیها را میتوان '''شبهریشهشناسی''' نامید.<ref>قائممقامی، احمدرضا: ریشهشناسی، شبهریشهشناسی. در [http://www.persianacademy.ir/fa/X0109931.aspx وبگاه فرهنگستان زبان]. ۱۳۹۳/۹/۸.</ref> |
نسخهٔ ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۲۲
بخش از مجموعه |
زبانشناسی |
---|
درگاه |
ریشهشناسی[۱] یا واژهپژوهی یا علم اشتقاق یا اِتیمولوژی (به انگلیسی: etymology)، علم مطالعهٔ تاریخی واژهها و بررسی تحول شکل واژهها میباشد. مسائلی مانند اینکه چه موقع وارد زبانی شدهاند، از چه منبعی وارد شدهاند و اینکه در طول زمان چه تغییری در ساختار و معنای آنها ایجاد شدهاست، در این حیطه بررسی میگردد.
پیش از سده نوزدهم، بهویژه پیش از ظهور نودستوریان، اشتقاق به معنای شناخت اصل و تاریخ لغت، بر اساس درستی استوار نبوده و اگر هم اشتقاقات درستی احیاناً در نوشتههای پیشینیان آنها آمدهاست کمتر چنین بوده که از مقدمات درست به نتایج درست رسیده باشد. به عبارت دیگر، غالب اشتقاقات آنان را باید اشتقاق عامیانه بهشمار آورد. با شناخت تحولات تاریخی آواها، و اساساً با شناخت چگونگی تحول زبانها و روابط میان آنها و جمع آوردن متون و منابع مختلف از زبانها و لهجههای مختلف، کار ریشهشناسی پیشرفتهای بسیاری کردهاست. به تبع این، راه بر ریشهشناسیهای شبهعلمی هم باز شده؛ ریشهشناسیهایی که ظاهراً بر اصول درست آواشناختی و معناشناختی استوارند، ولی در واقع اشتقاقات غلطی هستند که در پشت ظاهر علمی پنهاناند. این ریشهشناسیها را میتوان شبهریشهشناسی نامید.[۲]
تاریخچه
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
علمای قدیم در نوشتههای خود گاهی با ذکر «وجه تسمیه» و «وجه اشتقاق» به شرح واژهها میپرداختند. مقصود علمای قدیم از وجه تسمیه و وجه اشتقاق ریشهشناسی بودهاست.[۳] در لغتنامه دهخدا به نقل از تعریفات جرجانی آمده: «بیرون آوردن کلمهای از کلمهٔ دیگر بشرط آنکه در معنی و ترکیب با هم مناسب و در صیغه مغایر باشند.»[۴] با این تعریف اشتقاق معادل «Derivation» میشود و یکی از انواع واژهسازی خواهد بود که خود یکی از ساز و کارهای مورد مطالعه تئوری ریشهشناختی است. پایهٔ علم ریشهشناسی جدید را «سر ویلیام جونز»، قاضی انگلیسی، نهادهاست. وی در سال ۱۷۸۶ در برابر انجمن آسیایی کلکته خطابهای ایراد کرد که در آن زبانهای لاتینی و یونانی و سنسکریت و فارسی را از یک اصل و خاستگاه خانوادهٔ زبانی هندو-اروپایی اعلام کرد. در مورد خاستگاه خانوادهٔ زبانی هندو-اروپایی دو فرضیهٔ رقیب وجود دارد. دیدگاه مرسوم که ریشهٔ این خانوادهٔ زبانی را به ۶٬۰۰۰ سال پیش و استپهای پونتیک را فرض میکند. دیدگاه دیگر ادعا میکند ریشهٔ این خانوادهٔ زبانی به ۸٬۰۰۰ تا ۹٬۵۰۰ سال پیش و به منطقهٔ آناتولی تعلق دارد که با گسترش کشاورزی این زبان نیز در گسترش یافت. (رفرانس: زبان نیا- هندواروپایی؛ ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد). از این زمان عدهای از دانشمندان در منشأ زبانها و ارتباط آنها با یکدیگر به پژوهش پرداختند. ماکس مولر آلمانی در این زمینه کارهای وسیعی ارائه کردهاست، فریدریش ماکس مولر (به آلمانی: Friedrich Max Müller) (زادهٔ ۶ دسامبر ۱۸۲۳ - مرگ ۲۸ اکتبر ۱۹۰۰) زبانشناس و خاورشناس آلمانی بود. او یکی از پایهریزان هندشناسی و پژوهشهای تطبیقی و سنجشی آیینها در دانشگاههای غربی بود. او اثرهای پژوهشی و عمومیای در زمینهٔ هندشناسی دارد و کتابهای روحانی خاور که در پنجاه جلد با راهبری او نوشتهشد از یادبودهای پژوهشی عصر ویکتوریایی انگلستان است (رفرانس :ماکس مولر:از ویکیپدیا)، وی مینویسد به دلیل ریشه نیاکانی یکسان زبانهای آریایی میتوان ریشه واژهای واژههای رایج امروز این زبانها را ردیابی کرد.
برای نمونه: پدرخدای هندواروپایی به نامهای گوناگون: زئوس، ژوپیتر، دیائوس پیتا، دوا، پدیدار میگردد. از دید مولر همهٔ این نامها به یک نام میرسید؛ دیائوس؛ که از آن هم معنای درخشندگی یا درخشان برمیآید؛ که همگی از ساختار نخستین دئوسپاتر جدا شدهاند و تشبیهات و کنایهها (درخشندگی یا درخشان) دارای شخصیت و جاندار میشوند (رفرانس : ماکس مولر : از ویکیپدیا). درمورد منشأ مشترک ریشهشناسی واژههای زبانهای آریایی مثالهای متعددی وجود دارد که به چند مورد اشاره میشود:
. مثال۱- واژ ه (واژ=واگ=گقتن و حرف زدن) با (VOICE) و (VOC :VOCAL) مشترک است و در این زبانها برای گفتکو و صحبت و حرف زدن بکار میرود۲ - واژه زردگون به زبان انگلیسی رفته و زیرکونیوم (ZIRCONIUM) شدهاست و همچنین در مقاله (آریاییها) آمدهاست که: آنان (آریاییها) برای شخم زدن، گاوها را به یوغ (اوستایی: یَوگ، (به هم بستن)، سنسکریت: یوگا) میبستند. منبع:آریایی، از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد. همچنین واژههای یوگا، YOKE، Yoga:From Wikipedia, the free encyclopedia. که واژهای، ژیگول، ژیگولو، ژوگولار، از همین ریشه است و بسیاری از واژههای دیگر. - (رفرانس: فهرست واژگان انگلیسی با ریشه فارسی ویکیپدیا). یکی از نتایج پژوهشهای ریشهشناسی این بود که در پنج هزار سال پیش از میلاد مسیح در منطقهای میان جنوب روسیه در شرق رود دنیپر و شمال قفقاز و غرب کوههای اورال قومی زندگی میکردهاند که بعدها به سرزمینهایی از هند تا اروپا مهاجرت کردهاند. چون این قوم منشأ زبانهای رایج در هند و اروپا بوده زبان این قوم و خود این قوم «هند و اروپایی» نامیده شد.[۵] در مورد ریشه واژ گان پارسی در زبان تازی و انگلیسی بررسیهای وسیعی انجام شده که به چند مورد اشاره میگردد: لازم است ذکر شود که زبانشناسان در ریشهشناسی واژگان به مبحث تغییرات و ریشهیابی معنی و مفهوم واژگان در دورههای مختلف تاریخی میپردازند و تغییرات واژگان را در انتقال شفاهی و کتبی از یک زبان به زبان دیگر بررسی میکنند. زیرا تأثیر زبانها متقابل است. چرا زبان فارسی و عربی برهم تأثیر گذاشتهاند؟ زیرا عربها حدود ۴۰۰ سال در ایران حضور فیزیکی داشتند و تا دورهٔ انقلاب مشروطه متنهای مهم به زبان عربی شبیه به فارسی نوشته میشد و از سوی دیگر ایرانیان در ایجاد و ساختار زبان عربی نقش مهمی داشتند. در زبان عربی واژگان بسیار زیادی وجود دارد که به آنها "معربات" یعنی عربی شدهها میگویند. ریشه بسیاری از معربات هنوز ناشناخته است. سازمان استانداردسازی عربی کوشش فراوانی کرده تا ریشهٔ اینگونه کلمات شناسایی شود، اما به دلیل اینکه در عربیسازی واژگان بیگانه بهطور کامل درهم ریخته میشود نمیتوان به سادگی اینگونه معربات را ریشهیابی کرد. گفته میشود حدود ۵ هزار واژه معرب از کلمات رایج در زبان فارسی به زبان عربی راه یافتهاست. از جملهٔ آنها بنفسج (از بنفشه)، جص، مجصص و مشتقات آن (از گچ) و اساطیر و اسطوره از(stori) لاتین و خارطة و خوارط (نقشه و نقشهها) از(carta) لاتین و منهی عنه و نهی از نه no فارسی و سانسکریت. کتاب "الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه" حدود ۳ هزار کلمه عربی که از زبان فارسی به عربی راه یافتهاند را به همراه توضیحات برای هر کلمه آورده است. قبلاً نیز جوالیقی ۸۳۸ کلمه و در کتاب المنجد ۳۲۱ کلمه و ادی شیر، در کتاب واژههای فارسی عربی شده، ۱۰۷۴ واژه فارسی را توضیح داده است. (رفرانس فهرست واژگان عربی با ریشه فارسی :ویکیپدیا). فارسی به روشهای مختلفی بر عربی تأثیر گذاشته است و بسیاری از واژگان عربی را با خود به سایر زبانها از جمله به آسیای مرکزی و شبه قاره هند منقل کردهاست. زبان عربی اشتقاقی و قالبی است، عربزبانان از قالبهای افعال، تفعیل، مفاعله، تفعل، افتعال، انفعال و استفعال بهره میبرند و با ریختن ریشهٔ واژه در این قالبها که «باب» یا قالب نامیده میشوند، واژه میسازند. در عربی همین روش را برای ریشههای واژههای پارسی هم به کار میبرند. برای نمونه از واژه فارسی زمان، مشتقهایی مانند ازمنه، مزمن و زمن ساخته شدهاست که شناسایی ریشه آن را دشوار میکند. . یا مثلاً واژه کادیک به صورت قاضی معرب شده و از آن قضاوت و مقتضی و ... ساخته شدهاست. نمونهای دیگر واژه «مورَخ» به معنی تعیین زمان رویدادها است و در قرآن و عربی پیش از اسلام نبوده و ریشهٔ عربی ندارد. به باور برخی زبانشناسان، عربها «ماه رخ» پارسی (که شکلهای گوناگون ماه در هر روز را نشان میدهد) را، ماروخ گفتهاند و از آن مورخ و تاریخ را برگرفتهاند. اما نظر غالب زبانشناسان معاصر این است که «مورَخ» اسم مفعول و مورخ با کسر "ر" اسم فاعل از تاریخ است و خود تاریخ عربی شدهٔ "تاریک" است. زیرا سخن از گذشتهها در تاریکی و ابهام قرار دارد. در مجله "الدراساتُ الأدبیّة» بهار و تابستان ۱۳۴۳. دیدگاههای مختلف در مورد واژهٔ تاریخ آورده شده و نظر حمزه اصفهانی در مورد عربی شده از "ماه رخ" یا "تاریک" را بررسی کردهاست و نتیجهگیری نموده که معرب شده از تاریک به منطق نزدیکتر است.
الف- تغییر یا حذف حروف گ. ژ-چ. پ- که عربها آنها را ندارند مثل چغندر=(شمندر)- گرگان= جرجان-چراغ= سراج-پارس= فارس
ب- تغییر صداهای ناموزون و سنگین مانند سرپوش= طربوش -ابرکوه= ابرقو- آنکارا= آنقره- کنستانتینوپل = قنسطنطنیه- کوردبای = قرطبه و... . عرب زبانها اکثر واژههای برگرفته در زبان فارسی را ناچار در برابر قالبهای گویش خود تغییر دادهاند و شماری از همین واژهها بهوسیلهٔ ایشان و کارگزاران ایرانیِ آنها به فارسی وارد شد. چند نمونه از این گروه واژهها مانند: «فیل»، «فردوس»، «ابریق»، «سراج» و «کنز» -"قاضی " و ... هستند که به ترتیب از واژههای «پیل»، «پردیس»، «آبریز»، «چراغ» و «گنج» "کادیک"و... ساخته شدهاند؛ و هندسه که از اندازه است.
پ- عربی سازی شمار دیگری از واژههای فارسی و راه یافتن آنها به فارسی از الگوی پیچیدهتری پیروی میکند[ . یک نمونه واژهٔ «جنحه» است که در فارسی کنونی کاربرد حقوقی دارد. این واژه از مفرد کردن واژهٔ «جُناح» ساخته شدهاست، در حالیکه «جناح» خود عربی شدهٔ از واژهٔ فارسی «گناه» است . واژگانی مانند «بهلوان» (پهلوان) و «مهرجان» (بر گرفته از مهرگان که برای هرگونه جشن بکار میرود) در عربی نیز برگرفته از واژگان فارسی هستند
واژههایی مانند برنامه (برنامج)، طازج= تازه، فیروز (پیروز)، تنور (ته نور)، خندق (کندک)، قناة، قلعة (کله- کلات)، منجنیق، اسفناج (اسپناج)، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین، سرو، عدس، شهی، آجر، گچ (به عربی جص)، خنجر (خونگر)، طربوش (سرپوش)، تاج و تاجر از پارسی گرفته شدهاند. در اشعار شاعران جاهلی، واژههای فارسیِ: انجمن، ارغوان، بربط، بنفشه، بادیه، گلاب، گلستان، دیبا، دهقان، یاسمن، یاقوت، زیر، زبرجد، مرو، آس، مرزنگوش، مهره، مشته، نرگس، سوسن، سمسار، سیهسنبل، تاج، تنبور، خبری، خسروانی، چنگ، شاهنشاه و غیره استفاده شدهاست. به قرآن نیز واژگان پارسی فراوانی راه یافتهاست؛ که از این دید پر نفوذترین زبان بر ادبیات قرآنی انگاشته میشود: دین، سراج (برگرفته از چراغ)، جند (گند:تخم، بیضه)، سجیل (سنگگل)، نمارق (جمع واژه نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)، مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید). از دیگر واژههایی که از پارسی به عربی رفتهاند میتوان به: هندسه (برگرفته از اندازه / هَنداچک)، محراب (برگرفته از مهراب) و مسجد (برگرفته از مَزگت) اشاره کرد .. ، در ادبیات فارسی از واژگان پارسی ولی با کمک قالبهای عربی واژگانی ساخته شده که تعدادی از آنها به زبان عربی نیز راه یافتهاند مانند: استیناف (از نو، درخواست نو و تجدید نظر)، تهویه (از هوا بر وزن تفعیل) وزن توزین و مکلا از کلاه ... و ... زبانهای گروه سامی و عربی بخش اعظمی از واژگان خود را از طریق زبان فارسی گرفتهاند که در مورد عربی به دلیل ماهیت صرفی و قالبهای متعدد آن واژگان فارسی بیشتر در شکل مفرد و ساده آن قابل رد یابی است و به دلیل ذوب شدن مفردات در قالبها و صیغهها و حذف و اضافه صداها رد یابی آن سخت میشود. زبان فارسی از معدود زبانهای دنیا است که که تقریباً عموم واژگان وام گرفته را میتواند بدون دستکاری و بدون حذف آوا و حروف بپذیرد به ویژه کلمات قرانی را بدون هیچ تغییری پذیرفتهاست مانند: صالح – کاذب – مشرک – کافر و -عذاب ... بسیاری از کلمات مشترک فارسی و عربی اگر مورد کنکاش قرار گیرند ریشه فارسی آن معلوم میشود بطور نمونه تقریباً به ندرت کسی در عربی بودن کلمه نهی - کم (چن؟ چند؟) – جص (گچ) – رباط – بیان - نور- عجم- دارالاخره، تکدی، رجس، نجس یا باکره (پاکیزه) ترجمان تردید کردهاست اما در حقیقت همه اینگونه کلمات یا بطور کامل فارسی هستند یا معرب شده هستند. صبح از صباح و صباح از پگاه ساخته شده و مصباح و ... از آن ساخته شدهاست. نظر عربی شده «نگر» است انظر- نظر ینظر منظر و ... از آن ساخته شدهاست. خیمه از واژه پهلوی گومه و کیمه (به معنی کلبه) گرفته شده و خیام مخیم خیم یخیم صرف شدهاست، در مورد واژه گان لاتین نیز گاهی همینطور است مانند کلمه کیک (گعک) بالکن (از بالاخانه) – بنانا (موز)، که هر سه کلمه ریشه فارسی دارند. (رفرانس: ویکیپدیا :فهرست واژگان عربی با ریشه فارسی).
فارسی و انگلیسی به عنوان دو زبان هندواروپایی واژگان زیادی از زبان نیاکانی هندواروپایی به ارث بردهاند. بسیاری از این واژگان مشابه شکل مشابهی نیز دارند. برای مثال: فارسی (مادَر) و انگلیسی (مادِر)، فارسی (پدَر) و انگلیسی (فادِر)، فارسی (بَرادَر) و انگلیسی (بِرادِر)، فارسی (نام) و انگلیسی (نِیم).
بسیاری از واژههای با ریشهٔ فارسی از مسیرهای متفاوتی به انگلیسی راه پیدا کردهاند. برخی از آنها مانند پارادایز (paradise) در دوران روابط فرهنگی میان ایرانیان و یونیان و رومیان باستان به زبانهای یونانی و لاتین راه یافته و راه خود را تا انگلیسی ادامه دادهاند. فارسی به عنوان زبان دوم جهان اسلام بسیاری از زبانهای دنیای مسلماننشین را تحت تأثیر خود قرار داده و واژههای آن وارد جهان اسلام شدهاند.
ایران تا سدهٔ نوزدهم تا حد زیادی برای جهانگردان انگلیسیزبان کشف نشده باقیمانده بود. . فعالیت تجار انگلیسی در بنادر شرق مدیترانه موجب شد تا برخی واژههای مرتبط با فرهنگ عثمانی راه خود را به زبان انگلیسی باز کنند. از همین رو بسیاری از واژههای در اصل از فارسی از طریق زبان واسط ترکی عثمانی به انگلیسی وارد شود.
بسیاری از واژههای فارسی-عربی هم به واسطه زبان اردو در دوران استعمار بریتانیا در هند وارد انگلیسی شدند. زیرا فارسی زبان بینالمللی و رسمی هندوستان (پاکستان امروزین و شمال غربی هند امروزین) پیش از حکومت انگلیسیها بود.
برخی واژههای فارسی نیز در دوران روابط فرهنگی مورها و مسیحیان در شبهجزیره ایبری در سدههای میانه وارد زبانهای اروپایی (و در بعضی موارد زبان انگلیسی) شدند و به همین دلیل از زبان عربی به عنوان زبان واسط عبور کردهاند (رفرانس: ویکیپدیا :فهرست واژگان انگلیسی با ریشه فارسی).
جستارهای وابسته
- زبان نیا-هندواروپایی
- وامواژه
- فهرست واژگان انگلیسی با ریشه فارسی
- فهرست واژگان اسپانیایی با ریشه ایرانی
- فهرست واژگان عربی با ریشه فارسی
- فهرست وامواژهها در فارسی
- فهرست واژههای فارسی با ریشهٔ روسی
- فهرست وامواژههای فرانسوی در فارسی
- وامواژههای ترکی در فارسی
- ریشهشناسی منطقهای
- واژهنامه ریشهشناسی زبان انگلیسی برخط
- ورود واژههای اروپایی به فارسی
- اثرگذاری زبانهای فارسی و عربی بر یکدیگر
- آمیزش فارسی با زبانهای دیگر
پانویس
- ↑ «ریشهشناسی» [زبانشناسی] همارزِ «اتیمولوژی» (etymology)؛ منبع: گروه واژهگزینی. جواد میرشکاری، ویراستار. دفتر ششم. فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان. تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۵۳۱-۸۵-۶ (ذیل سرواژهٔ ریشهشناسی)
- ↑ قائممقامی، احمدرضا: ریشهشناسی، شبهریشهشناسی. در وبگاه فرهنگستان زبان. ۱۳۹۳/۹/۸.
- ↑ ابوالقاسمی م. ریشهشناسی. تهران:ققنوس. ۱۳۸۹. ص۵۷
- ↑ لغتنامه دهخدا، اشتقاق
- ↑ ابوالقاسمی م. ریشهشناسی (اتیمولوژی). تهران. ققنوس. چاپچهارم. ۱۳۸۹. ص ۱۱