مردم بختیاری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خنثی‌سازی ویرایش 22261988 توسط 5.127.86.7 (بحث)
برچسب: خنثی‌سازی
برچسب‌ها: ویرایش‌های مشکوک به خرابکاری ویرایشگر دیداری
خط ۹۱: خط ۹۱:
محلِ سکونتِ [[هفت لنگ|ایل هفت لنگ]] نیز به دو بخش تقسیم می‌گردد:
محلِ سکونتِ [[هفت لنگ|ایل هفت لنگ]] نیز به دو بخش تقسیم می‌گردد:
* ''بخش ییلاقی'': در محدوده [[شورآب]]، [[تنگه گزی]] و دامنه‌های [[زردکوه]] تا [[اردل]] به مرکزیت شهرستانهای [[شهرستان کوهرنگ|کوهرنگ]] و [[چلگرد]] می‌باشد.
* ''بخش ییلاقی'': در محدوده [[شورآب]]، [[تنگه گزی]] و دامنه‌های [[زردکوه]] تا [[اردل]] به مرکزیت شهرستانهای [[شهرستان کوهرنگ|کوهرنگ]] و [[چلگرد]] می‌باشد.
* ''بخش قشلاقی'': در محدوده [[شهرستان اندیکا]] و [[شهرستان مسجد سلیمان]] می‌باشد.
* ''بخش قشلاقی'': در محدوده [[شهرستان اندیکا]] و [[شهرستان مسجد سلیمان]] می‌باشد.
* بخشی از طوایف شهرستان مسجدسلیمان چهارلنگ هستند...
{{تقسیمات لرستان}}
{{تقسیمات لرستان}}



نسخهٔ ‏۴ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۳۳

بختیاری
مناطق با جمعیت چشمگیر
 ایران: استان چهارمحال و بختیاری. بخش گسترده‌ای از خوزستان و لرستان. بخش‌هایی از غرب اصفهان. بخش‌هایی از استان مرکزی و استان فارس و استان بوشهر و بخشی از ابهر و خرمدره در استان زنجان
زبان‌ها
گویش بختیاری
دین
شیعه
قومیت‌های وابسته
لُر زبانان و دیگر مردمان ایرانی
خاک بختیاری، منتشر شده توسط دانشنامه ایرانیکا.[۲] ایرانیکا گستره سکونتگاه بختیاری‌ها را از فریدن تا اهواز معرفی می‌کند.[۲]

مردم بختیاری یا لرهای بختیاری[۳][۴][۵] یا ایل بختیاری[۲] از مردمان ایرانی‌تبار به‌شمار می‌آیند که در جنوب غربی ایران در استان‌های چهار محال و بختیاری، خوزستان، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد و اصفهان زندگی می‌کنند.[۶][۷] بختیاری‌ها به گویش بختیاری که یکی از گویش‌های زبان لری است گویش می‌کنند.[۸][۹][۴] ایل بختیاری از دو شاخه چهارلنگ و هفت‌لنگ تشکیل شده‌است،[۱۰] که چهارلنگ خود به ۵ باب و هفت‌لنگ به ۴ باب تقسیم می‌گردد و هر باب نیز از چندین طایفه تشکیل می‌شود.[۱۱] این تقسیمات که نمودار سازمانی ایل بختیاری خوانده می‌شود، به قرن شانزدهم میلادی بازمی‌گردد و بر مبنای نظام خاص طبقاتی و مالیاتی طوایف بختیاری سازمان یافته‌است.[۱۲]

پیشینه

سواران مشروطه خواه بختیاری
شواهد تاریخی

سرزمین کنونی بختیاری هزاران سال است که سکونت‌گاه گروه‌های مختلف انسانی می‌باشد. شواهد گوناگون نشان می‌دهد که سرزمین باستانی قوم لر ده‌ها هزار سال پیش، مسکونی بوده‌است. منابع و امکانات طبیعی از قبیلِ آب، جنگل، مراتع، بارندگی مناسب، آبگیرهای فراوان و درّه‌های مستعد برای کشاورزی، این سرزمین را به یکی از بهترین زیستگاه‌ها و محل تجمع و سکونت گروه‌های انسانی در گذشته تبدیل نموده بود. افزون بر این امکانات، در بلندی‌های زاگرس و دامنه‌های آن، محیط مناسبی برای رویش نباتات علوفه‌ای و گونه‌های مختلف حیوانات فراهم کرده بود.

شواهد باستان‌شناسی

کاوش‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد که قدمتِ سکونتِ انسان در این منطقه به چهل هزار سال می‌رسد. بازمانده‌های فرهنگیِ دورانِ پارینه سنگی، میان سنگی، نوسنگی و شهرنشینی در این ناحیه به چشم می‌خورد. سرزمین بختیاری، از جمله محدود سرزمین‌هایی است که انسان برای اولین بار به اهلی کردنِ حیوانات و نباتات پرداخته یا به دیگر سخن، زندگی ده نشینی و کشاورزی را که لازمهٔ پیدایش تمدن می‌باشد، آغاز نموده‌است.[۱۳]

در کتاب خلاصه تاریخ هنر آمده‌است:

از دوره پارینه سنگی ایران در کاوش غاری در تنگ پبده (کوه‌های بختیاری در شمال شرق شوشتر)، ابزارها و سلاح‌هایی از سنگ ناصاف (چکش، پیکان، تیغه و تبرسنگی) و در نواحی همیان، میرملاس و دوشه از توابع لرستان تصاویر جانوران و آدمیان منقوش بر صخره‌های قائم به رنگ‌های سیاه و زرد و سرخ یافت شده‌است که قدمتشان به حدود ۱۵ هزار سال قبل از میلاد مسیح می‌رسد. صاحبانِ این آثار از راه شکار دسته جمعی و صید ماهی و گردآوری ریشه و بَرِ گیاهان، غذای خود را بدست می‌آورده‌اند.[۱۴]

پیدایش کشاورزی

انسان شناسان معتقدند که انقلاب بزرگ نوسنگی یا پیدایش کشاورزی و تولید خوراک در نواحی شمال خلیج فارس تا سوریه اتفاق افتاده‌است که به هلال حاصلخیز شهرت دارد. کشت نباتات و غلات از این ناحیه آغاز گردید. تپه ماهورها و دامنه‌های شمال و شمال شرق خوزستان که بخشی از قلمرو بختیاری‌ها می‌باشد با ارتفاع نسبی ۳۰۰ تا ۱٫۵۰۰ متر از سطح دریا و متوسط بارندگی ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلی‌متر بر مترمربع در سال، شرایط مساعدی برای رویش نباتات و کشت غلات فراهم ساخته‌است که در محدوده هلال حاصلخیز قرار دارد.همچنین در شهرستان جم واقع در استان بوشهر بختیاری‌ها به کشاورزی و دامپروری مشغول بودند.

همچنین برخی از حیوانات، به ویژه بز برای نخستین بار، در کوه‌های بختیاری اهلی گردید. هنری تی رایت باستان‌شناس آمریکایی در سال‌های ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ میلادی در شمال شرقی خوزستان در دشت ایذه و دشتگل به مطالعات باستان‌شناسی مبادرت نمود و از حیات مستمر و فعال گروه‌های انسانی در ۶ تا ۷ هزار سال پیش از میلاد، در این مناطق گزارش داد.

هزاره پنجم تا سوم پیش از میلاد

در هزاره پنجم تا سوم پیش از میلاد در دوره مس و عصر سنگ، شاهد ظهور قوم عیلام هستیم که از کوه‌ها به دشت سرازیر شده و تمدّن تکامل یافته‌ای را تأسیس نمودند. اصالت لرها ممکن است به عیلامیان و کاسیت‌ها برسد.[۱۵]

حدود چهارهزار سال پیش از میلاد در سرزمینی که شامل خوزستان، لرستان، لرستان پشتکوه (ایلام) و کوه‌های بختیاری است، حکومت عیلام رشد و تکامل یافت. مردم عیلام، دولت خود را اَنشان یا آنزان می‌خواندند و ظاهراً به زبان آنزانی تکلم می‌کردند.[۱۶]

بیشترین آثار برجای مانده از دوره عیلامی، در محدوده شهرستان ایذه قرار دارد که شامل چندین کتیبه به خط میخی و صدها نقش برجسته بر روی سنگ‌ها، صخره‌ها و کوه‌ها می‌شود و به همین علت باستان شناسان، این منطقه را سرزمین سنگ نگاره‌ها نام نهاده‌اند.

عصر آهن

مصنوعات فلزی فراوانی مربوط به عصر آهن شامل: انواع سلاح‌ها، پیکره‌های کوچک اندام آدمی، ابزارهای مخصوص اسب، سنجاق‌ها و ده‌ها ابزار و وسیلهٔ دیگر در بخش‌هایی از لرستان و خوزستان کشف شده‌است که از زندگی گروه‌های بسیاری از انسان‌ها حکایت دارد.

هزاره دوم پیش از میلاد

در هزاره دوم پیش از میلاد، اگوم حکومت کاسیان را در بخش علیای سرچشمه‌های کارون، در کوه‌های بختیاری، تأسیس نمود.

پارسوماش و انشان

از حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح نیز پیشینیان بختیاری‌ها در منطقه پارسوماش (مسجدسلیمان کنونی) و انشان (ایذه کنونی) دولت جدیدی تأسیس نمودند. دولت عیلام دیگر در این زمان آن قدرت را نداشت که از استقرار آنان در این ناحیه مخالفت کند. چیش پیش پسر و جانشین هخامنش، پیشتر عنوان پادشاه شهر انشان یافته و ناحیه مزبور را تا شمال پارسوماش اشغال کرده بود.[۱۷]

رومن گیرشمن، باستان‌شناس فرانسوی، در کتاب ایران از آغاز تا اسلام می‌نویسد: من جای جای این سرزمین (بختیاری) پا نگذاشته‌ام، مگر اینکه عیلامی را یافته‌ام.

اما بختیاری‌ها دراین منطقه، تبدیل به قوم غالبی شدند که فرهنگ و زبان خود را غالب کرده و رواج دادند. محکم‌ترین دلیل، گویش بختیاری هاست که امتداد زبان پارسی میانه رایج، در بین پارسیان قبل از اسلام است. آداب، رسوم و سنن فراوان دیگری نیز، پیوستگی بختیاری‌ها را، با پارسیان روایت می‌کند. تا جایی که برخی از منابع عقیده دارند که لرها و بختیاری‌ها بازماندگان قبیله‌های مارافیان و ماسپیان پارسی هستند که نخستین قبیله‌هایی بودند که به کوروش پیوستند. شاید هم، بازماندگان قبیله اسه گرته (اسه = سنگ، گرته = غار) باشند، که در کوهستان‌های زاگرس و درون غارها زندگی می‌کردند.[۱۸]

با به قدرت رسیدن کورش بزرگ در پارسوماش و انشان، از پارسوماش تا استان فارس کنونی به نام پارس نامبردار شد و در دوره اشکانیان به الیمایید تغییر کرد. دوباره در زمان ساسانیان به پارسه تغییر یافت و پس از زوال ساسانیان، در سده‌های نخستین اسلام، مورخین تازی همة زاگرس نشینان را کرد نامیدند و منطقه آن‌ها را جبال خواندند…![۱۹] از سال سیصد هجری قمری به بعد، به لر بزرگ مشهور شد و از زمان صفویه به بعد نیز، کهگیلویه و بویراحمد، از آن جدا شد و مانده آن به نام بختیاری در جغرافیای ایران نمایان گردید.

تبار شناسی

راویت‌های متفاوتی در مورد خاستگاه قومی لرهای بختیاری وجود دارد. از جمله این که بعضی آن‌ها را از طایفه اوکسین دانسته‌اند.[۲۰] گروهی دیگر نسب آن‌ها را به ساکنان فارس رسانده‌اند.[۲۰] روایت‌هایی نیز در مورد یونانی بودن آن‌ها وجود دارد.[۲۰] حمدالله مستوفی و بدلیسی نیز معتقدند آن‌ها اصلاتاً کرد بوده‌اند و از شام (سوریه) به ایران آمده‌اند.[۲۱] اما ظاهراً همه این ادعاها غلط هستند. زیرا بر اساس مطالعات ژنتیکی صورت گرفته بختیاری‌ها بیشترین شباهت ژنتیکی را با سایر لرها دارند.[۲۲] بر اساس بعضی از گفته‌ها آن‌ها از نوادگان عزالدوله بختیار سر سلسله ملوک آل بویه هستند. زیرا پیش از آن نامی از بختیاری وجود ندارد. طرفداران این نظر معتقدند ممکن است گروهی از نوادگان عزالدوله بختیار در زمان حکومت آل بویه در منطقه امروزی بختیاری‌ها ساکن شده باشند.[۲۰] خود بختیاری‌ها معتقدند کلمه بختیاری مشتق از کلمه بختیاروند است. بختیاروند ظاهراً همین بهداروند (یکی از طوایف بزرگ بختیاری فعلی) امروزی است.[۲۰]

نامشناسیِ بختیاری

خسرو خان سردار ظفر معتقد است، که بختیاری‌ها در زمان صفویه (۱۳۷۲–۱۵۰۱ میلادی) به این نام شهرت جسته‌اند.

برای نخستین بار، حمدلله مستوفی در شمارش تبارهای لر بزرگ از بختیاری‌ها نام برده‌است. تباری که پس از نیرومند شدن آوازه بیشتری یافت و سرانجام به بیشتر سرزمین‌هایی که امروزه محل سکونت لر بزرگ است، چیره شد. حمدلله مستوفی بختیاری‌ها را از تبارهای بزرگ ایران می‌داند، که به لر بزرگ نیز شناخته شده‌اند.[۲۳] حمدالله مستوفی اشاره به مهاجرت طوایف کرد از مناطق جبل السماق (کردستان سوریه کنونی) به مناطق لر بزرگ می‌کند. براساس نظر مینورسکی، شرق‌شناس مشهور، این طوایف احتمالاً همان طوایف لری بوده‌اند که شهاب الدین العمری آن‌ها را ذکر کرده‌است. به گفته شهاب الدین العمری طوایفی از لرها در سوریه و مصر زندگی می‌کردند اما صلاح الدین ایوبی از چالاکی و زبردستی آن‌ها در بالا رفتن از صخره‌های سرسخت به وحشت افتاد و دستور قتل‌عام آن‌ها را صادر کرد. این روایت شاید علل برگشت این طوایف لر را به لرستان تا حدی روشن کند.[۲۴] سکندر امان الهی نیز ضمن تأیید نظر مینورسکی دلایل دیگری را نیز برای اشتباه بودن گفته حمدالله مستوفی ذکر کرده‌است. به گفته او زمان مهاجرتی که حمدالله مستوفی ذکر کرده با تاریخی که شهاب الدین العمری برای قتل‌عام لرها در سوریه و مصر آورده یکی است و طوایف مهاجر از سوریه احتمالاً همان لرهایی هستند که صلاح الدین ایوبی آنان را وادار به برگشت به لر بزرگ کرد.[۲۵]

تقسیم‌بندی مردم لر به لربزرگ و کوچک، به زمان حکومت هزاراسپیان در منطقه لرستان بازمی‌گردد. نام لر کوچک نیز به مردمان استان لرستان و ایلام امروزی داده شده بود.

احتمال می‌رود واژه بختیاری دگرگون شده واژه باختری باشد و بختیاری، به معنی باختری‌ها باشد. برخی نیز بر این باورند که ریشه تباری لرها، از سکاها می‌باشد.

رومن گیرشمن باستان‌شناس سرشناس فرانسوی می‌نویسد:

من جای جای این سرزمین (بختیاری) پا نگذاشته‌ام، مگر اینکه عیلامی را یافته‌ام.[۱۷]

این نشان از این دارد، که پیش از چیرگی مردمان هند و اروپایی تبار سرزمینی که، هم‌اکنون مردم بختیاری در آن سکونت دارند، جزئی از کشور عیلام بوده‌است.

حسین پژمان بختیاری، شاعر معاصر می‌نویسد:

کلمه بختیاری، به تنهایی، خوشبخت معنی می‌دهد و شاید هم بعضی از رؤسای طوایف به این نام شهرت داشته‌اند، که احتمالاً بعدها تمام افراد ایل به این نام شناخته شده‌اند.[نیازمند منبع]

در آغاز پادشاهی فتحعلی‌شاه قاجار، بختیاری بخشی از خاک استان فارس بود و رود کارون جداکنندهٔ فارس و عراق عجم به‌شمار می‌آمد. از سال ۱۲۵۲ قمری بختیاری، گاهی بخشی از اصفهان و گاهی بخشی از خوزستان بود. نخستین کسی که برآن شد تا تاریخ بختیاری‌ها را به نگارش درآورد، سردار اسعد بختیاری بود که در نگاشته‌های او به نام تاریخ بختیاری به دانسته‌های ارزشمندی دربارهٔ بختیاری‌ها برمی‌خوریم.

مردم شناسی

بختیاری‌ها یکی از اقوام ایرانی ساکن غرب و جنوب غرب ایران به‌شمار می‌آیند.[۳][۲۶][۲۷] بختیاری‌ها به گویش بختیاری که یکی از گویش‌های زبان لری است سخن می‌گویند.[۸][۲۸][۲۹][۳۰] دانشنامه ایرانیکا و دانشنامه جهان اسلام سکونتگاه این ایل را از فریدن در غرب استان اصفهان تا شمال خوزستان معرفی می‌کنند.[۲][۸]

سکونتگاه
زردکوه

پایتخت بختیاری شهرستان ایذه است. بختیاری‌ها، در استان‌های چهارمحال و بختیاری و شمال، شمال‌غربی و شمال‌شرقی خوزستان، غرب و جنوب‌غربی اصفهان، شرق لرستان و شمال کهگیلویه و بویراحمد ساکن هستند.[۲۶] سکونتگاه بختیاری‌ها پیش از صفویان لرستان خوانده می‌شد، اما پس از آن سکونتگاه این ایل به نام منطقه بختیاری نامگذاری شد.[۳۱] در نمودار زیر تقسیمات لرستان از ۳۰۰ هجری قمری تاکنون آورده شده‌است.[۳۲]

چهارمحال و بختیاری، شامل: چهار محلِ لار، کیار، میزدج، گندمان بعلاوهٔ سرزمین‌های بختیاری می‌باشد و از این رو به آن چهار محال و بختیاری گفته‌اند.

سرزمین‌های بختیاری از طرفی شهر سمیرم در استان اصفهان تا شهر دورود در استان لرستان و از طرفی دیگر از شهرستان رامهرمز در استان خوزستان تا شهر داران در استان اصفهان را در بر می‌گیرد.

این سرزمین‌ها به دو بخش ییلاقی و قشلاقی تقسیم می‌شود.
محل سکونت ییلاق و قشلاق ایل چهارلنگ به دو بخش تقسیم می‌گردد:


محلِ سکونتِ ایل هفت لنگ نیز به دو بخش تقسیم می‌گردد:

لرستان
لر کوچکلر بزرگ
لرستان فیلی
پیشکوه یا لرستانپشتکوهبختیاریبویراحمدیشولستان
استان لرستاناستان ایلامچهارمحال و بختیاری و خوزستانکهگیلویه و بویراحمدشهرستان ممسنی

گویش بختیاری

توزیع جغرافیایی مناطقی که در آن‌ها به زبان لری سخن گفته می‌شود.
بختیاری‌ها با گویشی از زبان لری سخن می‌گویند.[۸][۲۸][۲۹][۳۰]

گویش بختیاری یا گویش لری بختیاری، گویش مردم بختیاری است.[۸] گویش بختیاری از جمله گویش‌های جنوب غربی ایران و یکی از شاخه‌های زبان لری به‌شمار می‌رود. این گویش تفاوت‌های اندکی با سایر شاخه‌های زبان لری از جمله لری خرم‌آبادی و لری بویراحمدی دارد.

گویش بختیاری به‌طور کلی به چهار دسته تقسیم می‌شود:

  • گویشِ بخشِ خاوری که تحت تأثیر لریِ کهگیلویه‌ای است.
  • گویشِ منطقهٔ جنوبی که تحت تأثیر گویشِ طایفهٔ بهمئی بوده‌است.
  • گویش منطقه چهارلنگ
  • گویشِ بخشِ میانی.

گویش‌های لری دارای تفاوت‌هایی هستند.[۲][۳۰] دانشنامه ایرانیکا زبان لری را به دو دسته کلی لری شمالی و لری جنوبی تقسیم کرده‌است.[۲۹][۳۰] از سوی دیگر فهرست لینگوییست لری را به سه دسته شمالی، بختیاری و جنوبی دسته‌بندی کرده‌است.[۳۳] بنابراین می‌توان لری را به سه دسته زیر تقسیم کرد که خود شامل گویش‌های مختلف است.[۳۳]

سازمان اجتماعی

یکی از ویژگی‌های سازمان اجتماعی ایل بختیاری، وجود واحدهای متعددِ اجتماعی و در هم تنیده در داخل ایل است که درجه بسیار بالایی از گروه‌بندی عمودی، در سطوح مختلف درآن جلوه‌گر است. ساختارِ اجتماعی از یک سیاه چادر آغاز گشته و تا ایل ادامه می‌یابد.

سیاه چادر

هر چادر مأوای یک خانوادهٔ بختیاری است که به آن مال نیز می‌گویند.

اولاد

هر اولاد مشتمل بر سه تا دوازده سیاه چادر یا بیشتر است که خانوادهٔ گسترده‌ای است و اردو نیز خوانده می‌شود.

تَش

مجموع چند اولاد، تش نامیده می‌شود. سرپرستیِ هر تش را فرد کاردان و فعالی از همان تَش به‌عهده دارد که به ریش‌سفید مشهور است.

تیره

درطوایفِ مختلف بختیاری هر تیره به چند تش تقسیم می‌گردد. در کوچ‌ها، اردوهایی که با هم خویشاوندند به صورتِ واحدهای کوچنده (تیره) -که جمعیت هر کدام به چند صد نفر بالغ می‌شود- گرد هم می‌آیند، بنابراین مجموع چند تش، که همگی با هم خویشاوند هستند را یک تیره می‌نامند.

طایفه

از ترکیبِ تیره‌ها، طایفه به وجود می‌آید که پرجمعیت‌ترین آن‌ها عبارتند از: بابادی، اورک، گندلی، شهنی، بهداروند، منجزی، زراسوند، راکی و….

باب

باب یا بلوک، نتیجهٔ ترکیبِ چند طایفه است. (مانند: بهداروند، بابادی باب، دورکی) ولی هیچ نسبت خویشاوندیی بین طوایف یک باب وجود ندارد و به مجموع چند طایفه که از نظر جغرافیایی نزدیک به هم زندگی کرده‌اند، باب گفته می‌شود.

شاخه

چند باب با هم یک شاخه می‌سازند. ایلِ بختیاری در کل دو شاخهٔ اصلی دارد که چهارلنگ بختیاری و هفت‌لنگ بختیاری هستند.

چهارلنگ و هفت لنگ

هفت لنگ و چهارلنگ دو شاخه مهم مردم بختیاری‌اند. هر چند که این دو شاخهٔ ایل بختیاری از نظر فرهنگی، تفاوت چندانی با هم ندارند، اما پراکندگی محل سکونت، باعث ایجاد تفاوتِ نه چندان زیادی، در گویش و لهجه آن‌ها شده‌است،[۳۴] که در مجموع هر دو شاخه، به گویش بختیاری سخن می‌گویند.[۳۵] چهارلنگ بختیاری از پنج باب تشکیل شده‌است و شاخه هفت لنگ شامل چهار باب می‌باشد.

ایل

هر یک از این باب‌ها یا بلوک‌ها به یکی از دو شاخه ایل بختیاری، یعنی هفت‌لنگ و چهارلنگ تعلق دارند.

این قبیل واحدهای اجتماعی، محیط‌هایی هستند که همبستگی واقعی -نه تنها در حالات نزاع با گروه‌های دیگر- بلکه در امور روزمره کار تولیدی نیز، در داخل آن‌ها برقرار است. گله داری، کاشت و برداشت محصول را اعضای هم‌نیای هر اردو یا طی کوچ، اعضای هم‌نیای تیره مشترکاً انجام می‌دهند. در این سطح، خانواده‌های به‌هم پیوسته دقیقاً در حکم گروه‌های صنفی‌اند.[۳۶]

سازمان سیاسی

ساختار قدرت سیاسی از ویژگی‌های دیگر سازمان ایلی بختیاری‌هاست. این ساختار، نمودار چنان درجه‌ای از تمرکز سلسله مراتب است، که معمولاً در نظام‌های مبتنی بر خویشاوندی، بعید انگاشته می‌شود. تا دهه ۱۳۳۰–۱۳۴۰ ش قدرت در دست ایلخانی (بالاترین مقام ایل) و ایل بیگی (دستیار او) متمرکز بود و سپس، در سطوح مختلف هرم ایلی، در میان کلانتران طایفه‌ها و کدخدایان تیره‌ها و ریش سفیدانِ اولاد یا تش‌ها تقسیم می‌شد. این مقامات حافظ نظم و مجری عدالت بودند و میان افراد ایل و خارج از ایل در مقام واسطه عمل می‌کردند؛ ولی از نظر تأثیری که بر زندگی روزمره بختیاری‌ها داشتند، مهمترین وظیفه آن‌ها هماهنگ‌کردن کوچ و حل و فصل دعاوی مربوط به استفاده بیش از حد از چراگاه‌ها و آبشخورها بود. این مسئولیت، که در اصل خدمتی به افراد ایل به‌شمار می‌رفت، به منشأ امتیاز اقتصادی و اجتماعی (مانند دسترسی به بهترین چراگاه‌ها، امکان جذب اتباع و جز آنها) تبدیل شد. در نتیجه طبقه‌ای از خوانین ظهور کرد که با صحرانشینان ساده («لرها» که با نام ایل‌های لرستان نباید خلط شود) فرق فاحش داشت. رهبری بالای ایل نیز از وظیفه اصلی خود که ایجاد هماهنگی بود پا فراتر گذاشت و با بستن مالیات و سربازگیری و گردآوری دارودسته سیاسی (بسته) هوادار منافع و مصالح خان‌ها، رفته رفته نقشی خودکامه یافت.

عواملی خارج از ایل نیز به تحول رهبری سیاسی بختیاری‌ها در این جهت کمک کرد. یکی از مهمترین آن عوامل اعطای اراضی خالصه به هر یک از خان‌ها به پاداش خدمات نظامی یا جز آن بود و این رسم از قرن‌ها پیش رواج داشت. این اراضی، برخلاف زمین‌های واقع در محدوده ایلی، ملک شخصی خان بود.[۳۷]

دخالت مستقیم حکومت‌های ایران در عزل و نصب رؤسای ایل، عامل دوم قدرت یافتن بی حد و حصر دستگاه خانی بختیاری‌ها بود. این امر در قرن دوازدهم شروع شد و در عصر قاجاریه به صورت شیوه‌ای مرسوم درآمد. شاهان قاجار در پی آن بودند که از طریق نظام حکومت غیرمستقیمِ عمدتاً مبتنی بر قدرت خان‌ها، ایل‌ها و نواحی مجاور آن‌ها را مهار کنند.[۳۸]

وفاداری به شاه، دریافت پاداش‌های فراوان از قبیل القاب و افتخارات گوناگون را در پی داشت، ولی کوچکترین لغزش نیز بیرحمانه مجازات می‌شد. پس از چنین خطایی بود که علیمردان خان، رئیس ایل چهارلنگ، یاغی خوانده شد و در ۱۲۵۷ به زندان افتاد و راه برای رقبای هفت لنگ او هموار گردید. ناصرالدین شاه، حسینقلی خان را در ۱۲۷۹ به نظامت و در ۱۲۸۶ به ایلخانی بختیاری‌ها منصوب کرد. او نخستین کسی بود که این عنوان را یافت و در ایل به لقب «ایلخانی» معروف شد. در ۱۲۹۹ شاه ترتیب قتل او را داد و برادرش امامقلی خان حاجی ایلخانی، را به جای او منصوب کرد. از آن زمان تا ۱۳۳۵ ش که لقب خان ملغی شد، تقریباً بی هیچ وقفه‌ای رؤسای ایل از فرزندان یکی از این دو برادر بودند. در نتیجه این قتل، بختیاری‌ها به بستگان ایلخانی‌ها و حاجی ایلخانی‌ها تقسیم شدند، ولی تعبیر صحیح‌تر آن است که این تقسیم را وسیله‌ای برای حفظ وحدت ایل در برابر توطئه‌های حکومت مرکزی به‌شمار آوریم. این نوع دسته‌بندی بی‌گمان یکی از عجیب‌ترین جنبه‌های سازمان اجتماعی بختیاری‌هاست و نظیر آن در هیچ جامعه دیگری نشده‌است.[۳۹]

عامل سوم که به تحکیم قدرت خان‌های بختیاری افزود، حضور شرکت‌های انگلیسی در استان خوزستان از اواخر قرن سیزدهم بود. در پی ساختن راه لینچ در ۱۳۱۵، که از طریق ایذه و اردل از جنوب سرزمین بختیاری می‌گذشت، در مسجدسلیمان و بعداً در نواحی دیگر گرمسیر، میادین نفتی کشف و استخراج شد. در برابر تعهد خان‌ها، مبنی بر حفظ امنیت تأسیسات نفتی، ۵٪ درصد از سهام نخستین کمپانی اکتشافی به آن‌ها داده شد، که از طریق شرکت نفت بختیاری به آن‌ها تعلق می‌گرفت و در نتیجه بخشی از سود شرکت نفت ایران و انگلیس به مدت ۲۵ سال و نیز غرامت هنگفت پس از خلع ید از شرکت، به آن‌ها تعلق گرفت.[۴۰]

خان‌های بختیاری، در سایه این مشروعیت مضاعف از جانب مقامات خارجی و نیز مزایا و دستاوردهای آن، توانستند هم سلطهٔ خود را بر ایل تحکیم بخشند و هم جای پایی در دستگاه حکومت مرکزی پیدا کنند. اینان، در صورت بروز مشکل با شاه، نیروهای سهمگینی در اختیار داشتند که می‌توانستند به میدان روانه کنند، کما اینکه در زمان انقلاب مشروطه چنین کردند، حال آنکه چنین نیرویی به سرمایه هنگفت حاصل از فروش نفت تجهیز شده بود. اقدامات نظامی بر نفوذ و اعتبار خان‌ها در میان افراد ایل افزود. بختیاری‌ها، در نخستین سال‌های قرن چهاردهم، بواقع، دولتی موازی در دولت شمرده می‌شدند.[۴۱][۴۲]

فرهنگ

سیاه چادر بختیاری

فرهنگ آن چیزی است که مردم با آن زندگی می‌کنند. ادوارد تیلور فرهنگ را مجموعه پیچیده‌ای از دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از جامعهٔ خویش فرامی‌گیرد تعریف می‌کند.[۴۳][۴۴]

کوچ ایل بختیاری

اگر چه در دهه‌های آغازینِ قرن حاضر گروه‌های بسیاری از ایل بختیاری نیز همانند سایر ایل‌ها و عشایر ایران یکجانشین شدند، اما هنوز هم بخشی از ایل‌های بختیاری، کوچ‌رو هستند. کوچ‌روهای بختیاری زمستان را در دشت‌های شرق خوزستان و تابستان را در بخش‌های غربی چهارمحال و بختیاری به سر می‌برند. به مسیرهای کوچ در اصطلاح ایل راه می‌گویند.

ضرب‌المثل‌ها

ضرب‌المثل‌های اولیه توسط افراد گمنامی به وجود آمده که شناخته شده نیستند. ضرب‌المثل‌ها جملات موزون، پرمعنی و معمولاً منظومی هستند که سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده‌اند. قابلِ درک بودن برای تمام مردم، سادگی، کوتاهی، توانایی رساندنِ مفهوم، کاربردِ عمومی و حالت طنزِ مثلها سبب شده جایگاه ویژه‌ای در بین مردم داشته باشند.

موسیقی

موسیقی مردم بختیاری را می‌توان شاخه‌ای از موسیقی لری دانست. این موسیقی به وسیله سازهایی مانند سرنا، کُرنا و کوس و سازهای بادی کوچکتر از سرنا و کرنا نواخته می‌شود. تشمالها سرپرستیِ موسیقی در ایل را بر عهده دارند و اکنون نیز در مجالس عروسی و مراسم سوگواری بختیاری‌ها وظیفه اجرای موسیقی‌های محلی مردم بختیاری را بر عهده دارند.

باورها

در بین بختیاری‌ها مانند دیگر اقوام، باورهای زیادی وجود دارند که با زندگی مردم عجین شده و تمام کارها و برخوردهای روزمره‌شان، بر اساس همین باورها صورت می‌گیرد. باورها (خرافی یا غیرخرافی) جزیی از فرهنگ هر قوم و منشأ حرکت و نشان دهندهٔ نحوهٔ زندگی افراد هستند.

عزاداری

در بختیاری‌ها هرگاه کسی از دنیا می‌رود مثل اینکه همهٔ طایفه عضوی از خانواده را از دست داده و ماتم زده می‌شوند. مراسم عزاداری در بین بختیاری‌ها به شکل خاصی برگزار می‌شود که نحوهٔ انجام آن در نقاط مختلف تفاوتهایی نیز با هم دارند.

گاگریو

در هنگام عزا، گونه‌ای سرودهٔ عزا بوسیلهٔ زنان خوانده می‌شود که به آن گاگریو می‌گویند. در آغازِ خواندنِ گاگریو، رسم بر اینست که یکی از زنانِ سرشناس و بی بی‌های ایل شروع به خواندنِ بیتی از گاگریوه می‌کند و همهٔ زنان نیز با وی همنوا می‌شوند و آن بیت به بیتِ ترجیعی تبدیل می‌شود و زنان پس از خواندنِ هر چند بیتی آن بیت را دوباره تکرار می‌کنند. معمولاً پس از خواندنِ چهل بیت یا کمتر، زنِ دیگری خواندنِ اشعار و تکرارِ آن‌ها را بعهده می‌گیرد و زنانِ دیگر نیز با وی همنوا شده و این کار در مجالسِ ترحیم ممکنست ساعتها به درازا بینجامد.

شیرهای سنگی
شیر سنگی از نمادهای فرهنگیِ مردم بختیاری.

شیر سنگی از نمادهای فرهنگ مردم بختیاری است که در گویش لری، برد شیر گفته می‌شود. بختیاری‌ها معمولاً بر سر مزار جوانان، پهلوانان و بزرگانِ خود شیر سنگی قرار می‌داده‌اند. شیر سنگی، تندیس‌هایی از جنس سنگ‌اند که در گذشته توسط سنگ‌تراش‌های ایل بختیاری در ایران و در استان چهارمحال و بختیاری و شمال استان خوزستان به شکل شیر تراشیده می‌شدند و به نشانهٔ شجاعت، دلاوری و ویژگی‌هایی چون هنرمندی در شکار و تیراندازی در جنگ و مهارت در سوارکاری بر آرامگاه بزرگان قوم خود قرار می‌دادند.[۴۵]

شهر هفشجان در گذشته یکی از مراکزِ مهمِ شیرتراشی بوده‌است و اکنون تعدادی از سنگ‌تراش‌های قدیمی در هفشجان در قیدِ حیاتند. شیرهایی که در قبرستان‌های هفشجان باقی‌مانده‌است از زیباترین و خوش‌نقش‌ترین شیرهای سنگی محسوب می‌شوند. قدیمی‌ترین شیرِ سنگی موجود در استان چهار محال و بختیاری مربوط به دوره صفویه است. بنا به گفته‌ها، شیر سنگی یادگار، دورانِ ماد هاست (اما قدیمی‌ترین شیر سنگی کشف شده مربوط به عیلامی هاست). در ۳ دههٔ گذشته شیرهای سنگیِ بی نظیرِ این قبرستان به غارت رفته‌اند. به‌طوری‌که از هزاران شیر سنگی این شهر، تنها تعداد، انگشت شماری باقی‌مانده‌است. پرویز تناولی از معروف‌ترین مجسمه سازانِ ایران کتابی در خصوصِ شیر سنگی به چاپ رسانده‌است که شیر سنگیِ هفشجان را از مهم‌ترین نمونه‌های ایران برشمرده است.[۴۶]

کهن‌ترین شیرهای سنگی در هفشجان
کوشک
یک کوشک صخره‌ای در درهٔ بیرگان (کوهرنگ)

کوشک‌ها، حفره‌ها یا اتاق‌هایی کنده شده در صخره‌ها یا اتاق‌هایی ساخته شده بر روی سطح زمین هستند، که بعنوانِ گونه‌ای مقبرهٔ خانوادگی در ایل بختیاری موردِ استفاده قرار می‌گرفتند.[نیازمند منبع] در این روش، وقتی یک نفر از اعضای پر نفوذِ خانواده فوت می‌کرد، درِ کوشک را باز کرده و بقایای فردِ درگذشتهٔ پیشین را با احترام به کناری نهاده و جسد تازه را در آن قرار می‌داده و در آنرا دوباره می‌بستند.[نیازمند منبع] امروزه این روش منسوخ شده و دیگر از آن برای خاکسپاری درگذشتگان استفاده نمی‌شود. از این نمونه کوشک در دو سوی زردکوه -یعنی بازفت و بیرگان- وجود دارد.

هنر تیراندازی

مهرزاد قنبری سرداراکبری طی مقاله‌ای در اینباره می‌گوید:

مردان دلاور و سخت کوش ایل بختیاری از دیر باز در نزد ساکنان فلات ایران به سوارکاری و تیراندازی شهره بودند. چنان‌که رسته برجسته تیر اندازان ارتش ایران در دوره‌های صفوی، افشاریه، زندیه و قاجار از نخبگان تیراندازان ایل بختیاری تشکیل می‌شد.[۴۷]

امروزه نیز هر خانوار از عشایر بختیاری حداقل یک قبضه اسلحه (مجاز) در اختیار دارد، تا علاوه بر شکار و حفظ کیان ایل، بتواند در مواقع لزوم به استفاده از مهارت خود به دفاع از مرزهای میهن مبادرت نماید. بزرگان ایل اول فنی را که به فرزندان خود می‌آموزند، تیراندازی و سوارکاری است. تیراندازان بختیاری گاه چنان در این فن مهارت پیدا می‌کنند، که می‌توانند سواره و به تاخت، شیء متحرک را هدف قرار دهند. از جمله دلاورمردی‌های تیراندازان و سوارکاران بختیاری می‌توان نقش ایشان در فتح هرات (زمان نادرشاه)، جنبش مشروطه ایران، فتح تهران و همچنین در طول جنگ ایران و عراق اشاره کرد.

تن‌پوش

پوشش زنان

سرپوش
لچک

لَچَک، کلاهی است که زیر مینا استفاده و با انواع سکه‌های قدیمی، مروارید، سنگ و پولک تزیین می‌شود و انواع گوناگون دارد. سیخکی، ریالی، صدف، که رایج‌ترین آن ریالی می‌باشد که از سکه‌های قدیمی استفاده می‌شود.

مِی‌نا

روسری از جنس حریر و ابعاد بسیار زیاد به شکل مستطیل است که به‌صورت بسیار ویژه‌ای به سر می‌کنند. مِینا را با سنجاق محکم توسط بندی از یک‌سوی لچک به‌سوی دیگر آن از پشت سرشان می‌آویزند که به آن سیزن گفته می‌شود و بعد موهای جلوی سر را تاب می‌دهند و از زیر لچک بیرون می‌آورند و در پشت مینا پنهان می‌کنند وآن موها را ترنه می‌نامند و با مهره‌هایی با رنگ‌های گوناگون آن را تزئین می‌کنند که جلوه‌ای خاص به زیبایی مینا می‌دهد.

تن‌پوشِ

پیراهنی به نام جومه یا جوه است. این پیراهن معمولاً دو چاک در اطرافِ کمر دارد و تا پایینِ کمر می‌رسد و زیر آن دامن بسیار پرچینی به نام شولارقری می‌پوشند که برای تهیه آن گاه از ۸ تا ۱۰ متر پارچه استفاده می‌شود.

جلیقه

روی پیراهن پوشیده می‌شود که از جنسِ مخمل است. همچنین زنان بازوبندی (بازی‌بند) نیز بدست می‌کنند که با مهره‌های رنگی و سنگ تزیین می‌شود. البته استفاده از آن خیلی رایج نیست و بیشتر در مراسم عروسی پوشیده می‌شود.

پوشش پایین‌تنه

از شلواری معمولی و گیوه استفاده می‌شود. رنگ لباس زنان بختیاری، الهام گرفته از طبیعت است. زنان و دختران جوان در رخت‌های خود از رنگ‌های روشن استفاده می‌کنند و رنگ لباس خانم‌های مسن به دلیل احترام به سن و سال آن‌ها تیره‌است.

پوشش مردان

پوشش مردان بختیاری، موزه فلک‌الافلاک، خرم‌آباد

جامهٔ مردان بختیاری از اصیل‌ترین نوع پوشش‌هایی است، که پیشینه آن به دورانِ ایران باستان بازمی‌گردد. این جامهٔ دیرینه، از چهار بخش تشکیل شده‌است.

سرپوش

کلاهی نمدی است به رنگ‌های مشکی، قهوه‌ای روشن و تیره و سفید که به آن کلاه خسروی هم گفته می‌شود. در ابتدا خوانین کلاه سفید رنگ خسروی بسر می‌گذاشتند اما بعد از اینکه رضا شاه آنان را تخت قاپو (یکجانشین) کرد، آنان را از پوشیدنِ لباس بختیاری نیز منع کرد، به همین دلیل به مرور زمان کلاه سفید جای خود را به کلاه سیاهِ مردم عادی داد. امروزه دیگر کودکان کلاه سفید خسروی بسر می‌گذارند. کلاه خسروی همان‌طور که از نامش پیداست، طرحش از کلاه خسروان، پادشاهان ساسانی است، که این خود نشان دهندهٔ قدمت تاریخی فرهنگ منطقه می‌باشد.

چوقا
بافت اصلی چوقا.

در ابتدا مردان بختیاری بالاپوشی به نام قبا داشتند، که از کنار چاک داشت و همین‌طور از آستین‌های فراخی برخوردار بود اما بعد منع لباس توسط رضاشاه، بالا پوشی بنام چوقا که رعایا آنرا می‌پوشیدند متداول شد که دستباف زنان عشایر بود. چوقا از پشم بز به دو رنگ سیاه و سفید تهیه می‌شود و خاصیت ضدباران دارد. گرما را در زمستان نگه می‌دارد و در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ می‌کند. نقش‌های چوقا، ستون‌هایی کوتاه و بلند هستند و نقوشی که در پس و پیش آن ترسیم شده، الهام گرفته شده از زیگوارات چغازنبیل است[نیازمند منبع] که در واقع نام چوقا از واژه چغازنبیل گرفته شده‌است.[نیازمند منبع] این ردای بلند، اولین بار مورد استفاده مادها قرار گرفت (که تصاویر آن بر گور دخمه‌های مادی موجود است) همچنین در بعضی از حجاری‌های عهد ساسانی، بر تن بزرگان دیده می‌شود.[نیازمند منبع]

شلوار دبیت

برای پوششِ پایین‌تنه از شلواری به رنگ مشکی استفاده می‌گردد که شلواری گشاد است و از پارچه‌ای موسوم به دبیت سیاه رنگ دوخته می‌شود و از یکصد سال گذشته به این سوی، به دلیل استفاده از محصولات پارچه‌ای کارخانه دبیت منچستر انگلستان به آن شلوار دبیت نیز گفته می‌شود. از مجسمه برنزی که در ایذه کشف گردیده و مجسمه مرد شمی نام دارد و در موزه ایران باستان نگهداری می‌شود، چنین به‌نظر می‌رسد، که این شلوار از البسهٔ دوران اشکانی می‌باشد.

پا افزار

بر نقوش بازمانده از پادشاهان هخامنشی گونه‌ای پا افزار (کفش) بر پای پادشاهان پارسی نمایان است، که شباهت زیادی با آنچه بختیاری‌ها گیوه می‌نامند، دارد. بطور کلی پوشش مردان بختیاری بیش از دو هزار و هفتصد سال قدمت دارد، که این بیان‌گر آنست که بختیاریان همان‌طور که زبان، نژاد و فرهنگ خود را از اختلاط و دست اندازی مصون داشته، پوشش و لباس خود را نیز محفوظ و اصیل نگاه داشته‌اند.[۴۸]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. «Bakhtiâri#A language of Iran». اتنولوگ. ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۱۲ نوامبر ۲۰۱۴.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ «BAḴTĪĀRĪ TRIBE». Encyclopaedia Iranica. دریافت‌شده در ۸ ژانویه ۲۰۱۴.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ بختیاری، تاریخ بختیاری، ۶۲.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ خدابخش قربان‌پور دستکی (زمستان ۱۳۸۱). «ایران شناسی: بختیاری‌ها؛ گذشته و حال». مجله مطالعات ملی. دریافت‌شده در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۴.
  5. "AŠĀYER" (به انگلیسی). دانشنامه ایرانیکا. Archived from the original on 14 September 2014. Retrieved 31 October 2014. {{cite web}}: Check |نشانی بایگانی= value (help)
  6. جین راف گارثویت، تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ترجمه مهراب امیری، انتشارات انزان، تهران ۱۳۷۲
  7. http://looklex.com/e.o/bakhtiaris.htm
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ ۸٫۴ «بختیاری». دانشنامه جهان اسلام. دریافت‌شده در ۲۹ دی ۱۳۹۰.
  9. > نتایج تفصیلی ایلی سرشماری اجتماعی اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۸۷
  10. حسین ابراهیمی ناغانی (۲۲ اسفند ۱۳۸۸). «اسامی طوایف و شعب ایل بختیاری». سایت «انسان‌شناسی و فرهنگ».
  11. Iraj Bashiri (۲۰۰۲). «The Bakhtiari Tribe». angelfire.com.
  12. Tribes and Empire on the Margins of Nineteenth-Century Iran
  13. امان‌الهی بهاروند. اسکندر: قوم لر، انتشارات آگاه، تهران، ۱۳۷۴.
  14. مرزبان، پرویز: خلاصه تاریخ هنر؛ انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹ شمسی، چاپ هفتم.
  15. Grugni, V; Battaglia, V; Hooshiar Kashani, B; Parolo, S; Al-Zahery, N et al. (2012). "Ancient Migratory Events in the Middle East: New Clues from the Y-Chromosome Variation of Modern Iranians". PLoS ONE. 7 (7): e41252. doi:10.1371/journal.pone.0041252. PMC 3399854. PMID 22815981.
  16. راوندی، مرتضی: تاریخ اجتماعی ایران؛ انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۵۶.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ گریشمن، رومن: ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران؛ ۱۳۷۲، چاپ دهم.
  18. ویلسون، آرنولد: بختیاری‌ها، ترجمه محمد میرزایی، نامه علوم اجتماعی، دوره جدید، شماره ۱، ۱۳۶۹.
  19. بنه وار من، ایل من: علی بهرامی آسترکی
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ ۲۰٫۳ ۲۰٫۴ «بختیاری». دائرة المعارف بزرگ اسلامی. دریافت‌شده در ۲۶ مارس ۲۰۱۶.
  21. «بویر احمدی». دائرة المعارف بزرگ اسلامی. دریافت‌شده در ۲۶ مارس ۲۰۱۶.
  22. شاهسوار، فرهاد (۱۳۹۲). «مقایسه آنالیز ژنوتیپی KIR/HLA در جمعیت‌های لر و ایرانی» (PDF). یافته.
  23. حمدالله مستوفی. تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی. تهران، ۱۳۳۹
  24. مینورسکی، ولادمیر (۱۳۶۲). رساله لرها و لرستان. ترجمهٔ سکندر امان‌اللهی بهاروند و لیلی بختیاری. تهران. ص. صفحه ۲۳.
  25. امان الهی بهاروند، سکندر (۱۳۷۰). قوم لر. تهران: انتشارات آگاه. ص. صفحه ۳۵.
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ "AŠĀYER" (به انگلیسی). دانشنامه ایرانیکا. Archived from the original on 14 September 2014. Retrieved 4 October 2014. {{cite web}}: Check |نشانی بایگانی= value (help)
  27. "BAḴTĪĀRĪ TRIBE" (به انگلیسی). دانشنامه ایرانیکا. Archived from the original on 14 September 2014. Retrieved 4 October 2014. {{cite web}}: Check |نشانی بایگانی= value (help)
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ "Bakhtyārī" (به انگلیسی). دانشنامه بریتانیکا. Archived from the original on 3 آگوست 2013. Retrieved 4 October 2014. {{cite web}}: Check date values in: |تاریخ بایگانی= (help)
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ "LORI LANGUAGE ii. Sociolinguistic Status of Lori" (به انگلیسی). دانشنامه ایرانیکا. Archived from the original on 11 September 2014. Retrieved 4 October 2014. {{cite web}}: Check |نشانی بایگانی= value (help)
  30. ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ ۳۰٫۲ ۳۰٫۳ "LORI DIALECTS" (به انگلیسی). دانشنامه ایرانیکا. Archived from the original on 11 September 2014. Retrieved 4 October 2014. {{cite web}}: Check |نشانی بایگانی= value (help)
  31. پشتدار، علی‌محمد (۱۳۷۶). لرها و لرستان از دیدگاه ولادیمیر مینورسکی. ج. ۷. علوم انسانی «ایران شناخت». ص. ۱۶۰ تا ۱۸۳. دریافت‌شده در ۴ اکتبر ۲۰۱۴.
  32. امان‌اللهی بهاروند (۱۳۹۱). قوم لر. ص. ۷۷.
  33. ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ "Language by Country" (به انگلیسی). فهرست لینگوییست. ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۴. Archived from the original on 10 September 2014. Retrieved 10 September 2014. {{cite web}}: Check |نشانی بایگانی= value (help)
  34. خسروی، عبدالعلی. فرهنگ بختیاری، تهران:۱۳۶۸
  35. کریمی، اصغر. سفر به دیار بختیاری، تهران:۱۳۶۸
  36. اصغر کریمی، نظام مالکیت ارضی در ایل بختیاری
  37. M.C. Cooper, Grass , New York 1925; G.N. Curzon, Persia and the Persian question , London 1892, II, 330-387
  38. J.P. Digard, "De la nإcessitإ et des inconvإnients, pour un Baxtyهri, d'ءtre Baxtyهri. Communautإ، territoire et inإgalitإ chez des pasteurs nomades d'Iran," in Equipe إcologie et anthropologie des sociإtإs pastorales, ed. , pastoral production and society/production pastorale et sociإtإ، Cambridge 1979, 127-139
  39. D. Brooks, "The enemy within: limitations on leadership in the Bakhtiari," in The conflict of tribe and state in Iran and Afghanistan , ed. , R.Tapper, London 1983, 337-363
  40. ورجاوند، پرویز. بامدی، طایفه‌ای از بختیاری، تهران:۱۳۴۶
  41. هنر و مردم، سال شانزدهم، ش ۱۸۹–۱۹۰، (تیر و مرداد ۱۳۵۷)، ص ۶۷–۸۳
  42. A. Rosman, P. G. Rubel, "Nomad-sedentary interethnic relations in Iran and Afghanistan", IJMES , 7/4 (1976), 545-570
  43. ادوارد تایلر، فرهنگ ابتدائی
  44. دانش‌نامهٔ رشد
  45. «بزرگترین شیرسنگی‌های ایران…»، خبرگزاری میراث فرهنگی.
  46. پرویز تناولی (1388 خورref>هنر و مردم، سال شانزدهم، ش ۱۸۹–۱sig=KUYrDJi_EDnT6K14wFe-sWkDNfcsig=KUYrDJi_EDnT6K14wFe-sWkDNfcsig=KUYrDJi_EDnT6K14wFe-sWkDNfcsig=KUYrDJi_EDnT6K14wFe-sWkDNfc۹۰، (تیر و مرداد ۱۳۵۷)، ص ۶۷–۸۳شیدیسنگ قبر، تهران: انتشارات بن گاه، ص. ص ۱۳۲، شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۲۶۸-۰۷-۲ پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک); تاریخ وارد شده در |سال= را بررسی کنید (کمک)
  47. رستمی، بهمن. فرهنگ بختیاری‌ها، (صفحه. ۴۱)
  48. فرهنگ بختیاری‌ها، بهمن رستمی ص. ۶۳
  49. «توهین به یکی از کهن‌ترین اقوام ایرانی در سریال سرزمین کهن». قانون آنلاین. 1392/11/25. تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  50. «دلیل اعتراض بختیاری‌ها به سریال «سرزمین کهن» چیست؟». رادیو فردا. ۲۶ بهمن ۱۳۹۲.

منابع

  • بختیاری، سرداراسعد (۱۳۸۳). تاریخ بختیاری. تهران: اساطیر. شابک ۹۶۴-۵۹۶۰-۲۹-۰. پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  • امان‌اللهی بهاروند، سکندر (۱۳۹۱). قوم لر. تهران: آگاه. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۲۹-۱۳۵-۸. پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  • جین راف گارثویت، تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ترجمه مهراب امیری، انتشارات انزان، تهران:۱۳۷۲
  • Garthwaite, Gene R. Khans and Shahs: A Documentary Analysis of the Bakhtiyari in Iran. New York and Cambridge, U.K. : Cambridge University Press, 1983.
  • خسروی، عبدالعلی. تاریخ و فرهنگ بختیاری
  • بنه وار من ایل من (تاریخ بختیاری پس از ساسانیان)، علی بهرامی بهرامسری آسترکی، ۱۳۸۲٬۱۳۹۲
  • حاجت پور، موسی. جامعه‌شناسی عشایر بختیاری
  • امانی، منصور. تاریخ ایذه و قوم بختیاری
نشریه‌ها
دانشنامه‌ها

Encyclopedias

  • J. -P. Digard, G. L. Windfuhr, A. Ittig (December 15, 1988). "BAḴTĪĀRĪ TRIBE". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] (به انگلیسی). Vol. ۳. Bibliotheca Persica Press. Retrieved December 15, 1988. {{cite encyclopedia}}: Check date values in: |تاریخ بازبینی= (help); URL–wikilink conflict (help)نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
  • Beck, Lois (2004). «Bakhtiari». Encyclopedia.com. دریافت‌شده در 19 Oct. 2014. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک)

پیوند به بیرون