ویلهلم کاناریس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:
}}
}}


'''ویلهلم کاناریس''' {{آلمانی|Wilhelm Canaris}} (زاده [[۱ ژانویه]] [[۱۸۸۷ (میلادی)|۱۸۸۷]]، مرگ [[۹ آوریل]] [[۱۹۴۵ (میلادی)|۱۹۴۵]])دریاسالار [[آلمان|آلمانی]] در دوره [[رایش سوم]] و پنجمین رئیس سازمان اطلاعات نظامی ارتش [[آلمان]] بود. وی از اعضای نیروی مقاومت آلمان بود و به جرم شرکت در [[کودتای ۲۰ ژوئیه]] در [[۹ آوریل]] [[۱۹۴۵ (میلادی)|۱۹۴۵]] در [[اردوگاه مرگ فلوسنبورگ]] به دار آویخته شد.
'''ویلهلم کاناریس''' {{آلمانی|Wilhelm Canaris}} (زاده [[۱ ژانویه]] [[۱۸۸۷ (میلادی)|۱۸۸۷]]، مرگ [[۹ آوریل]] [[۱۹۴۵ (میلادی)|۱۹۴۵]]) دریاسالار [[آلمان|آلمانی]] در دوره [[رایش سوم]] و پنجمین رئیس [[آبوهر|سازمان اطلاعات نظامی]] [[ارتش آلمان نازی]] بود. وی از اعضای نیروی مقاومت آلمان بود و به جرم شرکت در [[کودتای ۲۰ ژوئیه]] در [[۹ آوریل]] [[۱۹۴۵ (میلادی)|۱۹۴۵]] در [[اردوگاه مرگ فلوسنبورگ]] به دار آویخته شد.


== اوایل زندگی و جنگ جهانی اول ==
== اوایل زندگی و جنگ جهانی اول ==

نسخهٔ ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۵:۵۱

ویلهلم کاناریس
زاده۱ ژانویه ۱۸۸۷
دورتموند, امپراتوری آلمان
درگذشته۹ آوریل ۱۹۴۵
اردوگاه مرگ فلوسنبورگ, آلمان نازی
درجهدریاسالار
فرماندهیرئیس سازمان اطلاعات نظامی ارتش آلمان نازی از سال ۱۹۳۵ تا سال ۱۹۴۴
جنگ‌ها و عملیات‌هاجنگ جهانی اول
جنگ جهانی دوم
نشان‌هاصلیب آهنی


ویلهلم کاناریس (به آلمانی: Wilhelm Canaris) (زاده ۱ ژانویه ۱۸۸۷، مرگ ۹ آوریل ۱۹۴۵) دریاسالار آلمانی در دوره رایش سوم و پنجمین رئیس سازمان اطلاعات نظامی ارتش آلمان نازی بود. وی از اعضای نیروی مقاومت آلمان بود و به جرم شرکت در کودتای ۲۰ ژوئیه در ۹ آوریل ۱۹۴۵ در اردوگاه مرگ فلوسنبورگ به دار آویخته شد.

اوایل زندگی و جنگ جهانی اول

کاناریس در الپربرگ در ناحیه شمالی دورتموند در ایالت نوردراین-وستفالن به دنیا آمد. او پسر یک کارخانه دار ثروتمند به نام کارل کاناریس بود. او معتقد بود خاندانش به یه دریاسالار و سیاستمدار یونانی آزادیخواه به نام کنستانتین کاناریس می رسد که این مطلب تاثیر بسیاری بر او برای پیوستن به نیروی دریایی داشت. در بازدیدش از یونان به او شمایل قهرمان یونانی داده می شود که او همیشه آن را در دفترش نگه می داشت. اما تحقیقات ریچارد باست در ۱۹۳۸ نشان می داد خاندان او در حقیقت در قرن هفدهم از ایتالیای شمالی مهاجرت کرده اند و سابقاً کاناریسی نامیده می شده اند و پدربزرگش از مذهب کاتولیک به مذهب پروتستان تغییر مذهب داده است.

در ۱۹۰۵ و در هفده سالگی کاناریس به نیروی دریایی امپراتوری المان پیوست و با در گرفتن جنگ بین‌الملل اول به عنوان افسر اطلاعات در ناو اس.ام.اس درسدن مشغول خدمت شد. در جریان نبرد دریایی فالکلند در اقیانوس اطلس جنوبی در ۱۹۱۴ بین نیروی دریایی المان متشکل از ناوهای سبک و نیروی دریایی بریتانیا درسدن تنها ناو بود که موفق به گریز از دست دشمن شد که این به خاطر تاکتیک های خوب و فریبکارانه اش بود، اما بعداً در نزدیکی پایگاه چمبرلند در حوالی یکی از جزایر شیلی محاصره شد و به گل نشست این ناو آخرین ناو از ناو گروه اعزامی المان به خاور دور در جریان جنگ جهانی اول بود. افراد آن بازداشت شدند و در ماه مارس ۱۹۱۵ به شیلی برده شدند اما کاناریس در ماه اوت از کمپ گریخت و با استفاده از مهارتش در زبان اسپانیایی خود را به تعدادی از تاجران اهل آلمان که در شیلی بودند رساند و به کمک آنان در اکتبر ۱۹۱۵ به آلمان بازگشت.

بعد از ان یک وظیفه اطلاعاتی به او داده شد و برای انجام ان به اسپانیا رفت اما به وسیله ماموران بریتانیا مورد سو قصد قرار گرفت اما توانست زنده بماند و بگریزد. دوباره به خدمت نیروی دریایی بازگشت و سالهای اخر جنگ جهانی اول را به عنوان یک فرمانده ی مشهور زیردریایی ( نامی برای زیردریایی های المانی ) را در مدیترانه گذراند ( از ۱۹۱۷ ). او چهار زبان خارجی از جمله انگلیسی را به روانی صحبت می کرد. او یک افسر نیروی دریایی از دانش آموختگان مکتب قدیمی دریانوردی بود و با وجود کینه و رقابت بین آلمان و بریتانیا او احترام زیادی برای نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا قائل بود.

سالهای بین دو جنگ

در جریان انقلاب آلمان در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ او به برپایی تشکیلات فرایکورپس که سازمانی شبه نظامی برای سرکوب تحرکات انقلابی کمونیستی در اروپای مرکزی بود، کمک کرد. او همچنین برای معاونت وزیر دفاع گوستاو نوزکه انتخاب شد. در ۱۹۱۹ با اریکا واگ ازدواج کرد که دختر یک کارخانه دار بود. آنها صاحب دو دختر شدند؛ "اوا" و "بریجیت".

کاناریس بعد از جنگ در ارتش باقی ماند، اول به عنوان عضو فرایکورپس و سپس در نیروی دریایی رایش. در ۱۹۳۱ به درجه سروانی رسیده بود. اول به عنوان افسر رابط در ناوشکن برلین بعد به عنوان افسر فرمانده در ناو اشلیزیین. در این زمان بود که دوباره در گیر کار اطلاعاتی شد. او یکسری ارتباطات با افسران عالی رتبه آلمانی، سیاستمداران و صاحبان صنایع به منظور ایجاد انضباط در سیاست آلمان برقرار کرد. در زمان حضورش در فرایکورپس او با افرادی مانند هورست هارتونگ که بعداً متهم به شرکت در قتلهای سیاسی سران جناح چپ شد صمیمیت ایجاد کرده بود.

بعد از به قدرت رسیدن هیتلر کاناریس در راس آبور (به آلمانی: Abwehr) ( سازمان اطلاعات نظامی ارتش آلمان) قرار گرفت. سال بعد در روز اول ژانویه ۱۹۳۵ به درجه دریاسالاری رسید. در دوران بین سالهای ۱۹۳۵ و ۱۹۳۶ شبکه جاسوسی آلمان را در اسپانیا برقرار کرد. او برای اینکه آلمان در جنگ داخلی اسپانیا جانب فرانسیسکو فرانکو را بگیرد فشار آورد؛ در حالی هیتلر در ابتدا در مورد درگیر شدن در چنین ماجراجویی تردید داشت. حمایت اولیه او از هیتلر به خاطر وحشت او از گسترش کمونیسم و نفوذ روزافزون اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. با این حال در ۱۹۳۸ به یکباره تفکراتش در مورد ماهیت ذاتی رایش سوم تغییر کرد و بخاطر ترسی که از نقشه های سیاسی هیتلر پیدا کرده بود شروع به کار علیه حزب نازی کرد. همچنین شخصیت ذاتی او به عنوان یک آلمانی متشخص در تضاد کامل با وحشیگری های رو به افزایش دولت نازی بود.

او در تصیمیم هیتلر برای جذب چکسلواکی تاخیر انداخت. او همینطور به فرانکو نصحیت کرد تا اجازه عبور قوای المان از داخل اسپانیا به منظور تصرف جبل الطارق ( از سرزمین های ماواری دریایی بریتانیا کبیر در جنوب اسپانیا ) را ندهد. دلایل بیان شده از جانب ژنرال فرانکو برای رد درخواست هیتلر برای لشکرکشی با استفاده از خاک اسپانیا مستقیماً تحت تاثیر دریاسالار کاناریس بود. باید اضافه کرد مبلغ چشمگیری از پول که به وسیله بریتانیایی ها در بانک سوییس برای ژنرال فرانکو و دیگر ژنرالهایش واریز شد نیز بیطرفی اسپانیا را تضمین کرد. [۱]

پیمان مونیخ

او همچنین در دو نقشه نافرجام علیه هیتلر دست داشت؛ یکی در ۱۹۳۸ و دیگری در ۱۹۳۹. در ۱۹۳۸ در زمان بحران چکسلواکی که منجر به پیمان مونیخ شد کاناریس به همراه رییس ستاد ژنرال لودویگ بک و وزیر امورخارجه ارنست ویتزاکر که رهبر گروه ضد جنگ در داخل دولت بود برای دوری آلمان از جنگ در ۱۹۳۸ تلاش کردند. جنگی که آلمان را در ان بازنده می دیدند.

این گروه الزاماً براندازی رژیم نازی را در نظر نداشتند اما با گروه انقلابی تری که اطرافیان ضدنازی هانس استر بودند متحد شدند. گروه اخیر بر این عقیده بودند که با استفاده از بحران باید رژیم نازی آلمان را سرنگون کرد. بی باکانه ترین نقشه او با همکاری اوالد فون کلیست برای گرفتن و نابودی هیتلر و تمام اعضای حزب نازی قبل از اغاز تجاوز به چکسلواکی بود. در این زمان فون کلیست به طور مخفیانه به بریتانیا سفر کرده بود تا وضعیت را با ام آی ۶ و چندین تن از افراد سیاسی بلندپایه بررسی کند. در این زمان اسم کاناریس به شکل گسترده ای به عنوان رابط فون کلیست در جریان طرح توطئه مطرح شد. فرماندهان عالی رتبه ارتش المان معتقد بودند اگر هیتلر به چکسلواکی و یا هر کشور دیگری حمله کند بریتانیا به آلمان اعلان جنگ خواهد کرد ام آی ۶ نیز به همین اعتقاد بود. اعلان جنگ بریتانیا به آلمان به عقیده ستاد به انها هم دلیل و حق هم پشتیبانی لازم مردمی را برای سرنگونی هیتلر را می داد.

به هرحال واکنش بریتانیا به خواست هیتلر برای ناحیه سوددت در چکسلواکی بسیار آرام تر بود. در دیداری در مونیخ بین هیتلر و نویل چمبرلن نخست وزیر بریتانیا و دالادیه نخست وزیر فرانسه دیپلوماسی بر جنگ ترجیح داده شد. قرارداد مونیخ باعث ناامیدی کاناریس و فون کلیست شد و برای هیتلر شهرت داخلی به همراه آورد. کاناریس به شدت از این اقدام ((ناصادقانه و احمقانه)) شوکه شده بود و ترجیح داد صبور باشد و منتظر فرصت بهتری برای اقدام علیه هیتلر باقی بماند.

در ژانویه ۱۹۳۹ کاناریس اخطار جنگ هلند را ایجاد کرد که از سوی دولت بریتانیا جدی گرفته شد. در ۲۳ ژانویه ۱۹۳۹ دولت بریتانیا اطلاعاتی را دریافت کرد که در آن هشدارهایی مبنی برقصد آلمان برای تهاجم به هلند در فوریه ۱۹۳۹ و استفاده از پایگاه های هوایی این کشور برای حمله و بمباران نقاط راهبردی بریتانیا برای رسیدن به نوعی ((ناک-اوت)) نظامی این کشور با استفاده از ویرانی کامل شهرهای آن بود. البته تمام این اطلاعات نادرست بود و به وسیله کاناریس ساخته شده بود تا سیاست خارجی بریتانیا را تغییر دهد. در این برنامه کاناریس موفق بود و داستان اخطار جنگ هلند باعث شد چمبرلین دستور (( تعهد قاره ای )) را صادر کند که باعث اعزام قوای قابل توجهی از سربازان نیروی زمینی بریتانیا به فرانسه در فوریه ۱۹۳۹ شد. بنابراین به نظر میرسد ام آی ۶ ارتباط خود با کارناریس را حتی بعد از امضای پیمان مونیخ در ۳۰ سپتامبر ۱۹۳۸ حفظ کرده بوده است. بعد از به قدرت رسیدن وینستون چرچیل در مه ۱۹۴۰ و به دنبال استعفای چمبرلن امید های کاناریس به خاطر موضع قوی نخست وزیر جدید علیه هیتلر تازه شد.[۲]

در جنگ جهانی دوم

در این زمان راینهارد هایدریش که سابقاً دانشجوی نیروی دریایی و زیر درست کاناریس بود رهبر اس دی شده بود. هاینریش می خواست سازمان اطلاعات نظامی را تحت کنترل داشته باشد تا کاناریس را از نزدیک زیر نظر بگیرد. کاناریس ظاهراً با هاینریش موافقت می کرد تا بتواند آبور را به نیرویی قابل ملاحظه تبدیل کند.

در جریان مطلع کردن سران نیروهای امنیتی از قبل از حمله به لهستان به وسیله هیتلر کاناریس مطلع شد که دستور کشتارها و نابودی های متعددی داده شده که او باید از آنها یاداشت بردارد. او از این اخبار یاداشت برداشت و نسخه ای از ان را برای ام آی ۶ فرستاد. با شروع جنگ با لهستان در سپتامبر ۱۹۳۹ کاناریس یه جبهه رفت و در انجا شاهد اعمالی ازاس اس بود که مصداق جنایات جنگی بودند. همچنین از آتش زدن کنیسه یهودیان در بنجین (به لهستانی: Będzin) مطلع شد. و به اضافه اینها از طریق یکی از ماموران "آبور" از تعداد بسیار بیشتری از کشتارها و گورهای دسته جمعی در سراسر لهستان با خبر شد. کاناریس جزییات این شرارت ها بی پایان و وحشیگری های نازی ها در دفتر خاطرات روزانه اش ثبت کرد و انها را به زیر دست مورد اعتمادش ورنر اشرادر که او نیز از اعضای گروه مقاومت المان بود سپرد.

بعد از شنیدن و شاهد این فجایع در لهستان، کاناریس در ۱۲ سپتامبر ۱۹۳۹ با قطار به مقر فرماندهی هیتلر مسافرت کرد تا اعتراض خودش را به این قساوت ها ابراز کند. قبل از ملاقات با هیتلر با ژنرال ویلهلم کایتل روبرو شد. کایتل به او اطلاعاتی داد که نشان دهنده ی اعدام های گسترده ای بود که در لهستان برنامه ریزی شده بود. اینها شامل اعدام اشراف و اسقف های کلیسای کاتولیک و کشیشان بود که برای اعدام جداسازی شده بودند. ژنرال کایتل به کاناریس نصیحت کرد که دیگر به اعتراضش ادامه ندهد و توضیح داد که حتی جزییات این اقدامات وحشیانه نیز مستقیماً از جانب شخص هیتلر برنامه ریزی شده و اعتراض کردن حتی می تواند خطرناک باشد.

با نمایان شدن این مسائل کاناریس یا جدیت بیشتر و خطر کردن بیشتر شروع به فعالیت برای براندازی رژیم نازی کرد. با این حال مجبور به همکاری با اس دی بود تا بتواند دام مناسب برای نازی ها تهیه کند. برای همین برای مدتی به فردی کاملاً قابل اعتماد بدل شد و در ژانویه ۱۹۴۰ ترفیع گرفت. با همکاری زیر دست خود اروین لهاوزن او دایره ای از افسران ورماخت را درست کرد که بسیاری از آنها بعد از کودتای ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴ یا اعدام شدند یا وادار به خودکشی شدند. در اجتماع افسران در برلین در دسامبر ۱۹۴۱ کاناریس گفت:(( آبور هیچ ارتباطی با ازار و شکنجه یهودیان ندارد... بدون در نظر گرفتن خودمان ما خود را خارج از این جنایت نگه می داریم)). (ام.ای.۶ زیربخش وی.اف پرونده ان.آ اچ.دبلیو ۱/۳۲۷). اینطور فرض می شود که به رغم جنگ بین دو کشور، اطلاعات بریتانیا ارتباط خود با کاناریس را در این زمان حفظ کرده بوده است. همینطور به نظر می رسد که در جریان حمله به روسیه کاناریس اطلاعات دقیقی را از مکان دشمن دریافت می کرده است؛ اطلاعاتی که فقط بریتانیایی ها از ان اطلاع داشتند. رییس ام آی ۶ استورات منزیس که او نیز مانند کاناریس اعتقادات ضد کمونیستی شدیدی داشت در پایان جنگ جسارت و شجاعت کاناریس را بسیار ستوده است. راینهارد هایدریش و هاینریش هیملر تحقیقاتی را در مورد جزییات منبع اطلاعاتی کاناریس در مورد عملیات بارباروسا را آغاز کردند و به این جمع بندی رسیدند که بدون تردید ارتباطی بین او و بریتانیایی ها وجود دارد.

در ژوئن ۱۹۴۲ کاناریس ۸ مامور آبور را برای انجام اعمال خرابکارانه به ساحل شرقی ایالات متحده امریکا فرستاد. این عملیات که تحت عنوان عملیات پستوریوس انجام شد برای تخریب اهداف اقتصادی و دلسرد کردن مردم غیر نظامی تدارک دیده شده بود. با این حال بعد از دو هفته همه انها به وسیله اف بی ای دستگیر شدند زیرا که دو مامور آبور به کل عملیلت در امریکا خیانت کرده بودند. انها در لباس غیر نظامی بازداشت شده بودند اما در دادگاه نظامی در واشنگتن دی سی محاکمه شدند و همه گناهکار شناخته شدند و به مرگ محکوم شدند؛ اما دو نفری که با اف بی ای همکاری کرده بودند فقط با یک درجه تخفیف محکوم به حبس ابد شدند و بقیه با صندلی الکتریکی در زندان کلمبیا دیستریتک اعدام شدند. شرم ناشی از شکست عملیات باعث شد دیگر عملیلت خرابکارانه ای در داخل ایالات متحده انجام نشود.[۳]

بهم زدن توطئه هیتلر برای قتل پاپ و شاه ایتالیا

پسر سرهنگ وسل فرییتاگ لورینگوون به نام نیکی در مورد ارتباط کاناریس با بهم خوردن توطئه هیتلر برای اجرای ادمربایی و ترور پاپ پیوس دوازدهم در ایتالیا در ۱۹۷۲ در مونیخ شهادت داده است. سرهنگ لورینگوون زیر دست دریاسالار کاناریس بود. نیکی گزارش گزارش می دهد که در روزی که بنیتو موسولینی به وسیله ویکتور امانوئل سوم پادشاه ایتالیا عزل و بازداشت شد، هیتلر به فرماندهی نیروهای امنیتی رایش سوم دستور می دهد طرحی را برای تلافی علیه ایتالیایی ها به صورت آدم دزدی و قتل شاه ویکتور امانوئل سوم و پاپ پیوس دوازدهم اجرا کند.

در سال ۲۰۰۹ نیکی فون فرییتاک لورینگوون در سن ۷۲ سالگی جزییات تازه ای از ماجراهای روزهای ۲۹ و ۳۰ ژوئیه ۱۹۴۳ را برملا کرد. او می گوید پدرش واروین فون لهاوزن که در استخدام بخش خرابکاری اطلاعات المان بود به ملاقاتی رفتند که به وسیله کاناریس با یک ژنرال ایتالیایی به نام سزار آمه در ونیز ترتیب داده شده بود. کاناریس ژنرال ایتالیایی را از جریان توطئه مطلع میکند و با دنبال کردن این اخبار ژنرال ایتالیایی موفق به خنثی کردن عملیات می شود. این اظهارات با گواهی لهاوزن در دادگاه نورنبرگ مطابقت دارد.[۴]

مدالها و افتخارات

  • تندیس سیمون بولیوار اهدایی ونزوئلا ۱۹۰۹
  • رده ی نشان تاج درجه چهارم از پروس
  • صلیب اهن درجه یک و دو ۱۹۱۴
  • حمایل جنگ یو-بوت ۱۹۱۸
  • صلیب لیاقت نظامی درجه سوم با تزیین جنگی از اتریش و مجارستان
  • مدال جنگ امپراتوری عثمانی (که بیشتر با نام ستاره گالیپولی شناخته می شود)
  • صلیب افتخار جنگ جهانی اول
  • نشان افتخار خدمت طولانی مدت در ورماخت از درجه چهارم تا نخست
  • صلیب لیاقت جنگ درجه یک و دو به همراه شمشیر در ۱۹۳۹
  • صلیب اهن درجه یک و دو ۱۹۳۹
  • نشان صلیب آزادی فنلاند
    • (درجه یک به همراه ستاره و شمشیر ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۱)
    • (درجه یک به همراه ستاره و شمشیر مزیین برگهای بلوط و ستاره سینه ۱۹ سپتامبر ۱۹۴۱)
  • صلیب نقره ایی آلمان ۱۱ نوامبر ۱۹۴۳ [۵]

منابع

مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Wilhelm_Canaris». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۲۷ ژوئن ۲۰۱۳.