جان: تفاوت میان نسخهها
سعید خوش روش (بحث | مشارکتها) |
سعید خوش روش (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
روح درپیدایش جسمانی ودربقا روحانی است یعنی ابتدا جسم ایجاد میشود وسپس روح درآن جاری میشود اما بهنگام مرگ روح ازبدن خارج و درقالب مثالی باقی میماند (الروح جسمانیه الحدوث وروحانیه البقا)<ref>الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة العقلیة</ref> |
روح درپیدایش جسمانی ودربقا روحانی است یعنی ابتدا جسم ایجاد میشود وسپس روح درآن جاری میشود اما بهنگام مرگ روح ازبدن خارج و درقالب مثالی باقی میماند (الروح جسمانیه الحدوث وروحانیه البقا)<ref>الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة العقلیة</ref> |
||
=== انواع روح در تعالیم اسلامی === |
==== انواع روح در تعالیم اسلامی ==== |
||
:'''روح سرگردان''' |
:'''روح سرگردان''' |
||
وقتی که روح از راهِ واسطه قرار دادنِ بدن یعنی از راهِ چشم و یا گوش یا حسِّ دیگری به چیزی توجه میکند، در این حال بدن، آن را به طرفِ چیزی میکشاند که هرگز به یک حال باقی نیست و در نتیجهٔ این تماس، روح سرگردان میشود و گمراه میگردد و مانند مستی، تعادلِ خود را میبازد... اما موقعی که روح مستقیماً و در خودش دربارهٔ چیزی به جستجو میپردازد، در این صورت فقط به آنچه پاک و ابدی است و همیشه به یک حال میماند، آگاه میگردد و چون به آنچه دریافته است قرابت دارد. اگر سعادتش یاری کند در نزدِ آن باقی میماند و در نتیجه سرگردانی اش به پایان میرسد و آرامش خود را باز مییابد و در سایهٔ تماس با آنچه دریافته است، خود نیز همیشه در یک حال و یکسان باقی میماند. این وضع و حالتی که روح در چنین موقعی به خود میگیرد، همان است که تفکر نام دارد.{{مدرک}} |
وقتی که روح از راهِ واسطه قرار دادنِ بدن یعنی از راهِ چشم و یا گوش یا حسِّ دیگری به چیزی توجه میکند، در این حال بدن، آن را به طرفِ چیزی میکشاند که هرگز به یک حال باقی نیست و در نتیجهٔ این تماس، روح سرگردان میشود و گمراه میگردد و مانند مستی، تعادلِ خود را میبازد... اما موقعی که روح مستقیماً و در خودش دربارهٔ چیزی به جستجو میپردازد، در این صورت فقط به آنچه پاک و ابدی است و همیشه به یک حال میماند، آگاه میگردد و چون به آنچه دریافته است قرابت دارد. اگر سعادتش یاری کند در نزدِ آن باقی میماند و در نتیجه سرگردانی اش به پایان میرسد و آرامش خود را باز مییابد و در سایهٔ تماس با آنچه دریافته است، خود نیز همیشه در یک حال و یکسان باقی میماند. این وضع و حالتی که روح در چنین موقعی به خود میگیرد، همان است که تفکر نام دارد.{{مدرک}} |
نسخهٔ ۲۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۴۴
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
روح اصطلاحی در علوم دینی و فلسفه راجع به همه موجودات است (نه فقط انسان و موجودات زنده از دیدگاه زیستشناسی). بسیاری از ادیان معتقدند که روح در مقابل جسم، یعنی قسمت غیرمادی یک موجود است؛ و هر موجود حداقل یک روح دارد.
واژهشناسی
روح در زبان عربی به واژهٔ ریح (باد) نزدیک است. از همین رو بعضی معتقدند منشاء بهوجود آمدن لغت روح و معنی آن چنین است: «ذَات لَطِیفَة کَالْهَوَاءِ سَارِیَة فِی الْجَسَد کَسَرَیَانِ الْمَاء فِی عُرُوق الشَّجَر» و در زبان عبری هم واژه روح(רוח) و هم واژه نفیش (נפשׁ) وجود دارد؛ که واژه نفیش به واژههای نَفس (به معنی خود) و نَفَس (به معنی دم و بازدم) بسیار نزدیک است.[۱]
روح حقیقت جامع غیرمادی آدمی است و از آنجا که ابعاد و شئونات متعدد دارد، بعضی واژههای اشاره به بعد غیرمادی انسان در معنی اجمالی خود مترادف روح اند و در حقیقت از شئونات آنند:[۲]
- عقل: در لغت یعنی قدرت تفکر. در روایات اسلامی هم به معنی روح و هم به معنی فطرت آمده
- نفس: در لغت یعنی خود. در اصطلاح گاه یعنی روح و گاه یعنی غریزه
- جان: در لغت یعنی حیات یا زندگی. در بعضی ادیان و فلسفهها همان روح است. در زیستشناسی (علم شناخت حیات[۳]) موجود زنده یعنی موجودی با ۶ عملِ تنفس، تناول (خوردن)، رشد، تناسل، حرکت و... .
- دل، قلب، فؤاد: در لغت عضوی از بدن است. در اصطلاح عربی یعنی روح
- سرّ در لغت یعنی راز و در اصطلاح عربی یعنی روح یا روح انسان
دیدگاه مشترک ادیان و فلسفهها
تعریف و ماهیت آن از نظر هر دین و فلسفهای متفاوت است.
همهٔ ادیان و فلسفهها معتقدند:
- روح ماهیت معنایی و غیر مادی و مجرّد دارد. بر خلاف جسم یا بدن.
- هر موجود، حداقل یک روح حیاتی دارد.
- روح قائم به خود است[نیازمند منبع].
اغلب ادیان و فلسفهها معتقدند:
- روح و بدن کاملاً از هم مستقل (قابل جدایی) اند.
- روح حالت مادی و حس پذیر ندارد. مثلاً نمیتواند دیده یا لمس شود.[نیازمند منبع]
- نمیتوان حرکت روح را دید. مثلاً نمیتوان خروج روح از بدن را دید.[نیازمند منبع]
بعضی ادیان و فلسفهها معتقدند:
- روح مخلوقی بی مانند در عالم موجودات است. یعنی هیچ موجود دیگری از جنس روح در جهان وجود ندارد.
- روح اساس حیات یا زندگی، احساس، هشیاری و ادراک است.
- نفس(خود) مجموعهٔ جسم و روح است.
- جسم ممکن است بعد از مرگ پایدار باشد و ممکن است نباشد. امّا روح پایدار و جاودان است[نیازمند منبع].
ادیان و فلسفهها در موارد زیر اختلاف دارند:
- تعریف روح چیست؟
- روح ابتدا از کجا و کی موجود شده و منشاء (پدید آورنده) آن چیست؟
- کار و وظیفهٔ روح در حین مرگ و بعد از مرگ چیست؟
- مرگ چیست؟
- بعضی میگویند: مرگ بیرون رفتن روح از بدن است
- بعضی میگویند: مرگ بیرون رفتن روح و حیات از بدن برای همیشه و خواب بیرون رفتن روح و ماندن حیات است.
- بعضی میگویند انسان سه نوع روح دارد: روح نباتی، روح حیوانی، و روح انسانی. فقط سومی هنگام خواب از بدن میرود.
- جدیدترین تعریف از مرگ بر اساس علم روحی امروزی بیان شدهاست. به این صورت که روح و تنپوش انسان با ۱۴ ریسمان انرژی (ریسمانهای نقرهای) به جسم متصل است و با جداشدن تک تک این ریسمانها مرگ فرامیرسد. در حقیقت مرگ به دلیل تغییر فرکانس روحی و به پایان رسیدن یک دوره تکامل روح رخ میدهد([۴]).
- آیا روح قبل از این عالم وجود داشته؟ (از پر اختلافترین مسائل[۵])
وجود روح
وجود روح | |||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
پیش از تولّد | |||||||||||||||||||||||||||||
در حین زندگی | |||||||||||||||||||||||||||||
پس از مرگ | |||||||||||||||||||||||||||||
مسألهٔ روح و حیات پس از مرگ در حوزهٔ اعتقاد به وجود مشترک اند. هر اعتقادی در مورد یکی، تأثیر مستقیم در دیگری دارد[۶]
قبل از تولّد
این مسئله پر اختلافترین مسئله در مورد وجود روح است.[۷] گروهی از مسلمانان به عالم ارواح قبل از خلقت آدم و عالم ذر قبل از تولد اعتقاد دارند.
در حین زندگی
زیست شناسان حیات را با علایم ۶ گانهٔ حیاتی میشناسند. اما در مورد رابطهٔ روح با حیات حرفی نمیزنند. این گروه ممکن است معتقد به بازگشت روح باشند. یعنی فردی مدّتی حدود چند ساعت علایم حیاتی نشان نمیدهد. سپس دوباره علایم حیاتی نشان میدهد
- عدّهای حیات را با تکیه بر تعریف زیست شناسان ماشینی معرفی میکنند و به وجود روح (بعد غیر مادی) اعتقاد ندارند، و معتقدند انسان پس از مرگ نابود میشود.
- عدهای معتقدند روح عامل حیات در این عالم است.
بعد از مرگ
- عدّهای حیات را با تکیه بر تعریف زیست شناسان ماشینی معرفی میکنند و به وجود روح (بعد غیر مادی) اعتقاد ندارند، و معتقدند انسان پس از مرگ نابود میشود.
- معاد: یعنی جسم پس از مرگ نابود میشود. اما روح به نوعی زندگی (مانند برزخ) ادامه میدهد تا در روز قیامت اعمالش مورد قضاوت و پاداش و مجازات قرار گیرد. این عقیده در بسیاری ادیان بزرگ مثل ادیان ابراهیمی شایع است.
- تناسخ یعنی روح پس از مرگ به جسم فرد دیگری منتقل میگردد.
این سه عقیده با یکدیگر در تضادند
نقد روح
روح مسلماً آنگونه که باورمندان امروزی به آن معتقد هستند ماهیتی فیزیکی و طبیعی ندارد و مسئلهای ماوراء طبیعت است و تنها فراطبیعتگرایان میتوانند به وجود چنین چیزی اعتقاد داشته باشند.(جناب آقاي مصباح میفرمايد: «اجمالاً از قرآن بر میآيد که در آدمی، جز بدن چيزي بسيار شريف نيز وجود دارد، ولي مخلوق خدا است، نه جزئي از خدا و تا آن چيز شريف در انسان وجود نيابد، آدمي؛ انسان نمیگردد و چون در حضرت آدم به وجود آمد، شأني يافت که بايد فرشتگان در برابر او خضوع کنند[۸]). یعنی از دید کسانیکه طبیعتگرا هستند روح تنها به دلیل ماوراءطبیعی بودنش از هیچگونه ارزش علمی و فلسفی برخوردار نخواهد بود. اما مسئلهای که باید به آن توجه کرد این است که باورمندان از طرفی معتقدند روح پدیده ای غیر مادی است و از طرف دیگر معتقدند روح در بدن انسان است. جناب آقای مصباح در این باره میفرماید:{{دانستيم كه مسأله معاد، مبتنى بر مسأله روح است، يعنى هنگامى مىتوان گفت: «كسى كه بعد از مرگ، زنده مىشود همان شخص سابق است» كه روح او بعد از متلاشى شدنِ بدن، باقى بماند، و به ديگر سخن: هر انسانى غير از بدن مادّى، داراى يك جوهر غيرمادّى و قابل استقلال از بدن مىباشد. در غير اين صورت، فرض حيات مجدّد براى همان شخص، فرض معقولى نخواهد بود}}[۹]. یعنی برای روح مکان و جایی را تعریف میکنند و این تناقضی آشکار است[۱۰]. چیزی که حالتی طبیعی و مادی نداشته باشد نمیتواند «درون» چیز دیگری (یا حداقل درون چیز طبیعی و یا مادی دیگری) قرار بگیرد. تنها چیزهایی میتوانند درون چیزهای دیگر قرار بگیرند که فضا اشغال میکنند. و چیزهایی که فضا اشغال میکنند یقیناً ماده هستند. بنابر این روح از آنجا که نمیتواند هم طبیعی و هم غیر طبیعی باشد، با فرض اینکه میتواند «درون» بدن باشد اساساً در تعریف خود دارای تناقض است.[در فیزیک تعریف مشخصی برای ماده وجود ندارد، اما معمولا هر چیزی را که جِِرم داشته باشد و تحت تاثیر گرانش قرار بگیرد را ماده می گویند.][۱۱]
روح یادگاری از دوران باستان است. در آن دوران انسانها شناخت و علم کمی نسبت به دنیای اطراف خود داشتند. مثلاً گمان میکردند که آگاهی که یکی از عوامل اصلی رفتارهای ماست چون نادیدنی است، بنابراین برپایه علتی سوای خود طبیعت است (یعنی متافیزیکی است) نه اینکه بر پایه میلیاردها میلیارد فعل و انفعلات فیزیکی و شیمیایی که در سلولهای مغزی و عصبی ما و همچنین در محیط اطراف ما در جریان است (به دلیل شناخت کم، آگاهی را یک کل غیرقابل تجزیه میدانستند که از طبیعت سرچشمه نمیگیرد).[۱۲] به عبارت دیگر مردمان باستان چون با زندگی پیشینیان خود و نحوه کارکرد جهان اطراف خود آشنا نمیشدند گمان میکردند که مثلاً سخن گفتن منحصر به انسانها است پس باید منشأیی غیرطبیعی داشته باشد که روح نامیده میشود و چون علل بوجودآورنده آن به ظاهر با چشم دیده نمیشوند(یا تا آن زمان ناشناخته بودند) باید عللی فوق طبیعی داشته باشند.[۱۳]
امروزه دانش زیستشناسی و رفتارشناسی نشان دادهاند که بسیاری از حیوانات از زبان خاصی برای ارتباط با یکدیگر بهره میگیرند و زبان پدیدهای منحصر به انسان نیست اما چون مغز انسان نسبت به اندازهاش بزرگتر از سایر موجودات زمین است، به نوعی باهوشترین آنها است که به او توانایی ساختن زبانی پیچده و گسترده میدهد. به دلیل همین هوش سرشار، میزان پیشرفت انسانها در شناسایی محیط اطراف و ذخیره کردن دادههای حسی و تجزیه و تحلیل آنها از سایر موجودات زمینی بیشتر است. انسان به کمک تخیل و شناخت محیط اطراف و آزمایش ایدهها، ابزار(که یکی از آنها هم زبان است) میسازد. با استفاده از این ابزارها زندگی برایش راحتتر و شناخت جهان برایش آسانتر میشود. انسان هم خالی از ضعف نیست اما با ثبت کردن تجربهها و ایدههای شخصیاش و به اشتراکگذاری آن با بقیه همنوعانش توانسته است به فرمانروای کره زمین مبدل شود.[۱۴]
روح در ادیان
دین اسلام
واژه روح در قرآن مجید ۲۱ بار تکرار شدهاست، و معانی متعددی دارد. از جمله:
- فرشته وحی (جبرئیل)؛ که به صورت «روح القدس» (نحل، ۱۰۳) و «روح الامین» (شعراء، ۱۹۳) به کار رفتهاست.
- فرشتهای که بالاتر از همه ملایک است، یا موجودی برتر از ملایک. (قدر، ۴)(نبأ، ۳۸)(معارج، ۴ و ۵).
- روح مستقل از جسم در انسان (نفس انسانی):
قرآن در آیات ۲۹ حجر، ۷۲ «ص» و ۹ سجده میفرماید: خدا پس از تکمیل خلقت انسان و نظام بخشیدن به آن، از روح خویش در آن دمید، و سپس به فرشتگان دستور داد بر او سجده کنند.
در جهان بینی اسلامی، انسان از دو چیز مختلف آفریده شدهاست، که یکی در حد اعلای عظمت، و دیگری ظاهراً در حد ادنی از نظر ارزش.[نیازمند منبع] جنبه مادی انسان را گل بد بوی تیره رنگ (لجن) تشکیل میدهد، و جنبه معنوی او را چیزی که به عنوان روح خدا از آن یاد شدهاست.
در دیدگاه اسلام خدا نه جسم دارد و نه روح، و اضافه روح به خدا «اضافه تشریفی» است، مانند خانه کعبه را که به خاطر عظمتش «بیت الله» خوانده میشود، و ماه رمضان که به خاطر برکتش «شهر الله» (ماه خدا) خوانده میشود. یعنی یک روح گرانقدر و پر شرافت و عظمت که سزاوار است روح خدا نامیده شود، در انسان دمیده شدهاست.
این روح الهی است که با استعدادهای فوقالعادهای که در آن نهفتهاست و میتواند تجلیگاه انوار خدا باشد، به او اینهمه عظمت بخشیده و برای تکامل او تنها راه این است که آن را تقویت کند و جنبه مادی را که وسیلهای برای همین هدف است در طریق پیشرفت این مقصود به کار گیرد (چرا که در رسیدن به آن هدف بزرگ میتواند کمک مؤ ثری کند).
روح از دیدگاه روایات
امام صادق علیه السلام فرمود:روح را نتوان به سنگینی و سبکی توصیف نمود، روح موجودی رقیق است (مانند هوا که فضا را اشغال میکند اما محسوس نیست) که قالبی تیره بر آن پوشانیده شده است، از آن حضرت سؤال شد: آیا روح پس از آن که از بدن جدا گشت، متلاشی (ونابود) میشود یا باقی میماند؟ امام فرمود: باقی است تا گاهی که در صور دمیده شود.[۱۵]
روح از دیدگاه ملاصدرا
روح درپیدایش جسمانی ودربقا روحانی است یعنی ابتدا جسم ایجاد میشود وسپس روح درآن جاری میشود اما بهنگام مرگ روح ازبدن خارج و درقالب مثالی باقی میماند (الروح جسمانیه الحدوث وروحانیه البقا)[۱۶]
انواع روح در تعالیم اسلامی
- روح سرگردان
وقتی که روح از راهِ واسطه قرار دادنِ بدن یعنی از راهِ چشم و یا گوش یا حسِّ دیگری به چیزی توجه میکند، در این حال بدن، آن را به طرفِ چیزی میکشاند که هرگز به یک حال باقی نیست و در نتیجهٔ این تماس، روح سرگردان میشود و گمراه میگردد و مانند مستی، تعادلِ خود را میبازد... اما موقعی که روح مستقیماً و در خودش دربارهٔ چیزی به جستجو میپردازد، در این صورت فقط به آنچه پاک و ابدی است و همیشه به یک حال میماند، آگاه میگردد و چون به آنچه دریافته است قرابت دارد. اگر سعادتش یاری کند در نزدِ آن باقی میماند و در نتیجه سرگردانی اش به پایان میرسد و آرامش خود را باز مییابد و در سایهٔ تماس با آنچه دریافته است، خود نیز همیشه در یک حال و یکسان باقی میماند. این وضع و حالتی که روح در چنین موقعی به خود میگیرد، همان است که تفکر نام دارد.[نیازمند منبع]
- روح سعادتمند
روح اگر از بدن مستقل و فارغ بماند و چیزی از بدن دامنش را نگیرد و پیوسته از بدن گریزان و دائماً به خود مشغول باشد یعنی حقیقتاً در جستجوی حقیقت بوده و در این فکر باشد که مرگ را با آغوش باز بپذیرد. چنین روحی پس از مرگ به مکانی که از هر حیث به خود او شبیه است، یعنی به جایی نامریی و الهی و ابدی روی مینهد و در آنجا به سعادت میرسد و از اشتباه و نادانی و ترس و شهوت و همهٔ نواقص و بدیهای طبیعتِ بشری آزاد میگردد و چنانکه آشنایان به اسرار میگویند، در جوار خدا به زندگی ادامه میدهد.[نیازمند منبع]
دین بودائی
بوداییان معتقدند که روح از مملکتی به مملکتی دیگر حرکت می کند، و شخص مرده که، روح از آن جدا شده است ، در جسم نوزاد دیگری حلول می کند و دوباره به زندگی نو در کالبد جدیدی ادامه خواهد داد.
دین هندو
از نظر دین هندو، روح نوری است که از حضرت شیوا ( یکی از خدایان ) به بدن هر کس منعکس میشود.
آئین بهائی
در آثار دین بهائی از پنج نوع روح صحبت به میان آمده که به شرح زیر است:[۱۷]
- روح نباتی
- روح حیوانی
- روح انسانی
- روح ایمانی
- روح القدس
بهائیان معتقدند که انسان به خاطر کامل نبودن عقل انسانی، از شناخت و درک روح عاجز است.[۱۸]
چون انسان و در واقع عقل او مادی است هرگز نمیتواند درک مسائل غیر مادی، مانند خداوند و روح را بکند و در کتابهای آسمانی اگر مطلبی در مورد روح باشد، در مورد خصائص روح است نه ماهیت آن و در این راستا دین بهائی هم از بقیه ادیان مستثنی نیست.
زمان پیدایش روح
در مورد زمان پیدایش روح، شوقی افندی، ولی امرالله در دین بهائی، اینچنین میگوید:
نفس یا روح انسانی همزمان با انعقاد نطفه جسمانی به وجود میآید.[۱۹]
بقای روح
در مورد بقای روح عبدالبهاء مینویسد:
روح انسانی را بدایت است، ولی نهایت نه. الیالابد باقی و برقرار است.[۲۰]
ترقی روح
بهائیان معقدند روح انسانی به ترقیات خود در عالم الهی در مرتبه مخصوص خود ادامه میدهد و این ترقیات روحانی بسته به فیض الهی است و یکی دیگر از عوامل مؤثر در ترقی، دعا و مناجاتی است که در حق متوفی خوانده میشود»[۲۱]
عوالم روحانی و جسمانی از یکدیگر جدا نیستند.
رشد و نمو درخت که ریشههایش عمیقاً در خاک است با وجود اینکه رتبهاش از خاک بالاتر است ولی برای حفظ حیات خود به آن وابستهاست و علیرغم وابستگی در خلاف جهت آن رشد میکند و این دقیقاً مانند نیاز انسان به این عالم برای رشد روحانیش است.
بعضی از اعضا در عالم رحم مانند چشم بی فایدهاند ولی با ورود به این عالم و به کمک آفتاب ارزندهترین حس که بینایی است را به انسان عطا میکند و به همین قیاس فضائلی که انسان در این عالم کسب میکند با کیفیاتی که در عالم روحانی بعد موجود و بر ما در این عالم فانی مجهول است سبب ترقیات روح در عالم بعد خواهد شد.[۲۲]
بهاءالله مینویسد: «فرق این عالم با آن عالم مثل فرق عالم جنین است با این عالم»[۲۳]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ قرآن، سورهٔ 17، آیهٔ 58، تفسیر
- ↑ معراج السعاده، ملا احمد نراقی، انتشارات هجرت، باب اول (بیان حالات نفس)- فصل دوم (ترکیب انسان از جسم و نفس)، بند دوم.
- ↑ منبع: http://daneshnameh.roshd.ir/ قسمت زیستشناسی
- ↑ حسن رهبرزاده، کتاب کلیات علوم روحی، جلد دوم
- ↑ ابطحی، سید حسن، کتاب عالم عجیب ارواح، مقدّمه
- ↑ دکتر محمّدرضا رضایی، استاد جعفر سبحانی، اندیشه اسلامی 1، ویراست دوم، دفتر نشر معارف، شابک: 9789645310590
- ↑ ابطحی، سید حسن، عالم عجیب ارواح، مقدّمه
- ↑ http://www.mesbahyazdi.ir/node/1045
- ↑ آية الله مصباح يزدى، آموزش عقايد (دوره سه جلدى در يك مجلد)چاپ هفدهم: بهار 1384 مبحث تجرد روح، صفحه ۳۵۵-شابك: 1-080-304-964
- ↑ سوره مومنون، آیه 12-14
- ↑ هادی سوالونی، مبانی علم سطح در نانو فناوری، فیزیک سطح، فصل مشترک و لایه های نازک-نشر: دانشگاه تهران (1383)-شابک:964-03-4892-9
- ↑ دانشنامهٔ بریتانیکا
- ↑ دانشنامهٔ بریتانیکا
- ↑ دانشنامهٔ انکارتا
- ↑ فیض کاشانی | تفسیر صافی | ص 293
- ↑ الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة العقلیة
- ↑ مفاوضات، عبدالبهاء، انتشارات مرآت ۱۹۲۰ میلادی، صفحه ۱۴۸([۱])
- ↑ منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله شماره۸۳
- ↑ ترجمهای Messages to Alaska
- ↑ مفاوضات صفحهٔ ۱۱۴
- ↑ مفاوضات صفحهٔ ۱۷۴
- ↑ روح انسانی/ تألیف: ادیب طاهر زاده
- ↑ منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله شماره ۸۱
منابع
- معراج السعاده، ملا احمد نراقی، با تصحیح و تحقیق و تعلیق و ویرایش، چاپ ۹، با تجدید نظر و اصلاحات و ویرایش، انتشارات هجرت، شابک ۹۶۴۵۸۷۵۰۲۱
- تفسیر نمونه، ج ۱۱، صص ۷۸ و ۷۹، ناصر مکارم شیرازی.
- قاموس قرآن، ج ۳، صص ۱۳۱ تا ۱۳۹، سید علی اکبر قرشی، دارالکتب الاسلامیه.
- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، صفحه ۱۱۲۱ تا ۱۱۲۳، بهاءالدین خرمشاهی.
پیوند به بیرون
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ جان موجود است. |
- مرتضی مطهری، ««روح» در قرآن»، مجموعه آثار، ج ۴ پیوند خارجی در
|فصل=
وجود دارد (کمک)