حکومت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
JYBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات ردهٔ همسنگ (۲۴) +مرتب+تمیز (۴،۷): + رده:سازمان‌های حکومتی
Habib Farahzadi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{شیوه‌های حکومت}}
{{دیگر کاربردها|دول}}
[[پرونده:Leviathan_by_Thomas_Hobbes.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|طرح روی جلد کتاب '''[[لویاتان (کتاب)|لویاتان]]''' اثر [[توماس هابز]]]]
در [[علوم سیاسی]]، '''دولت''' یک نهاد سیاسی از [[حکومت مرکزی]] است که انحصار استفاده از قدرت مشروع را در یک واحد ارضی دارد.


'''نکته''': واژه Government در ادبیات فارسی به حکومت ترجمه شده که ترجمه غلطی است و با استناد به همین صفحه انگلیسی این مدخل می توان به وضوح دریافت که این واژه به معنی دولت و نه حکومت است، همینطور واژه State نیز به اشتباه دولت ترجمه شده که آن هم ترجمه غلطی بوده و می بایست از حکومت برای ترجمه آن استفاده کرد. در این مدخل فارسی هم چون از قبل چنین صفحه هایی زده شده بود، بدون تغییر نام و پیوند و برای هماهنگی با دیگر زبان های ویکی، مترجم این مدخل دست در تغییر نام نبرده، ولی در تمام متن از واژه دولت برای ترجمه این مفهوم استفاده کرده است. در ادامه متن آشکارا معنای دولت را از این واژه دریافت خواهید کرد.
== تعاریف ==
در حال حاضر اتفاق نظری در محافل دانشگاهی برای تعریف دولت وجود ندارد.<ref>
Cudworth et al, 2007: p. 1
</ref> اصطلاح '''دولت'' به مجوعه‌ای از نظریه‌های متفاوت، اما مرتبط و گاهی متداخل، درباره‌ی محدوده خاصی از پدیده‌های سیاسی اشاره می‌کند.<ref>
Barrow, 1993: pp. 9-10
</ref> تعریف این اصطلاح گاهی به عنوان بخشی از یک درگیری ایدئولوژیک می‌تواند باشد، چرا که تعاریف مختلف منجر به نظریه‌های مختلف برای عملکرد دولت و در نتیجه مشروعیت بخشی به رفتارهای مختلف سیاسی خواهد شد.<ref>
Barrow, 1993: pp. 10-11
</ref>


دولت (به [[انگلیسی]]: Government) نظامی است که تحت آن یک کشور یا یک اجتماع اداره می شوند.<ref>{{cite web|title=Oxford English Dictionary|edition=Online|publisher=Oxford University Press|date=November 2010|url=http://oxforddictionaries.com/definition/government}}</ref> در [[بریتانیا]] (و بسیاری از دیگر کشور های جهان که از این کشور تاثیر پذیرفته اند)، این واژه به شاخه اجرایی و قوه مجریه حکومت نیز به طور خاص اطلاق می شود،<ref>{{cite book|editor=Bealey, Frank|chapter=government|title=The Blackwell dictionary of political science: a user's guide to its terms|publisher=Wiley-Blackwell|year=1999| isbn =0631206957|page=147|url=http://books.google.com/books?id=6EuKLlzYoTMC&pg=PA147}}</ref> چیزی که در [[امریکا]] با نام دیگری نامیده می شود و آن Administration است که به قوه مجریه آن اشاره دارد. در امریکا واژه دولت به نظامی گسترده تر نظر دارد که تحت آن کشور مورد سازمان دهی و اداره قرار می گیرد.<ref>{{cite web|title=Oxford English Dictionary: American English|edition=Online|publisher=Oxford University Press|year=2012|url=http://oxforddictionaries.com/definition/american_english/government}}</ref>
طبق فرهنگ لغت آکسفورد دولت{{انگلیسی|State}} "الف. یک نهاد سازمان‌دهی شده‌ی سیاسی تحت یک حکومت؛ با یک نفع مشترک؛ و یک ملت. ب. نهادهایی که بخش‌های جمهوری فدرال را تشکیل می‌دهند بخصوص در ایالات متحده". با این حال، متداول‌ترین تعریف برای دولت از آن [[ماکس وبر]] است.<ref>
{{cite book
|author=Dubreuil, Benoít
|title=Human Evolution and the Origins of Hierarchies: The State of Nature
|publisher=Cambridge University Press
|year=2010
|isbn=9780521769488
|page=189
|url=http://books.google.com/books?id=qBXvK0EkTcwC&pg=PA189}}
</ref><ref>
{{cite book
|author=Gordon, Scott
|title=Controlling the State: Constitutionalism from Ancient Athens to Today
|publisher=Harvard University Press
|year=2002
|isbn=9780674009776
|page=4
|url=http://books.google.com/books?id=5OTyH71czwsC&pg=PA4}}</ref><ref>Hay, 2001: [http://books.google.com/books?id=lSmU3aXWIAYC&pg=PA1470 p. 1470]
</ref><ref>
{{cite book
|author=Donovan, John C.
|title=People, power, and politics: an introduction to political science
|publisher=Rowman & Littlefield
|year=1993
|isbn=9780822630258
|page=20
|url=http://books.google.com/books?id=6YxnWSrZJWsC&pg=PA20}}
</ref><ref>
{{cite book
|author=Shaw, Martin
|title=War and genocide: organized killing in modern society
|publisher=Wiley-Blackwell
|year=2003
|isbn=9780745619071
|page=59
|url=http://books.google.com/books?id=nwcSTPnTbOYC&pg=PA59}}
</ref> او دولت را یک نهاد سیاسی از [[حکومت مرکزی]] که انحصار استفاده از قدرت مشروع را در یک واحد ارضی دارد، تعریف کرده است.<ref>
Cudworth et al, 2007: p. 95
</ref><ref>Salmon, 2008: [http://books.google.com/books?id=ayz0kWKhKacC&pg=PA54 p. 54]
</ref>


در معنای گسترده تر دولت، این نهاد به طور عادی از سه بخش یا قوه تشکیل می شود: مقننه، مجریه و قضاییه. دولت ابزاری است که به وسیله آن سیاست های دولت مورد اعمال واقع می شوند و همین طور این نهاد خود سیاست گذار و تعیین کننده راهبرد های پیش روی کشور است. نوع دولت و شکلی که کشور با آن اداره می شود، به نظام های سیاسی مختلف و نهاد ها و ابزار هایی بستگی دارد که مورد استفاده ایشان قرار می گیرد.
نهادهای دولتی به طور کلی عبارت‌اند از [[بوروکراسی]] اجرایی، [[دستگاه قضایی|دستگاه‌های قضایی]]، سازمان‌های مذهبی یا نظامی.<ref>
{{Cite book
|author=Earle, Timothy
|chapter=state, state systems
|editor=Barfield, Thomas
|title=The dictionary of anthropology
|publisher=Wiley-Blackwell
|year=1997
|isbn=9781577180579
|page=445
|url=http://books.google.com/books?id=V5dkKYyHclwC&pg=PA445}}
</ref>
دولت شامل اعمال قدرت فردی و یا پارلمانی و یا از ترکیب ایندو از طریق اعمال آتوریته فرد یا دولت و ترکیب آن دو بر جامعه اعمال میشود.


تمام کشور ها با توالی دولت هایی که از پی هم می آیند اداره می شوند.<ref>{{cite book|title=Political Geography: World Economy, Nation-State, and Locality|edition=5th|publisher=Pearson/Prentice Hall|year=2007|isbn=978-0-13-196012-1|page=137|url=http://books.google.com/books?id=GXz9xHdHeZcC|author=Flint, Colin & Taylor, Peter}}</ref> هر دولت جایگزین متشکل از بدنه ای از افراد است که تصمیمات سیاسی را اتخاذ کرده و بر اجرای آنها نظارت دارند. کارکرد ایشان این است که قوانین را ایجاد کرده و آنها را عملی سازند و در مواقع اختلافات و درگیری ها میان طرفین دعوا داوری کنند. در بعضی از جوامع، این دولت ها به گونه ای ابدی یا موروثی کنترل امور را در دست دارند. در دیگر جوامع، مانند دموکراسی ها، نقش های سیاسی در جای خود باقی می مانند اما جا به جایی در میان افرادی است که در این نقش ها و موقعیت ها قرار می گیرند.<ref>{{cite book|author=Barclay, Harold|title=People Without Government: An Anthropology of Anarchy|publisher=Left Bank Books|year=1990|isbn=1-871082-16-1|page=31}}</ref>
== دولت در دوران کنونی ==
ممکن این طور به نظر برسد که دولت در بافت جدید اقتصاد جهانی نقش کمتری دارد.با این وجد باید متذکر شد که اگر در دوران اقتصاد جهانی دولت را فاقد قدرت بدانیم به بیراهه رفته‌ایم. در عوض، قدرت دولتی آگاهانه به گونه‌ای بازسازی شده است تا به منافع شرکت‌ها خدمت کند و نه به شهروندان. سیاست های دولت ها برای خدمت به کارکردهای جهانی شدن از طرف سرمایه فراملیتی تجدید سازمان یافته است.<ref name="test"> فیل بی اخلاق- جهانی شدن و مبارزه برای عدالت اجتماعی- ویلیام ک.تاب - حسن مرتضوی - نشر دیگر- چاپ اول ۱۳۸۳- ص ۸۶-۸۷</ref>
== جستارهای وابسته ==
* [[حکومت]]
* [[ملت]]
* [[امپراتوری]]
* [[جمهوری]]
* [[امنیت ملی]]


دولت به هر شکلی که وجود داشته باشد بر تمام فعالیت های شهروندان به طرق بسیار مهمی تاثیر گذار است. به همین دلیل، دانشمندان علم سیاست عمومن بحث می کنند که دولت نباید به تنهایی مورد مطالعه قرار بگیرد، بلکه این مطالعه باید به همراه مطالعه [[انسان شناسی]]، [[اقتصاد]]، [[تاریخ]]، [[فلسفه]]، [[علم]] و [[جامعه شناسی]] باشد.
== منابع ==
{{پانویس|چپ‌چین=بله}}


==علم سیاست==
{{قانون-خرد}}


===واژه شناسی===
{{تداخل میان‌ویکی}}
این واژه ریشه در سالیان دور دارد و در [[انگلستان]] [[قرون وسطی]]، [[فرانسه]] باستان و [[یونان]] باستان رواج داشته است. ریشه این لغت به کلمه یونانی آن باز می گردد و از انشقاق چند کلمه مجزا تشکیل شده است.<ref>[http://www.etymonline.com/index.php?term=archon Online Etymology Dictionary]</ref>


===طبقه بندی دولت===
[[رده:جغرافیای سیاسی]]
در [[علم سیاست]]، مدت ها هدف اندیشمندان این بوده است که بتوانند سیاست را طبقه بندی و تیپ شناسی کنند، چرا که این دسته بندی نظام های سیاسی تا کنون به گونه ای واضح و صریح صورت نگرفته است.<ref>Lewellen, Ted C. ''Political Anthropology: An Introduction Third Edition''. Praeger Publishers; 3rd edition (30 November 2003)</ref> این امر به ویژه در رشته های [[سیاست تطبیقی]] و [[روابط بین الملل]] در علم سیاست اهمیت بسیار می یابد.
[[رده:سازمان‌های حکومتی]]
[[رده:علوم سیاسی]]
[[رده:مدیریت]]
[[رده:مدیریت دولتی]]
[[رده:واژگان علوم سیاسی]]


در بدایت امر، معرفی نوعی از دولت به نظر آسان می رسد، چرا که تمام انواع دولت ها شکل هایی رسمی دارند. [[ایالات متحده]] یک [[جمهوری فدرال]] است، در حالی که [[اتحاد جماهیر شوروی]] سابق یک [[جمهوری سوسیالیست]] بود. با این وجود تعریف و معرفی کردن نظام های سیاسی با بررسی یک نمونه آن ها نمی تواند علمی تلقی شود و آن گونه که کوپستین و لیچباخ بحث می کنند این تعاریف می توانند غلط انداز باشند.<ref>Kopstein and Lichbach (2005:4)</ref> برای مثال، انتخابات ها یک شاخصه اصلی در تعریف دموکراسی ها هستند، اما در عمل انتخابات هایی که در اتحاد جماهیر شوروی سابق برگزار می شدند آزادانه و منصفانه نبودند و در یک [[حزب سیاسی|حکومت تک حزبی]] انجام می یافتند. بنابر این طبق بسیاری از طبقه بندی های علم سیاست نمی توان آن نظام را دموکراتیک در نظر گرفت.
{{Link GA|sv}}


پیچیدگی دیگر، این است که تعداد بسیاری از نظام های سیاسی از جنبش های اجتماعی-اقتصادی نشات گرفته اند و وقتی این جنبش ها به قدرت رسیده اند و دولت را در دست گرفته اند، احزاب مشارکت جسته در آن جنبش ها، خود را با توجه به نام آن جنبش نام گذاری کرده اند؛ و بسیاری از این ها شاید از نظر ایدئولوژی سیاسی نظراتی یکسان یا مشابه داشته باشند. تجربه ای که این جنبش ها بعد از رسیدن به قدرت از خود به جای گذاشته اند و اصرار شدید آنها برای تشکیل یک دولت منحصر به فرد، می تواند باعث این شود که ایشان خودشان را گونه ای خاص و جدید از دولت در نظر بگیرند.
[[frp:Payis (L)]]

یک پیچیدگی مهم تر در این زمینه این است که اجماعی عمومی بر سر واژه ها و نهاد های به کار گرفته در دولت ها و کشور های متفاوت وجود ندارد و البته این به خاطر طبیعت خود سیاست در دوران مدرن است. برای مثال: معنای [[محافظه کاری]] در ایالات متحده میزان اشتراک کمی با معنای این واژه در هر جای دیگر دنیا دارد. همان طور که ریبوفو (2011) نیز اشاره می کند: آنچه که امریکاییان امروزه آن را محافظه کاری می نامند در اکثر دنیا [[لیبرالیسم]] یا [[نئولیبرالیسم]] نامیده می شود.<ref>Leo P. Ribuffo, "20 Suggestions for Studying the Right now that Studying the Right is Trendy," ''Historically Speaking'' Jan 2011 v.12#1 pp 2–6, quote on p. 6</ref> از دهه 1950 محافظه کاری در ایالت متحده ارتباطی شدید و تنگاتنگ با [[حزب جمهوری خواه]] این کشور دارد. با این وجود در دوران تبعیض نژادی بسیاری از ایالت های دموکرات جنوبی خود را محافظه کار می دانستند و نقشی کلیدی را در ائتلاف محافظه کاران که کنگره را در سال های 1937 تا 1963 اداره می کرد، بازی کردند.<ref>Kari Frederickson, ''The Dixicrat Revolt and the End of the Solid South, 1932–1968'', p. 12, "...conservative southern Democrats viewed warily the potential of New Deal programs to threaten the region's economic dependence on cheap labor while stirring the democratic ambitions of the disfranchised and undermining white supremacy.", The University of North Carolina Press, 2000, ISBN 978-0-8078-4910-1</ref>

تمام کشور ها در دنیا توسط نظامی دولتی اداره می شوند که حداقل دو تا (یا بیشتر) از ویژگی های زیر را داشته باشد، برای مثال ایالات متحده یک جامعه تمام عیار سرمایه داری نیست، چرا که دولت این کشور در واقع فراهم کننده خدمات اجتماعی برای شهروندانش نیز می باشد. به علاوه نظر یک فرد درباره نوع حکومت ممکن است با نظر دیگری درباره نوع همان حکومت متفاوت باشد، برای مثال برخی ممکن است معتقد باشند که ایالات متحده حکومت اغنیا است تا این که یک دموکراسی باشد، چرا که توسط ثروت مندان اداره می شود.<ref>[http://www.us.penguingroup.com/nf/Book/BookDisplay/0,,9781594204098,00.html "Plutocrats – The Rise of the New Global Super-Rich and the Fall of Everyone Else"] Chrystia Freeland is Global Editor-at-Large at Reuters news agency, following years of service at the Financial Times both in New York and London. She was the deputy editor of Canada's Globe and Mail and has reported for the Financial Times, Economist, and Washington Post. She lives in New York City.</ref> همیشه و در هر دولتی مواردی خاکستری است و همه چیز را نمی توان سیاه یا سفید در نظر گرفت. حتا در کشور هایی که از همه بیشتر [[لیبرال دموکراسی]] هستند ممکن است بعضی از فعالیت های سیاسی محدود شده باشند و حتا در ستمگرین دیکتاتوری ها نیز نیاز به جلب حمایت گسترده وجود دارد، بنابراین بسیار سخت است که تمام دولت ها را در طبقه هایی مضیق و محدود دسته بندی کنیم.

===اشکال منطقی دولت===
فیلسوف کلاسیک یونان، [[افلاطون]] درباره پنج شکل نظام های سیاسی بحث می کند. این پنج شکل، '''اشراف سالاری (آریستوکراسی)، مالک سالاری (تیموکراسی)، شایسته سالاری (اولیگارشی)، مردم سالاری (دموکراسی) و استبداد''' می باشند. افلاطون هر شخصی را به یکی از این نظام ها وصل می کند تا بتواند منظور خود را بهتر روشن کند. برای مثال مرد ستمگر نماینده رژیم استبدادی است. این پنج رژیم به تدریج به ترتیب از بالا که آریستوکراسی است تا پایین که استبداد است روندی رو به انحطاط خواهند داشت.

در کتاب [[جمهور (افلاطون)|جمهوری]]، در جایی که افلاطون وقت بسیاری را بر سر توصیف نظریات [[سقراط]] در یک مکالمه می گذارد، در انتهای بحث به این نتیجه می رسد که در واقعیت چهار نوع رژیم سیاسی وجود دارند و سعی دارند جای یکدیگر را بگیرند: تیموکراسی، اولیگارشی، دموکراسی و استبداد (که حکومت مطلقه هم خوانده می شود)

==انواع دولت با توجه به ویژگی های مرتبط==
توصیف دولت می تواند بر اساس این ویژگی های زیر باشد:

===دسته بندی بر اساس این که تصمیم سازی در چه نهادی انجام می پذیرد===

====دسته بندی بر اساس شایسته سالاری====
دولتی که بر اساس شایسته سالاری شکل گرفته است به طور سنتی به دست عده ای معدود از بهترین افراد آن جامعه اداره و سازمان دهی می شود، بدون هیچ گونه دخالتی از سوی اکثریت افراد جامعه، این گروه کوچک معمولن خصیصه های مشترکی را با هم در اشتراک دارند. شکل مخالف و متضاد دولت شایسته سالار، ناشایسته سالاری یا پخمه سالاری است (یا کاکیستوکراسی که در آن دولت به دست گروهی کوچک از بدترین مردم آن جامعه اداره می شود). در ادامه به تعریف و توضیح چند مدل از دولت های مبتنی بر شایسته سالاری می پردازیم:

=====آریستوکراسی=====
یا [[اشراف سالاری]]، دولتی است که به دست عده ای از شهروندان نخبه خود اداره می شود؛ در این نظام دولتی، شخصی که به اداره کشور می پردازد خود از طبقه اشراف است. این اشرافیت هم بستگی به خاندان فرد و تولد وی در خانواده ای اشرافی دارد. یک [[آریستوکراسی]] دولتی است از بهترین مردم. آریستوکراسی با اصالت خانوادگی تفاوت دارد. در اصالت خانوادگی فقط یک خاندان بر کشور حکومت می کنند ولی در آریستوکراسی چندین خاندان اشرافی به این کار مبادرت می ورزند و هر یک از ایشان می توانند رویکرد متفاوتی را در اداره کشور اتخاذ کند.

=====جینیوکراسی=====
یا [[نخبه سالاری]]، دولتی است که توسط باهوش ترین و نخبه ترین افراد اداره می شود؛ در این نظام دولتی ویژگی هایی همچون خلاقیت، نوآوری، هوش و خرد برای کسانی که می خواهند در مناصب دولتی حضور داشته باشند ضروری است.

=====کراتوکراسی=====
یا [[قدرت سالاری]]، دولتی است که توسط قدرتمندان اداره می شود؛ در این نظام دولتی آنهایی که از قدرت کافی برخوردارند تا بتوانند با نیروی جسمی و فیزیکی و یا حیله گری، قدرت را در دست بگیرند و بر دیگران فائق شوند، در راس امور قرارا می گیرند. این روند می تواند یادآور [[انتخاب طبیعی]] [[داروین]] نیز باشد.

=====مریتوکراسی=====
یا [[سزاوار سالاری]]، دولتی است که توسط سزاوارترین و محق ترین افراد اداره می شود؛ در این نظام دولتی گروه هایی ایجاد می شوند که بر اساس توانایی و دانش افراد در آن زمینه و مشارکت شان در جامعه شکل گرفته اند.

=====تیموکراسی=====
یا [[مالک سالاری]]، دولتی است که بر اساس افتخار و شرافت اداره می شود؛ این نظام دولتی توسط شهروندان با عزت و صاحبین املاک و دارایی ها اداره می شود. سقراط تیموکراسی را به عنوان نوعی از دولت معرفی می کند که در آن افراد بر اساس میزان شرافت و افتخاری که در جامعه کسب کرده اند، انتخاب شده و در مصدر امور قرار می گیرند. این گونه از تیموکراسی در این معنا بسیار شبیه مریتوکراسی است. [[فئودالیسم]] اروپایی و امریکا پس از انقلاب نمونه هایی تاریخی از این مدل هستند، شهر-دولت [[اسپارتا]] نیز مثال واقعی دیگری برای این مدل از دولت در نظر گرفته می شود.

=====تکنوکراسی=====
یا [[فن سالاری]]، دولتی است که توسط افراد تحصیل کرده یا متخصصین حرفه ای اداره می شود، در این نظام دولتی اشخاصی که تخصص یا مهارتی خاص در زمینه های متفاوت علمی و فن آوری دارند در مصدر امور قرار گرفته و تمام تصمیم گیری ها را به دست می گیرند. در این نظام پزشکان، مهندسان، دانشمندان، متخصصین، افراد فنی که از دانش نیز برخوردار هستند، کارشناسان و افراد دارای مهارت در بدنه دولت قرار می گیرند تا این که بخواهد آن دولت جایی باشد برای سیاستمداران، بازرگانان و اقتصاددانان.<ref>Ernst R. Berndt, (1982).[http://dspace.mit.edu/bitstream/handle/1721.1/2023/SWP-1353-09057784.pdf “From Technocracy To Net Energy Analysis: Engineers, Economists And Recurring Energy Theories Of Value”], Studies in Energy and the American Economy, Discussion Paper No. 11, Massachusetts Institute of Technology, Revised September 1982</ref> در یک تکنوکراسی اشخاص تصمیم گیر بر اساس میزان دانش و مهارت شان در رشته های مرتبط خویش، انتخاب می شوند.

====دسته بندی بر اساس استبدادی بودن====
دولت هایی که ویژگی هایی اسبتدادی دارند، توسط یک شخص اداره می شوند که تمام قدرت آن کشور را به تنهایی در دست دارد. جمهوری [[روم]] برای زمان های جنگ به انتصاب دیکتاتور ها دست می زد تا کشور را در آن دوره اداره کنند؛ دیکتاتور های رومی قدرت را فقط برای مدت کوتاهی در دست داشتند. در دوران مدرن دیکتاتور هایی که در قدرت هستند به هیچ وجه توسط [[حکومت قانون]]، [[قانون اساسی]] یا دیگر نهاد های اجتماعی و سیاسی متوقف نمی شوند. بعد از [[جنگ جهانی دوم]] بسیاری از دولت های [[امریکای جنوبی]]، [[آسیا]] و [[آفریقا]] توسط دولت هایی خودکامه اداره می شدند. برای ذکر مثال هایی از این خودکامگان می توان به [[ایدی امین]]، [[معمر قذافی]]، [[آدولف هیتلر]] و [[جمال عبدالناصر]] اشاره کرد.

=====دولت خودکامه=====
توسط یک فرد اداره می شود که تصمیمات اش موضوع هیچ محدودیت قانونی یا هیچ مکانیسم دیگری برای کنترل و نظارت مردم قرار نمی گیرد. خودکامگان به خدمتکار نیاز دارند در حالی که ستمگران به برده ها برای پیشبرد کار هایشان نیاز خواهند داشت.

=====حکومت مطلقه=====
توسط یک واحد اداره می شود که قدرت مطلق را در دست دارد. این واحد می تواند یک فرد باشد، همان طور که در دولت های خودکامه است، یا این که توسط یک گروه اعمال شود، آن طور که در اولیگارشی وجود دارد. واژه [[حکومت مطلقه]] در لغت به معنی نوعی از حکومت است که با ستم کاری همراه است و لزومن نیاز به یک شخص ستمکار ندارد و این ستم می تواند به طور گروهی به منصه ظهور برسد. همان طور که در بند بالا نیز گفته شد ستمگران به برده ها نیاز دارند در حالی که خودکامگان به خدمتکار برای پیشبرد کارهایشان نیاز دارند.

=====دیکتاتوری=====
توسط یک فرد اداره می شود که تمام قدرت در سراسر کشور را در دست دارد. این اصطلاح ممکن است به نظامی اطلاق شود که دیکتاتور ها در آن به قدرت می رسند و به وسیله زور آن را در دست خود نگاه می دارند، ولی ممکن است هم چنین به وضعیتی اطلاق شود که در آن فرد دیکتاتور به صورت قانونی بر سر کار بیاید ولی با اصلاح و دست کاری در قانون اساسی تدریجن تمام قدرت را از آن خود کند.<ref>American 503</ref> در [[دیکتاتوری نظامی]]، ارتش کنترل همه امور را در دست دارد. در تمام انواع دیکتاتوری توجه کمی به نظرات مردم است یا اصلن به آنها هیچ توجهی نمی شود. این ویژگی در حکومت های نظامیان و حکومت های خودکامه هم دیده می شود.

=====فاشیسم=====
توسط رهبر اداره می شود و در این نظام ها تمرکز شدیدی بر روی مسائلی هم چون وطن پرستی و هویت ملی قرار می گیرد. رهبر یا رهبران فاشیست قدرت این را دارند که هر چیزی را که مخالف وطن پرستی احساس می کنند، غیر قانونی اعلام کرده تا بتوانند اعتقاد و باور به غرور ملی را افزایش دهند. آنها معتقدند که ملت خویش بر اساس یک تعهد حول محور جامعه ملی دور هم گرد آمده اند و شهروندان باید حافظ و پاسدار این هویت ملی باشند. چنین نظام هایی ملیت و نژاد را مافوق هرگونه فردیت و هر گونه گروه بندی اقتصادی و اجتماعی قرار می دهند و هر گونه مخالفت با سرکوب شدید فیزیکی مواجه خواهد شد.

====دسته بندی بر اساس پادشاهی بودن====
دولت هایی که با ویژگی های سلطنتی شکل گرفته اند، توسط یک پادشاه یا امپراتور یا ملکه اداره می شوند که این موقعیت را از خاندان خود به ارث برده است و این خانواده معمولن خانواده سلطنتی خوانده می شود. دو گونه کاملن مخالفت پادشاهی در جهان وجود دارد: [[پادشاهی مطلقه]] و [[پادشاهی مشروطه]]. در پادشاهی مطلقه، حاکم هیچ محدودیتی در اجرای خواسته ها و اعمالش ندارد. در پادشاهی مشروطه، قدرت حاکم توسط سندی که قانون اساسی خوانده می شود، محدود شده است. و اصلن قانون اساسی در چنین نظامی برای این تعبیه و تدوین شده است تا نظارتی باشد بر قدرت پادشاه و کنترل کارهای وی.

=====پادشاهی مطلقه=====
گونه ای از پادشاهی که در آن پادشاه به عنوان رئیس حکومت و رئیس دولت تمام قدرت را در دست دارد و هر کاری که مورد خواست و نظر وی باشد، باید انجام یابد بدون این که هیچ مانع یا محدودیتی بتواند جلو دار وی شود.

=====پادشاهی مشروطه=====
نوعی از پادشاهی که در آن پادشاه کشور را اداره می کند ولی قدرت وی توسط قانون یا یک قانون اساسی رسمی محدود شده است، همان گونه که در پادشاهی بریتانیا شاهد آن هستیم.<ref>[[Takis Fotopoulos|Fotopoulos, Takis]], ''The Multidimensional Crisis ad [[Inclusive Democracy]]''. (Athens: Gordios, 2005).([http://www.inclusivedemocracy.org/fotopoulos/english/brbooks/multi_crisis_id.htm English translation] of the book with the same title published in Greek).</ref><ref name="victoria">{{cite web|url=http://www.parliament.vic.gov.au/SARC/E-Democracy/Final_Report/Glossary.htm |title=Victorian Electronic Democracy : Glossary |date=28 July 2005| accessdate= |archiveurl = http://web.archive.org/web/20071213045132/http://www.parliament.vic.gov.au/SARC/E-Democracy/Final_Report/Glossary.htm <!-- Bot retrieved archive --> |archivedate = 13 December 2007 }}</ref>

=====پادشاهی دوگانه=====
گونه ای از پادشاهی است که در آن اداره دولت بر عهده دو فرد است، این دو پادشاه روسای دولت می باشند. در بیشتر پادشاهی های دوگانه، پادشاهان برای تمام طول زندگی شان در موقعیت خود می مانند و مسئولیت ها و قدرت شان را با مرگ به فرزندان خویش یا دیگر اعضای خانواده منتقل می کنند. پادشاهی دوگانه یکی از کهن ترین انواع دولت است. در دوران مدرن کارکرد پادشاهی دوگانه به معنی نظامی دولتی از دو حاکم متفاوت است و این نظام هم در یک دولت امکان وقوع دارد و هم در یک سازمان. چنین پادشاهی های دوگانه ای وراثتی نیستند.

=====پادشاهی انتخابی=====
نوعی از پادشاهی است که در آن پادشاه منتخب وجود دارد و در تضاد و تقابل با پادشاهی وراثتی قرار می گیرد که در آن قدرت و موقعیت پادشاه به طور خود به خود به خویشاوندان نسبی شاه قبلی منتقل می شود. رفتار دموکراتیک در انتخاب شاه، طبیعت ویژگی های کاندیداتوری و رای دهندگان، مورد به مورد متفاوت از یک دیگر هستند.

=====امپراتوری=====
نظامی است شبیه به پادشاهی یا سلطنت که در آن قدرت برتر در دستان یک امیر (نامی که برای حاکم در کشور های مسلمان به کار برده می شود) قرار می گیرد؛ امیر ممکن است قدرت مطلق را در دست داشته باشد یا این که قدرت اش با استفاده از نهاد های مختلف محدود شده باشد.<ref name="CIAgovttype">[https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/fields/2128.html CIA||The World Factbook||Field Listing :: Government type]</ref>

=====پادشاهی فدرال=====
نوعی از پادشاهی که در آن ایالت های فدرالی مختلفی وجود دارد که تمام آن ها به وسیله یک پادشاه که در راس فدراسیون قرار دارد، اداره می شوند اما هر ایالت برای خود حاکمی دارد که حال یا پادشاه بوده یا به انواع دیگری بر ایالت خود حکومت می کند و تمام این ایالت های مجزا به فدراسیون پیوسته و تحت فرمان پادشاه آن قرار می گیرند.

=====پادشاهی=====
توسط خاندان سلطنتی اداره می شود و نظامی است که در آن یک فرد که خود قدرت را از اجداد خویش به ارث برده بر کشور حکومت می کند و از وی انتظار می رود که بعد از خود قدرت را به نوادگان خویش منتقل کند.<ref>American 1134</ref>

====دسته بندی بر اساس ویژگی های منفی====
صرف نظر از شکل دولت، اداره واقعی کشور ممکن است از بخش هایی از قدرت سیاسی تاثیر پذیرد که به هیچ وجه شکلی رسمی از انواع دولت نیستند. بعضی از اقدامات مشخص حاکمان همچون فساد، عوام فریبی یا ایجاد ترس ممکن است اگر به اندازه کافی پخش و توسعه یابند، باعث اخلال در انجام کار ها و وظایف دولت شوند.

=====بانکوکراسی=====
یا بانک سالاری که به سیستمی اطلاق می شود که توسط بانک ها اداره می شود.<ref>{{cite book |title=Dictionary of Philosophical Terms vol. II – English-German / Englisch-Deutsch
|last1=Waibl |first1=Elmar|last2=Herdina|first2=Philip|authorlink= |year=1997 |publisher= Walter de Gruyter|location= |isbn=3110979497|page=33|url=http://books.google.com/?id=r7OiXFVasZEC&dq=bankokratie |accessdate=September 18, 2012 }}</ref> نظامی دولتی که در آن قدرت اجرایی در دست بانک هاست یا این که بانک ها و دیگر نهاد های مالی تاثیر شدیدی بر اداره کشور و تصمیم گیری ها دارند. شکلی دیگر از چنین نظامی که اداره جامعه بر عهده نهاد های مالی است، '''ترپزوکراسی''' نامیده می شود.
=====کورپوریتوکراسی=====
یا شرکت سالاری که در آن کشور توسط شرکت ها اداره می شود، نظامی دولتی که در آن نظام های سیاسی و اقتصادی توسط شرکت ها یا منافع شرکت ها تنظیم و کنترل می شود.<ref name="oxford dictionary">{{cite news|title= Corporatocracy|newspaper= Oxford Dictionaries|quote= /ˌkôrpərəˈtäkrəsē/ .... a society or system that is governed or controlled by corporations:|url= http://oxforddictionaries.com/definition/corporatocracy|accessdate= May 29, 2012
}}</ref> چنین نظامی باعث فساد زیاد در نظام اداری کشور شده و خساراتی جبران ناپذیر را به سلامت اداری و اقتصادی کشور وارد می کند.

=====نپتوکراسی=====
یا خویشاوند سالاری نظامی است که توسط فامیل و خویشاوندان فرد یا گروه حاکم اداره می شود، در چنین نظامی تمام منافع و مناصب به خویشاوندان افراد در قدرت اعطا می شود، صرف نظر از این که ایشان شایسته چنین پست ها و منافعی هستند یا نه. در این نظام دولتی خویشاوندان و اقربای آنهایی که در مصدر قدرت هستند، اهمیت بسیاری دارند و از هرگونه امکاناتی برخوردار می شوند (مانند برادر زاده ها که ریشه لغت انگلیسی این نظام هم از اسم انگلیسی برادرزاده گرفته شده است). در چنین دولت هایی حتا اگر خویشاوندان شایستگی موقعیت های اعطا شده را نداشته باشند، این موقعیت ها به ایشان داده می شود، چرا که فقط آشنای کسی در دولت هستند که وی قدرت را اکنون در دست دارد. پاپ الکساندر ششم به چنین موردی متهم شده بود که به خویشاوندان خویش فارغ از صلاحیت شان، موقعیت و امکانات اعطا می کرد.

=====کاکیستوکراسی=====
یا ناشایسته سالاری و پخمه سالاری، دولتی است که توسط احمق ها اداره می شود، نظامی دولتی که در آن بدترین یا کم صلاحیت ترین شهروندان در مصدر امور قرار می گیرند. بنا به طبیعت نوع بشر که در زنجیره وراثتی دچار نقص و عیب می شود، این گونه بیان شده است که هر دولتی که تا کنون پا به عرصه وجود گذاشته است، ممکن است مثال هایی از این نظام دولتی را در خود داشته باشد. نوع دیگر این نظام ایدیوکراسی یا احمق سالاری است.

=====کلپتوکراسی (حکومت های مافیایی)=====
یا دزد سالاری نظامی است که توسط دزدان اداره می شود، در این نظام دولتی مقامات رسمی و تمام طبقه حاکم در کل به دنبال پی گیری منافع خویش و افزایش ثروت و قدرت سیاسی خود هستند و تمام این کارها را به حساب و هزینه کل مردم انجام می دهند. در معنایی مضیق تر کلپتوکراسی نوعی از دولت نیست بلکه ویژگی و مشخصه ای از دولتی است که دچار چنین رفتاری شده است. برای مثال می توان به [[مکزیک]] اشاره کرد که نظامی این گونه دارد و دولت دموکراتیک آن توسط باند های مافیایی مواد مخدر به فساد کشیده شده و افراد در قدرت از معاملات و تجارت غیر قانونی مواد مخدر و صدور آن به ایالات متحده سود می برند.

=====اکلوکراسی=====
یا عوام سالاری که توسط انبوه مردم اداره می شود. در این نظام دولتی اداره امور به دست انبوهی از مردم عادی است یا این که مردم توانایی تهدید و ترساندن قوای قانون گذار در جامعه را دارند و از این نظام به عنوان تحقیری برای نظام های اکثریتی استفاده می شود. دولت های مبتنی به حکومت خلق معمولن دموکراسی هایی هستند که بر پایه عوام فریبی یا استبداد اکثریت شکل گرفته اند و در آن نظام ها شور است که حکمروا است نه شعور. هم چنین، چنین دولت هایی بسیار ستمکار تر و سرکوب کننده تر از دولت های استبدادی و خودکامه می باشند. اکلوکراسی مترادف دیگری در دنیای مدرن دارد و آن موبوکراسی است که ریشه ای بیشتر محاورانه و خودمانی دارد.

=====فوبیاکراسی=====
یا ترس سالاری حکومتی است که بر اساس ترس و نفرت اداره می شود.<ref>[http://www.ncc-1776.org/tle2003/libe229-20030629-03.html] "Phobiocracy by Chris Claypoole"</ref> در این نظام دولتی اصل تمام سازمان دهی ها و اصول بر پایه ایجاد و استفاده از ترس در بین مردم است تا بتوان آنها را مطیع و ساکت نگاه داشت. این ویژگی یک ابزار مورد توجه است که به نظر می رسد تمام اشکال دولت ها در طول اعصار از آن بهره جسته اند. چیزی که متاسفانه این ابزار را شدیدن و بسیار موثر و کارآمد کرده است این ویژگی رایج در میان انسان هاست که نمی توانند به انسان هایی که نمی شناسند اعتماد کنند. رایج ترین استفاده از این ابزار در طول تاریخ ایجاد ترس از بیگانگان درنده خو و وحشی بوده است (که برای مثال توسط [[بربر]] ها، [[کمونیست]] ها و [[تروریست]] ها مورد استفاده قرار گرفته است)، که این گونه درباره شان فکر می شود که اگر دلاوری های ارتش کشور نبود، آنها کشور را به خاک و خون کشیده و همه چیز را به تاراج برده بودند. ایالات متحده متهم به استفاده از سیاست های بیش از حد ترس سالارانه شده است که منجر به تفکیک و تبعیض نژادی و [[جنگ سرد]] شده بودند.<ref>[http://www.oliverstone.com/america-undercover/ "The Untold History of the United States",] "The Oliver Stone Experience"</ref> به علاوه این که چنین سیاست هایی سعی بر این دارند که شهروندان از خودشان یا حاکمان خویش ترس داشته باشند تا هم توان اجماع ایشان برای مخالفت با حاکمان گرفته شود و هم از ترس حاکم، توان مقابله با و اعتراض به وی را نداشته باشند و آن ها را تبدیل به شهروندانی کنند که بی چون و چرا از خواست ها و منویات حاکمان شان پیروی و فرمان برداری کنند و حتا مردم را به گروه های کوچک، هراس زده و جاهل تقسیم کنند و ترس همه چیز را در دلشان بکارند تا توان هرگونه اقدام از ایشان گرفته شده باشد و مثلن در صورت نیاز اگر احتیاج به سازماندهی ارتشی بود به خاطر ترس از حمله متجاوزان خارجی درنده به سرعت برای دفاع از جان و مال و کشور و خانواده شان بسیج شوند. انسان هایی که با سواد و مطلع باشند کم تر در معرض ترس و نفرت قرار می گیرند تا انسان هایی که جاهل و بی سواد هستند و برای این که بتوان از آنها استفاده کرد باید همیشه آنها را در جهل و بی سوادی نگاه داشت. ترس باعث می شود انسان ها کارهای احمقانه انجام دهند.

===تقسیم بندی بر اساس این که چه کسی افراد در قدرت را انتخاب می کند===

====دسته بندی بر اساس خودکامگی====

=====خودکامگی=====
توسط یک دولت خودکامه اداره می شود که در جوامعی امکان تحقق می یابد که در آنها عده ای مشخص از مردم کل قدرت در کشور را به عده ای خاص یا به خودشان اعطا می کنند. این نظام، نظامی سیاسی است که توسط حاکمانی غیر منتخب اداره می شود و معمولن در آن تا حدی به آزادی های فردی اجازه بروز داده می شود.

=====تمامیت خواهی=====
توسط یک دولت تمامیت خواه اداره می شود و مشخصه آن قدرتی است که به شدت مرکزی شده است و از قدرتی قاهره بهره می جوید که تقریبن سعی در تنظیم تمام ابعاد زندگی عمومی و خصوصی مردم دارد.

====دسته بندی بر اساس دموکراتیک بودن====
دولت هایی با ویژگی های دموکراتیک بیشتر از هر نوع دیگری در دنیای غرب رواج دارند و در چند کشور شرقی نیز که از جامعه غربی تاثیر پذیرفته اند، حضور دارند، کشور های دسته دوم اغلب در زمانی مستعمرات قدرت های غربی بوده اند. در دموکراسی ها، تمام مردم کشور می توانند در انتخابات های مجلس نمایندگان به نامزد ها یا احزابی که دوست دارند، رای بدهند. در دموکراسی ها این مردم هستند که تعیین می کنند شخص دلخواه شان برنده انتخابات باشد و صاحب کرسی مجلس نمایندگان شود. احزاب سیاسی نیز گروه هایی از مردم هستند که ایده ها و نظراتی شبیه به هم دارند درباره این که یک منطقه یا کل کشور چگونه باید اداره شوند. احزاب سیاسی مختلف درباره این که دولت چگونه باید مسائل و مشکلات گوناگون را اداره کند، ایده هایی متفاوت از یکدیگر دارند. '''[[دموکراسی]] دولتی از مردم، توسط مردم و برای مردم''' است.

=====دمارشی=====
یا دموکراسی قرعه ای که نوعی از انواع دموکراسی است، دولتی است که در آن حکومت به وسیله افرادی اداره می شود که به طور رندم انتخاب شده اند و این انتخاب از طریق قرعه میان شهروندانی صورت می پذیرد که قابلیت ها و شرایط لازم برای اداره کشور را داشته باشند. این گروه از شهروندان منتخب، گاهی ژوری سیاست گذاری، ژوری شهروندان یا کنفرانس اجماعی نامیده می شوند و وظیفه تصمیم گیری درباره سیاست های کشور بر عهده ایشان است، این تصمیم گیری بسیار شبیه به نوع تصمیم گیری ژوری (هیئت منصفه) در پرونده های کیفری است.

دمارشی در عرصه نظر می تواند بر بعضی از مشکلات بنیادین دموکراسی نماینده ای غلبه کند و راه حلی برای آنان باشد، چرا که دموکراسی نماینده ای به شدت تحت تاثیر و دستکاری منافع عده ای خاص است و این باعث می شود کارکرد اصلی و واقعی خود را از دست بدهد ولی وقتی این انتخاب نماینده ها به قید قرعه باشد، دیگر نمی تواند تحت تاثیر منافع شخص یا اشخاص خاصی به طور سازمان دهی شده قرار بگیرد. بر طبق گفته فیلسوف استرالیایی جان بورنهیم، انتخاب رندمی سیاست ورزان کار را برای تمام شهروندان آسان تر خواهد کرد تا بتوانند روزانه در مسائل سیاسی جامعه خود مشارکت معناداری داشته باشند و کار را برای گروه های دارای منافع خاص سخت تر خواهد کرد که بتوانند این روند را به فساد بکشانند.

به طوری کلی تر، انتخاب رندم تصمیم گیران در گروه های بزرگ تر، قرعه کشی نامیده می شود. در دموکراسی [[آتن]] از این شیوه بسیار استفاده می شد و تقریبن تمام مقامات دولتی و حکومتی از طریق قرعه کشی از بین شهروندان انتخاب می شدند تا این که بخواهد انتخاباتی برگزار شود. نامزد ها اغلب همیشه شهروندانی مرد، یونانی، تحصیل کرده و دارای حداقلی از ثروت و موقعیت اجتماعی بودند.

=====دموکراسی=====
که در ادبیات سیاسی ایران با نام مردم سالاری هم شناخته می شود، دولتی است که توسط انتخاباتی که اکثر جمعیت آن کشور در آن مشارکت می کنند، انتخاب می شود و وظیفه اداره امور را به عهده می گیرد. تمایز کلیدی میان یک دموکراسی و دیگر اشکال دولت های مبتنی بر قانون اساسی این است که حق افراد برای رای دادن در دموکراسی از طریق یا به خاطر ثروت یا نژاد فرد محدود و ممنوع نمی شود (ویژگی اصلی برای رای دادن معمولن رسیدن به سنی خاص است). بنابراین یک دولت دموکراتیک توسط اکثریت مردم مورد حمایت قرار می گیرد (حداقل در زمان انتخابات) و این فراهم کننده برگزاری یک انتخابات به صورت عادلانه است. اکثریت ممکن است به طرقی مختلف تعریف شود. گونه های مختلفی از تقسیم قدرت وجود دارد (معمولن در کشور هایی که مردم عمدتن خود را بر اساس هویت های فردی و مذهبی معرفی می کنند) یا ممکن است این مسئله بر اساس رای های الکترال یا مبتنی بر قانون اساسی تعیین شود، این شیوه هم در کشور هایی رخ می دهد که دولت بر اساس هر نفر یک رای مستقیم ساده انتخاب نمی شود.

=====دموکراسی مستقیم=====
نوعی از دموکراسی است که در آن دولت از طریق حضور مستقیم مردم شناخته می شود، یعنی مردم نمایندگان خویش هستند و خود مستقیمن برای قوانین جدید و سیاست های عمومی رای می دهند.

=====دموکراسی لیبرال=====
نوعی از دموکراسی است که شکل دولت در آن دموکراسی نماینده ای است و اعمالش را تحت اصول لیبرالیسم به منصه ظهور می رساند. از مشخصه های کلیدی این نظام انتخابات های منصفانه، آزادانه و رقابتی است که میان چندین حزب سیاسی مجزا صورت می گیرد. تفکیک قوا میان قوه های مختلف دولت وجود دارد و حکومت قانون در زندگی هر روزه مردم به عنوان بخشی از جامعه باز جاری است. در این جوامع حفاظت از حقوق بشر و آزادی های مدنی برای تمام اشخاص انجام می گیرد. برای تعریف این نظام در عمل باید گفت که دموکراسی های لیبرال عمومن بر اساس قانون اساسی شکل می گیرند، چه این قانون اساسی قانونی رسمی و نوشته باشد و چه نباشد تا بتوانند حد و حدود قدرت دولت را تعیین کرده و به قرارداد اجتماعی اعتبار ویژه ای بخشند. بعد از دوره ای وقفه در گسترش لیبرال دموکراسی ها در قرن بیستم، لیبرال دموکراسی تبدیل به نظامی سیاسی چیره در سراسر جهان شد. یک دموکراسی لیبرال ممکن است انواع بنیادین متعددی داشته باشد: ممکن است جمهوری باشد مانند [[فرانسه]]، [[آلمان]]، [[هند]]، [[ایرلند]]، [[ایتالیا]] و [[ایالات متحده]]؛ یا ممکن است پادشاهی مشروطه باشد مانند [[ژاپن]]، [[اسپانیا]]، یا [[بریتانیا]]. ممکن است نظام ریاست جمهوری داشته باشد مانند [[آرژانتین]]، [[برزیل]]، [[مکزیک]] و [[ایالات متحده]] یا ممکن است نظام نیمه ریاست جمهوری داشته باشد مانند [[فرانسه]] و [[تایوان]]، یا ممکن است نظام پارلمانی داشته باشد مانند [[استرالیا]]، [[کانادا]]، [[هند]]، [[نیوزیلند]]، [[لهستان]] و [[بریتانیا]].

=====دموکراسی نماینده ای=====
نوعی از دموکراسی که در آن شهروندان یک کشور نمایندگان خود را انتخاب می کنند تا ایشان دست به تصویب و ایجاد و اجرای سیاست های عمومی و قوانین بزنند و مردم خود دیگر در این گونه امور مشارکت مستقیم نداشته باشند.

=====دموکراسی سوسیال=====
نوعی از دموکراسی که تعریف و تفسیر سرمایه دارانه و لیبرال را رد می کند. این مکتب ادعا دارد که در نهایت تکاملی پیش برنده در سرمایه داری باعث می شود تا این اقتصاد سرمایه دار دست آخر منجر به برقراری اقتصاد سوسیالیستی شود. سوسیال دموکراسی اعتقاد دارد که تمام شهروندان باید از نظر قانونی از یک سری حقوق مشخص اجتماعی برخوردار باشند. این ها شامل دسترسی فراگیر همه شهروندان به خدمات عمومی می شود، خدماتی چون تحصیل، بهداشت و درمان، دستمزد کارگران، حمل و نقل عمومی و دیگر خدماتی که شامل نگهداری از بچه و مراقبت از سالمندان می شود. دموکراسی سوسیال با جنبش های اتحادیه های کارگری در ارتباط است و حامی بالابردن حقوق و مزایای کارگران است. در عصر معاصر، دموکراسی سوسیال از رفع تبعیض در زمینه های متفاوت دفاع کرده است، زمینه هایی همچون: توانایی-ناتوانی، سن، قومیت، جنسیت، گرایش جنسی، سکس، زبان، نژاد، دین و طبقه اجتماعی.

=====دموکراسی تمامیت خواه=====
نوعی از دموکراسی که اشاره به نظامی از دولت دارد که نمایندگان به طور قانونی و توسط مردم انتخاب شده اند ولی در قدرت می مانند و این رای آوردن به معنی اعطای تام و تمام قدرت به ایشان است، در این نظام شهروندان مشارکت کمی در روند های تصمیم سازی کشور و شیوه اداره دولت دارند یا اینکه اصلن در این موارد هیچ گونه مشارکتی ندارند.

====دسته بندی بر اساس گروه سالاری====
دولت هایی که رویکرد هایی گروه سالارانه دارند، توسط گروهی کوچک، منفک، قدرتمند و تاثیرگذار از مردم اداره می شوند، مردمی که منافعی مشابهی را با یکدیگر در اشتراک دارند یا با یکدیگر پیوند های خانوادگی دارند. چنین مردمی ممکن است قدرت را در میان خود توزیع کنند و ممکن است نامزد ها را به طور برابر یا نابرابر انتخاب کنند. یک حکومت گروه سالار از یک دموکراسی واقعی بسیار متفاوت است چرا که تنها افراد بسیار کمی شانس تغییر امور را می یابند. البته چنین حکومتی اجباری به وراثتی بودن یا پادشاهی بودن ندارد و هم چنین یک حاکم مشخص ندارد بلکه توسط چندین حاکم اداره می شود.

بعضی از مثال های تاریخی چنین حکومت هایی را می توان اتحاد جماهیر شوروی سابق و نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی در نظر گرفت. بعضی از نقدهای دموکراسی نماینده ای درباره ایالات متحده نیز چنین فکری دارند. دموکراسی آتن نیز که از قرعه کشی برای انتخاب نامزد ها استفاده می کرد؛ تقریبن همیشه جمعی از مردان سفید پوست یونانی بود که شهروندانی تحصیل کرده بودند و حداقلی از زمین و ثروت و موقعیت اجتماعی را داشتند.

=====ارگاتوکراسی=====
یا کارگر سالاری که توسط پرولتاریا، کارگران و طبقه کارگر اداره می شود. نمونه های این نظام شامل انقلاب ها و شورش های کمونیستی است که کنترل بیشتر جامعه را در دست گرفتند و اقتصادی جایگزین را برای مردم و کارگران ایجاد کردند. برای اطلاعات بیشتر می توانید به [[دیکتاتوری پرولتاریا]] مراجعه کنید.

=====کریتارشی=====
یا قاضی سالاری که دولتی است که توسط قضات اداره می شود. این نظام دولتی از نهاد های اجرایی حقوق تشکیل می شود و در نتیجه حکومت و نظام حقوقی به طور سنتی و بر طبق قانون اساسی یک موجودیت هستند. قضات و دیگر اشخاص شاغل در نظام حقوقی در این نظام، قدرت قانونی دارند که قوانین حکومت را تصویب کرده و به اجرا در بیاورند. به علاوه تفسیر قوانین و حل و فصل اختلافات نیز بر عهده همین اشخاص است. [[سومالی]] کشوری است که توسط قضات تحت سنت ''زئیر'' اداره می شود.<ref>[http://www.independent.org/publications/article.asp?id=126 A Peaceful Ferment in Somalia: Publications: The Independent Institute<!-- Bot generated title -->]</ref> همان طور که اتحادیه دادگاه های اسلامی نمونه تاریخی دیگری از این دست است.

=====نتوکراسی=====
یا شبکه سالاری که توسط روابط اجتماعی اداره می شود؛ اصطلاحی است که توسط هیئت تحریریه نشریه فناوری امریکایی (امریکن تکنولوژی) در اوایل دهه 1990 ابداع شد. و تلفیقی بود از دو واژه اینترنت و آریستوکراسی، نتوکراسی اشاره به سیطره طبقه بالای اجتماع از طریق قدرت خویش در در دست داشتن منافع فناوری و مهارت های شبکه ای دارد، در مقایسه با این دید که بورژوازی به مرور اهمیت خود را از دست خواهد داد. مفهوم نتوکراسی در مقایسه با مفهوم طبقه خلاق توضیح داده می شود که کاری است از ریچارد فلوریدا. دو تن از متفکرین این مکتب طبقه پایین جامعه را در مقابل نتوکراسی گذاشته اند و از آن با عنوان مصرف گرایی یاد می کنند.

=====اولیگارشی=====
یا شایسته سالاری دولتی است که توسط گروهی کوچک از افرادی که منافع مشترک با یکدیگر داشته یا با هم روابط خانوادگی دارند، اداره می شود.<ref>American 1225</ref>

=====پلوتوکراسی=====
یا اغنیاسالاری، نظامی است که توسط ثروتمندان اداره می شود، در این نظام دولتی طبقه ای که طبقه حاکم را تشکیل می دهند همگی از طبقه ثروتمند جامعه هستند. هر یک از مثال هایی که تا کنون برای انواع دولت ذکر کردیم می تواند یک پلوتوکراسی نیز باشد. برای مثال اگر تمام نماینده های رای آورده در یک جمهوری ثروتمند باشند، آن جمهوری یک پلوتوکراسی خواهد بود.<ref>[http://billmoyers.com/episode/full-show-plutocracy-rising/ "Plutocracy Rising" Moyers & Company.]</ref>

=====استراتوکراسی=====
یا ارتش سالاری، دولتی است که به دست نظامیان اداره می شود. این نظام دولتی دارای دولتی نظامی است که در آن حکومت و ارتش به طور سنتی و بر طبق قانونی اساسی، در واقع یک موجودیت هستند. شهروندانی که به خدمت سربازی اجباری یا داوطلبانه رفته اند، یا کسانی که با افتخار از ادامه خدمت معاف شده اند، می توانند در سطوح مدیریتی و اداری کشور قرار بگیرند. (البته باید توجه کرد که این نظام دولتی با شبه نظامیان یا دیکتاتوری نظامیان اشتباه نشود). شهر-دولت اسپارتا نمونه ای تاریخی از این مورد است؛ نظام اجتماعی و قانون اساسی اسپارتا تمامن بر روی آموزش و مهارت نظامی متمرکز بود.

=====تئوکراسی=====
یا خدا سالاری، دولتی است که به دست نخبگان مذهبی خود اداره می شود. این نظام دولتی از نهاد های مذهبی تشکیل شده است که در آن کلیسا-مسجد-کنیسه و حکومت به طور سنتی و بر طبق قانون اساسی یک موجودیت هستند. شهروندانی که مبلغ دینی و روحانی هستند، حق حکومت بر سایرین دارند.<ref>American 1793</ref> [[واتیکان]] (حکومت [[پاپ]]) و دولت [[تبت]] (به رهبری [[دالایی لاما]]) نمونه های تاریخی این گونه دولت هستند.

====دسته بندی بر اساس آزادیخواه بودن====
هیچ اجماعی بر سر تعریف دقیق آزادیخواهی وجود ندارد. دایره المعارف فلسفه [[استنفورد]] آزادیخواهی را این چنین تعریف می کند: دیدگاهی اخلاقی که تحت آن نمایندگان ابتدائن مالک تمام چیزهای خود هستند و قدرت های اخلاقی مشخصی دارند که با آن می توانند حقوق مالکیت در چیزهای خارج از دارایی خود را به دست آورند. جرج وودکاک، نویسنده تاریخچه آزادیخواهی آن را به عنوان فلسفه ای که به طور بنیادین درباره ی قدرت و قوه قاهره مظنون است و از انتقال جوامع به سمت و سویی مدنی از طریق انقلاب یا اصلاحات حمایت می کند، تعریف می کند. فیلسوف لیبرتارین، رودریک لانگ، [[لیبرتارینیسم]] یا آزادیخواهی را به عنوان موقعیتی سیاسی که از باز توزیع شدید قدرت و در آوردن آن از دست مستبدین و اعطای آن به نهاد های داوطلب متشکل از افراد، حمایت می کند، یاد می کند. حال چه این نهاد های داوطلب نهاد هایی مستقل در بازار آزاد باشند و چه اتحادیه چند شرکت بزرگ. بر طبق حزب لیبرتارین ایالات متحده، لیبرتارینیسم مدافع دولتی است که به گونه ای مختار بنا نهاده شده باشد و فقط محدود به محافظت از افراد در برابر اجبار و خشونت باشد.

=====لیبرتارین=====
یا آزادیخواه مدافع دولت حداقلی و اجبار حداقلی است و بر آزادی و اقدامات داوطلبانه تاکید بسیار دارد. لیبرتارین ها به طور کلی مدافع جامعه ای هستند که دولت به نسبت بیشتر جوامع امروزی، هر چه کمتر در آن نقش داشته باشند.

=====لیبرتارین سوسیال=====
نوعی از دموکراسی است که دولت آن به گونه ای غیر وراثتی و غیر اداری اداره می شود، در چنین جامعه ای مالکیت خصوصی به عنوان وسیله ای برای تولید و بهره وری در نظر گرفته نمی شود و شاید به کل با آن مخالفت شود. سوسیالیست های لیبرتارین معتقد به تبدیل مالکیت خصوصی مولد امروزین به مالکیت جمعی و اشتراکی تمام امور هستند، گرچه اندک احترامی هم برای مالکیت شخصی قائل می باشند. لیبرتارین سوسیال با هر گونه شکل از اجبار در سازمان های اجتماعی مخالف است. این مکتب به دنبال ترویج راه اندازی اجتماعات آزاد به جای دولت و تمام روند های اداری است و در صدد مخالفت با روابط اجتماعی و سرمایه داری و مواردی چون دستمزد کارگران است. اصطلاح لیبرتارین سوسیال توسط بعضی از سوسیالیست ها برای تمایز قائل شدن میان فلسفه سوسیالیسم حکومتی و آنارشیسم چپ مورد استفاده قرار گرفت.

====دیگر دسته بندی ها====

=====آنارشی=====
آنارشی بیش از یک تعریف دارد. در ایالات متحده، اصطلاح آنارشی نوعن برای اشاره به جامعه ای استفاده می شود که هیچ دولت رسمی ندارد و هیچ قدرت قانونی مشغول اجرای قوانین نیست.<ref>{{cite web |title=Decentralism: Where It Came From-Where Is It Going? |publisher=Amazon.com |date= |asin=1551642484}}</ref><ref>"Anarchy." Oxford English Dictionary. Oxford University Press. 2004. The first quoted usage is 1667</ref> وقتی آنارشی در این معنا به کار می رود ممکن است<ref>"Anarchy." Oxford English Dictionary. Oxford University Press. 2004. The first quoted usage is 1552</ref> به معنی بی نظمی سیاسی و یا بی قانون در جامعه باشد یا ممکن است چنین معنی نداشته باشد.<ref name="Anarchy 2004">"Anarchy." Oxford English Dictionary. [[انتشارات دانشگاه آکسفورد]]. 2004. The first quoted usage is 1850.</ref>

خارج از ایالات متحده و توسط بیشتر افرادی که خود را آنارشیست تعریف می کنند، حاکی از نظامی دولتی است که بیشتر در حد نظریه ای برای اداره دولت-ملت است. هم چنین اشکال دیگری از آنارشی وجود دارد که در صدد اجتناب از استفاده از اجبار، خشونت، زور و قدرت هستند در حالی که هنوز به دنبال تولید یک جامعه مولد و مطلوب می باشند.<ref>{{cite web|author=|url=http://www.youtube.com/watch?v=kOTBGrrDeXg |title=Noam Chomsky on the history of Anarchy |publisher=Youtube.com |date=2011-09-07 |accessdate=2012-01-30}}</ref><ref>{{cite web |url=http://www.anarchy.net/ |title=A discussion on what anarchy is, by those that self-identify as anarchists}}</ref>

=====آنوکراسی=====
یک آنوکراسی، نوعی از رژیم است که قدرت در آن به نهاد های عمومی واگذار نشده است (آن گونه که در دموکراسی های عادی می باشد) بلکه در میان گروه های نخبه که دائمن در حال رقابت با یک دیگر بر سر قدرت هستند، پخش شده است. مثال های آنوکراسی در آفریقا شامل [[سومالی]] و دولت های اشتراکی [[کنیا]] و [[زیمباوه]] است. از نظر دسته بندی آنوکراسی ها جایی میان خودکامگی و دموکراسی قرار دارند.<ref>{{cite web |title=Global Report 2011: Conflict, Governance, and State Fragility |last=Marshall |first=Monty G. |first2=Benjamin R. |last2=Cole |date=1 December 2011 |publisher=Center for Systemic Peace |location=Vienna |url=http://www.systemicpeace.org/GlobalReport2011.pdf |format=PDF |accessdate=2012-08-15}}</ref>

معمولن این واژه تعریف وسیع تری دارد. برای مثال در سال 2010 یکی از سازمان های مرتبط با علم سیاست آنوکراسی ها را این گونه تعریف کرد که کشور هایی هستند که نه خودکامه اند و نه دموکراتیک و بیشتر آنها در حال طی گذاری پر مخاطره از یک وضعیت خودکامه به سوی دموکراسی هستند.<ref>{{cite web
|url=http://www.international-alert.org/sites/default/files/publications/MDG.pdf
|title=Working with the Grain to Change the Grain: Moving Beyond the Millennium Development Goals
|format=PDF
|publisher=[[International Alert]]
|location=London
|date=September 2010
|last=Vernon
|first=Phil
|last2=Baksh
|first2=Deborrah
|page=29
|accessdate=2012-08-15
}}</ref> این سازمان اشاره می کند که تعداد آنوکراسی ها به طوری اساسی بعد از [[جنگ سرد]] روندی رو به رشد داشته اند. آنوکراسی ها آن گونه که انتظار می رود انعطاف ناپذیر نیستند و مهیاگر فضایی برای رقابت و گذار می باشند. شاید چنین نظام هایی از یک اقتصاد سیاسی قوی، موثر و کارآمد بهره ای نداشته باشند ولی به خاطر ویژگی هایی که دارند و حالت میانی که بین دموکراسی و خودکامگی قرار دارند به شدت در معرض خطر اند و با یک اختلال بزرگ یا خشونت نظامی از هم فرو می پاشند.

=====جمهوری موز=====
یک جمهوری موز از نظر سیاسی دولتی کلپتوراتیک (دزد سالار) ناپایدار است که از نظر اقتصادی به صادرات منابع محدودی (همچون میوه و مواد معدنی) وابسته است و معمولن دارای جامعه ای است که طبقه بندی شده است. چنین نظامی ضعیف شده اگاتوکراسی و پلوتوکراسی است و مخلوطی است از آریستوکراسی در زمینه های تجارت، سیاست و نیرو های نظامی.<ref>{{Cite book|author = Richard Alan White |title = The Morass. United States Intervention in Central America|url=http://books.google.com/?id=X88WAAAAYAAJ|publisher = Harper & Row|location = New York|year = 1984| page = 319|isbn = 9780060911454}} [http://www.google.it/search?num=100&hl=en&safe=off&tbm=bks&q=%22Richard+Alan+White%22+%22The+morass%22+%22United+States+intervention+in+Central+America%22+%22banana+republic%22 P. 95]. ISBN 0-060-91145-X; ISBN 978-0-06091-145-4.</ref> در علم سیاست اصطلاح جمهوری موز اشاره به کشوری دارد که به تولیدات بخش اولیه خود متکی است و از منابع ملی و اقتصاد خویش به وسیله سیاست های گروه سالارانه بهره برداری می کند.<ref name="GREED">{{cite journal |title=Big-business Greed Killing the Banana (p. A19)|journal=The Independent, via ''[[The New Zealand Herald]]'' |url=http://www.highbeam.com/doc/1G1-179318358.html |date=Saturday 24 May 2008 |accessdate=Sunday 24 June 2012}}</ref> در ادبیات امریکایی، اصطلاح جمهوری موز در اصل اشاره به جمهوری خیالی آنچوریا دارد، یک دیکتاتوری بدبخت است که ب دنبال برانگیختن و حمایت از یک بهبود وضعیت سریع است و قصد دارد این وضعیت را از طریق بهره برداری های کلان کشاورزی به ویژه درختان موز به سر انجام برساند.<ref name="GREED"/> در سیاست ایالات متحده، اصطلاح جمهوری موز یک توصیف منفی و محقرانه سیاسی است که توسط نویسنده امریکایی [[او هنری]] در کتاب دزدان و پادشاهان (1904) به کار گرفته شد، موضوع این کتاب داستان های کوتاه به هم مرتبط است که در طول اقامتش در [[هندوراس]] از سال 1896 تا 1897 به رشته تحریر در آمده اند. در این دوران وی در آنجا برای فرار از دست قانون ایالات متحده به خاطر اختلاس بانکی مخفی شده بود.<ref>[http://www.google.it/search?num=100&hl=en&safe=off&tbm=bks&q=O.+Henry+was+first+to+use+the+term+%22banana+republic%22+%22Cabbages+and+Kings%22+%281904%29 ''Occurrences''] on Google Books.</ref><ref>{{Cite book|author = O. Henry|title = Cabbages and Kings|url=http://books.google.com/?id=6jpMsL2T0CoC|publisher = Doubleday, Page & Co. for Review of Reviews Co|location = New York|year = 1904| page = 312}} [http://books.google.it/books?id=CsSr5CxBrGQC&hl=en&pg=PT198&dq=%22While+he+was+in+Honduras,+Porter+coined+the+term%22+%22banana+republic%22#v=onepage&q=%22While%20he%20was%20in%20Honduras%2C%20Porter%20coined%20the%20term%22%20%22banana%20republic%22&f=false "While he was in Honduras, Porter coined the term 'banana republic'"].</ref>

=====دولت انقلابی=====
در این نظام ساختار موجود دولت توسط یک گروه کاملن جدید سرنگون می شود. این گروه جدید می توانند خیلی کوچک باشند، مثل انقلاب توسط نیرو های نظامی، یا خیلی بزرگ باشند، مانند انقلاب های مردمی. بعد از گذر دوره ای، خود این گروه انقلابی تبدیل به یکی از اشکال شناخته شده دولت می شوند مگر این که با یک [[کودتا]] یا قیام دیگر مواجه شوند.

=====مائویسم=====
نظریه چپ گرای [[مارکسیسم]] و [[لنینیسم]] در چین توسط [[مائو زدونگ]] (مائو تسوتونگ) به کار گرفته شد و توسعه یافت. این مکتب مقرر داشت که اگر سدی مانع ارتباط رهبران کمونیست با مردم قرار بگیرد، انقلاب های پیاپی و ادامه دار امری اجتناب ناپذیر و ضروری هستند.

===دسته بندی بر اساس این که قدرت در ساختار چگونه توزیع می شود===

====دسته بندی بر اساس جمهوریت====
یک جمهوری شکلی از دولت است که کشور در آن به عنوان یک امر عمومی در نظر گرفته می شود، نه این که دغدغه ای خصوصی یا ملک حاکمان دیده شود و نظامی است که دفاتر و مناصب حکومت به طور پیوسته و همیشگی مستقیمن یا غیر مستقیم توسط شهروندان انتخاب می شوند نه این که موروثی باشند. در دوران مدرن، یک تعریف ساده و رایج از جمهوری، دولتی است که رهبر و سر آن پادشاه نباشد.

=====جمهوری=====
توسط شکلی از دولت اداره می شود که در آن مردم یا بخشی قابل توجه از ایشان، قدرت ویژه ای در نظارت بر اعمال دولت و افراد شاغل در آن را دارند و تمام اعضای دولت توسط مردم انتخاب می شوند.<ref>[[Montesquieu]], ''[[The Spirit of the Laws]]'' (1748), Bk. II, ch. 1.</ref><ref name="Britannica">{{cite encyclopedia|title=Republic|encyclopedia=Encyclopædia Britannica}}</ref> تعریف رایج و ساده جمهوری این است که رئیس آن پادشاه نباشد.<ref name="WordNet">{{Cite journal |title=republic |journal=WordNet 3.0 |publisher=Dictionary.com |accessdate=20 March 2009 |url=http://dictionary.reference.com/browse/republic}}</ref><ref name="M-W">{{cite encyclopedia|title=Republic|encyclopedia=Merriam-Webster|url=http://www.merriam-webster.com/dictionary/republic|accessdate=14 August 2010}}</ref> [[مونتسکیو]] هر دوی دموکراسی ها، که مردم در آن سهمی در قدرت دارند، و آریستوکراسی ها و اولیگارشی ها، که تنها بخشی از مردم در آن ها نقش دارند، را به عنوان اشکالی از جمهوری به عنوان یک نظام دولتی در نظر می گیرد.<ref>Montesquieu, ''Spirit of the Laws'', Bk. II, ch. 2–3.</ref>

=====جمهوری مبتنی بر قانون اساسی=====
توسط دولتی اداره می شود که قدرتش توسط قانون یا قانون اساسی رسمی محدود شده است، و انتخاب آن هم توسط همه مردم یا حداقل بخش قابل توجهی از ایشان صورت پذیرفته است. لازم به ذکر است که اسپارتا در دوران باستان جمهوری منحصر به فردی بود چرا که بیشتر شهروندان آن از داشتن حق رای محروم بودند. چنین جمهوری هایی که بخش هایی از مردمان خویش را از حق رای و مشارکت در سرنوشت خویش محروم می کنند، عمومن ادعا دارند که نماینده تمام شهروندان خویش هستند چرا که آن دسته از مردم بدون حق رای را شهروند در نظر نمی گیرند و آن ها را از حقوق شهروندی محروم می سازند. نمونه ای از جمهوری های دوران مدرن که در تعریف اصلی ذکر شدند ایالات متحده است.

=====جمهوری دموکراتیک=====
یک نوع جمهوری از دولت که کشور در آن یک امر عمومی در نظر گرفته می شود، نه ملک حاکمان جهان سوم و دغدغه عده ای معدود و خصوصی. مقامات دولتی در این نظام به طور مستقیم و یا غیر مستقیم و مداوم توسط مردم انتخاب می شوند تا این که بخواهند وراثتی به پست خود برسند و در چنین نظامی تمام شهروندان حائز شرایط سهمی برابر در تصمیم گیری های منطقه ای و ملی که بر زندگی شان تاثیر گذار است، دارند.

=====جمهوری پارلمانی=====
یک جمهوری مثل [[هند]] و [[لهستان]] با یک دولت انتخابی که رئیس دولت و رئیس حکومت در آن از یک دیگر متمایز هستند و رئیس دولت بیشتر وظیفه و قدرت اجرایی دارد و رئیس حکومت که رئیس دولت را انتخاب می کند، خود توسط پارلمان انتخاب می شود.

=====جمهوری فدرال=====
اتحادیه ای فدرال از ایالت ها یا استان ها که با یک شکل جمهوری در دولت به هم متصل هستند. مثال های این دسته شامل [[آرژانتین]]، [[استرالیا]]، [[برزیل]]، [[آلمان]]، [[هند]]، [[روسیه]] و [[سوئیس]] است.

=====جمهوری اسلامی=====
کشور هایی مثل [[ایران]]، [[افغانستان]] و [[پاکستان]] که جمهوری هایی هستند که بر طبق شریعت اسلامی و قوانین اسلامی اداره می شوند.

=====جمهوری سوسیالیستی=====
کشور هایی نظیر [[چین]] و [[ویتنام]] که قرار بود با و برای مردم اداره شوند، اما هیچ انتخابات مستقیمی ندارند. اصطلاح جمهوری خلق برای متمایز کردن خودشان از دیگر جمهوری های مسبوق به سابقه در کشور هایشان قبل از انقلاب های مردمی، توسط ایشان به کار گرفته می شود، مانند جمهوری چین و جمهوری کره که هر دو با انقلاب هایی مارکسیستی-مردمی از هم فرو پاشیدند.

====دسته بندی بر اساس فدرالیسم====
[[فدرالیسم]] یک مفهوم سیاسی است که در آن گروهی از اعضا به واسطه یک میثاق یا پیمان به هم ملتزم شده و توسط یک دولت نماینده ای اداره می شوند. اصطلاح فدرالیسم هم چنین برای توصیف نظامی دولتی که تحت آن حاکمیت و و قدرت مندرج در قانون اساسی میان قدرت دولت مرکزی و دیگر واحد های سیاسی (مثل ایالات یا استان ها) تقسیم شده است، استفاده می شود. فدرالیسم نظامی است که مبتنی بر نهاد ها و اداره دموکراتیک بوده و قدرتی که وظیفه اداره کشور را دارد میان واحد های ایالتی یا استانی دولت تقسیم شده است و تشکیل دهنده چیزی است که غالبن فدراسیون خوانده می شود. مدافعین این مدل هم عمومن فدرالیست خوانده می شوند.

=====فدرالیسم=====
توسط نوعی از حکومت اداره می شود که مردم، یا بخش قابل توجهی از ایشان سهم عمده ای در اداره کشور دارند و مسئولین دولتی را خود انتخاب کرده و بر کارهای ایشان نظارت دائمی دارند. ولی این مردم از مکان های مختلف بوده و دولتی که شکل گرفته دولتی مرکزی است که وظیفه اتحاد و هماهنگی بین واحد های مختلف کشور را به عهده دارد. وظایف دولت مرکزی برخی از مسائل کلان کشور است که از دیگر واحد ها سلب شده و بر عهده آن گذاشته شده است. اما خود هر یک از واحد ها هم نظام اداری و قوانین خاص خود را دارند که بر اساس آن اداره می شوند و ساز و کار انتخاب مسئولین این واحد ها نیز عمومن دموکراتیک است. هر یک از واحد ها بنا به معیار های متفاوت مانند جمعیت و ... در اداره دولت مرکزی و در بودجه کلان سهم داشته و به نسبت های مختلف یا یکسان در مجلس نمایندگان نماینده دارند. به مجموع این واحد ها فدراسیون گفته می شود. نمونه هایی از فدرالیسم در دوران مدرن را می توان ایالات متحده و آلمان در نظر گرفت.

=====پادشاهی فدرال=====
یک پادشاهی فدرال فدراسیونی از ایالات است که یک پادشاه بر تمام آن حکومت می کند ولی هر ایالت پادشاه خود را داشته یا حتا با نظام غیر سلطنتی اداره می شود. این ایالت های گوناگون همگی به فدراسیون پیوسته و خود را تحت حکومت شاه اصلی قرار می دهند.

=====جمهوری فدرال=====
یک اتحادیه فدرال از ایالات یا استان ها که از نظام جمهوری برای دولت خویش بهره می جوید. مثال های این مورد را می توان آرژانتین، استرالیا، برزیل، آلمان، هند، روسیه و سوئیس در نظر گرفت.

====دسته بندی بر اساس دیگر ساختار های توزیع قدرت====

=====ادهوکراسی=====
توسط دولتی اداره می شود که نهاد ها و اصولی منسجم ندارد و سازمان یافته نیست، این مفهوم دقیقن مفهوم مخالف [[بوروکراسی]] ([[دیوان سالاری]]) است و کاملن در عرصه عمل هم مخالف آن عمل می کند.

=====آنارشیسم=====
یا هرج و مرج گرایی که گهگاه به این مفهوم بی دولتی هم گفته می شود؛ ساختاری است که برای از بین بردن هر گونه امر اجباری و دولتی تلاش می کند و معتقد است همه امور باید به گونه داوطلبانه و از بین داوطلبان اداره شوند. آنارشی وضعیتی است که در آن هیچ دولتی وجود ندارد.

این امر ممکن است بعد از یک جنگ داخلی اتفاق بیفتد، وقتی که دولت از هم فرو پاشیده است و گروه های رقیب برای به قدرت رسیدن در حال جنگ با یکدیگر هستند. هم چنین اشخاصی نیز وجود دارند که آنارشیست خوانده می شوند. ایشان معتقدند که هر گونه دولتی امری بد و غیر مفید است و این اعتقاد است که آنارشیسم خوانده می شود. آنارشیست ها فکر می کنند که دولت مردم را از سامان دادن به زندگی شخصی شان باز می دارد. و به جای آن می پندارند که اگر مردم خود کنترل امور را در دست بگیرند و با هم و در کنار یکدیگر کار کنند، به نتیجه بهتری خواهند رسید و زندگی مطلوب تری خواهند داشت و هر جامعه ای را که بخواهند و انتخاب کنند، خواهند داشت.

=====جامعه گروه=====
توسط یک گروه کوچک (معمولن خانواده) اداره می شود که نظامی نیمه رسمی و وراثتی دارد، و قوی ترین (یا از نظر جسمی یا از نظر شخصیت) رهبری همه را به عهده می گیرد. این مدل بسیار شبیه زندگی گروهی در دیگر حیوانات، مانند گرگ ها، است.

=====بوروکراسی=====
یا [[دیوان سالاری]] توسط نظامی دولتی اداره می شود که از دبیران اداری بسیار بهره می جوید، کسانی که این نظام را اداره می کنند، کارمندان، مدیران، دبیران و دیگر افراد شاغل در کارهای اداری می باشند.

=====ریاستی (قبیله ای)=====
نظامی است که در جامعه ای بسیار کوچک اعمال می شود که در درجه های متفاوتی از تمرکز گرایی قرار دارد. رهبر این گروه که معمولن به صورت قبیله ای زندگی می کنند، فردی است که رئیس نامیده می شود.

=====سایبرسیناسی=====
یا سیستم اطلاعات و نظارت، توسط عده از افراد منزوی و دور افتاده اداره می شود که تنها از داده های رسیده به ایشان استفاده می کنند تا تمام ابعاد زندگی خصوصی و عمومی مردم را نظم و سامان دهند و در این راه فقط از فناوری استفاده می کنند و هیچ گونه تعاملی با شهروندان ندارند. اطلاعات و واقعیات تنها منبع مورد نیاز و در دست ایشان برای تصمیم گیری درباره امور است. نمونه تاریخی این امر را می توان در [[شیلی]] سراغ گرفت.

=====نظام پارلمانی=====
نظامی دولتی دموکراتیک که در آن وزاری قوه مجریه مشروعیت خود را برای انجام وظیفه، از تصویب و موافقت مجلس یا قوه مقننه می گیرند؛ قوه مقننه و قوه مجریه در این نظام به هم پیوسته هستند. این مدل نظامی سیاسی است که در آن قدرت برتر و مافوق در دست شهروندان است که نماینده های مجلس را به طور مستقیم و به اراده خود انتخاب می کنند.

=====نظام ریاست جمهوری=====
نظامی دولتی است که قوه مجریه که به دست رئیس جمهور اداره و رهبری می شود هم در راس حکومت است و هم در راس دولت. در چنین نظام هایی این قوه به طور کاملن مستقل و منفک از قوه مقننه وجود دارد، و در شرایط عادی مسئولیتی برای پاسخ گویی به این قوه نداشته و نمی تواند توسط آن از ادامه فعالیت معاف شود و از کار کنار گذاشته شود.

=====نوموکراسی=====
یا قانون سالاری، توسط دولتی اداره می شود که فقط محدود و ملزم به رعایت قوانین منطقی و عقلانی و حقوق مدنی است، در تضاد با نظام های خدا سالار و مذهبی دولت و حکومت. در یک نوموکراسی قدرت نهایی و بیشترین قدرت در خود قانون وجود دارد و هیچ منبع دیگری برای اعطای این قدرت وجود ندارد.

==اشکال دولت با توجه به دیگر ویژگی ها==

===با توجه به نظام اجتماعی-اقتصادی===
از نقطه نظر تاریخی، بیشتر نظام های سیاسی بر اساس ایدئولوژی های اجتماعی-اقتصادی شکل و نظام یافته اند؛ تجربه جنبش هایی که به قدرت رسیده اند، و وابستگی های عمیق و محکمی که ایشان با بعضی از اشکال خاص دولت داشته اند، می تواند باعث شود تا آن ها شکلی از دولت را به عنوان هویت خود تعریف کرده و خود را با آن بشناسانند.

====سرمایه داری (کاپیتالیسم)====
در یک اقتصاد سرمایه دار یا [[بازار آزاد]]، مردم مالک تجارت ها و املاک و دارایی های خویش هستند و باید خدمات را برای استفاده شخصی و خصوصی خریداری کنند، مانند خدمات درمانی و بهداشتی.

====کمونیسم====
در یک کشور کمونیست، طبقه کارگر از طریق تعاونی ها و اصناف مالک تمام تجارت ها و مزارع هستند و خدمات درمانی، آموزشی و رفاهی بین همه تقسیم می شود.

====فئودالیسم====
نظامی از مالکیت زمین ها و وظایف است. تحت فئودالیسم تمام زمین های در گستره یک پادشاهی متعلق به پادشاه بوده اند. با این وجود، پادشاه بعضی از زمین ها را به لرد ها و دیگر افراد طبقه اشراف اعطا می کرده تا برای وی و در کنار وی بجنگند. به این زمین های بخشیده شده، ملک اربابی گفته می شده است. در مرحله بعد این اشراف بودند که بعضی از زمین هایشان را به رعایا می دادند و به این خاطر رعایا ملزم به انجام وظایفی برای اربابان خویش بودند. به ملک رعایا تیول گفته می شد.

====سوسیالیسم====
دولت های سوسیالیست مالک بسیاری از صنایع بزرگ هستند و مهیا کننده خدمات آموزشی، درمانی و رفاهی برای شهروندان شان هستند در حالی که به ایشان اجازه می دهند تا حدی انتخاب های اقتصادی و فعالیت اقتصادی نیز داشته باشند.

====دولت رفاهی====
مفهومی است که تحت آن دولت باید نقشی کلیدی در پاسداشت و ترویج و توسعه رفاه اقتصادی و اجتماعی شهروندان خود بازی کند. این مدل بر اساس اصول برابری در فرصت ها، بازتوزیع منصفانه ثروت و مسئولیت عمومی برای افرادی که نمی توانند از خود مراقبت کنند و حداقلی از استاندارد های زندگی خوب را برای خود فراهم کنند، پایه ریزی شده است.

===با توجه به نظام سیاسی===

====نخبه گرایی====
ملتی مستقل با گروهی کوچک و مدرن شده از نخبگان.

====چندرهبری====
مدلی با ریشه ای یونانی که برای یاد کردن از دموکراسی های غربی نیز استفاده می شود.

====مرکز گرایی====
ملت هایی که قدرت زیادی را به دولت مرکزی خود اعطا کرده اند و همه چیز حول محور و مرکزیت آن ها انجام می گیرد.

====شخصی گرایی====
دولت هایی از اشخاصی که رهبری سیاسی نا پایدار و بی ثباتی دارند، بهره می جویند.

===با توجه به مدل قانون اساسی===
بعضی از این مورد ها مواردی مشخص هستند که نمونه هایی خاص و منحصر به فرد را تعریف می کنند؛ سایر موارد از نقطه نظر تاریخی با دیگر شکل های شناخته شده دولت در هم آمیخته اند.

* حکومت بر اساس قانونی مافوق و اعلی
* جدایی کلیسا و دین از حکومت
* کنترل ارتش به دست شهروندان
* حکومت های خودکامه و تمامیت خواه در برابر سیاست های لیبرال
* نظام های اقتصادی (مانند سرمایه داری، سوسیالیسم، دولت رفاهی و فئودالیسم)
* اندروکراسی (پدر سالاری) در مقابل جینارشی (مادر سالاری) – سیطره یک جنس خاص بر همه

===با توجه به استقلال هر منطقه===
این فهرست بر روی رویکرد های متفاوتی تمرکز دارد که نظام های سیاسی را به توزیع حاکمیت و اعطای استقلال به مناطق مختلف داخل کشور می کشاند.
:* حاکمیت منحصرن در دست قدرت مرکزی باشد:
:::* امپراتوری
:::* حکومت واحد
:* حاکمیت در دولت مرکزی وجود داشته باشد و به مناطق پیرامونی هم اعطا شده باشد:
:::* هژمونی (برتری قدرت مرکزی نسبت به قدرت نواحی پیرامونی)
:::* فدراسیون یا جمهوری فدرال
:::* کنفدراسیون
:::* پادشاهی فدرال
:* اعطای بیشتر حاکمیت به دیگر مناطق بدون قدرت خاص مرکزی:
:::* فدرالیسم نا متقارن
:::* شبه فدرالیسم نا متقارن
:::* حکومت متحد
:::* کشور تحت الحمایه
:::* وابستگی مستعمراتی
:::* حکومت بر دریا (توسط چند کشور ملتزم شده به یکدیگر تحت یک پیمان یا میثاق)
:::* لیگ یا اتحادیه
:::* کشور های مشترک المنافع
:::* تمرکززدایی و واگذاری قدرت و بازتوزیع آن میان قدرت مرکزی و دیگر مناطق و نواحی

===دسته بندی های نظری و فرضی===
این دسته بندی که در ادامه می آید در جهان واقعی هیچ گونه مثال قابل ذکری ندارد و فقط در حد خیال و گمان و فرض است.

====جمهوری شرکت====
شکلی فرضی از دولت که گهگاه در دنیای داستان ها و افسانه های علمی-تخیلی نیز آمده است، چرا که گفته شده است که بعضی از ملت ها در طول تاریخ هم چون [[فلورانس]] در [[قرون وسطا]] به این شکل جمهوری شرکت اداره شده اند. گرچه چنین دولتی بعضی از شاخصه ها و صورت ظاهری جمهوری را دارد، اما یک جمهوری شرکت در درجه اول مانند یک تجارت و بازرگانی اداره می شود و هیئت مدیره و هیئت اجرایی دارد. تاسیساتی نظیر بیمارستان ها، مدارس، نیروی نظامی، و نیرو های پلیس همه و همه باید خصوصی شوند. تمام امور رفاهی اجتماعی که به عنوان کارکرد دولت در نظر گرفته می شدند باید به شرکت ها واگذار شوند تا آنها با انجام و ارائه این خدمات به خود و کارمندان شان نیز سود برسانند. گرچه جمهوری شرکت ها به طور رسمی در دنیای مدرن وجود خارجی ندارند، عمومن در کارکرد های افسانه ای و نقد و تفسیر های سیاسی مورد استفاده قرار می گیرند.

بعضی از دانشمندان [[علم سیاست]] حکومت های سوسیالیست را نوعی از جمهوری شرکت ها در نظر می گیرند، چرا که حکومت بر تمام امور اقتصادی و زندگی سیاسی شهروندان نظارت دارد و یک انحصار را درباره همه چیز در داخل مرز های کشور ایجاد کرده است و می توان این گونه پنداشت که خود دولت تبدیل به یک ابرشرکت انحصار طلب شده است.

====ماگوکراسی====
یا شعبده سالاری، توسط دولتی اداره می شود که بالاترین مقامات آن را شعبده بازان، جادوگران، ساحران و ساحره ها تشکیل می دهند. این مدل به شدت شبیه رژیم هایی است که به طوری گسترده در داستان های تخیلی و ژانر فانتزی به تصویر کشیده شده است.

====یونیوکراسی====
به مدلی اطلاق می شود که ذهن یک فرد از طریق انواع فناوری ها و به صورت تکنیکی به ابر رایانه ای متصل شده است که وی را قادر می سازد وقتی مشکلات پیش می آیند و به این ذهن کامپیوتری منتقل می شوند بتواند سریع و از طریق پردازش های کامپیوتری به نتیجه ای منصفانه و کارآمد دست یابد و این گونه تمام مشکلات در بدو ایجاد و به سرعت حل می شوند. این مدل هم چنین با عنوان اصل کندوی ذهن نیز شناخته شده است، چرا که در مدل های معمولی برای مثال هر کس از افراد مستقلانه رای و نظر خود را درباره مسئله پیش رو می دهد و از جمع بندی این آرا به نتیجه مورد نظر دست می یابیم. ولی در این مدل تصمیم گیری ها مثل کندو انجام می شوند و چون تمام افراد با رشته هایی کامپیوتری به هم متصل اند، به جای این که هر کس نظر متفاوتی داشته باشد و بعد با شمردن اکثریت به یک نتیجه برسیم، اینجا قبل از اظهار نظر هر یک از افراد، به یک نظر واحد خواهیم رسید چرا که تمام واحد ها به طور شبکه ای به یک دیگر متصل هستند و یک نظر را ارائه خواهند کرد.

==نقشه ها==
[[پرونده:Forms of government.svg|500px|بندانگشتی|وسط|کشور ها با توجه به نظام دولتی شان-آبی: جمهوری ریاست جمهوری، زرد: نیمه ریاست جمهوری، نارنجی و سبز: جمهوری پارلمانی، قرمز: پادشاهی مشروطه، بنفش: پادشاهی مطلقه، قهوه ای: نظام تک حزبی]]
[[پرونده:Electoral democracies.png|500px|بندانگشتی|وسط|کشور هایی که با رنگ آبی در نقشه مشخص شده اند کشور هایی هستند که بنا به اعلام خانه آزادی در سال 2013، دموکراسی های انتخاباتی در جهان هستند. باید توجه داشت که از نظر خانه آزادی دموکراسی در عمل مهم است و نه تنها به گفته مقامات رسمی]]
[[پرونده:Formas de governo.PNG|500px|بندانگشتی|وسط|نقشه ای که نظام های پادشاهی را با رنگ قرمز از بقیه نظام های سیاسی (آبی) در جهان متمایز کرده است.]]

== جستارهای وابسته ==
* [[مهندسی سیاست]]
* [[جمهوری اسلامی]]
* [[نظامی‌گری]]

== پانویس ==
{{چپ چین}}
{{پانویس|3|}}
{{پایان چپ چین}}


{{حکومت‌های اقتدارگرا}}
[[رده:سازمان‌های حکومتی]]
[[رده:شکل‌های حکومت]]
[[رده:واژگان سیاسی]]

نسخهٔ ‏۲۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۵۶

نکته: واژه Government در ادبیات فارسی به حکومت ترجمه شده که ترجمه غلطی است و با استناد به همین صفحه انگلیسی این مدخل می توان به وضوح دریافت که این واژه به معنی دولت و نه حکومت است، همینطور واژه State نیز به اشتباه دولت ترجمه شده که آن هم ترجمه غلطی بوده و می بایست از حکومت برای ترجمه آن استفاده کرد. در این مدخل فارسی هم چون از قبل چنین صفحه هایی زده شده بود، بدون تغییر نام و پیوند و برای هماهنگی با دیگر زبان های ویکی، مترجم این مدخل دست در تغییر نام نبرده، ولی در تمام متن از واژه دولت برای ترجمه این مفهوم استفاده کرده است. در ادامه متن آشکارا معنای دولت را از این واژه دریافت خواهید کرد.

دولت (به انگلیسی: Government) نظامی است که تحت آن یک کشور یا یک اجتماع اداره می شوند.[۱] در بریتانیا (و بسیاری از دیگر کشور های جهان که از این کشور تاثیر پذیرفته اند)، این واژه به شاخه اجرایی و قوه مجریه حکومت نیز به طور خاص اطلاق می شود،[۲] چیزی که در امریکا با نام دیگری نامیده می شود و آن Administration است که به قوه مجریه آن اشاره دارد. در امریکا واژه دولت به نظامی گسترده تر نظر دارد که تحت آن کشور مورد سازمان دهی و اداره قرار می گیرد.[۳]

در معنای گسترده تر دولت، این نهاد به طور عادی از سه بخش یا قوه تشکیل می شود: مقننه، مجریه و قضاییه. دولت ابزاری است که به وسیله آن سیاست های دولت مورد اعمال واقع می شوند و همین طور این نهاد خود سیاست گذار و تعیین کننده راهبرد های پیش روی کشور است. نوع دولت و شکلی که کشور با آن اداره می شود، به نظام های سیاسی مختلف و نهاد ها و ابزار هایی بستگی دارد که مورد استفاده ایشان قرار می گیرد.

تمام کشور ها با توالی دولت هایی که از پی هم می آیند اداره می شوند.[۴] هر دولت جایگزین متشکل از بدنه ای از افراد است که تصمیمات سیاسی را اتخاذ کرده و بر اجرای آنها نظارت دارند. کارکرد ایشان این است که قوانین را ایجاد کرده و آنها را عملی سازند و در مواقع اختلافات و درگیری ها میان طرفین دعوا داوری کنند. در بعضی از جوامع، این دولت ها به گونه ای ابدی یا موروثی کنترل امور را در دست دارند. در دیگر جوامع، مانند دموکراسی ها، نقش های سیاسی در جای خود باقی می مانند اما جا به جایی در میان افرادی است که در این نقش ها و موقعیت ها قرار می گیرند.[۵]

دولت به هر شکلی که وجود داشته باشد بر تمام فعالیت های شهروندان به طرق بسیار مهمی تاثیر گذار است. به همین دلیل، دانشمندان علم سیاست عمومن بحث می کنند که دولت نباید به تنهایی مورد مطالعه قرار بگیرد، بلکه این مطالعه باید به همراه مطالعه انسان شناسی، اقتصاد، تاریخ، فلسفه، علم و جامعه شناسی باشد.

علم سیاست

واژه شناسی

این واژه ریشه در سالیان دور دارد و در انگلستان قرون وسطی، فرانسه باستان و یونان باستان رواج داشته است. ریشه این لغت به کلمه یونانی آن باز می گردد و از انشقاق چند کلمه مجزا تشکیل شده است.[۶]

طبقه بندی دولت

در علم سیاست، مدت ها هدف اندیشمندان این بوده است که بتوانند سیاست را طبقه بندی و تیپ شناسی کنند، چرا که این دسته بندی نظام های سیاسی تا کنون به گونه ای واضح و صریح صورت نگرفته است.[۷] این امر به ویژه در رشته های سیاست تطبیقی و روابط بین الملل در علم سیاست اهمیت بسیار می یابد.

در بدایت امر، معرفی نوعی از دولت به نظر آسان می رسد، چرا که تمام انواع دولت ها شکل هایی رسمی دارند. ایالات متحده یک جمهوری فدرال است، در حالی که اتحاد جماهیر شوروی سابق یک جمهوری سوسیالیست بود. با این وجود تعریف و معرفی کردن نظام های سیاسی با بررسی یک نمونه آن ها نمی تواند علمی تلقی شود و آن گونه که کوپستین و لیچباخ بحث می کنند این تعاریف می توانند غلط انداز باشند.[۸] برای مثال، انتخابات ها یک شاخصه اصلی در تعریف دموکراسی ها هستند، اما در عمل انتخابات هایی که در اتحاد جماهیر شوروی سابق برگزار می شدند آزادانه و منصفانه نبودند و در یک حکومت تک حزبی انجام می یافتند. بنابر این طبق بسیاری از طبقه بندی های علم سیاست نمی توان آن نظام را دموکراتیک در نظر گرفت.

پیچیدگی دیگر، این است که تعداد بسیاری از نظام های سیاسی از جنبش های اجتماعی-اقتصادی نشات گرفته اند و وقتی این جنبش ها به قدرت رسیده اند و دولت را در دست گرفته اند، احزاب مشارکت جسته در آن جنبش ها، خود را با توجه به نام آن جنبش نام گذاری کرده اند؛ و بسیاری از این ها شاید از نظر ایدئولوژی سیاسی نظراتی یکسان یا مشابه داشته باشند. تجربه ای که این جنبش ها بعد از رسیدن به قدرت از خود به جای گذاشته اند و اصرار شدید آنها برای تشکیل یک دولت منحصر به فرد، می تواند باعث این شود که ایشان خودشان را گونه ای خاص و جدید از دولت در نظر بگیرند.

یک پیچیدگی مهم تر در این زمینه این است که اجماعی عمومی بر سر واژه ها و نهاد های به کار گرفته در دولت ها و کشور های متفاوت وجود ندارد و البته این به خاطر طبیعت خود سیاست در دوران مدرن است. برای مثال: معنای محافظه کاری در ایالات متحده میزان اشتراک کمی با معنای این واژه در هر جای دیگر دنیا دارد. همان طور که ریبوفو (2011) نیز اشاره می کند: آنچه که امریکاییان امروزه آن را محافظه کاری می نامند در اکثر دنیا لیبرالیسم یا نئولیبرالیسم نامیده می شود.[۹] از دهه 1950 محافظه کاری در ایالت متحده ارتباطی شدید و تنگاتنگ با حزب جمهوری خواه این کشور دارد. با این وجود در دوران تبعیض نژادی بسیاری از ایالت های دموکرات جنوبی خود را محافظه کار می دانستند و نقشی کلیدی را در ائتلاف محافظه کاران که کنگره را در سال های 1937 تا 1963 اداره می کرد، بازی کردند.[۱۰]

تمام کشور ها در دنیا توسط نظامی دولتی اداره می شوند که حداقل دو تا (یا بیشتر) از ویژگی های زیر را داشته باشد، برای مثال ایالات متحده یک جامعه تمام عیار سرمایه داری نیست، چرا که دولت این کشور در واقع فراهم کننده خدمات اجتماعی برای شهروندانش نیز می باشد. به علاوه نظر یک فرد درباره نوع حکومت ممکن است با نظر دیگری درباره نوع همان حکومت متفاوت باشد، برای مثال برخی ممکن است معتقد باشند که ایالات متحده حکومت اغنیا است تا این که یک دموکراسی باشد، چرا که توسط ثروت مندان اداره می شود.[۱۱] همیشه و در هر دولتی مواردی خاکستری است و همه چیز را نمی توان سیاه یا سفید در نظر گرفت. حتا در کشور هایی که از همه بیشتر لیبرال دموکراسی هستند ممکن است بعضی از فعالیت های سیاسی محدود شده باشند و حتا در ستمگرین دیکتاتوری ها نیز نیاز به جلب حمایت گسترده وجود دارد، بنابراین بسیار سخت است که تمام دولت ها را در طبقه هایی مضیق و محدود دسته بندی کنیم.

اشکال منطقی دولت

فیلسوف کلاسیک یونان، افلاطون درباره پنج شکل نظام های سیاسی بحث می کند. این پنج شکل، اشراف سالاری (آریستوکراسی)، مالک سالاری (تیموکراسی)، شایسته سالاری (اولیگارشی)، مردم سالاری (دموکراسی) و استبداد می باشند. افلاطون هر شخصی را به یکی از این نظام ها وصل می کند تا بتواند منظور خود را بهتر روشن کند. برای مثال مرد ستمگر نماینده رژیم استبدادی است. این پنج رژیم به تدریج به ترتیب از بالا که آریستوکراسی است تا پایین که استبداد است روندی رو به انحطاط خواهند داشت.

در کتاب جمهوری، در جایی که افلاطون وقت بسیاری را بر سر توصیف نظریات سقراط در یک مکالمه می گذارد، در انتهای بحث به این نتیجه می رسد که در واقعیت چهار نوع رژیم سیاسی وجود دارند و سعی دارند جای یکدیگر را بگیرند: تیموکراسی، اولیگارشی، دموکراسی و استبداد (که حکومت مطلقه هم خوانده می شود)

انواع دولت با توجه به ویژگی های مرتبط

توصیف دولت می تواند بر اساس این ویژگی های زیر باشد:

دسته بندی بر اساس این که تصمیم سازی در چه نهادی انجام می پذیرد

دسته بندی بر اساس شایسته سالاری

دولتی که بر اساس شایسته سالاری شکل گرفته است به طور سنتی به دست عده ای معدود از بهترین افراد آن جامعه اداره و سازمان دهی می شود، بدون هیچ گونه دخالتی از سوی اکثریت افراد جامعه، این گروه کوچک معمولن خصیصه های مشترکی را با هم در اشتراک دارند. شکل مخالف و متضاد دولت شایسته سالار، ناشایسته سالاری یا پخمه سالاری است (یا کاکیستوکراسی که در آن دولت به دست گروهی کوچک از بدترین مردم آن جامعه اداره می شود). در ادامه به تعریف و توضیح چند مدل از دولت های مبتنی بر شایسته سالاری می پردازیم:

آریستوکراسی

یا اشراف سالاری، دولتی است که به دست عده ای از شهروندان نخبه خود اداره می شود؛ در این نظام دولتی، شخصی که به اداره کشور می پردازد خود از طبقه اشراف است. این اشرافیت هم بستگی به خاندان فرد و تولد وی در خانواده ای اشرافی دارد. یک آریستوکراسی دولتی است از بهترین مردم. آریستوکراسی با اصالت خانوادگی تفاوت دارد. در اصالت خانوادگی فقط یک خاندان بر کشور حکومت می کنند ولی در آریستوکراسی چندین خاندان اشرافی به این کار مبادرت می ورزند و هر یک از ایشان می توانند رویکرد متفاوتی را در اداره کشور اتخاذ کند.

جینیوکراسی

یا نخبه سالاری، دولتی است که توسط باهوش ترین و نخبه ترین افراد اداره می شود؛ در این نظام دولتی ویژگی هایی همچون خلاقیت، نوآوری، هوش و خرد برای کسانی که می خواهند در مناصب دولتی حضور داشته باشند ضروری است.

کراتوکراسی

یا قدرت سالاری، دولتی است که توسط قدرتمندان اداره می شود؛ در این نظام دولتی آنهایی که از قدرت کافی برخوردارند تا بتوانند با نیروی جسمی و فیزیکی و یا حیله گری، قدرت را در دست بگیرند و بر دیگران فائق شوند، در راس امور قرارا می گیرند. این روند می تواند یادآور انتخاب طبیعی داروین نیز باشد.

مریتوکراسی

یا سزاوار سالاری، دولتی است که توسط سزاوارترین و محق ترین افراد اداره می شود؛ در این نظام دولتی گروه هایی ایجاد می شوند که بر اساس توانایی و دانش افراد در آن زمینه و مشارکت شان در جامعه شکل گرفته اند.

تیموکراسی

یا مالک سالاری، دولتی است که بر اساس افتخار و شرافت اداره می شود؛ این نظام دولتی توسط شهروندان با عزت و صاحبین املاک و دارایی ها اداره می شود. سقراط تیموکراسی را به عنوان نوعی از دولت معرفی می کند که در آن افراد بر اساس میزان شرافت و افتخاری که در جامعه کسب کرده اند، انتخاب شده و در مصدر امور قرار می گیرند. این گونه از تیموکراسی در این معنا بسیار شبیه مریتوکراسی است. فئودالیسم اروپایی و امریکا پس از انقلاب نمونه هایی تاریخی از این مدل هستند، شهر-دولت اسپارتا نیز مثال واقعی دیگری برای این مدل از دولت در نظر گرفته می شود.

تکنوکراسی

یا فن سالاری، دولتی است که توسط افراد تحصیل کرده یا متخصصین حرفه ای اداره می شود، در این نظام دولتی اشخاصی که تخصص یا مهارتی خاص در زمینه های متفاوت علمی و فن آوری دارند در مصدر امور قرار گرفته و تمام تصمیم گیری ها را به دست می گیرند. در این نظام پزشکان، مهندسان، دانشمندان، متخصصین، افراد فنی که از دانش نیز برخوردار هستند، کارشناسان و افراد دارای مهارت در بدنه دولت قرار می گیرند تا این که بخواهد آن دولت جایی باشد برای سیاستمداران، بازرگانان و اقتصاددانان.[۱۲] در یک تکنوکراسی اشخاص تصمیم گیر بر اساس میزان دانش و مهارت شان در رشته های مرتبط خویش، انتخاب می شوند.

دسته بندی بر اساس استبدادی بودن

دولت هایی که ویژگی هایی اسبتدادی دارند، توسط یک شخص اداره می شوند که تمام قدرت آن کشور را به تنهایی در دست دارد. جمهوری روم برای زمان های جنگ به انتصاب دیکتاتور ها دست می زد تا کشور را در آن دوره اداره کنند؛ دیکتاتور های رومی قدرت را فقط برای مدت کوتاهی در دست داشتند. در دوران مدرن دیکتاتور هایی که در قدرت هستند به هیچ وجه توسط حکومت قانون، قانون اساسی یا دیگر نهاد های اجتماعی و سیاسی متوقف نمی شوند. بعد از جنگ جهانی دوم بسیاری از دولت های امریکای جنوبی، آسیا و آفریقا توسط دولت هایی خودکامه اداره می شدند. برای ذکر مثال هایی از این خودکامگان می توان به ایدی امین، معمر قذافی، آدولف هیتلر و جمال عبدالناصر اشاره کرد.

دولت خودکامه

توسط یک فرد اداره می شود که تصمیمات اش موضوع هیچ محدودیت قانونی یا هیچ مکانیسم دیگری برای کنترل و نظارت مردم قرار نمی گیرد. خودکامگان به خدمتکار نیاز دارند در حالی که ستمگران به برده ها برای پیشبرد کار هایشان نیاز خواهند داشت.

حکومت مطلقه

توسط یک واحد اداره می شود که قدرت مطلق را در دست دارد. این واحد می تواند یک فرد باشد، همان طور که در دولت های خودکامه است، یا این که توسط یک گروه اعمال شود، آن طور که در اولیگارشی وجود دارد. واژه حکومت مطلقه در لغت به معنی نوعی از حکومت است که با ستم کاری همراه است و لزومن نیاز به یک شخص ستمکار ندارد و این ستم می تواند به طور گروهی به منصه ظهور برسد. همان طور که در بند بالا نیز گفته شد ستمگران به برده ها نیاز دارند در حالی که خودکامگان به خدمتکار برای پیشبرد کارهایشان نیاز دارند.

دیکتاتوری

توسط یک فرد اداره می شود که تمام قدرت در سراسر کشور را در دست دارد. این اصطلاح ممکن است به نظامی اطلاق شود که دیکتاتور ها در آن به قدرت می رسند و به وسیله زور آن را در دست خود نگاه می دارند، ولی ممکن است هم چنین به وضعیتی اطلاق شود که در آن فرد دیکتاتور به صورت قانونی بر سر کار بیاید ولی با اصلاح و دست کاری در قانون اساسی تدریجن تمام قدرت را از آن خود کند.[۱۳] در دیکتاتوری نظامی، ارتش کنترل همه امور را در دست دارد. در تمام انواع دیکتاتوری توجه کمی به نظرات مردم است یا اصلن به آنها هیچ توجهی نمی شود. این ویژگی در حکومت های نظامیان و حکومت های خودکامه هم دیده می شود.

فاشیسم

توسط رهبر اداره می شود و در این نظام ها تمرکز شدیدی بر روی مسائلی هم چون وطن پرستی و هویت ملی قرار می گیرد. رهبر یا رهبران فاشیست قدرت این را دارند که هر چیزی را که مخالف وطن پرستی احساس می کنند، غیر قانونی اعلام کرده تا بتوانند اعتقاد و باور به غرور ملی را افزایش دهند. آنها معتقدند که ملت خویش بر اساس یک تعهد حول محور جامعه ملی دور هم گرد آمده اند و شهروندان باید حافظ و پاسدار این هویت ملی باشند. چنین نظام هایی ملیت و نژاد را مافوق هرگونه فردیت و هر گونه گروه بندی اقتصادی و اجتماعی قرار می دهند و هر گونه مخالفت با سرکوب شدید فیزیکی مواجه خواهد شد.

دسته بندی بر اساس پادشاهی بودن

دولت هایی که با ویژگی های سلطنتی شکل گرفته اند، توسط یک پادشاه یا امپراتور یا ملکه اداره می شوند که این موقعیت را از خاندان خود به ارث برده است و این خانواده معمولن خانواده سلطنتی خوانده می شود. دو گونه کاملن مخالفت پادشاهی در جهان وجود دارد: پادشاهی مطلقه و پادشاهی مشروطه. در پادشاهی مطلقه، حاکم هیچ محدودیتی در اجرای خواسته ها و اعمالش ندارد. در پادشاهی مشروطه، قدرت حاکم توسط سندی که قانون اساسی خوانده می شود، محدود شده است. و اصلن قانون اساسی در چنین نظامی برای این تعبیه و تدوین شده است تا نظارتی باشد بر قدرت پادشاه و کنترل کارهای وی.

پادشاهی مطلقه

گونه ای از پادشاهی که در آن پادشاه به عنوان رئیس حکومت و رئیس دولت تمام قدرت را در دست دارد و هر کاری که مورد خواست و نظر وی باشد، باید انجام یابد بدون این که هیچ مانع یا محدودیتی بتواند جلو دار وی شود.

پادشاهی مشروطه

نوعی از پادشاهی که در آن پادشاه کشور را اداره می کند ولی قدرت وی توسط قانون یا یک قانون اساسی رسمی محدود شده است، همان گونه که در پادشاهی بریتانیا شاهد آن هستیم.[۱۴][۱۵]

پادشاهی دوگانه

گونه ای از پادشاهی است که در آن اداره دولت بر عهده دو فرد است، این دو پادشاه روسای دولت می باشند. در بیشتر پادشاهی های دوگانه، پادشاهان برای تمام طول زندگی شان در موقعیت خود می مانند و مسئولیت ها و قدرت شان را با مرگ به فرزندان خویش یا دیگر اعضای خانواده منتقل می کنند. پادشاهی دوگانه یکی از کهن ترین انواع دولت است. در دوران مدرن کارکرد پادشاهی دوگانه به معنی نظامی دولتی از دو حاکم متفاوت است و این نظام هم در یک دولت امکان وقوع دارد و هم در یک سازمان. چنین پادشاهی های دوگانه ای وراثتی نیستند.

پادشاهی انتخابی

نوعی از پادشاهی است که در آن پادشاه منتخب وجود دارد و در تضاد و تقابل با پادشاهی وراثتی قرار می گیرد که در آن قدرت و موقعیت پادشاه به طور خود به خود به خویشاوندان نسبی شاه قبلی منتقل می شود. رفتار دموکراتیک در انتخاب شاه، طبیعت ویژگی های کاندیداتوری و رای دهندگان، مورد به مورد متفاوت از یک دیگر هستند.

امپراتوری

نظامی است شبیه به پادشاهی یا سلطنت که در آن قدرت برتر در دستان یک امیر (نامی که برای حاکم در کشور های مسلمان به کار برده می شود) قرار می گیرد؛ امیر ممکن است قدرت مطلق را در دست داشته باشد یا این که قدرت اش با استفاده از نهاد های مختلف محدود شده باشد.[۱۶]

پادشاهی فدرال

نوعی از پادشاهی که در آن ایالت های فدرالی مختلفی وجود دارد که تمام آن ها به وسیله یک پادشاه که در راس فدراسیون قرار دارد، اداره می شوند اما هر ایالت برای خود حاکمی دارد که حال یا پادشاه بوده یا به انواع دیگری بر ایالت خود حکومت می کند و تمام این ایالت های مجزا به فدراسیون پیوسته و تحت فرمان پادشاه آن قرار می گیرند.

پادشاهی

توسط خاندان سلطنتی اداره می شود و نظامی است که در آن یک فرد که خود قدرت را از اجداد خویش به ارث برده بر کشور حکومت می کند و از وی انتظار می رود که بعد از خود قدرت را به نوادگان خویش منتقل کند.[۱۷]

دسته بندی بر اساس ویژگی های منفی

صرف نظر از شکل دولت، اداره واقعی کشور ممکن است از بخش هایی از قدرت سیاسی تاثیر پذیرد که به هیچ وجه شکلی رسمی از انواع دولت نیستند. بعضی از اقدامات مشخص حاکمان همچون فساد، عوام فریبی یا ایجاد ترس ممکن است اگر به اندازه کافی پخش و توسعه یابند، باعث اخلال در انجام کار ها و وظایف دولت شوند.

بانکوکراسی

یا بانک سالاری که به سیستمی اطلاق می شود که توسط بانک ها اداره می شود.[۱۸] نظامی دولتی که در آن قدرت اجرایی در دست بانک هاست یا این که بانک ها و دیگر نهاد های مالی تاثیر شدیدی بر اداره کشور و تصمیم گیری ها دارند. شکلی دیگر از چنین نظامی که اداره جامعه بر عهده نهاد های مالی است، ترپزوکراسی نامیده می شود.

کورپوریتوکراسی

یا شرکت سالاری که در آن کشور توسط شرکت ها اداره می شود، نظامی دولتی که در آن نظام های سیاسی و اقتصادی توسط شرکت ها یا منافع شرکت ها تنظیم و کنترل می شود.[۱۹] چنین نظامی باعث فساد زیاد در نظام اداری کشور شده و خساراتی جبران ناپذیر را به سلامت اداری و اقتصادی کشور وارد می کند.

نپتوکراسی

یا خویشاوند سالاری نظامی است که توسط فامیل و خویشاوندان فرد یا گروه حاکم اداره می شود، در چنین نظامی تمام منافع و مناصب به خویشاوندان افراد در قدرت اعطا می شود، صرف نظر از این که ایشان شایسته چنین پست ها و منافعی هستند یا نه. در این نظام دولتی خویشاوندان و اقربای آنهایی که در مصدر قدرت هستند، اهمیت بسیاری دارند و از هرگونه امکاناتی برخوردار می شوند (مانند برادر زاده ها که ریشه لغت انگلیسی این نظام هم از اسم انگلیسی برادرزاده گرفته شده است). در چنین دولت هایی حتا اگر خویشاوندان شایستگی موقعیت های اعطا شده را نداشته باشند، این موقعیت ها به ایشان داده می شود، چرا که فقط آشنای کسی در دولت هستند که وی قدرت را اکنون در دست دارد. پاپ الکساندر ششم به چنین موردی متهم شده بود که به خویشاوندان خویش فارغ از صلاحیت شان، موقعیت و امکانات اعطا می کرد.

کاکیستوکراسی

یا ناشایسته سالاری و پخمه سالاری، دولتی است که توسط احمق ها اداره می شود، نظامی دولتی که در آن بدترین یا کم صلاحیت ترین شهروندان در مصدر امور قرار می گیرند. بنا به طبیعت نوع بشر که در زنجیره وراثتی دچار نقص و عیب می شود، این گونه بیان شده است که هر دولتی که تا کنون پا به عرصه وجود گذاشته است، ممکن است مثال هایی از این نظام دولتی را در خود داشته باشد. نوع دیگر این نظام ایدیوکراسی یا احمق سالاری است.

کلپتوکراسی (حکومت های مافیایی)

یا دزد سالاری نظامی است که توسط دزدان اداره می شود، در این نظام دولتی مقامات رسمی و تمام طبقه حاکم در کل به دنبال پی گیری منافع خویش و افزایش ثروت و قدرت سیاسی خود هستند و تمام این کارها را به حساب و هزینه کل مردم انجام می دهند. در معنایی مضیق تر کلپتوکراسی نوعی از دولت نیست بلکه ویژگی و مشخصه ای از دولتی است که دچار چنین رفتاری شده است. برای مثال می توان به مکزیک اشاره کرد که نظامی این گونه دارد و دولت دموکراتیک آن توسط باند های مافیایی مواد مخدر به فساد کشیده شده و افراد در قدرت از معاملات و تجارت غیر قانونی مواد مخدر و صدور آن به ایالات متحده سود می برند.

اکلوکراسی

یا عوام سالاری که توسط انبوه مردم اداره می شود. در این نظام دولتی اداره امور به دست انبوهی از مردم عادی است یا این که مردم توانایی تهدید و ترساندن قوای قانون گذار در جامعه را دارند و از این نظام به عنوان تحقیری برای نظام های اکثریتی استفاده می شود. دولت های مبتنی به حکومت خلق معمولن دموکراسی هایی هستند که بر پایه عوام فریبی یا استبداد اکثریت شکل گرفته اند و در آن نظام ها شور است که حکمروا است نه شعور. هم چنین، چنین دولت هایی بسیار ستمکار تر و سرکوب کننده تر از دولت های استبدادی و خودکامه می باشند. اکلوکراسی مترادف دیگری در دنیای مدرن دارد و آن موبوکراسی است که ریشه ای بیشتر محاورانه و خودمانی دارد.

فوبیاکراسی

یا ترس سالاری حکومتی است که بر اساس ترس و نفرت اداره می شود.[۲۰] در این نظام دولتی اصل تمام سازمان دهی ها و اصول بر پایه ایجاد و استفاده از ترس در بین مردم است تا بتوان آنها را مطیع و ساکت نگاه داشت. این ویژگی یک ابزار مورد توجه است که به نظر می رسد تمام اشکال دولت ها در طول اعصار از آن بهره جسته اند. چیزی که متاسفانه این ابزار را شدیدن و بسیار موثر و کارآمد کرده است این ویژگی رایج در میان انسان هاست که نمی توانند به انسان هایی که نمی شناسند اعتماد کنند. رایج ترین استفاده از این ابزار در طول تاریخ ایجاد ترس از بیگانگان درنده خو و وحشی بوده است (که برای مثال توسط بربر ها، کمونیست ها و تروریست ها مورد استفاده قرار گرفته است)، که این گونه درباره شان فکر می شود که اگر دلاوری های ارتش کشور نبود، آنها کشور را به خاک و خون کشیده و همه چیز را به تاراج برده بودند. ایالات متحده متهم به استفاده از سیاست های بیش از حد ترس سالارانه شده است که منجر به تفکیک و تبعیض نژادی و جنگ سرد شده بودند.[۲۱] به علاوه این که چنین سیاست هایی سعی بر این دارند که شهروندان از خودشان یا حاکمان خویش ترس داشته باشند تا هم توان اجماع ایشان برای مخالفت با حاکمان گرفته شود و هم از ترس حاکم، توان مقابله با و اعتراض به وی را نداشته باشند و آن ها را تبدیل به شهروندانی کنند که بی چون و چرا از خواست ها و منویات حاکمان شان پیروی و فرمان برداری کنند و حتا مردم را به گروه های کوچک، هراس زده و جاهل تقسیم کنند و ترس همه چیز را در دلشان بکارند تا توان هرگونه اقدام از ایشان گرفته شده باشد و مثلن در صورت نیاز اگر احتیاج به سازماندهی ارتشی بود به خاطر ترس از حمله متجاوزان خارجی درنده به سرعت برای دفاع از جان و مال و کشور و خانواده شان بسیج شوند. انسان هایی که با سواد و مطلع باشند کم تر در معرض ترس و نفرت قرار می گیرند تا انسان هایی که جاهل و بی سواد هستند و برای این که بتوان از آنها استفاده کرد باید همیشه آنها را در جهل و بی سوادی نگاه داشت. ترس باعث می شود انسان ها کارهای احمقانه انجام دهند.

تقسیم بندی بر اساس این که چه کسی افراد در قدرت را انتخاب می کند

دسته بندی بر اساس خودکامگی

خودکامگی

توسط یک دولت خودکامه اداره می شود که در جوامعی امکان تحقق می یابد که در آنها عده ای مشخص از مردم کل قدرت در کشور را به عده ای خاص یا به خودشان اعطا می کنند. این نظام، نظامی سیاسی است که توسط حاکمانی غیر منتخب اداره می شود و معمولن در آن تا حدی به آزادی های فردی اجازه بروز داده می شود.

تمامیت خواهی

توسط یک دولت تمامیت خواه اداره می شود و مشخصه آن قدرتی است که به شدت مرکزی شده است و از قدرتی قاهره بهره می جوید که تقریبن سعی در تنظیم تمام ابعاد زندگی عمومی و خصوصی مردم دارد.

دسته بندی بر اساس دموکراتیک بودن

دولت هایی با ویژگی های دموکراتیک بیشتر از هر نوع دیگری در دنیای غرب رواج دارند و در چند کشور شرقی نیز که از جامعه غربی تاثیر پذیرفته اند، حضور دارند، کشور های دسته دوم اغلب در زمانی مستعمرات قدرت های غربی بوده اند. در دموکراسی ها، تمام مردم کشور می توانند در انتخابات های مجلس نمایندگان به نامزد ها یا احزابی که دوست دارند، رای بدهند. در دموکراسی ها این مردم هستند که تعیین می کنند شخص دلخواه شان برنده انتخابات باشد و صاحب کرسی مجلس نمایندگان شود. احزاب سیاسی نیز گروه هایی از مردم هستند که ایده ها و نظراتی شبیه به هم دارند درباره این که یک منطقه یا کل کشور چگونه باید اداره شوند. احزاب سیاسی مختلف درباره این که دولت چگونه باید مسائل و مشکلات گوناگون را اداره کند، ایده هایی متفاوت از یکدیگر دارند. دموکراسی دولتی از مردم، توسط مردم و برای مردم است.

دمارشی

یا دموکراسی قرعه ای که نوعی از انواع دموکراسی است، دولتی است که در آن حکومت به وسیله افرادی اداره می شود که به طور رندم انتخاب شده اند و این انتخاب از طریق قرعه میان شهروندانی صورت می پذیرد که قابلیت ها و شرایط لازم برای اداره کشور را داشته باشند. این گروه از شهروندان منتخب، گاهی ژوری سیاست گذاری، ژوری شهروندان یا کنفرانس اجماعی نامیده می شوند و وظیفه تصمیم گیری درباره سیاست های کشور بر عهده ایشان است، این تصمیم گیری بسیار شبیه به نوع تصمیم گیری ژوری (هیئت منصفه) در پرونده های کیفری است.

دمارشی در عرصه نظر می تواند بر بعضی از مشکلات بنیادین دموکراسی نماینده ای غلبه کند و راه حلی برای آنان باشد، چرا که دموکراسی نماینده ای به شدت تحت تاثیر و دستکاری منافع عده ای خاص است و این باعث می شود کارکرد اصلی و واقعی خود را از دست بدهد ولی وقتی این انتخاب نماینده ها به قید قرعه باشد، دیگر نمی تواند تحت تاثیر منافع شخص یا اشخاص خاصی به طور سازمان دهی شده قرار بگیرد. بر طبق گفته فیلسوف استرالیایی جان بورنهیم، انتخاب رندمی سیاست ورزان کار را برای تمام شهروندان آسان تر خواهد کرد تا بتوانند روزانه در مسائل سیاسی جامعه خود مشارکت معناداری داشته باشند و کار را برای گروه های دارای منافع خاص سخت تر خواهد کرد که بتوانند این روند را به فساد بکشانند.

به طوری کلی تر، انتخاب رندم تصمیم گیران در گروه های بزرگ تر، قرعه کشی نامیده می شود. در دموکراسی آتن از این شیوه بسیار استفاده می شد و تقریبن تمام مقامات دولتی و حکومتی از طریق قرعه کشی از بین شهروندان انتخاب می شدند تا این که بخواهد انتخاباتی برگزار شود. نامزد ها اغلب همیشه شهروندانی مرد، یونانی، تحصیل کرده و دارای حداقلی از ثروت و موقعیت اجتماعی بودند.

دموکراسی

که در ادبیات سیاسی ایران با نام مردم سالاری هم شناخته می شود، دولتی است که توسط انتخاباتی که اکثر جمعیت آن کشور در آن مشارکت می کنند، انتخاب می شود و وظیفه اداره امور را به عهده می گیرد. تمایز کلیدی میان یک دموکراسی و دیگر اشکال دولت های مبتنی بر قانون اساسی این است که حق افراد برای رای دادن در دموکراسی از طریق یا به خاطر ثروت یا نژاد فرد محدود و ممنوع نمی شود (ویژگی اصلی برای رای دادن معمولن رسیدن به سنی خاص است). بنابراین یک دولت دموکراتیک توسط اکثریت مردم مورد حمایت قرار می گیرد (حداقل در زمان انتخابات) و این فراهم کننده برگزاری یک انتخابات به صورت عادلانه است. اکثریت ممکن است به طرقی مختلف تعریف شود. گونه های مختلفی از تقسیم قدرت وجود دارد (معمولن در کشور هایی که مردم عمدتن خود را بر اساس هویت های فردی و مذهبی معرفی می کنند) یا ممکن است این مسئله بر اساس رای های الکترال یا مبتنی بر قانون اساسی تعیین شود، این شیوه هم در کشور هایی رخ می دهد که دولت بر اساس هر نفر یک رای مستقیم ساده انتخاب نمی شود.

دموکراسی مستقیم

نوعی از دموکراسی است که در آن دولت از طریق حضور مستقیم مردم شناخته می شود، یعنی مردم نمایندگان خویش هستند و خود مستقیمن برای قوانین جدید و سیاست های عمومی رای می دهند.

دموکراسی لیبرال

نوعی از دموکراسی است که شکل دولت در آن دموکراسی نماینده ای است و اعمالش را تحت اصول لیبرالیسم به منصه ظهور می رساند. از مشخصه های کلیدی این نظام انتخابات های منصفانه، آزادانه و رقابتی است که میان چندین حزب سیاسی مجزا صورت می گیرد. تفکیک قوا میان قوه های مختلف دولت وجود دارد و حکومت قانون در زندگی هر روزه مردم به عنوان بخشی از جامعه باز جاری است. در این جوامع حفاظت از حقوق بشر و آزادی های مدنی برای تمام اشخاص انجام می گیرد. برای تعریف این نظام در عمل باید گفت که دموکراسی های لیبرال عمومن بر اساس قانون اساسی شکل می گیرند، چه این قانون اساسی قانونی رسمی و نوشته باشد و چه نباشد تا بتوانند حد و حدود قدرت دولت را تعیین کرده و به قرارداد اجتماعی اعتبار ویژه ای بخشند. بعد از دوره ای وقفه در گسترش لیبرال دموکراسی ها در قرن بیستم، لیبرال دموکراسی تبدیل به نظامی سیاسی چیره در سراسر جهان شد. یک دموکراسی لیبرال ممکن است انواع بنیادین متعددی داشته باشد: ممکن است جمهوری باشد مانند فرانسه، آلمان، هند، ایرلند، ایتالیا و ایالات متحده؛ یا ممکن است پادشاهی مشروطه باشد مانند ژاپن، اسپانیا، یا بریتانیا. ممکن است نظام ریاست جمهوری داشته باشد مانند آرژانتین، برزیل، مکزیک و ایالات متحده یا ممکن است نظام نیمه ریاست جمهوری داشته باشد مانند فرانسه و تایوان، یا ممکن است نظام پارلمانی داشته باشد مانند استرالیا، کانادا، هند، نیوزیلند، لهستان و بریتانیا.

دموکراسی نماینده ای

نوعی از دموکراسی که در آن شهروندان یک کشور نمایندگان خود را انتخاب می کنند تا ایشان دست به تصویب و ایجاد و اجرای سیاست های عمومی و قوانین بزنند و مردم خود دیگر در این گونه امور مشارکت مستقیم نداشته باشند.

دموکراسی سوسیال

نوعی از دموکراسی که تعریف و تفسیر سرمایه دارانه و لیبرال را رد می کند. این مکتب ادعا دارد که در نهایت تکاملی پیش برنده در سرمایه داری باعث می شود تا این اقتصاد سرمایه دار دست آخر منجر به برقراری اقتصاد سوسیالیستی شود. سوسیال دموکراسی اعتقاد دارد که تمام شهروندان باید از نظر قانونی از یک سری حقوق مشخص اجتماعی برخوردار باشند. این ها شامل دسترسی فراگیر همه شهروندان به خدمات عمومی می شود، خدماتی چون تحصیل، بهداشت و درمان، دستمزد کارگران، حمل و نقل عمومی و دیگر خدماتی که شامل نگهداری از بچه و مراقبت از سالمندان می شود. دموکراسی سوسیال با جنبش های اتحادیه های کارگری در ارتباط است و حامی بالابردن حقوق و مزایای کارگران است. در عصر معاصر، دموکراسی سوسیال از رفع تبعیض در زمینه های متفاوت دفاع کرده است، زمینه هایی همچون: توانایی-ناتوانی، سن، قومیت، جنسیت، گرایش جنسی، سکس، زبان، نژاد، دین و طبقه اجتماعی.

دموکراسی تمامیت خواه

نوعی از دموکراسی که اشاره به نظامی از دولت دارد که نمایندگان به طور قانونی و توسط مردم انتخاب شده اند ولی در قدرت می مانند و این رای آوردن به معنی اعطای تام و تمام قدرت به ایشان است، در این نظام شهروندان مشارکت کمی در روند های تصمیم سازی کشور و شیوه اداره دولت دارند یا اینکه اصلن در این موارد هیچ گونه مشارکتی ندارند.

دسته بندی بر اساس گروه سالاری

دولت هایی که رویکرد هایی گروه سالارانه دارند، توسط گروهی کوچک، منفک، قدرتمند و تاثیرگذار از مردم اداره می شوند، مردمی که منافعی مشابهی را با یکدیگر در اشتراک دارند یا با یکدیگر پیوند های خانوادگی دارند. چنین مردمی ممکن است قدرت را در میان خود توزیع کنند و ممکن است نامزد ها را به طور برابر یا نابرابر انتخاب کنند. یک حکومت گروه سالار از یک دموکراسی واقعی بسیار متفاوت است چرا که تنها افراد بسیار کمی شانس تغییر امور را می یابند. البته چنین حکومتی اجباری به وراثتی بودن یا پادشاهی بودن ندارد و هم چنین یک حاکم مشخص ندارد بلکه توسط چندین حاکم اداره می شود.

بعضی از مثال های تاریخی چنین حکومت هایی را می توان اتحاد جماهیر شوروی سابق و نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی در نظر گرفت. بعضی از نقدهای دموکراسی نماینده ای درباره ایالات متحده نیز چنین فکری دارند. دموکراسی آتن نیز که از قرعه کشی برای انتخاب نامزد ها استفاده می کرد؛ تقریبن همیشه جمعی از مردان سفید پوست یونانی بود که شهروندانی تحصیل کرده بودند و حداقلی از زمین و ثروت و موقعیت اجتماعی را داشتند.

ارگاتوکراسی

یا کارگر سالاری که توسط پرولتاریا، کارگران و طبقه کارگر اداره می شود. نمونه های این نظام شامل انقلاب ها و شورش های کمونیستی است که کنترل بیشتر جامعه را در دست گرفتند و اقتصادی جایگزین را برای مردم و کارگران ایجاد کردند. برای اطلاعات بیشتر می توانید به دیکتاتوری پرولتاریا مراجعه کنید.

کریتارشی

یا قاضی سالاری که دولتی است که توسط قضات اداره می شود. این نظام دولتی از نهاد های اجرایی حقوق تشکیل می شود و در نتیجه حکومت و نظام حقوقی به طور سنتی و بر طبق قانون اساسی یک موجودیت هستند. قضات و دیگر اشخاص شاغل در نظام حقوقی در این نظام، قدرت قانونی دارند که قوانین حکومت را تصویب کرده و به اجرا در بیاورند. به علاوه تفسیر قوانین و حل و فصل اختلافات نیز بر عهده همین اشخاص است. سومالی کشوری است که توسط قضات تحت سنت زئیر اداره می شود.[۲۲] همان طور که اتحادیه دادگاه های اسلامی نمونه تاریخی دیگری از این دست است.

نتوکراسی

یا شبکه سالاری که توسط روابط اجتماعی اداره می شود؛ اصطلاحی است که توسط هیئت تحریریه نشریه فناوری امریکایی (امریکن تکنولوژی) در اوایل دهه 1990 ابداع شد. و تلفیقی بود از دو واژه اینترنت و آریستوکراسی، نتوکراسی اشاره به سیطره طبقه بالای اجتماع از طریق قدرت خویش در در دست داشتن منافع فناوری و مهارت های شبکه ای دارد، در مقایسه با این دید که بورژوازی به مرور اهمیت خود را از دست خواهد داد. مفهوم نتوکراسی در مقایسه با مفهوم طبقه خلاق توضیح داده می شود که کاری است از ریچارد فلوریدا. دو تن از متفکرین این مکتب طبقه پایین جامعه را در مقابل نتوکراسی گذاشته اند و از آن با عنوان مصرف گرایی یاد می کنند.

اولیگارشی

یا شایسته سالاری دولتی است که توسط گروهی کوچک از افرادی که منافع مشترک با یکدیگر داشته یا با هم روابط خانوادگی دارند، اداره می شود.[۲۳]

پلوتوکراسی

یا اغنیاسالاری، نظامی است که توسط ثروتمندان اداره می شود، در این نظام دولتی طبقه ای که طبقه حاکم را تشکیل می دهند همگی از طبقه ثروتمند جامعه هستند. هر یک از مثال هایی که تا کنون برای انواع دولت ذکر کردیم می تواند یک پلوتوکراسی نیز باشد. برای مثال اگر تمام نماینده های رای آورده در یک جمهوری ثروتمند باشند، آن جمهوری یک پلوتوکراسی خواهد بود.[۲۴]

استراتوکراسی

یا ارتش سالاری، دولتی است که به دست نظامیان اداره می شود. این نظام دولتی دارای دولتی نظامی است که در آن حکومت و ارتش به طور سنتی و بر طبق قانونی اساسی، در واقع یک موجودیت هستند. شهروندانی که به خدمت سربازی اجباری یا داوطلبانه رفته اند، یا کسانی که با افتخار از ادامه خدمت معاف شده اند، می توانند در سطوح مدیریتی و اداری کشور قرار بگیرند. (البته باید توجه کرد که این نظام دولتی با شبه نظامیان یا دیکتاتوری نظامیان اشتباه نشود). شهر-دولت اسپارتا نمونه ای تاریخی از این مورد است؛ نظام اجتماعی و قانون اساسی اسپارتا تمامن بر روی آموزش و مهارت نظامی متمرکز بود.

تئوکراسی

یا خدا سالاری، دولتی است که به دست نخبگان مذهبی خود اداره می شود. این نظام دولتی از نهاد های مذهبی تشکیل شده است که در آن کلیسا-مسجد-کنیسه و حکومت به طور سنتی و بر طبق قانون اساسی یک موجودیت هستند. شهروندانی که مبلغ دینی و روحانی هستند، حق حکومت بر سایرین دارند.[۲۵] واتیکان (حکومت پاپ) و دولت تبت (به رهبری دالایی لاما) نمونه های تاریخی این گونه دولت هستند.

دسته بندی بر اساس آزادیخواه بودن

هیچ اجماعی بر سر تعریف دقیق آزادیخواهی وجود ندارد. دایره المعارف فلسفه استنفورد آزادیخواهی را این چنین تعریف می کند: دیدگاهی اخلاقی که تحت آن نمایندگان ابتدائن مالک تمام چیزهای خود هستند و قدرت های اخلاقی مشخصی دارند که با آن می توانند حقوق مالکیت در چیزهای خارج از دارایی خود را به دست آورند. جرج وودکاک، نویسنده تاریخچه آزادیخواهی آن را به عنوان فلسفه ای که به طور بنیادین درباره ی قدرت و قوه قاهره مظنون است و از انتقال جوامع به سمت و سویی مدنی از طریق انقلاب یا اصلاحات حمایت می کند، تعریف می کند. فیلسوف لیبرتارین، رودریک لانگ، لیبرتارینیسم یا آزادیخواهی را به عنوان موقعیتی سیاسی که از باز توزیع شدید قدرت و در آوردن آن از دست مستبدین و اعطای آن به نهاد های داوطلب متشکل از افراد، حمایت می کند، یاد می کند. حال چه این نهاد های داوطلب نهاد هایی مستقل در بازار آزاد باشند و چه اتحادیه چند شرکت بزرگ. بر طبق حزب لیبرتارین ایالات متحده، لیبرتارینیسم مدافع دولتی است که به گونه ای مختار بنا نهاده شده باشد و فقط محدود به محافظت از افراد در برابر اجبار و خشونت باشد.

لیبرتارین

یا آزادیخواه مدافع دولت حداقلی و اجبار حداقلی است و بر آزادی و اقدامات داوطلبانه تاکید بسیار دارد. لیبرتارین ها به طور کلی مدافع جامعه ای هستند که دولت به نسبت بیشتر جوامع امروزی، هر چه کمتر در آن نقش داشته باشند.

لیبرتارین سوسیال

نوعی از دموکراسی است که دولت آن به گونه ای غیر وراثتی و غیر اداری اداره می شود، در چنین جامعه ای مالکیت خصوصی به عنوان وسیله ای برای تولید و بهره وری در نظر گرفته نمی شود و شاید به کل با آن مخالفت شود. سوسیالیست های لیبرتارین معتقد به تبدیل مالکیت خصوصی مولد امروزین به مالکیت جمعی و اشتراکی تمام امور هستند، گرچه اندک احترامی هم برای مالکیت شخصی قائل می باشند. لیبرتارین سوسیال با هر گونه شکل از اجبار در سازمان های اجتماعی مخالف است. این مکتب به دنبال ترویج راه اندازی اجتماعات آزاد به جای دولت و تمام روند های اداری است و در صدد مخالفت با روابط اجتماعی و سرمایه داری و مواردی چون دستمزد کارگران است. اصطلاح لیبرتارین سوسیال توسط بعضی از سوسیالیست ها برای تمایز قائل شدن میان فلسفه سوسیالیسم حکومتی و آنارشیسم چپ مورد استفاده قرار گرفت.

دیگر دسته بندی ها

آنارشی

آنارشی بیش از یک تعریف دارد. در ایالات متحده، اصطلاح آنارشی نوعن برای اشاره به جامعه ای استفاده می شود که هیچ دولت رسمی ندارد و هیچ قدرت قانونی مشغول اجرای قوانین نیست.[۲۶][۲۷] وقتی آنارشی در این معنا به کار می رود ممکن است[۲۸] به معنی بی نظمی سیاسی و یا بی قانون در جامعه باشد یا ممکن است چنین معنی نداشته باشد.[۲۹]

خارج از ایالات متحده و توسط بیشتر افرادی که خود را آنارشیست تعریف می کنند، حاکی از نظامی دولتی است که بیشتر در حد نظریه ای برای اداره دولت-ملت است. هم چنین اشکال دیگری از آنارشی وجود دارد که در صدد اجتناب از استفاده از اجبار، خشونت، زور و قدرت هستند در حالی که هنوز به دنبال تولید یک جامعه مولد و مطلوب می باشند.[۳۰][۳۱]

آنوکراسی

یک آنوکراسی، نوعی از رژیم است که قدرت در آن به نهاد های عمومی واگذار نشده است (آن گونه که در دموکراسی های عادی می باشد) بلکه در میان گروه های نخبه که دائمن در حال رقابت با یک دیگر بر سر قدرت هستند، پخش شده است. مثال های آنوکراسی در آفریقا شامل سومالی و دولت های اشتراکی کنیا و زیمباوه است. از نظر دسته بندی آنوکراسی ها جایی میان خودکامگی و دموکراسی قرار دارند.[۳۲]

معمولن این واژه تعریف وسیع تری دارد. برای مثال در سال 2010 یکی از سازمان های مرتبط با علم سیاست آنوکراسی ها را این گونه تعریف کرد که کشور هایی هستند که نه خودکامه اند و نه دموکراتیک و بیشتر آنها در حال طی گذاری پر مخاطره از یک وضعیت خودکامه به سوی دموکراسی هستند.[۳۳] این سازمان اشاره می کند که تعداد آنوکراسی ها به طوری اساسی بعد از جنگ سرد روندی رو به رشد داشته اند. آنوکراسی ها آن گونه که انتظار می رود انعطاف ناپذیر نیستند و مهیاگر فضایی برای رقابت و گذار می باشند. شاید چنین نظام هایی از یک اقتصاد سیاسی قوی، موثر و کارآمد بهره ای نداشته باشند ولی به خاطر ویژگی هایی که دارند و حالت میانی که بین دموکراسی و خودکامگی قرار دارند به شدت در معرض خطر اند و با یک اختلال بزرگ یا خشونت نظامی از هم فرو می پاشند.

جمهوری موز

یک جمهوری موز از نظر سیاسی دولتی کلپتوراتیک (دزد سالار) ناپایدار است که از نظر اقتصادی به صادرات منابع محدودی (همچون میوه و مواد معدنی) وابسته است و معمولن دارای جامعه ای است که طبقه بندی شده است. چنین نظامی ضعیف شده اگاتوکراسی و پلوتوکراسی است و مخلوطی است از آریستوکراسی در زمینه های تجارت، سیاست و نیرو های نظامی.[۳۴] در علم سیاست اصطلاح جمهوری موز اشاره به کشوری دارد که به تولیدات بخش اولیه خود متکی است و از منابع ملی و اقتصاد خویش به وسیله سیاست های گروه سالارانه بهره برداری می کند.[۳۵] در ادبیات امریکایی، اصطلاح جمهوری موز در اصل اشاره به جمهوری خیالی آنچوریا دارد، یک دیکتاتوری بدبخت است که ب دنبال برانگیختن و حمایت از یک بهبود وضعیت سریع است و قصد دارد این وضعیت را از طریق بهره برداری های کلان کشاورزی به ویژه درختان موز به سر انجام برساند.[۳۵] در سیاست ایالات متحده، اصطلاح جمهوری موز یک توصیف منفی و محقرانه سیاسی است که توسط نویسنده امریکایی او هنری در کتاب دزدان و پادشاهان (1904) به کار گرفته شد، موضوع این کتاب داستان های کوتاه به هم مرتبط است که در طول اقامتش در هندوراس از سال 1896 تا 1897 به رشته تحریر در آمده اند. در این دوران وی در آنجا برای فرار از دست قانون ایالات متحده به خاطر اختلاس بانکی مخفی شده بود.[۳۶][۳۷]

دولت انقلابی

در این نظام ساختار موجود دولت توسط یک گروه کاملن جدید سرنگون می شود. این گروه جدید می توانند خیلی کوچک باشند، مثل انقلاب توسط نیرو های نظامی، یا خیلی بزرگ باشند، مانند انقلاب های مردمی. بعد از گذر دوره ای، خود این گروه انقلابی تبدیل به یکی از اشکال شناخته شده دولت می شوند مگر این که با یک کودتا یا قیام دیگر مواجه شوند.

مائویسم

نظریه چپ گرای مارکسیسم و لنینیسم در چین توسط مائو زدونگ (مائو تسوتونگ) به کار گرفته شد و توسعه یافت. این مکتب مقرر داشت که اگر سدی مانع ارتباط رهبران کمونیست با مردم قرار بگیرد، انقلاب های پیاپی و ادامه دار امری اجتناب ناپذیر و ضروری هستند.

دسته بندی بر اساس این که قدرت در ساختار چگونه توزیع می شود

دسته بندی بر اساس جمهوریت

یک جمهوری شکلی از دولت است که کشور در آن به عنوان یک امر عمومی در نظر گرفته می شود، نه این که دغدغه ای خصوصی یا ملک حاکمان دیده شود و نظامی است که دفاتر و مناصب حکومت به طور پیوسته و همیشگی مستقیمن یا غیر مستقیم توسط شهروندان انتخاب می شوند نه این که موروثی باشند. در دوران مدرن، یک تعریف ساده و رایج از جمهوری، دولتی است که رهبر و سر آن پادشاه نباشد.

جمهوری

توسط شکلی از دولت اداره می شود که در آن مردم یا بخشی قابل توجه از ایشان، قدرت ویژه ای در نظارت بر اعمال دولت و افراد شاغل در آن را دارند و تمام اعضای دولت توسط مردم انتخاب می شوند.[۳۸][۳۹] تعریف رایج و ساده جمهوری این است که رئیس آن پادشاه نباشد.[۴۰][۴۱] مونتسکیو هر دوی دموکراسی ها، که مردم در آن سهمی در قدرت دارند، و آریستوکراسی ها و اولیگارشی ها، که تنها بخشی از مردم در آن ها نقش دارند، را به عنوان اشکالی از جمهوری به عنوان یک نظام دولتی در نظر می گیرد.[۴۲]

جمهوری مبتنی بر قانون اساسی

توسط دولتی اداره می شود که قدرتش توسط قانون یا قانون اساسی رسمی محدود شده است، و انتخاب آن هم توسط همه مردم یا حداقل بخش قابل توجهی از ایشان صورت پذیرفته است. لازم به ذکر است که اسپارتا در دوران باستان جمهوری منحصر به فردی بود چرا که بیشتر شهروندان آن از داشتن حق رای محروم بودند. چنین جمهوری هایی که بخش هایی از مردمان خویش را از حق رای و مشارکت در سرنوشت خویش محروم می کنند، عمومن ادعا دارند که نماینده تمام شهروندان خویش هستند چرا که آن دسته از مردم بدون حق رای را شهروند در نظر نمی گیرند و آن ها را از حقوق شهروندی محروم می سازند. نمونه ای از جمهوری های دوران مدرن که در تعریف اصلی ذکر شدند ایالات متحده است.

جمهوری دموکراتیک

یک نوع جمهوری از دولت که کشور در آن یک امر عمومی در نظر گرفته می شود، نه ملک حاکمان جهان سوم و دغدغه عده ای معدود و خصوصی. مقامات دولتی در این نظام به طور مستقیم و یا غیر مستقیم و مداوم توسط مردم انتخاب می شوند تا این که بخواهند وراثتی به پست خود برسند و در چنین نظامی تمام شهروندان حائز شرایط سهمی برابر در تصمیم گیری های منطقه ای و ملی که بر زندگی شان تاثیر گذار است، دارند.

جمهوری پارلمانی

یک جمهوری مثل هند و لهستان با یک دولت انتخابی که رئیس دولت و رئیس حکومت در آن از یک دیگر متمایز هستند و رئیس دولت بیشتر وظیفه و قدرت اجرایی دارد و رئیس حکومت که رئیس دولت را انتخاب می کند، خود توسط پارلمان انتخاب می شود.

جمهوری فدرال

اتحادیه ای فدرال از ایالت ها یا استان ها که با یک شکل جمهوری در دولت به هم متصل هستند. مثال های این دسته شامل آرژانتین، استرالیا، برزیل، آلمان، هند، روسیه و سوئیس است.

جمهوری اسلامی

کشور هایی مثل ایران، افغانستان و پاکستان که جمهوری هایی هستند که بر طبق شریعت اسلامی و قوانین اسلامی اداره می شوند.

جمهوری سوسیالیستی

کشور هایی نظیر چین و ویتنام که قرار بود با و برای مردم اداره شوند، اما هیچ انتخابات مستقیمی ندارند. اصطلاح جمهوری خلق برای متمایز کردن خودشان از دیگر جمهوری های مسبوق به سابقه در کشور هایشان قبل از انقلاب های مردمی، توسط ایشان به کار گرفته می شود، مانند جمهوری چین و جمهوری کره که هر دو با انقلاب هایی مارکسیستی-مردمی از هم فرو پاشیدند.

دسته بندی بر اساس فدرالیسم

فدرالیسم یک مفهوم سیاسی است که در آن گروهی از اعضا به واسطه یک میثاق یا پیمان به هم ملتزم شده و توسط یک دولت نماینده ای اداره می شوند. اصطلاح فدرالیسم هم چنین برای توصیف نظامی دولتی که تحت آن حاکمیت و و قدرت مندرج در قانون اساسی میان قدرت دولت مرکزی و دیگر واحد های سیاسی (مثل ایالات یا استان ها) تقسیم شده است، استفاده می شود. فدرالیسم نظامی است که مبتنی بر نهاد ها و اداره دموکراتیک بوده و قدرتی که وظیفه اداره کشور را دارد میان واحد های ایالتی یا استانی دولت تقسیم شده است و تشکیل دهنده چیزی است که غالبن فدراسیون خوانده می شود. مدافعین این مدل هم عمومن فدرالیست خوانده می شوند.

فدرالیسم

توسط نوعی از حکومت اداره می شود که مردم، یا بخش قابل توجهی از ایشان سهم عمده ای در اداره کشور دارند و مسئولین دولتی را خود انتخاب کرده و بر کارهای ایشان نظارت دائمی دارند. ولی این مردم از مکان های مختلف بوده و دولتی که شکل گرفته دولتی مرکزی است که وظیفه اتحاد و هماهنگی بین واحد های مختلف کشور را به عهده دارد. وظایف دولت مرکزی برخی از مسائل کلان کشور است که از دیگر واحد ها سلب شده و بر عهده آن گذاشته شده است. اما خود هر یک از واحد ها هم نظام اداری و قوانین خاص خود را دارند که بر اساس آن اداره می شوند و ساز و کار انتخاب مسئولین این واحد ها نیز عمومن دموکراتیک است. هر یک از واحد ها بنا به معیار های متفاوت مانند جمعیت و ... در اداره دولت مرکزی و در بودجه کلان سهم داشته و به نسبت های مختلف یا یکسان در مجلس نمایندگان نماینده دارند. به مجموع این واحد ها فدراسیون گفته می شود. نمونه هایی از فدرالیسم در دوران مدرن را می توان ایالات متحده و آلمان در نظر گرفت.

پادشاهی فدرال

یک پادشاهی فدرال فدراسیونی از ایالات است که یک پادشاه بر تمام آن حکومت می کند ولی هر ایالت پادشاه خود را داشته یا حتا با نظام غیر سلطنتی اداره می شود. این ایالت های گوناگون همگی به فدراسیون پیوسته و خود را تحت حکومت شاه اصلی قرار می دهند.

جمهوری فدرال

یک اتحادیه فدرال از ایالات یا استان ها که از نظام جمهوری برای دولت خویش بهره می جوید. مثال های این مورد را می توان آرژانتین، استرالیا، برزیل، آلمان، هند، روسیه و سوئیس در نظر گرفت.

دسته بندی بر اساس دیگر ساختار های توزیع قدرت

ادهوکراسی

توسط دولتی اداره می شود که نهاد ها و اصولی منسجم ندارد و سازمان یافته نیست، این مفهوم دقیقن مفهوم مخالف بوروکراسی (دیوان سالاری) است و کاملن در عرصه عمل هم مخالف آن عمل می کند.

آنارشیسم

یا هرج و مرج گرایی که گهگاه به این مفهوم بی دولتی هم گفته می شود؛ ساختاری است که برای از بین بردن هر گونه امر اجباری و دولتی تلاش می کند و معتقد است همه امور باید به گونه داوطلبانه و از بین داوطلبان اداره شوند. آنارشی وضعیتی است که در آن هیچ دولتی وجود ندارد.

این امر ممکن است بعد از یک جنگ داخلی اتفاق بیفتد، وقتی که دولت از هم فرو پاشیده است و گروه های رقیب برای به قدرت رسیدن در حال جنگ با یکدیگر هستند. هم چنین اشخاصی نیز وجود دارند که آنارشیست خوانده می شوند. ایشان معتقدند که هر گونه دولتی امری بد و غیر مفید است و این اعتقاد است که آنارشیسم خوانده می شود. آنارشیست ها فکر می کنند که دولت مردم را از سامان دادن به زندگی شخصی شان باز می دارد. و به جای آن می پندارند که اگر مردم خود کنترل امور را در دست بگیرند و با هم و در کنار یکدیگر کار کنند، به نتیجه بهتری خواهند رسید و زندگی مطلوب تری خواهند داشت و هر جامعه ای را که بخواهند و انتخاب کنند، خواهند داشت.

جامعه گروه

توسط یک گروه کوچک (معمولن خانواده) اداره می شود که نظامی نیمه رسمی و وراثتی دارد، و قوی ترین (یا از نظر جسمی یا از نظر شخصیت) رهبری همه را به عهده می گیرد. این مدل بسیار شبیه زندگی گروهی در دیگر حیوانات، مانند گرگ ها، است.

بوروکراسی

یا دیوان سالاری توسط نظامی دولتی اداره می شود که از دبیران اداری بسیار بهره می جوید، کسانی که این نظام را اداره می کنند، کارمندان، مدیران، دبیران و دیگر افراد شاغل در کارهای اداری می باشند.

ریاستی (قبیله ای)

نظامی است که در جامعه ای بسیار کوچک اعمال می شود که در درجه های متفاوتی از تمرکز گرایی قرار دارد. رهبر این گروه که معمولن به صورت قبیله ای زندگی می کنند، فردی است که رئیس نامیده می شود.

سایبرسیناسی

یا سیستم اطلاعات و نظارت، توسط عده از افراد منزوی و دور افتاده اداره می شود که تنها از داده های رسیده به ایشان استفاده می کنند تا تمام ابعاد زندگی خصوصی و عمومی مردم را نظم و سامان دهند و در این راه فقط از فناوری استفاده می کنند و هیچ گونه تعاملی با شهروندان ندارند. اطلاعات و واقعیات تنها منبع مورد نیاز و در دست ایشان برای تصمیم گیری درباره امور است. نمونه تاریخی این امر را می توان در شیلی سراغ گرفت.

نظام پارلمانی

نظامی دولتی دموکراتیک که در آن وزاری قوه مجریه مشروعیت خود را برای انجام وظیفه، از تصویب و موافقت مجلس یا قوه مقننه می گیرند؛ قوه مقننه و قوه مجریه در این نظام به هم پیوسته هستند. این مدل نظامی سیاسی است که در آن قدرت برتر و مافوق در دست شهروندان است که نماینده های مجلس را به طور مستقیم و به اراده خود انتخاب می کنند.

نظام ریاست جمهوری

نظامی دولتی است که قوه مجریه که به دست رئیس جمهور اداره و رهبری می شود هم در راس حکومت است و هم در راس دولت. در چنین نظام هایی این قوه به طور کاملن مستقل و منفک از قوه مقننه وجود دارد، و در شرایط عادی مسئولیتی برای پاسخ گویی به این قوه نداشته و نمی تواند توسط آن از ادامه فعالیت معاف شود و از کار کنار گذاشته شود.

نوموکراسی

یا قانون سالاری، توسط دولتی اداره می شود که فقط محدود و ملزم به رعایت قوانین منطقی و عقلانی و حقوق مدنی است، در تضاد با نظام های خدا سالار و مذهبی دولت و حکومت. در یک نوموکراسی قدرت نهایی و بیشترین قدرت در خود قانون وجود دارد و هیچ منبع دیگری برای اعطای این قدرت وجود ندارد.

اشکال دولت با توجه به دیگر ویژگی ها

با توجه به نظام اجتماعی-اقتصادی

از نقطه نظر تاریخی، بیشتر نظام های سیاسی بر اساس ایدئولوژی های اجتماعی-اقتصادی شکل و نظام یافته اند؛ تجربه جنبش هایی که به قدرت رسیده اند، و وابستگی های عمیق و محکمی که ایشان با بعضی از اشکال خاص دولت داشته اند، می تواند باعث شود تا آن ها شکلی از دولت را به عنوان هویت خود تعریف کرده و خود را با آن بشناسانند.

سرمایه داری (کاپیتالیسم)

در یک اقتصاد سرمایه دار یا بازار آزاد، مردم مالک تجارت ها و املاک و دارایی های خویش هستند و باید خدمات را برای استفاده شخصی و خصوصی خریداری کنند، مانند خدمات درمانی و بهداشتی.

کمونیسم

در یک کشور کمونیست، طبقه کارگر از طریق تعاونی ها و اصناف مالک تمام تجارت ها و مزارع هستند و خدمات درمانی، آموزشی و رفاهی بین همه تقسیم می شود.

فئودالیسم

نظامی از مالکیت زمین ها و وظایف است. تحت فئودالیسم تمام زمین های در گستره یک پادشاهی متعلق به پادشاه بوده اند. با این وجود، پادشاه بعضی از زمین ها را به لرد ها و دیگر افراد طبقه اشراف اعطا می کرده تا برای وی و در کنار وی بجنگند. به این زمین های بخشیده شده، ملک اربابی گفته می شده است. در مرحله بعد این اشراف بودند که بعضی از زمین هایشان را به رعایا می دادند و به این خاطر رعایا ملزم به انجام وظایفی برای اربابان خویش بودند. به ملک رعایا تیول گفته می شد.

سوسیالیسم

دولت های سوسیالیست مالک بسیاری از صنایع بزرگ هستند و مهیا کننده خدمات آموزشی، درمانی و رفاهی برای شهروندان شان هستند در حالی که به ایشان اجازه می دهند تا حدی انتخاب های اقتصادی و فعالیت اقتصادی نیز داشته باشند.

دولت رفاهی

مفهومی است که تحت آن دولت باید نقشی کلیدی در پاسداشت و ترویج و توسعه رفاه اقتصادی و اجتماعی شهروندان خود بازی کند. این مدل بر اساس اصول برابری در فرصت ها، بازتوزیع منصفانه ثروت و مسئولیت عمومی برای افرادی که نمی توانند از خود مراقبت کنند و حداقلی از استاندارد های زندگی خوب را برای خود فراهم کنند، پایه ریزی شده است.

با توجه به نظام سیاسی

نخبه گرایی

ملتی مستقل با گروهی کوچک و مدرن شده از نخبگان.

چندرهبری

مدلی با ریشه ای یونانی که برای یاد کردن از دموکراسی های غربی نیز استفاده می شود.

مرکز گرایی

ملت هایی که قدرت زیادی را به دولت مرکزی خود اعطا کرده اند و همه چیز حول محور و مرکزیت آن ها انجام می گیرد.

شخصی گرایی

دولت هایی از اشخاصی که رهبری سیاسی نا پایدار و بی ثباتی دارند، بهره می جویند.

با توجه به مدل قانون اساسی

بعضی از این مورد ها مواردی مشخص هستند که نمونه هایی خاص و منحصر به فرد را تعریف می کنند؛ سایر موارد از نقطه نظر تاریخی با دیگر شکل های شناخته شده دولت در هم آمیخته اند.

  • حکومت بر اساس قانونی مافوق و اعلی
  • جدایی کلیسا و دین از حکومت
  • کنترل ارتش به دست شهروندان
  • حکومت های خودکامه و تمامیت خواه در برابر سیاست های لیبرال
  • نظام های اقتصادی (مانند سرمایه داری، سوسیالیسم، دولت رفاهی و فئودالیسم)
  • اندروکراسی (پدر سالاری) در مقابل جینارشی (مادر سالاری) – سیطره یک جنس خاص بر همه

با توجه به استقلال هر منطقه

این فهرست بر روی رویکرد های متفاوتی تمرکز دارد که نظام های سیاسی را به توزیع حاکمیت و اعطای استقلال به مناطق مختلف داخل کشور می کشاند.

  • حاکمیت منحصرن در دست قدرت مرکزی باشد:
  • امپراتوری
  • حکومت واحد
  • حاکمیت در دولت مرکزی وجود داشته باشد و به مناطق پیرامونی هم اعطا شده باشد:
  • هژمونی (برتری قدرت مرکزی نسبت به قدرت نواحی پیرامونی)
  • فدراسیون یا جمهوری فدرال
  • کنفدراسیون
  • پادشاهی فدرال
  • اعطای بیشتر حاکمیت به دیگر مناطق بدون قدرت خاص مرکزی:
  • فدرالیسم نا متقارن
  • شبه فدرالیسم نا متقارن
  • حکومت متحد
  • کشور تحت الحمایه
  • وابستگی مستعمراتی
  • حکومت بر دریا (توسط چند کشور ملتزم شده به یکدیگر تحت یک پیمان یا میثاق)
  • لیگ یا اتحادیه
  • کشور های مشترک المنافع
  • تمرکززدایی و واگذاری قدرت و بازتوزیع آن میان قدرت مرکزی و دیگر مناطق و نواحی

دسته بندی های نظری و فرضی

این دسته بندی که در ادامه می آید در جهان واقعی هیچ گونه مثال قابل ذکری ندارد و فقط در حد خیال و گمان و فرض است.

جمهوری شرکت

شکلی فرضی از دولت که گهگاه در دنیای داستان ها و افسانه های علمی-تخیلی نیز آمده است، چرا که گفته شده است که بعضی از ملت ها در طول تاریخ هم چون فلورانس در قرون وسطا به این شکل جمهوری شرکت اداره شده اند. گرچه چنین دولتی بعضی از شاخصه ها و صورت ظاهری جمهوری را دارد، اما یک جمهوری شرکت در درجه اول مانند یک تجارت و بازرگانی اداره می شود و هیئت مدیره و هیئت اجرایی دارد. تاسیساتی نظیر بیمارستان ها، مدارس، نیروی نظامی، و نیرو های پلیس همه و همه باید خصوصی شوند. تمام امور رفاهی اجتماعی که به عنوان کارکرد دولت در نظر گرفته می شدند باید به شرکت ها واگذار شوند تا آنها با انجام و ارائه این خدمات به خود و کارمندان شان نیز سود برسانند. گرچه جمهوری شرکت ها به طور رسمی در دنیای مدرن وجود خارجی ندارند، عمومن در کارکرد های افسانه ای و نقد و تفسیر های سیاسی مورد استفاده قرار می گیرند.

بعضی از دانشمندان علم سیاست حکومت های سوسیالیست را نوعی از جمهوری شرکت ها در نظر می گیرند، چرا که حکومت بر تمام امور اقتصادی و زندگی سیاسی شهروندان نظارت دارد و یک انحصار را درباره همه چیز در داخل مرز های کشور ایجاد کرده است و می توان این گونه پنداشت که خود دولت تبدیل به یک ابرشرکت انحصار طلب شده است.

ماگوکراسی

یا شعبده سالاری، توسط دولتی اداره می شود که بالاترین مقامات آن را شعبده بازان، جادوگران، ساحران و ساحره ها تشکیل می دهند. این مدل به شدت شبیه رژیم هایی است که به طوری گسترده در داستان های تخیلی و ژانر فانتزی به تصویر کشیده شده است.

یونیوکراسی

به مدلی اطلاق می شود که ذهن یک فرد از طریق انواع فناوری ها و به صورت تکنیکی به ابر رایانه ای متصل شده است که وی را قادر می سازد وقتی مشکلات پیش می آیند و به این ذهن کامپیوتری منتقل می شوند بتواند سریع و از طریق پردازش های کامپیوتری به نتیجه ای منصفانه و کارآمد دست یابد و این گونه تمام مشکلات در بدو ایجاد و به سرعت حل می شوند. این مدل هم چنین با عنوان اصل کندوی ذهن نیز شناخته شده است، چرا که در مدل های معمولی برای مثال هر کس از افراد مستقلانه رای و نظر خود را درباره مسئله پیش رو می دهد و از جمع بندی این آرا به نتیجه مورد نظر دست می یابیم. ولی در این مدل تصمیم گیری ها مثل کندو انجام می شوند و چون تمام افراد با رشته هایی کامپیوتری به هم متصل اند، به جای این که هر کس نظر متفاوتی داشته باشد و بعد با شمردن اکثریت به یک نتیجه برسیم، اینجا قبل از اظهار نظر هر یک از افراد، به یک نظر واحد خواهیم رسید چرا که تمام واحد ها به طور شبکه ای به یک دیگر متصل هستند و یک نظر را ارائه خواهند کرد.

نقشه ها

کشور ها با توجه به نظام دولتی شان-آبی: جمهوری ریاست جمهوری، زرد: نیمه ریاست جمهوری، نارنجی و سبز: جمهوری پارلمانی، قرمز: پادشاهی مشروطه، بنفش: پادشاهی مطلقه، قهوه ای: نظام تک حزبی
کشور هایی که با رنگ آبی در نقشه مشخص شده اند کشور هایی هستند که بنا به اعلام خانه آزادی در سال 2013، دموکراسی های انتخاباتی در جهان هستند. باید توجه داشت که از نظر خانه آزادی دموکراسی در عمل مهم است و نه تنها به گفته مقامات رسمی
پرونده:Formas de governo.PNG
نقشه ای که نظام های پادشاهی را با رنگ قرمز از بقیه نظام های سیاسی (آبی) در جهان متمایز کرده است.


جستارهای وابسته

پانویس

  1. "Oxford English Dictionary" (Online ed.). Oxford University Press. November 2010.
  2. Bealey, Frank, ed. (1999). "government". The Blackwell dictionary of political science: a user's guide to its terms. Wiley-Blackwell. p. 147. ISBN 0631206957.
  3. "Oxford English Dictionary: American English" (Online ed.). Oxford University Press. 2012.
  4. Flint, Colin & Taylor, Peter (2007). Political Geography: World Economy, Nation-State, and Locality (5th ed.). Pearson/Prentice Hall. p. 137. ISBN 978-0-13-196012-1.{{cite book}}: نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
  5. Barclay, Harold (1990). People Without Government: An Anthropology of Anarchy. Left Bank Books. p. 31. ISBN 1-871082-16-1.
  6. Online Etymology Dictionary
  7. Lewellen, Ted C. Political Anthropology: An Introduction Third Edition. Praeger Publishers; 3rd edition (30 November 2003)
  8. Kopstein and Lichbach (2005:4)
  9. Leo P. Ribuffo, "20 Suggestions for Studying the Right now that Studying the Right is Trendy," Historically Speaking Jan 2011 v.12#1 pp 2–6, quote on p. 6
  10. Kari Frederickson, The Dixicrat Revolt and the End of the Solid South, 1932–1968, p. 12, "...conservative southern Democrats viewed warily the potential of New Deal programs to threaten the region's economic dependence on cheap labor while stirring the democratic ambitions of the disfranchised and undermining white supremacy.", The University of North Carolina Press, 2000, ISBN 978-0-8078-4910-1
  11. "Plutocrats – The Rise of the New Global Super-Rich and the Fall of Everyone Else" Chrystia Freeland is Global Editor-at-Large at Reuters news agency, following years of service at the Financial Times both in New York and London. She was the deputy editor of Canada's Globe and Mail and has reported for the Financial Times, Economist, and Washington Post. She lives in New York City.
  12. Ernst R. Berndt, (1982).“From Technocracy To Net Energy Analysis: Engineers, Economists And Recurring Energy Theories Of Value”, Studies in Energy and the American Economy, Discussion Paper No. 11, Massachusetts Institute of Technology, Revised September 1982
  13. American 503
  14. Fotopoulos, Takis, The Multidimensional Crisis ad Inclusive Democracy. (Athens: Gordios, 2005).(English translation of the book with the same title published in Greek).
  15. "Victorian Electronic Democracy : Glossary". 28 July 2005. Archived from the original on 13 December 2007.
  16. CIA||The World Factbook||Field Listing :: Government type
  17. American 1134
  18. Waibl, Elmar; Herdina, Philip (1997). Dictionary of Philosophical Terms vol. II – English-German / Englisch-Deutsch. Walter de Gruyter. p. 33. ISBN 3110979497. Retrieved September 18, 2012.
  19. "Corporatocracy". Oxford Dictionaries. Retrieved May 29, 2012. /ˌkôrpərəˈtäkrəsē/ .... a society or system that is governed or controlled by corporations:
  20. [۱] "Phobiocracy by Chris Claypoole"
  21. "The Untold History of the United States", "The Oliver Stone Experience"
  22. A Peaceful Ferment in Somalia: Publications: The Independent Institute
  23. American 1225
  24. "Plutocracy Rising" Moyers & Company.
  25. American 1793
  26. "Decentralism: Where It Came From-Where Is It Going?". Amazon.com. ASIN 1551642484. {{cite web}}: Check |asin= value (help); Missing or empty |url= (help)
  27. "Anarchy." Oxford English Dictionary. Oxford University Press. 2004. The first quoted usage is 1667
  28. "Anarchy." Oxford English Dictionary. Oxford University Press. 2004. The first quoted usage is 1552
  29. "Anarchy." Oxford English Dictionary. انتشارات دانشگاه آکسفورد. 2004. The first quoted usage is 1850.
  30. "Noam Chomsky on the history of Anarchy". Youtube.com. 2011-09-07. Retrieved 2012-01-30.
  31. "A discussion on what anarchy is, by those that self-identify as anarchists".
  32. Marshall, Monty G.; Cole, Benjamin R. (1 December 2011). "Global Report 2011: Conflict, Governance, and State Fragility" (PDF). Vienna: Center for Systemic Peace. Retrieved 2012-08-15.
  33. Vernon, Phil; Baksh, Deborrah (September 2010). "Working with the Grain to Change the Grain: Moving Beyond the Millennium Development Goals" (PDF). London: International Alert. p. 29. Retrieved 2012-08-15.
  34. Richard Alan White (1984). The Morass. United States Intervention in Central America. New York: Harper & Row. p. 319. ISBN 9780060911454. P. 95. ISBN 0-060-91145-X; ISBN 978-0-06091-145-4.
  35. ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ "Big-business Greed Killing the Banana (p. A19)". The Independent, via The New Zealand Herald. Saturday 24 May 2008. Retrieved Sunday 24 June 2012. {{cite journal}}: Check date values in: |accessdate= و |date= (help); Italic or bold markup not allowed in: |journal= (help)
  36. Occurrences on Google Books.
  37. O. Henry (1904). Cabbages and Kings. New York: Doubleday, Page & Co. for Review of Reviews Co. p. 312. "While he was in Honduras, Porter coined the term 'banana republic'".
  38. Montesquieu, The Spirit of the Laws (1748), Bk. II, ch. 1.
  39. "Republic". Encyclopædia Britannica.
  40. "republic". WordNet 3.0. Dictionary.com. Retrieved 20 March 2009.
  41. "Republic". Merriam-Webster. Retrieved 14 August 2010.
  42. Montesquieu, Spirit of the Laws, Bk. II, ch. 2–3.