مغول: تفاوت میان نسخهها
با فرض حسن نیت ویرایش 130.255.243.117 (بحث) خنثیسازی شد. (T) |
|||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
مغولان چهرهای پهن، بینی بسیار خمیده، گونههای برجسته، دیدگانی کشیده، لبانی ستبر، ریشی کممایه، زلفهای سیاه و خشن و پوستی تیره که آفتاب و باد و سرما آن را سوزاندهاست. قد آنان کوتاه و بالاتنهشان درشت و پهن است که روی ساقهایی خمیده قرار دارد.<ref>بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت، ۱۳۷۹، ص ۱۰ و ۱۱.</ref> |
مغولان چهرهای پهن، بینی بسیار خمیده، گونههای برجسته، دیدگانی کشیده، لبانی ستبر، ریشی کممایه، زلفهای سیاه و خشن و پوستی تیره که آفتاب و باد و سرما آن را سوزاندهاست. قد آنان کوتاه و بالاتنهشان درشت و پهن است که روی ساقهایی خمیده قرار دارد.<ref>بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت، ۱۳۷۹، ص ۱۰ و ۱۱.</ref> |
||
یواخیم بارکهاوزن در کتاب امپراطوری زرد چنگیز خان و فرزندانش (۱٨) آورده است هرگز نژادی به نام نژاد مغول وجود نداشته است و قبیله چادر نشینی که نهصد سال پس از میلاد مسیح برای نخستین بار به نام مغول خوانده شده است،احتمالا یکی از عشیره های بی شمار ترک و تاتار بوده است.چنگیز خان از این عشیره برخاست و نام مغول را به همه ی ملت ها و قبایلی که در دولت نو بنیاد آسیای علیا گرد آمده بودند داد. |
|||
== زندگی مغول == |
== زندگی مغول == |
نسخهٔ ۲۳ اکتبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۱۸
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
Монголчууд Mongolchuud ᠮᠣᠩᠭᠣᠯᠴᠤᠳ | |
---|---|
کل جمعیت | |
۹٫۵–۱۰ میلیون (۲۰۱۰) | |
مناطق با جمعیت چشمگیر | |
مغولستان ۲٬۹۲۱٬۲۸۷ | |
مغولستان داخلی | ۵٬۹۸۱٬۸۴۰ (۲۰۱۰) |
روسیه | ۶۴۷٬۴۱۷ |
کره جنوبی | ۳۴٬۰۰۰ |
ایالات متحده آمریکا | ۱۵٬۰۰۰–۱۸٬۰۰۰ |
قرقیزستان | ۱۲٬۰۰۰ |
جمهوری چک | ۷٬۵۱۵ |
ژاپن | ۵٬۴۰۱ |
کانادا | ۵٬۳۵۰ |
آلمان | ۳٬۸۵۲ |
کانادا | ۳٬۷۰۱ |
فرانسه | ۲٬۸۵۹ |
ترکیه | ۲٬۶۴۵ |
قزاقستان | ۲٬۵۲۳ |
اتریش | ۱٬۹۵۵ |
مالزی | ۱٬۵۰۰ |
زبانها | |
زبان مغولی | |
دین | |
غالباً بودیسم تبتی، پیشینهٔ شمنباوری اقلیتهای: اسلام سنی، کلیسای ارتدکس شرقی، تائوئیسم، بون و پروتستانتیسم. | |
قومیتهای وابسته | |
پروتو مغول، ختای |
گمان میرود که این مقاله ناقض حق تکثیر باشد، اما بدون داشتن منبع امکان تشخیص قطعی این موضوع وجود ندارد. اگر میتوان نشان داد که این مقاله حق نشر را زیر پا گذاشته است، لطفاً مقاله را در ویکیپدیا:مشکلات حق تکثیر فهرست کنید. اگر مطمئنید که مقاله ناقض حق تکثیر نیست، شواهدی را در این زمینه در همین صفحهٔ بحث فراهم آورید. خواهشمندیم این برچسب را بدون گفتگو برندارید. (اکتبر ۲۰۱۶) |
مُغول قومی از نژاد زرد است که سرزمین مادری آنان مغولستان میباشد. جمعیت کنونی مغولها حدود ۱۰ میلیون تن است که بیشتر در مغولستان (۲/۷ میلیون)، چین (۵/۸ میلیون) و روسیه (۱ میلیون) زندگی میکنند. البته به دلیل جنگاوری و مهاجرتهای آنان در سدههای پیش، ردپای آنان به نقاط مختلف آسیا و حتی شرق اروپا (بهویژه قفقاز شمالی) هم کشیده شدهاست. بیشتر مغولان پیرو آیینهای بودایی تبتی و شمنیسم هستند و عدهٔ کمی از آنها مسیحی و مسلمان هستند و به زبان مغولی تکلم میکنند.
بنا به نظر هارولد لمب در کتاب زندگینامه چنگیز خان مغول، در سدههای اخیر این اشتباه به وجود آمد که ترکها نیز از نژاد مغول هستند. او معتقد است که چنین نیست و مغولها و ترکها دو قوم کاملاً متفاوت هستند. اما در مغولستان بسیاری از ترکها و مغولها در کنار هم میزیستند. ترکها هم قوم متمدنی بودند. بر طبق گفته کتاب زندگینامه چنگیز خان مغول نوشته هارولد لمب ترجمه رشید یاسمی صفحه ۱۵ در پاورقی ۲: «باید به یاد آورد که مغولها با چینیها از یک نژاد نبودهاند. اصل آنها از قوم تونگوزیا (ریشه اصلی) بود و تدریجاً با ایرانیان و ترکان آمیخته بودند. امروز این نژاد را اورال آلتایی مینامند و یونانیها همین چادرنشینان آسیای شرقی را اسکوچا میگفتهاند» هارولد لمب در کتاب زندگینامه چنگیز خان مغول (ترجمه رشید یاسمی صفحه ۳۳) مغول بودن تاتارها را اشتباه دانستهاست.
زمامداری ۵۰۸ ساله خلفای عباسی با غارت و تسخیر بغداد توسط مغولان به پایان رسید.[۱]
خاستگاه مغولان
دربارهٔ خاستگاه نخستین مغولها، مطالب و افسانههای گوناگونی نوشته شدهاست. برخی از پژوهشگران عقیده دارند که مغولهای حقیقی از تایگا یا جنگلهای سیبری آمدهاند که جایگاه حیوانات خزپوش مانند خرس و کفتار و روباه و سنجاب بودهاست.
افسانههایی که در بارهٔ نژاد مغولان در «تاریخ سرّی» آمده و در زمان جهانگشایی آنان تنظیم شدهاست، حکایت از آن دارد که نژاد مغولان از یک گرگ نر و یک گوزن ماده پدید آمدهاست. دیوید مورگان معتقد است که کشور کنونی مغولستان، خاستگاه نژاد مغول بودهاست.[۲]
نژاد مغول
سرزمین مغولستان آب و هوای سرد و خشک دارد و با بادهای سرد و شدید همراه است. این منطقه یکی از سهمگینترین و سختترین آب و هواهای جهان را دارد. این اوضاع سخت و نبود آذوقه، انسانهایی پرخاشگر، قوی، و جنگجو را در خود میپروراند.
مغولان چهرهای پهن، بینی بسیار خمیده، گونههای برجسته، دیدگانی کشیده، لبانی ستبر، ریشی کممایه، زلفهای سیاه و خشن و پوستی تیره که آفتاب و باد و سرما آن را سوزاندهاست. قد آنان کوتاه و بالاتنهشان درشت و پهن است که روی ساقهایی خمیده قرار دارد.[۳]
یواخیم بارکهاوزن در کتاب امپراطوری زرد چنگیز خان و فرزندانش (۱٨) آورده است هرگز نژادی به نام نژاد مغول وجود نداشته است و قبیله چادر نشینی که نهصد سال پس از میلاد مسیح برای نخستین بار به نام مغول خوانده شده است،احتمالا یکی از عشیره های بی شمار ترک و تاتار بوده است.چنگیز خان از این عشیره برخاست و نام مغول را به همه ی ملت ها و قبایلی که در دولت نو بنیاد آسیای علیا گرد آمده بودند داد.
زندگی مغول
مغولان افرادی صورت پهن، با استخوانهای برآمده گونه، گوشهای بزرگ دراز، گیسوی سیاه زبر، ریش تنگ و کشیده، چهرهای تیره و آفتابی سوخته و سرانجام اندامهایی تنومند و قدی بلندتر از قد متوسط. مغولان در خیمههای نمدی به نام یورت زندگی میکردند. یورتها از یک چارچوب چوبی سبک و پوششی از نمد برای محافظت از سرما تشکیل میشد. این خانهها برای زندگی کوچ نشینی مناسب بود؛ و اجزاء داخل آن را به طور منظم درآن میچیدند؛ و زنان مغول مسئول جمعآوری تاپاله و افروختن آتش بودند.
زنان مغول معمولاً در سنین پایین ازدواج میکردند. والدین غالباً برای فرزندانشان که بسیار جوان بودند، ازدواجهایی برای تثبیت اتحاد ترتیب میدادند. یک مرد جوان ممکن بود، با انتخاب والدین، همسری از میان قبیلهای برگزیند. کوچنشینان دشت از حساب گذشته زن میگرفتند و زنان گاه در یک شوهر سهیم میشدند. ازدواج با خویشاوندان به استثنای مادر، دختر و خواهری که از یک مادر است، برایشان رسمی عمومی بود. با این وجود، آنان با خواهر خویش که از یک پدر باشند و با همسران پدر خویش پس از درگذشت وی میتوانستند ازدواج کنند. همینطور یک برادر جوانتر میتوانست با همسر برادر خویش پس از مرگ او ازدواج کند، یا انتظار رود خویشاوند جوانتر دیگر آن زن را بگیرد. آنان همهٔ زنان دیگر را بدون ترقی به همسری اختیار کرده و آنان را به بهایی بسیار بالا از والدینشان میخریدند. زنان مغول اغلب مشاورانی سیاسی برای شوهر خویش بودند و در غیاب شوهر همه مسئولیتها را برعهده داشتند. زنان و مردان مغول قادر به سواری در مسافتهای طولانی بودند. اگر شوهرانشان به لشکرکشی گسترده میرفتند، زنان با اموال خانه، و یورتها را بر گاری بار میکردند و پشت سرشان میرفتند، درحین حرکت اردو، گاریها را پایین میگذاشتند؛ و هنگام پایان نبرد به میدان رفته و مجروحین را میکشتند. زنان مغول مسئولیتهای دیگری نیز داشتند، آنان گاوها را میدوشیدند و کره و قوروت «کشک» تهیه میکردند. با پوست حیوانات بالاپوش، کفش، لباسهای چرمی وغیره درست میکردند؛ و وعدههای غذا را تدارک میدیدند. یک رسم بود که آنان هیچگاه لباس و ظرف نمیشستند، چون اعتقاد داشته کار گناهی است. آنان کسانی را که لباس میشویند کتک میزدند و از نزد خویش میراندند.
صنایع مغولان پیشرفته نبود، قبایل گاریها و چوخهای چوبی میساختند و برای ساخت سلاح و ابزار، برروی فلزات کار سادهای انجام میدادند. مردان کمان، کیسهٔ چرمی و زین درست میکردند. کوچنشینان گرچه به چیزی علاقه داشته ولی نمیتوانستند آن را بسازند برای دستیابی به آن داد و ستد میکردند و گاه از جوامع اسکان یافته میدزدیدند. گاه گروهی از سواران به روستاهای چینی حمله کرده و زنان، حیوانات و کالاهایشان را با خویش میبردند. «چوسنهٔ ۱۹۲ پیش از میلاد گروهی از مهاجمان کوچ نشین به روستایی درچین حمله کرده وزنی به نام کائی یان که سبب دانش و شاعری شهرت داشت را به اسارت گرفتند» مغولان مخصوصاً شیفتهٔ کلاهایی بوده که نمیتوانستند درستشان کنند، همانند طلا، نقره و ابریشم؛ که میتوان گفت، مغولان زندگی خویش را به عنوان رمهدار و شکارچی میگذراندند. گاهی سلاح برداشته و به لشکرکشی غارت سرزمینهای ثروتمند چین دست میزدند. قرنها بود گروههای سواران کوچنشین به روستاها و شهرهای چین و خارج مغولستان میتاختند و شهرهای حدود چین را غارت میکردند. چینی به این سواران خشن از روی استهزاء نپخته میگفتند. مغولان بهعنوان کوچنشین خویش را مافوق اقوامهای اسکان یافته و شیوههای دیگر زندگی بهشمار میآوردند.
چینیان برای اجتناب از تهاجم قبایل دشت پهناور، به قبایل قدرتمند رشوه میدادند و آنان را ترغیب کرده تا به گروههای دیگر آزار رساند. چینیان با سیاست اینکه تفرقه انداز و حکومت کن، به ایجاد ناهماهنگی درمیان قبایل استفاده کرده و آنان را در حالت ستیز با یکدیگر نگه میداشتند. به امید اینکه بتوانند با ایجاد منازعات میان قبایل این دشت پهناور از اتحادشان و پیش آمدن تهدیدی جدی از سوی ایشان جلوگیری کنند؛ که این سیاست تا سدهٔ دوازدهم مؤثر واقع شد تا چنگیز به آنان یورش برد. افرادی صورت پهن، با استخوانهای برآمده گونه، گوشهای بزرگ دراز، گیسوی سیاه زبر، ریش تنگ و کشیده، چهرهای تیره و آفتابی سوخته و سرانجام اندامهایی تنومند و قدی بلند تراز قد متوسط. مغولان در خیمههای نمدی به نام یورت زندگی میکردند. یورتها از یک چارچوب چوبی سبک و پوششی از نمد برای محافظت از سرما تشکیل میشد. این خانهها برای زندگی کوچ نشینی مناسب بود؛ و اجزاء داخل آن را به طور منظم درآن میچیدند؛ و زنان مغول مسئول جمعآوری تاپاله و افروختن آتش بودند.
زنان مغول معمولاً در سنین پایین ازدواج میکردند. والدین غالباً برای فرزندانشان که بسیار جوان بودند، ازدواجهایی برای تثبیت اتحاد ترتیب میدادند. یک مرد جوان ممکن بود، با انتخاب والدین، همسری از میان قبیلهای برگزیند. کوچنشینان دشت از حساب گذشته زن میگرفتند و زنان گاه در یک شوهر سهیم میشدند. ازدواج با خویشاوندان به استثنای مادر، دختر و خواهری که از یک مادر است، برایشان رسمی عمومی بود. با این وجود، آنان با خواهر خویش که از یک پدر باشند و با همسران پدر خویش پس از درگذشت وی میتوانستند ازدواج کنند. همینطور یک برادر جوانتر میتوانست با همسر برادر خویش پس از مرگ او ازدواج کند، یا انتظار رود خویشاوند جوانتر دیگر آن زن را بگیرد. آنان همهٔ زنان دیگر را بدون ترقی به همسری اختیار کرده و آنان را به بهایی بسیار بالا از والدینشان میخریدند. زنان مغول اغلب مشاورانی سیاسی برای شوهر خویش بودند و در غیاب شوهر همه مسئولیتها را برعهده داشتند. زنان و مردان مغول قادر به سواری در مسافتهای طولانی بودند. اگر شوهرانشان به لشکرکشی گسترده میرفتند، زنان با اموال خانه، و یورتها را بر گاری بار میکردند و پشت سرشان میرفتند، درحین حرکت اردو، گاریها را پایین میگذاشتند؛ و هنگام پایان نبرد به میدان رفته و مجروحین را میکشتند. زنان مغول مسئولیتهای دیگری نیز داشتند، آنان گاوها را میدوشیدند و کره و قوروت «کشک» تهیه میکردند. با پوست حیوانات بالاپوش، کفش، لباسهای چرمی وغیره درست میکردند؛ و وعدههای غذا را تدارک میدیدند. یک رسم بود که آنان هیچگاه لباس و ظرف نمیشستند، چون اعتقاد داشته کار گناهی است. آنان کسانی را که لباس میشویند کتک میزدند و از نزد خویش میراندند.
صنایع مغولان پیشرفته نبود، قبایل گاریها و چوخهای چوبی میساختند و برای ساخت سلاح و ابزار، برروی فلزات کار سادهای انجام میدادند. مردان کمان، کیسهٔ چرمی و زین درست میکردند. کوچنشینان گرچه به چیزی علاقه داشته ولی نمیتوانستند آن را بسازند برای دستیابی به آن داد و ستد میکردند و گاه از جوامع اسکان یافته میدزدیدند. گاه گروهی از سواران به روستاهای چینی حمله کرده و زنان، حیوانات و کالاهایشان را با خویش میبردند. «چوسنهٔ ۱۹۲ پیش از میلاد گروهی از مهاجمان کوچ نشین به روستایی درچین حمله کرده وزنی به نام کائی یان که سبب دانش و شاعری شهرت داشت را به اسارت گرفتند» مغولان مخصوصاً شیفتهٔ کلاهایی بوده که نمیتوانستند درستشان کنند، همانند طلا، نقره و ابریشم؛ که میتوان گفت، مغولان زندگی خویش را به عنوان رمهدار و شکارچی میگذراندند. گاهی سلاح برداشته و به لشکرکشی غارت سرزمینهای ثروتمند چین دست میزدند. قرنها بود گروههای سواران کوچنشین به روستاها و شهرهای چین و خارج مغولستان میتاختند و شهرهای حدود چین را غارت میکردند. چینی به این سواران خشن از روی استهزاء نپخته میگفتند. مغولان بهعنوان کوچنشین خویش را مافوق اقوامهای اسکان یافته و شیوههای دیگر زندگی بهشمار میآوردند.
چینیان برای اجتناب از تهاجم قبایل دشت پهناور، به قبایل قدرتمند رشوه میدادند و آنان را ترغیب کرده تا به گروههای دیگر آزار رساند. چینیان با سیاست اینکه تفرقه انداز و حکومت کن، به ایجاد ناهماهنگی درمیان قبایل استفاده کرده و آنان را در حالت ستیز با یکدیگر نگه میداشتند. به امید اینکه بتوانند با ایجاد منازعات میان قبایل این دشت پهناور از اتحادشان و پیش آمدن تهدیدی جدی از سوی ایشان جلوگیری کنند؛ که این سیاست تا سدهٔ دوازدهم مؤثر واقع شد تا چنگیز به آنان یورش برد.
تاریخ مغولان
تا پیش از ظهور چنگیز خان ایرانیها، چینیها، ترکها و سایر اقوام همسایه به مغولان، تتر یا تاتار میگفتند و اصلاً سخنی از واژهٔ مغول در میان نبودهاست. مغولان تا زمان چنگیز به صورت قبایلی وحشی و پراکنده زندگی میکردند که کارشان غارت و کشتار دیگران بودهاست که باعث وحشت و زحمت همسایگانشان بودند.
چنگیز خان در اواخر سده ششم خورشیدی (اوایل سده هفتم قمری) قبایل مغول را یکپارچه کرد و با نیروی آنان و برخی از اقوام ترک، نیروی جنگی سهمگینی ایجاد نمود که بیشتر آسیا و شرق اروپا را به تصرف خود درآورد. یورش مغولان، بدترین فاجعهٔ تاریخ بشر محسوب میشود[نیازمند منبع] که باعث کشتار میلیونها تن و توقف تمدن اسلامی شد.
جانشینان چنگیز تا بیش از یک سده بر مناطق پهناوری از آسیا و باختر اروپا (ازجمله روسیه) حکمرانی میکردند، ولی کمکم از قدرت آنان کاسته شد و مقهور ملل زیر فرمان خود شدند. حکومت مغولان در ایران با عنوان ایلخانان بیش از یک قرن حکومت کردند و تأثیراتی عمیق بر این کشور برجای نهادند.[۴]
جنگیدن مغولان
مغولان جنگجویانی قهار به روی اسبهایی کوچک، ولی پرطاقت بودند و با حمله بسیار سریع و با هول و هراس دشمن را نابود میکردند. جنگجویانشان لباسهایی از ابریشم میپوشیدند، که در اثر تیر خوردن، جلوی خون ریزی و چرکین شدن زخم را میگرفت.
انواع تیرهای مغولان:
- تیر سفیرزن، برای باخبر کردن نیروهای خودی از موضوعی یا کمک خواستن،
- تیر آتشزن، برای از بین بردن و آتش زدن تجهیزات، نیروها و ساختمان و قلعههای دشمن،
- تیر ضدزره، برای نفوذ در زره نیروهای زرهدار دشمن.
حمله مغول
سلطان محمد خوارزمشاه که پس از فتوحات آسیای مرکزی و برانداختن قراختائیان به فکر تسخیر ترکستان و چین افتاده بود، چون شنید که چنگیزخان سرزمینهای ایغور را به تصرف خویش درآورده و بر پکن پایتخت چین مسلط گردیده، بیمناک شد. او برای تحقیق نمایندگانی به ریاست سید آجل بهاءالدین رازی به نزد چنگیز فرستاد. چنگیز فرستادگان را به احترام پذیرفت و توسط آنان پیغام فرستاد که مایل است بین دو کشور باب تجارت باز باشد.
در سال ۶۱۵ه.ق فرستاده چنگیز با سلطان محمد خوارزمشاه پیماننامهای بست و پس از عقد این قرارداد بود که چنگیز هدایایی برای سلطان محمد و بازرگانانی با اموال فراوان به طرف سرزمینهای اسلامی روانه ساخت. اینالجق معروف به غایرخان حاکم شهر اترار که از خویشاوندان مادری سلطان محمد خوارزمشاه بود به اموال آنان طمع بست و به بهانه اینکه جاسوس هستند تمام آنها را کشت و مالشان را تصرف کرد. فقط یکنفر از آنها از مهلکه گریخت و چنگیزخان را از ماجرا آگاه ساخت. پس از این واقعه چنگیز هیأتی به دربار خوارزمشاه فرستاد و تسلیم غایرخان و جبران خسارت را تقاضا کرد، ولی سلطان محمد آن فرستادگان را نیز کشت و با این عمل بیخردانه خود راه و بهانه حمله مغولها را به سوی سرزمینهای اسلامی هموار ساخت.
در اواخر سال ۶۱۶ه.ق چنگیز خشمگین و کینهجو با تمام قوای خویش برای گرفتن انتقام به سرزمینهای خوارزمشاهی حملهور شد. او سپاه خود را چهار قسمت کرد:
- دستهٔ اول را به دو پسر خود جغتای و اکتای سپرد و آنان را مأمور فتح اترار کرد.
- دستهٔ دوم را به پسر دیگرش جوجی سپرد و مأمور فتح شهرهای کنار رود سیحون نمود.
- دستهٔ سوم را برای فتح خجند و بناکت روانه ساخت.
- دستهٔ چهارم را که قسمت اعظم سپاه بود خود برعهده گرفت.
و بدین ترتیب از هر طرف شهرهای خراسان را محاصره کرد و بیشتر آن را ویران ساخت و با خاک یکسان کرد.
سلطان محمد خوارزمشاه بدون هیچ مقاومتی در مقابل لشکر مغول از شهری به شهری دیگر میگریخت تا سرانجام در اواخر سال ۶۱۷ه.ق به جزیره آبسکون رسید و همانجا در سیهروزی مرد. در سال ۶۱۸ ه.ق چند ماه پس از مرگ او، گرگانج پایتخت معروف و قدیم خوارزم توسط مغول فتح شد و ساکنان آن کشته شدند. سپس یک یک شهرهای خراسان از پی هم سقوط کردند و مردم آن شهرها نیز قتلعام شدند. تنها کسی که در این گیرودار فکر مقاومت در سر داشت جلال الدین منکبرنی پسر سلطان محمد بود. او با سپاه اندکی که در اختیار داشت در بعضی نقاط لشکر مغول را شکست داد، ولی اختلاف شمار سپاهیان وی و حملات پیدرپی مغول دیگر قدرت مقاومت را از وی سلب کرد و سرانجام در غرب ایران به دست یکی از کردها کشته شد. بدین ترتیب کشور ایران به دست قوم مغول تسخیر شد و چنگیز به قصد مراجعت به مغولستان به ماوراءالنهر رفت و در سال ۶۲۰ه.ق با پسرانش در کنار رود سیحون مجلس مشاورهای ترتیب داد تا دربارهٔ اداره سرزمینهای تسخیرشده تصمیماتی بگیرند.
تموچین یا چنگیز
تموچین سال۱۱۶۷میلادی به دنیا آمد. او از خانوادهای آهنگر بود. نام او هم از ریشهٔ تمور به معنی آهن بود و پدرش هم آهنگر بود و یک برادرش به نام تموجه و یک خواهرش به نام تمولون همانند وی نام از ریشهٔ تمور داشتند. پدر او یسوکای بهادر نام داشت و رئیس قبیلهٔ قیات بورجیقین بود که اکثر آنان با قبیلهٔ تایجیوت خویشاوند بودند؛ و در کرانهٔ رود اونون سکنی گزیده بود. یسوکای در جنگ مهارت زیادی داشت، موقعی که از یک جنگ برمیگشت با هوئلون مادر تموچین که از قبیله مرکیت، برخورد کرد که باعث ازدواج یسوکای با هوئلون میشود. تموچین یک خواهر بزرگتر به نام تمولون داشت و سه برادر به نامهای جوچی قسار، قاجیون و تموجه به همراه دو برادر ناتنی بختر و بلوقتای داشت که از همسر دوم یسوکای بودند.
اجداد و چنگیز و طوایف مطیعشان مدتها پیش از یسوکای خراجگزار امپراتوران چین شمالی بودند و با اکراه شدید به سردارانشان باج میدادند. یسوکای در ایام ریاستش طوایف مغول همجوار یورت به اطاعت درآورده بود، تا آنجا اقتدار پیدا کرد که امپراتور چین از قدرت وی وحشت داشت؛ و جماعتی را به جلوگیری اش روان کرد که یسوکای غالب شد، و به زودی درکارها مستقل شد.
تموچین و برادرانش در اردویی درنزدیکی ساحل رود اونون مهارتهای جنگی مانند: اسب سواری و تیراندازی را آموختند. در یکی از مراسمها به نام آندا (سوگند) تموچین با جاموقه آشنا میشود، و از آن پس برادرخونی میشوند. آندا یکی از رسمهای رایج بین مغولان که برادرخواندگی بود. آنها استخوانهای گوسفند را به عنوان یادگار به یکدیگر داده و سوگند دوستی ابدی یاد میکنند. بدین ترتیب دو دوست از قبایل جداگانه همدیگر را برادر میخواندند و یکدیگر را آندا مینامیدند. سپس با رد و بدل کردن هدایایی بین خود به آن رسمیت میبخشیدند. آنداها برای فرزندان یک دیگر پدرخوانده میشدند و در سختیهای زندگی به همدیگر کمک میکردند. یاد شدهاست که تموچین تیری به جاموقه میدهد که پیکان آن از چوب سرو تراشیده شده بود و جاموقه هم تیری از شاخ گوساله به تموچین میدهد که سوراخهایی در آن تعبیه شده، که وقتی پرتاب میشد فریاد «صفیر» میکشید. وقتی که تموچین نه سال داشت پدرش یسوکای در جستجوی نامزدی برای او بود، یسوکای پس از جستجوی فراوان دختری از قبیلهٔ اونگیرات به نام بورته که یک سال از تموچین بزرگتر بود انتخاب کرد که جهیزگران بهایی داشت. یسوکای گفته بود که یک سال پیش از ازدواج تموچین رادر قبیلهٔ همسرش بگذارد؛ بنابراین یسوکای پسرش را یک سال در طایفهٔ بورته گذاشت.
جانشینان چنگیز
چنگیزخان مغول در سال ۶۲۱ ه.ق با همه پسرانش بجز جوجی که به دشت قفچاق رفته بود به مغولستان رسید و پس از غلبه بر پادشاه تنگت واقع در شمال تبت در سال ۶۲۴ ه.ق به سن ۷۲ سالگی درگذشت. پس از مرگ چنگیز پسرش اوکتای قاآن به وصیت پدر جانشین وی گردید. پس از اوکتای قاآن پسرش گویوک خان (۶۳۹–۶۴۷ ه. ق) و پس از او منگو قاآن (۶۴۸–۶۵۷ ه. ق) به خانی نشستند. در دوره منگو قاآن، هولاکو مأمور تکمیل فتوحات مغول در ایران و سایر نواحی غربی آسیا شد. در فاصله میان تسلط مغول بر مشرق ایران و حمله هولاکو به ایران، سرزمینهای فتح شده را حاکمان مغولی که از جانب خانان مغول تعیین میشدند با راهنمایی و مشاورت وزرای ایرانی، مانند شرف الدین خوارزمی و عطا ملک جوینی اداره میکردند.
هولاکو که برادر منگوقاآن و پسر تولی خان پسر چنگیز بود، در طی حملات مکرر خود اسماعیلیه را سرکوب و روستاهای آنان را ویران ساخت و سپس بغداد را فتح کرد و با کشتن خلیفه مستعصم عباسی به خلافت ۵۲۵ ساله عباسیان خاتمه داد و پس از فتح بغداد، شهرهای عراق و همچنین گرجستان و ارمنستان و شهرهای آسیای صغیر را تصرف کرد.
در سال ۶۶۱ه.ق قوبیلای قاآن که بهجای منگو قاآن نشسته بود سلطنت تمام ایران و بینالنهرین و شام و آسیای صغیر را به هولاکو واگذار کرد و بدین ترتیب جانشینان چنگیز سلسلهای در ایران تشکیل دادند که به ایلخانان مغول معروف است. هولاکو در سال ۶۶۳ ه.ق پس از آنکه در همه جنگها از جیحون تا مرز مصر پیروز شده بود و آن نواحی را تحت فرمان درآورده بود درگذشت.
فهرست ایلخانان مغول
پس از هولاکو، خانان مغول به ترتیب زیر به فرمانروایی رسیدند:
۱- اباقاخان پسر هولاکو که در ۶۶۳ جلوس کرد و در ۶۸۰ه.ق وفات یافت.
۲-سلطان تگودار پسر هولاکو (۶۸۰–۶۸۳ ه. ق).
۳-ارغون پسر اباقاخان (۶۸۳–۶۹۰ ه. ق).
۴- گیخاتو پسر اباقاخان (۶۹۰–۶۹۴ ه. ق).
۵- بایدو پسر طرغای بن مغول که در ۶۹۴ه.ق کشته شد.
۶- غازانخان پسر ارغون (۶۹۴–۷۰۲ ه. ق).
۷- سلطان محمد خدابنده اولجایتو پسر ارغون (۷۰۲–۷۱۶ ه. ق).
۸- سلطان ابوسعید بهادرخان پسر اولجایتو (۷۱۶–۷۳۶ ه. ق).
پس از مرگ ابوسعید بهادرخان ضعف و انحطاط در سلطنت ایلخانان آشکار شد و سرزمینهای ایلخانان دچار تجزیه و تفرقه گردید.
استقلال از چین
اولین کس از این طایفه که توانست یوغ بندگی و فرمانبرداری را بشکند «یسوگای» (یسوگئی) پدر چنگیز رئیس طایفه قیات از قبایل مغول بود. وی نه تنها توانست عدهای از طوایف مغول را به اطاعت درآورد، بلکه بعضی از طایفههای تاتار را در مشرق نیز شکست داد و در جنگهای طایفههای کرائیت نیز شرکت کرد و پادشاه آن قوم را در برابر دشمنانش تقویت نمود و با او طرح اتحاد و برادری ریخت.
پسر بزرگتر یسوگای که «تموجین» نام داشت، یعنی «آهنین» پس از مرگ پدر جانشین وی شد و بزودی کلیه قبایل مغول و تاتار را تحت اطاعت درآورد و حتی بر قبایل مسیحی کرائیت نیز غلبه یافت و به «چنگیزخان» مشهور گردید. چنگیز در حدود ۶۰۰ه.ق قبایل عیسوی «نایمان» را تحت فرمان خود درآورد و در سال ۶۰۳ه.ق قوم «قرقیز» و پس از آن طایفههای «ایغور» را مجبور به اطاعت کرد.
نگارخانه
-
نوازنده مغول
-
پسران مغول
-
زن مغول
-
دختر مغول
-
پسر مغول
-
خانواده مغول
-
مغول
-
زنان تیرانداز مغول
-
مغول
منابع
- ↑ CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1:1258 Hülegu sacks Baghdad and kills the caliph Mostaʿṣam; end of the Abbasid caliphate. iranicaonline.org
- ↑ بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت، ۱۳۷۹، ص ۹.
- ↑ بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت، ۱۳۷۹، ص ۱۰ و ۱۱.
- ↑ بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت، ۱۳۷۹، ص ۱۰ تا ۲۵.
- نرمافزار تاریخ جهان (لاله مولتی مدیا).
- کتاب دائرةالمعارف کلید دانش، صفحهٔ ۹۴.
- بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت، ۱۳۷۹.
- بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت، ۱۳۷۹.
- عباس اقبال آشتیانی تاریخ مغول
- عباس اقبال آشتیانی، تاریخ ایران پس از اسلام از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ مغول موجود است. |