بینامتنیت: تفاوت میان نسخهها
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''بینامتنیت''' {{انگلیسی|Intertextuality}} شکلگیری معنای متن توسط متون دیگر است. این میتواند شامل استقراض و دگردیسی متنی دیگر توسط مولف یا ارجاع دادن خواننده به متنی دیگر باشد. اصطلاح «بینامتنیت»، از زمان ابداعش توسط [[جولیا کریستوا]] در سال ۱۹۶۶ دفعات بسیاری تغییر یافتهاست و قرض گرفته شدهاست. |
'''بینامتنیت''' {{انگلیسی|Intertextuality}} شکلگیری معنای متن توسط متون دیگر است. این میتواند شامل استقراض و دگردیسی متنی دیگر توسط مولف یا ارجاع دادن خواننده به متنی دیگر باشد. اصطلاح «بینامتنیت»، از زمان ابداعش توسط [[جولیا کریستوا]] در سال ۱۹۶۶ دفعات بسیاری تغییر یافتهاست و قرض گرفته شدهاست. |
||
بینامتنی به معنی شکل یافتن متنی جدید بر اساس متون معاصر یا قبلی است |
بینامتنی به معنی شکل یافتن متنی جدید بر اساس متون معاصر یا قبلی است بهطوریکه متن جدید فشردهای از تعدادی از متون که مرز بین آنها محو شده میباشد و ساختارش به شکلی تازه شود و بهطوریکه از متون قبلی چیزی جز ماده آن باقی نماندهاست و اصل آن در متن جدید پنهان شده و تنها افراد خبره توان تشخیص آن را داشته باشند.<ref>النص الغائب، عزام، 2001، ص29</ref> برخی بر این باورند که اصطلاحاتی چون [[اقتباس ادبی|اقتباس]]، [[تضمین]]، [[تلمیح]]، اشاره، مناقضات، [[دستبرد فکری|سرقات]]، معارضا و ... در میراث ادب عربی تا حدودی با مفهوم بینامتنی همپوشانی دارند.<ref>همان، 42</ref> |
||
اصطلاح بینامتی به |
اصطلاح بینامتی به رابطههای گوناگون متون از لحاظ صورت و معنا اشاره میکند. متون، بافتها و سیاقهایی را فراهم میکنند که میتواند دیگر متون را درون آنها خلق و تفسیر کرد.<ref>بیولوژی نص، قائمی نیا، 1389، ص436 به نقل از دانیل چاندلِر</ref> بینامتنیت به رابطه تفسیری و معناشناختی ناظر است و در تفسیر قرآن نیز مراد از بینامتی، توجه به روابط نشانه شناختی و معناشناختی است که متون دیگر میتوانند با قرآن داشته باشند.<ref>همان، ص444</ref> |
||
یکی از |
یکی از حساسترین و جدیترین مباحث حوزه نقد متن، روابط بینامتنی است. در واقع منظور از از روابط بینامتنی این هست که هر متنی ناظر به متون پیشینی هست و زمانی که مطالعات متنی صورت میگیرد توجه به نوع رابطهای که این متون با هم دارند، حائز اهمیت هست.<ref>نقد متن، [[احمد پاکتچی|پاکتچی]]، ص101</ref> اصل اساسی نظریه بینامتنیت این هست که هیچ متنی بدون پیش متن نیست و متنها پیوسته بر اساس متنهای گذشته بنا میشوند.<ref>درآمدی بر بینامتیت:نظریهها و کاربردها، بهمن نامور مطلق، 1390، ص27</ref> هر کسی که عهدهدار فهم یک متن هست می بایست رابطه آن متن با سایر متون را تعیین کند. جهت فهم یک متن تنها توجه به روابط درون متنی کارساز نیست و می بایست به رابطه متن با سایر متون نیز توجه کند.<ref>بیولوژی نص، علیرضا قائمی نیا، ص413</ref> جولیا کریستوا نخستین کسی بود که اصطلاح بینامتی را به کار برده است. او بینامتنی را با این جمله بیان کردهاست که هیچ متنی جزیرهای جدا از دیگر متون نیست. این اصطلاح به رابطههای گوناگونی اشاره دارد که متون را از لحاظ صورت و مضمون به هم پیوند می دهند. هر متنی در نسبت با متون دیگر وجود دارد.<ref>بیلوژی نص، ص436</ref> |
||
هیچ متنی را نمی توان به تنهایی و بدون اتکا به متون دیگر فهمید، زیرا نمی توان از استفاده کردن لغات وعباراتی که دیگران قبلاً استفاده کرده اند اجتناب کرد. بنابراین بینامتنیت نشان دهنده آن است که همه رویدادهای ارتباطی به نوعی به رویدادهای پیشین مربوط اند و از |
هیچ متنی را نمی توان به تنهایی و بدون اتکا به متون دیگر فهمید، زیرا نمی توان از استفاده کردن لغات وعباراتی که دیگران قبلاً استفاده کرده اند اجتناب کرد. بنابراین بینامتنیت نشان دهنده آن است که همه رویدادهای ارتباطی به نوعی به رویدادهای پیشین مربوط اند و از آنها بهره میگیرند. یک متن را میتوان حلقهای در یک زنجیره ی بینامتنی دانست. یعنی مجموعهای از متون که در آن هر متن عناصری از متن یا متون دیگر را در خود تعبیه میکند.<ref>سلطانی 1384،ص 67 </ref> |
||
بینامتنیت، دارای سه رکن اصلی است: متن پنهان، متن حاضر و روابط بینامتنی. انتقال لفظ یا معنا از متن پنهان به متن حاضر، روابط بینامتنی نام دارد و |
بینامتنیت، دارای سه رکن اصلی است: متن پنهان، متن حاضر و روابط بینامتنی. انتقال لفظ یا معنا از متن پنهان به متن حاضر، روابط بینامتنی نام دارد و مهمترین رکن نظریۀ بینامتنی در تفسیر متون بهشمار میرود. بازآفرینی متن پنهان یا حضور آن در متن حاضر، به سه صورت انجام میگیرد که از آن، با عنوان قواعد سه گانۀ بینامتنی یاد میشود:<ref>روابط بینامتنی قرآن با خطبههای نهج البلاغه، مهدی مسبوق، 1392، صص206-208</ref> قاعدۀ نفی جزئی، قاعدۀ نفی متوازی و قاعدۀ نفی کلی.<ref>در نفی کلی علاوه بر انکار متن پنهان، معنای متن پنهان نیز واژگون میشود. در نفی متقارن معنای دو متن یکی است ولی از دو زاویه به معنایی نزدیک به هم اشاره کردهاند. در نفی جزئی، بخشی از متن پنهان مورد رد و انکار قرار میگیرد.(درآمدی بر بینامتنیت، صص160-159)</ref> |
||
مهمترین هدفی که بینامتنیت دارد، کشف نشانهها و آثار مثبت متون دیگر بر یک متن است؛ چرا که بینامتنیت مطالعه و بررسی روابط موجود میان متن حاضر و متون دیگر است، بطوریکه خواننده را در درک عمیق تر و فهم بهتر یک متن یاری می رساند. با نگاهی به آثار ادبی میتوان دریافت که ادبا از میراث کهن به ویژه میراث دینی، بهره فراوانی برده، و از آن مرجعی غنی برای آثار ادبی خود ساختهاند. قرآن کریم در رأس میراث دینی قرار دارد که در حقیقت میتوان آن را به عنوان منبعی کامل دانست، که ادبا در تمام دوران نه فقط در ادبیات عربی بلکه در ادبیات جوامع اسلامی از آن متأثر گشتهاند.<ref>بررسی چگونگی ارتباط قرآن و شعر جاهلی با رویکرد بینامتنیت، رضا امانی، محمد نبی احمدی، یسرا شادمان، 1392، ص77</ref> |
|||
== صفحات مربوط == |
== صفحات مربوط == |
نسخهٔ ۱۱ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۳۷
بینامتنیت (به انگلیسی: Intertextuality) شکلگیری معنای متن توسط متون دیگر است. این میتواند شامل استقراض و دگردیسی متنی دیگر توسط مولف یا ارجاع دادن خواننده به متنی دیگر باشد. اصطلاح «بینامتنیت»، از زمان ابداعش توسط جولیا کریستوا در سال ۱۹۶۶ دفعات بسیاری تغییر یافتهاست و قرض گرفته شدهاست.
بینامتنی به معنی شکل یافتن متنی جدید بر اساس متون معاصر یا قبلی است بهطوریکه متن جدید فشردهای از تعدادی از متون که مرز بین آنها محو شده میباشد و ساختارش به شکلی تازه شود و بهطوریکه از متون قبلی چیزی جز ماده آن باقی نماندهاست و اصل آن در متن جدید پنهان شده و تنها افراد خبره توان تشخیص آن را داشته باشند.[۱] برخی بر این باورند که اصطلاحاتی چون اقتباس، تضمین، تلمیح، اشاره، مناقضات، سرقات، معارضا و ... در میراث ادب عربی تا حدودی با مفهوم بینامتنی همپوشانی دارند.[۲]
اصطلاح بینامتی به رابطههای گوناگون متون از لحاظ صورت و معنا اشاره میکند. متون، بافتها و سیاقهایی را فراهم میکنند که میتواند دیگر متون را درون آنها خلق و تفسیر کرد.[۳] بینامتنیت به رابطه تفسیری و معناشناختی ناظر است و در تفسیر قرآن نیز مراد از بینامتی، توجه به روابط نشانه شناختی و معناشناختی است که متون دیگر میتوانند با قرآن داشته باشند.[۴]
یکی از حساسترین و جدیترین مباحث حوزه نقد متن، روابط بینامتنی است. در واقع منظور از از روابط بینامتنی این هست که هر متنی ناظر به متون پیشینی هست و زمانی که مطالعات متنی صورت میگیرد توجه به نوع رابطهای که این متون با هم دارند، حائز اهمیت هست.[۵] اصل اساسی نظریه بینامتنیت این هست که هیچ متنی بدون پیش متن نیست و متنها پیوسته بر اساس متنهای گذشته بنا میشوند.[۶] هر کسی که عهدهدار فهم یک متن هست می بایست رابطه آن متن با سایر متون را تعیین کند. جهت فهم یک متن تنها توجه به روابط درون متنی کارساز نیست و می بایست به رابطه متن با سایر متون نیز توجه کند.[۷] جولیا کریستوا نخستین کسی بود که اصطلاح بینامتی را به کار برده است. او بینامتنی را با این جمله بیان کردهاست که هیچ متنی جزیرهای جدا از دیگر متون نیست. این اصطلاح به رابطههای گوناگونی اشاره دارد که متون را از لحاظ صورت و مضمون به هم پیوند می دهند. هر متنی در نسبت با متون دیگر وجود دارد.[۸]
هیچ متنی را نمی توان به تنهایی و بدون اتکا به متون دیگر فهمید، زیرا نمی توان از استفاده کردن لغات وعباراتی که دیگران قبلاً استفاده کرده اند اجتناب کرد. بنابراین بینامتنیت نشان دهنده آن است که همه رویدادهای ارتباطی به نوعی به رویدادهای پیشین مربوط اند و از آنها بهره میگیرند. یک متن را میتوان حلقهای در یک زنجیره ی بینامتنی دانست. یعنی مجموعهای از متون که در آن هر متن عناصری از متن یا متون دیگر را در خود تعبیه میکند.[۹]
بینامتنیت، دارای سه رکن اصلی است: متن پنهان، متن حاضر و روابط بینامتنی. انتقال لفظ یا معنا از متن پنهان به متن حاضر، روابط بینامتنی نام دارد و مهمترین رکن نظریۀ بینامتنی در تفسیر متون بهشمار میرود. بازآفرینی متن پنهان یا حضور آن در متن حاضر، به سه صورت انجام میگیرد که از آن، با عنوان قواعد سه گانۀ بینامتنی یاد میشود:[۱۰] قاعدۀ نفی جزئی، قاعدۀ نفی متوازی و قاعدۀ نفی کلی.[۱۱]
مهمترین هدفی که بینامتنیت دارد، کشف نشانهها و آثار مثبت متون دیگر بر یک متن است؛ چرا که بینامتنیت مطالعه و بررسی روابط موجود میان متن حاضر و متون دیگر است، بطوریکه خواننده را در درک عمیق تر و فهم بهتر یک متن یاری می رساند. با نگاهی به آثار ادبی میتوان دریافت که ادبا از میراث کهن به ویژه میراث دینی، بهره فراوانی برده، و از آن مرجعی غنی برای آثار ادبی خود ساختهاند. قرآن کریم در رأس میراث دینی قرار دارد که در حقیقت میتوان آن را به عنوان منبعی کامل دانست، که ادبا در تمام دوران نه فقط در ادبیات عربی بلکه در ادبیات جوامع اسلامی از آن متأثر گشتهاند.[۱۲]
صفحات مربوط
منابع
- ↑ النص الغائب، عزام، 2001، ص29
- ↑ همان، 42
- ↑ بیولوژی نص، قائمی نیا، 1389، ص436 به نقل از دانیل چاندلِر
- ↑ همان، ص444
- ↑ نقد متن، پاکتچی، ص101
- ↑ درآمدی بر بینامتیت:نظریهها و کاربردها، بهمن نامور مطلق، 1390، ص27
- ↑ بیولوژی نص، علیرضا قائمی نیا، ص413
- ↑ بیلوژی نص، ص436
- ↑ سلطانی 1384،ص 67
- ↑ روابط بینامتنی قرآن با خطبههای نهج البلاغه، مهدی مسبوق، 1392، صص206-208
- ↑ در نفی کلی علاوه بر انکار متن پنهان، معنای متن پنهان نیز واژگون میشود. در نفی متقارن معنای دو متن یکی است ولی از دو زاویه به معنایی نزدیک به هم اشاره کردهاند. در نفی جزئی، بخشی از متن پنهان مورد رد و انکار قرار میگیرد.(درآمدی بر بینامتنیت، صص160-159)
- ↑ بررسی چگونگی ارتباط قرآن و شعر جاهلی با رویکرد بینامتنیت، رضا امانی، محمد نبی احمدی، یسرا شادمان، 1392، ص77