یون گه‌سومون

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از یئون گائه سمون)
یون گه‌سومون
پرتره‌ای از یون گه‌سومون
نام کره‌ای
هانگول
연개소문
هانجا
淵蓋蘇文
لاتین‌نویسی اصلاح‌شدهYeon Gaesomun
مک‌کیون–ریشاورYŏn Kaesomun

یون گِه‌سومون[۱] (کره‌ای연개소문؛ ۶۶۶–۵۹۴ میلادی) یک ژنرال و دیکتاتور نظامی در روزهای پایانی گوگوریو، یکی از سه‌ پادشاهی‌ قدیمی‌ کره، بوده‌است.[۲] از او به خاطر مقاومت‌های موفقیت آمیزش در درگیری‌های نظامی با سلسله تانگ تحت رهبری امپراتور لی شیمین و پسرش امپراتور گائوزونگ یاد می‌شود.[۲]

تاریخ سنتی کره گاهاً از یون گه‌سومون به عنوان یک رهبر خودکامه، که نافرمانی‌ها و سیاستهای بیرحمانه‌اش به پادشاه منجر به سقوط گوگوریو شده، یاد می‌کند و به ندرت هم او را قهرمانی می‌دانند که با مقاومت شدید و جنگاوری خود جلوی نفوذ بیشترِ چین بر سرزمین را گرفت.

بسیاری از محققان کره‌ای همچون اکو شین برخلاف عده دیگر امروزه وی را به عنوان یک سرباز-دولتمردِ بی سابقه در تاریخ کره ستایش می‌کنند. محققان چینی و ژاپنی نگاه منفی خود نسبت به یون گه‌سومون را ادامه می‌دهند.

اوایل زندگی

اطلاعات تاریخی درباره‌ی ریشه و نسب او مبهم است؛ سامگوک ساگی او را پسر وزیر اعظمِ سابق گوگوریو به نام یون ته‌جو در دوران زمامداریِ یئونگ یانگ می‌داند درحالیکه سایر منابع چنین چیزی را دقیقاً ذکر نکرده‌اند یا او را فرزند مقام و فرمانده خواندند یا یک سرباز و رعیت معمولی که به مراتب و با استعداد خود درجات ترقی را طی کرده است.

وی در دهه سوم قرن هفتم میلادی میان نظامیان کشور به درجات بالایی از احترام و نفوذ رسیده بود همچنین احتمال زیادی می‌رود که در جوانی از قهرمانان جنگ‌های گوگوریو –سویی بوده باشد؛ یون گه‌سومون یک ژنرال نظامی شد که پس از مرگ ژنرالان پیروزمند گوگوریو یعنی اولچی موندوک و کانگ یی شیک و.. توانست بعنوان سردسته و رهبر نظامیان کشور عمل کند.

او و سایر نظامیان بشدت بر ضد چین بودند و گمان می‌رود طبق منابع جدیدتر تاریخی آنان هنگام جنگ داخلی در دوران سقوط دودمان سوئی و روی کار آمدن دودمان تانگ قصد تهاجمی گسترده به پشتِ دیوار چین را به همراه متحدان خود در استپ‌های آسیای مرکزی داشته‌اند و یا حتی مبادرت به این کار نموده‌اند و معتقد بودند قدرتِ اقتصادی و لجستیکیِ چین درنهایت گوگوریو را از پای درخواهد آورد و نباید اجازه داد چین دوباره یورشی تدارک ببیند چه بسا باز هم شکست بخورد؛ اشراف و مقامات و پادشاه در طرف دیگر مسند قدرت اما جنگِ دیگری نمی‌خواستند چرا که نیازمند بسیج کل کشور و صرف هزینه و بهای بالایی بود لازم بر ذکر است که اشراف ارتش خصوصیِ خود را ندادند چرا که اصلِ قدرت آنان بر پایه ارتش خصوصیِ شان بود و همین امر سایر اقشار را به خشم می‌آورد اشراف و مقامات مدنی می‌خواستند با دادنِ باج به چین آنرا آرام کنند این چیزی‌ست که سامگوک ساگی نوشته و قطعیت آن مشخص نیست که هدفِ اصلی پادشاه از کنار آمدن و قبول کردن درخواست‌های آینده‌ی تانگ چه خواهد بود. بدین ترتیب و به تدریج شکاف در عناصر قدرت بیشتر شد.

سرنگونی تاج و تخت

در زمستان سال ۶۴۲، پادشاه یئونگ نیو در مورد ژنرال یون گه‌سومون نگران بود و با مقامات رسمی دیگر برای کشتن او نقشه می‌کشید. علت این درگیری ریشه در دهه‌ها کشمکش بین سران قبایل و اشراف و مقامات دربرابر نظامیان و سایر اقشار داشت گروه اول که پادشاه نیز با آنان یکسان فکر می‌کرد قصد سازش با تانگ و قبول کردن خواسته‌های دربار تانگ را داشتند و این خواسته ها شامل تغییر لقب ته‌وانگ به‌معنیِ شاهِ شاهان (چرا که هم رده با امپراطور چین می‌نمود) و ایجاد دین تائوئیسم و عدم درگیری با شیلا و تخریب معبدی بود که گوگوریو بعنوان نماد پیروزی خود بر دودمان سوئی ساخته بود (جنازه‌ی تمامی کشته‌شدگان این جنگ بر زیرِ این معبد قرار داشت و گوگوریو پس از غلبه بر سویی با دعوت از نمایندگان سیاسی سایر ممالک آسیا پیروزیِ خودرا گوشزد نمود که سالها نمادی از تحقیر برای چینیان به شمار می‌رفت). یون گه‌سومون و سایر نظامیان و همرکابان او و بخشی از مردم شدیداً با سیاست های پادشاه مخالفت می‌کردند و کشور دچار اخلال در امور خود گردیده بود و همین اوامر بعلاوه محبوبیتِ یون مستوجبِ نقشه‌ی قتلش شده بود.

در مرز با چین که یون از موضوع باخبر شد، یک مهمانی پرخرج را برای جشن گرفتن ارتقائش به موقعیت فرماندارِ شرق ترتیب داد و صدها نفر نفر از سیاستمداران و مقامات را دعوت کرد. سربازان یون در کمین نشستند و همه‌ی آنان را کشتند. سپس یون به طرف کاخ حرکت کرد و آنجا شاه را به قتل رساند. بر طبق منابع باستانی چینی (که بنظر مغرضانه می‌آید و اعتبار چندانی ندارد)، مردان یون جسد شاه را تکه‌تکه کردند و او را بدون تشریفات مناسب دور انداختند.

بعد از به تخت نشاندن پادشاه بوجانگ برادرزاده شاه قبلی، یون گه‌سومون خود را ته‌مانگنیجی (Dae Mangniji) معادل با وزیر/فرمانده بزرگ نامید البته گوگوریو از زمان پادشاه سوسوریم مقام مانگنیجی را داشت اما او با تغییراتی حوزه‌ی نفوذ این سمت را گستراند. بدین ترتیب یون گه‌سومون عملاً کنترل امور دولت گوگوریو را تا حدود مرگش در سال ۶۶۶ به‌دست گرفت.

اوایل حکومت و جنگ اول با تانگ

با کشتن تمامیِ مخالفان از جمله پادشاه دیگر کسی نبود که با اوامر او مخالفت کند و اگر هم کسی می‌کرد از صحنه حذف می‌شد؛ سامگوک ساگی می‌گوید که چین دیر یا زود به هر قیمتی نابودیِ گوگوریو را می‌خواست چرا که تاریخِ هزارساله‌ی آن از زمان تولد بر تاریخ سلسله‌های متوالیِ چین سنگینی می‌کرد و همچنین قدرتِ آن و نفوذش در پشت دیوارهای چین همواره باعث دردسر بوده و همین را مستدل بر اعمال یون گه‌سومون در کشتن پادشاه که قصد سازگاریِ ناشی از ضعف را داشت می‌داند؛ او با یک باند نیمه نظامی مناطق و ایالت‌هارا کنترل می‌کرد و سیاست خارجی‌اش را با تدارک تهاجم به شیلا آغاز نمود؛

در ابتدا و بدون اتحادی با بکجه ارتش گوگوریو توانست تمام سرزمینهای از دست رفته از جمله هانسئونگ را باز پس بگیرد و ارتش شیلا را از منطقه بیرون کند همزمان او دست به ساخت استحکامات گسترده‌ای در امتداد مرز با تانگ زد و تمامی دژهارا تقویت نمود و نیروی دریایی را گسترش داد تا اینکه در حوالی ۶۴۲ میلادی با دیدار با گی‌بک ژنرالِ مشهور بکجه و مقامات بین دو کشور اتحادی بسته شد و همزمان طی تهاجمی سنگین توانستند بجز انگشت شمار قلعه و شهر تمام مناطق شیلا را فتح کنند (چهل دژ) که باعث وحشت دربار تانگ شد و ملکه سئوندوک با ارسال متعدد نامه به تای‌زونگ امپراطور تانگ درخواست کمک نمود که در ابتدا با بی اعتنایی مواجه بود اما لی‌تایزونگ می‌دانست دیر یا زود باید با گوگوریو وارد جنگ شود درنهایت پس از یک سال آماده سازی در سال ۶۴۵ او با ارتشی نیم میلیون نفری (تعداد نفرات او در منابع مختلف متغیر است از دویست هزار نفر تا یک میلیون نفر اما آنچه معتبر تر است و بیشتر ذکر شده تعداد پانصد هزار نفر است) به گوگوریو یورش برد و یون گه‌سومون از قبل آماده این جنگ شده بود و با اجرای راهبرد زمین سوخته و بسیج کشور به مقابله پرداخت (لازم به ذکر است قبل از این جنگ ارتش تانگ بارها با قبایل شمالی و استپ نشین جنگید و آنان را درهم کوبید تا قوای خود را در جنگ با گوگوریو یکی نکنند). پس از تصرف چندین قلعه توسط ارتش تانگ آنان به سد مستحکمی در قلعه‌ی آنسی برخورد کردند و در آنجا متوقف و دفع شدند؛

همزمان طی ماه‌ها محاصره‌ی دژ آنسی، یون گه‌سومون توانست پنجاه هزار نفر از نیروی دریایی تانگ با صدها کشتی آنان را در دریای زرد به قعر دریا بفرستد و دوباره به پیونگ‌یانگ بازگردد سپس او بدون اینکه خود برود ۱۵۰ هزارنفر را که عمدتا سوارکار بودند و نیروی خبره محسوب می‌شدند را به پیکار با ارتش تانگ فرستاد که در نبردی که به کوهستان جوپیل معروف است در نزدیکی دژ آنسی این ارتش شکست خورد و لی شیمین (نام اصلیِ امپراطور) با کمک گرفتن از سوارکاران وحشیِ خراجگذارِ خود آنان را درهم کوبید و متفرق کرد در ادامه اما هرکاری می‌کردند قلعه آنسی فتح نشدنی بود، فرمانده آن که اخیراً اذعان شده نامش یانگ مانچون است و سربازانش دربرابر تهاجم می‌ایستادند و تانگ تصمیم گرفت یک خاکریز در جنب قلعه برای تصرف آن بسازد که ناگهان قبل از اتمان فرو ریخت یا به تصرف مدافعان درآمد که ضربه مهلکی بر ارتش تانگ بود و خشم امپراطور را برانگیخت در ادامه پس از گذر اندکی (کل مدت محاصره آنسی نزدیک به سه ماه بوده است) قوای کمکی بسیار بزرگی بفرماندهی شخص یون گه‌سومون از راه رسید و با کمبود تدارکات و پذیرفتن شکست و برتری عددی دشمن، ارتش تانگ در ۶۴۶ عقب نشینی کرد که با تعقیب یون گه‌سومون تا پشت دیوار چین همراه بود او در راهش چندین شهر را تصرف نموده و خیلی از ارتش چین را کشت که البته به بهای تلفات سنگین نیز به سرانجام رسید.

پس از روی کار آمدن گائوزونگ پسرِ لی‌شیمین،آتش بسی موقت در جبهه‌ها برقرار شد چرا که هردوطرف بدنبال تجدید قوا بودند در این حین اتفاقاتی بین شیلا و بکجه می‌افتاد که ذکر آنان خالی از لطف نیست؛ بین سه پادشاهی کره در این دوره‌ی زمانی، یک رقابت بین سه فرمانده‌ی مشهور وجود داشت: کیم یوشین از شیلا، گی‌بک از بکجه و یون گه‌سومون از گوگوریو؛ هر سه موفقیت‌هایی داشتند اما پس از درهم کوبیدنِ امپراطوری که در عمرش از جوانی تا پیری شکستی تجربه نکرده بود برای گه‌سومون شهرتی بی حد و اندازه به ارمغان آورد بطوریکه برای قرنها از یون و امپراطور تانگ قصه‌ها و شعرها سروده می‌شد و از آنان در کشورِ خود بعنوان خدایان جنگ یاد می‌کردند؛ همچنین عمل یون بر سر کشتن پادشاه و دردست گرفتن حکومت باعث وحشت سایر پادشاهان و مقامات بویژه در دو پادشاهیِ دیگر نیز شد بطوریکه بیدام از شیلا چیزی نمانده بود سلطنت این کشور را سرنگون کند او نیز یک نظامی بود که درنهایت کیم یوشین او را مهار نمود. در بکجه پادشاه پادشاه اویجا نیز بخاطر فتوحات و محبوبیت و قدرتِ روزافزونِ گیبک از او واهمه داشت و بدین ترتیب او را تبعید می‌کرد و اختیاراتش را می‌ستاند؛ پادشاه اویجا در دوران ولیعهدی شایستگیِ خود را نشان داد اما کم کم بویژه از ۶۵۰ به بعد اعمالش او را به "پادشاه دیوانه" مشهور کرد بطوریکه پس از تبعیدِ جنگاورِ کشور او به می‌خوارگی و وقت گذرانی بیش از حد با زنان می‌پرداخته و کشور دچار بحرانهای متعددی شد همچنین ضعف نظامیِ آنان در نبود گیبک باعث شد تا ۶۶۰ شیلا تقریبا کلِ مناطقِ از دست رفته را بازپس بگیرد که در راس آنان کیم یوشین قرار داشت.

در گوگوریو اما دیگر رویکردی تهاجمی صورت نمی‌گرفت و به مرور فرماندهان تانگ به نام لی جینگ،سودینگفانگ و ژورنگوی توانستند یکی یکی متصرفات گوگوریو در تانگ را تسخیر کنند و یورشی دوباره تدارک ببینند که پراکنده بود و نتیجه‌ای قطعی برای طرفین به همراه نداشت شاید صرفاً برای به تحلیل بردن نیروی گوگوریو به این کار مبادرت ورزیدند لازم به ذکر است که این جنگها مانع از تهاجم گوگوریو به شیلا می‌شد؛ واضح نیست که طی سالهای ۶۴۸ تا دهه ششم به بعد چه اتفاقاتی در گوگوریو رخ داده (دلیلش در ادامه گفته خواهد شد) اما همچنان یون گه‌سومون و اطرافیانش بر مسند قدرت بودند.

خانواده

پدر او یون ته‌جو احتمالاً وزیر اعظم گوگوریو بوده است او در خانواده‌ای نظامی رشد کرد و نوشته‌اند از سنین پایین در رزم و شمشیرزنی مهارت بسیار بالایی داشته و در مسابقات کشوری عناوین برتر داشته است؛ او یک برادر و خواهر نیز داشت که هردو ژنرال بودند و در جنگ اول با تانگ با کشتی های خود یکی از شهرهای ساحل دریای زرد را فتح کرده بودند همچنین برادرش از عناصر قهریه در پایتخت نیز بود؛ درباره‌ی همسرانش باید گفت که بیش از یک همسر داشتنش قطعی‌ست اما اینکه دو همسر بوده‌اند یا بیشتر مشخص نیست، سه پسر از او شناخته شده‌اند: یون‌نامسنگ،یون‌نامگون و یون‌نامسان (از بزرگتر به کوچکتر).

یون نامسنگ از مادری متفاوت بود برخی منابع اذعان کرده‌اند که اصالت او از طرف مادری چینی بوده است؛ از همان اوایل بین پسرانش نزاع بوده و احتمالاً بجز بزرگ‌تر بودن بدلیل اصالت و مادر متفاوتش دو برابر بویژه نامگون با او دشمنی می‌ورزیده‌اند؛ یون نامسنگ بعده‌ها یکی از عوامل مهم سقوط گوگوریو شد.

اواخر حکومت و مرگ

کیم چونچو پادشاهِ آینده‌ی شیلا طی سفرش به تانگ قواعدی را با پادشاه گائوزونگ تعیین کردند که طی تاریخ در آینده توسط چینیان بسیار بهره برداری شد؛ طی اقدامی بی سابقه تعیین شد که کل مقامات شیلا باید لباسشان عین مقامات دربار تانگ باشد و همچنین به آنان خراج پرداخته و ولیعهد و پادشاه آینده پیش از پادشاه شدن به چین برود (که چوسان نیز طی بیش از پنج قرن حکومتش همین کار را کرد). همچنین کیم چونچو پیشنهاد داد تانگ درگیری‌های نظامی‌اش را موقتاً با گوگوریو کنار بگذارد و ابتدا متحد به بکجه حمله کنند و پس از فتح آن و از بین بردنِ متحدِ گوگوریو از دو جبهه آنرا تحت فشار قرار دهند چرا که هدف غایی و اصلی گائوزونگ و پدرش در سلطنتشان همین شده بود و این فکر مورد قبول قرار گرفت؛ در سال ۶۶۱ ارتش شیلا ۵۰ هزار نفر را بفرماندهی کیم یوشین به بکجه رهسپار کرد و همزمان ۱۳۰ هزار نفر به رهبری سودینگفانگ از دریای زرد راهی بکجه شدند؛ بکجه که پیشاپیش درگیر نزاع طبقات اجتماعی و رکود و بحران بود و پادشاه با اعمالش پایه کشور را سست کرده بود در موقعیتی بسیار سخت و بی سابقه در تاریخش قرار گرفت پادشاه اویجا گیبک را فراخواند و گیبک با ۵ هزار نفر به مصاف ارتش ده برابری کیم یوشین رفت و ژنرال بوکسین با کمتر از بیست هزار نفر دربرابر قوای تانگ قرار گرفت؛ ارتش بوکسین در سواحل بکجه پس از چندی مقاومت شکست خورد و سودینگفانگ همگی آنان را کشت-در نبرد هوانسانبول اما گیبک جانانه مقاومت کرد و پس از کشتن ده‌ها هزار نفر از ارتش شیلا او نیز درنهایت کشته شد و ارتش شیلا به محاصره‌ی پایتخت بکجه یعنی سابی پیوست و پس از فتح آن پادشاهش اسیر شد و به تانگ تبعید گردید.

در این حین گوگوریو کمکی نکرد دو نظریه در این باره وجود دارد یکی اینکه یون گه‌سومون شخصاً اهمیتی نداد و شاید برایش مهم نبود دیگری اینکه ارتش تانگ وارد خاک گوگوریو شده و منتظر بوده‌اند درصورت تحرک ارتش گوگوریو در زمین باز با آنان مواجه شوند که دومی معتبر تر است. بلافاصله پس از فتح بکجه دو ارتش شیلا و تانگ به گوگوریو یورش بردند و مدتی پایتخت را محاصره کردند (به هیچ نقطه‌ای جز پایتخت حمله نبردند) اما درنهایت یون گه‌سومون طی یک یورش توانست کل ارتش خصم را منهدم و وادار به فرار نماید مشهور است که ژنرالی از تانگ به نام پانگ ژیائوتای به همراه ۱۳ پسرش توسط شخص یون گه‌سومون گردن زده شده و او سرِ همگی را بعد از جنگ در قالب هدیه به دربار تانگ می‌فرستد!

پس از این جنگ تانگ آموخت که تا وقتی یون گه‌سومون زنده‌است شکست گوگوریو غیرممکن خواهد بود پس تا زمان مرگش تصمیم به صبر و آماده سازی گرفت و دیگر از ۶۶۱ به بعد جنگی رخ نداد.

درنهایت احتمالا در اواخر سال ۶۶۶ یون گه‌سومون بطور طبیعی از دنیا می‌رود و پس از آن یون نامسنگ مقام ته‌مانگنیجی را عهده‌دار گشته که برادرانش طغیان می‌کنند و از پادشاه حکم اعدامش را صادر می‌کنند،با پناهنده شدن او به تانگ یک منبع غنی اطلاعات به آنان رسید و چندی بعد سقوط گوگوریو رقم خورد-تانگ قصر و معابد پادشاهان پیشین که قدمتشان به هزارسال هم می‌رسید (در کتاب Old book of Tang لی شیمین گوگوریو هزار ساله می‌خواند). به آتش کشید و دهه‌ها جنگِ بی وقفه در منطقه به تاسیس بالهه توسط ژنرالان سابق گوگوریو انجامید.

منابع

  1. Some Chinese and Korean sources stated that his surname was Yeongae (کره‌ای연개; هانجا淵蓋) and personal name was Somun (کره‌ای소문; هانجا蘇文), but the majority of sources suggest a one-syllable surname and a three-syllable personal name.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ Lee, Ki-Baik (1984). A New History of Korea. Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press. p. 48. ISBN 067461576X.