آدولف هیتلر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات ردهٔ همسنگ (۳۰) +املا+مرتب+تمیز (۱۴.۹ core): + رده:محکومان به جرم خیانت به آلمان
خط ۳۸۸: خط ۳۸۸:
[[رده:نجات‌یافتگان از ترور]]
[[رده:نجات‌یافتگان از ترور]]
[[رده:نخست‌وزیران پروس]]
[[رده:نخست‌وزیران پروس]]
[[رده:نقاشان اتریشی سده ۲۰ (میلادی)]]
[[رده:نقاشان سده ۲۰ (میلادی) اهل اتریش]]
[[رده:نقاشان اهل آلمان]]
[[رده:نقاشان اهل آلمان]]
[[رده:نقاشان اهل اتریش]]
[[رده:نقاشان اهل اتریش]]

نسخهٔ ‏۱۷ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۳۸

آدولف هیتلر
پرترهٔ هیتلر در سال ۱۹۳۸ میلادی
پیشوای آلمان
دوره مسئولیت
۲ اوت ۱۹۳۴ – ۳۰ آوریل ۱۹۴۵
پس ازپاول فون هیندنبورگ (رئیس‌جمهور)
پیش ازکارل دونیتس (رئیس‌جمهور)
صدراعظم آلمان
دوره مسئولیت
۳۰ ژانویهٔ ۱۹۳۳ – ۳۰ آوریل ۱۹۴۵
رئیس‌جمهورپاول فون هیندنبورگ
پس ازکورت فن شلایشر
پیش ازیوزف گوبلس
دوره مسئولیت
۳۰ ژانویهٔ ۱۹۳۳ – ۳۰ آوریل ۱۹۴۵
نخست‌وزیرفرانتس فون پاپن
هرمان گورینگ
اطلاعات شخصی
زاده۲۰ آوریل ۱۸۸۹
بران‌آئو ام این، امپراتوری اتریش - مجارستان
درگذشته۳۰ آوریل ۱۹۴۵ (۵۶ سال)
برلین، رایش آلمان بزرگ
ملیتآلمان نازی
حزب سیاسیحزب ناسیونال‌سوسیالیست کارگران آلمان (حزب نازی)
همسر(ان)اوا براون
اقامتگاهشهروند اتریشی تا سال ۱۹۲۵، شهروند آلمانی پس از ۱۹۳۲
پیشهسیاستمدار
تخصصهنرمند، سرباز، نویسنده، سیاست‌مدار، رهبر
امضا
آلویس هیتلر (پدر)
کلارا هیتلر (مادر)

آدولف هیتلر (به آلمانی: Adolf Hitler) (دربارهٔ این پرونده تلفظ ) (زاده ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ – درگذشته ۳۰ آوریل ۱۹۴۵) رهبر کاریزماتیک حزب ناسیونال‌سوسیالیست کارگران آلمان (حزب نازی) بود. او بین سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ صدر اعظم آلمان و از ۱۹۳۴ به بعد، هم‌زمان در مقام پیشوای رایش آلمان بزرگ نیز حکومت کرد.[۱] وی در یک خانوادهٔ آلمانی زبان در اتریش متولد شد.

هیتلر به عنوان یک کهنه‌سرباز نشان‌دار جنگ جهانی اول در سال ۱۹۲۰ به حزب نازی پیوست. او در سال ۱۹۲۱ به ریاست آن رسید. او در نوامبر ۱۹۲۳ به خاطر شرکت در کودتایی نافرجام معروف به «کودتای آب‌جوفروشی مونیخ» به تحمل ۵ سال زندان محکوم شد. او در همین دوران کتاب نبرد من را نوشت. او پس از آزادی از زندان، با ترویج ایده‌های ملی‌گرایی، ضدکمونیستی، یهودستیزی و ایراد سخنرانی‌های پرشور بر ضد پیمان ورسای، حامیان بسیاری در کشور آلمان به‌دست آورد. هیتلر در سال ۱۹۳۳ از سوی پاول فن هیندنبورگ به مقام صدراعظمی آلمان منصوب شد. مجموعهٔ ارتشی-صنعتی آلمان در زمان صدارت وی توانست قوای تحلیل‌رفتهٔ این کشور را بازسازی کرده و آن را تبدیل به یکی از قدرت‌های برتر اروپا در زمان خود کند. هیتلر سیاست خارجی خود را با هدف سیاست لبنسراوم دنبال نمود و یکی از دلایل نخست و عمدهٔ وقوع جنگ جهانی دوم تهاجم به لهستان در ۱۹۳۹ بود که در نتیجه، بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند؛ جنگی که بین دو قدرت نیروهای محور و نیروهای متفقین درگرفت و در طی این مدت اروپا و همچنین سایر نقاط دنیا شاهد ویرانی‌ها و تلفات بسیار بود. اگرچه در عرض سه سال، آلمان و نیروهای متحدش بیشتر مناطق اروپا، بخش‌های قابل‌توجهی از آفریقا، شرق آسیا، و اقیانوسیه را اشغال کردند، اما نیروهای متفقین از سال ۱۹۴۲ به بعد، از نیروهای آلمان نازی، پیشی گرفتند و در سال ۱۹۴۵، رایش آلمان بزرگ را از هر سو محاصره کردند.

هیتلر در ۲۹ آوریل ۱۹۴۵ در روزهای پایانیِ نبرد برلین، با اوا براون که برای سال‌های طولانی معشوقهٔ او بود ازدواج کرد. در ۳۰ آوریل، یعنی یک روز پس از ازدواجش، به همراه همسرش خودکشی کرد.

دوران کودکی

کودکی آدولف هیتلر
محل تولد هیتلر، براونا آم این
خانه‌ای که هیتلر نوجوانی اش را در آن جا گذرانده‌است، عکس در سال ۱۹۸۴ گرفته شده‌است.

آدولف هیتلر حدود ساعت ۰۶:۳۰ بعد از ظهر ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ در مسافرخانه‌ای در شهری مرزی و کوچک به نام بران‌آئو ام این در اتریش، بین مرز اتریش و امپراتوری آلمان زاده شد. پدر او آلویس هیتلر (۱۸۳۷۱۹۰۳)، یک کارمند پائین رتبه گمرک بود. مادر هیتلر، کلارا هیتلر (زادهٔ پولتزل)، دومین دختر عموی آلویس بود. او شش بچه به دنیا آورد. تنها آدولف، که دومین فرزندش بود، و خواهر کوچکش پاولا در کودکی زنده ماندند. هنگامی که هیتلر ۳ ساله بود خانواده او به ایالت باواریا در جنوب آلمان مهاجرت کردند.[۲] درسال ۱۸۹۴ خانواده هیتلر به نزدیکی شهر لینز مهاجرت کردند و تا زمان بازنشستگی پدر هیتلر در آنجا ماندند، در این دوره هیتلر به عنوان کودکی خستگی ناپذیر به بازی و درس در مدرسه‌ای نزدیک به خانه مشغول بود. برادر او ادموند بر اثر بیماری سرخک در ۲ فوریه ۱۹۰۰ درگذشت و این اتفاق تأثیری دائمی در هیتلر ایجاد کرد و اعتماد به نفس هیتلر را تا حدود بسیاری تضعیف کرد و باعث شد آدولف هیتلر کج‌خلق شود و همواره با پدر خود بحث‌های طولانی داشته باشد. روابط هیتلر با مادرش بسیار خوب و صمیمانه بود و این کاملاً برعکس روابط او با پدرش بود که معمولاً او را کتک می‌زد[۳] با اینکه هیتلر علاقه‌مند بود به رشته هنر بپردازد ولی پدر وی او را به مدرسه فنی فرستاد، هیتلر بعدها در کتاب نبرد من اعتراف کرد که «امیدوارم بتوانم چند سال عقب افتادگی که پدرم به من تحمیل کرد را جبران کنم». [نیازمند منبع] هیتلر حتی در زمینه سیاسی هم با پدر خود اختلاف داشت، پدر هیتلر فردی معتقد به امپراتوری اتریش بود اما هیتلر خود و اتریش را جزء آلمان و امپراطوری روم باستان می‌دانست. پس از مرگ پدر هیتلر در ۳ ژانویه ۱۹۰۳ وی مدرسه فنی را ترک کرد. آدولف هیتلر در کتابش نبرد من، لحنی مودبانه دربارهٔ پدرش دارد، به هر حال او اظهار می‌کرد تصمیم جدی که برای نقاش شدن داشت باعث اختلاف نظرات بسیاری در بین آن‌ها شده بود.[نیازمند منبع]

جوانی

محوطه قدیمی اقامت در مونیخ، نقاشی هیتلر، ۱۹۱۴
هیتلر در ۱۰ سالگی و مربوط به مدرسه او. هیتلر در تصویر دیده می‌شود:اولین ردیف از بالا، چهارمی از چپ یا راست. مطلب جالب آن است که او و ویتگنشتاین، فیلسوف مشهور اتریشی در یک مدرسه درس می‌خواندند.[۴][۵]

از سال ۱۹۰۵ به بعد هیتلر در یک پرورشگاه بوهیمی زندگی می‌کرد و مادرش را تحت حمایت خود داشت. او دوبار از مؤسسهٔ هنرهای زیبای وین (۱۹۰۷-۱۹۰۸) به خاطر عدم صلاحیت در نقاشی مطرود شد. به او گفته شد که توانایی‌هایش بیشتر در زمینهٔ معماری کاربرد دارد. وی در خاطراتش که نمایانگر مجذوبیتش به همین موضوع است می‌گوید:

هدف من از این سفر بررسی گالری موزهٔ کرت بود. اما کمی بعد از اینکه به تابلویی دقت می‌کردم متوجه می‌شدم چیز دیگریست که توجه مرا به سوی خود جلب می‌کند، و آن خود موزه بود. از صبح تا نیمه شب، توجهم از موضوعی به موضوع دیگر عوض می‌شد اما این ساختمان موزه بود که بیشترین توجه من روی آن متمرکز شده بود.[۶] [نیازمند منبع]

بنا به سفارش رئیس آموزشگاه، وی متقاعد شد که مسیر تحصیلیش را تغییر دهد؛ ولی وی تحصیلات لازم برای معماری را نگذرانده بود:

بالاخره بعد از مدتی تلاش یک مهندس شدم، بقیه راه مشکلی که در مدرسه ریشویل از دست داده بودم در اثر کوشش‌ها و تمرین‌های ده ساله تا اندازه‌ای جبران شد و هنگامی که بعد از مرگ مادرم دو مرتبه به وین آمدم این بار اقامت من چندین سال طول کشید حالت آرامش و تصمیم جدی در خود احساس کردم و کم‌کم غرور اولیه‌ام بیدار شد و مصمم شدم که خود را به جایی برسانم.[۷] [نیازمند منبع]

در ۲۱ دسامبر ۱۹۰۷ مادرش کلارا هیتلر با یک مرگ دردناک بر اثر سرطان سینه در سن ۴۷ سالگی فوت کرد. هیتلر از طریق دادگاهی در لینز تمامی سهمش از ارث پدری خود را به خواهرش پاولا هیتلر واگذار کرد، آدولف در ۲۱ سالگی وارث ثروت یکی از عمه (خاله)هایش شد. او به عنوان یک نقاش در وین مشغول کار شد. او از روی کارت پستالها طرح می‌کشید و به کاسب‌ها و گردشگرها می‌فروخت. تا قبل از جنگ جهانی اول وی حدود ۲۰۰۰ تابلوی اینچنینی نقاشی کرد.[۸] بعد از دومین بار اخراج از مؤسسهٔ هنرهای زیبا هیتلر دچار فقر مالی شدیدی شد. در ۱۹۰۹ وی به دنبال سرپناهی می‌گشت و در ۱۹۱۰ در خانه‌ای که برای کارگران فقیر در نظر گرفته شده بود سکنی گزید.[نیازمند منبع] مخالفت با یهود ریشه‌ای عمیق در فرهنگ کاتولیک‌های اتریش داشت، وین دارای یک جامعه بزرگ یهودی، شامل بسیاری از یهودی‌های ارتدکس اروپای شرقی بود. هیتلر معتقد بود یهودیان دشمنان نژاد ژرمن و باعث بدبختی و عقب ماندگی کشورش اتریش بودند. زمانی که هیتلر در وین زندگی می‌کرد به دقت اوضاع سیاسی و رفتار احزاب مختلف را زیر نظر می‌گرفت و رفتارهای احزاب را بررسی می‌کرد. وی پس از بررسی احزاب اتریش به این نتیجه رسید که تنها حزبی می‌تواند به قدرت کامل دست یابد که بتواند تظاهرات عظیم خیابانی به نفع خود سازمان‌دهی کند و احساسات و هیجانات مردم را در اختیار بگیرد و همچنین پشتیبانی دست کم یکی از سه نیروی اصلی کشور یعنی ارتش، کلیسا یا شخص اول مملکت (رئیس‌جمهور اتریش) را با خود داشته باشد. هیتلر این تجربیات را در راه به قدرت رساندن حزب نازی به خوبی به کار گرفت. وی در کتاب خود نبرد من می‌نویسد که استدلال‌های منطقی و جملات ادیبانه نیستند که تاریخ را می‌سازند بلکه خطابه‌های تحریک‌کننده هیجانات مردم هستند که مسیر تاریخ را تعیین می‌کنند. در سال ۱۹۱۳، هیتلر از اتریش - مجارستان به مونیخ آلمان نقل مکان کرد. اما چون برای کشورش خدمت سربازی انجام نداده بود توسط پلیس مونیخ دستگیر و سپس به کشورش برگردانده شد اما هیتلر از خدمت سربازی معاف شد و توانست بار دیگر به مونیخ برگردد.

جنگ جهانی اول

هیتلر در ارتش آلمان، ۱۹۱۴، نشسته در سمت راست
هیتلر به عنوان سرباز در جنگ جهانی اول خدمت می‌کرد.

در اوت ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول آغاز و هیتلر برای لشکر باواریا داوطلب شد. او یک سرباز وظیفه فعال بود که به عنوان پیغام آور در فرانسه و بلژیک در معرض دید آتش دشمن خدمت کرد. اگر چه خدمت هیتلر قابل تقدیر بود ولی به خاطر این که تابعت آلمانی او مفقود شده بود هرگز به بالاتر از سرجوخه ترفیع نیافت. او دوبار برای شجاعت در جنگ، نشان مدال صلیب آهنی درجه دو، در دسامبر ۱۹۱۴، و مدال صلیب آهنی درجه یک که به ندرت به سرجوخه‌ها اعطا می‌شود، در اوت ۱۹۱۸ را دریافت کرد. در مدت جنگ هیتلر یک آلمانی ملی‌گرا شد، هرچند او تا سال ۱۹۳۲ تابعیت آلمانی نداشت. او در مدت خدمت سربازی اش نقاشی‌های روزنامه ارتش را نیز می‌کشید اما در سال ۱۹۱۶ از ناحیه پای چپ دچار زخمی شد و مدال جانبازان را نیز دریافت کرد و پس از بهبودی دوباره به جبهه بازگشت.[۹] وقتی که مردم اعتقاد به شکست ناپذیری ارتش قدرتمند امپراطوری آلمان داشتند، اما آلمان در نوامبر سال ۱۹۱۸ در جبهه غرب تسلیم شد. هیتلر با شنیدن خبر تسلیم شدن آلمان، دچار شوک شدیدی شد. او در آن زمان به خاطر مصدومیت حمله شیمیایی به وسیله گاز خردل در بیمارستان صحرایی بود و به‌طور موقت دچار نابینایی شده بود. مانند بسیاری از میهن پرستان، ملی گرایان، او سیاستمداران غیرنظامی و یهودیان و کمونیست‌ها را در تسلیم شدن آلمان مقصر می‌دانست.

پس از جنگ جهانی اول

نتیجه جنگ جهانی اول برای آلمان شکستی فاجعه بار بود. کشورهای پیروزمند بریتانیا و فرانسه در عهدنامه ورسای شرایطی بسیار سخت و خفت بار را به این کشور تحمیل کردند. با شکست رایش دوم در جنگ جهانی اول، در آلمان چپگرایی رشد کرده بود و کارگران و ملوانان برای ایجاد شوراها و سوسیالیسم متاثر از انقلاب روسیه پس انقلاب نوامبر۱۹۱۸ را انجام دادند، نتیجه انقلاب احزاب چپ سوسیال دموکراتها این شد که قیصر امپراتور رایش آلمان از سلطنت کناره‌گیری نمود و رایش بزرگ آلمان پایان یافت و دولت موقت سوسیال دموکرات بر سر کار آمد. در ژانویه ۱۹۱۹ تندروهای کمونیست انقلاب دیگری را علیه دولت سوسیال دموکرات انجام دادند که دولت موقت با همکاری شبه نظامیان راست افراطی آن‌ها را سرکوب و کشتار نمود. بعد از این واقعه انقلاب دوم، طی انتخابات مجلس موسسان، پس بسبک فدرالی آمریکا، جمهوری وایمار توسط سوسیال دمکراتها در آلمان تشکیل شد. پس از جنگ جهانی اول، آلمان در بحران غرق بود. در جامعه‌ای که لایه‌های گسترده مردم با بیکاری و فقر روبرو بودند هیتلر مانند بسیاری از همنسلان خود، تسلیم آلمان را رد می‌کرد و شکست آلمان را نتیجه اتحاد یهودیان و کمونیست‌ها می‌دانست و خواهان جبران آن بود. هیتلر مرام سیاسی خود را به روشنی در کتاب نبرد من تشریح کرده‌است.

فعالیت‌های سیاسی

یک کپی از کارت عضویت هیتلر در حزب کارگران آلمان
هیتلر و بقیه افراد عضو حزب نازی، در دسامبر سال ۱۹۳۰

این حزب از یک گروه کوچک با تمایلات ملی‌گرایی در آخرین سال‌های جنگ جهانی اول شکل گرفت. ابتدا در برمن گروهی در اوایل سال ۱۹۱۸ تحت تأثیر افکار چپ انقلاب کمونیستی کارگری روسیه که در اروپا رواج یافته بود، با نام: کمیته رایگان برای صلح کارگران آلمان (به آلمانی: Freier Ausschuss einen für deutschen Arbeiterfrieden) اعلام موجودیت کرد. آنتون درکسلر در تاریخ ۷ مارس ۱۹۱۸ در مونیخ شعبه‌ای از این گروه را تشکیل داد. درکسلر قفل سازی ساده و از اعضای ارتش در جنگ اول جهانی بود. در تاریخ ۵ ژانویه ۱۹۱۹ درکسلر به همراه چند تن از دوستان نزدیکش و بیست کارگر دیگر از راه‌آهن مونیخ به بحث دربارهٔ ایجاد حزبی مستقل از کمیته رایگان برای صلح، بر اساس اصول سیاسی که درکسلر بیان کرد بحث کنند. این گفتگو سرانجام به تأسیس حزب انجامید. حزب کارگران آلمان، یک گروه کوچک با ۵۵ عضو بود. اما دولت سوسیال دموکرات جمهوری وایمار که فعالیت‌های حزب را مشکوک به براندازی تلقی کرده بود جاسوسانی را به درون حزب فرستاد. آدولف هیتلر که اکنون مأمور اطلاعاتی ارتش بود به حزب پیوست تا در نزدیک تحولات حزب را گزارش دهد. او کم‌کم با دیدگاه‌های ملی گرایانه حزب آشنا شد. همچنین هیتلر قدرت سخنوری خوبی داشت و به یکی از سخنگوهای ماهر حزب تبدیل شده بود. در میان اعضای اولیه حزب می‌توان به رودلف هس، هانس فرانک و آلفرد روزنبرگ اشاره کرد که بعدها همگی در سمت‌های بالایی مشغول به فعالیت شدند. هیتلر اکنون جذب حزب شده بود و نه تنها مخالفتی با حزب نداشت بلکه به یکی از ستون‌های اصلی حزب تبدیل شده بود. هیتلر از سازمان اطلاعات ارتش خارج شد و به اعضای حزب پیوست او در اولین قدم تعداد افراد حزب را برای شماره‌گذاری از عدد ۵۰۰ شروع کرد بدین ترتیب اعضای حزب به جای آن که ۵۵ اعلام شود ۵۵۵ نفر اعلام شد. این اولین و بزرگترین تبلیغ برای حزب بود. حزب کارگران آلمان به وسیله یک کمیته هفت نفره اداره می‌شد. هیتلر توانست به کمیته هفت نفره راه پیدا کند. دومین اقدام هیتلر تغییر نام حزب در ۲۴ فوریه ۱۹۲۰ بود. اکنون واژه سوسیالیست "ملی" هم به نام حزب افزوده شد و بدین صورت حزب با نام حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان (به اختصار: NSDP) معرفی شد. هیتلر در مراسم‌های مختلف سخنرانی می‌کرد و سخنان آتشین و ملی گرایانه او به جذب هر چه بیشتر افراد کمک بزرگی می‌کرد. هیتلر توانست درکسلر را متقاعد کند که شورای هفت نفره مدیریت حزب لغو شود؛ بنابراین هیتلر به عنوان تک رئیس جدید حزب توانست برنامه‌های خود را به خوبی اجرا کند. نخستین اقدام هیتلر پس از ریاست تشکیل گروه شبه نظامی حزب به نام اس آ بود. هیتلر در قدم بعد اعلام کرد که دو هدف کلی در حزب دارد: اولین هدف پیشرفت آلمان و دومین هدف مقابله با دشمنان درجه اول آلمان یعنی فرانسه - انگلیس و شوروی که در چنگال سرمایه یهودیان اسیر هستند. هیتلر صلیب شکسته به عنوان نمادی آریایی را به عنوان نماد حزب انتخاب کرد. در طی سال‌های ۱۹۲۱ و ۱۹۲۲ حزب رشد قابل توجهی داشت. حزب نازی دارای یک شاخه نظامی به نام گروه حمله اس آ بود. در راس این گروه ارنست روهم نزدیک‌ترین دوست هیتلر در حزب قرار داشت. بعدها در سال ۱۹۳۴ هیتلر به دلایلی از جمله کودتا و خشونت طلبی و همجنسگرایی، این گروه را منحل کرد و رؤسای آن از جمله ارنست روهم به دلیل توطئه خیانت کشته شدند. یکی از دلایل، نارضایتی ارتش از نیروی اس آ بود که روهم قصد داشت اس آ را جانشین ارتش نماید. پس از اعدام رؤسای اس آ، نیروی اس اس که زیر رهبری هیتلر قرار داشت و زیر مجموعه اس آ به‌شمار می‌آمد، به عنوان نیروی مستقل به فعالیت ادامه داد.

کودتای مونیخ

مونیخ در هنگام کودتای آب‌جوفروشی

در ژانویه ۱۹۲۳، فرانسه منطقه روهر صنعتی آلمان را در پی پرداخت نشدن غرامت جنگ جهانی اول اشغال کرد. این اشغال موجب هرج و مرج شد. در همان موقع در ایالت بایرن حرکت نیرومندی برای جداسازی آن ایالت و استقرار یک حکومت کاتولیک پیرو فرانسه در جریان بود. ژنرال فن لوسوو، رئیس بایرنی ارتش دیگر از برلین دستور نمی‌گرفت و پرچم آلمان به ندرت دیده می‌شد. در نهایت نخست‌وزیر بایرن تصمیم گرفت استقلال بایرن و انشعاب آن را از آلمان اعلام کند. در چنین شرایطی که غرور ملی آلمان بار دیگر زیر پا گذاشته شده بود تعداد اعضای حزب به شدت افزایش پیدا کرد و در همین مدت ۲۰٬۰۰۰ نفر تا پایان ماه نوامبر به اعضای حزب افزوده شد. در چنین شرایطی نازی‌ها تصمیم گرفتند به کمک ژنرال لودندورف در سالن آبجو مونیخ گردهمآیی برپا کنند و سپس در اعتراض به وضع کنونی دست به اعتراض تظاهرات ضد حکومت سوسیال دموکراتها بزنند. هیتلر یک ضد حمله سازماندهی کرد. قرار بود که در شب ۸ نوامبر یک گردهمایی در برگربروگ (Burgerbrug) برگزار شود و نخست‌وزیر دکتر فن کار شروع به خواندن اعلامیه رسمی خود که عملاً برابر بود با اعلام استقلال بایرن کند که توسط هیتلر و لوندروف بی‌نتیجه ماند. روز بعد، گردان‌های نازی خیابان را با هدف انجام یک تظاهرات گسترده به نفع اتحاد ملی اشغال کردند. انبوه جمعیت که توسط هیتلر و لوندروف هدایت می‌شدند در حال رژه رفتن بودند که ارتش به روی آن‌ها آتش گشود. این اعتراضات در نهایت ناکام ماند و ۱۶ نفر از راهپیمایان در دم کشته و دو نفر مصدوم شدند که بعداً به خاطر زخم‌هایشان در پادگان‌های محلی ارتش جان سپردند.[۱۰] هیتلر، لودن‌دورف و تعدادی دیگر دستگیر شدند. هیتلر با استفاده از فرصت پیش آمده در دادگاه (حضور خبرنگاران داخلی و خارجی) توانست به شهرت خود بیفزاید. وی در دادگاه به خاطر آنچه خیانت به دولت و ملت خوانده شد در مارس ۱۹۲۴ محاکمه و به ۵ سال حبس محکوم شد. در این مدت بود که هیتلر کتاب نبرد من خویش را نوشت و حزب نازی در جریان این فعالیت‌ها ممنوع اعلام شد.[۱۱][نیازمند منبع] آدولف هیتلر پس از شش ماه عفو مشروط گرفته آزاد شد. پس از آزادی دوباره اقدام به تجدید سازمان کرد. اما متعهد شد که گروه شبه نظامی حزب را منحل کند و اقدامی علیه دولت وقت انجام ندهد. البته هیتلر با کمک هاینریش هیملر اس اس را در آوریل ۱۹۲۵ تأسیس کردند و همچنین تمرکز بیشتری در جذب زنان در حزب گرفتند همچنین شعار معروف حزب به نام سلام هیتلر (Heil Hitler) نیز در همین سال تصویب شد.

انتصاب به عنوان صدراعظم آلمان

هیتلر و پاول فون هیندنبورگ
استقبال مردم از به مقام صدر اعظم رسیدن هیتلر. هیتلر در قسمت پنجره صدارت عظمای رایش استاده است. عکس درست مربوط به شب به قدرت رسیدن هیتلر یعنی ۳۰ ژانویهٔ سال ۱۹۳۳ است.

در تاریخ ۲۰ ژوئیه ۱۹۳۲ انتخابات مجلس رایشتاگ صورت گرفت و حزب نازی ۳۷٬۴٪ کل آرا را به خویش اختصاص داد و به بزرگترین حزب رایشتاگ تبدیل شد و به اکثریت سوسیال دموکراتهای لیبرال پایان داد. در سوی دیگر مجموع آرای حزب نازی و حزب کمونیست آلمان ۵۲٪ کل آرا را تشکیل می‌داد و این اکثریت هرگز موفق به همکاری مناسب با هم نشدند. پس از آن هیتلر در سال ۱۹۳۲ تصمیم گرفت در انتخابات ریاست جمهوری آلمان شرکت کند. رقیب اصلی و قدرتمند وی ژنرال هیندنبورگ بود که یک ملی‌گرا و فرمانده نظامی جنگ اول جهانی و مورد احترام اکثر احزاب و مردم آلمان بود. در دور نخست هیتلر نزدیک به یک سوم آرا را از آن خود کرد و هیندنبورگ نیمی از آرا را بدست آورد. در دور دوم، هیتلر با بدست آوردن ۳۷ در صد آرا باز هم شکست خورد و هیندنبورگ به عنوان رئیس‌جمهور ملی گرا انتخاب شد.[۱۱][نیازمند منبع] کشمکش بر سر انتخاب صدراعظم در رایشتاگ سال ۱۹۳۲ ادامه داشت. رئیس‌جمهور هیندنبورگ به خوبی می‌دانست که دیگر احزاب لیبرال وابسته به آمریکا هیچ قدرتی در رایشتاگ ندارند و تنها احزاب قدرتمند نازی‌های ملی‌گرا و حزب کمونیست آلمان هستند که در مجموع بیش از ۵۰٪ از کل مجلس را به خود اختصاص داده‌اند. در ابتدا تمام محافل سیاسی گمان می‌کردند فرانتس فون پیپن عضو حزب کمونیسم آلمان از طرف رئیس‌جمهور به عنوان صدراعظم معرفی شود اما رئیس‌جمهور هیندنبرگ در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ آدولف هیتلر ملی گرا را به عنوان رهبر حزب اکثریت رایشتاگ به عنوان صدر اعظم نخست‌وزیر و مسئول تشکیل کابینه وزرا معرفی کرد. هیتلر به دلیل مخالفت شدید با اتحادیه‌های کارگری و مارکسیستها مورد توجه و حمایت سرمایه داران صاحبان صنایع بزرگ آلمان (مانند تیسن صاحب شرکت فولاد تیسن) قرار گرفت و سیل کمک‌های نقدی به صندوق حزب او سرازیر شد.

رایش آلمان بزرگ (آلمان نازی)

هیتلر در مراسم کلنگ زنی اتوبان رایش از فرانکفورت به مانهایم، در ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۳، به منظور ریشه کنی بیکاری
هیتلر و پاول فون هیندنبورگ در ۲۱ مارچ ۱۹۳۳
هیتلر در ۱۹۳۳

رایش آلمان بزرگ یا آلمان نازی به حکومت آلمان در دوران بین سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ اطلاق می‌شود که دولت آدولف هیتلر تا سال ۱۹۴۵ میلادی در آن کشور در راس حکومت بود. در این دوران، کشور آلمان تحت حکومت حزب سوسیالیست ملی کارگران آلمان به رهبری آدولف هیتلر به عنوان صدراعظم بود. وی از سال ۱۹۳۴ رهبر حزب سوسیالیست ملی کارگران آلمان شد. تا سال ۱۹۲۸ حزب نازی تنها ۱۲ کرسی در مجلس ملی آلمان داشت که با عمیق شدن بحران‌های اقتصادی و سیاسی توانست تا سال ۱۹۳۲ بیش از ۲۳۰ کرسی در مجلس ملی آلمان به دست آورد، حدود ۴۰ درصد مجلس و این تعداد کرسی حزب نازی را به بزرگترین حزب مجلس ملی تبدیل کرد. رئیس‌جمهور هیندنبورگ در تاریخ ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ آدولف هیتلر را به عنوان صدراعظم و مسئول تشکیل کابینه معرفی کرد. هیتلر توانست با همراه کردن برخی احزاب کابینه ائتلافی خود را تشکیل دهد. در جریان آتش گرفتن رایشستاگ (مجلس ملی) هیتلر توانست بزرگترین رقیب خود حزب کمونیست آلمان را از صحنه خارج کند و این اولین قدم برای تک حزبی کردن آلمان بود. در ماه مارس ۱۹۳۳ حزب نازی توانست قانونی را در مجلس تصویب کند که به موجب آن اختیارات بالایی به نخست‌وزیر داده می‌شد تا در طول ۴ سال قانون اساسی آلمان اصلاح شود، این فرصت چهار ساله اجازه می‌داد برنامه‌های حزب نازی به خوبی و به صورت کامل اجرا شود احزاب دیگر در مجلس ملی آلمان مخالف این قانون بودند و پس از مخالفت یک به یک از صحنه سیاسی آلمان حذف می‌شدند تا اینکه در ۱۴ ژوئیه ۱۹۳۳ آلمان رسماً یک کشور تک حزبی اعلام شد. پس از آن، گام‌های بعدی در تشکیل رایش برداشته شد و در قدم بعدی پرچم با نشان صلیب شکسته در کنار پرچم جمهوری وایمار برافراشته شد و در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۴ به دستور رئیس‌جمهور پاول فون هیندنبورگ، صدراعظم هیتلر موظف شد اختیارات ایالت‌های آلمان را تا حد ممکن کم و اختیارات برخی از ایالات‌ها نیز به‌طور کامل زیر نظر برلین قرار دهد، این کار مغایر سیستم تحمیلی فدرالی در جمهوری وایمار بود. هنگامی که در ژوئن ۱۹۳۴ خبرنگار انگلیسی در برلین از آدولف هیتلر در خصوص تغییرات بسیار در آلمان سؤال کرد وی این‌گونه پاسخ داد:

در ابتدا این حرف مرا به تمسخر گرفتند وقتی گفتم جنبش نازی‌ها هزار سال ادامه خوهد یافت، فراموش نکنید مردم چگونه به من می‌خندیدند هنگامی که ۱۵ سال پیش گفتم من روزی در آلمان حکومت می‌کنم. خنده آن‌ها به همان مقدار ابلهانه‌است وقتی من می‌گویم در قدرت باقی خواهم ماند

در سال ۱۹۳۴ رئیس جمهور پیر کهنسال هیندنبورگ درگذشت. مجلس رایسشتاگ با اکثریت آرا هیتلر را علاوه بر صدراعظمی به مقام ریاست جمهوری و پیشوای آلمان برگزید.

آنشلوس (الحاق اتریش)

برگه رفراندم برای الحاق به آلمان که گزینه آری با دایره بزرگ در مرکز مشخص شده‌است

علاقه به وحدت با آلمان پس از جنگ جهانی اول در مردم اتریش بسیار قوی بود. هیتلر عقیده داشت اتریش (میهن وی) جز جدایی نا پذیر آلمان است و با استفاده از رفراندم توانست اتریش رادر سال ۱۹۳۸ پیوست آلمان کند. موفقیت هیتلر در الحاق اتریش به رایش آلمان، بدون خون‌ریزی و واکنش منفعلانه دولتهای پیروز جنگ اول در مقابل وی موجب افزایش محبوبیت و قدرت هیتلر در آلمان شد. به دلیل این که واژه آلمانی آنشلوس (به معنی پیوست) در هنگام وقوع این رخداد، بسیار در مطبوعات اروپا مورد استفاده قرار می‌گرفت این رخداد به نام آنشلوس معروف است.[۱۱][نیازمند منبع]

اقتصاد

رژه نازی‌ها در نوامبر ۱۹۳۵

اقتصاد رایش آلمان بزرگ را نه می‌توان مانند شوروی یک اقتصاد کاملاً سوسیالیستی دانست و نه می‌توان آن را مانند آمریکا یک اقتصاد سرمایه داری دانست. اقتصاد آلمان در تئوری به دنبال یک سیستم سوسیالیستی بود اما از سرمایه‌گذاری خصوصی در چهارچوب خواسته‌های دولت نیز پشتیبانی می‌کرد. زمانی که نازی‌ها به قدرت رسیدند نرخ بیکاری حدود ۳۰٪ بود که از همان ابتدای تشکیل کابینه توسط هیتلر وی یالمار شاخت را ابتدا به عنوان رئیس رایش بانک و سپس به عنوان وزیر اقتصاد انتخاب کرد. در سال ۱۹۳۷ هرمان گورینگ به جای یالمار شاخت به عنوان وزیر اقتصاد معرفی شد. پس از آغاز جنگ هنوز یک سال تا پایان دوره چهار ساله نخست (۱۹۴۰) باقی‌مانده بود اما سیاست‌های اقتصادی آلمان به سیاست‌های اقتصاد جنگی تغییر پیدا کرد و آلبرت اشپیر جایگزین هرمان گورینگ شد در این مدت آلمان به شدت کمبود نیروی کار را احساس می‌کرد و در بسیاری از کارخانه‌ها مجبور شد از اسیران جنگی برای کار اجباری استفاده کند.

تجدید تسلیحات و اتحاد دوباره

هیتلر در سال ۱۹۳۷

در ماه مارس ۱۹۳۳ بیانیه‌ای مهم توسط دولت هیتلر منتشر شد که موضوع آن الحاق اتریش و بازگرداندن مستعمرات از دست رفته در آفریقا بود. پس از انتشار این بیانیه جنگ‌های لفظی میان کشورهای اروپایی شدت گرفت و پس از آن برای حل بن‌بست سیاسی حاکم در اروپا کنفرانس خلع سلاح جهانی در ژنو تشکیل شد، نخست‌وزیر انگلستان رمزی مک دونالد طرحی را مطرح کرد که تمامی طرف‌ها از جمله آلمان و فرانسه نیز آن را مثبت ارزیابی کردند، این طرح مشکل اشغال راینلند توسط ارتش فرانسه را به خوبی برطرف کرد.[۱۲] در ماه مه ۱۹۳۳ هیتلر دیداری با سفیر آلمان در شوروی داشت، وی به سفیر آلمان تأکید کرد که تمام تلاش خود را در جهت بهبود روابط آلمان و شوروی انجام دهد، هیتلر معتقد بود برای اجرای طرح نفوذ آلمان در شرق اروپا به شوروی نیاز دارد و حذف کشور جعلی لهستان در واقع به معنی حذف همیشگی معاهده ورسای است.[۱۳][۱۴] هیتلر در سخنرانی‌هایی در ۱۷ مه ۱۹۳۳ و ۲۱ مه ۱۹۳۵ و همچنین ۷ مارس ۱۹۳۶ بر صلح طلبی و تمایل بر کار در سیستم بین‌المللی تأکید کرد.[۱۵] پس از آن هیتلر در پی برقراری روابط با انگلستان بود و در همین چارچوب دیداری با سفیر بریتانیا در برلین صورت گرفت و سفیر انگلستان تمایل کشورش به گسترش ارتش آلمان تا ۳۰۰٬۰۰۰ را اعلام کرد[۱۶] از طرف دیگر آلمان مذاکرات محرمانه‌ای با لهستان ترتیب داد و هیتلر به آرامی معاهده ورسای را کنار زد و ارتش آلمان را به ۶۰۰٬۰۰۰ نفر افزایش داد و نیروی هوایی و نیروی دریایی آلمان را دوباره تشکیل داد، در واکنش به این تصمیم هیتلر انگلستان، فرانسه، ایتالیا و جامعه ملل این اقدامات را محکوم کردند. پس از موج محکومیت‌ها هیتلر اعلام کرد که آلمان در پی صلح و دفاع از خود است و توانست بار دیگر مذاکراتی با انگلستان ترتیب دهد.[۱۷][۱۸] در تاریخ ۱۸ ژوئن ۱۹۳۵ قراردادی نظامی در حوزه نیروی دریایی بین آلمان و انگلستان منعقد شد این قرار داد بدون توجه به خواست «جامعه ملل» و حضور فرانسه و ایتالیا و در جهت تضعیف پیمان ورسای گام بزرگی تلقی می‌شد. راهبرد هیتلر برای غلبه بر مخالفتهای قدرتهای بزرگ اروپایی با تسلیح مجدد آلمان (که بر اساس معاهده ورسای به شدت محدود شده بود) نخست اجرای نمایشهای سیاسی نشان دهنده صلح طلبی (مانند پیشنهاد خلع سلاح کلی به اروپا)[۱۹] و سپس سعی در انجام مذاکرات دو جانبه با تک تک دولتهای اروپایی (به صورت جداگانه) بود. وی از طریق این مذاکرات قصد داشت از اتحاد بین مخالفینش جلوگیری کند. این راهبرد به ویژه دربارهٔ لهستان بسیار موفق بود و مانع از عکس العمل مؤثر انگلیس و فرانسه در حمایت از لهستان شد.[۲۰]

پیمان ضد کمونیسم

آدولف هیتلر با بنیتو موسولینی
هیتلر و موسولینی در ۱۹۳۹ در مونیخ.
سخنرانی در مجلس آلمان

ترس از ایجاد جنگی نوین در اروپا در روابط بین کشورها اثر کرده بود، پس از الحاق اتریش و قدرت‌گیری مجدد آلمان تحت حکومت آدولف هیتلر، ایتالیا به رهبری بنیتو موسولینی که تمایلات ملی گرایانه داشت از هم پیمان قدیمی خود انگلستان جدا شده و به آلمان متمایل شد. در تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۳۶ آلمان و ژاپن پیمان مبنی بر پیمان ضد کمونیسم منعقد کردند و ایتالیا نیز به این پیمان پیوست در همین زمان دعوت نامه‌های نیز برای انگلستان، چین و لهستان فرستاده شد که همگی آن‌ها پاسخ منفی به این دعوت نامه دادند. هیتلر در جهت جلب نظر چین به پیوستن به پیمان ضد کمونیسم درخواست ژاپن مبنی بر متوقف کردن ارسال محموله‌ها و کمک‌های نظامی به چین را رد کرد، هدف اصلی هیتلر احیای صنعت نظامی آلمان بود و صادرات فروش اسلحه و فناوری‌های نظامی به چین کمک شایانی بود، اما پس از پیوستن ژاپن به این پیمان رویکرد آلمان نسبت به روابط چین و ژاپن تغییر کرد و این بار سیل کمک‌های صادراتی آلمان به ژاپن فرستاده شد. پس از آنکه انگلستان از پیوستن به پیمان ضد کمونیسم سر باز زد روابط آلمان و انگلستان تضعیف شد. هیتلر از طریق سوئیس بارها دخالت‌های انگلستان در روابط آلمان با همسایگانش به خصوص لهستان را دخالت در امور آلمان نامید و آن را محکوم کرد و به مسئولان انگلستان گوش زد کرد.[۲۱]

هیتلر و موسولینی

بدست آوردن موفقیت‌های جالب توجه در سیاست خارجی، یکی از مهم‌ترین علایق هیتلر بود. وی در ابتدای به قدرت رسیدن، مهم‌ترین هدف خود را پس از تثبیت قدرت حزب نازی در دولت آلمان، خنثی کردن محدودیتهای پیمان ورسای می‌دانست. این پیمان آلمان را ملزم به محدود کردن نیروی نظامی و تسلیحات می‌کرد. هیتلر برای شروع مسلح کردن آلمان بدون درگیر شدن در جنگی جدید چند روش را به صورت هم‌زمان به کار گرفت. وی برای تسکین نگرانی شدید اعلام کرد آلمان به دنبال تسلیح مجدد نیست و دولت وی خواستار خلع سلاح جهانی است و در صورت خلع سلاح همسایگان آلمان، وی نیز حاضر است سلاحهای تهاجمی کشورش را از میان ببرد. در مرحله بعدی برای تضعیف وضعیت جامعه ملل و کنفرانس خلع سلاح و نیز برای جدا کردن متحدین از یکدیگر کشورهای همسایه را دعوت به مذاکرات دو جانبه برای حل اختلافات می‌کرد. نخستین موفقیت وی در این زمینه توافق دو جانبه با لهستان بدون دخالت فرانسه بود که در نهایت موجب سستی فرانسه در حمایت نظامی از لهستان شد.[۲۲]

جنگ جهانی دوم

اعضای رایشتاگ در حال درود فرستادن به هیتلر در ماه اکتبر سال ۱۹۳۹ و پس از تهاجم آلمان به لهستان
جلسه توجیهی ارتش آلمان در پولتاوا، ۱ ژوئن سال ۱۹۴۲
دیدار هیتلر و نخست‌وزیر ژاپن ماتسواوکا یوسوکه در مارس ۱۹۴۱ در برلین. پشت سرشان وزیر خارجه آلمان یواخیم فون ریبنتروپ.

شهر آزاد دانتسیگ قبل از جنگ جهانی اول شهری در ایالت پروس غربی و متعلق به کشور آلمان بود. پس از جنگ جهانی اول و تشکیل کشور لهستان روی اراضی آلمان و روسیه، این شهر بندری به عنوان «شهر آزاد» اعلام شده و مالکیت اداره آن توسط متفقین به لهستان واگذار شد. پس از این تحولات ایالت پروس شرقی از اراضی آلمان جدا شد و تنها راه ارتباطی با آن ایالت از طریق هوایی یا دریایی امکان داشت. از طرف دیگر انگلستان متحد و تضمین‌کننده امنیت لهستان بود. دولت هیتلر لغو پیمان ورسای و برگرداندن سرزمین‌های جدا شده از نژاد ژرمن امپراتوری آلمان و امپراتوری اتریش-مجارستان را به عنوان بزرگترین هدف خود به مردم اعلام کرده‌بود. هیتلر که ابتدا اتریش را ملحق کرده بود، سپس به بهانه اراضی سودتنلند، کشور چکسلواکی را ضمیمه خاک آلمان کرد. برای اراضی لهستان جعلی هم در گام نخست دولت هیتلر از طریق مذاکرات، تصمیم به باز پس‌گیری مناطق جدا شده به خصوص شهر و منطقه دانتسزیگ گرفت که با مخالفت شدید لهستان مواجه شد و این تنش سیاسی باعث سردی روابط دو کشور شد. پس از آنکه رایش آلمان بزرگ موفق شد قرارداد عدم جنگ را با روسیهشوروی منعقد کند در تاریخ ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ و پس از چند ماه تنش سیاسی به نیمه غربی لهستان حمله کرد و شوروی نیز پس از آلمان در ۱۷ سپتامبر از شرق به لهستان حمله کرد و این آغاز جنگ در اروپا بود. پس از آنکه لهستان توسط رایش آلمان بزرگ و شوروی اشغال شد هیتلر در سخنرانی در شهر دانتزیگ در سپتامبر ۱۹۳۹ اعلام کرد:

لهستان هرگز در شکلی [نو] از معاهده ورسای ظهور نخواهد کرد، این نه تنها خواسته آلمان است بلکه توسط شوروی نیز تضمین شده‌است.[۲۳]

کشورهای انگلستان و فرانسه در حمایت از لهستان به آلمان اعلان جنگ داده و حمله نظامی نمودند. ارتش آلمان نازی با استفاده از نیروی هوایی و قدرت زرهی و روش حمله برق آسا، کشورهای اسکاندیناوی را اشغال کرد. سپس از مسیر اشغال بلژیک و جنگل آردن، به فرانسه حمله کرد و در ظرف یک ماه، فرانسه را در ۱۹۴۰ اشغال کرد. حتی نیروی زمینی اعزامی از انگلستان را در جریان نبرد دانکرک، مجبور به فرار کرد. در ۱۹۴۰ میلادی، محاصره دریایی جزیره انگلستان و نبرد هوایی بین آلمان و انگلستان در اوج بود. حکومت انگلستان به منظور کاهش فشار بر روی خود، اقدام به درگیر کردن نیروهای محور در بالکان، مدیترانه و شمال آفریقا کرد. آلمان نازی برای کمک به ایتالیا، در سرزمین‌های واقع در شمال آفریقا نیز درگیر جنگ با نیروهای محور شد. در جنوب اروپا در آوریل ۱۹۴۱ آلمان توانست با تهاجم به یونان و تهاجم به یوگسلاوی، یونان و یوگسلاوی را به اشغال درآورد. آلمان نازی که شمال، غرب و جنوب اروپا را فتح کرده‌بود، در تابستان ۱۹۴۱ به شوروی حمله پیشدستانه کرد. آلمان نازی، تا یکسال بعد نیز فتوحات وسیعی داشت، اما اتحاد انگلستان با شوروی و ارسال کمک از طریق ایران در تابستان ۱۹۴۱ سبب مقاومت روس‌ها و ضدحملات قدرت‌مندانه آن‌ها در اواخر ۱۹۴۲ میلادی در جبهه شرق اروپا شد. آوردن آمریکا به جنگ توسط انگلیس، که ابتدا به صورت کمک‌های ناوگان دریایی آمریکا به انگلستان و سپس حضور نظامی آمریکا در جبهه شمال آفریقا، جنوب ایتالیا و جبهه غرب اروپا فرانسه بود، همراه با نیروی هوایی سهمگین آمریکا، دوران پر فروغ آلمان نازی به پایان رسید. آلمان‌ها در سه جبهه در سال‌های ۱۹۴۳ و ۱۹۴۴ میلادی، متحمل ضربات سنگینی شدند. این سه جبهه عبارت بودند از: جبهه شوروی، جبهه فرانسه و جبهه ایتالیا. از اوایل سال ۱۹۴۵ میلادی، ارتش‌های متفقین راه خود را به درون سرزمین اصلی آلمان باز کردند. ارتش ایالات متحده از غرب و ارتش سرخ از شرق به سوی برلین، پایتخت آلمان نازی پیشروی کردند. در آوریل ۱۹۴۵ میلادی ارتش سرخ، شهر برلین را محاصره کرد و به طرف ستاد فرماندهی رایش پیش رفت.

بسیاری از تحلیل‌گران، اتحاد انگلیس با شوروی کمونیستی و آوردن آمریکا را بزرگترین پیروزی سیاسی و نظامی وینستون چرچیل توصیف می‌کنند. شاید اگر این اتحادها صورت نمی‌گرفت اکنون انگلستان یکی از ایالت‌های آلمان نازی بود. اما هیتلر متحدان قدرتمندی نداشت. ایتالیای موسولینی ضعیف بود، رومانی هم اصلاً قدرتی نداشت و ژاپن هم در شرق آسیا درگیر بود. نداشتن منابع انرژی برای آلمان نازی، هم یکی دیگر از بزرگترین مشکلات هیتلر بود، هیتلر نتوانسته بود به نفت خاورمیانه و قفقاز دست پیدا کند بنابراین ماشین جنگی آلمان نازی از کار افتاد.

رابطه با اعراب

محمد امین الحسینی در حال مذاکره با آدولف هیتلر - برلین ۱۹۴۱

محمد امین الحسینی مفتی اعظم بیت‌المقدس در سفر به برلین در سال ۱۹۴۱ در آغاز جنگ جهانی دوم با هیتلر دربارهٔ حل مسئلهٔ مهاجرت یهودیان به خاورمیانه و مقابله با صهیونیسم گفتگو کرد. آلمان نازی، یهودیان را به اردوگاه‌های کار اجباری فرستاد و در عوض شیخ امین الحسینی در بهار ۱۹۴۱ در بالکان یوگسلاوی با تجهیز مسلمانان بوسنی در قالب لشکر لشکر خنجر، به آلمان نازی در شکست اسلاوهای صربستان کمک شایانی نمود.

هولوکاست

فتح پاریس در ۱۹۴۰. هیتلر کنار آرنو برکر و آلبرت اشپیر در دیدار از برج ایفل. فرانسه قدرتمندترین کشور آن زمان تسلیم آلمان شد که پیروزی عظیمی بود که فقط قابل قیاس با تسلیم دوباره به انگلیسی هاست. پیروزی آلمان بر فرانسه باعث وحشت همه کشورها شد.

مقابله احیاناً کشتار سیستماتیک و با روش معین شاید حدود شش میلیون نفر از مردان، زنان و کودکان یهودی و همین‌طور میلیون‌ها انسان دیگر از جمله کمونیستها، همجنس‌گرایان، عقب‌ماندگان ذهنی، اسیران جنگی شوروی، بیماران روانی، به دست نازیها، هولوکاست نامیده می‌شود.[۲۴] پس از جنگ جهانی کتاب‌ها و آثار هنری بسیاری در حوزه‌های مختلف هنر به این موضوع مشکوک پرداخته و امروزه هولوکاست به عنوان نمادی از شر مطلق تبلیغ می‌شود و با وجود گذشت زمان، علاقه به تحقیق دربارهٔ این واقعه افزون گشته‌است. مراسم روزهای یادآوری و محکومیت آن هر ساله در بعضی کشورها برگزار می‌شود. با آنکه یهودیان اروپا و علی‌الخصوص آلمان بدست هیتلر و ارتش تابع او که ارتش کشور آلمان بود به بیگاری در اردوگاه‌های کار اجباری مجبور شدند.

در مسیر شکست

حمله پیشدستانه آلمان به شوروی در ابتدای تیرماه ۱۹۴۱ در آغاز برق‌آسا بود و پیروزی‌های بسیار چشمگیری در بالتیک و اوکراین را برای نازی‌ها به دست آورد ولی در پاییز با آغاز سرمای روسیه، ورق برگشت. سازمان هواشناسی آلمان زمستان بسیار سردی را پیش‌بینی نکرده بود ولی در عمل چنین شد، زمستان پیش رو بسیار سخت و سوزان بود. آلمان پشت دروازه مسکو زمینگیر شد. همچنین استالین که از سوی ژاپن احساس آرامش کرده بود نیروهای شرقی سیبریایی شوروی را به جبهه غربی مقابل آلمان کشاند. همچنین حمله متفقین به ایران و اشغالش در شهریور ۱۹۴۱ نیز آذوقه و سوخت و مهمات و جنگ‌افزار غربی‌ها و البته انبارهای آرد و گندم و سوخت ایران را با راه‌آهن سراسری ایران به روسها رساند. یکسال بعد شهر استالینگراد انرژی سربازان آلمان را گرفت نهایتاً فرماندهان آلمانی در ابتدای ۱۹۴۳ تسلیم شدند و روسها در موضع هجومی به سوی آلمان پیشروی کردند. در غرب نیز نیروی‌های آمریکایی و بریتانیایی و تنی چند از نیروهای فرانسوی در روزی شناخته شده به روز دی (D-Day) در ۱۹۴۴ در سواحل نورماندی در شمال فرانسه پیاده شدند و بسوی آلمان پیشروی کردند، هیتلر دستور سیاست جنگی سرزمین سوخته را داد که البته انجام نشد.[نیازمند منبع]

شکست نظامی و خودکشی

اعلام مرگ هیتلر پیش از پایان جنگ جهانی دوم

گفته می‌شود آدولف هیتلر رهبر رایش سوم در شامگاه ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ به زندگی خود پایان داد. هیتلر در زمان مرگ تنها ۵۶ سال داشت. هیتلر ۳۶ ساعت قبل از مرگش با معشوقه خود، اوا براون که از زمان شروع فعالیت در حزب نازی با او در یک عکاسی که مشتری آنجا بود آشنا شده بود پیمان زناشویی بست و با اینکه خبر نفوذ نیروهای متفقین تأیید شده بود، هیتلر در آخرین ساعات عمرش با اوا براون ازدواج کرد و هنگام خودکشی نیز اوا همراه وی هم‌زمان دست به خودکشی زد. اوا براون با شکستن کپسول سیانور و هیتلر نیز با سیانور و شلیک هم‌زمان گلوله تپانچه به سرش دست به خودکشی زدند. پیکر بی جان آن دو را دکتر گوبلز و سایرین که در سنگر بودند به بیرون بردند و به خواست خود هیتلر سوزاندند.[نیازمند منبع]. هیتلر هیچگاه نمی‌خواست همانند موسولینی به اسارت متفقین درآید. وی در آخرین ساعات پیش از مرگ وصیتنامه‌ای از خود برجای گذاشت.[۲۵] هنوز گروهی از طرفدارانش معتقد به خروج وی از آلمان هستند[نیازمند منبع].

سوءقصدها به هیتلر

بمب‌گذاری در سالن آب‌جوفروشی

۹ روز پس از شروع جنگ دوم جهانی آدولف هیتلر در عصر روز ۸ نوامبر به مونیخ رفت تا در سالگرد انقلاب نازی‌ها برای هواداران حزب نازی در مونیخ سخنرانی کند. با این حال او با توجه به جنگ با لهستان ترجیح داد هرچه زودتر به برلین بازگردد. هیتلر با وجود آن که به مونیخ رفت به فاصله کوتاهی پس از ورود به این شهر درصدد بازگشت به برلین برآمد اما اوضاع بد جوی مانع از بازگشت او به پایتخت شد. با توجه به این شرایط بود که هیتلر تصمیم گرفت با کوتاه کردن نطقش با یکی از قطارهای شبانگاهی به برلین بازگردد. این تغییر برنامه باعث شد وی نطق خود را زودتر از زمان تعیین شده یعنی ساعت ۹ شب به پایان برده و راهی ایستگاه مرکزی راه‌آهن شود. او بلافاصله پس از سخنرانی اش در سالن آب‌جوفروشی که تظاهرات از آنجا شروع شده بود محل را ترک کرد و به همراه محافظانش راهی ایستگاه قطار برلین شد. تنها ۱۳ دقیقه پس از خروج آدولف هیتلر از سالن انفجار مهیبی در سالن آب‌جوفروشی مونیخ به وقوع پیوست که در آن ۸۰ تن کشته و ۶۳ نفر زخمی شد و هیتلر از توطئه ترور جان سالم به در برد. بمب توسط نجاری به نام گئورگ السر کار گذاشته شده بود، گئورگ السر نجاری از اهالی جنوب باختری آلمان با گرایش‌های کمونیستی بود. وی هیچگاه در آلمان پس از جنگ به چهره‌ای محبوب تبدیل نشد. نازی‌ها برای سال‌ها تأکید داشتند السر طرح چنین تروری را به تنهایی انجام نداده بود و او در واقع دست نشانده سرویس اطلاعاتی بریتانیا است. السر تنها چند ساعت پس از این اقدام ناکام در حالی که سعی داشت به سوئیس فرار کند در مرز دستگیر شد. فرمان مرگ السر در ۴ آوریل سال ۱۹۴۵ توسط آدولف هیتلر صادر و حکم در همان روز اجرا شد.[۲۶]

عملیات والکری

آشیانه گرگ پس از انفجار.

در ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴ به عنوان بخشی از عملیات افسانه شمال در آشیانه گرگ محل اقامت زیرزمینی هیتلر بمبگذاری انجام شد. اما هیتلر کشته نشد و تنها دچار صدمه‌ای سطحی شد. این مهم‌ترین سوء قصدی بود که نسبت به جان هیتلر انجام گرفت. طراحان این عملیات تعدادی از افسران و ژنرال‌های عالیرتبه ارتش آلمان بودند. سران آن‌ها اعدام و بعضی وادار به خودکشی شدند. این ترور هولناک باعث بدبینی سوظن شدید هیتلر به ارتش شد.

زندگی شخصی

هیتلر در کنار اِوا براون در حالی که قلادهٔ سگ محبوبش به نام بلاندی را در دست دارد.

اِوا براون، معشوقه آدولف هیتلر و برای مدتی کوتاه همسر او بود. آدولف هیتلر، از مشروبات الکلی استفاده نمی‌کرد و سیگار نمی‌کشید.[۲۷] او هم‌چنین گیاه‌خوار بود و از خوردن غذاهای حاوی گوشت حیوانات پرهیز می‌کرد.[۲۸]

آدولف هیتلر به موسیقی ریشارد واگنر، آهنگساز آلمانی «عشق می‌ورزید».[۲۹]

هیتلر مخالف زنده‌شکافی بود. (رایش آلمان اولین کشوری بود که این کار را ممنوع کرد) هیتلر با مشاهدهٔ آزار حیوانات اندوهگین می‌شد.[۳۰]

از آن‌جایی که محل سکونت رسمی آدولف هیتلر شهر مونیخ بود، پس از خودکشی تمام درآمدها و اموال او از جمله حقوق معنوی کتاب نبرد من در آلمان، به دولت ایالتی بایرن تعلق گرفت.[۳۱]

میراث

خودروی شخصی هیتلر در نمایشگاه جنگ کانادا
خارج از ساختمان زادگاه هیتلر در -براونا-آم-این در اتریش- نوشته‌های حکاکی‌شدهٔ این نشان سنگی، یادآور وحشت جنگ جهانی دوم و بانی آن آدولف هیتلر است.

از هنگام مرگ آدولف هیتلر کتاب‌های بسیاری دربارهٔ او به‌ویژه با شروع هزاره جدید نگاشته شده. برخلاف جنگ جهانی اول که دولتمردان و حکام مختلفی مسئول شروع آن شناخته شده‌اند، هیتلر به‌طور عمده و به تنهایی مسبب آغاز جنگ جهانی دوم معرفی می‌شود.[۱] نمایش صلیب شکسته نازی یا دیگر نمادهای نازی در آلمان ممنوع است.

با وجود محکومیتی که توسط بسیاری از شخصیت‌های ملی علیه هیتلر صورت گرفت، نمونه‌هایی از افرادی که به میراث هیتلر الفاظی بی‌طرفانه نسبت داده‌اند یا به طرفداری از آن برخاسته‌اند نیز به ویژه در جنوب آمریکا و بخش‌هایی از آسیا وجود داشته‌است. در سال ۱۹۵۳، رئیس‌جمهور پیشین مصر انور سادات نوشتاری مبنی بر طرفداری از هیتلر به رشتهٔ تحریر درآورده‌است.[۳۲] لوییس فراخان به او نسبت «مرد بسیار بزرگ» داده‌بود.[۳۳] بال تاکرای (Bal Thackeray) رهبر جناح راست حزب شیو سنا (Shiv Sena)، در ایالت مهاراشترای هند در سال ۱۹۹۵ نشان داد که یکی از تحسین‌کننده‌های هیتلر است.[۳۴] لئون دگرله فرمانده لژیون اس اس در بلژیک در کتابی که در سال ۱۹۸۵ از وی به چاپ رسید، مدعی شد که نفرت موجود علیه هیتلر توسط سرمایه‌داران و مطبوعات خلق شده و علت آن را مسیر حرکت هیتلر در برخورد با «مصالح سرمایه‌داری کلان» دانست.[۳۵][نیازمند منبع]

خارج از زادگاه هیتلر -براونا-آم-این در اتریش- نشان سنگی حکاکی شده‌ای وجود دارد با این مضمون:

FÜR FRIEDEN FREIHEIT
UND DEMOKRATIE
NIE WIEDER FASCHISMUS

MILLIONEN TOTE MAHNEN

که ترجمهٔ آزاد آن اینچنین است:

برای دستیابی به صلح، آزادی
و دموکراسی
حکومت فاشیستی دیگر هرگز
میلیون‌ها کشته [این را] به یاد [ما] می‌آورد.[۳۶]

شرکت خودروسازی فولکس‌واگن به دستور هیتلر در سال ۱۹۳۰ بنا شده‌است. او خواست تا، «خودرویی برای مردم» ساخته بشود؛ که فولکس‌واگن در زبان آلمانی به معنای خودروی مردم است. او از دکتر فردیناند پورشه تقاضا کرد که خودرویی بسازد که عموم مردم قدرت خرید آن را داشته باشند.

خانواده هیتلر

تبارنامه آدولف هیتلر
تبارنامه آدولف هیتلر

خاستگاه نام هیتلر

دو نظریه دربارهٔ خاستگاه نام «هیتلر» وجود دارد:

  • (۱) در آلمانی هاتلر و مشابه آن، «کسی که در کلبه زندگی می‌کند».
  • (۲) در اسلاوی هایدلر و هایدلرک و مشابه آن

جستارهای وابسته

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ Adolf Hitler. (2009). In Encyclopædia Britannica. Retrieved April 30, 2009, from Encyclopædia Britannica Online: http://www.britannica.com/EBchecked/topic/267992/Adolf-Hitler
  2. John Toland, Adolf Hitler, 1976 ISBN 0-385-42053-6
  3. Adolf Hitler Video. http://www.history.com/topics/adolf-hitler/videos#adolf-hitler History.com. Retrieved 2010-04-28.
  4. ویکی‌پدیا انگلیسی با عنوان The Jew of Linz
  5. http://www.jonathanglover.co.uk/travesties-and-encounters
  6. نبرد من، آدولف هیتلر، بخش ۲، بند سوم
  7. نبرد من، آدولف هیتلر، فصل ۲، بند ۸
  8. Lehrer, Steven (2002), Hitler Sites: A City-by-city Guidebook (Austria, Germany, France, United States), McFarland, p. 224, ISBN 0-7864-1045-0
  9. Alastair Jamieson Nazi leader Hitler really did have only one ball The Daily Telegraph, retrieved on 20 November 2008
  10. هیتلر، آدولف. نبرد من، تهران: نشر معیار اندیشه، ۱۳۹۰. شابک ‎۹۷۸−۶۰۰−۵۴۶۲−۱۶−۶
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ظهور و سقوط رایش سوم، ویلیام شایرر
  12. Leitz, Christian Nazi Foreign Policy, Routledge: London, United Kingdom, 2004, p. 50.
  13. Weinbeg, Gerhard The Foreign Policy of Hitler's Germany Diplomatic Revolution in Europe 1933–36, Chicago: University of Chicago Press, 1970, p. 65.
  14. Weinberg, Gerhard The Foreign Policy of Hitler's Germany Diplomatic Revolution in Europe 1933–36, Chicago: University of Chicago Press, 1970, p. 66.
  15. Kershaw 1999, pp. 492, 555–556, 586–587
  16. Messerschmidt, Manfred "Foreign Policy and Preparation for War" from Germany and the Second World War Oxford: Oxford University Press, 1990 pp. 596–597.
  17. Kershaw, Ian Hitler Hubris, New York: Norton, 1999 p. 578.
  18. Messerschmidt, Manfred "Foreign Policy and Preparation for War" from Germany and the Second World War Oxford: Oxford University Press, 1990 pp. 601–602.
  19. ولیام شایرر - ظهور و سقوط رایش سوم - صفحهٔ ۲۳۴
  20. ولیام شایرر - ظهور و سقوط رایش سوم - صفحهٔ ۲۳۸
  21. Messerschmidt, Manfred "Foreign Policy and Preparation for War" from Germany and the Second World War Oxford: Oxford University Press, 1990 p. 642
  22. ظهور و سقوط رایش سوم، ویلیام شایرر صفحه ۲۳۴ تا ۲۳۵
  23. (2 October 1939). Seven Years War? , TIME Magazine. Retrieved on 30 August 2008
  24. «The Holocaust - World War II - HISTORY.com». HISTORY.com. دریافت‌شده در ۲۰۱۶-۱۲-۱۵.
  25. NS-Archiv: Dokumente zum Nationalsozialismus: Adolf Hitler, Politisches Testament
  26. روزنامه جام جم، سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۷، سال نهم، شماره ۲۴۱۴، صفحهٔ ۱۰
  27. van der Vat, Dan (1997). The Good Nazi: The Life and Lies of Albert Speer. Houghton Mifflin Books. pp. ۶۲. ISBN 0-395-65243-X.. See "Hitler's Mountain Home", Homes & Gardens, Nov 1938, pp. 193-195: "Hitler himself never smokes, nor does he take alcohol in any form." See also: آدولف هیتلر، and Smoking ban. The first tobacco ban was imposed by the Nazi Party under direct orders from آدولف هیتلر.
  28. Rudacille 2001, p. 88.
  29. تابوی واگنر در اسرائیل شکسته می‌شود, بی‌بی‌سی فارسی
  30. Kathleen Marquardt (1993). Animalscam: The Beastly Abuse of Human Rights. Regnery Publishing. p. ۱۲۵. ISBN 0-89526-498-6.
  31. چرا پدربزرگم نبرد من نوشته هیتلر را ترجمه کرد؟، بی‌بی‌سی فارسی
  32. Finklestone, Joseph (1996), Anwar Sadat: Visionary Who Dared, Routledge, ISBN 0-7146-3487-5
  33. Bierbauer, Charles (1995-10-17), Million Man March: Its Goal More Widely Accepted than Its Leader , CNN
  34. "Portrait of a Demagogue", Asiaweek, 1995-09-22, archived from the original on 2001-07-09, Asiaweek , retrieved 2008-05-22
  35. نبوغ هیتلر، حمید رضا نیک بخش، طرح پشت جلد، ISBN 978-964-8344-88-2
  36. Austria By Anthony Haywood, Kerry Walker, Edition: 5, illustrated, Published by Lonely Planet, 2008, ISBN 1-74104-670-X, 9781741046700 , Page 217

مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «آدولف هیتلر». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۳۰ تیر ۱۳۸۹.
مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «آدولف هیتلر». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای آلمانی ، بازبینی‌شده در ۳۰ تیر ۱۳۸۹.

مطالب بیشتر

  • ظهور و سقوط رایش سوم، ویلیام شایرر، ۱۹۶۰، آلمان، ISBN 0-517-10294-3
  • آدولف هیتلر: کتاب‌شناسی، دُرن اِرِزی، جنگل سبز، ۱۹۹۴،
  • هیتلر و اِستالین: زندگی هم‌زمان، آلن بلوک، هارپر کولینز، ۱۹۹۱، ISBN 0-679-72994-1
  • هیتلر: مطالعه استبداد، آلن بلوک، ISBN 0-06-092020-3
  • هیتلر، جوچیم فِست، هاروست بوک، ۲۰۰۲، ISBN 0-15-602754-2
  • هیتلر در وین، بریجیتی هامَن و توماس تورنتون، انتشارات دانشگاه آکسفورد، ویرایش جدید، ۲۰۰۰
  • دیدگاه جهانی هیتلر: طرح اولیه قدرت، اِبِرهارد جَکِل، کمبریج، انتشارات دانشگاه هاروارد
  • هیتلر ۱۹۳۶–۱۸۸۹: غرور، ایان کِرشاو، دبلیو دبلیو نورث، ۱۹۹۹
  • هیتلر ۱۹۴۵–۱۹۳۷: انتقام، ایان کِرشاو، دبلیو دبلیو نورث، ۲۰۰۰ ISBN 0-393-32035-9
  • هیتلر پنهان، ترجمه به انگلیسی توسط جان برونجهون، نسخه اصلی، ۲۰۰۱، ISBN 0-465-04308-9
  • نبرد من، آدولف هیتلر، انتشارات زنگ آزادی، فوریه ۲۰۰۴، ISBN 1-59364-006-4
  • یونگ و سیاست، والتر اودنیک، ولودیمیر، بخش نمونه آلمان، ترجمهٔ علیرضا طیب، نشر نی، ISBN 964-312-547-5
  • نبوغ هیتلر، حمید رضا نیک بخش، پیشرفت‌های اقتصادی و اجتماعی آلمان در دوران نازیسم، نشر ترآوا، ۱۳۸۸، شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۸۳۴۴-۸۸-۲

پیوند به بیرون

الگو:رئیس‌جمهورهای آلمان (۱۹۱۹-۴۵)