گشتالت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۲: خط ۲:
{{دیگر کاربردها}}
{{دیگر کاربردها}}


'''گشتالت''' {{آلمانی|Gestalt}} نام یک مکتب در روانشناسی و نام گروهی کوچک از روانشناسان [[آلمان|آلمانی]] پیرو این مکتب در [[قرن بیستم]] است که نظریات [[ماکس ورتایمر]] را مبنای کار خود در زمینه بررسی [[یادگیری]] قرار دادند.
'''گشتالت''' {{آلمانی|Gestalt}} نام یک مکتب در روانشناسی و نام گروهی کوچک از روانشناسان [[آلمان|آلمانی]] پیرو این مکتب در [[قرن بیستم|قرن]] هجدهم است که نظریات [[ماکس ورتایمر]] را مبنای کار خود در زمینه بررسی [[یادگیری]] قرار دادند.


بنیانگذاران این نهضت [[ماکس ورتایمر]] (۱۹۴۳–۱۸۸۰) و دو همکار دیگرش به نام‌های [[ولفگانگ کهلر]] (۱۹۶۷–۱۸۸۷) و [[کورت کافکا]] (۱۹۴۱–۱۸۸۶) بودند و احتمالاً این نهضت پس از انتشار مقاله [[ماکس ورتایمر]] دربارهٔ حرکت آشکار در ۱۹۱۲ شکل گرفت.
بنیانگذاران این نهضت [[ماکس ورتایمر]] (۱۹۴۳–۱۸۸۰) و دو همکار دیگرش به نام‌های [[ولفگانگ کهلر]] (۱۹۶۷–۱۸۸۷) و [[کورت کافکا]] (۱۹۴۱–۱۸۸۶) بودند و احتمالاً این نهضت پس از انتشار مقاله [[ماکس ورتایمر]] دربارهٔ حرکت آشکار در ۱۹۱۲ شکل گرفت.


== نظریه گشتالت ==
== نظریه گشتالت ==
گشتالت در آلمانی به معنای «ساختار و سازمان» (configuration) یا شکل (form) است. روانشناسان گشتالت معتقد بودند که گرچه تجربه‌های روانشناختی از عناصر حسی ناشی می‌شوند، اما باخود این عناصر تفاوت دارند. [[روانشناسان گشتالت]] معتقد بودند که یک ارگانیزم چیزی به تجربه می‌افزاید که درداده‌های حسی وجود ندارد و آنها آن چیز را سازمان (organization) نامیدند و همانطور که بیان شد گشتالت در آلمانی به معنی سازمان است. طبق نظریه گشتالت ما دنیا را در کل‌های معنی‌دار تجربه می‌کنیم و محرک‌های جداگانه را نمی‌بینیم و کلاً هرآنچه می‌بینیم محرک‌های ترکیب یافته در سازمان‌ها (گشتالت‌ها) یی است که برای ما معنی دارند.
گشتالت در آلمانی به معنای «شکل و هییت» (configuration) یا شکل (form) است. روانشناسان گشتالت معتقد بودند که گرچه تجربه‌های روانشناختی از عناصر حسی ناشی می‌شوند، اما باخود این عناصر تفاوت دارند. [[روانشناسان گشتالت]] معتقد بودند که یک ارگانیزم چیزی به تجربه می‌افزاید که درداده‌های حسی وجود ندارد و آنها آن چیز را سازمان (organization) نامیدند و همانطور که بیان شد گشتالت در آلمانی به معنی سازمان است. طبق نظریه گشتالت ما دنیا را در کل‌های معنی‌دار تجربه می‌کنیم و محرک‌های جداگانه را نمی‌بینیم و کلاً هرآنچه می‌بینیم محرک‌های ترکیب یافته در سازمان‌ها (گشتالت‌ها) یی است که برای ما معنی دارند.


طبق این نظریه '''کل چیزی فراتر از مجموع اجزای آن است'''. برای مثال ما با گوش فرادادن به نت‌های مجزای یک ارکستر سمفونی قادر به درک تجربه گوش دادن به خود آن نیستیم و در حقیقت موسیقی حاصل از ارکستر چیزی فراتر از مجموع نت‌های مختلفی است که توسط نوازندگان مختلف اجرا می‌شود. آهنگ دارای یک کیفیت منحصر به فرد ترکیبی است که با مجموع قسمت‌های آن متفاوت است.
طبق این نظریه '''کل چیزی فراتر از مجموع اجزای آن است'''. برای مثال ما با گوش فرادادن به نت‌های مجزای یک ارکستر سمفونی قادر به درک تجربه گوش دادن به خود آن نیستیم و در حقیقت موسیقی حاصل از ارکستر چیزی فراتر از مجموع نت‌های مختلفی است که توسط نوازندگان مختلف اجرا می‌شود. آهنگ دارای یک کیفیت منحصر به فرد ترکیبی است که با مجموع قسمت‌های آن متفاوت است.

نسخهٔ ‏۳۰ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۱۶

گشتالت (به آلمانی: Gestalt) نام یک مکتب در روانشناسی و نام گروهی کوچک از روانشناسان آلمانی پیرو این مکتب در قرن هجدهم است که نظریات ماکس ورتایمر را مبنای کار خود در زمینه بررسی یادگیری قرار دادند.

بنیانگذاران این نهضت ماکس ورتایمر (۱۹۴۳–۱۸۸۰) و دو همکار دیگرش به نام‌های ولفگانگ کهلر (۱۹۶۷–۱۸۸۷) و کورت کافکا (۱۹۴۱–۱۸۸۶) بودند و احتمالاً این نهضت پس از انتشار مقاله ماکس ورتایمر دربارهٔ حرکت آشکار در ۱۹۱۲ شکل گرفت.

نظریه گشتالت

گشتالت در آلمانی به معنای «شکل و هییت» (configuration) یا شکل (form) است. روانشناسان گشتالت معتقد بودند که گرچه تجربه‌های روانشناختی از عناصر حسی ناشی می‌شوند، اما باخود این عناصر تفاوت دارند. روانشناسان گشتالت معتقد بودند که یک ارگانیزم چیزی به تجربه می‌افزاید که درداده‌های حسی وجود ندارد و آنها آن چیز را سازمان (organization) نامیدند و همانطور که بیان شد گشتالت در آلمانی به معنی سازمان است. طبق نظریه گشتالت ما دنیا را در کل‌های معنی‌دار تجربه می‌کنیم و محرک‌های جداگانه را نمی‌بینیم و کلاً هرآنچه می‌بینیم محرک‌های ترکیب یافته در سازمان‌ها (گشتالت‌ها) یی است که برای ما معنی دارند.

طبق این نظریه کل چیزی فراتر از مجموع اجزای آن است. برای مثال ما با گوش فرادادن به نت‌های مجزای یک ارکستر سمفونی قادر به درک تجربه گوش دادن به خود آن نیستیم و در حقیقت موسیقی حاصل از ارکستر چیزی فراتر از مجموع نت‌های مختلفی است که توسط نوازندگان مختلف اجرا می‌شود. آهنگ دارای یک کیفیت منحصر به فرد ترکیبی است که با مجموع قسمت‌های آن متفاوت است.

چگونگی شکل‌گیری نظریه گشتالت

مکس ورتایمر در راه تعطیلات هنگام مسافرت با قطار به شهر رایلند به یک اندیشه تازه دست یافت. او دریافت که اگر دو نور متفاوت با نرخ معینی خاموش و روشن شوند، در بیننده این تصور را ایجاد می‌نمایند که این تنها یک نور است که به عقب و جلو می‌رود (درست همانند آنچه که در کارتون‌های انیمیشن اتفاق می‌افتد و ما بادیدن پشت سرهم چند نقاشی تصور می‌کنیم که یک موجودیت واحد در حال تحرک را می‌بینیم). وی پس از این تجربه قطار را ترک نمود و یک چرخش‌نما (stroboscope) خریداری نمود و در اتاقی که برای اقامت کرایه کرده بود با آن تعداد زیادی آزمایش انجام داد. او دریافت که در صورتی که چشم محرک را به طریق معینی ببیند در شخص تصور حرکت ایجاد می‌شود و این را پدیده فای نامید. این کشف تأثیری عمیق برتاریخ روانشناسی به جای نهاد. اهمیت پدیده فای در این است که این پدیده با عناصری که آن را به وجود می‌آورند فرق دارد. احساس حرکت توسط بررسی هر یک از دو نوری که خاموش یا روشن می‌شوند قابل تبیین نخواهد بود. تجربه حرکت به نحوی از ترکیب عناصر به دست می‌آید. .

منابع

  • هرگنهان، السون (۱۳۸۲نظریه‌های یادگیری، ترجمهٔ علی اکبر سیف (ویراست ششم)، تهران: نشر دوران، ص. ۳۱۰-۲۷۸ پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)