برابری جنسیتی در بهائیت: تفاوت میان نسخهها
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تساوی حقوق رجال و نساء''' یکی از ۱۲ تعلیم اجتماعی [[بهائیت]] است. |
'''تساوی حقوق رجال و نساء''' یکی از ۱۲ تعلیم اجتماعی [[بهائیت]] است. |
||
بهائیان معتقدند زن و مرد هر دو انسانند و امتیازی از نظر انسانی برهم |
بهائیان معتقدند زن و مرد هر دو انسانند و امتیازی از نظر انسانی برهم ندارند، لذا زن و مرد باید در جمیع [[حقوق اجتماعی]] برابر باشند. برای مثال در حقوق اجتماعی مانند [[تعلیم و تربیت]]، حق انتخاب کردن و حق انتخاب شدن و در [[حقوق مدنی]] مانند ازدواج این تساوی باید برقرار باشد. با این حال زنان از برخی حقوق اجتماعی مانند انتخاب شدن در بیت العدل (مهمترین و بالاترین نهاد [[بهائیت (حیفا)|بهائیت حیفائی]]) محرومند. به علاوه علیرغم مباحث تئوری ذر موضوع تساوی حقوف زن و مرد، احکام زن و مرد بهائی از جمله در موضوع ارث با هم یکسان نیست. با توجه به مشکلات اجرای احکام بهائی، فعلاً هیچکام از آن احکام قابلیت اجرایی پیدا نکرده و بیت العدل به همگان توصیه میکند فعلاً از قوانین عرفی جاری در کشورشان تبعیت نمایند. |
||
== چگونگی تساوی == |
== چگونگی تساوی == |
نسخهٔ ۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۷
تساوی حقوق رجال و نساء یکی از ۱۲ تعلیم اجتماعی بهائیت است.
بهائیان معتقدند زن و مرد هر دو انسانند و امتیازی از نظر انسانی برهم ندارند، لذا زن و مرد باید در جمیع حقوق اجتماعی برابر باشند. برای مثال در حقوق اجتماعی مانند تعلیم و تربیت، حق انتخاب کردن و حق انتخاب شدن و در حقوق مدنی مانند ازدواج این تساوی باید برقرار باشد. با این حال زنان از برخی حقوق اجتماعی مانند انتخاب شدن در بیت العدل (مهمترین و بالاترین نهاد بهائیت حیفائی) محرومند. به علاوه علیرغم مباحث تئوری ذر موضوع تساوی حقوف زن و مرد، احکام زن و مرد بهائی از جمله در موضوع ارث با هم یکسان نیست. با توجه به مشکلات اجرای احکام بهائی، فعلاً هیچکام از آن احکام قابلیت اجرایی پیدا نکرده و بیت العدل به همگان توصیه میکند فعلاً از قوانین عرفی جاری در کشورشان تبعیت نمایند.
چگونگی تساوی
متون بهائی بیان میکنند: ”زنان در همه امور و تشکیلات و ساختارهای سیاست وارد خواهند شد ”.[۱] ولی بهائیان از این اصل برداشتهای متفاوتی دارند. بسیاری طرفدار توجه و رعایت نقش سنتی زنان هستند، خصوصاً موضوع خانواده، و بنابراین تغییر اندکی در نقش و جایگاه زنان را میپذیرند. برخی دیگر خواستار تحول اساس و بنیادین در ساختار روابط و حیات اجتماعی، با استفاده از ارزشهای برگرفته از آثار و نصوص بهائی هستند. توسعه آیین بهائی در اوایل عصر تکوین بهائیت در دو جامعه کاملاً متفاوت از نظر فرهنگی و جغرافیایی، صورت گرفته است. آیین بهائی در اواسط قرن ۱۹ (میلادی) در ایران پایهگذاری شد و در دهه ۱۸۹۰ (میلادی) در آمریکای شمالی، رشد و توسعه یافت. اگرچه اندیشههای دینی و الاهیاتی بهائی در محیط و چهار چوب فرهنگ شیعی اسلامی پاگرفت، ولی ساختار اداری و تشکیلاتی آن در ایالات متحده آمریکا توسعه یافت.
در مورد حقوق زن و مرد نیز نباید حقوق با وظایف اشتباه شوند. اعتقاد به تساوی حقوق، اعتقاد به تساوی وظایف نیست.[۲] منشی ولی امر الله، از جانب او دربارهٔ زندگی خانوادگی چنین نوشته است: ” وظیفه پرورش و تربیت کودک بهائی، آنگونه که مکرراً در آثار بهائی تأکید شده، مسئولیت اصلی و اساسی مادر است. ”[۱] بیت العدل جهانی مدعی است که در نتیجه این مطلب آنست که مسئولیت نفقه و امور مالی خانواده بر عهده شوهر میباشد. اگر چه مهریه زن روستایی برابر با نوزده مثقال نقره است و مهریهٔ زن شهری نوزده مثقال طلا، که این خود نمونه دیگری از عدم تساوی بین خود زنان است. کنار گذاشتن خانمها از بیت العدل اعظم ظاهراً مبتنی بر قاعده مورد مناقشه حقوق مساوی زن و مرد، ولی در حوزههای متفاوت استوار است. در عین حال، آمال و اهداف بهائی برای نظم نوین جهانی، بدون تغییر در ساختارهای اجتماعی، به نحوی که خانمها در آن نقش رهبری و پیشتاز داشته باشند تحقق پذیر نیست.
مژان مؤمن مینویسد زنان مجازند به عضویت تمام موسسات بهائی جز بیت العدل منصوب یا انتخاب شوند. این محرومیت در دینی که طرفداری از برابری زن و مرد از تعلیمات اصلی آن است، امری ناهنجار تلقی میشود. این مهم باعث بروز «بحران عقیده» برای بعضی گردیده است. مخصوصاً که در کتب مقدس بهایی هیچ دلیلی فراتر از دلگرمی به این که دلیلش در زمان خودش روشن خواهد شد داده نشده است.[۳][۴]
ارث
لیندا و جان والبریج، در مقالهای با عنوان قوانین بهائی به نفع مردان در نظم جهانی سال ۱۹۸۶، اولین مفسرانی بودند که مقالهای را به زبان انگلیسی در مورد قانون ارث منتشر کردند. آنها برخی از ویژگیهای جامعه شناختی جامعه بهائی، به ویژه یک الگوی پدرسالارانه را از نابرابریهای موجود در آن استنباط کردند و سعی کردند دلیل اینکه چرا چنین الگویی برای جامعه و برای زنان مطلوبتر است را بیایند؛ بنابراین اقدس ساختار و چهارچوب خانواده را کمی منحرف میکند تا آن را در مسیری مردانه رقم بزند. در قوانین ارث کتاب اقدس، خانه محل زیست خانواده به پسر ارشد میرسد. گویا فرض شده که در تقسیم ارث، مادر هم بعنوان جزئی از اموال و اثاثیه، به پسر ارشد تعلق میگیرد. سهم همسر بازمانده نسبتاً اندک است. بخش عمدهای از داراییهای خانه به پسر میرسد. بیشتر اینطور به نظر میرسد که مادر هم بخشی از داراییهای خانه به حساب میآید، بهخصوص حالا که خانه محل سکونت هم بخشی از داراییهای پسرش شدهاست[۵].
قوانین ارث اقدس با این فرض بیان شدهاند که متوفا یک مرد باشد؛ بنابراین بهاءالله به صراحت می گوید که محل اقامت و لباس شخصی مرحوم به مردان میرسد و نه زنان یا فرزندان. عبدالبهاء اینگونه تفسیر میکند که محل اقامت و لباس شخصی مرد متوفی بین وراث ذکور باقی میماند. شوقی افندی در تفسیر این مطلب میگوید که محل اقامت و لباسهای پدر متوفی به فرزندان ذکور میرسد نه فرزندان اناث[۶]. والبریج به طور خاص به اثراتی اشاره میکند که اعمال این قانون در جامعه بهائی ممکن بود به وجود بیاورد. اما با این فرض که الگوی مالکیت در جامعه بهایی، به جوامع سنتی خاورمیانه شباهت دارد که در آنها اگر نیاز به مالکیت باشد، به طور کلی مرد یا پدر مالک مطلق قانونی خانه و خانواده است. اینکه چرا این الگو باید برای یک جامعه بهائی طراحی شود مشخص نیست. در مقایسه، قوانین اسلامی صریحاً به زنان اجازه میدهد مالک درآمد خود باشند. بنا بر آیه ۳۲ نساء ” مردان را از آنچه به دست آوردهاند بهرهای است و زنان را نیز از آنچه به دست آوردهاند بهرهای است”[۶].
در تشریح شیوه تقسیم اموال یک زن، بیت العدل بیان میکند: “از نوشته گاردین چنین برمیآید که در جایی که بهاءالله میان یک زن و مرد قانونی وضع کردهاست، تغییرات لازم باید در قانون اعمال شود مگر آنکه زمینه و مفاد قانون این امر را ناممکن کند. ” بنابراین، اگر چه تغییر قوانین بر اساس تصمیمات بیت العدل اعظم است و میتواند تا حدی که تفسیر گاردین اجازه میدهد تغییر کند، ممکن است به عنوان یک اصل ثابت در حقوق بهائی محسوب شود. در جواب این سؤال که اگر متوفی زن باشد، سهم الارث او به چه کسی میرسد؟ پاسخ دادهاند که سهمالارث زن به شوهر میرسد[۶]. در جایی که اسلام یک قانون کلی در مورد سهم مرد و زن دارد (چه متوفی مرد باشد چه زن)، بهائیت سهمی را که در صورت فوت مرد به زن میرسد، یا در صورت فوت شوهر به همسر او میرسد، تعیین میکند. این نشان دهندهٔ یک الگوی برابری نا متقارن میان دو جنس است. شاهد مثال دیگر، بیان بهاءالله در مورد به ارث رسیدن لباس مادر است. در اقدس آمده است که “لباس شخصی مادر باید به طور برابر میان دختران تقسیم شود. “این برخلاف لباس مرد است، که به شرط حیات به پسر ارشد میرسد. اگر او قبل از پدرش فوت شده باشد ان اموال به فرزندان پسر ارشد نمیرسد، بلکه به پسر دوم میرسد، و همچنین است تا پسر چهارم. بهاءالله ادامه میدهد: لباس استفاده شدهٔ مادر باید به طور برابر میان دختران تقسیم شود. اما ثروت باقیمانده او، از قبیل اموال، جواهرات و لباسهای نو، به شیوهای که در کتاب اقدس نازل شده، بین همه ورثه او تقسیم میشود. اگر مرحوم دختر نداشته باشد، تمام ثروتش باید به شیوهٔ تعیین شده برای مردان در متن مقدس تقسیم شود. از قراین اینطور استنتاج میشود که وقتی یک زن از دنیا میرود، محل اصلی اقامت او یا سهم او از اثاث خانه به دختر ارشدش، سپس دختر دوم تا دختر چهارم میرسد[۶].
ارشدیت مردان در مورد لباسهای شخصی هم کاربرد دارد، هر چند به راحتی قابل تقسیم است، در حالی که در ارشدیت زنان لباسها به طور مساوی تقسیم میشود. چنین نظر میرسد که ارشدیت اصلی است که به طور کلی در مورد وراث ذکور معنا پیدا میکند، نه همهٔ اعضای خانواده. والبریجها استدلال میکنند که قوانین ارث بهائی به نفع مردان است. علتش هم اثبات مسئولیت خانواده به عنوان یک وظیفه مردانه، و ایجاد خانوادهای است که به طور ملایمی پدرسالار است. با فرض قبول ارتباط میان ارث (خاصه خانه و لباس شخصی) و شناخت جنسیت و هویت، این الگوی ارث ما، در واقع، به یک جامعه دوسویه اشاره میکند، جامعهای متشکل از دو خط - مرد و زن – با برابری متقارن بین آنها.
دسته سوم اموال همه آن چیزی است که بعد از محل اقامت و لباس شخصی، باقی میماند. در اینجا دیگر فرقی نمیکند آنکه از دنیا رفته پدر است یا مادر؛ و فرزندان بزرگتر به اندازه فرزندان کوچکتر سهم میبرند. شاید اموال دسته سوم چیز زیادی نباشد، اما ممکن است تجارت یا مزرعه متوفی باشد یا اموالی باشد که او در شهر دارد. همچنین اقدس میگوید: ” برای برادران، پنج بخش و یا سیصد سهم؛ برای خواهران، چهار بخش یا دویست و چهل سهم”. در نتیجه برای هر فرد فرق میکند. از بهاءالله پرسیده شد: “اگر دختر در زمان حیات پدرش از دنیا رفته باشد چه باید کرد؟ ” او پاسخ داد: “سهمالارث او باید بر طبق حکم کتاب، میان سایرهفت گروه از وراث تقسیم شود. ” این بدان معناست که سهم الارث دختر ازارثیه پدرش به کسی منتقل نمیشود، درحالیکه وقتی پسری میمیرد سهم ارث او از پدرش به فرزندانش منتقل میشود. بر اساس سیستم اقدس، یک کودک از خواهر و برادرهایش، والدینش، و درصورتی که مادرش قبل از پدربزرگ و مادربزرگ مادریاش بمیرد، تنها از والدین پدرش ارث میبرد.
الگوی زنان بهائی
تقریباً هر آیینی، الگوی خود را برای زنان دارد. در هندویسم، سیتا زن کاملی است که با پذیرش همه مخاطرات به همسر خود وفادار میماند. در مسیحیت، مریم مقدس زن برجسته و الگو و سمبل مادری است؛ و در اسلام، فاطمه، دختر پیامبر، همزمان الگو و سمبل مادر، همسر و دختران است. طاهره معروفترین زن در تاریخ بابی-بهائی، با الگوهای پیشین تفاوت دارد. این شاعر قرن ۱۳ ایران، نه تنها نخواست که دختر حرفشنو و مسئولیت پذیری باشد، بلکه مدام به مخالفت و انتقاد از مواضع عقیدتی پدرش (ملا صالح، روحانی مسلمان قزوینی) پرداخت. او بعنوان همسر و مادر هم نمره قبولی نگرفت، زیرا اختلافاتش با همسرش موجب جدایی آندو و جدایی او از فرزندانش گردید.
از نظر الهیاتی، طاهره مهمترین زن بهائی نیست. از این نظر نواب همسر بهاء الله و بهیه خانم دختر بزرگ ایشان ارجحیت دارند. از نفر اول، مطالب اندکی به زبان فارسی و انگلیسی وجود دارد. بهیه خانم شناخته شده تر است، زیرا ایشان چند بار، بطور عملی، رهبری جامعه بهائی را در دست گرفت. او همواره حامی عبد البها و شوقی افندی بوده او به اندازه طاهره مورد توجه قرار نگرفته است. طاهره در یک کلمه، اسطوره و افسانه است، و از اینرو نقش مهمتری بعنوان سمبل زن برای بهائیان دارد. شاید در میان بهائیان ایران و آمریکا، بیشترین نام برای دختران، نام او است. در سال ۱۲۶۰ سید علی محمد باب، مخفیانه خود را قائم اسلام معرفی کرد. او ۱۸ نفر از طرفداران خود را گزینش و بهمراه خود، جمعاً ۱۹ نفر را حروف حّی نامگذاری کرد. در آن زمان، طاهره یکی از چهرههای سرشناس فرقه شیخیه بود. اگرچه طاهره هیچگاه باب را ملاقات نکرد، ولی خیلی زود عقیده و ادعای او را پذیرفت و بعنوان یکی از «حروف» انتخاب شد.
سرگذشت
طاهره نام اصلی اش فاطمه بیگم برغانی و دختر یکی از روحانیون سرشناس قزوین بود. او دروس اسلامی سنتی را فرا گرفت و میتوانست بسیاری از آثار و نوشتههای باب را از عربی به فارسی ترجمه کند. علیرغم این سابقه و پیشینه، نوشتههای طاهره بشدت مخالف روحانیون بود. اوبرای گفتههایش دلیل و مستندی نداشت و همواره اساس ادعایش این بود که مطالبی از سوی خداوند به او الهام درونی میشود. چند اقدام جدید و بدیع در جامعه بابی بوجود آورد. ادعا کرد که عمده قوانین اسلامی برای بابیان لازم الاجرا نیست و لذا از خواندن نمازهای روزانه خودداری کرد؛ ولی بی پرواترین اقدام او حضور بی حجاب در جمع بابیان بود. به نوشته عباس امانت، شاید این اولین باری بود که یک زن ایرانی، به اختیار خود حجاب را کنار گذاشت. شاید حلقه زنانی که در کربلا و سپس در قزوین، همدان، بغداد و طهران دور او جمع شدند اولین دسته از زنان در آن مناطق بودند که از محرومیت زنانه خویش مطلع میشدند؛ ولی رفتارهای طاهره از جنس اقدامات جنبش آزادیخواهی زنان مدرن نبود. برای طاهره برداشتن حجاب نوعی نوگرایی دینی محسوب میشد. در آثار طاهره و باب مطلبی تحت عنوان حقوق زنان مشاهده نمیشود. طاهره آثار باب را برای خود آزادی بخش میدید، اعم از آنکه آن مطالب دربارهٔ زنان باشد یا نباشد[۷]
اقدامات طاهره باعث بروز اختلافات در میان جامعه بابی شد. بسیاری از بابیان همچنان خود را پایبند احکام اسلامی میدانستند و باور نداشتند که کلام و آثار باب مستلزم گسست و جدایی از گذشته و یا احکام اسلامی باشد؛ لذا آنان اعمال و رفتار طاهره را شرم آور و وقیحانه میشمردند. به همین خاطر و برای دفاع از او، باب به او لقب طاهره داد. مخالفت روحانیون مسلمان شدیدتر بود. در ماه محرم پارسال ۱۲۲۶، طاهره برخلاف دیگران که لباس عزاداری برای شهادت امام حسین میپوشیدند، تعمداً برای تحریک روحانیون لباسهای بسیار روشن و جیغ پوشیده و به بابیان اصرار کرد تا در روز اول محرم، جشن تولد باب را برپا کنند. روحانیون خشمگین هم مردم را برای حمله به منزل محل سکونت طاهره تحریک کردند. سرانجام حاکم شهر دخالت کرد و مقرر داشت طاهره تا قبل از آنکه به بغداد تبعید شود در حبس خانگی قرار گیرد[۸]
طاهره بهمراه تعدادی زنان بابی اهل کربلا، و تعدادی از مردان بابی دو آتشه راهی بغداد شد. او در آنجا هم به فعالیتهای خود و از جمله ایراد سخنرانی عمومی از پشت پرده ادامه داد. اقدامات او موجب مخالفت شد و موجب گردید تا به حکم مفتی اهل سنت، در خانه زندانی شود. البته کسی او را به کفر متهم نکرد، زیرا این اتهام را برای زنان قائل نیستند. خانواده طاهره در قزوین، بشدت از عملکرد او ناراضی بودند. بخصوص بی حجابی او زمینه شایعات عملکرد غیراخلاقی او بود؛ لذا پدرش یکی از بستگان را روانه بغداد کرد تا از حاکم آنجا بخواهد که طاهره را مجبور کند به ایران مراجعت کند. او بهر طرف مسافرت میکرد، موجب تحریک و شورش میشد. در روستای کرند، ۱۲۰۰ نفر بلافاصله او را تأیید و با وی تبعیت کردند. حضور او در کرمانشاه هم باعث بلوا و تحریک مردم شد، به نحوی که پس از سخنرانی طاهره در نزد زنان برجسته شهر و از جمله همسر حاکم شهر، مردم به بابیان حمله و آنها را از شهر بیرون راندند. در همدان طاهره با علمای طراز اول و زنان سرشناس شهر و نیز اعضای خانواده سلطنتی ملاقات و جلسه داشت.
اخلاق در خانواده
در ورود به قزوین، شوهرش ملا محمد، که طاهره بسیار از نظر فکری با او اختلاف داشت از او خواست تا به سر زندگی برگردد. طاهره به او گفت” تو اگر شوهر وفادار و خواهان من بودی در کربلا به دیدن من میامدی و پای پیاده مرا تا قزوین میاوردی. ”و من در طول سفر تو را از خواب غفلت بیدار میکردم و راه حقیقت را به تو مینمایاندم؛ ولی این اتفاق نیافتاد. سه سال از جدایی ما گذشته است. من نه در این دنیا و نه در دنیای دیگر کنار تو نخواهم بود. من برای همیشه ترا از زندگی خود خارج کردهام. ”[۹] یکی از شیخیان هوادار باب بنام ملا عبد الله، تصمیم به انتقام از ملا محمد تقی عمو و پدر شوهر طاهره گرفت. وقتی ملا تقی، سحر گاه برای ادای نماز صبح به مسجد محل رفت، ملا عبد الله ناگاه براو حمله کرد ضرباتی با کارد و دشنه به او زد و گریخت. این حادثه موجب بازداشت و آزار بسیاری از بابیان در قزوین شد. طاهره هم به اتهام دست داشتن در ماجرا، دستگیر شد. ملا عبدالله برای توقف خشونتها خود را تسلیم کرد. علیرغم این، بابیان آزاد نشدند و بسیاری از آنها مجازت شدند. طاهره با کمک و همدستی بهاء الله گریخت و در خانه بهاء الله پنهان شد. سپس بابیان بین خود فراخوانی دادند تا در خراسان گرد هم جمع شوند. بهاء الله و طاهره با هم به محلّی بنام بدشت سفر کردند در آنجا ۸۱ تن از سران بابی اجتماع کردند و به مشورت پرداختند که چگونه میتوانند باب را آزاد کنند- که در آن زمان زندانی بود- و نیز با ادامه آزارها، برنامه و راهبرد آینده جامعه بابی چه باشد؟ در آن مجمع بین طاهره – که رهبری بابیان رادیکال را برعهده داشت و طرفدار جدایی کامل از اسلام و دفاع مسلحانه از جامعه بابی بود. وقدوس محافظه کار- که طرفدار اصلاحات و نوگرایی در احکام اسلامی و نیز مماشات با نیروهای دینی و سکولار بود-اختلاف افتاد.
بدشت
عموم بابیان قدوس را بعنوان رئیس بابیان پذیرفتند ولی طاهره مکرراً دربارهٔ او میگفت: ” او طفل دبستانی است و باب مرا برای تربیت و تأدیب او فرستاده است! او بیشتر از این نیست. ” و قدوس طاهره را مظهر کفر میدانست. یکبار هنگامیکه قدوس غرق مناجات و نماز بود طاهره با شمشیر برهنه از چادرش بیرون آمد و فریاد زد:” الان وقت نماز و عبادت نیست، بلکه هنگامه عشق و ایثار در میدان جهاد است[۱۰]. مهیجترین اقدام طاهره، پدیدار شدنش در حضور بابیان بدون حجاب و پوشش است. شوقی این صحنه را با هیجان توصیف میکند…. ” [۱۱] طاهره راحت و صریح گفت:” من آن کلمهای هستم که قائم بر زبان جاری میکند: کلمهای که سران واشراف روی زمین را جابجا خواهد کرد. ” [۱۱] طاهره در میان تعجب بسیاری از بابیان، سرانجام قدوس را با خود هم نظر ساخت. او پذیرفت که دوره احکام و قوانین اسلامی سرآمده است. با این تفاهم، آندو بهنگام خروج از بدشت و مراجعت، درون یک هودج نشستند. وقتی آنها به دهکده نیالا نزدیک شدند، ملاّی محل از اینکه زنی بدون حجاب و روبند، کنار مردی نشسته و بلند شعر میخواند خشمگین شد و همراه جمعی از مردم قصد حمله به آنها را کردند. در اثر برخورد بین دو گروه چند تن از مردم کشته شدند و بابیان به اطراف گریختند. جنگهای سختی، طی سالهای ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰ در مازندران و شهرهای زنجان و تبریز، بین بابیان و نیروهای دولتی در گرفت. طاهره به مدت یکسال مخفیانه از روستایی به روستایی دیگر میرفت. در سال ۱۸۴۹ مسئولان طاهره را به اتهام همدستی در قتل عمویش بازداشت کردند. او را به طهران انتقال داده و در خانه کلانتر زندانی نمودند. همسر کلانتر خیلی زود به طاهره علاقمند شده و دوباره زنان برای شنیدن سخنان طاهره گرد او جمع میشدند.
زنان در آثار بهاء الله
آثار و نوشتههای بهاء الله با این تعبیر که "الیوم دست جمال الهی هرگونه تبعیض را از میان برداشته" [۱۲] بطور واضح و صریحی، تساوی مردان و زنان را اعلام میکند. عباد الله و اماء الرحمن یکسان و برابر در نظر گرفته میشوند. در جای دیگری میگوید: "تفاوتهای بین دو جنس ،نتیجه توهمات پوچ و تخیلات بی اساس" است.[۱۳] که با قدرت الهی از بین رفته است. او سپس بر تعلیم و آموزش دختران تأکید میکند.[۱۴]
البته ازدیدگاه فمینیستی اشکالاتی بر آثار بهاء الله وارد است. کتاب اقدس، که حاوی احکام و قوانین بهائی است به زبان عربی نگاشته شده، که ضمایر جمع آن همگی مذکر است. غالب احکام و قوانین آن خطاب به مردان میباشد. قرائت متن آن نشان میدهد که حق طلاق به مردان اختصاص دارد. اگرچه تک همسری توصیه شده، ولی برای مردان داشتن دو همسرمجاز شمرده شده است. اگر در عقد ازدواج زن را دوشیزه قید کنند و سپس معلوم شود که او باکره نبوده مرد میتواند درخواست ابطال عقد و اعاده مهریه را نماید. اگرچه بهاء الله توصیه میکند که موضوع مکتوم بماند و مرد گذشت کند.[۱۴] زنان از انجام زیارت و حج مستثنی شدهاند. آنها در ایام عادات ماهانه از ادای نماز و گرفتن روزه هم مستثنی شدهاند. در دوران بارداری و بیماری هم محدودیتهایی برای آنها در نظر گرفته شده است. اما مسئله دارترین موضوع به عبارت رجال بیت عدل بهاء الله باز میگردد، که به نحوی تفسیر شده که زنان را از عضویت در بالاترین تشکیلات راهبری آیین بهائی کنار میگذارد. باید دانست این برداشت متفاوت و جنسیتی، که با نگاهی سریع و اجمالی از متن اقدس حاصل میشود، آن چیزی نیست که بهائیان نوعاً از اقدس انتظار و برداشت دارند.
عبد البهاء که بهائیان او را بعنوان مفسر و مبین مجاز متون بهائی میدانند بیان کرده که چون داشتن دو زن منوط به شرط رعایت عدالت بین آنها گردیده، که عملاً محال است، لذا تنها تک همسری مجاز میباشد. شوقی نیز اعلام کرده که زنان نیز میتوانند درخواست طلاق به دادگاه بدهند و نیز شرط باکره بودن را قطعاً میتوان برای دو طرف ازدواج قرار داد. تنها در مورد عضویت در بیت العدل جهانی زبان و ادبیات مردانه به قوت خود باقیمانده است.
وقتی متن کتاب اقدس را با توجه به قواعد و چهار چوبهای قرن نوزدهم ایران میخوانیم، برخلاف روابط متعارف زن و مرد به نکات جالبی برمی خوریم. مثلاً کتاب اقدس خواندن نماز و گرفتن روزه را برای زنان در ایام قاعدگی اختیاری دانسته در حالیکه بنابر احکام اسلامی در ایام ماهانه زنان حق خواندن نماز و گرفتن روزه را ندارند، چرا که در آن اوقات آنها پاک تلقی نمیشوند. بسیاری از احکام اقدس، در پاسخ به سوالات افراد از بهاء الله صادر شده، و اکثر سؤال کنندگان نیز مرد بودهاند[۱۵] . برای مثال بهاء الله رضایت والدین را از شروط ازدواج قرار داده است. حتی برای خانمی که قبلاً ازدواج کرده باز هم رضایت والدین مورد نیاز است.
دیدگاههای اقتصادی بهاء الله نسبت به زنان هم توأم با اشکالات است و اخیراً اعتراضاتی را برانگیخته است. قوانین ارث بهائی به نحوی است که گویا افراد مذکر همه ارث خانواده را تصاحب میکنند[۱۶]. قوانین ارث بهائی بسیار پیچیده است، ولی گفته میشود که در صورت فقدان وصیتنامه، وارثان زن به اندازه نصف سهم وارثان مذکر دریافت میکنند، که از این نظر، حکم شبیه قانون ارث اسلامی است. این شرایط سبب شد تا برخی بهائیان بگویند که قانون ارث افراد بدون وصیتنامه باید در جامعه بهائی اجرایی گردد. مردان همچنان سهم برتر در ارث و البته مسئولیت بیشتری خواهند داشت. این یک جامعه مرد سالار است. چنین ترتیباتی برای تضمین مشارکت مردان در زندگی خانوادگی ضروری است. احکام اقدس همچنین غیر بهائیان را کاملاً از ارث محروم میکند. این حکم با توجه به شرایط درگیری و آزار بهائیان صادر شده، زیرا در آنزمان بهائیان نیز از سوی خویشاوندان غیر بهائی از ارث محروم میشدند. شوقی افندی بیان داشته که در شرایط و وضعیت عادی، بهتر است که بهائیان دربارهٔ سهم الارث بستگان غیر بهائی خود هم در وصیتنامه مطالبی ذکر کنند و اینرا به بهائیان تأکید میکند.
نکته دیگری که در بررسی آثار حضرت بهاء الله قابل ذکر است، استفاده از عنصر جنسیت در رابطه با خداوند میباشد. این نکته بحث شده و دلایل کافی برای آن وجود دارد که استفاده متمادی از صیغه مذکر و صفات مردانه برای خداوند نهایتاً به برتری و تفوق جنس مذکر میانجامد. آثار و نوشتههای حقوقی بهاء الله به زبان عربی نوشته شده و در این زبان، هنگام اشاره به خداوند از ضمیر مذکر استفاده میشود. شوقی افندی بیان داشته که بمنظور رعایت امانت و حفظ تمامیت متن، حتی در استفاده از متن نصوص بعنوان دعا هم باید ضمایر جنسی عیناً رعایت شوند. البته نوشتههای عرفانی بهاء الله بعضاً به فارسی است و لذا ضمایر آنها جنبه جنسیتی ندارند. حتی زبان عرفانی – تغزلی بکار رفته دربارهٔ خدا، که او را معشوق و محبوب خود میخواند، بنحوی است که خواننده ترجیح میدهد خدا را موجودی مؤنث تصور نماید. عرفان صوفیان غالباً خدا را بصورت زنی زیبا توصیف میکند و آثار فارسی بهاء الله نیز از این توصیفات و تصویر گرایی صوفیانه بهره گرفته است.[۱۷]
کیفیت تساوی در تاریخ بهائیت
از شرق به غرب
پس از وفات بهاء الله در سال ۱۲۷۱، رهبری جامعه بهائی به پسر بزرگش عبد البها رسید. سال بعد یک بهائی- که قبلاً مسیحی و لبنانی الاصل بود- بنام ابراهیم خیر الله، آیین بهائی را به غرب برد. همانگونه که در سایر گروههای دینی قرن ۱۹ (میلادی) آمریکا ملاحظه میشود، زنان در آن دوره، نقش مهمی در گروههای مذهبی داشتند. معمولاً تعداد زنانی که کیش خود را تغییر میدادند دو برابر مردان بود. در نشریه بهائی نیوز منتشره به تاریخ ۲۸ مرداد ۱۲۸۹ مطرح شده است که ۹۰ درصد نیروی فعال در کار امر در غرب را زنان تشکیل میدهند؛ و البته همه آقایان بهائی از این روند راضی و خوشحال نبودند؛ و در همان شماره بهائی نیوز مطلبی از چارلز میسن رمی چاپ شده که گله و شکایت میکند اکثریت جلسات محلی بهائی را خانمها برنامه ریزی میکنند؛ و وقت جلسات در بعد از ظهر است و عموماً آقایان نمیتوانند در این جلسات شرکت کنند. او عقیده داشت که خانمها فقط به تشکیل و برگزاری جلسات دلخوش هستند ولی آقایان به نتیجه کارو بهرهوری مطلوب توجه دارند.
این عقیده تقریباً در میان مردان آمریکایی بهائی حاکم بود که خانمها فقط باید به کار تبلیغی بپردازند و کارهای اداری و تشکیلاتی را به آقایان بسپارند. این طرز فکر آشکار مورد تأیید بسیاری از آقایان ایرانی مبلغ، که از سوی عبد البها برای فعالیت تبلیغی به آمریکا اعزام شده بودند قرار داشت. در پاییز سال ۱۸۹۹ (میلادی) ادوارد گِتسینگر یک هیئت مشاوران (به انگلیسی: Board of counsels) برای بهائیان شمال نیوجرسی تشکیل داد. خانم ایزابلا برتینیگهام. بعنوان منشی آن هیئت، بدون حق رأی، منصوب شد. در مارس ۱۹۰۰ (میلادی) خانم تورنتون چیس گزارش داده که در شیکاگو یک هیئت مشاوران، متشکل از ۱۰ نفر آقا تشکیل شده است. متعاقباً عبد الکریم طهرانی آن هیئت را تجدید سازمان داده و تعداد اعضاء را به ۱۹ نفر رساند که زنان هم جزء آنها بودند. سال بعد میرزا اسدالله اصفهانی دوباره دست به بازسازی آن هئیت زد و اصرار و تأکید داشت که فقط آقایان میتوانند به عضویت هیئت مشاوران در آیند. در آنزمان، هیئت نام بیت العدل را برای خود انتخاب کرد. برخی از خانمهای بهائی از ترتیبات و روشهای صورت گرفته ابراز عدم رضایت و گله و شکایت کردند که میرزا اسدالله ما را نادیده گرفته و اگر چه ما را دعوت کردند ولی بیت العدلی صرفاً مردانه برپاکردند. شاید ناراضیترین فرد از این برنامهها و عملکردها خانم کورین ترو بود که شکوائیهای به عبد البها نوشت تا دستور العمل مربوط به انحصار حضور مردان در بیت العدل را لغو کند. او پاسخی در ژوئن ۱۹۰۲ (میلادی) از عبد البها دریافت نمود، ولی تا قبل از پاییز آن سال با مردم شیکاگو در میان نگذاشت. جوابیه چنین است:
- بدان ای امة الله، که نظر بهاء الله چنان است که زنان عیناً مردانند، و خداوند همه انسانها را شبیه خودش خلق کرده است. یعنی مردان و زنان، به یکسان مظهر اسماء و صفات اویند و از نظر معنوی فرقی و تفاوتی میان آنها نیست ... در عین حال، بیت العدل، بنابر تصریح حکم خدا، منحصر به مردان است و این بنابر حکمت الهی است که آنهم بزودی دلیلش همچون آفتاب وسط روز روشن و واضح خواهد شد. واما تو ای امة الله که شیفته جمال الهی هستی، مساعی خود را بکار ببر و محافل روحانیه را بر پا کن، چرا که این محافل اساس نشر و گسترش شهد شیرین الهی، و بر پایی چراغ و نور جمال الهی و ترویج دین او و تبلیغ تعالیم او میباشند و چیزی بالاتر از این زیبایی نیست.
پیش از این کورین ترو بهمراه الا ناش یک هیئت بانوان تشکیل داده بود که پس از این نامه، بنام محفل تبلیغی بانوان معروف شد. در عمل این محفل کاری مشابه بیت شیکاگو انجام میداد. ظاهراً این محفل بخش عمدهای از امر مالی جامعه بهائی شیکاگو را در دست خود داشت. شاید بدان خاطر که عمده تبرعات از سوی خانمها انجام میشد. بتدریج بیت شیکاگو خود را فاقد پشتوانه مالی کافی دید. ارتباط این دو مؤسسه هم محدود به جلسات هماهنگی بود.
آقای تورنتون چیس، بعنوان اولین آمریکایی بهائی، شدیداً با مشارکت زنان در موسسات تشکیلاتی بهائی، در شرایطی که آقایان برای انجام آن امور وجود داشتند، مخالف بود. او عقیده داشت که زنان بیش از اندازه عاطفی و احساسی هستند و بهاء الله صراحتاً آنها را از مشارکت در ” امور تجاری” کنار گذاشته است؛ ولی ظاهراً بنظر میرسید که عبد البها با توانایی برنامه ریزی و تشکیلاتی زنان مخالفتی نداشت. در سال ۱۹۰۳ (میلادی) ” بیت روحانی شیکاگو” تصمیم گرفت تا مشرق الاذکاری شبیه آنچه بهائیان عشق آباد – روسیه- شروع به ساخت کرده بودند، بنا کند. خانم کورین ترو در سال ۱۹۰۶ (میلادی) عبد البها را در فلسطین ملاقات کرد. در آنجا عبد البها دستورهای خاصی به او دربارهٔ ساخت معبد شیکاگو ابلاغ کرد. کمی بعد، تورنتون چیس هم برای زیارت وارد فلسطین شد. در پاسخ به سوالهای چیس دربارهٔ معبد، عبد البها پاسخ داد که دستورهای لازم را به خانم ترو داده و چیس باید با او مشورت کند. وقتی مشخص شد که ساخت مشرق الاذکار فراتر از توان و مسولیت آنروز جامعه بهائی شیکاگو بود، خانم کورین ترو پیشنهاد کرد که یک مجمع ملی بهائی برای آن منظور تشکیل شود. در سال ۱۹۰۲ (میلادی) عبد البها از بیت عدل شیکاگو خواست تا نامش را به بیت روحانی تغییر دهد تا اطمینان حاصل کند که هیچکس گمان فعالیت سیاسی از آن نخواهد داشت. پس از مدتی موسسات رهبری محلّی و ملّی بهائی بنام محفل روحانی محلی و ملّی شناخته شدند و عبارت بیت العدل برای مؤسسه رهبری جهانی بهائی اختصاص یافت؛ ولی در اوائل قرن بیستم، همه عناوین و اصطلاخات بصورت شناور استفاده میشد. با تأیید عبد البها، در سال ۱۹۰۹ (میلادی) نمایندگان جوامع بهائی سراسر آمریکای شمالی جمع شدند و اعضای هیئت اجرایی معبد بهائی را انتخاب کردند. از ۹ نفر فرد منتخب ۳ نفر زن بودند و کروین ترو هم بعنوان مسئول امور مالی مشغول به کار شد. برخی از مردان بهائی به این سرقت آشکار مناصب در موسسات مختلف امری توسط خانمها…. اعتراض کردند[۱۸].”
برخی دیگر به دفاع از آن وضعیت پرداخته و استدلال کردند که جامعه بهائی در آن موقعیت احتیاج به توجه «مادرانه» دارد و تنها زنان قادر به ایفای آن مسئولیت میباشند. به تدریج و تا سال ۱۹۲۵ (میلادی)، نام هیئت اجرایی به محفل ملی روحانی بهائیان آمریکا و کانادا تغییر یافت. در سال ۱۹۰۹ (میلادی) کورین ترو، پس از چند بار سؤال و اصرار دربارهٔ موضوع خدمت زنان در بیت عدل، نامهای از عبد البها، با این مضمون دریافت کرد:
- بموجب احکام آیین الهی، زنان و مردان، به جز در مورد عضویت در بیت العدل جهانی در همه حقوق با یکدیگر برابر و مساوی هستند و همانطور که در متن کتاب بیان شده، هم ریاست و هم عضویت در بیت عدل اختصاص به مردان دارد؛ بنابراین در سایر نهادها و موسسات، همچون کمیته ساخت معبد، کمیته تبلیغات، محفل روحانی و موسسات خیریه و علمی، زنان حقوق مساوی و یکسان با مردان دارند.[۱۹]
برخلاف مکاتبه قبلی عبد البها، بنظر میرسد این نامه زنان را تنها از عضویت در یک نهاد بینالمللی تشکیل نشده بهائی کنار میگذارد و نه عضویت در بیوت عدل محلّی و ملّی. حداقل این برداشت خانم کورین ترو بود؛ و بر این اساس برای عضویت و انتخاب زنان در بیت روحانی شیکاگو تلاش و تقلا کرد. البته تورنتون چیس، با عصبانیت از فعالیتهای ترو، در سال ۱۹۱۰ (میلادی) نوشت: چند سال قبل، بلافاصله پس از تشکیل بیت عدل، خانم ترو نامهای به عبد البها نوشت و پرسید آیا زنان نباید عضو بیت شوند؟ او پاسخ داد که اعضای بیت منحصراً از مردان باشند و گفت که حکمتی در این کار است.[۲۰]
از آن تاریخ تا کنون، این خانم نوعی حس منفی و مخالفت با بیت روحانی دارد که آنرا به انحاء مختلف بروز میدهد…. حال خانم ترو لوحی در پاسخ به سوالش دریافت کرده که بیان میدارد این حق خانمها است که در همه «مجامع روحانی» به جز «بیت العدل جهانی» عضو شوند؛ و حالا ایشان به یکباره نتیجهگیری میکند که خانمها میتوانند عضو بیت روحانی و هیئتهای مشورتی (به انگلیسی: House of spirituality counsel Boards) بشوند. در برخی از الواح عبد البها آنرا «محفل روحانی» یا «مجمع روحانی» خطاب کرده، ولی بیت روحانی، با تفسیر خانم ترو از عبارت سرکار آقا موافق نیست.
تحقیقات بیشتری از سوی محفل روحانی شیکاگو نشان داد که در سایر مناطق آمریکا، عبد البها اجازه عضویت زنان و مردان را در موسسات و تشکیلات محلی داده بود؛ لذا آنها چنین برداشت کردند که بنظر میرسد اکنون تشکیل محافل روحانی شور و مشورت متشکل از زنان و مردان از سوی عبد البها مجاز میباشد. بدون شک، حکمت اینکار، در زمان مقتضی آشکار خواهد شد. ظاهراً اعضای این مجموعهها انتظار داشتند که پس از رسمیت یافتن محافل محلی و ملّی و تبدیل آنها به ” بیوت عدل”، زنان از عضویت آنها کنار گذاشته شوند، ولی تا آن زمان مردان میباید با شرایط کنار بیایند. سرانجام با سفر عبد البها به آمریکا در سال ۱۹۱۲، کلیه نهادها و موسساتی که همه اعضای آنها منحصراً آقایان بودند، منحل گردیدند. شوقی افندی و بیت العدل جهانی برای عضویت در بیت العدل از ضمایر مردانه و مذکر استفاده کردهاند که هرگز آن ضمایر را برای محافل محلی و ملّی بکار نگرفتهاند. ظاهراً بیت العدل بر این عقیده است که عبد البها در نامه ۱۹۰۹ خود، صرفاً به توضیح نظراتش در نامه سال ۱۹۰۲ پرداخته و لذا هیچ تغییر سیاستی در کار نبوده است. بیت العدل جهانی عقیده دارد که احکام راجع به عضویت (آقایان) در نصوص موجود بود و تنها از سوی مفسر و مبین منصوب الهی، مجدداً بازگویی شده است؛ لذا نه قابل اصلاح و تغییر است و نه قابل بررسی برای تغییر در آینده. آنها تا آنجا مطلب را ادامه میدهند که ” عدم اجازه عضویت و خدمت زنان در بیت العدل، دلیل و شاهدی بر برتری مردان نسبت به زنان نیست. ” (پیام ۳۱ مه ۱۹۸۸)
از غرب به شرق
حضور آیین بهائی در آمریکا تأثیر عمیقی بر جایگاه زنان بهائی در ایران داشته است. بهائیان غربی به ایران مسافرت کرده و در اجتماعات بهائی سخنرانی میکردند. حتی در سالهای اولیه قرن بیستم هنوز زنان بهائی ایران از مشارکت در نهادهای اداری بهائی محروم بوده، و دسترسی اندکی به آموزش و پرورش داشته و در اکثر موارد هنوز از حجاب و روبنده استفاده میکردند.
چارلز میسن رمی که در سال ۱۹۰۸ (میلادی) مقالهای منتشر و تجربه سفر خود را به ایران در آن نوشته، مشاهده کرده که بسیاری از زنان بهائی از شرایط و اوضاع در جامعه بهائی ایران ناخرسند و خواستار تغییرات بودند. او شرح میدهد که در یک مجلس بهائی سخنرانی میکرده که در آن خانمها و آقایان با پرده از یکدیگر جدا بودند. خانم میزبان از رمی میخواهد تا دربارهٔ فعالیتهای زنان بهائی آمریکایی صحبت کند. با صحبتهای رمی، آن خانم دچار هیجان شد و بالاخره پرده را کنار زد و به خانمها گفت که حجاب خود را بر دارند و کنار آقایان بنشینند. آقایان کمی جا خوردند و با ناراحتی خود را عقب کشیدند و جا برای خانمها باز کردند؛ ولی کمکم به خود آمدند و سعی کردند جای بیشتری برای خود ایجاد کنند لذا کمکم به سمت خانمها رفتند و اینبار خانمها دستپاچه شدند و خود را عقب کشیدند؛ ولی ناگهان همه آنها برخاستند و مثل دسته پرندگان از اتاق خارج شدند. رمی در پایان این شرح خود پیشنهاد میکند که زنان بهائی غربی با خواهران شرقی خود مکاتبه و نامه نگاری کنند. او امیدوار بود که چند تن از زنان غربی بتوانند بعنوان معلم و پزشک به ایران رفته و در آنجا ساکن شوند.[۲۱]
سال بعد دکتر سوزان مودی از شیکاگو به طهران رفت تا بهمراه چند تن از پزشکان بهائی ایرانی بیمارستانی در طهران تأسیس کنند. طی سالهای بعد، الیزابت استورات، نرس، دکتر سارا کلاک و لیلیان کیپز، که معلم بوده، به او ملحق شدند. تا آنزمان چند مدرسه دخترانه، بطور غیررسمی، توسط زنان بهائی اداره میشد. از آنجا که با همکاری بهائیان آمریکایی، جامعه بهائی ایران صاحب یک مدرسه پسرانه معتبر شده بود، دکتر مودی کمیته اجرایی آن مدرسه را متقاعد کرد تا یکی از این مدارس دخترانه را بعنوان بخش مستقلی از مدرسه خود در نظر بگیرند. نهایتاً آن مدرسه به یکی از بهترین مدارس پیش دانشگاهی در ایران تبدیل شده است.[۲۲]
در سال ۱۹۱۱ (میلادی)، قدسیه اشرف اولین زن بهائی ایرانی بود که برای اخذ مدرک دانشگاهی در رشته روانشناسی آموزش به آمریکا رفت. او سپس به ایران بازگشت و در مدارس بهائی به تدریس پرداخت. طی سفر عبد البها به غرب، در سالهای ۱۲–۱۹۱۱ (میلادی)، او بر ضرورت آموزش زنان تأکید کرد و فقدان آنرا یکی از دلایل عقب ماندگی زنان دانست. او آموزش زنان را بمنظور تربیت فرزندان ضروری توصیف، ولذا آموزش دختران را مقدم بر آموزش پسران قلمداد کرد.
البته عبد البها فعالیت اجتماعی زنان را به خانه محدود نکرد او خواستار پیشرفت زنان در حوزه هنر و علم شد و همزمان خواستار مشارکت زنان، همپای مردان، در حوزه سیاست گردید. او اعلام کرد که حضور و مشارکت زنان در فعالیتهای سیاسی، پیش شرط تحقق صلح است. حضور بهائیان آمریکایی ساکن در ایران موجب شد تا زنان بهائی ایرانی هشیار شوند و تواناییهایی را که قبلاً به آن فکر نکرده بودند کشف کنند. آنها بلافاصله از موضوع کشف حجاب و مشارکت زنان در فعالیت تشکیلات اداری طرفداری کردند.
عبد البها به هیچ وجه از این اقدامات توسعهای خرسند نبود زیرا علاوه بر آنکه این مباحث موجب اختلاف و عدم وحدت جامعه بهائی شده بود، اقداماتی همچون مخالفت با حجاب را، در جامعه ایران، اسباب منازعات بیشتر و موجب آزار و اذیت جامعه بهائی ارزیابی کرد. عبد البها مصرانه از زنان بهائی ایرانی خواست تا اقدامی” خلاف حکمت”(تقیه در بهائیت) انجام ندهند به عقیده او، اقدامات و فعالیتهای زنان بهائی میباید محدود به امور آموزشی شود تا آنکه بتدریج اختلافات و تفاوتهای بین زنان و مردان زائل شود، در غیر اینصورت جدال و اختلاف بین زنان و مردان اتفاق خواهد افتاد. تلاش و فعالیت زنان باید در زمینههای روحانی باشد نه در بخش سیاسی. عبد البها تأکید میکرد که زنان در همه زمینهها و حوزهها به تساوی با مردان نائل شدهاند؛ لذا بهیچ وجه نباید به تبلیغات و رقابت تخریبی برای کسب حقوق مساوی با مردان و تغییرات دست بزنند. او با گفتن این عبارت که آنان انتظار دارند این طفل، یک شبه ره صد ساله را برود، از تعجیل و بی صبری زنان بهائی ایران انتقاد میکرد. اگرچه به زنان جامعه بهائی ایران حق رأی اعطا شد، ولی تنها از سال ۱۳۳۳ به بعد بود که به زنان اجازه مشارکت و خدمت در موسسات بهائی اعطاء شد؛ و تنها در دهه ۱۳۵۰ بود که در میان یکصد نفر عضو کانونشن ملی بهائیان ایران فقط دو نفر زن مشاهده میشد.
نقش زنان در نهادهای بهائی
قاره | ۱۹۵۳ | ۱۹۶۳ | ۱۹۷۳ | ۱۹۷۹ | ۱۹۸۵ |
آفریقا | ۰ | ۴ | ۵۸ | ۵۳ | ۱۰۳ |
امریکا | ۱۸ | ۸۲ | ۸۶ | ۱۰۶ | ۱۳۱ |
آسیا | ۰ | ۱۱ | ۳۵ | ۳۳ | ۳۹ |
استرالیا | ۵ | ۸ | ۲۶ | ۲۴ | ۳۳ |
اروپا | ۱۱ | ۴۴ | ۴۰ | ۴۴ | ۴۸ |
جهان | ۳۴ | ۱۴۹ | ۲۴۵ | ۲۶۰ | ۳۵۴ |
در تاریخ بهائی در بعضی برهههای زمانی، زنان نقش محوری ایفا کردهاند. بهیّه (همان ورقهعلیا) چند بار در طول عمرش، برایش پیش آمد که بعنوان رهبر عملی بهائیان اقدام کند. برای مثال زمانیکه عبد البها ارض اقدس را به سوی غرب ترک کرد، او تصمیم گرفت زمام امور امر را به دست خواهرش بسپرد. به همین نحو، پس از عبد البها، و پیش از آنکه شوقی افندی، ولّی امر جدید، وارد فلسطین شود و رهبری امر را بدست گیرد، ورقهعلیا رهبری جامعه کوچک پیروان را مجدداً به دست گرفت. بهائیان ساکنان ارض اقدس به سوی او متمایل شدند. مجدداً در دورههایی که ولی امر الله در سالهای اولیه مسئولیت خود، از انظار عمومی غایب میشد او مکرراً امور بهائیان را به ورقه علیا واگذار میکرد. پس از صعود شوقی افندی، یکبار دیگر زنان فرصت یافتند تا در بالاترین سطح جامعه بهائی حضور یابند. رهبری بینالمللی کیش بهائی بدست ایادیان امر افتاد که در زمان حیات ولی امر الله منصوب شده بودند.[۲۵][۲۶][۲۷][۲۸][۲۹]
بیت العدل بیان کرده است که تساوی زنان و مردان، هنوز در سطح جهانی محقق نشده است.[۳۰] تعداد محافل ملی در سطح جهان، در سال ۱۳۳۲، دوازده محفل، وکل اعضای محافل ۱۰۸ نفر، و بنابراین درصد مشارکت زنان ۳۱٫۵ درصد بوده است. در سال ۱۳۶۴ تعداد محافل به ۱۴۹ محفل افزایش یافته وتعداد اعضا به ۱۳۴۱ تن بالغ گردیده است؛ و بنابراین در صد حضور زنان در سال ۱۳۶۴ تنها ۲۶ درصد بوده است ولذا حضور آنها کاهش داشته است.
حضور زنان در اولین نهادهای بهائی
ایادیان امر
تمامی ایادیان امر منصوب از سوی بهاء الله مرد بودند. عبدالبهاء کسی را به عنوان ایادی امر منصوب نکرد؛ و تنها در زمان تصدی شوقی افندی، اولین ولی امر بهائی، بود که زنان هم به این سمت منصوب شدند. البته تنها زنان غربی واجد کسب این سمت بودند. در زمانهای بعدی، هنگامیکه اولین هیئتهای معاونین برای ایادیان امر منصوب شدند، و سپس هیئت مشاورین قارهای به صورت مشروط تأسیس شد، زنان هم در آن وارد شدند؛ ولی شرایط به گونهای بود که تنها زنان غربی در این نهادها منصوب شدند، و ثانیاً تعداد آنها بسیار ناچیز و غیرقابل مقایسه با تعداد مردان بود. همانطور که نمودار نشان میدهد شرایط خیلی فرقی نکرده است.
بیت العدل تهران
تعداد زنان | ۰ | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
آفریقا | ۴ | ۹ | ۱۳ | ۶ | ۶ | ۴ | ۱ | ۰ | ۰ | ۰ |
آمریکا | ۱ | ۴ | ۸ | ۱۰ | ۱۲ | ۴ | ۱ | ۱ | ۰ | ۰ |
آسیا | ۵ | ۱۴ | ۳ | ۳ | ۰ | ۲ | ۰ | ۰ | ۰ | ۰ |
استرالیا | ۲ | ۶ | ۴ | ۲ | ۲ | ۱ | ۰ | ۰ | ۰ | ۰ |
اروپا | ۱ | ۴ | ۶ | ۷ | ۱ | ۰ | ۰ | ۱ | ۰ | ۰ |
جهان | ۱۳ | ۳۷ | ۳۴ | ۲۸ | ۲۱ | ۱۱ | ۲ | ۲ | ۰ | ۰ |
بهاءالله در اقدس تأسیس بیت عدل را اعلام داشت. کتاب اقدس مقرر میدارد: در هر شهر و محلهای بیوت عدل تأسیس شود. در کتاب اقدس مطالب دیگر و اشارات بیشتری دربارهٔ بیت عدل یا مقّر العدل شده، که عملکرد و برخی از درآمدهای آنرا تعیین مینماید. در بیشتر موارد اشارات دقیق و خاص نیست، بلکه به بیت عدل بطور کلّی، و نه یک نهاد خاص اشاره میکند. بیت العدل در این باره توضیح داده است:
بهاء الله در کتاب اقدس هم بیت العدل جهانی و هم بیت العدل محلی را مقّرر فرموده است. او در بسیاری از قوانینش بطورساده به «بیت العدل» اشاره میکند و اینرا به تصمیم گیریهای بعدی محول میکند که این بیت العدلها در چه سطحی و تحت چه قانونی تعریف شوند.[۳۱]
اگرچه کتاب اقدس در سال ۱۸۷۳ در عکّا نوشته شد، ولی بهاء الله آنرا مدتی نزد خود نگهداشت تا آنکه آنرا در ایران به بهائیان عرضه داشت.[۳۲] بنظر میرسد که حدوداً در سال ۱۸۷۸ بود که بهائیان تهران نسخههایی از این کتاب را دریافت کرده و سعی کردند احکام آنرا در زندگی فردی خود پیاده کنند.
میرزا اسدالله اصفهانی، باجناغ حضرت عبدالبهاء، با خواندن کتاب اقدس مصمم شد که حکم بهاء الله در مورد تأسیس بیت العدل در هر شهررا به اجرا بگذارد. او در سال ۱۸۷۸ اولین بیت العدل محلّی را در ایران تأسیس کرد وبا ابتکار او ۸ نفر دیگر از فعالان بهائی دعوت شدند تا طبق نص کتاب اقدس، بیت عدل را برپا کنند. تشکیل اولین بیت العدل حتی از افراد مؤمن بهائی هم مخفی نگاهداشته شد و حالت سری داشت. او بعداً به عنوان یکی از اولین مبلغین بهائی از سوی عبدالبهاء به آمریکا اعزام شد، و متعاقباً در سفر عبدالبهاء به اروپا به همراهی او پرداخت.[۳۳]
جلسات اولین بیت العدل، بطور پراکنده، به مدت ۲ سال در منزل میرزا اسد اله برگزار شد. مردان برجسته بهائی پس از مشورت و همفکری، به عنوان مبلغین و پیشگامان و به صورت انفرادی به پیاده کردن مصوبات میپرداختند. حدود سال ۱۸۸۱ بیت العدل تهران تجدید سازمان شد و تعداد اعضای آن افزایش یافت. بیت العدل تهران صاحب اساسنامه شد و تصمیمات به صورت هماهنگ تری پیگیری میشد. اساسنامه مقرر میداشت که جلسات کاملاً سری باشد و پنهان از چشم مؤمنان بهائی برگزار گردد. اساسنامه همچنین مقرر میدارد که اعضای بیت از آقایان باشند. با توجه به شرایط زمانی آنروز ایران تصمیم اتخاذ شده طبیعی بنظر میرسید. برخی جزئیات این اولین بیت العدل هنوز پابرجاست. آن بیت بیشتر متشکل از افراد مسن وفعالان مذکر بهائی در تهران بود. جلسات با دعوت قبلی برگزار میشد و بعضی مواقع تعداد اعضای آن ۱۴ نفر یا بیشتر هم میشد. سرانجام این جلسات به «مجلس شور» نامیده شد، و خانهای که جلسات در آن تشکیل میشد به نام بیت العدل نامیده شد. جلسات به دنبال آن بود که از طریق مشورت و تبادل نظر، مسانل مختلف بهائیان را حل کنند. بیت تهران مبلغین را به سایر شهرهای ایران فرستاد تا در آن شهرها نیز بیت العدل برپا نمایند. در این موارد هم تصمیمات بیت همواره به صورت فردی پیاده میشد، و مشورتها کاملاً سرّی باقی میماند. بعدها ساختار این تشکیلات با تعارضاتی مواجه شد. جمال بروجردی، یکی از مبلغان سرشناس بهائی، که بعدها در زمان عبد البها از ناقضین شد، به شدت نسبت به بیت العدل طهران اعتراض کرد. در نتیجه اعتراضات، بهائیان دست اندرکار بیت، جهت کسب راهنمایی به حضرت بهاء الله مراجعه کردند. ایشان در جواب، طی لوحی بیت العدل را تأیید، و از اصل مشورت در دیانت بهائی حمایت نمود.[۳۴]
۱۰
۲۰
۳۰
۴۰
۵۰
جهان
آفریقا
آمریکا
آسیا
استرالیا
اروپا
|
ساختار اولیه موسسات بهائی در آمریکا
وقتی برای اولین بار موسسات محلّی بهائی در آمریکا سازماندهی میشد، عضویت در آنها منحصر به مردان بود. بعدها، پس از آنکه تشکیلات مختلف بهائی در سطح محلّی عادی شد، مردان و زنان در آنها شروع به کار کردند؛ ولی برداشت و تلّقی بهائیان در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ میلادی این بود که نهادهای مشورتی در جامعه بهائی باید متشکل از مردان باشد. این تلقی و برداشت به شدّت در اصلیترین موسسات بهائی در نیویورک، شیکاگو، کنوشا، و ویسکانسین نهادینه شد و مورد تأیید عبدالبهاء نیز قرار گرفت.
اولین بار در سال ۱۹۰۰ میلادی بهائیان آمریکایی پس از طرد جرج ابراهیم خیر الله از جامعه بهائی اقدام به تشکیل شورای محلّی نمودند. ابراهیم خیرالله یک مسیحی لبنانی بود که در مصر تحت تبلیغ یک مبلغ ایرانی بنام عبد الکریم طهرانی، به بهائیت گرویده بود. او تعالیم بهائی را به آمریکا آورد و تا زمان طرد، به عنوان رئیس جامعه بهائی در غرب عمل کرد. امتناع او از پذیرش عبدالبهاء به عنوان رهبر بهائی و جانشین منتخب پدر، موقتاً باعث اختلاف و دو دستگی بهائیان شد. در پاییز ۱۸۹۹ میلادی، ادوارد گتسینگر یکی از رهبران بهائیان آمریکا، ۵ مرد را به عنوان هیئت مشورتی بهائیان شمال نیوجرسی منصوب کرد.[۳۵] خانم ایزابل بریتینگام را هم بعنوان منشی افتخاری، و نه عضو هیئت، تعیین کرد. بعداً، تورنتون چیس طی نامهای به تاریخ ۲۱ مارس ۱۹۰۰ از شیکاگو نوشت، «ما یک هیئت مشورتی ۱۰ نفره تشکیل دادهایم.» در نامه چیس نام ۹ تن دیگر از اعضا را ذکر میکند که همگی مرد هستند.[۳۶]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ افندی ۱۳۶۵، ص ۲۹
- ↑ آموزههای نظم نوین جهانی بهائی.
- ↑ (Momen 2007)
- ↑ مجموعهای از مطالب دیانت بهایی، صفحهٔ ۲۹
- ↑ (Walbridge 1984، ص. 28)
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ (McGlinn 1993)
- ↑ (Amanat 1989، ص. 306)
- ↑ (Zarandi 1932، ص. 273)
- ↑ حسین نقبایی، ص ۱۵، تهران، ۱۹۷۲، ص۶۰
- ↑ (Zarandi 1932، ص. 2017)
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ (Effendi 1970، ص. 32)
- ↑ (Effendi 1970، ص. 75)
- ↑ (Smith 1987، صص. 92-93)
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ (Research 1986)
- ↑ جکسون آرمسترانگ اینگرام، دیا لوگ، سال ۲، شماره ۱، صص ۲۵–۱۹
- ↑ (Walbridge 1984، صص. 25-36)
- ↑ سوزان مانک، زنان در دیانت بهائی، نشریه دین و زنان، انتشارات سانی، ۱۹۹۴ (میلادی)، نیویورک آمریکا
- ↑ (Lee 1988)
- ↑ منتخبی از آثار عبد البها، حیفا :مرکز جهانی بهائی، ۱۹۷۶ (میلادی)، صص ۸۰–۷۹
- ↑ بروس وایت مور، جایگاه صبحگاهی، ویلمیت،انتشارت بهائی، ۱۹۸۴ (میلادی)، ص 23
- ↑ یادداشتهای یک مسافر بهائی، ۱۹۰۸(میلادی)، ص ۷۶
- ↑ (Armstrong-Ingram 1986، صص. 181-210)
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ دارالاحصاء، بیت العدل
- ↑ ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ ۲۴٫۲ Journal Dialogue, volume 1, no. 3 (1986), p 31.
- ↑ (Azam 1932، صص. 80-81)
- ↑ (Azam 1932، صص. 270-71)
- ↑ (Rabbani 1969، صص. 39-42)
- ↑ (Rabbani 1969، صص. 57-58)
- ↑ (Baha'i Administration 1928، صص. 25-26)
- ↑ پیام بیت العدل - رضوان 1984 میلادی
- ↑ خلاصه و دستهبندی احکام کتاب اقدس، ص57
- ↑ خلاصه و دستهبندی احکام کتاب اقدس، ص5-6
- ↑ Lee 1988
- ↑ تمام اطلاعات در مورد اولین بیت العدل تهران برگرفته از مهرابخانی
- ↑ خلاصه مذاکرات هیئت مشورتی نور هورس، نیوجرسی، آرشیو ملّی بهائیان، ویلمت، ایلینویز.
- ↑ Chase to Blake, 21/3/00, Chase Papers, National Baha'i Archives.
منابع
منابع فارسی
- اقندی، عباس (۱۳۶۵). گفتارها دربارهٔ زنان. اوکام.
- مهرابخانی, روحالله. "محفل شور در عهد جمال اقدس ابهی". پیام بهائی (۲۸ و ۲۹): ۹–۱۱.
{{cite journal}}
: نگهداری CS1: پیشفرض تکرار ref (link)
منابع انگلیسی