عزت شاهی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏کتاب خاطرات عزت شاهی: پیوندهای اضافه شده
برچسب‌ها: برخی خطوط با فاصله آغاز شده‌اند ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه
با فرض حسن نیت ویرایش 5.120.164.52 (بحث) خنثی‌سازی شد. (توینکل)
خط ۱۳: خط ۱۳:
== کتاب خاطرات عزت شاهی ==
== کتاب خاطرات عزت شاهی ==
کتاب خاطرات عزت شاهی توسط [[انتشارات سوره مهر]] به چاپ رسیده است. این کتاب در مدت کوتاهی چند بار چاپ شد.
کتاب خاطرات عزت شاهی توسط [[انتشارات سوره مهر]] به چاپ رسیده است. این کتاب در مدت کوتاهی چند بار چاپ شد.
بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم: «من تا آن وقت حسینی، شکنجه‌گر معروف، را ندیده بودم ولی آوازه‌اش را شنیده بودم. فکر نمی‌کردم کار به این آسانی تمام شده باشد، و اینها این قدر زود خر شوند. ولی خود را دلداری می‌دادم که شاید اینها فعلاً یک‌سری مسائل برای کار کردن دارند و یک هفته دیرتر یا زودتر فرقی به حال شان نمی کند. من هم که تازه دستگیر نشده‌ام که بخواهند فشار بیاورند تا قراری از دست نرود. یک‌سال و نیم است که در زندان هستم و برایشان مسئله ای فوری و فوتی نیستم، لذا قبول یک هفته وقت از طرف آنها را باور کردم.

نگهبان فرنج را به سرم کشید و به طبقه پایین (طبقه دوم) پشت در اتاق حسینی آورد. در آنجا دیدم عده‌ای در صف جلوتر از من ایستاده‌اند. جالب اینکه بعضی‌ها قبل از اینکه نوبت‌شان برسد در همان پشت در خودشان را خراب می‌کردند. برخی هم گریه می‌کردند. محمدی از طبقه بالا داد زد: آقای حسینی رفیقت را فرستادم تحویلش بگیر! خارج از نوبت بفرست استراحت کند. در اینجا بود که دیگر فهمیدم خارج از نوبت، برنامه‌ای برایم در نظر گرفته‌اند. حسینی فرنج را از سرم برداشت. نگاهی کرد، من هم نگاه کردم: دراکولا بود! برای برخی که آمادگی نداشتند، دیدن قیافه حسینی خود یک شکنجه بود؛ ریختش، هیکلش، دندان‌هایش، چشمهایش وحشتناک بود. یک آدم وحشی!

با دیدن حسینی جا خوردم، فهمیدم که اوضاع پس است. حسینی گفت: به به عزت‌خان! دوست صمیمی ما حالت چطور است؟! گفتم: بد نیستم، دست مرا گرفت و خیلی مؤدبانه به داخل اتاقش برد. مرا به روی تخت خواباند. پاهایم را به طرفین و دستهایم را از بالا بست. بعد گفت: هیچ حرف نمی‌زنی، صدایت هم در نیاید، فقط هر وقت خواستی حرف بزنی، انگشت شصت دستت را تکان بده. بعد خیلی خون‌سرد شروع کرد به زدن شلاق، که تا مغز استخوانم تکان می‌خورد. هر ضربه چون شوکی بود و نفس را بند می‌آورد...».
عزت‌شاهی در گفت‌وگویی به دیدار خود با رهبر انقلاب اشاره کرده که ایشان به تمجید از این کتاب پرداخته و آن را به شهری تشبیه کرده‌اند که هم اینک از زیر آوار بیرون آمده و مردم متوجه آن شده‌اند. به گفته عزت‌شاهی؛ رهبر انقلاب در این دیدار گفته‌اند که من بخش‌هایی از این کتاب را چند مرتبه مطالعه کرده‌ام.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۷ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۴۳

عزت الله شاهی یا عزت الله مطهری و یا عزت شاهی (متولد ۱۳۲۵) از مخالفین حکومت پهلوی که به ۱۵ سال حبس محکوم می‌شود و بعد از سال‌ها شکنجه و اسارت، در سال ۱۳۵۷ آزاد می‌شود. او در سال ۱۳۶۳ نام خانوادگی خود را به مطهری تغییر داد.

زندگی

در ۱۳۲۵ در خوانسار به دنیا آمد. کودکی را در خانواده‌ای فقیر و مذهبی گذراند. او ابتدا به کار در یک کوره پرداخت و سپس با اتمام تحصیلات در مقطع ششم ابتدایی قدیم، به تهران عزیمت کرد و در بازار شاگردی نمود. از طریق رابطه با هیئت‌های مؤتلفه فعالیت سیاسی خود را شروع کرد. سپس در پایه‌گذاری جبهه آزادی‌بخش ملی ایران و برهم زدن بازی فوتبال ایران و اسرائیل در ورزشگاه امجدیه (در سال ۱۳۴۵) مشارکت نمود. او دفتر هواپیمایی اسرائیل (ال عال) را منفجر کرد. در ادامه به دنبال یافتن جایگاه حقیقی خود در حرکت مسلحانه و قهرآمیز است، چند صباحی با سازمان حزب الله همکاری و سرانجام به سازمان مجاهدین خلق پیوست. او در عملیاتهای بسیاری چون انفجار بمب در هتل عباسی و ترور شعبان جعفری شرکت کرد و بالاخره ساواک او را گرفتار می‌کند.

پس از همکاری وحید افراخته از سران سازمان مجاهدین خلق، ساواک به تمامی فعالیت‌های او پی می‌برد و به زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری منتقل می‌شود و مورد بدترین و سخت‌ترین شکنجه‌ها (مانند آویزان کردن از نرده، بستن چندماهه به تخت، رفتن به زیر دستگاه آپولو و...) قرار گرفت به طوری که برای پایان بخشیدن به این رنجها و آلام، سه بار خودکشی کرد.

با پیروزی انقلاب ایران (۱۳۵۷) در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به عضویت در کمیته انقلاب اسلامی در آمد اما پس از چند سال به علت اختلاف نظر با برخی مسئولان وقت کمیته، از کار در کمیته کناره گیری نمود و از آن زمان به بعد هیچ مسئولیت دولتی نداشته‌است. وی در حال حاضر به امور چاپی صندوقهای قرض الحسنه مشغول می‌باشد.

وی در همان سال های آغازین انقلاب ۱۳۵۷ ایران، نام فامیل خود را از «شاهی» به «مطهری» تغییر داد. تندیس او در موزه عبرت ایران (ساختمان ساواک) ساخته شده است. وی پس از انقلاب در جلسات محاکمه برخی از افسران ساواک مشارکت داشت.[۱]

کتاب خاطرات عزت شاهی

کتاب خاطرات عزت شاهی توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. این کتاب در مدت کوتاهی چند بار چاپ شد.

منابع

  • خاطرات عزت شاهی، به کوشش محسن کاظمی.، تهران: سوره مهر، ۱۳۸۶، شابک &#۸۲۰۶;۹۶۴-۵۰۶-۱۵۳-۹ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid character (کمک) پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  • گفتگو با عزت شاهی

http://www.abook.ir/index.php?action=show_news&news_id=121