دولت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
JYBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات :جایگزینی پیوند قرمز با مترادف فارسی Oxford University Press > انتشارات دانشگاه آکسفورد
Habib Farahzadi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''حکومت'''، اجتماعی سازمان یافته است که تحت یک نظام سیاسی متحد با نام دولت کار می کند.<ref name="oxford-state">{{cite journal |title=state |work=Concise Oxford English Dictionary |publisher=Oxford University Press |edition=9th |year=1995 |quote='''3''' (also '''State''') '''a''' an organized political community under one government; a commonwealth; a nation. '''b''' such a community forming part of a federal republic, esp the United States of America |author1=<Please add first missing authors to populate metadata.>}}</ref> حکومت ممکن است تمام قدرت و حاکمیت را در دست داشته باشد، ولی عنوان حکومت برای نام بردن از [[نظام سیاسی]] ایالت هایی که تحت یک اتحادیه دور هم جمع شده اند نیز به کار می رود.<ref name="oxford-state"/> بعضی از حکومت ها موضوع حاکمیت یا هژمونی یک قدرت برتر هستند که در دست حکومتی دیگر است.<ref>For example the [[Vichy France]] (1940-1944) officially referred to itself as ''l'État français''.</ref> حکومت هم چنین می تواند اشاره ای باشد به بخش سکولار دولت که آن ها را از [[کلیسا]] و نهاد های مدنی جدا می سازد ([[جامعه مدنی]]).
{{شیوه‌های حکومت}}
[[پرونده:Leviathan by Thomas Hobbes.jpg|بندانگشتی|چپ|جلد کتاب [[لویاتان]] اثری از [[توماس هابز]]]]


==مشکلات تعریف==
'''نکته''': واژه Government در ادبیات فارسی به حکومت ترجمه شده که ترجمه غلطی است و با استناد به همین صفحه انگلیسی این مدخل می توان به وضوح دریافت که این واژه به معنی دولت و نه حکومت است، همینطور واژه State نیز به اشتباه دولت ترجمه شده که آن هم ترجمه غلطی بوده و می بایست از حکومت برای ترجمه آن استفاده کرد. در این مدخل فارسی هم چون از قبل چنین صفحه هایی زده شده بود، بدون تغییر نام و پیوند و برای هماهنگی با دیگر زبان های ویکی، مترجم این مدخل دست در تغییر نام نبرده، ولی در تمام متن از واژه دولت برای ترجمه این مفهوم استفاده کرده است. در ادامه متن آشکارا معنای دولت را از این واژه دریافت خواهید کرد.
هیچ اجماع آکادمیکی بر روی یک تعریف جامع و مناسب از حکومت وجود ندارد.<ref>Cudworth et al, 2007: p. 1</ref> واژه حکومت اشاره دارد به دسته ای از نظریات متفاوت ولی مرتبط درباره پدیده [[سیاست]] که اغلب با یکدیگر هم پوشانی هایی دارند.<ref>Barrow, 1993: pp. 9-10</ref> ارائه تعریف از این واژه می تواند به عنوان بخشی از درگیری های ایدئولوژیکی نیز در نظر گرفته شود، چرا که تعریف های مختلف به نظریه های متعددی منجر می شود که پایه و اساس حکومت هستند و در نتیجه راهکار های مختلف سیاسی را معتبر خواهند شمرد.<ref>Barrow, 1993: pp. 10-11</ref>


رایج ترین تعریف از حکومت متعلق به [[ماکس وبر]] است،<ref>{{cite book|author=Dubreuil, Benoít|title=Human Evolution and the Origins of Hierarchies: The State of Nature|publisher=Cambridge University Press|year=2010|isbn=978-0-521-76948-8|page=189|url=http://books.google.com/books?id=qBXvK0EkTcwC&pg=PA189}}</ref><ref>{{cite book|author=Gordon, Scott|title=Controlling the State: Constitutionalism from Ancient Athens to Today|publisher=Harvard University Press|year=2002|isbn=978-0-674-00977-6|page=4|url=http://books.google.com/books?id=5OTyH71czwsC&pg=PA4}}</ref><ref name=IPE>{{cite book|last=Hay|first=Colin|title=Routledge Encyclopedia of International Political Economy|year=2001|publisher=Routledge|location=New York, NY|isbn=0-415-14532-5|pages=1469–1474|url=http://books.google.com/books?id=lSmU3aXWIAYC&pg=PA1469#v=onepage&q&f=false}}</ref><ref>{{cite book|author=Donovan, John C.|title=People, power, and politics: an introduction to political science|publisher=Rowman & Littlefield|year=1993|isbn=978-0-8226-3025-8|page=20|url=http://books.google.com/books?id=6YxnWSrZJWsC&pg=PA20}}</ref><ref>{{cite book|author=Shaw, Martin|title=War and genocide: organized killing in modern society|publisher=Wiley-Blackwell|year=2003|isbn=978-0-7456-1907-1|page=59|url=http://books.google.com/books?id=nwcSTPnTbOYC&pg=PA59}}</ref> که توضیح می دهد حکومت یک سازمان سیاسی اجباری است که دارای دولتی مرکزی بوده و سعی در برقراری انحصار قدرت قانون گذاری برای خود در داخل یک قلمرو مشخص دارد.<ref>Cudworth et al, 2007: p. 95</ref><ref>Salmon, 2008: [http://books.google.com/books?id=ayz0kWKhKacC&pg=PA54 p. 54]</ref> دسته بندی های عمومی از نهاد های حکومت شامل دیوان سالاران اداری، [[نظام حقوقی]] و سازمان های نظامی یا مذهبی می باشد.<ref>{{Cite book|author=Earle, Timothy|chapter=state, state systems|editor=Barfield, Thomas|title=The dictionary of anthropology|publisher=Wiley-Blackwell|year=1997|isbn=978-1-57718-057-9|page=445|url=http://books.google.com/books?id=V5dkKYyHclwC&pg=PA445}}</ref>
دولت (به [[انگلیسی]]: Government) نظامی است که تحت آن یک کشور یا یک اجتماع اداره می شوند.<ref>{{cite web|title=Oxford English Dictionary|edition=Online|publisher=Oxford University Press|date=November 2010|url=http://oxforddictionaries.com/definition/government}}</ref> در [[بریتانیا]] (و بسیاری از دیگر کشور های جهان که از این کشور تاثیر پذیرفته اند)، این واژه به شاخه اجرایی و قوه مجریه حکومت نیز به طور خاص اطلاق می شود،<ref>{{cite book|editor=Bealey, Frank|chapter=government|title=The Blackwell dictionary of political science: a user's guide to its terms|publisher=Wiley-Blackwell|year=1999| isbn =0631206957|page=147|url=http://books.google.com/books?id=6EuKLlzYoTMC&pg=PA147}}</ref> چیزی که در [[امریکا]] با نام دیگری نامیده می شود و آن Administration است که به قوه مجریه آن اشاره دارد. در امریکا واژه دولت به نظامی گسترده تر نظر دارد که تحت آن کشور مورد سازمان دهی و اداره قرار می گیرد.<ref>{{cite web|title=Oxford English Dictionary: American English|edition=Online|publisher=Oxford University Press|year=2012|url=http://oxforddictionaries.com/definition/american_english/government}}</ref>


بر طبق دیکشنری انگلیسی [[آکسفورد]]، حکومت '''الف.''' یک اجتماعی سازمان یافته سیاسی است که دارای یک [[دولت]]، یک [[رفاه عمومی]] و یک [[ملت]] است. ب. چنین اجتماعی می تواند تشکیل دهنده بخش های مختلف یک [[جمهوری فدرال]] باشد، به ویژه در [[ایالات متحده امریکا]].<ref name="oxford-state" />
در معنای گسترده تر دولت، این نهاد به طور عادی از سه بخش یا قوه تشکیل می شود: مقننه، مجریه و قضاییه. دولت ابزاری است که به وسیله آن سیاست های دولت مورد اعمال واقع می شوند و همین طور این نهاد خود سیاست گذار و تعیین کننده راهبرد های پیش روی کشور است. نوع دولت و شکلی که کشور با آن اداره می شود، به نظام های سیاسی مختلف و نهاد ها و ابزار هایی بستگی دارد که مورد استفاده ایشان قرار می گیرد.


===انواع حکومت===
تمام کشور ها با توالی دولت هایی که از پی هم می آیند اداره می شوند.<ref>{{cite book|title=Political Geography: World Economy, Nation-State, and Locality|edition=5th|publisher=Pearson/Prentice Hall|year=2007|isbn=978-0-13-196012-1|page=137|url=http://books.google.com/books?id=GXz9xHdHeZcC|author=Flint, Colin & Taylor, Peter}}</ref> هر دولت جایگزین متشکل از بدنه ای از افراد است که تصمیمات سیاسی را اتخاذ کرده و بر اجرای آنها نظارت دارند. کارکرد ایشان این است که قوانین را ایجاد کرده و آنها را عملی سازند و در مواقع اختلافات و درگیری ها میان طرفین دعوا داوری کنند. در بعضی از جوامع، این دولت ها به گونه ای ابدی یا موروثی کنترل امور را در دست دارند. در دیگر جوامع، مانند دموکراسی ها، نقش های سیاسی در جای خود باقی می مانند اما جا به جایی در میان افرادی است که در این نقش ها و موقعیت ها قرار می گیرند.<ref>{{cite book|author=Barclay, Harold|title=People Without Government: An Anthropology of Anarchy|publisher=Left Bank Books|year=1990|isbn=1-871082-16-1|page=31}}</ref>
حکومت ها ممکن است به عنوان مقتدر دسته بندی شوند و این دسته آن حکومت هایی هستند که به حکومت دیگری وابسته نبوده و موضع اعمال حاکمیت آن نمی باشند. دیگر حکومت هایی نیز وجود دارند که ممکن است تحت سیطره یک قدرت خارجی قرار گرفته باشند.<ref name="oxford-state" /><ref name="AUTOREF3">{{Citation |title=sovereign |work=The [[New Oxford American Dictionary]] |edition=2nd |year=2005 |publisher=Oxford University Press |place=Oxford |isbn=0-19-517077-6 |quote=adjective ... [ attrib. ] (of a nation or state) fully independent and determining its own affairs: a sovereign, democratic republic.}}</ref> بسیاری از حکومت ها، حکومت های فدرال هستند که در اتحادیه فدرال مشارکت می جویند. یک حکومت فدرالی قلمرویی است که تحت [[قانون اساسی]] شکل گرفته و با اجتماعات متعدد یک فدراسیون را تشکیل می دهد..<ref name="AUTOREF4" /> چنین حکومت هایی از حکومت های دارای اقتدار متمایز هستند چرا که در این حالت این حکومت ها، بخشی از قدرت خود در حاکمیت را به حکومت فدرال منتقل کرده اند.<ref name="oxford-state" />


===حکومت و دولت===
دولت به هر شکلی که وجود داشته باشد بر تمام فعالیت های شهروندان به طرق بسیار مهمی تاثیر گذار است. به همین دلیل، دانشمندان علم سیاست عمومن بحث می کنند که دولت نباید به تنهایی مورد مطالعه قرار بگیرد، بلکه این مطالعه باید به همراه مطالعه [[انسان شناسی]]، [[اقتصاد]]، [[تاریخ]]، [[فلسفه]]، [[علم]] و [[جامعه شناسی]] باشد.
مفهوم حکومت می تواند متمایز از مفهوم دولت باشد. دولت گروهی مشخص از مردم، دیوان سالاران اداری، است که وظیفه اداره کردن کارهای حکومت ها را در دوره ای که به آن ها اختصاص دارد بر عهده دارند.<ref>{{cite book|editor=Bealey, Frank|chapter=government|title=The Blackwell dictionary of political science: a user's guide to its terms|publisher=Wiley-Blackwell|year=1999|isbn=978-0-631-20695-8|page=147|url=http://books.google.com/books?id=6EuKLlzYoTMC&pg=PA147}}</ref><ref>Sartwell, 2008: [http://books.google.com/books?id=bk-aaMVGKO0C&pg=PA25 p. 25]</ref><ref name="flint-taylor-137">Flint & Taylor, 2007: p. 137</ref> با این اوصاف می توان گفت که دولت ها ابزاری هستند که قدرت حکومت از طریق آن ها به کار بسته می شود. حکومت ها توسط دولت های مختلفی که از پی هم می آیند، اداره می شوند.<ref name="flint-taylor-137"/>


هر دولتی که از پی دولت دیگر می آید از بدنه ای از افراد متخصص تشکیل شده که انحصار تصمیم گیری های سیاسی را در دست دراند و توسط سازمان های دولتی از دیگر اعضای جامعه جدا شده اند. کارکرد ایشان اجرایی کردن قوانین موجود، تصویب قوانین جدید و داوری اختلاف ها به صورت انحصاری است. در بعضی از جوامع، این گروه از مردم به صورت دائمی بر سر کار می آیند یا از طبقه پادشاهی بوده و از طریق وارثتی کنترل امور را در دست می گیرند. در دیگر جوامع، مثل [[دموکراسی]] ها، نقش های سیاسی بر جای خود باقی می مانند ولی اشخاص متفاوت در زمان های مختلف تصدی آن ها را بر عهده خواهند داشت.<ref>{{cite book|author=Barclay, Harold|title=People Without Government: An Anthropology of Anarchy|publisher=Left Bank Books|year=1990|isbn=1-871082-16-1|page=31}}</ref>
==علم سیاست==


===حکومت و حکومت-ملت===
===واژه شناسی===
حکومت هم چنین می تواند از مفهومی به نام ملت نیز متمایز باشد که به یک منطقه وسیع جغرافیای اشاره دارد و مردمی که در آن محدوده به زندگی و کار مشغول اند و هویتی مشخص از در کنار هم بودن و با هم زندگی کردن دارند.<ref>Sartwell, 2008: [http://books.google.com/books?id=bk-aaMVGKO0C&pg=PA24 p. 24]</ref>
این واژه ریشه در سالیان دور دارد و در [[انگلستان]] [[قرون وسطی]]، [[فرانسه]] باستان و [[یونان]] باستان رواج داشته است. ریشه این لغت به کلمه یونانی آن باز می گردد و از انشقاق چند کلمه مجزا تشکیل شده است.<ref>[http://www.etymonline.com/index.php?term=archon Online Etymology Dictionary]</ref>


===حکومت و جامعه مدنی===
===طبقه بندی دولت===
در اندیشه های کلاسیک، حکومت توسط هم جامعه سیاسی و هم جامعه مدنی مورد معرفی قرار گرفته است. چرا که در آن دوره، جامعه مدنی را هم جزئی از اجتماعات سیاسی در نظر می گرفتند، در حالی که در اندیشه های مدرن میان حکومت-ملت به عنوان یک جامعه سیاسی و جامعه مدنی به عنوان نوعی از جامعه اقتصادی تمایز قائل شده اند..<ref name="zaleski">{{cite journal
در [[علم سیاست]]، مدت ها هدف اندیشمندان این بوده است که بتوانند سیاست را طبقه بندی و تیپ شناسی کنند، چرا که این دسته بندی نظام های سیاسی تا کنون به گونه ای واضح و صریح صورت نگرفته است.<ref>Lewellen, Ted C. ''Political Anthropology: An Introduction Third Edition''. Praeger Publishers; 3rd edition (30 November 2003)</ref> این امر به ویژه در رشته های [[سیاست تطبیقی]] و [[روابط بین الملل]] در علم سیاست اهمیت بسیار می یابد.
| last = Zaleski | first = Pawel | authorlink = | coauthors = | title = Tocqueville on Civilian Society. A Romantic Vision of the Dichotomic Structure of Social Reality | journal = Archiv für Begriffsgeschichte | volume = 50 | issue = | pages = | publisher = Felix Meiner Verlag | location = | year = 2008 | url = | doi = | id = | accessdate = }}
</ref> بنابراین در اندیشه های مدرن حکومت با جامعه مدنی در تضاد است.<ref>{{cite book|author=Ehrenberg, John|chapter=Civil Society and the State|title=Civil society: the critical history of an idea|publisher=NYU Press|year=1999|isbn=978-0-8147-2207-7|url=http://books.google.com/books?id=89q-NgCJZXoC&pg=PA109}}</ref><ref>{{cite book|author=Kaviraj, Sudipta|chapter=In search of civil society|editors=Kaviraj, Sudipta & Khilnani, Sunil|title=Civil society: history and possibilities|publisher=Cambridge University Press|year=2001|isbn=978-0-521-00290-5|pages=291–293|url=http://books.google.com/books?id=AOnRSNob2O8C&pg=PA291}}</ref><ref>{{cite book|author=Reeve, Andrew|chapter=Civil society|editor=Jones, R.J. Barry|title=Routledge Encyclopedia of International Political Economy: Entries P-Z|publisher=Taylor & Francis|year=2001|isbn=978-0-415-24352-0|pages=158–160|url=http://books.google.com/books?id=a29qBofx8Y8C&pg=PA158}}</ref>


===انسان علیه حکومت===
در بدایت امر، معرفی نوعی از دولت به نظر آسان می رسد، چرا که تمام انواع دولت ها شکل هایی رسمی دارند. [[ایالات متحده]] یک [[جمهوری فدرال]] است، در حالی که [[اتحاد جماهیر شوروی]] سابق یک [[جمهوری سوسیالیست]] بود. با این وجود تعریف و معرفی کردن نظام های سیاسی با بررسی یک نمونه آن ها نمی تواند علمی تلقی شود و آن گونه که کوپستین و لیچباخ بحث می کنند این تعاریف می توانند غلط انداز باشند.<ref>Kopstein and Lichbach (2005:4)</ref> برای مثال، انتخابات ها یک شاخصه اصلی در تعریف دموکراسی ها هستند، اما در عمل انتخابات هایی که در اتحاد جماهیر شوروی سابق برگزار می شدند آزادانه و منصفانه نبودند و در یک [[حزب سیاسی|حکومت تک حزبی]] انجام می یافتند. بنابر این طبق بسیاری از طبقه بندی های علم سیاست نمی توان آن نظام را دموکراتیک در نظر گرفت.
فیلسوف، جامعه شناس، زیست شناس و نویسنده انگلیسی، [[هربرت اسپنسر]] در کتاب خویش با نام انسان علیه حکومت درباره بسیاری از ابعاد حکومت که در تعارض با ویژگی های انسان است، قلم رانده است. در این کتاب وی با جزئیات به تحلیل آکادمیک [[شکسپیر]] می پردازد و فضای سردی را که حاصل ارتباط میان حکومت و مردمی که تحت آن زندگی می کنند است، را به رشته تحریر در می آورد.


[[آنتونیو گرامشی]] معتقد بود که جامعه مدنی مرکز اولیه فعالیت سیاسی است چرا که این محمل جایی است که در آن تمام اطلاعات هویتی، درگیری های نظری، فعالیت های روشنفکران و ساختن یک هژمونی، شکل می گیرند و امکان وقوع می یابند و آن جامعه مدنی پیوند ارتباطی میان فضای سیاسی و اقتصادی بود. جمع تمام این فعالیت های جامعه مدنی چیزی بود که گرامشی آن را جامعه سیاسی می نامید، و آن را از ملتی که حکومت را به عنوان جامعه خویش بر می گزینند، متمایز می دانست. وی می گفت که سیاست یک روند یک طرفه برای اداره سیاسی جامعه نیست بلکه سیاست فعالیت های سازمان های مدنی است که فعالیت های احزاب سیاسی و نهاد های حکومتی را مقید و مشروط می کند.<ref>{{cite book|author=Sassoon, Anne Showstack|title=Gramsci and contemporary politics: beyond pessimism of the intellect|publisher=Psychology Press|year=2000|isbn=978-0-415-16214-2|page=70|url=http://books.google.com/books?id=gZQJgfmplQoC&pg=PA70}}</ref><ref>{{Cite book|chapter=Gramsci and international relations: a general perspective with examples from recent US policy towards the Third World|editor=Gill, Stephen|title=Gramsci, historical materialism and international relations|publisher=Cambridge University Press|year=1993|isbn=978-0-521-43523-9|page=129|url=http://books.google.com/books?id=Opkof1vyDAgC&pg=PA129|author=Augelli, Enrico & Murphy, Craig N.}}</ref> [[لوئیس آلتوسر]] بحث می کند که سازمان های مدنی از جمله کلیسا، مدارس و خانواده در بازتولید ارتباطات اجتماعی بخشی از دستگاه نظری حکومت می باشند که مکمل دستگاه سرکوب حکومت هستند (مانند نیرو های پلیسی و نظامی).<ref>{{cite book|author=Ferretter, Luke|title=Louis Althusser|publisher=Taylor & Francis|year=2006|isbn=978-0-415-32731-2|page=85|url=http://books.google.com/books?id=fn0ZLu27jVoC&pg=PA85}}</ref><ref>{{cite book|author=Flecha, Ramon|chapter=The Educative City and Critical Education|editors=Apple, Michael W. et al.|title=The Routledge international handbook of critical education|publisher=Taylor & Francis|year=2009|page=330|url=http://books.google.com/books?id=hD3qp2tvrLcC&pg=PA330|isbn=978-0-415-95861-5}}</ref><ref>Malešević, 2002: [http://books.google.com/books?id=Lc_nMFoGcYkC&pg=PA16 p. 16]</ref>
پیچیدگی دیگر، این است که تعداد بسیاری از نظام های سیاسی از جنبش های اجتماعی-اقتصادی نشات گرفته اند و وقتی این جنبش ها به قدرت رسیده اند و دولت را در دست گرفته اند، احزاب مشارکت جسته در آن جنبش ها، خود را با توجه به نام آن جنبش نام گذاری کرده اند؛ و بسیاری از این ها شاید از نظر ایدئولوژی سیاسی نظراتی یکسان یا مشابه داشته باشند. تجربه ای که این جنبش ها بعد از رسیدن به قدرت از خود به جای گذاشته اند و اصرار شدید آنها برای تشکیل یک دولت منحصر به فرد، می تواند باعث این شود که ایشان خودشان را گونه ای خاص و جدید از دولت در نظر بگیرند.


یک پیچیدگی مهم تر در این زمینه این است که اجماعی عمومی بر سر واژه ها و نهاد های به کار گرفته در دولت ها و کشور های متفاوت وجود ندارد و البته این به خاطر طبیعت خود سیاست در دوران مدرن است. برای مثال: معنای [[محافظه کاری]] در ایالات متحده میزان اشتراک کمی با معنای این واژه در هر جای دیگر دنیا دارد. همان طور که ریبوفو (2011) نیز اشاره می کند: آنچه که امریکاییان امروزه آن را محافظه کاری می نامند در اکثر دنیا [[لیبرالیسم]] یا [[نئولیبرالیسم]] نامیده می شود.<ref>Leo P. Ribuffo, "20 Suggestions for Studying the Right now that Studying the Right is Trendy," ''Historically Speaking'' Jan 2011 v.12#1 pp 2–6, quote on p. 6</ref> از دهه 1950 محافظه کاری در ایالت متحده ارتباطی شدید و تنگاتنگ با [[حزب جمهوری خواه]] این کشور دارد. با این وجود در دوران تبعیض نژادی بسیاری از ایالت های دموکرات جنوبی خود را محافظه کار می دانستند و نقشی کلیدی را در ائتلاف محافظه کاران که کنگره را در سال های 1937 تا 1963 اداره می کرد، بازی کردند.<ref>Kari Frederickson, ''The Dixicrat Revolt and the End of the Solid South, 1932–1968'', p. 12, "...conservative southern Democrats viewed warily the potential of New Deal programs to threaten the region's economic dependence on cheap labor while stirring the democratic ambitions of the disfranchised and undermining white supremacy.", The University of North Carolina Press, 2000, ISBN 978-0-8078-4910-1</ref>


[[یورگن هابرماس]] از فضای عمومی حرف می زد که به زعم وی هم از فضای سیاسی و هم از فضای اقتصادی متمایز بود.<ref>{{Cite book|author=Morrow, Raymond Allen & Torres, Carlos Alberto|title=Reading Freire and Habermas: critical pedagogy and transformative social change|publisher=Teacher's College Press|year=2002|isbn=978-0-8077-4202-0|page=77|url=http://books.google.com/books?id=Mxge8wUpd7EC&pg=PA77}}</ref>
تمام کشور ها در دنیا توسط نظامی دولتی اداره می شوند که حداقل دو تا (یا بیشتر) از ویژگی های زیر را داشته باشد، برای مثال ایالات متحده یک جامعه تمام عیار سرمایه داری نیست، چرا که دولت این کشور در واقع فراهم کننده خدمات اجتماعی برای شهروندانش نیز می باشد. به علاوه نظر یک فرد درباره نوع حکومت ممکن است با نظر دیگری درباره نوع همان حکومت متفاوت باشد، برای مثال برخی ممکن است معتقد باشند که ایالات متحده حکومت اغنیا است تا این که یک دموکراسی باشد، چرا که توسط ثروت مندان اداره می شود.<ref>[http://www.us.penguingroup.com/nf/Book/BookDisplay/0,,9781594204098,00.html "Plutocrats – The Rise of the New Global Super-Rich and the Fall of Everyone Else"] Chrystia Freeland is Global Editor-at-Large at Reuters news agency, following years of service at the Financial Times both in New York and London. She was the deputy editor of Canada's Globe and Mail and has reported for the Financial Times, Economist, and Washington Post. She lives in New York City.</ref> همیشه و در هر دولتی مواردی خاکستری است و همه چیز را نمی توان سیاه یا سفید در نظر گرفت. حتا در کشور هایی که از همه بیشتر [[لیبرال دموکراسی]] هستند ممکن است بعضی از فعالیت های سیاسی محدود شده باشند و حتا در ستمگرین دیکتاتوری ها نیز نیاز به جلب حمایت گسترده وجود دارد، بنابراین بسیار سخت است که تمام دولت ها را در طبقه هایی مضیق و محدود دسته بندی کنیم.


با توجه به نقشی که بسیاری از گروه های اجتماعی در توسعه سیاست عمومی دارند و رابطه سنگینی که میان دیوان سالاری حکومتی و دیگر نهاد ها وجود دارد، تعریف و تشریح مرز های حکومت به شدت سخت شده است. [[خصوصی سازی]]، [[ملی سازی]] و ایجاد نهاد های جدید دیگر نیز باعث تغییر مرز های حکومت در ارتباط با جامعه شده اند. در اغلب موارد طبیعت سازمان های شبه مستقل نا مشخص و غیر شفاف است، و این امر باعث شده تا بحثی در میان دانشمندان [[علم سیاست]] در بگیرد که باید چنین سازمان هایی را بخشی از حکومت در نظر بگیرند یا بخشی از جامعه مدنی. به این خاطر بعضی از دانشمندان علم سیاست ترجیح می دهند تا از شبکه های سیاسی و اداره غیر متمرکز در جوامع مدرن حرف بزنند تا این که بخواهند مدافع دیوان سالاری های حکومتی و اداره مستقیم دولت باشند.<ref>{{cite book|author=Kjaer, Anne Mette|title=Governance|publisher=Wiley-Blackwell|year=2004|isbn=978-0-7456-2979-7|url=http://books.google.com/books?id=AY5SIsf1nI4C}} -- {{page needed|date=January 2011}}</ref>
===اشکال منطقی دولت===
فیلسوف کلاسیک یونان، [[افلاطون]] درباره پنج شکل نظام های سیاسی بحث می کند. این پنج شکل، '''اشراف سالاری (آریستوکراسی)، مالک سالاری (تیموکراسی)، شایسته سالاری (اولیگارشی)، مردم سالاری (دموکراسی) و استبداد''' می باشند. افلاطون هر شخصی را به یکی از این نظام ها وصل می کند تا بتواند منظور خود را بهتر روشن کند. برای مثال مرد ستمگر نماینده رژیم استبدادی است. این پنج رژیم به تدریج به ترتیب از بالا که آریستوکراسی است تا پایین که استبداد است روندی رو به انحطاط خواهند داشت.


==نظریه های کارکرد حکومت==
در کتاب [[جمهور (افلاطون)|جمهوری]]، در جایی که افلاطون وقت بسیاری را بر سر توصیف نظریات [[سقراط]] در یک مکالمه می گذارد، در انتهای بحث به این نتیجه می رسد که در واقعیت چهار نوع رژیم سیاسی وجود دارند و سعی دارند جای یکدیگر را بگیرند: تیموکراسی، اولیگارشی، دموکراسی و استبداد (که حکومت مطلقه هم خوانده می شود)
بیشتر نظریه های سیاسی را می توان تقریبن در دو دسته طبقه بندی کرد. اولین دسته به عنوان نظریه های [[لیبرال]] یا [[محافظه کار]] شناخته می شوند که از عنصر [[سرمایه داری]] بهره می جویند، و بر روی کارکرد حکومت در یک جامعه سرمایه دار متمرکز هستند. این دسته از نظریات به حکومت به عنوان یک ماهیت خنثا نسبت به جامعه و اقتصاد می نگرند و معتقدند دولت نقشی در تنظیم روابط و فعالیت ها در این حیطه ها ندارد. در طرف مقابل نظریه های مارکسیستی قرار می گیرند که سیاست را به عنوان پدیده ای در نظر می گیرند که به شدت با روابط اقتصادی در هم آمیخته است، و بر ارتباط میان قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی تاکید دارند. آن ها حکوت را به عنوان وسیله ای می بینند که در وهله اول در صدد خدمت به طبقه های برتر جامعه است.<ref name="flint-taylor-137"/>


===آنارشیسم یا هرج و مرج گرایی===
==انواع دولت با توجه به ویژگی های مرتبط==
آنارشیسم فلسفه ای سیاسی است که حکومت را پدیده ای غیر اخلاقی در نظر می گیرد و به جای آن در صدد برقراری جامعه بدون حکومت یا آنارشی می باشد.
توصیف دولت می تواند بر اساس این ویژگی های زیر باشد:


آنارشیست ها معتقدند که حکومت به طور سنتی ابزاری است برای سیطره بر مردم و سرکوب ایشان و این ربطی به این که چه کسی بر سر کار و در مصدر امور است ندارد. برخلاف مارکسیست ها، آنارشیست ها معتقدند که تصرف انقلابی قدرت حکومت نباید یک هدف سیاسی باشد. ایشان اعتقاد دارند که به جای آن، دستگاه های دولتی باید به طور کامل از کار بیفتند و به جای آن دسته ای از روابط اجتماعی جدید ایجاد شوند که به هیچ وجه بر پایه قدرت حکومت نباشند.<ref>{{cite book|author=Newman, Saul|title=The Politics of Postanarchism|publisher=Edinburgh University Press|year=2010|isbn=978-0-7486-3495-8|page=109|url=http://books.google.com/books?id=SiqBiViUsOkC&pg=PA109}}</ref><ref>{{cite book|author=Roussopoulos, Dimitrios I.|title=The political economy of the state: Québec, Canada, U.S.A.|publisher=Black Rose Books|year=1973|isbn=978-0-919618-01-5|page=8|url=http://books.google.com/books?id=jzX7mCJLl9AC&pg=PA8}}</ref>
===دسته بندی بر اساس این که تصمیم سازی در چه نهادی انجام می پذیرد===


بسیاری از مسیحیان آنارشیست هم چون '''جاکوس الول''' حکومت و قدرت سیاسی را به عنوان جانور هیولا صفت در [[کتاب مکاشفه]] [[انجیل]] تفسیر کرده اند.<ref>{{cite book |title=Christian Anarchism: A Political Commentary on the Gospel |last=Christoyannopoulos |first=Alexandre |authorlink=Alexandre Christoyannopoulos |coauthors= |year=2010 |publisher=Imprint Academic |location=Exeter |isbn= |page= |pages=123–126 |url= |accessdate= |quote=Revelation}}</ref><ref>{{cite book |title=Anarchy and Christianity |last=Ellul |first=Jacques |authorlink=Jacques Ellul |coauthors= |year=1988 |publisher=Wm. B. Eerdmans |location=Michigan |isbn= |page= |pages=71–74 |url=http://books.google.co.uk/books?id=55_Oa12YTt0C&pg=PA72&dq=#v=onepage&q&f=false |accessdate= |quote=The first beast comes up from the sea...It is given 'all authority and power over every tribe, every people, every tongue, and every nation' (13:7). All who dwell on earth worship it. Political power could hardly, I think, be more expressly described, for it is this power which has authority, which controls military force, and which compels adoration (i.e., absolute obedience).}}</ref>
====دسته بندی بر اساس شایسته سالاری====
دولتی که بر اساس شایسته سالاری شکل گرفته است به طور سنتی به دست عده ای معدود از بهترین افراد آن جامعه اداره و سازمان دهی می شود، بدون هیچ گونه دخالتی از سوی اکثریت افراد جامعه، این گروه کوچک معمولن خصیصه های مشترکی را با هم در اشتراک دارند. شکل مخالف و متضاد دولت شایسته سالار، ناشایسته سالاری یا پخمه سالاری است (یا کاکیستوکراسی که در آن دولت به دست گروهی کوچک از بدترین مردم آن جامعه اداره می شود). در ادامه به تعریف و توضیح چند مدل از دولت های مبتنی بر شایسته سالاری می پردازیم:


===مارکسیسم===
=====آریستوکراسی=====
[[مارکس]] و [[انگلس]] در این که هدف غایی کمونیست ها داشتن یک جامعه بدون طبقه است که در آن دولت محو شده باشد، آشکارا نظرات خود را ابراز کرده اند.<ref>[http://www.marxists.org/archive/marx/works/1880/soc-utop/index.htm ''Frederick Engels'' - Socialism: Utopian and Scientific. 1880] Full Text. From ''[[Historical Materialism]]'': "State interference in social relations becomes, in one domain after another, superfluous, and then dies out of itself; the government of persons is replaced by the administration of things, and by the conduct of processes of production. The State is not "abolished". It dies out...Socialized production upon a predetermined plan becomes henceforth possible. The development of production makes the existence of different classes of society thenceforth an anachronism. In proportion as anarchy in social production vanishes, the political authority of the State dies out. Man, at last the master of his own form of social organization, becomes at the same time the lord over Nature, his own master&nbsp;— free."</ref> دیدگاه های ایشان از طریق مجموعه کارهای جمع آوری شده مارکس و انگلس گرد هم آمده است و در این کار ها انواع دولت های قدیم یا زمان خویش را از نظر تاکتیکی و تحلیلی مورد بررسی قرار داده اند که البته در این کار ها اثری از انواع سوسیالیستی دولت که در آینده به وجود آمد، نیست. و در این تحلیل ها بیش از همه به این موضوع توجه داشته اند که کدام یک از این حکومت ها مورد نظر مارکسیست ها باید باشد و کدام یک تهدیدی است برای بقای ایشان. تا جایی که قابل فهم است هیچ ایده منحصری برای تشریح نظریه مارکسیستی درباره حکومت وجود ندارد، بلکه به جای آن بسیاری از ایده های متفاوت مارکسیستی وجود دارد که سعی در تعریف حکومت با استفاده از میراث مارکسیسم می باشند.<ref name="flint-taylor-139">Flint & Taylor, 2007: p. 139</ref><ref>Joseph, 2004: [http://books.google.com/books?id=ic5UOphbKHsC&pg=PA15 p. 15]</ref><ref>Barrow, 1993: p. 4</ref>
یا [[اشراف سالاری]]، دولتی است که به دست عده ای از شهروندان نخبه خود اداره می شود؛ در این نظام دولتی، شخصی که به اداره کشور می پردازد خود از طبقه اشراف است. این اشرافیت هم بستگی به خاندان فرد و تولد وی در خانواده ای اشرافی دارد. یک [[آریستوکراسی]] دولتی است از بهترین مردم. آریستوکراسی با اصالت خانوادگی تفاوت دارد. در اصالت خانوادگی فقط یک خاندان بر کشور حکومت می کنند ولی در آریستوکراسی چندین خاندان اشرافی به این کار مبادرت می ورزند و هر یک از ایشان می توانند رویکرد متفاوتی را در اداره کشور اتخاذ کند.


مارکس در نوشته های اولیه خود حکومت را به مثابه یک انگل ترسیم می کرد که بر روی ساختاری عظیم اقتصادی بنا شده است و بر خلاف مصالح عمومی کار می کند. وی هم چنین نوشت که طبقه های میانی جامعه در کل به عنوان تنظیم کننده اختلاف ها و کشمکش های طبقاتی عمل می کنند و بعنوان وسیله ای برای اعمال قدرت و سیطره طبقه ی حاکم مورد استفاده قرار می گیرند.<ref>{{cite book|author=Smith, Mark J.|title=Rethinking state theory|publisher=Psychology Press|year=2000|isbn=978-0-415-20892-5|page=176|url=http://books.google.com/books?id=hFCpqJwuv1QC&pg=PA176}}</ref> مرام نامه کمونیسم ادعا داشت که حکومت چیزی بیش از یک کمیته برای اداره امور عمومی بورژوا ها نیست.<ref name="flint-taylor-139" />
=====جینیوکراسی=====
یا [[نخبه سالاری]]، دولتی است که توسط باهوش ترین و نخبه ترین افراد اداره می شود؛ در این نظام دولتی ویژگی هایی همچون خلاقیت، نوآوری، هوش و خرد برای کسانی که می خواهند در مناصب دولتی حضور داشته باشند ضروری است.


در نظریات مارکسیست ها نقش یک حکومت غیر سوسیالیست توسط کارکرد های آن در نظم جهانی سرمایه دارانه تبیین می شود. [[رالف میلیبند]] بحث می کند که طبقه حاکم از حکومت به عنوان وسیله ای برای سیطره بر جامعه از طریق ارزش های شخصی استفاده می کند. در نظر میلیبند حکومت توسط گروهی از نخبگان اداره می شود که از پس زمینه ای یکسان بهره مندند و این پس زمینه همان طبقه سرمایه دار ایشان است.<ref name="AUTOREF8" />
=====کراتوکراسی=====
یا [[قدرت سالاری]]، دولتی است که توسط قدرتمندان اداره می شود؛ در این نظام دولتی آنهایی که از قدرت کافی برخوردارند تا بتوانند با نیروی جسمی و فیزیکی و یا حیله گری، قدرت را در دست بگیرند و بر دیگران فائق شوند، در راس امور قرارا می گیرند. این روند می تواند یادآور [[انتخاب طبیعی]] [[داروین]] نیز باشد.


نظریات گرامشی درباره حکومت بر حکومت به عنوان تنها نهاد در جامعه که به برقراری هژمونی طبقه حاکم کمک می کند، تاکید دارد، و این که قدرت حکومت از طریق سیطره نظری بر نهاد های جامعه مدنی مانند کلیسا ها، مدارس و رسانه های عمومی تقویت می شود.<ref>Joseph, 2004: [http://books.google.com/books?id=ic5UOphbKHsC&pg=PA44: p. 44]</ref>
=====مریتوکراسی=====
یا [[سزاوار سالاری]]، دولتی است که توسط سزاوارترین و محق ترین افراد اداره می شود؛ در این نظام دولتی گروه هایی ایجاد می شوند که بر اساس توانایی و دانش افراد در آن زمینه و مشارکت شان در جامعه شکل گرفته اند.


===پلورالیسم یا کثرت گرایی===
=====تیموکراسی=====
پلورالیست ها جامعه را به مثابه مجموعه ای از افراد و گروه ها می بینند که در حال رقابت بر سر قدرت سیاسی هستند. با این مقدمه دید ایشان نسبت به حکومت، پدیده ای است بی طرف که فقط به دنبال اعطای قدرت به آن دسته از افرادی است که مناصب را در رقابتی انتخاباتی از آن خود کرده اند.<ref>Vincent, 1992: [http://books.google.com/books?id=_MdR_fvPxZoC&pg=PA47 pp. 47-48]</ref> در سنت پلورالیستی، [[رابرت دال]] فردی بود که نظریه حکومت به عنوان عرصه ای بی طرف را گسترش و توسعه داد که فضا را برای رقابت گروه های دیگر فراهم می آورد. وقتی قدرت در یک جامعه به گونه ای رقابتی به دست آید، سیاست حکومت نتیجه چانه زنی های مکرر خواهد بود. گرچه پلورالیسم نیز به نابرابری میان افراد معتقد است ولی در صدد فراهم آوردن فرصت هایی برابر برای تمام گروه هاست تا بتوانند بر حکومت فشار بیاورند و منافع خویش را تامین کنند. رویکرد پلورالیستی بیان می کند که فعالیات حکومت های مدرن دموکراتیک نتیجه فشار هایی است که توسط گروه های مختلف بر آن وارد شده است. دال چنین حکومت هایی را حکومت [[دولت|چند رهبری]] (پلیارشی) می نامد.<ref>{{cite book|author=Dahl, Robert|title=Modern Political Analysis|publisher=Prentice Hall|year=1973|isbn=0-13-596981-6|page={{Page needed|date=January 2011}}}}</ref>
یا [[مالک سالاری]]، دولتی است که بر اساس افتخار و شرافت اداره می شود؛ این نظام دولتی توسط شهروندان با عزت و صاحبین املاک و دارایی ها اداره می شود. سقراط تیموکراسی را به عنوان نوعی از دولت معرفی می کند که در آن افراد بر اساس میزان شرافت و افتخاری که در جامعه کسب کرده اند، انتخاب شده و در مصدر امور قرار می گیرند. این گونه از تیموکراسی در این معنا بسیار شبیه مریتوکراسی است. [[فئودالیسم]] اروپایی و امریکا پس از انقلاب نمونه هایی تاریخی از این مدل هستند، شهر-دولت [[اسپارتا]] نیز مثال واقعی دیگری برای این مدل از دولت در نظر گرفته می شود.


پلورالیسم بر این اساس که بر پایه مدارک تجربی مورد حمایت قرار نگرفته است، مورد نقد واقع شده و به چالش کشیده شده است. با مطالعه ای انتقادی بر اکثریت بسیاری از مردمی که در مناصب حاکمیتی مشغول به کارند مشخص می شوند که بسیاری از ایشان متعلق به طبقه های ثروتمند جامعه است و این با هدف پلورالیسم که سعی در برآورده کردن منافع تمام گروه های جامعه دارد در تعارض است.<ref>{{cite book|author=Cunningham, Frank|title=Theories of democracy: a critical introduction|publisher=Psychology Press|year=2002|isbn=978-0-415-22879-4|pages=86–87|url=http://books.google.com/books?id=cOBubkTG9JMC&pg=PA86}}</ref><ref>{{cite book|title=Diversity in the power elite: how it happened, why it matters|edition=2nd|publisher=Rowman & Littlefield|year=2006|isbn=978-0-7425-3699-9|page=4|url=http://books.google.com/books?id=0V0gO8tArK8C&pg=PA4|author=Zweigenhaft, Richard L. & Domhoff, G. William}}</ref>
=====تکنوکراسی=====
یا [[فن سالاری]]، دولتی است که توسط افراد تحصیل کرده یا متخصصین حرفه ای اداره می شود، در این نظام دولتی اشخاصی که تخصص یا مهارتی خاص در زمینه های متفاوت علمی و فن آوری دارند در مصدر امور قرار گرفته و تمام تصمیم گیری ها را به دست می گیرند. در این نظام پزشکان، مهندسان، دانشمندان، متخصصین، افراد فنی که از دانش نیز برخوردار هستند، کارشناسان و افراد دارای مهارت در بدنه دولت قرار می گیرند تا این که بخواهد آن دولت جایی باشد برای سیاستمداران، بازرگانان و اقتصاددانان.<ref>Ernst R. Berndt, (1982).[http://dspace.mit.edu/bitstream/handle/1721.1/2023/SWP-1353-09057784.pdf “From Technocracy To Net Energy Analysis: Engineers, Economists And Recurring Energy Theories Of Value”], Studies in Energy and the American Economy, Discussion Paper No. 11, Massachusetts Institute of Technology, Revised September 1982</ref> در یک تکنوکراسی اشخاص تصمیم گیر بر اساس میزان دانش و مهارت شان در رشته های مرتبط خویش، انتخاب می شوند.


===پست مدرنیسم===
====دسته بندی بر اساس استبدادی بودن====
یورگن هابرماس معتقد بود که پایه چهارچوب ساختار های عظیم که توسط بسیاری از نظریه پردازان مارکسیست مرود استفاده قرار گرفته تا بتوانند ارتباط میان حکومت و [[اقتصاد]] را تبیین کنند، بیش از حد ساده انگارانه است. وی احساس می کرد که حکومت های مدرن نقش عمده ای را در ساختار مند کردن اقتصاد از طریق قاعده مند کردن فعالیت های اقتصادی و تولید کننده یا مصرف کننده بودن در حجم گسترده و باز توزیع ثروت ناشی از فعالیت های حکومت بر عهده دارند. به خاطر تمام این دلایل هابرماس معتقد بود که دولت ها نمی توانند مسئولیت مثبتی را در برقراری منافع طبقات اقتصادی جامعه ایفا کند.<ref>{{Cite book|author=Duncan, Graeme Campbell|title=Democracy and the capitalist state|publisher=Cambridge University Press|year=1989|isbn=978-0-521-28062-4|page=137|url=http://books.google.com/books?id=tMk8AAAAIAAJ&pg=PA137}}</ref><ref>{{cite book|author=Edgar, Andrew|title=The philosophy of Habermas|publisher=McGill-Queen's Press|year=2005|isbn=978-0-7735-2783-6|pages=[http://books.google.com/books?id=VxfeGh-RrWwC&pg=PA5 5–6]; [http://books.google.com/books?id=VxfeGh-RrWwC&pg=PA44 44]}}</ref><ref>{{cite book|author=Cook, Deborah|title=Adorno, Habermas, and the search for a rational society|publisher=Psychology Press|year=2004|isbn=978-0-415-33479-2|page=20|url=http://books.google.com/books?id=lmK-RGZi5McC&pg=PA20}}</ref>
دولت هایی که ویژگی هایی اسبتدادی دارند، توسط یک شخص اداره می شوند که تمام قدرت آن کشور را به تنهایی در دست دارد. جمهوری [[روم]] برای زمان های جنگ به انتصاب دیکتاتور ها دست می زد تا کشور را در آن دوره اداره کنند؛ دیکتاتور های رومی قدرت را فقط برای مدت کوتاهی در دست داشتند. در دوران مدرن دیکتاتور هایی که در قدرت هستند به هیچ وجه توسط [[حکومت قانون]]، [[قانون اساسی]] یا دیگر نهاد های اجتماعی و سیاسی متوقف نمی شوند. بعد از [[جنگ جهانی دوم]] بسیاری از دولت های [[امریکای جنوبی]]، [[آسیا]] و [[آفریقا]] توسط دولت هایی خودکامه اداره می شدند. برای ذکر مثال هایی از این خودکامگان می توان به [[ایدی امین]]، [[معمر قذافی]]، [[آدولف هیتلر]] و [[جمال عبدالناصر]] اشاره کرد.


[[میشل فوکو]] معتقد بود نظریه مدرن سیاست به شدت بر پایه مرکزیت حکومت استوار است و می گفت شاید بعد از تمام این حرف ها، حکومت چیزی بیش از ترکیب واقعیت و یک انتزاع افسانه ای نباشد که اهمیت آن بسیار کمتر از چیزی باشد که ما برای آن در نظر می گیریم. وی می پنداشت نظریه سیاست بسیار بیش از حد بر روی نهاد های انتزاعی متمرکز بود و توجه کافی را مبذول اعمال واقعی دولت نمی داشت. در نظر فوکو وجود حکومت هیچ گونه ضرورتی نداشت. به اعتقاد وی نظریه پردازان علم سیاست، به جای تلاش برای فهم فعالیت های دولت ها با تحلیل دارایی های حکومت باید به آزمایش تغییرات در رفتار ها و اعمال دولت بپردازند تا بتوانند تغییرات در طبیعت حکومت درک کنند.<ref>{{cite book|author=Melossi, Dario|chapter=Michel Foucault and the Obsolescent State|editors=Beaulieu, Alain & Gabbard, David|title=Michel Foucault and power today: international multidisciplinary studies in the history of the present|publisher=Lexington Books|year=2006|isbn=978-0-7391-1324-0|page=6|url=http://books.google.com/books?id=nE_UBAh_cyEC&pg=PA6}}</ref><ref>{{cite book|author=Gordon, Colin|chapter=Government rationality: an introduction|editors=Foucault, Michel et al.|title=The Foucault effect: studies in governmentality|publisher=University of Chicago Press|year=1991|isbn=978-0-226-08045-1|page=4|url=http://books.google.com/books?id=TzSt_zYZfUsC&pg=PA4}}</ref><ref>{{cite book|author=Mitchell, Timothy|chapter=Society, Economy, and the State Effect|editors=Sharma, Aradhana & Gupta, Akhil|title=The anthropology of the state: a reader|publisher=Wiley-Blackwell|year=2006|isbn=978-1-4051-1467-7|page=179|url=http://books.google.com/books?id=ImnEMK_hKCgC&pg=PA179}}</ref>
=====دولت خودکامه=====
توسط یک فرد اداره می شود که تصمیمات اش موضوع هیچ محدودیت قانونی یا هیچ مکانیسم دیگری برای کنترل و نظارت مردم قرار نمی گیرد. خودکامگان به خدمتکار نیاز دارند در حالی که ستمگران به برده ها برای پیشبرد کار هایشان نیاز خواهند داشت.


=====حکومت مطلقه=====
===استقلال حکومت (نهادگرایی)===
نظریه پردازان استقلال حکومت بر این باورند که حکومت ماهیتی است که در برابر تاثیرات اقتصادی و اجتماعی نفوذ ناپذیر است و منافع خاص خود را داراست.<ref name="sklair-2004-139-140">{{Cite book|author=Sklair, Leslie|chapter=Globalizing class theory|editor=Sinclair, Timothy|title=Global governance: critical concepts in political science|publisher=Taylor & Francis|year=2004|isbn=978-0-415-27665-8|pages=139–140|url=http://books.google.com/books?id=1xs_MGAo3zgC&pg=PA139}}</ref>
توسط یک واحد اداره می شود که قدرت مطلق را در دست دارد. این واحد می تواند یک فرد باشد، همان طور که در دولت های خودکامه است، یا این که توسط یک گروه اعمال شود، آن طور که در اولیگارشی وجود دارد. واژه [[حکومت مطلقه]] در لغت به معنی نوعی از حکومت است که با ستم کاری همراه است و لزومن نیاز به یک شخص ستمکار ندارد و این ستم می تواند به طور گروهی به منصه ظهور برسد. همان طور که در بند بالا نیز گفته شد ستمگران به برده ها نیاز دارند در حالی که خودکامگان به خدمتکار برای پیشبرد کارهایشان نیاز دارند.


نهادگرایان جدید درباره حکومت نوشته های متعددی دارند از جمله کارهای '''ثدا اسکوکپول''' که می گوید بازیگران عرصه حکومت تا حد بسیار زیادی مستقل عمل می کنند. به عبارت دیگر کارمندان حکومت منافع خاص خود را دارند که می توانند آنها را مستقل از دیگر بازیگران عرصه اجتماع (در مواقعی که این منافع با هم در تعارض قرار می گیرند) پی گیری کنند. از آنجا که حکومت ابزار اجبار را در دست دارد و از آنجا که استقلال بسیاری از گروه های جامعه مدنی در پی گیری اهداف شان توسط حکومت به آن ها اعطا شده است، کارمندان حکومت به اندازه ای می توانند تمایلات و منافع خود را بر جامعه مدنی تحمیل کنند.<ref name="AUTOREF10" />
=====دیکتاتوری=====
توسط یک فرد اداره می شود که تمام قدرت در سراسر کشور را در دست دارد. این اصطلاح ممکن است به نظامی اطلاق شود که دیکتاتور ها در آن به قدرت می رسند و به وسیله زور آن را در دست خود نگاه می دارند، ولی ممکن است هم چنین به وضعیتی اطلاق شود که در آن فرد دیکتاتور به صورت قانونی بر سر کار بیاید ولی با اصلاح و دست کاری در قانون اساسی تدریجن تمام قدرت را از آن خود کند.<ref>American 503</ref> در [[دیکتاتوری نظامی]]، ارتش کنترل همه امور را در دست دارد. در تمام انواع دیکتاتوری توجه کمی به نظرات مردم است یا اصلن به آنها هیچ توجهی نمی شود. این ویژگی در حکومت های نظامیان و حکومت های خودکامه هم دیده می شود.


'''جی ویلیام دامهاف''' ادعا می کند که این ایده که حکومت امریکا به میزانی قابل توجه نسبت به مالکان و مدیران بانک ها، شرکت ها و تجارت های کشاورزی استقلال دارد بر پایه مدارک و مشاهدات تجربی اشتباه است و می گوید که مطالعات تجربی درجه ای زیاد از هم پوشانی را میان منافع مدیران و مالکان تجارت های یاد شده با متصدیان دولت نشان می دهد.<ref name="sklair-2004-139-140" /><ref>{{cite book|author=Sklair, Leslie|title=The transnational capitalist class|publisher=Wiley-Blackwell|year=2001|isbn=978-0-631-22462-4|page=12|url=http://books.google.com/books?id=AhERHMzaCr0C&pg=PA12}}</ref> که البته این ادعای وی نیز توسط بسیاری از نظریه پردازان دیگر نقد و رفع شده است.
=====فاشیسم=====
توسط رهبر اداره می شود و در این نظام ها تمرکز شدیدی بر روی مسائلی هم چون وطن پرستی و هویت ملی قرار می گیرد. رهبر یا رهبران فاشیست قدرت این را دارند که هر چیزی را که مخالف وطن پرستی احساس می کنند، غیر قانونی اعلام کرده تا بتوانند اعتقاد و باور به غرور ملی را افزایش دهند. آنها معتقدند که ملت خویش بر اساس یک تعهد حول محور جامعه ملی دور هم گرد آمده اند و شهروندان باید حافظ و پاسدار این هویت ملی باشند. چنین نظام هایی ملیت و نژاد را مافوق هرگونه فردیت و هر گونه گروه بندی اقتصادی و اجتماعی قرار می دهند و هر گونه مخالفت با سرکوب شدید فیزیکی مواجه خواهد شد.


==نظریات مشروعیت حکومت==
====دسته بندی بر اساس پادشاهی بودن====
حکومت ها عمومن بر ادعاهایی متکی اند که مشروعیت آنها را اثبات کند و هدف از این مشروعیت خواهی برقراری سلطه آن ها بر دیگر موضوعات است.<ref name="vincent-1992-43" /><ref>Malešević, 2002: [http://books.google.com/books?id=Lc_nMFoGcYkC&pg=PA85 p. 85]</ref><ref>Dogan, 1992: [http://books.google.com/books?id=_MdR_fvPxZoC&pg=PA119 pp. 119-120]</ref>
دولت هایی که با ویژگی های سلطنتی شکل گرفته اند، توسط یک پادشاه یا امپراتور یا ملکه اداره می شوند که این موقعیت را از خاندان خود به ارث برده است و این خانواده معمولن خانواده سلطنتی خوانده می شود. دو گونه کاملن مخالفت پادشاهی در جهان وجود دارد: [[پادشاهی مطلقه]] و [[پادشاهی مشروطه]]. در پادشاهی مطلقه، حاکم هیچ محدودیتی در اجرای خواسته ها و اعمالش ندارد. در پادشاهی مشروطه، قدرت حاکم توسط سندی که قانون اساسی خوانده می شود، محدود شده است. و اصلن قانون اساسی در چنین نظامی برای این تعبیه و تدوین شده است تا نظارتی باشد بر قدرت پادشاه و کنترل کارهای وی.


===مشروعیت الهی===
=====پادشاهی مطلقه=====
بر پایی نظام های مدرن حکومتی به شدت به تغییرات در عرصه اندیشه سیاسی و به ویژه تغییر در درک مفهوم مشروعیت قدرت حکومت مربوط است. مدافعان اولیه قدرت مطلق همچون [[توماس هابز]] و [[جان بودین]] نظریه مشروعیت الهی پادشاهان را نادیده انگاشتند و بحث کردند که قدرت پادشاهان باید از طرف مردم بیاید و نه از طرف خدا. به ویژه که هابز پا را از این نیز فراتر گذاشت و بحث کرد که قدرت سیاسی باید به ارجاع به افراد توجیه شود و نه با در نظر گرفتن اشخاص به عنوان یک کل. هر دوی هابز و بودین می پنداشتند که از قدرت پادشاه دفاع و حمایت می کنند و نه از [[دموکراسی]]، اما مباحث ایشان درباره ی طبیعت حاکمیت به شدت توسط مدافعان قدرت پادشاه مورد نقد قرار گرفته و مقبول نمی افتاد، افرادی همچون '''سر رابرت فیلمر''' در [[انگلستان]] که می پنداشت چنین مباحثی نهایتن به جای دفاع از شاه و موقعیت وی، راه را برای ارائه نظریات دموکراتیک تر فراهم می کرد.
گونه ای از پادشاهی که در آن پادشاه به عنوان رئیس حکومت و رئیس دولت تمام قدرت را در دست دارد و هر کاری که مورد خواست و نظر وی باشد، باید انجام یابد بدون این که هیچ مانع یا محدودیتی بتواند جلو دار وی شود.


===قدرت منطقی-قانونی===
=====پادشاهی مشروطه=====
[[ماکس وبر]] سه منبع اصلی را برای مشروعیت در کارهای خویش معرفی کرده است. '''اول'''، مشروعیت بر پایه گروه های سنتی که از این عقیده ناشی می شود که مسائل باید به همان نحوی باشند که در گذشته بوده اند و کسانی که از چنین سنت هایی دفاع می کنند مشروعیت داشتن قدرت را از آن خود خواهند کرد. '''دوم'''، مشروعیت بر پایه رهبری کاریزماتیک که به رهبر یا گروهی اعطا می شود که در نظر دیگران به گونه ای قابل مثال قهرمان یا بسیار ارزشمند دیده می شوند. '''سوم'''، قدرت منطقی-حقوقی است که در آن مشروعیت از این عقیده ناشی می شود که گروه خاصی که در قدرت قرار گرفته اند یک روند حقوقی را پشت سر نهاده اند و رفتار هایشان بر اساس قوانین مشخص نوشته شده قابل توجیه است. وبر معتقد بود که حکومت های مدرن در بدایت امر بر اساس همین مدل سوم شکل گرفته اند.<ref>{{cite book|author=Wallerstein, Immanuel|title=The end of the world as we know it: social science for the twenty-first century|publisher=University of Minnesota Press|year=1999|isbn=978-0-8166-3398-2|page=228|url=http://books.google.com/books?id=PEmVAQ_HMc8C&pg=PA228}}</ref><ref>{{cite book|author=Collins, Randall|title=Weberian Sociological Theory|publisher=Cambridge University Press|year=1986|isbn=978-0-521-31426-8|page=158|url=http://books.google.com/books?id=v39x_fKR-ykC&pg=PA158}}</ref><ref>{{cite book|title=The Max Weber dictionary: key words and central concepts|publisher=Stanford University Press|year=2005|isbn=978-0-8047-5095-0|page=148|url=http://books.google.com/books?id=_c3Mcnh8hCgC&pg=PA148|author=Swedberg, Richard & Agevall, Ola}}</ref>
نوعی از پادشاهی که در آن پادشاه کشور را اداره می کند ولی قدرت وی توسط قانون یا یک قانون اساسی رسمی محدود شده است، همان گونه که در پادشاهی بریتانیا شاهد آن هستیم.<ref>[[Takis Fotopoulos|Fotopoulos, Takis]], ''The Multidimensional Crisis ad [[Inclusive Democracy]]''. (Athens: Gordios, 2005).([http://www.inclusivedemocracy.org/fotopoulos/english/brbooks/multi_crisis_id.htm English translation] of the book with the same title published in Greek).</ref><ref name="victoria">{{cite web|url=http://www.parliament.vic.gov.au/SARC/E-Democracy/Final_Report/Glossary.htm |title=Victorian Electronic Democracy : Glossary |date=28 July 2005| accessdate= |archiveurl = http://web.archive.org/web/20071213045132/http://www.parliament.vic.gov.au/SARC/E-Democracy/Final_Report/Glossary.htm <!-- Bot retrieved archive --> |archivedate = 13 December 2007 }}</ref>


==واژه شناسی==
=====پادشاهی دوگانه=====
واژه حکومت (به [[انگلیسی]]: state) و مشتقات آن در دیگر زبان های اروپایی نهایتن از کلمه [[لاتین]] آن استاتوس برگرفته شده اند که به معنی وضعیت یا موقعیت بوده است.<ref>Hay, 2001: [http://books.google.com/books?id=lSmU3aXWIAYC&pg=PA1469 p. 1469]</ref>
گونه ای از پادشاهی است که در آن اداره دولت بر عهده دو فرد است، این دو پادشاه روسای دولت می باشند. در بیشتر پادشاهی های دوگانه، پادشاهان برای تمام طول زندگی شان در موقعیت خود می مانند و مسئولیت ها و قدرت شان را با مرگ به فرزندان خویش یا دیگر اعضای خانواده منتقل می کنند. پادشاهی دوگانه یکی از کهن ترین انواع دولت است. در دوران مدرن کارکرد پادشاهی دوگانه به معنی نظامی دولتی از دو حاکم متفاوت است و این نظام هم در یک دولت امکان وقوع دارد و هم در یک سازمان. چنین پادشاهی های دوگانه ای وراثتی نیستند.


با پیروزی و غلبه [[حقوق رومی]] در قرن چهاردهم در [[اروپا]] این واژه برای اشاره به افرادی حقوقدان مورد استفاده قرار گرفت و به ویژه به شاه که در راس این افراد قرار می گرفت، اطلاق می شد. این واژه هم چنین برای اشاره به نظام اداری روم هم که همان حکومت [[جمهوری]] بود مورد استفاده قرار می گرفت. در این دوره این واژه کاربرد خود را در اشاره به بعضی از گروه های اجتماعی خاص از دست داد و بیشتر اشاره داشت به معانی حقوقی و نظم حقوقی و دستگاه اجرایی ساختن آن.<ref>Skinner, 1989: {{Page needed|date=January 2011}}</ref>
=====پادشاهی انتخابی=====
نوعی از پادشاهی است که در آن پادشاه منتخب وجود دارد و در تضاد و تقابل با پادشاهی وراثتی قرار می گیرد که در آن قدرت و موقعیت پادشاه به طور خود به خود به خویشاوندان نسبی شاه قبلی منتقل می شود. رفتار دموکراتیک در انتخاب شاه، طبیعت ویژگی های کاندیداتوری و رای دهندگان، مورد به مورد متفاوت از یک دیگر هستند.


در زبان انگلیسی واژه حکومت اختصاری برای کلمه '''estate''' می باشد که به هم معنی آن در زبان قدیم فرانسوی شبیه است و به معنی فردی است که صاحب موقعیت و در پی آن صاحب مال و منالی است. کسانی که بیشترین و بالاترین موقعیت ها را داشتند عمومن از بیشترین ثروت و مرتبه اجتماعی نیز برخوردار بودند و کسانی بودند که قدرت را در دست داشتند.<ref name="vincent-1992-43">Vincent, 1992: [http://books.google.com/books?id=_MdR_fvPxZoC&pg=PA43 p. 43]</ref>
=====امپراتوری=====
نظامی است شبیه به پادشاهی یا سلطنت که در آن قدرت برتر در دستان یک امیر (نامی که برای حاکم در کشور های مسلمان به کار برده می شود) قرار می گیرد؛ امیر ممکن است قدرت مطلق را در دست داشته باشد یا این که قدرت اش با استفاده از نهاد های مختلف محدود شده باشد.<ref name="CIAgovttype">[https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/fields/2128.html CIA||The World Factbook||Field Listing :: Government type]</ref>


کارهای [[ماکیاولی]] در آغاز قرن شانزدهم (به ویژه [[شهریار]]) نقش عمده ای را در عمومی ساختن استفاده از واژه حکومت برای شباهت با معنایی مشابه با معنای مدرن آن، ایفا کرد.<ref>Bobbio, 1989: [http://books.google.com/books?id=4AE8ur83g8AC&pg=PA57 pp.57-58]</ref>
=====پادشاهی فدرال=====
نوعی از پادشاهی که در آن ایالت های فدرالی مختلفی وجود دارد که تمام آن ها به وسیله یک پادشاه که در راس فدراسیون قرار دارد، اداره می شوند اما هر ایالت برای خود حاکمی دارد که حال یا پادشاه بوده یا به انواع دیگری بر ایالت خود حکومت می کند و تمام این ایالت های مجزا به فدراسیون پیوسته و تحت فرمان پادشاه آن قرار می گیرند.


=====پادشاهی=====
توسط خاندان سلطنتی اداره می شود و نظامی است که در آن یک فرد که خود قدرت را از اجداد خویش به ارث برده بر کشور حکومت می کند و از وی انتظار می رود که بعد از خود قدرت را به نوادگان خویش منتقل کند.<ref>American 1134</ref>


==تاریخچه==
====دسته بندی بر اساس ویژگی های منفی====
اشکال اولیه حکومت در زمانی که امکان مرکزی کردن قدرت به شیوه ای با دوام مهیا بود، شکل گرفتند. کشاورزی و نویسندگی تقریبن در جای جای دنیا در عملی شدن این روند مشارکت داشته اند: کشاورزی به این دلیل که اجازه ظهور طبقه ای از مردم را می داد که نیازی به گذراندن بیشتر وقت شان برای تامین مایحتاجات اولیه شان نداشتند، و نویسندگی (و دیگر چیزهای شبیه به آن) چرا که امکان مرکزی شدن اطلاعات مهم و حیاتی را فراهم می کرد.<ref name="Giddens" />
صرف نظر از شکل دولت، اداره واقعی کشور ممکن است از بخش هایی از قدرت سیاسی تاثیر پذیرد که به هیچ وجه شکلی رسمی از انواع دولت نیستند. بعضی از اقدامات مشخص حاکمان همچون فساد، عوام فریبی یا ایجاد ترس ممکن است اگر به اندازه کافی پخش و توسعه یابند، باعث اخلال در انجام کار ها و وظایف دولت شوند.


اولین حکومت های شناخته شده در [[مصر باستان]]، [[بین النهرین]]، [[هند]] و [[چین]] و [[امریکا]] (تمدن [[آزتک]] و تمدن [[اینکا]]) و بعضی از دیگر جاها پدید آمدند، اما این فقط در دوران مدرن بود که حکومت ها تمام نقاط کره زمین را از آن خود کردند و هیچ نقطه ای بدون حکومت باقی نماند.<ref name="NOCW"/> در آن دوره عدم وجود مرز ها و وجود دسته بندی های شکارچیان همه چی را برای جوامع قبیله ای فراهم کرده بود و کشاورزی که یکی از راه های گذران زندگی و امرار معاش بود نیز کمک می کرد که نیازی به یک حکومت تمام وقت نباشد. این شکل زندگی تمام دوران پیش از تاریخ انسان و بخش عمده ای از دوران تاریخی نوع بشر را پوشش می دهد.<ref name="NOCW"/>
=====بانکوکراسی=====
یا بانک سالاری که به سیستمی اطلاق می شود که توسط بانک ها اداره می شود.<ref>{{cite book |title=Dictionary of Philosophical Terms vol. II – English-German / Englisch-Deutsch
|last1=Waibl |first1=Elmar|last2=Herdina|first2=Philip|authorlink= |year=1997 |publisher= Walter de Gruyter|location= |isbn=3110979497|page=33|url=http://books.google.com/?id=r7OiXFVasZEC&dq=bankokratie |accessdate=September 18, 2012 }}</ref> نظامی دولتی که در آن قدرت اجرایی در دست بانک هاست یا این که بانک ها و دیگر نهاد های مالی تاثیر شدیدی بر اداره کشور و تصمیم گیری ها دارند. شکلی دیگر از چنین نظامی که اداره جامعه بر عهده نهاد های مالی است، '''ترپزوکراسی''' نامیده می شود.
=====کورپوریتوکراسی=====
یا شرکت سالاری که در آن کشور توسط شرکت ها اداره می شود، نظامی دولتی که در آن نظام های سیاسی و اقتصادی توسط شرکت ها یا منافع شرکت ها تنظیم و کنترل می شود.<ref name="oxford dictionary">{{cite news|title= Corporatocracy|newspaper= Oxford Dictionaries|quote= /ˌkôrpərəˈtäkrəsē/ .... a society or system that is governed or controlled by corporations:|url= http://oxforddictionaries.com/definition/corporatocracy|accessdate= May 29, 2012
}}</ref> چنین نظامی باعث فساد زیاد در نظام اداری کشور شده و خساراتی جبران ناپذیر را به سلامت اداری و اقتصادی کشور وارد می کند.


حکومت های اولیه در قلمرو هایی شکل گرفت که در آن ها یک فرهنگ، یک سری عقاید و یک سری از حقوق توسط افراد پیروز رقابت بر سایرین و دیگر ملت ها تحمیل شد و یک تمدن و نظام اداری-نظامی جدید برایشان پایه گذاری شد.<ref name="NOCW">{{cite web|author=klaus kästle |url=http://www.nationsonline.org/oneworld/states.htm |title=Countries of the World |publisher=Nationsonline.org |date= |accessdate=2013-02-20}}</ref> در زمان حال چنین وضعیتی لزومن وجود ندارد و حکومت هایی وجود دارند که چند ملیتی هستند یا حکومت های فدرال هستند و حتا ما امروزه شاهد بعضی از نواحی خودمختار در داخل قلمرو بعضی حکومت ها نیز می باشیم.
=====نپتوکراسی=====
یا خویشاوند سالاری نظامی است که توسط فامیل و خویشاوندان فرد یا گروه حاکم اداره می شود، در چنین نظامی تمام منافع و مناصب به خویشاوندان افراد در قدرت اعطا می شود، صرف نظر از این که ایشان شایسته چنین پست ها و منافعی هستند یا نه. در این نظام دولتی خویشاوندان و اقربای آنهایی که در مصدر قدرت هستند، اهمیت بسیاری دارند و از هرگونه امکاناتی برخوردار می شوند (مانند برادر زاده ها که ریشه لغت انگلیسی این نظام هم از اسم انگلیسی برادرزاده گرفته شده است). در چنین دولت هایی حتا اگر خویشاوندان شایستگی موقعیت های اعطا شده را نداشته باشند، این موقعیت ها به ایشان داده می شود، چرا که فقط آشنای کسی در دولت هستند که وی قدرت را اکنون در دست دارد. پاپ الکساندر ششم به چنین موردی متهم شده بود که به خویشاوندان خویش فارغ از صلاحیت شان، موقعیت و امکانات اعطا می کرد.


از اواخر قرن نوزدهم، در واقع تمام نواحی قابل سکونت دنیا توسط حکومت های گوناگون مورد ادعا قرار گرفت و هر یک تحت مرز های مشخص و قطعی یکی از حکومت ها در آمد. پیش از آن میزان زیادی از زمین های روی کره زمین یا مورد ادعای کسی قرار نگرفته بودند و یا به کل غیر قابل سکونت بودند و یا محل سکنای مردمان چادر نشین بودن که طبیعتن از حکومتی سازمان یافته بهره نمی بردند. با این وجود حتا امروزه نیز حکومت هایی وجود دارند که در داخل قلمرو خود مکان هایی وسیع از [[حیات وحش]] را در بر دارند، مانند جنگل های بارانی [[آمازون]] که این مناطق یا خالی از سکنه هستند و یا کم یا زیاد توسط افراد بومی مورد سکونت قرار گرفته اند (که بعضی از این بومیان نیز هنوز بدون هر گونه ارتباطی با دنیای خارج از قبیله خود به سر می برند). هم چنین حکومت هایی وجود دارند که تمام کنترل را بر قلمروی مرود ادعای خویش ندارند یا حداقل کنترلی بر مکان های مورد مناقشه در داخل قلمرو خویش ندارند. اکنون جامعه جهانی از حدود دویست حکومت تشکیل می شود که اکثر آن ها در [[سازمان ملل]] نمایندگی می شوند.
=====کاکیستوکراسی=====
یا ناشایسته سالاری و پخمه سالاری، دولتی است که توسط احمق ها اداره می شود، نظامی دولتی که در آن بدترین یا کم صلاحیت ترین شهروندان در مصدر امور قرار می گیرند. بنا به طبیعت نوع بشر که در زنجیره وراثتی دچار نقص و عیب می شود، این گونه بیان شده است که هر دولتی که تا کنون پا به عرصه وجود گذاشته است، ممکن است مثال هایی از این نظام دولتی را در خود داشته باشد. نوع دیگر این نظام ایدیوکراسی یا احمق سالاری است.


===جوامع پیشا تاریخی فاقد حکومت===
=====کلپتوکراسی (حکومت های مافیایی)=====
در بیشتر مدت زمان تاریخ بشریت، مردم در جوامع فاقد حکومت زندگی می کرده اند، که ویژگی بارز آن ها فقدان قوای حاکم مرکزی بوده است و در آن ها نابرابری های عمده در اقتصاد و قدرت سیاسی وجود نداشته است.
یا دزد سالاری نظامی است که توسط دزدان اداره می شود، در این نظام دولتی مقامات رسمی و تمام طبقه حاکم در کل به دنبال پی گیری منافع خویش و افزایش ثروت و قدرت سیاسی خود هستند و تمام این کارها را به حساب و هزینه کل مردم انجام می دهند. در معنایی مضیق تر کلپتوکراسی نوعی از دولت نیست بلکه ویژگی و مشخصه ای از دولتی است که دچار چنین رفتاری شده است. برای مثال می توان به [[مکزیک]] اشاره کرد که نظامی این گونه دارد و دولت دموکراتیک آن توسط باند های مافیایی مواد مخدر به فساد کشیده شده و افراد در قدرت از معاملات و تجارت غیر قانونی مواد مخدر و صدور آن به ایالات متحده سود می برند.


یکی از مردم شناسان با نام '''رابرت ال کارنیرو''' می نویسد:
=====اکلوکراسی=====
:"در 99.8 درصد تاریخ بشر مردم منحصرن در گروه های خودمختار و روستا ها زندگی می کردند. در اوایل دوره [[کهنه سنگی]] (برای مثال [[عصر حجر]]) تعداد این واحد های سیاسی خودمختار باید کم بوده باشد، اما در سال 1000 قبل از میلاد به ششصد هزار واحد افزایش می یابند. بعد از آن دهکده های بزرگ تر شروع به حمله به مناطق دیگر و دستیابی به منابع بیشتر می کند و در طی سه هزاره بعدی این واحد های سیاسی خودمختار از ششصد هزار تا به 157 عدد می رسد. در پرتو این اتفاق می توان انتظار این را داشت که در آینده این 157 واحد به یک واحد کلی کاهش یابند و این امر نه تنها قابل انتظار است بلکه در واقعیت نیز رو به وقوع است."<ref>Robert L. Carneiro, "Political expansion as an expression of the principle of competitive exclusion", p. 219 in: Ronald Cohen and Elman R. Service (eds.), ''Origins of the State: The Anthropology of Political Evolution''. Philadelphia: Institute for the Study of Human Issues, 1978.</ref>
یا عوام سالاری که توسط انبوه مردم اداره می شود. در این نظام دولتی اداره امور به دست انبوهی از مردم عادی است یا این که مردم توانایی تهدید و ترساندن قوای قانون گذار در جامعه را دارند و از این نظام به عنوان تحقیری برای نظام های اکثریتی استفاده می شود. دولت های مبتنی به حکومت خلق معمولن دموکراسی هایی هستند که بر پایه عوام فریبی یا استبداد اکثریت شکل گرفته اند و در آن نظام ها شور است که حکمروا است نه شعور. هم چنین، چنین دولت هایی بسیار ستمکار تر و سرکوب کننده تر از دولت های استبدادی و خودکامه می باشند. اکلوکراسی مترادف دیگری در دنیای مدرن دارد و آن موبوکراسی است که ریشه ای بیشتر محاورانه و خودمانی دارد.


مردم شناس دیگری به نام '''تیم اینگولد''' می نویسد:
=====فوبیاکراسی=====
:"مدارک زیادی برای مشاهده در دوره های پیش از تاریخ و زمان شکار نیست، وقتی که مردم در جوامع فاقد حکومت زندگی می کردند و نمی توان این نتیجه را گرفت که زندگی مردم در آن دوره ناکامل بوده و منتظر تکمیل آن به واسطه نهادی همچون حکومت بوده اند، بلکه حتا می توان نتیجه گرفت که زندگی آنها و شیوه گذران امورشان کاملن برخلاف وجود نهادی چون حکومت برای رتق و فتق امور بوده است."<ref>{{cite book|author=Ingold, Tim|chapter=On the social relations of the hunter-gatherer band|editors=Lee, Richard B. & Daly, Richard Heywood|title=The Cambridge encyclopedia of hunters and gatherers|publisher=Cambridge University Press|year=1999|isbn=978-0-521-57109-8|page=408|url=http://books.google.com/books?id=5eEASHGLg3MC&pg=PA408}}</ref>
یا ترس سالاری حکومتی است که بر اساس ترس و نفرت اداره می شود.<ref>[http://www.ncc-1776.org/tle2003/libe229-20030629-03.html] "Phobiocracy by Chris Claypoole"</ref> در این نظام دولتی اصل تمام سازمان دهی ها و اصول بر پایه ایجاد و استفاده از ترس در بین مردم است تا بتوان آنها را مطیع و ساکت نگاه داشت. این ویژگی یک ابزار مورد توجه است که به نظر می رسد تمام اشکال دولت ها در طول اعصار از آن بهره جسته اند. چیزی که متاسفانه این ابزار را شدیدن و بسیار موثر و کارآمد کرده است این ویژگی رایج در میان انسان هاست که نمی توانند به انسان هایی که نمی شناسند اعتماد کنند. رایج ترین استفاده از این ابزار در طول تاریخ ایجاد ترس از بیگانگان درنده خو و وحشی بوده است (که برای مثال توسط [[بربر]] ها، [[کمونیست]] ها و [[تروریست]] ها مورد استفاده قرار گرفته است)، که این گونه درباره شان فکر می شود که اگر دلاوری های ارتش کشور نبود، آنها کشور را به خاک و خون کشیده و همه چیز را به تاراج برده بودند. ایالات متحده متهم به استفاده از سیاست های بیش از حد ترس سالارانه شده است که منجر به تفکیک و تبعیض نژادی و [[جنگ سرد]] شده بودند.<ref>[http://www.oliverstone.com/america-undercover/ "The Untold History of the United States",] "The Oliver Stone Experience"</ref> به علاوه این که چنین سیاست هایی سعی بر این دارند که شهروندان از خودشان یا حاکمان خویش ترس داشته باشند تا هم توان اجماع ایشان برای مخالفت با حاکمان گرفته شود و هم از ترس حاکم، توان مقابله با و اعتراض به وی را نداشته باشند و آن ها را تبدیل به شهروندانی کنند که بی چون و چرا از خواست ها و منویات حاکمان شان پیروی و فرمان برداری کنند و حتا مردم را به گروه های کوچک، هراس زده و جاهل تقسیم کنند و ترس همه چیز را در دلشان بکارند تا توان هرگونه اقدام از ایشان گرفته شده باشد و مثلن در صورت نیاز اگر احتیاج به سازماندهی ارتشی بود به خاطر ترس از حمله متجاوزان خارجی درنده به سرعت برای دفاع از جان و مال و کشور و خانواده شان بسیج شوند. انسان هایی که با سواد و مطلع باشند کم تر در معرض ترس و نفرت قرار می گیرند تا انسان هایی که جاهل و بی سواد هستند و برای این که بتوان از آنها استفاده کرد باید همیشه آنها را در جهل و بی سوادی نگاه داشت. ترس باعث می شود انسان ها کارهای احمقانه انجام دهند.


===دوره نو سنگی===
===تقسیم بندی بر اساس این که چه کسی افراد در قدرت را انتخاب می کند===
در دوره [[نوسنگی]]، جوامع انسانی تحت تغییرات عمده فرهنگی و اقتصادی قرار گرفت، که شامل توسعه کشاورزی، شکل گیری جوامع یکجا نشین و ساختن سکونت گاه های دائمی، رشد تراکم جمعیت انسان ها و استفاده از سفالگری و دیگر ابزار های پیچیده بود.<ref>{{cite book|author=Shaw, Ian & Jameson, Robert|chapter=Neolithic|title=A dictionary of archaeology|edition=6th|publisher=Wiley-Blackwell|year=2002|isbn=978-0-631-23583-5|page=423|url=http://books.google.com/books?id=zmvNogJO2ZgC&pg=PA423}}</ref><ref>{{Cite book|author=Hassan, F.A.|chapter=The Lie of History: Nation-States and the Contradictions of Complex Societies|editors=Costanza, Robert et al.|title=Sustainability or collapse?: an integrated history and future of people on earth|publisher=MIT Press|year=2007|isbn=978-0-262-03366-4|page=186|url=http://books.google.com/books?id=8tMxW_7geWUC&pg=PA186}}</ref>


کشاروزی در زمان یکجا نشینی منجر به توسعه [[حقوق مالکیت]]، جوامع مردسالار و پرورش گیاهان و حیوانات توسط انسان ها شد و در این دوره اندازه خانواده ها هم بزرگ تر شد. این دوره هم چنین مهیا گر پایه های حکومت متمرکز شده از طریق تولید منابع هنگفت غذا بود<ref>Scott, 2009: [http://books.google.com/books?id=oiLYu2-uc8IC&pg=PT29 p. 29]</ref> چرا که باعث می شد [[تقسیم کار]] پیچیدگی بیشتری یابد و مردم هر یک باید در کاری متخصص می شدند تا بتوانند سهمی از تولیدات غذایی داشته باشند.<ref>{{Cite book|chapter=Agricultural systems|editor=Stearns, Peter N.|title=Encyclopedia of social history|publisher=Taylor & Francis|year=1994|isbn=978-0-8153-0342-8|page=28|url=http://books.google.com/books?id=kkIeyCEedrsC&pg=PA28|author=Langer, Erick D. & Stearns, Peter N.}}</ref> حکومت های اولیه در مکان هایی تشکیل شدند که جوامعی به شدت طبقه بندی شده داشتند و طبقه ثروتمند و حاکم جامعه همگی تحت فرمان پادشاه بودند. طبقات حاکم شروع به تمایز قائل شدن میان خود و کشاورزان و دیگر طبقات اجتماعی کردند و البته این تمایز قائل شدن با آن حالت که این طبقه بخواهند طبقات کارگر را به سر سپردن به خود وادارند، متفاوت بود.<ref>{{cite book|author=Cohen, Ronald|chapter=State Origins: A Reappraisal|title=The Early State|publisher=Walter de Gruyter|year=1978|isbn=978-90-279-7904-9|page=36|url=http://books.google.com/books?id=sMoLhNQ9KRoC&pg=PA36}}</ref>
====دسته بندی بر اساس خودکامگی====


در گذشته، اعتقاد بر این بود که حکومت های متمرکز به خاطر توسعه نظام های کارگری مختلف توسعه یافتند (مانند شیوه های آبیاری جدید) و برای این که بتوانند اقتصاد های پیچیده را نظم بخشیده و سامان دهند. با این وجود مدارک باستان شناسی و مردم شناسی مدرن این نظریه را اثبات نمی کنند و به وجود جوامعی غیر متمرکز از نظر سیاسی اشاره دارند.<ref>{{cite book|author=Roosevelt, Anna C.|chapter=The Maritime, Highland, Forest Dynamic and the Origins of Complex Culture|editors=Salomon, Frank & Schwartz, Stuart B.|title=Cambridge history of the Native peoples of the Americas: South America, Volume 3|publisher=Cambridge University Press|year=1999|isbn=978-0-521-63075-7|pages=266–267|url=http://books.google.com/books?id=hxqgDcCrzjkC&pg=PA266}}</ref>
=====خودکامگی=====
توسط یک دولت خودکامه اداره می شود که در جوامعی امکان تحقق می یابد که در آنها عده ای مشخص از مردم کل قدرت در کشور را به عده ای خاص یا به خودشان اعطا می کنند. این نظام، نظامی سیاسی است که توسط حاکمانی غیر منتخب اداره می شود و معمولن در آن تا حدی به آزادی های فردی اجازه بروز داده می شود.


===حکومت در اوراسیای باستان===
=====تمامیت خواهی=====
عمومن بین النهرین به عنوان قدیمی ترین جایی شناخته می شود که در آن تمدن یا جامعه پیچیده شکل گرفت و به معنی شهر هایی بود که در تمام مدت در آن ها تقسیم کار شکل می گرفت، تمرکز اجتماعی ثروت به سرمایه در آن ها وجود داشت، ثروت به طور مساوی بین همه تقسیم نمی شد، طبقات حاکم وجود داشتند، روابط بیشتر بر پایه اقامت در جایی بود تا اینکه بر پایه خویشاوندی باشد، تجارت های راه دور انجام می شد، معماری های به جای ماندنی داشت، و اشکال هنر و فرهنگ، نویسندگی، ریاضیات و علم از استاندارد بهره مند شده بودند.<ref>{{cite book|author=Mann, Michael|chapter=The emergence of stratification, states, and multi-power-actor civilization in Mesopotamia|title=The sources of social power: A history of power from the beginning to A. D. 1760, Volume 1|publisher=Cambridge University Press|year=1986|isbn=978-0-521-31349-0|url=http://books.google.com/books?id=eA23bY_bIsoC&pg=PA73}}</ref> این تمدن اولین تمدن باسواد جهان بود که اولین مجموعه قواعد نوشتن را شکل داده بود.<ref>{{cite book|author=Yoffee, Norman|chapter=Context and Authority in Early Mesopotamian Law|editors=Cohen, Ronald & Toland, Judith D.|title=State formation and political legitimacy|publisher=Transaction Publishers|year=1988|isbn=978-0-88738-161-4|page=95|url=http://books.google.com/books?id=mgDBG5zu1xYC&pg=PA95}}</ref><ref>{{Cite book|author=Yoffee, Norman|title=Myths of the archaic state: evolution of the earliest cities, states and civilizations|publisher=Cambridge University Press|year=2005|isbn=978-0-521-81837-7|page=102|url=http://books.google.com/books?id=azE1vmdmZSIC&pg=PA102}}</ref> با رسیدن نیمه های هزاره چهارم پیش از میلاد بیشتر ساکنین بین النهرین افرادی غنی بودند که دلالت بر این داشت که رفاه در این تمدن سازمان یافته شده بود.<ref>{{Cite book|author=Christian, David|title=Maps of time: an introduction to big history|publisher=University of California Press|year=2005|isbn=978-0-520-24476-4|page=278|url=http://books.google.com/books?id=VUqZl7RdNtwC&pg=PA278}}</ref>
توسط یک دولت تمامیت خواه اداره می شود و مشخصه آن قدرتی است که به شدت مرکزی شده است و از قدرتی قاهره بهره می جوید که تقریبن سعی در تنظیم تمام ابعاد زندگی عمومی و خصوصی مردم دارد.


===حکومت در یونان باستان===
====دسته بندی بر اساس دموکراتیک بودن====
گرچه اشکال مختلف اولیه ای از حکومت، قبل از ظهور امپراتوری [[یونان باستان]] وجود داشتند، اما یونانی ها اولین مردمانی هستند که به شکل دادن دقیق و صریح [[فلسفه سیاست]] در حکومت شناخته شده هستند و به گونه ای منطقی نهاد های سیاسی را مورد تحلیل قرار داده اند. پیش از این، حکومت ها بر اساس افسانه های مذهبی تشریح و توجیه می شدند.<ref>Nelson, 2006: [http://books.google.com/books?id=cvtYZmiOjT8C&pg=PA17 p. 17]</ref>
دولت هایی با ویژگی های دموکراتیک بیشتر از هر نوع دیگری در دنیای غرب رواج دارند و در چند کشور شرقی نیز که از جامعه غربی تاثیر پذیرفته اند، حضور دارند، کشور های دسته دوم اغلب در زمانی مستعمرات قدرت های غربی بوده اند. در دموکراسی ها، تمام مردم کشور می توانند در انتخابات های مجلس نمایندگان به نامزد ها یا احزابی که دوست دارند، رای بدهند. در دموکراسی ها این مردم هستند که تعیین می کنند شخص دلخواه شان برنده انتخابات باشد و صاحب کرسی مجلس نمایندگان شود. احزاب سیاسی نیز گروه هایی از مردم هستند که ایده ها و نظراتی شبیه به هم دارند درباره این که یک منطقه یا کل کشور چگونه باید اداره شوند. احزاب سیاسی مختلف درباره این که دولت چگونه باید مسائل و مشکلات گوناگون را اداره کند، ایده هایی متفاوت از یکدیگر دارند. '''[[دموکراسی]] دولتی از مردم، توسط مردم و برای مردم''' است.
[[پرونده:Karl Theodor von Piloty Murder of Caesar 1865.jpg|بندانگشتی|چپ|نمایی از مجلس روم باستان که سناتور ها به دور [[ژولیوس سزار]] حلقه زده اند.]]


بسیاری از ابداعات مهم سیاسی متفاوت دوران باستان از شهر حکومت های یونان و جمهوری [[روم]] به دست آمده اند. حکومت-شهر های یونان پیش از قرن چهارم حق شهروندی را به مردمان آزاد خویش اعطا می کردند و در [[آتن]] این حقوق شامل روند های مستقیم دموکراتیک بود برای داشتن دولت که پس از این دوره نیز، مدت زمان زیادی در نظام های مختلف سیاسی جهان مورد استفاده قرار می گرفتند.
=====دمارشی=====
یا دموکراسی قرعه ای که نوعی از انواع دموکراسی است، دولتی است که در آن حکومت به وسیله افرادی اداره می شود که به طور رندم انتخاب شده اند و این انتخاب از طریق قرعه میان شهروندانی صورت می پذیرد که قابلیت ها و شرایط لازم برای اداره کشور را داشته باشند. این گروه از شهروندان منتخب، گاهی ژوری سیاست گذاری، ژوری شهروندان یا کنفرانس اجماعی نامیده می شوند و وظیفه تصمیم گیری درباره سیاست های کشور بر عهده ایشان است، این تصمیم گیری بسیار شبیه به نوع تصمیم گیری ژوری (هیئت منصفه) در پرونده های کیفری است.


===حکومت فئودال===
دمارشی در عرصه نظر می تواند بر بعضی از مشکلات بنیادین دموکراسی نماینده ای غلبه کند و راه حلی برای آنان باشد، چرا که دموکراسی نماینده ای به شدت تحت تاثیر و دستکاری منافع عده ای خاص است و این باعث می شود کارکرد اصلی و واقعی خود را از دست بدهد ولی وقتی این انتخاب نماینده ها به قید قرعه باشد، دیگر نمی تواند تحت تاثیر منافع شخص یا اشخاص خاصی به طور سازمان دهی شده قرار بگیرد. بر طبق گفته فیلسوف استرالیایی جان بورنهیم، انتخاب رندمی سیاست ورزان کار را برای تمام شهروندان آسان تر خواهد کرد تا بتوانند روزانه در مسائل سیاسی جامعه خود مشارکت معناداری داشته باشند و کار را برای گروه های دارای منافع خاص سخت تر خواهد کرد که بتوانند این روند را به فساد بکشانند.
در دوره [[قرون وسطی]] در [[اروپا]]، حکومت بر اساس اصل [[فئودالیسم]] شکل می گرفت، و رابطه میان ارباب و رعیت تبدیل به مرکز این سازمان اجتماعی شده بود. فئودالیسم منجر به توسعه سازمان های اجتماعی بزرگ تر و نظام های دارای سلسله مراتب عظیم تری شد.<ref>{{cite book|author=Jones, Rhys|title=People/states/territories: the political geographies of British state transformation|publisher=Wiley-Blackwell|year=2007|isbn=978-1-4051-4033-1|pages=52–53|url=http://books.google.com/books?id=7OgODkcZgIIC&pg=PA52}} ... see also [http://books.google.com/books?id=7OgODkcZgIIC&pg=PA54 pp. 54-...] where Jones discusses problems with common conceptions of feudalism.</ref>


شکل گیری درگیری ها بر سر مالیات گیری میان پادشاه و دیگر نهاد های جامعه (به ویژه اشراف و شهر ها) باعث ظهور چیزی شد که امروزه آن را حکومت به معنی فعلی می شناسیم که دارای یک مجلس قانون گذاری است که باعث می شود گروه های اجتماعی مختلف در آن نماینده داشته باشند و با هم به مذاکره بپردازند و شاه با مشورت با ایشان درباره مسائل اقتصادی و حقوقی تصمیم گیری نماید. تخت و تاج پادشاه بعضی مواقع به طور کامل به تصمیم های مجلس قانون گذاری احترام می گذاشت ولی در مواقعی هم تصمیم گیری های ایشان را نادیده می گرفت که این امر منجر به متمرکز شدن بیشتر قدرت قانون گذاری و اختیار اداره کردن و داشتن قدرت ارتش در دستان پادشاه شد. در آغاز قرن پانزدهم، این روند تمرکز گرایی به حکومت هایی که قدرت مطلق را در دست داشتند، مجال ظهور داد.<ref name="Poggi" />
به طوری کلی تر، انتخاب رندم تصمیم گیران در گروه های بزرگ تر، قرعه کشی نامیده می شود. در دموکراسی [[آتن]] از این شیوه بسیار استفاده می شد و تقریبن تمام مقامات دولتی و حکومتی از طریق قرعه کشی از بین شهروندان انتخاب می شدند تا این که بخواهد انتخاباتی برگزار شود. نامزد ها اغلب همیشه شهروندانی مرد، یونانی، تحصیل کرده و دارای حداقلی از ثروت و موقعیت اجتماعی بودند.


=====دموکراسی=====
===حکومت مدرن===
همگن سازی فرهنگی و ملی به طور عمده با ظهور نظام های حکومتی مدرن گره خورده است. از زمان حکومت هایی که قدرت مطلق را در دست داشتند، حکومت ها به میزانی گسترده بر پایه های ملی سازماندهی شدند. با این وجود مفهوم حکومت ملی مترادف با مفهوم حکومت-ملت نیست. حتا در جوامعی که بیشترین حد همگنی قومی را دارند، یک مطابقت کامل میان حکومت و ملت وجود ندارد، از این رو نقش اصلی حکومت ها این شد که ملی گرایی را ترویج کنند و این کار را از طریق تاکید بر سمبل های مشترک و هویت ملی انجام می دادند.<ref name="Breuilly" />
که در ادبیات سیاسی ایران با نام مردم سالاری هم شناخته می شود، دولتی است که توسط انتخاباتی که اکثر جمعیت آن کشور در آن مشارکت می کنند، انتخاب می شود و وظیفه اداره امور را به عهده می گیرد. تمایز کلیدی میان یک دموکراسی و دیگر اشکال دولت های مبتنی بر قانون اساسی این است که حق افراد برای رای دادن در دموکراسی از طریق یا به خاطر ثروت یا نژاد فرد محدود و ممنوع نمی شود (ویژگی اصلی برای رای دادن معمولن رسیدن به سنی خاص است). بنابراین یک دولت دموکراتیک توسط اکثریت مردم مورد حمایت قرار می گیرد (حداقل در زمان انتخابات) و این فراهم کننده برگزاری یک انتخابات به صورت عادلانه است. اکثریت ممکن است به طرقی مختلف تعریف شود. گونه های مختلفی از تقسیم قدرت وجود دارد (معمولن در کشور هایی که مردم عمدتن خود را بر اساس هویت های فردی و مذهبی معرفی می کنند) یا ممکن است این مسئله بر اساس رای های الکترال یا مبتنی بر قانون اساسی تعیین شود، این شیوه هم در کشور هایی رخ می دهد که دولت بر اساس هر نفر یک رای مستقیم ساده انتخاب نمی شود.

=====دموکراسی مستقیم=====
نوعی از دموکراسی است که در آن دولت از طریق حضور مستقیم مردم شناخته می شود، یعنی مردم نمایندگان خویش هستند و خود مستقیمن برای قوانین جدید و سیاست های عمومی رای می دهند.

=====دموکراسی لیبرال=====
نوعی از دموکراسی است که شکل دولت در آن دموکراسی نماینده ای است و اعمالش را تحت اصول لیبرالیسم به منصه ظهور می رساند. از مشخصه های کلیدی این نظام انتخابات های منصفانه، آزادانه و رقابتی است که میان چندین حزب سیاسی مجزا صورت می گیرد. تفکیک قوا میان قوه های مختلف دولت وجود دارد و حکومت قانون در زندگی هر روزه مردم به عنوان بخشی از جامعه باز جاری است. در این جوامع حفاظت از حقوق بشر و آزادی های مدنی برای تمام اشخاص انجام می گیرد. برای تعریف این نظام در عمل باید گفت که دموکراسی های لیبرال عمومن بر اساس قانون اساسی شکل می گیرند، چه این قانون اساسی قانونی رسمی و نوشته باشد و چه نباشد تا بتوانند حد و حدود قدرت دولت را تعیین کرده و به قرارداد اجتماعی اعتبار ویژه ای بخشند. بعد از دوره ای وقفه در گسترش لیبرال دموکراسی ها در قرن بیستم، لیبرال دموکراسی تبدیل به نظامی سیاسی چیره در سراسر جهان شد. یک دموکراسی لیبرال ممکن است انواع بنیادین متعددی داشته باشد: ممکن است جمهوری باشد مانند [[فرانسه]]، [[آلمان]]، [[هند]]، [[ایرلند]]، [[ایتالیا]] و [[ایالات متحده]]؛ یا ممکن است پادشاهی مشروطه باشد مانند [[ژاپن]]، [[اسپانیا]]، یا [[بریتانیا]]. ممکن است نظام ریاست جمهوری داشته باشد مانند [[آرژانتین]]، [[برزیل]]، [[مکزیک]] و [[ایالات متحده]] یا ممکن است نظام نیمه ریاست جمهوری داشته باشد مانند [[فرانسه]] و [[تایوان]]، یا ممکن است نظام پارلمانی داشته باشد مانند [[استرالیا]]، [[کانادا]]، [[هند]]، [[نیوزیلند]]، [[لهستان]] و [[بریتانیا]].

=====دموکراسی نماینده ای=====
نوعی از دموکراسی که در آن شهروندان یک کشور نمایندگان خود را انتخاب می کنند تا ایشان دست به تصویب و ایجاد و اجرای سیاست های عمومی و قوانین بزنند و مردم خود دیگر در این گونه امور مشارکت مستقیم نداشته باشند.

=====دموکراسی سوسیال=====
نوعی از دموکراسی که تعریف و تفسیر سرمایه دارانه و لیبرال را رد می کند. این مکتب ادعا دارد که در نهایت تکاملی پیش برنده در سرمایه داری باعث می شود تا این اقتصاد سرمایه دار دست آخر منجر به برقراری اقتصاد سوسیالیستی شود. سوسیال دموکراسی اعتقاد دارد که تمام شهروندان باید از نظر قانونی از یک سری حقوق مشخص اجتماعی برخوردار باشند. این ها شامل دسترسی فراگیر همه شهروندان به خدمات عمومی می شود، خدماتی چون تحصیل، بهداشت و درمان، دستمزد کارگران، حمل و نقل عمومی و دیگر خدماتی که شامل نگهداری از بچه و مراقبت از سالمندان می شود. دموکراسی سوسیال با جنبش های اتحادیه های کارگری در ارتباط است و حامی بالابردن حقوق و مزایای کارگران است. در عصر معاصر، دموکراسی سوسیال از رفع تبعیض در زمینه های متفاوت دفاع کرده است، زمینه هایی همچون: توانایی-ناتوانی، سن، قومیت، جنسیت، گرایش جنسی، سکس، زبان، نژاد، دین و طبقه اجتماعی.

=====دموکراسی تمامیت خواه=====
نوعی از دموکراسی که اشاره به نظامی از دولت دارد که نمایندگان به طور قانونی و توسط مردم انتخاب شده اند ولی در قدرت می مانند و این رای آوردن به معنی اعطای تام و تمام قدرت به ایشان است، در این نظام شهروندان مشارکت کمی در روند های تصمیم سازی کشور و شیوه اداره دولت دارند یا اینکه اصلن در این موارد هیچ گونه مشارکتی ندارند.

====دسته بندی بر اساس گروه سالاری====
دولت هایی که رویکرد هایی گروه سالارانه دارند، توسط گروهی کوچک، منفک، قدرتمند و تاثیرگذار از مردم اداره می شوند، مردمی که منافعی مشابهی را با یکدیگر در اشتراک دارند یا با یکدیگر پیوند های خانوادگی دارند. چنین مردمی ممکن است قدرت را در میان خود توزیع کنند و ممکن است نامزد ها را به طور برابر یا نابرابر انتخاب کنند. یک حکومت گروه سالار از یک دموکراسی واقعی بسیار متفاوت است چرا که تنها افراد بسیار کمی شانس تغییر امور را می یابند. البته چنین حکومتی اجباری به وراثتی بودن یا پادشاهی بودن ندارد و هم چنین یک حاکم مشخص ندارد بلکه توسط چندین حاکم اداره می شود.

بعضی از مثال های تاریخی چنین حکومت هایی را می توان اتحاد جماهیر شوروی سابق و نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی در نظر گرفت. بعضی از نقدهای دموکراسی نماینده ای درباره ایالات متحده نیز چنین فکری دارند. دموکراسی آتن نیز که از قرعه کشی برای انتخاب نامزد ها استفاده می کرد؛ تقریبن همیشه جمعی از مردان سفید پوست یونانی بود که شهروندانی تحصیل کرده بودند و حداقلی از زمین و ثروت و موقعیت اجتماعی را داشتند.

=====ارگاتوکراسی=====
یا کارگر سالاری که توسط پرولتاریا، کارگران و طبقه کارگر اداره می شود. نمونه های این نظام شامل انقلاب ها و شورش های کمونیستی است که کنترل بیشتر جامعه را در دست گرفتند و اقتصادی جایگزین را برای مردم و کارگران ایجاد کردند. برای اطلاعات بیشتر می توانید به [[دیکتاتوری پرولتاریا]] مراجعه کنید.

=====کریتارشی=====
یا قاضی سالاری که دولتی است که توسط قضات اداره می شود. این نظام دولتی از نهاد های اجرایی حقوق تشکیل می شود و در نتیجه حکومت و نظام حقوقی به طور سنتی و بر طبق قانون اساسی یک موجودیت هستند. قضات و دیگر اشخاص شاغل در نظام حقوقی در این نظام، قدرت قانونی دارند که قوانین حکومت را تصویب کرده و به اجرا در بیاورند. به علاوه تفسیر قوانین و حل و فصل اختلافات نیز بر عهده همین اشخاص است. [[سومالی]] کشوری است که توسط قضات تحت سنت ''زئیر'' اداره می شود.<ref>[http://www.independent.org/publications/article.asp?id=126 A Peaceful Ferment in Somalia: Publications: The Independent Institute<!-- Bot generated title -->]</ref> همان طور که اتحادیه دادگاه های اسلامی نمونه تاریخی دیگری از این دست است.

=====نتوکراسی=====
یا شبکه سالاری که توسط روابط اجتماعی اداره می شود؛ اصطلاحی است که توسط هیئت تحریریه نشریه فناوری امریکایی (امریکن تکنولوژی) در اوایل دهه 1990 ابداع شد. و تلفیقی بود از دو واژه اینترنت و آریستوکراسی، نتوکراسی اشاره به سیطره طبقه بالای اجتماع از طریق قدرت خویش در در دست داشتن منافع فناوری و مهارت های شبکه ای دارد، در مقایسه با این دید که بورژوازی به مرور اهمیت خود را از دست خواهد داد. مفهوم نتوکراسی در مقایسه با مفهوم طبقه خلاق توضیح داده می شود که کاری است از ریچارد فلوریدا. دو تن از متفکرین این مکتب طبقه پایین جامعه را در مقابل نتوکراسی گذاشته اند و از آن با عنوان مصرف گرایی یاد می کنند.

=====اولیگارشی=====
یا شایسته سالاری دولتی است که توسط گروهی کوچک از افرادی که منافع مشترک با یکدیگر داشته یا با هم روابط خانوادگی دارند، اداره می شود.<ref>American 1225</ref>

=====پلوتوکراسی=====
یا اغنیاسالاری، نظامی است که توسط ثروتمندان اداره می شود، در این نظام دولتی طبقه ای که طبقه حاکم را تشکیل می دهند همگی از طبقه ثروتمند جامعه هستند. هر یک از مثال هایی که تا کنون برای انواع دولت ذکر کردیم می تواند یک پلوتوکراسی نیز باشد. برای مثال اگر تمام نماینده های رای آورده در یک جمهوری ثروتمند باشند، آن جمهوری یک پلوتوکراسی خواهد بود.<ref>[http://billmoyers.com/episode/full-show-plutocracy-rising/ "Plutocracy Rising" Moyers & Company.]</ref>

=====استراتوکراسی=====
یا ارتش سالاری، دولتی است که به دست نظامیان اداره می شود. این نظام دولتی دارای دولتی نظامی است که در آن حکومت و ارتش به طور سنتی و بر طبق قانونی اساسی، در واقع یک موجودیت هستند. شهروندانی که به خدمت سربازی اجباری یا داوطلبانه رفته اند، یا کسانی که با افتخار از ادامه خدمت معاف شده اند، می توانند در سطوح مدیریتی و اداری کشور قرار بگیرند. (البته باید توجه کرد که این نظام دولتی با شبه نظامیان یا دیکتاتوری نظامیان اشتباه نشود). شهر-دولت اسپارتا نمونه ای تاریخی از این مورد است؛ نظام اجتماعی و قانون اساسی اسپارتا تمامن بر روی آموزش و مهارت نظامی متمرکز بود.

=====تئوکراسی=====
یا خدا سالاری، دولتی است که به دست نخبگان مذهبی خود اداره می شود. این نظام دولتی از نهاد های مذهبی تشکیل شده است که در آن کلیسا-مسجد-کنیسه و حکومت به طور سنتی و بر طبق قانون اساسی یک موجودیت هستند. شهروندانی که مبلغ دینی و روحانی هستند، حق حکومت بر سایرین دارند.<ref>American 1793</ref> [[واتیکان]] (حکومت [[پاپ]]) و دولت [[تبت]] (به رهبری [[دالایی لاما]]) نمونه های تاریخی این گونه دولت هستند.

====دسته بندی بر اساس آزادیخواه بودن====
هیچ اجماعی بر سر تعریف دقیق آزادیخواهی وجود ندارد. دایره المعارف فلسفه [[استنفورد]] آزادیخواهی را این چنین تعریف می کند: دیدگاهی اخلاقی که تحت آن نمایندگان ابتدائن مالک تمام چیزهای خود هستند و قدرت های اخلاقی مشخصی دارند که با آن می توانند حقوق مالکیت در چیزهای خارج از دارایی خود را به دست آورند. جرج وودکاک، نویسنده تاریخچه آزادیخواهی آن را به عنوان فلسفه ای که به طور بنیادین درباره ی قدرت و قوه قاهره مظنون است و از انتقال جوامع به سمت و سویی مدنی از طریق انقلاب یا اصلاحات حمایت می کند، تعریف می کند. فیلسوف لیبرتارین، رودریک لانگ، [[لیبرتارینیسم]] یا آزادیخواهی را به عنوان موقعیتی سیاسی که از باز توزیع شدید قدرت و در آوردن آن از دست مستبدین و اعطای آن به نهاد های داوطلب متشکل از افراد، حمایت می کند، یاد می کند. حال چه این نهاد های داوطلب نهاد هایی مستقل در بازار آزاد باشند و چه اتحادیه چند شرکت بزرگ. بر طبق حزب لیبرتارین ایالات متحده، لیبرتارینیسم مدافع دولتی است که به گونه ای مختار بنا نهاده شده باشد و فقط محدود به محافظت از افراد در برابر اجبار و خشونت باشد.

=====لیبرتارین=====
یا آزادیخواه مدافع دولت حداقلی و اجبار حداقلی است و بر آزادی و اقدامات داوطلبانه تاکید بسیار دارد. لیبرتارین ها به طور کلی مدافع جامعه ای هستند که دولت به نسبت بیشتر جوامع امروزی، هر چه کمتر در آن نقش داشته باشند.

=====لیبرتارین سوسیال=====
نوعی از دموکراسی است که دولت آن به گونه ای غیر وراثتی و غیر اداری اداره می شود، در چنین جامعه ای مالکیت خصوصی به عنوان وسیله ای برای تولید و بهره وری در نظر گرفته نمی شود و شاید به کل با آن مخالفت شود. سوسیالیست های لیبرتارین معتقد به تبدیل مالکیت خصوصی مولد امروزین به مالکیت جمعی و اشتراکی تمام امور هستند، گرچه اندک احترامی هم برای مالکیت شخصی قائل می باشند. لیبرتارین سوسیال با هر گونه شکل از اجبار در سازمان های اجتماعی مخالف است. این مکتب به دنبال ترویج راه اندازی اجتماعات آزاد به جای دولت و تمام روند های اداری است و در صدد مخالفت با روابط اجتماعی و سرمایه داری و مواردی چون دستمزد کارگران است. اصطلاح لیبرتارین سوسیال توسط بعضی از سوسیالیست ها برای تمایز قائل شدن میان فلسفه سوسیالیسم حکومتی و آنارشیسم چپ مورد استفاده قرار گرفت.

====دیگر دسته بندی ها====

=====آنارشی=====
آنارشی بیش از یک تعریف دارد. در ایالات متحده، اصطلاح آنارشی نوعن برای اشاره به جامعه ای استفاده می شود که هیچ دولت رسمی ندارد و هیچ قدرت قانونی مشغول اجرای قوانین نیست.<ref>{{cite web |title=Decentralism: Where It Came From-Where Is It Going? |publisher=Amazon.com |date= |asin=1551642484}}</ref><ref>"Anarchy." Oxford English Dictionary. Oxford University Press. 2004. The first quoted usage is 1667</ref> وقتی آنارشی در این معنا به کار می رود ممکن است<ref>"Anarchy." Oxford English Dictionary. Oxford University Press. 2004. The first quoted usage is 1552</ref> به معنی بی نظمی سیاسی و یا بی قانون در جامعه باشد یا ممکن است چنین معنی نداشته باشد.<ref name="Anarchy 2004">"Anarchy." Oxford English Dictionary. [[انتشارات دانشگاه آکسفورد]]. 2004. The first quoted usage is 1850.</ref>

خارج از ایالات متحده و توسط بیشتر افرادی که خود را آنارشیست تعریف می کنند، حاکی از نظامی دولتی است که بیشتر در حد نظریه ای برای اداره دولت-ملت است. هم چنین اشکال دیگری از آنارشی وجود دارد که در صدد اجتناب از استفاده از اجبار، خشونت، زور و قدرت هستند در حالی که هنوز به دنبال تولید یک جامعه مولد و مطلوب می باشند.<ref>{{cite web|author=|url=http://www.youtube.com/watch?v=kOTBGrrDeXg |title=Noam Chomsky on the history of Anarchy |publisher=Youtube.com |date=2011-09-07 |accessdate=2012-01-30}}</ref><ref>{{cite web |url=http://www.anarchy.net/ |title=A discussion on what anarchy is, by those that self-identify as anarchists}}</ref>

=====آنوکراسی=====
یک آنوکراسی، نوعی از رژیم است که قدرت در آن به نهاد های عمومی واگذار نشده است (آن گونه که در دموکراسی های عادی می باشد) بلکه در میان گروه های نخبه که دائمن در حال رقابت با یک دیگر بر سر قدرت هستند، پخش شده است. مثال های آنوکراسی در آفریقا شامل [[سومالی]] و دولت های اشتراکی [[کنیا]] و [[زیمباوه]] است. از نظر دسته بندی آنوکراسی ها جایی میان خودکامگی و دموکراسی قرار دارند.<ref>{{cite web |title=Global Report 2011: Conflict, Governance, and State Fragility |last=Marshall |first=Monty G. |first2=Benjamin R. |last2=Cole |date=1 December 2011 |publisher=Center for Systemic Peace |location=Vienna |url=http://www.systemicpeace.org/GlobalReport2011.pdf |format=PDF |accessdate=2012-08-15}}</ref>

معمولن این واژه تعریف وسیع تری دارد. برای مثال در سال 2010 یکی از سازمان های مرتبط با علم سیاست آنوکراسی ها را این گونه تعریف کرد که کشور هایی هستند که نه خودکامه اند و نه دموکراتیک و بیشتر آنها در حال طی گذاری پر مخاطره از یک وضعیت خودکامه به سوی دموکراسی هستند.<ref>{{cite web
|url=http://www.international-alert.org/sites/default/files/publications/MDG.pdf
|title=Working with the Grain to Change the Grain: Moving Beyond the Millennium Development Goals
|format=PDF
|publisher=[[International Alert]]
|location=London
|date=September 2010
|last=Vernon
|first=Phil
|last2=Baksh
|first2=Deborrah
|page=29
|accessdate=2012-08-15
}}</ref> این سازمان اشاره می کند که تعداد آنوکراسی ها به طوری اساسی بعد از [[جنگ سرد]] روندی رو به رشد داشته اند. آنوکراسی ها آن گونه که انتظار می رود انعطاف ناپذیر نیستند و مهیاگر فضایی برای رقابت و گذار می باشند. شاید چنین نظام هایی از یک اقتصاد سیاسی قوی، موثر و کارآمد بهره ای نداشته باشند ولی به خاطر ویژگی هایی که دارند و حالت میانی که بین دموکراسی و خودکامگی قرار دارند به شدت در معرض خطر اند و با یک اختلال بزرگ یا خشونت نظامی از هم فرو می پاشند.

=====جمهوری موز=====
یک جمهوری موز از نظر سیاسی دولتی کلپتوراتیک (دزد سالار) ناپایدار است که از نظر اقتصادی به صادرات منابع محدودی (همچون میوه و مواد معدنی) وابسته است و معمولن دارای جامعه ای است که طبقه بندی شده است. چنین نظامی ضعیف شده اگاتوکراسی و پلوتوکراسی است و مخلوطی است از آریستوکراسی در زمینه های تجارت، سیاست و نیرو های نظامی.<ref>{{Cite book|author = Richard Alan White |title = The Morass. United States Intervention in Central America|url=http://books.google.com/?id=X88WAAAAYAAJ|publisher = Harper & Row|location = New York|year = 1984| page = 319|isbn = 9780060911454}} [http://www.google.it/search?num=100&hl=en&safe=off&tbm=bks&q=%22Richard+Alan+White%22+%22The+morass%22+%22United+States+intervention+in+Central+America%22+%22banana+republic%22 P. 95]. ISBN 0-060-91145-X; ISBN 978-0-06091-145-4.</ref> در علم سیاست اصطلاح جمهوری موز اشاره به کشوری دارد که به تولیدات بخش اولیه خود متکی است و از منابع ملی و اقتصاد خویش به وسیله سیاست های گروه سالارانه بهره برداری می کند.<ref name="GREED">{{cite journal |title=Big-business Greed Killing the Banana (p. A19)|journal=The Independent, via ''[[The New Zealand Herald]]'' |url=http://www.highbeam.com/doc/1G1-179318358.html |date=Saturday 24 May 2008 |accessdate=Sunday 24 June 2012}}</ref> در ادبیات امریکایی، اصطلاح جمهوری موز در اصل اشاره به جمهوری خیالی آنچوریا دارد، یک دیکتاتوری بدبخت است که ب دنبال برانگیختن و حمایت از یک بهبود وضعیت سریع است و قصد دارد این وضعیت را از طریق بهره برداری های کلان کشاورزی به ویژه درختان موز به سر انجام برساند.<ref name="GREED"/> در سیاست ایالات متحده، اصطلاح جمهوری موز یک توصیف منفی و محقرانه سیاسی است که توسط نویسنده امریکایی [[او هنری]] در کتاب دزدان و پادشاهان (1904) به کار گرفته شد، موضوع این کتاب داستان های کوتاه به هم مرتبط است که در طول اقامتش در [[هندوراس]] از سال 1896 تا 1897 به رشته تحریر در آمده اند. در این دوران وی در آنجا برای فرار از دست قانون ایالات متحده به خاطر اختلاس بانکی مخفی شده بود.<ref>[http://www.google.it/search?num=100&hl=en&safe=off&tbm=bks&q=O.+Henry+was+first+to+use+the+term+%22banana+republic%22+%22Cabbages+and+Kings%22+%281904%29 ''Occurrences''] on Google Books.</ref><ref>{{Cite book|author = O. Henry|title = Cabbages and Kings|url=http://books.google.com/?id=6jpMsL2T0CoC|publisher = Doubleday, Page & Co. for Review of Reviews Co|location = New York|year = 1904| page = 312}} [http://books.google.it/books?id=CsSr5CxBrGQC&hl=en&pg=PT198&dq=%22While+he+was+in+Honduras,+Porter+coined+the+term%22+%22banana+republic%22#v=onepage&q=%22While%20he%20was%20in%20Honduras%2C%20Porter%20coined%20the%20term%22%20%22banana%20republic%22&f=false "While he was in Honduras, Porter coined the term 'banana republic'"].</ref>

=====دولت انقلابی=====
در این نظام ساختار موجود دولت توسط یک گروه کاملن جدید سرنگون می شود. این گروه جدید می توانند خیلی کوچک باشند، مثل انقلاب توسط نیرو های نظامی، یا خیلی بزرگ باشند، مانند انقلاب های مردمی. بعد از گذر دوره ای، خود این گروه انقلابی تبدیل به یکی از اشکال شناخته شده دولت می شوند مگر این که با یک [[کودتا]] یا قیام دیگر مواجه شوند.

=====مائویسم=====
نظریه چپ گرای [[مارکسیسم]] و [[لنینیسم]] در چین توسط [[مائو زدونگ]] (مائو تسوتونگ) به کار گرفته شد و توسعه یافت. این مکتب مقرر داشت که اگر سدی مانع ارتباط رهبران کمونیست با مردم قرار بگیرد، انقلاب های پیاپی و ادامه دار امری اجتناب ناپذیر و ضروری هستند.

===دسته بندی بر اساس این که قدرت در ساختار چگونه توزیع می شود===

====دسته بندی بر اساس جمهوریت====
یک جمهوری شکلی از دولت است که کشور در آن به عنوان یک امر عمومی در نظر گرفته می شود، نه این که دغدغه ای خصوصی یا ملک حاکمان دیده شود و نظامی است که دفاتر و مناصب حکومت به طور پیوسته و همیشگی مستقیمن یا غیر مستقیم توسط شهروندان انتخاب می شوند نه این که موروثی باشند. در دوران مدرن، یک تعریف ساده و رایج از جمهوری، دولتی است که رهبر و سر آن پادشاه نباشد.

=====جمهوری=====
توسط شکلی از دولت اداره می شود که در آن مردم یا بخشی قابل توجه از ایشان، قدرت ویژه ای در نظارت بر اعمال دولت و افراد شاغل در آن را دارند و تمام اعضای دولت توسط مردم انتخاب می شوند.<ref>[[Montesquieu]], ''[[The Spirit of the Laws]]'' (1748), Bk. II, ch. 1.</ref><ref name="Britannica">{{cite encyclopedia|title=Republic|encyclopedia=Encyclopædia Britannica}}</ref> تعریف رایج و ساده جمهوری این است که رئیس آن پادشاه نباشد.<ref name="WordNet">{{Cite journal |title=republic |journal=WordNet 3.0 |publisher=Dictionary.com |accessdate=20 March 2009 |url=http://dictionary.reference.com/browse/republic}}</ref><ref name="M-W">{{cite encyclopedia|title=Republic|encyclopedia=Merriam-Webster|url=http://www.merriam-webster.com/dictionary/republic|accessdate=14 August 2010}}</ref> [[مونتسکیو]] هر دوی دموکراسی ها، که مردم در آن سهمی در قدرت دارند، و آریستوکراسی ها و اولیگارشی ها، که تنها بخشی از مردم در آن ها نقش دارند، را به عنوان اشکالی از جمهوری به عنوان یک نظام دولتی در نظر می گیرد.<ref>Montesquieu, ''Spirit of the Laws'', Bk. II, ch. 2–3.</ref>

=====جمهوری مبتنی بر قانون اساسی=====
توسط دولتی اداره می شود که قدرتش توسط قانون یا قانون اساسی رسمی محدود شده است، و انتخاب آن هم توسط همه مردم یا حداقل بخش قابل توجهی از ایشان صورت پذیرفته است. لازم به ذکر است که اسپارتا در دوران باستان جمهوری منحصر به فردی بود چرا که بیشتر شهروندان آن از داشتن حق رای محروم بودند. چنین جمهوری هایی که بخش هایی از مردمان خویش را از حق رای و مشارکت در سرنوشت خویش محروم می کنند، عمومن ادعا دارند که نماینده تمام شهروندان خویش هستند چرا که آن دسته از مردم بدون حق رای را شهروند در نظر نمی گیرند و آن ها را از حقوق شهروندی محروم می سازند. نمونه ای از جمهوری های دوران مدرن که در تعریف اصلی ذکر شدند ایالات متحده است.

=====جمهوری دموکراتیک=====
یک نوع جمهوری از دولت که کشور در آن یک امر عمومی در نظر گرفته می شود، نه ملک حاکمان جهان سوم و دغدغه عده ای معدود و خصوصی. مقامات دولتی در این نظام به طور مستقیم و یا غیر مستقیم و مداوم توسط مردم انتخاب می شوند تا این که بخواهند وراثتی به پست خود برسند و در چنین نظامی تمام شهروندان حائز شرایط سهمی برابر در تصمیم گیری های منطقه ای و ملی که بر زندگی شان تاثیر گذار است، دارند.

=====جمهوری پارلمانی=====
یک جمهوری مثل [[هند]] و [[لهستان]] با یک دولت انتخابی که رئیس دولت و رئیس حکومت در آن از یک دیگر متمایز هستند و رئیس دولت بیشتر وظیفه و قدرت اجرایی دارد و رئیس حکومت که رئیس دولت را انتخاب می کند، خود توسط پارلمان انتخاب می شود.

=====جمهوری فدرال=====
اتحادیه ای فدرال از ایالت ها یا استان ها که با یک شکل جمهوری در دولت به هم متصل هستند. مثال های این دسته شامل [[آرژانتین]]، [[استرالیا]]، [[برزیل]]، [[آلمان]]، [[هند]]، [[روسیه]] و [[سوئیس]] است.

=====جمهوری اسلامی=====
کشور هایی مثل [[ایران]]، [[افغانستان]] و [[پاکستان]] که جمهوری هایی هستند که بر طبق شریعت اسلامی و قوانین اسلامی اداره می شوند.

=====جمهوری سوسیالیستی=====
کشور هایی نظیر [[چین]] و [[ویتنام]] که قرار بود با و برای مردم اداره شوند، اما هیچ انتخابات مستقیمی ندارند. اصطلاح جمهوری خلق برای متمایز کردن خودشان از دیگر جمهوری های مسبوق به سابقه در کشور هایشان قبل از انقلاب های مردمی، توسط ایشان به کار گرفته می شود، مانند جمهوری چین و جمهوری کره که هر دو با انقلاب هایی مارکسیستی-مردمی از هم فرو پاشیدند.

====دسته بندی بر اساس فدرالیسم====
[[فدرالیسم]] یک مفهوم سیاسی است که در آن گروهی از اعضا به واسطه یک میثاق یا پیمان به هم ملتزم شده و توسط یک دولت نماینده ای اداره می شوند. اصطلاح فدرالیسم هم چنین برای توصیف نظامی دولتی که تحت آن حاکمیت و و قدرت مندرج در قانون اساسی میان قدرت دولت مرکزی و دیگر واحد های سیاسی (مثل ایالات یا استان ها) تقسیم شده است، استفاده می شود. فدرالیسم نظامی است که مبتنی بر نهاد ها و اداره دموکراتیک بوده و قدرتی که وظیفه اداره کشور را دارد میان واحد های ایالتی یا استانی دولت تقسیم شده است و تشکیل دهنده چیزی است که غالبن فدراسیون خوانده می شود. مدافعین این مدل هم عمومن فدرالیست خوانده می شوند.

=====فدرالیسم=====
توسط نوعی از حکومت اداره می شود که مردم، یا بخش قابل توجهی از ایشان سهم عمده ای در اداره کشور دارند و مسئولین دولتی را خود انتخاب کرده و بر کارهای ایشان نظارت دائمی دارند. ولی این مردم از مکان های مختلف بوده و دولتی که شکل گرفته دولتی مرکزی است که وظیفه اتحاد و هماهنگی بین واحد های مختلف کشور را به عهده دارد. وظایف دولت مرکزی برخی از مسائل کلان کشور است که از دیگر واحد ها سلب شده و بر عهده آن گذاشته شده است. اما خود هر یک از واحد ها هم نظام اداری و قوانین خاص خود را دارند که بر اساس آن اداره می شوند و ساز و کار انتخاب مسئولین این واحد ها نیز عمومن دموکراتیک است. هر یک از واحد ها بنا به معیار های متفاوت مانند جمعیت و ... در اداره دولت مرکزی و در بودجه کلان سهم داشته و به نسبت های مختلف یا یکسان در مجلس نمایندگان نماینده دارند. به مجموع این واحد ها فدراسیون گفته می شود. نمونه هایی از فدرالیسم در دوران مدرن را می توان ایالات متحده و آلمان در نظر گرفت.

=====پادشاهی فدرال=====
یک پادشاهی فدرال فدراسیونی از ایالات است که یک پادشاه بر تمام آن حکومت می کند ولی هر ایالت پادشاه خود را داشته یا حتا با نظام غیر سلطنتی اداره می شود. این ایالت های گوناگون همگی به فدراسیون پیوسته و خود را تحت حکومت شاه اصلی قرار می دهند.

=====جمهوری فدرال=====
یک اتحادیه فدرال از ایالات یا استان ها که از نظام جمهوری برای دولت خویش بهره می جوید. مثال های این مورد را می توان آرژانتین، استرالیا، برزیل، آلمان، هند، روسیه و سوئیس در نظر گرفت.

====دسته بندی بر اساس دیگر ساختار های توزیع قدرت====

=====ادهوکراسی=====
توسط دولتی اداره می شود که نهاد ها و اصولی منسجم ندارد و سازمان یافته نیست، این مفهوم دقیقن مفهوم مخالف [[بوروکراسی]] ([[دیوان سالاری]]) است و کاملن در عرصه عمل هم مخالف آن عمل می کند.

=====آنارشیسم=====
یا هرج و مرج گرایی که گهگاه به این مفهوم بی دولتی هم گفته می شود؛ ساختاری است که برای از بین بردن هر گونه امر اجباری و دولتی تلاش می کند و معتقد است همه امور باید به گونه داوطلبانه و از بین داوطلبان اداره شوند. آنارشی وضعیتی است که در آن هیچ دولتی وجود ندارد.

این امر ممکن است بعد از یک جنگ داخلی اتفاق بیفتد، وقتی که دولت از هم فرو پاشیده است و گروه های رقیب برای به قدرت رسیدن در حال جنگ با یکدیگر هستند. هم چنین اشخاصی نیز وجود دارند که آنارشیست خوانده می شوند. ایشان معتقدند که هر گونه دولتی امری بد و غیر مفید است و این اعتقاد است که آنارشیسم خوانده می شود. آنارشیست ها فکر می کنند که دولت مردم را از سامان دادن به زندگی شخصی شان باز می دارد. و به جای آن می پندارند که اگر مردم خود کنترل امور را در دست بگیرند و با هم و در کنار یکدیگر کار کنند، به نتیجه بهتری خواهند رسید و زندگی مطلوب تری خواهند داشت و هر جامعه ای را که بخواهند و انتخاب کنند، خواهند داشت.

=====جامعه گروه=====
توسط یک گروه کوچک (معمولن خانواده) اداره می شود که نظامی نیمه رسمی و وراثتی دارد، و قوی ترین (یا از نظر جسمی یا از نظر شخصیت) رهبری همه را به عهده می گیرد. این مدل بسیار شبیه زندگی گروهی در دیگر حیوانات، مانند گرگ ها، است.

=====بوروکراسی=====
یا [[دیوان سالاری]] توسط نظامی دولتی اداره می شود که از دبیران اداری بسیار بهره می جوید، کسانی که این نظام را اداره می کنند، کارمندان، مدیران، دبیران و دیگر افراد شاغل در کارهای اداری می باشند.

=====ریاستی (قبیله ای)=====
نظامی است که در جامعه ای بسیار کوچک اعمال می شود که در درجه های متفاوتی از تمرکز گرایی قرار دارد. رهبر این گروه که معمولن به صورت قبیله ای زندگی می کنند، فردی است که رئیس نامیده می شود.

=====سایبرسیناسی=====
یا سیستم اطلاعات و نظارت، توسط عده از افراد منزوی و دور افتاده اداره می شود که تنها از داده های رسیده به ایشان استفاده می کنند تا تمام ابعاد زندگی خصوصی و عمومی مردم را نظم و سامان دهند و در این راه فقط از فناوری استفاده می کنند و هیچ گونه تعاملی با شهروندان ندارند. اطلاعات و واقعیات تنها منبع مورد نیاز و در دست ایشان برای تصمیم گیری درباره امور است. نمونه تاریخی این امر را می توان در [[شیلی]] سراغ گرفت.

=====نظام پارلمانی=====
نظامی دولتی دموکراتیک که در آن وزاری قوه مجریه مشروعیت خود را برای انجام وظیفه، از تصویب و موافقت مجلس یا قوه مقننه می گیرند؛ قوه مقننه و قوه مجریه در این نظام به هم پیوسته هستند. این مدل نظامی سیاسی است که در آن قدرت برتر و مافوق در دست شهروندان است که نماینده های مجلس را به طور مستقیم و به اراده خود انتخاب می کنند.

=====نظام ریاست جمهوری=====
نظامی دولتی است که قوه مجریه که به دست رئیس جمهور اداره و رهبری می شود هم در راس حکومت است و هم در راس دولت. در چنین نظام هایی این قوه به طور کاملن مستقل و منفک از قوه مقننه وجود دارد، و در شرایط عادی مسئولیتی برای پاسخ گویی به این قوه نداشته و نمی تواند توسط آن از ادامه فعالیت معاف شود و از کار کنار گذاشته شود.

=====نوموکراسی=====
یا قانون سالاری، توسط دولتی اداره می شود که فقط محدود و ملزم به رعایت قوانین منطقی و عقلانی و حقوق مدنی است، در تضاد با نظام های خدا سالار و مذهبی دولت و حکومت. در یک نوموکراسی قدرت نهایی و بیشترین قدرت در خود قانون وجود دارد و هیچ منبع دیگری برای اعطای این قدرت وجود ندارد.

==اشکال دولت با توجه به دیگر ویژگی ها==

===با توجه به نظام اجتماعی-اقتصادی===
از نقطه نظر تاریخی، بیشتر نظام های سیاسی بر اساس ایدئولوژی های اجتماعی-اقتصادی شکل و نظام یافته اند؛ تجربه جنبش هایی که به قدرت رسیده اند، و وابستگی های عمیق و محکمی که ایشان با بعضی از اشکال خاص دولت داشته اند، می تواند باعث شود تا آن ها شکلی از دولت را به عنوان هویت خود تعریف کرده و خود را با آن بشناسانند.

====سرمایه داری (کاپیتالیسم)====
در یک اقتصاد سرمایه دار یا [[بازار آزاد]]، مردم مالک تجارت ها و املاک و دارایی های خویش هستند و باید خدمات را برای استفاده شخصی و خصوصی خریداری کنند، مانند خدمات درمانی و بهداشتی.

====کمونیسم====
در یک کشور کمونیست، طبقه کارگر از طریق تعاونی ها و اصناف مالک تمام تجارت ها و مزارع هستند و خدمات درمانی، آموزشی و رفاهی بین همه تقسیم می شود.

====فئودالیسم====
نظامی از مالکیت زمین ها و وظایف است. تحت فئودالیسم تمام زمین های در گستره یک پادشاهی متعلق به پادشاه بوده اند. با این وجود، پادشاه بعضی از زمین ها را به لرد ها و دیگر افراد طبقه اشراف اعطا می کرده تا برای وی و در کنار وی بجنگند. به این زمین های بخشیده شده، ملک اربابی گفته می شده است. در مرحله بعد این اشراف بودند که بعضی از زمین هایشان را به رعایا می دادند و به این خاطر رعایا ملزم به انجام وظایفی برای اربابان خویش بودند. به ملک رعایا تیول گفته می شد.

====سوسیالیسم====
دولت های سوسیالیست مالک بسیاری از صنایع بزرگ هستند و مهیا کننده خدمات آموزشی، درمانی و رفاهی برای شهروندان شان هستند در حالی که به ایشان اجازه می دهند تا حدی انتخاب های اقتصادی و فعالیت اقتصادی نیز داشته باشند.

====دولت رفاهی====
مفهومی است که تحت آن دولت باید نقشی کلیدی در پاسداشت و ترویج و توسعه رفاه اقتصادی و اجتماعی شهروندان خود بازی کند. این مدل بر اساس اصول برابری در فرصت ها، بازتوزیع منصفانه ثروت و مسئولیت عمومی برای افرادی که نمی توانند از خود مراقبت کنند و حداقلی از استاندارد های زندگی خوب را برای خود فراهم کنند، پایه ریزی شده است.

===با توجه به نظام سیاسی===

====نخبه گرایی====
ملتی مستقل با گروهی کوچک و مدرن شده از نخبگان.

====چندرهبری====
مدلی با ریشه ای یونانی که برای یاد کردن از دموکراسی های غربی نیز استفاده می شود.

====مرکز گرایی====
ملت هایی که قدرت زیادی را به دولت مرکزی خود اعطا کرده اند و همه چیز حول محور و مرکزیت آن ها انجام می گیرد.

====شخصی گرایی====
دولت هایی از اشخاصی که رهبری سیاسی نا پایدار و بی ثباتی دارند، بهره می جویند.

===با توجه به مدل قانون اساسی===
بعضی از این مورد ها مواردی مشخص هستند که نمونه هایی خاص و منحصر به فرد را تعریف می کنند؛ سایر موارد از نقطه نظر تاریخی با دیگر شکل های شناخته شده دولت در هم آمیخته اند.

* حکومت بر اساس قانونی مافوق و اعلی
* جدایی کلیسا و دین از حکومت
* کنترل ارتش به دست شهروندان
* حکومت های خودکامه و تمامیت خواه در برابر سیاست های لیبرال
* نظام های اقتصادی (مانند سرمایه داری، سوسیالیسم، دولت رفاهی و فئودالیسم)
* اندروکراسی (پدر سالاری) در مقابل جینارشی (مادر سالاری) – سیطره یک جنس خاص بر همه

===با توجه به استقلال هر منطقه===
این فهرست بر روی رویکرد های متفاوتی تمرکز دارد که نظام های سیاسی را به توزیع حاکمیت و اعطای استقلال به مناطق مختلف داخل کشور می کشاند.
:* حاکمیت منحصرن در دست قدرت مرکزی باشد:
:::* امپراتوری
:::* حکومت واحد
:* حاکمیت در دولت مرکزی وجود داشته باشد و به مناطق پیرامونی هم اعطا شده باشد:
:::* هژمونی (برتری قدرت مرکزی نسبت به قدرت نواحی پیرامونی)
:::* فدراسیون یا جمهوری فدرال
:::* کنفدراسیون
:::* پادشاهی فدرال
:* اعطای بیشتر حاکمیت به دیگر مناطق بدون قدرت خاص مرکزی:
:::* فدرالیسم نا متقارن
:::* شبه فدرالیسم نا متقارن
:::* حکومت متحد
:::* کشور تحت الحمایه
:::* وابستگی مستعمراتی
:::* حکومت بر دریا (توسط چند کشور ملتزم شده به یکدیگر تحت یک پیمان یا میثاق)
:::* لیگ یا اتحادیه
:::* کشور های مشترک المنافع
:::* تمرکززدایی و واگذاری قدرت و بازتوزیع آن میان قدرت مرکزی و دیگر مناطق و نواحی

===دسته بندی های نظری و فرضی===
این دسته بندی که در ادامه می آید در جهان واقعی هیچ گونه مثال قابل ذکری ندارد و فقط در حد خیال و گمان و فرض است.

====جمهوری شرکت====
شکلی فرضی از دولت که گهگاه در دنیای داستان ها و افسانه های علمی-تخیلی نیز آمده است، چرا که گفته شده است که بعضی از ملت ها در طول تاریخ هم چون [[فلورانس]] در [[قرون وسطا]] به این شکل جمهوری شرکت اداره شده اند. گرچه چنین دولتی بعضی از شاخصه ها و صورت ظاهری جمهوری را دارد، اما یک جمهوری شرکت در درجه اول مانند یک تجارت و بازرگانی اداره می شود و هیئت مدیره و هیئت اجرایی دارد. تاسیساتی نظیر بیمارستان ها، مدارس، نیروی نظامی، و نیرو های پلیس همه و همه باید خصوصی شوند. تمام امور رفاهی اجتماعی که به عنوان کارکرد دولت در نظر گرفته می شدند باید به شرکت ها واگذار شوند تا آنها با انجام و ارائه این خدمات به خود و کارمندان شان نیز سود برسانند. گرچه جمهوری شرکت ها به طور رسمی در دنیای مدرن وجود خارجی ندارند، عمومن در کارکرد های افسانه ای و نقد و تفسیر های سیاسی مورد استفاده قرار می گیرند.

بعضی از دانشمندان [[علم سیاست]] حکومت های سوسیالیست را نوعی از جمهوری شرکت ها در نظر می گیرند، چرا که حکومت بر تمام امور اقتصادی و زندگی سیاسی شهروندان نظارت دارد و یک انحصار را درباره همه چیز در داخل مرز های کشور ایجاد کرده است و می توان این گونه پنداشت که خود دولت تبدیل به یک ابرشرکت انحصار طلب شده است.

====ماگوکراسی====
یا شعبده سالاری، توسط دولتی اداره می شود که بالاترین مقامات آن را شعبده بازان، جادوگران، ساحران و ساحره ها تشکیل می دهند. این مدل به شدت شبیه رژیم هایی است که به طوری گسترده در داستان های تخیلی و ژانر فانتزی به تصویر کشیده شده است.

====یونیوکراسی====
به مدلی اطلاق می شود که ذهن یک فرد از طریق انواع فناوری ها و به صورت تکنیکی به ابر رایانه ای متصل شده است که وی را قادر می سازد وقتی مشکلات پیش می آیند و به این ذهن کامپیوتری منتقل می شوند بتواند سریع و از طریق پردازش های کامپیوتری به نتیجه ای منصفانه و کارآمد دست یابد و این گونه تمام مشکلات در بدو ایجاد و به سرعت حل می شوند. این مدل هم چنین با عنوان اصل کندوی ذهن نیز شناخته شده است، چرا که در مدل های معمولی برای مثال هر کس از افراد مستقلانه رای و نظر خود را درباره مسئله پیش رو می دهد و از جمع بندی این آرا به نتیجه مورد نظر دست می یابیم. ولی در این مدل تصمیم گیری ها مثل کندو انجام می شوند و چون تمام افراد با رشته هایی کامپیوتری به هم متصل اند، به جای این که هر کس نظر متفاوتی داشته باشد و بعد با شمردن اکثریت به یک نتیجه برسیم، اینجا قبل از اظهار نظر هر یک از افراد، به یک نظر واحد خواهیم رسید چرا که تمام واحد ها به طور شبکه ای به یک دیگر متصل هستند و یک نظر را ارائه خواهند کرد.

==نقشه ها==
[[پرونده:Forms of government.svg|500px|بندانگشتی|وسط|کشور ها با توجه به نظام دولتی شان-آبی: جمهوری ریاست جمهوری، زرد: نیمه ریاست جمهوری، نارنجی و سبز: جمهوری پارلمانی، قرمز: پادشاهی مشروطه، بنفش: پادشاهی مطلقه، قهوه ای: نظام تک حزبی]]
[[پرونده:Electoral democracies.png|500px|بندانگشتی|وسط|کشور هایی که با رنگ آبی در نقشه مشخص شده اند کشور هایی هستند که بنا به اعلام خانه آزادی در سال 2013، دموکراسی های انتخاباتی در جهان هستند. باید توجه داشت که از نظر خانه آزادی دموکراسی در عمل مهم است و نه تنها به گفته مقامات رسمی]]
[[پرونده:Formas de governo.PNG|500px|بندانگشتی|وسط|نقشه ای که نظام های پادشاهی را با رنگ قرمز از بقیه نظام های سیاسی (آبی) در جهان متمایز کرده است.]]

== جستارهای وابسته ==
* [[مهندسی سیاست]]
* [[جمهوری اسلامی]]
* [[نظامی‌گری]]


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۳۹۵: خط ۱۳۸:




{{حکومت‌های اقتدارگرا}}
[[رده:سازمان‌های حکومتی]]
[[رده:سازمان‌های حکومتی]]
[[رده:شکل‌های حکومت]]
[[رده:علم سیاست]]
[[رده:واژگان سیاسی]]
[[رده:واژگان سیاسی]]

نسخهٔ ‏۲۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۳۶

حکومت، اجتماعی سازمان یافته است که تحت یک نظام سیاسی متحد با نام دولت کار می کند.[۱] حکومت ممکن است تمام قدرت و حاکمیت را در دست داشته باشد، ولی عنوان حکومت برای نام بردن از نظام سیاسی ایالت هایی که تحت یک اتحادیه دور هم جمع شده اند نیز به کار می رود.[۱] بعضی از حکومت ها موضوع حاکمیت یا هژمونی یک قدرت برتر هستند که در دست حکومتی دیگر است.[۲] حکومت هم چنین می تواند اشاره ای باشد به بخش سکولار دولت که آن ها را از کلیسا و نهاد های مدنی جدا می سازد (جامعه مدنی).

جلد کتاب لویاتان اثری از توماس هابز

مشکلات تعریف

هیچ اجماع آکادمیکی بر روی یک تعریف جامع و مناسب از حکومت وجود ندارد.[۳] واژه حکومت اشاره دارد به دسته ای از نظریات متفاوت ولی مرتبط درباره پدیده سیاست که اغلب با یکدیگر هم پوشانی هایی دارند.[۴] ارائه تعریف از این واژه می تواند به عنوان بخشی از درگیری های ایدئولوژیکی نیز در نظر گرفته شود، چرا که تعریف های مختلف به نظریه های متعددی منجر می شود که پایه و اساس حکومت هستند و در نتیجه راهکار های مختلف سیاسی را معتبر خواهند شمرد.[۵]

رایج ترین تعریف از حکومت متعلق به ماکس وبر است،[۶][۷][۸][۹][۱۰] که توضیح می دهد حکومت یک سازمان سیاسی اجباری است که دارای دولتی مرکزی بوده و سعی در برقراری انحصار قدرت قانون گذاری برای خود در داخل یک قلمرو مشخص دارد.[۱۱][۱۲] دسته بندی های عمومی از نهاد های حکومت شامل دیوان سالاران اداری، نظام حقوقی و سازمان های نظامی یا مذهبی می باشد.[۱۳]

بر طبق دیکشنری انگلیسی آکسفورد، حکومت الف. یک اجتماعی سازمان یافته سیاسی است که دارای یک دولت، یک رفاه عمومی و یک ملت است. ب. چنین اجتماعی می تواند تشکیل دهنده بخش های مختلف یک جمهوری فدرال باشد، به ویژه در ایالات متحده امریکا.[۱]

انواع حکومت

حکومت ها ممکن است به عنوان مقتدر دسته بندی شوند و این دسته آن حکومت هایی هستند که به حکومت دیگری وابسته نبوده و موضع اعمال حاکمیت آن نمی باشند. دیگر حکومت هایی نیز وجود دارند که ممکن است تحت سیطره یک قدرت خارجی قرار گرفته باشند.[۱][۱۴] بسیاری از حکومت ها، حکومت های فدرال هستند که در اتحادیه فدرال مشارکت می جویند. یک حکومت فدرالی قلمرویی است که تحت قانون اساسی شکل گرفته و با اجتماعات متعدد یک فدراسیون را تشکیل می دهد..[۱۵] چنین حکومت هایی از حکومت های دارای اقتدار متمایز هستند چرا که در این حالت این حکومت ها، بخشی از قدرت خود در حاکمیت را به حکومت فدرال منتقل کرده اند.[۱]

حکومت و دولت

مفهوم حکومت می تواند متمایز از مفهوم دولت باشد. دولت گروهی مشخص از مردم، دیوان سالاران اداری، است که وظیفه اداره کردن کارهای حکومت ها را در دوره ای که به آن ها اختصاص دارد بر عهده دارند.[۱۶][۱۷][۱۸] با این اوصاف می توان گفت که دولت ها ابزاری هستند که قدرت حکومت از طریق آن ها به کار بسته می شود. حکومت ها توسط دولت های مختلفی که از پی هم می آیند، اداره می شوند.[۱۸]

هر دولتی که از پی دولت دیگر می آید از بدنه ای از افراد متخصص تشکیل شده که انحصار تصمیم گیری های سیاسی را در دست دراند و توسط سازمان های دولتی از دیگر اعضای جامعه جدا شده اند. کارکرد ایشان اجرایی کردن قوانین موجود، تصویب قوانین جدید و داوری اختلاف ها به صورت انحصاری است. در بعضی از جوامع، این گروه از مردم به صورت دائمی بر سر کار می آیند یا از طبقه پادشاهی بوده و از طریق وارثتی کنترل امور را در دست می گیرند. در دیگر جوامع، مثل دموکراسی ها، نقش های سیاسی بر جای خود باقی می مانند ولی اشخاص متفاوت در زمان های مختلف تصدی آن ها را بر عهده خواهند داشت.[۱۹]

حکومت و حکومت-ملت

حکومت هم چنین می تواند از مفهومی به نام ملت نیز متمایز باشد که به یک منطقه وسیع جغرافیای اشاره دارد و مردمی که در آن محدوده به زندگی و کار مشغول اند و هویتی مشخص از در کنار هم بودن و با هم زندگی کردن دارند.[۲۰]

حکومت و جامعه مدنی

در اندیشه های کلاسیک، حکومت توسط هم جامعه سیاسی و هم جامعه مدنی مورد معرفی قرار گرفته است. چرا که در آن دوره، جامعه مدنی را هم جزئی از اجتماعات سیاسی در نظر می گرفتند، در حالی که در اندیشه های مدرن میان حکومت-ملت به عنوان یک جامعه سیاسی و جامعه مدنی به عنوان نوعی از جامعه اقتصادی تمایز قائل شده اند..[۲۱] بنابراین در اندیشه های مدرن حکومت با جامعه مدنی در تضاد است.[۲۲][۲۳][۲۴]

انسان علیه حکومت

فیلسوف، جامعه شناس، زیست شناس و نویسنده انگلیسی، هربرت اسپنسر در کتاب خویش با نام انسان علیه حکومت درباره بسیاری از ابعاد حکومت که در تعارض با ویژگی های انسان است، قلم رانده است. در این کتاب وی با جزئیات به تحلیل آکادمیک شکسپیر می پردازد و فضای سردی را که حاصل ارتباط میان حکومت و مردمی که تحت آن زندگی می کنند است، را به رشته تحریر در می آورد.

آنتونیو گرامشی معتقد بود که جامعه مدنی مرکز اولیه فعالیت سیاسی است چرا که این محمل جایی است که در آن تمام اطلاعات هویتی، درگیری های نظری، فعالیت های روشنفکران و ساختن یک هژمونی، شکل می گیرند و امکان وقوع می یابند و آن جامعه مدنی پیوند ارتباطی میان فضای سیاسی و اقتصادی بود. جمع تمام این فعالیت های جامعه مدنی چیزی بود که گرامشی آن را جامعه سیاسی می نامید، و آن را از ملتی که حکومت را به عنوان جامعه خویش بر می گزینند، متمایز می دانست. وی می گفت که سیاست یک روند یک طرفه برای اداره سیاسی جامعه نیست بلکه سیاست فعالیت های سازمان های مدنی است که فعالیت های احزاب سیاسی و نهاد های حکومتی را مقید و مشروط می کند.[۲۵][۲۶] لوئیس آلتوسر بحث می کند که سازمان های مدنی از جمله کلیسا، مدارس و خانواده در بازتولید ارتباطات اجتماعی بخشی از دستگاه نظری حکومت می باشند که مکمل دستگاه سرکوب حکومت هستند (مانند نیرو های پلیسی و نظامی).[۲۷][۲۸][۲۹]


یورگن هابرماس از فضای عمومی حرف می زد که به زعم وی هم از فضای سیاسی و هم از فضای اقتصادی متمایز بود.[۳۰]

با توجه به نقشی که بسیاری از گروه های اجتماعی در توسعه سیاست عمومی دارند و رابطه سنگینی که میان دیوان سالاری حکومتی و دیگر نهاد ها وجود دارد، تعریف و تشریح مرز های حکومت به شدت سخت شده است. خصوصی سازی، ملی سازی و ایجاد نهاد های جدید دیگر نیز باعث تغییر مرز های حکومت در ارتباط با جامعه شده اند. در اغلب موارد طبیعت سازمان های شبه مستقل نا مشخص و غیر شفاف است، و این امر باعث شده تا بحثی در میان دانشمندان علم سیاست در بگیرد که باید چنین سازمان هایی را بخشی از حکومت در نظر بگیرند یا بخشی از جامعه مدنی. به این خاطر بعضی از دانشمندان علم سیاست ترجیح می دهند تا از شبکه های سیاسی و اداره غیر متمرکز در جوامع مدرن حرف بزنند تا این که بخواهند مدافع دیوان سالاری های حکومتی و اداره مستقیم دولت باشند.[۳۱]

نظریه های کارکرد حکومت

بیشتر نظریه های سیاسی را می توان تقریبن در دو دسته طبقه بندی کرد. اولین دسته به عنوان نظریه های لیبرال یا محافظه کار شناخته می شوند که از عنصر سرمایه داری بهره می جویند، و بر روی کارکرد حکومت در یک جامعه سرمایه دار متمرکز هستند. این دسته از نظریات به حکومت به عنوان یک ماهیت خنثا نسبت به جامعه و اقتصاد می نگرند و معتقدند دولت نقشی در تنظیم روابط و فعالیت ها در این حیطه ها ندارد. در طرف مقابل نظریه های مارکسیستی قرار می گیرند که سیاست را به عنوان پدیده ای در نظر می گیرند که به شدت با روابط اقتصادی در هم آمیخته است، و بر ارتباط میان قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی تاکید دارند. آن ها حکوت را به عنوان وسیله ای می بینند که در وهله اول در صدد خدمت به طبقه های برتر جامعه است.[۱۸]

آنارشیسم یا هرج و مرج گرایی

آنارشیسم فلسفه ای سیاسی است که حکومت را پدیده ای غیر اخلاقی در نظر می گیرد و به جای آن در صدد برقراری جامعه بدون حکومت یا آنارشی می باشد.

آنارشیست ها معتقدند که حکومت به طور سنتی ابزاری است برای سیطره بر مردم و سرکوب ایشان و این ربطی به این که چه کسی بر سر کار و در مصدر امور است ندارد. برخلاف مارکسیست ها، آنارشیست ها معتقدند که تصرف انقلابی قدرت حکومت نباید یک هدف سیاسی باشد. ایشان اعتقاد دارند که به جای آن، دستگاه های دولتی باید به طور کامل از کار بیفتند و به جای آن دسته ای از روابط اجتماعی جدید ایجاد شوند که به هیچ وجه بر پایه قدرت حکومت نباشند.[۳۲][۳۳]

بسیاری از مسیحیان آنارشیست هم چون جاکوس الول حکومت و قدرت سیاسی را به عنوان جانور هیولا صفت در کتاب مکاشفه انجیل تفسیر کرده اند.[۳۴][۳۵]

مارکسیسم

مارکس و انگلس در این که هدف غایی کمونیست ها داشتن یک جامعه بدون طبقه است که در آن دولت محو شده باشد، آشکارا نظرات خود را ابراز کرده اند.[۳۶] دیدگاه های ایشان از طریق مجموعه کارهای جمع آوری شده مارکس و انگلس گرد هم آمده است و در این کار ها انواع دولت های قدیم یا زمان خویش را از نظر تاکتیکی و تحلیلی مورد بررسی قرار داده اند که البته در این کار ها اثری از انواع سوسیالیستی دولت که در آینده به وجود آمد، نیست. و در این تحلیل ها بیش از همه به این موضوع توجه داشته اند که کدام یک از این حکومت ها مورد نظر مارکسیست ها باید باشد و کدام یک تهدیدی است برای بقای ایشان. تا جایی که قابل فهم است هیچ ایده منحصری برای تشریح نظریه مارکسیستی درباره حکومت وجود ندارد، بلکه به جای آن بسیاری از ایده های متفاوت مارکسیستی وجود دارد که سعی در تعریف حکومت با استفاده از میراث مارکسیسم می باشند.[۳۷][۳۸][۳۹]

مارکس در نوشته های اولیه خود حکومت را به مثابه یک انگل ترسیم می کرد که بر روی ساختاری عظیم اقتصادی بنا شده است و بر خلاف مصالح عمومی کار می کند. وی هم چنین نوشت که طبقه های میانی جامعه در کل به عنوان تنظیم کننده اختلاف ها و کشمکش های طبقاتی عمل می کنند و بعنوان وسیله ای برای اعمال قدرت و سیطره طبقه ی حاکم مورد استفاده قرار می گیرند.[۴۰] مرام نامه کمونیسم ادعا داشت که حکومت چیزی بیش از یک کمیته برای اداره امور عمومی بورژوا ها نیست.[۳۷]

در نظریات مارکسیست ها نقش یک حکومت غیر سوسیالیست توسط کارکرد های آن در نظم جهانی سرمایه دارانه تبیین می شود. رالف میلیبند بحث می کند که طبقه حاکم از حکومت به عنوان وسیله ای برای سیطره بر جامعه از طریق ارزش های شخصی استفاده می کند. در نظر میلیبند حکومت توسط گروهی از نخبگان اداره می شود که از پس زمینه ای یکسان بهره مندند و این پس زمینه همان طبقه سرمایه دار ایشان است.[۴۱]

نظریات گرامشی درباره حکومت بر حکومت به عنوان تنها نهاد در جامعه که به برقراری هژمونی طبقه حاکم کمک می کند، تاکید دارد، و این که قدرت حکومت از طریق سیطره نظری بر نهاد های جامعه مدنی مانند کلیسا ها، مدارس و رسانه های عمومی تقویت می شود.[۴۲]

پلورالیسم یا کثرت گرایی

پلورالیست ها جامعه را به مثابه مجموعه ای از افراد و گروه ها می بینند که در حال رقابت بر سر قدرت سیاسی هستند. با این مقدمه دید ایشان نسبت به حکومت، پدیده ای است بی طرف که فقط به دنبال اعطای قدرت به آن دسته از افرادی است که مناصب را در رقابتی انتخاباتی از آن خود کرده اند.[۴۳] در سنت پلورالیستی، رابرت دال فردی بود که نظریه حکومت به عنوان عرصه ای بی طرف را گسترش و توسعه داد که فضا را برای رقابت گروه های دیگر فراهم می آورد. وقتی قدرت در یک جامعه به گونه ای رقابتی به دست آید، سیاست حکومت نتیجه چانه زنی های مکرر خواهد بود. گرچه پلورالیسم نیز به نابرابری میان افراد معتقد است ولی در صدد فراهم آوردن فرصت هایی برابر برای تمام گروه هاست تا بتوانند بر حکومت فشار بیاورند و منافع خویش را تامین کنند. رویکرد پلورالیستی بیان می کند که فعالیات حکومت های مدرن دموکراتیک نتیجه فشار هایی است که توسط گروه های مختلف بر آن وارد شده است. دال چنین حکومت هایی را حکومت چند رهبری (پلیارشی) می نامد.[۴۴]

پلورالیسم بر این اساس که بر پایه مدارک تجربی مورد حمایت قرار نگرفته است، مورد نقد واقع شده و به چالش کشیده شده است. با مطالعه ای انتقادی بر اکثریت بسیاری از مردمی که در مناصب حاکمیتی مشغول به کارند مشخص می شوند که بسیاری از ایشان متعلق به طبقه های ثروتمند جامعه است و این با هدف پلورالیسم که سعی در برآورده کردن منافع تمام گروه های جامعه دارد در تعارض است.[۴۵][۴۶]

پست مدرنیسم

یورگن هابرماس معتقد بود که پایه چهارچوب ساختار های عظیم که توسط بسیاری از نظریه پردازان مارکسیست مرود استفاده قرار گرفته تا بتوانند ارتباط میان حکومت و اقتصاد را تبیین کنند، بیش از حد ساده انگارانه است. وی احساس می کرد که حکومت های مدرن نقش عمده ای را در ساختار مند کردن اقتصاد از طریق قاعده مند کردن فعالیت های اقتصادی و تولید کننده یا مصرف کننده بودن در حجم گسترده و باز توزیع ثروت ناشی از فعالیت های حکومت بر عهده دارند. به خاطر تمام این دلایل هابرماس معتقد بود که دولت ها نمی توانند مسئولیت مثبتی را در برقراری منافع طبقات اقتصادی جامعه ایفا کند.[۴۷][۴۸][۴۹]

میشل فوکو معتقد بود نظریه مدرن سیاست به شدت بر پایه مرکزیت حکومت استوار است و می گفت شاید بعد از تمام این حرف ها، حکومت چیزی بیش از ترکیب واقعیت و یک انتزاع افسانه ای نباشد که اهمیت آن بسیار کمتر از چیزی باشد که ما برای آن در نظر می گیریم. وی می پنداشت نظریه سیاست بسیار بیش از حد بر روی نهاد های انتزاعی متمرکز بود و توجه کافی را مبذول اعمال واقعی دولت نمی داشت. در نظر فوکو وجود حکومت هیچ گونه ضرورتی نداشت. به اعتقاد وی نظریه پردازان علم سیاست، به جای تلاش برای فهم فعالیت های دولت ها با تحلیل دارایی های حکومت باید به آزمایش تغییرات در رفتار ها و اعمال دولت بپردازند تا بتوانند تغییرات در طبیعت حکومت درک کنند.[۵۰][۵۱][۵۲]

استقلال حکومت (نهادگرایی)

نظریه پردازان استقلال حکومت بر این باورند که حکومت ماهیتی است که در برابر تاثیرات اقتصادی و اجتماعی نفوذ ناپذیر است و منافع خاص خود را داراست.[۵۳]

نهادگرایان جدید درباره حکومت نوشته های متعددی دارند از جمله کارهای ثدا اسکوکپول که می گوید بازیگران عرصه حکومت تا حد بسیار زیادی مستقل عمل می کنند. به عبارت دیگر کارمندان حکومت منافع خاص خود را دارند که می توانند آنها را مستقل از دیگر بازیگران عرصه اجتماع (در مواقعی که این منافع با هم در تعارض قرار می گیرند) پی گیری کنند. از آنجا که حکومت ابزار اجبار را در دست دارد و از آنجا که استقلال بسیاری از گروه های جامعه مدنی در پی گیری اهداف شان توسط حکومت به آن ها اعطا شده است، کارمندان حکومت به اندازه ای می توانند تمایلات و منافع خود را بر جامعه مدنی تحمیل کنند.[۵۴]

جی ویلیام دامهاف ادعا می کند که این ایده که حکومت امریکا به میزانی قابل توجه نسبت به مالکان و مدیران بانک ها، شرکت ها و تجارت های کشاورزی استقلال دارد بر پایه مدارک و مشاهدات تجربی اشتباه است و می گوید که مطالعات تجربی درجه ای زیاد از هم پوشانی را میان منافع مدیران و مالکان تجارت های یاد شده با متصدیان دولت نشان می دهد.[۵۳][۵۵] که البته این ادعای وی نیز توسط بسیاری از نظریه پردازان دیگر نقد و رفع شده است.

نظریات مشروعیت حکومت

حکومت ها عمومن بر ادعاهایی متکی اند که مشروعیت آنها را اثبات کند و هدف از این مشروعیت خواهی برقراری سلطه آن ها بر دیگر موضوعات است.[۵۶][۵۷][۵۸]

مشروعیت الهی

بر پایی نظام های مدرن حکومتی به شدت به تغییرات در عرصه اندیشه سیاسی و به ویژه تغییر در درک مفهوم مشروعیت قدرت حکومت مربوط است. مدافعان اولیه قدرت مطلق همچون توماس هابز و جان بودین نظریه مشروعیت الهی پادشاهان را نادیده انگاشتند و بحث کردند که قدرت پادشاهان باید از طرف مردم بیاید و نه از طرف خدا. به ویژه که هابز پا را از این نیز فراتر گذاشت و بحث کرد که قدرت سیاسی باید به ارجاع به افراد توجیه شود و نه با در نظر گرفتن اشخاص به عنوان یک کل. هر دوی هابز و بودین می پنداشتند که از قدرت پادشاه دفاع و حمایت می کنند و نه از دموکراسی، اما مباحث ایشان درباره ی طبیعت حاکمیت به شدت توسط مدافعان قدرت پادشاه مورد نقد قرار گرفته و مقبول نمی افتاد، افرادی همچون سر رابرت فیلمر در انگلستان که می پنداشت چنین مباحثی نهایتن به جای دفاع از شاه و موقعیت وی، راه را برای ارائه نظریات دموکراتیک تر فراهم می کرد.

قدرت منطقی-قانونی

ماکس وبر سه منبع اصلی را برای مشروعیت در کارهای خویش معرفی کرده است. اول، مشروعیت بر پایه گروه های سنتی که از این عقیده ناشی می شود که مسائل باید به همان نحوی باشند که در گذشته بوده اند و کسانی که از چنین سنت هایی دفاع می کنند مشروعیت داشتن قدرت را از آن خود خواهند کرد. دوم، مشروعیت بر پایه رهبری کاریزماتیک که به رهبر یا گروهی اعطا می شود که در نظر دیگران به گونه ای قابل مثال قهرمان یا بسیار ارزشمند دیده می شوند. سوم، قدرت منطقی-حقوقی است که در آن مشروعیت از این عقیده ناشی می شود که گروه خاصی که در قدرت قرار گرفته اند یک روند حقوقی را پشت سر نهاده اند و رفتار هایشان بر اساس قوانین مشخص نوشته شده قابل توجیه است. وبر معتقد بود که حکومت های مدرن در بدایت امر بر اساس همین مدل سوم شکل گرفته اند.[۵۹][۶۰][۶۱]

واژه شناسی

واژه حکومت (به انگلیسی: state) و مشتقات آن در دیگر زبان های اروپایی نهایتن از کلمه لاتین آن استاتوس برگرفته شده اند که به معنی وضعیت یا موقعیت بوده است.[۶۲]

با پیروزی و غلبه حقوق رومی در قرن چهاردهم در اروپا این واژه برای اشاره به افرادی حقوقدان مورد استفاده قرار گرفت و به ویژه به شاه که در راس این افراد قرار می گرفت، اطلاق می شد. این واژه هم چنین برای اشاره به نظام اداری روم هم که همان حکومت جمهوری بود مورد استفاده قرار می گرفت. در این دوره این واژه کاربرد خود را در اشاره به بعضی از گروه های اجتماعی خاص از دست داد و بیشتر اشاره داشت به معانی حقوقی و نظم حقوقی و دستگاه اجرایی ساختن آن.[۶۳]

در زبان انگلیسی واژه حکومت اختصاری برای کلمه estate می باشد که به هم معنی آن در زبان قدیم فرانسوی شبیه است و به معنی فردی است که صاحب موقعیت و در پی آن صاحب مال و منالی است. کسانی که بیشترین و بالاترین موقعیت ها را داشتند عمومن از بیشترین ثروت و مرتبه اجتماعی نیز برخوردار بودند و کسانی بودند که قدرت را در دست داشتند.[۵۶]

کارهای ماکیاولی در آغاز قرن شانزدهم (به ویژه شهریار) نقش عمده ای را در عمومی ساختن استفاده از واژه حکومت برای شباهت با معنایی مشابه با معنای مدرن آن، ایفا کرد.[۶۴]


تاریخچه

اشکال اولیه حکومت در زمانی که امکان مرکزی کردن قدرت به شیوه ای با دوام مهیا بود، شکل گرفتند. کشاورزی و نویسندگی تقریبن در جای جای دنیا در عملی شدن این روند مشارکت داشته اند: کشاورزی به این دلیل که اجازه ظهور طبقه ای از مردم را می داد که نیازی به گذراندن بیشتر وقت شان برای تامین مایحتاجات اولیه شان نداشتند، و نویسندگی (و دیگر چیزهای شبیه به آن) چرا که امکان مرکزی شدن اطلاعات مهم و حیاتی را فراهم می کرد.[۶۵]

اولین حکومت های شناخته شده در مصر باستان، بین النهرین، هند و چین و امریکا (تمدن آزتک و تمدن اینکا) و بعضی از دیگر جاها پدید آمدند، اما این فقط در دوران مدرن بود که حکومت ها تمام نقاط کره زمین را از آن خود کردند و هیچ نقطه ای بدون حکومت باقی نماند.[۶۶] در آن دوره عدم وجود مرز ها و وجود دسته بندی های شکارچیان همه چی را برای جوامع قبیله ای فراهم کرده بود و کشاورزی که یکی از راه های گذران زندگی و امرار معاش بود نیز کمک می کرد که نیازی به یک حکومت تمام وقت نباشد. این شکل زندگی تمام دوران پیش از تاریخ انسان و بخش عمده ای از دوران تاریخی نوع بشر را پوشش می دهد.[۶۶]

حکومت های اولیه در قلمرو هایی شکل گرفت که در آن ها یک فرهنگ، یک سری عقاید و یک سری از حقوق توسط افراد پیروز رقابت بر سایرین و دیگر ملت ها تحمیل شد و یک تمدن و نظام اداری-نظامی جدید برایشان پایه گذاری شد.[۶۶] در زمان حال چنین وضعیتی لزومن وجود ندارد و حکومت هایی وجود دارند که چند ملیتی هستند یا حکومت های فدرال هستند و حتا ما امروزه شاهد بعضی از نواحی خودمختار در داخل قلمرو بعضی حکومت ها نیز می باشیم.

از اواخر قرن نوزدهم، در واقع تمام نواحی قابل سکونت دنیا توسط حکومت های گوناگون مورد ادعا قرار گرفت و هر یک تحت مرز های مشخص و قطعی یکی از حکومت ها در آمد. پیش از آن میزان زیادی از زمین های روی کره زمین یا مورد ادعای کسی قرار نگرفته بودند و یا به کل غیر قابل سکونت بودند و یا محل سکنای مردمان چادر نشین بودن که طبیعتن از حکومتی سازمان یافته بهره نمی بردند. با این وجود حتا امروزه نیز حکومت هایی وجود دارند که در داخل قلمرو خود مکان هایی وسیع از حیات وحش را در بر دارند، مانند جنگل های بارانی آمازون که این مناطق یا خالی از سکنه هستند و یا کم یا زیاد توسط افراد بومی مورد سکونت قرار گرفته اند (که بعضی از این بومیان نیز هنوز بدون هر گونه ارتباطی با دنیای خارج از قبیله خود به سر می برند). هم چنین حکومت هایی وجود دارند که تمام کنترل را بر قلمروی مرود ادعای خویش ندارند یا حداقل کنترلی بر مکان های مورد مناقشه در داخل قلمرو خویش ندارند. اکنون جامعه جهانی از حدود دویست حکومت تشکیل می شود که اکثر آن ها در سازمان ملل نمایندگی می شوند.

جوامع پیشا تاریخی فاقد حکومت

در بیشتر مدت زمان تاریخ بشریت، مردم در جوامع فاقد حکومت زندگی می کرده اند، که ویژگی بارز آن ها فقدان قوای حاکم مرکزی بوده است و در آن ها نابرابری های عمده در اقتصاد و قدرت سیاسی وجود نداشته است.

یکی از مردم شناسان با نام رابرت ال کارنیرو می نویسد:

"در 99.8 درصد تاریخ بشر مردم منحصرن در گروه های خودمختار و روستا ها زندگی می کردند. در اوایل دوره کهنه سنگی (برای مثال عصر حجر) تعداد این واحد های سیاسی خودمختار باید کم بوده باشد، اما در سال 1000 قبل از میلاد به ششصد هزار واحد افزایش می یابند. بعد از آن دهکده های بزرگ تر شروع به حمله به مناطق دیگر و دستیابی به منابع بیشتر می کند و در طی سه هزاره بعدی این واحد های سیاسی خودمختار از ششصد هزار تا به 157 عدد می رسد. در پرتو این اتفاق می توان انتظار این را داشت که در آینده این 157 واحد به یک واحد کلی کاهش یابند و این امر نه تنها قابل انتظار است بلکه در واقعیت نیز رو به وقوع است."[۶۷]

مردم شناس دیگری به نام تیم اینگولد می نویسد:

"مدارک زیادی برای مشاهده در دوره های پیش از تاریخ و زمان شکار نیست، وقتی که مردم در جوامع فاقد حکومت زندگی می کردند و نمی توان این نتیجه را گرفت که زندگی مردم در آن دوره ناکامل بوده و منتظر تکمیل آن به واسطه نهادی همچون حکومت بوده اند، بلکه حتا می توان نتیجه گرفت که زندگی آنها و شیوه گذران امورشان کاملن برخلاف وجود نهادی چون حکومت برای رتق و فتق امور بوده است."[۶۸]

دوره نو سنگی

در دوره نوسنگی، جوامع انسانی تحت تغییرات عمده فرهنگی و اقتصادی قرار گرفت، که شامل توسعه کشاورزی، شکل گیری جوامع یکجا نشین و ساختن سکونت گاه های دائمی، رشد تراکم جمعیت انسان ها و استفاده از سفالگری و دیگر ابزار های پیچیده بود.[۶۹][۷۰]

کشاروزی در زمان یکجا نشینی منجر به توسعه حقوق مالکیت، جوامع مردسالار و پرورش گیاهان و حیوانات توسط انسان ها شد و در این دوره اندازه خانواده ها هم بزرگ تر شد. این دوره هم چنین مهیا گر پایه های حکومت متمرکز شده از طریق تولید منابع هنگفت غذا بود[۷۱] چرا که باعث می شد تقسیم کار پیچیدگی بیشتری یابد و مردم هر یک باید در کاری متخصص می شدند تا بتوانند سهمی از تولیدات غذایی داشته باشند.[۷۲] حکومت های اولیه در مکان هایی تشکیل شدند که جوامعی به شدت طبقه بندی شده داشتند و طبقه ثروتمند و حاکم جامعه همگی تحت فرمان پادشاه بودند. طبقات حاکم شروع به تمایز قائل شدن میان خود و کشاورزان و دیگر طبقات اجتماعی کردند و البته این تمایز قائل شدن با آن حالت که این طبقه بخواهند طبقات کارگر را به سر سپردن به خود وادارند، متفاوت بود.[۷۳]

در گذشته، اعتقاد بر این بود که حکومت های متمرکز به خاطر توسعه نظام های کارگری مختلف توسعه یافتند (مانند شیوه های آبیاری جدید) و برای این که بتوانند اقتصاد های پیچیده را نظم بخشیده و سامان دهند. با این وجود مدارک باستان شناسی و مردم شناسی مدرن این نظریه را اثبات نمی کنند و به وجود جوامعی غیر متمرکز از نظر سیاسی اشاره دارند.[۷۴]

حکومت در اوراسیای باستان

عمومن بین النهرین به عنوان قدیمی ترین جایی شناخته می شود که در آن تمدن یا جامعه پیچیده شکل گرفت و به معنی شهر هایی بود که در تمام مدت در آن ها تقسیم کار شکل می گرفت، تمرکز اجتماعی ثروت به سرمایه در آن ها وجود داشت، ثروت به طور مساوی بین همه تقسیم نمی شد، طبقات حاکم وجود داشتند، روابط بیشتر بر پایه اقامت در جایی بود تا اینکه بر پایه خویشاوندی باشد، تجارت های راه دور انجام می شد، معماری های به جای ماندنی داشت، و اشکال هنر و فرهنگ، نویسندگی، ریاضیات و علم از استاندارد بهره مند شده بودند.[۷۵] این تمدن اولین تمدن باسواد جهان بود که اولین مجموعه قواعد نوشتن را شکل داده بود.[۷۶][۷۷] با رسیدن نیمه های هزاره چهارم پیش از میلاد بیشتر ساکنین بین النهرین افرادی غنی بودند که دلالت بر این داشت که رفاه در این تمدن سازمان یافته شده بود.[۷۸]

حکومت در یونان باستان

گرچه اشکال مختلف اولیه ای از حکومت، قبل از ظهور امپراتوری یونان باستان وجود داشتند، اما یونانی ها اولین مردمانی هستند که به شکل دادن دقیق و صریح فلسفه سیاست در حکومت شناخته شده هستند و به گونه ای منطقی نهاد های سیاسی را مورد تحلیل قرار داده اند. پیش از این، حکومت ها بر اساس افسانه های مذهبی تشریح و توجیه می شدند.[۷۹]

نمایی از مجلس روم باستان که سناتور ها به دور ژولیوس سزار حلقه زده اند.

بسیاری از ابداعات مهم سیاسی متفاوت دوران باستان از شهر حکومت های یونان و جمهوری روم به دست آمده اند. حکومت-شهر های یونان پیش از قرن چهارم حق شهروندی را به مردمان آزاد خویش اعطا می کردند و در آتن این حقوق شامل روند های مستقیم دموکراتیک بود برای داشتن دولت که پس از این دوره نیز، مدت زمان زیادی در نظام های مختلف سیاسی جهان مورد استفاده قرار می گرفتند.

حکومت فئودال

در دوره قرون وسطی در اروپا، حکومت بر اساس اصل فئودالیسم شکل می گرفت، و رابطه میان ارباب و رعیت تبدیل به مرکز این سازمان اجتماعی شده بود. فئودالیسم منجر به توسعه سازمان های اجتماعی بزرگ تر و نظام های دارای سلسله مراتب عظیم تری شد.[۸۰]

شکل گیری درگیری ها بر سر مالیات گیری میان پادشاه و دیگر نهاد های جامعه (به ویژه اشراف و شهر ها) باعث ظهور چیزی شد که امروزه آن را حکومت به معنی فعلی می شناسیم که دارای یک مجلس قانون گذاری است که باعث می شود گروه های اجتماعی مختلف در آن نماینده داشته باشند و با هم به مذاکره بپردازند و شاه با مشورت با ایشان درباره مسائل اقتصادی و حقوقی تصمیم گیری نماید. تخت و تاج پادشاه بعضی مواقع به طور کامل به تصمیم های مجلس قانون گذاری احترام می گذاشت ولی در مواقعی هم تصمیم گیری های ایشان را نادیده می گرفت که این امر منجر به متمرکز شدن بیشتر قدرت قانون گذاری و اختیار اداره کردن و داشتن قدرت ارتش در دستان پادشاه شد. در آغاز قرن پانزدهم، این روند تمرکز گرایی به حکومت هایی که قدرت مطلق را در دست داشتند، مجال ظهور داد.[۸۱]

حکومت مدرن

همگن سازی فرهنگی و ملی به طور عمده با ظهور نظام های حکومتی مدرن گره خورده است. از زمان حکومت هایی که قدرت مطلق را در دست داشتند، حکومت ها به میزانی گسترده بر پایه های ملی سازماندهی شدند. با این وجود مفهوم حکومت ملی مترادف با مفهوم حکومت-ملت نیست. حتا در جوامعی که بیشترین حد همگنی قومی را دارند، یک مطابقت کامل میان حکومت و ملت وجود ندارد، از این رو نقش اصلی حکومت ها این شد که ملی گرایی را ترویج کنند و این کار را از طریق تاکید بر سمبل های مشترک و هویت ملی انجام می دادند.[۸۲]

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ <Please add first missing authors to populate metadata.> (1995). "state". Concise Oxford English Dictionary (9th ed.). Oxford University Press. 3 (also State) a an organized political community under one government; a commonwealth; a nation. b such a community forming part of a federal republic, esp the United States of America
  2. For example the Vichy France (1940-1944) officially referred to itself as l'État français.
  3. Cudworth et al, 2007: p. 1
  4. Barrow, 1993: pp. 9-10
  5. Barrow, 1993: pp. 10-11
  6. Dubreuil, Benoít (2010). Human Evolution and the Origins of Hierarchies: The State of Nature. Cambridge University Press. p. 189. ISBN 978-0-521-76948-8.
  7. Gordon, Scott (2002). Controlling the State: Constitutionalism from Ancient Athens to Today. Harvard University Press. p. 4. ISBN 978-0-674-00977-6.
  8. Hay, Colin (2001). Routledge Encyclopedia of International Political Economy. New York, NY: Routledge. pp. 1469–1474. ISBN 0-415-14532-5.
  9. Donovan, John C. (1993). People, power, and politics: an introduction to political science. Rowman & Littlefield. p. 20. ISBN 978-0-8226-3025-8.
  10. Shaw, Martin (2003). War and genocide: organized killing in modern society. Wiley-Blackwell. p. 59. ISBN 978-0-7456-1907-1.
  11. Cudworth et al, 2007: p. 95
  12. Salmon, 2008: p. 54
  13. Earle, Timothy (1997). "state, state systems". In Barfield, Thomas (ed.). The dictionary of anthropology. Wiley-Blackwell. p. 445. ISBN 978-1-57718-057-9.
  14. "sovereign", The New Oxford American Dictionary (2nd ed.), Oxford: Oxford University Press, 2005, ISBN 0-19-517077-6, adjective ... [ attrib. ] (of a nation or state) fully independent and determining its own affairs: a sovereign, democratic republic.
  15. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام AUTOREF4 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  16. Bealey, Frank, ed. (1999). "government". The Blackwell dictionary of political science: a user's guide to its terms. Wiley-Blackwell. p. 147. ISBN 978-0-631-20695-8.
  17. Sartwell, 2008: p. 25
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ Flint & Taylor, 2007: p. 137
  19. Barclay, Harold (1990). People Without Government: An Anthropology of Anarchy. Left Bank Books. p. 31. ISBN 1-871082-16-1.
  20. Sartwell, 2008: p. 24
  21. Zaleski, Pawel (2008). "Tocqueville on Civilian Society. A Romantic Vision of the Dichotomic Structure of Social Reality". Archiv für Begriffsgeschichte. Felix Meiner Verlag. 50. {{cite journal}}: Cite has empty unknown parameter: |coauthors= (help)
  22. Ehrenberg, John (1999). "Civil Society and the State". Civil society: the critical history of an idea. NYU Press. ISBN 978-0-8147-2207-7.
  23. Kaviraj, Sudipta (2001). "In search of civil society". Civil society: history and possibilities. Cambridge University Press. pp. 291–293. ISBN 978-0-521-00290-5. {{cite book}}: Unknown parameter |editors= ignored (|editor= suggested) (help)
  24. Reeve, Andrew (2001). "Civil society". In Jones, R.J. Barry (ed.). Routledge Encyclopedia of International Political Economy: Entries P-Z. Taylor & Francis. pp. 158–160. ISBN 978-0-415-24352-0.
  25. Sassoon, Anne Showstack (2000). Gramsci and contemporary politics: beyond pessimism of the intellect. Psychology Press. p. 70. ISBN 978-0-415-16214-2.
  26. Augelli, Enrico & Murphy, Craig N. (1993). "Gramsci and international relations: a general perspective with examples from recent US policy towards the Third World". In Gill, Stephen (ed.). Gramsci, historical materialism and international relations. Cambridge University Press. p. 129. ISBN 978-0-521-43523-9.{{cite book}}: نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
  27. Ferretter, Luke (2006). Louis Althusser. Taylor & Francis. p. 85. ISBN 978-0-415-32731-2.
  28. Flecha, Ramon (2009). "The Educative City and Critical Education". The Routledge international handbook of critical education. Taylor & Francis. p. 330. ISBN 978-0-415-95861-5. {{cite book}}: Unknown parameter |editors= ignored (|editor= suggested) (help)
  29. Malešević, 2002: p. 16
  30. Morrow, Raymond Allen & Torres, Carlos Alberto (2002). Reading Freire and Habermas: critical pedagogy and transformative social change. Teacher's College Press. p. 77. ISBN 978-0-8077-4202-0.{{cite book}}: نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
  31. Kjaer, Anne Mette (2004). Governance. Wiley-Blackwell. ISBN 978-0-7456-2979-7. -- [کدام صفحه؟]
  32. Newman, Saul (2010). The Politics of Postanarchism. Edinburgh University Press. p. 109. ISBN 978-0-7486-3495-8.
  33. Roussopoulos, Dimitrios I. (1973). The political economy of the state: Québec, Canada, U.S.A. Black Rose Books. p. 8. ISBN 978-0-919618-01-5.
  34. Christoyannopoulos, Alexandre (2010). Christian Anarchism: A Political Commentary on the Gospel. Exeter: Imprint Academic. pp. 123–126. Revelation {{cite book}}: Cite has empty unknown parameter: |coauthors= (help)
  35. Ellul, Jacques (1988). Anarchy and Christianity. Michigan: Wm. B. Eerdmans. pp. 71–74. The first beast comes up from the sea...It is given 'all authority and power over every tribe, every people, every tongue, and every nation' (13:7). All who dwell on earth worship it. Political power could hardly, I think, be more expressly described, for it is this power which has authority, which controls military force, and which compels adoration (i.e., absolute obedience). {{cite book}}: Cite has empty unknown parameter: |coauthors= (help)
  36. Frederick Engels - Socialism: Utopian and Scientific. 1880 Full Text. From Historical Materialism: "State interference in social relations becomes, in one domain after another, superfluous, and then dies out of itself; the government of persons is replaced by the administration of things, and by the conduct of processes of production. The State is not "abolished". It dies out...Socialized production upon a predetermined plan becomes henceforth possible. The development of production makes the existence of different classes of society thenceforth an anachronism. In proportion as anarchy in social production vanishes, the political authority of the State dies out. Man, at last the master of his own form of social organization, becomes at the same time the lord over Nature, his own master — free."
  37. ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ Flint & Taylor, 2007: p. 139
  38. Joseph, 2004: p. 15
  39. Barrow, 1993: p. 4
  40. Smith, Mark J. (2000). Rethinking state theory. Psychology Press. p. 176. ISBN 978-0-415-20892-5.
  41. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام AUTOREF8 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  42. Joseph, 2004: p. 44
  43. Vincent, 1992: pp. 47-48
  44. Dahl, Robert (1973). Modern Political Analysis. Prentice Hall. p. [کدام صفحه؟]. ISBN 0-13-596981-6.
  45. Cunningham, Frank (2002). Theories of democracy: a critical introduction. Psychology Press. pp. 86–87. ISBN 978-0-415-22879-4.
  46. Zweigenhaft, Richard L. & Domhoff, G. William (2006). Diversity in the power elite: how it happened, why it matters (2nd ed.). Rowman & Littlefield. p. 4. ISBN 978-0-7425-3699-9.{{cite book}}: نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
  47. Duncan, Graeme Campbell (1989). Democracy and the capitalist state. Cambridge University Press. p. 137. ISBN 978-0-521-28062-4.
  48. Edgar, Andrew (2005). The philosophy of Habermas. McGill-Queen's Press. pp. 5–6, 44. ISBN 978-0-7735-2783-6.
  49. Cook, Deborah (2004). Adorno, Habermas, and the search for a rational society. Psychology Press. p. 20. ISBN 978-0-415-33479-2.
  50. Melossi, Dario (2006). "Michel Foucault and the Obsolescent State". Michel Foucault and power today: international multidisciplinary studies in the history of the present. Lexington Books. p. 6. ISBN 978-0-7391-1324-0. {{cite book}}: Unknown parameter |editors= ignored (|editor= suggested) (help)
  51. Gordon, Colin (1991). "Government rationality: an introduction". The Foucault effect: studies in governmentality. University of Chicago Press. p. 4. ISBN 978-0-226-08045-1. {{cite book}}: Unknown parameter |editors= ignored (|editor= suggested) (help)
  52. Mitchell, Timothy (2006). "Society, Economy, and the State Effect". The anthropology of the state: a reader. Wiley-Blackwell. p. 179. ISBN 978-1-4051-1467-7. {{cite book}}: Unknown parameter |editors= ignored (|editor= suggested) (help)
  53. ۵۳٫۰ ۵۳٫۱ Sklair, Leslie (2004). "Globalizing class theory". In Sinclair, Timothy (ed.). Global governance: critical concepts in political science. Taylor & Francis. pp. 139–140. ISBN 978-0-415-27665-8.
  54. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام AUTOREF10 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  55. Sklair, Leslie (2001). The transnational capitalist class. Wiley-Blackwell. p. 12. ISBN 978-0-631-22462-4.
  56. ۵۶٫۰ ۵۶٫۱ Vincent, 1992: p. 43
  57. Malešević, 2002: p. 85
  58. Dogan, 1992: pp. 119-120
  59. Wallerstein, Immanuel (1999). The end of the world as we know it: social science for the twenty-first century. University of Minnesota Press. p. 228. ISBN 978-0-8166-3398-2.
  60. Collins, Randall (1986). Weberian Sociological Theory. Cambridge University Press. p. 158. ISBN 978-0-521-31426-8.
  61. Swedberg, Richard & Agevall, Ola (2005). The Max Weber dictionary: key words and central concepts. Stanford University Press. p. 148. ISBN 978-0-8047-5095-0.{{cite book}}: نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
  62. Hay, 2001: p. 1469
  63. Skinner, 1989: [کدام صفحه؟]
  64. Bobbio, 1989: pp.57-58
  65. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Giddens وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  66. ۶۶٫۰ ۶۶٫۱ ۶۶٫۲ klaus kästle. "Countries of the World". Nationsonline.org. Retrieved 2013-02-20.
  67. Robert L. Carneiro, "Political expansion as an expression of the principle of competitive exclusion", p. 219 in: Ronald Cohen and Elman R. Service (eds.), Origins of the State: The Anthropology of Political Evolution. Philadelphia: Institute for the Study of Human Issues, 1978.
  68. Ingold, Tim (1999). "On the social relations of the hunter-gatherer band". The Cambridge encyclopedia of hunters and gatherers. Cambridge University Press. p. 408. ISBN 978-0-521-57109-8. {{cite book}}: Unknown parameter |editors= ignored (|editor= suggested) (help)
  69. Shaw, Ian & Jameson, Robert (2002). "Neolithic". A dictionary of archaeology (6th ed.). Wiley-Blackwell. p. 423. ISBN 978-0-631-23583-5.{{cite book}}: نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
  70. Hassan, F.A. (2007). "The Lie of History: Nation-States and the Contradictions of Complex Societies". Sustainability or collapse?: an integrated history and future of people on earth. MIT Press. p. 186. ISBN 978-0-262-03366-4. {{cite book}}: Unknown parameter |editors= ignored (|editor= suggested) (help)
  71. Scott, 2009: p. 29
  72. Langer, Erick D. & Stearns, Peter N. (1994). "Agricultural systems". In Stearns, Peter N. (ed.). Encyclopedia of social history. Taylor & Francis. p. 28. ISBN 978-0-8153-0342-8.{{cite book}}: نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
  73. Cohen, Ronald (1978). "State Origins: A Reappraisal". The Early State. Walter de Gruyter. p. 36. ISBN 978-90-279-7904-9.
  74. Roosevelt, Anna C. (1999). "The Maritime, Highland, Forest Dynamic and the Origins of Complex Culture". Cambridge history of the Native peoples of the Americas: South America, Volume 3. Cambridge University Press. pp. 266–267. ISBN 978-0-521-63075-7. {{cite book}}: Unknown parameter |editors= ignored (|editor= suggested) (help)
  75. Mann, Michael (1986). "The emergence of stratification, states, and multi-power-actor civilization in Mesopotamia". The sources of social power: A history of power from the beginning to A. D. 1760, Volume 1. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-31349-0.
  76. Yoffee, Norman (1988). "Context and Authority in Early Mesopotamian Law". State formation and political legitimacy. Transaction Publishers. p. 95. ISBN 978-0-88738-161-4. {{cite book}}: Unknown parameter |editors= ignored (|editor= suggested) (help)
  77. Yoffee, Norman (2005). Myths of the archaic state: evolution of the earliest cities, states and civilizations. Cambridge University Press. p. 102. ISBN 978-0-521-81837-7.
  78. Christian, David (2005). Maps of time: an introduction to big history. University of California Press. p. 278. ISBN 978-0-520-24476-4.
  79. Nelson, 2006: p. 17
  80. Jones, Rhys (2007). People/states/territories: the political geographies of British state transformation. Wiley-Blackwell. pp. 52–53. ISBN 978-1-4051-4033-1. ... see also pp. 54-... where Jones discusses problems with common conceptions of feudalism.
  81. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Poggi وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  82. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Breuilly وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).