جعفر خامنه‌ای

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از جعفر خامنه ای)
میرزا جعفر(نقوی) خامنه‌ای
زادهٔ۱۲۶۶ شمسی
خامنه
درگذشت۱۳۶۲ شمسی
تبریز
مدفنوادی رحمت تبریز
محل زندگیتبریز
ملیتایرانی
پیشهشاعر
کارهای برجستهاولین شاعر نوپرداز تاریخ ادبیات ایران
سبکشعر نو
دورهمشروطه
فرزندانمحمدباقر، فاطمه، سارا، زهرا، مهدی، هادی نقوی خامنۀ
والدینعلی اکبر خامنه ای

میرزا جعفر خامنه‌ای، یکی از افراد روشنفکر و آزادی‌خواه و مبارز آذربایجان که زبان فرانسوی را (پنهان از پدر متعصب خود،) آموخته و به ادبیات نوین ترکان عثمانی نیز آشنایی داشت، پیش از سال ۱۳۳۲ هجری قمری، در حدود سال ۱۲۹۲ شمسی از شکل معمول اشعار فارسی عدول کرده و قطعه‌های بی امضاء با قافیه‌بندی جدید و بی سابقه و مضمون‌های نسبتاً تازه انتشار می‌داد.این شاعر پیش از نیما یوشیج به بدعت و نوآوری در شعر، گرایش داشته است.

یکی از این قطعه‌ها که ادوارد براون در تألیف خود « تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران نو» نقل کرده‌است، چنین است:[۱]

به وطن[ویرایش]

هر روز به یک منظر خونین به درآییهر دم متجلی تو به یک جلوهٔ جانسوز
از سوز غمت مرغ دلم هر شب و هر روزبا نغمهٔ تو تازه کند نوحه‌سرایی
ای طلعت افسرده و ای صورت مجروحآماج سیوف ستم، آه ای وطن زار
هر سو نگرم خیمه زده لشکر اندوهمحصور عدو مانده تو چون نقطهٔ پرگار
محصور عدو، یا خود اگر راست بگویمای شیر، زبون کرده تو را روبه ترسو
شمشیر جفا آخته روی تو ز هر سوتا چند بخوابی؟ بگشا چشم خود از هم
برخیز یکی صولت شیرانه نشان دهیا جان بستان یا که در این معرکه جان ده

به قرن بیستم[ویرایش]

ای بیستمین عصر جفاپرور منحوسای آب ده وحشت و تمثال فجایع
برتاب ز ما آن رخ آلوده به کابوسساعات سیاهت همه لبریز فضایح
دیدار تو مدهش‌تر از انقاض مقابرشالوده‌ات از آتش و پیرایه‌ات از خون
هر آن تو با ماتم صد عائله مشحوناز جور تو بنیان سعادت شده بایر
زین مذبح خونین که به گیتی شده برپاروح مدنیت شده آزرده و مجروح
خون‌ها که به هر ناحیه ناحق شده مسفوخبرناحیه عصر هنر لکه سودا…
نفرین به تو، ای عصر فریبنده و غدارلعنت به تو، ای خصم بشر، دشمن عمران
ای بوم، فروکش نفس، ای داعی خسرانزین پس مشو اندر پی ویرانهٔ آثار
آن روز که زادی، چه نویدی که ندادی؟امروز که رستی، تو ز خون یکسره مستی
زین سان که تو ره بسپری، ای آفت هستیفردا به وجود آری یک تل رمادی…

جعفر خامنه‌ای که می‌توان او را اولین شاعر نوپرداز تاریخ ادبیات ایران دانست، سال‌ها پیش از نیما یوشیج این اشعار را به سبک نو سروده و به قول روزنامه تجدد سد سدید محافظه کاری را در عالم ادبیات و شعر شکسته است.

جعفر خامنه‌ای پسر علی‌اکبر خامنه‌ای از بازرگانان خوشنام تبریز بود. وی در سال ۱۳۰۴ ه‍.ق برابر با سال ۱۲۶۶ ه‍.خ در شهر تبریز به دنیا آمد و در آنجا تحصیل کرد. اشعار پرشور او در «حبل‌المتین» و «چهره‌نما» و «عصر جدید» و«شمس» و بعدها در «مجلهٔ دانشکده» منتشر می‌شد.

جعفر خامنه‌ای علاوه بر اینکه ادیب و شاعر بود، مشروطه خواه و مرد سیاست هم بوده به طوری که احمد کسروی در کتاب زندگانی من او را یکی از دوستان محمد خیابانی معرفی می‌کند و اضافه می‌کند که جعفر خامنه‌ای بود که او را با محمد خیابانی آشنا کرده است: «یکی از دوستانی که پیدا کردم آقای میرزا محمدعلی صفوت و دیگری میرزا ابوالقاسم فیوضات، و دیگری میرزا جعفر آقا خامنه‌ای می‌بود. در همان روز شادروان خیابانی که پس از بهم خوردن دارالشورا از تهران به قفقاز رفته بود به تبریز درآمد. به میانجیگری آقایان صفوت و خامنه‌ای با او نیز آشنایی یافتم. اینان نیز گاهی به نشستهای ما آمدندی، بسیار شبها نیز در خانه علی‌اکبر آقا (پدر میرزا جعفر آقا) فراهم آمدیم، این یکی از بازرگانان بسیار نیکوکار تبریز می‌بود در تاریخ مشروطه یاد او کرده شده، میرزا جعفر آقا جوانی با دانش می‌بود که شعر نیز می‌سرود.

احمد کسروی در تاریخ مشروطه هم از جعفر خامنه‌ای به عنوان مترجم یاد کرده می‌نویسد: «به سال ۱۲۸۵ شمسی که مظفرالدین شاه مشروطه را داد دبستان را رواج بسیار یافته، کمتر شهری بود که یک یا دو دبستان یا بیشتر در آن نباشد دلبستگی مردم به اینها به جایی رسید که کار به قضاوت اندیشی رسید، و بسیاری از ایشان چنین پنداشتند که تنها چاره دردهای کشور همان دبستان است، و چون جوانانی از آن بیرون آیند همه درماندگی‌ها از میان خواهد برخاست. هر زمان که جشنی می‌گرفتند آگهی از آن در روزنامه‌ها می‌نوشتند، و شادمانیهای بی اندازه می‌نمودند و نویدها به خود می‌دادند به جایی رسید که احمد بیک آقایوف نویسنده روزنامه «حیات» قفقاز، که خود مردی دانشمند می‌بود و به کارهای ایران دلبستگی نشان می‌داد به زبان آمد و خامه این اندیشه ایرانیان را باز نمود. (آن گفتار «حیات» را آقای جعفر خامنه‌ای از ترکی ترجمه کرده و در یکی از شماره‌های حبل المتین کلکته به چاپ رسیده است.»

میرزا جعفر خامنه‌ای با روزنامه‌های مردمی و ضد استبدادی همکاری نزدیکی داشت و با سرودن اشعار افشاگرانه و با چاپ و نشر آنها در جراید آن روز مستبدین را به شدت می‌کوبید « برای نمونه یکی از اشعاری را که در نکوهش میر هاشم دودچی و یارانش سروده و در همان روزها در روزنامهٔ «نالهٔ ملت» به چاپ رسیده و در بین تودهٔ مردم به زبان‌ها افتاده بیت‌هایی را در ذیل می‌آوریم»:

من ای خدا به تو نالم ز زاهدان ریاییکه عالمی بفریبند با قبا و ردایی
به خلق حرمت می می‌کنند ذکر ولی خودز خون بی‌گناهان مست هر صباح و مسایی
به گاه موعظه آزار مور را نپسندندبه قتل و غارت شهری کنند حکمروایی
دهند مردم بیچاره را به پنجهٔ جلادنه شرمشان ز پیمبر نه بیمشان ز خدایی
بیا که خون شده جاری به جای آب به تبریزبه حکم شاه و فتوای چند کذایی
به بندگان خدا بسته گشته راه معیشتولایتی شده مفلوک و مبتلا به گدایی
خدا که امر عبادش حواله کرده به شوریحرام بشمرد این ابلهان ریش‌حنایی
بلی ز گاو مجسم مجو فضیلت انسانکه آدمی نه به ریش است و نی قبا و کلایی

مصرع اول بیت آخر « بلی ز گاو مجسم مجو فضیلت انسان» جمله‌ای است کهعبدالله مازندرانی یکی از مراجع تقلید شیعیان آن روز به میرزا حسن مجتهد تبریزی نوشته است. میرزا حسن هنگامی که از تبریز با خشم بیرون آمده تلگرافی یا نامه‌ای به نجف فرستاده و در آن پس از بدگویی از مشروطه خواهان چنین گفته: (باید مشروطه مشروعه باشد). در پاسخ او گفته «ای گاو مجسم مشروطه مشروعه نمی‌شود». این داستان آن زمان به زبان‌ها افتاد و جعفر خامنه‌ای نیز در اشعارش به این صورت داخل کرد

« بلی ز گاو مجسم مجو فضیلت انسان۱»

صمد سرداری‌نیا در شماره ۳ – ۸۶ پاییز ۷۱ وارلیق در شرح حال میرزا جعفر خامنه‌ای از قول یحیی آرین‌پور می‌نویسد: «از شکل معمول اشعار فارسی عدول کرد و قطعه‌های بی امضاء با قافیه‌بندی جدید و بی‌سابقه و مضمون‌های نسبتاً تازه انتشار داد.» سرداری‌نیا می‌افزاید: وی هنگامی که این ابیات را با قافیه‌بندی جدید و بی‌سابقه می‌سرود، در سراسر ایران عنوان «شعر نو» به گوش کسی نخورده بود.

منابع[ویرایش]

  1. یحیی آرین پور، از صبا تا نیما
  • ۱. احمد کسروی، تاریخ مشروطه، چاپ دوازدهم، ص ۲۸۷ و ۷۳۳
  • جعفر خامنه‌ای
  • از صبا تا نیما